شتر بزرگ
مگاتایلوپِس (Megatylopus) شتر غولآسایی بود که ۱۳/۶ تا ۱/۸ میلیون سال پیش در آمریکای شمالی، از کرولاینای شمالی تا کلیفرنیا میزیست. قد شترهای بالغ تا ۴/۲ متر میرسید، یعنی فقط اندکی کوتاهتر از زرافههای امروزی بود.
تصویرگر: لوکاس لیما
https://www.instagram.com/p/BUyu8_vAvLr/
مگاتایلوپِس (Megatylopus) شتر غولآسایی بود که ۱۳/۶ تا ۱/۸ میلیون سال پیش در آمریکای شمالی، از کرولاینای شمالی تا کلیفرنیا میزیست. قد شترهای بالغ تا ۴/۲ متر میرسید، یعنی فقط اندکی کوتاهتر از زرافههای امروزی بود.
تصویرگر: لوکاس لیما
https://www.instagram.com/p/BUyu8_vAvLr/
Instagram
Studio 252MYA
Megatylopus sp. Artwork by Lucas Lima Growing as tall as 4.20 m (14 ft) tall, the giant camel Megatylopus is only slightly shorter than today’s fully-grown giraffes. It lived in North America 13.6 to 1.8 million years ago and its fossils have been found from…
آیا تنازع بقا با «احترام به حق حیات هر فرد» همخوانی دارد؟
پاسخ کوتاه: بله.
پاسخ بلند: در این که هر موجودی حق حیات دارد، تردید نیست و چنین تردیدی تبعات فاسد دارد؛ اما نباید درباره جانورانی که حق حیات دیگری را زایل میکنند، قضاوت اخلاقی داشت. هم مار حق حیات دارد و هم قورباغه، ولی مار قورباغه را خورد تا حیات خویش را بپاید.
درباره انسان وضعیت فرق میکند: برخی معتقدند نظام اخلاقی بنیانی برآمده از هستیشناسی ندارد. این نافی نظام اخلاقی نیست. اخلاق با اختیار معنی مییابد. اگر انسانی اختیار داشته باشد که قورباغه را بخورد یا نخورد، اخلاق میگوید رنج کمتری بپراکن و قورباغه را مخور! شاید هم انسان در این مورد اختیار نداشته باشد، مثلا از فرط گرسنگی یا نیاز ناچار شود قورباغه را بکشد یا بخورد.
نگاه دیگر میگوید اخلاق را ببوس و کناری بگذار و در عوض به صورت تکاملی به ماجرا نگاه کن! در نگاه تکاملی، تلاش برای بقا مهم است و سامانههای زندهای که بتوانند با انرژی کمتری بقا یابند، از نظر ترمودینامیک بر سامانههای انرژیخواهتر ارجح میشوند و جای آنها را میگیرند. میتوان این فرضیه را بررسی کرد که در تجمیع واحدهای زنده در سطوح مختلف زیستی، سامانههای مجتمعی که سازگاری بیشتری دارند، از نظر ترمودینامیک نیز بخت بقای بیشتری دارند، بنابراین نظامی سازگار (مبتنی بر تنازع بقا و تنوع زیستی) در کل طبیعت فرگشت یافته و ما هم بهتر است این سازگاری را حفظ کنیم که برآیندش میشود «رنج کمتری در طبیعت تولید کن» (و تنوع زیستی را کاهش مده) که همارز نگاه اخلاقمدار است.
پس افراط یا تباینی میان قول به حق حیات و پذیرش تنازع بقا و کوشش برخی مردمان برای کاهش آسیب و رنج تحمیلی به طبیعت نمیبینم.
لب کلام:
۱ - هر جاندار حق حیات دارد.
۲ - جانداران در تنازع بقا حق حیات هم را پایمال میکنند.
۳ - اطلاق ارزش اخلاقی به کشتن جانداران در صورتی امکان دارد که کشنده، مختار باشد.
۴ - شکارچیهایی که به قصد تفریح از شهر به اکوسیستم دیگری میروند و حیوانات را میکشند، با اختیار حق حیات حیوانات را پایمال میکنند.
۵ - تنوع زیستی نیز طی شکار کاهش مییابد.
۶ - کار شکارچیهایی که شکار تفریحی میکنند، نکوهیده است.
۷ - شکارچی ناچار از شکار، نکوهیده نیست.
۸ - نکوهش شکارچیان شاید مبتنی بر اخلاق باشد، یا قانونی باشد برآمده از نظام فرضی دیگری.
۹ - اصراری نیست که شکارچی مبنای این نکوهش را درک کند؛ قانون باید از شکار پیشگیری کند!
https://www.instagram.com/p/BU0y7ljhI_a/
پاسخ کوتاه: بله.
پاسخ بلند: در این که هر موجودی حق حیات دارد، تردید نیست و چنین تردیدی تبعات فاسد دارد؛ اما نباید درباره جانورانی که حق حیات دیگری را زایل میکنند، قضاوت اخلاقی داشت. هم مار حق حیات دارد و هم قورباغه، ولی مار قورباغه را خورد تا حیات خویش را بپاید.
درباره انسان وضعیت فرق میکند: برخی معتقدند نظام اخلاقی بنیانی برآمده از هستیشناسی ندارد. این نافی نظام اخلاقی نیست. اخلاق با اختیار معنی مییابد. اگر انسانی اختیار داشته باشد که قورباغه را بخورد یا نخورد، اخلاق میگوید رنج کمتری بپراکن و قورباغه را مخور! شاید هم انسان در این مورد اختیار نداشته باشد، مثلا از فرط گرسنگی یا نیاز ناچار شود قورباغه را بکشد یا بخورد.
نگاه دیگر میگوید اخلاق را ببوس و کناری بگذار و در عوض به صورت تکاملی به ماجرا نگاه کن! در نگاه تکاملی، تلاش برای بقا مهم است و سامانههای زندهای که بتوانند با انرژی کمتری بقا یابند، از نظر ترمودینامیک بر سامانههای انرژیخواهتر ارجح میشوند و جای آنها را میگیرند. میتوان این فرضیه را بررسی کرد که در تجمیع واحدهای زنده در سطوح مختلف زیستی، سامانههای مجتمعی که سازگاری بیشتری دارند، از نظر ترمودینامیک نیز بخت بقای بیشتری دارند، بنابراین نظامی سازگار (مبتنی بر تنازع بقا و تنوع زیستی) در کل طبیعت فرگشت یافته و ما هم بهتر است این سازگاری را حفظ کنیم که برآیندش میشود «رنج کمتری در طبیعت تولید کن» (و تنوع زیستی را کاهش مده) که همارز نگاه اخلاقمدار است.
پس افراط یا تباینی میان قول به حق حیات و پذیرش تنازع بقا و کوشش برخی مردمان برای کاهش آسیب و رنج تحمیلی به طبیعت نمیبینم.
لب کلام:
۱ - هر جاندار حق حیات دارد.
