Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞#کلیپ بسیار زیبا از #برف❄️ در صنعتی
ببینید و لذت ببرید😍
#iut_dorehami
📮 | رسانه دانشجویی دوربین صنعتی اصفهان
📣@iutcamera
ببینید و لذت ببرید😍
#iut_dorehami
📮 | رسانه دانشجویی دوربین صنعتی اصفهان
📣@iutcamera
😍17❤🔥2
داشتم برگه های دانشجو هامو تصحیح میکردم....
یکی از برگه ها خیلی حواسمو به خودش جلب کرد...
به هیچکدام از سوالها جواب نداده بود...
فقط زیر سوال آخر نوشته بود: «نه بابام مریض بوده، نه مامانم، همه صحیح و سالمن شکر خدا. تصادف هم نکردم، خواب هم نموندم، اتفاق بدی هم نیفتاده. دیشب تولد عشقم بود، گفتم سنگ تموم بذارم، بعد از ظهر با بچه ها یه دورهمی گرفتیم ، بزن و برقص شام هم کباب و جوجه ترکیبی زدیم. بعد گفت: بریم خواجو؟ پوست دستمون از سرما ترک برداشت ولی میارزید. مخصوصن باقالی و لبوی داغ چرخ های سر میدون. بعدش بهونه کرد بریم امامزاده سید ممد دعا کنیم به هم برسیم. رفتیم. دیگه تا رفتیم دم خوابگاه و خودم برگردم، ساعت شده بود یک شب. راست و حسینی حالش رو نداشتم درس بخونم. یعنی لای جزوتم باز کردما، اما همش یاد چهره اش میافتادم وقتی لبو رو مالیده بود رو پک و پوزش. خندهام میگرفت و حواسم پرت میشد. یهویی هم خوابم برد. بیهوش شدم انگار. حالا نمره هم ندادی، نده. فدا سرت. یه ترم دیگه آوارت میشم نهایتش. فقط خواستم بدونی که بی اهمیتی و این چیزا نبوده. یه وقت ناراحت نشی.»
چند سال بعد همین دانشجو، تو یک دانشگاه دیگر از پشت زد روی شانهام، گفت: «اون بیستی که دادی خیلی چسبید» گفتم: «اگه لای برگهات یه تیکه لبو میپیچیدی برام بهت صد میدادم بچه.» خندید و دست انداخت دور گردنم، گفت: «بچمون هفت ماهشه استاد. باورت میشه؟» عکسش را از روی گوشیش نشانم داد. خندیدم. گفت: «این موهات رو کی سفید کردی؟ این شکلی نبودی که.» نشستم روی نیمکت فلزی و سرد حیاط. نشست کنارم. دلم میخواست براش بگویم که یک شبی هم تولد عشق من بود که خودش نبود، دورهمی نبود، نایب نبود، خواجو نبود و... فقط سرد بود.»
شما هم از #خاطرات نامه نویسی تان برای ما بگویید😍💫
➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️
📮 | رسانه دانشجویی دوربین صنعتی اصفهان
@iutcamera
یکی از برگه ها خیلی حواسمو به خودش جلب کرد...
به هیچکدام از سوالها جواب نداده بود...
فقط زیر سوال آخر نوشته بود: «نه بابام مریض بوده، نه مامانم، همه صحیح و سالمن شکر خدا. تصادف هم نکردم، خواب هم نموندم، اتفاق بدی هم نیفتاده. دیشب تولد عشقم بود، گفتم سنگ تموم بذارم، بعد از ظهر با بچه ها یه دورهمی گرفتیم ، بزن و برقص شام هم کباب و جوجه ترکیبی زدیم. بعد گفت: بریم خواجو؟ پوست دستمون از سرما ترک برداشت ولی میارزید. مخصوصن باقالی و لبوی داغ چرخ های سر میدون. بعدش بهونه کرد بریم امامزاده سید ممد دعا کنیم به هم برسیم. رفتیم. دیگه تا رفتیم دم خوابگاه و خودم برگردم، ساعت شده بود یک شب. راست و حسینی حالش رو نداشتم درس بخونم. یعنی لای جزوتم باز کردما، اما همش یاد چهره اش میافتادم وقتی لبو رو مالیده بود رو پک و پوزش. خندهام میگرفت و حواسم پرت میشد. یهویی هم خوابم برد. بیهوش شدم انگار. حالا نمره هم ندادی، نده. فدا سرت. یه ترم دیگه آوارت میشم نهایتش. فقط خواستم بدونی که بی اهمیتی و این چیزا نبوده. یه وقت ناراحت نشی.»
