حالا بریم سراغ ارتباطات. اول از همه، سادهترین ارتباطی که به نظریه سه خط زمانی ربط داره اینه که میکاسا باید توی سومین زنگ ناقوس با ارن دیدار کنه. وقتی که سومین زنگ به صدا در میآد و ارن میمیره، میکاسا باید همه چیز رو دوباره از نو شروع کنه.
👍10❤5
در سومین زنگ، خط زمانیها تقریباً به هم میپیوندند، یعنی او نزدیکه که یک خط زمانی دیگه بسازه. در این زمان، او با خودش روبرو میشود؛ با نسخهای از خودش که میگه باید همه چیز رو دوباره از نو شروع کنه—به خاطر مرگ ارن.
👍11❤4
در چشم او، دقیقاً همون سلولی رو میبینیم که در قسمت هفتم فصل اول ظاهر شده بود، که نشوندهنده قدرت او برای انجام همه این کارهاست. این همون معنای سلول در اپیزود فصل اول است. در OVA، مرگ ارن نزدیکه و به همین دلیل قدرت او شروع به بیدار شدن میکنه، درست مثل قسمت هفتم فصل اول.
👍10❤4👏1
قسمت هفتم فصل اول و OVA به هم متصل هستند و میکاسا یادش اومده چون توی هر دو خط زمانی، فکر میکرد که ارن مرده. به همین خاطر، خاطرهی قدرتش برای شروع دوباره همهچیز به ذهنش برگشته.
بیایید به حرفهای میکاسا در قسمت هفتم فصل اول توجه کنیم: «آیا باید از نو شروع کنم؟» و «اگر بمیرم، نمیتوانم تو را به یاد بیاورم.» حتی اگر او به طور «آگاهانه» از قدرتش خبر نداشته باشد، به خاطر زندگیهای گذشتهاش در غریزههایش از این قدرت آگاه است.
بیایید به حرفهای میکاسا در قسمت هفتم فصل اول توجه کنیم: «آیا باید از نو شروع کنم؟» و «اگر بمیرم، نمیتوانم تو را به یاد بیاورم.» حتی اگر او به طور «آگاهانه» از قدرتش خبر نداشته باشد، به خاطر زندگیهای گذشتهاش در غریزههایش از این قدرت آگاه است.
👍9❤4
همین قضیه درباره ارن هم صدق میکنه. اراده عمیق و قوی آزادی او به خاطر زندگیهای گذشتهاش وجود داره. او آکرمن نیست، ولی مرکز همه چیزهاست، همونطور که توی پست های قبلیم توضیح دادم. او میخواد، حتی بدون اینکه بدونه چرا، جلوی دوباره به دنیا اومدن خودش رو بگیره.
👍10❤4
این فقط مقدمه بود. حالا داریم وارد رازهای ناشناخته روایت میشویم که کاملاً روشن است. نمادگراییهای انار، پروانهها، «الهه» بودن هیستوریا ، زنبورها، بهار در ترانهها و ...
👍4❤3
با این، حالا معنای تقریباً همه نمادهایی که ایسایاما در داستانش قرار داده رو میفهمیم، از جمله گلها، زنبورها، و روایت یمیر و ... . حالا بیایید به دنیای اساطیر یونانی بریم.
در اساطیر یونانی، انار به عنوان «میوه مردگان» شناخته میشد، چرا که گفته میشد از خون آدونیس، خدای زیبایی و مرگ، به وجود آمده. در کنار مفهوم مرگ، انار در یونان و روم باستان به عنوان نماد باروری و قیامت (Resurrection) نیز شناخته میشد. این میوه به دلیل داشتن دانههای فراوانش، به باززایی و زندگی دوباره اشاره داشت.
به طور کلی، انار در اساطیر یونان نماد ادامه حیات و تولدی دوباره پس از مرگ بود.