۲ - جانداران در تنازع بقا حق حیات هم را پایمال میکنند.
۳ - اطلاق ارزش اخلاقی به کشتن جانداران در صورتی امکان دارد که کشنده، مختار باشد.
۴ - شکارچیهایی که به قصد تفریح از شهر به اکوسیستم دیگری میروند و حیوانات را میکشند، با اختیار حق حیات حیوانات را پایمال میکنند.
۵ - تنوع زیستی نیز طی شکار کاهش مییابد.
۶ - کار شکارچیهایی که شکار تفریحی میکنند، نکوهیده است.
۷ - شکارچی ناچار از شکار، نکوهیده نیست.
۸ - نکوهش شکارچیان شاید مبتنی بر اخلاق باشد، یا قانونی باشد برآمده از نظام فرضی دیگری.
۹ - اصراری نیست که شکارچی مبنای این نکوهش را درک کند؛ قانون باید از شکار پیشگیری کند!
https://www.instagram.com/p/BU0y7ljhI_a/
Instagram
Erfan Khosravi
آیا تنازع بقا با «احترام به حق حیات هر فرد» همخوانی دارد؟ پاسخ کوتاه: بله. پاسخ بلند: در این که هر موجودی حق حیات دارد، تردید نیست و چنین تردیدی تبعات فاسد دارد؛ اما نباید درباره جانورانی که حق حیات دیگری را زایل میکنند، قضاوت اخلاقی داشت. هم مار حق حیات…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
There is grandeur in this view of life... from so simple a beginning endless forms most beautiful and most wonderful have been, and are being, evolved.
instagram.com/p/BU7NYdaBtwc/
instagram.com/p/BU7NYdaBtwc/
زول ساقشکن
برخی نامهای علمی برآمده از قصههایی عجیبوغریباند؛ آنقدر عجیبوغریب که میتوان طنیناش را در خود نامها شنید.
زول یکی از همینهاست؛ واژهای بر گرفته از نام شیطانی شرور (در فیلم شکارچیان اشباح: ۱۹۸۴) با آهنگی شوم و سری شبیه دایناسورهای زرهپوش. نام علمی دایناسور زرهپوش جدیدی که اخیرا کشف شده، مسمی به چنان هیولایی، Zuul crurivastator (کروریوستهتور یعنی ساقشکن) نهاده شده است؛ نامی گویا برای تازهترین و یکی از کاملترین سنگوارههای آنکایلوسورید؛ این سنگواره در سازند رودخانه جودیت در مونتانا کشف شده و صاحب پنج متریاش جزء گروهی از دایناسور های زرهپوش بوده که دمهایی بزرگ و گرزمانند برای دفاع و جنگ داشتند. وجه تسمیه صفت گونهای این دایناسور همین دم گرزآساست که با ضربهای میتوانست ساق پای سرسختترین شکارچیان تیزدندان را خرد کرد.
نه تنها استخوانهای این دایناسور به طرزی قابلتوجه سالم و دستنخوردهماندهاند، بلکه اسکلت زرهی این جانور نیز متصل به اسکلت داخلی و بهدرستی حفظ شدهاست.
سر ستبر و نیم متری زول به واسطه گردنی کوتاه و خاردار به بدن میرسید و در پشت چشمها دو خار شاخمانند بر ای حفاظت بیرونزدهبودند. زول در آرواره بالایی بیست دندان و در آرواره پایینی بیست و هشت دندان شیاردار داشت که برای بریدن و آسیاب الیاف گیاهان به کار میآمد.
متن و تصویرسازی: امیرحسین بهجتی
www.instagram.com/p/BUHv7L6jm7j/
برخی نامهای علمی برآمده از قصههایی عجیبوغریباند؛ آنقدر عجیبوغریب که میتوان طنیناش را در خود نامها شنید.
زول یکی از همینهاست؛ واژهای بر گرفته از نام شیطانی شرور (در فیلم شکارچیان اشباح: ۱۹۸۴) با آهنگی شوم و سری شبیه دایناسورهای زرهپوش. نام علمی دایناسور زرهپوش جدیدی که اخیرا کشف شده، مسمی به چنان هیولایی، Zuul crurivastator (کروریوستهتور یعنی ساقشکن) نهاده شده است؛ نامی گویا برای تازهترین و یکی از کاملترین سنگوارههای آنکایلوسورید؛ این سنگواره در سازند رودخانه جودیت در مونتانا کشف شده و صاحب پنج متریاش جزء گروهی از دایناسور های زرهپوش بوده که دمهایی بزرگ و گرزمانند برای دفاع و جنگ داشتند. وجه تسمیه صفت گونهای این دایناسور همین دم گرزآساست که با ضربهای میتوانست ساق پای سرسختترین شکارچیان تیزدندان را خرد کرد.
نه تنها استخوانهای این دایناسور به طرزی قابلتوجه سالم و دستنخوردهماندهاند، بلکه اسکلت زرهی این جانور نیز متصل به اسکلت داخلی و بهدرستی حفظ شدهاست.
سر ستبر و نیم متری زول به واسطه گردنی کوتاه و خاردار به بدن میرسید و در پشت چشمها دو خار شاخمانند بر ای حفاظت بیرونزدهبودند. زول در آرواره بالایی بیست دندان و در آرواره پایینی بیست و هشت دندان شیاردار داشت که برای بریدن و آسیاب الیاف گیاهان به کار میآمد.
