Forwarded from مجله نقد اندیشه
مقاله اختصاصی دکتر سیدحسین نصر: چگونه ملتی میمیرد؟
هسته طلایی برای «عصر بعدیِ تاریخ» در شرف تکوین است
✍️مجله نقد اندیشه، شماره ۴ و ۵، پاییز ۱۴۰۴، ص ۳۱۷ و ۳۱۸
🔷 همیشه ممکن است ملتی از بین برود، به معنای آنکه هویت دینی و فرهنگی آن نیست شود. در تاریخ این اتفاق افتاده که ملتی یا مردمی جسماً نابود شوند، مانند مردمان پوم پی در اثر آتشفشان مهیبی که همهچیز را در اطراف خود منهدم کرد. بر این اساس میتوان گفت وقتی ملتی دین و فرهنگ خود را از دست میدهد، میمیرد. پس این خطر وجود دارد که در اثر استیلای تجدد، ملتی بمیرد و هویت خود را از دست بدهد.
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
▪️توییتر
twitter.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh
هسته طلایی برای «عصر بعدیِ تاریخ» در شرف تکوین است
✍️مجله نقد اندیشه، شماره ۴ و ۵، پاییز ۱۴۰۴، ص ۳۱۷ و ۳۱۸
🔷 همیشه ممکن است ملتی از بین برود، به معنای آنکه هویت دینی و فرهنگی آن نیست شود. در تاریخ این اتفاق افتاده که ملتی یا مردمی جسماً نابود شوند، مانند مردمان پوم پی در اثر آتشفشان مهیبی که همهچیز را در اطراف خود منهدم کرد. بر این اساس میتوان گفت وقتی ملتی دین و فرهنگ خود را از دست میدهد، میمیرد. پس این خطر وجود دارد که در اثر استیلای تجدد، ملتی بمیرد و هویت خود را از دست بدهد.
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
▪️توییتر
twitter.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh
Forwarded from مجله نقد اندیشه
مقاله اختصاصی دکتر سیدحسین نصر: چگونه ملتی میمیرد؟
هسته طلایی برای «عصر بعدیِ تاریخ» در شرف تکوین است
✍️مجله نقد اندیشه، شماره ۴ و ۵، پاییز ۱۴۰۴، ص ۳۱۷ و ۳۱۸
🔷 همیشه ممکن است ملتی از بین برود، به معنای آنکه هویت دینی و فرهنگی آن نیست شود. در تاریخ این اتفاق افتاده که ملتی یا مردمی جسماً نابود شوند، مانند مردمان پوم پی در اثر آتشفشان مهیبی که همهچیز را در اطراف خود منهدم کرد. بر این اساس میتوان گفت وقتی ملتی دین و فرهنگ خود را از دست میدهد، میمیرد. پس این خطر وجود دارد که در اثر استیلای تجدد، ملتی بمیرد و هویت خود را از دست بدهد.
🔷 بنده اعتقاد ندارم که در آینده نزدیک، تمدن سنتی ایران به رده تمدنهای مرده در جهان سقوط خواهد کرد، اما باور دارم که این تمدن مانند سایر تمدنهای سنتی، ضربه خورده و تضعیف شده است، اما همچنان زنده است و ما وظیفه داریم که آن را تقویت کنیم و از نیستی نجات دهیم. امکان گذر از مخاطرات و چالشها وجود دارد و باید به ارزشهای تمدن خودمان اعتقاد قوی داشته باشیم و با هرچه آن را تهدید میکند، مبارزه کنیم.
🔷 از «تمدن سنتی ایران» خیلی بیشتر از آنچه متجدّدین فکر میکنند، باقی مانده و زنده است: اول، حوزه دین اسلام با ابعاد و ساحتهای گوناگون آن از شریعت گرفته تا عرفان و تصوف؛ سپس یک سنت قوی فلسفی که از مهمترین سنتهای فلسفی جهان است؛ بعد از آن باید از ادب فارسی سخن گفت که از غنیترین ادبیات جهان است، مخصوصاً در وادی شعر و بعد از آن باید به هنرهای مختلف اسلامی ایرانی اشاره کرد.
🔷 تمدن سنتی ایران نه فقط متعلق به خود ایران، افغانستان، آسیای مرکزی و قفقاز است، بلکه قلمرو آن به پاکستان، هند و بنگلادش و تا حدی جنوب شرقی آسیا و غرب چین کشیده میشود و نفوذ آن در بلادی که جزء امپراتوری عثمانی بوده تا قلب اروپا در آلبانی و بوزینه به طور کامل آشکار است و حضور این تمدن از کاشغَر تا بصره همچنان باقی است.
