۹ – این ماجرا بیش از هرچیز نشان میدهد عملکرد رسانههای علمی و روزنامهنگاران علم، اگر تنها به خبرنویسی و نقل چکیدههای علمی بسنده کند، میتواند برای مخاطبان آنها بسیار گمراهکننده باشد. نگاه ناقدانه یکی از شرایط مهم حرفه روزنامهنگاری است و اگر روزنامهنگاری تخصص علمی کافی ندارد، دستکم باید برای نقل اخبار علمی، به نظر متخصصان منتقد نیز مراجعه کند.
t.me/paleogram/395
t.me/paleogram/395
Telegram
پالئوگرام
پرهای مرموز تیرانوسورِس
رازگشایی از پروندهای قدیمی درباره تیرانوسورها و روزنامهنگاران علم
دانستنیها، ۱۰ تیر ۱۳۹۶
https://www.instagram.com/p/BV-EMURh--3/
رازگشایی از پروندهای قدیمی درباره تیرانوسورها و روزنامهنگاران علم
دانستنیها، ۱۰ تیر ۱۳۹۶
https://www.instagram.com/p/BV-EMURh--3/
پارینه/پالئوگرام
پکیسفالوسورس Pachycephalosaurus انیمیشن کوتاهی اثر هولیو لاثردا https://www.instagram.com/p/BNryXCvBcQX/
پکیسفالوسورس
Pachycephalosaurus
انیمیشن کوتاهی اثر هولیو لاثردا
https://www.instagram.com/p/BV97tIFA-U4/
Pachycephalosaurus
انیمیشن کوتاهی اثر هولیو لاثردا
https://www.instagram.com/p/BV97tIFA-U4/
Instagram
Julio Lacerda
#pachycephalosaurus #pachy #dinosaurs #paleoart #animation #nature #animal #art #dino
پارینه/پالئوگرام
پکیسفالوسورس Pachycephalosaurus انیمیشن کوتاهی اثر هولیو لاثردا https://www.instagram.com/p/BV97tIFA-U4/
پکیسفالوسورِس
Pachycephalosaurus
۷۰-۶۶ میلیون سال پیش، غرب آمریکای شمالی
اثر هولیو لاثردا
https://www.instagram.com/p/BV96FfdAyM7/
Pachycephalosaurus
۷۰-۶۶ میلیون سال پیش، غرب آمریکای شمالی
اثر هولیو لاثردا
https://www.instagram.com/p/BV96FfdAyM7/
Instagram
Julio Lacerda
#paleoart #pachycephalosaurus #pachy #dinosaur #animal #nature #art #drawing #painting
پارینه/پالئوگرام
یوتیرانوس حمام خاک میگیرد اثر جیمز گرنی James Gurney t.me/paleogram/434
جیمز گرنی درباره چگونگی خلق تصویر «حمام خاک یوتیرانوس» توضیح میدهد:
https://www.instagram.com/p/BQxhKnHgHrE/
https://www.instagram.com/p/BQxhKnHgHrE/
Instagram
James Gurney
Feathered dino taking a dust bath. From the next issue of Ranger Rick. #rangerrick #oil #oilpainting #behindthescenes #dinosaur #painting #maquette #yutyrannus
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جیمز گرنی درباره نقاشی دایناسورهای پردار مختلف از جمله «حمام خاک یوتیرانوس» (t.me/paleogram/443) توضیح میدهد.
Rise of Tyrannosaurs.pdf
2.7 MB
ظهور تیرانوسورها، نوشته استیون بروساته
با تصاویری از جیمز گرنی
Stephen Brusatte
Rise of the Tyrannosaurs
Scientific American, May 2015
Paleoart by James Gurney
t.me/paleogram/418
با تصاویری از جیمز گرنی
Stephen Brusatte
Rise of the Tyrannosaurs
Scientific American, May 2015
Paleoart by James Gurney
t.me/paleogram/418
کانال «دانش همگانی» به کوشش سپنتا نوروزیان، یکی از بهترین کانالهای این روزهای تلگرام است که به ترویج جنبههای مختلف علم میپردازد و از جمله دربرگیرنده مطالبی ارزنده درباره دیرینهشناسی و تکامل است؛ مثل این ویدیوی اخیر که به چیستی تکامل میپردازد:
https://news.1rj.ru/str/daneshhamegani/102
https://news.1rj.ru/str/daneshhamegani/102
Telegram
🔎دانش همگانی🔬
تکامل (فرگشت) دقیقا چیست؟ (توضیح سادهی فرگشت)
ترجمه: سپنتا نوروزیان
@daneshhamegani
ترجمه: سپنتا نوروزیان
@daneshhamegani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مدل تیرانوسورِس که در استودیوی استن وینستن برای فیلم پارک ژوراسیک III ساخته شده بود.
