Out of Distribution – Telegram
Out of Distribution
2.23K subscribers
451 photos
9 videos
8 files
256 links
Download Telegram
Haale Man
Ehaam
وای از آن روزی که عاشق رد شود آب از سرش

"حال من" را گوش کنید.
تو پهلوان‌تر از آنی که در کمند من افتی

ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی
طریق وصل گشادی من آمدم تو برفتی

وفای عهد نمودی دل سلیم ربودی
چو خویشتن به تو دادم تو میل باز گرفتی

نه دست عهد گرفتی که پای وصل بدارم
به چشم خویش بدیدم خلاف هر چه بگفتی

هزار چاره بکردم که هم‌عنان تو گردم
تو پهلوان‌تر از آنی که در کمند من افتی

نه عدل بود نمودن خیال وصل و ربودن
چرا ز عاشق مسکین هم اولش ننهفتی

تو قدر صحبت یاران و دوستان نشناسی
مگر شبی که چو سعدی به داغ عشق بخفتی

سعدی
چاره‌ای جز قمار نیست

نقلی از جواد شاکر که : "در مواقع بحران جامعه‌گریزتر می‌شوم، همه چرت می‌گن، همه واقعا، حتی خودم". حالا هم حکایت همان است. در این دو روز اکثر چیزهایی که از ملت درباره اتفاقات اخیر شنیده‌ام و خوانده‌ام چرت بوده‌اند. همه چرت می‌گویند. آن‌هایی که مساله را به سخنان پزشکیان تقلیل می‌دهند و فکر می‌کنند روابط بین الملل بر اساس چهار تا حرف جا به جا می‌شود. آن‌هایی که کل مساله را به نفوذ تقلیل می‌دهند. آن‌هایی که ترور نصرالله را به پاسخ ندادن بابت هنیه تقلیل می‌دهند، آن‌هایی که خیال می‌کنند ما خارج صف اهداف اسراییلیم در حالی که ما در انتهای صفیم و پس از غزه و لبنان و یمن و عراق نوبت ماست. آن‌هایی که خیال می‌کنند اسراییل، این کشور قومیتی تا دندان مسلح، دنبال رحم و دموکراسی برای سایر کشورها است. آن‌هایی که خیال می‌کنند اسراییل آدم بی‌گناه را نمی‌کشد. آن‌هایی که اسراییل هر ضربه‌ای که بزند می‌گویند اسراییل از سر استیصالش آن را زد، گویی اسراییل اصلا هوشی ندارد. آن‌هایی که تمپلیت شهید فلانی خطرناک‌تر از فلانی است را در هر حادثه‌ای صرفا جایگذاری می‌کنند. آن‌هایی که فعالیت‌های اسراییل را در صدد تله تنش می‌دانند، گویی مگر اسراییل بمب اتم هم بر تهران بیاندازد از نظر اینها تله‌ای برای واردکردن ما به جنگ است. آن‌هایی که برنامه‌های آن سلبریتی طالع‌بین جدیدا مشهور را دنبال می‌کنند و وقتی بهشان اعتراض می‌کنی می‌گویند این‌ها ریاضی است تو نمی‌فهمی و تو هر چی می‌گویی ریاضی آنی است که غرب با آن بمب سنگرشکن و هوش مصنوعی می‌سازد نمی‌فهمند. آن‌هایی که خیال می‌کنند صرف اقتصاد می‌توان به بازدارندگی رسید و خیال می‌کنند در خاورمیانه می‌شود گوگولی بود و اینهایی که خیال می‌کنند جنگ گوگولی است، یکبار در عمرشان civilization را در سطح سخت نبرده‌اند و حرف از پیروزی می‌زنند. آن‌هایی که موشک موشک می‌کنند ولی برای پرسش بعد اصابت موشک‌ها پاسخی ندارند. و بدبختانه بسیاری از اینهایی که می‌گویم چرت می‌گویند خیر سرشان در بهترین دانشگاه مهندسی کشور درس خوانده‌اند. و کلی آن‌های دیگری که چرت می‌گویند.