چند سال بعد همین دانشجو، تو یک دانشگاه دیگر از پشت زد روی شانهام، گفت: «اون بیستی که دادی خیلی چسبید» گفتم: «اگه لای برگهات یه تیکه لبو میپیچیدی برام بهت صد میدادم بچه.» خندید و دست انداخت دور گردنم، گفت: «بچمون هفت ماهشه استاد. باورت میشه؟» عکسش را از روی گوشیش نشانم داد. خندیدم. گفت: «این موهات رو کی سفید کردی؟ این شکلی نبودی که.» نشستم روی نیمکت فلزی و سرد حیاط. نشست کنارم. دلم میخواست براش بگویم که یک شبی هم تولد عشق من بود که خودش نبود، دورهمی نبود، نایب نبود، خواجو نبود و... فقط سرد بود.»
شما هم از #خاطرات نامه نویسی تان برای ما بگویید😍💫
➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️
📮 | رسانه دانشجویی دوربین صنعتی اصفهان
@iutcamera
👌22❤🔥10🤣5👎4❤3👍3👏2☃1😍1💔1🎄1
آقا فکر کنم #قدیمی ترین عکس دانشجویی صنعتی رو یافتیم🤍😍
اینطور که گفتند این عکس مربوط به سال 56 شاید هم 57 باشه که در حال رفتن به اردو هستند.
@iutcamera
اینطور که گفتند این عکس مربوط به سال 56 شاید هم 57 باشه که در حال رفتن به اردو هستند.
@iutcamera
😍73🤣10❤🔥4👍2❤1☃1👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کلیپی هم ببینید از آشپز رستوران آسمان، علی آقای دوست داشتنی😎🌭
فکر میکنم حداقل یه بار هممون بندری های تندش رو تجربه کرده باشیم😋
#رستوران_آسمان #غذا #سلف #آبادان #برزیل
@iutcamera
فکر میکنم حداقل یه بار هممون بندری های تندش رو تجربه کرده باشیم😋
#رستوران_آسمان #غذا #سلف #آبادان #برزیل
@iutcamera
❤🔥50🤣10
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✨ نوستالژیهای دانشگاهی همیشه حس و حال خاصی دارند! ✨
از خوابگاه بالا، سلف غذا و سرسبزی صنعتی
تا پوشش حراستی ها
تا پارک سنگی و حوض های پر از آب
برگردیم به روزهایی که صدای شور و شوق دانشجویی در بین دانشجویان صنعتی اصفهان طنینانداز میشد. 🎤🎶 این ویدیو یک خاطره دوستداشتنی از اجرای پرانرژی و صمیمانه بچههاست که هنوز هم حال و هوای آن روزها را زنده نگه میدارد. ❤️
اگر شما هم بخشی از این لحظات بودید، کامنت بگذارید و خاطراتتان را با ما به اشتراک بگذارید! 📽️✨
#دانشگاه_صنعتی_اصفهان #نوستالژی_دانشجویی #خاطرهبازی #طنز #قدیمی
@iutcamera
از خوابگاه بالا، سلف غذا و سرسبزی صنعتی
تا پوشش حراستی ها
تا پارک سنگی و حوض های پر از آب
برگردیم به روزهایی که صدای شور و شوق دانشجویی در بین دانشجویان صنعتی اصفهان طنینانداز میشد. 🎤🎶 این ویدیو یک خاطره دوستداشتنی از اجرای پرانرژی و صمیمانه بچههاست که هنوز هم حال و هوای آن روزها را زنده نگه میدارد. ❤️
اگر شما هم بخشی از این لحظات بودید، کامنت بگذارید و خاطراتتان را با ما به اشتراک بگذارید! 📽️✨
#دانشگاه_صنعتی_اصفهان #نوستالژی_دانشجویی #خاطرهبازی #طنز #قدیمی
@iutcamera
💔14🤣6❤2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬به مناسبت نزدیک شدن به #هفته_خوابگاه ها
🕺ببینم ویدئویی از رقص لری و کردی دانشجویان خوابگاهی
این موسیقی الان هم ارزش دانلود کردن داره😅
تاریخ ضبط فیلم: ۱۳۹۲
مکان: پشت خوابگاه بالا
# روزهایی_که_گذشت
#کلیپ #قدیمی #طنز
📸 @iutcamera
🕺ببینم ویدئویی از رقص لری و کردی دانشجویان خوابگاهی
این موسیقی الان هم ارزش دانلود کردن داره😅
تاریخ ضبط فیلم: ۱۳۹۲
مکان: پشت خوابگاه بالا
# روزهایی_که_گذشت
#کلیپ #قدیمی #طنز
📸 @iutcamera
😍6🤣3
سلام به همهی رفقای خوب و همراهای قدیمی! ❤️
بالاخره یه هوای تازه داره میوزه توی فضای دانشگاه!
با خوشحالی و امید، کامبک مجدد دکتر ابطحی رو به عنوان رئیس جدید دانشگاه تبریک میگیم 🎉
امیدواریم با حضور ایشون، شاهد فضای بازتر، صمیمیتر و پُر از شور و انرژی باشیم — مخصوصاً برای بچههای خوشذوق، فعال و پرانرژی دانشگاه! ✨
#دانشگاه_رو_زندگی_کن
#شروع_جدید
#با_امید_و_انرژی
@iutcamera
بالاخره یه هوای تازه داره میوزه توی فضای دانشگاه!
