NeuroSyntax – Telegram
NeuroSyntax
4.58K subscribers
399 photos
84 videos
70 files
320 links
Download Telegram
سه دیدگاه اینجا شکل میگیره:
1) جهانی مستقل از شناخت ما وجود داره و یک فرد میتونه از این جهت رئالیست (واقع گرا) باشه.

2) جهانی مستقل از شناخت ما وجود نداره و یک فرد از این جهت میتونه ایده آلیست باشه.

اما افرادی با بررسی مفهوم حقیقت و واقعیت و فهم بحث های کانت پرسیدند آیا اینکه ما دسترسی به واقعیت عالم نداریم بدین معناست که واقعیت مستقلی وجود نداره؟ و در این حالت تعریف حقیقت چی میشه؟

اینجا افراد کار کردند روی مفهوم امر واقع (رئال) - وقتی میگیم چیزی رئال هست از چه تعریفی داریم استفاده میکنیم و دسترسی ما به این چی هست؟ چندین تئوری جدید ایجاد شد:

تئوری انسجام حقیقت (Coherence theory of truth): طبق این تئوری چیزی "True درست" هست که با ساختار پیشینی باوری-تجربی ما سازگاری داره. برای مثال کارل پاپر و توماس کون هر دو از چنین دیدگاهی به حقیقت حمایت کردن.

تئوری عمل گرایی حقیقت (Pragmatic theory of truth): این نگاه به حقیقت بیان میکنه یک گزاره درسته اگر و تنها اگر انتظارات کنش گرایانه ما رو برطرف کنه، به بیان دیگر بتونه قابلیت تطبیق داشته باشه، به ما اجازه پیشبینی وقایع رو بده، بهمون اجازه بده به اهدافی که مطرح میکنیم برسیم و از این جهت حقیقت تابعی از کنش انسان در محیطش هست نه توصیف عالم هستی. کارهای ویلیام جیمز و جیمز دویی جالب هست. و البته پیش از اینها نیچه هم بحث پرسپکتیویسم رو باز میکنه که ارتباط خوبی با پراگماتیسم ویلیام جیمز داره.


مسئله بعدی امر واقع هست. برخی با تکیه بر بحث های کانت و نیچه و ویلیام جیمز معتقد هستن اصلا چنین پرسشی بی معناست. ما اصلا دسترسی ای به واقعیت نداریم و نیازی هم نداریم سوالی درباره این حوزه بپرسیم. چه اهمیتی داره که آیا الکترون مستقل از ما هست یا نیست تا وقتی که مفهوم الکترون به ما کمک بکنه در جهان به گونه ای که میخوام زیست بکنم؟ (مثلا ریچارد رورتی که روی پراگماتیسم ویلیام جیمز کار کرد چنین بحث هایی میکنه)
اما عده دیگری این پرسش رو بی معنا نمیدونن ولی معتقد هستند که باید تعریف ما از واقعیت با توجه به بحث هایی که شد عوض بشه و در علم به خصوص وقتی از واقعیت صحبت میکنیم تعاریف دیگری به کار بگیریم.

خب جمعی هچنان معتقد هستند واقعیت مستقل از ما - مشاهده گر - وجود داره، مدل های علمی-فلسفی ما "بازنمایی" توصیف گرایانه این واقعیت بیرونی هستند زمانی که "درست" کار میکنند.

عده ای بر این باور هستند که ما دسترسی به object نداریم ولی ویژگی ها Properties of object رو میتونیم بشناسیم. برای مثال من نمیدونم ذرات تشکیل دهنده جهان چیه - مثلا الکترون واقعیت کاملش چیه - ولی ویژگی هایی از الکترون رو میشناسم مثلا بار الکترون منفی هست یک واقعیته.

