پارینه/پالئوگرام
#Indohyus walking in what is now Asia | Illustration by @Roman Uchytel. Via @Australian National Maritime Museum
ایندوهایس (Indohyus)
حیوانی که میبینید جزء راسته زوجسمان و خویشاوند نزدیک اسب آبی است. نه تنها ساختار استخوانبندی به ویژه مچ پای این حیوان شبیه زوجسمان است، بلکه ویژگیهای مشترک دیگری هم با آنها دارد، از جمله این که مثل اسبهای آبی به آب علاقهمند است و مانند گوزنهای تراگولید، استخوانهای توپری دارد و میتواند [در زمان خطر] چندین دقیقه زیر آب مخفی شود. تمام زوجسمان (حتی گاوها و گوزنها) گاهی به خوردن حیوانات کوچک روی میآورند، و برخی هم مانند اسب آبی و خوکها کاملاً همهچیزخوار و لاشهخوار هستند، اما این یکی بیشتر گوشتخوار است و حتی از گرازها هم علاقه بیشتری به خوردن گوشت دارد.
نسل این حیوان طی پنجاه میلیون سال به والها و دلفینهای امروزی تکامل پیدا کرد. جالب است که هنوز معده والها مانند خویشاوندان خشکیزی و نشخوارکنندهشان، سهقسمتی است و کایتین (قند ساختاری) موجود در اسکلت کریلها را، به روشی مانند تخمیر سلولز در معده نشخوارکنندگان، تخمیر میکند. والها، دلفینها و همه خویشاوندان و نیاکان خشکیزی آنها (از جمله این حیوان بامزه)، زیرمجموعه گروهی به نام ویپومورفها هستند که شامل اسبهای آبی هم میشود و خود این گروه زیرمجموعه راسته زوجسمان است.
حیوانی که میبینید جزء راسته زوجسمان و خویشاوند نزدیک اسب آبی است. نه تنها ساختار استخوانبندی به ویژه مچ پای این حیوان شبیه زوجسمان است، بلکه ویژگیهای مشترک دیگری هم با آنها دارد، از جمله این که مثل اسبهای آبی به آب علاقهمند است و مانند گوزنهای تراگولید، استخوانهای توپری دارد و میتواند [در زمان خطر] چندین دقیقه زیر آب مخفی شود. تمام زوجسمان (حتی گاوها و گوزنها) گاهی به خوردن حیوانات کوچک روی میآورند، و برخی هم مانند اسب آبی و خوکها کاملاً همهچیزخوار و لاشهخوار هستند، اما این یکی بیشتر گوشتخوار است و حتی از گرازها هم علاقه بیشتری به خوردن گوشت دارد.
نسل این حیوان طی پنجاه میلیون سال به والها و دلفینهای امروزی تکامل پیدا کرد. جالب است که هنوز معده والها مانند خویشاوندان خشکیزی و نشخوارکنندهشان، سهقسمتی است و کایتین (قند ساختاری) موجود در اسکلت کریلها را، به روشی مانند تخمیر سلولز در معده نشخوارکنندگان، تخمیر میکند. والها، دلفینها و همه خویشاوندان و نیاکان خشکیزی آنها (از جمله این حیوان بامزه)، زیرمجموعه گروهی به نام ویپومورفها هستند که شامل اسبهای آبی هم میشود و خود این گروه زیرمجموعه راسته زوجسمان است.
پارینه/پالئوگرام
تکامل والها در یک نگاه. اسب آبی نزدیکترین خویشاوند زنده آنهاست و ایندوهایس، ابتداییترین «وال» که حدود ۴۷ میلیون سال پیش میزیست و هنوز خشکیزی بود Tangled Bank, Carl Zimmer Artwork by Carl Buell
جثه ایندوهایس اندازه گربه ولی استخوانبندیاش شبیه بقیه زوجسمان بود؛ بهخصوص شبیه اسب آبی و از جنبههایی شبیه موشگوزنهای آفریقایی امروز (خانواده Tragulidae) که جثههایی به کوچکی ایندوهایس دارند، مثل ایندوهایس زندگی نیمهآبزی دارند و در کنار گیاهان از حشرات، عنکبوتها، گوشت لاشهها و ماهی تغذیه میکنند؛ بهعلاوه همه این جانوران (موشگوزنها، اسبهای آبی، ایندوهایس...) استخوانهایی ضخیم و توپر دارند که شناوری آنها را در آب کاهش میدهد تا بتوانند زیر آب و روی بستر رودخانه قدم بزنند؛ اما برخلاف موشگوزنهای امروزی، جمجمه ایندوهایس ویژگی مهمی داشت که نشان میدهد بیش از اسب آبی و موشگوزن با والها قرابت دارد: حباب شنوایی (auditory bulla) ضخیم که جزئی از گوش میانی است و ضخامت جداره آن نشاندهنده توسعه توانایی شنوایی ایندوهایس در زیر آب است. بهعلاوه بررسی ایزوتوپی استخوان ایندوهایس نشان میدهد ایندوهایس اغلب وقت خود را زیر آب میگذارنده است.
