Forwarded from دمنوش اقتصاد/دکتر مهدی نصرتی
پاداش بانک تجارت و پاداش پرسپولیس
🖌دکتر مهدی نصرتی
پنجمین قهرمانی متوالی پرسپولیس را به طرفداران تبریک میگویم.
دوست عزیزم، دکتر علی سرزعیم در کانالش نوشته بود:
"این پاداش (پاداش 80 میلیونی به بازیکنان پرسپولیس پیش از قهرمانی) هیچ صدایی را بلند نمی کند ولی همان برای هیات مدیره بانک تجارت اینهمه هیاهو ساخت. وقتی ارزش یک مدیر اقتصادی کمتر از یک فوتبالیست است، تخصیص استعدادها غیربهینه می شود"
مقایسه خوبی است ولی نتیجه گیری، غلط است. به نظرم مشخص است که ایراد و تفاوت در کجاست:
1⃣ بازیکن تیمی مثل پرسپوليس در یک فرآیند نسبتا رقابتی و نسبتا مبتنی بر شایسته سالاری انتخاب میشود (هرچند فضای فوتبال هم بدون رانت و رابطه نیست)، ولی من یادم نمی آید تا بحال هیچ بانک دولتی یا خصوصی برای انتخاب هیات مدیره، فراخوان داده باشد و عموما فرآیند انتخاب، یک فرآیند رانتی یا حاصل بده-بستان یا در بهترین حالت حاصل اعتماد و شناخت شخصی مقامات سیاسی از افراد است.
همیشه این سوال وجود دارد که چرا منِ نوعی عضو هیات مدیره شرکتهای دولتی و خصولتی نیستم؟ ولی برای عضویت در باشگاه پرسپولیس تابحال چنین سوالی به ذهنم نرسیده، چون میدانم قابلیتم در چه حد است!
2⃣ عملکرد فوتبالیستها کاملا شفاف و قابل قضاوت است و مستقیما هم روی وضعیت تیم، اثر دارد. اگر بازیکن خوب گل بزند، خوب تکل بزند و خوب دفاع کند، نتیجه مستقیمی روی موقعیت تیم دارد. بازیکن اگر دو تا بازی خوب کار نکند، فشار افکار عمومی خواهان تعویضش میشود. ولی در مورد هیات مدیره بانکها این گونه نیست. حتی سودهای این بانکها هم عمدتا سودهای غیرعملیاتی و حاصل جهش نرخ املاک و نرخ ارز و.. است!
به طور خلاصه تاثیر بود و نبود بازیکن در عملکرد تیم کاملا مشهود است اما درباره هیات مدیره بانکها چنین نیست.
3⃣ قدر و قیمت بازیکنان در بازار جهانی فوتبال، نسبتا شفاف است. بازیکنی مثل مهدی طارمی (بازیکن سابق پرسپولیس) در سطح جهانی 200-300میلیارد تومان قیمت دارد. بازیکنهای فعلی پرسپولیس میتوانند در کشورهای دیگر، دستمزدی در حدود دستمزد فعلی خود را دریافت کنند و باشگاه برای حفظ آنها، باید دستمزدهای رقابتی پرداخت کند.
اما در خصوص هیات مدیره خصولتی ها، عموما برای هریک از کرسیها، ده ها فرد با همان قابلیتها را میتوان جایگزین کرد. خیلی از هیات مدیره های محترم شرکتهای دولتی و خصولتی، اگر در این سمتها نباشند، بعید است از عهده اداره یک بقالی هم بربیایند.
4⃣ پاداش بازیکنان پرسپولیس به عنوان محرک و با هدف انگیزه دادن پیش از بازی نهایی پرداخت شده است. اما پاداش بانک مذکور در پایان دولت قبلی و پیش از استقرار قوه مجریه جدید است که احتمالا با روی کار آمدنش، کرسی های رانتی هیات مدیره ها نصیب افراد جدیدی خواهد شد.
البته من نه مدافع بذل و بخشش بی حساب در فوتبال هستم و نه مخالف پاداش به مدیران موفق اقتصادی. بحث هم بر سر حق و ناحق بودن این پاداشها نیست، بلكه درباره حساسیت و واکنش مردم است. معتقدم نباید رفتارها و مواضع عموم مردم را دست کم گرفت. معمولا در حرفهای مردم، رگه هایی از حکمت و حقیقت وجود دارد، هرچند که شاید ظاهر لحن شان عوامانه باشد. در این باره در آینده بیشتر خواهم نوشت.
☕️ دمنوش اقتصاد
@drnosrati
🖌دکتر مهدی نصرتی
پنجمین قهرمانی متوالی پرسپولیس را به طرفداران تبریک میگویم.
دوست عزیزم، دکتر علی سرزعیم در کانالش نوشته بود:
"این پاداش (پاداش 80 میلیونی به بازیکنان پرسپولیس پیش از قهرمانی) هیچ صدایی را بلند نمی کند ولی همان برای هیات مدیره بانک تجارت اینهمه هیاهو ساخت. وقتی ارزش یک مدیر اقتصادی کمتر از یک فوتبالیست است، تخصیص استعدادها غیربهینه می شود"
مقایسه خوبی است ولی نتیجه گیری، غلط است. به نظرم مشخص است که ایراد و تفاوت در کجاست:
1⃣ بازیکن تیمی مثل پرسپوليس در یک فرآیند نسبتا رقابتی و نسبتا مبتنی بر شایسته سالاری انتخاب میشود (هرچند فضای فوتبال هم بدون رانت و رابطه نیست)، ولی من یادم نمی آید تا بحال هیچ بانک دولتی یا خصوصی برای انتخاب هیات مدیره، فراخوان داده باشد و عموما فرآیند انتخاب، یک فرآیند رانتی یا حاصل بده-بستان یا در بهترین حالت حاصل اعتماد و شناخت شخصی مقامات سیاسی از افراد است.
همیشه این سوال وجود دارد که چرا منِ نوعی عضو هیات مدیره شرکتهای دولتی و خصولتی نیستم؟ ولی برای عضویت در باشگاه پرسپولیس تابحال چنین سوالی به ذهنم نرسیده، چون میدانم قابلیتم در چه حد است!
2⃣ عملکرد فوتبالیستها کاملا شفاف و قابل قضاوت است و مستقیما هم روی وضعیت تیم، اثر دارد. اگر بازیکن خوب گل بزند، خوب تکل بزند و خوب دفاع کند، نتیجه مستقیمی روی موقعیت تیم دارد. بازیکن اگر دو تا بازی خوب کار نکند، فشار افکار عمومی خواهان تعویضش میشود. ولی در مورد هیات مدیره بانکها این گونه نیست. حتی سودهای این بانکها هم عمدتا سودهای غیرعملیاتی و حاصل جهش نرخ املاک و نرخ ارز و.. است!
به طور خلاصه تاثیر بود و نبود بازیکن در عملکرد تیم کاملا مشهود است اما درباره هیات مدیره بانکها چنین نیست.
3⃣ قدر و قیمت بازیکنان در بازار جهانی فوتبال، نسبتا شفاف است. بازیکنی مثل مهدی طارمی (بازیکن سابق پرسپولیس) در سطح جهانی 200-300میلیارد تومان قیمت دارد. بازیکنهای فعلی پرسپولیس میتوانند در کشورهای دیگر، دستمزدی در حدود دستمزد فعلی خود را دریافت کنند و باشگاه برای حفظ آنها، باید دستمزدهای رقابتی پرداخت کند.
اما در خصوص هیات مدیره خصولتی ها، عموما برای هریک از کرسیها، ده ها فرد با همان قابلیتها را میتوان جایگزین کرد. خیلی از هیات مدیره های محترم شرکتهای دولتی و خصولتی، اگر در این سمتها نباشند، بعید است از عهده اداره یک بقالی هم بربیایند.
4⃣ پاداش بازیکنان پرسپولیس به عنوان محرک و با هدف انگیزه دادن پیش از بازی نهایی پرداخت شده است. اما پاداش بانک مذکور در پایان دولت قبلی و پیش از استقرار قوه مجریه جدید است که احتمالا با روی کار آمدنش، کرسی های رانتی هیات مدیره ها نصیب افراد جدیدی خواهد شد.
البته من نه مدافع بذل و بخشش بی حساب در فوتبال هستم و نه مخالف پاداش به مدیران موفق اقتصادی. بحث هم بر سر حق و ناحق بودن این پاداشها نیست، بلكه درباره حساسیت و واکنش مردم است. معتقدم نباید رفتارها و مواضع عموم مردم را دست کم گرفت. معمولا در حرفهای مردم، رگه هایی از حکمت و حقیقت وجود دارد، هرچند که شاید ظاهر لحن شان عوامانه باشد. در این باره در آینده بیشتر خواهم نوشت.
☕️ دمنوش اقتصاد
@drnosrati
یک بار در جمعی از دوستان که اکثرا مدیران میانی وزارتخانههای دولتی بودند نشسته بودیم و طبق معمول این جمعها همه از «فساد و رانتخواری» گلایه میکردند. یک نقد کوچکی زدم و فکر میکنم نکته را گرفتند. گفتم رانت فقط رشوهخواری در فلان قرارداد نیست. رانت آن شغل آب و ناندار امن و بیدردسر و با دفتر و تشکیلات و کارمند و ماشین و سفرهای خارجی و دورههای آموزشی گرانقیمت و تعاونی مسکن و جلسات گعده چند ساعتی با رفقا در ساعت یا مکان اداری و ... که در یک فرآیند «غیررقابتی و غیرشفاف» مستقیما به یک نفری (که معلوم نیست در یک بازار کار رقابتی چه جایگاهی میداشت) داده میشود هم هست. حالا اینکه فرد در این مدت خیلی سالم و قانونی رفتار کند، چیزی از ماهیت این رانت کم نمیکند و حداقل میتوانیم به وجود آن آگاه باشیم. حالا مهدی نصرتی عزیز همین را به زبان دیگری بیان کرده است. 👆
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
Telegram
یک لیوان چای داغ، نوشتههای حامد قدوسی hamed_ghoddusi
پاداش بانک تجارت و پاداش پرسپولیس
🖌دکتر مهدی نصرتی
پنجمین قهرمانی متوالی پرسپولیس را به طرفداران تبریک میگویم.
دوست عزیزم، دکتر علی سرزعیم در کانالش نوشته بود:
"این پاداش (پاداش 80 میلیونی به بازیکنان پرسپولیس پیش از قهرمانی) هیچ صدایی را بلند نمی کند…
🖌دکتر مهدی نصرتی
پنجمین قهرمانی متوالی پرسپولیس را به طرفداران تبریک میگویم.
دوست عزیزم، دکتر علی سرزعیم در کانالش نوشته بود:
"این پاداش (پاداش 80 میلیونی به بازیکنان پرسپولیس پیش از قهرمانی) هیچ صدایی را بلند نمی کند…
بدیهیات
مهمترین معضلات عظیم و ویرانگر پیش روی ایران و حال و آینده مردم عزیز ما کدام است؟ نمیدانیم از کدام شروع کنیم ولی قطعا «کرونا»، «بحران آب»، «تامین برق»، «پایداری نظام بازنشستگی»، و «مدیریت کسری عظیم بودجه» در هر فهرستی جزو بالاترین اولویتها هستند. عقل سلیم میگوید در این شرایط بحرانی میگردند و از بین «خردمندان» قوم بهترین کسی را که تدبیر و تجربه و بینش ثابتشده برای راهبری مسایل سخت و پیچیده و بزرگ را دارد و به خاطر اعتبارش اکثریت متخصصان و اهل تدبیر هم حاضرند رهبری و مدیریت و کاریزمای او را بپذیرند و به کمکاش بیایند بر سر این نوع کارها میگذارند.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
مهمترین معضلات عظیم و ویرانگر پیش روی ایران و حال و آینده مردم عزیز ما کدام است؟ نمیدانیم از کدام شروع کنیم ولی قطعا «کرونا»، «بحران آب»، «تامین برق»، «پایداری نظام بازنشستگی»، و «مدیریت کسری عظیم بودجه» در هر فهرستی جزو بالاترین اولویتها هستند. عقل سلیم میگوید در این شرایط بحرانی میگردند و از بین «خردمندان» قوم بهترین کسی را که تدبیر و تجربه و بینش ثابتشده برای راهبری مسایل سخت و پیچیده و بزرگ را دارد و به خاطر اعتبارش اکثریت متخصصان و اهل تدبیر هم حاضرند رهبری و مدیریت و کاریزمای او را بپذیرند و به کمکاش بیایند بر سر این نوع کارها میگذارند.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
اثر واکسن
ترکیه پروفایل جمعیتی و اقتصادی/اجتماعی کمابیش مشابه ایران دارد. با این همه تعداد کشتههای روزانه کرونا در این کشور حدود ۱۵۰ است، در حالیکه در ایران «طبق آمار رسمی» بالای ۶۰۰ است (و به قولی خیلی بیش از این عدد رسمی). یعنی این وسط روزانه حداقل ۴۰۰ جان عزیز در ایران به خاطر ناتوانی یا فقدان اراده یا مانعتراشی حکومت در تامین به موقع و گسترده واکسن باکیفیت از دست میرود.