یکی از دلایل اصلی این باور هم این هست که مطرح میکنن ما میتونیم این ویژگی های جهان خارجی رو دستکاری بکنیم manipulate بکنیم و ازشون بهره برداری بکنیم پس باید چیزی وجود داشته باشه. عده ای معتقد هستند که ما نمیتونیم ثابت بکنیم واقعیت وجود داره ولی بهترین رویکرد این هست که باور کنیم واقعیت وجود داره. برخی هم مثل مارگارت موریسون معتقد هستن کناره گیری از رئالیسم میتونه باعث تنبلی فلسفی-علمی ما بشه.
من دیشب مکالمه ای از ریچارد رورتی، هیلاری پوتنام و کونانت رو میشنیدم از رادیو شیکاگو (مکالمه برای سال 2002 هست) و یکی از سوالاتی که سریعا پیش آمد (که نقد به پرسپکتیویسم دوران نیچه هم بود) این هست که اگر باور نداشته باشیم واقعیت هست و یا تئوری حقیقت رو از حالت مطابقت گرایانه خارج کنیم همه گزاره ها نسبی خواهند شد و ما راهی برای تشخیص درست نداریم و همه چیز بی معنا خواهد شد. در واقع وارد دو بحث میشیم Nihilism و Relativism

من بعدا توضیح خواهم داد که این پرسش از درک ناقص مباحث پراگماتیسم و پرسپکتیویسم میاد و با نگاه به برخی مطالب اورتگا (فیلسوف اسپانیایی) و البته مطالب پیشین درباره Embodied Cognition نظر خودم درباره این بحث رو خواهم گفت.
یک سری از کتاب های جالبی که در حوزه فلسفه، روانشناسی، علوم شناختی، علوم اعصاب و این حوزه ها خوندید معرفی کنید بهم. نام ببرید یا یک خلاصه ای بذارید.
Forwarded from INRP
🧠 Season 4: An Overview of the Conceptual Field of Cognitive Neuroscience: Evidence, the Inner, Introspection, Privileged Access, Privacy and Subjectivity
🧠 فصل 4: مروری بر فیلد مفهومی علوم اعصاب شناختی

📗 بوک کلاب ویرایش 2021 کتاب مبانی فلسفی نوروساینس نوشتۀ بنت و هکر

شنبه، 5 فروردین، ساعت 19:30 تا 21:30
📍بصورت مجازی در Zoom

🔹 شرکت در جلسه رایگان است. برای شرکت به این آیدی پیام دهید:
📩 @INRP_Admin

🆔 @NeuroINRP
🆔 @Neuro_Syntax
🆔 @SSRC_News
COSYNE 2023 Session 10 & 11

Computational and Systems Neuroscience (COSYNE)

کوساین کنفرانس علوم اعصاب محاسباتی و سیستمی هست که سالانه برگزار میشه و ویدیوهای سخنرانی ها روی پلتفرم یوتیوب آپلود میشه. بنظرم برای افرادی که علاقه مند به این حوزه ها هستن بسیار میتونه جالب باشه و برای افرادی که قصد اپلای دارن میتونن اساتید خوبی که در این حوزه کار میکنن رو پیدا کنن.

من سخنرانی نخست از جلسه 10 رو دیدم و واقعا لذت بردم.

Srdjan Ostojic's presentation on
The role of population structure in computations through neural dynamics
بحث معرفی کتاب های فلسفی شد و از من بسیار درخواست میشه که کتاب فلسفی معرفی کنم و من معمولا اینکار رو انجام نمیدم. بخشی از دلیل رو اینجا میگم.

مسیر ما در فلسفه و علم (که من علم رو درون فلسفه میبینم نه موازی با اون یا حتی در امتداد اون) با پرسش آغاز میشه. تاریخ فلسفه هم تاریخ این پرسش ها، طراحی ابزارهای لازم برای پاسخ به این پرسش ها و پاسخ های احتمالی هست. زمانی که فردی از من میپرسه کتاب فلسفه چی بخونم بدون اینکه پرسش مشخصی رو مطرح کنه از نظر من با نظرگاه اشتباهی داره وارد مسیر میشه.