🔷باید تمدن ایرانی را به معنای تمدن اسلامی ایران یا «ایران اسلامی» تعبیر کنیم. اگر به چنین تعریفی اکتفا کنیم، میتوان گفت که این تمدن هنوز زنده است، اما از جهاتی تضعیف شده است؛ هرچند که نمیتوان این ضعف را که علل مختلف تاریخی و اجتماعی دارد، «فقر» دانست، زیرا این تمدن در ذات خود نه تنها فقیر نیست، بلکه بسیار غنی است و امکان احیای آن همواره وجود دارد.
🔷 بدون توجه به تمدن و فرهنگ یک ملت و کوشش در حفظ آن، هویت آن ملت مورد مخاطره قرار میگیرد. این امر به معنای انکار تمدنهای دیگر نیست و ما ایرانیان نباید فکر کنیم که تأکید بر اصالت و ارزش تمدن خودمان، به معنای انکار ارزش تمدنهای دیگر است. ما در این امر میتوانیم از تجربه دیگر تمدنها بهره ببریم، اما نمیتوانیم صرفاً مقلد باشیم و در عین حال باید اصالت تمدن خود را حفظ کنیم.
🔷 برخی میگویند در جهان آینده، تمام تمدنها خواهند مرد و این اختصاص به تمدن ایرانی یا شرقی یا اسلامی ندارد؛ حال آنکه تمام تمدنهای سنتی تهدید میشوند، اما نخواهند مرد و مشعل معرفت راستین تا پایان زمان باقی خواهد ماند و طبق نظر ادیان سنتی توسط مهدی موعود که هندوان او را «کالیآواتار» مینامند، احیا خواهد شد.
🔷 خطرهای موجود و پیش روی تمدن ایرانی اسلامی دوگونه است: یکی خطرهای جهانی که شامل تمدن ایرانی اسلامی نیز میشود، مانند بحران محیط زیست و از بین بردن هماهنگی و تعادل بین انسان و طبیعت که از تمدن متجدد غرب آغاز شد و اکنون جهانی شده است و دیگر خطراتی که به طور خاص تمدن ما را تهدید میکند.
🔷 بزرگترین خطر از شق ثانی این است که ما اعتماد و اعتقاد خود را نسبت به تمدن و فرهنگ ایرانی اسلامی از دست دهیم و به صورت کورکورانه مقلد غرب باشیم، حتی بکوشیم خطاهای آن را تکرار کنیم و تجدد را بدون بررسی و از دید انتقادی، جایگزین «تمدن سنتی» خود سازیم و به جای جستن راه حل در تعالیم فرهنگی، علمی و اخلاقی خودمان اسیر نظرگاهی بیگانه و ضد جهانبینی خود شویم.
🔷 از یک سو خیز بحرانها رو به ازدیاد است، حتی بحران محیط زیست و گسترش لاادریگری در غرب و از سوی دیگر بیداری درباره بحرانهای امروزی بیشتر شده و کوشش برای حفظ و احیای سنت در بسیاری از نقاط جهان دیده میشود. در عین حال که ما در عصری هستیم که هندوان آن را عصر تاریکی مینامند، حقایق سنتی نیز احیا میشود و «هسته طلایی» برای عصر بعدی تاریخ و دوران طلایی جدید در شرف تکوین است.
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
▪️توییتر
twitter.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh
هسته طلایی برای «عصر بعدیِ تاریخ» در شرف تکوین است
✍️مجله نقد اندیشه، شماره ۴ و ۵، پاییز ۱۴۰۴، ص ۳۱۷ و ۳۱۸
🔷 همیشه ممکن است ملتی از بین برود، به معنای آنکه هویت دینی و فرهنگی آن نیست شود. در تاریخ این اتفاق افتاده که ملتی یا مردمی جسماً نابود شوند، مانند مردمان پوم پی در اثر آتشفشان مهیبی که همهچیز را در اطراف خود منهدم کرد. بر این اساس میتوان گفت وقتی ملتی دین و فرهنگ خود را از دست میدهد، میمیرد. پس این خطر وجود دارد که در اثر استیلای تجدد، ملتی بمیرد و هویت خود را از دست بدهد.
