شبکه داستانی عصبی – Telegram
شبکه داستانی عصبی
794 subscribers
746 photos
35 videos
96 files
1.9K links
اینجا راجع به چیزایی که دوست دارم صحبت می‌کنم: داستان، هوش مصنوعی، موسیقی، نرم‌افزار، هنر، روانشناسی و ... :)

اگه خواستید صحبت کنیم خیلی خوشحالم می‌کنید:
@alimirferdos
Download Telegram
شبکه داستانی عصبی
با تشکر از ai عزیز Fully generated by ai
How I feel with this

Idea by me, generation by lots of iterations with Dalle3
👍1😁1
شبکه داستانی عصبی
همینجوری نشسته بودم یهو یاد Nash equilibria افتادم! خیلی کانسپت جالبی عه! و اسمش رو دوست دارم. حس باحالی میده 😅 https://en.m.wikipedia.org/wiki/Nash_equilibrium
اگه آشنا نیستید، خیلی خلاصه اینه: (با تشکر از chatgpt):

Nash equilibria, a concept from game theory, can be explained simply as a situation in a game where no player can benefit by changing their strategy while the other players keep theirs unchanged. To understand this better, let’s consider a game involving two players. Each player chooses a strategy based on the assumption that the other player’s strategy is fixed. A Nash equilibrium occurs when the strategy each player has chosen yields the best possible outcome for them, given the strategy of the other player.

For example, think of two companies setting prices for similar products. If both companies have chosen a pricing strategy that maximizes their profit given the price set by the other company, and neither can do better by changing their own price while the other's price remains constant, they are in a Nash equilibrium.

