ایران‌نامه – Telegram
ایران‌نامه
1.6K subscribers
58 photos
70 videos
8 files
376 links
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعه‌شناسی هستم. ایران‌نامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
Download Telegram
✳️درس‌های کیروش برای روحانی✳️
🖋(سجاد فتاحی - جامعه‌شناس)
@governancesystems
میدان فوتبال با میدان سیاست، مشابهت‌های ساختاری فراوانی دارد؛ که همین مشابهت‌ها می‌تواند نحوه کنشگری کیروش در میدان فوتبال را تبدیل به آموزه‌هایی ارزشمند برای سیاست‌مداران عالی‌رتبه ایرانی و در شرایط کنونی مهم‌تر از همه حسن روحانی کند. اینکه در این نوشتار از درس‌های او برای حسن روحانی سخن می‌گویم صرفا از این‌روست که تغییر نحوه بازی روحانی در شرایط موجود، می‌تواند سبب تغییر نحوه بازی سایر سیاست‌مداران اثرگذار کشور شده و پیامدهای مثبت فراوانی در پی داشته باشد.
کیروش پیش از هر چیز به روحانی آموخت که برگزیدن تیمی شایسته، فارغ از روابط و سابقه آشنایی بازیکنان با مربی تیم، نه تنها دست‌یابی به نتایج بزرگ را امکان‌پذیر می‌کند، بلکه بواسطه عملکرد مناسب آن تیم، بر اعتبار مربی نیز می افزاید.
کیروش می‌تواند با اطمینان بالای 90 % به ما بگوید که تیمش، از بهترین بازیکنان کنونی ایران تشکیل شده است و از آن دفاع کند؛ اما آیا روحانی نیز می‌تواند با چنین اطمینانی بگوید که تیم دولت او نیز از بهترین بازیکنان ممکن تشکیل شده است؟ گرچه ممکن است تصور کنیم که اندکی دیر شده است اما هنوز روحانی می‌تواند با انتخاب شایسته‌ترین تیم ممکن برای این شرایط در میدان سیاست، بازی‌های بهتری را صورت دهد.
کیروش به روحانی آموخت که می‌توان با بازیکن تیمت دوست بود و به او علاقه قلبی داشت، اما از آنرو که بار امیدهای یک ملت بر دوش توست و اعتبار خودت نیز برایت مهم است، اگر آن بازیکن، بنا به هر دلیلی از توانایی‌های لازم برخوردار نباشد، همچنان او را دوست‌بداری اما از لیست تیمت او را حذف کنی تا جایش را به بازیکن دیگری دهی که به او علاقه کمتری داری؛ اما توانمندتر بودنش هم برای تو، هم برای تیمت و هم برای ملتی که بار امیدهای او را بر دوش می‌کشی مفیدتر است.
کیروش و تیم ملی در نهایت از عرصه رقابت‌های جام جهانی حذف شدند؛ اما او و تیمش به حسن روحانی آموخت که می‌توان باخت و حذف شد اما در عین حال، مردم این سرزمین برای تو و تیمت بایستند و حتی بعد از حذف در حمایت از آن تیم و شادی برای نحوه بازی کردن آن به خیابان‌ها بیایند و پای‌کوبی کنند. روحانی باید باور کند که برای این ملت، بیش از برد و باخت در میدان سیاست، نحوه بازی سیاست‌مداران مهم است. انتقادات کنونی مردم و فعالین سیاسی و مدنی به روحانی و کاهش امید آنها به او هیچ ارتباطی به نتیجه بازی روحانی و تیمش ندارد، بلکه بیش از هر چیز معطوف به نحوه بازیگری اوست؛ که البته نتیجه را نیز تعیین می‌کند.
کیروش به روحانی آموخت که علیرغم ناراحتی برخی، باید با مردم و با رسانه‌ها شفاف از موانع پیش‌روی موفقیت تیم ملی سخن گفت؛ تا در فردای شکست، تو به تنهایی مسئول موانعی نباشی که دیگران در پس پرده ایجاد کرده‌اند؛ اما در عین حال مسئولیت نهایی ناکامی‌های تیم ملی از آنرو که او مربیگری آن را پذیرفته است بر عهده اوست و باید برای حذف از رقابت‌های جام جهانی از مردم عذرخواهی کند؛ گرچه مردم دیگر او را مسئول این ناکامی ندانند. این را مقایسه کنید با نحوه عملکرد دولت در موضوع فیلتر تلگرام، در نهایت هنوز برای بخش قابل توجهی از مردم مشخص نیست که این دولت با فیلتر تلگرام موافق بود؟ مخالف بود؟ یا اهمیتی برایش نداشت. در حالی که روحانی و دولت می‌توانست با بازیگری بهتر و شفاف‌تری نشان دهد که با فیلتر تلگرام مخالف است، برای عدم فیلتر آن جنگیده است، اما در نهایت در برابر رقبا شکست خورد و البته باید برای این شکست از مردمی که بار امیدهای آنها را بر دوش می‌کشد عذرخواهی کند.
کیروش احتمالا درس‌هایی نیز در آینده به روحانی خواهد آموخت و آن این است که اکنون که موانع پیش‌روی تیم ملی را برای ایجاد تیمی قوی‌تر شناخته است، دیگر بدون گرفتن تضمین‌های لازم برای رفع آن موانع، در منصب مربی‌گری تیم ملی ایران باقی نخواهد ماند.
تمامی این موارد و بسیاری موارد دیگر است که کیروش را علیرغم پرتغالی بودن، دست کم در شرایط کنونی تبدیل به قهرمانی ملی برای ایرانیان کرده است. او با نحوه بازیگری خود، علیرغم شکست، حس غرور ملی را در مردم این سرزمین برانگیخت و شایسته تبدیل شدن به قهرمانی ملی در عرصه ورزش این کشور است.
تصور می‌کنم روحانی اگر به این درس‌ها و درس‌های بسیار دیگر توجه کند، هنوز می‌تواند سرمایه اجتماعی از دست رفته را ترمیم کرده و آینده بهتری را برای ایران و ایرانیانی که بار سنگین امیدهای آنها را بر دوش می‌کشد رقم زند.

⚠️ برای دریافت تحلیل‌هایی در زمینه سیستم‌های حکمرانی به کانال زیر بپیوندید:
@governancesystems
Forwarded from شمس - NPPS.IR
ایران و مساله پایداری
🔸 سجاد فتاحی، محدثه جلیلی، روح‌الله قاسمی و محمد فکری
چهارشنبه 1397.4.13 ساعت 12-10
ثبت‌نام از لینک زیر
yon.ir/HMV3Y
پخش لایو از اینستاگرام
https://www.instagram.com/css.ir/
✳️ایران و مساله پایداری✳️

پنجاهمین نشست از سلسله نشست های گفتگوهای راهبردی به ارائه گزارشی درباره نتایج اولیه پروژه‌ای پژوهشی با عنوان «پایداری ملی و سیستم‌های حکمرانی» اختصاص داشت که در یک سال و نیم گذشته در مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری توسط چهار تن از پژوهشگران این مرکز (سجاد فتاحی، محدثه جلیلی، روح‌الله قاسمی و محمد فکری) دنبال شده و اکنون به مراحل نهایی رسیده است.

