Forwarded from مطالعات جنسیت و سکسوالیته
ویژهنامه_روز_مبارزه_با_خشونت_علیه_زنان.pdf
3.7 MB
✍️خشونت در میدانهای زندگی
روایتها، ساختارها و بدنهای زنانه در جهان معاصر
ناشر: کارگروه مطالعات جنسیت
انجمن انسانشناسی ایران
جمعی از نویسندگان
@anthropologyofgender
روایتها، ساختارها و بدنهای زنانه در جهان معاصر
ناشر: کارگروه مطالعات جنسیت
انجمن انسانشناسی ایران
جمعی از نویسندگان
@anthropologyofgender
❤7👍2
Forwarded from Inekas | انعکاس
💎 مرور مجموعه مقالات «مرجعیت (اتوریته، قدرت) دینی زنان در اسلام شیعی؛ گذشته و حال» به ویراستاری مشترک میریام کونکلر و دوین استوارت
🔵 اطلاعات کتابشناختی
Mirjam Kunkler & Devin J. Stewart. Female Religious Authority in Shi'i Islam. Edinburgh University Press, 2021.
⬇️ دریافت فایل کامل کتاب (دسترسی آزاد)
معرفی بهکوشش: مینا صالحی
کتاب حاضر مجموعهٔ مقالات منتخب از همایش بینالمللی «عالمات، محدثات و مجتهدات؛ گذشته و حال مرجعیت دینی زنان در اسلام شیعی» است که ۶ تا ۸ مارس ۲۰۱۴ در دانشگاه پرینستون برگزار شد.
🎞 ایدهٔ اولیهٔ نگارش کتاب از دل تجربهٔ میریام کونکلر برآمده است؛ هنگامی که او بهطور اتفاقی متوجه شد یک تفسیر کامل قرآن وجود دارد که نویسندهاش یک بانوی ایرانی بهنام نصرت امین است اما نامش و کتاب تفسیرش بسیار مهجور و مغفول مانده است... باقی ماجرا را در ویدئوی بالا ببینید.
🔅 کونکلر و استوارت در این کتاب، مجموعهٔ مقالاتی را گردآوری کردهاند که نمونههایی از قدرت، مرجعیت دینی، تأثیرگذاری و نفوذ اجتماعی زنان شیعه را در بازهٔ زمانی صدر اسلام تا عصر مدرن در ایران، عراق و سوریه بازنمایی میکند.
هدف از گردآوری مقالات و نگارش این کتاب بررسی تحولات پژوهشی در زمینهٔ مطالعات زنان در اسلام و پرداختن به فعالیتهای زنانی بوده است که در صفحات تاریخ گم شده و نامشان در روندهای تاریخنویسی مردانه و مردسالارانه از قلم افتاده و مغفول مانده است.
💳 مقالات موجود در این کتاب به مصداقها و نمونههایی از زنان دارای مرجعیت و قدرت در شیعه نظیر زنان خانوادهٔ پیامبر و اهل بیت، کنیزانی که در خانهٔ ائمه رشد یافتند و تربیت شدند و همچنین زنان خانوادهٔ سلطنتی در عصر صفویه پرداختهاند. سعی نویسندگان بر این بوده که نشان دهند علیرغم تصور رایج مبنیبر مردانه بودن قدرت و مرجعیت دینی در اسلام، زنان مسلمان شیعه در دورههای مختلف تاریخی نقشهای برجسته و کلیدی در شکلدهی به سنت علمی اسلامی ایفا کردهاند.
نویسندگان این مقالات با بررسیهای تاریخی و تطبیقی، زندگی و مسیر حرفهای این زنان را بهعنوان محدث، فقیه، متکلم، قاضی، معلم قرآن، رهبر دینی و نماینده یا وکیل فقهای مرد بررسی کردهاند و چگونگی مشارکت اجتماعی و تأثیرگذاری آنان بر جامعه دینی را واکاویدهاند.
این کتاب مرجع ارزشمندی برای پژوهشگران مطالعات اسلامی، جنسیت و تشیع و نیز مطالعات حقوق زنان در اسلام است و امکان تحلیل مقایسهای میان مرجعیت دینی زنان در جوامع اسلامی شیعه و سنی را فراهم میکند.
⭐️ معرفی نویسندگان کتاب
میریام کونکلر پژوهشگر کالج مطالعات پیشرفتهٔ سوئد است. او پیش از این در دانشگاه پرینستون «مطالعات خاور نزدیک» را تدریس میکرد. مقالات او در نشریات معتبری همچون مجلهٔ بریتانیایی «مطالعات خاورمیانه»، «دایرةالمعارف اسلام و زنان آکسفورد» و «مرور مطالعات آسیایی» منتشر شده است. او همچنین کتابهایی نظیر «عصر سکولار فراتر از غرب» (۲۰۱۸) را نوشته است.
دوین استوارت دارای مدرک دکترای مطالعات عربی و اسلامی از دانشگاه پنسیلوانیا است. پژوهشهای گستردهٔ او دربارهٔ اسلام شیعی و قرآن، فقه، تقیه در اسلام، مباحثات میان سنیها و شیعیان و سایر موضوعات در مطالعات عربی و اسلامی متمرکز است. او از سخنرانان🔵 پنجمین مدرسهٔ تابستانی انعکاس بوده و نویسندهٔ کتابهای «قانون و جامعه در اسلام» (۱۹۹۶)، «راستکیشی فقهی» (۱۹۹۸) و «اختلافات فقها» (۲۰۱۵) است.
🗂 فهرست مقالات کتاب و نام نویسندگان
۱. مقدمه: قدرت دینی زنان در اسلام شیعی؛ گذشته و حال
میریام کونکلر و دوین استوارت
۲. تاریخ فراموششدهٔ قدرت دینی زنان در اسلام
میریام کونکلر
۳. امسلمه؛ نمونهای از مرجعیت و اقتدار یک زن که به قدرت مشروعیت میبخشد
یاسمین امین
۴. وارث پیامبر؛ خطبهٔ فاطمه بهمثابهٔ نمونهٔ نخستین مرجعیت و اقتدار دینی زنان در اسلام
آلیسا گابای
۵. قدرت دینی زنان در زمان ائمهٔ شیعه
لیاقت تکیم
۶. آن زن نباید در میان مردان صدایش را بلند کند؛ مباحث فقه امامیه علیه (و له) قضاوت زنان
رابرت گلیو
۷. مناظرهٔ حسنیه در دستگاه هارونالرشید؛ جدالهای فرقهای و قدرت دینی زنان
دوین استوارت
۸. لیلی، ملکهٔ بهشت، اثر [هنری] محمدی هروی
مایکل باری
۹. دختران پادشاهان، قیمومیت و تولید دانش در عصر صفوی در ایران
یوسف اونال
۱۰. زندگی دو زن مجتهد؛ قدرت دینی زنان در قرن بیستم در ایران
میریام کونکلر و روجا فضائلی
۱۱. نیمهٔ دیگر رسالت؛ آمنه بنتالهدی بهعنوان وکیل و نمایندهٔ محمدباقر صدر
رافائل مائوریللو
۱۲. عالمات [در منطقهٔ] سیده زینب [یا زینبیه در حومهٔ دمشق]؛ قدرت دینی زن شیعه در حوزهٔ علمیهٔ سوریه
ادیث سانتو
۱۳. حوزههای علمیهٔ زنان در ایران؛ سیستمی متنوع علیرغم تلاشهای دولتی برای وحدتبخشی و استانداردسازی
مریم روتنر
⬇️ دریافت فایل کتاب
#انعکاس_کتاب
@inekas
Mirjam Kunkler & Devin J. Stewart. Female Religious Authority in Shi'i Islam. Edinburgh University Press, 2021.
معرفی بهکوشش: مینا صالحی
کتاب حاضر مجموعهٔ مقالات منتخب از همایش بینالمللی «عالمات، محدثات و مجتهدات؛ گذشته و حال مرجعیت دینی زنان در اسلام شیعی» است که ۶ تا ۸ مارس ۲۰۱۴ در دانشگاه پرینستون برگزار شد.
هدف از گردآوری مقالات و نگارش این کتاب بررسی تحولات پژوهشی در زمینهٔ مطالعات زنان در اسلام و پرداختن به فعالیتهای زنانی بوده است که در صفحات تاریخ گم شده و نامشان در روندهای تاریخنویسی مردانه و مردسالارانه از قلم افتاده و مغفول مانده است.
نویسندگان این مقالات با بررسیهای تاریخی و تطبیقی، زندگی و مسیر حرفهای این زنان را بهعنوان محدث، فقیه، متکلم، قاضی، معلم قرآن، رهبر دینی و نماینده یا وکیل فقهای مرد بررسی کردهاند و چگونگی مشارکت اجتماعی و تأثیرگذاری آنان بر جامعه دینی را واکاویدهاند.
این کتاب مرجع ارزشمندی برای پژوهشگران مطالعات اسلامی، جنسیت و تشیع و نیز مطالعات حقوق زنان در اسلام است و امکان تحلیل مقایسهای میان مرجعیت دینی زنان در جوامع اسلامی شیعه و سنی را فراهم میکند.
