بریده بریده 📚📖 – Telegram
بریده بریده 📚📖
215 subscribers
93 photos
14 videos
4 files
84 links
دست بر‌ گلویم گرفته‌ام و با کتاب‌ها بریده بریده حرف می‌زنم ...

انتقادات و پیشنهادات:
https://news.1rj.ru/str/HarfinoBot?start=e9267dabdb8f2a0

جهان نخواست مرا، بخت شاعری فرمود :)
Download Telegram
جایی که جانِ مردان باشد چو گوی گردان
آن نیست جایِ رندان، با آن چه کار، ما را

#عطار
دل گشت چون دلداده‌ای، جان شد ز کار افتاده‌ای
تا ریخت بر هر باده‌ای از جام دل در جام ما

#عطار
برقع از ماه برانداز امشب
ابرش حسن برون تاز امشب

#عطار
من و تو هر دو تمامیم به هم
هیچ کس را مده آواز امشب

#عطار
عمر من بیش شبی نیست چو شمع
عمر شد، چند کنی ناز امشب؟

#عطار
مرغ دل در قفس سینه ز شوق
می‌کند قصد به پرواز امشب

#عطار
دل عطار نگر شیشه‌صفت
سنگ بر شیشه مینداز امشب

#عطار
از خودی خود قدم برگیر زود
تا ز پیشان بانگت آید ک«ان ماست»

#عطار
نَفسِـی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ 
یا لَیتَــهَا خَرَجَـت مَـعَ الزَّفَـرَاتِ‏
لَا خَیرَ بَعـدَكَ فِی الحَیـاةِ وَ إِنَّمَا
أَبكِی مَخَـافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِی‏

#امیرالمومنین
💔2
Forwarded from ریحـــ🌿ـــان‌نامه (ریحانه ابراهیم‌زادگان)
کسی به باغچه بعد از تو آب خواهد داد؟
به روزهای جهان، آفتاب خواهد داد؟
کدام دامن پُر مهر می‌شود بالِش
به گریه‌های یتیمانه خواب خواهد داد؟
کدام عشق به این سفره‌های نان و نمک
پس از عبور تو رنگ و لعاب خواهد داد؟
مرا هر آینه او از سکوت پر کرده‌ست
هم او که آه مرا بازتاب خواهد داد
برای آنکه بگیریم انتقامت را
خدا به گردش دنیا شتاب خواهد داد
زمانه‌ای که به زهرا چنین جفا کرده‌ست
مگر سلام علی را جواب خواهد داد؟!

اعظم سعادتمند
🖤
💔1
کنون بی خود بیا تا بار یابی
که شاخِ وصل بی‌باران ببار است

#عطار
1
کسی سازد رَسَن از نور خورشید
که اندر هستی خود ذره‌وار است

#عطار
1
چون دل من بوی مِیِ عشق یافت
عقل زبون گشت و خرد زیردست

#عطار
1
اما القلوب المنکسرة العباس کفیلها.
💔2
دلم عمیقا جلسه شعر می‌خواد.
یه جایی که دوباره بشه کمی نفس کشید.
3
حاشا که ز دل، مهر تو آسان برود
وان عشق گران‌خریده، ارزان برود
ای از بر من نرفته، مهر تو مرا
با شیر فرو شده‌ست، با جان برود

#اثیرالدین_اخسیکتی
پیش از اینَت بیش از این اندیشهٔ عُشّاق بود
مِهرورزیِ تو با ما شُهرهٔ آفاق بود

یاد باد آن صحبتِ شب‌ها که با نوشین‌لبان
بحثِ سِرِّ عشق و ذکرِ حلقهٔ عُشّاق بود

پیش از این کاین سقفِ سبز و طاقِ مینا بَرکِشند
مَنظَرِ چشمِ مرا ابرویِ جانان طاق بود

از دَمِ صبحِ ازل تا آخرِ شامِ ابد
دوستی و مِهر بر یک عهد و یک میثاق بود

سایهٔ معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد؟
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود

حُسنِ مَه رویانِ مجلس گرچه دل می‌بُرد و دین
بحثِ ما در لطفِ طبع و خوبیِ اخلاق بود

بر درِ شاهم گدایی نکته‌ای در کار کرد
گفت بر هر خوان که بِنْشَستَم خدا رزّاق بود

رشتهٔ تسبیح اگر بُگْسَست معذورم بدار
دستم اندر دامنِ ساقیِ سیمین ساق بود

در شبِ قدر ار صَبوحی کرده‌ام، عیبم مکن
سرخوش آمد یار و جامی بر کنارِ طاق بود

شعرِ حافظ در زمانِ آدم اندر باغِ خُلد
دفترِ نسرین و گُل را زینتِ اوراق بود

#حافظ
یلدای ۱۴۰۴
دردا که ز عمر مایۀ سود نماند
یک دوست کزو دلی بیاسود نماند
چون کیسۀ ایام بجستم در او
یا نقد وفا نبود، یا بود نماند

#اثیرالدین_اخسیکتی