در این نشست، نتایج این پروژه، ذیل چهار بخش کلی «پایداری ملی، ابعاد و شاخص‌ها»، «جایگاه ایران در فضای حالت پایداری»، «پایداری ایران و کیفیت حکمرانی» و «کیفیت حکمرانی و سیستم حکمرانی» توسط یکی از پژوهشگران ارائه شد.
گزارشی از این نشست را می توانید در لینک زیر مطالعه کنید.

http://css.ir/fa/content/112898/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%84%D9%87_%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C
اصرار نظام سیاسی در ایران بر عدم مذاکره با آمریکا، باعث وابستگی بیش از پیش کشور به روسیه شده و تبعات سنگینی برای منافع ملی ایران در چند دهه آینده خواهد داشت.
✳️آزاد سازی نرخ ارز، ضربه‌‌ی آخر فروپاشی ✳️
🖋(سجاد فتاحی - جامعه‌شناس)
@governancesystems
اخیرا به صورت مکرر از طرف برخی اقتصاد‌دانان و اقتصادخوانده‌ها، سیاست‌ آزادسازی نرخ ارز به عنوان راهکار و در برخی موارد نوشدارویی برای برون رفت از شرایط کنونی کشور تجویز می‌شود. این افراد با پیش فرض گرفتن اینکه نرخ دلار آزاد در شرایط کنونی در ایران در محدوده 8500 تومان است، دولت را ترغیب می‌کنند که با پذیرش این نرخ، اقدام به آزادسازی نرخ ارز نموده و مهار تعیین نرخ ارز را از این پس به دست بازار بسپارد.
من مطالعات چندانی در اقتصاد نداشته‌ام و تنها مبانی این علم را می‌دانم؛ اما تصور می‌کنم بخش قابل توجهی از افرادی که چنین پیشنهادی را طرح می‌کنند به کلی با علوم اجتماعی و سیاسی بیگانه‌اند. این افراد بواسطه تاکید و تمرکز صرف بر حوزه تخصصی خود که از قضا واقعیت پیچیده‌ کنونی در ایران را برای‌شان ساده‌سازی کرده و تبدیل به چند متغیر دم‌دستی قابل فهم و کنترل می‌کند، یک واقعیت را از نظر دور می‌دارند و آن واقعیت آن است که نرخ دلار 8500 تومانی در بازار آزاد کنونی، نرخ دلار در شرایطی است که هنوز جامعه ایرانی تصور می‌کند دولت و نظام سیاسی اندکی از اقتدار برخوردار است و دولت نیز حداقلی از سرمایه اجتماعی خود را حفظ کرده است. به محض آنکه دولت، نرخ ارز را آزاد اعلام کند، شرایط تغییر خواهد کرد و با از بین رفتن تصور اقتدار دولت و کاهش هرچه بیشتر سرمایه اجتماعی آن، وارد فضای جدیدی می‌شویم که اصولا دیگر نرخ دلار آزاد در آن فضا، 8500 تومان نیست؛ چرا که دو فاکتور کلیدی تصور از اقتدار و سرمایه اجتماعی دولت که عموما از محاسبات اقتصاددانان بیرون گذاشته می‌شود، تغییر کرده و با اثرگذاری تغییر این دو متغیر بر نرخ دلار آزاد، تصور می‌کنم باید انتظار نرخ دلار را در کانال‌هایی بالاتر از 15000 تومان داشته باشیم.
اگرچه سیاست‌مداران این سخن را خوش ندارند و از قضا تاکید بر آن سبب به حاشیه رانده شدن جامعه‌شناسان و متخصصان علوم سیاسی شده و میدان را برای اقتصاد‌دانانی که صرفا از لنز رشته تخصصی‌شان به شرایط ایران می‌نگرند باز نموده است، اما باور کنیم که خروج از شرایط کنونی جز با اصلاحات سیاسی و اجتماعی امکان‌پذیر نیست؛ در چنین شرایطی هرگونه اصلاح اقتصادی (از آزادسازی نرخ ارز تا اصلاح نرخ بنزین) به هر میزان که اجرای آن از دقت برخوردار باشد که البته آن هم با سیستم اجرایی ناکارآمد کنونی محل بحث و تردید است، بواسطه ایجاد نوسانات و ناپایداری‌های شدید در شرایط آشوبناک کنونی، پیامدها و نتایج غیر قابل پیش‌بینی‌ای را به بار خواهد آورد.
از این روست که تصور می‌کنم آزادسازی نرخ ارز توسط دولت، آخرین ضربه برای فروپاشی است.
شروع اصلاحات از حوزه اقتصاد، در حالی که مشکلات این بخش ریشه در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی دارد، تنها به بی ثباتی و ناپایداری دامن می‌زند؛ برای پایدارتر کردن شرایط کشور و حتی شرایط اقتصادی آن اصلاحات باید از حوزه‌های اجتماعی و سیاسی آغاز شده و پس از مدتی به حوزه اقتصادی وارد شود.
عموما نظام‌های سیاسی هنگامی که در شرایط دشوار قرار می‌گیرند، مشاوران تلخ سخن و پیچیده‌گو را به حاشیه رانده و میدان را برای مشاورانی که با ساده‌سازی واقعیت پیچیده، راهکارهایی ساده برای برون رفت از آن ارائه می‌دهند باز می‌کنند و این عموما آخرین اشتباه این نظام‌هاست.
سیاست‌مداران ایرانی باید مواظب باشند و به راه‌حل‌های ساده در شرایط کنونی با دیده تردید بنگرند، هیچ راه حل ساده و بی دردی در شرایط موجود وجود ندارد و مطمئن‌ترین راه برای حفظ پایداری کشور و نظام، آغاز اصلاحات از حوزه‌های اجتماعی و سیاسی است.
@governancesystems
Forwarded from دغدغه ایران
اعداد مهم برای کسانی که می‌خواهند کمک کنند
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی شهید بهشتی)
قطعی برق این روزها رنج‌آفرین است. هر قطعی برق یعنی کودکانی که بر اثر گرما رنج می‌کشند، کارگرانی که ساعاتی بیکار می‌شوند و دستمزدی را از دست می‌دهند، بیمارانی که در مراکز درمانی معرض تهدید قرار می‌گیرند، و خلاصه هم‌وطنانی که آزار می‌بینند. برخی به هر دلیلی در «آگاهی انکار» فرو رفته‌اند و بر اثر ناامیدی یا هر دلیل دیگری قصدی برای کمک کردن به بهبود شرایط ندارند. نظر این گروه هم محترم است، اما دسته دومی هستند که فکر می‌کنند در این شرایط باید به فکر ایران بود و کوشید تا مردم کمترین رنج و ناراحتی را تحمل کنند. دانستن اعداد میزان مصرف برق مصرفی وسایل برقی به این عده کمک می‌کند تا تصمیم بهتری درباره مصرف‌شان بگیرند. اعداد زیر را از سایت شرکت‌های توزیع برق استخراج کرده‌ام و به ترتیب از پرمصرف‌ترین به کم‌مصرف‌ترین وسایل مرتب شده‌اند.
1. سرمایش مرکزی: 5000 وات
2. ماشین لباسشویی: 2500 وات
3. کولر گازی: 2400 وات
4. ماشین ظرفشویی: 2000 وات
5. اتو بخار: 1800 وات
6. سشوار: 1200 وات
7. اتو: 1100 وات
8. جاروبرقی: 1000 وات
9. ماشین خشک‌کن لباس: 1000 وات
10. اتو: 1000 وات
11. سماور برقی: 1000 وات
12. پلوپز: 800 وات
13. مایکروفر: 900 وات
14. کولر آبی: 600 وات
15. چرخ گوشت: 500 وات
16. غذاساز: 500 وات
17. کامپیوتر شخصی: 250 وات
18. تلویزیون پلاسما 42 اینچ: 280 وات
19. تلویزیون معمولی: 180 وات
20. چرخ خیاطی: 100 وات
21. پنکه: 80 وات
22. لامپ مهتابی: 40 وات
23. لامپ کم‌مصرف: 20 وات
ساعات اوج مصرف بین 12 ظهر تا ساعت 16 و هم‌چنین از غروب آفتاب تا حدود ساعت 22 شب است. اگر می‌خواهیم سهمی در کاهش احتمال قطعی برق و کاستن از رنج هم‌وطنان خود داشته باشیم، سعی کنیم:
🖌 وسایل ردیف 1 تا 13 را در ساعات اوج مصرف روشن نکنیم.
🖌 عمده‌ترین مصارف تابستان ناشی از کولرهای گازی است. هم‌وطنان استان‌های شمالی و جنوبی ما واقعاً به استفاده از کولرهای گازی نیاز دارند، اما در سایر استان‌ها واقعاً می‌توانیم با یک پنکه 80 واتی، گرمای هوا را تعدیل کرده و از روشن کردن کولر گازی 2400 واتی خودداری کنیم.
⭕️ اگر به هر دلیلی مایلید کولر گازی روشن کنید، لطفاً کولر را روی دمای 26 درجه تنظیم کنید.
⭕️ صنعت برق کشور، سرزمین ایران و هم‌وطنان‌مان به این همراهی نیاز دارند. لطفاً به کودکان، بیماران، کارگران، سالمندان و همه هم‌وطنانی فکر کنید که بر اثر ناهمراهی ما در رنج و سختی قرار خواهند گرفت.
(این متن را اگر می‌پسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.)
https://news.1rj.ru/str/fazeli_mohammad
✳️آیا رئیس‌جمهور رویایی در سر دارد؟✳️
(سجاد فتاحی - جامعه‌شناس)
@governancesystems
📣خبر آمده است که رئیس‌جمهور قرار است روز سه‌شنبه با مردم گفتگو کند.
در مورد چه نمی‌دانم.
اما می‌دانم که یکی از آخرین فرصت‌های حسن روحانی برای برقراری ارتباطی ثمربخش با مردم است.
⭕️ به نظرم روحانی باید در این گفتگو تکلیف مردم را با 4 پرسش کلیدی مشخص کند:
نخست آنکه او باید مشخص کند که آیا اصولا برای آینده ایران رویایی شفاف و بدون تناقض در سر دارد و یا خیر؛ اگر دارد آن رویا چیست؟
دوم آنکه باید مشخص کند که اگر رویایی برای آینده ایران در سر دارد، آیا حاضر است برای تحقق آن رویا مبارزه کند و یا خیر؟
سوم آنکه باید نشان دهد که اگر رویایی برای آینده ایران در سر دارد و اگر قصد مبارزه برای تحقق آن رویا را نیز دارد، می‌خواهد از این پس با مردم در مورد تلاش‌هایش برای تحقق این رویا و موانع پیش‌روی تحقق این رویا بی پرده و شفاف سخن بگوید و یا خیر؟
و
چهارم آنکه باید نشان دهد که آیا حاضر است برای تحقق آن رویا حتی از اعتبار و منافع خودش نیز بگذرد و یا خیر؟
⭕️ مجموع پاسخ‌های مثبت و یا منفی ما به پرسش‌های چهارگانه فوق تعیین کننده میزان امیدواری ما به نقشی است که حسن روحانی می‌تواند در تحقق رویاهای یک ملت داشته باشد.
⭕️ من نیز چون شما نمی‌دانم که آیا حسن روحانی برای آینده ایران رویایی در سر دارد و یا خیر
شاید برای یافتن پاسخ این پرسش باید منتظر ماند و به نظاره یکی از آخرین فرصت‌های او نشست.
@governancesystems
✳️ بحران روش در اصلاح طلبی✳️
🖌 (سجاد فتاحی - جامعه‌شناس)
@governancesystems

