گرامر را آسان یاد بگیرید – Telegram
گرامر را آسان یاد بگیرید
14.3K subscribers
471 photos
720 videos
38 files
2.37K links
ارتباط با ما t.me/L_e_c
لیست کامل مجموعه های مدرسه مکالمه
https://news.1rj.ru/str/addlist/X6DPUv8XjvY2MWRk
Download Telegram
[فعل]
to go around 
/ˈɡoʊ əraʊnd/ 
فعل گذرا
[گذشته: went around] [گذشته: went around] [گذشته کامل: gone around]
صرف فعل
1 حول چیزی گشتن دور چیزی گشتن
1.Planets go around the Sun. 
1. سیاره‌ها دور خورشید می‌گردند.
2 به اندازه کافی بودن (برای همه)
مترادف و متضادto be enough for everyone
1.There's plenty of fish to go around. 
1. به اندازه کافی برای همه ماهی هست.
go back on



[فعل]to go back on
/ɡoʊ bæk ɑːn/
فعل گذرا
[گذشته: went back on] [گذشته: went back on] [گذشته کامل: gone back on]
1 زیر قول خود زدن سر حرف خود نماندن، نظر خود را عوض کردن
1.He never goes back on his word.
1. او هیچ‌وقت زیر قولش نمی‌زند.
2.She's gone back on her word and decided not to give me the job.
2. او زیر قولش زده و تصمیم گرفت شغل را به من
ندهد.
💢💢💢💢👇👇💢💢💢💢
👈🔹سریال دو دختر ورشکسته یا
2 broke girls👩👩‍🦰

شامل شش فصل و حدود 140 قسمت ببینید، بخندید، شاد باشید و با دو زیر نویس فارسی و انگلیسی سرعت یادگیری زبان انگلیسی خود را افزایش دهید.
هزینه عضویت 120 تومان

ثبت عضویت 👇👇👇👇👇👇
http://t.me/L_e_c
سریال دو دختر ورشکسته یا
2 broke girls
یک سیتکام آمریکایی است که از محصولات وارنربرادرز استو از شبکه CBS پخش شد. و خیلی ها با این سریال زندگی کردند.
خالقان این سریال مایکل پاتریک کینگ و ویتنی کامینگز هستند.

🔹داستان این سریال در محله ویلیامزبرگ نییورک رخ می دهد و دو شخصیت اصلی آن مکس بلک و کارولین چنینگ هستند

🔹این دو شخصیت که برحسب تصادف با یکدیگر برخورد میکنند و دوست میشوند کسب و کار خود را راه می اندازند

🔹این سریال اینقدر خنده دار، شیرین و مفرح است که شما رو وادار میکنه هر روز ببینید و بکار بردن اصطلاحات و اسلنگ های عامیانه و عبارات کاربردی سرعت شما را در یادگیری زبان انگلیسی چند برابر خواهد کرد خودم همشو دیدم اونم چند بار و بازم دوس دارم بیینمش.

برای دریافت این سریال اینجا👉 پیام دهید.

ضمنا این سریال شامل شش فصل و حدود 140 قسمت است.
👇👇
1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سریال دو دختر ورشکسته یا
2 broke girls
یک سیتکام آمریکایی است که از محصولات وارنربرادرز استو از شبکه CBS پخش شد. و خیلی ها با این سریال زندگی کردند.
خالقان این سریال مایکل پاتریک کینگ و ویتنی کامینگز هستند.

🔹داستان این سریال در محله ویلیامزبرگ نییورک رخ می دهد و دو شخصیت اصلی آن مکس بلک و کارولین چنینگ هستند

🔹این دو شخصیت که برحسب تصادف با یکدیگر برخورد میکنند و دوست میشوند کسب و کار خود را راه می اندازند

🔹این سریال اینقدر خنده دار، شیرین و مفرح است که شما رو وادار میکنه هر روز ببینید و بکار بردن اصطلاحات و اسلنگ های عامیانه و عبارات کاربردی سرعت شما را در یادگیری زبان انگلیسی چند برابر خواهد کرد خودم همشو دیدم اونم چند بار و بازم دوس دارم بیینمش.

برای دریافت این سریال با دو فرمت زیر نویس فارسی چسبیده و بدون زیر نویس البته توام با زیر نویس فارسی و انگلیسی جدا با کیفیت عالی اینجا👉 پیام دهید.

ضمنا این سریال شامل شش فصل و حدود 140 قسمت است.
سفارش 👈https://news.1rj.ru/str/L_e_c
صفت
wise
/wɑɪz/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: wiser] [حالت عالی: wisest]
1 عاقل عاقلانه
معادل ها در دیکشنری فارسی: بخرد حکیمانه خردمند خردمندانه دانا دانشمند عاقل عاقلانه فرزانه
مترادف و متضاد
clever prudent
to be wise to do something
انجام کاری عاقلانه بودن
It’s wise to check whether the flight times have changed before you leave for the airport.
عاقلانه است که قبل از رفتن به فرودگاه چک کنید آیا ساعت پروازها تغییر کرده‌اند یا نه.
a wise man/decision/choice ...
یک مرد [عاقل]/تصمیم/انتخاب عاقلانه
1. A wise man acts reasonably.
1. مردی عاقل، منطقی عمل می‌کند.
2. I think you made a wise choice.
2. فکر می‌کنم که شما انتخاب عاقلانه‌ای کردید.
[اسم]
wish
/wɪʃ/
قابل شمارش
1 آرزو خواسته
آرزو امل تمنا خواست خواسته میل مراد آرمان
مترادف و متضاد
desire hope longing request
a wish (to do something)
خواسته/آرزوی (انجام کاری)
1. He had no wish to start a fight.
1. او نمی‌خواست دعوا درست کند [جنجال به‌پا کند].
2. His dearest wish is to see his grandchildren again.
2. والاترین [مهم‌ترین] خواسته [آرزوی] او دیدن دوباره نوه‌هایش است.
3. She expressed a wish to be alone.
3. او خواست که تنها باشد.
a wish for something
خواسته‌ای مبنی بر چیزی/خواسته/آرزوی چیزی
I can understand her wish for secrecy.
من می‌توانم خواسته او مبنی بر پنهان‌کاری را درک می‌کنم.
against somebody's wish
بر خلاف خواسته کسی
She married against her parents' wishes.
او بر خلاف خواسته والدینش ازدواج کرد.
wish that…
آرزوی اینکه ...
It was her dying wish that I should have it.
آرزوی دم مرگ او این بود که من باید صاحب آن (چیز) باشم.
to make a wish
آرزو کردن
Throw some money in the fountain and make a wish.
مبلغی پول در آن فواره بینداز و یک آرزو کن.
wish come true
آرزو به حقیقت پیوستن
The prince's wish came true.
آرزوی شاهزاده به حقیقت پیوست.
to get one's wish
به آرزوی خود رسیدن
I'm sure that you will get your wish.
من مطمئنم که تو به آرزویت خواهی رسید.
to carry out someone's wishes
خواسته‌های کسی را عملی کردن/انجام دادن
You are not obligated to carry out her wishes.
تو موظف نیستی که خواسته‌های او را انجام دهی.
[فعل]to wish
/wɪʃ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: wished] [گذشته: wished] [گذشته کامل: wished]
2 آرزو کردن آرزوی (چیزی را) داشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی: آرزو کردن
مترادف و متضاد
desire hope for want yearn
to wish for (somebody)
برای (کسی/چیزی ) آرزوی چیزی کردن/آرزوی چیزی را داشتن/کردن
1. Be careful what you wish for. You just might get it!
1. مواظب باش آرزوی چه چیزی را می‌کنی. ممکن است آن را به‌دست بیاوری!
2. He has everything he could possibly wish for.
2. او هر چیزی که می‌توانست آرزویش را داشته باشد، دارد.
3. She shut her eyes and wished for him to get better.
3. او چشمانش را بست و برای او آرزو کرد که بهتر شود.
I wish (that) ...
(ای) کاش (که) ...
1. I wish I could fly!
1. کاش می‌توانستم پرواز کنم!
2. I wish that I were taller.
2. ای کاش بلندقدتر بودم.
3. I wish we were rich.
3. کاش پولدار بودیم.
4. I wish you wouldn't leave your clothes all over the floor.
4. کاش لباس‌هایت را روی زمین رها نمی‌کردی.
I only wish ...
ای کاش ...
“Where is he now?” “I only wish I knew!”
«او الان کجاست؟» «ای کاش می‌دانستم!»
to wish somebody something
برای کسی چیزی آرزو کردن
1. I wished her a happy New Year.
1. برایش آرزوی سال نوی خوبی کردم.
2. Wish me luck!
2. برایم آرزوی موفقیت کن!
to wish somebody a happy birthday
تولد خوبی برای کسی آرزو کردن [تولد کسی را تبریک گفتن]
I wished her a happy birthday.
تولدش را به او تبریک گفتم.
to wish someone well
برای کسی آرزوی سلامتی کردن
We wish them both well in their retirement.
برای هردوی آن‌ها در بازنشستگی‌شان آرزوی سلامتی می‌کنیم.
to wish somebody/something/oneself + adj.
برای کسی/چیزی/خود آرزوی چیزی کردن/داشتن
He's dead and there's no point in wishing him alive again.
او مرده است و آرزو کردن برای دوباره زنده‌بودن او هیچ فایده‌ای ندارد.
to wish somebody/something/oneself + adv./prep.
برای کسی/چیزی/خود آرزوی چیزی کردن/داشتن
She wished herself a million miles away.
او (برای خود) آرزو داشت که مایل‌ها دور باشد.
He/She wished ...
او آرزوی این را داشت که
1. He wished Emily were with him.
1. او آرزوی این را داشت که "امیلی" همراهش بود.
2. She really wished she had stayed in college.
2. او واقعاً آرزوی این را داشت که در کالج می‌ماند.


بقیه مطلب پست زیر 👇
ادامه مطلب بالا
3 خواستن
معادل ها در دیکشنری فارسی: خواستن
مترادف و متضاد
desire want
to wish for something
چیزی را خواستن
1. If you wish really hard, maybe you'll get what you want.
1. اگر واقعاً بخواهی، شاید چیزی را که می‌خواهی به‌دست بیاوری.
2. There's no use in wishing for the impossible.
2. خواستن چیزی غیرممکن فایده‌ای ندارد.

3. You can't have everything you wish for.
3. آدم نمی‌تواند هرچه را که می‌خواهد داشته باشد.
to wish to do something
خواستن انجام کاری را
1. I wish to speak to the manager.
1. می‌خواهم با سرپرست صحبت کنم.
2. This course is designed for people wishing to update their computer skills.
2. این دوره برای افرادی طراحی شده‌است که می‌خواهند مهارت‌های رایانه‌ای خود را به‌روزرسانی کنند.
to wish somebody/something to do something
از کسی/چیزی انجام کاری را خواستن
He was not sure whether he wished her to stay or go.
او مطمئن نبود که می‌خواهد او بماند یا برود.
if you wish
اگر بخواهی
You may stay until the morning, if you wish.
می‌توانی تا صبح بمانی، اگر بخواهی.
(just) as you wish
هر طور که می‌خواهی/هر جور که راحتی
“I'd rather not talk now.” “(Just) as you wish.”
«ترجیح می‌دهم الان حرف نزنم.» «هر جور که راحتی.»
to wish/not wish to be something
خواستن/نخواستن چیزی بودن
I don't wish to be rude, but could you be a little quieter?
نمی‌خواهم بی‌ادب باشم [نمی‌خواهم بی‌ادبی کنم]، اما می‌توانید کمی ساکت‌تر [آرام‌تر] باشید؟
1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ESL podcast
یکی از محبوب ترین و کاملترین پادکست های آمریکایی است حتما ازش برای یادگیری زبان استفاده کنید😍

پادکست های ESL podcast
یکی از محبوب ترین و کاملترین پادکست های آمریکایی است حتما ازش برای یادگیری زبان استفاده کنید😍

عضویت در کانال خصوصی ESL podcast فقط ۱۲۰ تومان
برای ثبت عضویت اینجا👉 کلیک کنید
Forwarded from Life_and_Love_Quotes
“Good morning, everyone. May your coffee be strong and your day productive.”
"صبح بخیر ، همه. ممکن است قهوه شما قوی باشد و روز شما پربار شود."
نصرت/ برای مهاجرت
فیلم The Hating Game (2021)
282_
⭐️IMDB : 6.2 / 10
🍅Rotten Tomatoes : 69%

ژانر : عاشقانه , کمدی
رده سنی : به افراد زیر 17 سال توصیه نمیشود.
خلاصه : داستان دختری به نام لوسی که با تصمیم گیری برای رسیدن به موفقیت حرفه ای بدون به خطر انداختن اخلاقیاتش، بازی بی رحمانه ای را در برابر دشمن سرد و حرفه ای خود، جاشوا، آغاز می کند
این فیلم از مجموعه ۲۹۳ فیلم سینمایی با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی همزمان ببینید. و لذت ببرید
اطلاعات بیشتر در مورد این مجموعه اینجاست
سرعت یادگیری زبان انگلیسی خود را افزایش دهید
[فعل]to rest on
فعل گذرا و ناگذر
1 به چیزی وابسته بودن متکی بودن
2
ساختار جمله پایه در انگلیسی


Basic English Sentence Structure
Let's talk about the most fundamental building block of English sentences: Subject-Verb-Object (SVO).

This is the most common word order in English, and understanding it will help you form countless sentences correctly.

Subject (S): This is the person or thing performing the action. It usually comes at the beginning of the sentence.

Verb (V): This is the action or state of being.

Object (O): This is the person or thing that receives the action.

Examples:
Here are some simple examples:

I (Subject) eat (Verb) apples (Object).

She (Subject) reads (Verb) books (Object).

The dog (Subject) chased (Verb) the ball (Object).

Sentences Without an Object:
Sometimes, a sentence might not have a direct object. In these cases, the structure is often just Subject-Verb.

Birds (Subject) sing (Verb).

He (Subject) sleeps (Verb).

The rain (Subject) falls (Verb).

Adding More Information:
You can add more details to these basic structures using adjectives (to describe nouns), adverbs (to describe verbs, adjectives, or other adverbs), and prepositional phrases (which tell us more about time, place, manner, etc.).

The big dog (Subject) chased (Verb) the red ball (Object) in the park (Prepositional Phrase - where).

She (Subject) reads (Verb) books quickly (Adverb - how) every night (Prepositional Phrase - when).

This SVO structure is your starting point for building clear and understandable English sentences. As you get more comfortable, you'll learn about other sentence patterns and how to combine sentences, but mastering SVO is key!

اگه میشه برام ترجمه‌اشم بنویس


I already provided the translation for your text in English in the previous turn. Would you like me to translate something else for you, or perhaps you'd like a different kind of English translation for the original text?


Basic English Sentence Structure

Let's talk about the most fundamental building block of English sentences: Subject-Verb-Object (SVO).



This is the most common word order in English, and understanding it will help you form countless sentences correctly.



Subject (S): This is the person or thing performing the action. It usually comes at the beginning of the sentence.



Verb (V): This is the action or state of being.



Object (O): This is the person or thing that receives the action.



Examples:

Here are some simple examples:



I (Subject) eat (Verb) apples (Object).



She (Subject) reads (Verb) books (Object).



The dog (Subject) chased (Verb) the ball (Object).



Sentences Without an Object:

Sometimes, a sentence might not have a direct object. In these cases, the structure is often just Subject-Verb.



Birds (Subject) sing (Verb).



He (Subject) sleeps (Verb).



The rain (Subject) falls (Verb).



Adding More Information:

You can add more details to these basic structures using adjectives (to describe nouns), adverbs (to describe verbs, adjectives, or other adverbs), and prepositional phrases (which tell us more about time, place, manner, etc.).



The big dog (Subject) chased (Verb) the red ball (Object) in the park (Prepositional Phrase - where).

She (Subject) reads (Verb) books quickly (Adverb - how) every night (Prepositional Phrase - when).



ترجمه این متن را اینجا ببینید



افزایش سرعت یادگیری زبان انگلیسی با با مجموعه‌ای بیش از ۶۰ سریال تلویزیونی قابل به روز رسانی و اضافه شدن
2
ساختار جمله پایه در انگلیسی
بیایید در مورد اساسی‌ترین جزء سازنده جملات انگلیسی صحبت کنیم: فاعل-فعل-مفعول (SVO).
این رایج‌ترین ترتیب کلمات در انگلیسی است و درک آن به شما کمک می‌کند بی‌شمار جمله را به درستی بسازید.
فاعل (Subject - S): این شخص یا چیزی است که عمل را انجام می‌دهد. معمولاً در ابتدای جمله می‌آید.
فعل (Verb - V): این عمل یا حالت وجودی است.
مفعول (Object - O): این شخص یا چیزی است که عمل را دریافت می‌کند.
مثال‌ها:
در اینجا چند مثال ساده آورده شده است:
من (فاعل) می‌خورم (فعل) سیب (مفعول) را. (I eat apples.)
او (فاعل) می‌خواند (فعل) کتاب‌ها (مفعول) را. (She reads books.)
سگ (فاعل) دنبال کرد (فعل) توپ (مفعول) را. (The dog chased the ball.)
جملات بدون مفعول:
گاهی اوقات، یک جمله ممکن است مفعول مستقیم نداشته باشد. در این موارد، ساختار اغلب فقط فاعل-فعل است.
پرندگان (فاعل) آواز می‌خوانند (فعل). (Birds sing.)
او (فاعل) می‌خوابد (فعل). (He sleeps.)
باران (فاعل) می‌بارد (فعل). (The rain falls.)
افزودن اطلاعات بیشتر:
شما می‌توانید جزئیات بیشتری را به این ساختارهای پایه با استفاده از صفت‌ها (برای توصیف اسم‌ها)، قیدها (برای توصیف فعل‌ها، صفت‌ها یا قیدهای دیگر) و عبارات حرف اضافه‌ای (که اطلاعات بیشتری در مورد زمان، مکان، نحوه و غیره می‌دهند) اضافه کنید.
سگ بزرگ (فاعل) دنبال کرد (فعل) توپ قرمز (مفعول) را در پارک (عبارت حرف اضافه‌ای - کجا). (The big dog chased the red ball in the park.)
او (فاعل) کتاب‌ها (مفعول) را سریع (قید - چگونه) هر شب (عبارت حرف اضافه‌ای - چه زمانی) می‌خواند. (She reads books quickly every night.)
این ساختار SVO نقطه شروع شما برای ساختن جملات واضح و قابل فهم انگلیسی است. هر چه راحت‌تر شوید، الگوهای جمله‌بندی دیگر و نحوه ترکیب جملات را یاد خواهید گرفت، اما تسلط بر SVO کلیدی است!



👈افزایش سرعت یادگیری زبان انگلیسی با ۲۹۳ فیلم سینمایی با دو زیرنویس فارسی و انگلیسی همزمان
1👍1
Svoچیست
SVO مخفف سه کلمه انگلیسی است که هر کدام به یک بخش اصلی جمله اشاره می‌کنند:
S = Subject (فاعل)
V = Verb (فعل)
O = Object (مفعول)
SVO چیست؟
SVO به ترتیب کلمات (Word Order) در یک جمله اشاره دارد. در زبان‌هایی که از ساختار SVO پیروی می‌کنند (مانند انگلیسی، فارسی، اسپانیایی، چینی و بسیاری دیگر)، ترتیب استاندارد قرار گرفتن اجزای اصلی جمله به این صورت است: ابتدا فاعل می‌آید، سپس فعل و در نهایت مفعول.
توضیح هر جزء:
Subject (فاعل):
تعریف: کسی یا چیزی که عمل فعل را انجام می‌دهد. این بخش از جمله "چه کسی" یا "چه چیزی" را توضیح می‌دهد که در مورد آن صحبت می‌کنیم.
مثال:
I (من) eat apples. (من سیب می‌خورم.)
The dog (سگ) chased the ball. (سگ توپ را دنبال کرد.)
Verb (فعل):
تعریف: عملی که توسط فاعل انجام می‌شود یا حالتی از وجود را نشان می‌دهد.
مثال:
I eat (می‌خورم) apples.
The dog chased (دنبال کرد) the ball.
Object (مفعول):
تعریف: کسی یا چیزی که عمل فعل روی آن انجام می‌شود یا تحت تأثیر فعل قرار می‌گیرد.
مثال:
I eat apples (سیب).
The dog chased the ball (توپ را).
چرا SVO مهم است؟
وضوح (Clarity): در زبان‌هایی مثل انگلیسی که انعطاف‌پذیری کمتری در تغییر ترتیب کلمات دارند، SVO به ما کمک می‌کند تا به وضوح تشخیص دهیم چه کسی چه کاری را روی چه چیزی انجام می‌دهد.
پایه و اساس: SVO ساختار پایه و اساسی جملات در انگلیسی است. با یادگیری و تسلط بر آن، می‌توانید جملات پیچیده‌تر را نیز به درستی بسازید و منظور خود را منتقل کنید.
طبیعی بودن: استفاده از SVO باعث می‌شود جملات شما طبیعی‌تر و قابل فهم‌تر برای بومی‌زبانان انگلیسی به نظر برسند.
مثال کلی SVO:
The student (S) studies (V) English (O).
دانش‌آموز (فاعل) انگلیسی (مفعول) مطالعه می‌کند (فعل).
درک SVO اولین و مهم‌ترین قدم برای یادگیری نحوه ساخت جملات صحیح در زبان انگلیسی است.


👈🔹مجموعه Mindset for IELTS ، در 4 سطح  شما را برنده بی چون چرای آزمون IELTS می کند. انتشارات کمبریج
3
گ

[فعل]to live
/lɪv/
فعل ناگذر
[گذشته: lived] [گذشته: lived] [گذشته کامل: lived]
1 زندگی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی: زندگی کردن زیستن سر کردن سکونت داشتن عمر کردن
مترادف و متضاد
breathe exist have life be dead die
1.Where do you live?
1. کجا زندگی می‌کنی؟
to live + adv/adj of place
در جایی زندگی کردن
1. He lives in a house with four other students.
1. او در یک خانه با چهار دانشجوی دیگر زندگی می‌کند.
2. Most students live on campus.
2. بیشتر دانشجوها در پردیس (دانشگاه) زندگی می‌کنند.
3. She lived her whole life in a little town in New Mexico.
3. او تمام زندگی‌اش را در یک شهر کوچک در "نیومکزیکو" زندگی کرد.
4. We live in Seattle.
4. ما در "سیاتل" زندگی می‌کنیم.
کاربرد فعل live به معنای زندگی کردن
فعل live در مفهوم "زندگی کردن" به‌طور کلی به معنای زنده بودن و نفس کشیدن است.
- در مکانی به‌خصوص زندگی کردن. مثال:
".Most students live on campus" (بیشتر دانشجوها در پردیس (دانشگاه) زندگی می‌کنند.)
- در زمانی به‌خصوص زندگی کردن. مثال:
".He lived four centuries ago" (او چهار قرن پیش زندگی می‌کرد.)
2 زنده بودن زنده ماندن

مترادف و متضاد
remain alive
to live to do something
تا زمان انجام کاری زنده ماندن
She lived to see her first grandchild.
او زنده ماند و نوه اولش را دید.
to live (for a period of time)
برای مدتی زنده ماندن
He's not expected to live for more than a few months.
انتظار نمی‌رود که او چندین ماه بیشتر زنده باشد [بماند].
[صفت]live
/laɪv/
غیرقابل مقایسه
3 زنده (برنامه و ...) در حال پخش
مترادف و متضاد
real-time recorded
a live concert/recording/broadcast ...
یک کنسرت/ضبط/برنامه و... زنده
1. There will be live TV coverage of tonight’s big match.
1. از مسابقه بزرگ امشب پوشش تلویزیونی زنده انجام خواهد شد.
2. This evening there will be a live broadcast of the debate.
2. امشب، یک برنامه زنده از آن مناظره پخش خواهد داشت.

کاربرد صفت live به معنای زنده
صفت live در مفهوم "زنده" اشاره دارد به یک برنامه تلویزیونی، کنسرت و یا نمایشی که بصورت زنده و در زمان حال در حال اجرا و پخش شدن است و از قبل ضبط نشده است. مثال:
"a live concert" (یک کنسرت زنده)
"This evening there will be a live broadcast of the debate" (امشب یک پخش زنده از مناظره وجود خواهد داشت.)
4 زنده
معادل ها در دیکشنری فارسی: زنده
live animals
حیوانات زنده
1. Protesters want to stop the export of live sheep and cattle.
1. معترضان خواستار توقف صادرات گوسفند و گاو زنده هستند.
2. They have done many cruel experiments on live animals.
2. آن‌ها آزمایش‌های بی‌رحمانه زیادی روی حیوانات زنده انجام داده‌اند.
5 برق‌دار (سیم) [هر چیزی که برق در آن در جریان باشد]
1.Be careful – those wires are live.
1. مراقب باش؛ آن سیم‌ها برق دارند.
2.Don’t touch that wire – it’s live!
2. به آن سیم دست نزن؛ برق دارد!
6 فعال (لینک در وب)
1.Here are some live links to other aviation-related web pages.
1. این هم چند لینک فعال به سایر وب‌سایت‌های مرتبط با هوانوردی.


