این سوال بهانه‌ای شد تا در رابطه با مبحث کاما (ویرگول) در دنیای انگلیسی صحبت کنم.

در انگلیسی کاماها قاعده‌مند است. بر خلاف فارسی، هر وقت مکث کردیم کاما قرار نمی‌دهیم. این قاعده‌مندی به حدی است که حتی می‌توانید نرم‌افزاری بنویسید تا صرفاً بر مبنای ساختار (و نه معنا) بررسی کند آیا کاماها به درستی قرار گرفته است یا خیر.

در ادامه پنج نوع کاما را بررسی می‌کنیم:
۱. کامای معترضه: معترضه یعنی اطلاعاتی اضافه که با حذف آن مشکلی در ساختار جمله ایجاد نشود. در فارسی معمولا معترضه‌ها را بین پرانتز می‌آورند. از آن طرف در انگلیسی، معترضه معمولا بین کاما می‌آید (اگرچه بین پرانتز هم می‌آید). جمله کوییز را نگاه کنید. Aspirin گروه اسمی اصلی جمله است (NP). is used هم فعل جمله است (VP). در نتیجه جمله کامل است. بین دو عنصر اصلی جمله دو کاما آمده است. این بدان معنا است که ما با معترضه طرف هستیم (هر دو کاما از نوع معترضه محسوب می‌شود).

نکته: ساختار داخلی معترضه از نوع کاما هیچ گاه جمله نیست.
گزینه ۱ صحیح نیست ساختار داخلی گزینه یک RC است. اما چون قبل از that کامای معترضه آمده است بدین معنا است که RC از نوع restricted است. RC های محدود شده را با which به کار می‌بریم و از that استفاده نمی‌کنیم.

گزینه ۲ صحیح نیست چون حتی RC درستی تشکیل نمی‌شود.

گزینه ۳ صحیح است. ساختار داخلی تبدیل به NP می‌شود.

نکته: اگر ساختار داخلی معترضه از نوع NP باشد و قبل از کاماها هسته اسمی آمده باشد به آن بدل می‌گوییم.

گزینه ۴ صحیح نیست. باز هم از لحاظ ساختاری درست نیست.

به مبحث کاماها باز گردیم.

۲. کامایی که بین صفات می‌آید.

عبارت
A handsome, rich man
را در نظر بگیرید. بین دو صفت handsome و rich کاما آمده است. در انگلیسی صفات به صورت پیش فرض ترتیب دارند. هر وقت بخواهیم این ترتیب را رعایت نکنیم از کاما استفاده می‌کنیم.

۳. کامای جداکننده گروه حرف اضافه (PP) یا Adverbial Clause یا حتی قید
۴. کامای حرف ربط
۵. کامای نقل قول

مبحث کاماها نسبتاً مفصل است و در کلاس‌های دانشگاه معمولا یک ساعت و نیم کامل توضیح می‌دهم. ویدیوها کلاس ترم پاییز دانشگاه را ضبط کردم و در یوتیوب ۳۰ ساعت کلاس وجود دارد.

نتایج این نظرسنجی هم جالب شد.

پارتو اقتصادان ایتالیایی توزیع معروف پارتو (Pareto distribution) را معرفی کرده است. خیلی از پدیده‌های انسانی، اجتماعی و اقتصادی از این توزیع پیروی می‌کنند. مثلاً
۱. ۸۰ درصد ثروت یک کشور در دست ۲۰ درصد جمعیت قرار دارد.
۲. ۸۰ درصد نقدینگی یک شرکت از فروش ۲۰ درصد محصولات حاصل می‌شود.
۳. ۸۰ درصد کتاب‌های خوانده شده را ۲۰ درصد افراد می‌خوانند.
۴. ۸۰ درصد زن‌ها جذب ۲۰ درصد مردان بالایی جامعه می‌شوند (به نظر عجیب می‌آید اما داده‌های برنامه‌های دوست‌یابی مانند تیندر این موضوع را تأیید می‌کند. نکته جالب‌تر: ۶۰ درصد زنان تنها ۴ درصد بالایی مردان را می‌خواهند!).
۵. ۲۰ درصد کارهای روزانه‌تان ارزشی معادل ۸۰ درصد کارهای دیگر دارد.
۶. ۸۰ درصد باگ‌های نرم‌افزاری در ۲۰ درصد خطوط کد اتفاق می‌افتد.