آنچه که سبب ائتلاف بین جریان‌ها و گروه‌‌های سیاسی می‌شود اشتراک در هدف و روش تحقق هدف است. به هر اندازه که اشتراک در این دو سطح بیشتر باشد ائتلافی قوی‌تر نیز شکل خواهد گرفت.
با نگرشی واقع‌گرایانه اصلاح‌طلبی در ایران به بن‌بست رسیده است؛ و این بن‌بست، بیش از هر چیز نتیجه بحران روش در اصلاح‌طلبی است. بحرانی که اصلاح‌طلبان، علیرغم انذارهای مکرر به آن توجه نکرده و اکنون پیامد‌های آن را به نظاره نشسته‌اند.
مقایسه سخنان اصلاح‌طلبان و براندازان ایرانی از نظر آرزوها و آرمان‌هایی که برای فردای ایران دارند، نشان دهنده آن است که اصولا اکثریت قابل توجهی از آنها در این سطح، از تفاوت چندانی با یکدیگر برخوردار نیستند. به عبارتی هدف‌ها یکی است.
آنچه که سبب تمایز بین بخش قابل توجهی از اصلاح‌طلبان و براندازان شده است روش آنها برای رسیدن به آن تصویر آرمانی است؛ و از قضا تصور میکنم آنچه که در چند صباح اخیر سبب کاهش مقبولیت اصلاح‌طلبی و اقبال بیشتر به روش ایجاد تغییرات اساسی شده است بحران روش در اصلاح‌طلبی است.
روش براندازان را دوست داشته باشیم و یا خیر در نهایت آنها خلأ روشی را که بواسطه بحران روش در اصلاح‌طلبی ایجاد شده بود پر کرده‌اند؛ اما روش اصلاح‌طلبان در دو دهه اخیر علیرغم تمامی تلاش‌های قابل تقدیرشان به سرانجامی نرسیده و نتوانسته است از تعمیق بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی ایران جلوگیری کند.
آنچه که جامعه ایرانی، تشنه شنیدن آن از دهان اصلاح‌طلبان است نه تشویق مکرر جامعه به امیدواری در شرایط تعمیق بحران‌های گوناگون، که نقد روش گذشته و ارایه روشی جدید برای تحقق تصویری زیبا از آینده ایران است؛ روشی که بتوان آن را در برابر سایر روش‌ها قرار داد و به انتخابی مشخص رسید.
بزرگترین خطری که می‌تواند تیر آخر به مقبولیت اصلاح‌طلبان ایرانی باشد، ایجاد این تصویر در ذهن جامعه و مخاطبانشان است که آنها برای حفظ منافع اقتصادی و سیاسی خود با جریان‌ها و گروه‌هایی هم پیمان شده‌اند که نه تنها در روش، بلکه در سطح آن تصویر آرمانی از آینده ایران نیز با آنها در تعارض‌اند.
نکته‌ای که اصلاح‌طلبان در شرایط کنونی بیش از هر زمان دیگری باید رعایت کنند حفظ مرزبندی با جریان‌هایی است که اساساً تصویر آنها از آینده ایران در تعارض با تصویر اصلاح‌طلبان قرار دارد.
ایران در شرایط کنونی بیش از هر زمان دیگری به گفتگو بین جریان‌ها و گروه‌های سیاسی‌ای نیاز دارد که در سطح روش با یکدیگر اختلاف دارند اما تصویری نسبتا مشترک از آینده‌ای دارند که ایران باید از آن برخوردار باشد.
ایران‌گرایان اگر بتوانند جدا از ائتلاف در سطح هدف در سطح روش نیز به الگویی نسبتا مشترک دست یابند آنگاه زمینه برای حرکتی منسجم به سوی آینده‌ای روشن برای ایران فراهم خواهد شد.
⚠️ مراقب باشیم اختلاف‌های سطح روش منجر به شکاف‌هایی عمیق بین ایران‌گرایانی نشود که رویایی مشترک برای آینده ایران در سر دارند.
@governancesystems
✳️تقسیم‌کار ملی بین موافقان و مخالفان جمهوری اسلامی ✳️
🖌(سجاد فتاحی - جامعه‌شناس)
@governancesystems
روی سخن این یادداشت با ایرانیانی است که مهر ایران در دل دارند؛ اما بنا به استدلال‌های مختلف، گروهی از آنها با تاکید بر شرایط مخاطره‌آمیز داخلی، منطقه‌ای و جهانی معتقدند که حفظ تمامیت ارضی ایران در شرایط استقرار جمهوری اسلامی و جلوگیری از فروپاشی آن امکان‌پذیر است (که آنها را اصلاح‌جویان می‌نامیم) و گروهی دیگر معتقدند که رقم زدن آینده‌ای بهتر برای ایران جز در سایه تغییر نظام سیاسی کنونی امکان‌پذیر نیست (که آنها را براندازان می‌خوانیم).
به نظرم این ایرانیان اگر چند نکته را در نظر گرفته و علیرغم اختلاف‌های بنیادینی که در روش با یکدیگر دارند اقداماتی را انجام دهند، هر دو در مجموع می‌توانند مخاطرات پیش‌روی ایران را کاهش داده و بازی برد -بردی را سامان دهند که در انتهای آن فارغ از سرنوشت نظام سیاسی کنونی، ایران و ایرانیان برنده خواهند بود.
⭕️ نخست آنکه از نگرش خصم‌آلود نسبت به یکدیگر بپرهیزند و اینگونه به موضوع نگاه کنند که هدف‌شان یکی است (ایجاد آینده‌ای بهتر برای ایران و ایرانیان)؛ اما بنا به تبیین‌های متفاوت‌شان از وضعیت کنونی و یا برآوردهایشان از میزان در خطر قرار گرفتن تمامیت ارضی ایران، در شرایط فروپاشی نظام سیاسی، روش‌های متفاوتی را برگزیده‌اند. نگاه خصم‌آلود به یکدیگر توسط این دو جریان، که شوربختانه رسانه‌ها و گفتارهای حامیان هر یک، این روزها سرشار از آن است، بر خلاف هدف اصلی‌شان یعنی رقم زدن آینده‌ای بهتر برای ایران است و تصور می‌کنم چون بر خلاف آن هدف است باید هر دو در آن تجدیدنظر کنند.
⭕️ دوم آنکه ایرانیان برانداز، باید در پی مرتفع کردن یکی از مهمترین دغدغه‌های اصلاح‌جویان ایرانی و البته تمامی ایران‌دوستان برآیند و آن دغدغه آن است که در شرایط فروپاشی نظام سیاسی کنونی، ممکن است تمامیت ارضی کشور با مخاطراتی جدی روبرو شود؛ از این رو این گروه‌ها باید با افراد، گروه‌ها و کشورهایی که بنا به دلایل گوناگون منافع‌شان در تغییر مرزهای کنونی ایران تعریف شده است یا منافعشان در تغییر مرزهای ایران نیست و طبیعتا نه نظام سیاسی کنونی و نه اصلاح‌جویان ایرانی نمی‌توانند با آنها گفتگو کنند، وارد گفتگو و مذاکره شده و فرایند و ائتلافی جهانی را شکل دهند که در مجموع، احتمال به خطر افتادن تمامیت ارضی ایران در شرایط فروپاشی نظام سیاسی را کاهش داده و در بهترین حالت به صفر برساند.
⭕️سوم آنکه اصلاح‌جویان ایرانی نیز باید تمام هم و غم خود را معطوف به بهبود وضعیت کشور و تدوین روشی برای برون رفت از شرایط کنونی کنند؛ آنها باید باور کنند که بزرگترین رقیب‌شان، خودشان هستند و نه براندازان. به راستی اگر آنها روشی را مشخص کنند که در شرایط استقرار نظام سیاسی کنونی، می‌توان با اتکا به آن روش، به آینده‌ای زیبا برای ایران دست ‌یافت و این روش، با در نظر داشتن تجارب دهه‌های گذشته معقول و عملی باشد و در کوتاه مدت نیز نتایج خود را نشان دهد، بی گمان بخش‌های قابل توجهی از براندازان ایرانی نیز از آن حمایت کرده و به آنها خواهند پیوست.
به این ترتیب بازی باخت- باخت کنونی بین اصلاح‌جویان و براندازان ایرانی که بی‌گمان اکثریتی از آنها دل در گرو آینده‌ای بهتر برای ایران دارند، به بازی‌ برد- بردی تبدیل خواهد شد که فارغ از سرنوشت نظام سیاسی، هدف مشترک هر دو یعنی حفظ تمامیت ارضی ایران و تحقق آینده‌ای زیبا برای این کشور و ساکنانش محقق می‌شود.
⚠️ ایران در شرایط حساسی قرار گرفته است که تمامی ایران‌گرایان باید دعواهای کودکانه را به کناری گذارده و یک گام در جهت تحقق آینده‌ای زیبا برای این کشور به پیش بردارند، اصلاح جویان و براندازان ایرانی باید باور کنند که تنها رقیب‌شان در این عرصه خودشان هستند و نه دیگری، اختلاف بین این دو جریان و دامن زدن به آن تنها آب به آسیاب جریان‌ها و گروه‌هایی خواهد ریخت که آنچه براشان اهمیتی ندارد سرنوشت ایران است.
@governancesystems
توضیح: پس از انتشار دو مطلب آخر در کانال درباره بحران روش در اصلاح طلبی و تقسیم کار ملی بین موافقان و مخالفان جمهوری اسلامی، از دوستان مختلف بازخورد های گوناگونی دریافت کردم؛ یکی از این بازخوردها متن زیر از دوست گرامی ل. خ بود که تصور می کنم می تواند به اصلاح طلبان در شناخت برخی انتقادهای وارد بر آنها از سوی حامیان دیروز و منتقدان امروز کمک کند. امیدوارم برای گوش سپردن به این انتقادها و پاسخ‌گویی به آنها دیر نشده باشد.
________________________
با سلام.
در این سالها ،انقدر دایره جریان اصلاح طلبی ،گسترش یافته و از جریان های اصولگرایی ،اعتدال تا حتی مذهبیان افراطی به این دایره ورود کردند و توانستند به هسته های اولیه جریان نزدیک شوند که به نظر میرسد به جای انکه جریان اصلاح‌طلب بر اعضای خود تاثیر بگذارد، این اعضای جدید هستند که بر جریان تاثیر گذار بودند.
به گونه ای که جریانی که باید شجاعانه از اصلاح و تغییر و نقد جامعه پشتیبانی کند و راهکار بدهد،خود دست به سانسور خود و گاه واقعیت جامعه می زند.
در بسیاری موارد اخیر ،جریان ،منتظر عکس العمل عمومی نشسته و بعد از به راه افتادن موج احساسات مردمی به اعلام نظر خود می پردازد.
در جامعه بیش از انکه در خصوص روش جریان اصلاح‌طلبی ،در باب مسایل و بحران های کشور، سوال باشد،نگرش و عدم اعلام شفاف نظر و عقاید این جریان مورد پرسش مردم است.
در سالهای اخیر جریان اصلاح طلبی به ندرت اجازه داد مورد نقد تخصصی قرار بگیرد و هیچگاه شفاف و روشن به پرسش های مطرح شده پاسخ نگفت.
این پرسش ها از تسخیر سفارت امریکا / تا تصمیمات حوزه انتقال اب و احداث کارخانه های صنعتی اب بر در دل کویر در دولت اصلاحات ....را شامل می شود.