منتها در مقایسه تعداد کشتههای کرونا در کشورهای با واکسیناسون بالا و پایین یک عامل کلیدی را هم نباید فراموش کرد: کشورهایی که به صورت گسترده واکسن زدهاند کمابیش به زندگی طبیعی برگشتهاند و در نتیجه جمعیتشان تعامل اجتماعی کمابیش مشابه دوره ماقبل کرونا دارد. در حالی که کشتههای ۶۰۰ نفری در ایران «علیرغم» رعایت پروتکلهای دوره کرونا (ماسک و تعطیلی و فاصلهگذاری و خانهنشینی و ...) است. به زبان علمی، ما نمیدانیم «واقعیت محققنشده» (Counter-Factual) کشتهها در ایران، اگر جامعه ایران هم مثل کشورهای اروپایی به شرایط زندگی ماقبل کرونا برگشته بود و این رعایتها برداشته میشد چه قدر بود.
اگر این عامل را کنترل نکنیم، اثربخشی واقعی واکسنها در پیشگیری از مرگ و بیماری را دستپایین تخمین میزنیم. حداقل شواهد اولیه از برخی کشورها یا ایالتهایی که در سطح گسترده واکسن زدهاند و به دنبال آن مقررات کرونا را هم برداشتهاند، این است که کشتهها اصلا قابل مقایسه با شرایط مشابه در سال قبل (ولی بدون واکسن) نیست.
هیچ اولویتی برای اقتصاد و جامعه و آینده ایران بالاتر از تامین گسترده واکسن موثر و با کیفیت از همه مجاری ممکن و توسط مجموعه گسترده و متنوعی از تامینکنندگان (خصوصی و دولتی و جامعه مدنی و بینالمللی و ...) نیست.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
ترکیه پروفایل جمعیتی و اقتصادی/اجتماعی کمابیش مشابه ایران دارد. با این همه تعداد کشتههای روزانه کرونا در این کشور حدود ۱۵۰ است، در حالیکه در ایران «طبق آمار رسمی» بالای ۶۰۰ است (و به قولی خیلی بیش از این عدد رسمی). یعنی این وسط روزانه حداقل ۴۰۰ جان عزیز در ایران به خاطر ناتوانی یا فقدان اراده یا مانعتراشی حکومت در تامین به موقع و گسترده واکسن باکیفیت از دست میرود.
منتها در مقایسه تعداد کشتههای کرونا در کشورهای با واکسیناسون بالا و پایین یک عامل کلیدی را هم نباید فراموش کرد: کشورهایی که به صورت گسترده واکسن زدهاند کمابیش به زندگی طبیعی برگشتهاند و در نتیجه جمعیتشان تعامل اجتماعی کمابیش مشابه دوره ماقبل کرونا دارد. در حالی که کشتههای ۶۰۰ نفری در ایران «علیرغم» رعایت پروتکلهای دوره کرونا (ماسک و تعطیلی و فاصلهگذاری و خانهنشینی و ...) است. به زبان علمی، ما نمیدانیم «واقعیت محققنشده» (Counter-Factual) کشتهها در ایران، اگر جامعه ایران هم مثل کشورهای اروپایی به شرایط زندگی ماقبل کرونا برگشته بود و این رعایتها برداشته میشد چه قدر بود.
اگر این عامل را کنترل نکنیم، اثربخشی واقعی واکسنها در پیشگیری از مرگ و بیماری را دستپایین تخمین میزنیم. حداقل شواهد اولیه از برخی کشورها یا ایالتهایی که در سطح گسترده واکسن زدهاند و به دنبال آن مقررات کرونا را هم برداشتهاند، این است که کشتهها اصلا قابل مقایسه با شرایط مشابه در سال قبل (ولی بدون واکسن) نیست.
هیچ اولویتی برای اقتصاد و جامعه و آینده ایران بالاتر از تامین گسترده واکسن موثر و با کیفیت از همه مجاری ممکن و توسط مجموعه گسترده و متنوعی از تامینکنندگان (خصوصی و دولتی و جامعه مدنی و بینالمللی و ...) نیست.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
بدهی دولت
سوالی که از بنده فراوان میشود و مطمئنم روی آن در رسانهها هم خیلی مانور داده میشود: بدهی عظیم دولتهای کشورهایی مثل آمریکا نهایتا به کجا خواهد رسید؟ طبعا ماجرا بسیار پیچیده است و ابعاد مختلف دارد ولی یک جواب و تصویر ساده و مجرد از آن این است: قرار نیست به جایی برسد یا مشکلی باشد، تا وقتی که دولت آن کشور قادر است «بهره» بدهی را مرتب بپردازد!
شاید برایتان عجیب باشد که پس «اصل» بدهی چه خواهد شد؟ به این مثال فکر کنید. فرض کنید برای شرکتتان پول برای خرید ساختمان ندارید ولی میتوانید ساختمانی را برای ۳۰۰ سال اجاره کنید و قادر هم هستید که اجاره را پرداخت کنید. آیا صاحب ساختمان امروز نگران پس گرفتن آن بعد از ۳۰۰ سال است؟ احتمالا خیر! آیا مستاجر نگران خرید ساختمان است؟ احتمالا خیر! چرا؟ چون قیمت ساختمان از طریق ارزش فعلی اجارهها (همان بهره) در طول این مدت عملا پرداخت خواهد شد و قیمت فروش در ۳۰۰ سال بعد، از زاویه نگاه امروز اهمیت چندانی ندارد.
بدهی دائمی (Perpetual Debt) هم کمابیش چنین چیزی است. تازه حسن بدهی (در مقایسه با ساختمان) این است که وقتی نرخ بهره پایین میآید، دولتها میتوانند با نرخ پایینتر وام بگیرند و مقداری از بدهی قبلی سررسید شده را یکجا پس بدهند و از آن نقطه دوباره با بهره کمتری ادامه بدهند (یعنی بدهی را بچرخانند.)
گفتم که ماجرا پیچیدهتر از این است ولی این تصویر مجرد ممکن است زاویه متفاوتی به شما بدهد و توضیح بدهد که چرا متخصصان (بر خلاف رسانهها و افکار عمومی) این قدر نگران بدهی نیستند.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
سوالی که از بنده فراوان میشود و مطمئنم روی آن در رسانهها هم خیلی مانور داده میشود: بدهی عظیم دولتهای کشورهایی مثل آمریکا نهایتا به کجا خواهد رسید؟ طبعا ماجرا بسیار پیچیده است و ابعاد مختلف دارد ولی یک جواب و تصویر ساده و مجرد از آن این است: قرار نیست به جایی برسد یا مشکلی باشد، تا وقتی که دولت آن کشور قادر است «بهره» بدهی را مرتب بپردازد!
شاید برایتان عجیب باشد که پس «اصل» بدهی چه خواهد شد؟ به این مثال فکر کنید. فرض کنید برای شرکتتان پول برای خرید ساختمان ندارید ولی میتوانید ساختمانی را برای ۳۰۰ سال اجاره کنید و قادر هم هستید که اجاره را پرداخت کنید. آیا صاحب ساختمان امروز نگران پس گرفتن آن بعد از ۳۰۰ سال است؟ احتمالا خیر! آیا مستاجر نگران خرید ساختمان است؟ احتمالا خیر! چرا؟ چون قیمت ساختمان از طریق ارزش فعلی اجارهها (همان بهره) در طول این مدت عملا پرداخت خواهد شد و قیمت فروش در ۳۰۰ سال بعد، از زاویه نگاه امروز اهمیت چندانی ندارد.
بدهی دائمی (Perpetual Debt) هم کمابیش چنین چیزی است. تازه حسن بدهی (در مقایسه با ساختمان) این است که وقتی نرخ بهره پایین میآید، دولتها میتوانند با نرخ پایینتر وام بگیرند و مقداری از بدهی قبلی سررسید شده را یکجا پس بدهند و از آن نقطه دوباره با بهره کمتری ادامه بدهند (یعنی بدهی را بچرخانند.)
گفتم که ماجرا پیچیدهتر از این است ولی این تصویر مجرد ممکن است زاویه متفاوتی به شما بدهد و توضیح بدهد که چرا متخصصان (بر خلاف رسانهها و افکار عمومی) این قدر نگران بدهی نیستند.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
واکسینانسون توزیعشده
این حرف را چند ماه پیش و چندین بار گفتم و تکرار میکنم: با توجه به شرایط و واقعیتهایی که هست، از واردات و واکسیناسون گروهای مختلف اجتماعی توسط بخش خصوصی انتقاد نکنید! اوایل کار صحبتش مطرح شد که نهادهای مختلف حرفهای و صنفی راسا واکسن وارد کنند و به اعضای خود تزریق کنند. یادم هست که موج گسترده مخالفت با آن به وجود آمد و وجود داشت و نهایتا باعث متوقف شدن این روند شد.
متوجهم که در حالت ایدهال و به اصطلاح بهینه اول (First-best) باید واکسن خوب در حجم بالا توسط دولت وارد و به همه اقشار (بر اساس اولیتبندی تخصصی) تزریق میشد ولی اولا این مکانیسم تا الان کار نکرده است و ثانیا واردات و تزریق توسط بخش خصوصی لزوما رقیب این مکانیسم همهگانی نیست، بلکه مکمل آن است! چه بسا اگر همان موقع (در حوالی دیماه) نهادهای مختلفی مثل اتاق بازرگانی و انجمنهایی مثل نظام مهندسی و نظام پزشکی و صنف گردشگری و حمل و نقل و غیره هر کدام جداگانه و در سهم خودش برای اعضای خود واکسن وارد کرده بودند، الان روی هم رفته درصد بالایی از جامعه واکسن دریافت کرده بودند و وضعیت برای همه بهتر بود.
فراموش نکنیم که واکسن کرونا برونداد مثبت (Positive Externality) دارد و هر نفر بیشتری که واکسن خوبی میزند (از هر طریقی)، نهایتا فایدهاش به بقیه هم میرسد. به نظرم واکنش منفی چند ماه پیش از آن مواردی بود که عدالتطلبی خام و دولت-محوری بیموقع نهایتا به سلامت خود جامعه ضربه زد. میشد در کنار مطالبه از دولت برای واکسیناسون همهگانی و رایگان، به بخش خصوصی هم اجازه داد در مسیر موازی خودش پیش برود و چه بسا زودتر از دولت کار را تمام کند. الان هم باید از حرکت نهادهای صنفی و تجاری و شرکتهای بخش خصوصی حمایت کرد.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
این حرف را چند ماه پیش و چندین بار گفتم و تکرار میکنم: با توجه به شرایط و واقعیتهایی که هست، از واردات و واکسیناسون گروهای مختلف اجتماعی توسط بخش خصوصی انتقاد نکنید! اوایل کار صحبتش مطرح شد که نهادهای مختلف حرفهای و صنفی راسا واکسن وارد کنند و به اعضای خود تزریق کنند. یادم هست که موج گسترده مخالفت با آن به وجود آمد و وجود داشت و نهایتا باعث متوقف شدن این روند شد.
متوجهم که در حالت ایدهال و به اصطلاح بهینه اول (First-best) باید واکسن خوب در حجم بالا توسط دولت وارد و به همه اقشار (بر اساس اولیتبندی تخصصی) تزریق میشد ولی اولا این مکانیسم تا الان کار نکرده است و ثانیا واردات و تزریق توسط بخش خصوصی لزوما رقیب این مکانیسم همهگانی نیست، بلکه مکمل آن است! چه بسا اگر همان موقع (در حوالی دیماه) نهادهای مختلفی مثل اتاق بازرگانی و انجمنهایی مثل نظام مهندسی و نظام پزشکی و صنف گردشگری و حمل و نقل و غیره هر کدام جداگانه و در سهم خودش برای اعضای خود واکسن وارد کرده بودند، الان روی هم رفته درصد بالایی از جامعه واکسن دریافت کرده بودند و وضعیت برای همه بهتر بود.
فراموش نکنیم که واکسن کرونا برونداد مثبت (Positive Externality) دارد و هر نفر بیشتری که واکسن خوبی میزند (از هر طریقی)، نهایتا فایدهاش به بقیه هم میرسد. به نظرم واکنش منفی چند ماه پیش از آن مواردی بود که عدالتطلبی خام و دولت-محوری بیموقع نهایتا به سلامت خود جامعه ضربه زد. میشد در کنار مطالبه از دولت برای واکسیناسون همهگانی و رایگان، به بخش خصوصی هم اجازه داد در مسیر موازی خودش پیش برود و چه بسا زودتر از دولت کار را تمام کند. الان هم باید از حرکت نهادهای صنفی و تجاری و شرکتهای بخش خصوصی حمایت کرد.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
نقدها و سوالاتی در مورد بدهی دولت
مثل همیشه پس از انتشار پست قبلی در مورد زاویه نگاه به بدهی دولت (از منظر پرداخت بهره یا Debt Service به جای پرداخت اصلی)، نقدها و سوالات و مباحث تکمیلی زیادی از سوی خوانندگان گرامی دریافت کردم. خلاصهای از آنها و برخی نکات تکمیلی را اینجا مینویسم.