میریام کونکلر پژوهشگر کالج مطالعات پیشرفتهٔ سوئد است. او پیش از این در دانشگاه پرینستون «مطالعات خاور نزدیک» را تدریس میکرد. مقالات او در نشریات معتبری همچون مجلهٔ بریتانیایی «مطالعات خاورمیانه»، «دایرةالمعارف اسلام و زنان آکسفورد» و «مرور مطالعات آسیایی» منتشر شده است. او همچنین کتابهایی نظیر «عصر سکولار فراتر از غرب» (۲۰۱۸) را نوشته است.
دوین استوارت دارای مدرک دکترای مطالعات عربی و اسلامی از دانشگاه پنسیلوانیا است. پژوهشهای گستردهٔ او دربارهٔ اسلام شیعی و قرآن، فقه، تقیه در اسلام، مباحثات میان سنیها و شیعیان و سایر موضوعات در مطالعات عربی و اسلامی متمرکز است. او از سخنرانان
۱. مقدمه: قدرت دینی زنان در اسلام شیعی؛ گذشته و حال
میریام کونکلر و دوین استوارت
۲. تاریخ فراموششدهٔ قدرت دینی زنان در اسلام
میریام کونکلر
۳. امسلمه؛ نمونهای از مرجعیت و اقتدار یک زن که به قدرت مشروعیت میبخشد
یاسمین امین
۴. وارث پیامبر؛ خطبهٔ فاطمه بهمثابهٔ نمونهٔ نخستین مرجعیت و اقتدار دینی زنان در اسلام
آلیسا گابای
۵. قدرت دینی زنان در زمان ائمهٔ شیعه
لیاقت تکیم
۶. آن زن نباید در میان مردان صدایش را بلند کند؛ مباحث فقه امامیه علیه (و له) قضاوت زنان
رابرت گلیو
۷. مناظرهٔ حسنیه در دستگاه هارونالرشید؛ جدالهای فرقهای و قدرت دینی زنان
دوین استوارت
۸. لیلی، ملکهٔ بهشت، اثر [هنری] محمدی هروی
مایکل باری
۹. دختران پادشاهان، قیمومیت و تولید دانش در عصر صفوی در ایران
یوسف اونال
۱۰. زندگی دو زن مجتهد؛ قدرت دینی زنان در قرن بیستم در ایران
میریام کونکلر و روجا فضائلی
۱۱. نیمهٔ دیگر رسالت؛ آمنه بنتالهدی بهعنوان وکیل و نمایندهٔ محمدباقر صدر
رافائل مائوریللو
۱۲. عالمات [در منطقهٔ] سیده زینب [یا زینبیه در حومهٔ دمشق]؛ قدرت دینی زن شیعه در حوزهٔ علمیهٔ سوریه
ادیث سانتو
۱۳. حوزههای علمیهٔ زنان در ایران؛ سیستمی متنوع علیرغم تلاشهای دولتی برای وحدتبخشی و استانداردسازی
مریم روتنر
#انعکاس_کتاب
@inekas
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🙏7❤5🔥1
تکبر معرفتی
✅ این چند روز عصبانی بودم آنقدر که همسرم پیشنهاد میکرد چند ساعت بعد از رسیدن به خانه آرامبخش بخورم و بخوابم، چون از چیزهایی عصبانی هستم که نه او و نه هیچ کس دیگر نمیتواند برطرفشان کند و این میزان عصبانیت برای سلامتی خودم (و البته اعصاب او) خوب نیست.
✅ مثلاً عصبانی بودم از اینکه
ـ چرا بزرگواری مطالبه زنان برای حضور در نشستهای تخصصی رشتههای خودشان را با ادبیاتی در ظاهر جدی و در باطن تحقیرآمیز نقد کرده و آن را مساوی «پایین آوردن استانداردهای علم» دانسته.
ـ یا اینکه استادی چرا با تحقیرِ «موسسات مطالعات صلح» که تحت تأثیر غرب شکل گرفته، معتقد است چیزی که به آن نیاز داریم موسسات زیادی برای «مطالعات جنگ» است. (سوای همه دانشگاهها و موسسات و پژوهشگاههای نظامی).
ـ یا اینکه استاد بزرگوار و عزیزی در حضور یک استاد اهل سنت بهنحوی از شخصیت حضرت زهرا سخن میگوید که گویی آن استاد اهل سنت در جمع نیست.
ـ یا استاد دیگری از بحرانهای اجتماعی جوری حرف میزند که انگار به سادگی و با بازگشت به آنچه اسمش را «اسلام واقعی» گذاشته و نزد خود ایشان است قابل حل هستند.
✅ اینها چه ربطی به هم دارند؟ چرا اینقدر عصبانی میشوم؟ وقتی همه این اتفاقات و اتفاقات مشابه را کنار هم میگذارم میرسیم به مفهوم نسبتاً جدیدی که همیشه بوده، ولی شاید اسم و شناسنامه روزآمدی نداشته:
(تکبر معرفتی epistemic arrogance)
✅ این مفهوم در چند دهه اخیر عموماً در متونی که درباره تبعیضهای قومی، نژادی و جنسیتی نوشته شده نامگذاری و به خوبی تبیین شده است و انگار همانطور شده که نوزاد؛ بعد از نامگذاری بهتر میشود صدا کرد و تشخیصاش داد.
✅ آنقدر که من برخورد کردهام یکی از روشنترین صورتبندیهای تکبر معرفتی متعلق به فیلسوف ایتالیایی زنانهنگر، آلِساندرا تنِسینی است. او در کتاب سنجش نادرست خود: پژوهشی درباره رذائل معرفتی (2021) یک فصل کامل درباره تکبر معرفتی و قطب مخالف آن یعنی خودکمبینی معرفتی نوشته است.
✅ او تفاوت قائل میشود بین رذیلت «غرور» و تکبر معرفتی؛ گرچه این دو به هم بیارتباط نیستند. آدم مغرور خودش را بالاتر از دیگران میداند و مثلاً با پایینتر از ونک/شهرستانی رفتآمد نمیکند، ولی متکبر معرفتی خود را «معیار» میداند. باورهای او قابل ارتقاء یا تغییر نیست چون درست و کامل و حق و حقیقت است. متکبر معرفتی منزوی است، چون دچار «کَری معرفتی» است. متکبر معرفتی اهل گفتگوی واقعی نیست. حتی اگر تن به گفتگو بدهد برای فهمیدن یا تغییر نیست. گفت و گو میکند تا حقانیت خودش را ثابت کند. به همین دلیل نقد را نمیپذیرد. پاسخ متکبر معرفتی به نقد یا گفتگو «تحقیر» و «برچسب زنی» است.
✅ محصول تکبر معرفتی جزماندیشی است. بستن در و پنجرههای ذهن است. ذهنِ متکبرانِ معرفتی تنبل شده است. متکبرهای معرفتی با هیچ گروه فکری دیگری بدهبستان ندارند، چون احساس میکنند هیچ نیازی به جریانهای فکری دیگر ندارند. چه «جریان منحط غربی» باشد، چه «جریان مرتجع حوزوی».
معیار سنجش درست و نادرست و معتبر و نامعتبر در جیب آنهاست. اگر ثابت کنی «تو هم همان را میگویی که ما قبلا گفتهایم» خوب و معتبری و گرنه تقلید کورکورانهای/ بدعتی/ انحرافی...
✅ تکبر معرفتی یکی از دلایل رواج خودتحقیری معرفتی نیز هست. رذیلت قطب خودش را تولید میکند با تایید آنچه او را تایید کند و تحقیر و نفی آنچه او را به پرسش بگیرد.
به این ترتیب «تفکر انتقادی» هم ازمیان میرود و جای آن را تملق میگیرد. شهرت/ شغل/ جایزه/ رتبه/ ارتقا میخواهید؟ فکر مرا تأیید و ترویج کنید، وگرنه که یا غربگدا هستید یا حکومتی.
✅ تکبر معرفتی نوع دیگری از خودکمبینی معرفتی را هم ایجاد میکند. اینکه دیگران از ترس تحقیر یا طرد یا از دست دادن جایگاهشان پیشاپیش خود را «شاگرد و مفسر و مترجم ابدی» بدانند و «دلیری در بهکار گرفتن فهم خویش» را کنار بگذارند.
✔️ برای اطلاع بیشتر نک
Tanesini, A. (2021). The mismeasure of the self: A study in vice epistemology. Oxford University Press
@neocritic
✅ این چند روز عصبانی بودم آنقدر که همسرم پیشنهاد میکرد چند ساعت بعد از رسیدن به خانه آرامبخش بخورم و بخوابم، چون از چیزهایی عصبانی هستم که نه او و نه هیچ کس دیگر نمیتواند برطرفشان کند و این میزان عصبانیت برای سلامتی خودم (و البته اعصاب او) خوب نیست.
✅ مثلاً عصبانی بودم از اینکه
ـ چرا بزرگواری مطالبه زنان برای حضور در نشستهای تخصصی رشتههای خودشان را با ادبیاتی در ظاهر جدی و در باطن تحقیرآمیز نقد کرده و آن را مساوی «پایین آوردن استانداردهای علم» دانسته.
ـ یا اینکه استادی چرا با تحقیرِ «موسسات مطالعات صلح» که تحت تأثیر غرب شکل گرفته، معتقد است چیزی که به آن نیاز داریم موسسات زیادی برای «مطالعات جنگ» است. (سوای همه دانشگاهها و موسسات و پژوهشگاههای نظامی).