سوال: بند موصولی (RC) چیست؟

بند موصولی از یک موصول (مانند that, which, who, whom, whose, ...) به علاوه یک جمله تشکیل شده است. بند موصولی دو کاربرد بیشتر ندارد. در کاربرد اول اسم قبل خود را توصیف می‌کند. به این کاربرد Adjective Clause هم می‌گویند. در کاربرد دوم جایگزین یکی از گروه‌های اسمی می‌شود (مثلاً جایگزین فاعل، مفعول و ...). به کاربرد دوم Noun Clause نیز می‌گویند.
مثلاً عبارت نمیدانم را در نظر بگیرید. انتظار داریم که مفعول یک چیزی (گروه اسمی) باشد. اما می‌توانیم به جای آن بند موصولی هم قرار دهیم مانند جمله زیر:
I don't khow what you are talking about.
در اینجا بند موصولی جایگزین مفعول شده است.

به تست بالا باز گردیم. در عبارت دو فعل مشاهده می‌کنید. امکان ظهور دو فعل در یک جمله وجود ندارد. در نتیجه نیازمند یک موصول هستیم. اگر موصول that را قرار دهیم. در آن صورت عبارت
That individual behavior is influenced by social networks = RC
جایگزین فاعل شده است.

نکته: در اینجا that به معنای اینکه است.

گزینه دو و سه صحیح نیست چون تعداد فعل‌ها بیش از یکی می‌شود. گزینه چهار نیز صحیح نیست زیرا درست است که that دارد اما یک فعل هم اضافه شده است و جمله از لحاظ فعل باز هم بالانس نخواهد بود.

چرا گزینه یک غلط است؟

اگرچه در گزینه یک نیز لیستی از لیست‌ها ساخته می‌شود، اما لیست‌های ساخته شده مستقل از هم نیستند. لیست در پایتون یک داده ساختار mutable است. بدین معنا که می‌توان در همان آدرس حافظه مقدار عناصر داخلی‌اش را تغییر داد. در گزینه یک تمامی لیست‌های داخلی به یک آدرس حافظه اشاره می‌کند. اگر یک عنصر به لیست داخلی اول اضافه کنید، به تمام لیست‌های بعدی هم آن عنصر اضافه می‌شود.

@golemcourse

#معرفی‌_کتاب

پیشنهاد ۱۰۰ میلیون دلاری

آقای الکس هرمزی کارآفرین ایرانی-آمریکایی کسب و کاری ۱۰۰ میلیون دلاری را اداره می‌کند. کتاب استراتژی‌هایی برای رشد سریع چند‌ ده برابری کسب‌وکار پیشنهاد می‌دهد.

هر محصولی یک یا چند تا از سه نیاز بنیادین انسان یعنی ثروت، ارتباط با دیگران و سلامتی را به صورت مستقیم یا غیر مستقیم پوشش می‌دهد. برای فروش محصول خود، آن را برای یک گروه خاص (با تعداد محدود) شخصی سازی کنید. شخصی‌سازی محصول با یک هزینه کم می‌تواند تا چند برابر قیمت محصول عادی ارزش‌گذاری شود. مثلاً برنامه رژیم غذایی را در نظر بگیرید. قیمت محصول ممکن است یک میلیون تومان باشد. حال برنامه رژیم غذایی برای بانوان بالای ۶۵ سال خانه‌دار را می‌توانید تا ۱۰ میلیون تومان قیمت‌گذاری کنید. دلیل آن این است که افراد ارزش بیشتری در ذهن خود برای محصولی که خاص نیاز آن‌ها باشد قائل می‌شوند و در نتیجه قیمت بیشتری حاضرند که بپردازند.

سوال: ارزش یک محصول از منظر مشتری (بدون آن که حتی خودش بداند) چگونه در ذهنش تعیین می‌شود:

چهار عامل در ارزش محصول نقش اساسی دارند:
۱. چقدر محصول آرمان و ایده‌آل شخص را محقق می‌کند؟
۲. چقدر احتمال می‌دهد که با خرید آن به هدفش دست پیدا می‌کند؟
۳. زمان ارائه کسب نتیجه
۴. تلاشی که باید برای رسیدن به نتیجه بکند

افزایش دو عامل اول و کاهش دو عامل آخر سبب افزایش ارزش محصول می‌شود. الکس اعتقاد دارد که ارزش محصول در نتیجه حاصل ضرب دو عامل اول و معکوس دو عامل آخر است (یعنی تعیین ارزش از جنس تفریق و جمع نیست بلکه از جنس ضرب و تقسیم است). مثلاً اگر دریافت لپ‌تاپ خریداری شده را به کمتر از یک ساعت در کسب و کار خود کاهش دهید، ارزشی چند برابر بیش‌تر از شرکت دیگری دارد که همان محصول را با تأخیر یک روزه ارسال می‌کند.