۱) وقتی از منظر بدهی دائمی به مساله نگاه کنیم، باید بین «سطح بدهی» و «سطح اقساط (Debt Service)» تفکیک قایل شویم. برای ملموس شدن ماجرا به این دو عدد نگاه کنید: از سال ۲۰۰۰ تا الان، سطح بدهی دولتی آمریکا از حدود ۳۰درصد به ۸۰درصد تولید ناخالص داخلی (GDP) رسیده است. ولی از آن طرف «بهره پرداختی» از حدود «یک و نیم درصد GDP» به «نیم درصد GDP» تقلیل پیدا کرده است! (توجه کنید که از منظر بدهی دائمی، بدهکار فقط بهره را پرداخت میکند و اقساط شامل بازپرداخت اصل نیست.)
۲) چرا این اتفاق افتاده است؟ یک دلیلش به پدیده فراوانی پسانداز (Saving Glut) در سطح جهانی بر میگردد که باعث شده است نرخهای بهره به شدت پایین باشد. چرا پسانداز فراوان است؟ یک دلیلش تغییرات جمعیتی و دلیل دیگرش رشد اقتصادهای نوظهور (مثل چین) است. وقتی جمعیت جوان و پولدار باشد و زیرساختها هم قبلا ساخته شده باشد، عرضه پسانداز بالا است چون این جوانها میخواهند مازاد درآمد خود را جایی برای بازنشستگی پسانداز کنند. وقتی هم اقتصاد نیاز زیادی به ساختن ندارد، تقاضای سرمایهگذاری پایین خواهد بود و نرخهای بهره در تعادل پایین میآیند.
۳) حالا اگر بدهی دولت صرف اقداماتی بشود که رشد اقتصادی را تسریع کند (مثلا ارتقاء کیفیت و کمیت آموزشهای کاربردی و عملی برای عموم مردم، بهبود کیفیت بوروکراسی و نظام قضایی یا ساختن زیرساختهایی مثل قطار سریع) و نرخ رشد اقتصادی بزرگتر از نرخ بهره بدهی باشد، اقتصاد در مجموع سود میبرد! در این حالت کیک اقتصاد سریعتر از وزنه اقساط وام بزرگتر میشود و در بلندمدت فشار بدهی به بودجه دولت «کمتر» میشود چون کل بودجه دولت (که ضریبی از GDP است) جلوتر از اقساط بدهی رشد میکند.
۴) سوال: آیا این بدهی گرفتن نمیتواند بازی پونزی باشد؟ چرا بازی پونزی بانکها و موسسات مالی را تقبیح میکنیم ولی این نگاه را به بدهی دولت نداریم؟ پاسخ: سوال بسیار به جایی است و بلی میتواند بازی پونزی باشد! اگر بدهی دولت بیشتر صرف مصرف جاری یا اتلاف شود و اقساط وامهای قبلی صرفا با بدهی جدید پرداخت شود، ماجرا به بازی پونزی بیشباهت نیست. در این حالت کیفیت اعتباری دولت آن کشور مرتبا کمتر شده و یک جایی که دیگر نتواند قرض را بچرخاند (به اصطلاح معضل Debt Overhang) به نکول یا بحران بر میخورد که مثالش را در آمریکای لاتین و روسیه و یونان و اسپانیا و الخ دیدهایم.
۵) سوال: آیا این روند بدون ریسک است؟ پاسخ: خیر، حتما ریسک دارد. مثلا اگر یک زمانی نرخهای بهره جهانی جهش جدی کنند (مثل دهه هفتاد و هشتاد میلادی)، ممکن است که بار اقساط وام (Debt Service) حتی برای اقتصادهای توسعهیافته هم خیلی سنگین شود.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
مثل همیشه پس از انتشار پست قبلی در مورد زاویه نگاه به بدهی دولت (از منظر پرداخت بهره یا Debt Service به جای پرداخت اصلی)، نقدها و سوالات و مباحث تکمیلی زیادی از سوی خوانندگان گرامی دریافت کردم. خلاصهای از آنها و برخی نکات تکمیلی را اینجا مینویسم.
۱) وقتی از منظر بدهی دائمی به مساله نگاه کنیم، باید بین «سطح بدهی» و «سطح اقساط (Debt Service)» تفکیک قایل شویم. برای ملموس شدن ماجرا به این دو عدد نگاه کنید: از سال ۲۰۰۰ تا الان، سطح بدهی دولتی آمریکا از حدود ۳۰درصد به ۸۰درصد تولید ناخالص داخلی (GDP) رسیده است. ولی از آن طرف «بهره پرداختی» از حدود «یک و نیم درصد GDP» به «نیم درصد GDP» تقلیل پیدا کرده است! (توجه کنید که از منظر بدهی دائمی، بدهکار فقط بهره را پرداخت میکند و اقساط شامل بازپرداخت اصل نیست.)
۲) چرا این اتفاق افتاده است؟ یک دلیلش به پدیده فراوانی پسانداز (Saving Glut) در سطح جهانی بر میگردد که باعث شده است نرخهای بهره به شدت پایین باشد. چرا پسانداز فراوان است؟ یک دلیلش تغییرات جمعیتی و دلیل دیگرش رشد اقتصادهای نوظهور (مثل چین) است. وقتی جمعیت جوان و پولدار باشد و زیرساختها هم قبلا ساخته شده باشد، عرضه پسانداز بالا است چون این جوانها میخواهند مازاد درآمد خود را جایی برای بازنشستگی پسانداز کنند. وقتی هم اقتصاد نیاز زیادی به ساختن ندارد، تقاضای سرمایهگذاری پایین خواهد بود و نرخهای بهره در تعادل پایین میآیند.
۳) حالا اگر بدهی دولت صرف اقداماتی بشود که رشد اقتصادی را تسریع کند (مثلا ارتقاء کیفیت و کمیت آموزشهای کاربردی و عملی برای عموم مردم، بهبود کیفیت بوروکراسی و نظام قضایی یا ساختن زیرساختهایی مثل قطار سریع) و نرخ رشد اقتصادی بزرگتر از نرخ بهره بدهی باشد، اقتصاد در مجموع سود میبرد! در این حالت کیک اقتصاد سریعتر از وزنه اقساط وام بزرگتر میشود و در بلندمدت فشار بدهی به بودجه دولت «کمتر» میشود چون کل بودجه دولت (که ضریبی از GDP است) جلوتر از اقساط بدهی رشد میکند.
۴) سوال: آیا این بدهی گرفتن نمیتواند بازی پونزی باشد؟ چرا بازی پونزی بانکها و موسسات مالی را تقبیح میکنیم ولی این نگاه را به بدهی دولت نداریم؟ پاسخ: سوال بسیار به جایی است و بلی میتواند بازی پونزی باشد! اگر بدهی دولت بیشتر صرف مصرف جاری یا اتلاف شود و اقساط وامهای قبلی صرفا با بدهی جدید پرداخت شود، ماجرا به بازی پونزی بیشباهت نیست. در این حالت کیفیت اعتباری دولت آن کشور مرتبا کمتر شده و یک جایی که دیگر نتواند قرض را بچرخاند (به اصطلاح معضل Debt Overhang) به نکول یا بحران بر میخورد که مثالش را در آمریکای لاتین و روسیه و یونان و اسپانیا و الخ دیدهایم.
۵) سوال: آیا این روند بدون ریسک است؟ پاسخ: خیر، حتما ریسک دارد. مثلا اگر یک زمانی نرخهای بهره جهانی جهش جدی کنند (مثل دهه هفتاد و هشتاد میلادی)، ممکن است که بار اقساط وام (Debt Service) حتی برای اقتصادهای توسعهیافته هم خیلی سنگین شود.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
Telegram
یک لیوان چای داغ، نوشتههای حامد قدوسی hamed_ghoddusi
بدهی دولت
سوالی که از بنده فراوان میشود و مطمئنم روی آن در رسانهها هم خیلی مانور داده میشود: بدهی عظیم دولتهای کشورهایی مثل آمریکا نهایتا به کجا خواهد رسید؟ طبعا ماجرا بسیار پیچیده است و ابعاد مختلف دارد ولی یک جواب و تصویر ساده و مجرد از آن این است:…
سوالی که از بنده فراوان میشود و مطمئنم روی آن در رسانهها هم خیلی مانور داده میشود: بدهی عظیم دولتهای کشورهایی مثل آمریکا نهایتا به کجا خواهد رسید؟ طبعا ماجرا بسیار پیچیده است و ابعاد مختلف دارد ولی یک جواب و تصویر ساده و مجرد از آن این است:…
Forwarded from انجمن علمی دانشجویی اقتصاد شریف
🔖 آشنایی با دورهی کارشناسی ارشد علوم اقتصادی
📌 ویژهی داوطلبان کنکور سال ۱۴۰۰
📅 چهارشنبه، ۱۰ شهریور ۱۴۰۰
🕕 ساعت ۱۸
🗓 افزودن به تقویم گوگل
📍محل برگزاری
https://vc.sharif.edu/ch/ss-economics
📝 شما میتوانید پرسشهای خود را از طریق این فرم با ما در میان بگذارید.
@SharifEconAA
📌 ویژهی داوطلبان کنکور سال ۱۴۰۰
📅 چهارشنبه، ۱۰ شهریور ۱۴۰۰
🕕 ساعت ۱۸
🗓 افزودن به تقویم گوگل
📍محل برگزاری
https://vc.sharif.edu/ch/ss-economics
📝 شما میتوانید پرسشهای خود را از طریق این فرم با ما در میان بگذارید.
@SharifEconAA
Forwarded from Learn With Mehdi
قسمت اول از مجموعه ویدیوهایی که با حامد قدوسی @hamedghoddusi در حال ضبطشون هستیم، منتشر شد. توی این ویدیوها سعی میکنیم تا تا در مورد کاربرد #پایتون برای تحلیلهای اقتصادی از دریافت اطلاعات تا پردازش اون صحبت کنیم و قدم به قدم یک پروژه واقعی رو پیش ببریم.
موضوع پروژهای که مطرح شده بخاطر دسترسی به اطلاعات، آموزشهای جانبی و جذابیت موضوع ارزیابی اثر واکسنیاسیون در ایالات مختلف آمریکاست.
در بخش اول به صورت مشخص سعی میکنیم راهحلهای مختلف برای دریافت خودکار این اطلاعات رو بررسی کنیم.
لینک ویدیو
موضوع پروژهای که مطرح شده بخاطر دسترسی به اطلاعات، آموزشهای جانبی و جذابیت موضوع ارزیابی اثر واکسنیاسیون در ایالات مختلف آمریکاست.
در بخش اول به صورت مشخص سعی میکنیم راهحلهای مختلف برای دریافت خودکار این اطلاعات رو بررسی کنیم.
لینک ویدیو
YouTube
یک لیوان چای با پایتون - گپ با حامد قدوسی - دریافت اطلاعات از سطح وب
در این مجموعه ویدیو با حامد قدوسی عزیز در مورد کاربردهای پایتون برای خودکارسازی و تسریع کار با دادهها صحبت میکنیم.
در قسمت اول این مجموعه یک پروژه واقعی برای ارزیابی تاثیر واکسنیاسیون کرونا سعی میکنم با جستجو در ساختار سایت مرکز کنترل و پیشگیری بیماریهای…
در قسمت اول این مجموعه یک پروژه واقعی برای ارزیابی تاثیر واکسنیاسیون کرونا سعی میکنم با جستجو در ساختار سایت مرکز کنترل و پیشگیری بیماریهای…
کجا ارشد اقتصاد بخوانیم؟
این متن را سال ۱۳۹۸ نوشته بودم و دوستان زیادی پیشنهاد کردند که، با اندکی بروزرسانی، بازنشر کنم. آن سال و امسال تعداد زیادی پیام از دوستان جوان گرفتم که میپرسیدند به کدام دانشگاه بپیوندند؟ در نتیجه فکر کردم شاید یک پست برای پاسخگویی کلی مفید باشد. اول از همه بگویم که اطلاعات من بسیار محدود است و مشاهدات زیادی هم ندارم که بتوانم پاسخ پختهای بدهم. این پست را مینویسم که از بازخوردهای تکمیلی دیگران هم بهره ببریم.