با خوشحالی و امید، کامبک مجدد دکتر ابطحی رو به عنوان رئیس جدید دانشگاه تبریک میگیم 🎉
امیدواریم با حضور ایشون، شاهد فضای بازتر، صمیمیتر و پُر از شور و انرژی باشیم — مخصوصاً برای بچههای خوشذوق، فعال و پرانرژی دانشگاه! ✨
#دانشگاه_رو_زندگی_کن
#شروع_جدید
#با_امید_و_انرژی
@iutcamera
❤16❤🔥2🤣2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوربینه یا DJ؟
پخش زنده از احمدآباد با رقص اصلی 😄
دوربین صنعتی رو گذاشتیم روی حالت "تشخیص حرکات رقصآلود"
پاسخ: 100٪ تشخیص داده شد ✅
ببینیم رقص دانشجوی وردی 89 دانشگاه صنعتی
#خوابگاه
#رقص
@iutcamera
پخش زنده از احمدآباد با رقص اصلی 😄
دوربین صنعتی رو گذاشتیم روی حالت "تشخیص حرکات رقصآلود"
پاسخ: 100٪ تشخیص داده شد ✅
ببینیم رقص دانشجوی وردی 89 دانشگاه صنعتی
#خوابگاه
#رقص
@iutcamera
🤣12❤2😍2👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی دوربین صنعتی یه روز مرخصی میگیره و میخواد بازیگر شه! 🎬
😂 این دابسمش رو از دست ندید، چون قراره از خنده لنزتون بخاره!
دوربینی که دیگه فقط دنبال تصویر نیست، دنبال نقش اول فیلمه! 🤖🎭
پ ن: دانشجویان ورودی 1392
#خوابگاه_الغدیر
#طنز #کلیپ
#دوربین_صنعتی #طنز_مهندسی #دابسمش_خفن
@iutcamera
😂 این دابسمش رو از دست ندید، چون قراره از خنده لنزتون بخاره!
دوربینی که دیگه فقط دنبال تصویر نیست، دنبال نقش اول فیلمه! 🤖🎭
پ ن: دانشجویان ورودی 1392
#خوابگاه_الغدیر
#طنز #کلیپ
#دوربین_صنعتی #طنز_مهندسی #دابسمش_خفن
@iutcamera
🤣19
این موضوع وام دانشجویی:"
> ❝قول بیعمل، مثل ابر بیبارونه... فقط دلخوش میکنی به یه قطره که هیچوقت نمیباره!❞
داستان ما از یه نیاز ساده شروع شد...
یه لپتاپ معمولی برای کارهای دانشجویی؛
نه دنبال مک بودیم، نه دنبال برند!
فقط یه چیزی که بشه باهاش پروژه زد، کلاس آنلاین رفت، و قفل درس باز کرد.
رفتیم سراغ وام ضروری دانشجویی...
اسمش "ضروری" بود، ولی ظاهراً برای خیلیا اصلاً "ضرورتی" نداشت!
صف شلوغ...
یکی دنبال ضامن، یکی ضامنش از فلان شهرستان با هزار منت کشیده بود اومده بود اصفهان،
یکی دیگه خودش برگشته بود شهرش که فقط یه مهر خشک و خالی از یه اداره بگیره.
فرما؟ وای از اون فرما...
امضا، تعهد، دفترخونه، بانک تجارت،
یهبار گفتن فرمت ناقصه، یهبار گفتن این ضامن قبول نیست،
یهبار گفتن باید حقوقبگیر دولت باشه،
انگار داریم وام میلیاردی میگیریم، نه یه وامِ دو، سه میلیونی که تهش هم معلوم نیست کی واریز میشه!
خلاصه با خوندل و کلی مکافات، درخواست ثبت شد.
حالا نوبت صبر بود...
یه ماه، دو ماه، سه ماه...
حساب بانک تجارت رو هر روز چک میکردیم مثل کسی که منتظر پیام عاشقانهست!
ولی خبری نبود.
از اون طرف دلار با گاز به قله میدوید،
و ما؟
همچنان دست خالی، چشمبهراه وام!
یه روز گفتن منابع نداریم، ترم پاییز وامی نیست.
باشه...
ترم بهمن؟
دوباره ثبتنام، دوباره امید، دوباره سکوت...
روزها اومدن و رفتن، لپتاپ گرونتر شد، دلمون خستهتر شد.
تا همین چند روز پیش که گفتن: "وامهای ضروری رد شده!"
نه پیام دادن، نه تماس، نه دلجویی، نه عذرخواهی...
فقط با یه جمله ساده،
تمام امیدمون رو گذاشتن لای بایگانی و رفتن دنبال وعده بعدی...
