✳️ مسالهی جانشینی در ایران ✳️
(قسمت اول: دیباچه)
✍️ سجاد فتاحی - جامعهشناس
t.me/SIAGS
✅ ماکس وبر، جامعهشناس سرشناس آلمانی، معتقد بود که در جهان مدرن تنها الگوی غالب اقتدار، اقتدار عقلانی – قانونی است و اشکال دیگر اقتدار از قبیل اقتدار کاریزماتیک (الگوهای مبتنی بر رهبرانی کاریزماتیک) و اقتدار سنتی (الگوهای مبتنی بر سنتها، به عنوان مثال جانشینی پسر به جای پدر) در نهایت گریزی از حرکت به سمت اقتدار عقلانی قانونی ندارند. شاید بتوان علت این امر را در آن دانست که نظامهای عقلانی – قانونی، از توانمندی بیشتری برای مواجهه با پیچیدگیهای روزافزون جهان مدرن برخوردارند؛ و همین توانمندی این نظامها در مقایسه با الگوی سنتی، در نهایت سبب انقراض نظامهای سیاسی مبتنی بر اقتدار سنتی و تبدیل شدن اقتدار عقلانی – قانونی به شکل غالب اقتدار در جهان مدرن میشود.
✅ وبر، اقتدار کاریزماتیک را اقتداری گذرا میدانست که با مرگ رهبر کاریزماتیک به پایان رسیده و نظامِ سیاسیِ مبتنی بر این نوع اقتدار، گریزی از حرکت به سمت اقتدار سنتی یا اقتدار عقلانی قانونی نخواهد داشت.
✅ اگر اقتدار آیتالله خمینی در دههی نخست انقلاب را از نوع اقتدار کاریزماتیک بدانیم، که شواهد تاریخی تایید کنندهی این امر است، در خرداد 1368 و با درگذشت او، نظام سیاسی، ناگزیر از حرکت به سمت یکی از دو شکل دیگر اقتدار بود؛ اما این موضوع در آن سال به دو دلیل مهم تعیین تکلیف نشد و جمهوری اسلامی همچنان تا به امروز در دو راهی حرکت به سمت اقتدار سنتی یا اقتدار عقلانی – قانونی باقی مانده است. دلیل نخست، ضعفِ بیتِ آیتالله خمینی بود؛ که در تمامی سالهای رهبری او، علیرغم نقش مهمی که احمد خمینی در مناسبات سیاسی بازی میکرد هیچگاه تبدیل به نهادی اثرگذار در عرصهی سیاسی ایران نشد و به همین دلیل نتوانست در هنگامهی انتخاب رهبر جدید نظام، بازیگری فعال باشد. دلیل دوم، دوپاره بودن ساخت قدرت سیاسی در ایران بود؛ به این معنا که در نظام جمهوری اسلامی، علیرغم نظارت حداکثری نهادهای انتصابی بر انتخاباتها، لزوماً فرد مورد نظر رهبر نظام سیاسی بر مسند مهمترین مقامهای به ظاهر انتخابی تکیه نمیزند؛ بماند که آیتالله خمینی نیز در این امور چندان دخالتی نمیکرد. این دو دلیل سبب شد که در 14 خرداد 1368 با ائتلاف روسای نهادهای به ظاهر انتخابی، جانشین رهبری نظام، خارج از بیت آیتالله خمینی انتخاب شود. اما این موضوع اگرچه سبب شد که نظام سیاسی به سمت اقتدار سنتی (جانشینی پسر به جای پدر) حرکت نکند ولی مسالهی حرکتِ نظامِ سیاسی به سمت اقتدار عقلانی قانونی را نیز حل نکرد؛ چرا که نهاد رهبری، خود نمایندهی اقتدار سنتی در نظام سیاسی بود و این نهاد استمرار یافت.
✅ در شرایط کنونی دو عامل فوق برطرف شده است و به نظر میرسد که زمینه و چینش قدرتهای اقتصادی و سیاسی برای حرکت جمهوری اسلامی به سمت اقتدار سنتی در مقایسه با اقتدار عقلانی- قانونی فراهمتر است. به عبارتی بیت رهبر کنونی نظام از نظر قدرت سیاسی و اقتصادی با بیت آیتالله خمینی قابل مقایسه نیست و در چند دههی گذشته، خود تبدیل به بازیگری قدرتمند، ورای سایر قوای نظام جمهوری اسلامی شده است. از سوی دیگر سایر بخشهای نظام سیاسی از قبیل قوهی قضاییه، قوهی مقننه، مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز به نظر میرسد که در هماهنگی کامل با بیت رهبری کنونی نظام قرار دارند و در این بین تنها یک مانع برای حرکت نظام سیاسی به سمت اقتدار سنتی (در شکل جانشینی پسر به جای پدر) وجود دارد و آن ریاست قوهی مجریه یا دولت است؛ که بواسطهی عملکرد ضعیف حسن روحانی و بروز و ظهور بحرانهای انباشت شده در چند دههی گذشته در دوران ریاست جمهوری او، به شدت اعتبارزدایی شده و به احتمال فراوان با آمار پایین مشارکت سیاسی در انتخابات خرداد 1400، همانند انتخابات مجلس شورای اسلامی، این مسند نیز در اختیار فردی نزدیک به بیت رهبری قرار خواهد گرفت.
✅ مجموع این شرایط باعث میشود که قدرت بیت رهبر کنونی نظام در شرایط درگذشت وی به شدت افزایش یافته و به احتمال فراوان شکل اقتدار در نظام سیاسی کنونی به سمت اقتدار سنتی (در شکل جانشینی پسر به جای پدر) حرکت کند.
ادامه دارد ...
#مساله_جانشینی
#ماکس_وبر
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
(قسمت اول: دیباچه)
✍️ سجاد فتاحی - جامعهشناس
t.me/SIAGS
✅ ماکس وبر، جامعهشناس سرشناس آلمانی، معتقد بود که در جهان مدرن تنها الگوی غالب اقتدار، اقتدار عقلانی – قانونی است و اشکال دیگر اقتدار از قبیل اقتدار کاریزماتیک (الگوهای مبتنی بر رهبرانی کاریزماتیک) و اقتدار سنتی (الگوهای مبتنی بر سنتها، به عنوان مثال جانشینی پسر به جای پدر) در نهایت گریزی از حرکت به سمت اقتدار عقلانی قانونی ندارند. شاید بتوان علت این امر را در آن دانست که نظامهای عقلانی – قانونی، از توانمندی بیشتری برای مواجهه با پیچیدگیهای روزافزون جهان مدرن برخوردارند؛ و همین توانمندی این نظامها در مقایسه با الگوی سنتی، در نهایت سبب انقراض نظامهای سیاسی مبتنی بر اقتدار سنتی و تبدیل شدن اقتدار عقلانی – قانونی به شکل غالب اقتدار در جهان مدرن میشود.
✅ وبر، اقتدار کاریزماتیک را اقتداری گذرا میدانست که با مرگ رهبر کاریزماتیک به پایان رسیده و نظامِ سیاسیِ مبتنی بر این نوع اقتدار، گریزی از حرکت به سمت اقتدار سنتی یا اقتدار عقلانی قانونی نخواهد داشت.
✅ اگر اقتدار آیتالله خمینی در دههی نخست انقلاب را از نوع اقتدار کاریزماتیک بدانیم، که شواهد تاریخی تایید کنندهی این امر است، در خرداد 1368 و با درگذشت او، نظام سیاسی، ناگزیر از حرکت به سمت یکی از دو شکل دیگر اقتدار بود؛ اما این موضوع در آن سال به دو دلیل مهم تعیین تکلیف نشد و جمهوری اسلامی همچنان تا به امروز در دو راهی حرکت به سمت اقتدار سنتی یا اقتدار عقلانی – قانونی باقی مانده است. دلیل نخست، ضعفِ بیتِ آیتالله خمینی بود؛ که در تمامی سالهای رهبری او، علیرغم نقش مهمی که احمد خمینی در مناسبات سیاسی بازی میکرد هیچگاه تبدیل به نهادی اثرگذار در عرصهی سیاسی ایران نشد و به همین دلیل نتوانست در هنگامهی انتخاب رهبر جدید نظام، بازیگری فعال باشد. دلیل دوم، دوپاره بودن ساخت قدرت سیاسی در ایران بود؛ به این معنا که در نظام جمهوری اسلامی، علیرغم نظارت حداکثری نهادهای انتصابی بر انتخاباتها، لزوماً فرد مورد نظر رهبر نظام سیاسی بر مسند مهمترین مقامهای به ظاهر انتخابی تکیه نمیزند؛ بماند که آیتالله خمینی نیز در این امور چندان دخالتی نمیکرد. این دو دلیل سبب شد که در 14 خرداد 1368 با ائتلاف روسای نهادهای به ظاهر انتخابی، جانشین رهبری نظام، خارج از بیت آیتالله خمینی انتخاب شود. اما این موضوع اگرچه سبب شد که نظام سیاسی به سمت اقتدار سنتی (جانشینی پسر به جای پدر) حرکت نکند ولی مسالهی حرکتِ نظامِ سیاسی به سمت اقتدار عقلانی قانونی را نیز حل نکرد؛ چرا که نهاد رهبری، خود نمایندهی اقتدار سنتی در نظام سیاسی بود و این نهاد استمرار یافت.
✅ در شرایط کنونی دو عامل فوق برطرف شده است و به نظر میرسد که زمینه و چینش قدرتهای اقتصادی و سیاسی برای حرکت جمهوری اسلامی به سمت اقتدار سنتی در مقایسه با اقتدار عقلانی- قانونی فراهمتر است. به عبارتی بیت رهبر کنونی نظام از نظر قدرت سیاسی و اقتصادی با بیت آیتالله خمینی قابل مقایسه نیست و در چند دههی گذشته، خود تبدیل به بازیگری قدرتمند، ورای سایر قوای نظام جمهوری اسلامی شده است. از سوی دیگر سایر بخشهای نظام سیاسی از قبیل قوهی قضاییه، قوهی مقننه، مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز به نظر میرسد که در هماهنگی کامل با بیت رهبری کنونی نظام قرار دارند و در این بین تنها یک مانع برای حرکت نظام سیاسی به سمت اقتدار سنتی (در شکل جانشینی پسر به جای پدر) وجود دارد و آن ریاست قوهی مجریه یا دولت است؛ که بواسطهی عملکرد ضعیف حسن روحانی و بروز و ظهور بحرانهای انباشت شده در چند دههی گذشته در دوران ریاست جمهوری او، به شدت اعتبارزدایی شده و به احتمال فراوان با آمار پایین مشارکت سیاسی در انتخابات خرداد 1400، همانند انتخابات مجلس شورای اسلامی، این مسند نیز در اختیار فردی نزدیک به بیت رهبری قرار خواهد گرفت.
✅ مجموع این شرایط باعث میشود که قدرت بیت رهبر کنونی نظام در شرایط درگذشت وی به شدت افزایش یافته و به احتمال فراوان شکل اقتدار در نظام سیاسی کنونی به سمت اقتدار سنتی (در شکل جانشینی پسر به جای پدر) حرکت کند.
ادامه دارد ...
#مساله_جانشینی
#ماکس_وبر
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
می گویند یک شیرین عقلی، شیطانکی پارچه ای ساخت مگر بچه هایِ فضولِ محل را ترسانده، بتاراند. چنان مخوف در آمد که خودش زهره ترک شد.
حالا، حکایت فدوی است. این توئیت لامصب را زده ام شاید قضا قورتکی به دست آنکه باید برسد و بخواند و چاره کند. او که نمی خواند. عوضش، حالا هی راه به راه، خودم یاد قیاس خسارت که می افتم، آه از نهادم بلند می شود. غصه، امان نمی دهد!
لاحول ولا قوّة الا بالله!
برگرفته شده از:
https://news.1rj.ru/str/M_H_Karimipour
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
حالا، حکایت فدوی است. این توئیت لامصب را زده ام شاید قضا قورتکی به دست آنکه باید برسد و بخواند و چاره کند. او که نمی خواند. عوضش، حالا هی راه به راه، خودم یاد قیاس خسارت که می افتم، آه از نهادم بلند می شود. غصه، امان نمی دهد!
لاحول ولا قوّة الا بالله!
برگرفته شده از:
https://news.1rj.ru/str/M_H_Karimipour
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✳️ آقا و آقازادگی در ایران ✳️
✍️ سجاد فتاحی - جامعهشناس
توضیح: این یاداشت در روزنامه همشهری سهشنبه 14 مرداد 1399 منتشر شده است.
https://b2n.ir/647827
✅ در حوزهی سیاسی ایران، فرزندِ آقا را آقازاده مینامند؛ و آقا، فردی دارای مسند سیاسی است که هرچه این مسند در سلسله مراتب نظم سیاسی بالاتر باشد آقابودگی آن بیشتر خواهد شد. آقا در فرهنگ سیاسی کنونی ایران فردی است که بواسطهی جایگاه سیاسی خود میتواند مافوق قانون قرار گرفته یا به روشهای مختلف اصول و ضوابط قانونی را دور زده یا معلق کند. هر چه آقابودگی فرد بیشتر باشد (یعنی جایگاه سیاسی او در سلسله مراتب نظم سیاسی بالاتر باشد) توان بیشتری برای تعطیل کردن بخشهای بیشتری از قانون خواهد داشت. طبیعی است که نزدیکان چنین فردی ( چه نسبی و چه سببی) میتوانند با بهرهگیری از این توانِ آقا، آن را به منابع گوناگون اقتصادی و سیاسی تبدیل کنند و درست در همین جاست که پدیدهای به نام آقازاده متولد میشود. پدیدهای که همانطور که بیان شد نتیجهی ضعف های قانونی و ناکارآمدی یک ساخت سیاسی در کنترل و تنظیم رفتار افراد جایگیر شده در نقشهای سیاسی برای عمل در چارچوب قانون است.
✅ در یک نظام حکمرانی، فراوان بودن آقا و آقازاده به معنای فوق یکی از نشانههای آشکار ناکارآمدی آن نظام است؛ چرا که نشان میدهد سیستم حکمرانی به گونهای طراحی شده است که میتوان از جایگاههای سیاسی در سطوح گوناگون، برای تعطیل یا معلق کردن قانون بهره جست و هنگامی که این امکان فراهم شد، نظام حکمرانی که باید در خدمت تامین منافع تمامی آحاد یک ملت باشد به تسخیر گروهی اندک در خواهد آمد و ابزار تامین منافع سیاسی و اقتصادی آقاها و آقازادههای آنها میشود.
✅ منتهای آمال و آرزوهای یک آقازاده در اختیار گرفتن جایگاه آقا و در صورت امکان فراتر رفتن از آن است چرا که این امر منبعی را در اختیار او قرار خواهد داد که به تولید ثروت و قدرت هرچه بیشتر منتهی میشود و اینجاست که یک نظم انتخابی یا نسبتاً انتخابی رفته رفته به نظمی موروثی تبدیل میشود که آقازاده در پی آقا بر جایگاه او تکیه خواهد زد.
✅ نظمهای مولد آقا و آقازاده عموماً نظمهایی ناپایدارند یعنی از آنرو که بواسطهی تعطیل یا تعلیق مکرر قانون، دچار آسیبهایی میشوند که آنها را از تامین نیازهای بنیادین جامعه ناتوان میکند، به مرور زمان اعتماد و سرمایهی اجتماعی جامعه نسبت به خود را از دست خواهند داد و آقاها و آقازادهها در چنین شرایطی، رفته رفته، موضوع نفرت جامعه خواهند شد؛ چرا که نمادی از نظمی ناکارآمد و ناعادلانهاند که دشواریهای اقتصادی و اجتماعی گوناگونی را بر بخشهای وسیعی از جامعه تحمیل میکند.
✅ اینکه در چنین شرایطی چه باید کرد و جامعهی درافتاده در دامن آقا و آقازادگی را چگونه باید به سمت جامعهای هدایت کرد که در آن مقامهای سیاسی امکان تعطیل یا تعلیق کردن قانون در راستای تامین منافع اقتصادی و سیاسی خود را نداشته باشند (به عبارتی سازوکار مولد آقابودگی در آن کنترل شده باشد) و شایستگی (و نه آقازاده بودن) معیار انتخاب افراد برای حضور در نقشهای گوناگون نظام سیاسی باشد پرسشی است که پاسخی سهل و ممتنع دارد. از یک سو مشخص است که باید سازوکارهای مولد آقا و آقازادگی را اصلاح کرد و از سوی دیگر اصلاح این سازوکارها در دست آقا و آقازادگانی است که منفعتی در اصلاح آن ندارند. اینجاست که جامعه، رفته رفته به دو پاره یا به دو قطب تقسیم میشود در یک سو اکثریتی از جامعه که از امتیازهای آقا و آقازاده بودن بیبهره است و تنها بار مسائل تصمیمهای آنها را بر دوش میکشد و در سوی دیگر آقا و آقازادگانی که به دشواری تن به اصلاح سازوکارها میدهند و هرچه پیشتر میروند بر اتکای خود به منابع سخت قدرت میافزایند، منابعی که با استفادهی بیرویه به مرور زمان مستهلک شده و در نهایت از میزان اثرگذاری آن در برابر جامعه کاسته خواهد شد.