۱) اولین قدم این است که به این سوال کلیدی پاسخ بدهیم که «بعد از ارشد میخواهید چه کار کنید؟» در ایران بمانید و پس از ارشد به عنوان محقق و مشاور کار کنید؟ در ایران بمانید و دکترا بخوانید و وارد دانشگاه شوید؟ به خارج بروید و سریع وارد بازار کار شوید؟ به خارج بروید و سریع یک دکترای خوب بگیرید و برای خدمت به کشور برگردید؟ به خارج بروید و دکترا بگیرید و همانجا بمانید؟ یک ارشد اقتصاد بگیرید تا دیدتان نسبت به دنیا غنیتر شود ولی برای شغل سراغ مسیرهای دیگری (مثل تخصص دوره لیسانستان) بروید؟
پاسخ این سوالات اثر کلیدی روی انتخاب دانشگاه مقصد دارد. مثال عینی بزنم: در دهه هفتاد بچههایی که ارشد را در موسسه نیاوران میگرفتند آموزش خیلی خوبی روی «دادههای اقتصاد ایران» دریافت میکردند و مثلا در کار با موضوعاتی مثل بودجه خانوار یا سریهای زمانی اقتصاد ایران دست به آچار میشدند. شریف در چند سال اول تاسیسش از این جهت از نیاوران عقبتر بود.
به نظرم همین موضوع در انتخاب بین شریف و خاتم تا حدی ملموس است. الان شریف برای کسی که میخواهد روی «اقتصاد ایران» یا «اقتصاد سیاسی» کار کند انتخاب بهتری است ولی اگر کسی میخواهد کار نظری در حوزه خرد و طراحی بازار انجام بدهد احتمالا خاتم گزینه قویتری است.
۲) کیفیت آموزش در دانشگاههای داخل مرتبا بالا رفته است و به نظرم برای کسی که خودش جدی است، شریف و خاتم و نیاوران و علامه و تهران و الخ همهگی فرصتهای خوبی برای آموختن دارند. الان هم که زمان نسبتا طولانی از پیوستن فارغالتحصیلان ارشد داخل به دانشگاههای مختلف دنیا گذشته است، میبینیم که دوستان موفق زیادی از همه دانشگاهها (از شریف گرفته تا علامه و بهشتی و تهران) در دنیا حضور دارند.
۳) به نظرم کیفیت آموزش پایه بین شریف و خاتم و با مقداری فاصله تا حدی نیاوران کمابیش قابل مقایسه است. خصوصا خاتم و شریف به نوعی تعادل برابر رسیدهاند. اگر شریف مدنیزاده را دارد، خاتم هم جوشقانی را دارد. در مقابل علی ابراهیم نژاد، حمیدرضا آرین و شیوا زمانی شریف، خاتم مهدی حیدری و پژمان عابدیفر و مهدی حقباعلی را دارد و در مقابل فرشاد فاطمی و محمد وصال در شریف، بهرنگ کمالی و سپهر اکباتانی در خاتم هستند. نهایتا رحمتی و مروتی هم پروفایل مشابه دارند. در سنجی احتمالا کمی تفاوت هست چون در شریف کشاورز و برکچیان (بروزرسانی: فکر میکنم از شریف رفته) و وصال گروه بزرگتر و قوی را تشکیل میدهند ولی خاتم فقط لیلا شیوا را دارد. و البته شریف اشخصی مثل مسعود نیلی و امینه محمودزاده را در حوزه کلان-سیاسی-ایران دارد که خاتم دقیقا معادلشان را ندارد. در مقابل خاتم فرشاد حقپناه را در حوزه تئوری مالی دارد که شاید در شریف معادل ندارد (بروزرسانی: فکر میکنم فرشاد از خاتم رفته است.)
۴) به لحاظ سمینارها و تعامل با محققان مدعو احتمالا خاتم وضعیت بهتری دارد.
۵) شریف مزیت اندازه بزرگتر جمعیت دانشجویی (اثر شبکهای) و تجربه شخصی حضور در یک دانشگاه بزرگتر را دارد (خصوصا اگر در دوره لیسانس جای دیگری بودهاید). خاتم امتیاز امکانات فیزیکی و کمک هزینه و الخ بهتر برای سرانه دانشجو.
۶) از دید پذیرش؟ نمیدانم چون از خاتم هنوز مشاهدهای نداریم ولی به نظرم در ۲-۳ سال آینده، دو گروه به هم نزدیک خواهند شد و بعید میدانم برای کسی که امسال وارد ارشد میشود این جنبه تفاوت معنیداری باشد. (بروزرسانی: پس از مشاهده عملکرد خاتم و شریف در جایابی دکترا به نظر این پیشبینی دو سال قبل درست بود.)
۷) آیا مهندسی سیستمهای اقتصاد یا اقتصاد اهمیت خاصی دارد؟ به نظرم نه!
۸) برای کسی که میخواهد در حوزه اقتصاد انرژی و منابع طبیعی کار کند احتمالا نیاوران گزینه قابل تامل و جدی است (علی متوسلی و مهدی فدایی و حمیده اصفهانی و تا حدی محمد حسینی و جلالی نایینی + هیات علمی قوی گروه حمل و نقل). متاسفانه با رفتن خیابانی و مزیکی (هر دو به علامه)، کوثر یوسفی (تهران) و مهدی صادقزاده از قدرت موسسه کاسته شده است. هر چند ظاهرا همکاری تدریس ادامه دارد. ادامه متن
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
این متن را سال ۱۳۹۸ نوشته بودم و دوستان زیادی پیشنهاد کردند که، با اندکی بروزرسانی، بازنشر کنم. آن سال و امسال تعداد زیادی پیام از دوستان جوان گرفتم که میپرسیدند به کدام دانشگاه بپیوندند؟ در نتیجه فکر کردم شاید یک پست برای پاسخگویی کلی مفید باشد. اول از همه بگویم که اطلاعات من بسیار محدود است و مشاهدات زیادی هم ندارم که بتوانم پاسخ پختهای بدهم. این پست را مینویسم که از بازخوردهای تکمیلی دیگران هم بهره ببریم.
۱) اولین قدم این است که به این سوال کلیدی پاسخ بدهیم که «بعد از ارشد میخواهید چه کار کنید؟» در ایران بمانید و پس از ارشد به عنوان محقق و مشاور کار کنید؟ در ایران بمانید و دکترا بخوانید و وارد دانشگاه شوید؟ به خارج بروید و سریع وارد بازار کار شوید؟ به خارج بروید و سریع یک دکترای خوب بگیرید و برای خدمت به کشور برگردید؟ به خارج بروید و دکترا بگیرید و همانجا بمانید؟ یک ارشد اقتصاد بگیرید تا دیدتان نسبت به دنیا غنیتر شود ولی برای شغل سراغ مسیرهای دیگری (مثل تخصص دوره لیسانستان) بروید؟
پاسخ این سوالات اثر کلیدی روی انتخاب دانشگاه مقصد دارد. مثال عینی بزنم: در دهه هفتاد بچههایی که ارشد را در موسسه نیاوران میگرفتند آموزش خیلی خوبی روی «دادههای اقتصاد ایران» دریافت میکردند و مثلا در کار با موضوعاتی مثل بودجه خانوار یا سریهای زمانی اقتصاد ایران دست به آچار میشدند. شریف در چند سال اول تاسیسش از این جهت از نیاوران عقبتر بود.
به نظرم همین موضوع در انتخاب بین شریف و خاتم تا حدی ملموس است. الان شریف برای کسی که میخواهد روی «اقتصاد ایران» یا «اقتصاد سیاسی» کار کند انتخاب بهتری است ولی اگر کسی میخواهد کار نظری در حوزه خرد و طراحی بازار انجام بدهد احتمالا خاتم گزینه قویتری است.
۲) کیفیت آموزش در دانشگاههای داخل مرتبا بالا رفته است و به نظرم برای کسی که خودش جدی است، شریف و خاتم و نیاوران و علامه و تهران و الخ همهگی فرصتهای خوبی برای آموختن دارند. الان هم که زمان نسبتا طولانی از پیوستن فارغالتحصیلان ارشد داخل به دانشگاههای مختلف دنیا گذشته است، میبینیم که دوستان موفق زیادی از همه دانشگاهها (از شریف گرفته تا علامه و بهشتی و تهران) در دنیا حضور دارند.
۳) به نظرم کیفیت آموزش پایه بین شریف و خاتم و با مقداری فاصله تا حدی نیاوران کمابیش قابل مقایسه است. خصوصا خاتم و شریف به نوعی تعادل برابر رسیدهاند. اگر شریف مدنیزاده را دارد، خاتم هم جوشقانی را دارد. در مقابل علی ابراهیم نژاد، حمیدرضا آرین و شیوا زمانی شریف، خاتم مهدی حیدری و پژمان عابدیفر و مهدی حقباعلی را دارد و در مقابل فرشاد فاطمی و محمد وصال در شریف، بهرنگ کمالی و سپهر اکباتانی در خاتم هستند. نهایتا رحمتی و مروتی هم پروفایل مشابه دارند. در سنجی احتمالا کمی تفاوت هست چون در شریف کشاورز و برکچیان (بروزرسانی: فکر میکنم از شریف رفته) و وصال گروه بزرگتر و قوی را تشکیل میدهند ولی خاتم فقط لیلا شیوا را دارد. و البته شریف اشخصی مثل مسعود نیلی و امینه محمودزاده را در حوزه کلان-سیاسی-ایران دارد که خاتم دقیقا معادلشان را ندارد. در مقابل خاتم فرشاد حقپناه را در حوزه تئوری مالی دارد که شاید در شریف معادل ندارد (بروزرسانی: فکر میکنم فرشاد از خاتم رفته است.)
۴) به لحاظ سمینارها و تعامل با محققان مدعو احتمالا خاتم وضعیت بهتری دارد.
۵) شریف مزیت اندازه بزرگتر جمعیت دانشجویی (اثر شبکهای) و تجربه شخصی حضور در یک دانشگاه بزرگتر را دارد (خصوصا اگر در دوره لیسانس جای دیگری بودهاید). خاتم امتیاز امکانات فیزیکی و کمک هزینه و الخ بهتر برای سرانه دانشجو.
۶) از دید پذیرش؟ نمیدانم چون از خاتم هنوز مشاهدهای نداریم ولی به نظرم در ۲-۳ سال آینده، دو گروه به هم نزدیک خواهند شد و بعید میدانم برای کسی که امسال وارد ارشد میشود این جنبه تفاوت معنیداری باشد. (بروزرسانی: پس از مشاهده عملکرد خاتم و شریف در جایابی دکترا به نظر این پیشبینی دو سال قبل درست بود.)
۷) آیا مهندسی سیستمهای اقتصاد یا اقتصاد اهمیت خاصی دارد؟ به نظرم نه!
۸) برای کسی که میخواهد در حوزه اقتصاد انرژی و منابع طبیعی کار کند احتمالا نیاوران گزینه قابل تامل و جدی است (علی متوسلی و مهدی فدایی و حمیده اصفهانی و تا حدی محمد حسینی و جلالی نایینی + هیات علمی قوی گروه حمل و نقل). متاسفانه با رفتن خیابانی و مزیکی (هر دو به علامه)، کوثر یوسفی (تهران) و مهدی صادقزاده از قدرت موسسه کاسته شده است. هر چند ظاهرا همکاری تدریس ادامه دارد. ادامه متن
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
Telegram
یک لیوان چای داغ، نوشتههای حامد قدوسی hamed_ghoddusi
کجا ارشد اقتصاد بخوانیم؟ (ادامه از اینجا)
۹) در دانشگاههایی مثل تهران و علامه هم جمع خوبی از دوستان جوان و فعال مثل مهدی ناجی و کوثر یوسفی و هما اصفهانی و عطیه وحیدمنش (تهران) و آرین دانشمند و ناصر خیابانی و ... (علامه) جمع شدهاند. ولی از عملکرد جایابی…
۹) در دانشگاههایی مثل تهران و علامه هم جمع خوبی از دوستان جوان و فعال مثل مهدی ناجی و کوثر یوسفی و هما اصفهانی و عطیه وحیدمنش (تهران) و آرین دانشمند و ناصر خیابانی و ... (علامه) جمع شدهاند. ولی از عملکرد جایابی…
کجا ارشد اقتصاد بخوانیم؟ (ادامه از اینجا)
۹) در دانشگاههایی مثل تهران و علامه هم جمع خوبی از دوستان جوان و فعال مثل مهدی ناجی و کوثر یوسفی و هما اصفهانی و عطیه وحیدمنش (تهران) و آرین دانشمند و ناصر خیابانی و ... (علامه) جمع شدهاند. ولی از عملکرد جایابی بازار کار و دوره دکترا این دانشگاهها متاسفانه اطلاع ندارم :(
۱۰) راستی شنیدم که تیاس (خاتم) امسال دوره مالی هم برگزار میکند و طبق شنیدهها گروه اقتصاد و مالی خاتم کمکم تفکیک ملموستری خواهند داشت و شاید هر کدوم بیشتر به سمت مباحث تخصصیتر بروند. در نسخه قبلی، اشتباهی مهدی حقباعلی را به جای خاتم، در شریف نوشته بودم.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
۹) در دانشگاههایی مثل تهران و علامه هم جمع خوبی از دوستان جوان و فعال مثل مهدی ناجی و کوثر یوسفی و هما اصفهانی و عطیه وحیدمنش (تهران) و آرین دانشمند و ناصر خیابانی و ... (علامه) جمع شدهاند. ولی از عملکرد جایابی بازار کار و دوره دکترا این دانشگاهها متاسفانه اطلاع ندارم :(
۱۰) راستی شنیدم که تیاس (خاتم) امسال دوره مالی هم برگزار میکند و طبق شنیدهها گروه اقتصاد و مالی خاتم کمکم تفکیک ملموستری خواهند داشت و شاید هر کدوم بیشتر به سمت مباحث تخصصیتر بروند. در نسخه قبلی، اشتباهی مهدی حقباعلی را به جای خاتم، در شریف نوشته بودم.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
Telegram
یک لیوان چای داغ، نوشتههای حامد قدوسی hamed_ghoddusi
کجا ارشد اقتصاد بخوانیم؟
این متن را سال ۱۳۹۸ نوشته بودم و دوستان زیادی پیشنهاد کردند که، با اندکی بروزرسانی، بازنشر کنم. آن سال و امسال تعداد زیادی پیام از دوستان جوان گرفتم که میپرسیدند به کدام دانشگاه بپیوندند؟ در نتیجه فکر کردم شاید یک پست برای پاسخگویی…
این متن را سال ۱۳۹۸ نوشته بودم و دوستان زیادی پیشنهاد کردند که، با اندکی بروزرسانی، بازنشر کنم. آن سال و امسال تعداد زیادی پیام از دوستان جوان گرفتم که میپرسیدند به کدام دانشگاه بپیوندند؟ در نتیجه فکر کردم شاید یک پست برای پاسخگویی…
Forwarded from teias (Pasargadschools previously)
📌📌📌همایش آنلاین دوره ویژه کارشناسی ارشد مالی، گرایشهای «مهندسی مالی و مدیریت ریسک» و «بانکداری» دانشگاه خاتم
دانشگاه خاتم در نظر دارد در سال تحصیلی ٠١-١۴٠٠، برای دومین سال پیاپی با ارائه دوره ویژه کارشناسی ارشد مالی، گرایشهای «مهندسی مالی و مدیریت ریسک» و «بانکداری» از دانشجویان علاقهمند به ادامه تحصیل در این رشته پذیرش به عمل آورد.