ابتدا باید یک دغدغه در ذهن ایجاد بشه که ما رو وارد چالش کنه. این چالش سپس ما رو به سمت منابعی رهسپار میشه که کمک کنه اون چالش رو تا حد رضایت خودمون برطرف کنیم یا اگر منابع رو پیدا کردیم، ابزارهایی تولید کنیم و از اونها استفاده کنیم. مثل فردی که گرسنه میشه سپس دنبال منابع غذایی میگرده. یک نوع گرسنگی فکری ما رو به سمت منابع غذایی (پاسخ ها) میبره.

من با دو دسته آدم روبرو میشم در آکادمیا - عده ای که این دغدغه از زیستشون به وجود میاد و میتونه جنبه روانی-بیولوژیک، تاریخی و فرهنگی داشته باشه و عده ای که این دغدغه یک فرد دیگر به شکل پرسش بهشون سپرده شده، در واقع پرسش برای خودشون دغدغه نیست چون احتمالا یا ارتباطی به زیستشون نداره یا این ارتباط رو خودشون کشف نکردن.

اجازه بدید از خودم مثال بزنم تا این موضوع بیشتر مشخص بشه. من مطالعات فلسفی خودم رو از دوران نوجوانی آغاز کردم چون با یک دغدغه روبرو شدم. دوران نوجوانی فردی مذهبی بودم ولی خب افرادی در اطرافم بودن که مذهبی نبودن و خب کم کم من به دلایل مختلف وارد این چالش شدم که اگر مذهب رو بذاریم کنار، معیار های اخلاقی خودمون رو از کجا به دست میاریم؟ برای مثال اگر مذهب نباشه، چه چیزی به من میگه که کشتن امری از نظر اخلافی نادرست هست؟ آیا اگر من کسی رو بکشم و هیچ کس نفهمه (قانونی محاکمه نشم) باز هم دچار خطای اخلاقی شدم؟

و این پرسش های بالا به شیوه های مختلف و شکل های مختلف در ذهن من ایجاد شد. برای همین شروع کردم به جستجو و مطالعه Ethics and Morality با فلسفه غرب و هر چه در مسیر جلوتر رفتم پرسش های شاخ و برگ گرفت، با ابزارهای پاسخ گویی بهتری آشنا شدم، ابعاد بیشتری رو باید میسنجیدم و ... تا امروز و احتمالا تا آخر عمرمم در این مسیرم.

یا دوران دبیرستان به دلیل مسائل داخل کشور پرسش کردم دموکراسی و آزادی چی هستن؟ چه ربطی به هم دارن؟ آزادی چرا مهمه؟ میشه آزاد بود؟ و این هم دوباره دغدغه ای بود که از دل زیست من بیرون میامد احتمالا به دلیل فرهنگی که داخلش بودم و کشوری که درونش زیست میکردم.

چندین مسئله مطرح هست. اینکه کسی این پرسش ها رو نداد دست من بگه برو درباره اینها کتاب بخون. دغدغه زیستی من بود که تبدیل به پرسش شد. نه اینکه این پرسش به من سپرده بشه و برای همین تا امروز هم رهام نکرده.

زمانی که کسی میگه بهم یک کتاب فلسفی معرفی کن یا این چنین دغدغه ای رو نداره یا هنوز براش شفاف نیست و بنظرم نیازی نیست کسی دنبال کتاب فلسفی باشه اگر هنوز براش دغدغه ای به وجود نیامده. شما کتاب اورجینال هر فیلسوفی رو بردارید میبینید که اون کتاب برای دغدغه/یا دغدغه های مشخص که به شکل پرسش در آمدن نوشته شده در واقع همه کتب فلسفی-علمی اورجینال جهت دار هستن به سمت یک دورنمای مشخص.

بسیاری از افراد کتاب فلسفی نمیخونن (هر چند بر این باورم انسان موجودی فیلسوف هست چه کتابی فلسفی خوانده باشه چه خیر) چون احتمالا یا خودشون پاسخ هایی پیدا کردن یا با پاسخ هایی دیگران زیست میکنن و نیازی ندیدن. اگر نیازمندی از سر دغدغه زیستی به مطالعه ایجاد نشه، اون مطالعه ادا در آوردن هست. افتخاری بنظرم در مطالعه نیست.