✅ درسی که جامعهی ایرانی باید از داستان امروز آقا و آقازادهها برای فردای خود بیاموزد آن است که مهمتر از زندگی لاکچری برخی آقازادگان که کمترین قرابتی با شعارها و سخنان پدرانشان ندارد و سودای قدرت سیاسی که برخی آقازادگان در ذهن میپرورانند جامعهی ایرانی نیازمند سامانی است که در آن افراد در قدرت، امکان تعلیق و تعطیل قانون را نداشته باشند و شایستگی تنها معیار مطرح برای جایگیر شدن افراد در نقشهای گوناگون نظم سیاسی باشد. مطمئناً در آن روز داستان آقا و آقازادگی همانند بسیاری دیگر از داستانهای این سرزمین به تاریخ خواهد پیوست.
#آقا
#آقازاده
#حکمرانی_ناکارآمد
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✍️ سجاد فتاحی - جامعهشناس
توضیح: این یاداشت در روزنامه همشهری سهشنبه 14 مرداد 1399 منتشر شده است.
https://b2n.ir/647827
✅ در حوزهی سیاسی ایران، فرزندِ آقا را آقازاده مینامند؛ و آقا، فردی دارای مسند سیاسی است که هرچه این مسند در سلسله مراتب نظم سیاسی بالاتر باشد آقابودگی آن بیشتر خواهد شد. آقا در فرهنگ سیاسی کنونی ایران فردی است که بواسطهی جایگاه سیاسی خود میتواند مافوق قانون قرار گرفته یا به روشهای مختلف اصول و ضوابط قانونی را دور زده یا معلق کند. هر چه آقابودگی فرد بیشتر باشد (یعنی جایگاه سیاسی او در سلسله مراتب نظم سیاسی بالاتر باشد) توان بیشتری برای تعطیل کردن بخشهای بیشتری از قانون خواهد داشت. طبیعی است که نزدیکان چنین فردی ( چه نسبی و چه سببی) میتوانند با بهرهگیری از این توانِ آقا، آن را به منابع گوناگون اقتصادی و سیاسی تبدیل کنند و درست در همین جاست که پدیدهای به نام آقازاده متولد میشود. پدیدهای که همانطور که بیان شد نتیجهی ضعف های قانونی و ناکارآمدی یک ساخت سیاسی در کنترل و تنظیم رفتار افراد جایگیر شده در نقشهای سیاسی برای عمل در چارچوب قانون است.
✅ در یک نظام حکمرانی، فراوان بودن آقا و آقازاده به معنای فوق یکی از نشانههای آشکار ناکارآمدی آن نظام است؛ چرا که نشان میدهد سیستم حکمرانی به گونهای طراحی شده است که میتوان از جایگاههای سیاسی در سطوح گوناگون، برای تعطیل یا معلق کردن قانون بهره جست و هنگامی که این امکان فراهم شد، نظام حکمرانی که باید در خدمت تامین منافع تمامی آحاد یک ملت باشد به تسخیر گروهی اندک در خواهد آمد و ابزار تامین منافع سیاسی و اقتصادی آقاها و آقازادههای آنها میشود.
✅ منتهای آمال و آرزوهای یک آقازاده در اختیار گرفتن جایگاه آقا و در صورت امکان فراتر رفتن از آن است چرا که این امر منبعی را در اختیار او قرار خواهد داد که به تولید ثروت و قدرت هرچه بیشتر منتهی میشود و اینجاست که یک نظم انتخابی یا نسبتاً انتخابی رفته رفته به نظمی موروثی تبدیل میشود که آقازاده در پی آقا بر جایگاه او تکیه خواهد زد.
✅ نظمهای مولد آقا و آقازاده عموماً نظمهایی ناپایدارند یعنی از آنرو که بواسطهی تعطیل یا تعلیق مکرر قانون، دچار آسیبهایی میشوند که آنها را از تامین نیازهای بنیادین جامعه ناتوان میکند، به مرور زمان اعتماد و سرمایهی اجتماعی جامعه نسبت به خود را از دست خواهند داد و آقاها و آقازادهها در چنین شرایطی، رفته رفته، موضوع نفرت جامعه خواهند شد؛ چرا که نمادی از نظمی ناکارآمد و ناعادلانهاند که دشواریهای اقتصادی و اجتماعی گوناگونی را بر بخشهای وسیعی از جامعه تحمیل میکند.
✅ اینکه در چنین شرایطی چه باید کرد و جامعهی درافتاده در دامن آقا و آقازادگی را چگونه باید به سمت جامعهای هدایت کرد که در آن مقامهای سیاسی امکان تعطیل یا تعلیق کردن قانون در راستای تامین منافع اقتصادی و سیاسی خود را نداشته باشند (به عبارتی سازوکار مولد آقابودگی در آن کنترل شده باشد) و شایستگی (و نه آقازاده بودن) معیار انتخاب افراد برای حضور در نقشهای گوناگون نظام سیاسی باشد پرسشی است که پاسخی سهل و ممتنع دارد. از یک سو مشخص است که باید سازوکارهای مولد آقا و آقازادگی را اصلاح کرد و از سوی دیگر اصلاح این سازوکارها در دست آقا و آقازادگانی است که منفعتی در اصلاح آن ندارند. اینجاست که جامعه، رفته رفته به دو پاره یا به دو قطب تقسیم میشود در یک سو اکثریتی از جامعه که از امتیازهای آقا و آقازاده بودن بیبهره است و تنها بار مسائل تصمیمهای آنها را بر دوش میکشد و در سوی دیگر آقا و آقازادگانی که به دشواری تن به اصلاح سازوکارها میدهند و هرچه پیشتر میروند بر اتکای خود به منابع سخت قدرت میافزایند، منابعی که با استفادهی بیرویه به مرور زمان مستهلک شده و در نهایت از میزان اثرگذاری آن در برابر جامعه کاسته خواهد شد.
✅ درسی که جامعهی ایرانی باید از داستان امروز آقا و آقازادهها برای فردای خود بیاموزد آن است که مهمتر از زندگی لاکچری برخی آقازادگان که کمترین قرابتی با شعارها و سخنان پدرانشان ندارد و سودای قدرت سیاسی که برخی آقازادگان در ذهن میپرورانند جامعهی ایرانی نیازمند سامانی است که در آن افراد در قدرت، امکان تعلیق و تعطیل قانون را نداشته باشند و شایستگی تنها معیار مطرح برای جایگیر شدن افراد در نقشهای گوناگون نظم سیاسی باشد. مطمئناً در آن روز داستان آقا و آقازادگی همانند بسیاری دیگر از داستانهای این سرزمین به تاریخ خواهد پیوست.
#آقا
#آقازاده
#حکمرانی_ناکارآمد
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
Recording
Voice Recorder
✳️مسئلهی جانشینی در ایران✳️
(بخش اول: دیباچه)
سجاد فتاحی - جامعهشناس
t.me/SIAGS
✅ موضوع جانشینی رهبر کنونی نظام جمهوری اسلامی مهمترین مسئلهی پیشروی کشور در چند سال آینده است که بنا به دلایل گوناگون بحث و گفتگویی در مورد آن صورت نمیگیرد. کانال «ایران پایدار و سیستمهای حکمرانی» بر آن است تا در سلسله یادداشتهایی که به فایلهای صوتی نیز تبدیل میشود به این موضوع مهم بپردازد. بخش اول این یادداشت (بنگرید به https://news.1rj.ru/str/SIAGS/337) را میتوانید در این فایل صوتی بشنوید.
✅ بخش دوم با موضوع چرایی اهمیت موضوع جانشینی در ایران در روز سهشنبه 21 مرداد منتشر خواهد شد.
#مسئله_جانشینی_در_ایران
#ماکس_وبر
⭕️ اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
(بخش اول: دیباچه)
سجاد فتاحی - جامعهشناس
t.me/SIAGS
✅ موضوع جانشینی رهبر کنونی نظام جمهوری اسلامی مهمترین مسئلهی پیشروی کشور در چند سال آینده است که بنا به دلایل گوناگون بحث و گفتگویی در مورد آن صورت نمیگیرد. کانال «ایران پایدار و سیستمهای حکمرانی» بر آن است تا در سلسله یادداشتهایی که به فایلهای صوتی نیز تبدیل میشود به این موضوع مهم بپردازد. بخش اول این یادداشت (بنگرید به https://news.1rj.ru/str/SIAGS/337) را میتوانید در این فایل صوتی بشنوید.
✅ بخش دوم با موضوع چرایی اهمیت موضوع جانشینی در ایران در روز سهشنبه 21 مرداد منتشر خواهد شد.
#مسئله_جانشینی_در_ایران
#ماکس_وبر
⭕️ اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
مسئله جانشینی در ایران (بخش دوم).mp4
7.8 MB
✳️مسئلهی جانشینی در ایران✳️
(قسمت دوم: چرا موضوع جانشینی مهم است؟ و چرا باید در مورد آن گفتگو کنیم؟)
سجاد فتاحی - جامعهشناس
t.me/SIAGS
✅ موضوع جانشینی رهبر کنونی نظام جمهوری اسلامی، مهمترین مسئلهی پیشروی کشور در چند سال آینده است که بنا به دلایل گوناگون بحث و گفتگویی در مورد آن صورت نمیگیرد. کانال «ایران پایدار و سیستمهای حکمرانی» بر آن است تا در سلسله یادداشتهایی که به فایلهای صوتی نیز تبدیل میشود به این موضوع مهم بپردازد. بخش دوم این یادداشت را میتوانید در این فایل صوتی بشنوید.
✅ بخش سوم با موضوع گزینههای جانشینی در روز پنجشنبه 23 مرداد منتشر خواهد شد.
#مسئله_جانشینی_در_ایران
⭕️ اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
(قسمت دوم: چرا موضوع جانشینی مهم است؟ و چرا باید در مورد آن گفتگو کنیم؟)
سجاد فتاحی - جامعهشناس
t.me/SIAGS
✅ موضوع جانشینی رهبر کنونی نظام جمهوری اسلامی، مهمترین مسئلهی پیشروی کشور در چند سال آینده است که بنا به دلایل گوناگون بحث و گفتگویی در مورد آن صورت نمیگیرد. کانال «ایران پایدار و سیستمهای حکمرانی» بر آن است تا در سلسله یادداشتهایی که به فایلهای صوتی نیز تبدیل میشود به این موضوع مهم بپردازد. بخش دوم این یادداشت را میتوانید در این فایل صوتی بشنوید.
✅ بخش سوم با موضوع گزینههای جانشینی در روز پنجشنبه 23 مرداد منتشر خواهد شد.
#مسئله_جانشینی_در_ایران
⭕️ اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✳️ مسئلهی جانشینی در ایران✳️
(قسمت دوم: چرا موضوع جانشینی مهم است؟ و چرا باید در مورد آن گفتگو کنیم؟)
✍️ سجاد فتاحی - جامعهشناس
t.me/SIAGS
(فایل صوتی این قسمت را میتوانید از این لینک دریافت کنید https://news.1rj.ru/str/SIAGS/341)
✅ در بخش نخست این نوشتار (بنگرید به https://news.1rj.ru/str/SIAGS/337) بیان شد که نظام جمهوری اسلامی با بالا رفتن سن رهبر کنونی نظام، به زودی یکبار دیگر در دوراهی حرکت به سمت نظامی مبتنی بر اقتدار عقلانی- قانونی یا نظامی مبتنی بر اقتدار سنتی (در شکل جانشینی پسر به جای پدر) قرار خواهد گرفت. امری که این بار بر خلاف خرداد 1368، بواسطهی قدرت قابل توجه بیت رهبر کنونی و همسویی سایر بخشهای انتصابی و شبه انتخابی نظام سیاسی با بیت، که در خرداد 1400 و با پیروزی احتمالی گزینهی نزدیک به بیت (در شرایط کنونی گزینههایی چون سید پرویز فتاح، رئیس کنونی بنیاد مستضعفان و پس از او سردار حسین دهقان از بیشترین شانس در این زمینه برخوردارند) تکمیل خواهد شد، به نظر میرسد تعیین تکلیف شده و به سمت اقتدار سنتی (در شکل جانشینی پسر به جای پدر) حرکت خواهد کرد؛ الگویی از اقتدار که اصولاً نسبتی با پیچیدگیها و مسائل جهان مدرن ندارد و میتواند بر وخامت مسائل و بحرانهای پیشروی ایران بیافزاید.
✅ پس از انتشار بخش نخست یادداشت، برخی از خوانندگان، این پرسش را طرح کردند که «چرا مسئلهی جانشینی رهبر کنونی نظام مهم است؟»؛ برخی دوستان نیز بواسطهی حساسیت برانگیز بودن موضوع و لطفی که به نگارنده داشتند خواستند که از ادامهی انتشار این سلسله مطالب خودداری کنم. اگرچه شاید بهتر بود که به پرسش طرح شده در بخش نخست نوشتار پرداخته میشد، اما به تعویق افتادن آن را میتوان به فال نیک گرفت تا از طریق پاسخگویی به آن پرسش، بتوانم عذر خود را برای نپذیرفتن درخواست دوستان نیز توجیه کنم.
✅ در پاسخ به این پرسش که چرا موضوع جانشینی رهبری نظام مهم است میتوان به نکات ذیل اشاره کرد.
⭕️ نقش رهبری در نظام سیاسی جمهوری اسلامی، نقشی است که به تنهایی دستکم در حدود 70 درصد قدرت اقتصادی و سیاسی ایران را در اختیار دارد؛ به عبارتی در شرایط کنونی
⭕️ قدرتمندترین نهادهای اقتصادی موجود در کشور زیرمجموعهی رهبری هستند و روسای این نهادها به صورت مستقیم یا غیر مستقیم با نظر ایشان انتخاب میشوند.
⭕️ تمامی نیروهای نظامی کشور تحت فرماندهی رهبری قرار دارند؛
⭕️ ریاست مهمترین دستگاه رسانهای کشور (صدا و سیما) با نظر مستقیم رهبری انتخاب میشود؛
⭕️ ریاست قوهی قضاییه با نظر مستقیم رهبری انتخاب میشود؛
⭕️ شش نفر از فقهای شورای نگهبان که مسئولیت نظارت بر انتخاباتهای ریاستجمهوری، مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی و تایید و رد صلاحیت نامزدها را بر عهده دارند (به عبارتی انتخاباتها را مدیریت میکنند) با نظر مستقیم رهبری و 6 نفر باقی مانده با نظر غیر مستقیم وی انتخاب میشوند؛
⭕️ درشرایط کنونی، طبق توافقی نانوشته، که ناشی از انباشت قدرت قابل توجه در نقش رهبری نظام است، روسای جمهور ناگزیرند که تمامی وزرای کلیدی کابینه را پس از تایید رهبری به مجلس معرفی کنند؛
⭕️ سیاست خارجی کشور به صورت کامل با نظر رهبر جمهوری اسلامی مشخص میشود؛
⭕️ سیاستهای فرهنگی و آموزشی کشور تحت نظارت ایشان است و با نظر وی میتوانند متوقف شده یا ادامه پیدا کنند؛
✅ میتوان موارد دیگری را نیز به موارد فوق افزود؛ اما همین موارد اندک نیز نشان میدهد که جایگاه رهبری در نظام جمهوری اسلامی، نه یکی از نقشهای سیاسی موجود در نظام، که نقشی است که سایر نقشها ذیل آن تعریف شده و قدرت آن از مجموع قدرت سایر نهادهای موجود در نظام سیاسی بیشتر است؛ به عبارتی سایر نهادها قدرت خود را از این نقش میگیرند. همین امر، «توازن قوا» در نظام جمهوری اسلامی را که یکی از اصول کارآمدی نظامهای سیاسی است به صورت کامل برهم زده و اصل «تفکیک قوا» در این نظام را نیز به شدت تحت تاثیر خود قرار داده است. اگرچه مجال پرداختن به این بحث در این نوشتار نیست اما میتوان نشان داد که مهمترین مسائل و بحرانهای کشور در حوزههای گوناگون اقتصادی، اجتماعی، سیاست خارجی، سیاست داخلی و حتی محیطزیست، در ریشهایترین سطح، تحت تاثیر وضعیت نامناسب توازن و تفکیک قوا در نظام جمهوری اسلامی پدید آمدهاند؛ و ناکامی اصلاحجویان در بهبود شرایط کشور، ریشه در ناتوانی یا بیبرنامگی آنها برای حل این دو مسالهی کلیدی در چند دههی گذشته دارد.
برای مطالعهی ادامه متن بر روی لینکهای زیر کلیک کنید
shorturl.at/ghuTW
http://apathtoliberation.blog.ir/1399/05/21/post%20116
#مسئله_جانشینی_در_ایران
⭕️ قسمت سوم با موضوع گزینههای جانشینی در روز پنجشنبه 23 مرداد 1399 منتشر خواهد شد.