🗓️ شنبه ۱۳ شهریور ١۴٠٠
🕔 ساعت ۱۶:٠٠ الی ١۸:٠٠
📌از تمامی علاقهمندان جهت شرکت در این همایش، دعوت میشود از طریق لینک زیر شرکت نمایند.
❇️ این همایش به صورت آنلاین بوده و در پلتفرم زوم برگزار میگردد. ❇️
✅ لینک شرکت در همایش:
https://b2n.ir/finance1400
@pasargadschools
دانشگاه خاتم در نظر دارد در سال تحصیلی ٠١-١۴٠٠، برای دومین سال پیاپی با ارائه دوره ویژه کارشناسی ارشد مالی، گرایشهای «مهندسی مالی و مدیریت ریسک» و «بانکداری» از دانشجویان علاقهمند به ادامه تحصیل در این رشته پذیرش به عمل آورد.
🗓️ شنبه ۱۳ شهریور ١۴٠٠
🕔 ساعت ۱۶:٠٠ الی ١۸:٠٠
📌از تمامی علاقهمندان جهت شرکت در این همایش، دعوت میشود از طریق لینک زیر شرکت نمایند.
❇️ این همایش به صورت آنلاین بوده و در پلتفرم زوم برگزار میگردد. ❇️
✅ لینک شرکت در همایش:
https://b2n.ir/finance1400
@pasargadschools
آیا اقتصاد ایران واقعا ۱۹۲ میلیارد دلار شده است؟ یک تحلیل انتقادی
۱) منتظر این بودم که با اعلام عدد «جیدیپی دلاری ایران به قیمت بازاری دلار توسط بانک جهانی» تیترهای ژورنالیستی و هیجانی زیادی حول آن شکل بگیرد و ظاهرا گرفته است و احتمالا در روزهای آینده هم خبرهای زیادی حول آن دست به دست خواهد شد. ولی هر کسی که با شیوه تولید ناخالص داخلی آشنا باشد میداند که این عدد دقیق نیست! وظیفه کسی هم که خود را «اقتصاددان» معرفی میکند این نیست که چشم بسته آن را به مخاطب بفروشد بلکه باید توضیح دهد که این عدد از کجا آمده و چرا قابل اعتماد هست یا نیست.
۲) خب اول توضیح یک خطی غیرفنی بدهیم که چرا این عدد احتمالا غلط است. نرخ دلار بازار آزاد را در این چند سال همه به خاطر داریم، از ۳۵۰۰ به حدود ۱۲۰۰۰ و بعد به حدود ۲۵۰۰۰ تومان رسیده است. خیلی روشن و غمانگیز. حالا به هزینه سلمانی یا کرایه تاکسی یا کلاس زبان یا معاینه پزشک عمومی فکر کنید. آیا هزینه کوتاهکردن موی سر (و این نوع خدمات دیگر) در این ۴-۵ سال، نزدیک هشت برابر شده است؟ بعید میدانم. خب این چه ربطی به بحث ما دارد؟ این که یک خدمت مشخص (مثلا کوتاه کردن موی سر) در سال ۱۳۹۵ و سال ۱۳۹۹ به «قیمت ریالی روز» در حسابهای ملی ثبت میشود ولی وقتی تقسیم بر نرخ دلار در این دو سال شود، «عدد دلاری» خیلی متفاوتی در دو سال به ما میدهد، در حالی که ماهیت فیزیکی خدمت یا مصرف (جزیی از تولید ناخالص ملی) دقیقا همان است و باید با یک عدد دلاری/ریالی در دو سال ثبت شود. فکر میکنم با این مثال ساده خوانندگان گرامی نکته نقد را حدس زده باشند.
۳) پس چه اتفاقی افتاده؟ به خاطر مجموعه شرایط (از جمله تحریمها)، قیمت دلار در این سالها بسیار جهش کرده است که خب باعث تورم بالایی هم در جامعه شده است ولی قیمت بسیاری از خدمات و کالاهای داخلی لزوما با نرخ دلار بالا نرفته است. در نتیجه وقتی تولید ناخالص داخلی را اول به ریال حساب کنیم و بر دلار آزاد تقسیم کنیم، طبعا ارزش دلاری جیدیپی را خیلی پایینتر از واقعیت حساب میکنیم.
۴) این خطای شناختهشده و بدیهی در محاسبه تولیدناخالص داخلی کشورهای فقیر و در حالتوسعه و خصوصا کشورهای با یارانه زیاد است. برای همین است که معیار جیدیپی در این کشورها باید بر اساس شاخص PPP (شاخص قدرت خرید) بیان شود تا بتواند بین نرخ دلار مورد استفاده برای تبدیل و ارزش جهانی محصولات/خدمات داخلی آنها ارتباط برقرار کند. با معیار PPP، ارزش تولید ناخالص داخلی ایران حدود «۱۰۰۰ میلیارد دلار» است!
۵) حالا اگر بر حسب تغییرات درصدی سالیانه نگاه کنیم، اقتصاد ایران متاسفانه در سالهای اخیر با رکود و رشد منفی مواجه بوده و کیک اقتصاد ایران در حال کوچک شدن است. این یک واقعیت است. یک واقعیت خیلی مهمتر و جدیتر افت «رابطه مبادله Terms of Trade» است که خودش را در کاهش شدید قدرت خرید محصولات خارجی برای مردم ما نشان میدهد. بلی قدرت خرید خانوار متوسط ایرانی برای «کالاهای مبادلهپذیر جهانی» مثل گوشی تلفن و لپتاپ و طلا... به شدت افت کرده است. مردم این را با گوشت و پوست خود لمس میکنند.
۶) خب حالا دو آیتم ۵ (افت شدید قدرت خرید دلاری) و ادعاهای آیتمهای قبلی را چه طور کنار هم بگذاریم؟ نکته این است که تولیدناخالص داخلی دو جزء اصلی دارد: خدمات و محصولات داخلی و مبادله خارجی. قسمت اول جیدیپی نسبتا اینرس است و به این راحتی کم و زیاد نمیشود (موجودی خانهها و راهها و مدرسهها و پزشکان و معلمان و کارخانهها و مزرعهها و ... یک شبه کم و زیاد نمیشود.) ولی قسمت دوم (کالاهای وارداتی) با شوکهای تجارت خارجی یکشبه خیلی بالا و پایین میشود. چون جیدیپی از جمع این قسمت تشکیل میشود، حتی در شرایط رکود هم افت آن تدریجی است و این طور نیست که ظرف دو سه سال، اندازه یک اقتصاد ناگهان یک سوم شود! (البته غیرمتخصصان چنین گزارههایی را بیان میکنند.)
۷) حالا اگر به آمار تولید ناخالص داخلی ایران به صورت ریالی (با قیمتهای ثابت سال پایه) یا دلاری با معیار PPP نگاه کنیم، افت آن را میبینیم ولی این افت تدریجی است و اندازه اقتصاد ایران در یک دهه چیزی حدود ۲۰-۳۰ درصد کوچک شده است. ولی خب کاهش ۳۰ درصدی در ده سال خیلی متفاوت از یک سوم شدن ظرف ۲-۳ سال است. خود همین کاهش ۳۰ درصدی هم اصلا چیز کمی نیست.
۸) حالا اینکه آیا اندازه اقتصاد ایران رتبه ۱۸ دنیا است یا ۵۰ ام، اصلا مساله ما نیست و به درد سیاستمداران و تبلیغاتچیها میخورد. مساله واقعی و دردناک این است که اقتصاد ایران رشد منفی دارد، نرخ تشکیل سرمایه منفی است، سفره مردم به سرعت در حال کوچکشدن است و فقر رو به گسترش است. اینها خودش را در کل جیدیپی به سرعت نشان نمیدهد ولی در اجزای آن نشان میدهد.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
۱) منتظر این بودم که با اعلام عدد «جیدیپی دلاری ایران به قیمت بازاری دلار توسط بانک جهانی» تیترهای ژورنالیستی و هیجانی زیادی حول آن شکل بگیرد و ظاهرا گرفته است و احتمالا در روزهای آینده هم خبرهای زیادی حول آن دست به دست خواهد شد. ولی هر کسی که با شیوه تولید ناخالص داخلی آشنا باشد میداند که این عدد دقیق نیست! وظیفه کسی هم که خود را «اقتصاددان» معرفی میکند این نیست که چشم بسته آن را به مخاطب بفروشد بلکه باید توضیح دهد که این عدد از کجا آمده و چرا قابل اعتماد هست یا نیست.
۲) خب اول توضیح یک خطی غیرفنی بدهیم که چرا این عدد احتمالا غلط است. نرخ دلار بازار آزاد را در این چند سال همه به خاطر داریم، از ۳۵۰۰ به حدود ۱۲۰۰۰ و بعد به حدود ۲۵۰۰۰ تومان رسیده است. خیلی روشن و غمانگیز. حالا به هزینه سلمانی یا کرایه تاکسی یا کلاس زبان یا معاینه پزشک عمومی فکر کنید. آیا هزینه کوتاهکردن موی سر (و این نوع خدمات دیگر) در این ۴-۵ سال، نزدیک هشت برابر شده است؟ بعید میدانم. خب این چه ربطی به بحث ما دارد؟ این که یک خدمت مشخص (مثلا کوتاه کردن موی سر) در سال ۱۳۹۵ و سال ۱۳۹۹ به «قیمت ریالی روز» در حسابهای ملی ثبت میشود ولی وقتی تقسیم بر نرخ دلار در این دو سال شود، «عدد دلاری» خیلی متفاوتی در دو سال به ما میدهد، در حالی که ماهیت فیزیکی خدمت یا مصرف (جزیی از تولید ناخالص ملی) دقیقا همان است و باید با یک عدد دلاری/ریالی در دو سال ثبت شود. فکر میکنم با این مثال ساده خوانندگان گرامی نکته نقد را حدس زده باشند.
۳) پس چه اتفاقی افتاده؟ به خاطر مجموعه شرایط (از جمله تحریمها)، قیمت دلار در این سالها بسیار جهش کرده است که خب باعث تورم بالایی هم در جامعه شده است ولی قیمت بسیاری از خدمات و کالاهای داخلی لزوما با نرخ دلار بالا نرفته است. در نتیجه وقتی تولید ناخالص داخلی را اول به ریال حساب کنیم و بر دلار آزاد تقسیم کنیم، طبعا ارزش دلاری جیدیپی را خیلی پایینتر از واقعیت حساب میکنیم.
۴) این خطای شناختهشده و بدیهی در محاسبه تولیدناخالص داخلی کشورهای فقیر و در حالتوسعه و خصوصا کشورهای با یارانه زیاد است. برای همین است که معیار جیدیپی در این کشورها باید بر اساس شاخص PPP (شاخص قدرت خرید) بیان شود تا بتواند بین نرخ دلار مورد استفاده برای تبدیل و ارزش جهانی محصولات/خدمات داخلی آنها ارتباط برقرار کند. با معیار PPP، ارزش تولید ناخالص داخلی ایران حدود «۱۰۰۰ میلیارد دلار» است!