ما موندیم با یه دنیا خستگی و یه حساب بانک تجارت که هیچوقت پر نشد...
حال اما فارغ التحصیل شدند و میشویم
#وام #دانشگاه_صنعتی_اصفهان #امید #پیشرفت #درس #وام_ضروری #جوانی #دکتر_جان_بشنو
> ❝قول بیعمل، مثل ابر بیبارونه... فقط دلخوش میکنی به یه قطره که هیچوقت نمیباره!❞
داستان ما از یه نیاز ساده شروع شد...
یه لپتاپ معمولی برای کارهای دانشجویی؛
نه دنبال مک بودیم، نه دنبال برند!
فقط یه چیزی که بشه باهاش پروژه زد، کلاس آنلاین رفت، و قفل درس باز کرد.
رفتیم سراغ وام ضروری دانشجویی...
اسمش "ضروری" بود، ولی ظاهراً برای خیلیا اصلاً "ضرورتی" نداشت!
صف شلوغ...
یکی دنبال ضامن، یکی ضامنش از فلان شهرستان با هزار منت کشیده بود اومده بود اصفهان،
یکی دیگه خودش برگشته بود شهرش که فقط یه مهر خشک و خالی از یه اداره بگیره.
فرما؟ وای از اون فرما...
امضا، تعهد، دفترخونه، بانک تجارت،
یهبار گفتن فرمت ناقصه، یهبار گفتن این ضامن قبول نیست،
یهبار گفتن باید حقوقبگیر دولت باشه،
انگار داریم وام میلیاردی میگیریم، نه یه وامِ دو، سه میلیونی که تهش هم معلوم نیست کی واریز میشه!
خلاصه با خوندل و کلی مکافات، درخواست ثبت شد.
حالا نوبت صبر بود...
یه ماه، دو ماه، سه ماه...
حساب بانک تجارت رو هر روز چک میکردیم مثل کسی که منتظر پیام عاشقانهست!
ولی خبری نبود.
از اون طرف دلار با گاز به قله میدوید،
و ما؟
همچنان دست خالی، چشمبهراه وام!
یه روز گفتن منابع نداریم، ترم پاییز وامی نیست.
باشه...
ترم بهمن؟
دوباره ثبتنام، دوباره امید، دوباره سکوت...
روزها اومدن و رفتن، لپتاپ گرونتر شد، دلمون خستهتر شد.
تا همین چند روز پیش که گفتن: "وامهای ضروری رد شده!"
نه پیام دادن، نه تماس، نه دلجویی، نه عذرخواهی...
فقط با یه جمله ساده،
تمام امیدمون رو گذاشتن لای بایگانی و رفتن دنبال وعده بعدی...
ما موندیم با یه دنیا خستگی و یه حساب بانک تجارت که هیچوقت پر نشد...
حال اما فارغ التحصیل شدند و میشویم
#وام #دانشگاه_صنعتی_اصفهان #امید #پیشرفت #درس #وام_ضروری #جوانی #دکتر_جان_بشنو
Telegram
دوربین صنعتی اصفهان 📸
💠 یک دوربین با نگاهی نو
🎞 آرشیو فیلم و عکس صنعتی اصفهان
🔆 گفتگو با فارغ التحصیلان موفق صنعتی اصفهان
🔅روزمرگی
🔅 اطلاع رسانی
🔅 سخن در مورد کانون ها، صنف ها، تشکلات دانشجویی
⚠️ این کانال وابسته به هیچ نهاد یا تشکلی نیست
📬راه ارتباطی
@ADM_IR
🎞 آرشیو فیلم و عکس صنعتی اصفهان
🔆 گفتگو با فارغ التحصیلان موفق صنعتی اصفهان
🔅روزمرگی
🔅 اطلاع رسانی
🔅 سخن در مورد کانون ها، صنف ها، تشکلات دانشجویی
⚠️ این کانال وابسته به هیچ نهاد یا تشکلی نیست
📬راه ارتباطی
@ADM_IR
💔12👌2
📌 صدای واقعی دانشگاه
این روزها مد شده بعضی دانشگاهها برای جذب نودانشجو، اعضای محترم هیئت علمی رو جلوی دوربین میآرن. استادان عزیز معمولاً از تجربههای ارزشمندشون میگن؛ اینکه در سوئد یا کانادا درس خوندن، یا در معتبرترین آزمایشگاهها پژوهش کردن. اینها بدون شک افتخاره، اما واقعیت اینه که یک نودانشجو بیشتر از همه دنبال زندگی واقعی دانشجوییه، نه رزومهی استاد.
🔹 نودانشجو میخواد بدونه:
خوابگاهها چه فضایی دارن؟ وضعیت سلف چطوریه!
اینترنت و دسترسی به استاد به چه صورته؟
انواع کانون ها، انجمن ها، ورزش ها، فضا و محیط دانشگاه و..