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
(قسمت دوم: چرا موضوع جانشینی مهم است؟ و چرا باید در مورد آن گفتگو کنیم؟)
✍️ سجاد فتاحی - جامعهشناس
t.me/SIAGS
(فایل صوتی این قسمت را میتوانید از این لینک دریافت کنید https://news.1rj.ru/str/SIAGS/341)
✅ در بخش نخست این نوشتار (بنگرید به https://news.1rj.ru/str/SIAGS/337) بیان شد که نظام جمهوری اسلامی با بالا رفتن سن رهبر کنونی نظام، به زودی یکبار دیگر در دوراهی حرکت به سمت نظامی مبتنی بر اقتدار عقلانی- قانونی یا نظامی مبتنی بر اقتدار سنتی (در شکل جانشینی پسر به جای پدر) قرار خواهد گرفت. امری که این بار بر خلاف خرداد 1368، بواسطهی قدرت قابل توجه بیت رهبر کنونی و همسویی سایر بخشهای انتصابی و شبه انتخابی نظام سیاسی با بیت، که در خرداد 1400 و با پیروزی احتمالی گزینهی نزدیک به بیت (در شرایط کنونی گزینههایی چون سید پرویز فتاح، رئیس کنونی بنیاد مستضعفان و پس از او سردار حسین دهقان از بیشترین شانس در این زمینه برخوردارند) تکمیل خواهد شد، به نظر میرسد تعیین تکلیف شده و به سمت اقتدار سنتی (در شکل جانشینی پسر به جای پدر) حرکت خواهد کرد؛ الگویی از اقتدار که اصولاً نسبتی با پیچیدگیها و مسائل جهان مدرن ندارد و میتواند بر وخامت مسائل و بحرانهای پیشروی ایران بیافزاید.
✅ پس از انتشار بخش نخست یادداشت، برخی از خوانندگان، این پرسش را طرح کردند که «چرا مسئلهی جانشینی رهبر کنونی نظام مهم است؟»؛ برخی دوستان نیز بواسطهی حساسیت برانگیز بودن موضوع و لطفی که به نگارنده داشتند خواستند که از ادامهی انتشار این سلسله مطالب خودداری کنم. اگرچه شاید بهتر بود که به پرسش طرح شده در بخش نخست نوشتار پرداخته میشد، اما به تعویق افتادن آن را میتوان به فال نیک گرفت تا از طریق پاسخگویی به آن پرسش، بتوانم عذر خود را برای نپذیرفتن درخواست دوستان نیز توجیه کنم.
✅ در پاسخ به این پرسش که چرا موضوع جانشینی رهبری نظام مهم است میتوان به نکات ذیل اشاره کرد.
⭕️ نقش رهبری در نظام سیاسی جمهوری اسلامی، نقشی است که به تنهایی دستکم در حدود 70 درصد قدرت اقتصادی و سیاسی ایران را در اختیار دارد؛ به عبارتی در شرایط کنونی
⭕️ قدرتمندترین نهادهای اقتصادی موجود در کشور زیرمجموعهی رهبری هستند و روسای این نهادها به صورت مستقیم یا غیر مستقیم با نظر ایشان انتخاب میشوند.
⭕️ تمامی نیروهای نظامی کشور تحت فرماندهی رهبری قرار دارند؛
⭕️ ریاست مهمترین دستگاه رسانهای کشور (صدا و سیما) با نظر مستقیم رهبری انتخاب میشود؛
⭕️ ریاست قوهی قضاییه با نظر مستقیم رهبری انتخاب میشود؛
⭕️ شش نفر از فقهای شورای نگهبان که مسئولیت نظارت بر انتخاباتهای ریاستجمهوری، مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی و تایید و رد صلاحیت نامزدها را بر عهده دارند (به عبارتی انتخاباتها را مدیریت میکنند) با نظر مستقیم رهبری و 6 نفر باقی مانده با نظر غیر مستقیم وی انتخاب میشوند؛
⭕️ درشرایط کنونی، طبق توافقی نانوشته، که ناشی از انباشت قدرت قابل توجه در نقش رهبری نظام است، روسای جمهور ناگزیرند که تمامی وزرای کلیدی کابینه را پس از تایید رهبری به مجلس معرفی کنند؛
⭕️ سیاست خارجی کشور به صورت کامل با نظر رهبر جمهوری اسلامی مشخص میشود؛
⭕️ سیاستهای فرهنگی و آموزشی کشور تحت نظارت ایشان است و با نظر وی میتوانند متوقف شده یا ادامه پیدا کنند؛
✅ میتوان موارد دیگری را نیز به موارد فوق افزود؛ اما همین موارد اندک نیز نشان میدهد که جایگاه رهبری در نظام جمهوری اسلامی، نه یکی از نقشهای سیاسی موجود در نظام، که نقشی است که سایر نقشها ذیل آن تعریف شده و قدرت آن از مجموع قدرت سایر نهادهای موجود در نظام سیاسی بیشتر است؛ به عبارتی سایر نهادها قدرت خود را از این نقش میگیرند. همین امر، «توازن قوا» در نظام جمهوری اسلامی را که یکی از اصول کارآمدی نظامهای سیاسی است به صورت کامل برهم زده و اصل «تفکیک قوا» در این نظام را نیز به شدت تحت تاثیر خود قرار داده است. اگرچه مجال پرداختن به این بحث در این نوشتار نیست اما میتوان نشان داد که مهمترین مسائل و بحرانهای کشور در حوزههای گوناگون اقتصادی، اجتماعی، سیاست خارجی، سیاست داخلی و حتی محیطزیست، در ریشهایترین سطح، تحت تاثیر وضعیت نامناسب توازن و تفکیک قوا در نظام جمهوری اسلامی پدید آمدهاند؛ و ناکامی اصلاحجویان در بهبود شرایط کشور، ریشه در ناتوانی یا بیبرنامگی آنها برای حل این دو مسالهی کلیدی در چند دههی گذشته دارد.
برای مطالعهی ادامه متن بر روی لینکهای زیر کلیک کنید
shorturl.at/ghuTW
http://apathtoliberation.blog.ir/1399/05/21/post%20116
#مسئله_جانشینی_در_ایران
⭕️ قسمت سوم با موضوع گزینههای جانشینی در روز پنجشنبه 23 مرداد 1399 منتشر خواهد شد.
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
Audio
✳️مسئلهی جانشینی در ایران✳️
(بخش سوم: گزینههای جانشینی)
سجاد فتاحی - جامعهشناس
t.me/SIAGS
✅ موضوع جانشینی رهبر کنونی نظام جمهوری اسلامی، مهمترین مسئلهی پیشروی کشور در چند سال آینده است که بنا به دلایل گوناگون بحث و گفتگویی در مورد آن صورت نمیگیرد. کانال «ایران پایدار و سیستمهای حکمرانی» بر آن است تا در سلسله یادداشتهایی که به فایلهای صوتی نیز تبدیل میشود به این موضوع مهم بپردازد. بخش سوم این یادداشت را میتوانید در این فایل صوتی بشنوید.
✅ بخش چهارم با موضوع بحرانهای ناشی از شیوهی مدیریت کنونی مسئلهی جانشینی در روز چهارشنبه 29 مرداد 1399 منتشر خواهد شد.
#مسئله_جانشینی_در_ایران
⭕️ اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
(بخش سوم: گزینههای جانشینی)
سجاد فتاحی - جامعهشناس
t.me/SIAGS
✅ موضوع جانشینی رهبر کنونی نظام جمهوری اسلامی، مهمترین مسئلهی پیشروی کشور در چند سال آینده است که بنا به دلایل گوناگون بحث و گفتگویی در مورد آن صورت نمیگیرد. کانال «ایران پایدار و سیستمهای حکمرانی» بر آن است تا در سلسله یادداشتهایی که به فایلهای صوتی نیز تبدیل میشود به این موضوع مهم بپردازد. بخش سوم این یادداشت را میتوانید در این فایل صوتی بشنوید.
✅ بخش چهارم با موضوع بحرانهای ناشی از شیوهی مدیریت کنونی مسئلهی جانشینی در روز چهارشنبه 29 مرداد 1399 منتشر خواهد شد.
#مسئله_جانشینی_در_ایران
⭕️ اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✳️مسئلهی جانشینی در ایران✳️
(قسمت سوم: گزینههای جانشینی)
✍️ سجاد فتاحی - جامعهشناس
t.me/SIAGS
(فایل صوتی این قسمت را میتوانید از این لینک دریافت کنید https://news.1rj.ru/str/SIAGS/343)
✅ در دو بخش قبلی بیان شد که با توجه به این امر که بیش از 70 درصد قدرت اقتصادی و سیاسی ایران در زیرمجموعهی رهبری نظام جمهوری اسلامی قرار دارد، موضوع جانشینی وی امری مهم و اساسی است که برای تامین منافع ملی نباید به سکوت از کنار آن گذشت. از سوی دیگر گفته شد که در شرایط موجود با توجه به توزیع کنونی قدرت سیاسی در بین بخشهای گوناگون نظام سیاسی، بیت رهبری در مقایسه با سایر بخشها از قدرت تعیینکنندگی بسیار بیشتری در زمینهی تعیین جانشین رهبری برخوردار است.
✅ در این بخش تلاش میشود به معرفی مهمترین گزینههای جانشینی رهبری پرداخته شده و نشان داده شود که چرا سید مجتبی خامنهای از شانس بسیار بیشتری در مقایسه با سایر گزینهها برای رسیدن به این جایگاه برخوردار است.
✅ در فضای سیاسی کنونی ایران میتوان به ترتیب از «سید مجبتی خامنهای»، «سید ابراهیم رئیسی»، «صادق آملی لاریجانی»، «علیرضا اعرافی» و «حسن روحانی» به عنوان افرادی یاد کرد که در مقایسه با سایرین از قدرت (اقتصادی، سیاسی و اجتماعی) و در نتیجه شانس بیشتری برای رسیدن به جایگاه رهبری برخوردارند.
✅ تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری 1396، و با توجه به حساسیتهای ایجاد شده حول سید مجتبی خامنهای در عرصهی سیاسی ایران که در رخدادهای پس از انتخابات 1388 به اوج رسیده بود، «سید ابراهیم رئیسی» از شانس بیشتری برای تبدیل شدن به جانشین رهبری برخوردار بود؛ اما تصمیم اشتباه او برای ورود به انتخابات ریاست جمهوری 1396 و شکست در این انتخابات، نکتهی منفیای است که شانس او را به شدت کاهش داده است. اگر او در انتخابات ریاست جمهوری 1400 شرکت نکند، که نگارنده معتقد است بواسطهی عدم تمایل به از دست دادن جایگاه نقد ریاست قوهی قضاییه شرکت نخواهد کرد، باید تنها نقش پشتیبان مهم جانشین نهایی را برای او قائل بود.
✅ فرد دیگری که به نظر میرسد میتوان او را نیز یکی از نامزدهای جانشینی رهبری دانست علیرضا اعرافی، فردی است که از سال 1398 توسط رهبر کنونی نظام به عضویت شورای نگهبان درآمده است. عدم راهیابی او به مجلس خبرگان رهبری از حوزهی تهران در انتخابات سال 1394 یکی از نکات منفی ثبت شده در پروندهی اوست. در مقایسه با ابراهیم رئیسی او فردی کمتر شناخته شده است و از قدرت سیاسی و اجتماعی کمتری نیز برای رسیدن به جایگاه رهبری برخوردار است.
✅ صادق آملی لاریجانی، عضو شورای نگهبان و رئیس کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام را نیز میتوان یکی از گزینههای جانشینی دانست. مسائل ایجاد شده حول او در ارتباط با قوهی قضاییه به شدت شانس او را برای دستیابی به این جایگاه کاهش داده است؛ اما در هر حال با توجه به حضور او در شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام، علاوه بر آنکه هنوز میتوان او را دارای شانس رهبری دانست از نقشی نسبتاً اثرگذار در تعیین جانشین نهایی برخوردار خواهد بود.
✅ در سالهای گذشته در فضای سیاسی ایران، جدا از افراد فوق، بیش از هر فرد دیگری نام سید مجتبی خامنهای (فرزند دوم رهبر کنونی نظام) به عنوان یکی از مهمترین گزینههای جانشینی مطرح شده است. او را میتوان مهمترین و شناختهشدهترین فرد در بیت رهبری دانست؛ به گونهای که اگر بیت، خواهان ایفای نقش مستقیم در مسئلهی جانشینی باشد او مهمترین گزینهی موجود خواهد بود.
✅ علاوه بر گزینههای فوق که میتوان همهی آنها را متعلق به پایگاه اصولگرایی و از نزدیکان رهبر کنونی نظام دانست، در جریان سیاسی مقابل، تنها یک نام به چشم میخورد و آن حسن روحانی است؛ فردی که هرچه پیشتر میرویم بواسطهی ضعف عملکرد در دوران ریاست جمهوری و البته ظهور بحرانهای انباشته شده در چند دههی گذشته در دوران ریاست جمهوری او، شانس وی برای رسیدن به جایگاه رهبری کم و کمتر میشود؛ به گونهای که نه از حمایت قابل توجهی در جامعه برای جانشینی برخوردار است (امری که در صورت عملکرد مناسب در دوران ریاست جمهوری میتوانست پایگاه قدرت مهمی برای او به شمار آید) و نه از حمایت لایههای مهم قدرت سیاسی در نظام جمهوری اسلامی؛ اما در هر حال در شرایط موجود میتوان او را در کنار علیرضا اعرافی یکی از گزینههای کم شانس جانشینی دانست.
برای مطالعهی ادامه متن بر روی لینک زیر کلیک کنید
http://apathtoliberation.blog.ir/1399/05/23/post%20117
#مسئله_جانشینی_در_ایران
⭕️ بخش چهارم با موضوع بحرانهای ناشی از شیوهی مدیریت کنونی مسئلهی جانشینی در روز چهارشنبه 29 مرداد 1399 منتشر خواهد شد.
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
(قسمت سوم: گزینههای جانشینی)
✍️ سجاد فتاحی - جامعهشناس
t.me/SIAGS
(فایل صوتی این قسمت را میتوانید از این لینک دریافت کنید https://news.1rj.ru/str/SIAGS/343)
✅ در دو بخش قبلی بیان شد که با توجه به این امر که بیش از 70 درصد قدرت اقتصادی و سیاسی ایران در زیرمجموعهی رهبری نظام جمهوری اسلامی قرار دارد، موضوع جانشینی وی امری مهم و اساسی است که برای تامین منافع ملی نباید به سکوت از کنار آن گذشت. از سوی دیگر گفته شد که در شرایط موجود با توجه به توزیع کنونی قدرت سیاسی در بین بخشهای گوناگون نظام سیاسی، بیت رهبری در مقایسه با سایر بخشها از قدرت تعیینکنندگی بسیار بیشتری در زمینهی تعیین جانشین رهبری برخوردار است.
✅ در این بخش تلاش میشود به معرفی مهمترین گزینههای جانشینی رهبری پرداخته شده و نشان داده شود که چرا سید مجتبی خامنهای از شانس بسیار بیشتری در مقایسه با سایر گزینهها برای رسیدن به این جایگاه برخوردار است.
✅ در فضای سیاسی کنونی ایران میتوان به ترتیب از «سید مجبتی خامنهای»، «سید ابراهیم رئیسی»، «صادق آملی لاریجانی»، «علیرضا اعرافی» و «حسن روحانی» به عنوان افرادی یاد کرد که در مقایسه با سایرین از قدرت (اقتصادی، سیاسی و اجتماعی) و در نتیجه شانس بیشتری برای رسیدن به جایگاه رهبری برخوردارند.
✅ تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری 1396، و با توجه به حساسیتهای ایجاد شده حول سید مجتبی خامنهای در عرصهی سیاسی ایران که در رخدادهای پس از انتخابات 1388 به اوج رسیده بود، «سید ابراهیم رئیسی» از شانس بیشتری برای تبدیل شدن به جانشین رهبری برخوردار بود؛ اما تصمیم اشتباه او برای ورود به انتخابات ریاست جمهوری 1396 و شکست در این انتخابات، نکتهی منفیای است که شانس او را به شدت کاهش داده است. اگر او در انتخابات ریاست جمهوری 1400 شرکت نکند، که نگارنده معتقد است بواسطهی عدم تمایل به از دست دادن جایگاه نقد ریاست قوهی قضاییه شرکت نخواهد کرد، باید تنها نقش پشتیبان مهم جانشین نهایی را برای او قائل بود.
✅ فرد دیگری که به نظر میرسد میتوان او را نیز یکی از نامزدهای جانشینی رهبری دانست علیرضا اعرافی، فردی است که از سال 1398 توسط رهبر کنونی نظام به عضویت شورای نگهبان درآمده است. عدم راهیابی او به مجلس خبرگان رهبری از حوزهی تهران در انتخابات سال 1394 یکی از نکات منفی ثبت شده در پروندهی اوست. در مقایسه با ابراهیم رئیسی او فردی کمتر شناخته شده است و از قدرت سیاسی و اجتماعی کمتری نیز برای رسیدن به جایگاه رهبری برخوردار است.
✅ صادق آملی لاریجانی، عضو شورای نگهبان و رئیس کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام را نیز میتوان یکی از گزینههای جانشینی دانست. مسائل ایجاد شده حول او در ارتباط با قوهی قضاییه به شدت شانس او را برای دستیابی به این جایگاه کاهش داده است؛ اما در هر حال با توجه به حضور او در شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام، علاوه بر آنکه هنوز میتوان او را دارای شانس رهبری دانست از نقشی نسبتاً اثرگذار در تعیین جانشین نهایی برخوردار خواهد بود.