۵) حالا اگر بر حسب تغییرات درصدی سالیانه نگاه کنیم، اقتصاد ایران متاسفانه در سالهای اخیر با رکود و رشد منفی مواجه بوده و کیک اقتصاد ایران در حال کوچک شدن است. این یک واقعیت است. یک واقعیت خیلی مهمتر و جدیتر افت «رابطه مبادله Terms of Trade» است که خودش را در کاهش شدید قدرت خرید محصولات خارجی برای مردم ما نشان میدهد. بلی قدرت خرید خانوار متوسط ایرانی برای «کالاهای مبادلهپذیر جهانی» مثل گوشی تلفن و لپتاپ و طلا... به شدت افت کرده است. مردم این را با گوشت و پوست خود لمس میکنند.
۶) خب حالا دو آیتم ۵ (افت شدید قدرت خرید دلاری) و ادعاهای آیتمهای قبلی را چه طور کنار هم بگذاریم؟ نکته این است که تولیدناخالص داخلی دو جزء اصلی دارد: خدمات و محصولات داخلی و مبادله خارجی. قسمت اول جیدیپی نسبتا اینرس است و به این راحتی کم و زیاد نمیشود (موجودی خانهها و راهها و مدرسهها و پزشکان و معلمان و کارخانهها و مزرعهها و ... یک شبه کم و زیاد نمیشود.) ولی قسمت دوم (کالاهای وارداتی) با شوکهای تجارت خارجی یکشبه خیلی بالا و پایین میشود. چون جیدیپی از جمع این قسمت تشکیل میشود، حتی در شرایط رکود هم افت آن تدریجی است و این طور نیست که ظرف دو سه سال، اندازه یک اقتصاد ناگهان یک سوم شود! (البته غیرمتخصصان چنین گزارههایی را بیان میکنند.)
۷) حالا اگر به آمار تولید ناخالص داخلی ایران به صورت ریالی (با قیمتهای ثابت سال پایه) یا دلاری با معیار PPP نگاه کنیم، افت آن را میبینیم ولی این افت تدریجی است و اندازه اقتصاد ایران در یک دهه چیزی حدود ۲۰-۳۰ درصد کوچک شده است. ولی خب کاهش ۳۰ درصدی در ده سال خیلی متفاوت از یک سوم شدن ظرف ۲-۳ سال است. خود همین کاهش ۳۰ درصدی هم اصلا چیز کمی نیست.
۸) حالا اینکه آیا اندازه اقتصاد ایران رتبه ۱۸ دنیا است یا ۵۰ ام، اصلا مساله ما نیست و به درد سیاستمداران و تبلیغاتچیها میخورد. مساله واقعی و دردناک این است که اقتصاد ایران رشد منفی دارد، نرخ تشکیل سرمایه منفی است، سفره مردم به سرعت در حال کوچکشدن است و فقر رو به گسترش است. اینها خودش را در کل جیدیپی به سرعت نشان نمیدهد ولی در اجزای آن نشان میدهد.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
World Bank Open Data
Free and open access to global development data
جیدیپی چیست؟ PPP چیست؟
در واکنش به پست قبلی در مورد اندازه واقعی اقتصاد ایران و میزان افت تولید ناخالص، سوالات بسیار جالبی از خوانندگان گرامی گرفتم که سعی میکنم پاسخ بدهم. یک سوال پرتواتر این بود که این PPP چیست و چرا و چهگونه محاسبه میشود؟ خب برای پاسخ به این سوال اول ببینیم تولید ناخالص داخلی یا همان GDP چیست؟
۱) جیدیپی چیست؟ جمع کل کالاها و خدمات تولید شده در یک کشور در یک سال. خب خیلی عالی. این کالاها و خدمات شامل چیست؟ گوشت و نان و لباس و بهداشت و آموزش و تفریح و مسکن و حمل و نقل و ...
۲) خب اینها را چه طور با هم جمع کنیم؟ قاعدتا تن فولاد و ساعت آموزش و کیلوی گوشت و متراژ مسکن را که نمیشود با هم جمع جبری کرد چون واحد مشترکی ندارند. پس یک واحد مشترک لازم داریم و آن هم ارزش پولی این خدمات و کالاها است. یعنی «مقدار» کل هر نوع کالا/خدمت را در «قیمت واحد» آن ضرب میکنیم و بعد همه اینها را با هم جمع میکنیم تا به جیدیپی ریالی برسیم. به این ترتیب متری داریم که به ما میگوید (با همه ضعفها و نقدهایی که وارد است) که تولید کل اقتصاد از یک سال به سال دیگر چه تغییری کرده است.
۳) خب تورم روی این محاسبه اثر ندارد؟ طبعا دارد. به این خاطر ما یک جیدیپی به «قیمت جاری» داریم که معمولا مهم نیست و یک جیدیپی به «قیمتهای ثابت» که در آن قیمتهای روز تورمزدایی میشوند تا عدد جیدیپی بین سالهای مختلف با هم قابل مقایسه باشد.
۴) حالا مشکل بعدی این است: جیدیپی کشورهای مختلف را با هم چه طور مقایسه کنیم؟ چرا این مشکل است؟ به همان مثال سلمانی برگردیم. هزینه سلمانی مردانه در ایران چه قدر است؟ بگوییم ۵۰ هزار تومان (دو دلار). همین سلمانی در افغانستان یک قیمت دارد (احتمالا کمتر از دو دلار) و در اروپا و آمریکا یک قیمت (حدود ۲۰ دلار). با این که «ماهیت» خدمت در همه این کشورها کمابیش یک چیز است. حالا اگر ما بیاییم و در محاسبه جیدیپی ریالی ایران، هزینه سلمانی را ۵۰ هزار فرض کنیم و بعد آن را به دلار تبدیل کنیم، عملا ارزش یک خدمت مشابه را بین ایران و آمریکا ده برابر کمتر تخمین میزنیم.
۵) این مشکل برای کالاهای «مبادلهپذیر» (مثل همان گوشی و لپتاپ و موز و لباس و ...) چندان پیش نمیآید چون قیمت دلاری این نوع کالاها همه جای دنیا کمابیش یکی است و با اعداد کمابیش مشابهی (بر حسب دلار) در حسابهای ملی کشورهای مختلف ثبت میشود. ولی وقتی به کالاها و خدمات محلی میرسیم، طبعا در کشورهایی با درآمد سرانه پایینتر و دستمزدهای کمتر، قیمت دلاری خدمات داخلی هم کمتر است. مثال دیگرش قیمت برق در ایران است. برق همان برق است و هر جای دنیا یک مگاوات ساعت برق باید در محاسبه جیدیپی کمابیش یکسان ارزشگذاری شود ولی نرخ برق در کشورهای مختلف خیلی با هم تفاوت دارد.
۶) حالا، معیار PPP میآید و میگوید که به جای تبدیل جیدیپی ریالی با قیمت بازاری دلار، یک نرخ دلار تصنعی پیدا کنیم که از یک جور سبد وزنی بین بخشهای مبادلهپذیر و غیرمبادلهپذیر اقتصاد تشکیل شود و وقتی مثلا به قیمت سلمانی در ایران اعمال شود، ارزش دلاری آن را معادل بقیه کشورهای دنیا تولید کند. (میگوییم نرخ تصنعی چون این قیمت دلار معنی یا کاربرد دیگری غیر از این تبدیل ندارد و مثلا معنی آن لزوما نیست که قیمت دلار باید این رقم باشد.)
به این خاطر است که کسانی که تجربه کار با دادههای بین کشوری را دارند، معمولا به جیدیپی دلاری (با دلار بازار) کشوری مثل ایران یا عراق و امثال آن اعتنا نمیکنند و حتما به جای آن با معیار PPP کار میکنند. همان طور که حدس میزنید، هر قدر که کشورها توسعهیافتهتر باشند و دستمزدها در آنها بالاتر باشند، فرق بین جیدیپی دلاری و PPP برای آنها کمتر است و دو عدد خیلی به هم نزدیک است. برعکس برای کشورهای فقیرتر یا برای کشورهایی با حجم یارانه بالا، شکاف دو عدد میتواند خیلی زیاد باشد.
یک نکته را هم دقت کنیم که معیار PPP هیچ توصیهای برای تغییر قیمتها و امثال آن ندارد و فقط یک خطکش محاسبه برای دقیق کردن مقایسه بینکشوری است.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
در واکنش به پست قبلی در مورد اندازه واقعی اقتصاد ایران و میزان افت تولید ناخالص، سوالات بسیار جالبی از خوانندگان گرامی گرفتم که سعی میکنم پاسخ بدهم. یک سوال پرتواتر این بود که این PPP چیست و چرا و چهگونه محاسبه میشود؟ خب برای پاسخ به این سوال اول ببینیم تولید ناخالص داخلی یا همان GDP چیست؟
۱) جیدیپی چیست؟ جمع کل کالاها و خدمات تولید شده در یک کشور در یک سال. خب خیلی عالی. این کالاها و خدمات شامل چیست؟ گوشت و نان و لباس و بهداشت و آموزش و تفریح و مسکن و حمل و نقل و ...
۲) خب اینها را چه طور با هم جمع کنیم؟ قاعدتا تن فولاد و ساعت آموزش و کیلوی گوشت و متراژ مسکن را که نمیشود با هم جمع جبری کرد چون واحد مشترکی ندارند. پس یک واحد مشترک لازم داریم و آن هم ارزش پولی این خدمات و کالاها است. یعنی «مقدار» کل هر نوع کالا/خدمت را در «قیمت واحد» آن ضرب میکنیم و بعد همه اینها را با هم جمع میکنیم تا به جیدیپی ریالی برسیم. به این ترتیب متری داریم که به ما میگوید (با همه ضعفها و نقدهایی که وارد است) که تولید کل اقتصاد از یک سال به سال دیگر چه تغییری کرده است.
۳) خب تورم روی این محاسبه اثر ندارد؟ طبعا دارد. به این خاطر ما یک جیدیپی به «قیمت جاری» داریم که معمولا مهم نیست و یک جیدیپی به «قیمتهای ثابت» که در آن قیمتهای روز تورمزدایی میشوند تا عدد جیدیپی بین سالهای مختلف با هم قابل مقایسه باشد.
۴) حالا مشکل بعدی این است: جیدیپی کشورهای مختلف را با هم چه طور مقایسه کنیم؟ چرا این مشکل است؟ به همان مثال سلمانی برگردیم. هزینه سلمانی مردانه در ایران چه قدر است؟ بگوییم ۵۰ هزار تومان (دو دلار). همین سلمانی در افغانستان یک قیمت دارد (احتمالا کمتر از دو دلار) و در اروپا و آمریکا یک قیمت (حدود ۲۰ دلار). با این که «ماهیت» خدمت در همه این کشورها کمابیش یک چیز است. حالا اگر ما بیاییم و در محاسبه جیدیپی ریالی ایران، هزینه سلمانی را ۵۰ هزار فرض کنیم و بعد آن را به دلار تبدیل کنیم، عملا ارزش یک خدمت مشابه را بین ایران و آمریکا ده برابر کمتر تخمین میزنیم.
۵) این مشکل برای کالاهای «مبادلهپذیر» (مثل همان گوشی و لپتاپ و موز و لباس و ...) چندان پیش نمیآید چون قیمت دلاری این نوع کالاها همه جای دنیا کمابیش یکی است و با اعداد کمابیش مشابهی (بر حسب دلار) در حسابهای ملی کشورهای مختلف ثبت میشود. ولی وقتی به کالاها و خدمات محلی میرسیم، طبعا در کشورهایی با درآمد سرانه پایینتر و دستمزدهای کمتر، قیمت دلاری خدمات داخلی هم کمتر است. مثال دیگرش قیمت برق در ایران است. برق همان برق است و هر جای دنیا یک مگاوات ساعت برق باید در محاسبه جیدیپی کمابیش یکسان ارزشگذاری شود ولی نرخ برق در کشورهای مختلف خیلی با هم تفاوت دارد.
۶) حالا، معیار PPP میآید و میگوید که به جای تبدیل جیدیپی ریالی با قیمت بازاری دلار، یک نرخ دلار تصنعی پیدا کنیم که از یک جور سبد وزنی بین بخشهای مبادلهپذیر و غیرمبادلهپذیر اقتصاد تشکیل شود و وقتی مثلا به قیمت سلمانی در ایران اعمال شود، ارزش دلاری آن را معادل بقیه کشورهای دنیا تولید کند. (میگوییم نرخ تصنعی چون این قیمت دلار معنی یا کاربرد دیگری غیر از این تبدیل ندارد و مثلا معنی آن لزوما نیست که قیمت دلار باید این رقم باشد.)
