پارینه/پالئوگرام – Telegram
پارینه/پالئوگرام
5.23K subscribers
405 photos
218 videos
102 files
628 links
دیرینه‌شناسی، تکامل و تاریخ طبیعی
دیرینه‌نوشته‌های عرفان خسروی
t.me/paleogram
کتابخانه پارینه:
t.me/paleolib
مدرسه پارینه:
t.me/paleouni
حمایت از پارینه:
زرین‌پال zarinp.al/erfankhosravi
حامی‌باش hamibash.com/Pal
Download Telegram
سیاچ
Siats

دایناسور شکارچی ۱۲ متری که ۹۸/۵ میلیون سال پیش در آمریکای شمالی می‌زیست و سنگواره‌اش در سازند کوهستان سدر (Cedar mountain Formation) کشف شده است.
این دایناسور به گروه مگاراپتورها (Megaraptora) تعلق داشت، گروهی که بر سر رده‌بندی آن‌ها تردیدهای بزرگ وجود دارد و هنوز نمی‌دانیم که زیرگروه تیرانوسورها بوده‌اند یا کارنوسورها.

طراحی از امیرحسین بهجتی

https://www.instagram.com/p/BVHr9pHD00e/
دایناسورهایی که با ما دویده‌اند... صحنه دویدن این دونده کنار قرقاول‌ها با عنوان‌هایی مثل «ژوراسیک پارک واقعی» در اینترنت داغ شده است.
صد میلیون سال پیش نیاکان این قرقاول‌ها نیاکان ما را شکار می‌کردند.

#jurassicpark
#raptorsquad
#raptorchase

https://www.instagram.com/p/BVSdmslh6Mk/
ایران برجسته، اما ساختگی

این تصویر «برجسته» را آنتون بالاژ با دستکاری تصاویر ماهواره‌ای و برجسته‌کردن مصنوعی کوهستان‌ها ترسیم کرده است. یک راه ساده برای درک ساختگی بودن تصویر این است که ارتفاع کوه‌ها یا طول سایه آن‌ها را با فواصل شناخته‌شده جغرافیایی مقایسه کنیم. مثلا شرق تا غرب ایران بیش از دو هزار کیلومتر عرض دارد. ارتفاع بلندترین کوه ایران کمتر از شش کیلومتر است و اغلب کوهستان‌ها تنها نصف این میزان ارتفاع دارند. شش کیلومتر نسبت به ۲۰۰۰ کیلومتر، مثل شش دهم میلی‌متر به بیست سانتی‌متر است. یعنی اگر عرض نقشه ۲۰ سانتی‌متر باشد، ارتفاع بلندترین کوه‌ها باید ۶۰۰ میکرون و بقیه کوه‌ها باید کمی بیشتر از ۲۰۰ میکرون باشد. ارتفاع کوه‌ها مشخصا در این تصویر اغراق شده هستند.
در تصویر می‌بینید که سایه زاگرس تا حدود دویست کیلومتر به سمت غرب، یعنی تا میان‌رودان کشیده شده است. اگر این تصویر حقیقت داشت، مردم میان‌رودان باید چند ساعت دیرتر از همسایگان غربی خود طلوع آفتاب را می‌دیدند، آن هم طلوع آفتاب از پس دیوار بلند کوه‌های شرقی زاگرس، نه از افق. ارتفاع کوه‌ها در این تصویر بیش‌تر از قوس ناشی از گرد بودن زمین است. این‌طوری باید بتوان از کویرمرکزی ایران همه کوه‌های شرق و غرب و شمال و جنوب فلات را مشاهده کرد، اما در واقعیت فقط خط افق از اغلب نواحی کویر دیده می‌شود، چون در واقعیت ارتفاع کوه‌ها در فاصله چند ده کیلومتری پشت قوس ناشی از گرد بودن زمین مخفی می‌شود.
ایران دوست‌داشتنی است، اما نه به لطف تصاویر ساختگی.