موشگوزنهای امروزی به ویژه گونه Hyemoschus aquaticus برای گریز از دست شکارچیان زیرآب میروند و چند دقیقه همانجا میمانند تا خطر رفع شود، بهعلاوه از امکان زندگی نیمهآبزی برای صید ماهی و حیوانات کوچک آبزی سود میبرند. ایندوهایس و نیاکان مشترک او با والها حدود ۵۰ میلیون سال پیش در مرز هند و پاکستان امروزی در جنگلی شبیه جنگلهای انبوه آفریقای غربی که محل زندگی موشگوزنهاست، به سبک موشگوزنهای امروزی زندگی میکردند و برای گریز از دست شکارچیان و افزودن کمی پروتئین گرانبها به سبد غذای خود، به زیر آب میرفتند.
امروز هند و پاکستان جزء «شبهقاره هند» به شمار میآیند، ولی در زمان زندگی ایندوهایس، هند و پاکستان در کنار هم قارهای جدا و کاملا محصور در اقیانوس هند بودند که پیش از انقراض دایناسورها از آفریقا و ماداگاسکار جداشده بود و هنوز به آسیا نرسیده بود. بنابراین پس از انقراض دایناسورها، رودخانهها و جنگلهای قاره هند پر از کنامهای بومشناختی خالی و فرصتهای تکاملی برای جانورانی بود که بتوانند این کنامها را اشغال کنند. ایندوهایس که معنای ظاهری نامش «خوک هندی» است، تنها یکی از جانوران فرصتطلبی بود که برای چند میلیون سال در قاره وسیع و بکر هند زندگی خوبی داشت.
ایندوهایس را نباید نیای والهای امروزی شمرد. این اشتباه مکرر و مصطلح ولی مهلکی است که اغلب «پسرعموهای قدیمی» را به عنوان نیای مستقیم جانداران امروزی بهحساب آوریم؛ اشتباهی که اخیرا درباره ساکورایتس بهعنوان «قدیمیترین نیای انسان» فضای رسانهای را پرکرده است. در حقیقت همزمان با ایندوهایس و حتی کمی پیشتر از او، گروه دیگری از «والها»ی پادار در پاکستان میزیستند، بههمین دلیل نام آنها را پاکیسیتس (Pakicetus) نهادهاند. پاکیسیتس والی بود شبیه و همجثه گرگ با دهانی پر از دندانهای تیز و پاهایی با سمهای زوج. پاکیسیتس خویشاوندی نزدیکی با ایندوهایس داشت، ولی شاید تشویش خاطر اصلی ایندوهایس نیز همو بود؛ شکارچی بدقلقی که به دنبال ایندوهایس بیچاره تا زیر آب هم میرفت و نهتنها رودخانهها را برای پسرعموی خود ناامن میکرد، بلکه در صید ماهی و حیوانات آبزی نیز با ایندوهایس رقابت داشت. دندانهای تیز پاکیسیتس با تاج بلند نشاندهنده توانایی او در صید طعمههای آبزی بود. پاکیسیتس نهتنها تمام ویژگیهای آبزیانه ایندوهایس از قبیل استخوانهای توپر و حباب شنوایی ضخیم را داشت، بلکه چیزی هم بیش داشت: چشمها و سوراخهای بینی قرارگرفته در بالاترین سطح جمجمه، درست مثل چشمان و بینی اسب آبی؛ اینطوری پاکیسیتس میتوانست با چشمان و بینی بیرونآمده از آب، زیر آب کمین کند و جانورانی را که برای خوردن آب کمی بیاحتیاط میشدند، شکار کند. در آن زمان قاره هند دو فصل بارانی و خشک را تجربه میکرد و پس از بارانهای سیلآسا، نوبت فصل خشک میرسید و گاهی آب شیرین محدود به برکهها و آبگیرهایی میشد که مأوا و کمینگاه شکارچیانی مثل پاکیسیتس بود.
