در اصل چین امروزی که کمونیستن شیوه کمونیستیشون با مارکسیستی شوروی فرق داره
لنین بر پایه کارگر های صنعتی بود ایدئولوژیش ولی مائو داخل چین ایدئولوژیش بر پایه دهقان ها بوده
کمونیسم شوروی یه مدل کاملاً دولتی و بسته بود که همه چیزو از بالا کنترل میکرد، اقتصادشو سفتوسخت نگه داشت و آخرشم به خاطر رکود و نارضایتی مردم فروپاشید. ولی چین اومد یه مدل انعطافپذیرتر رو اجرا کرد، بعد از مائو اصلاحات اقتصادی کرد و کمکم یه ترکیب از کمونیسم و سرمایهداری رو راه انداخت که باعث شد هم حزب کمونیست سر جاش بمونه، هم اقتصادش رشد کنه و نشه مثل شوروی نابود بشه!
اوایل جنگ جهانی دوم، اسپانیا تازه از یه جنگ داخلی وحشتناک (۱۹۳۶-۱۹۳۹) بیرون اومده بود که کلی شورش، انقلاب و درگیری توش رخ داد. این جنگ یه جورایی مقدمهای برای جنگ جهانی دوم بود، چون نیروهای فاشیستی (که بعداً متحد آلمان نازی شدن) و جمهوریخواهها (که بیشتر کمونیستها و سوسیالیستها بودن) توش درگیر بودن.
تو دهه ۱۹۳۰، اسپانیا یه کشور ناآروم بود. جمهوریخواهان (چپگراها) که شامل کمونیستها، سوسیالیستها و آنارشیستها بودن، میخواستن اصلاحات اجتماعی انجام بدن، ولی ملیگراها (راستگراها به رهبری فرانکو) با حمایت کلیسای کاتولیک و ارتش مخالف بودن. این اختلافات باعث شد در ۱۹۳۶ یه جنگ داخلی شدید راه بیفته که سه سال طول کشید.
شورش آنارشیستها و کمونیستها (۱۹۳۶-۱۹۳۷)
تو شهرهایی مثل بارسلونا و مادرید، آنارشیستها و کمونیستها انقلاب کردن و کنترل رو به دست گرفتن. کارخونهها، زمینها و حتی خدمات شهری رو خودشون اداره میکردن. این یه مدل واقعی از حکومت سوسیالیستی بود، ولی چون بین کمونیستها و آنارشیستها اختلاف افتاد، این سیستم دووم نیاورد.
تصفیههای داخلی بین چپگراها (۱۹۳۷)
تو همون اوج جنگ داخلی، کمونیستهای طرفدار شوروی و آنارشیستها تو بارسلونا با هم درگیر شدن. استالین از جمهوریخواهان حمایت میکرد، ولی اونایی که از شوروی خط نمیگرفتن، سرکوب شدن. این دعواها باعث شد چپگراها ضعیف بشن و فرانکو راحتتر پیروز بشه.
قیامها و مقاومت در برابر فرانکو (۱۹۳۹-۱۹۴۵)
وقتی فرانکو تو ۱۹۳۹ پیروز شد، مخالفها سرکوب شدن، ولی گروههای مقاومت، مخصوصاً چریکهای آنارشیست و کمونیست، هنوز توی کوهها و شهرهای کوچیک علیه رژیم فرانکو میجنگیدن. تو زمان جنگ جهانی دوم هم، جمهوریخواهان فراری به فرانسه رفتن و بعضیاشون تو مقاومت علیه نازیها شرکت کردن.
جنگ داخلی اسپانیا و شورشهای داخلیش یه مدل کوچیک از جنگ جهانی دوم بود، جایی که فاشیستا، کمونیستا و دموکراسیخواهها با هم درگیر شدن. اسپانیا مستقیماً تو جنگ جهانی دوم شرکت نکرد، ولی این درگیریها باعث شد تا دهها سال یه دیکتاتوری فاشیستی به رهبری فرانکو تو اسپانیا برقرار بمونه
تو دهه ۱۹۳۰، اسپانیا یه کشور ناآروم بود. جمهوریخواهان (چپگراها) که شامل کمونیستها، سوسیالیستها و آنارشیستها بودن، میخواستن اصلاحات اجتماعی انجام بدن، ولی ملیگراها (راستگراها به رهبری فرانکو) با حمایت کلیسای کاتولیک و ارتش مخالف بودن. این اختلافات باعث شد در ۱۹۳۶ یه جنگ داخلی شدید راه بیفته که سه سال طول کشید.