ـ یا اینکه استاد بزرگوار و عزیزی در حضور یک استاد اهل سنت بهنحوی از شخصیت حضرت زهرا سخن میگوید که گویی آن استاد اهل سنت در جمع نیست.
ـ یا استاد دیگری از بحرانهای اجتماعی جوری حرف میزند که انگار به سادگی و با بازگشت به آنچه اسمش را «اسلام واقعی» گذاشته و نزد خود ایشان است قابل حل هستند.
✅ اینها چه ربطی به هم دارند؟ چرا اینقدر عصبانی میشوم؟ وقتی همه این اتفاقات و اتفاقات مشابه را کنار هم میگذارم میرسیم به مفهوم نسبتاً جدیدی که همیشه بوده، ولی شاید اسم و شناسنامه روزآمدی نداشته:
(تکبر معرفتی epistemic arrogance)
✅ این مفهوم در چند دهه اخیر عموماً در متونی که درباره تبعیضهای قومی، نژادی و جنسیتی نوشته شده نامگذاری و به خوبی تبیین شده است و انگار همانطور شده که نوزاد؛ بعد از نامگذاری بهتر میشود صدا کرد و تشخیصاش داد.
✅ آنقدر که من برخورد کردهام یکی از روشنترین صورتبندیهای تکبر معرفتی متعلق به فیلسوف ایتالیایی زنانهنگر، آلِساندرا تنِسینی است. او در کتاب سنجش نادرست خود: پژوهشی درباره رذائل معرفتی (2021) یک فصل کامل درباره تکبر معرفتی و قطب مخالف آن یعنی خودکمبینی معرفتی نوشته است.
✅ او تفاوت قائل میشود بین رذیلت «غرور» و تکبر معرفتی؛ گرچه این دو به هم بیارتباط نیستند. آدم مغرور خودش را بالاتر از دیگران میداند و مثلاً با پایینتر از ونک/شهرستانی رفتآمد نمیکند، ولی متکبر معرفتی خود را «معیار» میداند. باورهای او قابل ارتقاء یا تغییر نیست چون درست و کامل و حق و حقیقت است. متکبر معرفتی منزوی است، چون دچار «کَری معرفتی» است. متکبر معرفتی اهل گفتگوی واقعی نیست. حتی اگر تن به گفتگو بدهد برای فهمیدن یا تغییر نیست. گفت و گو میکند تا حقانیت خودش را ثابت کند. به همین دلیل نقد را نمیپذیرد. پاسخ متکبر معرفتی به نقد یا گفتگو «تحقیر» و «برچسب زنی» است.
✅ محصول تکبر معرفتی جزماندیشی است. بستن در و پنجرههای ذهن است. ذهنِ متکبرانِ معرفتی تنبل شده است. متکبرهای معرفتی با هیچ گروه فکری دیگری بدهبستان ندارند، چون احساس میکنند هیچ نیازی به جریانهای فکری دیگر ندارند. چه «جریان منحط غربی» باشد، چه «جریان مرتجع حوزوی».
معیار سنجش درست و نادرست و معتبر و نامعتبر در جیب آنهاست. اگر ثابت کنی «تو هم همان را میگویی که ما قبلا گفتهایم» خوب و معتبری و گرنه تقلید کورکورانهای/ بدعتی/ انحرافی...
✅ تکبر معرفتی یکی از دلایل رواج خودتحقیری معرفتی نیز هست. رذیلت قطب خودش را تولید میکند با تایید آنچه او را تایید کند و تحقیر و نفی آنچه او را به پرسش بگیرد.
به این ترتیب «تفکر انتقادی» هم ازمیان میرود و جای آن را تملق میگیرد. شهرت/ شغل/ جایزه/ رتبه/ ارتقا میخواهید؟ فکر مرا تأیید و ترویج کنید، وگرنه که یا غربگدا هستید یا حکومتی.
✅ تکبر معرفتی نوع دیگری از خودکمبینی معرفتی را هم ایجاد میکند. اینکه دیگران از ترس تحقیر یا طرد یا از دست دادن جایگاهشان پیشاپیش خود را «شاگرد و مفسر و مترجم ابدی» بدانند و «دلیری در بهکار گرفتن فهم خویش» را کنار بگذارند.
✔️ برای اطلاع بیشتر نک
Tanesini, A. (2021). The mismeasure of the self: A study in vice epistemology. Oxford University Press
@neocritic
❤25👍17🔥1🤯1
Forwarded from امیر مازیار (Amir Maziar)
سروش و تفکر فلسفی در ایران
امیر مازیار
در هر پژوهشی که از هر منظری درباره تاریخ فکر ایران در صد سال گذشته انجام گیرد بیشک باید فصلی پربرگ به آراء و اندیشههای عبدالکریم سروش و اثرات آنها اختصاص دادهشود. امیدوارم آنها که چنین میکنند عالمانه ، منصفانه ، نقادانه و جدا از های و هویهای رایج به چنین امر مهمی همت گمارند .
در اینجا به چند نکته کوتاه درباره اهمیت سروش برای تفکر فلسفی در ایران اشاره میکنم و بیشتر به رویکرد و کلیت کار فلسفی او توجه دارم و نه مدعیات خاص. سروش دیناندیش و سیاستورز را هم کنار مینهم و به سروش فیلسوف میپردازم.
۱. فلسفی کردن جریان روشنفکری
سروش موجب چرخشی در فضای فکری و روشنفکری بعد از انقلاب شد و آن را فلسفی کرد. پیش از انقلاب فضای روشنفکری ایران بیشتر ادبی یا اجتماعی بود و تفکر فلسفی میداندار و جریانساز نبود . فیلسوفانی چون فردید ، داوری، شایگان، نصر ، طباطبایی یا مطهری در حاشیه جریانهای فکری و اجتماعی قرار داشتند. .در اندیشه چپ نیز وجه اجتماعی، سیاسی و ادبی غالب بود. ادامه این مسیر پس از انقلاب همان بود که در "آدینه"و "دنیای سخن" و "گردون" میدیدیم.
سروش با شیوه بیان و نگارش خود ، تکیه بر جریانی فلسفی که نسبتا در ایران ناشناخته بود و همزمانی با آن ، توان طرح موضوعات فلسفی در متن جامعه ایران و تبدیل کردن آنها به "مساله" و شجاعت و جسارت موضعگیری و نقادی فلسفه را در کانون مباحث فکری و سیاسی و اجتماعی بعد از انقلاب قرار داد.
۲.گشودگی، ارجاعدهندگی یا افقگشایی
خواننده هوشمند آثار سروش یا حتی منتقدان جدی او از آثار و درسهای او به سوی منابع اندیشهورزی او دعوت میشدند و از این طریق حوزههایی مهم از فلسفه معاصر در ایران پا گرفت و گسترش یافت : از جمله فلسفه تحلیلی در کلیت خود و حوزههای خاص آن مانند فلسفه علم ، معرفتشناسی ، فلسفه اخلاق ، فلسفه دین و حتی هرمنوتیک . سروش جدا از درسهایی تخصصی که در مراکز علمی در این حوزهها میداد، در آثار خود مسایل فلسفههای جدید را به شکلی چالشبرانگیز در مقابل فلسفه رئالیستی و سنتی حاکم در ایران مینهاد و همین امر احساس شوق و نیاز به علم به آن منابع را برای مخاطبان و منتقدان سروش برمیانگیخت. جالب است که حوزه هایی که سروش بر آنها کمتر متمرکز بود مانند فلسفه سیاست، فلسفه حقوق ، فلسفه ذهن یا فلسفه هنر کمتر محل توجه و پژوهش قرار گرفتهاند و کمتر ترجمه شدند.
۳.انتقادی کردن تفکر فلسفی در ایران
منظور از انتقادی کردن در اینجا معنای کانتی آن است: التفات اندیشه به خود و پژوهش در شرایط امکان و مرزها و اعتبارش . قبض و بسط تئوریک به شکلی جدی مساله نگاه کانتی را در حوزه تفسیر دین مطرح کرد و از آن پس فلسفه نقادی کانت تبدیل به یکی از مسائل اصلی اندیشه در ایران شد. سروش در حوزههایی گوناگون این نگاه استعلایی-انتقادی یا نگاه درجه دوم را به کار میبست از جمله در خود حوزه "روشنفکری دینی".
۴. ارجاع "واقعگرایانه" به میراث اندیشه و فلسفه ایرانی/ اسلامی
سروش با فیلسوفان و عالمان گذشته ایران آشنا بود و آثارش همانطور که دعوت کننده به فلسفههای جدید بودند مخاطب را به آشنایی با این متفکران یا بازخوانی آنها نیز بر میانگیختند .
در عین حال سروش گرفتار "گفتمان بازگشت به خویش" ، تقدیس فلسفه اسلامی یا هیچ نوع گذشتهگرایی و سنتگرایی نشد . سروش نه تنها علم و فلسفه جدید(غربی ) را رد و نفی نمیکرد و سیاه و باطل نمیدانست بلکه مدافع جدی آنها بود. او در حین حفظ موضع نقادانه به اسقبال تجدد میرفت و متفکری نوگرا بود.