حتی این جریان هیچ گاه اظهار نظر شفاف و عملی برای موضوعات مورد نظر عموم نداشته، (تاکید می کنم اظهار نظر عملی و قبل از موج جریان احساسی مردمی،)
این جریان نظر شفاف خود را در باره مطالبات زنان در حال حاضر (از حجاب اجباری تا قوانین ارث ، حق ولایت فرزند ...)تامطالبات اقلیتهای مذهبی و قومی و حتی اعدام های اول انقلاب ،اعلام نکرده است.
این پرسش عمومی مطرح است که اگر به جریان اصلاح طلبی اعتماد دوباره کنیم، ایا با حرفهای تکراری (دست ما بسته است، گروه های خودسر نمیگذارند و ما تنها هستیم و... )از کنار موضوعات نخواهند گذشت.
یا انکه اگر فرض کنیم همه اختیارات حکومتی از آن دولت باشد ،یک دولت اصلاح‌طلب ،شجاعت شروع تغییرات را دارد؟؟؟
جریان اصلاح طلبی باید بپذیرد که اگر اصلاح را از خود اغاز نکند نباید انتظار اعتماد دوباره مردمی را داشته باشد.
جریان اصلاح طلبی با یک( ببخشید بزرگ) باید شروع کند.
درست است که در بر شمردن اشکالات و اشتباهات ،شاید سهم اصلاح طلب ها کمتر از دیگر جریانهای سیاسی باشد، امااز جریانی که ادعای اصلاح طلبی دارد ، توقع است که این ببخشید گفتن را اغاز کند.
اری با (ببخشید گفتن) هیچ مرده ای زنده نمیشود و هیچ عمر رفته ای باز نمیگردد ، و هیچ تضمینی نیست که بعد از آن بخشیده شوند ،اما شنیدن کلمه ببخشید سبب آرامش میشود و این حس منتقل میشود که، پس ما را میبینند و میدانند ما در چه شرایطی هستیم . این آرامش و این حس درک شدن آن چیزی است ، که جامعه به آن نیاز دارد.