✅ در سالهای گذشته در فضای سیاسی ایران، جدا از افراد فوق، بیش از هر فرد دیگری نام سید مجتبی خامنهای (فرزند دوم رهبر کنونی نظام) به عنوان یکی از مهمترین گزینههای جانشینی مطرح شده است. او را میتوان مهمترین و شناختهشدهترین فرد در بیت رهبری دانست؛ به گونهای که اگر بیت، خواهان ایفای نقش مستقیم در مسئلهی جانشینی باشد او مهمترین گزینهی موجود خواهد بود.
✅ علاوه بر گزینههای فوق که میتوان همهی آنها را متعلق به پایگاه اصولگرایی و از نزدیکان رهبر کنونی نظام دانست، در جریان سیاسی مقابل، تنها یک نام به چشم میخورد و آن حسن روحانی است؛ فردی که هرچه پیشتر میرویم بواسطهی ضعف عملکرد در دوران ریاست جمهوری و البته ظهور بحرانهای انباشته شده در چند دههی گذشته در دوران ریاست جمهوری او، شانس وی برای رسیدن به جایگاه رهبری کم و کمتر میشود؛ به گونهای که نه از حمایت قابل توجهی در جامعه برای جانشینی برخوردار است (امری که در صورت عملکرد مناسب در دوران ریاست جمهوری میتوانست پایگاه قدرت مهمی برای او به شمار آید) و نه از حمایت لایههای مهم قدرت سیاسی در نظام جمهوری اسلامی؛ اما در هر حال در شرایط موجود میتوان او را در کنار علیرضا اعرافی یکی از گزینههای کم شانس جانشینی دانست.
برای مطالعهی ادامه متن بر روی لینک زیر کلیک کنید
http://apathtoliberation.blog.ir/1399/05/23/post%20117
#مسئله_جانشینی_در_ایران
⭕️ بخش چهارم با موضوع بحرانهای ناشی از شیوهی مدیریت کنونی مسئلهی جانشینی در روز چهارشنبه 29 مرداد 1399 منتشر خواهد شد.
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
✳️مسئلهی جانشینی در ایران✳️
(بخش چهارم و پایانی: تبدیل لحظهٔ جانشینی به نقطهای برای گشایش گره کار ایران)
✍️ سجاد فتاحی - جامعهشناس
t.me/SIAGS
✅ در قسمتهای پیشین گفته شد که:
⭕️ با توجه به این امر که بیش از 70 درصد قدرت سیاسی و اقتصادی کشور در زیرمجموعهی رهبری نظام قرار دارد، موضوع جانشینی وی امری مهم و حیاتی برای آیندهی ایران است.
⭕️ تمام گزینههای محتمل جانشینی رهبر کنونی، در مقایسه با ایشان به شدت ضعیفتر بوده و بنابراین نمیتوان انتظار داشت که کشور اوضاعی بهتر از شرایط کنونی در زمان جانشین وی داشته باشد.
⭕️ در بین 5 گزینهای که از شانس بیشتری برای رسیدن به جایگاه رهبری برخوردارند قدرت و شانس مجتبی خامنهای برای رسیدن به این جایگاه از سایرین بیشتر است و شرایط به گونهای پیش میرود که سناریوی جانشینی وی از احتمال وقوع بیشتری در مقایسه با سایر سناریوها برخوردار است.
حال بخش پایانی این نوشتار که در تلاش است راهبردی را برای بازیگری فعال ایرانگرایان در مسئلهی جانشینی پیشنهاد نماید.
✅ اگر در دههی 60 یا حتی 70 فردی از بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی پیشروی ایران سخن میگفت مشخص نبود چه سرانجامی خواهد یافت؛ اما امروز که دیگر کوه یخ بحرانها نه به صورت کامل، بلکه تا کمر در پیشرویمان قرار گرفته است، دیگر کسی جرات انکار بحرانها را ندارد؛ و بحث بر سر علل وقوع بحرانها رفته است.
✅ اصولگرایان بدون ارائهی تحلیل یا تبیینی از علل پیدایش بحرانهای کنونی، تصور میکنند با جابجایی رئیسجمهور، چند مدیر و برخی اصلاحات قانونی و سیاستگذاری میتوان شرایط را بهبود داد.
✅ ایرانگرایان اصلاحطلب بواسطهی ترس از فردای فروپاشی نظام سیاسی یا برخی منافع اقتصادی و سیاسی که در ساختار کنونی دارند، علل ریشهای را به دست فراموشی سپرده و ناامیدانه بر این عقیدهاند که همچنان باید جامعه را به امید به اصلاحات در ساختار سیاسی کنونی دعوت کرد و با برخی اصلاحات در نظام حکمرانی، که چگونگی آن مشخص نیست، امکان بهبود شرایط، یا دستکم جلوگیری از بدتر شدن آن را ایجاد کرد.
✅ گروهی دیگر از ایرانگرایان معتقدند که علت ریشهای رسیدن ایران به وضعیت بحرانی کنونی، برخواسته از ساختار قدرت سیاسی در ایران است که در آن توازن و تفکیک قوا که نقشی محوری در کارآمدی نظامهای سیاسی و حکمرانی دارد بواسطهی جایگاه تعریف شده برای رهبری نظام به صورت کامل برهم خورده است. وضعیت نامناسب توازن و تفکیک قوا در نظام سیاسی کنونی، کارآمدی نظام برای مواجهه با مسائل پیشروی ایران را کاهش داده و در نتیجه بحرانهای پیچیده و چند بعدی موجود را پدید آورده است. از این منظر در شرایط کنونی بدون برنامهای مشخص برای اصلاح ساختار سیاسی کنونی در جهت افزایش توازن و تفکیک قوا یا در انداختن طرحی نو که در آن این دو ویژگی رعایت شده باشد، نه امیدی به اصلاحات و اصلاحطلبان است و نه امیدی به براندازی و براندازان؛ و هرچه پیشتر میرویم بر عمق و شدت بحرانها افزوده خواهد شد.
✅ جدا از جریانهای فوق که نگارنده خود را متعلق به جریان سوم میداند، از منظر واقعیتهای جامعهشناختی، با توجه به توزیع کنونی قدرت سیاسی در ایران، اینکه جریان یا طیفی در درون گروههای سیاسی کشور بتواند مسیر کنونی در ارتباط با مسئله جانشینی را تغییر دهد محل تردید جدی است؛ چرا که اگرچه درصد قابل توجهی از ایرانیان در شرایط کنونی در زمرهی منتقدین نظم کنونی هستند، اما این گروه بواسطهی پراکندگی و عدم برخورداری از سازماندهی، توان بالفعل نمودن قدرت خود را نداشته و در کوتاه مدت توسط اقلیت برخوردار از قدرت اقتصادی و نظامی مدیریت خواهند شد. نتیجهی این موضوع افزایش احتمال وقوع سناریوی جانشینی به شکلی خواهد بود که در این سلسله یادداشتها به آن اشاره شد و بیان شد که نتیجهی آن نیز تشدید بحرانها در ایران، و وارد شدن ایران به فضایی است که اصولاً پیشبینیناپذیر است.
⭕️ اما اگر بخواهیم از موضع ناامید کنندهی فوق فراتر رفته و به دنبال راهی برای رقم زدن شرایطی بهتر برای آیندهی ایران باشیم نکات ذیل به نظر میرسد:
برای مطالعهی ادامه متن بر روی پیوند زیر کلیک کنید
https://sajjadfattahi.blog.ir/1399/05/29/post%20118
#مسئله_جانشینی_در_ایران
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
(بخش چهارم و پایانی: تبدیل لحظهٔ جانشینی به نقطهای برای گشایش گره کار ایران)
✍️ سجاد فتاحی - جامعهشناس
t.me/SIAGS
✅ در قسمتهای پیشین گفته شد که:
⭕️ با توجه به این امر که بیش از 70 درصد قدرت سیاسی و اقتصادی کشور در زیرمجموعهی رهبری نظام قرار دارد، موضوع جانشینی وی امری مهم و حیاتی برای آیندهی ایران است.
⭕️ تمام گزینههای محتمل جانشینی رهبر کنونی، در مقایسه با ایشان به شدت ضعیفتر بوده و بنابراین نمیتوان انتظار داشت که کشور اوضاعی بهتر از شرایط کنونی در زمان جانشین وی داشته باشد.
⭕️ در بین 5 گزینهای که از شانس بیشتری برای رسیدن به جایگاه رهبری برخوردارند قدرت و شانس مجتبی خامنهای برای رسیدن به این جایگاه از سایرین بیشتر است و شرایط به گونهای پیش میرود که سناریوی جانشینی وی از احتمال وقوع بیشتری در مقایسه با سایر سناریوها برخوردار است.
حال بخش پایانی این نوشتار که در تلاش است راهبردی را برای بازیگری فعال ایرانگرایان در مسئلهی جانشینی پیشنهاد نماید.
✅ اگر در دههی 60 یا حتی 70 فردی از بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی پیشروی ایران سخن میگفت مشخص نبود چه سرانجامی خواهد یافت؛ اما امروز که دیگر کوه یخ بحرانها نه به صورت کامل، بلکه تا کمر در پیشرویمان قرار گرفته است، دیگر کسی جرات انکار بحرانها را ندارد؛ و بحث بر سر علل وقوع بحرانها رفته است.
✅ اصولگرایان بدون ارائهی تحلیل یا تبیینی از علل پیدایش بحرانهای کنونی، تصور میکنند با جابجایی رئیسجمهور، چند مدیر و برخی اصلاحات قانونی و سیاستگذاری میتوان شرایط را بهبود داد.
✅ ایرانگرایان اصلاحطلب بواسطهی ترس از فردای فروپاشی نظام سیاسی یا برخی منافع اقتصادی و سیاسی که در ساختار کنونی دارند، علل ریشهای را به دست فراموشی سپرده و ناامیدانه بر این عقیدهاند که همچنان باید جامعه را به امید به اصلاحات در ساختار سیاسی کنونی دعوت کرد و با برخی اصلاحات در نظام حکمرانی، که چگونگی آن مشخص نیست، امکان بهبود شرایط، یا دستکم جلوگیری از بدتر شدن آن را ایجاد کرد.
✅ گروهی دیگر از ایرانگرایان معتقدند که علت ریشهای رسیدن ایران به وضعیت بحرانی کنونی، برخواسته از ساختار قدرت سیاسی در ایران است که در آن توازن و تفکیک قوا که نقشی محوری در کارآمدی نظامهای سیاسی و حکمرانی دارد بواسطهی جایگاه تعریف شده برای رهبری نظام به صورت کامل برهم خورده است. وضعیت نامناسب توازن و تفکیک قوا در نظام سیاسی کنونی، کارآمدی نظام برای مواجهه با مسائل پیشروی ایران را کاهش داده و در نتیجه بحرانهای پیچیده و چند بعدی موجود را پدید آورده است. از این منظر در شرایط کنونی بدون برنامهای مشخص برای اصلاح ساختار سیاسی کنونی در جهت افزایش توازن و تفکیک قوا یا در انداختن طرحی نو که در آن این دو ویژگی رعایت شده باشد، نه امیدی به اصلاحات و اصلاحطلبان است و نه امیدی به براندازی و براندازان؛ و هرچه پیشتر میرویم بر عمق و شدت بحرانها افزوده خواهد شد.
✅ جدا از جریانهای فوق که نگارنده خود را متعلق به جریان سوم میداند، از منظر واقعیتهای جامعهشناختی، با توجه به توزیع کنونی قدرت سیاسی در ایران، اینکه جریان یا طیفی در درون گروههای سیاسی کشور بتواند مسیر کنونی در ارتباط با مسئله جانشینی را تغییر دهد محل تردید جدی است؛ چرا که اگرچه درصد قابل توجهی از ایرانیان در شرایط کنونی در زمرهی منتقدین نظم کنونی هستند، اما این گروه بواسطهی پراکندگی و عدم برخورداری از سازماندهی، توان بالفعل نمودن قدرت خود را نداشته و در کوتاه مدت توسط اقلیت برخوردار از قدرت اقتصادی و نظامی مدیریت خواهند شد. نتیجهی این موضوع افزایش احتمال وقوع سناریوی جانشینی به شکلی خواهد بود که در این سلسله یادداشتها به آن اشاره شد و بیان شد که نتیجهی آن نیز تشدید بحرانها در ایران، و وارد شدن ایران به فضایی است که اصولاً پیشبینیناپذیر است.
⭕️ اما اگر بخواهیم از موضع ناامید کنندهی فوق فراتر رفته و به دنبال راهی برای رقم زدن شرایطی بهتر برای آیندهی ایران باشیم نکات ذیل به نظر میرسد:
برای مطالعهی ادامه متن بر روی پیوند زیر کلیک کنید
https://sajjadfattahi.blog.ir/1399/05/29/post%20118
#مسئله_جانشینی_در_ایران
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
✳️قصه مرد عروسکساز ✳️
✍️ محسن رنانی
t.me/SIAGS
⭕️ توضیح: محسن رنانی یاداشت مهمی را با عنوان «قصه مرد عروسکساز» منتشر کرده است؛ که باید بارها و بارها مطالعه شود. یادداشت رنانی از دو بخش تشکیل شده است؛ در بخش اول او «قصه پسرک لاابالی» را روایت کرده و در بخش دوم، «قصه حکومت لاابالی» را. قصه اول مقدمهای است برای طرح قصه دوم که اگر فرصت مطالعهی یادداشتی طولانی را نداشتید میتوانید از آن گذر کنید؛ اما داستان حکومت لاابالی را از دست ندهید؛ در ادامه به مهمترین نکات مطرح در قصه حکومت لاابالی اشاره شده است. باید منتظر یادداشت بعدی محسن رنانی بود؛ یادداشتی که به نظر میرسد حرفهایی مهم برای گفتن دارد.
✅ اگر در سال ۱۹۹۰ مثلا برای ساخت یک صندلی در ایران، انرژی ای معادل یک دهم بشکه نفت مصرف میشده است (یعنی حدود ۱۶ لیتر نفت) الان برای ساخت همان صندلی ۱۸ درصد یک بشکه نفت، انرژی مصرف میشود (یعنی حدود ۲۹ لیتر نفت).
✅ این بدین معنی است که کل اقتصاد و نظام تدبیر و بنگاهها و سازمانها و حتی خانواده در جامعه ما ناکارآمد، فرسوده و ناتوان شدهاند و برای تولید مقدار معینی کالا یا خدمت، سال به سال باید انرژی بیشتری مصرف کنند... دقت کنیم، ایران از معدود کشورهایی در دنیاست که نمودار شدت انرژی در آن برای چند دهه صعودی بوده است.
✅ در شکلگیری این وضعیت همه ما مقصریم. ... اما مقصر اصلی، نظام تدبیر یعنی سیاستگذاران ملی هستند که این رویههای غلط را شکل داده و زمینه را برای شکلگیری عادات رفتاری نامناسب در جامعه و اقتصاد ما آماده کرده اند.
✅ ما شاهکار عالم بشریت در ضایع کردن منابع کشور هستیم. تنها همین یک شاخص (شاخص شدت مصرف انرژی) کافی است که متوجه شویم مسیرمان به ناکجاآباد است. با ادامه این ساختار هیچ امیدی به توسعه، نه، حتی به افزایش پایدار رفاه نداریم.
✅ دلتان سوخت یا نگران شدید؟ پس بیایید یک جور دیگر هم به قضیه نگاه کنیم. ما هفتمین کشور از نظر تولید آلودگی کربن در جهان هستیم. یعنی تنها اقتصادهای عظیمی مانند چین، آمریکا، هند، روسیه، ژاپن و آلمان که جمعا حدود ۵۰ درصد جمعیت و اقتصاد جهان را در خود جای دادهاند، بیش از ما در جهان کربن تولید میکنند.
✅ همه این ها نشان میدهد که مسیر کنونی کشور دیگر قابل ادامه نیست و تجربه دهههای اخیر نظام تدبیر ما چیزی جز ناکارآمدی و شکست را نشان نمیدهد؛ و اگر بخواهد به همین ترتیب ادامه دهد کل جامعه و منابع مادی و طبیعی و انسانی ایران را رو به نابودی خواهد برد. به هیچ زبان دیگری نمیتوان نشان داد که این سیستم به غایتِ ناکارآمدی خود رسیده است و اگر هر چه سریعتر فرمان را نچرخاند ما را به ته دره خواهد فرستاد.
✅ در یک کلام، ما نیازمند ورود به مرحله افقگشایی هستیم. و البته من برای این که کلی حرف نزده باشم، مهمترین، ضروریترین و آخرین فرصت افقگشایی برای جمهوری اسلامی را به صورت تحلیلی و تفصیلی در یکی از یادداشتهای بعدی معرفی خواهم کرد.
✅ این روزها خدا خدا میکنم که بورس فرو نریزد؛ که دلار بالا نرود؛ که ترامپ بیش از این خیره سری نکند؛ که نمایندگان نوخاستهی مجلس، کشور را بی ثبات نکنند؛ که تورمِ چهارنعل سربرنیاورد؛ که طاقت فقرا طاق نشود؛ که پولها از بخش تولید به بورس بازی نرود؛ که بیکاران به خیابان نریزند؛ که کارگران اعتصاب نکنند؛ که جوانان خسته و ناامید دست به اعتراض نزنند؛ که دولت تصمیمات شتابرده نگیرد؛ که مقامات سخنرانی احساسی نکنند؛ که اسرائیل تحریکمان نکند؛ که نظامیان به اشتباه موشک هوا نکنند؛ که ترامپ دوباره رای نیاورد؛ و مهمتر از همه، که خدا از غریبی خودش در این دیار، دلشکسته و ناامید نشود و درهای رحمتش را به روی ما نبندد.