نکته: هیچ وقت وارد بازی تخفیف نشوید! به جای آن انواع امتیاز (bonus) تعریف کنید. یک هسته کوچکی از محصول داشته باشید و مشتری با خرید محصول یک یا چند امتیاز دریافت کند. به این شکل از لحاظ روانشناختی ارزش نهایی محصول خود را افزایش می‌دهید و همچنین مشتری هم راضی خواهد بود. بازی برد-برد!

پی‌نوشت:

در حال حاضر کتاب را به فارسی ترجمه نکردند. نام کتاب:

$100M Offers: How To Make Offers So Good People Feel Stupid Saying No

@golemcourse

https://news.1rj.ru/str/golemcourse

💰 می‌خواهید وارد بازار کار شوید؟
📕 می‌خواهید دانش و مهارت ضروری صنعت کامپیوتر را بلد باشید؟
🧠 عاشق یادگیری هستید؟

اگر پاسخ شما به سه سوال بالا منفی است، این کانال مناسب شما نیست!

لینک دسترسی به تمام ویدیو‌ها به صورت رایگان:

🥉 مسیر یادگیری و تقویت زبان انگلیسی

🎯 آموزش زبان انگلیسی: (۳۰:۳۷ ساعت - به اتمام رسیده)

🔗 https://www.youtube.com/playlist?list=PLnEg28Nx10WFfZIvLeAqWegVlPRc_twmL

==================
🥈مسیر برنامه‌نویس شدن:

🎯 دوره آموزشی پایتون: (۱۲:۳۴ ساعت - در حال ضبط)

🔗 https://www.youtube.com/playlist?list=PLnEg28Nx10WFuBHjDLlYEJ4JboPIp55Yr


🎯 دوره آموزشی گیت: (۴:۰۶ ساعت - به اتمام رسیده)

🔗 https://www.youtube.com/playlist?list=PLnEg28Nx10WFSSv9VK_sgrbMvqZTzgUKP

🎯 دوره تست نرم‌افزار با پایتون: (۱:۲۰ ساعت - به اتمام رسیده)

🔗 https://www.youtube.com/playlist?list=PLnEg28Nx10WH3aIJt3FytieIygLnvCxg0

==================

🥇 مسیر کار تیمی و ایجاد نرم‌افزار

🎯 دوره آموزشی اسکرام: (۲:۳۰ ساعت - به اتمام رسیده)

🔗 https://www.youtube.com/playlist?list=PLnEg28Nx10WHQdWRdMscMD49gd9QuYeMT


🎯 دوره مهندسی نیازمندی‌ها: (۴:۱۸ ساعت - به اتمام رسیده)

🔗 https://www.youtube.com/playlist?list=PLnEg28Nx10WHwY6vOlnFYAQWC-SYXl6Uy

🎯 دوره مدیریت پروژه: (۳:۱۶ ساعت - در حال ضبط)

🔗 https://www.youtube.com/playlist?list=PLnEg28Nx10WFS6QLqLvPtWouy1uQ05BZP

==================

#معرفی_کتاب #نوپای_ناب

کتابی برای ایجاد کسب‌وکار نوپای ارزش‌آفرین و مقیاس‌پذیر

سوال: کسب و کار نوپا چیست؟
مؤسسه‌ای که برای ایجاد یک محصول یا خدمت در شرایط عدم قطعیت فراوان طراحی شده است.

نوپای ناب بر پایه بسیاری از ایده‌های موجود مدیریت از قبیل روش چابک، ایجاد مشتری و تفکر طراحی بنا شده است. می‌توان آن را یک چرخه سه مرحله‌ای دانست:
۱. ساختن
۲. اندازه‌گیری
۳. یادگیری

فعالیت بنیادی یک کسب و کار نوپا این است که ایده‌ها را تبدیل به محصول کرده و اندازه‌گیری کند که چگونه مشتریان به خروجی واکنش نشان می‌دهند و سپس یاد بگیرد که تغییر مسیر دهد یا حالت فعلی را حفظ نماید.