راستش را بخواهید عاقل‌ترین دوستانی که می‌شناختم ساکت‌ترین‌ افراد در این چند روز بودند.خودشان می‌فهمند مساله پیچیده است. فکر می‌کنم در سطوح بالا، جایی که افراد سطح بالا هستند، وقتی اطلاعات دو طرف از هم کامل شود، بازی به حالت تقریبا deterministic می‌رسد. مثل دوز، مثل شطرنج و ... سیاست هم همین است. از جایی به بعد در بازی قطعی فقط این اراده‌ها هستند که قطعی نیستند. مطلب قبلی را کنار بگذارید. می‌خواهم خودم هم چرتی بگویم. فکر می‌کنم بزرگترین گیر و عیب‌ها در برابر اسرائیل دو چیز است: اول اینکه به لحاظ تکنولوژی و حمایت اقتصادی فاصله فضایی با بقیه دارد و دو هم این که برآورد ما از قدرت ضربه‌زدن اسراییل بسیار گنگ‌تر از برآورد اسراییل از قدرت ضربه زدن ما است. کل گزینه‌ها ایران برای ضربه زدن به اسراییل شاید موشک باشد که همین هم غنیمتی است در حالی که ما همین چند روز پیش فهمیدیم که اسراییل با پیجرها چه کارها می‌تواند بکند. همین عدم امکان برآورد از قابلیت‌های اسراییل کار را سخت کرده. می‌خواهی بر او ضربه شمشیر بزنی، نمی‌دانی از کجا ممکن است به تو ضربه بزند. مثلا نصرالله در عمقی از زمین در جلسه بود که حتی بمب‌ها نتوانستند آن جا را نابود کنند اما موج انفجارشان ضربه زد. یا حتی همین الان، ما دقیقا نمی‌توانیم حدس بزنیم که اگر اسراییل بخواهد سناریو مخفی دیگری مانند پیجرها در لبنان را این بار در ایران پیاده کند چه خواهد شد. واقعیت این است که اسراییل دشمن سرسختی است با حامیان بزرگ. یک سال است که در جنگند اما ارزش پول و شاخص بورسشان تکان نخورده. از نظر اقتصادی فرسایشی انگار برایشان وجود ندارد، تنها راه ناامن کردن شهرهایشان با خدشه‌دارکردن گنبدآهنین‌شان است که آن هم، از انگلیس و فرانسه و آمریکا گرفته تا اردن جمع می‌شوند که جلوی آسیب رسیدن به آن را بگیرند.

در زمینه سیاست داخلی، نقد بسیار دارم‍ اما بالعکس هر چه زمان گذشته در سیاست خارجی بیشتر به ادراک با تصمیماتی که گرفته‌ایم رسیده‌ام (شاید چون در سیاست داخلی ما با هم رقیبیم اما در سیاست خارجی همگی زیر یک مجموعه به نام کشوریم). فهمیده‌ام که اینجا زمین‌بازی من نیست، چون اطلاعاتم کامل نیست و البته همانطور که گفتم اطلاعات مطلع‌ترین آدم‌ این کشور هم برای حرکات بعدی اسراییل ناقص است. در چنین شرایطی حرکات ما شبیه به یک قمار است. در واقع چاره‌ای جز همین قمارکردن نداریم. مجبوریم قمار کنیم. ویژگی قمار چیست؟ جایی که لازم است باید مشتاق پذیرفتن ریسک‌های بزرگ باشی و از طرفی آماده باشی تا همه چیز را ببازی. در زندگی هم هیچ کس دقیقا نمی‌داند پیامد تصمیماتش دقیقا چه می‌شوند. هر تصمیمی یک قمار است. من خودم امروز یک قمار کردم ...

#افکار_پریشان
کارپثی و استعاره ماشین‌حساب: سادگی و استقلال

آندره کارپثی که ما بارها ارادت بی‌فایده خود را در این کانال به ایشان اظهار کردیم، در بلاگش پستی جالب درباره خصوصیات ماشین حساب به عنوان یک تکنولوژی، نوشته است:

- ماشین حساب به عنوان یک ابزار، که با انگشت باهاش کار می‌شه، تبدیل به یک پلاگینی برای مغز می‌شه و توانایی‌های ذهنی انسان رو توسعه می‌ده و اون رو باهوش‌تر می‌کنه.
- نکته جالب اما اینه که ماشین حساب کمترین وابستگی رو به خارج از خودش داره.
- تنها چیزی که می‌خواد مقداری باتریه که با پنل خورشیدی روی خودش هم قابل انجامه.
- وقتی ماشین حساب رو می‌خرید دیگه مال شماست و نیاز ندارید پول حق اشتراک دیگه‌ای رو پرداخت کنید.
- نیازی به اینترنت و یا مجوزهای دسترسی دیگه‌ای مثل بلوتوث نداره.
- نیازی به ساخت حساب کاربری و login ندارید.
- نیاز نداره چیزی رو دانلود و آپدیت کنه.
- اینجوری نیست که نسخه + از اون ماشین حساب باشه که شما با آپگریدکردن به اون بتونید سینوس و کسینوس رو هم حساب کنید.
- تلاش نمی‌کنه پلتفرم بشه.
- برای عمل کردن، نیازی به کردیت کارت شما نداره.
- داده‌های استفاده شما رو ترک و ردگیری نمی‌کنه که بعدا بخواد بفروشه یا برای شما مشکل امنیتی ایجاد کنه.
- به سروری وابسته نیست که اگر اون سرور خراب بشه این هم از دسترس خارج بشه.
- وقتی ماشین حساب رو می‌خرید، مالکش دیگه فقط شمایید و مالک دیگه‌ای نداره.
- امروز کار می‌کنه، هزار سال پیش کار می‌کرده، هزار سال دیگه هم ‌می‌تونه کار کنه.