آه آه که این روزها چقدر همه باید مراقب باشیم.
برای مطالعهی متن کامل یادداشت بر روی پیوند زیر کلیک کنید
https://news.1rj.ru/str/Renani_Mohsen/348
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✍️ محسن رنانی
t.me/SIAGS
⭕️ توضیح: محسن رنانی یاداشت مهمی را با عنوان «قصه مرد عروسکساز» منتشر کرده است؛ که باید بارها و بارها مطالعه شود. یادداشت رنانی از دو بخش تشکیل شده است؛ در بخش اول او «قصه پسرک لاابالی» را روایت کرده و در بخش دوم، «قصه حکومت لاابالی» را. قصه اول مقدمهای است برای طرح قصه دوم که اگر فرصت مطالعهی یادداشتی طولانی را نداشتید میتوانید از آن گذر کنید؛ اما داستان حکومت لاابالی را از دست ندهید؛ در ادامه به مهمترین نکات مطرح در قصه حکومت لاابالی اشاره شده است. باید منتظر یادداشت بعدی محسن رنانی بود؛ یادداشتی که به نظر میرسد حرفهایی مهم برای گفتن دارد.
✅ اگر در سال ۱۹۹۰ مثلا برای ساخت یک صندلی در ایران، انرژی ای معادل یک دهم بشکه نفت مصرف میشده است (یعنی حدود ۱۶ لیتر نفت) الان برای ساخت همان صندلی ۱۸ درصد یک بشکه نفت، انرژی مصرف میشود (یعنی حدود ۲۹ لیتر نفت).
✅ این بدین معنی است که کل اقتصاد و نظام تدبیر و بنگاهها و سازمانها و حتی خانواده در جامعه ما ناکارآمد، فرسوده و ناتوان شدهاند و برای تولید مقدار معینی کالا یا خدمت، سال به سال باید انرژی بیشتری مصرف کنند... دقت کنیم، ایران از معدود کشورهایی در دنیاست که نمودار شدت انرژی در آن برای چند دهه صعودی بوده است.
✅ در شکلگیری این وضعیت همه ما مقصریم. ... اما مقصر اصلی، نظام تدبیر یعنی سیاستگذاران ملی هستند که این رویههای غلط را شکل داده و زمینه را برای شکلگیری عادات رفتاری نامناسب در جامعه و اقتصاد ما آماده کرده اند.
✅ ما شاهکار عالم بشریت در ضایع کردن منابع کشور هستیم. تنها همین یک شاخص (شاخص شدت مصرف انرژی) کافی است که متوجه شویم مسیرمان به ناکجاآباد است. با ادامه این ساختار هیچ امیدی به توسعه، نه، حتی به افزایش پایدار رفاه نداریم.
✅ دلتان سوخت یا نگران شدید؟ پس بیایید یک جور دیگر هم به قضیه نگاه کنیم. ما هفتمین کشور از نظر تولید آلودگی کربن در جهان هستیم. یعنی تنها اقتصادهای عظیمی مانند چین، آمریکا، هند، روسیه، ژاپن و آلمان که جمعا حدود ۵۰ درصد جمعیت و اقتصاد جهان را در خود جای دادهاند، بیش از ما در جهان کربن تولید میکنند.
✅ همه این ها نشان میدهد که مسیر کنونی کشور دیگر قابل ادامه نیست و تجربه دهههای اخیر نظام تدبیر ما چیزی جز ناکارآمدی و شکست را نشان نمیدهد؛ و اگر بخواهد به همین ترتیب ادامه دهد کل جامعه و منابع مادی و طبیعی و انسانی ایران را رو به نابودی خواهد برد. به هیچ زبان دیگری نمیتوان نشان داد که این سیستم به غایتِ ناکارآمدی خود رسیده است و اگر هر چه سریعتر فرمان را نچرخاند ما را به ته دره خواهد فرستاد.
✅ در یک کلام، ما نیازمند ورود به مرحله افقگشایی هستیم. و البته من برای این که کلی حرف نزده باشم، مهمترین، ضروریترین و آخرین فرصت افقگشایی برای جمهوری اسلامی را به صورت تحلیلی و تفصیلی در یکی از یادداشتهای بعدی معرفی خواهم کرد.
✅ این روزها خدا خدا میکنم که بورس فرو نریزد؛ که دلار بالا نرود؛ که ترامپ بیش از این خیره سری نکند؛ که نمایندگان نوخاستهی مجلس، کشور را بی ثبات نکنند؛ که تورمِ چهارنعل سربرنیاورد؛ که طاقت فقرا طاق نشود؛ که پولها از بخش تولید به بورس بازی نرود؛ که بیکاران به خیابان نریزند؛ که کارگران اعتصاب نکنند؛ که جوانان خسته و ناامید دست به اعتراض نزنند؛ که دولت تصمیمات شتابرده نگیرد؛ که مقامات سخنرانی احساسی نکنند؛ که اسرائیل تحریکمان نکند؛ که نظامیان به اشتباه موشک هوا نکنند؛ که ترامپ دوباره رای نیاورد؛ و مهمتر از همه، که خدا از غریبی خودش در این دیار، دلشکسته و ناامید نشود و درهای رحمتش را به روی ما نبندد.
آه آه که این روزها چقدر همه باید مراقب باشیم.
برای مطالعهی متن کامل یادداشت بر روی پیوند زیر کلیک کنید
https://news.1rj.ru/str/Renani_Mohsen/348
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
MAD SCIENTIST
IMAN FANI
✅ گای مکفرسون، بوم شناس آمریکایی، از آن دست دانشمندانی است که معتقد است روند تحولات اقلیمی در جهان به نقطهی بی بازگشت رسيده است؛ یعنی ديگر کاری از دست انسان ساخته نيست و در يک کلام:
انقراض انسان از آنچه که میپنداریم نزدیکتر است.
✅ ايمان فانی در اين فايل صوتی به خوبی نظر او را در این زمینه تشريح کرده است.
✅ به نظرم شنیدن اين فايل برای آنان که اندکی در اولويت داشتن محیطزیست نسبت به اقتصاد در سیستمهای حکمرانی ترديد دارند لازم و ضروری است؛ حتی اگر به قول مکفرسون ديگر کاری از دست ما بر نيايد و انقراض به نزدیکی سال 2026 باشد.
منبع:
@inhumannica
اين فايل را اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
انقراض انسان از آنچه که میپنداریم نزدیکتر است.
✅ ايمان فانی در اين فايل صوتی به خوبی نظر او را در این زمینه تشريح کرده است.
✅ به نظرم شنیدن اين فايل برای آنان که اندکی در اولويت داشتن محیطزیست نسبت به اقتصاد در سیستمهای حکمرانی ترديد دارند لازم و ضروری است؛ حتی اگر به قول مکفرسون ديگر کاری از دست ما بر نيايد و انقراض به نزدیکی سال 2026 باشد.
منبع:
@inhumannica
اين فايل را اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
کاوهای پیدا نخواهد شد امید
کاشکی اسکندری پیدا شود
✍️ سجاد فتاحی - جامعهشناس
✅ این دو مصرعِ شعرِ «کاوه یا اسکندر» مهدی اخوان ثالث، این روزها وصف اندیشهی بسیاری از مردمان این سرزمین است که ایجاد تغییر در سرنوشت خود را در آنسوی دنیا و به رای مردمانی هزاران فرسنگ دورتر جستجو میکنند؛ مردمانی که امید است برای ما اسکندری نو بیافرینند.
✅ هیچ خردهای بر آنان نیست؛ تاریخ یک سرزمین اگر بواسطهی حقارتهای یک حکومت متوقف شد و جامعه و مصلحان آن از آفریدن کاوه ناتوان شدند؛ امید به تغییر و برافتادن ضحاک را مردمان آن دیار در اسکندری فراسوی مرزها جستجو خواهند کرد و این داستان تکراری تاریخ است، که ایرانیان بیش از هر مردم دیگری آن را شنیده و دیدهاند.
✅ هنگامی که این دو مصرع، گویای اندیشههای بگو و مگوی بسیاری از مردمان یک سرزمین شد، دیگر کار ترمیم رابطهی حکومت با مردمان آن دیار به پایان رسیده است.
✅ برافتادن این مرده ممکن است چند صباحی به طول انجامد، اما دیگر زنده نخواهد شد و آنان که ما را به امید به احیای این مرده میخوانند آب در هاون میکوبند و عرض خود میبرند.
خوشا سرزمینی که پیش از حملهی اسکندر، کاوهای بیافریند.
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
کاشکی اسکندری پیدا شود
✍️ سجاد فتاحی - جامعهشناس
✅ این دو مصرعِ شعرِ «کاوه یا اسکندر» مهدی اخوان ثالث، این روزها وصف اندیشهی بسیاری از مردمان این سرزمین است که ایجاد تغییر در سرنوشت خود را در آنسوی دنیا و به رای مردمانی هزاران فرسنگ دورتر جستجو میکنند؛ مردمانی که امید است برای ما اسکندری نو بیافرینند.
✅ هیچ خردهای بر آنان نیست؛ تاریخ یک سرزمین اگر بواسطهی حقارتهای یک حکومت متوقف شد و جامعه و مصلحان آن از آفریدن کاوه ناتوان شدند؛ امید به تغییر و برافتادن ضحاک را مردمان آن دیار در اسکندری فراسوی مرزها جستجو خواهند کرد و این داستان تکراری تاریخ است، که ایرانیان بیش از هر مردم دیگری آن را شنیده و دیدهاند.
✅ هنگامی که این دو مصرع، گویای اندیشههای بگو و مگوی بسیاری از مردمان یک سرزمین شد، دیگر کار ترمیم رابطهی حکومت با مردمان آن دیار به پایان رسیده است.
✅ برافتادن این مرده ممکن است چند صباحی به طول انجامد، اما دیگر زنده نخواهد شد و آنان که ما را به امید به احیای این مرده میخوانند آب در هاون میکوبند و عرض خود میبرند.
خوشا سرزمینی که پیش از حملهی اسکندر، کاوهای بیافریند.
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✳️شجریان، مصدق و سنگ خارای ایرانزمین ✳️
✍️ سجاد فتاحی
توضیح: یکی از دوستان در یکی از روزنامههای کشور از من خواست که برای چهلمین روز درگذشت استاد محمد رضا شجریان مطلبی با محوریت این پرسش بنویسم که او چرا «خاک پای مردم ایران بودن» را افتخار خود نامیده است؟ و البته از این نیز گفت که نوشتن از درگذشت شجریان و تهیه ویژهنامه برای درگذشت او دشواریهایی را برای روزنامه ایجاد کرده است و مطلب باید به گونهای باشد که بتوان آن را منتشر کرد. مطلب نوشته شد اما قابلیت انتشار در روزنامه را نداشت.
✅ نوشتن از اسطوره همیشه سخت است و هنگامی که اسطوره بر خلاف معنی و عادت، فرزند زمانهی حاضر باشد سختتر.
✅ در گذرگاهِ تاریخِ ایران اسطورههای فراوانی آفریده شدهاند که به نظر میرسد سهم قرن رو به پایان کنونی از آفرینش اسطورههای ایرانی دو تن باشد: محمد مصدق و محمد رضا شجریان.
✅ یکی در عرصهی سیاست و دیگری در عرصهی فرهنگ و هنر؛ و عجیب که هر دو سرنوشتی نسبتاً مشابه یافتند؛ آن یکی تمامی سالهای پس از کودتای 28 مرداد را در حصر سپری کرد و عجیب آنکه پس از گذشت نزدیک به 54 سال از درگذشتش هنوز در حصر است و آن یکی در دههی پایانی زندگی خویش در حصری هنری رفت و نتوانست آنگونه که آرزو داشت یک بار دیگر بر صحنه برای شیفتگان و مخاطبانش نالهی مرغ سحر سر دهد.
✅ این دو جدا از تشابهات اسطورهساز فراوانی که زندگی و سرنوشتشان داشت و فرصت پرداختن به آنها در این مجال نیست، در ارتباط با ملت ایران دو جملهی نسبتاً مشابه بر زبان راندهاند که آدمی را به تامل وا میدارد:
✅ محمد مصدق هنگامی که فرزندش نتوانست از دولت امیر عباس هویدا مجوز اعزام او به خارج از کشور را جهت درمان بیماری دریافت کند در برابر درخواستهای اطرافیان برای آوردن پزشک از خارج از کشور گفت:
«لعنت بر من و هرکس دیگر که در این روزگار، خرج چندین خانوار فقیر ایرانی را صرف آوردن پزشک از خارجه نماید. من خاک پای این ملتم».
محمد رضا شجریان نیز در پیامی به هفتهنامهی چلچراغ «خاک پای مردم ایران بودن و صدای خس و خاشاک شدن» را افتخار زندگی هنری خود دانست است.
✅ این دو با طرح جملات نسبتاً مشابه فوق این پرسش را در برابر ذهن مخاطب قرار میدهند که «آیا بیان این جمله صرفاً به منزلهی تعارفی با مخاطب ایرانی است یا در واقع این دو ظرفیتی را در نهاد ملت ایران میبینند که چنین جملهای را از چنان جایگاهی دماوندگونه بر زبان میآورند؟»
این «ملت ایران» که این دو خود را خاک پای او میدانند کیست؟
✅ آیا این همو نیست که در زمانهی نقض بدیهیترین حقوق این دو و سالها حصر مکانی و هنری آنها، سکوت پیشه کرده است و جز شکوههایی به زمزمه چیزی نگفته است؟ آیا این همو نیست که برخی او را نخبهکش و اسطورهکش میدانند و اصولاً در آلام و رنجهای این دو در زندگی خود، یکی از مسببان و مقصران اصلی شناسانده میشود؟ یا مخاطب این جمله ملتی است که ظرفیت و گنجی پنهان را در درون خود نهفته کرده و قرنها سکوت، اعتماد به نفس ملی او را فرسوده است و این دو اسطوره با چنین جملاتی میخواهند بگویند که ما با چنین منزلت و مقامی، در برابر بزرگی و عظمت این کهن ملت، که خود نهالی برآمده از آب و خاک آنند، سر تعظیم فرو میآوریم.
✅ کنت دوگوبینو، خاورشناس و دیپلمات فرانسوی توصیفی درباره ایرانیان دارد که ما را در پاسخ به پرسش فوق یاری میکند. او میگوید:
«ایرانیان خود را در کشورشان و کشور را در خودشان دوست دارند. آنان با بیاعتنایی به آمدوشد حکومتهای گوناگون نظر میکنند، بیآنکه علاقهای به یکی از آن حکومتهایی که از بالای سر آنها میگذرند، نشان دهند. بدینسان، آنان مردمانی عاری از حس وطن پرستی سیاسی بهنظر میآیند، اما کشورگشاییها و چیرهشدنها، بیآنکه به فردیت ایرانی آسیبی برسانند، نیروی خود را از دست داده و نابود میشوند. به عبث، میتوان بخشی از ایران را جدا یا سرزمین آن را تقسیم کرد؛ میتوان نام ایران را از آن گرفت، ایران، ایران خواهد ماند و نخواهد مُرد. ایران، در نظر من، چونان سنگ خارایی است که موجهای دریا آنرا به اعماق راندهاند، انقلابات جوی آن را به خشکی انداختهاند، رودی آن را با خود برده و فرسوده کرده است؛ تیزیهای آن را گرفته و خراشهای بسیاری بر آن وارد آورده، اما سنگ خارا که پیوسته همان است که بود، اینک، در وسط درهای بایر آرمیده است. زمانی که اوضاع بر وفق مراد باشد، آن سنگ خارا گردش از سر خواهد گرفت (طباطبایی، 1395: 222).
برای مطالعهی متن کامل یادداشت بر روی پیوند زیر کلیک کنید
http://apathtoliberation.blog.ir/1399/08/28/post%20120
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✍️ سجاد فتاحی
توضیح: یکی از دوستان در یکی از روزنامههای کشور از من خواست که برای چهلمین روز درگذشت استاد محمد رضا شجریان مطلبی با محوریت این پرسش بنویسم که او چرا «خاک پای مردم ایران بودن» را افتخار خود نامیده است؟ و البته از این نیز گفت که نوشتن از درگذشت شجریان و تهیه ویژهنامه برای درگذشت او دشواریهایی را برای روزنامه ایجاد کرده است و مطلب باید به گونهای باشد که بتوان آن را منتشر کرد. مطلب نوشته شد اما قابلیت انتشار در روزنامه را نداشت.
✅ نوشتن از اسطوره همیشه سخت است و هنگامی که اسطوره بر خلاف معنی و عادت، فرزند زمانهی حاضر باشد سختتر.
✅ در گذرگاهِ تاریخِ ایران اسطورههای فراوانی آفریده شدهاند که به نظر میرسد سهم قرن رو به پایان کنونی از آفرینش اسطورههای ایرانی دو تن باشد: محمد مصدق و محمد رضا شجریان.
✅ یکی در عرصهی سیاست و دیگری در عرصهی فرهنگ و هنر؛ و عجیب که هر دو سرنوشتی نسبتاً مشابه یافتند؛ آن یکی تمامی سالهای پس از کودتای 28 مرداد را در حصر سپری کرد و عجیب آنکه پس از گذشت نزدیک به 54 سال از درگذشتش هنوز در حصر است و آن یکی در دههی پایانی زندگی خویش در حصری هنری رفت و نتوانست آنگونه که آرزو داشت یک بار دیگر بر صحنه برای شیفتگان و مخاطبانش نالهی مرغ سحر سر دهد.