موشگوزنهای امروزی به ویژه گونه Hyemoschus aquaticus برای گریز از دست شکارچیان زیرآب میروند و چند دقیقه همانجا میمانند تا خطر رفع شود، بهعلاوه از امکان زندگی نیمهآبزی برای صید ماهی و حیوانات کوچک آبزی سود میبرند. ایندوهایس و نیاکان مشترک او با والها حدود ۵۰ میلیون سال پیش در مرز هند و پاکستان امروزی در جنگلی شبیه جنگلهای انبوه آفریقای غربی که محل زندگی موشگوزنهاست، به سبک موشگوزنهای امروزی زندگی میکردند و برای گریز از دست شکارچیان و افزودن کمی پروتئین گرانبها به سبد غذای خود، به زیر آب میرفتند.
امروز هند و پاکستان جزء «شبهقاره هند» به شمار میآیند، ولی در زمان زندگی ایندوهایس، هند و پاکستان در کنار هم قارهای جدا و کاملا محصور در اقیانوس هند بودند که پیش از انقراض دایناسورها از آفریقا و ماداگاسکار جداشده بود و هنوز به آسیا نرسیده بود. بنابراین پس از انقراض دایناسورها، رودخانهها و جنگلهای قاره هند پر از کنامهای بومشناختی خالی و فرصتهای تکاملی برای جانورانی بود که بتوانند این کنامها را اشغال کنند. ایندوهایس که معنای ظاهری نامش «خوک هندی» است، تنها یکی از جانوران فرصتطلبی بود که برای چند میلیون سال در قاره وسیع و بکر هند زندگی خوبی داشت.
ایندوهایس را نباید نیای والهای امروزی شمرد. این اشتباه مکرر و مصطلح ولی مهلکی است که اغلب «پسرعموهای قدیمی» را به عنوان نیای مستقیم جانداران امروزی بهحساب آوریم؛ اشتباهی که اخیرا درباره ساکورایتس بهعنوان «قدیمیترین نیای انسان» فضای رسانهای را پرکرده است. در حقیقت همزمان با ایندوهایس و حتی کمی پیشتر از او، گروه دیگری از «والها»ی پادار در پاکستان میزیستند، بههمین دلیل نام آنها را پاکیسیتس (Pakicetus) نهادهاند. پاکیسیتس والی بود شبیه و همجثه گرگ با دهانی پر از دندانهای تیز و پاهایی با سمهای زوج. پاکیسیتس خویشاوندی نزدیکی با ایندوهایس داشت، ولی شاید تشویش خاطر اصلی ایندوهایس نیز همو بود؛ شکارچی بدقلقی که به دنبال ایندوهایس بیچاره تا زیر آب هم میرفت و نهتنها رودخانهها را برای پسرعموی خود ناامن میکرد، بلکه در صید ماهی و حیوانات آبزی نیز با ایندوهایس رقابت داشت. دندانهای تیز پاکیسیتس با تاج بلند نشاندهنده توانایی او در صید طعمههای آبزی بود. پاکیسیتس نهتنها تمام ویژگیهای آبزیانه ایندوهایس از قبیل استخوانهای توپر و حباب شنوایی ضخیم را داشت، بلکه چیزی هم بیش داشت: چشمها و سوراخهای بینی قرارگرفته در بالاترین سطح جمجمه، درست مثل چشمان و بینی اسب آبی؛ اینطوری پاکیسیتس میتوانست با چشمان و بینی بیرونآمده از آب، زیر آب کمین کند و جانورانی را که برای خوردن آب کمی بیاحتیاط میشدند، شکار کند. در آن زمان قاره هند دو فصل بارانی و خشک را تجربه میکرد و پس از بارانهای سیلآسا، نوبت فصل خشک میرسید و گاهی آب شیرین محدود به برکهها و آبگیرهایی میشد که مأوا و کمینگاه شکارچیانی مثل پاکیسیتس بود.