شورش آنارشیستها و کمونیستها (۱۹۳۶-۱۹۳۷)
تو شهرهایی مثل بارسلونا و مادرید، آنارشیستها و کمونیستها انقلاب کردن و کنترل رو به دست گرفتن. کارخونهها، زمینها و حتی خدمات شهری رو خودشون اداره میکردن. این یه مدل واقعی از حکومت سوسیالیستی بود، ولی چون بین کمونیستها و آنارشیستها اختلاف افتاد، این سیستم دووم نیاورد.
تصفیههای داخلی بین چپگراها (۱۹۳۷)
تو همون اوج جنگ داخلی، کمونیستهای طرفدار شوروی و آنارشیستها تو بارسلونا با هم درگیر شدن. استالین از جمهوریخواهان حمایت میکرد، ولی اونایی که از شوروی خط نمیگرفتن، سرکوب شدن. این دعواها باعث شد چپگراها ضعیف بشن و فرانکو راحتتر پیروز بشه.
قیامها و مقاومت در برابر فرانکو (۱۹۳۹-۱۹۴۵)
وقتی فرانکو تو ۱۹۳۹ پیروز شد، مخالفها سرکوب شدن، ولی گروههای مقاومت، مخصوصاً چریکهای آنارشیست و کمونیست، هنوز توی کوهها و شهرهای کوچیک علیه رژیم فرانکو میجنگیدن. تو زمان جنگ جهانی دوم هم، جمهوریخواهان فراری به فرانسه رفتن و بعضیاشون تو مقاومت علیه نازیها شرکت کردن.
جنگ داخلی اسپانیا و شورشهای داخلیش یه مدل کوچیک از جنگ جهانی دوم بود، جایی که فاشیستا، کمونیستا و دموکراسیخواهها با هم درگیر شدن. اسپانیا مستقیماً تو جنگ جهانی دوم شرکت نکرد، ولی این درگیریها باعث شد تا دهها سال یه دیکتاتوری فاشیستی به رهبری فرانکو تو اسپانیا برقرار بمونه
(AZIZI) ⚡️
آنارشیستها
آنارشیست یعنی کسی که با هر نوع حکومت، دولت و قدرت مرکزی مخالفه و میخواد یه جامعه بدون رئیس و بدون سلسلهمراتب داشته باشه. آنارشیستا معتقدن که مردم باید خودشون، بدون زور و اجبار، زندگی و کارهاشون رو مدیریت کنن و هیچ دولتی نباید بهشون بگه چی کار کنن
و این مسخرس!
چرا؟
یه جورایی یه دنیای ایدهآلیستیه که توش هیچ رئیس و دولتی نباشه، مردم خودشون تصمیم بگیرن و همه برابر باشن. ولی مشکل اینجاست که اجرای همچین سیستمی عملا غیرممکنه، چون همیشه یه عده قویتر میخوان قدرتو به دست بگیرن و نظم بهم میریزه!
برای همینه که هیچ کشور آنارشیستی وجود نداره
و این مسخرس!
چرا؟
یه جورایی یه دنیای ایدهآلیستیه که توش هیچ رئیس و دولتی نباشه، مردم خودشون تصمیم بگیرن و همه برابر باشن. ولی مشکل اینجاست که اجرای همچین سیستمی عملا غیرممکنه، چون همیشه یه عده قویتر میخوان قدرتو به دست بگیرن و نظم بهم میریزه!