https://www.instagram.com/p/BVk7V_gAFCl/
https://www.instagram.com/p/BVk7V_gAFCl/
دخترخاله جواهر
جواهر نامی بود که آقای پارسا برای این گکوی پلنگی دمکلفت گذاشته بود. آقای پارسا خیلی سال پیش جواهر را از صفحات جنوب ایران آورده بود تا باقی عمرش را داخل این تراریوم بگذراند. یکی دو سال است که آقای پارسا بازنشسته شده و جواهر را آوردهایم توی آزمایشگاه که پیش چشم باشد. کاش کسی همت میکرد و میبرد و آزادش میکرد. این گکوی پلنگی، که در حقیقت گکو نیست، لکن دخترخاله گکوهاست، نام علمی جالبی هم دارد:
Eublepharis angramainyu
که /یوبلهفاریس ئهنگرهمهینیو/ تلفظ میشود. /یو/ که در یونانی /هو/ تلفظ میشود، با /هوپ/ پارسی میانه و /خوب/ فارسی نو همریشه و هممعناست. /بلفار/ هم در یونانی یعنی پلک. این نام را جان ادوارد گری در سال ۱۸۲۷ برای این سرده برگزید، چون این سوسمارهای زیبا، پلکهایی متحرک و کامل دارند. /انگرهمهینیو/ نیز که صفت گونهای این گونه است، واژهای است اوستایی به معنای «منش بدنهاد»؛ همان که در فارسی نو به صورت «اهریمن» درآمده است. نام این گونه را اندرسن و لویتن در سال ۱۹۶۶ انتخاب کردند، شاید از آن رو که مردم محلی، هنوز هم باور دارند، این سوسمار زهری چنان قتال دارد که اگر کسی به آن دست بزند، درجا سنگ میشود. اگر همین باورهای عامیانه و کاملا نادرست نبود، نسل این سوسمار هم مثل خیلی گونههای دیگر در ایران مدتها پیش منقرض شده بود. مثلا حربا (آفتابپرست) در شرق و غرب ایران وجود دارد، ولی در ایران نه. امروز متأسفانه ترویج علم باعث شده ترس مردم بریزد و نسل این سوسمار نیز قدمی به سرنوشت حربا در ایران نزدیکتر شود. کاش ترویج علم آنقدر ضریب نفوذ میداشت که مردم یاد بگیرند این گکوی پلنگی نه تنها دخترخاله گکوهای دیواری است (که از قضا نام آنها هم به خطا به زهرناکبودن شهرت یافته)، بلکه دخترخاله انسان هم هست (اصلا همه موجودات زنده با هم خویشاوند هستند).
داستان که به اینجا رسید یاد آهنگی یونانی افتادم به نام «کالو خالا» (خالهخوشگله) که در حقیقت درددلی است با خاله اما درباره «دخترِ خاله»؛ خالهای که در این مورد شاید استعاره از علم باشد؛ علمی که توجه ما انسانهای حریص را به گکوهای پلنگی جلبکرده و میکوشیم گولش بزنیم تا دخترانش را بدزدیم:
ثیا متی ثاگاترا سو
دوس اتن ترپیهنین
ثا سیر که پر تو پْشوپو مون
مایکون تاریهتین
(دخترت رو خوب تربیت نکردی [خاله] یهطوری عمدا به روح و روانم چنگ میزنه که دیوونه میشم)
خالا خالا کالوخالا
ایدا سه ثیتسا مکه اخارا
ارثا دوس ما تین فرانتالان
(خاله! خاله! خاله خوشگلم، چه خوب شد دیدمت، این دختر نوسالت رو بده به من!)