ویراسته متنی که در مجلس بزرگداشت هشتادمین زادروز عبدالکریم سروش با حضور مجتهد شبستری، علی میرسپاسی، مصطفی ملکیان، جواد حیدری و ...خواندهشد.
فایل صوتی نشست:
https://news.1rj.ru/str/Didgahenochannel/1849
@amirmaziar1
امیر مازیار
در هر پژوهشی که از هر منظری درباره تاریخ فکر ایران در صد سال گذشته انجام گیرد بیشک باید فصلی پربرگ به آراء و اندیشههای عبدالکریم سروش و اثرات آنها اختصاص دادهشود. امیدوارم آنها که چنین میکنند عالمانه ، منصفانه ، نقادانه و جدا از های و هویهای رایج به چنین امر مهمی همت گمارند .
در اینجا به چند نکته کوتاه درباره اهمیت سروش برای تفکر فلسفی در ایران اشاره میکنم و بیشتر به رویکرد و کلیت کار فلسفی او توجه دارم و نه مدعیات خاص. سروش دیناندیش و سیاستورز را هم کنار مینهم و به سروش فیلسوف میپردازم.
۱. فلسفی کردن جریان روشنفکری
سروش موجب چرخشی در فضای فکری و روشنفکری بعد از انقلاب شد و آن را فلسفی کرد. پیش از انقلاب فضای روشنفکری ایران بیشتر ادبی یا اجتماعی بود و تفکر فلسفی میداندار و جریانساز نبود . فیلسوفانی چون فردید ، داوری، شایگان، نصر ، طباطبایی یا مطهری در حاشیه جریانهای فکری و اجتماعی قرار داشتند. .در اندیشه چپ نیز وجه اجتماعی، سیاسی و ادبی غالب بود. ادامه این مسیر پس از انقلاب همان بود که در "آدینه"و "دنیای سخن" و "گردون" میدیدیم.
سروش با شیوه بیان و نگارش خود ، تکیه بر جریانی فلسفی که نسبتا در ایران ناشناخته بود و همزمانی با آن ، توان طرح موضوعات فلسفی در متن جامعه ایران و تبدیل کردن آنها به "مساله" و شجاعت و جسارت موضعگیری و نقادی فلسفه را در کانون مباحث فکری و سیاسی و اجتماعی بعد از انقلاب قرار داد.
۲.گشودگی، ارجاعدهندگی یا افقگشایی
خواننده هوشمند آثار سروش یا حتی منتقدان جدی او از آثار و درسهای او به سوی منابع اندیشهورزی او دعوت میشدند و از این طریق حوزههایی مهم از فلسفه معاصر در ایران پا گرفت و گسترش یافت : از جمله فلسفه تحلیلی در کلیت خود و حوزههای خاص آن مانند فلسفه علم ، معرفتشناسی ، فلسفه اخلاق ، فلسفه دین و حتی هرمنوتیک . سروش جدا از درسهایی تخصصی که در مراکز علمی در این حوزهها میداد، در آثار خود مسایل فلسفههای جدید را به شکلی چالشبرانگیز در مقابل فلسفه رئالیستی و سنتی حاکم در ایران مینهاد و همین امر احساس شوق و نیاز به علم به آن منابع را برای مخاطبان و منتقدان سروش برمیانگیخت. جالب است که حوزه هایی که سروش بر آنها کمتر متمرکز بود مانند فلسفه سیاست، فلسفه حقوق ، فلسفه ذهن یا فلسفه هنر کمتر محل توجه و پژوهش قرار گرفتهاند و کمتر ترجمه شدند.
۳.انتقادی کردن تفکر فلسفی در ایران
منظور از انتقادی کردن در اینجا معنای کانتی آن است: التفات اندیشه به خود و پژوهش در شرایط امکان و مرزها و اعتبارش . قبض و بسط تئوریک به شکلی جدی مساله نگاه کانتی را در حوزه تفسیر دین مطرح کرد و از آن پس فلسفه نقادی کانت تبدیل به یکی از مسائل اصلی اندیشه در ایران شد. سروش در حوزههایی گوناگون این نگاه استعلایی-انتقادی یا نگاه درجه دوم را به کار میبست از جمله در خود حوزه "روشنفکری دینی".
۴. ارجاع "واقعگرایانه" به میراث اندیشه و فلسفه ایرانی/ اسلامی
سروش با فیلسوفان و عالمان گذشته ایران آشنا بود و آثارش همانطور که دعوت کننده به فلسفههای جدید بودند مخاطب را به آشنایی با این متفکران یا بازخوانی آنها نیز بر میانگیختند .
در عین حال سروش گرفتار "گفتمان بازگشت به خویش" ، تقدیس فلسفه اسلامی یا هیچ نوع گذشتهگرایی و سنتگرایی نشد . سروش نه تنها علم و فلسفه جدید(غربی ) را رد و نفی نمیکرد و سیاه و باطل نمیدانست بلکه مدافع جدی آنها بود. او در حین حفظ موضع نقادانه به اسقبال تجدد میرفت و متفکری نوگرا بود.
ویراسته متنی که در مجلس بزرگداشت هشتادمین زادروز عبدالکریم سروش با حضور مجتهد شبستری، علی میرسپاسی، مصطفی ملکیان، جواد حیدری و ...خواندهشد.
فایل صوتی نشست:
https://news.1rj.ru/str/Didgahenochannel/1849
@amirmaziar1
Telegram
حلقه دیدگاه نو
▶️ فایل صوتی
نشست « در ستایش یک سلوک فکری - معنوی: بزرگداشت هشتادمین سالروز تولد دکتر #عبدالکریم_سروش»
با حضور:
#محمد_مجتهد_شبستری
#عبدالعلی_بازرگان
#علی_میرسپاسی
#مصطفی_ملکیان
#سعید_حجاریان
#حسین_کمالی
#علی_قدسی
#سروش_دباغ
#امیر_مازیار
#جواد_حیدری
#حسین_کاجی…
نشست « در ستایش یک سلوک فکری - معنوی: بزرگداشت هشتادمین سالروز تولد دکتر #عبدالکریم_سروش»
با حضور:
#محمد_مجتهد_شبستری
#عبدالعلی_بازرگان
#علی_میرسپاسی
#مصطفی_ملکیان
#سعید_حجاریان
#حسین_کمالی
#علی_قدسی
#سروش_دباغ
#امیر_مازیار
#جواد_حیدری
#حسین_کاجی…
❤7👍4👎1
📚
جمعیت زیاد متولدین دهه شصت در کنار همه بدیهایش این حسن را داشت که دوستان زیادی داشتیم. آنقدر که برای هر نقشی که انتخاب میکردیم بازهم همسالِ همدغدغه برای دوستی باقی بود.
✅ زندگی معمولا مادرها را میبلعد. آنهامیتوانستند با باقی مادرها معاشرت کنند و هرچقدر دوست دارند بیوقفه و مضطرب درباره بچههایشان حرف بزنند. اغلب فراموششان میکردیم. هنوز شماری دوست مجرد و بیبچه برای ما باقی بود. ما میماندیم و مادرها میرفتند دنبال زندگیشان تا شاید یکدهه بعد دوباره ملاقاتشان کنیم.
ما همانطور مسطح باقی بودیم، ولی آنها تجربه مهیبی را از سر گذرانده بودند. از حالت چهرههایشان معلوم بود که آدم دیگری شده بودند. باز میگشتند انگار که از خواب برخاسته باشند و دنبال خود سابقشان میگشتند لابهلای کتابها، خبرها، پایاننامه دوره ارشد یا دکتری. تکههای باقیمانده از آن منِ ترک شده معمولا جفتوجور نمیشد با این منِ نیمهحاضر و پارهوقت. ضمن اینکه در اندیشه فلسفی «مادر بودن» حتی از «زن بودن» هم غریبانهتر است.
✅ بیتردید انتخاب مادری جدیترین تصمیم یک زن است که صددرصد هستیاش را برای همیشه متاثر میکند، ولی دستکم در فرهنگ ما حق انتخاب زیادی درمورد آن ندارد. مادرها حتی در فرهنگ ساختهشده پیرامون مادری هم نقش چندانی نداشتهاند. مادرها را اگر مجال هم بدهی، معمولاً نمیتوانند به اندازه کافی متمرکز باشند برای مشارکت در ایجاد فکر و فرهنگ منسجم حول مادری. مضاف بر اینکه به اشتراک گذاشتن تجربیاتشان حتماً سایه خواهند انداخت به تصویر نورانی مادر.
✅ دیروز ترجمه کتاب مادر بودن و فلسفه بهدستم رسید. کتابی که اگر اصل مقالات آن را ندیده بودم بعید بود رغبتی به خریدنش داشته باشم (بیشتر از هرچیز بابت ظاهر کتاب. فایل انگلیسی من جلد نداشت وگرنه که آن هم دستکمی ندارد). کتاب یکی از مجلدات مجموعه «فلسفه برای همه» از نشر وایلی ـ بلکول است که نشر نگارستان اندیشه آن را با ترجمه خوب خانم ستاره عزتآبادی منتشر کرده است.