🔷 بنده اعتقاد ندارم که در آینده نزدیک، تمدن سنتی ایران به رده تمدنهای مرده در جهان سقوط خواهد کرد، اما باور دارم که این تمدن مانند سایر تمدنهای سنتی، ضربه خورده و تضعیف شده است، اما همچنان زنده است و ما وظیفه داریم که آن را تقویت کنیم و از نیستی نجات دهیم. امکان گذر از مخاطرات و چالشها وجود دارد و باید به ارزشهای تمدن خودمان اعتقاد قوی داشته باشیم و با هرچه آن را تهدید میکند، مبارزه کنیم.
🔷 از «تمدن سنتی ایران» خیلی بیشتر از آنچه متجدّدین فکر میکنند، باقی مانده و زنده است: اول، حوزه دین اسلام با ابعاد و ساحتهای گوناگون آن از شریعت گرفته تا عرفان و تصوف؛ سپس یک سنت قوی فلسفی که از مهمترین سنتهای فلسفی جهان است؛ بعد از آن باید از ادب فارسی سخن گفت که از غنیترین ادبیات جهان است، مخصوصاً در وادی شعر و بعد از آن باید به هنرهای مختلف اسلامی ایرانی اشاره کرد.
🔷 تمدن سنتی ایران نه فقط متعلق به خود ایران، افغانستان، آسیای مرکزی و قفقاز است، بلکه قلمرو آن به پاکستان، هند و بنگلادش و تا حدی جنوب شرقی آسیا و غرب چین کشیده میشود و نفوذ آن در بلادی که جزء امپراتوری عثمانی بوده تا قلب اروپا در آلبانی و بوزینه به طور کامل آشکار است و حضور این تمدن از کاشغَر تا بصره همچنان باقی است.
🔷باید تمدن ایرانی را به معنای تمدن اسلامی ایران یا «ایران اسلامی» تعبیر کنیم. اگر به چنین تعریفی اکتفا کنیم، میتوان گفت که این تمدن هنوز زنده است، اما از جهاتی تضعیف شده است؛ هرچند که نمیتوان این ضعف را که علل مختلف تاریخی و اجتماعی دارد، «فقر» دانست، زیرا این تمدن در ذات خود نه تنها فقیر نیست، بلکه بسیار غنی است و امکان احیای آن همواره وجود دارد.
🔷 بدون توجه به تمدن و فرهنگ یک ملت و کوشش در حفظ آن، هویت آن ملت مورد مخاطره قرار میگیرد. این امر به معنای انکار تمدنهای دیگر نیست و ما ایرانیان نباید فکر کنیم که تأکید بر اصالت و ارزش تمدن خودمان، به معنای انکار ارزش تمدنهای دیگر است. ما در این امر میتوانیم از تجربه دیگر تمدنها بهره ببریم، اما نمیتوانیم صرفاً مقلد باشیم و در عین حال باید اصالت تمدن خود را حفظ کنیم.
🔷 برخی میگویند در جهان آینده، تمام تمدنها خواهند مرد و این اختصاص به تمدن ایرانی یا شرقی یا اسلامی ندارد؛ حال آنکه تمام تمدنهای سنتی تهدید میشوند، اما نخواهند مرد و مشعل معرفت راستین تا پایان زمان باقی خواهد ماند و طبق نظر ادیان سنتی توسط مهدی موعود که هندوان او را «کالیآواتار» مینامند، احیا خواهد شد.
🔷 خطرهای موجود و پیش روی تمدن ایرانی اسلامی دوگونه است: یکی خطرهای جهانی که شامل تمدن ایرانی اسلامی نیز میشود، مانند بحران محیط زیست و از بین بردن هماهنگی و تعادل بین انسان و طبیعت که از تمدن متجدد غرب آغاز شد و اکنون جهانی شده است و دیگر خطراتی که به طور خاص تمدن ما را تهدید میکند.
🔷 بزرگترین خطر از شق ثانی این است که ما اعتماد و اعتقاد خود را نسبت به تمدن و فرهنگ ایرانی اسلامی از دست دهیم و به صورت کورکورانه مقلد غرب باشیم، حتی بکوشیم خطاهای آن را تکرار کنیم و تجدد را بدون بررسی و از دید انتقادی، جایگزین «تمدن سنتی» خود سازیم و به جای جستن راه حل در تعالیم فرهنگی، علمی و اخلاقی خودمان اسیر نظرگاهی بیگانه و ضد جهانبینی خود شویم.