https://www.instagram.com/p/BWKqjY8hywN/
جواهر نامی بود که آقای پارسا برای این گکوی پلنگی دمکلفت گذاشته بود. آقای پارسا خیلی سال پیش جواهر را از صفحات جنوب ایران آورده بود تا باقی عمرش را داخل این تراریوم بگذراند. یکی دو سال است که آقای پارسا بازنشسته شده و جواهر را آوردهایم توی آزمایشگاه که پیش چشم باشد. کاش کسی همت میکرد و میبرد و آزادش میکرد. این گکوی پلنگی، که در حقیقت گکو نیست، لکن دخترخاله گکوهاست، نام علمی جالبی هم دارد:
Eublepharis angramainyu
که /یوبلهفاریس ئهنگرهمهینیو/ تلفظ میشود. /یو/ که در یونانی /هو/ تلفظ میشود، با /هوپ/ پارسی میانه و /خوب/ فارسی نو همریشه و هممعناست. /بلفار/ هم در یونانی یعنی پلک. این نام را جان ادوارد گری در سال ۱۸۲۷ برای این سرده برگزید، چون این سوسمارهای زیبا، پلکهایی متحرک و کامل دارند. /انگرهمهینیو/ نیز که صفت گونهای این گونه است، واژهای است اوستایی به معنای «منش بدنهاد»؛ همان که در فارسی نو به صورت «اهریمن» درآمده است. نام این گونه را اندرسن و لویتن در سال ۱۹۶۶ انتخاب کردند، شاید از آن رو که مردم محلی، هنوز هم باور دارند، این سوسمار زهری چنان قتال دارد که اگر کسی به آن دست بزند، درجا سنگ میشود. اگر همین باورهای عامیانه و کاملا نادرست نبود، نسل این سوسمار هم مثل خیلی گونههای دیگر در ایران مدتها پیش منقرض شده بود. مثلا حربا (آفتابپرست) در شرق و غرب ایران وجود دارد، ولی در ایران نه. امروز متأسفانه ترویج علم باعث شده ترس مردم بریزد و نسل این سوسمار نیز قدمی به سرنوشت حربا در ایران نزدیکتر شود. کاش ترویج علم آنقدر ضریب نفوذ میداشت که مردم یاد بگیرند این گکوی پلنگی نه تنها دخترخاله گکوهای دیواری است (که از قضا نام آنها هم به خطا به زهرناکبودن شهرت یافته)، بلکه دخترخاله انسان هم هست (اصلا همه موجودات زنده با هم خویشاوند هستند).
داستان که به اینجا رسید یاد آهنگی یونانی افتادم به نام «کالو خالا» (خالهخوشگله) که در حقیقت درددلی است با خاله اما درباره «دخترِ خاله»؛ خالهای که در این مورد شاید استعاره از علم باشد؛ علمی که توجه ما انسانهای حریص را به گکوهای پلنگی جلبکرده و میکوشیم گولش بزنیم تا دخترانش را بدزدیم:
ثیا متی ثاگاترا سو
دوس اتن ترپیهنین
ثا سیر که پر تو پْشوپو مون
مایکون تاریهتین
(دخترت رو خوب تربیت نکردی [خاله] یهطوری عمدا به روح و روانم چنگ میزنه که دیوونه میشم)
خالا خالا کالوخالا
ایدا سه ثیتسا مکه اخارا
ارثا دوس ما تین فرانتالان
(خاله! خاله! خاله خوشگلم، چه خوب شد دیدمت، این دختر نوسالت رو بده به من!)
https://www.instagram.com/p/BWKqjY8hywN/
Instagram
Erfan Khosravi
دخترخاله جواهر جواهر نامی بود که آقای پارسا برای این گکوی پلنگی دمکلفت گذاشته بود. آقای پارسا خیلی سال پیش جواهر را از صفحات جنوب ایران آورده بود تا باقی عمرش را داخل این تراریوم بگذراند. یکی دو سال است که آقای پارسا بازنشسته شده و جواهر را آوردهایم توی…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گکوها (به جز گکوهای پلنگی که پیشتر دربارهشان صحبت کردیم: goo.gl/TmRm7J) پلک ثابت و شفافی روی چشم دارند و باید با زبانشان این پلک شفاف را تمیز کنند.
مارمولک سمی نیست
گکوها متنوعترین گروه سوسمارها هستند. آشناترین سوسمار برای مردم بسیاری نواحی شهری ایران نیز، یعنی مارمولک دیواری، نوعی گکو است که هنر بیاجرش خوردن حشرات مزاحم برای ما انسانهای ناسپاس است. همه گکوها، به جز گکوهای پلنگی که پیشتر دربارهشان صحبت کردیم، پلک ثابت و شفافی روی چشم دارند و باید با زبانشان این پلک شفاف را تمیز کنند، مثل آنچه که در ویدیوی بالا (با آهنگ نینجاها) میبینید.