https://www.instagram.com/p/BVWJ4ekhjed/
درس‌هایی از روباه

از یک روباه چه درس‌هایی می‌توان گرفت؟ اگر سراغ درس‌های اخلاقی و داستان‌های تمثیلی مانند کلیله و دمنه نرویم، احتمالا درس‌های زیادی نیست که بتوان از یک روباه آموخت، حتی اگر روباهش مثل این یکی بتواند از درخت بالا برود.
منتها در گنجه زیست‌شناس‌های تکاملی همیشه تحفه‌هایی برای آن‌ها که به طبیعت نگاه می‌کنند، وجود دارد. اگر به این روباه هم در بافتار (کانتکست) تکاملی نگاه کنیم، چیزهای زیادی برای گفتن خواهد داشت.
خیلی‌ها تا اسم تکامل را می‌شنوند، یاد سنگواره‌ها می‌افتند و فکر می‌کنند قرار است درباره تاریخ سنگواره‌ها حرف بزنیم، اما همیشه این‌طور نیست. زیست‌شناسی تکاملی به ما ابزاری داده که حتی بدون وجود سنگواره‌ها بتوانیم درباره گذشته تکاملی جان‌داران حدس‌هایی قریب به واقعیت بزنیم. یکی از این ابزارها، ترسیم روابط احتمالی خویشاوندی میان جان‌داران است. نتیجه این تلاش، نموداری است درخت‌مانند و منشعب به نام «درخت فیلوژنتیک» که الگوی انشعاب موجودات زنده را نشان می‌دهد و چند ویژگی مهم دارد: بر اساس تحلیل داده‌های عینی به دست می‌آید، قابل سنجش احتمال خطا/استحکام است، قابل نقد و سنجش بر اساس داده‌های جدید و قابل مقایسه عینی با کار پژوهشگران دیگر است؛ این‌ها را گفتم که این نمودارها را با نمودارهای مشابهی اشتباه نگیرید که شاید در کتاب‌های تکامل و زیست‌شناسی قدیمی‌تر از ۲۰-۳۰ سال پیش دیده‌اید؛ قدیم‌ها افرادی بودند که خودشان را دانشمندان می‌نامیدند ولی بر خلاف روش علمی، نه بر اساس شواهد عینی بلکه بر اساس «اجتهاد» [=ذهن] خودشان درباره تکامل موجودات زنده نظر می‌دادند. نسل این‌ها در بیشتر جاهای جهان منقرض شده، اما راهشان در برخی کشورهای فاقد جریان پژوهشی نظام‌مند، رهروان فراوان دارد و از این رو شاید برخی از آن نمودارها که بر اساس اجتهاد شخصی زعمای سابق زیست‌شناسی تکاملی ترسیم‌شده‌بودند، هنوز هم توی دست و بال دانشجوهای امروزی پیدا بشود که باید به شدت از خلط میان آن‌ها با درخت‌های فیلوژنتیک واقعی احتراز کرد.