چه امکانات ورزشی در اختیارشه؛ از استخر سرپوشیده، زمین چمن، استادیوم فوتبال و سالنهای کشتی و جودو گرفته تا تنیس خاکی، اسبسواری و تیراندازی؟
آزمایشگاههای متنوع چه فرصتهای علمی میدن؟
و مهمتر از همه، جوّ رفاقت و همراهی بین دانشجوها چطوره؟
اینها چیزیه که استاد کمتر لمس میکنه، اما دانشجو هر روز باهاش زندگی میکنه.
⚖️ همان ضربالمثل قدیمی میگه:
«از کوزه همان برون تراود که در اوست.»
برای شناختن دانشگاه هم باید صدای کسانی رو شنید که در دل این فضا زندگی میکنن.
و سعدی بهزیبایی گفته:
«خشت اول چون نهد معمار کج / تا ثریا میرود دیوار کج»
اگر معرفی دانشگاه از ابتدا روی محور تبلیغات رسمی و رزومههای شخصی بره، تصویر واقعی دانشگاه شکل نمیگیره.
🔴 مثلا:
1. روایت استادان محترم دربارهی تجربهی تحصیل در سوئد و کانادا ارزشمنده، اما تبلیغ برای نودانشجو نیست.
2. آنچه میتونه تصویر درست بده، روایت دانشجوهاست از خوابگاه، امکانات ورزشی، فعالیتهای فرهنگی، علمی و کانون های ادبی.
3. تبلیغ صادقانه باید از زندگی روزمرهی دانشجویی بیرون بیاد، نه صرفاً از دستاوردهای فردی اساتید.
4. وقتی دانشجوها روایت کنن، نودانشجو حس میکنه وارد فضایی دوستانه و واقعی میشه، نه یک تبلیغ رسمی.
✨ پس بیایید این بار تبلیغ دانشگاه رو به دست خود دانشجوها بسپریم.
ما میتونیم بهترین سفیران دانشگاه باشیم؛ چون از نزدیک لمس کردیم که صنعتی اصفهان فقط کلاس و درس نیست، بلکه پر از فرصتهای ورزشی، فرهنگی، علمی و رفاقتهای بیتکراره.
این روزها مد شده بعضی دانشگاهها برای جذب نودانشجو، اعضای محترم هیئت علمی رو جلوی دوربین میآرن. استادان عزیز معمولاً از تجربههای ارزشمندشون میگن؛ اینکه در سوئد یا کانادا درس خوندن، یا در معتبرترین آزمایشگاهها پژوهش کردن. اینها بدون شک افتخاره، اما واقعیت اینه که یک نودانشجو بیشتر از همه دنبال زندگی واقعی دانشجوییه، نه رزومهی استاد.
🔹 نودانشجو میخواد بدونه:
خوابگاهها چه فضایی دارن؟ وضعیت سلف چطوریه!
اینترنت و دسترسی به استاد به چه صورته؟
انواع کانون ها، انجمن ها، ورزش ها، فضا و محیط دانشگاه و..
چه امکانات ورزشی در اختیارشه؛ از استخر سرپوشیده، زمین چمن، استادیوم فوتبال و سالنهای کشتی و جودو گرفته تا تنیس خاکی، اسبسواری و تیراندازی؟
آزمایشگاههای متنوع چه فرصتهای علمی میدن؟
و مهمتر از همه، جوّ رفاقت و همراهی بین دانشجوها چطوره؟
اینها چیزیه که استاد کمتر لمس میکنه، اما دانشجو هر روز باهاش زندگی میکنه.
⚖️ همان ضربالمثل قدیمی میگه:
«از کوزه همان برون تراود که در اوست.»
برای شناختن دانشگاه هم باید صدای کسانی رو شنید که در دل این فضا زندگی میکنن.
و سعدی بهزیبایی گفته:
«خشت اول چون نهد معمار کج / تا ثریا میرود دیوار کج»
اگر معرفی دانشگاه از ابتدا روی محور تبلیغات رسمی و رزومههای شخصی بره، تصویر واقعی دانشگاه شکل نمیگیره.
🔴 مثلا:
1. روایت استادان محترم دربارهی تجربهی تحصیل در سوئد و کانادا ارزشمنده، اما تبلیغ برای نودانشجو نیست.
2. آنچه میتونه تصویر درست بده، روایت دانشجوهاست از خوابگاه، امکانات ورزشی، فعالیتهای فرهنگی، علمی و کانون های ادبی.
3. تبلیغ صادقانه باید از زندگی روزمرهی دانشجویی بیرون بیاد، نه صرفاً از دستاوردهای فردی اساتید.
4. وقتی دانشجوها روایت کنن، نودانشجو حس میکنه وارد فضایی دوستانه و واقعی میشه، نه یک تبلیغ رسمی.
✨ پس بیایید این بار تبلیغ دانشگاه رو به دست خود دانشجوها بسپریم.