اول ببینید برای چی میخواید مطالعه کنید، بعدش مطالعه کنید. هر چند از این هم غافل نیستم که مطالعه میتونه امری لذت بخش برای افراد باشه و شاید به سبب این به سراغ مطالعه برن و از پس مطالعه دغدغه و جهت ایجاد بشه.
یکی از دوستان بهم پیام داد و پرسید با توجه به مسائلی که در کانال مطرح میکنم درباره اینکه شاید چارچوب های فکری دیگری کنار آنچیزی که غالب هست وجود داشته باشه و به چالش کشیدن پیش فرض ها و نقد تئوری های غالب، چه مسیر مطالعاتی ای برای علوم اعصاب بهتر هست؟ با توجه به اینکه کتاب های مرجع احتمالا مسائل رو در چارچوب غالب معرفی میکنند.

من چندین پیشنهاد میتونم به هر فردی که در علم یا فلسفه کار حرفه ای انجام میده و مطالعه میکنه ارائه کنم:

1- این تصور نادرست رو باید از بین ببریم که چون مطلبی رو از یک کتاب علمی/فلسفی مطالعه میکنیم پس حتما باید درست باشه. پیشتر هم در گروه بحث کردم که علم هم یک ساختار فرهنگی هست و از این جهت پیچ و تاب های بسیاری میخوره. همه مطالبی که در کتاب ها نوشته میشن لزوما درست نیستن، لزوما دقیق نیستن. بر روی داده های یکسان شاید حتی تفسیر های مختلفی صورت بگیره که همه توضیح دهنده خوبی باشند ولی به دلایل مختلف (حتی غیر آکادمیک - مثلا سیاسی) تفسیر های مشخصی رواج پیدا کنه و سایر تفسیر ها به حاشیه بره. تجربه فردی من نشون میده حتی افرادی که در آکادمیا هستن، به خصوص دانشجویان حتی در مقاطع بالا، این تصور نادرست رو با خودشون حمل میکنن که چون یک چیزی رو از کتاب های مرجع یا مقالات میخونن پس درسته. احتمالا شما هم دیدید که تا گزاره ای که مطرح میکنن رو نقد میکنید میگن مرجع داره. (یاد نشان میتی کومان میفتم). به این رویکرد در منطق میگن Appeal to Authority - که لزوما چیز بدی نیست ولی اینکه آدم از اینجا شروع کنه بنظرم خطاست.


2 - در کنار مطالب غالب همیشه به سراغ منابعی برید که کسی نمیخونه یا کمتر خونده میشه. آزمایشگاه دانش (Knowledge Lab) تحقیقات جالبی روی تنوع در آکادمیا و اثرش در پیشبرد ایده های علمی انجام میده. یکی از یافته هایی که دارن این هست که میلیارد ها مقاله تولید شده رو وقتی بررسی میکنی از فیلد های مختلف تنها 10 میلیون Citation منحصر به فرد دارن. چیزی که این نشون میده اینکه افراد در آکادمیا توی یک نقطه مینیما محلی گیر میکنن و یک سری مقالاتی که همه افراد اطرافشون میخونن رو میخونن. مشکل این قضیه اینکه شاخص نوآوری پایین میاد. چون اگر شما همواره کاری رو میکنید که همه افراد دیگه میکنن شبیه اونها هم احتمالا فکر خواهید کرد. باید خوراک فکری خودتون رو بسط بدید. بدین معنی نیست که نباید چیزی رو بخونید که افراد فیلد میخونن، ولی باید از این نقاط محلی بیرون بیاید. از طرفی باید مطالب رو از فیلد های مختلف بخونید. یکی دیگه از یافته های این آزمایشگاه این هست که افرادی که فیلد عوض میکنن در فیلد جدید ایده های جدید تری وارد میکنن. چون دیدگاه تازه ای با خودشون میارن. اگر میخواید در علم-فلسفه نوآور باشید باید ترکیب مطالبی که میخونید رو کمی منحصر به فرد کنید.