در ادامه هم کارپثی یک سری صحبت می‌کنه و این رو با شرایط و محصولات فعلی تکنولوژی مقایسه می‌کنه، جایی که شرکت‌ها بیشتر به سمت پیچیدگی زیاد، وابستگی زیاد و کاربر ستیزانه حرکت می‌کنند. کلا کارپثی صحبت‌هاش راجع به ماشین حساب، خیلی استعاره از LLM هست. اگر اشتباه نکنم یک جای دیگه هم راجع به جایگزینی آدم‌ها با هوش مصنوعی هم همچین مثالی رو زده بود که همونطور که بعد از اختراع ماشین حساب، شغل‌های جدید به وجود اومدن و ماشین حساب پلاگینی برای محاسبه شد، احتمالا با رشد هوش مصنوعی هم چنین اتفاقی می‌افته. حالا اما انگار این بحث رو داره مطرح می‌کنه که ماشین حساب‌ها یک ابزار همگانی شدند ولی اگر LLM‌ها این طور نشن داستان فرق می‌کنه.

لینک بلاگ:
https://karpathy.ai/blog/calculator.html
حزب الله چطور برای اسراییل از سایه خارج شد؟

فایننشیال تایمز یک گزارش جالب در مورد تغییرات نحوه برخورد اسراییل با حزب نوشته و در اون به نکاتی اشاره کرده که قابل توجهند. کلیت مطلب اینه که اون چیزی که باعث شده تا اسراییل برای اولین بار در چند دهه اخیر ورق رو در مقابله با حزب الله برگردونه، عمق و کیفیت اطلاعاتی هستند که اسراییل از ۲۰۰۶ به بعد در پی جاسوسی تونسته از حزب الله به دست بیاره.

نقطه عطف ماجرا ورود حزب الله به جنگ سوریه در سال ۲۰۱۲ است، حالا چطور؟ اولا که جنگ سوریه باعث شد تا حزب الله مجیور بشه به شکل گسترده‌تری دست به جذب نیروهای جدید بزنه و مکانیزم‌های کنترلی‌شون ضعیف شد. از همین طریق هم اسراییل نفوذی‌های خودش رو وارد حزب الله کرد. دوما گاف‌های اطلاعاتی در میانه این جنگ باعث شد تا اسراییل منابع جدیدتری رو به دست بیاره. مثلا با شهادت یک عضو حزب الله در جنگ سوریه، با انتشار پوستر آگهی شهادت و وقتی مراسم ختم براش گرفته می‌شه اسراییل می‌تونست فرماندهان مرتبط با اون فرد رو شناسایی کنه و یا وقتی در شبکه‌های اجتماعی دوستان نزدیک به اون شخص در موردش مطلب می‌زدند، اسراییل دایره افراد دور اون شخص رو شناسایی کنه. سوما هم حزب الله در جنگ سوریه مجبور به همکاری با نهادهای اطلاعاتی فاسد سوریه و روسیه بود که خودشون زیر ذره‌بین نهادهای اطلاعاتی آمریکا بودند. نتیجه این‌ها باعث شد تا حزب الله در طی جنگ سوریه، از یک نهاد منضبط و خالص و پنهان‌شده در سایه‌ها تبدیل به یک نهادی بشه که کمتر پروتکل‌های امنیتی در اون رعایت بشه، عضوگیری بی حد و غیرکنترل‌شده‌ای داشته باشه و نهایتا هم به خاطر خارج شدن از سایه، واضح‌تر بشه.

مورد دیگه تغییردهنده بازی برای اسراییل،‌ پیشرفت‌های تکنولوژیکی اونها در باب جاسوسی بود. اسراییلی‌ها از طریق ماهواره‌های جاسوسی، پهپادها و البته هک سایبری حجم زیادی از داده‌ها رو به دست آوردند. این حجم از داده‌ها اون قدر زیاده که گویا واحد ویژه‌ای به نام ۹۹۰۰ وجود داره که وظیفه‌شون نوشتن الگوریتم برای تحلیل این داده‌هاست. الگوریتم‌هایی که وقتی کوچکترین تغییری نظیر حتی نصب یک هواکش روی یک تونل یا اضافه‌شدن یک بتن هم رخ می‌دن قابل به فهمیدن اون تغییرات هستند. حالا وقتی یک عامل حزب اللهی شناسایی می‌شه تازه فاز دیگه‌ای از کار جمع آوری اطلاعات شروع می‌شه. از دستگاه تلفن همراه همسر اون شخص گرفته تا کیلومترشمار خودرو هوشمندش، پهپادهای هوشمند در حال پرواز، یا حتی یک دوربین مداربسته هک شده و یا حتی یک میکروفن یک تلویزیون هوشمند تبدیل به منابع جمع آوری اطلاعات می‌شن، اطلاعاتی که به یک بانک عظیم اطلاعاتی ریخته می‌شن.