✅ این دو جدا از تشابهات اسطورهساز فراوانی که زندگی و سرنوشتشان داشت و فرصت پرداختن به آنها در این مجال نیست، در ارتباط با ملت ایران دو جملهی نسبتاً مشابه بر زبان راندهاند که آدمی را به تامل وا میدارد:
✅ محمد مصدق هنگامی که فرزندش نتوانست از دولت امیر عباس هویدا مجوز اعزام او به خارج از کشور را جهت درمان بیماری دریافت کند در برابر درخواستهای اطرافیان برای آوردن پزشک از خارج از کشور گفت:
«لعنت بر من و هرکس دیگر که در این روزگار، خرج چندین خانوار فقیر ایرانی را صرف آوردن پزشک از خارجه نماید. من خاک پای این ملتم».
محمد رضا شجریان نیز در پیامی به هفتهنامهی چلچراغ «خاک پای مردم ایران بودن و صدای خس و خاشاک شدن» را افتخار زندگی هنری خود دانست است.
✅ این دو با طرح جملات نسبتاً مشابه فوق این پرسش را در برابر ذهن مخاطب قرار میدهند که «آیا بیان این جمله صرفاً به منزلهی تعارفی با مخاطب ایرانی است یا در واقع این دو ظرفیتی را در نهاد ملت ایران میبینند که چنین جملهای را از چنان جایگاهی دماوندگونه بر زبان میآورند؟»
این «ملت ایران» که این دو خود را خاک پای او میدانند کیست؟
✅ آیا این همو نیست که در زمانهی نقض بدیهیترین حقوق این دو و سالها حصر مکانی و هنری آنها، سکوت پیشه کرده است و جز شکوههایی به زمزمه چیزی نگفته است؟ آیا این همو نیست که برخی او را نخبهکش و اسطورهکش میدانند و اصولاً در آلام و رنجهای این دو در زندگی خود، یکی از مسببان و مقصران اصلی شناسانده میشود؟ یا مخاطب این جمله ملتی است که ظرفیت و گنجی پنهان را در درون خود نهفته کرده و قرنها سکوت، اعتماد به نفس ملی او را فرسوده است و این دو اسطوره با چنین جملاتی میخواهند بگویند که ما با چنین منزلت و مقامی، در برابر بزرگی و عظمت این کهن ملت، که خود نهالی برآمده از آب و خاک آنند، سر تعظیم فرو میآوریم.
✅ کنت دوگوبینو، خاورشناس و دیپلمات فرانسوی توصیفی درباره ایرانیان دارد که ما را در پاسخ به پرسش فوق یاری میکند. او میگوید:
«ایرانیان خود را در کشورشان و کشور را در خودشان دوست دارند. آنان با بیاعتنایی به آمدوشد حکومتهای گوناگون نظر میکنند، بیآنکه علاقهای به یکی از آن حکومتهایی که از بالای سر آنها میگذرند، نشان دهند. بدینسان، آنان مردمانی عاری از حس وطن پرستی سیاسی بهنظر میآیند، اما کشورگشاییها و چیرهشدنها، بیآنکه به فردیت ایرانی آسیبی برسانند، نیروی خود را از دست داده و نابود میشوند. به عبث، میتوان بخشی از ایران را جدا یا سرزمین آن را تقسیم کرد؛ میتوان نام ایران را از آن گرفت، ایران، ایران خواهد ماند و نخواهد مُرد. ایران، در نظر من، چونان سنگ خارایی است که موجهای دریا آنرا به اعماق راندهاند، انقلابات جوی آن را به خشکی انداختهاند، رودی آن را با خود برده و فرسوده کرده است؛ تیزیهای آن را گرفته و خراشهای بسیاری بر آن وارد آورده، اما سنگ خارا که پیوسته همان است که بود، اینک، در وسط درهای بایر آرمیده است. زمانی که اوضاع بر وفق مراد باشد، آن سنگ خارا گردش از سر خواهد گرفت (طباطبایی، 1395: 222).
برای مطالعهی متن کامل یادداشت بر روی پیوند زیر کلیک کنید
http://apathtoliberation.blog.ir/1399/08/28/post%20120
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✳️تفاوت بزرگ میهنپرستی و ناسیونالیزم✳️
✅ میهنپرستی یا پاتریوتیسم (بر خلاف ملیگرایی یا ناسیونالیسم) در تقابل و ضدیت با دیگران تعریف نمیشود و ریشه در درک «پیوستگی تاریخی» دارد.
✅ دو پسوند «پرستش» و «گرایش» که اولی تندروانه و دومی صلحجویانه به نظر میرسند، اغلب مشکلساز میشوند.
✅ اگر از واژه «پرستش» ترس دارید، مطلع باشید که پرستش در زبان ما به معنی نگهداری و مراقبت و میزبانی و خدمت است؛
آنگونه که در واژه «پرستار» میشناسیم یا در شاهنامه فردوسی وقتی گفته می شود پهلوانی در برابر پهلوان دیگر «پرستنده شد» یعنی رسم میزبانی و بزرگداشت و خدمت را به جا آورد.
✅ اگر هنوز از واژه میهن پرستی خجالت می کشید، «میهن پرستار» را به جایش قرار دهید، که وظیفه میهن پرستان، پرستاری از میهن است.
✅ بازار کتاب ایران پر از ترجمههایی شده که تلویحاً مفهوم «میهن» را زیر سوال میبرند و اقوام و خردهفرهنگها را اصیلتر از کلیت ایران جلوه میدهند.
این کتابها را مینویسند تا ما ترجمه کنیم. زبان فارسی را در دو کشور به دونام می خوانند ولی درباره ولز و اسکاتلند و ایرلند شمالی و نیوزیلند چنین حس و برنامهای ندارند؛
آنجا هر چه هست لهجه و گویش است.
✅ روایت، موجود شگفتانگیزی است که میتوان با آن ملتسازی و ملتسوزی کرد.
خشم و خستگی و استیصال یک ملت مورد محاصره ممکن است باعث شود روایت خودشان را به آتش بکشند و روایت دیگران را اصیل و مترقی قلمداد کنند.
اینجور مواقع میهنپرستی به داد می رسد. ملتِ زخمی بیش از همیشه به میهنپرستار نیاز دارد.
«پیوستگی تاریخی» و اجماع در روایت تنها داروی این زخم است.
✅ بله ممکن است «ملیگرایی» در برخی کشورهای مصلحتیِ برآمده از جنگ اول جهانی، مفهومی متاخر باشد که حتی امروز برای درگیری با همسایگان بهکار گرفته شود.
میهنپرستیِ سرزمینی مانند ایران نه متاخر است، نه گذرا و نه خصمانه.
✅ اما خدمت بزرگ میهنپرستاران در زمان جنگ نیست.در زمان صلحی فرساینده و نفسگیر اتفاق میافتد؛ کسانی که یلدا را با سفرههای خالی جشن میگیرند و در اسفند قالیچههای ماشینی شسته را از بام خانههای محقر آویزان میکنند، در سیلابها و زمینلرزهها و بیماری، پشت هم را خالی نمیکنند، و به میهن تبدار کینه نمیورزند و بد نمیگویند، میهنپرستان واقعی هستند.
✅ شاهنامه فردوسی و دیوان حافظ در میانه شادی و پیروزی و امنیت سروده نشدهاند.
بهشتی که در این دیوانها میخوانید و میبینید، زاییده جمعیت خاطر و صلابتِ روایتِ یک میهن است.
و میهن، تصمیمی است که به پشتوانه تاریخ و فرهنگ و جغرافیا در طی نسلها میپاید.
جشن یلدا بر ساکنان فلات ایران فرخنده باد.
منبع:
@inhumannica
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✅ میهنپرستی یا پاتریوتیسم (بر خلاف ملیگرایی یا ناسیونالیسم) در تقابل و ضدیت با دیگران تعریف نمیشود و ریشه در درک «پیوستگی تاریخی» دارد.
✅ دو پسوند «پرستش» و «گرایش» که اولی تندروانه و دومی صلحجویانه به نظر میرسند، اغلب مشکلساز میشوند.
✅ اگر از واژه «پرستش» ترس دارید، مطلع باشید که پرستش در زبان ما به معنی نگهداری و مراقبت و میزبانی و خدمت است؛
آنگونه که در واژه «پرستار» میشناسیم یا در شاهنامه فردوسی وقتی گفته می شود پهلوانی در برابر پهلوان دیگر «پرستنده شد» یعنی رسم میزبانی و بزرگداشت و خدمت را به جا آورد.
✅ اگر هنوز از واژه میهن پرستی خجالت می کشید، «میهن پرستار» را به جایش قرار دهید، که وظیفه میهن پرستان، پرستاری از میهن است.
✅ بازار کتاب ایران پر از ترجمههایی شده که تلویحاً مفهوم «میهن» را زیر سوال میبرند و اقوام و خردهفرهنگها را اصیلتر از کلیت ایران جلوه میدهند.
این کتابها را مینویسند تا ما ترجمه کنیم. زبان فارسی را در دو کشور به دونام می خوانند ولی درباره ولز و اسکاتلند و ایرلند شمالی و نیوزیلند چنین حس و برنامهای ندارند؛
آنجا هر چه هست لهجه و گویش است.
✅ روایت، موجود شگفتانگیزی است که میتوان با آن ملتسازی و ملتسوزی کرد.
خشم و خستگی و استیصال یک ملت مورد محاصره ممکن است باعث شود روایت خودشان را به آتش بکشند و روایت دیگران را اصیل و مترقی قلمداد کنند.
اینجور مواقع میهنپرستی به داد می رسد. ملتِ زخمی بیش از همیشه به میهنپرستار نیاز دارد.
«پیوستگی تاریخی» و اجماع در روایت تنها داروی این زخم است.
✅ بله ممکن است «ملیگرایی» در برخی کشورهای مصلحتیِ برآمده از جنگ اول جهانی، مفهومی متاخر باشد که حتی امروز برای درگیری با همسایگان بهکار گرفته شود.
میهنپرستیِ سرزمینی مانند ایران نه متاخر است، نه گذرا و نه خصمانه.
✅ اما خدمت بزرگ میهنپرستاران در زمان جنگ نیست.در زمان صلحی فرساینده و نفسگیر اتفاق میافتد؛ کسانی که یلدا را با سفرههای خالی جشن میگیرند و در اسفند قالیچههای ماشینی شسته را از بام خانههای محقر آویزان میکنند، در سیلابها و زمینلرزهها و بیماری، پشت هم را خالی نمیکنند، و به میهن تبدار کینه نمیورزند و بد نمیگویند، میهنپرستان واقعی هستند.
✅ شاهنامه فردوسی و دیوان حافظ در میانه شادی و پیروزی و امنیت سروده نشدهاند.
بهشتی که در این دیوانها میخوانید و میبینید، زاییده جمعیت خاطر و صلابتِ روایتِ یک میهن است.
و میهن، تصمیمی است که به پشتوانه تاریخ و فرهنگ و جغرافیا در طی نسلها میپاید.
جشن یلدا بر ساکنان فلات ایران فرخنده باد.
منبع:
@inhumannica
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✳️جمهوری اسلامی، اصلاح یا انقلاب؟ مسئله این نیست! ✳️
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
✅ در شرایط کنونی، میتوان استراتژی جریانهای ایرانگرا در رابطه با جمهوری اسلامی را به دو دسته کلی تقسیم کرد:
⭕️ گروه نخست، ایرانگرایان اصلاحطلب یا اصلاحجویی هستند که چنان از فروپاشی نظام سیاسی، چه از طریق انقلاب داخلی و چه از طریق تهاجم خارجی، بیمناکند که تمام توان خود را صرف ترویج ایدهی اصلاحپذیر بودن نظام جمهوری اسلامی میکنند بدون آنکه توجه داشته باشند که اصولاً اصلاح نظامهای سیاسی نیازمند زمینهها و شرایطی است که در ارتباط با جمهوری اسلامی این زمینهها و شرایط محقق نیست. این گروه هنگامی که از ضرورت امیدواری جامعه سخن میگویند بیشتر اوقات منظورشان امیدوار کردن جامعه به اصلاح جمهوری اسلامی است و نه امیدوار کردن جامعه به توانایی خود برای آفریدن فردایی بهتر. این گروه چنان از فروپاشی نظام سیاسی یا وقوع انقلاب در جامعه بیمناکند (یا به دلیل هزینههای سیاسی انقلاب یا پیوند خوردن منافع گوناگون اقتصادی و سیاسیشان با نظام سیاسی کنونی) که آن را معادل فروپاشی کل ایران به تصویر میکشند؛ و با همین تصویر در چند دههی گذشته در برخی انتخاباتها از سوی اکثریت جامعه اقبال نیز یافتهاند. اما به نظر میرسد دولت حسن روحانی مهر ابطال نهایی بر این استراتژی است که به احتمال فراوان با پایان دولت او و آمار مشارکت پایین در انتخابات ریاست جمهوری 1400 پرونده آن برای همیشه بسته خواهد شد.
⭕️ گروه دوم، ایرانگرایانی هستند که تمام توان خود را صرف رساندن هرچه سریعتر جامعه به نقطه فروپاشی نظام سیاسی یا وقوع انقلاب درجامعه میکنند، بدون آنکه توجه داشته باشند، ضرورتاً با فروپاشی نظام جمهوری اسلامی چه از طریق انقلاب و چه از طریق تهاجم خارجی، احوال جامعهی ایرانی بهبود نخواهد یافت و ایران و ایرانیان به وضعیتی بهتر نخواهند رسید. اینان تمام توان خود را صرف امیدوار کردن جامعه به فروپاشی نظام سیاسی به روشهای گوناگون میکنند.
✅ اما در بین این دو گروه، اکثریت قابل توجهی از ایرانگرایان قرار دارند که تردیدی بنیادین ذهن آنها را به خود مشغول کرده است. این گروه از یک سو اصلاحطلبی را جریانی شکست خورده میدانند که دیگر امیدی به آن و منادیانش نیست و از سوی دیگر تجربه انقلاب 1357 به آنها آموخته است که صرف ائتلاف بر سر آنچه که نمیخواهیم لزوما به آفرینش فردایی بهتر برای ایرانیان منجر نخواهد شد. پرسش بنیادین این گروه که بی پاسخ مانده این پرسش است:
«نظام سیاسی جایگزین جمهوری اسلامی چه ویژگیها و مختصاتی باید داشته باشد تا همچون تجربه انقلاب 1357 به ناگاه چشمان خود را باز نکنیم و نبینیم که نظامی فرسودهتر و ناکارآمدتر از نظام پیشین بر سرنوشت ایران مسلط شده است؟»
✅ اصلاح طلبان هیچگاه به صورت شفاف توضیح ندادهاند که نظام سیاسی و حکومت ملی مطلوب آنها دارای چه ویژگیهایی است و نظام جمهوری اسلامی چه نسبتی با آن دارد؟ بازیگری سیاسی آنها در چند دهه گذشته اصولاً در همین فضای مبهم امکان شکلگیری یافته است. چرا که اگر به این پرسش به صورت شفاف پاسخ دهند از یک سو دیگر جایگاهی در نظم سیاسی کنونی نخواهند داشت و از تمام منافع بازی در فضایی مبهم و غیر شفاف بیبهره خواهند شد و از سوی دیگر پوچ بودن امید آنها به اصلاح نظام جمهوری اسلامی آشکار خواهد شد و دیگر سکه اصلاحطلبی در جامعه خریداری نخواهد داشت.
✅ عموم طرفداران براندازی نظام جمهوری اسلامی نیز هرگاه که بحث بر سر شکل نظام سیاسی جایگزین میرسد جز به بیان کلیاتی در این زمینه نمیپردازند و تلاش میکنند هرچه سریعتر از این بحث عبور کنند؛ با این ترس که ممکن است سخن گفتن از این موضوع، ائتلاف شکننده آنها بر سر آنچه نمیخواهند را دچار خدشه نماید.
✅ آنچه که جامعه ایرانی در شرایط کنونی به آن نیازمند است افزایش آگاهی نسبت به ویژگیها و معماری یک حکومت ملی است؛ حکومتی که از توانایی لازم برای تامین منافع گوناگون اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی ایرانیان برخوردار باشد؛ اگر این آگاهی حاصل شد دیگر لازم نیست که دلنگران اصلاح یا انقلاب باشیم؛ جامعه ایرانی در زمان مناسب تصمیم درست را خواهد گرفت.
✅ بر این اساس به نظر میرسد از نخبگان ایرانگرای اصلاحطلب یا برانداز، باید بخواهیم که سخنان دو پهلو را به کناری نهاده و با شفافیت، که شعار مورد قبول هر دو گروه است، از ویژگیها و نوع معماری حکومت ملی مدنظرشان سخن بگویند؛ حکومتی که سرنوشت ایران و ایرانیان به معماری آن وابسته است و تا امروز هزینههای سنگینی را برای سخن نگفتن به موقع در مورد آن پرداختهایم.