https://www.instagram.com/p/BVhU1IABi6T/
پارینه/پالئوگرام
وقتی به نمودار انشعاب یا همان «درخت فیلوژنتیک» سگ‌سانان نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که تبار این روباه (روباه خاکستری) زودتر از بقیه سگ‌سانان جدا شده است. t.me/paleogram t.me/paleon
وقتی به نمودار انشعاب یا همان «درخت فیلوژنتیک» سگ‌سانان نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که تبار این روباه (روباه خاکستری) زودتر از بقیه سگ‌سانان جدا شده است. بقیه سگ‌سانان این ویژگی را ندارند، البته به جز «سگ راکونی» که در شاخه‌های بالاتر درخت دیده می‌شود و در مسیری مشابه راکون‌ها تکامل یافته و در حقیقت «هم‌گرایی تکاملی» با راکون‌ها دارد.
اما گوشتخواران دیگر که خویشاوندان نزدیک سگ‌سانان هستند و خارج از این خانواده قرار می‌گیرند، می‌توانند از درخت بالا بروند. پراکنش این ویژگی روی درخت فیلوژنتیک نشان می‌دهد نیای مشترک سگ‌سانان از درخت بالا می‌رفته، اما بعد از انشعاب روباه خاکستری از نیای مشترک بقیه سگ‌سانان، این توانایی در نیای مشترک بقیه سگ‌سانان از دست رفته است.
وجود توانایی بالارفتن از درخت در این سگ‌سان، یک وضعیت به جا مانده از نیاکان است که به آن می‌گوییم وضعیت پلزیومورفیک. این که قورباغه‌ها مثل اجدادشان در آب تخم‌ریزی می‌کنند، یک وضعیت پلزیومورفیک است. اما فقدان این توانایی در بقیه سگ‌سانان یک ویژگی تکامل‌یافته است که به آن می‌گوییم وضعیت آپومورفیک. این که قورباغه‌ها برخلاف اجدادشان پس از بلوغ به خشکی می‌آیند، یک وضعیت آپومورفیک است. این که خزندگان برخلاف اجدادشان کلاً روی خشکی تخم می‌گذارند، نیز یک وضعیت آپومورفیک است.
نکته‌هایی دیگر نیز در این درخت و حواشی آن مستتر است: یکی این که از دست دادن یک ویژگی طی تکامل پیش‌رفت محسوب می‌شود. درست خوانده‌اید، این هم یک جور پیش‌رفت است. اصلاً تکامل به این معنی نیست که موجودات زنده «کامل» می‌شوند. تکامل یعنی موجودات زنده تغییر می‌کنند. عبارت «کامل» جایی در بحث‌های علمی ندارد، چون «عینی» نیست؛ کاملاً ذهنی است. تمام نتیجه‌گیری‌های اخلاقی/فلسفی/اجتماعی/خاله‌زنکی از «کامل بودن» و «شرافت» برخی گونه‌های زنده بر دیگران، حرف‌های ذهنی است. اشکالی ندارد، ولی «علم» نیست. «علم» به این دلیل محترم و محبوب است که «کار می‌کند»، یعنی اگر سؤالی را بر «علم» عرضه کردید، یا جوابی می‌دهد که به اقرب احتمال، درست است، یا می‌گوید «نظری ندارم». علم درباره «کمال» موجودات زنده می‌گوید «نظری ندارم». بقیه عرصه‌های فرهنگ بشری درباره مسئله کمال نظر می‌دهند، ولی تضمینی برای صحت این برآیندهای ذهن بشر وجود ندارد.
علم در این باره صحبت می‌کند که نیای مشترک بقیه سگ‌سانان، اگر این ویژگی را از دست داده، از آن روست که فایده‌ای برایش داشته؛ این عدم توانایی به یک توانایی دیگر مربوط است، مثلاً به وضعیت ناخن‌ها و دوندگی بهینه سگ‌سانان. نیای مشترک بقیه سگ‌سانان دیگر نمی‌توانست با بالارفتن از درخت سازگار باشد، چون کارهای مهم‌تری داشت که با پاهایش انجام بدهد. می‌بینید؟ کمالی در کار نیست؛ فقط یک بده‌-بستان رخ داده است. این بده‌-بستان یک جای دیگر هم تکرار شده، اما مسیر برعکسی را پیموده است. سگ راکونی، میلیون‌ها سال بعد از نسل همین نیای مشترک سگ‌های دونده و «از درخت بالانرونده» تکامل یافت و دوباره این بده-بستان را انجام داد و مثل راکون‌ها به جانوری درخت‌زی تبدیل شد.
نکته دیگر این است که رسم درخت فایلوژنتیک بر اساس صفاتی انجام می‌شود که طی بروز تغییری در روند تکامل پیدا شده باشند‌. صفت تغییرکرده در این‌جا عدم توانایی بالارفتن از درخت است و بر اساس آن حدس می‌زنیم بقیه سگ‌سانان نیای مشترکی دارند که تبارش از تبار روباه خاکستری جدا شده است. بر اساس همین فرض اخیر، بقیه سگ‌سانان را (به جز تباره روباه خاکستری) درون یک زیرخانواده قرار داده‌ایم. اما توانایی بالارفتن از درخت در روباه خاکستری که وضعیتی است مشابه نیاکان سگ‌سانان (و خویشاوندان خارج از این خانواده مثل راکون‌ها و خرس‌ها) و در این روباه نیز نسبت به گذشتگان هیچ تغییری نشان نمی‌دهد، در عمل هیچ ارزشی برای رده‌بندی ندارد. به عبارت دیگر، «بودن/نبودن» صفات نیست که برای زیست‌شناس تکاملی عینیت دارد، بلکه «تغییر» آن‌ها واجد عینیت است.