در اساطیر یونانی، انار به عنوان «میوه مردگان» شناخته میشد، چرا که گفته میشد از خون آدونیس، خدای زیبایی و مرگ، به وجود آمده. در کنار مفهوم مرگ، انار در یونان و روم باستان به عنوان نماد باروری و قیامت (Resurrection) نیز شناخته میشد. این میوه به دلیل داشتن دانههای فراوانش، به باززایی و زندگی دوباره اشاره داشت.
به طور کلی، انار در اساطیر یونان نماد ادامه حیات و تولدی دوباره پس از مرگ بود.
👍8❤3
انار در اساطیر یونانی با آفرودیت، الهه عشق و زیبایی، و هرا، الهه ازدواج و زایمان، ارتباط نزدیکی داشت. آفرودیت به خاطر جنبههای باروری و زندگی دوبارهاش با انار پیوند داشت، و هرا به خاطر نمادهای باروری و زایمان به انار مرتبط بود.
در قرآن هم، انارها در باغ «بهشت» (Jannah) به عنوان یکی از نعمتهای بهشتی ذکر شدهاند.
اما همه این ارتباطات ما را به اساطیر یونانی هدایت میکند، جایی که انار نماد مرگ و قیامت (Resurrection) بود.
در اساطیر یونان، گفته میشد که انار از خون آدونیس، خدای زیبایی و مرگ، به وجود آمده است. به همین دلیل، انار هم به عنوان نماد مرگ و هم به عنوان نماد باروری و قیامت در نظر گرفته میشد.
این نمادها و ارتباطات به ما کمک میکنند تا بفهمیم چرا ایسایاما از انار و دیگر نمادها در داستانش استفاده کرده است و چگونه این مفاهیم به روایتهای عمیقتر و پیچیدهتری در داستان «اتک آن تایتان» دلالت دارند.
در قرآن هم، انارها در باغ «بهشت» (Jannah) به عنوان یکی از نعمتهای بهشتی ذکر شدهاند.
اما همه این ارتباطات ما را به اساطیر یونانی هدایت میکند، جایی که انار نماد مرگ و قیامت (Resurrection) بود.
در اساطیر یونان، گفته میشد که انار از خون آدونیس، خدای زیبایی و مرگ، به وجود آمده است. به همین دلیل، انار هم به عنوان نماد مرگ و هم به عنوان نماد باروری و قیامت در نظر گرفته میشد.
این نمادها و ارتباطات به ما کمک میکنند تا بفهمیم چرا ایسایاما از انار و دیگر نمادها در داستانش استفاده کرده است و چگونه این مفاهیم به روایتهای عمیقتر و پیچیدهتری در داستان «اتک آن تایتان» دلالت دارند.
👍7❤3
«روزی روزگاری»، الههای بود به نام پرسیفونه که الهه بهار و طبیعت، الهه گلها و الهه «دنیای زیرین» (Underworld) بود. او دختر دِمِتِر، الهه برداشت و کشاورزی، و ناظر بر غلات و باروری زمین بود.
پرسیفونه به عنوان الهه بهار و طبیعت، نمایانگر جوانی و زندگی بود، در حالی که در دنیای زیرین، به عنوان ملکه مردگان و نماد مرگ و بازگشت به زندگی شناخته میشد. داستان او شامل چرخههای مرگ و تولد دوباره در طبیعت هست که به تغییر فصلها و باروری زمین مرتبط است.
پرسیفونه به عنوان الهه بهار و طبیعت، نمایانگر جوانی و زندگی بود، در حالی که در دنیای زیرین، به عنوان ملکه مردگان و نماد مرگ و بازگشت به زندگی شناخته میشد. داستان او شامل چرخههای مرگ و تولد دوباره در طبیعت هست که به تغییر فصلها و باروری زمین مرتبط است.
👍5❤3
روزی که پرسیفونه با همراهانش در چراگاه نیسیس (Nysian meadow) مشغول جمعآوری گلها بود، از گروهش جدا شد و به خاطر شکوفه شدن ناگهانی یک گل خوشبو و درخشان، جذب آن شد. وقتی که به سمت گل دست دراز کرد تا آن را بچیند، زمین زیر پایش شکافته شد.
👍5❤1