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
✅ در شرایط کنونی، میتوان استراتژی جریانهای ایرانگرا در رابطه با جمهوری اسلامی را به دو دسته کلی تقسیم کرد:
⭕️ گروه نخست، ایرانگرایان اصلاحطلب یا اصلاحجویی هستند که چنان از فروپاشی نظام سیاسی، چه از طریق انقلاب داخلی و چه از طریق تهاجم خارجی، بیمناکند که تمام توان خود را صرف ترویج ایدهی اصلاحپذیر بودن نظام جمهوری اسلامی میکنند بدون آنکه توجه داشته باشند که اصولاً اصلاح نظامهای سیاسی نیازمند زمینهها و شرایطی است که در ارتباط با جمهوری اسلامی این زمینهها و شرایط محقق نیست. این گروه هنگامی که از ضرورت امیدواری جامعه سخن میگویند بیشتر اوقات منظورشان امیدوار کردن جامعه به اصلاح جمهوری اسلامی است و نه امیدوار کردن جامعه به توانایی خود برای آفریدن فردایی بهتر. این گروه چنان از فروپاشی نظام سیاسی یا وقوع انقلاب در جامعه بیمناکند (یا به دلیل هزینههای سیاسی انقلاب یا پیوند خوردن منافع گوناگون اقتصادی و سیاسیشان با نظام سیاسی کنونی) که آن را معادل فروپاشی کل ایران به تصویر میکشند؛ و با همین تصویر در چند دههی گذشته در برخی انتخاباتها از سوی اکثریت جامعه اقبال نیز یافتهاند. اما به نظر میرسد دولت حسن روحانی مهر ابطال نهایی بر این استراتژی است که به احتمال فراوان با پایان دولت او و آمار مشارکت پایین در انتخابات ریاست جمهوری 1400 پرونده آن برای همیشه بسته خواهد شد.
⭕️ گروه دوم، ایرانگرایانی هستند که تمام توان خود را صرف رساندن هرچه سریعتر جامعه به نقطه فروپاشی نظام سیاسی یا وقوع انقلاب درجامعه میکنند، بدون آنکه توجه داشته باشند، ضرورتاً با فروپاشی نظام جمهوری اسلامی چه از طریق انقلاب و چه از طریق تهاجم خارجی، احوال جامعهی ایرانی بهبود نخواهد یافت و ایران و ایرانیان به وضعیتی بهتر نخواهند رسید. اینان تمام توان خود را صرف امیدوار کردن جامعه به فروپاشی نظام سیاسی به روشهای گوناگون میکنند.
✅ اما در بین این دو گروه، اکثریت قابل توجهی از ایرانگرایان قرار دارند که تردیدی بنیادین ذهن آنها را به خود مشغول کرده است. این گروه از یک سو اصلاحطلبی را جریانی شکست خورده میدانند که دیگر امیدی به آن و منادیانش نیست و از سوی دیگر تجربه انقلاب 1357 به آنها آموخته است که صرف ائتلاف بر سر آنچه که نمیخواهیم لزوما به آفرینش فردایی بهتر برای ایرانیان منجر نخواهد شد. پرسش بنیادین این گروه که بی پاسخ مانده این پرسش است:
«نظام سیاسی جایگزین جمهوری اسلامی چه ویژگیها و مختصاتی باید داشته باشد تا همچون تجربه انقلاب 1357 به ناگاه چشمان خود را باز نکنیم و نبینیم که نظامی فرسودهتر و ناکارآمدتر از نظام پیشین بر سرنوشت ایران مسلط شده است؟»
✅ اصلاح طلبان هیچگاه به صورت شفاف توضیح ندادهاند که نظام سیاسی و حکومت ملی مطلوب آنها دارای چه ویژگیهایی است و نظام جمهوری اسلامی چه نسبتی با آن دارد؟ بازیگری سیاسی آنها در چند دهه گذشته اصولاً در همین فضای مبهم امکان شکلگیری یافته است. چرا که اگر به این پرسش به صورت شفاف پاسخ دهند از یک سو دیگر جایگاهی در نظم سیاسی کنونی نخواهند داشت و از تمام منافع بازی در فضایی مبهم و غیر شفاف بیبهره خواهند شد و از سوی دیگر پوچ بودن امید آنها به اصلاح نظام جمهوری اسلامی آشکار خواهد شد و دیگر سکه اصلاحطلبی در جامعه خریداری نخواهد داشت.
✅ عموم طرفداران براندازی نظام جمهوری اسلامی نیز هرگاه که بحث بر سر شکل نظام سیاسی جایگزین میرسد جز به بیان کلیاتی در این زمینه نمیپردازند و تلاش میکنند هرچه سریعتر از این بحث عبور کنند؛ با این ترس که ممکن است سخن گفتن از این موضوع، ائتلاف شکننده آنها بر سر آنچه نمیخواهند را دچار خدشه نماید.
✅ آنچه که جامعه ایرانی در شرایط کنونی به آن نیازمند است افزایش آگاهی نسبت به ویژگیها و معماری یک حکومت ملی است؛ حکومتی که از توانایی لازم برای تامین منافع گوناگون اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی ایرانیان برخوردار باشد؛ اگر این آگاهی حاصل شد دیگر لازم نیست که دلنگران اصلاح یا انقلاب باشیم؛ جامعه ایرانی در زمان مناسب تصمیم درست را خواهد گرفت.
✅ بر این اساس به نظر میرسد از نخبگان ایرانگرای اصلاحطلب یا برانداز، باید بخواهیم که سخنان دو پهلو را به کناری نهاده و با شفافیت، که شعار مورد قبول هر دو گروه است، از ویژگیها و نوع معماری حکومت ملی مدنظرشان سخن بگویند؛ حکومتی که سرنوشت ایران و ایرانیان به معماری آن وابسته است و تا امروز هزینههای سنگینی را برای سخن نگفتن به موقع در مورد آن پرداختهایم.
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
✳️ انعکاس صدایِ سهگانۀ رنانی باشیم!✳️
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
✅ چند سالی است محسن رنانی را از نزدیک میشناسم؛ استادی که هر لحظه همکلامی با او و حتی ایستادن به سکوت در کنار او آموزنده است. او اکنون با کولهباری از تجربه، دانش و اخلاق، تمام توش و توان خود را جمع کرده و خطر کرده است تا سهگانهای را به رشتۀ تحریر درآورد که به نظر میتوان آن را «سخن آخر» نامید.
✅ میتوان با سخنان رنانی در این سهگانه موافق یا مخالف بود اما به گمانم تلاش در هرچه بیشتر دیده و شنیده شدن این متن وظیفهای است که تمامی ایرانگرایان فارغ از مرزبندیهای گوناگون آنها میتوانند در شرایط کنونی ایفا کنند.
✅ مردی ایرانگرا از خود برون آمده است و حرفهایی مهم و جدی برای همگان دارد.
بیایید با اشتراکگذاری این متنها و تلاش در جهت هر چه بیشتر دیده شدن این سهگانه در حد توان خود انعکاس صدای مردی باشیم که انعکاس صدای ما و بیان کنندۀ سخنانی است که برای آیندۀ ایران هرچه بیشتر شنیده شود بهتر است.
✅ قسمت اول متن « سلام بر ایران، سلام بر رهبری» را در کانال و سايت محسن رنانی بخوانيد و آن را با دیگران به اشتراک بگذارید. قسمت دوم و سوم متن که به نظرم نکات مهمتری را در بر دارد امروز و فردا منتشر خواهد شد.
آدرس کانال و سايت محسن رنانی
https://news.1rj.ru/str/Renani_Mohsen/372
http://renani.net/texts/notes/832-p1
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✍️ سجاد فتاحی
t.me/SIAGS
✅ چند سالی است محسن رنانی را از نزدیک میشناسم؛ استادی که هر لحظه همکلامی با او و حتی ایستادن به سکوت در کنار او آموزنده است. او اکنون با کولهباری از تجربه، دانش و اخلاق، تمام توش و توان خود را جمع کرده و خطر کرده است تا سهگانهای را به رشتۀ تحریر درآورد که به نظر میتوان آن را «سخن آخر» نامید.
✅ میتوان با سخنان رنانی در این سهگانه موافق یا مخالف بود اما به گمانم تلاش در هرچه بیشتر دیده و شنیده شدن این متن وظیفهای است که تمامی ایرانگرایان فارغ از مرزبندیهای گوناگون آنها میتوانند در شرایط کنونی ایفا کنند.
✅ مردی ایرانگرا از خود برون آمده است و حرفهایی مهم و جدی برای همگان دارد.
بیایید با اشتراکگذاری این متنها و تلاش در جهت هر چه بیشتر دیده شدن این سهگانه در حد توان خود انعکاس صدای مردی باشیم که انعکاس صدای ما و بیان کنندۀ سخنانی است که برای آیندۀ ایران هرچه بیشتر شنیده شود بهتر است.
✅ قسمت اول متن « سلام بر ایران، سلام بر رهبری» را در کانال و سايت محسن رنانی بخوانيد و آن را با دیگران به اشتراک بگذارید. قسمت دوم و سوم متن که به نظرم نکات مهمتری را در بر دارد امروز و فردا منتشر خواهد شد.
آدرس کانال و سايت محسن رنانی
https://news.1rj.ru/str/Renani_Mohsen/372
http://renani.net/texts/notes/832-p1
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
من با همان احساس نگرانیِ ریزعلی خواجَوی بود که همه داشتههای خویش را در این نوشته به آتش کشیدم و اکنون بدون تنپوش و حفاظ و در سرمای استخوانسوز سیاست ایران ایستادهام، به امید آنکه لوکوموتیوران بوق قطار را به صدا درآورد و نوید اصلاح مسیر را بدهد.
دریغ است که مردم رنجدیده ایران و نسل جوان بیافق امروز ما، وارد دورهای از ابهام و سرگشتگی تازه شود که اگر چنین شود، در جهانی که روی باند فرودگاه، آماده پرواز بهسوی «عصر جامعه شبکهای» است، ما به یکباره از دنیای درحال توسعه به دنیای شکننده پیشاتوسعه سقوط خواهیم کرد. چنین مباد. دریغ است ایران که ویران شود!
محسن رنانی
دانشگاه اصفهان / ۱۵ اسفند ۱۳۹۹
بخش سوم از نامۀ مهم محسن رنانی به ایرانیان و رهبر نظام جمهوری اسلامی را در تارنما و کانال تلگرامی او بخوانید و با دیگران به اشتراک بگذارید.
http://www.renani.net/index.php/texts/notes/834-p3
https://news.1rj.ru/str/Renani_Mohsen/376
دریغ است که مردم رنجدیده ایران و نسل جوان بیافق امروز ما، وارد دورهای از ابهام و سرگشتگی تازه شود که اگر چنین شود، در جهانی که روی باند فرودگاه، آماده پرواز بهسوی «عصر جامعه شبکهای» است، ما به یکباره از دنیای درحال توسعه به دنیای شکننده پیشاتوسعه سقوط خواهیم کرد. چنین مباد. دریغ است ایران که ویران شود!
محسن رنانی
دانشگاه اصفهان / ۱۵ اسفند ۱۳۹۹
بخش سوم از نامۀ مهم محسن رنانی به ایرانیان و رهبر نظام جمهوری اسلامی را در تارنما و کانال تلگرامی او بخوانید و با دیگران به اشتراک بگذارید.
http://www.renani.net/index.php/texts/notes/834-p3
https://news.1rj.ru/str/Renani_Mohsen/376
✳️آیندۀ روشن ایران! ✳️
(ابراهیم رئیسی عامل بقا یا فروپاشی؟)
✍️ سجاد فتاحی - جامعهشناس
t.me/SIAGS
✅ در شرایط کنونی، که با تصمیم شورای نگهبان در مورد نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری 1400، اندک اصلاحطلبان امیدوار به اصلاح نظام جمهوری اسلامی از طریق مشارکت در انتخابات نیز به جرگۀ ناامیدان از اصلاح نظام پیوستهاند، سخن گفتن از آیندۀ روشن ایران ممکن است برای عدهای اگر نگوییم متوهمانه که خوشبینانه باشد.
✅ وقتی میگویم آیندۀ روشن، لزوماً به معنای بهتر شدن وضعیت ایران در کوتاه مدت نیست بلکه به آن معناست که ابهامها و عدم قطعیتها کمتر شده و به نظر میرسد پس از سالها بلاتکلیفی فرساینده، ایران در حال قرار گرفتن در مسیری روشن است که خوب یا بد بودن این آینده به نحوۀ مواجهۀ ایرانگرایان با شرایط کنونی وابسته است.
✅ پیش از بیان استدلالهایم برای آیندۀ روشنتر ایران، باید به دو نکته اعتراف کنم تا مخاطب تصور نکند که نویسنده این مطلب نیز همانند برخی، هم به نعل میزند و هم به میخ.
✅ من به دلایل مختلف که در نوشتاری دیگر به آن میپردازم معتقدم که اصلاح نظام جمهوری اسلامی آنقدر دشوار است که بهتر است وقت خود و دیگران را با امید به این موضوع و تلاش برای آن تلف نکرده و هزینهای برای آن نپردازیم. تجربۀ بیش از 4 دهۀ گذشته نشان میدهد که در این نظام سیاسی جایگزینی افراد اگرچه ممکن است در کوتاه مدت امیدهایی واهی را آفریده و بهبودهایی جزئی را ایجاد نماید، اما کمکی به حل بحرانهای بزرگ پیشرو و رسیدن ایران به جایگاهی که شایستۀ آن است نخواهد کرد. به همین دلیل تا اطلاع ثانوی پرداختن ایرانگرایان به موضوع انتخابات در جمهوری اسلامی و شرکت در آن در بهترین حالت عملی بی فایده و صرفاً باعث اتلاف وقت و انرژی و در بدترین حالت موجب افزایش شکاف بین گروههای مختلف ایرانگراست، گروههایی که نزدیکتر شدن آنها به هم برای آیندۀ ایران لازم و ضروری است.
این از اعترافات نویسنده، که امیدوارم شک و تردیدها نسبت به اینکه او هم به نعل میزند و هم به میخ، برطرف کرده باشد.
✅ در 4 متن که در مرداد ماه 1399 منتشر کردم (بنگرید به https://b2n.ir/b58948 ) تاکید بر آن بود که مسألۀ جانشینی رهبر کنونی نظام جمهوری اسلامی، مهمترین مسألۀ پیشروی این ساختار سیاسی است و از این به بعد تمامی تصمیمگیریهای کلان نظام، با توجه به آن انجام میشود.
✅ در آن متن بیان شد که مجتبی خامنهای و سید ابراهیم رئیسی از بین تمامی گزینههای محتمل و ممکن جانشینی رهبر کنونی نظام، از شانس و قدرت بیشتری برخوردارند. به هنگام نوشتن آن متنها تصور من بر این بود که شانس مجتبی خامنهای از ابراهیم رئیسی بیشتر است و به همین دلیل در تحلیل نهایی آن نوشتار، گزینۀ نهایی جانشینی رهبری را تا آن زمان، مجتبی خامنهای و ابراهیم رئیسی را حامی مهم او برای رسیدن به این جایگاه میدانستم؛ البته در بخش چهارم و پایانی آن نوشتار به این نکته اشاره شده بود که: «در صورت ورود ابراهیم رئیسی به انتخابات ریاست جمهوری 1400 و پیروزی او در این انتخابات، به شدت شانس او برای قرار گرفتن در جایگاه رهبری افزایش خواهد یافت ...» (بنگرید به https://b2n.ir/t72100 )
✅ در شرایط موجود که هم رئیسی در انتخابات شرکت کرده است و هم شورای نگهبان زمین بازی را به گونهای چیده است که او بدون کمترین مشکل به جایگاه ریاست جمهوری دست یابد، به نظر میرسد که عزم لایههای بالای نظام سیاسی برای تبدیل کردن رئیسی به گزینۀ نهایی جانشینِ رهبری جزم شده است. تصمیمی که با توجه به منابع قدرت نیروهای سیاسی موجود در عرصۀ سیاست ایران، تصور نمیکنم دستکم در کوتاه مدت گروهی توانایی مقابله با آن را داشته باشد.
✅ در ساختارهای سیاسی شبیه جمهوری اسلامی، اصلاحات کلان در ساختار این نظامها که بدون آن اصلاحات، افزایش کارآمدی و حل مسائل و بحرانها امکانپذیر نیست تنها به سه شرط زیر رخ خواهد داد:
ادمۀ متن در پیوند زیر:
https://apathtoliberation.blog.ir/1400/03/07/post%20122
(ابراهیم رئیسی عامل بقا یا فروپاشی؟)
✍️ سجاد فتاحی - جامعهشناس
t.me/SIAGS
✅ در شرایط کنونی، که با تصمیم شورای نگهبان در مورد نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری 1400، اندک اصلاحطلبان امیدوار به اصلاح نظام جمهوری اسلامی از طریق مشارکت در انتخابات نیز به جرگۀ ناامیدان از اصلاح نظام پیوستهاند، سخن گفتن از آیندۀ روشن ایران ممکن است برای عدهای اگر نگوییم متوهمانه که خوشبینانه باشد.
✅ وقتی میگویم آیندۀ روشن، لزوماً به معنای بهتر شدن وضعیت ایران در کوتاه مدت نیست بلکه به آن معناست که ابهامها و عدم قطعیتها کمتر شده و به نظر میرسد پس از سالها بلاتکلیفی فرساینده، ایران در حال قرار گرفتن در مسیری روشن است که خوب یا بد بودن این آینده به نحوۀ مواجهۀ ایرانگرایان با شرایط کنونی وابسته است.