یکی از راه‌های سنجش مفید و کاربردی بودن یک قابلیت جدید محصول استفاده از آزمون آ/ب است. در این آزمون، نسخه‌های متفاوت از یک محصول در یک زمان به دو دسته مشتری (به صورت تصادفی) عرضه می‌شود. سپس با بررسی نتایج آماری می‌توانیم روابط علت و معلولی را استخراج کنیم.

نکته: از آمون آ/ب هم در توسعه محصول و هم در بازایابی می‌توانید استفاده کنید.

@golemcourse

چگونه لیستی از کلاس‌ها را بر اساس یک ویژگی خاص مرتب کنیم؟

تابع sorted به عنوان ورودی iterable دریافت می‌کند. اگر بخواهیم لیستی از افراد را بر حسب قد مرتب کنیم، کافی است متد __lt__ را پیاده‌سازی کنیم. تابع sorted در پشت پرده، متد __lt__ را فراخوانی می‌کند.

@golemcourse

مبانی برنامه سازی، استاد علیرضا آقامحمدی، 1/14
(پایتون، م شیمی، شیمی، عمران، مواد و متالورژی، صنایع، فیزیک)
🔰مطالب درسی
https://news.1rj.ru/str/filmzabtshode

حل مسئله به سبک تویوتا!

روش پنج چرا (five whys) راهی برای یافتن ریشه مشکلات است. این روش ابتدا در شرکت‌های خودروسازی (مانند تویوتا) ابداع شد و سپس وارد حوزه مهندسی نرم‌افزار و کسب و کار شد. ما انسان‌ها معمولاً زمانی که با یک مشکل روبرو می‌شویم، چرایی وقوع آن را جویا می‌شویم و سعی در برطرف کردن آن می‌کنیم. اما این کار یک مشکل اساسی دارد. ممکن است جواب به چرای اول صرفاً نشانه‌های مشکل را رفع کند و به صورت ریشه‌ای مسئله را حل نکند.

در روش پنج چرا به یک چرا اتکا نمی‌کنیم و بارها این سوال را می‌پرسیم تا به ریشه مشکل برسیم. در نهایت تک تک جواب‌ها را بررسی می‌کنیم. به طور مثال، سیستم تحت وب دچار خطا شده و پایین آمده است.
۱. چرا سیستم پایین آمده است؟ چون در بخش ثبت نام، نام کاربری وارد شده بر خلاف انتظارمان دارای علائم خاص بود.
۲. چرا موضوع نام کاربری پیش‌تر در کد دقیق‌تر بررسی نشده بود؟ چون برای کد آن بخش تست واحد ننوشتیم.
۳. چرا برای آن بخش تست واحد ننوشتید؟ چون برنامه‌نویس تازه وارد بود و اطلاع نداشت که باید برای هر قطعه کد تست بنویسد.
۴. چرا برنامه‌نویس اطلاع نداشت؟ چون جایی مستند نکرده بودیم که این کار اجباری است.
۵. چرا جایی مستند نکرده بودید؟ چون سیستم مدیریت دانش نداریم که این اطلاعات را منتقل کند.

بعد از پنج چرا متوجه شدیم که ریشه مشکلات نبود سیستم مدیریت دانش است. در نتیجه ابتدا باید در شرکت یک سیستم مدیریت دانش ایجاد کنیم (بلند مدت). در سیستم مدیریت دانش باید به این موضوع بپردازیم که هر برنامه‌نویس تازه وارد چه مراحلی را باید طی کند (میان مدت). برای کد بخش نام کاربری باید تست واحد بنویسیم (کوتاه مدت).

توجه کنید که پنج چرا یک قاعده سر‌انگشتی است. گاهی نیاز است بیش از پنج بار سوال بپرسیم و گاهی کمتر.

@golemcourse

دیروز این افتخار را داشتیم که میزبان آقای محمد طلایی در دانشگاه صنعتی شریف باشیم.

موضوع جلسه کاربرد علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی در بازارهای مالی بود.