🔷 از یک سو خیز بحرانها رو به ازدیاد است، حتی بحران محیط زیست و گسترش لاادریگری در غرب و از سوی دیگر بیداری درباره بحرانهای امروزی بیشتر شده و کوشش برای حفظ و احیای سنت در بسیاری از نقاط جهان دیده میشود. در عین حال که ما در عصری هستیم که هندوان آن را عصر تاریکی مینامند، حقایق سنتی نیز احیا میشود و «هسته طلایی» برای عصر بعدی تاریخ و دوران طلایی جدید در شرف تکوین است.
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
▪️توییتر
twitter.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh
Forwarded from مجله نقد اندیشه
هشدارِ تجزیه ایران به روایت استاد جلال خالقی مطلق:
زبان قومی هیچگاه نباید رقیب زبان ملی شود، وگرنه کشور «تجزیه» خواهد شد
🔺«زبان قوم» نباید هیچگاه رقیب «زبان ملی» شود، وگرنه کشور دیر یا زود تجزیه میگردد.
زبان فارسی با داشتن هزار و صد سال ادبیات مکتوب که مقام «ادبیات جهانی» را دارد - و اگر دورههای میانه و باستانی آن را هم بیافزاییم، دارای سه هزار سال ادبیات مکتوب است - در ایران، رقیبپذیر نیست. «فارسی» نه تنها ضامن ملیت ما، بلکه حامل فرهنگ ما است.
✍️ گفتوگوی نقد اندیشه با استاد جلال خالقی مطلق، شماره ۴ و ۵، پاییز ۱۴۰۴، صص ۳۱۶-۳۱۵.
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
▪️توییتر
twitter.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh
زبان قومی هیچگاه نباید رقیب زبان ملی شود، وگرنه کشور «تجزیه» خواهد شد
🔺«زبان قوم» نباید هیچگاه رقیب «زبان ملی» شود، وگرنه کشور دیر یا زود تجزیه میگردد.
زبان فارسی با داشتن هزار و صد سال ادبیات مکتوب که مقام «ادبیات جهانی» را دارد - و اگر دورههای میانه و باستانی آن را هم بیافزاییم، دارای سه هزار سال ادبیات مکتوب است - در ایران، رقیبپذیر نیست. «فارسی» نه تنها ضامن ملیت ما، بلکه حامل فرهنگ ما است.
✍️ گفتوگوی نقد اندیشه با استاد جلال خالقی مطلق، شماره ۴ و ۵، پاییز ۱۴۰۴، صص ۳۱۶-۳۱۵.
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
▪️توییتر
twitter.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh
Forwarded from مجله نقد اندیشه
هشدارِ تجزیه ایران به روایت استاد جلال خالقی مطلق:
زبان قومی هیچگاه نباید رقیب زبان ملی شود، وگرنه کشور «تجزیه» خواهد شد
✍️ مجله نقد اندیشه، شماره ۴ و ۵، پاییز ۱۴۰۴، صص ۳۱۶-۳۱۵.
🔺«زبان قوم» نباید هیچگاه رقیب «زبان ملی» شود، وگرنه کشور دیر یا زود تجزیه میگردد.
زبان فارسی با داشتن هزار و صد سال ادبیات مکتوب که مقام «ادبیات جهانی» را دارد - و اگر دورههای میانه و باستانی آن را هم بیافزاییم، دارای سه هزار سال ادبیات مکتوب است - در ایران، رقیبپذیر نیست. «فارسی» نه تنها ضامن ملیت ما، بلکه حامل فرهنگ ما است.
🔺ایران در مرزهای کنونی خود تا زمانی باقی است که ما در سراسر ایران بتوانیم به یک «زبان واحد» حرف یکدیگر را دریابیم؛ هرکس از هر نقطه ایران بتواند به هر نقطه دیگر سفر کند و در آنجا کار یابد، زندگی کند و نیز به مقامات بالای کشور برسد، چنانکه اکنون هست، اما چرا هست؟ برای اینکه ما همه به یک زبان واحد با هم در ارتباط هستیم. این زبانِ واحد «فارسی» است. «فارسی» ضامن «ملیت ایرانی» ماست.
🔺عرب در پیشرفت خود به شمال آفریقا، هر قومی را که مسلمان کرد، زبان او را نیز عربی نمود و در نتیجه، همه «عرب» شدند. ایرانیان اسلام را پذیرفتند، اما زبان عربی را نپذیرفتند و ما «ایرانی» باقی ماندیم.
🔺در پناه دیوار زبان فارسی، زبانهای دیگر اقوام مسلمان در آسیا نیز جان به در بردند، زیرا هیچیک از آنها چون ترکی، کردی، بلوچی، گیلکی، پشتو، اردو و... توانایی مقاومت در برابر عربی را نداشتند.