✅ پیش از بیان استدلالهایم برای آیندۀ روشنتر ایران، باید به دو نکته اعتراف کنم تا مخاطب تصور نکند که نویسنده این مطلب نیز همانند برخی، هم به نعل میزند و هم به میخ.
✅ من به دلایل مختلف که در نوشتاری دیگر به آن میپردازم معتقدم که اصلاح نظام جمهوری اسلامی آنقدر دشوار است که بهتر است وقت خود و دیگران را با امید به این موضوع و تلاش برای آن تلف نکرده و هزینهای برای آن نپردازیم. تجربۀ بیش از 4 دهۀ گذشته نشان میدهد که در این نظام سیاسی جایگزینی افراد اگرچه ممکن است در کوتاه مدت امیدهایی واهی را آفریده و بهبودهایی جزئی را ایجاد نماید، اما کمکی به حل بحرانهای بزرگ پیشرو و رسیدن ایران به جایگاهی که شایستۀ آن است نخواهد کرد. به همین دلیل تا اطلاع ثانوی پرداختن ایرانگرایان به موضوع انتخابات در جمهوری اسلامی و شرکت در آن در بهترین حالت عملی بی فایده و صرفاً باعث اتلاف وقت و انرژی و در بدترین حالت موجب افزایش شکاف بین گروههای مختلف ایرانگراست، گروههایی که نزدیکتر شدن آنها به هم برای آیندۀ ایران لازم و ضروری است.
این از اعترافات نویسنده، که امیدوارم شک و تردیدها نسبت به اینکه او هم به نعل میزند و هم به میخ، برطرف کرده باشد.
✅ در 4 متن که در مرداد ماه 1399 منتشر کردم (بنگرید به https://b2n.ir/b58948 ) تاکید بر آن بود که مسألۀ جانشینی رهبر کنونی نظام جمهوری اسلامی، مهمترین مسألۀ پیشروی این ساختار سیاسی است و از این به بعد تمامی تصمیمگیریهای کلان نظام، با توجه به آن انجام میشود.
✅ در آن متن بیان شد که مجتبی خامنهای و سید ابراهیم رئیسی از بین تمامی گزینههای محتمل و ممکن جانشینی رهبر کنونی نظام، از شانس و قدرت بیشتری برخوردارند. به هنگام نوشتن آن متنها تصور من بر این بود که شانس مجتبی خامنهای از ابراهیم رئیسی بیشتر است و به همین دلیل در تحلیل نهایی آن نوشتار، گزینۀ نهایی جانشینی رهبری را تا آن زمان، مجتبی خامنهای و ابراهیم رئیسی را حامی مهم او برای رسیدن به این جایگاه میدانستم؛ البته در بخش چهارم و پایانی آن نوشتار به این نکته اشاره شده بود که: «در صورت ورود ابراهیم رئیسی به انتخابات ریاست جمهوری 1400 و پیروزی او در این انتخابات، به شدت شانس او برای قرار گرفتن در جایگاه رهبری افزایش خواهد یافت ...» (بنگرید به https://b2n.ir/t72100 )
✅ در شرایط موجود که هم رئیسی در انتخابات شرکت کرده است و هم شورای نگهبان زمین بازی را به گونهای چیده است که او بدون کمترین مشکل به جایگاه ریاست جمهوری دست یابد، به نظر میرسد که عزم لایههای بالای نظام سیاسی برای تبدیل کردن رئیسی به گزینۀ نهایی جانشینِ رهبری جزم شده است. تصمیمی که با توجه به منابع قدرت نیروهای سیاسی موجود در عرصۀ سیاست ایران، تصور نمیکنم دستکم در کوتاه مدت گروهی توانایی مقابله با آن را داشته باشد.
✅ در ساختارهای سیاسی شبیه جمهوری اسلامی، اصلاحات کلان در ساختار این نظامها که بدون آن اصلاحات، افزایش کارآمدی و حل مسائل و بحرانها امکانپذیر نیست تنها به سه شرط زیر رخ خواهد داد:
ادمۀ متن در پیوند زیر:
https://apathtoliberation.blog.ir/1400/03/07/post%20122
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ایران و مسئله پایداری (۳۰ص).pdf
2.7 MB
دکتر محسن رنانی:
در نقد نظام جمهوری اسلامی نوشتههای فراوانی منتشر شده است؛ نقدهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی. اما به گمانم بیشترِ آنها یا نقد سطح گفتمانی بوده است یا نقد سطح عملکردی. کمتر نقدهایی معطوف به سطح معماری سیستم بوده است. یکی از نوشتارهای جدی که با نگاه سیستمی، سطح معماری نظام جمهوری اسلامی را مورد ارزیابی قرار داده است، تحلیلی است که در این کتاب در برابر ما قرار دارد.
صفحهٔ اینستاگرام نویسنده
t.me/SIAGS
در نقد نظام جمهوری اسلامی نوشتههای فراوانی منتشر شده است؛ نقدهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی. اما به گمانم بیشترِ آنها یا نقد سطح گفتمانی بوده است یا نقد سطح عملکردی. کمتر نقدهایی معطوف به سطح معماری سیستم بوده است. یکی از نوشتارهای جدی که با نگاه سیستمی، سطح معماری نظام جمهوری اسلامی را مورد ارزیابی قرار داده است، تحلیلی است که در این کتاب در برابر ما قرار دارد.
صفحهٔ اینستاگرام نویسنده
t.me/SIAGS
✳️آموزههای انتخابات ریاست جمهوری 1400 برای جریانهای سیاسی ایران ✳️
✍️ سجاد فتاحی - جامعهشناس
t.me/SIAGS
✅ نتایج انتخابات ریاستجمهوری 1400 که نتیجۀ آن از مدتها پیش مشخص بود؛ همانند آیینهای است که جریانهای سیاسی میتوانند با نگریستن در آن ایرادهای خود را کشف نموده و اگر خواستند در صدد برطرف نمودن آن برآیند؛ اگر هم نخواستند که مهم نیست! جهان اجتماعی و سیاسی قواعدی دارد که اگر به آنها تن ندادی حذف خواهی شد.
✅ بزرگترین درس این انتخابات برای رهبر نظام جمهوری اسلامی و حامیانش است. میگویم رهبر نظام، چون ایشان را نیز گرفتار نواقص ساختاری نظام جمهوری اسلامی میدانم و البته قربانی این نواقص؛ همانند تمامی رهبران و سران نظامهای سیاسی ناکارآمد در تاریخ که آخرین قربانیان چنین ساختارهایی بودهاند. به هر ترتیب که به نتیجۀ انتخابات بنگریم نرخ مشارکت در این انتخابات به صورت قابل توجهی در مقایسه با انتخاباتهای پیشین کاهش یافته است و بحران مشروعیت نظام جمهوری اسلامی در مقایسه با گذشته عمیقتر شده است. وضعیت کنونی ایران را به هر ترتیب که تبیین کنیم بخش قابل توجهی از علل این وضعیت در نواقص موجود در ساختار نظام جمهوری اسلامی ریشه دارد (به این موضوع در کتاب ایران و مسئلۀ پایداری به صورتی مبسوط پرداخته شده است؛ بنگرید به https://news.1rj.ru/str/SIAGS/356). نواقصی که تنها رهبر کنونی نظام میتواند در فرصت باقی مانده از حیات خویش برای آنها چارهاندیشی نموده و به این ترتیب نامی نیکو از خود در تاریخ برجای گذارد. اگر واقعیت بحران مشروعیت نظام جمهوری اسلامی و نقش اساسی معماری این نظام در پیدایش وضعیت کنونی ایران، توسط رهبر جمهوری اسلامی پذیرفته شود، یکدست شدن تقریبی ساختار قدرت سیاسی در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری 1400، فرصتی است که آیتالله خامنهای میتواند از آن با خیالی آسوده برای اصلاح نواقص اساسی جمهوری اسلامی در جهت تأمین منافع ایران استفاده کند.
✅ اصلاحطلبان نیز میتوانند با نگریستن در آینۀ انتخابات ریاست جمهوری 1400 درسهای خود را بیاموزند. نتایج این انتخابات همراستا با نظرسنجیهای گذشته نشان داد که آنان به شدت پایگاه اجتماعی خود را در جامعۀ ایران از دست دادهاند و به احتمال فراوان با نتایج حاصل از این انتخابات بیش از پیش از دست خواهند داد. زمانۀ بازی دوگانۀ اصلاحطلبی در ایران به پایان رسیده است و این جریان سیاسی باید بین دو جریان موافق و مخالف جمهوری اسلامی دست به انتخاب بزند؛ این جریان نمیتواند در خفا و در عالم ذهن مخالف جمهوری اسلامی باشد و در عمل در درون قواعد این نظام سیاسی بازیگری کند. اصلاحطلبان اگر موافق جمهوری اسلامی هستند و آن را نظامی اصلاحپذیر میدانند باید شیوۀ کنشگری سیاسی و گفتمان سیاسی خود را تغییر دهند و اگر به نظام جمهوری اسلامی اعتقادی نداشته و آن را اصلاحناپذیر میدانند، دیگر شرکت در بازی انتخابات و تلاش در جهت کسب رأی مردم از طریق سازوکارهای این نظام سیاسی معنایی ندارد. هم نظام سیاسی و هم پایگاه اجتماعی قدیمی اصلاحطلبان پی به این بازی دوگانه بردهاند و نتیجۀ این انتخابات نشان داد که این جریان هم توسط نظام سیاسی حذف خواهد شد و هم پایگاه و سرمایۀ اجتماعی خود را بیش از پیش در بین جامعۀ ایرانی از دست خواهد داد. نقد دیگر وارد بر اصلاحطلبان ایرانی در انتخابات 1400 این بود که این جریان علیرغم آگاهی از نتایج نظرسنجیهای معتبر که تقریباً بیانگر نتیجۀ نهاییای بود که امروز رقم خورده است دست به یک خودکشی سیاسی زد. مشاوران آقای خاتمی و البته آقای همتی امروز باید پاسخ دهند که علیرغم آگاهی از نتایج نظرسنجیها چرا این دو را وارد یک بازی از پیش باخته کردند؛ در حالی که کنارهگیری آقای همتی از انتخابات و عدم ورود آقای خاتمی به موضوع انتخابات تعیین تکلیف شدۀ 1400 نتایج بلند مدت بهتری داشت.
⭕️ ادامۀ مطلب در پیوند زیر
https://apathtoliberation.blog.ir/1400/03/29/post%20123
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✍️ سجاد فتاحی - جامعهشناس
t.me/SIAGS
✅ نتایج انتخابات ریاستجمهوری 1400 که نتیجۀ آن از مدتها پیش مشخص بود؛ همانند آیینهای است که جریانهای سیاسی میتوانند با نگریستن در آن ایرادهای خود را کشف نموده و اگر خواستند در صدد برطرف نمودن آن برآیند؛ اگر هم نخواستند که مهم نیست! جهان اجتماعی و سیاسی قواعدی دارد که اگر به آنها تن ندادی حذف خواهی شد.
✅ بزرگترین درس این انتخابات برای رهبر نظام جمهوری اسلامی و حامیانش است. میگویم رهبر نظام، چون ایشان را نیز گرفتار نواقص ساختاری نظام جمهوری اسلامی میدانم و البته قربانی این نواقص؛ همانند تمامی رهبران و سران نظامهای سیاسی ناکارآمد در تاریخ که آخرین قربانیان چنین ساختارهایی بودهاند. به هر ترتیب که به نتیجۀ انتخابات بنگریم نرخ مشارکت در این انتخابات به صورت قابل توجهی در مقایسه با انتخاباتهای پیشین کاهش یافته است و بحران مشروعیت نظام جمهوری اسلامی در مقایسه با گذشته عمیقتر شده است. وضعیت کنونی ایران را به هر ترتیب که تبیین کنیم بخش قابل توجهی از علل این وضعیت در نواقص موجود در ساختار نظام جمهوری اسلامی ریشه دارد (به این موضوع در کتاب ایران و مسئلۀ پایداری به صورتی مبسوط پرداخته شده است؛ بنگرید به https://news.1rj.ru/str/SIAGS/356). نواقصی که تنها رهبر کنونی نظام میتواند در فرصت باقی مانده از حیات خویش برای آنها چارهاندیشی نموده و به این ترتیب نامی نیکو از خود در تاریخ برجای گذارد. اگر واقعیت بحران مشروعیت نظام جمهوری اسلامی و نقش اساسی معماری این نظام در پیدایش وضعیت کنونی ایران، توسط رهبر جمهوری اسلامی پذیرفته شود، یکدست شدن تقریبی ساختار قدرت سیاسی در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری 1400، فرصتی است که آیتالله خامنهای میتواند از آن با خیالی آسوده برای اصلاح نواقص اساسی جمهوری اسلامی در جهت تأمین منافع ایران استفاده کند.
✅ اصلاحطلبان نیز میتوانند با نگریستن در آینۀ انتخابات ریاست جمهوری 1400 درسهای خود را بیاموزند. نتایج این انتخابات همراستا با نظرسنجیهای گذشته نشان داد که آنان به شدت پایگاه اجتماعی خود را در جامعۀ ایران از دست دادهاند و به احتمال فراوان با نتایج حاصل از این انتخابات بیش از پیش از دست خواهند داد. زمانۀ بازی دوگانۀ اصلاحطلبی در ایران به پایان رسیده است و این جریان سیاسی باید بین دو جریان موافق و مخالف جمهوری اسلامی دست به انتخاب بزند؛ این جریان نمیتواند در خفا و در عالم ذهن مخالف جمهوری اسلامی باشد و در عمل در درون قواعد این نظام سیاسی بازیگری کند. اصلاحطلبان اگر موافق جمهوری اسلامی هستند و آن را نظامی اصلاحپذیر میدانند باید شیوۀ کنشگری سیاسی و گفتمان سیاسی خود را تغییر دهند و اگر به نظام جمهوری اسلامی اعتقادی نداشته و آن را اصلاحناپذیر میدانند، دیگر شرکت در بازی انتخابات و تلاش در جهت کسب رأی مردم از طریق سازوکارهای این نظام سیاسی معنایی ندارد. هم نظام سیاسی و هم پایگاه اجتماعی قدیمی اصلاحطلبان پی به این بازی دوگانه بردهاند و نتیجۀ این انتخابات نشان داد که این جریان هم توسط نظام سیاسی حذف خواهد شد و هم پایگاه و سرمایۀ اجتماعی خود را بیش از پیش در بین جامعۀ ایرانی از دست خواهد داد. نقد دیگر وارد بر اصلاحطلبان ایرانی در انتخابات 1400 این بود که این جریان علیرغم آگاهی از نتایج نظرسنجیهای معتبر که تقریباً بیانگر نتیجۀ نهاییای بود که امروز رقم خورده است دست به یک خودکشی سیاسی زد. مشاوران آقای خاتمی و البته آقای همتی امروز باید پاسخ دهند که علیرغم آگاهی از نتایج نظرسنجیها چرا این دو را وارد یک بازی از پیش باخته کردند؛ در حالی که کنارهگیری آقای همتی از انتخابات و عدم ورود آقای خاتمی به موضوع انتخابات تعیین تکلیف شدۀ 1400 نتایج بلند مدت بهتری داشت.
⭕️ ادامۀ مطلب در پیوند زیر
https://apathtoliberation.blog.ir/1400/03/29/post%20123
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
Telegram
ایراننامه
من سجّاد فتّاحی، ايران پژوه و دارای درجهٔ دکتری در جامعهشناسی هستم. ایراننامه، مکانی است برای انتشار یادداشتهای من دربارهٔ ایران.
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
ارسال پیام
@Sjdfattahi
صفحهٔ اینستاگرام
https://instagram.com/sajjad_fattahi_official?utm_medium=copy_link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅ جامعۀ ایرانی رفته رفته علت ریشهای شرایط نامناسب کنونی ایران را مییابد؛ گذر از شعارهایی بر علیه افراد به سوی شعارهایی بر علیه نظام حکمرانی، نشانهای است از تعمیق هرچه بیشتر آگاهی نسبت به عوامل ریشهای وضعیت کنونی ایران.
✅ شرایط نامناسب اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی خوزستان، سیستان و بلوچستان، اصفهان، تهران و در یک کلام تمامی ایران علتی جداگانه ندارد؛ همۀ این تلخیها در یک نقطه به هم متصل میشوند و آن نظام سیاسی ناکارآمدی است که در آن تفکیک و توازن قوا معنا ندارد.
✅ گام بعدی، اندیشیدن به جایگزین نظام سیاسی کنونی است؛ نظامی که از ناکارآمدیها و کاستیهای این نظام مبرا باشد.
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS
✅ شرایط نامناسب اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی خوزستان، سیستان و بلوچستان، اصفهان، تهران و در یک کلام تمامی ایران علتی جداگانه ندارد؛ همۀ این تلخیها در یک نقطه به هم متصل میشوند و آن نظام سیاسی ناکارآمدی است که در آن تفکیک و توازن قوا معنا ندارد.
✅ گام بعدی، اندیشیدن به جایگزین نظام سیاسی کنونی است؛ نظامی که از ناکارآمدیها و کاستیهای این نظام مبرا باشد.
⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
@SIAGS