This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پاسخ طنازانه مهران مدیری به کسانی که ادعا میکنند پیام رسان های داخلی قابل اطمینان هستند...
@ThinkTogether 🌱
@ThinkTogether 🌱
📝
گفت عالیجناب! افتخاری بالاتر از آن نیست که کسی به خاطر مملکتش بمیرد، و او لبخند زنان با دلسوزی پاسخ داد:
«حماقت نکن پسر،
میهن یعنی زنده ماندن!»
👤 #گابریل_گارسیا_مارکز
@ThinkTogether 🌱
گفت عالیجناب! افتخاری بالاتر از آن نیست که کسی به خاطر مملکتش بمیرد، و او لبخند زنان با دلسوزی پاسخ داد:
«حماقت نکن پسر،
میهن یعنی زنده ماندن!»
👤 #گابریل_گارسیا_مارکز
@ThinkTogether 🌱
#آرامش پیامد اندیشیدن نیست بلکه آرامش، نیندیشیدن به گرفتاریها و چالش هایی است که ارزش اندیشیدن را ندارد.
@ThinkTogether 🌱
@ThinkTogether 🌱
رشد یک حرکت رو به جلوی نامنظم است: دو قدم به جلو، یک قدم به عقب. این را به خاطر داشته باش و با خودت مهربان باش.
👤جولیا کامرون
@ThinkTogether 🌱
👤جولیا کامرون
@ThinkTogether 🌱
برای خیلیها شنیدن یک دروغ شیرین جذابتر از مواجهه با حقایق تلخ است و این یکی از ریشههای مزمن شدن مشکلات در شرکتداری، مملکتداری و حتی زندگی شخصی است.
@ThinkTogether 🌱
@ThinkTogether 🌱
خطرناکترین چیز برای انسان این است که هدفش بسیار کوچک باشد و به آن دست پیدا کند!
👤میکل آنژ
@ThinkTogether 🌱
👤میکل آنژ
@ThinkTogether 🌱
📝
یاد دارم که در ایام کودکی، اهل عبادت بودم و شب ها بر می خاستم و نماز می گزاردم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم.
شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار گرفته، می خواندم.
در آن حال دیدم که همه آنان
که گرد ما هستند، خوابیده اند.
پدر را گفتم: از اینان کسی سر بر نمی دارد که نمازی بخواند. خواب غفلت، چنان اینان را برده است که گویی نخفته اند، بلکه مرده اند.
پدر گفت: تو نیز اگر می خفتی، بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی و عیب آنان گویی و بر خود ببالی!
📚 #گلستان_سعدی
@ThinkTogether 🌱
یاد دارم که در ایام کودکی، اهل عبادت بودم و شب ها بر می خاستم و نماز می گزاردم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم.
شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار گرفته، می خواندم.
در آن حال دیدم که همه آنان
که گرد ما هستند، خوابیده اند.
پدر را گفتم: از اینان کسی سر بر نمی دارد که نمازی بخواند. خواب غفلت، چنان اینان را برده است که گویی نخفته اند، بلکه مرده اند.
پدر گفت: تو نیز اگر می خفتی، بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی و عیب آنان گویی و بر خود ببالی!
📚 #گلستان_سعدی
@ThinkTogether 🌱
در سال1975در شهر هامبورگ آلمان هفته ایرانی برگزار شد و 3 خودروی ایرانى یعنی ژیان، پیکان جوانان و مهاری با پلاک عبور موقت تهران و عبارت ساخت ایران در مقابل هتلی به نمایش در آمدند!
@ThinkTogether 🌱
@ThinkTogether 🌱
📝
مردی يه ساندويچ برای دوتا پسر كوچيكش گرفت؛
گذاشت روی ميز،
به اولی گفت: "تو نصف كن!"
و به دومی گفت: "و تو انتخاب كن!"
مات و مبهوت نحوه ی تربيت وعدالت اين مرد شدم!!
يعنی اگه اولى يه وقت عمدا نامساوى نصف كنه، دومى حق داشته باشه كه اول انتخاب كنه!
«این جوری عدالت رو یاد بچه هامون بدیم، نه فقط با شعار عدالتخواهی!»
@ThinkTogether 🌱
مردی يه ساندويچ برای دوتا پسر كوچيكش گرفت؛
گذاشت روی ميز،
به اولی گفت: "تو نصف كن!"
و به دومی گفت: "و تو انتخاب كن!"
مات و مبهوت نحوه ی تربيت وعدالت اين مرد شدم!!
يعنی اگه اولى يه وقت عمدا نامساوى نصف كنه، دومى حق داشته باشه كه اول انتخاب كنه!
«این جوری عدالت رو یاد بچه هامون بدیم، نه فقط با شعار عدالتخواهی!»
@ThinkTogether 🌱
📝
ابتدا تو را نادیده میگیرند،
بعد به تو میخندند،
سپس با تو میجنگند،
و در نهایت تو پیروز میشوی.
👤 #ماهاتما_گاندی
@ThinkTogether 🌱
ابتدا تو را نادیده میگیرند،
بعد به تو میخندند،
سپس با تو میجنگند،
و در نهایت تو پیروز میشوی.