برای همینه که هیچ کشور آنارشیستی وجود نداره
من تا حد بسیار بسیار زیادی طرفدار دموکراسی لیبرالم
هرچند بدون شک همینم مشکلات زیادی داره ولی خب بهتر باقی هستش
هرچند بدون شک همینم مشکلات زیادی داره ولی خب بهتر باقی هستش
تشکر از آقا یاسر
مرسی از فید کردن کون بچه بیدردی به اسم ساسی
مرسی از فید کردن کون بچه بیدردی به اسم ساسی
در سالهای نخستین گسترش اسلام، پس از تثبیت قدرت مسلمانان در شبهجزیره عربستان، آنها شروع به ارسال نامههایی به سران حکومتهای بزرگ از جمله ایران، روم شرقی (بیزانس) و حبشه کردند. یکی از این نامهها، که از سوی محمد پیامبر فرستاده شد، خطاب به خسروپرویز بود.
محتوای نامه به خسروپرویز:
در این نامه، پیامبر اسلام پادشاه ایران را به پذیرش اسلام دعوت کرد و وعده داد که اگر اسلام بیاورد، در دنیا و آخرت نجات خواهد یافت. این نامه را «عبدالله بن حذافه سهمی» به دربار ساسانی برد.
واکنش خسروپرویز:
خسروپرویز که خود را پادشاه بزرگ ایران میدانست، این نامه را گستاخانه تلقی کرد و از اینکه نام خودش بعد از نام پیامبر اسلام نوشته شده بود، خشمگین شد. روایت شده که او نامه را پاره کرد و به والی خود در یمن (باذان) دستور داد که فردی را برای دستگیری پیامبر اسلام بفرستد.
سرانجام کار خسروپرویز:
پیش از آنکه خسروپرویز اقدامی جدی علیه مسلمانان انجام دهد، او توسط پسرش شیرویه (قباد دوم) در یک کودتا برکنار و کشته شد. پس از مرگ او، امپراتوری ساسانی دچار ضعف و فروپاشی تدریجی شد و در نهایت در نبرد قادسیه (۶۳۶ میلادی) و نبرد نهاوند (۶۴۲ میلادی) به دست مسلمانان سقوط کرد.
محتوای نامه به خسروپرویز:
در این نامه، پیامبر اسلام پادشاه ایران را به پذیرش اسلام دعوت کرد و وعده داد که اگر اسلام بیاورد، در دنیا و آخرت نجات خواهد یافت. این نامه را «عبدالله بن حذافه سهمی» به دربار ساسانی برد.
واکنش خسروپرویز:
خسروپرویز که خود را پادشاه بزرگ ایران میدانست، این نامه را گستاخانه تلقی کرد و از اینکه نام خودش بعد از نام پیامبر اسلام نوشته شده بود، خشمگین شد. روایت شده که او نامه را پاره کرد و به والی خود در یمن (باذان) دستور داد که فردی را برای دستگیری پیامبر اسلام بفرستد.
سرانجام کار خسروپرویز:
پیش از آنکه خسروپرویز اقدامی جدی علیه مسلمانان انجام دهد، او توسط پسرش شیرویه (قباد دوم) در یک کودتا برکنار و کشته شد. پس از مرگ او، امپراتوری ساسانی دچار ضعف و فروپاشی تدریجی شد و در نهایت در نبرد قادسیه (۶۳۶ میلادی) و نبرد نهاوند (۶۴۲ میلادی) به دست مسلمانان سقوط کرد.
(AZIZI) ⚡️
در سالهای نخستین گسترش اسلام، پس از تثبیت قدرت مسلمانان در شبهجزیره عربستان، آنها شروع به ارسال نامههایی به سران حکومتهای بزرگ از جمله ایران، روم شرقی (بیزانس) و حبشه کردند. یکی از این نامهها، که از سوی محمد پیامبر فرستاده شد، خطاب به خسروپرویز بود.…
و الان ظاهرا قراره تاریخ تکرار بشه!
RegaPlus🎄
@RegaPlus
بهونه جدید برای تنفر داشتن از من
بفرمایید دوستان فشاری
بفرمایید دوستان فشاری
یکی رندوم اومده پیویم داره در مورد مسائل سیاسی منطقه تحلیل میکنه 😭😂
یعنی ببین سلام و احوالپرسیم نه ها
از اولین پیام تا همین الان که 14 پیام داده
بعد جالب اینه نمیشناسمش که اصلا کی هستش 😂
یعنی ببین سلام و احوالپرسیم نه ها
از اولین پیام تا همین الان که 14 پیام داده
بعد جالب اینه نمیشناسمش که اصلا کی هستش 😂