پارینه/پالئوگرام
تکامل والها در یک نگاه. اسب آبی نزدیکترین خویشاوند زنده آنهاست و ایندوهایس، ابتداییترین «وال» که حدود ۴۷ میلیون سال پیش میزیست و هنوز خشکیزی بود Tangled Bank, Carl Zimmer Artwork by Carl Buell
پاکیسیتس تنها موجودی نبود که ایندوهایس و بقیه حیوانات جنگل باید هنگام آبخوردن از او بترسند. تقریبا در همان زمان، گروه دیگری از زوجسمان خویشاوند ایندوهایس حتی تطابق بیشتری با زندگی نیمهآبزی یافته بودند. آمبولوسیتس (Ambulocetus ) وال پادار دیگری بود که برخلاف ایندوهایس و پاکیسیتس، پاهایی کوتاه شبیه سمورآبی امروزی و بدنی کشیده و مناسب برای شنا در آبهای رودخانهها داشت. معنی نام این جانور «وال قدمزن» است، هرچند آمبولوسیتس بسیار کمتر از خویشاوندان همعصر خود روی خشکی قدم میزد. سنگواره آمبولوسیتس در شمال پاکستان کشفشده، جایی که احتمالا رودخانهها به اقیانوس منتهی میشدند، ولی ترکیب ایزوتوپهای استخوانهایش نشان میدهد بیشتر در آب شیرین میمانده و خیلی به آب اقیانوس علاقه نداشته است. جایی که محل زندگی و شنای آمبولوستیس چهار متری تیزدندان بوده، قطعا یکی از خطرناکترین مکانهای تاریخ برای گذراندن تعطیلاتی ساحلی به شمار میآمده؛ به جز آمبولوسیتس که از نظر خلقوخو و هوش چندان شباهتی به خویشاوندان آبزی امروزیاش نداشته، این منطقه پر از تمساحها و کوسههای گرسنه بوده و آمبولوسیتس و بقیه والها نیز ناچار بودند با توسعه و بهبود توانایی شناگری خود، هرچهزودتر زرادخانه زیرآبی خود را تقویت کنند، حتی اگر به قیمت کاهش تواناییهای زیستن و راهرفتن در خشکی باشد.
والهای آبزیتر نیز در همان بازه زمانی در هند تکامل مییافتند. همعصر بودن تمام این جانوران بهخوبی نشان میدهد نباید آنها را نیاکان یکدیگر بشماریم، هرچند افزایش گامبهگام شباهت آنها با والهای امروزی نشان میدهد نسل آنها بهطور متناوب و سریع از نیاکانی پیدرپی شناگرتر و منطبقتر با شرایط آبی تکامل یافته است. مراحل بعدی تکامل والها شامل مهاجرت کلی به آب شور، عقبتر آمدن حفره بینی روی جمجمه و سرانجام پیدایش باله دمی و کوچکشدن پاها و حذف نهایی پاهای عقب بوده است. حذف پاهای عقب در آخرین نیای مشترک والها و دلفینهای امروزی رخداده که احتمالا ۴۲ میلیون سال پیش میزیسته است.
والهای آبزیتر نیز در همان بازه زمانی در هند تکامل مییافتند. همعصر بودن تمام این جانوران بهخوبی نشان میدهد نباید آنها را نیاکان یکدیگر بشماریم، هرچند افزایش گامبهگام شباهت آنها با والهای امروزی نشان میدهد نسل آنها بهطور متناوب و سریع از نیاکانی پیدرپی شناگرتر و منطبقتر با شرایط آبی تکامل یافته است. مراحل بعدی تکامل والها شامل مهاجرت کلی به آب شور، عقبتر آمدن حفره بینی روی جمجمه و سرانجام پیدایش باله دمی و کوچکشدن پاها و حذف نهایی پاهای عقب بوده است. حذف پاهای عقب در آخرین نیای مشترک والها و دلفینهای امروزی رخداده که احتمالا ۴۲ میلیون سال پیش میزیسته است.