آنچه امروز در وجود شهروندان ایرانیست، خشم دیده نشدن و درک نشدن است.
و این درد بیشتر می شود ،وقتی بزرگان جریان اصلاح طلبی هم در صف افرادی هستند که نمی بینند و نمی شنوند.
✳️خاتمی، مانعی بر سر راه اصلاح اصلاح‌طلبی!
🖋(سجاد فتاحی - جامعه‌شناس)
@governancesystems

مطالعه تاریخ جنبش‌ها و جریان‌های سیاسی و اجتماعی نشان دهنده آن است که ویژگی‌های شخصیتی رهبران این جنبش‌ها یکی از عوامل کلیدی در شکست و یا پیروزی آنها بوده است. به عبارتی پیروزی یک جنبش نیازمند رهبرانی با ویژگی‌های شخصیتی خاص است؛ و این البته انکار سایر عوامل اثرگذار بر موفقیت یا شکست یک جنبش و یا جریان سیاسی نیست. از این منظر تصور می‌کنم که یکی از مهمترین علل عدم موفقیت جریان اصلاح‌طلبی در 20 سال گذشته را باید در ویژگی‌های شخصیتی رهبر اصلی این جریان سیاسی جستجو کرد.  
اولین تصاویری که از سید محمد خاتمی در ذهن دارم متعلق به اردیبهشت و خرداد 1376 است؛ زمانی که هنوز به سن رای نرسیده بودم، اما برای رای آوردن او در انتخابات آن سال تلاش می‌کردم؛ در کل شخصیتی دوست‌داشتنی و قابل احترام بود و هست؛ اما به نظرم از ویژگی‌های شخصیتی لازم برای جایگاهی که تاریخ به او داده است برخوردار نیست؛ به عبارتی

خاتمی در جایگاهی نامناسب در تاریخ ایران نشسته است.

او بارها و بارها در بزن‌گاه‌های گوناگون نشان داده است که از ویژگی‌های شخصیتی‌ لازم برای ایفای بهینه نقش خود در این جایگاه برخوردار نیست؛ اما اطرافیان و حامیان سیاسی‌اش به جای دیدن این نشانه‌ها و چاره‌اندیشی برای آنها، در صدد توجیه آنها برآمده‌اند و به جای آنکه به او یاری رسانند که در جایگاهی مناسب و شایسته ویژگی‌های شخصیتی‌اش قرار گیرد او را ترغیب به ادامه مسیر و انجام موضع‌گیری‌ها و بر عهده گرفتن نقشی می‌کنند که اصولا توانایی بر عهده گرفتن آن را ندارد.  
به نظرم نخستین گام بزرگ خاتمی و نخستین گام بزرگ اصلاح‌طلبان برای برون رفت از شرایط کنونی و اصلاح اصلاح‌طلبی، کناره‌گیری خاتمی از رهبری این جریان و باز کردن مسیر برای ظهور رهبرانی برخوردار از ویژگی‌های شخصیتی مناسب در این جریان است. با کناره‌گیری او، این جریان رهبران شایسته و مناسب شرایط کنونی را خواهد پروراند؛ تعلل در این زمینه و به فردا انداختن کاری که باید برای آن امروز تصمیم‌گیری کرد تنها و تنها سرمایه اجتماعی باقی مانده اصلاح‌طلبی و خاتمی را بر باد خواهد داد.
باور کنیم که از منظر دوستی با خاتمی و تعلق خاطر به اصلاح‌طلبی، اصرار و پافشاری بر برعهده گرفتن نقشی که متناسب با ویژگی‌های شخصیتی این مرد بزرگ نیست نه خدمتی به خاتمی است، نه به اصلاح‌طلبی و نه به آینده ایران.
خاتمی در شرایط کنونی خود تبدیل به مانعی بر سر راه رشد و معرفی رهبرانی در جریان اصلاح‌طلبی شده است که در شرایط کناره‌گیری او خود را نشان خواهند داد؛ رهبرانی که پروژه اصلاح اصلاح‌طلبی بدون ظهور آنها ناکام خواهد ماند.
@governancesystems
✳️و دوباره گتوند!✳️
🖋(سجاد فتاحی-جامعه‌شناس)
@governancesystems
⭕️ توضیح: تهیه و انتشار گزارش‌هایی شفاف درباره فجایع و بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و محیط‌زیستی که در آنها به صورت دقیق، فرایند شکل‌گیری بحران تشریح شده و سهم هر یک از کنشگران فردی و نهادی در پیدایش بحران مشخص شده باشد، یکی از مکانیزم‌های مهم برای افزایش کارآمدی سیستم‌های حکمرانی است.

در تاریخ 19 بهمن 1395 و در زمانی که مهندس چیت‌چیان مسئولیت وزارت نیرو را بر عهده داشتند، پس از درج مصاحبه‌ای از ایشان در خبرگزاری ایسنا به تاریخ11 بهمن 1395، نامه‌ای را خطاب به ایشان در ضرورت تهیه گزارشی درباره سد گتوند نوشتم و از طریق یکی از دوستان به دستشان رساندم. چون در آن زمان تصور می‌شد که عدم انتشار علنی نامه ممکن است احتمال موافقت وزیر نیرو با درخواست طرح شده در آن را افزایش دهد، نامه به صورت علنی منتشر نشد؛ اما در نهایت به نتیجه‌ای نیز نرسید. اکنون پس از گذشت بیش از 1 سال و 6 ماه از ارسال آن نامه، آن را منتشر می‌کنم و این بار مخاطب آن وزیر محترم نیرو جناب آقای دکتر اردکانیان است.
تصور می‌کنم در دوره جدید وزارت نیرو اگر چند پروژه مهم که بیانگر تغییر پارادایم وزارت نیرو و گویای شعارهای طرح شده از سوی وزیر محترم کنونی باشد طراحی شده و به سرانجام برسد، دکتر اردکانیان، به مسئولیت ملی خود عمل کرده‌اند؛ بدیهی است در این مسیر، ارائه گزارشی دقیق و شفاف درباره فرایند منتج به پیدایش بحران سد گتوند که در آن نواقص ساختاری و قصورهای فردی اثرگذار در پیدایش این بحران معرفی شده باشد، یکی از مهمترین این پروژه‌‌ها خواهد بود.    
 

جناب آقای مهندس چیت چیان
وزیر محترم نیرو
با سلام و تقدیم احترام
 
پیرو مصاحبه منتشر شده از جنابعالی در خبرگزاری ایسنا در تاریخ 11 بهمن 1395، درباره تعیین تکلیف سد گتوند، نکاتی به نظر می‌رسد که در ادامه تقدیم شده است.