🔺ملیگرایی بینشی نیست که با انقلاب کبیر فرانسه آغاز شده باشد. در ملتهای کهن دیگر نیز چون چین و یونان و رم، ملیگرایی بوده است؛ حتی برای نظامهای قبیلهای نیز نمیتوان «قبیلهگرایی» را منکر شد. شعارهایی چون «ملیگرایی با انقلاب فرانسه آغاز میگردد» یا «ملت یک مفهوم مدرن است» هیچ اعتباری ندارد. اینها را روشنفکران غرب و شوروی سابق برای فریب مردم جهان سوم ساختهاند.
🔺«غرب» ایرانیان را گزیده است و از اینرو، مانند مارگزیده از «شرق» هم میترسند، به ویژه اینکه سمبل شرق «اژدها» است؛ البته سخن من منع از «ارتباط» نیست، بلکه منع از «وابستگی» است.
🔺زیباشناسی و لذتشناسیِ ایرانی به حاشیه رفته و کمتر درباره آن بحث میشود. از زیباشناسی، نشانی نیست و لذتشناسی جای خود را به «کباب یک متری»
داده است.
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
▪️توییتر
twitter.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh
زبان قومی هیچگاه نباید رقیب زبان ملی شود، وگرنه کشور «تجزیه» خواهد شد
✍️ مجله نقد اندیشه، شماره ۴ و ۵، پاییز ۱۴۰۴، صص ۳۱۶-۳۱۵.
🔺«زبان قوم» نباید هیچگاه رقیب «زبان ملی» شود، وگرنه کشور دیر یا زود تجزیه میگردد.
زبان فارسی با داشتن هزار و صد سال ادبیات مکتوب که مقام «ادبیات جهانی» را دارد - و اگر دورههای میانه و باستانی آن را هم بیافزاییم، دارای سه هزار سال ادبیات مکتوب است - در ایران، رقیبپذیر نیست. «فارسی» نه تنها ضامن ملیت ما، بلکه حامل فرهنگ ما است.
🔺ایران در مرزهای کنونی خود تا زمانی باقی است که ما در سراسر ایران بتوانیم به یک «زبان واحد» حرف یکدیگر را دریابیم؛ هرکس از هر نقطه ایران بتواند به هر نقطه دیگر سفر کند و در آنجا کار یابد، زندگی کند و نیز به مقامات بالای کشور برسد، چنانکه اکنون هست، اما چرا هست؟ برای اینکه ما همه به یک زبان واحد با هم در ارتباط هستیم. این زبانِ واحد «فارسی» است. «فارسی» ضامن «ملیت ایرانی» ماست.
🔺عرب در پیشرفت خود به شمال آفریقا، هر قومی را که مسلمان کرد، زبان او را نیز عربی نمود و در نتیجه، همه «عرب» شدند. ایرانیان اسلام را پذیرفتند، اما زبان عربی را نپذیرفتند و ما «ایرانی» باقی ماندیم.
🔺در پناه دیوار زبان فارسی، زبانهای دیگر اقوام مسلمان در آسیا نیز جان به در بردند، زیرا هیچیک از آنها چون ترکی، کردی، بلوچی، گیلکی، پشتو، اردو و... توانایی مقاومت در برابر عربی را نداشتند.
🔺ملیگرایی بینشی نیست که با انقلاب کبیر فرانسه آغاز شده باشد. در ملتهای کهن دیگر نیز چون چین و یونان و رم، ملیگرایی بوده است؛ حتی برای نظامهای قبیلهای نیز نمیتوان «قبیلهگرایی» را منکر شد. شعارهایی چون «ملیگرایی با انقلاب فرانسه آغاز میگردد» یا «ملت یک مفهوم مدرن است» هیچ اعتباری ندارد. اینها را روشنفکران غرب و شوروی سابق برای فریب مردم جهان سوم ساختهاند.
🔺«غرب» ایرانیان را گزیده است و از اینرو، مانند مارگزیده از «شرق» هم میترسند، به ویژه اینکه سمبل شرق «اژدها» است؛ البته سخن من منع از «ارتباط» نیست، بلکه منع از «وابستگی» است.
🔺زیباشناسی و لذتشناسیِ ایرانی به حاشیه رفته و کمتر درباره آن بحث میشود. از زیباشناسی، نشانی نیست و لذتشناسی جای خود را به «کباب یک متری»
داده است.
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
▪️توییتر
twitter.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh
Forwarded from مجله نقد اندیشه
پرفسور عبدالعزیز ساچادینا در ۸۳ سالگی درگذشت.