Walking with whales, Muizon 2001.pdf
132.4 KB
Walking with whales, C. De Muizon, Nature 413, 259-260
10.1038/35095137
10.1038/35095137
Skeletons_of_terrestrial_cetaceans.pdf
285.7 KB
Skeletons of terrestrial cetaceans and the relationship of whales to artiodactyls, J.G. Thewissen, et al., Nature 413, 277-281, 2001 | 10.1038/35095005
پارینه/پالئوگرام
مجموعه اسکلت انواع والها در گالری آناتومی مقایسهای، موزه تاریخ طبیعی پاریس عکس از عرفان خسروی
مجموعه اسکلت والها در گالری آناتومی مقایسهای، موزه تاریخ طبیعی پاریس
دو نفر در انتهای موزه ایستادهاند که میتواند مقیاس خوبی برای درک بزرگی والها باشد
عکس از عرفان خسروی
دو نفر در انتهای موزه ایستادهاند که میتواند مقیاس خوبی برای درک بزرگی والها باشد
عکس از عرفان خسروی
پارینه/پالئوگرام
مجموعه اسکلت والها در گالری آناتومی مقایسهای، موزه تاریخ طبیعی پاریس دو نفر در انتهای موزه ایستادهاند که میتواند مقیاس خوبی برای درک بزرگی والها باشد عکس از عرفان خسروی
نمایی دیگر از بخش والها در گالری آناتومی مقایسهای، موزه تاریخ طبیعی پاریس
عکس از عرفان خسروی
عکس از عرفان خسروی
پارینه/پالئوگرام
نمایی دیگر از بخش والها در گالری آناتومی مقایسهای، موزه تاریخ طبیعی پاریس عکس از عرفان خسروی
اسکلت سنگوارهشده والی باستانی به نام سینتیاسیتس (Cynthiacetus) به قدمت چهل میلیون سال در گالری سنگوارهها، موزه تاریخ طبیعی پاریس
عکس از عرفان خسروی
عکس از عرفان خسروی
پارینه/پالئوگرام
اسکلت سنگوارهشده والی باستانی به نام سینتیاسیتس (Cynthiacetus) به قدمت چهل میلیون سال در گالری سنگوارهها، موزه تاریخ طبیعی پاریس عکس از عرفان خسروی
اسکلت سینتیاسیتس بر اساس نمونهای که در پرو کشفشده و در موزه تاریخ طبیعی فرانسه قرار گرفته. به پاهای کوچک و تحلیلرفته این وال باستانی در نزدیکی انتهای دم دقت کنید!
والهای امروزی پا ندارند
والهای امروزی پا ندارند
image_2017-02-07_20-44-56.png
9 MB
والهای جهان
Whales of the World Flat
National Geographic, 1976
برای دانلود
Whales of the World Flat
National Geographic, 1976
برای دانلود
پارینه/پالئوگرام
والهای جهان Whales of the World Flat National Geographic, 1976
وال یا نهنگ؟
نام فارسی وال و دلفین چیست؟
تقریبا همه تصور میکنند نام پستانداران غولآسایی که در دریاها شنا میکنند. «نهنگ» است. همه این واژه را میپسندند، چون فارسی است و اصالت دارد، آن هم دربرابر «وال» که بهنظر میرسد از انگلیسی به فارسی آمده. احساس ناخوشایندی که در برابر واژه تازهوارد «وال» وجود دارد و مدتهاست همه را واداشته تا از واژه «نهنگ» به جای آن استفاده کنیم، درباره واژه «دلفین» هم مصداق دارد. دلفین هم انگاریکه از انگلیسی گرفته شده و بهتر است برای آن واژهای فارسی دستوپا کنیم؛ برای همین برخی نام «خوکماهی» یا «گرازماهی» را بهعنوان نام عمومی دلفینها پیشنهاد کردهاند. اما واقعا سابقه کاربرد دو واژه وال و دلفین در فارسی متأخر و برگرفته از زبان انگلیسی است؟