👤 #ماهاتما_گاندی
@ThinkTogether 🌱
📝
اكثر انسانها حتی جسارت دور ريختن لباسهايی كه مدتهاست بدون استفاده در كمدهايشان آويخته شده را ندارند، بعد از آنها توقع داريم كه باورهای غلطی را كه قرن هاست در ذهنشان زنجير شده است به راحتی كنار بگذارند و دور بريزند!!!
"جهل" نرمترين بالشی ست كه بشر ميتواند سر خود را بگذارد و آرام بخوابد!
👤 #گاندى
@ThinkTogether 🌱
اكثر انسانها حتی جسارت دور ريختن لباسهايی كه مدتهاست بدون استفاده در كمدهايشان آويخته شده را ندارند، بعد از آنها توقع داريم كه باورهای غلطی را كه قرن هاست در ذهنشان زنجير شده است به راحتی كنار بگذارند و دور بريزند!!!
"جهل" نرمترين بالشی ست كه بشر ميتواند سر خود را بگذارد و آرام بخوابد!
👤 #گاندى
@ThinkTogether 🌱
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بعضی از موانعی که در زندگی در مسیر خود میبینیم، واقعاً مانع نیستند و بیهوده باعث توقف ما میشوند.
هرقدر بزرگتر شویم، موانع کوچکتر میشوند و راه ما هموارتر خواهد شد
@ThinkTogether 🌱
هرقدر بزرگتر شویم، موانع کوچکتر میشوند و راه ما هموارتر خواهد شد
@ThinkTogether 🌱
قطعه ای از کتاب
خاطراتت را بنویس. پیش بینی های خودت را یادداشت کن، آن هم درباره تغییرات سیاسی، شغل خودت، وزنت، بازار بورس و ...
سپس گاهی یادداشت های خودت را با وقایع بیرونی مقایسه کن. از این که چه پیشگوی ضعیفی هستی، شگفت زده خواهی شد.
مطالعه تاریخ را هم فراموش نکن. منظورم پس نگری ها و نظریه های انباشته شده در کتاب های درسی نیست؛ تاریخ شفاهی یا اسناد تاریخی یک دوره خاص را بخوان.
اگر نمی توانی بدون اخبار زندگی کنی، روزنامه هایی از پنج، ده یا بیست سال پیش را پیدا کن و مطالعه کن. آن گاه درک بهتری از غیرقابل پیش بینی بودن جهان پیدا خواهی کرد.
از کتاب: هنر شفاف اندیشیدن
نوشته روولف دوبلی
@ThinkTogether 🌱
خاطراتت را بنویس. پیش بینی های خودت را یادداشت کن، آن هم درباره تغییرات سیاسی، شغل خودت، وزنت، بازار بورس و ...
سپس گاهی یادداشت های خودت را با وقایع بیرونی مقایسه کن. از این که چه پیشگوی ضعیفی هستی، شگفت زده خواهی شد.
مطالعه تاریخ را هم فراموش نکن. منظورم پس نگری ها و نظریه های انباشته شده در کتاب های درسی نیست؛ تاریخ شفاهی یا اسناد تاریخی یک دوره خاص را بخوان.
اگر نمی توانی بدون اخبار زندگی کنی، روزنامه هایی از پنج، ده یا بیست سال پیش را پیدا کن و مطالعه کن. آن گاه درک بهتری از غیرقابل پیش بینی بودن جهان پیدا خواهی کرد.
از کتاب: هنر شفاف اندیشیدن
نوشته روولف دوبلی
@ThinkTogether 🌱
یکی از دوستان میگفت ﭘﺪﺭ بزرگ ﺧﺪﺍﺑﯿﺎﻣﺮﺯ ﻣﻦ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﺍﺷﺖ.
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺷﺐﻫﺎ ﮐﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽﺷﺪ ﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﮐﺎﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽﺷﺪ ﻭ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﺎﻧﻪ
ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪﺩ، ﻣﯽﮔﻔﺖ:
ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻣﺸﺘﺮﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺻﺒﺮ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻣﯽﺑﻨﺪﻡ.
ﺍﻭ ﺣﺮﯾﺺ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩ.
ﭘﻮﻟﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﺮﺝ ﻣﯽﮐﺮﺩ.ﺍﻣﺎ ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﺁﻥ
ﯾﮏ ﻗﺪﻡ ﺁﺧﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺑﺮ ﻣﯽﺩﺍﺭﯼ.
ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺳﺒﮏ ﺍﻭ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﻭ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﻢ، ﺑﻪ ﯾﺎﺩ او، ﯾﮏ ﮔﺎﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﻣﯽﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﻣﯽﮐﻨﻢ، ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ ﭘﺪﺭ
بزرگم ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽﮔﻔﺖ. ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﮏ ﻗﺪﻡ ﺁﺧﺮ ﺍﺳﺖ.
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﯾﺎ ﺑﺪﯾﻬﯽ ﯾﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﯿﺎﯾﺪ.
ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ. ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﯾﮏ ﺣﺮﻑ ﻋﺠﯿﺐ ﺑﻮﺩ. اﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﺍﺑﺮ ﻭ ﺑﺎﺩ ﻭ ﻣﻪ ﻭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻭ ﻓﻠﮏ ﮔﺮﺩ ﻫﻢ ﺁﻣﺪﻩﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺩﺭ
ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ، ﺣﺮﻓﯽ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﯼ ﻭ ﺍﺯ ﻏﻔﻠﺖ ﺑﺮﺧﯿﺰﯼ.
ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ: ﯾﮏ ﮔﺎﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ…
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ که کار میکنم ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﻣیشوم، ﻣﯽﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎﺷﻪ.ﻓﻘﻂ ﯾﮏ دقیقه
بیشتر کار میکنم.
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻢ ﻭ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﻮﺍﺏ ﺁﻟﻮﺩﻡ
ﻣﯽﺳﻮﺯﻧﺪ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ: ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﭘﺎﺭﺍﮔﺮﺍﻑ ﺑﯿﺸﺘﺮ.
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺎﺩﻩﺭﻭﯼ ﻣﯽﮐﻨﻢ
ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﻭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ: ﯾﮏ قدم ﺑﯿﺸﺘﺮ.
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻟﻄﻔﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﺑﺎ
ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ: ﯾﮏ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ.
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ «ﯾﮏ ﮔﺎﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ» ﻗﺎﻧﻮﻥﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﻓﺮﺳﻮﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﻭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﻢ، یک بار دیگر تلاش میکنم
ﭘﺪر بزرگم ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﮏ ﮔﺎﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﯿﻦ ﮔﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺫﻫﻨﺖ ﺑﻪ ﺟﺴﻤﺖ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ
ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺣﺎﮐﻢ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻢ، نه تو
@ThinkTogether 🌱
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺷﺐﻫﺎ ﮐﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽﺷﺪ ﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﮐﺎﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽﺷﺪ ﻭ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﺎﻧﻪ
ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪﺩ، ﻣﯽﮔﻔﺖ:
ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻣﺸﺘﺮﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺻﺒﺮ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻣﯽﺑﻨﺪﻡ.
ﺍﻭ ﺣﺮﯾﺺ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩ.
ﭘﻮﻟﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﺮﺝ ﻣﯽﮐﺮﺩ.ﺍﻣﺎ ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﺁﻥ
ﯾﮏ ﻗﺪﻡ ﺁﺧﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺑﺮ ﻣﯽﺩﺍﺭﯼ.
ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺳﺒﮏ ﺍﻭ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﻭ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﻢ، ﺑﻪ ﯾﺎﺩ او، ﯾﮏ ﮔﺎﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﻣﯽﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﻣﯽﮐﻨﻢ، ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ ﭘﺪﺭ
بزرگم ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽﮔﻔﺖ. ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﮏ ﻗﺪﻡ ﺁﺧﺮ ﺍﺳﺖ.
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﯾﺎ ﺑﺪﯾﻬﯽ ﯾﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﯿﺎﯾﺪ.
ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ. ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﯾﮏ ﺣﺮﻑ ﻋﺠﯿﺐ ﺑﻮﺩ. اﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﺍﺑﺮ ﻭ ﺑﺎﺩ ﻭ ﻣﻪ ﻭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻭ ﻓﻠﮏ ﮔﺮﺩ ﻫﻢ ﺁﻣﺪﻩﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺩﺭ
ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ، ﺣﺮﻓﯽ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﯼ ﻭ ﺍﺯ ﻏﻔﻠﺖ ﺑﺮﺧﯿﺰﯼ.
ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ: ﯾﮏ ﮔﺎﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ…
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ که کار میکنم ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﻣیشوم، ﻣﯽﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎﺷﻪ.ﻓﻘﻂ ﯾﮏ دقیقه
بیشتر کار میکنم.
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻢ ﻭ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﻮﺍﺏ ﺁﻟﻮﺩﻡ
ﻣﯽﺳﻮﺯﻧﺪ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ: ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﭘﺎﺭﺍﮔﺮﺍﻑ ﺑﯿﺸﺘﺮ.
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺎﺩﻩﺭﻭﯼ ﻣﯽﮐﻨﻢ
ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﻭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ: ﯾﮏ قدم ﺑﯿﺸﺘﺮ.
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻟﻄﻔﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﺑﺎ
ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ: ﯾﮏ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ.
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ «ﯾﮏ ﮔﺎﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ» ﻗﺎﻧﻮﻥﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﻓﺮﺳﻮﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﻭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﻢ، یک بار دیگر تلاش میکنم
ﭘﺪر بزرگم ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﮏ ﮔﺎﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﯿﻦ ﮔﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺫﻫﻨﺖ ﺑﻪ ﺟﺴﻤﺖ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ
ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺣﺎﮐﻢ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻢ، نه تو
@ThinkTogether 🌱