کل این فرآیند اما زمان و صبر برای توسعه لازم داشتند. در نهایت اما اسراییل در همین آغاز درگیری و در سه روز بیش از ۳۰۰۰ هدف مشکوکی که از حزب الله داشت رو با حمله هوایی نابود کرد و رهبران و فرماندهان حزب الله رو هم ترور کرد.

لینک:
https://www.ft.com/content/6638813e-e246-4409-9a38-95bf60a220a8
Mara Cheshmist Khoon Afshan [ DelsaMusic.Com ]
Mohammadreza Shajarian
تو کافردل

گوشتان را به این رمیکس غمگین از شجریان و Ólafur Arnalds بسپارید. شعر از حافظ، آواز از شجریان و موسیقی از Arnalds ....
Out of Distribution
Mohammadreza Shajarian – Mara Cheshmist Khoon Afshan [ DelsaMusic.Com ]
تو کافر‌دل نمی‌بندی نقاب زلف و می‌ترسم

مرا چشمی‌ست خون‌افشان ز دست آن کمان‌ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو

غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو

هلالی شد تنم زین غم که با طغرا‌ی ابرو‌یش
که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو؟

رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم
هزاران گونه پیغام است و حاجب در میانْ ابرو

روان گوشه‌گیران را جبینش طرفه گلزار‌ی‌ست
که بر طرف سمن‌زارش همی‌گردد چمان ابرو

دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی
که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو

تو کافر‌دل نمی‌بندی نقاب زلف و می‌ترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو

اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هوادار‌ی
به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان‌ابرو

حافظ
Out of Distribution
‌خاتمه‌ناپذیری یا Open-Endedness برای هوش مصنوعی: پیپری از گوگل دیپ‌مایند در icml 2024 با عنوان Open-Endedness is Essential for Artificial Superhuman Intelligence اومده راجع به مفهومی به نام Open-Endedness در هوش مصنوعی صحبت کرده. حالا یعنی چی؟ می‌گه که این…
اگر یادتون باشه اینجا در مورد open endedness برای هوش مصنوعی صحبت کرده بودیم. حالا پادکست MLST در آخرین قسمتش با یکی از نویسندگان این مقاله، Tim Rocktäschel صحبت کرده. ویدئو جالبیه و در خلال بحثشون کلی به کارهای مشابه و مقالات و کتاب‌های دیگه اشاره می‌کنند.

بیشترین چیزی که از این بحث به یاد من مونده اینه همش میخواد رو سناریو‌هایی صحبت کنه که reward ای براشون وجود نداره و عامل باید خودش یک کاری کنه و خیلی جالب هر از گاهی از میان بحثش subjective بودن هوش بیرون می‌زنه.

https://www.youtube.com/watch?v=6DrCq8Ry2cw
Out of Distribution
Photo
جنگ به روایت اعداد شهادت

جواد شاکر، آدم جالبی است. جالبیش به قدرت روایتش است. روایتگر قدرتمندی است. چندی است که حالا گویا به دیتا ژورنالیسم (روزنامه‌نگاری داده‌محور) علاقه پیدا کرده و روایت‌های داده‌محورش را در مجله تحلیلی دقیقه منتشر می‌کند. شاکر حالا در آخرین تلاش البته به همراه دو نفر دیگر روایت جالب توجهی را روی داده‌های آمار شهدای جنگ، نقل کرده‌اند. عنوان این تحلیل "بازخوانی تحولات جنگ ایران و عراق با نگاهی به نیروهای داوطلب در آمار شهدا" است و با در نظر گرفتن آمار شهدا در هر ماه از جنگ و نسبت انان از گروه‌های مختلف (ارتشی، سپاهی، غیرنظامی و داوطلب بسیجی) قرار است تحولات رخ داده در جنگ را از زبان دیتا برای ما تعریف کنند. البته این ظاهر ماجراست، یک راوی خوب می‌داند چطور داستان را برای شما تعریف کند و حرفی از پرسشش نزند و در عین حال شما خودتان آن پرسشی که در ذهن راوی است ولی نانوشته در متن است را با زبان خودتان بپرسید. با خواندن و پیگیری زنجیره‌های منطقی آن، به نظر می‌رسد پرسش مخفی که در ذهن راویان بوده این بوده که چه قدر در یک جنگ کلاسیک بر نیروی داوطلب می‌توان تکیه کرد؟ گل درشت تحلیل هم به نظر من همین نموداری است که در آن سعی شده تا تخفیف موج میزان سهم نیروی داوطلب به تصویر کشیده شود.