ریشه واژه whale در زبان انگلیسی به واژه انگلیسی باستان hwæl میرسد، ولی این ریشهشناسی در واژهنامههای انگلیسی عقبتر نمیرود. زبانشناسان صورت فرصی پروتوژرمنی hwalaz* را برای ریشه این واژه درنظر گرفتهاند. به جز انگلیسی، در زبانهای ژرمنی دیگر نیز واژههایی برآمده از همین ریشه فرضی دیده میشود (آلمانی: Wal، دانمارکی: hval، نروژی: kval، هلندی: walvis و فریزی غربی: walfisk). اگر این ریشهشناسی فرضی را کمی عقبتر ببریم به ریشه هندواروپایی باستان skʷálos* میرسیم که احتمالا معنی اصلی آن در زبان نیاکان اقوام هندواروپایی «گربهماهی بزرگ» بوده است. در زبان آلمانی به گربهماهی بزرگ (Sheatfish) میگویند Wels و در لاتین به آن میگویند squalus؛ واژهای که بسیار شبیه ریشه فرضی وال در زبان هندواروپایی باستان است. در زبان پروسی باستان نام گربهماهی بزرگ kalis است و در یونانی باستان ἄσπαλος (اسپلوس). در فارسی و گیلکی نیز به گربهماهی اسبله میگویند که معلوم نیست مستقیما از همان ریشه هنداروپایی باستان skʷálos* آمده یا مثلا در دوره اشکانی از زبان یونانی اخذ شده. احتمالا اشتقاق ایرانی ریشه هندواروپایی واژهای مثل (s)káras* در زبان نیا-ایرانی باشد که گرچه خودش ساختی فرضی دارد، ولی به شکل 𐬐𐬀𐬭𐬀/کَرَ در زبان اوستایی باقی مانده که نام نوعی ماهی بوده است. واژه فارسی وال (که به صورتهای شاذ اوال و افال هم آمده) با تغییرات واجی رایج و متداول از دوره باستان تا نو (ک-»و | ر-»ل) احتمالا برآمده از همین صورت نیا-ایرانی است و شباهت آن به واژه انگلیسی whale ناشی از تغییرات واجی جداگانه ولی مشابه در دو مسیر متفاوت بوده است.
ریشه واژه انگلیسی dolphin نیز به dolfin در انگلیسی میانه، سپس به daulphin/dalphin/daufin در فرانسه باستان، سپس به delphīnus در لاتین و سرانجام به δελφίς (دلفیس، به معنی زهدان، اشاره به اینکه دلفین در نظر قدما ماهی بوده اما زهدان داشته که صفت ددان خشکیزی بوده) در یونانی باستان بازمیگردد.
تا اینجا معلوم شد که ریشه whale در انگلیسی چهبسا به واژهای هندواروپایی بازگردد که به صورتهای مختلف در زبانهای هندواروپایی مختلف تغییرکرده است و وال در فارسی نیز از همان ریشه آمده و شباهت این دو واژه به خاطر تغییرات واجی جداگانه ولی مشابه در دو مسیر تکاملی مختلف بوده است.
به علاوه دانستیم ریشه dolphin نیز به یونانی باستان بازمیگردد. اما نکته مهم اینکه برخلاف تصور رایجی که واژههای وال و دلفین را برگرفته از زبانهای اروپایی در دوره نو میداند، این دو واژه در فارسی چندان هم تازه وارد نیستند.
در متنهای علمی و بهویژه متنهای نجومی فارسی در سدههای گذشته، نام دلفین بارها دیده میشود. مثلا در «التفهیم» ابوریحان بیرونی و «آثار البلاد» قزوینی و «جغرافیا»ی حافظابرو. نام وال نیز شاهدهای قدیمی زیادی دارد که در لغتنامه دهخدا به آنها اشاره شده است، از جمله در آثار خاقانی و فرخی و ناصر خسرو:
ماهی وال است طمع دور دار/ زود به دم درکشدت وال وار (ناصر خسرو)
زیر آن سایه به آب اندر اگر برگذرد/ همچو خیش از پر مه ریزه شود ماهی وال (فرخی)
تا به بحر اندر است وال و نهنگ/ تا به گردون بر است رأس و ذنب (فرخی)
دریای گندنا رنگ از تیغ شاه گلگون/ لعل پیازی از خون یک یک پشیز والش (خاقانی)
دین ز درویشان طلب نز خواجگان باشکوه/ ز آنکه گوهر از صدف یابی نه از ماهی وال (کمال اسماعیل)
نام فارسی وال و دلفین چیست؟