ما میتونیم بهترین سفیران دانشگاه باشیم؛ چون از نزدیک لمس کردیم که صنعتی اصفهان فقط کلاس و درس نیست، بلکه پر از فرصتهای ورزشی، فرهنگی، علمی و رفاقتهای بیتکراره.
👌13👍2🔥1
📢 درد و دل یک دانشجوی خوابگاهی
این روزها ما دانشجوها بیشتر از آنکه نگران امتحان و نمره باشیم، نگران بلیط قطار و اتوبوس و اسبابکشی هستیم. انگار رسالت ما در این سالها نه خواندن کتاب و مقاله، که جمعکردن چمدان و دویدن دنبال انبار و کلید و مسئول خوابگاه است. امتحان که تمام میشود، هنوز مغزمان از فرمولها و حفظیات خالی نشده، باید وسایل را جمع کنیم. ترم که شروع میشود، دوباره بیاوریمشان. یعنی اگر مدرکی هم قرار است بگیریم، باید باشد «لیسانس حملونقل اثاثیه»!
میگویند خوابگاه باید تعطیل شود برای نظافت و سمپاشی. خب برادر من! خواهر من! شما دو ماه تابستان خوابگاه را خالی داشتید. آن وقت نه سمپاش بود، نه تعمیرکار. چرا همان موقع دست به کار نشدید؟ حالا که ما وسط امتحان و هزار گرفتاری هستیم، یاد تمیزکاری افتادید؟! مگر ما خودمان بلد نیستیم اتاقمان را جارو کنیم؟ مگر تا حالا همین تخت و پنجره و کمد را خودمان تمیز نکردیم؟ این چه حکایتیست که همیشه باید «خر بیار و باقالی بار کن» بشود؟
از آن طرف، خرج و مخارج مثل سایهای سنگین روی سرمان افتاده. یکی میگوید بلیط مشهد سه میلیون است، دیگری میگوید اتوبوس تهران یک میلیون. تازه اینها فقط رفت است، برگشت هم دارد! آخر انصاف است که دانشجو با این جیب خالی و این همه دغدغه، دوبار باروبندیل جمع کند و دوبار بلیط بخرد؟ به قول قدیمیها: «از شیر مرغ تا جان آدمیزاد» گران شده، حالا هزینه اسبابکشی هم بهش اضافه شده.
مسئولان محترم هم مدام یک جمله را تکرار میکنند: «در حال پیگیری هستیم»، «جلسه داریم»، «بهزودی اعلام میکنیم»... این «بهزودی»ها مثل تاریخ انتشار بازیهای کامپیوتری شده؛ هیچوقت روزش نمیرسد! اگر قرار بود جلسه مشکل ما را حل کند، تا حالا خوابگاههای ما باید در حد هتل پنج ستاره مدیریت میشد.
ما دانشجوها توقع زیادی نداریم. هتل و کاخ نمیخواهیم. خواستهمان روشن است: در این دو هفته بین امتحانات و شروع ترم جدید، خوابگاهها باز بمانند. هر کسی که میخواهد، بماند. نظافت و مرتبکردن اتاق خودش را به عهده میگیرد. حتی اگر نیاز باشد، بچهها داوطلبانه برای نظافت عمومی هم کمک میکنند.
✅ پیشنهاد ما برای کمک به مسئولین:
دانشجوها میتوانند یک یا دو روز بهصورت داوطلبانه برای نظافت سالنها، راهروها و حتی شستن یخچالها همکاری کنند. هر کس اتاق خودش را تمیز میکند و در کارهای عمومی هم مشارکت میشود.
برای تاسیسات جزئی (مثل شیر آب، لامپ، یا حتی کولرها) خیلی از بچهها تجربه و تخصص دارند؛ میتوان کارگروههای دانشجویی کوچک تشکیل داد که با نظارت مسئولین، مشکلات ساده را حل کنند.
برای سمپاشی و کارهای تخصصیتر هم میشود برنامهریزی کرد که در حضور بچهها انجام شود تا خیالی از بابت وسایل شخصی راحت باشد.
این مدل همکاری نهتنها هزینههای دانشگاه را پایین میآورد، بلکه سرعت کار را هم بالا میبرد. مهمتر از آن، تصویری مثبت از دانشجویان میسازد؛ الگویی که میتواند برای دیگر دانشگاهها، مخصوصاً دانشگاه صنعتی، نمونه باشد.
باور کنید، این رفتوآمدها و جمعکردن و دوباره آوردن وسایل، سختتر از هر درسی است. ما آمدهایم برای علم، نه برای باربری. اگر میخواستیم حرفهای چمدان جابهجا کنیم، همان اول میرفتیم شرکت حملونقل ثبتنام میکردیم!
به قول معروف: «یک دست صدا ندارد». ما و شما با هم میتوانیم کاری کنیم که این داستان تکراری تمام شود. اما اگر قرار باشد هر بار به بهانهای تازه ما را آواره کنید، میماند دانشجویی که هر روز خستهتر میشود و چمدانی که هر روز سنگینتر.
