"نه، نلی، او آن‌طور که من دوستش دارم دوستم ندارد و من ... . نه، نمی‌شود، نلی."

#رنج‌کشیدگان_و_خوارشدگان
#داستایفسکی

ما کنج دل به روضه رضوان نمی‌دهيم
اين گوشه را به ملک سليمان نمی‌دهيم

خاک مراد ماست دل خاکسار ما
تصديع آستان بزرگان نمی‌دهيم

بي آبرو حيات ابد زهر قاتل است
ما آبرو به چشمه حيوان نمی‌دهيم

هر چند دست ما چو حباب از گهر تهی است
ما اين صدف به گوهر غلطان نمی‌دهيم

از مفلسی کفايت ما چون ده خراب
اين بس که باج و خرج به سلطان نمی‌دهيم

عريان تنی است جامه احرام شوق ما
دامن به دست خار مغيلان نمی‌دهيم

يوسف به سيم قلب فروشي نه کار ماست
از دست، نقد وقت خود آسان نمی‌دهيم

باشد سبک‌تر از همه ايام درد ما
روزی که درد سر به طبيبان نمی‌دهيم

بي پرده عيب‌هاي خود اظهار می‌کنيم
فرصت به عيب‌جويی ياران نمی‌دهيم

جزو تن گداخته ما نمی‌شود
از رزق خويش هر چه به مهمان نمی‌دهيم

در کاروان ما جرس قال و قيل نيست
راه سخن به هرزه در ايان نمی‌دهيم

در بزم اهل حال لب از حرف بسته ايم
جام تهی به باده پرستان نمی‌دهيم

صائب گهر به سنگ زدن بی‌بصيرتی است
عرض سخن به مردم نادان نمی‌دهيم

#صائب_تبریزی

تو گویی با این خودگزینیِ در درد و رنج، اگر بتوانم این‌طور توصیفش کنم، به درد و رنج‌های خودش می‌بالید و از آن‌ها لذت می‌برد.

#رنج‌کشیدگان_و_خوارشدگان
#داستایفسکی

"بله، این آغاز عشق است، یک عشق زنانه‌ی واقعی."

#رنج‌کشیدگان_و_خوارشدگان
#داستایفسکی

تا از خودی خود نبریدند عزیزان
چون نی به مقامی نرسیدند عزیزان

چون عمر سبک‌سیر ازین عالم پرشور
رفتند و به دنبال ندیدند عزیزان

دادند به معشوق حقیقی دل و جان را
یوسف به زر قلب خریدند عزیزان

دیدند که در روی زمین نیست پناهی
در کنج دل خویش خزیدند عزیزان

تا قطره خود گوهر شهوار نمودند
از بحر چه تلخی نکشیدند عزیزان

تا آب نمودند دل خویش چو شبنم
در چشمه خورشید رسیدند عزیزان

خارست نصیب تو ز گلزار، وگرنه
از خار چه گلها که نچیدند عزیزان

فقری که تو امروز به هیچش نستانی
با سلطنت بلخ خریدند عزیزان

در قید فرنگ آن که نیفتاده چه داند
کز جسم گران‌جان چه کشیدند عزیزان

کردند به اکسیر رضا شهد مصفا
تلخی اگر از خلق شنیدند عزیزان

نظارگیان تو ز کونین بریدند
از یوسف اگر دست بریدند عزیزان

صائب نرسیدند به سرمنزل مقصود
تا پای به دامن نکشیدند عزیزان


#صائب_تبریزی

صائبِ عزیزمون حق می‌گه عزیزان :)

وقتی زیر همچین فشاری کار می‌کنم، اضطراب غریبی همه‌ی وجودم را می‌گیرد؛ تخیلم قوی‌تر می‌شود، احساساتم وضوح و عمق بیشتری پیدا می‌کنند، و حتی عنان سبکم به کلی دست خودم است. به همین جهت، کاری که زیر فشار انجام می‌شود همیشه بهتر از آب درمی‌آید.