✅ مادر بودن و فلسفه؛ زایش حکمت دربردارنده تعدادی جستار به قلم مادرانیست که فلسفه خواندهاند و دازاینشان تجربه پیچیده بارداری را از سر گذرانده است. جستارها دغدغههای وجودی، اخلاقی، سیاسی، زیباشناختی و حتی الهیاتی فیلسوف ـ مادران را باز تاب میدهد و یکی از جالبترین مجموعه نوشتهها درباره مادری به زبان فارسی را شکل داده که به گمان برای همه مادرانی که میاندیشند جذاب باشد.
✔️برای اطلاعات بیشتر
مادر بودن و فلسفه؛ زایش حکمت، نوشته شیلا لینتوت، ترجمه ستاره عزتآبادی، نگارستان اندیشه.
@neocritic
کانت سه پرسش اساسی فلسفی را طرح کرده است. او معتقد است که تمام علایق عقل، اعم از نظری و عملی در این سه پرسش جمع میشوند:
۱. چه چیز را می توانم بدانم؟
۲. چه کاری باید انجام دهم؟
۳. به چه میتوانم امید داشته باشم ؟
کدام مادری است که این سوالها را گه گاه و حتی هر روز نمی پرسد؟
جمعیت زیاد متولدین دهه شصت در کنار همه بدیهایش این حسن را داشت که دوستان زیادی داشتیم. آنقدر که برای هر نقشی که انتخاب میکردیم بازهم همسالِ همدغدغه برای دوستی باقی بود.
✅ زندگی معمولا مادرها را میبلعد. آنهامیتوانستند با باقی مادرها معاشرت کنند و هرچقدر دوست دارند بیوقفه و مضطرب درباره بچههایشان حرف بزنند. اغلب فراموششان میکردیم. هنوز شماری دوست مجرد و بیبچه برای ما باقی بود. ما میماندیم و مادرها میرفتند دنبال زندگیشان تا شاید یکدهه بعد دوباره ملاقاتشان کنیم.
ما همانطور مسطح باقی بودیم، ولی آنها تجربه مهیبی را از سر گذرانده بودند. از حالت چهرههایشان معلوم بود که آدم دیگری شده بودند. باز میگشتند انگار که از خواب برخاسته باشند و دنبال خود سابقشان میگشتند لابهلای کتابها، خبرها، پایاننامه دوره ارشد یا دکتری. تکههای باقیمانده از آن منِ ترک شده معمولا جفتوجور نمیشد با این منِ نیمهحاضر و پارهوقت. ضمن اینکه در اندیشه فلسفی «مادر بودن» حتی از «زن بودن» هم غریبانهتر است.
✅ بیتردید انتخاب مادری جدیترین تصمیم یک زن است که صددرصد هستیاش را برای همیشه متاثر میکند، ولی دستکم در فرهنگ ما حق انتخاب زیادی درمورد آن ندارد. مادرها حتی در فرهنگ ساختهشده پیرامون مادری هم نقش چندانی نداشتهاند. مادرها را اگر مجال هم بدهی، معمولاً نمیتوانند به اندازه کافی متمرکز باشند برای مشارکت در ایجاد فکر و فرهنگ منسجم حول مادری. مضاف بر اینکه به اشتراک گذاشتن تجربیاتشان حتماً سایه خواهند انداخت به تصویر نورانی مادر.
✅ دیروز ترجمه کتاب مادر بودن و فلسفه بهدستم رسید. کتابی که اگر اصل مقالات آن را ندیده بودم بعید بود رغبتی به خریدنش داشته باشم (بیشتر از هرچیز بابت ظاهر کتاب. فایل انگلیسی من جلد نداشت وگرنه که آن هم دستکمی ندارد). کتاب یکی از مجلدات مجموعه «فلسفه برای همه» از نشر وایلی ـ بلکول است که نشر نگارستان اندیشه آن را با ترجمه خوب خانم ستاره عزتآبادی منتشر کرده است.
✅ مادر بودن و فلسفه؛ زایش حکمت دربردارنده تعدادی جستار به قلم مادرانیست که فلسفه خواندهاند و دازاینشان تجربه پیچیده بارداری را از سر گذرانده است. جستارها دغدغههای وجودی، اخلاقی، سیاسی، زیباشناختی و حتی الهیاتی فیلسوف ـ مادران را باز تاب میدهد و یکی از جالبترین مجموعه نوشتهها درباره مادری به زبان فارسی را شکل داده که به گمان برای همه مادرانی که میاندیشند جذاب باشد.
بهتر است با خودمان صادق باشیم و اضطراب و خشم و بیچارگی و نا امیدیای را که از مادری کردن در این فرهنگ سیاسی نشأت گرفته است انکار نکنیم؛ فرهنگ سیاسیای که نمیخواهد به باقی جهان توسعه یافته ملحق شود و زندگی خانوادگی را ممکن، قابل زیستن و حتی لذت بخش کند. حضور تام و کامل برای فرزندانمان، همان هدفی که به باور من همه خواهانش هستیم، به این معنا هم هست که بخواهیم به طور تام و کامل از تمام تناقضات ناپذیرفتنی زندگی مان آگاه باشیم و بکوشیم کاری برای آنها کنیم.
✔️برای اطلاعات بیشتر
مادر بودن و فلسفه؛ زایش حکمت، نوشته شیلا لینتوت، ترجمه ستاره عزتآبادی، نگارستان اندیشه.
@neocritic
👍14❤8🔥3
✍️
آن زن
عصبانی شدم: اینا همه تقصیر جمهوری اسلامیتونه خانم دکتر!
تبسم چهرهاش محو شد: جمهوری اسلامیتون نه، جمهوری اسلامیمون... حسن و عیبش مال همهمونه باید اصلاح کنیم...
اشرف بروجردی در ذهن من با این خاطره ثبت شده است.
✔️ این چندروز دلم میخواست درمورد خانم دکتر اشرف بروجردی بنویسم و دستم نمیرفت به نوشتن. هم ناباوری و اندوه فقدان او مانع بود و هم احساس دوگانهای که در زمان حیات و آشنایی کوتاه در محل کار هم نسبت به او داشتم.
✔️ خانم دکتر بروجردی را دوست داشتم. اتاقش به فاصله یک اتاق همسایه ما بود و دیدن گاه بهگاهاش در روزهای سخت قلبمان را گرم میکرد. زن آگاه، اهل سیاست، اصلاحطلب، خوشفکر و شجاعی بود. معتبر، امیدوار و مهربان بود و گشادهرو. قوی بود در برابر مصیبتهایی که یکیاش کافیست برای از پا انداختن یک زن، یک همسر، یک مادر، یک آدم.
قشنگ بود حتی روی تخت بیمارستان.
✔️ میشود گفت یکی از چهرههای شاخص از میان پژوهشگرانی بود که به زن آرمانی انقلاب ۵۷ باور داشتند و برای تحقق رویای « آن زن» سِمَت سیاسی پذیرفتند، دانشگاهی و دینپژوه و قرآنپژوه شدند و دین و فلسفه و عرفان خواندند و دربارهاش نوشتند و در نظر و عمل تلاش کردند به آن جامه عمل بپوشانند.
✔️ ماجرا اصلا دنبال کردن تحقق رویای «آن زن» نبود که جمعیت بزرگی از زنان انقلابی به آن باور داشتند. عامل احساس دوگانه من به خانم دکتر نه خود او که قبیلهای بود که به آن تعلق داشت. زنانی که هستند تا کتابخانه ملی هم بالاخره یک رئیس زن را تجربه کرده باشد و دولتها وزیر و معاونان زن هم داشته باشند و زنها هم روی صندلی مجلس بنشینند.
پدیده رایجی در سیاست ایرانی است. شاید بشود اسمش را گذاشت «توهم کاهش شکاف جنسیتی در خاندانهای سیاسی». اینکه زنان «در درجه اول» به واسطه روابط خانوادگی و فکری با مردان در قبایل سیاسی، امتیاز و امکان حضور در سیاست را پیدا میکنند، یا نظریات و افکارشان تنها به واسطه حمایت از مردان سیاست مجال انتشار، بروز و ظهور مییابد.
✔️ امشب دم مسجد وقتی دیدم تمام بنرها و تاجگلها را جلوی ورودی مردانه نصب کردهاند و زنها باید از پی علائم راهنما به در پشتی و طبقه منهای دو بروند؛ و شنیدم ورود آقای خاتمی به مراسم را پشت بلندگو خوشآمد گفتند با خودم گفتم «بفرما! توهم کاهش شکاف جنسیتی».
✔️ ولی همانجا، در زیرزمین منهای دو کلی چهره میانسال و جوان با پوششهای مختلف دیدم که به واسطه آثار و نوشتهها و یا اخبار میشناختم، چه اهمیت دارد که در مسجدی در قلب سعادت آباد هم زنها را بفرستند منهای دو ... موقع بازگشت به تصویر بزرگ بنر جلوی ورودی مردانه نگاه کردم: شاید همهاش هم توهم نبوده خانم دکتر...سفر شما بخیر.
@nneocritic
آن زن
عصبانی شدم: اینا همه تقصیر جمهوری اسلامیتونه خانم دکتر!
تبسم چهرهاش محو شد: جمهوری اسلامیتون نه، جمهوری اسلامیمون... حسن و عیبش مال همهمونه باید اصلاح کنیم...
اشرف بروجردی در ذهن من با این خاطره ثبت شده است.