متن و تصویرسازی: امیرحسین بهجتی
www.instagram.com/p/BUHv7L6jm7j/
Instagram
Amir Bahjati
destroyer of shins #dinosaur#dinosaurart#art#dinoart#paleo#paleoart#paleoartist#paleontology#prehistoric#creature#bird#trex#ankylosaur#tyrannosaurus#tyrannosaur#sketch#sketchbook#drawing#science#design#artist#jurassic#jurassicpark#jurassicworld#destroyer…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جانوران سنوزوئیک
طراحی و متحرکسازی از
Dane Pavitt
او این ویدیو را پس از مدتها و به دنبال رژه دایناسورها ساخته که پیشتر در پالئوگرام دیدهاید:
t.me/paleogram/201
طراحی و متحرکسازی از
Dane Pavitt
او این ویدیو را پس از مدتها و به دنبال رژه دایناسورها ساخته که پیشتر در پالئوگرام دیدهاید:
t.me/paleogram/201
❤3
پارینه/پالئوگرام
جانوران سنوزوئیک طراحی و متحرکسازی از Dane Pavitt او این ویدیو را پس از مدتها و به دنبال رژه دایناسورها ساخته که پیشتر در پالئوگرام دیدهاید: t.me/paleogram/201
نام جانوران به ترتیب ورود به صحنه:
Epigaulus
موش کیسهدار شاخدار
Eohippus
اسب پنجانگشتی
Leptictidium
لپتیکتایدیِم
Thylacinus
گرگ کیسهدار
Pakicetus
پاکیسیتِس
Moeritherium
مویرثیریِم
Pinguinus
بطریق بزرگ
Raphus
دودو
Castoroides
بیدستر بزرگ
Thylacosmilus
خنجردندان کیسهدار
Thylacoleo
شیر کیسهدار
Canis dirus
گرگ وحشت
Homotherium
گربه قدارهدندان
Panthera leo spelaea
شیر غار
Amphicyon
خرسسگ
Kubanochoerus
کوبانوکایرِس
Synthetoceras
سینثتوسراس
Smilodon
ببر خنجردندان
Nothritheriops
تنبل زمینی شستا
Australopithecus
استرالوپیتهکوس
Glyptodon
گلیپتودون
Equus quagga quagga
کواخا
Toxodon
تاکسودون
Dinopithecus
بوزینه غولپیکر
Ursus spelaeus
خرس غار
Doedicurus
دویدایکوروس
Gastornis
گاستورنیس
Hyaenadon
هاینودون
Arctodus
خرس پوزهکوتاه
Arsinoitherium
آرساینوثیریِم
Uintatherium
یوئیتاثیریِم
Coelodonta
کرگدن پشمالو
Gigantopithecus
جایگنتوپیتهکوس
Andrewsarchus
اندریوسارکوس
Megalania
بزمجه غولآسا
Bos primigenius
اوراکس
Daeodon
دایدون
Platybelodon
پلاتیبلودون
Dinornis
موآی غولآسا
Diprotodon
دایپروتودون
Bison latifrons
گاومیش شاخبلند
Aepyornis
فیلمرغ
Titanoboa
تایتنوبوآ
Phorusrhacos
مرغ وحشت
Chalicotherium
کالیکوثیریِم
Megacerops
مگاسراپس
Aepycamelus
آیپیکملوس
Embolotherium
امبولاثیریِم
Elasmotherium
کرگدن سیبری
Megaloceros
گوزن غولآسا
Moropus
موروپوس
Sivatherium
سیواثیریِم
Megatherium
تنبل زمینی غولآسا
Mammut americanum
ماستودون آمریکایی
Procoptodon
کانگوروی پوزهکوتاه
Mammuthus primigenius
ماموت پشمالو
Mammuthus columbi
ماموت آمریکایی
Deinotherium
داینوثیریِم
Palaeoloxodon
فیل راستعاج
Paraceratherium
پاراسراثیریِم
t.me/paleogram
t.me/paleon
Epigaulus
موش کیسهدار شاخدار
Eohippus
اسب پنجانگشتی
Leptictidium
لپتیکتایدیِم
Thylacinus
گرگ کیسهدار
Pakicetus
پاکیسیتِس
Moeritherium
مویرثیریِم
Pinguinus
بطریق بزرگ
Raphus
دودو
Castoroides
بیدستر بزرگ
Thylacosmilus
خنجردندان کیسهدار
Thylacoleo
شیر کیسهدار
Canis dirus
گرگ وحشت
Homotherium
گربه قدارهدندان
Panthera leo spelaea
شیر غار
Amphicyon
خرسسگ
Kubanochoerus
کوبانوکایرِس
Synthetoceras
سینثتوسراس
Smilodon
ببر خنجردندان
Nothritheriops
تنبل زمینی شستا
Australopithecus
استرالوپیتهکوس
Glyptodon
گلیپتودون
Equus quagga quagga
کواخا
Toxodon
تاکسودون
Dinopithecus
بوزینه غولپیکر
Ursus spelaeus
خرس غار
Doedicurus
دویدایکوروس
Gastornis
گاستورنیس
Hyaenadon
هاینودون
Arctodus
خرس پوزهکوتاه
Arsinoitherium
آرساینوثیریِم
Uintatherium
یوئیتاثیریِم
Coelodonta
کرگدن پشمالو
Gigantopithecus
جایگنتوپیتهکوس
Andrewsarchus
اندریوسارکوس
Megalania
بزمجه غولآسا
Bos primigenius
اوراکس
Daeodon
دایدون
Platybelodon
پلاتیبلودون
Dinornis
موآی غولآسا
Diprotodon
دایپروتودون
Bison latifrons
گاومیش شاخبلند
Aepyornis
فیلمرغ
Titanoboa
تایتنوبوآ
Phorusrhacos
مرغ وحشت
Chalicotherium
کالیکوثیریِم
Megacerops
مگاسراپس
Aepycamelus
آیپیکملوس
Embolotherium
امبولاثیریِم
Elasmotherium
کرگدن سیبری
Megaloceros
گوزن غولآسا
Moropus
موروپوس
Sivatherium
سیواثیریِم
Megatherium
تنبل زمینی غولآسا
Mammut americanum
ماستودون آمریکایی
Procoptodon
کانگوروی پوزهکوتاه
Mammuthus primigenius
ماموت پشمالو
Mammuthus columbi
ماموت آمریکایی
Deinotherium
داینوثیریِم
Palaeoloxodon
فیل راستعاج
Paraceratherium
پاراسراثیریِم
t.me/paleogram
t.me/paleon
Telegram
پارینه/پالئوگرام
دیرینهشناسی، تکامل و تاریخ طبیعی
دیرینهنوشتههای عرفان خسروی
t.me/paleogram
کتابخانه پارینه:
t.me/paleolib
مدرسه پارینه:
t.me/paleouni
حمایت از پارینه:
زرینپال zarinp.al/erfankhosravi
حامیباش hamibash.com/Pal
دیرینهنوشتههای عرفان خسروی
t.me/paleogram
کتابخانه پارینه:
t.me/paleolib
مدرسه پارینه:
t.me/paleouni
حمایت از پارینه:
زرینپال zarinp.al/erfankhosravi
حامیباش hamibash.com/Pal
❤1
سیتاکوسورِس با دم افراخته
Psittacosaurus
سیتاکوسورِس یکی از نخستین دایناسورهای شاخدار به قد و قامت تقریبی بوقلمون بود که روی دو پا راه میرفت، چون مثل بسیاری از دایناسورهای دوپای دیگر، نمیتوانست کف دستهایش را روی زمین بگذارد؛ اما یک راه محتمل برای استراحت موقت روی دستها، شاید همین باشد که امیرحسین بهجتی در طراحیاش تصویرکرده و آن هم قرار دادن پشت انگشتها بر سطح زمین است.
میدانیم روی دو سیتاکوسورِس پرهایی سیخمانند رشد میکرده که احتمالا نشانه بلوغ و برای نمایش جنسی بوده است. به علاوه میدانیم که فلسهایی استخوانی روی شانههای این دایناسور وجود داشته است و حتی میدانیم رنگ بدن این دایناسور قهوهای تا زیتونی تیره بوده است.
شاخهای روی گونهها، اصلیترین شاخهای این دایناسور شاخدار بوده است، اما در برخی انواع این سرده، شاخهای روی ابروها و بینی نیز برآمده و برجسته شده بودند.