دو باور نادرست درباره این مارمولکها باعث شده مردم رفتاری نامهربان با این خزندگان دوستداشتنی داشته باشند: یکی اینکه آنها (بهویژه دم جداشوندهشان) سمی و پر از سیانور است و دیگری این تصور که آنها حیوانات خانگی مناسبی برای مبتلایان به آلرژی هستند، چون پر و مو ندارند.
باور نخست مردم را به قتل و آزار این نینجاهای ماهر در شکار حشرهها حریص کرده و باور دوم عده دیگری را به نگهداری گکوها به عنوان جانوران خانگی.
واقعیت این است که آب دهان همه سوسمارها کمابیش زهرناک است و آنها از این خدوی زهرآگین برای کشتن طعمههای خود استفاده میکنند، منتها سمیت بزاق اغلب سوسمارها (از جمله همه گکوها) چنان ناچیز است که هیچ تاثیری بر انسان و دیگر جانوران بزرگتر از حشرهها ندارد. تنها سوسمارهایی که زهر بزاقشان کمابیش بر انسان کارگر است، برخی بزمجهها (بهویژه هیولای هیلا و اژدهای کومودو) و مارها هستند (مارها یکی از چند زیرگروهِ بیدستوپاشده میان سوسمارها هستند).
قطعات پوست و فضله گکوها ممکن است به واکنشهای آلرژیک در برخی افراد منتهی شود که البته آلرژی احتمالی شما اصلا برای من و گکوها مهم نیست؛ ولی نگهداری گکوها به عنوان جانور خانگی، فشار و ناراحتی عصبی شدیدی به این زبان بستهها وارد میکند. در ویدیوی بعدی (با آهنگ آلرژی) گکوی ما در حقیقت عطسه نمیکند بلکه لحظاتی پر از فشار عصبی را سپریمیکند.
گکوها را نهباید کشت و نه باید اسیر کرد؛ بگذارید این دوستان کوچک زندگی خودشان را کنند و سوسکشان را بخورند!
https://news.1rj.ru/str/paleogram/451
موسیقی ویدیوها متناسب با موضوع بحث برگزیدهشده است:
Music from the 2008 album, Snacktime!
"The Ninjas" by Steven Page
"Allergies" by Kevin Hearn & Tyler Stewart
گکوها متنوعترین گروه سوسمارها هستند. آشناترین سوسمار برای مردم بسیاری نواحی شهری ایران نیز، یعنی مارمولک دیواری، نوعی گکو است که هنر بیاجرش خوردن حشرات مزاحم برای ما انسانهای ناسپاس است. همه گکوها، به جز گکوهای پلنگی که پیشتر دربارهشان صحبت کردیم، پلک ثابت و شفافی روی چشم دارند و باید با زبانشان این پلک شفاف را تمیز کنند، مثل آنچه که در ویدیوی بالا (با آهنگ نینجاها) میبینید.
دو باور نادرست درباره این مارمولکها باعث شده مردم رفتاری نامهربان با این خزندگان دوستداشتنی داشته باشند: یکی اینکه آنها (بهویژه دم جداشوندهشان) سمی و پر از سیانور است و دیگری این تصور که آنها حیوانات خانگی مناسبی برای مبتلایان به آلرژی هستند، چون پر و مو ندارند.
باور نخست مردم را به قتل و آزار این نینجاهای ماهر در شکار حشرهها حریص کرده و باور دوم عده دیگری را به نگهداری گکوها به عنوان جانوران خانگی.
واقعیت این است که آب دهان همه سوسمارها کمابیش زهرناک است و آنها از این خدوی زهرآگین برای کشتن طعمههای خود استفاده میکنند، منتها سمیت بزاق اغلب سوسمارها (از جمله همه گکوها) چنان ناچیز است که هیچ تاثیری بر انسان و دیگر جانوران بزرگتر از حشرهها ندارد. تنها سوسمارهایی که زهر بزاقشان کمابیش بر انسان کارگر است، برخی بزمجهها (بهویژه هیولای هیلا و اژدهای کومودو) و مارها هستند (مارها یکی از چند زیرگروهِ بیدستوپاشده میان سوسمارها هستند).