تحلیل بسیار زیبایی است و همراه‌شدن آن با سندهای تاریخی نقل‌شده، آن را جذاب‌تر و قابل اتقان‌تر کرده. فقط حیف اگر ای کاش آماری به جز آمار شهدا، نظیر خود تعداد نفرات حاضر در جنگ یا حتی مقایسه با آمار ارتش عراق هم در اختیار تیم راوی بود، احتمالا تحلیل بسیار جذاب‌تری می‌شد.


لینک:
https://d-mag.ir/p17311/
چاره کن درد کسی کز همه ناچارتر است

دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است
چاره کن درد کسی کز همه ناچارتر است

من بدین طالع برگشته چه خواهم کردن
که ز مژگان سیاه تو نگونسارتر است

گر تواش وعدهٔ دیدار ندادی امشب
پس چرا دیدهٔ من از همه بیدارتر است

طوطی اَر پستهٔ خندان تو بیند گوید
که ز تَنگ شکر این پسته شکربارتر است

هر گرفتار که در بند تو می‌نالد زار
می‌برد حسرت صیدی که گرفتارتر است

به هوای تو عزیزان همه خوارند، اما
گل به سودای رخت از همه کس خوارتر است

گر کشانند به یک سلسله طراران را
طرهٔ پرشکنت از همه طرارتر است

گر نشانند به یک دایرهٔ عیاران را
چشم مردم فکنت از همه عیارتر است

گر گشایند بتان دفتر مکاری را
بت حیلت‌گر من از همه مکارتر است

عقل پرسید که دشوارتر از کشتن چیست
عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است

تیشه بر سر زد و پا از در شیرین نکشید
کوه‌کن بر در عشق از همه پادارتر است

در همه شهر ندیده‌ست کسی مستی من
زان که مست می عشق از همه هشیارتر است

دوش آن صف زده مژگان به فروغی می‌گفت
که دم خنجر شاه از همه خون‌خوارتر است

سر شاهان جوان بخت ملک ناصردین
که به شاهنشهی از جمله سزاوارتر است

شاعر؟ فروغی بسطامی
Out of Distribution
Photo
فیزیک‌: کل هوش واس ماس

خبر شوکه کننده امروز،‌ اهدای جایزه نوبل فیزیک ۲۰۲۴ به دو دانشمند حوزه هوش مصنوعی، جفری هینتون و جان هاپفیلد بود. سه نکته در این خصوص به ذهنم می‌رسه:

یک- فیزیکی‌ها آدم‌های عجیبی هستند. فیزیکی‌های زیادی رو چه در خارج ایران و چه در داخل ایران می‌شناسم که از فیزیک به سمت یادگیری عمیق مهاجرت کردند. در بدترین دیدگاه شاید چون آدم‌های باهوشی‌اند ولی در فیزیک نه فضا و نه پول لازم برای درخشش را ندارند. در دیدگاه میانه شاید چون فیزیک و یادگیری عمیق شباهت‌های به هم دارند (مخصوصا کامپلکس فیزیک). در دیدگاه خیلی خوش‌بینانه شاید چون فهمیده‌اند آن چیزی که فیزیک در پی آن است و به عقیده من یافتن inductive bias‌های جهان است، کاری است که نهایت هوش مصنوعی است و فهمیده‌اند که مسیر از این ور می‌گذرد. خلاصه که قضیه نوبل فیزیک دادن به هینتون را نباید بدون چنین مقدمه‌ای دید.

دو- با وجود نکته قبلی،‌ اما این اقدام نوبل‌ فیزیک دادن به هینتون، با توجه به توضیحاتی که کمیته داده‌اند، بسیار عجیب و غیرمنطقی است. عنوانی که برای این دلیل نوشته‌اند دقیقا چنین چیزی است:
They trained artificial neural networks using physics
باور می‌کنید؟! اگر این گونه باشد باید یک نوبل ریاضی نیز به این بندگان خدا داد چرا که با ریاضی شبکه‌ها را آموزش داده‌اند. انگار که می‌خواسته‌اند فوری، سریع و انقلابی (دلم برای رئیسی تنگ شده) هوش مصنوعی را شاخه‌ای از فیزیک معرفی کنند. شاید شاید شاید هم قصدشان این بوده که توجه کامیونیتی فیزیک را به یادگیری عمیق جلب کنند. شاید فهمیده‌اند که اکتشافات عظیم بعدی در فیزیک جز از دست یادگیری عمیق برنمی‌آید.