شما در این مصاحبه فرموده‌اید که «طبق آخرین تصمیم‌گیری‌ها قرار شده که دو تصمیم آخر مبنی بر   مدیریت مصرف و انتقال آب به حوضچه‌های تبخیری برای حل مشکلات گتوند به اجرا دربیاید که در حال حاضر نیز عملیات این دو طرح در مرحله اجرا قرار گرفته است.» (به نقل از خبرگزاری ایسنا)

اظهارات فوق به این معناست که وزارت نیرو و بلندپایه‌ترین مقام این وزارت‌خانه، وجود نواقصی در فرایند مطالعه و اجرای سد گتوند را که منتهی به تحمیل‌ هزینه‌های زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به کشور شده است را پذیرفته‌اند. این امر انتظارهایی را بر انگیخته و مسئولیت‌هایی را بر عهده شما می‌نهد که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود:

نخست آنکه وزارت نیرو جدا از یافتن راه‌حل‌هایی بهینه برای حل این بحران، شایسته است با تشکیل تیمی مستقل و متشکل از کارشناسانی در حوزه‌های گوناگون، گزارشی شفاف درباره فرایند شکل‌گیری بحران کنونی سد گتوند ارائه نماید؛ گزارشی که در آن به مجموعه عواملی که با قرار گرفتن در کنار یکدیگر، سبب ساز شکل‌گیری تجربه ناخوشایند سد گتوند و تحمیل هزینه‌های گوناگون اقتصادی و زیست محیطی بر کشور شده و سرمایه اجتماعی وزارت نیرو و در سطحی کلان‌تر، کل نظام سیاسی را کاهش داده است، پرداخته شود؛ تا از این طریق زمینه برای برطرف نمودن این نقاط ضعف و جلوگیری از وقوع رخدادهایی مشابه فراهم گردد.

دوم آنکه جنابعالی بواسطه مسئولیتی که پذیرا شده‌اید، شایسته است زمینه شناسایی و پیگرد قانونی افرادی که با قصور در مسئولیت خود، سبب ساز پیدایش تجربه تلخ گتوند شده و هزینه‌های فراوانی را بر کشور، وزارت نیرو و نظام سیاسی تحمیل کرده‌اند فراهم نمایید.

شاید اگر این دو انتظار توسط وزاری محترم پیشین که در زمان آنها نیز کشور شاهد تجربیاتی تلخ در مقیاس‌هایی کوچک‌تر و یا بزرگ‌تر از سد گتوند بوده است محقق می‌شد، امروز شاهد تجربه ناخوشایند گتوند نبودیم. عدم پاسخ‌گویی جنابعالی به این دو انتظار، می‌تواند از منظر آینده‌گان به عنوان کوتاهی وزیر محترم کنونی در انجام وظایف‌ محوله تعبیر گردیده و منتهی به تکرار تجربه‌هایی به مراتب تلخ‌تر و ویرانگرتر از تجربه ناخوشایند گتوند شود؛ امری که مسئولیت شما را نیز در ارتباط با آن موارد افزایش خواهد داد.

در صورت مقبول افتادن پیشنهادهای فوق، آمادگی ارائه مباحث، به گونه‌ای مبسوط‌تر و با ذکر جزئیاتی دقیق‌تر وجود دارد.  
 @governancesystems
📌 کتاب 《پایداری ملی و سیستم‌های حکمرانی》 منتشر شد.

⭕️ در شرایط موجود با هر فردی از هر گروه و جریان سیاسی یا با هر سطحی از سواد و دانش در حوزه‌های مختلف که سخن می‌گویی بر سر یک جمله با یکدیگر اشتراک نظر دارند:

⚠️ «وضعیت کنونی ایران ناپایدار است.»

⭕️ و از قضا بخش قابل توجهی از آنها در یک جمله دیگر نیز توافق دارند:

«ایران باید پایدار باشد».

⭕️ اگر بخواهیم تمامی مطالب کتاب پیش‌رو را در دو جمله خلاصه کنیم، می‌توان این کار را در جمله‌های فوق انجام داد؛ بر این اساس، مساله اصلی این کتاب، ناپایداری ایران است و در حد توان در آن تلاش شده است تا چارچوبی برای فهم وضعیت موجود و شناسایی علت ریشه‌ای پیدایش شرایط کنونی ارائه شود؛ امری که به نظر می‌رسد برای آغاز گفتگوی ملی بین ایرانیانی با ارزش‌ها و نگرش‌های گوناگون و تجمیع توان آنها برای رهانیدن ایران از ناپایداری و آغاز حرکت به سوی پایداری لازم و ضروری است.

⭕️ کتاب از ۵ فصل تشکیل شده است:

1⃣ در فصل نخست با معرفی مفهوم پایداری و بررسی ادبیات موجود در این زمینه تلاش شده است، سنجه‌هایی برای سنجش این سازهِ ‌نظری ذیل سه بُعد اقتصادی، اجتماعی و محیط‌زیستی ارائه شود.

2⃣ در فصل دوم با اتکا به شاخص کامیابی لگاتوم این پرسش طرح شد که با در نظر داشتن داده‌های موجود، وضعیت نسبتاً ناپایدار کنونی در ایران، که می‌توان آن را با مفهوم «شکست پایداری» توصیف کرد، نتیجه چه عواملی است.

3⃣ در فصل سوم این نتیجه حاصل شد که شکست‌های رخ داده در عرصه حکمرانی کشور، سبب اُفت کیفیت حکمرانی و در نتیجه پیدایش شرایط ناپایدار کنونی در این واحد جغرافیایی – سیاسی شده است.

4⃣ در فصل چهارم به شکل مستدل نشان داده شده است که کیفیت حکمرانی، تحت تاثیر نوع و طراحی سیستم حکمرانی است.

5⃣ در فصل پنجم کتاب نیز جمع‌بندی‌ای از مطالب طرح شده در آن ارائه شده است.

⭕️ در ادبیات مربوط به نظریه سیستم‌ها، مفهومی وجود دارد تحت عنوان نقطه بی‌بازگشت، در این نقطه، سیستم به جایی می‌رسد که مسیری متفاوت از گذشته را در پیش خواهد گرفت؛ وضعیت کنونی ایران به منزله یک سیستم پیچیده جغرافیایی- اجتماعی اگر نگوییم به نقطه بی‌بازگشت رسیده؛ اما می‌توان گفت که به میزان بسیار زیادی به آن نزدیک شده است؛ امید است که در این نقطه، ایران در مسیری قرار گیرد که پایداری آن در تاریخ استمرار یابد.

این کتاب توسط دکتر سجاد فتاحی، روح‌الله قاسمی، محمد فکری و محدثه جلیلی در مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری به نگارش درآمده است.

🔻دریافت متن کامل کتاب:

🔗 yon.ir/RCv2l

🆔 @centerforstrategicstudies

🌐 css.ir
636703721999427674.pdf
1.9 MB
📎 فایل PDF متن کامل کتاب 《پایداری ملی و سیستم‌های حکمرانی(مسئله پایداری ایران)》