https://www.knowledgelab.org/

3 - سیستماتیک و تاریخ محور بخونید. بسیاری از افراد به مطالب اخیر فیلد خودشون بسنده میکنن. این به خصوص در دانشجویان جدیدالورود خیلی مرسوم هست. برای فهم یک فیلد باید سعی کنید مطالعات خودتون رو بعد تاریخی ببخشید. باز تاکید میکنم علم یک ساختار فرهنگی هست و برای اینکه به درستی فیلد علمی خودتون رو درک کنید باید بفهمید از کجا به اینجا رسیدیم. این بدین معنی نیست که باید برم همه مقالات رو از عهد عتیق تا امروز بخونم. منظور این هست که هر از گاهی باید سعی کنم سری به مقالات قدیمی بزنم. گاهی فکر میکنیم (به خصوص در رشته های علوم زیستی که خیلی سریع تغییر میکنه) که مقالات قدیمی دیگه چیزی ندارن به ما ارائه کنن. مقالات قدیمی از این جهت ارزشمند هستن که ساختار فکری شما رو بسازن نه اینکه یک یافته به شما بدن که حفظ کنید.
4- روی واژگان فیلد زمان بگذارید و معنای اونها رو در یک بستر فرهنگی-تاریخی متوجه بشید. ما واژه های زیادی به کار میگیریم ولی خیلی اوقات معنای این واژه ها برای ما مشخص نیستند. این واژه ها یک تاریخی دارند و از نظر من مطالعه سیر تحولات معنای این واژه های خاص از اهمیت بسزایی برخوردار هستند (به این فیلد میگن etymology). برای مثال واژه های Representation رو من قبلا مثال زدم که میتونید در کانال بخونید. واژه ها مثل سرنخ میمونن وقتی به میگیری و دنبالش میکنی با محتوای بسیار جالبی روبرو میشی که ارزشمند هست.

5- روی یک چارچوب، تئوری، مدل خاص تمرکز نکنید. بنظرم نوآوری از کنتراست بین چارچوبها یا تئوری ها به دست میاد. باید مطالعه افتراقی داشته باشید. برای مثال من مطالب بسیاری یاد گرفتم از مقاله دیدگاه Representational Theory of Mind و Embodied Cognition . دلیل این امر اینکه وقتی فقط روی یک چارچوب-تئوری تمرکز میکنید شاید چیزهایی که میخونید، میبینید در یک مینیما مشخص گیر کنن و این یک سازگاری باوری مصنوعی ایجاد کنه و برای همین فکر کنید که تئوری-مدلی که دارید همه چیز رو به خوبی توضیح میده. (مثل وقتی که یک نفر در یک غار هست و فکر میکنه مدلی که از غار داره به تمام دنیا بسط داده میشه.) اما زمانی که به سراغ تئوری های موازی میرید دو بحث ایجاد میشه: 1) معمولا افراد سعی میکنند مثال هایی رو بزنن که با تئوریها-مدلها-چارچوبهای رقیب قابل توضیح نیست. خود این مثال ها به شما چیزی یاد میده. 2) تئوری موازی و آلترناتیو ممکنه داده ها رو بهتر و ساده تر توضیح بده. از این جهت مطالعه افتراقی بسیار برای من حداقل شیرین هست و من بسیار از این نوع مطالعه میاموزم. پیشنهاد میکنم اینکارو انجام بدید. البته که کار یک روز دو روز نیست و یک رویکرد به مطالعه هست.
وبگاه Faculty Opinion مدتی هست که رایگان در دسترس هست. فقط کافیه با جیمیل یا اکانت دانشگاهی ثبت نام کنید. در این وبگاه میتونید نظرات افراد متخصص یک حوزه رو درباره برخی مقالات ببینید. این مقالات جزو دسته Recommended قرار میگیرن. چند مزیت بسیار خوب داره:

1 - نظرات اساتید نقاط قوت و ضعف مقاله رو مشخص میکنه. از این طریق میتونید دیدگاه انتقادی یاد بگیرید. ابتدا مقالات رو خودتون بخونید و سعی کنید نقد کنید و پس از اون نقد اساتید رو درباره اون مقاله بخونید.