سه- فارغ از همه این‌ها ولی به نظرم اتفاقاتی جالبی در طی چند دهه بعدی در علوم رخ خواهد داد. تا به حال مسیر این گونه بوده که در طول تاریخ ما علوم را شاخه شاخه و تخصصی‌تر کرده‌ایم. اما به نظر هوش مصنوعی این روند را به زودی برعکس خواهد کرد. به زودی هوش مصنوعی خواهیم داشت که در همه علوم متخصص است و در همه علوم می‌تواند نظر بدهد و مرزهای آن را گسترش دهد. دیگر ریاضی و فیزیک و شیمی معنایی ندارند، چرا که یک هوش مصنوعی داریم که در همه آن‌ها اظهار نظر می‌کند. حتی حتی حتی این روند به زودی به ادبیات و علوم دینی و حقوق و سیاست هم خواهد کشید. نوبل شیمی، نوبل صلح، پولیتزر و حتی جایزه تورینگ قطعا روزی به یک هوش مصنوعی خواهند رسید. در آن روز معنی زندگی انسان‌ها نه به توانایی و دانسته‌ها که بیشتر به اراده‌هایشان خواهد بود.
انتخاب‌کردن و انتخاب‌شدن:‌ در مورد استاد راهنما و هم‌سفر‌هایی فراتر از آن

هر سال همین موقع‌ها، وقتی از جلوی جلسه معارفه دانشجویان جدید ارشد رد می‌شوم یاد پاییز سال ۹۷ می‌افتم. بازه‌ای که هر وقت به پس ذهنم می‌آيد، اعصابم خراب می‌شود. من یک جوان ۲۱ ساله بودم که تازه ارشد شریف قبول شده بودم و باید استاد انتخاب می‌کردم. آن زمان این شکلی بود که جلسه معارفه و این جور مکانیزم‌ها هم نبود و کسی هم نبود که به ما این تجارب را انتقال دهد. من هم که خجالتی‌تر و نرم‌تر از امروز بودم، فکر می‌کردم مثلا زشت است که با چند استاد همزمان صحبت کنم و یا مثلا جلوی استاد خودم را بیش از آن چه هستم، پرزنت کنم. نتیجتا این شکلی شد که در یک زنجیره به هر استادی که پیام می‌دادم بعد از چند روز می‌گفت ظرفیت ندارد و سر همین کلی اتفاق بر من افتاد. البته امروز گویا وضع بهتر است و از سال بعد از ما، جلسه معارفه گذاشتند و چندی بعد هم مکانیزم انتخاب اولویت استاد و اینها را اضافه کردند و ... به هر صورت اما تجاربی هست که هر سال وقتی دانشجوی ارشدی جدیدی به من پیام می‌دهد آن‌ها را مو به مو برایش توضیح می‌دهم. چند نکته اینجا می‌گذارم که بماند. به درد انتخاب استاد هم نخورند شاید به درد ازدواج می‌خورند:

۱- پیگیر باشید. طرف مقابل اگر از شما شناخت نداشته باشند، چطور می‌خواهد بین شما دست به انتخاب بزنند؟ در چنین شرایطی معمولا یکی از فاکتورهای در ذهن، میزان پیگیر و مشتاق بودن شخص مقابل است. پس مرتبا پیگیر باشید و خودتان را مشتاق به استاد مقابل نشان دهید. از این هم نترسید که طرف مقابل به شما در ذهن خودش برچسب سیریش بودن بزند. یا در نهایت قسمتتان می‌شود و فیضش را برده‌اید یا قسمتتان نمی‌شود و در آن صورت دیگر عذاب وجدانی ندارید. پیگیری و پینگ‌کردن اصل همیشگی‌اند.

۲- با همه صحبت کنید. سرچ اسپیستان را محدود به گزینه‌های که می‌شناسید یا حتی بقیه می‌شناسند نکنید. مطمئن شوید کل سرچ اسپیس را خوب گشته‌اید. اطلاعات در دنیای امروز مزیت نیست، ضرورت است. خجالتی هم نباشید، نهایت با چهار تا استاد بیشتر آشنا می‌شوید.