This concept is crucial because it suggests a stable state in competitive scenarios where no participant gains by unilaterally changing their strategy. However, it’s important to note that a Nash equilibrium doesn't necessarily mean the best overall outcome for all players involved; it just means no player has anything to gain by changing only their own strategy.
1
شبکه داستانی عصبی
game theory.pdf
و یهو یادم افتاد که یادداشتام از کورس نظریه بازی‌ها رو هنوز دارم! 😍 برم ببینمشون
برید ببیندشون
1👍1
شبکه داستانی عصبی
و یهو یادم افتاد که یادداشتام از کورس نظریه بازی‌ها رو هنوز دارم! 😍 برم ببینمشون برید ببیندشون
نگاهی انداختم و به فکر فرو رفتم.
اول که نگاه کردم پشمام ریخت که چقدر یه زمان چیزای خفنی می‌خوندم چون ضمن اون بقیه‌ی فایل‌ها رو هم سرسری نگاه کردم. بعد حس پیری کردم! که قبلا ذهنم همکاری می‌کرد و حتی جلوجلو می‌رفت که انواع و اقسام چیزها رو یاد بگیره. روزهای پرفشاری رو به یاد آوردم که میزان چیزای عمدتا ریاضی که یاد می‌گرفتم اینقدر زیاد بود که وقتی بعد از مدتی از اتاق میومدم بیرون، چند لحظه‌ای طول می‌کشید که بفهمم کجام! 😅️️️️️️
در قدم بعد به این فکر کردم که خب الان هم میزانی که وقت می‌گذارم بیشتر نباشه، کمتر نیست! درسته بالا رفتن سن هم قطعا بی‌تاثیر نیست. هیچ کس مثل ۱۸ سالگیش نیست. اوایل بیست سالگی. اواسطش. سی سالگی. و ... بله. آدم در سن‌های مختلف فرق می‌کنه. قابلیت‌های ذهنیش فرق می‌کنه. نمی‌گم کمتر میشه. بلکه میگم «فرق» می‌کنه.
به این که فکر کردم دیدم، بله، «فرق» میکنه. شرایط عوض شده و من هم عوض شدم. ولی یک چیز دیگه هم فکر کردم. اینجا فقط قصه‌ی سن نبوده. شاید حتی «اصلا» نبوده و هیچ ربطی هم نداشته (رفرنس به اون میم «چه ربطی دارهههه؟!»)
بیشتر فکر کردم. به اینکه چه شد؟
کرونا جهان رو عوض کرد. برای همیشه. و تک‌تک ما رو. خیلی زیاد. پاندمی بود. و شاید حتی باورمون نشده که ما یکی از بزرگ‌ترین «پاندمی»های بشر در تاریخ رو مشاهده کردیم. و بله. تغییر ناگزیر بود. «ولی خبببب.»
همه‌ی تغییرات کرونا به خاطر خود بیماری نبود. به خاطر فضای کرونا بود. بعضی‌هامون عزیزانی از دست دادیم. بعضیامون خودمون درگیرش شدیم. ولی برای خیلی‌ها، قرنطینه و اتفاقات بعدش آدم‌های دیگه‌ای از ما ساخت.
اما فقط کرونا نبود. برای ما ایرانی‌ها اتفاقاتی دیگه‌ای هم این وسط افتاد. در تفکر الانم کاری با خود اتفاقات و تحلیل‌شون و هیچ چیز دیگه‌شون ندارم. بیشتر به تاثیر روانی‌شون فکر کردم.
نکته‌ی بعدی برای من همزمانی این سال‌ها با تغییرات زیاد و مختلفی بود. تغییراتی اساسی که دوره‌ای رو ایجاد کردند که نسخه‌ی کاملش رو اون‌هایی که می‌دونن، می‌دونن که میتونه یه فیلم‌نامه بشه! :)) و خب حداقلش این که مهاجرت کردم. یادم میاد یه روزی روی پشت‌بوم طاقچه. (خاطرات و صحبت‌های با آدما توی پشت‌بوم طاقچه چیزی عه که تقریبا مطمئنم جای دیگه‌ای پیدا نمیشه کرد. در یک بازه‌ی کوتاهی، آدم‌هایی از بک‌گراند‌های کاملا مختلفی دور هم جمع شده بودند که در حالت عادی هیچ وقت فرصت نمیشد دور هم احتمالا جمع بشن - جمله‌ی توی پرانتزم خیلی طولانی شد! برگردم به اصل متن!) توی یکی از این صحبتا، یکی از بچه‌ها راجع به مهاجرت می‌گفت. می‌گفت که میگن چند تا چیز هست که از سخت‌ترین چیزهای انسانی عه. یکیش مثلا از دست دادن عزیزه. یکیش هم مهاجرته. یک بار دیگه هم وقتی از یکی از بچه‌ها توصیه خواستم، گفت شش ماه اول کار دیگه‌ای لازم نیست بکنی. زنده بمون! آره خیلی اگزجره بود. ولی خب there was a point to it!
بله تا حد خیلی خوبی درست بود. نه صد درصد. ولی تا حد خوبی. به شکل‌های دیگه‌ای. هر آدم داستان خودش رو داره. تجربه‌ی خودش رو داره. من هم تجربه خودم رو داشتم. ولی وقتی به عقب نگاه می‌کنم، مثل همیشه آدمایی که همراهم بودند برام از همه چیز مهم‌تر بودند. چه در راستای تاثیر مثبت چه در راستای تاثیر منفی. (سه نقطه)
و بعد هم تمام اتفاقات ماه‌های اخیر. وقتی عید رو داشتم به یکی از دوستای خیلی خیلی نزدیک تبریک می‌گفتم و ویدیو مسیج دادم، در حالی که همین تابستون هم رو دیده بودیم، گفت که چقدر عوض شدم. چقدر چهره‌ام یا مدل صحبت کردنم یا حالتم عوض شده. جوری که انگار حس می‌کنه پوستم کنده شده. شاید کمی اگزجره بود. ولی خب there was a point to it!
شما هم وقتی تولدتون نزدیک میشه غمگین می‌شید؟ خیلی قبل‌تر اینطور نبود برام. ولی حداقل در سال‌های اخیر، به صورت اتوماتیک، هرچقدر نزدیک‌تر میشه، غم بزرگی بر من می‌نشینه. و تقریبا تمامش ناخواسته و ناخودآگاهه. بعد خودم رو در حالی می‌یابم که اینطوره و بعد دوزاریم میوفته که اووو. به اون خاطره. ضمن این غم، تفکر عمیق زیادی در باب زندگی به سراغم میاد. و یک ترس. ترس از «پیری»! چیزی که اون اولش وقتی این فایل رو دیدم اومد سراغم. شاید نوعی از FOMO. نمی‌دونم. احتمالا.
2👍2
شبکه داستانی عصبی
و یهو یادم افتاد که یادداشتام از کورس نظریه بازی‌ها رو هنوز دارم! 😍 برم ببینمشون برید ببیندشون
بعد که به همه‌ی اینها فکر کردم، به خودم گفتم که حق دارم با وضعیت ذهنی الانم، با شرایطی که پشت سر گذاشتم، با همه‌ی چیزها مدل یادگیریم یا ظرفیت ذهنیم برای خیلی چیزها (حتی جواب دادن پیام‌ها - ببخشید!) مثل قبل نباشه. این خوبه؟ فکر نکنم بشه لیبل خوب یا بد گذاشت. ولی میشه دنبال بهانه و مقصر و قربانی و فلان و بیسار نباشم و دنبال سازندگی بگردم. ولی قدم اول برای بهبودش، اینه که خودم رو ببینم. با تمام چیزهایی که پشت سر گذاشتم و جایی که هستم. یه عبارتی داشتم طی چند سال گذشته که مثل ترجیع‌بندی تکرار می‌شد. عبارتی که هم‌ارز با تمثیل «ققنوس» بود. «از اینجا که ایستاده‌ام، به عقب نگاه می‌کنم. چه مسیر عجیبی!»
حالا anyways! یه سری قصه و تفکر اومد توی ذهنم و بلند بلند همینجا نوشتم‌شون. به این نوشتار می‌تونید به مثابه‌ی یک جستار نگاه کنید. جستاری که هدفش تایید یا رد چیزی نیست. هدفش این نیست که بگه نویسنده چقدر بدبخته یا چقدر خوشبخته. جستاری که نویسنده از تجربه‌ی خودش گفته. شاید یه جایی خواننده رو به فکر فرو ببره راجع به تجربه‌ی خودش (یا نبره).
خلاصه که:
2👍2
این مقاله اومده تکنیک‌های مختلف برای Advanced RAG ها رو توضیح داده و نمودارهای خیلی خیلی خوبی داره برای توضیح نحوه‌ی کار.
بعدش هم اومده روش‌ها رو از نظر کارایی با هم مقایسه کرده. باحاله