او اسلامشناس شیعه هندیتبار و استاد مطالعات مذهبی دانشکاه ویرجینیا بود که سالها در دانشگاه فردوسی مشهد و شهید بهشتی تهران نیز به تدریس و تحقیق پرداخت. مهدویت در اسلام از جمله آثار مهم اوست.
ساچادینا به زبانهای هندی، اردو، فرانسه، فارسی، عربی، سواحلی، انگلیسی و گجراتی تسلط داشت و با زبانهای ترکی و آلمانی نیز آشنا بود.
به گزارش نقد اندیشه، در سالهای گذشته او تلاش کرد به ایران سفر کند، اما علیرغم پیگیریهای گوناگون موفق به اخذ ویزا نشد.
روحش شاد.
@naghdeandisheh
او اسلامشناس شیعه هندیتبار و استاد مطالعات مذهبی دانشکاه ویرجینیا بود که سالها در دانشگاه فردوسی مشهد و شهید بهشتی تهران نیز به تدریس و تحقیق پرداخت. مهدویت در اسلام از جمله آثار مهم اوست.
ساچادینا به زبانهای هندی، اردو، فرانسه، فارسی، عربی، سواحلی، انگلیسی و گجراتی تسلط داشت و با زبانهای ترکی و آلمانی نیز آشنا بود.
به گزارش نقد اندیشه، در سالهای گذشته او تلاش کرد به ایران سفر کند، اما علیرغم پیگیریهای گوناگون موفق به اخذ ویزا نشد.
روحش شاد.
@naghdeandisheh
Forwarded from مجله نقد اندیشه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آخرین گفتوگوی دکتر جواد صفینژاد: نقشههای ما را سوزاندند/ فرانسویها کل کاخ داریوش را با کشتی جنگی از ایران بردند
✍️ مجله نقد اندیشه، شماره ۴ و ۵، پائیز ۱۴۰۴
بسیاری از نقشههای ایران را سوزاندند، اما آنهایی که توانستیم در سراسر دنیا جمع کنیم را در کتابم آوردهام. من کتاب هفت اقلیم را چاپ کردهام. جهان در نقشههای قدیم شامل هفت اقلیم بود که ایران در مرکز آن قرار داشت. کتابهای بسیاری دارم که میتوانم چاپ کنم، اما کاغذ آنقدر گران شده است که نه میتوان کتاب چاپ کرد و نه میتوان کتاب خرید. در کتاب نقشهها، نقشه کره زمین را قبل از اسلام و بعد از آن کشیدهام.
فرانسویها با شاه ایران قرارداد میبندند که روی زمین هرچه گیر آمد، برای شاه ایران باشد و زیر زمین هر چه پیدا شد، برای فرانسویها. قلعه شوش را باز میکنند و میبینند کاخ داریوش زیر آن قرار دارد. این کاخ حدود نود ستون داشته است. کشتی جنگی فرانسه میآید و هرچه از زیر خاک بیرون میآورند را نمد پیچ میکنند و به فرانسه میبرند. یکی از ستونها بیرون باقی ماند که آن را شکستند و به دریا ریختند.
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh
✍️ مجله نقد اندیشه، شماره ۴ و ۵، پائیز ۱۴۰۴
بسیاری از نقشههای ایران را سوزاندند، اما آنهایی که توانستیم در سراسر دنیا جمع کنیم را در کتابم آوردهام. من کتاب هفت اقلیم را چاپ کردهام. جهان در نقشههای قدیم شامل هفت اقلیم بود که ایران در مرکز آن قرار داشت. کتابهای بسیاری دارم که میتوانم چاپ کنم، اما کاغذ آنقدر گران شده است که نه میتوان کتاب چاپ کرد و نه میتوان کتاب خرید. در کتاب نقشهها، نقشه کره زمین را قبل از اسلام و بعد از آن کشیدهام.
فرانسویها با شاه ایران قرارداد میبندند که روی زمین هرچه گیر آمد، برای شاه ایران باشد و زیر زمین هر چه پیدا شد، برای فرانسویها. قلعه شوش را باز میکنند و میبینند کاخ داریوش زیر آن قرار دارد. این کاخ حدود نود ستون داشته است. کشتی جنگی فرانسه میآید و هرچه از زیر خاک بیرون میآورند را نمد پیچ میکنند و به فرانسه میبرند. یکی از ستونها بیرون باقی ماند که آن را شکستند و به دریا ریختند.
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh