🔴کاریزما
⭕️چگونه یک فرد کاریزماتیک باشیم؟!
1. در ذهنتان، مانند یک شیر حرکت کنید.
تصور کنید یک شیر یا ببر هنگامی که میخواهد شکار کند چگونه حرکت میکند.
آهسته، نرم و با هدف؛ اینها حرکاتی هستند که نشان از بی عجلهگی آنها میدهند؛ زیرا از هیچچیز نمیترسند.
از خودتان بپرسید "من چگونه حرکت میکردم اگر هیچ غم و غصه و ترسی در این دنیا نداشتم؟!" آرام و آهسته، طوری حرکت کنید که انگار شما نمونهی یک انسان کامل هستید.
2. طوری حرکت کنید که انگار نیمه صحنه آهسته است.
نکته اصلی این است که آهسته و هدفدار حرکت کنید، سریع نه، حرکت کردن عصبی و با شتاب نشانه از استرس و ناآرامی درونی است.
دستها و پاهایتان را طوری حرکت دهید که انگار در زیر آب هستید و دارید حرکت میکنید.
یک هفته آگاهانه حرکتتان را زیر نظر بگیرید، عادات شتاب دارتان را شناسایی کنید مانند تیکهای ناخودآگاه، ضربات سریع انگشت بر روی پا یا میز، حرکات سریع پاها؛ اگر میتوانید از خود هنگام یک ارایه فیلم بگیرید و به دقت حرکاتی که حاوی ناآرامی و استرس است را شناسایی و حذف کنید.
3. تماس چشمی را نگه دارید.
یک تمرین فوقالعاده قوی برای اینکه این عادت چالشزا را در خود نهادینه کنید:
برای یک هفتهی تمام، رنگ چشم تمام افرادی را که با آنها برخورد دارید را حفظ کنید اما تماس چشمی برای بعضی افراد ناراحت کننده است، مخصوصا برای مردها زیرا رفتاری همراه با اعتراض به حساب میآید پس در این موارد تماس چشمی را بسیار کوتاه نگه دارید.
نحوه صحیح داشتن تماس چشمی با افراد هنگام گفتگو هم طوری است که وقتی دارید صحبت میکنید 50% و وقتی دارند صحبت میکنند 100% تماس چشمی داشته باشید.
4. لبخند.
افراد با اعتماد به نفس همیشه جدی نیستند، آن ها لبخند میزنند زیرا شاد هستند و نمیترسند آنرا نشان دهند.
بعضی افراد با لبخند مشکل دارند و دوست ندارند زیاد لبخند بزنند، همین امر آنها را تبدیل به یک فرد ناآرام و ناراحت میکند. اگر شما هم از این دسته از آدمها هستید لبخند زدن را جلوی آینه تمرین کنید.
بعضی افراد میگویند که برایشان سخت است لبخند دروغین بزنند. موافقم، نباید هیچچیزی را مصنوعی جلوه کنید.
5. با دستهایتان صحبت کنید.
دوباره، حرکات باید آرام و ملایم باشد، اما استفاده از دستها برای انتقال نکات در صحبتمان عادت اکثرمان است.
صحبت کردن CEO های بزرگ دنیا، سخنرانی افراد مهم و سوپراستارها را اگر نگاه کنید کاملا واضح میبینید که چگونه از حرکات دستشان برای انتقال مفاهیم استفاده میکنند.
6. حجم بگیرید.
به صورت خاص بنشینید و همیشه بیشترین جایی را که میتوانید اشغال کنید. این بیشتر برای مردها است(برای خانومها زیاد توصیه نمیشود).
طوری بنشینید که انگار همه چیز از آن شماست!
7. آگاهانه آرام باشید.
برای چندین هفته هر روز به خودتان یادآوری کنید که آرام هستید و زبان بدنتان هم باید نشان از آرامش درونتان باشد.
این کار زمانبر اما شدنی است؛ پس تمرین کنید تا ملکه ذهنتان شود.
8. سرتان را مستقیم نگه دارید.
گردنتان را کج نگه ندارید، همیشه مستقیم!
تصور کنید یک تاج بر روی سرتان گذاشته شده و باید تعادلش را نگه دارید یا با تکه نخی از بالا سرتان را دارند میکشند.
@ThinkTogether 🌱
⭕️چگونه یک فرد کاریزماتیک باشیم؟!
1. در ذهنتان، مانند یک شیر حرکت کنید.
تصور کنید یک شیر یا ببر هنگامی که میخواهد شکار کند چگونه حرکت میکند.
آهسته، نرم و با هدف؛ اینها حرکاتی هستند که نشان از بی عجلهگی آنها میدهند؛ زیرا از هیچچیز نمیترسند.
از خودتان بپرسید "من چگونه حرکت میکردم اگر هیچ غم و غصه و ترسی در این دنیا نداشتم؟!" آرام و آهسته، طوری حرکت کنید که انگار شما نمونهی یک انسان کامل هستید.
2. طوری حرکت کنید که انگار نیمه صحنه آهسته است.
نکته اصلی این است که آهسته و هدفدار حرکت کنید، سریع نه، حرکت کردن عصبی و با شتاب نشانه از استرس و ناآرامی درونی است.
دستها و پاهایتان را طوری حرکت دهید که انگار در زیر آب هستید و دارید حرکت میکنید.
یک هفته آگاهانه حرکتتان را زیر نظر بگیرید، عادات شتاب دارتان را شناسایی کنید مانند تیکهای ناخودآگاه، ضربات سریع انگشت بر روی پا یا میز، حرکات سریع پاها؛ اگر میتوانید از خود هنگام یک ارایه فیلم بگیرید و به دقت حرکاتی که حاوی ناآرامی و استرس است را شناسایی و حذف کنید.
3. تماس چشمی را نگه دارید.
یک تمرین فوقالعاده قوی برای اینکه این عادت چالشزا را در خود نهادینه کنید:
برای یک هفتهی تمام، رنگ چشم تمام افرادی را که با آنها برخورد دارید را حفظ کنید اما تماس چشمی برای بعضی افراد ناراحت کننده است، مخصوصا برای مردها زیرا رفتاری همراه با اعتراض به حساب میآید پس در این موارد تماس چشمی را بسیار کوتاه نگه دارید.
نحوه صحیح داشتن تماس چشمی با افراد هنگام گفتگو هم طوری است که وقتی دارید صحبت میکنید 50% و وقتی دارند صحبت میکنند 100% تماس چشمی داشته باشید.
4. لبخند.
افراد با اعتماد به نفس همیشه جدی نیستند، آن ها لبخند میزنند زیرا شاد هستند و نمیترسند آنرا نشان دهند.
بعضی افراد با لبخند مشکل دارند و دوست ندارند زیاد لبخند بزنند، همین امر آنها را تبدیل به یک فرد ناآرام و ناراحت میکند. اگر شما هم از این دسته از آدمها هستید لبخند زدن را جلوی آینه تمرین کنید.
بعضی افراد میگویند که برایشان سخت است لبخند دروغین بزنند. موافقم، نباید هیچچیزی را مصنوعی جلوه کنید.
5. با دستهایتان صحبت کنید.
دوباره، حرکات باید آرام و ملایم باشد، اما استفاده از دستها برای انتقال نکات در صحبتمان عادت اکثرمان است.
صحبت کردن CEO های بزرگ دنیا، سخنرانی افراد مهم و سوپراستارها را اگر نگاه کنید کاملا واضح میبینید که چگونه از حرکات دستشان برای انتقال مفاهیم استفاده میکنند.
6. حجم بگیرید.
به صورت خاص بنشینید و همیشه بیشترین جایی را که میتوانید اشغال کنید. این بیشتر برای مردها است(برای خانومها زیاد توصیه نمیشود).
طوری بنشینید که انگار همه چیز از آن شماست!
7. آگاهانه آرام باشید.
برای چندین هفته هر روز به خودتان یادآوری کنید که آرام هستید و زبان بدنتان هم باید نشان از آرامش درونتان باشد.
این کار زمانبر اما شدنی است؛ پس تمرین کنید تا ملکه ذهنتان شود.
8. سرتان را مستقیم نگه دارید.
گردنتان را کج نگه ندارید، همیشه مستقیم!
تصور کنید یک تاج بر روی سرتان گذاشته شده و باید تعادلش را نگه دارید یا با تکه نخی از بالا سرتان را دارند میکشند.
@ThinkTogether 🌱
چرخه معیوبِ اندیشیدن به فردا، فرصت تجربه زیستن در حال را از ما خواهد گرفت.
علی رغم آینده نگری و برنامهریزی ،از زیبایی های امروزتون هم لذت ببرید👌
روز خوش
@ThinkTogether 🌱
علی رغم آینده نگری و برنامهریزی ،از زیبایی های امروزتون هم لذت ببرید👌
روز خوش
@ThinkTogether 🌱
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تصاویر کمتر دیده شده از داخل اهرام مصر.گور هایی که صاحبانشان دیروز همه چیز داشتند و امروز خود هیچ نیستند
@ThinkTogether 🌱
@ThinkTogether 🌱
مسئولیتپذیری
هرجا که هستید و هرکه هستید به خاطر این است که خودتان خواستهاید.
مسئولیت کامل آنچه که هستید، آنچه بدست آوردهاید و آنچه را که خواهید شد برعهده خودتان است.
در تمام مراحل زندگی مسئولیت کامل کارهایتان را به عهده بگیرید و تقصیر را بر گردن این و آن نیندازید و بهانهتراشی نکنید. بپذیرید که در هر مقام و شرایطی که هستید به این دلیل است که خود خواستهاید و اگر از وضعیت خود ناراضی هستید باید خودتان آنرا تغییر دهید. طوری رفتار نکنید که قربانی شرایط و انسانها هستید بلکه با قبول مسئولیت اعمال خود، آینده بهتری برای خود بسازید و از اعتمادبهنفس بالاتری برخوردار شوید. از انتقاد و محکوم کردن دیگران و گله و شکایت بپرهیزید.
👤دکتر احمد حلت
@ThinkTogether 🌱
هرجا که هستید و هرکه هستید به خاطر این است که خودتان خواستهاید.
مسئولیت کامل آنچه که هستید، آنچه بدست آوردهاید و آنچه را که خواهید شد برعهده خودتان است.
در تمام مراحل زندگی مسئولیت کامل کارهایتان را به عهده بگیرید و تقصیر را بر گردن این و آن نیندازید و بهانهتراشی نکنید. بپذیرید که در هر مقام و شرایطی که هستید به این دلیل است که خود خواستهاید و اگر از وضعیت خود ناراضی هستید باید خودتان آنرا تغییر دهید. طوری رفتار نکنید که قربانی شرایط و انسانها هستید بلکه با قبول مسئولیت اعمال خود، آینده بهتری برای خود بسازید و از اعتمادبهنفس بالاتری برخوردار شوید. از انتقاد و محکوم کردن دیگران و گله و شکایت بپرهیزید.
👤دکتر احمد حلت
@ThinkTogether 🌱
سـقراط را پرسیدند:
جهنم چگونه جاییست؟
پاسخ داد :
جهنم مکانی است سراسر آینه،
به هر طرف که مینگری خودت را میبینی.
پرسیدند:
بهشت چگونه جاییست؟
گفت:
بهشت هم مکانی است پوشیده از آینه،
به هر طرف که مینگری باز خود را میبینی.
@ThinkTogether 🌱
جهنم چگونه جاییست؟
پاسخ داد :
جهنم مکانی است سراسر آینه،
به هر طرف که مینگری خودت را میبینی.
پرسیدند:
بهشت چگونه جاییست؟
گفت:
بهشت هم مکانی است پوشیده از آینه،
به هر طرف که مینگری باز خود را میبینی.
@ThinkTogether 🌱
هنگامی که مهر شما را فرامی خواند، از پی اش بروید،
اگر چه راهش دشوار و ناهموار است.
و چون بالهایش شما را در بر می گیرند، وا بدهید،
اگر چه شمشیری در میان پرهایش نهفته باشد و شما را زخم برساند.
و چون با شما سخن می گوید، او را باور کنید، اگر چه صدایش رویاهای شما را بر هم زند، چنان که باد شمال باغ را ویران میکند.
📚از کتاب پیامبر
👤 جبران خلیل جبران
اگر چه راهش دشوار و ناهموار است.
و چون بالهایش شما را در بر می گیرند، وا بدهید،
اگر چه شمشیری در میان پرهایش نهفته باشد و شما را زخم برساند.
و چون با شما سخن می گوید، او را باور کنید، اگر چه صدایش رویاهای شما را بر هم زند، چنان که باد شمال باغ را ویران میکند.
📚از کتاب پیامبر
👤 جبران خلیل جبران
آدمیزاد موجود عجیبی است !
برای هدایتش ۱۲۴۰۰۰ پیامبر کفایت نکرد اما برای گمراه کردنش یک شیطان کافی بود!!!
@ThinkTogether 🌱
برای هدایتش ۱۲۴۰۰۰ پیامبر کفایت نکرد اما برای گمراه کردنش یک شیطان کافی بود!!!
@ThinkTogether 🌱
حکایتی Old ولی Gold👇
مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده ، شک كرد كه همسایه اش آن را دزدیده باشد ، برای همین، تمام روز او را زیر نظر گرفت!
متوجه شد كه همسایه اش در دزدی مهارت دارد ، مثل یك دزد راه می رود ، مثل دزدی كه میخواهد چیزی را پنهان كند پچ پچ می كند،
آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصمیم گرفت به خانه برگردد لباسش را عوض كند، نزد قاضی برود و شكایت كند ، اما همین كه وارد خانه شد، تبرش را پیدا كرد!
زنش آن را جابه جا كرده بود،
مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت كه او مثل یك آدم شریف راه می رود، حرف می زند، و رفتار میكند!
⭕️همیشه این نکته را به یاد داشته باشید
که ما انسانها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می بینیم که دوست داریم ببینیم!
@ThinkTogether 🌱
مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده ، شک كرد كه همسایه اش آن را دزدیده باشد ، برای همین، تمام روز او را زیر نظر گرفت!
متوجه شد كه همسایه اش در دزدی مهارت دارد ، مثل یك دزد راه می رود ، مثل دزدی كه میخواهد چیزی را پنهان كند پچ پچ می كند،
آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصمیم گرفت به خانه برگردد لباسش را عوض كند، نزد قاضی برود و شكایت كند ، اما همین كه وارد خانه شد، تبرش را پیدا كرد!
زنش آن را جابه جا كرده بود،
مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت كه او مثل یك آدم شریف راه می رود، حرف می زند، و رفتار میكند!
⭕️همیشه این نکته را به یاد داشته باشید
که ما انسانها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می بینیم که دوست داریم ببینیم!
@ThinkTogether 🌱
⭕️آنان كه هميشه و مداوم از زندگی گله و شكايت دارند، بسیار كمتر از ديگران برای نبرد روزانه آماده هستند.
@ThinkTogether 🌱
@ThinkTogether 🌱
⭕️مقاله(دلار )
اگر کسی میخواهد ارزش نقدینگی خود را حفظ کند میتواند از بانک ملی سکهی بهار آزادی بخرد که برای شش ماه و یکسال پیشفروش میکند. نرخ سکه تقریبا حول و حوش ارز یکسال قبل است.
اگر کسی نیاز به ارز فوری دارد مثلا مریض دارد یا باید برای بستگانش ارز بفرستد یا تاجری است که نیاز به آن دارد طبعا در این بازار اذیت میشود اما کسی که میخواهد سرمایهاش را تبدیل به دلار کند و فلنگ را ببندد یک موجود ترسویی بیش نیست. بدتر از او کسی است که میخواهد در این بازار دلالی کند.
این دلالها انگلهایی هستند که در همهجای این مملکت وجود دارند وقتی که سیستم ضعیف میشود اینها فعال میشوند. کافی است در این مملکت جنگ شود یا تحریمی صورت بگیرد یا تهدیدی بوقوع بپیوندد یا حتی برف ببارد یا زلزله بیاید.
این زالوصفتان همانها هستند که چادر زلزلهزدهها را میدزدند. کت و شلواری را که فلان تولید کننده به زلزلهزدهها اهدا کرده میدزدند. حتی از دزدیدن غذای آنها ابا نمیکنند. دلالهای زالو صفت که خود را وسط بازار میاندازند همان تاکسی است که در برف تهران یک میلیون تومان کرایه گرفت تا مسافر را به شهر برساند.
دلارفروش همان تقلبکنندهی صنعت غذایی است که پالم داخل شیر میریزد. همان پزشکی است که بیشتر از نرخ قانونی و عرفی از مریض پول گرفت. همان بیمهایست که اسم خود را به دروغ بیمه گذاشت.
همان مدیرکلی است که رشوه گرفت یا رانتخواری کرد. همان رییس بانکی است که درصدش را میگیرد. همان آخوندی است که پول میگیرد تا بین فقرا تقسیم کند اما بین اقربا تقسیم میکند. این لیست خیلی طولانی است.
ما ملت بیماری شدهایم. چه کسی ما را به این روز انداخته است؟ چطور ما به اینجا رسیدهایم؟ شما بهتر میدانید.
قبل از همه پیشتازان یک ملت خود باید الگو و نمونه باشند. گاندی مردی که هند را از سلطهی انگلستان نجات داد، روی زمین میخوابید. لباس خودش را خودش نخریسی میکرد. ایل و تبارش اهل اختلاس نبودند. با مخالفینش مهربان بود.
ژاپنیها در سونامی فوکوشیما نشان دادند که ملت متفاوتی هستند. مترصد بدبختی ملتشان نیستند تا سودجویی کنند.
حکومت چین اختلاسگران را فوج فوج دستگیر و اعدام میکند چون میداند اقتصاد دوم جهان در مملکتی با یک میلیارد و سیصد و هشتاد میلیون جمعیت اگر سررشته از دستش دربرود شیرازه از هم میپاشد.
در آمریکا همه در برابر قانون برابرند. هرچقدر به ملتهای دیگر ظلم میکنند اما در بین خودشان اهل تعارف نیستند.
مسنجر فیسبوک در آنجا حکم تلگرام در ایران را دارد. فیسبوک متهم است که اطلاعات را فروخته است. رییسش برای شهادت احضار شده است و باید در برابر مجلس آمریکا جواب پس بدهد.
در ایران ولی حوزهی خصوصی و قانون بارهاوبارها از سوی قدرتمداران به مسخره گرفته میشود.
مشکل ایران داشتن یا نداشتن بمب اتم و موشک بالستیک نیست. مشکل ما این است که پایبند قانون و قول و قرار و وعدهی خود و اخلاقی که ادعایش را میکنیم نیستیم.
خیلی راحت و آسان دروغ میگوییم. چون قدرت داریم زور میگوییم. تقلب میکنیم. چاه عمیق میزنیم و سفرهی زیرزمینی را نابود میکنیم. اسکله میزنیم و قاچاق وارد میکنیم. حقحساب میگیریم و اختلاس و رانتخواری میکنیم.
از مردم برای کاری رای میگیریم و کار دیگری میکنیم. قانون را به راحتی آب خوردن زیرپا میگذاریم و در عین حال میخواهیم بر دنیا سروری کنیم و در سال 1404 قدرت اول غرب آسیا شویم و شرق و غرب عالم از ما حساب ببرد.
متاسفانه دنیای واقعی با دنیای خیال، دو چیز کاملا متفاوت است. ما باید از خیال و توهم بیرون آییم و با خودمان و مردممان صادق باشیم. ملتی که به اصول اخلاقیش وفادار باشد و از فهم زمانهی خود عاجز نباشد، میتواند در دنیا بهترین باشد. آنچه ملتها را بر دشمنانشان پیروز میکند این است.
تاریخ پر است از درهم شکستن قدرت های تا دندان مسلحی مثل ترامپها و بنسلمانها، در برابر قدرتهایی با وسایل جنگی ابتدایی.
🔆ملتهای پیروز ملت هایی بودهاند که به اخلاق انسانی وفادار بودهاند و زمانه را دقیق میشناختهاند./محمد حسین غیاثی
#مقاله
#فساد
@ThinkTogether 🌱
اگر کسی میخواهد ارزش نقدینگی خود را حفظ کند میتواند از بانک ملی سکهی بهار آزادی بخرد که برای شش ماه و یکسال پیشفروش میکند. نرخ سکه تقریبا حول و حوش ارز یکسال قبل است.
اگر کسی نیاز به ارز فوری دارد مثلا مریض دارد یا باید برای بستگانش ارز بفرستد یا تاجری است که نیاز به آن دارد طبعا در این بازار اذیت میشود اما کسی که میخواهد سرمایهاش را تبدیل به دلار کند و فلنگ را ببندد یک موجود ترسویی بیش نیست. بدتر از او کسی است که میخواهد در این بازار دلالی کند.
این دلالها انگلهایی هستند که در همهجای این مملکت وجود دارند وقتی که سیستم ضعیف میشود اینها فعال میشوند. کافی است در این مملکت جنگ شود یا تحریمی صورت بگیرد یا تهدیدی بوقوع بپیوندد یا حتی برف ببارد یا زلزله بیاید.
این زالوصفتان همانها هستند که چادر زلزلهزدهها را میدزدند. کت و شلواری را که فلان تولید کننده به زلزلهزدهها اهدا کرده میدزدند. حتی از دزدیدن غذای آنها ابا نمیکنند. دلالهای زالو صفت که خود را وسط بازار میاندازند همان تاکسی است که در برف تهران یک میلیون تومان کرایه گرفت تا مسافر را به شهر برساند.
دلارفروش همان تقلبکنندهی صنعت غذایی است که پالم داخل شیر میریزد. همان پزشکی است که بیشتر از نرخ قانونی و عرفی از مریض پول گرفت. همان بیمهایست که اسم خود را به دروغ بیمه گذاشت.
همان مدیرکلی است که رشوه گرفت یا رانتخواری کرد. همان رییس بانکی است که درصدش را میگیرد. همان آخوندی است که پول میگیرد تا بین فقرا تقسیم کند اما بین اقربا تقسیم میکند. این لیست خیلی طولانی است.
ما ملت بیماری شدهایم. چه کسی ما را به این روز انداخته است؟ چطور ما به اینجا رسیدهایم؟ شما بهتر میدانید.
قبل از همه پیشتازان یک ملت خود باید الگو و نمونه باشند. گاندی مردی که هند را از سلطهی انگلستان نجات داد، روی زمین میخوابید. لباس خودش را خودش نخریسی میکرد. ایل و تبارش اهل اختلاس نبودند. با مخالفینش مهربان بود.
ژاپنیها در سونامی فوکوشیما نشان دادند که ملت متفاوتی هستند. مترصد بدبختی ملتشان نیستند تا سودجویی کنند.
حکومت چین اختلاسگران را فوج فوج دستگیر و اعدام میکند چون میداند اقتصاد دوم جهان در مملکتی با یک میلیارد و سیصد و هشتاد میلیون جمعیت اگر سررشته از دستش دربرود شیرازه از هم میپاشد.
در آمریکا همه در برابر قانون برابرند. هرچقدر به ملتهای دیگر ظلم میکنند اما در بین خودشان اهل تعارف نیستند.
مسنجر فیسبوک در آنجا حکم تلگرام در ایران را دارد. فیسبوک متهم است که اطلاعات را فروخته است. رییسش برای شهادت احضار شده است و باید در برابر مجلس آمریکا جواب پس بدهد.
در ایران ولی حوزهی خصوصی و قانون بارهاوبارها از سوی قدرتمداران به مسخره گرفته میشود.
مشکل ایران داشتن یا نداشتن بمب اتم و موشک بالستیک نیست. مشکل ما این است که پایبند قانون و قول و قرار و وعدهی خود و اخلاقی که ادعایش را میکنیم نیستیم.
خیلی راحت و آسان دروغ میگوییم. چون قدرت داریم زور میگوییم. تقلب میکنیم. چاه عمیق میزنیم و سفرهی زیرزمینی را نابود میکنیم. اسکله میزنیم و قاچاق وارد میکنیم. حقحساب میگیریم و اختلاس و رانتخواری میکنیم.
از مردم برای کاری رای میگیریم و کار دیگری میکنیم. قانون را به راحتی آب خوردن زیرپا میگذاریم و در عین حال میخواهیم بر دنیا سروری کنیم و در سال 1404 قدرت اول غرب آسیا شویم و شرق و غرب عالم از ما حساب ببرد.
متاسفانه دنیای واقعی با دنیای خیال، دو چیز کاملا متفاوت است. ما باید از خیال و توهم بیرون آییم و با خودمان و مردممان صادق باشیم. ملتی که به اصول اخلاقیش وفادار باشد و از فهم زمانهی خود عاجز نباشد، میتواند در دنیا بهترین باشد. آنچه ملتها را بر دشمنانشان پیروز میکند این است.
تاریخ پر است از درهم شکستن قدرت های تا دندان مسلحی مثل ترامپها و بنسلمانها، در برابر قدرتهایی با وسایل جنگی ابتدایی.
🔆ملتهای پیروز ملت هایی بودهاند که به اخلاق انسانی وفادار بودهاند و زمانه را دقیق میشناختهاند./محمد حسین غیاثی
#مقاله
#فساد
@ThinkTogether 🌱
⭕️مشتريان با ارزش :
در اوزاكا، شيرينی سرای بسيار مشهوری بود. شهرت او به خاطر شيرينیهای خوشمزهای بود كه میپخت. مشتریهای بسيار ثروتمندی به اين مغازه میآمدند، چون قيمت شيرينیها بسيار گران بود. صاحب فروشگاه هميشه در همان عقب مغازه بود و هيچ وقت برای خوشآمد مشتریها به اين طرف نمیآمد. مهم نبود كه مشتری چقدر ثروتمند است.
يك روز مرد فقيری با لباسهای مندرس و موهای ژوليده وارد فروشگاه شد و عمداً نزديك پيشخوان آمد. قبل از آن كه مرد فقير به پيشخوان برسد، صاحب فروشگاه از پشت مغازه بيرون پريد و فروشندگان را به كناری كشيد و با تواضع فراوان به آن مرد فقير خوش آمد گفت و با صبوری تمام منتظر شد تا آن مرد جيبهايش را بگردد تا پولی براي يك تكه شيرينی بيابد.
صاحب فروشگاه خيلی مؤدبانه شيرينی را در دستهای مرد فقير قرار داد و هنگامی كه او فروشگاه را ترك میكرد، صاحب فروشگاه همچنان تعظيم میكرد.
وقتی مشتری فقير رفت، فروشندگان نتوانستند مقاومت كنند و پرسيدند كه در حالی كه برای مشتریهای ثروتمند از جای خود بلند نمیشويد، چرا برای مردی فقير شخصاً به خدمت حاضر شديد.
صاحب مغازه در پاسخ گفت: «مرد فقير همه ی پولی را كه داشت برای يك تكه شيرینی داد و واقعاً به ما افتخار داد. اين شيرينی برای او واقعاً لذيذ بود. شيرينی ما به نظر ثروتمندان خوب است، اما نه آنقدر كه برای مرد فقير، خوب و باارزش است.
@ThinkTogether 🌱
در اوزاكا، شيرينی سرای بسيار مشهوری بود. شهرت او به خاطر شيرينیهای خوشمزهای بود كه میپخت. مشتریهای بسيار ثروتمندی به اين مغازه میآمدند، چون قيمت شيرينیها بسيار گران بود. صاحب فروشگاه هميشه در همان عقب مغازه بود و هيچ وقت برای خوشآمد مشتریها به اين طرف نمیآمد. مهم نبود كه مشتری چقدر ثروتمند است.
يك روز مرد فقيری با لباسهای مندرس و موهای ژوليده وارد فروشگاه شد و عمداً نزديك پيشخوان آمد. قبل از آن كه مرد فقير به پيشخوان برسد، صاحب فروشگاه از پشت مغازه بيرون پريد و فروشندگان را به كناری كشيد و با تواضع فراوان به آن مرد فقير خوش آمد گفت و با صبوری تمام منتظر شد تا آن مرد جيبهايش را بگردد تا پولی براي يك تكه شيرينی بيابد.
صاحب فروشگاه خيلی مؤدبانه شيرينی را در دستهای مرد فقير قرار داد و هنگامی كه او فروشگاه را ترك میكرد، صاحب فروشگاه همچنان تعظيم میكرد.
وقتی مشتری فقير رفت، فروشندگان نتوانستند مقاومت كنند و پرسيدند كه در حالی كه برای مشتریهای ثروتمند از جای خود بلند نمیشويد، چرا برای مردی فقير شخصاً به خدمت حاضر شديد.
صاحب مغازه در پاسخ گفت: «مرد فقير همه ی پولی را كه داشت برای يك تكه شيرینی داد و واقعاً به ما افتخار داد. اين شيرينی برای او واقعاً لذيذ بود. شيرينی ما به نظر ثروتمندان خوب است، اما نه آنقدر كه برای مرد فقير، خوب و باارزش است.
@ThinkTogether 🌱