https://news.1rj.ru/str/paleogram/390
پارینه/پالئوگرام
وقتی به نمودار انشعاب یا همان «درخت فیلوژنتیک» سگ‌سانان نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که تبار این روباه (روباه خاکستری) زودتر از بقیه سگ‌سانان جدا شده است. t.me/paleogram t.me/paleon
البته رده‌بندی بر اساس همین یک صفت انجام نمی‌شود. وقتی به بقیه صفت‌های سگ‌سانان نگاه می‌کنیم، می‌بینیم بقیه سگ‌سانان کلی صفت‌های ریخت‌شناسی و مولکولی دیگر هم دارند که فقط در خودشان پیدا می‌شود، نه در روباه خاکستری و نه در خویشاوندان نزدیک سگ‌سانان. سگ راکونی گرچه مثل روباه خاکستری از درخت بالا می‌رود، اما به خاطر داشتن آن همه صفت‌های دیگر مشترک با سگ‌سانان دونده، جزء آن‌ها قرار می‌گیرد. اگر آن همه صفات دیگر نبودند که سگ راکونی را بیش از همه با روباه‌های گوش‌بزرگ صحرایی، روباه قرمز و روباه قطبی و چند نوع روباه دیگر شبیه می‌کند، آن‌وقت روباه راکونی را هم خارج از این گروه قرار می‌دادیم. پس درس دیگری در این موضوع نهفته است و آن این‌که صفت‌های منفرد (گرچه در ذهن ما «مهم» شمرده شوند) بر صفت‌های دیگر ارجحیت و سنگینی ندارند و صفتی تنها نمی‌تواند مبنای رده‌بندی باشد، بلکه تعدد صفت‌های مشترک میان گروه‌های جانداران است که منتج به فرضیه خویشاوندی آن‌ها می‌شود.

https://news.1rj.ru/str/paleogram/390
این یک صاریغ نیست؛ مورچه‌خوار کوتوله هم نیست. این کپکی است که امروز با آن آشنا شدم و روی تکه‌های جامانده میوه زندگی می‌کند. به رغم نمودشان (که سعی کردم با اصلاحاتی جزئی انکارش کنم) و در نگاهی تکاملی، قارچ‌هاو کپک‌ها بیشتر خویشاوند جانوران هستند تا خویشاوند گیاهان و جلبک‌ها.

https://www.instagram.com/p/BVwZz11hRmh/
پرهای مرموز تیرانوسورِس
رازگشایی از پرونده‌ای قدیمی درباره تیرانوسورها و روزنامه‌نگاران علم
دانستنیها، ۱۰ تیر ۱۳۹۶

https://www.instagram.com/p/BV-EMURh--3/
۱ - تیرانوسوروئیدها (Tyrannosauroidea) گروهی از دایناسورهای گوشتخوار بودند که از میانه دوره ژوراسیک در اوراسیا تکامل یافتند و به آمریکای شمالی و احتمالا قاره‌های جنوبی نیز رسیدند. عمده تیرانوسوروئیدهای ژوراسیک و کرتاسه پیشین، به دلیل حضور شکارچیانی غول‌آسا از تبارهای قدیمی‌تر دایناسورها در محدوده اوراسیا و آمریکای شمالی، جثه‌هایی به اندازه بوقلمون تا شترمرغ داشتند. برخی سنگواره‌های به جا مانده از تیرانوسوروئیدهای اوایل دوره کرتاسه در چین (Dilong)، به دلیل کیفیت خوب رسوبات، حفظ‌شدگی خوبی دارند و حاوی بقایایی از پوشش پوست این دایناسورها نیز هستند؛ پوستی پوشیده از پرهای رشته‌رشته. از قضا یکی از سنگواره‌های پردار دیگر تیرانوسوروئیدها (Yutyrannus)، به‌طور استثنایی (میان خویشاوندان هم‌دوره خود) جثه‌ای بزرگ و بدنی نُه متری داشته است که نشان می‌دهد پر تنها مخصوص تیرانوسوروئیدهای کوچک‌جثه نبوده است. با انقراض تبارهای شکارچیان بزرگ‌جثه سابق در میانه دوره کرتاسه در اوراسیا و آمریکای شمالی، گروهی از تیرانوسوروئیدها در اواخر دوره کرتاسه فرصت یافتند جایگزین شکارچیان غول‌آسای پیشین شوند و در مسیر تکامل، طول بدنشان از هفت تا ۱۴ متر نیز رسید. این گروه بزرگ‌جثه از تیرانوسوروئیدها، خانواده تیرانوسوریدها (Tyrannosauridae) نامیده می‌شوند.