✔️ این چندروز دلم میخواست درمورد خانم دکتر اشرف بروجردی بنویسم و دستم نمیرفت به نوشتن. هم ناباوری و اندوه فقدان او مانع بود و هم احساس دوگانهای که در زمان حیات و آشنایی کوتاه در محل کار هم نسبت به او داشتم.
✔️ خانم دکتر بروجردی را دوست داشتم. اتاقش به فاصله یک اتاق همسایه ما بود و دیدن گاه بهگاهاش در روزهای سخت قلبمان را گرم میکرد. زن آگاه، اهل سیاست، اصلاحطلب، خوشفکر و شجاعی بود. معتبر، امیدوار و مهربان بود و گشادهرو. قوی بود در برابر مصیبتهایی که یکیاش کافیست برای از پا انداختن یک زن، یک همسر، یک مادر، یک آدم.
قشنگ بود حتی روی تخت بیمارستان.
✔️ میشود گفت یکی از چهرههای شاخص از میان پژوهشگرانی بود که به زن آرمانی انقلاب ۵۷ باور داشتند و برای تحقق رویای « آن زن» سِمَت سیاسی پذیرفتند، دانشگاهی و دینپژوه و قرآنپژوه شدند و دین و فلسفه و عرفان خواندند و دربارهاش نوشتند و در نظر و عمل تلاش کردند به آن جامه عمل بپوشانند.
✔️ ماجرا اصلا دنبال کردن تحقق رویای «آن زن» نبود که جمعیت بزرگی از زنان انقلابی به آن باور داشتند. عامل احساس دوگانه من به خانم دکتر نه خود او که قبیلهای بود که به آن تعلق داشت. زنانی که هستند تا کتابخانه ملی هم بالاخره یک رئیس زن را تجربه کرده باشد و دولتها وزیر و معاونان زن هم داشته باشند و زنها هم روی صندلی مجلس بنشینند.
پدیده رایجی در سیاست ایرانی است. شاید بشود اسمش را گذاشت «توهم کاهش شکاف جنسیتی در خاندانهای سیاسی». اینکه زنان «در درجه اول» به واسطه روابط خانوادگی و فکری با مردان در قبایل سیاسی، امتیاز و امکان حضور در سیاست را پیدا میکنند، یا نظریات و افکارشان تنها به واسطه حمایت از مردان سیاست مجال انتشار، بروز و ظهور مییابد.
✔️ امشب دم مسجد وقتی دیدم تمام بنرها و تاجگلها را جلوی ورودی مردانه نصب کردهاند و زنها باید از پی علائم راهنما به در پشتی و طبقه منهای دو بروند؛ و شنیدم ورود آقای خاتمی به مراسم را پشت بلندگو خوشآمد گفتند با خودم گفتم «بفرما! توهم کاهش شکاف جنسیتی».
✔️ ولی همانجا، در زیرزمین منهای دو کلی چهره میانسال و جوان با پوششهای مختلف دیدم که به واسطه آثار و نوشتهها و یا اخبار میشناختم، چه اهمیت دارد که در مسجدی در قلب سعادت آباد هم زنها را بفرستند منهای دو ... موقع بازگشت به تصویر بزرگ بنر جلوی ورودی مردانه نگاه کردم: شاید همهاش هم توهم نبوده خانم دکتر...سفر شما بخیر.
@nneocritic
❤28🕊5👍1
Forwarded from انجمن علمی دانشجویان فلسفه دانشگاه تهران
Kheradnameh-No.3.pdf
16.5 MB
|باب علمی
- پروندهی اصلی (فلسفهی اخلاق):
• واکاوی و تلفیق یک دوگانگی طبیعی-ایدئولوژیکی در اخلاق: چارچوبی برای استدلال اخلاقی
• اخلاق هوش مصنوعی
- پروندهی ویژه (فلسفهی جنگ):
• جنگ و قتل
- تکنگاری-تکترجمه:
• آیا بدیلهای تصورنشده بهواقع دسترسپذیر هستند؟
• قطعاتی از والتر بنیامین
• خاطرات برونسپرده
-جستارهای دانشجویی:
• «دیگریِ» قربانی: چهرهی زن در جنگ
• یک بررسی مادی: فضای فرهنگی هوش مصنوعی مولد
• فلسفهی دانشگاهی: شکافها، چالشها، پیامدها
|باب مصاحبه
• در جستوجوی بنیاد اخلاق: اخلاق در اندیشهی هایدگر در گفتوگو با دکتر احمد رجبی
• مصاحبه با دکتر مریم نصر
• مصاحبه با دکتر سیدمحمد یارندی
|باب خبری-اجتماعی
• گزارش مراسم «بایستگی فلسفه در جهان امروز»
• گزارشی از وضعیت محمود خاتمی در ترم اول سال تحصیلی ۱۴۰۴-۱۴۰۵
• مقایسهی کارنامهی پژوهشی گروههای فلسفهی دانشگاههای تهران، تربیت مدرس و کالیفرنیا ریورساید در پنج سال اخیر
• مسئلهی جذب استاد
• گزارش فعالیتهای پاییز انجمن علمی-دانشجویی فلسفهی دانشگاه تهران
• صادرکنندهی مجوز: دانشگاه تهران
• صاحبامتیاز: انجمن علمی-دانشجویی فلسفهی دانشگاه تهران
• مدیرمسئول: فاطمه قهرمانی اردهایی
• سردبیر: سیدصالح سیدپور مقدم
• هیئت تحریریه (بهترتیب حروف الفبا):
سوگند بیگلری
ساره تقیپور
اشکان توکلی
فرزاد جوانمردی
آیدا سرکنی
سیدصالح سیدپور مقدم
فاطمه قهرمانی اردهایی
علی نعمتی
• ناظران علمی (بهترتیب حروف الفبا):
آرش باقری محمدآبادی
میرحسین خندانی
حامد زمانی پزوه
ایمان کریمی
• نویسندگان (بهترتیب حروف الفبا):
ساره تقیپور
میلاد خرقهانداز
میرحسین خندانی
حمید ساسانی
آیدا سرکنی
ریحانه عبداللهپور
علی محمودآبادی
علی نعمتی
• مترجمان (بهترتیب حروف الفبا):
معین رمضانی
سیدصالح سیدپور مقدم
محمدصدرا کنگازیان
سیدهمائده عرضاوی
محمد نیکسرشت
• مصاحبهگران (بهترتیب حروف الفبا):
سوگند بیگلری
اشکان توکلی
آیدا سرکنی
سیدصالح سیدپور مقدم
فاطمه قهرمانی اردهایی
• ویراستار:
ساره تقیپور
• صفحهآرا و گرافیست:
محمدجواد رحیمی
• طراحان جلد:
محمدجواد رحیمی
امیررضا ورمزیاری
• تصویرگران:
مهسا بختیاری
سوگند سیفی
مژده عبدالحسین
افسانه حیدری
🆔 @AnjomanPhUT
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤9👍1
Kheradnameh-No.3.pdf
5.2 MB
👩🏻🎓🖋️
✅ خردنامه گاهنامه دانشجوییِ فلسفی پروپیمانی است متعلق به انجمن علمی دانشجویی فلسفه دانشگاه تهران. اگر اهل فلسفه هستید و علاقمند به آموزش فلسفه در ایران، آن را از دست ندهید.
🔗 پرونده اصلی این شماره مربوط به «فلسفه اخلاق» است. مصاحبه مکتوبی هم من داشتم درباره «فلسفه اخلاق پرواداری» که فایل مجزای آن را اینجا بارگذاری میکنم برای دوستانی که شاید چندان پیگیر فلسفه نباشند، اما به مباحث نظری جنسیت علاقمندند.
@neocritic
✅ خردنامه گاهنامه دانشجوییِ فلسفی پروپیمانی است متعلق به انجمن علمی دانشجویی فلسفه دانشگاه تهران. اگر اهل فلسفه هستید و علاقمند به آموزش فلسفه در ایران، آن را از دست ندهید.
🔗 پرونده اصلی این شماره مربوط به «فلسفه اخلاق» است. مصاحبه مکتوبی هم من داشتم درباره «فلسفه اخلاق پرواداری» که فایل مجزای آن را اینجا بارگذاری میکنم برای دوستانی که شاید چندان پیگیر فلسفه نباشند، اما به مباحث نظری جنسیت علاقمندند.
@neocritic
❤13👎1
✍️
مرغها، زنبورها، زاغها و سارها
✅ اولین استدلالی که در توجیه چندهمسری شنیدم، استفاده از تشبیه روابط خروس با مرغها بود. بچه بودم و مرغها و خروس ملموسترین پرندگان برایم بودند. هر خروس برای بارورسازی تعداد قابل توجهی مرغ کافیست و رفتار جنس نر و ماده این حیوان چنان متفاوت است که نمونهای عالی برای توجیه مردسالاری است. در فرهنگ عامه و حتی ادبیات، ظاهر و رفتار و کردار خروسها بهعنوان استعارهای از مردانگی، استواری، زیبایی، غرور، غیرت، دور کننده پلیدی، میل جنسی زیاد و...بهکار میرود. در مقابل، مرغ در پیوند با خانگی بودن، سادهلوحی، پرحرفی، غرغر، محتاج محافظت و زیست جمعی زنان کاربرد دارد.