الگوی تکامل این شاخها در سیتاکوسورِس و دایناسورهای شاخدار بعدی حاکی از روندی هتروکرونیک و پرامورفیک در توسعه شاخهاست. هتروکرونی (heterochrony) الگویی تکاملی است که طی آن تغییرات ریختی بر اثر تغییر زمانبندی بیان ژنها (و نه تغییر در توالیهای رمزگان پروتئینها) پیدا میشوند. پرامورفیزم (peramorphism) شکلی از تکامل هتروکرونیک است که طی آن تغییرات زمانبندی بیان ژنها منجر به رشد و توسعه صفات ثانویه جنسی شده و در طول روندی تکاملی، این صفات برجستهتر و برجستهتر میشوند.
https://www.instagram.com/p/BVFSXz9DTDF/
Psittacosaurus
سیتاکوسورِس یکی از نخستین دایناسورهای شاخدار به قد و قامت تقریبی بوقلمون بود که روی دو پا راه میرفت، چون مثل بسیاری از دایناسورهای دوپای دیگر، نمیتوانست کف دستهایش را روی زمین بگذارد؛ اما یک راه محتمل برای استراحت موقت روی دستها، شاید همین باشد که امیرحسین بهجتی در طراحیاش تصویرکرده و آن هم قرار دادن پشت انگشتها بر سطح زمین است.
میدانیم روی دو سیتاکوسورِس پرهایی سیخمانند رشد میکرده که احتمالا نشانه بلوغ و برای نمایش جنسی بوده است. به علاوه میدانیم که فلسهایی استخوانی روی شانههای این دایناسور وجود داشته است و حتی میدانیم رنگ بدن این دایناسور قهوهای تا زیتونی تیره بوده است.
شاخهای روی گونهها، اصلیترین شاخهای این دایناسور شاخدار بوده است، اما در برخی انواع این سرده، شاخهای روی ابروها و بینی نیز برآمده و برجسته شده بودند.
الگوی تکامل این شاخها در سیتاکوسورِس و دایناسورهای شاخدار بعدی حاکی از روندی هتروکرونیک و پرامورفیک در توسعه شاخهاست. هتروکرونی (heterochrony) الگویی تکاملی است که طی آن تغییرات ریختی بر اثر تغییر زمانبندی بیان ژنها (و نه تغییر در توالیهای رمزگان پروتئینها) پیدا میشوند. پرامورفیزم (peramorphism) شکلی از تکامل هتروکرونیک است که طی آن تغییرات زمانبندی بیان ژنها منجر به رشد و توسعه صفات ثانویه جنسی شده و در طول روندی تکاملی، این صفات برجستهتر و برجستهتر میشوند.
https://www.instagram.com/p/BVFSXz9DTDF/
Instagram
Amir Bahjati
A Psittac show off his tale #illustration#sketchbook#creature#dinosaur#dino#dinosaurs#dinoart#dinosaurart#paleo#paleontology#paleoart#Jurassic#jurassicpark#jurassicworld#sketch#art#drawing#raptor#trex#tyrannosaurus#hunter#hunting#bird#jurassicworld2#jw2#…
پارینه/پالئوگرام
سیتاکوسورِس با دم افراخته Psittacosaurus سیتاکوسورِس یکی از نخستین دایناسورهای شاخدار به قد و قامت تقریبی بوقلمون بود که روی دو پا راه میرفت، چون مثل بسیاری از دایناسورهای دوپای دیگر، نمیتوانست کف دستهایش را روی زمین بگذارد؛ اما یک راه محتمل برای استراحت…
Instagram
Amir Bahjati
Psittac head detail #illustration#sketchbook#creature#dinosaur#dino#dinosaurs#dinoart#dinosaurart#paleo#paleontology#paleoart#Jurassic#jurassicpark#jurassicworld#sketch#art#drawing#raptor#trex#tyrannosaurus#hunter#hunting#bird#jurassicworld2#jw2#pterosau…
آرتروپِلورا (Arthropleura) هزارپایی غولپیکر از اواخر دوره کربونیفر بود که سنگواره آن در آمریکای شمالی و اسکاتلند یافت شده است. در «دیرینهنگار» بیشتر درباره آن بخوانید!
https://news.1rj.ru/str/dirinenegar/278
https://news.1rj.ru/str/dirinenegar/278
سیاچ
Siats
دایناسور شکارچی ۱۲ متری که ۹۸/۵ میلیون سال پیش در آمریکای شمالی میزیست و سنگوارهاش در سازند کوهستان سدر (Cedar mountain Formation) کشف شده است.
این دایناسور به گروه مگاراپتورها (Megaraptora) تعلق داشت، گروهی که بر سر ردهبندی آنها تردیدهای بزرگ وجود دارد و هنوز نمیدانیم که زیرگروه تیرانوسورها بودهاند یا کارنوسورها.
طراحی از امیرحسین بهجتی
https://www.instagram.com/p/BVHr9pHD00e/
Siats
دایناسور شکارچی ۱۲ متری که ۹۸/۵ میلیون سال پیش در آمریکای شمالی میزیست و سنگوارهاش در سازند کوهستان سدر (Cedar mountain Formation) کشف شده است.
این دایناسور به گروه مگاراپتورها (Megaraptora) تعلق داشت، گروهی که بر سر ردهبندی آنها تردیدهای بزرگ وجود دارد و هنوز نمیدانیم که زیرگروه تیرانوسورها بودهاند یا کارنوسورها.
طراحی از امیرحسین بهجتی
https://www.instagram.com/p/BVHr9pHD00e/
Instagram
Amir Bahjati
Siats #illustration#sketchbook#creature#dinosaur#dino#dinosaurs#dinoart#dinosaurart#paleo#paleontology#paleoart#Jurassic#jurassicpark#jurassicworld#sketch#art#drawing#raptor#trex#tyrannosaurus#hunter#hunting#bird#jurassicworld2#jw2#pterosaur#siats#neo
دایناسورهایی که با ما دویدهاند... صحنه دویدن این دونده کنار قرقاولها با عنوانهایی مثل «ژوراسیک پارک واقعی» در اینترنت داغ شده است.
صد میلیون سال پیش نیاکان این قرقاولها نیاکان ما را شکار میکردند.
#jurassicpark
#raptorsquad
#raptorchase
https://www.instagram.com/p/BVSdmslh6Mk/
صد میلیون سال پیش نیاکان این قرقاولها نیاکان ما را شکار میکردند.