قطعات پوست و فضله گکوها ممکن است به واکنشهای آلرژیک در برخی افراد منتهی شود که البته آلرژی احتمالی شما اصلا برای من و گکوها مهم نیست؛ ولی نگهداری گکوها به عنوان جانور خانگی، فشار و ناراحتی عصبی شدیدی به این زبان بستهها وارد میکند. در ویدیوی بعدی (با آهنگ آلرژی) گکوی ما در حقیقت عطسه نمیکند بلکه لحظاتی پر از فشار عصبی را سپریمیکند.
گکوها را نهباید کشت و نه باید اسیر کرد؛ بگذارید این دوستان کوچک زندگی خودشان را کنند و سوسکشان را بخورند!
https://news.1rj.ru/str/paleogram/451
موسیقی ویدیوها متناسب با موضوع بحث برگزیدهشده است:
Music from the 2008 album, Snacktime!
"The Ninjas" by Steven Page
"Allergies" by Kevin Hearn & Tyler Stewart
Telegram
پالئوگرام
گکوها (به جز گکوهای پلنگی که پیشتر دربارهشان صحبت کردیم: goo.gl/TmRm7J) پلک ثابت و شفافی روی چشم دارند و باید با زبانشان این پلک شفاف را تمیز کنند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گکوها سمی نیستند اما پوست و فضلهشان ممکن است در کسانی به آلرژی منجرشود که اصلا مهم نیست؛ ولی نگهداری گکوها به عنوان جانور خانگی، فشار و ناراحتی عصبی شدیدی به آنها وارد میکند.
t.me/paleogram/452
t.me/paleogram/452
این نهنگ نیست
جانوری که این صیادان بوشهری از آن سواری میگیرند، نهنگ یا وال نیست، بلکه بزرگترین ماهی عصر حاضر جهان و در حقیقت نوعی کوسه به نام کرکوسه یا کولیکر است که به کندی شنا میکند و با صافکردن آب دریا، از پلانکتون تغذیه میکند. این کوسه، گاهی به خاطر جثه بزرگش والکوسه یا کوسهنهنگ نیز نامیده میشود. وجهتسمیه این ماهی به نام کرکوسه یا کولیکر از آنجا ناشی میشود که عادت دارد به کشتیها و قایقها اجازه دهد به او نزدیک شوند و اهمیتی به آنها نمیدهد. بزرگترین کولیکر ثبتشده نزدیک ۱۳ متر طول داشته است.
این کوسه مثل همه کوسههای دیگر تنها با جریان آب روی آبششهایش تنفس میکند و برای نفس کشیدن نیازی به هوا ندارد، درحالیکه والها پستاندار هستند و از نسل پستاندارانی خشکیزی (زوجسمانی شبیه گوزنهای تراگولید امروزی) تکامل یافتهاند و مثل پسرعموهای خشکیزی خود، با شش و از هوا تنفس میکنند.
در این ویدیو رنگ کبود پوست این کوسه که منقش به نقاطی روشن است، بهوضوح دیده میشود. این رنگ و نقش شاخص کولیکر است؛ درحالیکه هیچ والی چنین الگویی رنگی ندارد. به علاوه در لحظاتی میتوان شکل پوزه پهن کولیکر را تشخیص داد که شاخص دیگر شناسایی این کوسه است.
سواریگرفتن از این کوسه احتمالا چندان خوشایند حیوان نیست و وزن بدن ماهیگیر در لحظاتی که قسمت اعظم بدنش خارج از آب قرار دارد، موجب آزار کوسه میشود، ولی فشار زیادی به شنا و تنفس او وارد نمیکند. بهرغم شکل خارجی هیدرودینامیک بدن کوسه، شیوه تغذیه صافیخوارانه این جانور وابسته به رانش دائمی جریان آب به داخل دهان و عبور جریان پرفشار آب خروجی بامقاومت زیاد از شکافهای آبششی است؛ به همین دلیل سرعت شنای این کوسه نسبتا کند است، زیرا کوسه با مقاومت دائمی و پرقدرت آب روبهرو است و مقاومت اضافی ناشی از بدن ماهیگیر فرصتطلب در برابر توان کوسه، باری است ناچیز.
توضیحات منقول از وحید آنلاین:
ویدیوی این #نهنگسواری #بوشهر تلگرامی شده.