#رنج‌کشیدگان_و_خوارشدگان
#داستایفسکی

از سوی دیگر، زندگی‌کردنِ با من برای او سخت خواهد بود؛ و عشقِ بسیارِ من به او از این سختی نخواهد کاست -ما باید جدا شویم.

#رنج‌کشیدگان_و_خوارشدگان
#داستایفسکی

"ما می‌توانستیم تا ابد با هم سعادتمند و شادکام باشیم."

#رنج‌کشیدگان_و_خوارشدگان
#داستایفسکی

تمام.
بریم سراغ یه داستایفسکی دیگه یا زوده؟

ولی واقعا داستایفسکی مردی برای تمام فصول 🚶🏻‍♀️

سلام
خب خب
چی دارید می‌خونید؟ چی دارید نمی‌خونید؟
از کتاب‌ها بگید برام.
اینجا فلسفه خونده داریم؟

https://telegram.me/BChatBot?start=sc-391958-6JzYAx3

کتاب‌های خوبی می‌خونین ها
آفرین

شهر توو انحصار بارونه
کوچه توی لباس شب می‌ره
سایه‌ای توو فرار از فردا
زیر چترم عقب عقب می‌ره

زیر چترم عقب عقب می‌ره
شاید این رابطه به هم نخوره
سایه‌ای که می‌خواد دل بِکَنه
سایه‌ای که می‌خواد دل ببُره

سایه‌ای که عجیب غمگینه
من چشامو روو گریه‌هاش بسته‌م
دو تا سایه دارن جلو می‌رن
یکی از سایه‌ها خودم هستم

روبه‌روی همیم و دستامون
ردِّ اشکامون‌و رفو می‌کنن
خودمون‌ توو سکوت می‌باریم
سایه‌هامون بگومگو می‌کنن

سایه‌ی من با دستای سردش
داره ماه‌و از آسمون می‌کَنه
سایه‌ای که برام جون می‌داد
داره پیش چشام جون‌می‌کنه

سایه‌ها رو می‌بینم‌و می‌گم
بعضی از سایه‌ها چه بی‌رحمن
سایه‌ها برخلاف آدم‌ها
معنی التماس‌و می‌فهمن

سایه‌ها خاطرات‌و می‌سازن
سایه‌ها از غرور بی‌زارن
سایه‌هامون هم‌و بغل می‌کنن
اونا قلب بزرگ‌تری دارن

#نامیر
#امید_روزبه

شاید یه مدت نباشم.
دست و دلم به خوندن نمی‌ره.

البته پیام تنظیم شده زیاد دارم :))

ابر تموم خونه رو گرفته
دلم برات تنگ شده عزیزم
خوبه که نیستی ببینی برای
نخواستنم جنگ شده عزیزم

دلم برات تنگ شده عزیزم
طوری که دارم از نفس می‌افتم
خیلی شبا که اومدی توو خوابم
خیلی چیزا بود و بهت نگفتم

بعد تو توی آینه‌ی اتاقم
هیچ‌کسیو غیر خودت ندیدم
دارم می‌رم سنگ سفارش بدم
سنگ برای خونه‌ی جدیدم

دلم پره، دلم شکسته خانوم
حرمت دستامو نگه‌نداشتن
ترک‌ترک بغض نصیبم شده
بس که برام سنگ تموم گذاشتن

وقتشه دیگه چشامو ببندم
خیال بچه‌ها رو راحت کنم
حس می‌کنم وقتشه که دوباره
بیام کنارت استراحت کنم

برای برداشتن این فاصله
گم‌شدن قرصا یه وقتی بد نیست
جز نوه‌مون که خیلی شکل توئه
هیچ‌کسی جای قرصامو بلد نیست

از روزی که چشماتو بستی هیشکی
به فکر این ابر زمین‌خورده نیس
هیشکی نخواس بعد تو باور کنه
بابا دلش گرفته! افسرده نیس!