#jurassicpark
#raptorsquad
#raptorchase
https://www.instagram.com/p/BVSdmslh6Mk/
Instagram
Erfan Khosravi
دایناسورهایی که با ما دویدهاند... صحنه دویدن این دونده کنار قرقاولها با عنوانهایی مثل «ژوراسیک پارک واقعی» در اینترنت داغ شده است. صد میلیون سال پیش نیاکان این قرقاولها نیاکان ما را شکار میکردند. #jurassicpark #raptorsquad #raptorchase t.me/paleogram…
ایران برجسته، اما ساختگی
این تصویر «برجسته» را آنتون بالاژ با دستکاری تصاویر ماهوارهای و برجستهکردن مصنوعی کوهستانها ترسیم کرده است. یک راه ساده برای درک ساختگی بودن تصویر این است که ارتفاع کوهها یا طول سایه آنها را با فواصل شناختهشده جغرافیایی مقایسه کنیم. مثلا شرق تا غرب ایران بیش از دو هزار کیلومتر عرض دارد. ارتفاع بلندترین کوه ایران کمتر از شش کیلومتر است و اغلب کوهستانها تنها نصف این میزان ارتفاع دارند. شش کیلومتر نسبت به ۲۰۰۰ کیلومتر، مثل شش دهم میلیمتر به بیست سانتیمتر است. یعنی اگر عرض نقشه ۲۰ سانتیمتر باشد، ارتفاع بلندترین کوهها باید ۶۰۰ میکرون و بقیه کوهها باید کمی بیشتر از ۲۰۰ میکرون باشد. ارتفاع کوهها مشخصا در این تصویر اغراق شده هستند.
در تصویر میبینید که سایه زاگرس تا حدود دویست کیلومتر به سمت غرب، یعنی تا میانرودان کشیده شده است. اگر این تصویر حقیقت داشت، مردم میانرودان باید چند ساعت دیرتر از همسایگان غربی خود طلوع آفتاب را میدیدند، آن هم طلوع آفتاب از پس دیوار بلند کوههای شرقی زاگرس، نه از افق. ارتفاع کوهها در این تصویر بیشتر از قوس ناشی از گرد بودن زمین است. اینطوری باید بتوان از کویرمرکزی ایران همه کوههای شرق و غرب و شمال و جنوب فلات را مشاهده کرد، اما در واقعیت فقط خط افق از اغلب نواحی کویر دیده میشود، چون در واقعیت ارتفاع کوهها در فاصله چند ده کیلومتری پشت قوس ناشی از گرد بودن زمین مخفی میشود.
ایران دوستداشتنی است، اما نه به لطف تصاویر ساختگی.
https://www.instagram.com/p/BVWJ4ekhjed/
این تصویر «برجسته» را آنتون بالاژ با دستکاری تصاویر ماهوارهای و برجستهکردن مصنوعی کوهستانها ترسیم کرده است. یک راه ساده برای درک ساختگی بودن تصویر این است که ارتفاع کوهها یا طول سایه آنها را با فواصل شناختهشده جغرافیایی مقایسه کنیم. مثلا شرق تا غرب ایران بیش از دو هزار کیلومتر عرض دارد. ارتفاع بلندترین کوه ایران کمتر از شش کیلومتر است و اغلب کوهستانها تنها نصف این میزان ارتفاع دارند. شش کیلومتر نسبت به ۲۰۰۰ کیلومتر، مثل شش دهم میلیمتر به بیست سانتیمتر است. یعنی اگر عرض نقشه ۲۰ سانتیمتر باشد، ارتفاع بلندترین کوهها باید ۶۰۰ میکرون و بقیه کوهها باید کمی بیشتر از ۲۰۰ میکرون باشد. ارتفاع کوهها مشخصا در این تصویر اغراق شده هستند.
در تصویر میبینید که سایه زاگرس تا حدود دویست کیلومتر به سمت غرب، یعنی تا میانرودان کشیده شده است. اگر این تصویر حقیقت داشت، مردم میانرودان باید چند ساعت دیرتر از همسایگان غربی خود طلوع آفتاب را میدیدند، آن هم طلوع آفتاب از پس دیوار بلند کوههای شرقی زاگرس، نه از افق. ارتفاع کوهها در این تصویر بیشتر از قوس ناشی از گرد بودن زمین است. اینطوری باید بتوان از کویرمرکزی ایران همه کوههای شرق و غرب و شمال و جنوب فلات را مشاهده کرد، اما در واقعیت فقط خط افق از اغلب نواحی کویر دیده میشود، چون در واقعیت ارتفاع کوهها در فاصله چند ده کیلومتری پشت قوس ناشی از گرد بودن زمین مخفی میشود.
ایران دوستداشتنی است، اما نه به لطف تصاویر ساختگی.
https://www.instagram.com/p/BVWJ4ekhjed/
Instagram
Erfan Khosravi
ایران برجسته، اما ساختگی این تصویر «برجسته» را آنتون بالاژ با دستکاری تصاویر ماهوارهای و برجستهکردن مصنوعی کوهستانها ترسیم کرده است. یک راه ساده برای درک ساختگی بودن تصویر این است که ارتفاع کوهها یا طول سایه آنها را با فواصل شناختهشده جغرافیایی مقایسه…
درسهایی از روباه
از یک روباه چه درسهایی میتوان گرفت؟ اگر سراغ درسهای اخلاقی و داستانهای تمثیلی مانند کلیله و دمنه نرویم، احتمالا درسهای زیادی نیست که بتوان از یک روباه آموخت، حتی اگر روباهش مثل این یکی بتواند از درخت بالا برود.
منتها در گنجه زیستشناسهای تکاملی همیشه تحفههایی برای آنها که به طبیعت نگاه میکنند، وجود دارد. اگر به این روباه هم در بافتار (کانتکست) تکاملی نگاه کنیم، چیزهای زیادی برای گفتن خواهد داشت.
خیلیها تا اسم تکامل را میشنوند، یاد سنگوارهها میافتند و فکر میکنند قرار است درباره تاریخ سنگوارهها حرف بزنیم، اما همیشه اینطور نیست. زیستشناسی تکاملی به ما ابزاری داده که حتی بدون وجود سنگوارهها بتوانیم درباره گذشته تکاملی جانداران حدسهایی قریب به واقعیت بزنیم. یکی از این ابزارها، ترسیم روابط احتمالی خویشاوندی میان جانداران است. نتیجه این تلاش، نموداری است درختمانند و منشعب به نام «درخت فیلوژنتیک» که الگوی انشعاب موجودات زنده را نشان میدهد و چند ویژگی مهم دارد: بر اساس تحلیل دادههای عینی به دست میآید، قابل سنجش احتمال خطا/استحکام است، قابل نقد و سنجش بر اساس دادههای جدید و قابل مقایسه عینی با کار پژوهشگران دیگر است؛ اینها را گفتم که این نمودارها را با نمودارهای مشابهی اشتباه نگیرید که شاید در کتابهای تکامل و زیستشناسی قدیمیتر از ۲۰-۳۰ سال پیش دیدهاید؛ قدیمها افرادی بودند که خودشان را دانشمندان مینامیدند ولی بر خلاف روش علمی، نه بر اساس شواهد عینی بلکه بر اساس «اجتهاد» [=ذهن] خودشان درباره تکامل موجودات زنده نظر میدادند. نسل اینها در بیشتر جاهای جهان منقرض شده، اما راهشان در برخی کشورهای فاقد جریان پژوهشی نظاممند، رهروان فراوان دارد و از این رو شاید برخی از آن نمودارها که بر اساس اجتهاد شخصی زعمای سابق زیستشناسی تکاملی ترسیمشدهبودند، هنوز هم توی دست و بال دانشجوهای امروزی پیدا بشود که باید به شدت از خلط میان آنها با درختهای فیلوژنتیک واقعی احتراز کرد.
https://www.instagram.com/p/BVhU1IABi6T/
از یک روباه چه درسهایی میتوان گرفت؟ اگر سراغ درسهای اخلاقی و داستانهای تمثیلی مانند کلیله و دمنه نرویم، احتمالا درسهای زیادی نیست که بتوان از یک روباه آموخت، حتی اگر روباهش مثل این یکی بتواند از درخت بالا برود.