در این نشست به سوالات زیر پاسخ داده شد:
۱. آیا می‌توانیم بازار سهام را پیش‌بینی کنیم؟
۲. فرق سرمایه‌گذاری و معامله‌گری چیست؟
۳. آیا بازار سهام بازی حاصل جمع صفر است؟
۴. چگونه مدل‌های آماری در پیش‌بینی بازار استفاده می‌شود؟
۵. چه دانش و مهارت‌هایی برای ورود به این صنعت احتیاج است؟

لینک ضبط شده ویدیو در یوتویوب:

https://youtu.be/dRd271f4rHk


کانال تلگرام ایشان:
@deeptimeai

مبانی برنامه سازی، استاد علیرضا آقامحمدی، 1/16
(پایتون، م شیمی، شیمی، عمران، مواد و متالورژی، صنایع، فیزیک)
🔰مطالب درسی
https://news.1rj.ru/str/filmzabtshode

#معرفی_کتاب

ابزارهای کلیدی مالی برای مدیران

پیش‌نوشت: سومین باری است که کتاب را در یک سال گذشته خواندم تا بالاخره نکته‌های آن را یاد گرفتم. توصیه می‌کنم همراه خوانش کتاب حتماً قلم و کاغذ داشته باشید تا محاسبات و فرمول‌ها را کامل درک کنید.

کتاب سه مبحث کاربردی حوزه مالی را به صورت خلاصه و به زبان بسیار ساده به مدیران آموزش می‌دهد:
۱. تجزیه و تحلیل صورت‌های مالی
۲. ارزیابی مالی طرح‌ها و پروژه‌ها
۳. ریسک و بازده

سوال: حوزه مالی اصلاً یعنی چه؟

دانش مالی به چگونگی تخصیص دارایی‌ها (شخصی یا سازمانی) و ارزش‌گذاری آن‌ها می‌پردازد.

ابتدا مفهوم ارزش زمانی پول آموزش داده می‌شود. پول دارای دو بعد است. یک بعد ارزش آن است (مثلاً ۱۰۰ تومان) و بعد دیگر زمان آن. ۱۰۰ تومان امروز ارزش متفاوتی با ۱۰۰ تومان دو سال بعد دارد (حتی اگر تورم را صفر در نظر بگیریم) چون می‌توانیم این پول را در جایی سرمایه‌گذاری کنیم. سپس مفاهیم کلیدی مانند نرخ بهره ساده، بهره مرکب، بازده بدون ریسک و نرخ تنزیل را آموزش می‌دهد. بعد از یادگیری اصطلاحات مالی، وارد مبحث حسابداری می‌شویم.

سوال: حسابداری یعنی چه؟

دانش حسابداری به ثبت و ضبط اطلاعات مالی شرکت‌ها کمک می‌کند.

در مبحث حسابداری مباحثی همچون ترازنامه، صورت سود و زیان، و صورت جریان وجوه نقد را یاد می‌گیریم. بعد از یادگیری این مباحث، حالا می‌توانیم وضعیت مالی، عملکرد مالی و انعطاف‌پذیری مالی پروژه‌ها، طرح‌ها و سازمان‌ها را مورد ارزیابی قرار دهیم تا در نهایت در رابطه با سرمایه‌گذاری تصمیم‌گیری کنیم.

در انتهای کتاب ریسک و بازده و نحوه کمی سازی آن را یاد می‌گیریم. به زبان ساده بازده و ریسک به صورت متضاد عمل می‌کنند. اگر یک سرمایه‌گذاری بازده بالایی داشته باشد، از آن طرف ریسک بیشتری هم برای از دست دادن سرمایه متحمل می‌شویم.

@golemcourse

به خاطر بسپار!

یکی از مشکلات توابع بازگشتی (recursive function) دوباره محاسبه کردن مقادیر پیشین است و این موضوع می‌تواند سبب کند شدن برنامه برای ورودی‌های بزرگ شود. یکی از تکنیک‌های رفع این مشکل به خاطر سپاری (memoization) است. در شکل بالا برای محاسبه دنباله فیبوناچی از دیکشنری برای به خاطر سپاری مقادیر قبلی دنباله استفاده کردیم. با این کار هم مزیت توابع بازگشتی را داریم و هم ضعف دوباره حساب کردن را نداریم.