تقریبا همه تصور میکنند نام پستانداران غولآسایی که در دریاها شنا میکنند. «نهنگ» است. همه این واژه را میپسندند، چون فارسی است و اصالت دارد، آن هم دربرابر «وال» که بهنظر میرسد از انگلیسی به فارسی آمده. احساس ناخوشایندی که در برابر واژه تازهوارد «وال» وجود دارد و مدتهاست همه را واداشته تا از واژه «نهنگ» به جای آن استفاده کنیم، درباره واژه «دلفین» هم مصداق دارد. دلفین هم انگاریکه از انگلیسی گرفته شده و بهتر است برای آن واژهای فارسی دستوپا کنیم؛ برای همین برخی نام «خوکماهی» یا «گرازماهی» را بهعنوان نام عمومی دلفینها پیشنهاد کردهاند. اما واقعا سابقه کاربرد دو واژه وال و دلفین در فارسی متأخر و برگرفته از زبان انگلیسی است؟
ریشه واژه whale در زبان انگلیسی به واژه انگلیسی باستان hwæl میرسد، ولی این ریشهشناسی در واژهنامههای انگلیسی عقبتر نمیرود. زبانشناسان صورت فرصی پروتوژرمنی hwalaz* را برای ریشه این واژه درنظر گرفتهاند. به جز انگلیسی، در زبانهای ژرمنی دیگر نیز واژههایی برآمده از همین ریشه فرضی دیده میشود (آلمانی: Wal، دانمارکی: hval، نروژی: kval، هلندی: walvis و فریزی غربی: walfisk). اگر این ریشهشناسی فرضی را کمی عقبتر ببریم به ریشه هندواروپایی باستان skʷálos* میرسیم که احتمالا معنی اصلی آن در زبان نیاکان اقوام هندواروپایی «گربهماهی بزرگ» بوده است. در زبان آلمانی به گربهماهی بزرگ (Sheatfish) میگویند Wels و در لاتین به آن میگویند squalus؛ واژهای که بسیار شبیه ریشه فرضی وال در زبان هندواروپایی باستان است. در زبان پروسی باستان نام گربهماهی بزرگ kalis است و در یونانی باستان ἄσπαλος (اسپلوس). در فارسی و گیلکی نیز به گربهماهی اسبله میگویند که معلوم نیست مستقیما از همان ریشه هنداروپایی باستان skʷálos* آمده یا مثلا در دوره اشکانی از زبان یونانی اخذ شده. احتمالا اشتقاق ایرانی ریشه هندواروپایی واژهای مثل (s)káras* در زبان نیا-ایرانی باشد که گرچه خودش ساختی فرضی دارد، ولی به شکل 𐬐𐬀𐬭𐬀/کَرَ در زبان اوستایی باقی مانده که نام نوعی ماهی بوده است. واژه فارسی وال (که به صورتهای شاذ اوال و افال هم آمده) با تغییرات واجی رایج و متداول از دوره باستان تا نو (ک-»و | ر-»ل) احتمالا برآمده از همین صورت نیا-ایرانی است و شباهت آن به واژه انگلیسی whale ناشی از تغییرات واجی جداگانه ولی مشابه در دو مسیر متفاوت بوده است.
ریشه واژه انگلیسی dolphin نیز به dolfin در انگلیسی میانه، سپس به daulphin/dalphin/daufin در فرانسه باستان، سپس به delphīnus در لاتین و سرانجام به δελφίς (دلفیس، به معنی زهدان، اشاره به اینکه دلفین در نظر قدما ماهی بوده اما زهدان داشته که صفت ددان خشکیزی بوده) در یونانی باستان بازمیگردد.
تا اینجا معلوم شد که ریشه whale در انگلیسی چهبسا به واژهای هندواروپایی بازگردد که به صورتهای مختلف در زبانهای هندواروپایی مختلف تغییرکرده است و وال در فارسی نیز از همان ریشه آمده و شباهت این دو واژه به خاطر تغییرات واجی جداگانه ولی مشابه در دو مسیر تکاملی مختلف بوده است.
به علاوه دانستیم ریشه dolphin نیز به یونانی باستان بازمیگردد. اما نکته مهم اینکه برخلاف تصور رایجی که واژههای وال و دلفین را برگرفته از زبانهای اروپایی در دوره نو میداند، این دو واژه در فارسی چندان هم تازه وارد نیستند.