منتها در گنجه زیستشناسهای تکاملی همیشه تحفههایی برای آنها که به طبیعت نگاه میکنند، وجود دارد. اگر به این روباه هم در بافتار (کانتکست) تکاملی نگاه کنیم، چیزهای زیادی برای گفتن خواهد داشت.
خیلیها تا اسم تکامل را میشنوند، یاد سنگوارهها میافتند و فکر میکنند قرار است درباره تاریخ سنگوارهها حرف بزنیم، اما همیشه اینطور نیست. زیستشناسی تکاملی به ما ابزاری داده که حتی بدون وجود سنگوارهها بتوانیم درباره گذشته تکاملی جانداران حدسهایی قریب به واقعیت بزنیم. یکی از این ابزارها، ترسیم روابط احتمالی خویشاوندی میان جانداران است. نتیجه این تلاش، نموداری است درختمانند و منشعب به نام «درخت فیلوژنتیک» که الگوی انشعاب موجودات زنده را نشان میدهد و چند ویژگی مهم دارد: بر اساس تحلیل دادههای عینی به دست میآید، قابل سنجش احتمال خطا/استحکام است، قابل نقد و سنجش بر اساس دادههای جدید و قابل مقایسه عینی با کار پژوهشگران دیگر است؛ اینها را گفتم که این نمودارها را با نمودارهای مشابهی اشتباه نگیرید که شاید در کتابهای تکامل و زیستشناسی قدیمیتر از ۲۰-۳۰ سال پیش دیدهاید؛ قدیمها افرادی بودند که خودشان را دانشمندان مینامیدند ولی بر خلاف روش علمی، نه بر اساس شواهد عینی بلکه بر اساس «اجتهاد» [=ذهن] خودشان درباره تکامل موجودات زنده نظر میدادند. نسل اینها در بیشتر جاهای جهان منقرض شده، اما راهشان در برخی کشورهای فاقد جریان پژوهشی نظاممند، رهروان فراوان دارد و از این رو شاید برخی از آن نمودارها که بر اساس اجتهاد شخصی زعمای سابق زیستشناسی تکاملی ترسیمشدهبودند، هنوز هم توی دست و بال دانشجوهای امروزی پیدا بشود که باید به شدت از خلط میان آنها با درختهای فیلوژنتیک واقعی احتراز کرد.
https://www.instagram.com/p/BVhU1IABi6T/
Instagram
Erfan Khosravi
درسهایی از روباه از یک روباه چه درسهایی میتوان گرفت؟ به جز درسهای اخلاقی و یادآوری قصههای تمثیلی کلیله و دمنه، زیستشناسی تکاملی نیز به ما ابزاری داده که حتی بدون وجود سنگوارهها بتوانیم درباره گذشته تکاملی جانداران حدسهایی قریب به واقعیت بزنیم. یکی…
پارینه/پالئوگرام
درسهایی از روباه از یک روباه چه درسهایی میتوان گرفت؟ اگر سراغ درسهای اخلاقی و داستانهای تمثیلی مانند کلیله و دمنه نرویم، احتمالا درسهای زیادی نیست که بتوان از یک روباه آموخت، حتی اگر روباهش مثل این یکی بتواند از درخت بالا برود. منتها در گنجه زیستشناسهای…
وقتی به نمودار انشعاب یا همان «درخت فیلوژنتیک» سگسانان نگاه میکنیم، متوجه میشویم که تبار این روباه (روباه خاکستری) زودتر از بقیه سگسانان جدا شده است.
t.me/paleogram
t.me/paleon
t.me/paleogram
t.me/paleon
پارینه/پالئوگرام
وقتی به نمودار انشعاب یا همان «درخت فیلوژنتیک» سگسانان نگاه میکنیم، متوجه میشویم که تبار این روباه (روباه خاکستری) زودتر از بقیه سگسانان جدا شده است. t.me/paleogram t.me/paleon
وقتی به نمودار انشعاب یا همان «درخت فیلوژنتیک» سگسانان نگاه میکنیم، متوجه میشویم که تبار این روباه (روباه خاکستری) زودتر از بقیه سگسانان جدا شده است. بقیه سگسانان این ویژگی را ندارند، البته به جز «سگ راکونی» که در شاخههای بالاتر درخت دیده میشود و در مسیری مشابه راکونها تکامل یافته و در حقیقت «همگرایی تکاملی» با راکونها دارد.
اما گوشتخواران دیگر که خویشاوندان نزدیک سگسانان هستند و خارج از این خانواده قرار میگیرند، میتوانند از درخت بالا بروند. پراکنش این ویژگی روی درخت فیلوژنتیک نشان میدهد نیای مشترک سگسانان از درخت بالا میرفته، اما بعد از انشعاب روباه خاکستری از نیای مشترک بقیه سگسانان، این توانایی در نیای مشترک بقیه سگسانان از دست رفته است.
وجود توانایی بالارفتن از درخت در این سگسان، یک وضعیت به جا مانده از نیاکان است که به آن میگوییم وضعیت پلزیومورفیک. این که قورباغهها مثل اجدادشان در آب تخمریزی میکنند، یک وضعیت پلزیومورفیک است. اما فقدان این توانایی در بقیه سگسانان یک ویژگی تکاملیافته است که به آن میگوییم وضعیت آپومورفیک. این که قورباغهها برخلاف اجدادشان پس از بلوغ به خشکی میآیند، یک وضعیت آپومورفیک است. این که خزندگان برخلاف اجدادشان کلاً روی خشکی تخم میگذارند، نیز یک وضعیت آپومورفیک است.
نکتههایی دیگر نیز در این درخت و حواشی آن مستتر است: یکی این که از دست دادن یک ویژگی طی تکامل پیشرفت محسوب میشود. درست خواندهاید، این هم یک جور پیشرفت است. اصلاً تکامل به این معنی نیست که موجودات زنده «کامل» میشوند. تکامل یعنی موجودات زنده تغییر میکنند. عبارت «کامل» جایی در بحثهای علمی ندارد، چون «عینی» نیست؛ کاملاً ذهنی است. تمام نتیجهگیریهای اخلاقی/فلسفی/اجتماعی/خالهزنکی از «کامل بودن» و «شرافت» برخی گونههای زنده بر دیگران، حرفهای ذهنی است. اشکالی ندارد، ولی «علم» نیست. «علم» به این دلیل محترم و محبوب است که «کار میکند»، یعنی اگر سؤالی را بر «علم» عرضه کردید، یا جوابی میدهد که به اقرب احتمال، درست است، یا میگوید «نظری ندارم». علم درباره «کمال» موجودات زنده میگوید «نظری ندارم». بقیه عرصههای فرهنگ بشری درباره مسئله کمال نظر میدهند، ولی تضمینی برای صحت این برآیندهای ذهن بشر وجود ندارد.