✅ این تشبیه در ذهن من دوباره زنده شد زمانی که خواندم افلاطون در جمهوری، برای توجیه ضرورت آموزش برابر به زنان در جامعه، رابطه زن و مرد را به سگ نر و سگ ماده تشبیه کرده است:
✅ یکی از قدرتمندترین تمثیلها در اشاره به زن خوب تشبیه او به زنبور عسل است. زنی که به واسطه او خانه آباد میشود، درحالیکه بقیه زنها شبیه روباه (فریبکار)، راسو (پرخاشگر)، اسب (پرخرج)، خوک (کثیف) و... هستند. استعاره «زنبور-زن» از استعارههای محبوب در متون «تدبیرمنزلی» از کسنوفون تا دوره اسلامی است.
زنبور عسل سودرسانی بیادعاست. پرکار و خستگیناپذیر است. منظم و نظم دهنده است. محصول مفید و خوشمزهای دارد. بیسروصداست و خودش را در مرکز توجه قرار نمیدهد.
از همه مهمتر اینکه گرچه مولد است، اما خودش مالک چیزی که تولید میکند نیست.
✅ مدتی پیش فیلمی دیدم که در آن به شکل رمانتیکی رابطه زنان و مردان را به زاغها تشبیه کرده بود که تمام عمر با یک جفت میمانند.
✅ اخیراً فیلمی دیدم که به نحوی استعاری رابطه زنان و مردان را به رابطه «سارها» شبیه دانسته بود...سارها تمام عمر با یک جفت نیستند، اما در هر فصل فقط با یک جفت میمانند.
✅ با اینکه همان دوهزار و چندصدسال پیش ارسطو در سیاست، افلاطون را نقد میکند که
ولی آدمهای هر دوره، بیتوجه به هشدار ارسطو، بنا به نیاز زمانه، استعارههای خود را میسازند تا با توسل به طبیعت، باورهای خود را «طبیعی» جلوه دهند.
@neocritic
مرغها، زنبورها، زاغها و سارها
✅ اولین استدلالی که در توجیه چندهمسری شنیدم، استفاده از تشبیه روابط خروس با مرغها بود. بچه بودم و مرغها و خروس ملموسترین پرندگان برایم بودند. هر خروس برای بارورسازی تعداد قابل توجهی مرغ کافیست و رفتار جنس نر و ماده این حیوان چنان متفاوت است که نمونهای عالی برای توجیه مردسالاری است. در فرهنگ عامه و حتی ادبیات، ظاهر و رفتار و کردار خروسها بهعنوان استعارهای از مردانگی، استواری، زیبایی، غرور، غیرت، دور کننده پلیدی، میل جنسی زیاد و...بهکار میرود. در مقابل، مرغ در پیوند با خانگی بودن، سادهلوحی، پرحرفی، غرغر، محتاج محافظت و زیست جمعی زنان کاربرد دارد.
✅ این تشبیه در ذهن من دوباره زنده شد زمانی که خواندم افلاطون در جمهوری، برای توجیه ضرورت آموزش برابر به زنان در جامعه، رابطه زن و مرد را به سگ نر و سگ ماده تشبیه کرده است:
آیا نمیبینیم که سگهای ماده همان کارهایی را انجام میدهند که سگهای نر؛ نگهبانی، شکار و دیگر وظایفو تنها تفاوتشان در نیروی بدنی است؟ پس اگر قرار است همان وظایف را انجام دهند، آیا نباید همان آموزش را نیز دریافت کنند؟
✅ یکی از قدرتمندترین تمثیلها در اشاره به زن خوب تشبیه او به زنبور عسل است. زنی که به واسطه او خانه آباد میشود، درحالیکه بقیه زنها شبیه روباه (فریبکار)، راسو (پرخاشگر)، اسب (پرخرج)، خوک (کثیف) و... هستند. استعاره «زنبور-زن» از استعارههای محبوب در متون «تدبیرمنزلی» از کسنوفون تا دوره اسلامی است.
زنبور عسل سودرسانی بیادعاست. پرکار و خستگیناپذیر است. منظم و نظم دهنده است. محصول مفید و خوشمزهای دارد. بیسروصداست و خودش را در مرکز توجه قرار نمیدهد.
از همه مهمتر اینکه گرچه مولد است، اما خودش مالک چیزی که تولید میکند نیست.
✅ مدتی پیش فیلمی دیدم که در آن به شکل رمانتیکی رابطه زنان و مردان را به زاغها تشبیه کرده بود که تمام عمر با یک جفت میمانند.
✅ اخیراً فیلمی دیدم که به نحوی استعاری رابطه زنان و مردان را به رابطه «سارها» شبیه دانسته بود...سارها تمام عمر با یک جفت نیستند، اما در هر فصل فقط با یک جفت میمانند.
✅ با اینکه همان دوهزار و چندصدسال پیش ارسطو در سیاست، افلاطون را نقد میکند که
شگفتانگیز است که سقراط با استناد به حیوانات فرومایهتر میخواهد ثابت کند که زنان باید همان کارهای مردان را انجام دهند، با توجه به اینکه حیوانات اصلاً منزلی ندارند که بخواهند آن را تدبیر کنند.
ولی آدمهای هر دوره، بیتوجه به هشدار ارسطو، بنا به نیاز زمانه، استعارههای خود را میسازند تا با توسل به طبیعت، باورهای خود را «طبیعی» جلوه دهند.
@neocritic
👍11❤9👎1
ترانه چه کسی؟
✅ خبر داغ این چند روز «مستند ترانه علیدوستی» به روایت پگاه آهنگرانی درباره تجربه او از همراهی با جنبش «زن زندگی آزادی» و بازدید میلیونی این مستند است.
با توجه به موضوع مستند، محبوبیت ترانه علیدوستی و زنستیری بدون تعارفی که این روزها از بلندگوی برخی مراجع رسمی و ملی میشنویم، عجیب نیست که عمده واکنشها مثبت و همراه با تحسین باشد.
✅ اگر از فحاشانِ همیشه طلبکار «نان جمهوری اسلامی را خوردهاید پس غلط میکنید...» بگذریم؛ آنقدر که من دیدم انتقاداتِ غیر فنی بیشتر متوجه نقش بیبیسی فارسی در ساخت این مستند، مرجعیت یافتن سلبریتیها و امتیازات طبقاتی خانم علیدوستی است که «اصل موضوع» را تحتالشعاع قرار میدهد.
در واقع مسئله «نمایندگی در جنبشهای معاصر چگونه عمل میکند و چه صداهایی شنیده میشود؟» است.
✅ ماجرای اجبار حجاب در ایران به ویژه پیچیده است و به لحاظ تاریخ اجتماعی معنایی متغیر داشته است. در آغاز انقلاب پوشش اسلامی تبدیل به نماد «انتخاب سیاسی» شد که بسیاری از فعالان زن مسلمان و چپ آن را به عنوان نشانه هویتی و اعلام همبستگی با زنان طبقات فرودستند پذیرفتند و از آن به عنوان شاخصی برای فاصلهگذاری میان خود و «زن طاغوتی» استفاده کردند.
اتفاقی که چاندرا تالپاد موهانتی هم در مقاله مشهور « تحت سیطره نگاههای غربی»(1984) به آن اشاره میکند تا نشان دهد نگاه سادهساز غربی پیچیدگیهای ملی و منطقهای حجاب را نمیفهمند.
✅ مقاله موهانتی تبدیل به یکی از مقالات مرجع در مطالعات فمینیسم پسا استعماری شد که البته در آثار بعدی خود او توسعه پیدا کرد. اما در ایران چه اتفاقی افتاد؟
گروه قابل توجهی از زنان ایرانی بعد از انقلاب و به واسطه انواع «پاکسازی»ها و قوانین از جمله اجبار حجاب و «نبود زیرساخت» برای اِعمالِ تفکیک جنسیتی، از عرصه اجتماع حذف شدند. زنانی که غالباً متعلق به طبقه متوسط و برخوردار جامعه بودند.
مضاف براینکه امروز اگر به اسامی زنانی نگاه کنیم که بعد از انقلاب با ایمان و عقیده دست به کار ساختن چهره جدیدی از زن مسلمان ایرانی شدند، خواهیم دید از میان آنها که هنوز در قید حیاتند اغلب حذف شدهاند؛ مهاجرت کردهاند، منتقدند و یا درگیر حبس و حصرند.
چهرههای جدیدی که مطرح شدهاند نیز بیش از آن دل در گروه مردسالاری و قبیلهمداری دارند که از سوی بخش بزرگی از جامعه زنان جدی گرفته شوند.
✅ اسلامی شدن فضای آموزش در ایران به جمعیت بزرگی از زنان ایرانی شانس رهایی از تعصبات عرفی و فرهنگی و آموختن علم و دانش را داد، اما ظرفیت یا به قول دولتیها «زیرساختی» برای مشارکت اجتماعی آنان فراهم نکرد که در جهت عکس حرکت کرد و گروهی از زنان طبقه متوسط را ساخت که حس میکنند «به رسمیت شناخته نمیشوند» و «هیچ نمایندهای» در حاکمیت رسمی ندارند.