به این خاطر است که کسانی که تجربه کار با دادههای بین کشوری را دارند، معمولا به جیدیپی دلاری (با دلار بازار) کشوری مثل ایران یا عراق و امثال آن اعتنا نمیکنند و حتما به جای آن با معیار PPP کار میکنند. همان طور که حدس میزنید، هر قدر که کشورها توسعهیافتهتر باشند و دستمزدها در آنها بالاتر باشند، فرق بین جیدیپی دلاری و PPP برای آنها کمتر است و دو عدد خیلی به هم نزدیک است. برعکس برای کشورهای فقیرتر یا برای کشورهایی با حجم یارانه بالا، شکاف دو عدد میتواند خیلی زیاد باشد.
یک نکته را هم دقت کنیم که معیار PPP هیچ توصیهای برای تغییر قیمتها و امثال آن ندارد و فقط یک خطکش محاسبه برای دقیق کردن مقایسه بینکشوری است.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
Telegram
یک لیوان چای داغ، نوشتههای حامد قدوسی hamed_ghoddusi
آیا اقتصاد ایران واقعا ۱۹۲ میلیارد دلار شده است؟ یک تحلیل انتقادی
۱) منتظر این بودم که با اعلام عدد «جیدیپی دلاری ایران به قیمت بازاری دلار توسط بانک جهانی» تیترهای ژورنالیستی و هیجانی زیادی حول آن شکل بگیرد و ظاهرا گرفته است و احتمالا در روزهای آینده…
۱) منتظر این بودم که با اعلام عدد «جیدیپی دلاری ایران به قیمت بازاری دلار توسط بانک جهانی» تیترهای ژورنالیستی و هیجانی زیادی حول آن شکل بگیرد و ظاهرا گرفته است و احتمالا در روزهای آینده…
نفت در جیدیپی ایران چه طور محاسبه میشود؟
در ادامه دو مطلب قبلی (این و این)، یک سوال مفید و جالب دیگر این بود: ارزش نفت و گاز با چه مبلغی در حسابهای ملی و محاسبه جیدیپی ایران وارد میشود و آیا این یکی از دلایل تفاوت بین جیدیپی اسمی و PPP است؟
برای پاسخ به این سوال سری به اعداد و ارقام حسابهای ملی زدیم. این سیر محاسبات «سرانگشتی» را دنبال کنید:
۱) ارزش افزوده بخش نفت و گاز در حسابهای ملی سال ۹۹ حدود ۴۰۰ هزار میلیارد تومان (ه.م.ت) است که رقمی نزدیک به ۸ درصد کل جیدیپی است. (یک فرض رایج ولی اشتباه این است که سهم نفت در اقتصاد ایران خیلی بیش از این است. سهم نفت حدود ۵-۶ درصد است و نه بیشتر. حتی در کشورهای خیلی نفتی مثل عربستان و امارات هم سهم نفت چیزی حدود ۲۰ درصد جیدیپی است.)
۲) خب تولید فیزیکی نفت و گاز چه قدر است؟ به صورت تقریبی حدود «معادل ده میلیون بشکه نفت خام در روز». دقت کنید که ده میلیون بشکه در روز شامل نفت خام (حدود ۳.۵ میلیون بشکه) و گاز طبیعی است و رایج است که انرژی گرمایی مترمعکب گاز را به معادل بشکه نفت تبدیل کنیم تا بتوانیم با اعداد ملموسی کار کنیم و تقریب بزنیم.
۳) خب حالا اگر ۴۰۰ ه.م.ت را بر تولید سالیانه ناشی از ده میلیون بشکه در روز تقسیم کنیم، به هر بشکه حدود «صد هزار تومان» (۴ دلار) میرسد. یعنی ارزش افزوده هر بشکه نفت خام در حسابهای ملی ایران با قیمت حدود ۴ دلار ثبت میشود که طبعا خیلی کمتر از قیمت بینالمللی است.
۴) قیمت جهانی هر بشکه چه قدر است؟ حدود ۲۵ دلار! میپرسید چرا ۲۵ و نه ۵۰ دلار؟ چون آن ده میلیون بشکه شامل نفت و گاز است و قیمت انرژی حرارتی گاز در دنیا ارزانتر از نفت است (حدود یک سوم). یعنی ۲۵ دلار برای هر بشکه نفت تخمین منصفانهای برای ارزش میانگین سبد وزنی نفت و گاز ایران است.
۵) خب پس یک نکته در مورد تفاوت جیدیپی اسمی و PPP را اینجا میبینیم: وقتی به PPP تبدیل میکنیم، تقریبا ۲۰ دلار به ازای هر بشکه به ارزش GDP اضافه میکنیم تا با قیمت جهانی معادلسازی شود. این رقم چیزی حدود ۷۰ میلیارد دلار در سال است.
جمعبندی کاربردی: حدود ۷۰ میلیارد دلار از تفاوت بین جیدیپی اسمی و PPP ایران با دقت به بخش نفت و گاز قابل توضیح دادن است. طبعا این رقم سال به سال متفاوت است چون قیمت جهانی نفت (و گاز) تغییر میکند.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
در ادامه دو مطلب قبلی (این و این)، یک سوال مفید و جالب دیگر این بود: ارزش نفت و گاز با چه مبلغی در حسابهای ملی و محاسبه جیدیپی ایران وارد میشود و آیا این یکی از دلایل تفاوت بین جیدیپی اسمی و PPP است؟
برای پاسخ به این سوال سری به اعداد و ارقام حسابهای ملی زدیم. این سیر محاسبات «سرانگشتی» را دنبال کنید:
۱) ارزش افزوده بخش نفت و گاز در حسابهای ملی سال ۹۹ حدود ۴۰۰ هزار میلیارد تومان (ه.م.ت) است که رقمی نزدیک به ۸ درصد کل جیدیپی است. (یک فرض رایج ولی اشتباه این است که سهم نفت در اقتصاد ایران خیلی بیش از این است. سهم نفت حدود ۵-۶ درصد است و نه بیشتر. حتی در کشورهای خیلی نفتی مثل عربستان و امارات هم سهم نفت چیزی حدود ۲۰ درصد جیدیپی است.)
۲) خب تولید فیزیکی نفت و گاز چه قدر است؟ به صورت تقریبی حدود «معادل ده میلیون بشکه نفت خام در روز». دقت کنید که ده میلیون بشکه در روز شامل نفت خام (حدود ۳.۵ میلیون بشکه) و گاز طبیعی است و رایج است که انرژی گرمایی مترمعکب گاز را به معادل بشکه نفت تبدیل کنیم تا بتوانیم با اعداد ملموسی کار کنیم و تقریب بزنیم.
۳) خب حالا اگر ۴۰۰ ه.م.ت را بر تولید سالیانه ناشی از ده میلیون بشکه در روز تقسیم کنیم، به هر بشکه حدود «صد هزار تومان» (۴ دلار) میرسد. یعنی ارزش افزوده هر بشکه نفت خام در حسابهای ملی ایران با قیمت حدود ۴ دلار ثبت میشود که طبعا خیلی کمتر از قیمت بینالمللی است.
۴) قیمت جهانی هر بشکه چه قدر است؟ حدود ۲۵ دلار! میپرسید چرا ۲۵ و نه ۵۰ دلار؟ چون آن ده میلیون بشکه شامل نفت و گاز است و قیمت انرژی حرارتی گاز در دنیا ارزانتر از نفت است (حدود یک سوم). یعنی ۲۵ دلار برای هر بشکه نفت تخمین منصفانهای برای ارزش میانگین سبد وزنی نفت و گاز ایران است.
۵) خب پس یک نکته در مورد تفاوت جیدیپی اسمی و PPP را اینجا میبینیم: وقتی به PPP تبدیل میکنیم، تقریبا ۲۰ دلار به ازای هر بشکه به ارزش GDP اضافه میکنیم تا با قیمت جهانی معادلسازی شود. این رقم چیزی حدود ۷۰ میلیارد دلار در سال است.
جمعبندی کاربردی: حدود ۷۰ میلیارد دلار از تفاوت بین جیدیپی اسمی و PPP ایران با دقت به بخش نفت و گاز قابل توضیح دادن است. طبعا این رقم سال به سال متفاوت است چون قیمت جهانی نفت (و گاز) تغییر میکند.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
Telegram
یک لیوان چای داغ، نوشتههای حامد قدوسی hamed_ghoddusi
آیا اقتصاد ایران واقعا ۱۹۲ میلیارد دلار شده است؟ یک تحلیل انتقادی
۱) منتظر این بودم که با اعلام عدد «جیدیپی دلاری ایران به قیمت بازاری دلار توسط بانک جهانی» تیترهای ژورنالیستی و هیجانی زیادی حول آن شکل بگیرد و ظاهرا گرفته است و احتمالا در روزهای آینده…
۱) منتظر این بودم که با اعلام عدد «جیدیپی دلاری ایران به قیمت بازاری دلار توسط بانک جهانی» تیترهای ژورنالیستی و هیجانی زیادی حول آن شکل بگیرد و ظاهرا گرفته است و احتمالا در روزهای آینده…
عدد جیدیپی PPP چه طور محاسبه میشود؟
در ادامه سه مطلب قبلی (این، این و این)، زیاد پرسیده شد که آیا بنده شخصا اندازه اقتصاد ایران را بر حسب PPP حساب کردهام؟ طبعا خیر! این کار پرزحمتی است که توسط نهادهایی که فرصت و داده کافی دارند انجام میشود. روش آن پیچیده نیست ولی محاسبات زیادی لازم دارد.
قبلا هم گفته بودم که بانک جهانی اعداد جیدیپی بر حسب PPP را اعلام میکند و اینجا میتوانید نمودارش را برای کشور ما ببینید. اندازه اقتصاد ایران با معیار PPP حدود ۱۰۰۰ میلیارد دلار و درآمد سرانه حدود ۱۲۰۰۰ است. نکته تلخ اینکه حتی با معیار PPP اندازه اقتصاد ایران در حال کوچک شدن است و ظرف همین چند سال، تقریبا ۲۰ درصد کوچک شده است! :(
خب جایی مثل بانک جهانی چه طور این محاسبه را انجام میدهد؟ با همان منطقی که در پستهای قبلی توضیح دادیم: ابتدا مقدار «فیزیکی» خدمات و کالاهای تولیدی در یک کشور را بر میدارد و به جای محاسبه ارزش آنها به قیمتهای محلی، با قیمتهای معادل آن در جایی مثل آمریکا محاسبه میکند. مثلا ارزش هر سرویس سلمانی در ایران را به جای مثلا ۲۵-۵۰ هزار تومان، معادل ۲۰ دلار در نظر میگیرد یا ارزش هر لیتر بنزین مصرفی را معادل مثلا یک دلار فرض میکند. (اعداد مثال هستند چون سال به سال عوض میشوند.). با این روش مستقیما به عدد جیدیپی PPP میرسیم که در واقع این را میگوید: اگر آن سبد کالا/خدماتی که شهروندان ایرانی مصرف کرده بودند، قرار بود در آمریکا مصرف شود، چه قدر ارزش دلاری داشت؟
یک سوال بسیار رایج هم این است: با معیار PPP چه نرخ دلاری برای تبدیل جیدیپی ریالی به دلاری داریم؟ خب محاسبه آن سخت نیست ولی توجه به آن گمراهکننده است. اندازه ریالی اقتصاد ایران حدود ۵۰۰۰ ه.م.ت و PPP آن ۱۰۰۰ میلیارد دلار است. پس به عدد دلار تصعنی ۵۰۰۰ تومان میرسیم. ولی باید دقت کنیم که این عدد تصعنی هیچ معنایی خارج از این محاسبات ندارد! خطر محاسبه این عدد این است که دستمایه استدلالهای عوامفریبانه شود که مثلا نرخ دلار باید ۵۰۰۰ تومان شود. خیر! چنین نتیجهای این محاسبه حاصل نمیشود چون این عددی است که متوسط وزنی بخشهای مبادلهپذیر و غیرمبادلهپذیر را دارد ولی نرخ دلار بازار از جریان مبادلات خارجی (عرضه/تقاضا) در بخش مبادلهپذیر اقتصاد حاصل میشود.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
در ادامه سه مطلب قبلی (این، این و این)، زیاد پرسیده شد که آیا بنده شخصا اندازه اقتصاد ایران را بر حسب PPP حساب کردهام؟ طبعا خیر! این کار پرزحمتی است که توسط نهادهایی که فرصت و داده کافی دارند انجام میشود. روش آن پیچیده نیست ولی محاسبات زیادی لازم دارد.