در متنهای علمی و بهویژه متنهای نجومی فارسی در سدههای گذشته، نام دلفین بارها دیده میشود. مثلا در «التفهیم» ابوریحان بیرونی و «آثار البلاد» قزوینی و «جغرافیا»ی حافظابرو. نام وال نیز شاهدهای قدیمی زیادی دارد که در لغتنامه دهخدا به آنها اشاره شده است، از جمله در آثار خاقانی و فرخی و ناصر خسرو:
ماهی وال است طمع دور دار/ زود به دم درکشدت وال وار (ناصر خسرو)
زیر آن سایه به آب اندر اگر برگذرد/ همچو خیش از پر مه ریزه شود ماهی وال (فرخی)
تا به بحر اندر است وال و نهنگ/ تا به گردون بر است رأس و ذنب (فرخی)
دریای گندنا رنگ از تیغ شاه گلگون/ لعل پیازی از خون یک یک پشیز والش (خاقانی)
دین ز درویشان طلب نز خواجگان باشکوه/ ز آنکه گوهر از صدف یابی نه از ماهی وال (کمال اسماعیل)
👍5❤1👏1
پارینه/پالئوگرام
والهای جهان Whales of the World Flat National Geographic, 1976
سلمنا که نام دلفین، گرچه ممکن است مثل خیلی نامهای دیگر گیاهان و جانوران ریشه ایرانی نداشته باشد، اما کاربرد آن در فارسی متأخر نیست و سابقه دارد. اگر قرار باشد انگشت در زبان فارسی کنیم و هرواژهای که مهر اصالت ایرانی نداشته باشد، از آن بیرون بریزیم، باید برای فیل و ببر و کبوتر و لکلک و توت و چمن و خیلی واژههای دیگری که ریشه سنسکریت، یونانی، سومری و غیره دارند، کلمههای ساختگی و عجیبوغریب درست کنیم. به جای نگاه متعصبانه سرهگرایی که نه کاربردی است، نه دقت دارد و نه در اغلب موارد، معیار عینی برای آن داریم، بهتر است همان واژههای مشهور و سابقهدار زبان فارسی مثل وال و دلفین را بهکار ببریم.
خب، چرا بهجای وال همان نهنگ را به کار نبریم؟ نام نهنگ نیز در ادبیات فارسی سابقه دارد ولی معنای تاریخی آن با چیزی که ما تصور میکنیم، کمی تفاوت دارد. این روزها نام نهنگ حسابی بهمعنای پستاندار دریایی جا افتاده ولی بد نیست بدانیم (فقط بدانیم) که معنی اصلی این واژه به حیوانی اشاره دارد که ما امروز آن را تمساح میخوانیم.
در متنهای جغرافیایی قدیم فارسی بسیار گفتهاند که نیل و سند نهنگ دارد؛ از جمله در «آثار البلاد» قزوینی و «جغرافیا»ی حافظابرو و آثار ادبی شعرای قدیم فارسی.
تیر تو از کلات فرود آورد هزبر/ تیغ تو از فرات برآرد نهنگ را (دقیقی)
جهان را مخوان جز دلاور نهنگ/ بخاید به دندان چو گیرد بچنگ (فردوسی)
با جهانگیر سنان تو به جان ایمن نیست/ پوست زآن دارد چون جوشن خرپشته نهنگ (فرخی)
جالباینکه حافظابرو از اینکه عوام به غلط «ماهیِ بزرگ» را میگویند نهنگ شکایت دارد. این نقل نشان میدهد که سابقه نهنگخواندن وال دستکم از سده نهم هجری سابقه دارد.
خب، چرا بهجای وال همان نهنگ را به کار نبریم؟ نام نهنگ نیز در ادبیات فارسی سابقه دارد ولی معنای تاریخی آن با چیزی که ما تصور میکنیم، کمی تفاوت دارد. این روزها نام نهنگ حسابی بهمعنای پستاندار دریایی جا افتاده ولی بد نیست بدانیم (فقط بدانیم) که معنی اصلی این واژه به حیوانی اشاره دارد که ما امروز آن را تمساح میخوانیم.
در متنهای جغرافیایی قدیم فارسی بسیار گفتهاند که نیل و سند نهنگ دارد؛ از جمله در «آثار البلاد» قزوینی و «جغرافیا»ی حافظابرو و آثار ادبی شعرای قدیم فارسی.
تیر تو از کلات فرود آورد هزبر/ تیغ تو از فرات برآرد نهنگ را (دقیقی)
جهان را مخوان جز دلاور نهنگ/ بخاید به دندان چو گیرد بچنگ (فردوسی)
با جهانگیر سنان تو به جان ایمن نیست/ پوست زآن دارد چون جوشن خرپشته نهنگ (فرخی)
جالباینکه حافظابرو از اینکه عوام به غلط «ماهیِ بزرگ» را میگویند نهنگ شکایت دارد. این نقل نشان میدهد که سابقه نهنگخواندن وال دستکم از سده نهم هجری سابقه دارد.
👍10👌1