2 - با مقالات مورد توجه حوزه تحقیقاتی خودتون آشنا میشید. میتونید واژه های مدنظرتون رو جستجو کنید و ببینید چه مقالاتی Recommended هستن.

من قدیم خیلی از این وبگاه استفاده میکردم و چیزهای زیادی از مطالعه نقد مقالات یاد گرفتم. کاملا توصیه میکنم.

https://facultyopinions.com/
Forwarded from INRP (Arash)
🧠 Free Discussion:
1. The Nature of Explanations
2. Realism and Truth
Part 2 of Season 4: An Overview of the Conceptual Field of Cognitive Neuroscience: Evidence, the Inner, Introspection, Privileged Access, Privacy and Subjectivity
🧠 بحث آزاد: ذات توضیحات، رئالیسم و حقیقت
بخش دوم فصل 4: مروری بر فیلد مفهومی علوم اعصاب شناختی

📗 بوک کلاب ویرایش 2021 کتاب مبانی فلسفی نوروساینس نوشتۀ بنت و هکر

شنبه، 19 فروردین، ساعت 19:30 تا 21:30
📍بصورت مجازی در Zoom

🔹 شرکت در جلسه رایگان است. برای شرکت به این آیدی پیام دهید:
📩 @INRP_Admin

🆔 @NeuroINRP
🆔 @Neuro_Syntax
🆔 @SSRC_News
Forwarded from INRP (Arash)
📗 بوک کلاب کتاب فلسفه نوروساینس نوشتۀ بکتل و هوانگ

🧠 Seasons 1-3
1. What is Philosophy of Neuroscience?
2. What Are Neurons and Neural Processes?
3. How Do Neuroscientists Learn about the Nervous System?

🧠 فصول ۱-۳
۱- فلسفه نوروساینس چیست؟
۲- نورون‌ها و فرآیندهای عصبی چه هستند؟
۳- نوروساینتیست‌ها چگونه دربارۀ سیستم عصبی یاد می‌گیرند؟

شنبه، ۲ اردیبهشت، ساعت ۱۹:۳۰ تا ۲۱:۳۰
📍بصورت مجازی در Zoom

🔹 جلسه به زبان فارسی برگزار می‌شود و شرکت در جلسه رایگان است. برای شرکت به این آیدی پیام دهید:
📩 @INRP_Admin

🆔 @NeuroINRP
🆔 @Neuro_Syntax
🆔 @SSRC_News
INRP
📗 بوک کلاب کتاب فلسفه نوروساینس نوشتۀ بکتل و هوانگ 🧠 Seasons 1-3 1. What is Philosophy of Neuroscience? 2. What Are Neurons and Neural Processes? 3. How Do Neuroscientists Learn about the Nervous System? 🧠 فصول ۱-۳ ۱- فلسفه نوروساینس چیست؟ ۲- نورون‌ها و…
دوستان ما به تازگی کتابی که مطالعه میکنیم رو عوض کردیم و از هفته آینده کتاب Philosophy of Neuroscience رو پیش خواهیم برد. با توجه به اینکه حجم کتاب بسیار کم هست، قرار هست که برای هر فصل که ارائه میکنیم مطالب تکمیلی هم بخونیم و بحث کنیم. اگر تمایل دارید شرکت کنید الآن زمان مناسبی خواهد بود.

جلسات از ارائه و بحث تشکیل شده و بحث ها بیشتر در حوزه مبانی فلسفی مطالعات علوم اعصاب هست. اینکه نگاه ما به سیستم عصبی و مطالعه اون چطور هست؟ آیا این رویکرد و نگرش ها جایگزینی دارند؟ نحوه تفسیر درست مشاهدات ما در هر رویکرد چه هست؟
Ann Graybiel
Jon Kaas