دلم برات تنگ شده عزیزم

#نامیر
#امید_روزبه

...
روو موج وحشت زندگی سخته
رفتی و با کابوس درگیرم
مثل یه ماهی توو دل دریا
با چشم‌های باز می‌میرم
...
این خونه بعد از تو مث قبره
قبری که توش تنهاییمو بردم
تا اطلاع ثانوی رفتی
تا اطلاع ثانوی مُردم...

#نامیر
#امید_روزبه

خودت پناه خودت باش توی این بوران
کسی به فکر زمستون بی‌بهارت نیست
من از هوای ترانه‌ت همیشه فهمیدم
سرت شلوغه ولی هیچ‌کس کنارت نیست

هوات برفیه اما تنت یه تابستون!
ظریف و نازک و حساس مثل یه شیشه
عذاب‌آوره وقتی همه تنت مثلِ
یه استکان قدیمی ترک‌ترک می‌شه

هوای مملکت شعر خیلی آلوده‌س
توو دست سرد و کثیف کسی اداره نشو
ستاره‌ها رو همیشه زمین زدن دختر!
بیا و مردی کن و تو یکی ستاره نشو

ورق‌ورق همه‌ی بی‌کسیت‌و ضجه زدی
چقدر درد کشیدی که عاشقانه بگی
همیشه بغضت‌و خوردی، همیشه خندیدی
سکوتت‌و نشکستی که جاش ترانه بگی

هزار فرصت خنده، یه لحظه آرامش
از این جماعت بی‌حوصله طلبکاری
نوشتی و همه حرفات... لب به لب حق بود
بگو... ترانه بگو... تو همیشه حق داری!

#نامیر
#امید_روزبه

[ واسه تو خانم آهویی:) ]

...
ملک ازو گرچه سبز شاخی داشت
او چو خورشید پی فراخی داشت

مردمان از غرور نعمت و مال
تکیه کردند بر فراخی سال

شکر یزدان ز دل رها کردند
شفقت از سینه‌ها جدا کردند

هرگهی کافریدگان خدای
شکر نعمت نیاورند به جای

آن فراخی شود بر ایشان تنگ
روزی آرند لیک از آهن و سنگ
...
#هفت_پیکر
#نظامی

چنان عید #غدیرش دلربا افتاده در عالم؛
که یک هفته جلوتر میروم از خود به قربانش

هر کی مث فرهاده دیوونه‌س
هر کی مث مجنونه بدبخته
حتی اگه لیلی باهات باشه
با جیب خالی عاشقی سخته

با جیب خالی عاشقی سخته
باید با هم روراست‌تر باشیم
رفتن به نفع هردوتامونه
وقتش شده از خواب هم پاشیم

نزدیک شو در حد چن لحظه
تو به چی دل‌بستی، نمی‌دونم
معقول‌تر رفتار کن دختر!
من بچه‌ی میدون خراسونم!

خطی به اسم فقر هر لحظه
مرزی میون قلب ما می‌شه
تو خونه‌تون بالای تهرانه
توی اتاقت شهر جا می‌شه

هر روز من توو راهپیمایی
با جیب خالی تا ونک مردن
پرسه میون قلب آفریقا
پسکوچه‌های برفی جردن

می‌ترسم از بچه‌محلاتون
هرطور شده می‌خوان باهات باشن
ماشینای شاسی‌بلندی که
روی غرورم آب می‌پاشن

از زندگی خارج از قسمت
توو واحدی پنجاه‌و‌یک‌متری
با مادری که با همه قهره
غیر از یه عکس و قوری و کتری

من با لباس کار می‌خوابم
می‌خوابی و عین خیالت نیست
کاری که مزد سی‌ویک‌روزش
اندازه‌ی شلوار و شالت نیست

دنیای من لبریز کابوسه
خوابای من یک عمره رنگی نیس
برگرد توو خواب خودت دختر!
آغوش من جای قشنگی نیس

#نامیر
#امید_روزبه