قبلا هم گفته بودم که بانک جهانی اعداد جیدیپی بر حسب PPP را اعلام میکند و اینجا میتوانید نمودارش را برای کشور ما ببینید. اندازه اقتصاد ایران با معیار PPP حدود ۱۰۰۰ میلیارد دلار و درآمد سرانه حدود ۱۲۰۰۰ است. نکته تلخ اینکه حتی با معیار PPP اندازه اقتصاد ایران در حال کوچک شدن است و ظرف همین چند سال، تقریبا ۲۰ درصد کوچک شده است! :(
خب جایی مثل بانک جهانی چه طور این محاسبه را انجام میدهد؟ با همان منطقی که در پستهای قبلی توضیح دادیم: ابتدا مقدار «فیزیکی» خدمات و کالاهای تولیدی در یک کشور را بر میدارد و به جای محاسبه ارزش آنها به قیمتهای محلی، با قیمتهای معادل آن در جایی مثل آمریکا محاسبه میکند. مثلا ارزش هر سرویس سلمانی در ایران را به جای مثلا ۲۵-۵۰ هزار تومان، معادل ۲۰ دلار در نظر میگیرد یا ارزش هر لیتر بنزین مصرفی را معادل مثلا یک دلار فرض میکند. (اعداد مثال هستند چون سال به سال عوض میشوند.). با این روش مستقیما به عدد جیدیپی PPP میرسیم که در واقع این را میگوید: اگر آن سبد کالا/خدماتی که شهروندان ایرانی مصرف کرده بودند، قرار بود در آمریکا مصرف شود، چه قدر ارزش دلاری داشت؟
یک سوال بسیار رایج هم این است: با معیار PPP چه نرخ دلاری برای تبدیل جیدیپی ریالی به دلاری داریم؟ خب محاسبه آن سخت نیست ولی توجه به آن گمراهکننده است. اندازه ریالی اقتصاد ایران حدود ۵۰۰۰ ه.م.ت و PPP آن ۱۰۰۰ میلیارد دلار است. پس به عدد دلار تصعنی ۵۰۰۰ تومان میرسیم. ولی باید دقت کنیم که این عدد تصعنی هیچ معنایی خارج از این محاسبات ندارد! خطر محاسبه این عدد این است که دستمایه استدلالهای عوامفریبانه شود که مثلا نرخ دلار باید ۵۰۰۰ تومان شود. خیر! چنین نتیجهای این محاسبه حاصل نمیشود چون این عددی است که متوسط وزنی بخشهای مبادلهپذیر و غیرمبادلهپذیر را دارد ولی نرخ دلار بازار از جریان مبادلات خارجی (عرضه/تقاضا) در بخش مبادلهپذیر اقتصاد حاصل میشود.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
Telegram
یک لیوان چای داغ، نوشتههای حامد قدوسی hamed_ghoddusi
آیا اقتصاد ایران واقعا ۱۹۲ میلیارد دلار شده است؟ یک تحلیل انتقادی
۱) منتظر این بودم که با اعلام عدد «جیدیپی دلاری ایران به قیمت بازاری دلار توسط بانک جهانی» تیترهای ژورنالیستی و هیجانی زیادی حول آن شکل بگیرد و ظاهرا گرفته است و احتمالا در روزهای آینده…
۱) منتظر این بودم که با اعلام عدد «جیدیپی دلاری ایران به قیمت بازاری دلار توسط بانک جهانی» تیترهای ژورنالیستی و هیجانی زیادی حول آن شکل بگیرد و ظاهرا گرفته است و احتمالا در روزهای آینده…
Forwarded from Learn With Mehdi
قسمت دوم مجموعه #چایباپایتون هم منتشر شد.
هدف این ویدیو بررسی راههای دیگه برای دریافت دیتا بود ولی در کنارش در مورد ابزار جذاب سلنیوم صحبت کردیم و سعی کردیم علاوه بر دریافت و تجزیه دادهها از سطح وب برخی کارها مثل تغییر یا کلیککردن بر روی المانهای سطح وب را انجام بدیم و در مورد تفاوتهای تجزیه دیتا در پایتون در مقایسه با متلب یا زبانهای مشابه صحبت کردیم:
https://youtu.be/XYB4fQbQ35U
هدف این ویدیو بررسی راههای دیگه برای دریافت دیتا بود ولی در کنارش در مورد ابزار جذاب سلنیوم صحبت کردیم و سعی کردیم علاوه بر دریافت و تجزیه دادهها از سطح وب برخی کارها مثل تغییر یا کلیککردن بر روی المانهای سطح وب را انجام بدیم و در مورد تفاوتهای تجزیه دیتا در پایتون در مقایسه با متلب یا زبانهای مشابه صحبت کردیم:
https://youtu.be/XYB4fQbQ35U
YouTube
یک لیوان چای با پایتون - گپ با حامد قدوسی - خودکار کردن کارها با سلنیوم
در این مجموعه ویدیو با حامد قدوسی عزیز در مورد کاربردهای پایتون برای خودکارسازی و تسریع کار با دادهها و کاربردش در اقتصاد صحبت میکنیم.
در قسمت دوم برای دریافت دادهها یک روش دیگر را امتحان میکنیم و به جای استفاده از درخواستها با کمک #سلنیوم به سورس…
در قسمت دوم برای دریافت دادهها یک روش دیگر را امتحان میکنیم و به جای استفاده از درخواستها با کمک #سلنیوم به سورس…
مشکل محاسبه اندازه اقتصاد با GDP رایج چیست؟
در نوشتههای قبلی (این و این و این و این) سعی کردیم تا حدی توضیح بدهیم که استناد به اندازه تولید ناخالص داخلی ایران با معیار دلار رایج، در شرایط تلاطم شدید قیمت دلار بازار، چه اشکالی دارد. حالا برای جمعبندی، یک سوال از خوانندگان (و ضمنا منتقدانی که به نظرشان استفاده از PPP ضرورتی ندارد) میپرسم: فکر میکنید جیدیپی دلاری ایران یکی دو سال دیگر احتمالا به چه عددی «جهش» (تکرار میکنم، جهش) خواهد کرد؟ حال آنکه در واقعیت ممکن است رشد حقیقی اقتصاد نزدیک صفر یا شاید منفی باشد. در این سوال فرض مستتر این است که نرخ بازاری ارز از الگوی رایج چهار دهه قبل پیروی خواهد کرد.
به نظرتان، ریشه این جهش احتمالی بزرگ در «جیدیپی دلاری بانک جهانی» سالهای آینده چیست و آیا نشانه آشکاری از خطای این سنجه نیست؟ آیا وقتی به معیار PPP حمله میکنید، به تبعات تبلیغاتی انتشار جیدیپی دلاری دو سال دیگر فکر کردهاید و خواهید توانست آن را بپذیرید؟ فکر نمیکنید یکی دو سال دیگر رتبه اقتصاد ایران ممکن است دوباره به صورت تصنعی به مثلا ۲۵ برگردد؟ کمی دوراندیشی بد نیست.
تکرار میکنم که کار اقتصاددان و تحلیلگر دمیدن بر هیجانات و احساسات نیست بلکه نقد برداشتهای نادرست و معرفی سنجههای پایدارتر (Robust) و کمخطاتری است که با «شوکهای اسمی» خیلی بالا و پایین نرود و با کمترین خطای ممکن واقعیتها و نوسانات بخش حقیقی یک اقتصاد را منعکس کند تا بشود بر اساس آن تصمیمات درست گرفت.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
در نوشتههای قبلی (این و این و این و این) سعی کردیم تا حدی توضیح بدهیم که استناد به اندازه تولید ناخالص داخلی ایران با معیار دلار رایج، در شرایط تلاطم شدید قیمت دلار بازار، چه اشکالی دارد. حالا برای جمعبندی، یک سوال از خوانندگان (و ضمنا منتقدانی که به نظرشان استفاده از PPP ضرورتی ندارد) میپرسم: فکر میکنید جیدیپی دلاری ایران یکی دو سال دیگر احتمالا به چه عددی «جهش» (تکرار میکنم، جهش) خواهد کرد؟ حال آنکه در واقعیت ممکن است رشد حقیقی اقتصاد نزدیک صفر یا شاید منفی باشد. در این سوال فرض مستتر این است که نرخ بازاری ارز از الگوی رایج چهار دهه قبل پیروی خواهد کرد.
به نظرتان، ریشه این جهش احتمالی بزرگ در «جیدیپی دلاری بانک جهانی» سالهای آینده چیست و آیا نشانه آشکاری از خطای این سنجه نیست؟ آیا وقتی به معیار PPP حمله میکنید، به تبعات تبلیغاتی انتشار جیدیپی دلاری دو سال دیگر فکر کردهاید و خواهید توانست آن را بپذیرید؟ فکر نمیکنید یکی دو سال دیگر رتبه اقتصاد ایران ممکن است دوباره به صورت تصنعی به مثلا ۲۵ برگردد؟ کمی دوراندیشی بد نیست.
تکرار میکنم که کار اقتصاددان و تحلیلگر دمیدن بر هیجانات و احساسات نیست بلکه نقد برداشتهای نادرست و معرفی سنجههای پایدارتر (Robust) و کمخطاتری است که با «شوکهای اسمی» خیلی بالا و پایین نرود و با کمترین خطای ممکن واقعیتها و نوسانات بخش حقیقی یک اقتصاد را منعکس کند تا بشود بر اساس آن تصمیمات درست گرفت.
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
Telegram
یک لیوان چای داغ، نوشتههای حامد قدوسی hamed_ghoddusi
آیا اقتصاد ایران واقعا ۱۹۲ میلیارد دلار شده است؟ یک تحلیل انتقادی
۱) منتظر این بودم که با اعلام عدد «جیدیپی دلاری ایران به قیمت بازاری دلار توسط بانک جهانی» تیترهای ژورنالیستی و هیجانی زیادی حول آن شکل بگیرد و ظاهرا گرفته است و احتمالا در روزهای آینده…
۱) منتظر این بودم که با اعلام عدد «جیدیپی دلاری ایران به قیمت بازاری دلار توسط بانک جهانی» تیترهای ژورنالیستی و هیجانی زیادی حول آن شکل بگیرد و ظاهرا گرفته است و احتمالا در روزهای آینده…
مشکل محاسبه اندازه اقتصاد «ایران» با GDP رایج چیست؟ جمعبندی
در پاسخ به سوالی که در این پست پرسیده بودم، ذهن اکثر دوستان به سمت کاهش قیمت ارز رفته بود که جزو فرضها یا الزامات رسیدن به آن نتیجه نبود. به جای جمعبندی سه عدد بر اساس «آمار بانک جهانی» ارایه میکنم و با سپردن قضاوت به خوانندگان این بحث را میبندیم.
۱) طبق آمار بانک جهانی، درآمد سرانه ایران سال ۱۳۶۵ برابر ۴۰۰۰ دلار بود. تا اینجا مشکلی نیست.
۲) طبق همین آمار، درآمد سرانه ایران در سال ۱۳۷۲ به «۱۰۰۰ دلار» رسیده!
۳) و ضمنا در سال ۱۳۸۹ به حدود «۸۰۰۰ دلار»
الف) آیا واقعا کسی هست که فکر کند رفاه و مصرف متوسط ایرانیان در سال ۷۲ (اوج دوره سازندگی) برابر «یک چهارم» سال ۶۵ - یعنی زمان اوج محدودیتها و کمبودهای دوره جنگ - شده بود؟
ب) آیا کسی هست که فکر کند رفاه ایرانیان در سال ۱۳۸۹، «هشت برابر» سال ۱۳۷۲ شده بود؟
پس خطا از کجا است؟
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
در پاسخ به سوالی که در این پست پرسیده بودم، ذهن اکثر دوستان به سمت کاهش قیمت ارز رفته بود که جزو فرضها یا الزامات رسیدن به آن نتیجه نبود. به جای جمعبندی سه عدد بر اساس «آمار بانک جهانی» ارایه میکنم و با سپردن قضاوت به خوانندگان این بحث را میبندیم.
۱) طبق آمار بانک جهانی، درآمد سرانه ایران سال ۱۳۶۵ برابر ۴۰۰۰ دلار بود. تا اینجا مشکلی نیست.
۲) طبق همین آمار، درآمد سرانه ایران در سال ۱۳۷۲ به «۱۰۰۰ دلار» رسیده!
۳) و ضمنا در سال ۱۳۸۹ به حدود «۸۰۰۰ دلار»
الف) آیا واقعا کسی هست که فکر کند رفاه و مصرف متوسط ایرانیان در سال ۷۲ (اوج دوره سازندگی) برابر «یک چهارم» سال ۶۵ - یعنی زمان اوج محدودیتها و کمبودهای دوره جنگ - شده بود؟
ب) آیا کسی هست که فکر کند رفاه ایرانیان در سال ۱۳۸۹، «هشت برابر» سال ۱۳۷۲ شده بود؟
پس خطا از کجا است؟
تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
Telegram
یک لیوان چای داغ، نوشتههای حامد قدوسی hamed_ghoddusi
مشکل محاسبه اندازه اقتصاد با GDP رایج چیست؟
در نوشتههای قبلی (این و این و این و این) سعی کردیم تا حدی توضیح بدهیم که استناد به اندازه تولید ناخالص داخلی ایران با معیار دلار رایج، در شرایط تلاطم شدید قیمت دلار بازار، چه اشکالی دارد. حالا برای جمعبندی، یک…
در نوشتههای قبلی (این و این و این و این) سعی کردیم تا حدی توضیح بدهیم که استناد به اندازه تولید ناخالص داخلی ایران با معیار دلار رایج، در شرایط تلاطم شدید قیمت دلار بازار، چه اشکالی دارد. حالا برای جمعبندی، یک…