@golemcourse

مبانی برنامه سازی، استاد علیرضا آقامحمدی، 1/21
(پایتون، م شیمی، شیمی، عمران، مواد و متالورژی، صنایع، فیزیک)

مدل کسب و کار فریمیوم (freemium) چیست؟

امروزه این مدل کسب و کار را در دنیا زیاد می‌بینیم. برنامه زوم یا اسکایپ را در نظر بگیرید. شما به صورت رایگان می‌توانید تماس تصویری برقرار کنید. پس به چه شکل این شرکت‌ها درآمد کسب می‌کنند؟ ایده اصلی این است که ۹۰ درصد کاربران از امکانات به صورت رایگان می‌توانند استفاده کنند. یک سری قابلیت‌های خاص و محدود را (که معمولاً شرکت‌های بزرگ نیاز دارند) به صورت پولی عرضه می‌کنند. مثلاً در زوم برای تماس تصویری با تعداد زیادی از افراد و زمان بیش از یک ساعت باید پول پرداخت کنید. افراد عادی نیازی به این قابلیت ندارند اما شرکت‌ها برای جلسات خود به آن احتیاج پیدا می‌کنند. پس در واقع در این نوع سیستم‌ها ۱۰ درصد کاربران هزینه ۹۰ درصد استفاده دیگران را پرداخت می‌کنند!

سوال: پس چرا شرکت‌هایی مانند زوم فقط هدف‌گذاری روی شرکت‌ها نکرده است و باقی قابلیت‌ها را رایگان عرضه کرده است تا هزینه‌های خود را کاهش دهد؟

به خاطر آن که در دنیای رقابتی امروز، چرا یک شرکت باید قانع شود که پول بپردازد؟ با عرضه رایگان به بخش زیادی از مردم و داشتن چند صد میلیون کاربر، زوم خود را تبدیل به برند کرده است و حالا می‌تواند از موضع قدرت قابلیت‌های پولی را به سازمان‌ها عرضه کند.

این نوع مدل کسب‌وکار را در جاهای دیگری نیز می‌بینیم. مثلاً گیتهاب، دراپ‌باکس و اورنوت را می‌توان کسب‌وکارهایی از جنس فریمیوم به حساب آورد.

@golemcourse

مبانی برنامه سازی، استاد علیرضا آقامحمدی، 1/23
(پایتون، م شیمی، شیمی، عمران، مواد و متالورژی، صنایع، فیزیک)

وضعیت برند شرکت شما چطوری است؟

هر شرکت یا سازمانی علاقمند است تا بداند چه وضعیتی در بازار دارد. یکی از راه‌های سنجش کمی آن محاسبه آگاهی از برند (brand awareness) است. دو معیار برای محاسبه آن وجود دارد:

۱. تشخیص برند (brand recognition): یک نمونه جمعیتی را (مثلاً ۵۰۰ نفره) به صورت تصادفی انتخاب کنید. در مقابل آن‌ها لیستی از شرکت‌های مثلا اینترنتی قرار دهید (شاتل، ایرانسل، آسیاتک و ...). از آن‌ها بخواهید که تیک هر کدام از شرکت‌هایی را که می‌شناسند، بزنند. نسبت تعداد افرادی که شرکت شما را تیک زدند به کل آن ۵۰۰ نفر میزان معیار تشخیص برند را نشان می‌دهد. با استفاده از روش‌های آماری و جمعیت نمونه، یک بازه اطمینان برای این عدد به دست می‌آوریم.

۲. بالاترین جایگاه در ذهن مشتری (Top-of-mind awareness): یک نمونه جمعیتی را به صورت تصادفی انتخاب کنید. از آن‌ها بخواهید که لیست شرکت‌های اینترنتی را بنویسند. تعداد دفعاتی که نام شرکت شما در رتبه اول قرار گرفته است را تقسیم بر نمونه جمعیت کنید. عدد حاصل میزان معیار بالاترین جایگاه در ذهن مشتری را نشان می‌دهد. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که همبستگی بالایی بین این معیار و سهم بازار شرکت‌ها وجود دارد.

نکته اول: لزومی ندارد که این دو معیار را تنها برای شرکت‌ها به کار بگیرید. برای برند شخصی نیز صدق می‌کند. مثلاً می‌توانید برای ایلان ماسک دو معیار بالا را محاسبه کنید. این دو معیار میزان تأثیرگذاری اشخاص را نشان می‌دهد.

نکته دوم: اگر یادتان باشد، تبلیغ مدرسان شریف در مدت یک دقیقه بارها این عبارت را به کار می‌برد. در واقع هدف اصلی آن تبلیغ افزایش میزان دو معیار بالا به صورت ناخودآگاه در ذهن شما بود!

@golemcourse