[صفت] little-known
/ˈlɪtəl-noʊn/

نا آشنا نا شناخته
1.little-known facts
1. حقایق نا آشنا

[اسم] little toe
قابل شمارش
1 کوچکترین انگشت پا


[عبارت] little salt
/ˈlɪtəl sɔlt/
کمی نمک
little owl

[اسم]little owl
/ˈlɪtl aʊl/

بوف کوچک
1.the little owl is a small owl with spots on its feathers.
1. بوف کوچک جغد کوچکی است که بالهایش حالت خالدار دارد.
little league

[اسم]Little League
/ˈlɪtəl lig/

لیگ کودکان (بیسبال)


[جمله] live and let live
/lɪv ænd lɛt lɪv/
1 سرت تو کار خودت باشد تو زندگی‌ات بکن بگذار دیگران هم زندگی‌شان را بکنند
live below the poverty line

[عبارت]live below the poverty line
/lɪv bɪˈloʊ ðə ˈpɑvərti laɪn/
1 زیر خط فقر زندگی کردن


[عبارت]live beyond one's means
/ˈlɪvɪŋ bɪˈɑnd ðɛr minz/
1 بیشتر از وسع خود خرج کردن
1.They're living beyond their means.
1. آنها بیشتر از وسع خود خرج می‌کنند.


[عبارت] live beyond one's means
/ˈlɪvɪŋ bɪˈɑnd ðɛr minz/
1 بیشتر از وسع خود خرج کردن
1.They're living beyond their means.
1. آنها بیشتر از وسع خود خرج می‌کنند.

live blog

[اسم]live blog
/ˈlaɪv blɑːɡ/
وبلاگ لحظه‌نگار
live broadcast


[اسم]live broadcast
/lˈaɪv bɹˈɔːdkæst/

1 پخش زنده (تلویزیون، رادیو و ...)
معادل ها در دیکشنری فارسی: پخش زنده



💢  مجموعه کامل سریال فرندز 
اطلاعات بیشتر 👉
[فعل]to see to
/si tu/
فعل گذرا
[گذشته: saw to] [گذشته: saw to] [گذشته کامل: seen to]
صرف فعل
1 رسیدگی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی: رسیدگی کردن
to see to something
به چیزی رسیدگی کردن
1. "These letters need posting." "I'll see to them later."
1. «این نامه‌ها باید پست شوند.» «من بعداً به آنها رسیدگی می‌کنم.»
2. I can see to the children if you want to go out.
2. اگر می خواهی بیرون بروی، من می‌توانم به بچه‌ها رسیدگی کنم.
3. Mrs Chapman asked for some help with the orders - could you see to it?
3. خانم "چپمن" برای سفارش‌ها کمک خواست؛ می‌توانی رسیدگی کنی؟

کلمات و جملات نزدیک
see through
see the whites of their eyes
see the color of someone's money
see red
see off
see ya later alligator
see you
see you later
see you soon
see you tomorrow





👈 پادکست تصویری برای شرکت کنندگان در ازمون آیلتس و کسانی که سرعت در تقویت مهارت شنیداری میخواهند
2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوستان عزیزم 110 پادکست تصویری ویدیویی با رونوشت درشت متن روی ویدیو همراه با فایل صوتی و متن قابل کپی
باعث تقویت تلفظ، مهارت شنیداری ،بهبود مکالمه بالا رفتن بانک لغات و جملات کاربردی و همچنین آمادگی برای آزمون های آیلتس و تافل خواهد شد.

این نمونه پادکست ناقص و کوتاه شده است پادکست دارای فایل صوتی فایل تصویری با رونویس درشت فایل متنی قابل کپی یکی از بهترین منابع افزایش سرعت با کیفیت زبان انگلیسی است برای دریافت این مجموعه
اینجا پیام دهید
4