📌 مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری

🆔 @centerforstrategicstudies

🌐 css.ir
Recording 86 (623966eb-2a09-43c1-b53a-8c70043b16aa).aac
2.4 MB
آزاد سازی نرخ ارز، ضربه آخر فروپاشی ( فایل صوتی متنی منتشر شده با همین عنوان، به تاریخ 28 تیرماه 1397، که در آن عبور دلار از مرز 15000 تومان پیش بینی شده بود.)
@governancesystems
✳️درمان‌هایی که به مرگ بیمار می‌انجامند!✳️
🖌(سجاد فتاحی- جامعه‌شناس)
@governancesystems
هنگامی که نظام‌های حکمرانی در شرایط بحرانی قرار می‌گیرند، بیماری‌های پنهان آنها بیش از پیش خود را نشان می‌دهند.
یکی از بیماری‌های نظام حکمرانی در ایران، اختلال در هماهنگی بین اجزای گوناگون نظام حکمرانی است. اینگونه است که بخشی از این نظام با انگیزه بهبود شرایط در یک حوزه دست به اقدامات و سیاست‌گذاری‌هایی می‌زند که نه تنها در مجموع سبب بهبود شرایط نخواهد شد بلکه می‌تواند اوضاع را از آنچه که هست بدتر نموده و بر پیچیدگی و بغرنجی آن بیافزاید.
سیستم‌های حکمرانی، اگر شناخت نزدیک به واقعی از شرایطی که در آن قرار گرفته‌اند نداشته باشند و بواسطه ضعف در طراحی، مساله هماهنگی بین اجزا را به درستی مدیریت نکرده باشند، می‌توانند با انگیزه اصلاحات و درمان، دست به اقداماتی بزنند که نه تنها درمان نیست بلکه آخرین ضربات فروپاشی است.
موضوع ممنوعیت به کارگیری مدیران بازنشسته، نمودی کامل از عدم هماهنگی بین اجزای نظام حکمرانی ایران و عدم درک بخشی از نظام حکمرانی ایران از شرایط مخاطره‌آمیزی است که در آن قرار گرفته است؛ این قانون، بدون نگرشی سیستمی به شرایط کنونی تصویب و ابلاغ شده است و به نظر درمانی است که بواسطه تجویز در شرایط نامناسب می‌تواند ظرفیت و کارآمدی حداقلی دولت را در شرایط کنونی بیش از پیش کاهش داده و به جای درمان، شرایط مرگ بیمار را تسهیل نماید.
⚠️ برای دریافت تحلیل‌هایی در زمینه سیستم‌های حکمرانی به کانال زیر بپیوندید:
@governancesystems
✳️ به بنیان های ساختاری مولد تروریسم در ایران بیاندیشیم ✳️

مهمترین وظیفه سیستم های حکمرانی، کنترل و تنظیم رفتار کنشگران فردی و جمعی ساکن در یک قلمرو جغرافیایی، در جهت پایداری آن قلمروست.
باید اندیشید که نواقص سیستم حکمرانی ایران چه نقشی در پیدایش حادثه تروریستی امروز اهواز داشته است. نواقصی که بدون برطرف کردن آنها این حادثه بی گمان آخرین نمونه از این دست حوادث نخواهد بود و بواسطه پا برجا بودن عوامل مولد، از قضا بر دامنه و وسعت آنها نیز افزوده خواهد شد.
اگر دل نگران ایران و ایرانیان هستیم بیش از پرداختن به حادثه و صورت‌بندی مرزبندی های کاذب حول آن که تنها بازی در زمین بدخواهان داخلی و خارجی ایران است، باید به بنیان های ساختاری مولد تروریسم در ایران اندیشید؛ بنیان هایی که ریشه هایی عمیق در نواقص سیستم حکمرانی ایران دارد.
@governancesystems
✳️اصلاح مکانیزم انتخاب وزرا، گامی در جهت بهبود کیفیت دولت✳️

🖌(سجاد فتاحی- جامعه‌شناس)
@governancesystems

خبرها حاکی از آن است که ظاهرا رئیس‌جمهور اگرچه دیرهنگام، اما در نهایت تصمیم گرفته است که تغییراتی اساسی در کابینه ایجاد کند؛ کابینه‌ای نه چندان با کیفیت، که محصول مکانیزم ناکارآمد انتخاب وزرا در آغاز کار دولت است. در این زمینه چند نکته به نظر می‌رسد.

نخست آنکه اگرچه شرایط اقتصادی کشور، شرایط ناگواری است، اما این شرایط ناگوار نباید ذهن ما را از ضرورت ایجاد تغییر در سازمان‌های مهمی چون سازمان میراث فرهنگی و سازمان محیط‌زیست دور کند. نهادهای مدنی فعال در این دو حوزه باید یکبار دیگر رئیس‌جمهور را برای انتخاب گزینه‌هایی مناسب برای این دو نهاد مهم و کلیدی تحت فشار قرار دهند. نهادهایی که عموما در چند دهه گذشته و در همین دولت کنونی، بواسطه انتخاب مدیرانی سیاسی، تبدیل به نهادهایی مستعمره نهاد سیاست شده اند و همین امر لطمات جبران‌ناپذیری را به منافع ملی وارد کرده است. تغییر در روسای این سازما‌ن‌ها اگر از طریق ایجاد زمینه برای مشارکت نهادهای مدنی فعال در این دو حوزه، که از قضا در زمره تکامل‌یافته‌ترین نهادهای مدنی در ایران هستند، صورت پذیرد، می‌تواند هم بر سرمایه اجتماعی دولت بیافزاید و هم از طریق انتخاب بهترین گزینه‌های ممکن زمینه را برای کارآمدسازی این دو سازمان کلیدی فراهم کند.

دوم آنکه مکانیزم انتخاب وزرا و روسای سازمان‌های دولت، مهمتر از نام افراد است؛ اگر مکانیزم انتخاب به درستی طراحی شده و به صورت شفاف به اطلاع عموم برسد، بی‌گمان بهترین گزینه‌های ممکن انتخاب خواهند شد و بر سرمایه اجتماعی دولت نیز افزوده می‌شود.

زمانی می‌توان به اثربخشی ایجاد تغییر در کابینه امیدوار بود که گزینه‌های مدنظر رئیس‌جمهور نیز در فرایندی شفاف، در کنار سایر گزینه‌های مطلوب قرار گیرند؛ فرایندی که بواسطه طراحی مناسب، خروجی آن بهترین گزینه ممکن خواهد بود.  

گردآوری اسامی گوناگون و ارائه آنها به رئیس‌جمهور تا بر اساس علائق خود از میان آنها یکی را برگزیند، تکرار مکانیزم معیوبی است که کمکی به بهبود کیفیت دولت نخواهد کرد و امیدی نیز در جهت بهبود اوضاع بر نخواهد انگیخت.  