ARAGOG: Advanced RAG Output Grading

https://arxiv.org/pdf/2404.01037.pdf
🔥3🙏1
Forwarded from DLeX: AI Python (NaviD DariYa)
یک دوره ماشین لرنینگ برای بازی سازی با فوکوس بر روی NPC در هاگینگ فیس منتشر شده که البته هنوز کامل نیست.
@ai_python

مطمئن هم نیستم که آیا کاملن به صورت رایگان قرار داده خواهد شد یا نه. ولی به هر حال تا اینجاش که مفید بود.

بونوس 1 دوره هم امروز منتشر شده در باره نقش Classical AI در بازی های ویدیویی :

https://huggingface.co/learn/ml-games-course/unit0/introduction

خلاصه این شما و این هم یادگیری درباره ترکیب ماشین لرنینگ با قدرت بخشی به NPC 👾 🎮 👾 🕹
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
آپدیت جدید API های OpenAI برای ویژن که ۲۰ دقیقه پیش اعلام شد:

https://twitter.com/OpenAIDevs/status/1777769463258988634

همچنین اکانت رسمی OpenAI چند دقیقه پیش اعلام کرد مدل GPT-4 Turbo قراره به زودی در دسترس قرار بگیره:

https://twitter.com/OpenAI/status/1777772582680301665
🤣2
شبکه داستانی عصبی
Photo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
😁1