نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بَدَل به باده شود در رگان من

افکار اضطرابیت رو برعکس کن ببین چی میشه....

پروسه خوب شدن و بهبود یافتن از یک تجربه خیلی تلخ پر از فراز و نشیبه. ساعت‌هایی هست که فکر می‌کنی ازش گذشتی، خوبی، انرژی داری و آرومی و از طرفی لحظاتی میاد که می‌بینی همون درد رو داری با شدت روز اول تجربه می‌کنی. خوب شدن به این معنی نیست که دیگه حالت بد نشه، فقط به این معنیه که کمتر و کمتر حالت بد بشه و غمش توی وجودت حل.

سکانس تکراریِ جلسات روان‌درمانی:
- من اصلاً نمی‌دونم چرا با این آدم اوکی شدم! ما هیچی‌مون به هم نمی‌خورد.
+ ولی من فکر می‌کنم می‌دونی، از همون اول هم می‌دونستی! نقاب‌ها رو بذار کنار، اینجا بدردت نمی‌خوره.

عاشق تراپیستمم😔🤌

حتی انتظار کشیدن هم، هنر می‌خواد. هنر این‌که بلد باشی و بدونی کی باید انتظار بکشی و کی باید رها کنی‌.

چرا همیشه روزایی ک قراره فرداش زود پاشم شبش خوابم نمیبره😐
یکی به من توضیح بدهههه
اقاااااا نمیخوامممم

اندوه مثل چَسبه، می‌چسبه به دست و‌ صورت و لباست. مثلاً کافیه صبح که از خونه بیرون میای، سر کوچه یه گربه ببینی که داره از سرما می‌لرزه، تا به خودت بیای، می‌بینی داری نه تنها برای بی‌پناهی همه‌ی گربه‌ها، بلکه واسه تنهایی پلانکتون‌ها در اعماق دریاهای بدون نور هم غصه می‌خوری!

این داداچیمون نجاتم داد🥹
Link🔗

برای رفع حس ناکافی بودن دو تا کار کوچیک به‌مرور خیلی جواب بزرگی می‌ده:
۱. هر چیز، کس، یا ابزاری که ناکافی‌بودن رو توت تقویت می‌کنه خیلی خیلی دور کن.
۲. موفقیت‌های ریزت رو هم جشن بگیر و به‌خودت یادآوری کن که تو تونستی!

@averagebpdguy | لوکوموتیو