۳- متریک‌های مهمی غیر از آن چه در ذهن شما هستند، هم وجود دارند. شما تا وقتی در آب نیافتاده باشید نمی‌توانید بفهمید متریک‌های یک عینک شنای خوب چیست. برای مثال خیلی‌ها فکر می‌کنند که متریک‌ها صرفا یک چیزهای عینی و همگانی هستند. در حالی که بعضی متریک‌های دیگر هستند که خیلی به شخصیت شما وابسته هستند و ذهنی هستند. این که طرف مقابل چه جور شخصیتی دارد و آیا با شما جور در می‌آید یا نه، چیزی نیست که سلیقه اکثریت دیگران بتواند به شما پاسخ دهد. برای فهمیدن متریک‌های مهم،‌ بشینید خروجی‌هایی که از این پروداکت می‌خواهید را لیست کنید. خودتان را قضاوت کنید و ببینید به چه نیاز دارید. برای فهمیدن این که استاد مقابلتان آیا این متریک‌ها را دارد یا نه آن گاه می‌توانید یا از صحبت با خودش و البته از صحبت با دانشجوهایش ماجرا را کشف کنید. موضوع دیگر هم درباره موضوعی است که می‌خواهید روی آن ریسرچ کنید. دانشجوی نوارشد معمولا شناخت خوبی از حوزه‌های مختلف ندارند و ممکن است بعد از مدتی به حالتی برسند که دو سال ملال‌انگیز را با صرفا سنگینی یک برند دانشجوی ارشد بگذارنند. مهم است که بفهمید آیا این موضوع و این آزمایشگاه و این استاد چیزی هست که من بخواهم به خاطرش سختی‌ها و اضطراب را حفظ کنم یا این که نه، بعد از مدتی به حالتی ملال‌آور می‌رسم که مجبورم خودم را به زور شلاق به سمت خط پایان بدوانم. (البته که یکی از مشکلات بزرگ زندگی شاید این است که ما خوب نمی‌فهمیم چه می‌خواهیم)

۴- هیچ کس به اندازه خودتان نگران آینده شما نیست. برای خودتان دل بسوزانید،‌ وقت و انرژی بگذارید، آبرو خرج کنید و .... جوری زندگی کنید که حتی اگر مردید هم در نهایت در آخرین لحظه بتوانید بگویید من هر آن چه در توان داشتم، انجام دادم. بردن یا باختن دست شما نیست ولی زیبا باختن دست شماست. دیگر نمی‌دانم چه جمله انگیزشی بسازم. خلاصه برای خودتان از موضع بالا وارد عمل شوید.

۵- اگر نهایتا آن چیزی که می‌خواستید، در تقدیر نوشته نشده بود (وقتی آدم شکست می‌خورد مجبور است جبرگرا شود تا زنده بماند. حداقل برای موقعیت بعدی بتواند دهن روزگار را مورد عنایت قرار دهد)، خیلی افسرده نشوید. این مطلب از کجا معلوم را بخوانید. فکر کنید حالا خودتان برای خودتان چه کار می‌توانید بکنید.

پی‌نوشت: ممنون از آقایان حسنی و بهرامی بابت نظر در مورد متن

پی‌نوشت ۲: به طرز دراماتیکی، متن‌هایی که می‌نویسم روی خودم تاثیر و فایده‌ای ندارند.

#تجارب
Out of Distribution
گزارش سال ۲۰۲۳ stateof.ai چند سالی هست (به طور دقیق از ۲۰۱۸) تعدادی آدم هستند که در اکتبر هر سال به بررسی وضعیت هوش مصنوعی در سالی که گذشت می‌پردازند. گزارش سال ۲۰۲۳ هم گویا دیروز منتشر شده. مطابق معمول اکثر چیزایی که تو قسمت research بود تقریبا به LLM‌ها…
گزارش سال ۲۰۲۴ stateof.ai

یکبار دیگه اکتبر و یکبار دیگه گزارش اتفاقاتی که در طول سال گذشته در هوش مصنوعی رخ دادند. امسال هم گزارش خوبی تهیه کردند و اگه آدم حوصله داشته باشه این ۲۰۰ تا اسلاید رو بخونه، یک تصویر کلی خوبی در ذهنش شکل می‌گیره. عمده بحث‌های امسال که در گزارش می‌شه:

۱- داغ‌شدن رقابت و نزدیک‌شدن بقیه بازیگر‌ها به openai
۲- تمرکز هوش مصنوعی رو مساله planning و reasoning
۳- گسترش foundation model‌ها به حوزه‌های فراتر از text
۴- کم‌اثربودن اقدامات آمریکا بر توانایی‌های هوش مصنوعی چین
۵- رشد ارزش شرکت‌های هوش مصنوعی اعم از شرکت‌ها سازنده foundation model‌ها و استارتاپ‌های سوارشده روی اونها
۶- و البته کودتا بر علیه سم آلتمن و سپس کودتای آلتمن بر علیه سایرین