علم در این باره صحبت میکند که نیای مشترک بقیه سگسانان، اگر این ویژگی را از دست داده، از آن روست که فایدهای برایش داشته؛ این عدم توانایی به یک توانایی دیگر مربوط است، مثلاً به وضعیت ناخنها و دوندگی بهینه سگسانان. نیای مشترک بقیه سگسانان دیگر نمیتوانست با بالارفتن از درخت سازگار باشد، چون کارهای مهمتری داشت که با پاهایش انجام بدهد. میبینید؟ کمالی در کار نیست؛ فقط یک بده-بستان رخ داده است. این بده-بستان یک جای دیگر هم تکرار شده، اما مسیر برعکسی را پیموده است. سگ راکونی، میلیونها سال بعد از نسل همین نیای مشترک سگهای دونده و «از درخت بالانرونده» تکامل یافت و دوباره این بده-بستان را انجام داد و مثل راکونها به جانوری درختزی تبدیل شد.
نکته دیگر این است که رسم درخت فایلوژنتیک بر اساس صفاتی انجام میشود که طی بروز تغییری در روند تکامل پیدا شده باشند. صفت تغییرکرده در اینجا عدم توانایی بالارفتن از درخت است و بر اساس آن حدس میزنیم بقیه سگسانان نیای مشترکی دارند که تبارش از تبار روباه خاکستری جدا شده است. بر اساس همین فرض اخیر، بقیه سگسانان را (به جز تباره روباه خاکستری) درون یک زیرخانواده قرار دادهایم. اما توانایی بالارفتن از درخت در روباه خاکستری که وضعیتی است مشابه نیاکان سگسانان (و خویشاوندان خارج از این خانواده مثل راکونها و خرسها) و در این روباه نیز نسبت به گذشتگان هیچ تغییری نشان نمیدهد، در عمل هیچ ارزشی برای ردهبندی ندارد. به عبارت دیگر، «بودن/نبودن» صفات نیست که برای زیستشناس تکاملی عینیت دارد، بلکه «تغییر» آنها واجد عینیت است.
https://news.1rj.ru/str/paleogram/390
اما گوشتخواران دیگر که خویشاوندان نزدیک سگسانان هستند و خارج از این خانواده قرار میگیرند، میتوانند از درخت بالا بروند. پراکنش این ویژگی روی درخت فیلوژنتیک نشان میدهد نیای مشترک سگسانان از درخت بالا میرفته، اما بعد از انشعاب روباه خاکستری از نیای مشترک بقیه سگسانان، این توانایی در نیای مشترک بقیه سگسانان از دست رفته است.
وجود توانایی بالارفتن از درخت در این سگسان، یک وضعیت به جا مانده از نیاکان است که به آن میگوییم وضعیت پلزیومورفیک. این که قورباغهها مثل اجدادشان در آب تخمریزی میکنند، یک وضعیت پلزیومورفیک است. اما فقدان این توانایی در بقیه سگسانان یک ویژگی تکاملیافته است که به آن میگوییم وضعیت آپومورفیک. این که قورباغهها برخلاف اجدادشان پس از بلوغ به خشکی میآیند، یک وضعیت آپومورفیک است. این که خزندگان برخلاف اجدادشان کلاً روی خشکی تخم میگذارند، نیز یک وضعیت آپومورفیک است.
نکتههایی دیگر نیز در این درخت و حواشی آن مستتر است: یکی این که از دست دادن یک ویژگی طی تکامل پیشرفت محسوب میشود. درست خواندهاید، این هم یک جور پیشرفت است. اصلاً تکامل به این معنی نیست که موجودات زنده «کامل» میشوند. تکامل یعنی موجودات زنده تغییر میکنند. عبارت «کامل» جایی در بحثهای علمی ندارد، چون «عینی» نیست؛ کاملاً ذهنی است. تمام نتیجهگیریهای اخلاقی/فلسفی/اجتماعی/خالهزنکی از «کامل بودن» و «شرافت» برخی گونههای زنده بر دیگران، حرفهای ذهنی است. اشکالی ندارد، ولی «علم» نیست. «علم» به این دلیل محترم و محبوب است که «کار میکند»، یعنی اگر سؤالی را بر «علم» عرضه کردید، یا جوابی میدهد که به اقرب احتمال، درست است، یا میگوید «نظری ندارم». علم درباره «کمال» موجودات زنده میگوید «نظری ندارم». بقیه عرصههای فرهنگ بشری درباره مسئله کمال نظر میدهند، ولی تضمینی برای صحت این برآیندهای ذهن بشر وجود ندارد.
علم در این باره صحبت میکند که نیای مشترک بقیه سگسانان، اگر این ویژگی را از دست داده، از آن روست که فایدهای برایش داشته؛ این عدم توانایی به یک توانایی دیگر مربوط است، مثلاً به وضعیت ناخنها و دوندگی بهینه سگسانان. نیای مشترک بقیه سگسانان دیگر نمیتوانست با بالارفتن از درخت سازگار باشد، چون کارهای مهمتری داشت که با پاهایش انجام بدهد. میبینید؟ کمالی در کار نیست؛ فقط یک بده-بستان رخ داده است. این بده-بستان یک جای دیگر هم تکرار شده، اما مسیر برعکسی را پیموده است. سگ راکونی، میلیونها سال بعد از نسل همین نیای مشترک سگهای دونده و «از درخت بالانرونده» تکامل یافت و دوباره این بده-بستان را انجام داد و مثل راکونها به جانوری درختزی تبدیل شد.