⚠️ برای دریافت تحلیل‌هایی در زمینه سیستم‌های حکمرانی به کانال زیر بپیوندید:
@governancesystems
✳️در ضرورت کناره‌گیری روحانی!✳️
🖌 (سجاد فتاحی - جامعه‌شناس)
@governancesystems
کناره‌گیری دولت‌ها یا برکناری آنها با روش‌های قانونی، دو مکانیزم اساسی برای برون رفت نظام‌های سیاسی از بن‌بست است؛ اما ما همانند از کار انداختن تمامی مکانیزم‌های اصلاح نظام حکمرانی، این دو مکانیزم را نیز به بهانه‌های گوناگون از کار انداخته‌ایم و ناگفته پیداست که تاریخ نظام‌های سیاسی، تجربیات خوشایندی از مسدود کردن مکانیزم‌‌های اساسی اصلاح به یاد ندارد و از این‌رو باید مراقب بود.
آنچه که دیده‌ می‌شود آن است که بن بست کنونی پیش‌روی دولت حسن روحانی که می‌توان بیان کرد آن را تبدیل به دولتی فرومانده کرده است ناشی از سه دلیل است:
1️⃣ بی انگیزگی و ناتوانی دولت بواسطه گستردگی و هم‌آیندی بحران‌ها، تصمیمات نادرست دولت و از دست دادن زمان برای انجام اصلاحاتی در جهت افزایش کارآیی و کیفیت دولت.
2️⃣ ناتوانی دولت در غلبه بر عوامل مسبب این وضعیت بواسطه عدم توازن در ساخت قدرت سیاسی؛
3️⃣ ناتوانی دولت برای بهره‌گیری از ابزارهایی که می‌تواند منجر به خروج کشور از وضعیت کنونی شود باز هم بواسطه عدم توزان در ساخت قدرت سیاسی؛
با در نظر داشتن سه عامل فوق، این عوامل در شرایط کنونی برطرف نخواهند شد؛ چرا که دولت با توجه به وقوع بحران‌ها، دیگر مجال و زمانی برای برطرف کردن عامل نخست ندارد؛ و برطرف کردن عوامل دوم و سوم نیز در حیطه اختیارات دولت نیست؛ و گروه‌های سیاسی رقیب نیز به احتمال فراوان تمایلی برای برطرف کردن این عوامل جهت کمک به دولت و کشور برای برون رفت از بن‌بست کنونی ندارند.
با ادامه این بن‌بست
1️⃣ با افزایش آمار بیکاری و نرخ تورم، جامعه بیش از پیش مستعد اعتراضاتی عمومی خواهد شد که در مقایسه با اعتراض‌های گذشته بر شدت و خشونت آنها افزوده می‌شود؛ اعتراضاتی که از هم‌اکنون می‌توان با توجه به اتمسفر حاکم بر فضاهای عمومی وقوع آنها را در آینده‌ای نزدیک پیش‌بینی نمود. کافی است به نجواهایی که در فضاهای عمومی جامعه ایران اندک اندک به فریاد تبدیل می‌شوند گوش فرا دهیم.
2️⃣ بدنه اجتماعی و سیاسی حامی روحانی در انتخابات 1392، بیش از پیش از او و حتی اصلاح‌طلبان حامی او نا امید خواهند شد و دیگر آنها دست‌کم در کوتاه مدت بازیگرانی اثرگذار در عرصه سیاسی ایران نخواهند بود و این راز عدم همراهی جریان های رقیب سیاسی با دولت کنونی برای برطرف کردن موانع پیش روست؛ اما اشتباه این جریان های رقیب آن است که بی اعتباری دولت و اصلاح طلبان به معنای افزایش اعتبار جریان هایی است که براندازی را تنها راهکار برون رفت از وضعیت کنونی می دانند.
با کناره‌گیری حسن روحانی و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری مجدد، یا اجازه ورود نامزدهای نزدیک به طیف اصلاح‌طلب به انتخابات داده خواهد شد یا خیر؛ اگر داده شود که مردم تصمیم خواهند گرفت که چه برخودی با آنها و انتخابات داشته باشند و اگر داده نشود که در انتخابات 1400 نیز داده نخواهد شد؛ و کناره‌گیری سریعتر آنها در شرایطی که روزنه امیدی برای رهایی از بن‌بست کنونی وجود ندارد دست‌کم اندک سرمایه اجتماعی باقی مانده آنها را برای روزهایی سخت‌‌تر از شرایط کنونی حفظ خواهد کرد.
در شرایط کنونی پرداختن به عوامل دوم و سوم پیدایش وضعیت موجود در اولویت است و پرداختن به این عوامل جز از طریق حرکت نظام حکمرانی از وضعیت دوگانه کنونی به وضعیتی یگانه امکان‌پذیر نیست و این امر نیز نیازمند کناره‌گیری روحانی از قدرت است.
بر اساس این توضیح مختصر، من نیز با احمد زید‌آبادی موافق هستم که «کناره‌گیری روحانی به نفع خودش، کشور و همه چیزهای دیگر است.»
البته باید توجه داشت که راهکار کناره‌گیری و استعفا نیز همانند تمامی راهکارهایی که در چند سال گذشته به دولت و در چند دهه گذشته به نظام سیاسی ارائه شد و به آنها توجه نکردند زمانی دارد، که اگر زمان آن بگذرد دیگر استعفا نیز برای رهایی از بن بست موجود موثر نخواهد بود.

⚠️ برای دریافت تحلیل‌هایی در زمینه سیستم‌های حکمرانی به کانال زیر بپیوندید:
@governancesystems
تاکید بر خطر سوریه‌ای شدن کمکی به حل مساله نخواهد کرد!
@governancesystems
شاهین نصیری در مقاله‌ای با عنوان «ایران و فرضیه سوریه‌ای شدن» که در وبسایت بی بی سی فارسی منتشر شده است (https://bbc.in/2NaKCNI) در تلاش برای شناسایی مجموع عوامل موثر بر حرکت یک کشور به سمت وضعیت سوریه‌ای، بیکاری، فقر، خشکسالی، فساد و نبود آزادی‌های سیاسی را به عنوان مهمترین عواملی بر شمرده که کشور سوریه را به سمت وضعیت کنونی کشانده است.
اگر از منظر نظام‌های حکمرانی به این تحلیل بنگریم؛ ریشه اصلی وضعیت کنونی در سوریه، نظام حکمرانی‌ای است که نه تنها در بهبود وضعیت جامعه از نظر شاخص‌هایی چون بیکاری، فقر و فساد، ناتوان و ناکارآمد بوده است بلکه در شرایط ناتوانی در این وضعیت، آزادی‌های سیاسی را نیز از جامعه خود سلب نموده و از این طریق زمینه را برای اثرگذاری مخرب نیروها و عواملی خارج از مرزهای خود فراهم کرده است.
نگاه به موضوع از این منظر از آن جهت مفید است که اصلاح‌طلبانی که دغدغه عدم حرکت ایران به سمت وضعیت سوریه‌ای را دارند و مرتبا به جامعه در مورد خطر حرکت به این سمت هشدار می‌دهند، باید روش‌ها و راهکارهایی مشخص برای اثرگذاری بر مجموعه عوامل موثر بر حرکت ایران به سوی آن وضعیت ناخوشایند ارائه کنند؛ در غیر این صورت ترساندن جامعه از وضعیت ناخوشایندی که سوریه کنونی در آن است اگرچه ممکن است وقوع اعتراضاتی ناشی از اثرگذاری این عوامل را به تاخیر اندازد اما کمکی به حل مساله نخواهد کرد.
⚠️ برای دریافت تحلیل‌هایی در زمینه سیستم‌های حکمرانی به کانال زیر بپیوندید:
@governancesystems
✳️ایران و خطر نزدیک شدن به وضعیت «خر یا پالان خر»!✳️
🖌 (سجاد فتاحی - جامعه‌شناس)
@governancesystems
یکی از شعارهای انقلابیون ایران در سال 1357 این شعار بود که: «ما میگیم خر نمیخوایم پالان خر عوض میشه؛ ما میگیم شاه نمیخوایم نخست وزیر عوض میشه». فراگیر شدن این شعار گویای آن است که جامعه به وضعیتی رسیده که در آن دیگر حتی تغییراتی قابل توجه از قبیل تغییر نخست وزیر را چاره بهبود وضعیت خود نمی‌داند و تنها به دنبال ایجاد تغییراتی ساختاری و کلان است.
اجرای اقدامات اصلاحی در نظام‌های سیاسی زمانی دارد که اگر زمان آن سپری شد؛ آن سطح از اقدامات اصلاحی دیگر نخواهد توانست چاره ناکارآمدی‌‌ها و نارضایتی‌های انباشته شده باشد و نظام سیاسی باید سطح بالاتری از راهکارهای اصلاحی را دنبال نماید. به عنوان مثال اگر روزی با تغییر چند وزیر و انتخاب افرادی تواناتر بتوان بر ناکارآمدی‌ها غلبه کرد و به مطالبات جامعه پاسخ گفت و این اقدام در زمان مناسب صورت نگیرد، آنگاه با انباشت ناکارآمدی‌ها و نارضایتی‌ها، دیگر تغییر وزرا کارساز نیست و باید چاره کار را در تغییر رئیس‌جمهور جستجو کرد و اگر زمان آن نیز بگذرد سطح اقدام اصلاحی از این نیز بیشتر افزایش خواهد یافت.
اگر اکثریت قابل توجهی از اعضای جامعه‌ای تغییر وزرای کابینه را درمان دردهای خود ندانند و حتی فراتر از آن احساس کنند که با تغییر روسای جمهور نیز تغییر محسوسی در وضعیت آنها ایجاد نمی‌شود، این نشانه‌ای خطرناک از نزدیک شدن جامعه به نقطه‌ی بی بازگشتی است که با توجه به شعار انقلابیون سال 1357 می‌توان آن را نقطه «خر یا پالان خر» نامید؛ نقطه‌ای که نظام‌های سیاسی باید سخت مراقب نزدیک شدن به آن باشند.
⚠️ برای دریافت تحلیل‌هایی در زمینه سیستم‌های حکمرانی به کانال زیر بپیوندید:
@governancesystems