لینک:
https://www.stateof.ai/
ثمر پیدا نیست

نخلم از گریه در آب است و ثمر پیدا نیست
تا فلک آتش آه است و اثر پیدا نیست

وعده دل را به دعاهای سحر می دادم
وه چه سازم که شب هجر، سحر پیدا نیست

خط اگر بود، دلم پی به دهانش می برد
خضر راه من تفسیده جگر پیدا نیست

مو شکافان جهان در تب و تابند تمام
در خم زلف تو آن موی کمر پیدا نیست

دل و دین رفت در اوّل نگه از دست حزین
به کجا تا بکشدکار نظر، پیدا نیست

حزین لاهیجی
در ستایش ژوگه لیانگ، در ستایش وفاداری

۸ اکتبر که گذشت، به روایتی ۱۷۹۰ امین سالروز درگذشت مرحوم ژوگه لیانگ بود (این که روایت چه قدر صحیح باشد،‌ احتمالش به ۱/۳۶۵ میل می‌کند ولی هر چه که هست بیشتر بهانه‌ای است برای یادکردن،‌ به مانند سایر روایت‌های تاریخی، حقیقت آن‌قدرها به قدر برداشت مهم نیست). بله می‌گفتم. فکر کنم کلاس دوم یا سوم راهنمایی بودم که اولین بار، یک آخر شبی از شبکه یک، فیلم صخره سرخ را دیدم و از آن روز شیفته فردی شدم که بدون انداختن یک تیر، صدهزار تیر از سپاه خصم گرفت (به این فکر کنید که چین چگونه با سرمایه‌گذاری فرهنگی، هزاران کیلومتر این طرف‌تر، چنین اثرگذار بوده) بعدها دیگر هر مدیایی که روی سه امپراطوری تولید شده بود اعم از انیمه و سریال و ... را دیدم. صفحه ویکی‌پدیای فارسی ژوگه لیانگ را خودم از صفحه انگلیسی‌اش ترجمه کردم و چند سالی هم هست که ردیت‌های مرتبطش را می‌خوانم.

چرا ژوگه لیانگ شخصیت جذابی است؟ آن اوایل به خاطر هوشش و استراتژی‌هایش دوستش داشتم. بعدها وقتی پایان داستان را دیدم، به خاطر ناکامی تراژدیکی که متحمل شد، احساس هم‌دردی‌ام را برانگیخت. به هر صورت بتی بود برایم. سنم که زیاد شد و از شروع کار ژوگه لیانگ گذشت اما خشکیدم. دیگر اثری از غبطه به هوش او نبود یا همدلی با ناکامی‌اش، اکنون به‌خاطر داشتن لیوبی به او رشک می‌برم. عنصر سوم داستان ژوگه لیانگ، در کنار هوش و تراژدی، وفاداری او به لیوبی است. بچه‌تر که بودم،‌ نمی‌فهمیدم این که ژوگه لیانگ را به خاطر وفاداریش به لیوبی ستایش می‌کنند یعنی چه. بعدتر، من هم ستایشش کردم و امروز حسرت دارم که کاش وفاداری به چیزی را در وجود خویش حس می‌کردم. بنابر داستان، روزی که لیوبی به دنبال ژوگه لیانگ آمد،‌ مجبور شد یک نیم روز صبر کند تا ژوگه لیانگ از خواب برخیزد و روزهای آخری که ژوگه لیانگ در بستر مرگ بود، در گیر و دار جنگ با سیمایی گویا به قدر کافی نمی‌خوابید. چیزی که این وسط تغییر کرده بود،‌ حس وفاداری ژوگه لیانگ به لیوبی بود. آن چیزی که از ژوگه لیانگ،‌ محبوبترین شخصیت سه امپراطوری را ساخت، همین حس وظیفه در او بود. همین احساس وابستگی به یک معنا

امشب در تراس با یکی از رفیقان نزدیک صحبت می‌کردم. من راجع به این که آدم‌ها تقریبا همگی دنبال هوا و هوس‌هایشان هستند و آن رفیق ما می‌گفت که آدم‌هایی هستند که این چنین نیستند و وفاداری را مثلا مثال زد. پر‌بی‌راه هم نمی‌گفت. وفاداری چیزی جدای از هوا و هوس است. ولی چیزی نیست که در آدم همین شکلی به وجود بیاید. من نمی‌توانم همینجوری به یک سیب آن هم از نوع خوب و منطقی‌اش مثلا احساس وفاداری کنم. عشق، ایمان و حس وفاداری به‌زور در کسی شعله‌ور نمی‌شوند. آدم نمی‌تواند خودش شعله‌ این‌ها را در دلش بیانگیزد. خیلی وقت است که در زندگیم اگر نگوییم بی‌معنایی، ولی احساس کم معنایی می‌کنم. صبح که بیدار می‌شوم نمی‌دانم چه کار می‌کنم تا آخر شب. می‌بینیم اکثر بقیه به کدام سمت می‌دوند من هم تقریبا همان را تقلید می‌کنم، شور و شوقی که آنان را به حرکت وامی‌دارد، در من نیست، برای همین تقلیدهایم هم بی‌کیفیتند. برگ بی‌درختی‌ام که به دست باد روزگار جا به جا می‌شود. ای کاش من نیز یک لیوبی داشتم. حداقل عمرم هرز و هدر نمی‌رفت.

#افکار_پریشان