نکته دیگر این است که رسم درخت فایلوژنتیک بر اساس صفاتی انجام میشود که طی بروز تغییری در روند تکامل پیدا شده باشند. صفت تغییرکرده در اینجا عدم توانایی بالارفتن از درخت است و بر اساس آن حدس میزنیم بقیه سگسانان نیای مشترکی دارند که تبارش از تبار روباه خاکستری جدا شده است. بر اساس همین فرض اخیر، بقیه سگسانان را (به جز تباره روباه خاکستری) درون یک زیرخانواده قرار دادهایم. اما توانایی بالارفتن از درخت در روباه خاکستری که وضعیتی است مشابه نیاکان سگسانان (و خویشاوندان خارج از این خانواده مثل راکونها و خرسها) و در این روباه نیز نسبت به گذشتگان هیچ تغییری نشان نمیدهد، در عمل هیچ ارزشی برای ردهبندی ندارد. به عبارت دیگر، «بودن/نبودن» صفات نیست که برای زیستشناس تکاملی عینیت دارد، بلکه «تغییر» آنها واجد عینیت است.
https://news.1rj.ru/str/paleogram/390
Telegram
پالئوگرام
وقتی به نمودار انشعاب یا همان «درخت فیلوژنتیک» سگسانان نگاه میکنیم، متوجه میشویم که تبار این روباه (روباه خاکستری) زودتر از بقیه سگسانان جدا شده است.
t.me/paleogram
t.me/paleon
t.me/paleogram
t.me/paleon
پارینه/پالئوگرام
وقتی به نمودار انشعاب یا همان «درخت فیلوژنتیک» سگسانان نگاه میکنیم، متوجه میشویم که تبار این روباه (روباه خاکستری) زودتر از بقیه سگسانان جدا شده است. t.me/paleogram t.me/paleon
البته ردهبندی بر اساس همین یک صفت انجام نمیشود. وقتی به بقیه صفتهای سگسانان نگاه میکنیم، میبینیم بقیه سگسانان کلی صفتهای ریختشناسی و مولکولی دیگر هم دارند که فقط در خودشان پیدا میشود، نه در روباه خاکستری و نه در خویشاوندان نزدیک سگسانان. سگ راکونی گرچه مثل روباه خاکستری از درخت بالا میرود، اما به خاطر داشتن آن همه صفتهای دیگر مشترک با سگسانان دونده، جزء آنها قرار میگیرد. اگر آن همه صفات دیگر نبودند که سگ راکونی را بیش از همه با روباههای گوشبزرگ صحرایی، روباه قرمز و روباه قطبی و چند نوع روباه دیگر شبیه میکند، آنوقت روباه راکونی را هم خارج از این گروه قرار میدادیم. پس درس دیگری در این موضوع نهفته است و آن اینکه صفتهای منفرد (گرچه در ذهن ما «مهم» شمرده شوند) بر صفتهای دیگر ارجحیت و سنگینی ندارند و صفتی تنها نمیتواند مبنای ردهبندی باشد، بلکه تعدد صفتهای مشترک میان گروههای جانداران است که منتج به فرضیه خویشاوندی آنها میشود.
https://news.1rj.ru/str/paleogram/390
https://news.1rj.ru/str/paleogram/390
Telegram
پالئوگرام
وقتی به نمودار انشعاب یا همان «درخت فیلوژنتیک» سگسانان نگاه میکنیم، متوجه میشویم که تبار این روباه (روباه خاکستری) زودتر از بقیه سگسانان جدا شده است.
t.me/paleogram
t.me/paleon
t.me/paleogram
t.me/paleon
پارینه/پالئوگرام
درسهایی از روباه از یک روباه چه درسهایی میتوان گرفت؟ اگر سراغ درسهای اخلاقی و داستانهای تمثیلی مانند کلیله و دمنه نرویم، احتمالا درسهای زیادی نیست که بتوان از یک روباه آموخت، حتی اگر روباهش مثل این یکی بتواند از درخت بالا برود. منتها در گنجه زیستشناسهای…
درسهایی از روباه، دنا ۱۳.pdf
4 MB
این یک صاریغ نیست؛ مورچهخوار کوتوله هم نیست. این کپکی است که امروز با آن آشنا شدم و روی تکههای جامانده میوه زندگی میکند. به رغم نمودشان (که سعی کردم با اصلاحاتی جزئی انکارش کنم) و در نگاهی تکاملی، قارچهاو کپکها بیشتر خویشاوند جانوران هستند تا خویشاوند گیاهان و جلبکها.
https://www.instagram.com/p/BVwZz11hRmh/
https://www.instagram.com/p/BVwZz11hRmh/
Instagram
Erfan Khosravi
This is not an oppusum nor a silky anteater. This is a mold, I've met today, living on forgotten fruit remains. Despite their appearance (which I tried to disparage with minor editions) and in an evolutionary sense, Molds and fungi are more closely related…
پرهای مرموز تیرانوسورِس
رازگشایی از پروندهای قدیمی درباره تیرانوسورها و روزنامهنگاران علم
دانستنیها، ۱۰ تیر ۱۳۹۶
https://www.instagram.com/p/BV-EMURh--3/
رازگشایی از پروندهای قدیمی درباره تیرانوسورها و روزنامهنگاران علم
دانستنیها، ۱۰ تیر ۱۳۹۶
https://www.instagram.com/p/BV-EMURh--3/
۱ - تیرانوسوروئیدها (Tyrannosauroidea) گروهی از دایناسورهای گوشتخوار بودند که از میانه دوره ژوراسیک در اوراسیا تکامل یافتند و به آمریکای شمالی و احتمالا قارههای جنوبی نیز رسیدند. عمده تیرانوسوروئیدهای ژوراسیک و کرتاسه پیشین، به دلیل حضور شکارچیانی غولآسا از تبارهای قدیمیتر دایناسورها در محدوده اوراسیا و آمریکای شمالی، جثههایی به اندازه بوقلمون تا شترمرغ داشتند. برخی سنگوارههای به جا مانده از تیرانوسوروئیدهای اوایل دوره کرتاسه در چین (Dilong)، به دلیل کیفیت خوب رسوبات، حفظشدگی خوبی دارند و حاوی بقایایی از پوشش پوست این دایناسورها نیز هستند؛ پوستی پوشیده از پرهای رشتهرشته. از قضا یکی از سنگوارههای پردار دیگر تیرانوسوروئیدها (Yutyrannus)، بهطور استثنایی (میان خویشاوندان همدوره خود) جثهای بزرگ و بدنی نُه متری داشته است که نشان میدهد پر تنها مخصوص تیرانوسوروئیدهای کوچکجثه نبوده است. با انقراض تبارهای شکارچیان بزرگجثه سابق در میانه دوره کرتاسه در اوراسیا و آمریکای شمالی، گروهی از تیرانوسوروئیدها در اواخر دوره کرتاسه فرصت یافتند جایگزین شکارچیان غولآسای پیشین شوند و در مسیر تکامل، طول بدنشان از هفت تا ۱۴ متر نیز رسید. این گروه بزرگجثه از تیرانوسوروئیدها، خانواده تیرانوسوریدها (Tyrannosauridae) نامیده میشوند.
https://news.1rj.ru/str/paleogram/395
https://news.1rj.ru/str/paleogram/395
Telegram
پالئوگرام
پرهای مرموز تیرانوسورِس
رازگشایی از پروندهای قدیمی درباره تیرانوسورها و روزنامهنگاران علم
دانستنیها، ۱۰ تیر ۱۳۹۶
https://www.instagram.com/p/BV-EMURh--3/
رازگشایی از پروندهای قدیمی درباره تیرانوسورها و روزنامهنگاران علم
دانستنیها، ۱۰ تیر ۱۳۹۶
https://www.instagram.com/p/BV-EMURh--3/