https://news.1rj.ru/str/paleogram/395
Tyrannosaur Evolution.jpg
6.7 MB
فایلوژنی و تکامل تیرانوسورها (با کیفیت بالا)
برگرفته از Scientific American, May 2015
https://news.1rj.ru/str/paleogram/396
فایلوژنی و تکامل تیرانوسورها (با کیفیت کم)
برگرفته از Scientific American, May 2015
https://news.1rj.ru/str/paleogram/396
Tyrannosaur phylogeny.png
2.6 MB
فایلوژنی و تکامل تیرانوسورها (با کیفیت بالا)
Gabriel N. U. (serpenillus)
t.me/paleogram/396
فایلوژنی و تکامل تیرانوسورها (با کیفیت کم)
Gabriel N. U. (serpenillus)
t.me/paleogram/396
۲ - مقاله پرسروصدایی در نشریه Biology Letters منتشر شده که به تکامل پر در تیرانوسوروئیدهای غول‌آسا، از جمله تیرانوسورِس Tyrannosaurus می‌پردازد. نویسندگان این مقاله فیل بل (Phil R. Bell) و همکارانش بودند که در میان آن‌ها نام چند دیرینه‌شناس بسیار مشهور (به‌ویژه فیل کوری و باب باکر) نیز به چشم می‌خورد (این‌جا: goo.gl/SDK2On). لُبِّ مقاله بل و همکارانش این است که بر اساس چند قطعه پوست فلس‌دار کشف‌شده از تیرانوسوریدها و فقدان هرگونه نمونه پردار از آن‌ها، احتمالا این خانواده برخلاف تیرانوسورهای پیشین و طی بزرگ‌شدن جثه‌شان، پوشش پرهایشان را از دست داده‌اند و به‌جای آن پوششی از پوست پوشیده از فلس پیدا کردند. گفتنی‌ است پیش از انتشار این مقاله نیز، دیرینه‌شناسان از وجود این نمونه‌ها آگاه بودند و اتفاق نظر بر این بود که تیرانوسوریدها، پوشش محدودتری از پر نسبت به نیاکان پیشین خود داشته‌اند (نه این‌که مطلقا بی‌پر بوده باشند). اما پوشش این خبر در تمامی رسانه‌ها، بی‌ هیچ‌گونه نگاه انتقادی و تنها در جهت نقل خبر، معطوف به این عنوان شد که «تیرانوسورِس پر نداشت».

https://news.1rj.ru/str/paleogram/395
Tyrannosauroid_integument_reveals.pdf
671.2 KB
مقاله اخیر نشریه Biology Letters درباره پرهای تیرانوسورِس
https://news.1rj.ru/str/paleogram/421
۳ – عمده انتقادات نسبت به این خبر، محدود به میان اصحاب دانشگاه ماند. برای نمونه تام هولتز، استاد دیرینه‌شناسی دانشگاه مری‌لند و متخصص مشهور تیرانوسورها، در شبکه‌های اجتماعی علیه این ادعا موضعی انتقادی گرفت؛ از جمله در توئیترش نوشت: «خب، همه، بعد از من تکرار کنید: “حضور پر و کرک ≠ غیبت فلس. حضور فلس ≠ غیبت پر و کرک”».

https://twitter.com/TomHoltzPaleo/status/872428354766598146
https://news.1rj.ru/str/paleogram/395
کولیندادرومیوس، دایناسوری گیاهخوار که هم‌زمان آثار پر و فلس در آن پیدا شده است. پرندگان امروزی مثال خوب دیگری هستند که هم‌زمان پر و فلس دارند
t.me/paleogram/423
۴ – در حقیقت همان‌طور که دکتر هولتز اشاره کرده، تنها شاهد نویسندگان مقاله جنجالی، چند قطعه پوست حاوی فلس از نمونه‌های مختلف تیرانوسوریدها است؛ درحالی‌که وجود فلس نمی‌تواند نافی وجود پر باشد و برعکس. پیش از این نیز در دایناسورهای مختلفی (Psittacosaurus، Kulindadromeus، و به‌ویژه پرندگان امروزی) پر و فلس به‌صورت همزمان و حتی در مجاورت هم کشف‌شده‌اند.

https://www.instagram.com/p/BVFSXz9DTDF/
https://news.1rj.ru/str/paleogram/379
۵ – وجود پر در سنگواره تیرانوسوروئیدهایی مثل Dilong و Yutyrannus و نیز سنگواره بسیاری از دایناسورهای گروه‌های دور و نزدیک دیگر، نشان می‌دهد نیاکان تیرانوسوریدها (کوچک یا بزرگ)، دایناسورهایی پردار بوده‌اند.

t.me/paleogram/418