این روزها ما دانشجوها بیشتر از آنکه نگران امتحان و نمره باشیم، نگران بلیط قطار و اتوبوس و اسبابکشی هستیم. انگار رسالت ما در این سالها نه خواندن کتاب و مقاله، که جمعکردن چمدان و دویدن دنبال انبار و کلید و مسئول خوابگاه است. امتحان که تمام میشود، هنوز مغزمان از فرمولها و حفظیات خالی نشده، باید وسایل را جمع کنیم. ترم که شروع میشود، دوباره بیاوریمشان. یعنی اگر مدرکی هم قرار است بگیریم، باید باشد «لیسانس حملونقل اثاثیه»!
میگویند خوابگاه باید تعطیل شود برای نظافت و سمپاشی. خب برادر من! خواهر من! شما دو ماه تابستان خوابگاه را خالی داشتید. آن وقت نه سمپاش بود، نه تعمیرکار. چرا همان موقع دست به کار نشدید؟ حالا که ما وسط امتحان و هزار گرفتاری هستیم، یاد تمیزکاری افتادید؟! مگر ما خودمان بلد نیستیم اتاقمان را جارو کنیم؟ مگر تا حالا همین تخت و پنجره و کمد را خودمان تمیز نکردیم؟ این چه حکایتیست که همیشه باید «خر بیار و باقالی بار کن» بشود؟
از آن طرف، خرج و مخارج مثل سایهای سنگین روی سرمان افتاده. یکی میگوید بلیط مشهد سه میلیون است، دیگری میگوید اتوبوس تهران یک میلیون. تازه اینها فقط رفت است، برگشت هم دارد! آخر انصاف است که دانشجو با این جیب خالی و این همه دغدغه، دوبار باروبندیل جمع کند و دوبار بلیط بخرد؟ به قول قدیمیها: «از شیر مرغ تا جان آدمیزاد» گران شده، حالا هزینه اسبابکشی هم بهش اضافه شده.
مسئولان محترم هم مدام یک جمله را تکرار میکنند: «در حال پیگیری هستیم»، «جلسه داریم»، «بهزودی اعلام میکنیم»... این «بهزودی»ها مثل تاریخ انتشار بازیهای کامپیوتری شده؛ هیچوقت روزش نمیرسد! اگر قرار بود جلسه مشکل ما را حل کند، تا حالا خوابگاههای ما باید در حد هتل پنج ستاره مدیریت میشد.
ما دانشجوها توقع زیادی نداریم. هتل و کاخ نمیخواهیم. خواستهمان روشن است: در این دو هفته بین امتحانات و شروع ترم جدید، خوابگاهها باز بمانند. هر کسی که میخواهد، بماند. نظافت و مرتبکردن اتاق خودش را به عهده میگیرد. حتی اگر نیاز باشد، بچهها داوطلبانه برای نظافت عمومی هم کمک میکنند.
✅ پیشنهاد ما برای کمک به مسئولین:
دانشجوها میتوانند یک یا دو روز بهصورت داوطلبانه برای نظافت سالنها، راهروها و حتی شستن یخچالها همکاری کنند. هر کس اتاق خودش را تمیز میکند و در کارهای عمومی هم مشارکت میشود.
برای تاسیسات جزئی (مثل شیر آب، لامپ، یا حتی کولرها) خیلی از بچهها تجربه و تخصص دارند؛ میتوان کارگروههای دانشجویی کوچک تشکیل داد که با نظارت مسئولین، مشکلات ساده را حل کنند.
برای سمپاشی و کارهای تخصصیتر هم میشود برنامهریزی کرد که در حضور بچهها انجام شود تا خیالی از بابت وسایل شخصی راحت باشد.
این مدل همکاری نهتنها هزینههای دانشگاه را پایین میآورد، بلکه سرعت کار را هم بالا میبرد. مهمتر از آن، تصویری مثبت از دانشجویان میسازد؛ الگویی که میتواند برای دیگر دانشگاهها، مخصوصاً دانشگاه صنعتی، نمونه باشد.
باور کنید، این رفتوآمدها و جمعکردن و دوباره آوردن وسایل، سختتر از هر درسی است. ما آمدهایم برای علم، نه برای باربری. اگر میخواستیم حرفهای چمدان جابهجا کنیم، همان اول میرفتیم شرکت حملونقل ثبتنام میکردیم!
به قول معروف: «یک دست صدا ندارد». ما و شما با هم میتوانیم کاری کنیم که این داستان تکراری تمام شود. اما اگر قرار باشد هر بار به بهانهای تازه ما را آواره کنید، میماند دانشجویی که هر روز خستهتر میشود و چمدانی که هر روز سنگینتر.
❤14👍11
این روزها خوابگاه و دانشگاه، برای خیلی از ما بیشتر از «خانهٔ دوم»، تبدیل شده به «کانون استرس و دلخوری».