✅ کافیست سری به نهادهای حاکمیتی و دولتی بزنید که برای همه چیز در زندگی زنان تصمیم میگیرند. چند زن در آنها حضور دارند؟ آنها که هستند چه نسبتی با این جمعیت دارند؟
میخواهم بگویم برخلاف خیلی کشورها در ایران عمده «زنان طبقه متوسط» هم احساس خفگی و «ناموجود» بودن میکنند.
✅ در مقابل آیا حاکمیت و حاکمان توانستهاند نمایندگی طبقات فرودستند را بدست آورند؟ به نظر چنین نیست، ولی مصادره صدای فرودستان بهمراتب آسانتر است؛ چراکه این زنان همزمان تحت فشار تبعیضهای جنسیتی و اقتصادیاند و امکان کنش رسانهای مستقل و حتی رساندن روایت رنج و مقاومت خود را ندارند.
✅ زن طبقه متوسط به واسطه تسلط به کلمات و مفاهیم و آشنایی با فناوری و دانش روز امکانات فراوانی دارد؛ میتواند مهاجرت کند. رمان بنویسد و فیلم بسازد یا در دانشگاهها درباره مسائل ایران پژوهش کند. میتواند برای رسانهها کار کند و حتی صاحب رسانه شود و...
✅ از آن بالاتر میتواند بماند. صفحات مجازی برای خودش و باورهایش اداره کند. میتواند پادکست بسازد. میتواند فقیهی باشد که بعد از زندان «چرا علیه حجاب شوریدم» بنویسد. میتواند سلبریتیای باشد که تنها یک تصویر از خالکوبی روی دستاش برای جمعیت بزرگی از دختران جوان یک کشور سوال و مسئله ایجاد کند و حتی وقتی به زندان افتاد و حذف شد با یک مستند ساده تمام صفحات مجازستان را تسخیر کند.
✅ این قدرت روایی الزاماً به معنای نمایندگی همه زنان نیست، اما در اقتصاد جهانی توجه، صدای غالب را شکل میدهد.
✅ شما هم اگر مثل من گاه گاه گذارتان به محتوای تولید شده در خارج از ایران پیرامون وضعیت زنان ایرانی میافتاد، قدرت این گروهِ البته متکثر، از زنان را در ساختن تصویر «زن در جمهوری اسلامی» میدیدید که نه از روی سوءنیت است نه خلاف بخشی از واقعیت، اما حتی به اطلاعات هوش مصنوعی درباره «واقعیت وضعیت زنان در ایران» هم شکل میدهد و این مسئله شایان توجه است.
@neocritic
✅ خبر داغ این چند روز «مستند ترانه علیدوستی» به روایت پگاه آهنگرانی درباره تجربه او از همراهی با جنبش «زن زندگی آزادی» و بازدید میلیونی این مستند است.
با توجه به موضوع مستند، محبوبیت ترانه علیدوستی و زنستیری بدون تعارفی که این روزها از بلندگوی برخی مراجع رسمی و ملی میشنویم، عجیب نیست که عمده واکنشها مثبت و همراه با تحسین باشد.
✅ اگر از فحاشانِ همیشه طلبکار «نان جمهوری اسلامی را خوردهاید پس غلط میکنید...» بگذریم؛ آنقدر که من دیدم انتقاداتِ غیر فنی بیشتر متوجه نقش بیبیسی فارسی در ساخت این مستند، مرجعیت یافتن سلبریتیها و امتیازات طبقاتی خانم علیدوستی است که «اصل موضوع» را تحتالشعاع قرار میدهد.
در واقع مسئله «نمایندگی در جنبشهای معاصر چگونه عمل میکند و چه صداهایی شنیده میشود؟» است.
✅ ماجرای اجبار حجاب در ایران به ویژه پیچیده است و به لحاظ تاریخ اجتماعی معنایی متغیر داشته است. در آغاز انقلاب پوشش اسلامی تبدیل به نماد «انتخاب سیاسی» شد که بسیاری از فعالان زن مسلمان و چپ آن را به عنوان نشانه هویتی و اعلام همبستگی با زنان طبقات فرودستند پذیرفتند و از آن به عنوان شاخصی برای فاصلهگذاری میان خود و «زن طاغوتی» استفاده کردند.
اتفاقی که چاندرا تالپاد موهانتی هم در مقاله مشهور « تحت سیطره نگاههای غربی»(1984) به آن اشاره میکند تا نشان دهد نگاه سادهساز غربی پیچیدگیهای ملی و منطقهای حجاب را نمیفهمند.
✅ مقاله موهانتی تبدیل به یکی از مقالات مرجع در مطالعات فمینیسم پسا استعماری شد که البته در آثار بعدی خود او توسعه پیدا کرد. اما در ایران چه اتفاقی افتاد؟
گروه قابل توجهی از زنان ایرانی بعد از انقلاب و به واسطه انواع «پاکسازی»ها و قوانین از جمله اجبار حجاب و «نبود زیرساخت» برای اِعمالِ تفکیک جنسیتی، از عرصه اجتماع حذف شدند. زنانی که غالباً متعلق به طبقه متوسط و برخوردار جامعه بودند.
مضاف براینکه امروز اگر به اسامی زنانی نگاه کنیم که بعد از انقلاب با ایمان و عقیده دست به کار ساختن چهره جدیدی از زن مسلمان ایرانی شدند، خواهیم دید از میان آنها که هنوز در قید حیاتند اغلب حذف شدهاند؛ مهاجرت کردهاند، منتقدند و یا درگیر حبس و حصرند.
چهرههای جدیدی که مطرح شدهاند نیز بیش از آن دل در گروه مردسالاری و قبیلهمداری دارند که از سوی بخش بزرگی از جامعه زنان جدی گرفته شوند.
✅ اسلامی شدن فضای آموزش در ایران به جمعیت بزرگی از زنان ایرانی شانس رهایی از تعصبات عرفی و فرهنگی و آموختن علم و دانش را داد، اما ظرفیت یا به قول دولتیها «زیرساختی» برای مشارکت اجتماعی آنان فراهم نکرد که در جهت عکس حرکت کرد و گروهی از زنان طبقه متوسط را ساخت که حس میکنند «به رسمیت شناخته نمیشوند» و «هیچ نمایندهای» در حاکمیت رسمی ندارند.
✅ کافیست سری به نهادهای حاکمیتی و دولتی بزنید که برای همه چیز در زندگی زنان تصمیم میگیرند. چند زن در آنها حضور دارند؟ آنها که هستند چه نسبتی با این جمعیت دارند؟
میخواهم بگویم برخلاف خیلی کشورها در ایران عمده «زنان طبقه متوسط» هم احساس خفگی و «ناموجود» بودن میکنند.
✅ در مقابل آیا حاکمیت و حاکمان توانستهاند نمایندگی طبقات فرودستند را بدست آورند؟ به نظر چنین نیست، ولی مصادره صدای فرودستان بهمراتب آسانتر است؛ چراکه این زنان همزمان تحت فشار تبعیضهای جنسیتی و اقتصادیاند و امکان کنش رسانهای مستقل و حتی رساندن روایت رنج و مقاومت خود را ندارند.
✅ زن طبقه متوسط به واسطه تسلط به کلمات و مفاهیم و آشنایی با فناوری و دانش روز امکانات فراوانی دارد؛ میتواند مهاجرت کند. رمان بنویسد و فیلم بسازد یا در دانشگاهها درباره مسائل ایران پژوهش کند. میتواند برای رسانهها کار کند و حتی صاحب رسانه شود و...
✅ از آن بالاتر میتواند بماند. صفحات مجازی برای خودش و باورهایش اداره کند. میتواند پادکست بسازد. میتواند فقیهی باشد که بعد از زندان «چرا علیه حجاب شوریدم» بنویسد. میتواند سلبریتیای باشد که تنها یک تصویر از خالکوبی روی دستاش برای جمعیت بزرگی از دختران جوان یک کشور سوال و مسئله ایجاد کند و حتی وقتی به زندان افتاد و حذف شد با یک مستند ساده تمام صفحات مجازستان را تسخیر کند.
✅ این قدرت روایی الزاماً به معنای نمایندگی همه زنان نیست، اما در اقتصاد جهانی توجه، صدای غالب را شکل میدهد.
✅ شما هم اگر مثل من گاه گاه گذارتان به محتوای تولید شده در خارج از ایران پیرامون وضعیت زنان ایرانی میافتاد، قدرت این گروهِ البته متکثر، از زنان را در ساختن تصویر «زن در جمهوری اسلامی» میدیدید که نه از روی سوءنیت است نه خلاف بخشی از واقعیت، اما حتی به اطلاعات هوش مصنوعی درباره «واقعیت وضعیت زنان در ایران» هم شکل میدهد و این مسئله شایان توجه است.
@neocritic
👍40❤12👎12👏2🕊1
Audio
❤19😢3
Forwarded from زنان امروز
به همراه ارائهٔ آزاده بیزارگیتی، کارگردان و مستندساز، با عنوان:
«جنگ و جنسیت: تجربهٔ زیستهٔ زنان سردشت»
از خلال مستند "سپیده دمی که بوی لیمو میداد"
حضور برای همه آزاد است.
به امید دیدار 🌱
«جنگ و جنسیت: تجربهٔ زیستهٔ زنان سردشت»
از خلال مستند "سپیده دمی که بوی لیمو میداد"
حضور برای همه آزاد است.
به امید دیدار 🌱
❤7👍1