کسی نمیخواهد اغراق کند، اما واقعیت تلختر از اغراق است:
💠 اتاقهای پنجنفرهای که برای دانشجویان سنواتی تدارک دیدهاند، شبیه زندانی کوچک است. جایی که بعضی باید روی زمین بخوابند؛ آن هم در شرایطی که هر دانشجو هزینهٔ خوابگاه را تمام و کمال میپردازد.
💠 سلفی که باید پشتیبانِ سفرهٔ ما باشد، حالا با گرانی دوبرابری و کیفیتی که گاهی حتی «خوردهنشدنی» است، بیشتر شبیه باری اضافه روی دوش دانشجویان شده.
💠 اینترنتی که قرار بود شاهراهِ علم و پژوهش ما باشد، امروز به یازده گیگ محدود شده؛ آن هم با آنتندهیِ ضعیف و قطعیهای پیدرپی که حتی یک کلاس آنلاین را هم نمیگذارد درست برگزار شود.
💠تردد خودروها هم حکایتی غریب دارد: یک روز با برچسب میشود، روز دیگر نه؛ از همه بدتر، دریافت مبالغی که رسید و شفافیت روشنی پشت آن نیست.
💠 باشگاه و امکانات ورزشی سالهاست بهروزرسانی نشدهاند؛ در حالی که جسم و روح دانشجو هم بهاندازهٔ علم و درس به پشتیبانی نیاز دارند.
💠 و در نهایت، برخوردهای نامناسب در برخی خوابگاهها که دانشجو را ساعتها با وسایلش پشت در یا روی چمن معطل میگذارند، زخمی است بر شأن و کرامت انسانی.
❗ ما دانشجوها نه دشمنیم، نه مزاحم. ما صاحبان واقعی این دانشگاهیم.
خواستهمان روشن است:
پایان دادن به سیاست اتاقهای پنجنفره برای سنواتیها؛
پارکینگ مسقف برای دانشجویان الغدیر؛
بهروزرسانی امکانات ورزشی و خوابگاهی؛
اینترنت پایدار و کافی؛
شفافیت در همهٔ هزینهها و تصمیمها.
🎓 دانشگاه باید خانهٔ امید و آینده باشد، نه محل تحقیر و سرگردانی.
ما فقط میخواهیم کرامت دانشجو جدی گرفته شود، پاسخگویی مسئولان واقعی باشد و تصمیمها با احترام به زندگی و آرامش دانشجویان گرفته شوند.
کسی نمیخواهد اغراق کند، اما واقعیت تلختر از اغراق است:
💠 اتاقهای پنجنفرهای که برای دانشجویان سنواتی تدارک دیدهاند، شبیه زندانی کوچک است. جایی که بعضی باید روی زمین بخوابند؛ آن هم در شرایطی که هر دانشجو هزینهٔ خوابگاه را تمام و کمال میپردازد.
💠 سلفی که باید پشتیبانِ سفرهٔ ما باشد، حالا با گرانی دوبرابری و کیفیتی که گاهی حتی «خوردهنشدنی» است، بیشتر شبیه باری اضافه روی دوش دانشجویان شده.
💠 اینترنتی که قرار بود شاهراهِ علم و پژوهش ما باشد، امروز به یازده گیگ محدود شده؛ آن هم با آنتندهیِ ضعیف و قطعیهای پیدرپی که حتی یک کلاس آنلاین را هم نمیگذارد درست برگزار شود.
💠تردد خودروها هم حکایتی غریب دارد: یک روز با برچسب میشود، روز دیگر نه؛ از همه بدتر، دریافت مبالغی که رسید و شفافیت روشنی پشت آن نیست.
💠 باشگاه و امکانات ورزشی سالهاست بهروزرسانی نشدهاند؛ در حالی که جسم و روح دانشجو هم بهاندازهٔ علم و درس به پشتیبانی نیاز دارند.
💠 و در نهایت، برخوردهای نامناسب در برخی خوابگاهها که دانشجو را ساعتها با وسایلش پشت در یا روی چمن معطل میگذارند، زخمی است بر شأن و کرامت انسانی.
❗ ما دانشجوها نه دشمنیم، نه مزاحم. ما صاحبان واقعی این دانشگاهیم.
خواستهمان روشن است:
پایان دادن به سیاست اتاقهای پنجنفره برای سنواتیها؛
پارکینگ مسقف برای دانشجویان الغدیر؛
بهروزرسانی امکانات ورزشی و خوابگاهی؛
اینترنت پایدار و کافی؛
شفافیت در همهٔ هزینهها و تصمیمها.
🎓 دانشگاه باید خانهٔ امید و آینده باشد، نه محل تحقیر و سرگردانی.
ما فقط میخواهیم کرامت دانشجو جدی گرفته شود، پاسخگویی مسئولان واقعی باشد و تصمیمها با احترام به زندگی و آرامش دانشجویان گرفته شوند.
👏22❤1👍1