صفحه یکی از صیادان رو تونستم پیداکنم. آخرین کامنتها منفیه و کامنتهایی انگلیسی شروع شده علیه این کارشون:
instagram.com/p/BWQJc_FhY1l/
#کوسهنهنگ
@VahidOnline
جانوری که این صیادان بوشهری از آن سواری میگیرند، نهنگ یا وال نیست، بلکه بزرگترین ماهی عصر حاضر جهان و در حقیقت نوعی کوسه به نام کرکوسه یا کولیکر است که به کندی شنا میکند و با صافکردن آب دریا، از پلانکتون تغذیه میکند. این کوسه، گاهی به خاطر جثه بزرگش والکوسه یا کوسهنهنگ نیز نامیده میشود. وجهتسمیه این ماهی به نام کرکوسه یا کولیکر از آنجا ناشی میشود که عادت دارد به کشتیها و قایقها اجازه دهد به او نزدیک شوند و اهمیتی به آنها نمیدهد. بزرگترین کولیکر ثبتشده نزدیک ۱۳ متر طول داشته است.
این کوسه مثل همه کوسههای دیگر تنها با جریان آب روی آبششهایش تنفس میکند و برای نفس کشیدن نیازی به هوا ندارد، درحالیکه والها پستاندار هستند و از نسل پستاندارانی خشکیزی (زوجسمانی شبیه گوزنهای تراگولید امروزی) تکامل یافتهاند و مثل پسرعموهای خشکیزی خود، با شش و از هوا تنفس میکنند.
در این ویدیو رنگ کبود پوست این کوسه که منقش به نقاطی روشن است، بهوضوح دیده میشود. این رنگ و نقش شاخص کولیکر است؛ درحالیکه هیچ والی چنین الگویی رنگی ندارد. به علاوه در لحظاتی میتوان شکل پوزه پهن کولیکر را تشخیص داد که شاخص دیگر شناسایی این کوسه است.
سواریگرفتن از این کوسه احتمالا چندان خوشایند حیوان نیست و وزن بدن ماهیگیر در لحظاتی که قسمت اعظم بدنش خارج از آب قرار دارد، موجب آزار کوسه میشود، ولی فشار زیادی به شنا و تنفس او وارد نمیکند. بهرغم شکل خارجی هیدرودینامیک بدن کوسه، شیوه تغذیه صافیخوارانه این جانور وابسته به رانش دائمی جریان آب به داخل دهان و عبور جریان پرفشار آب خروجی بامقاومت زیاد از شکافهای آبششی است؛ به همین دلیل سرعت شنای این کوسه نسبتا کند است، زیرا کوسه با مقاومت دائمی و پرقدرت آب روبهرو است و مقاومت اضافی ناشی از بدن ماهیگیر فرصتطلب در برابر توان کوسه، باری است ناچیز.
توضیحات منقول از وحید آنلاین:
ویدیوی این #نهنگسواری #بوشهر تلگرامی شده.
صفحه یکی از صیادان رو تونستم پیداکنم. آخرین کامنتها منفیه و کامنتهایی انگلیسی شروع شده علیه این کارشون:
instagram.com/p/BWQJc_FhY1l/
#کوسهنهنگ
@VahidOnline
Instagram
Erfan Khosravi
این نهنگ نیست جانوری که این صیادان بوشهری از آن سواری میگیرند، نهنگ یا وال نیست، بلکه بزرگترین ماهی عصر حاضر جهان و در حقیقت نوعی کوسه به نام کرکوسه یا کولیکر است که به کندی شنا میکند و با صافکردن آب دریا، از پلانکتون تغذیه میکند. این کوسه، گاهی به خاطر…
پارینه/پالئوگرام
آمونیتها گروهی منقرض شده از نرمتنان دریایی هستند. شاخه نرمتنان شامل ردههایی متنوع از جانوران کرممانند بیصدف (کادوفوویتها و سولنوگاسترها) تا جانوران هشتصدفی (کیتونها) و صدفداران یک یا دو صدفی (مونوپلاکوفورها، شکمپایان، سرپایان، دوکفهایها و ناوپایان)…
ببینید این پیری چقدر شبیه شاخ قوچ است تا بدانید که چرا پلینی مهتر این موجودات را آمونیت نامید.
https://www.instagram.com/p/BWe15PTBsgB/
https://www.instagram.com/p/BWe15PTBsgB/
Instagram
Erfan Khosravi
Ram's horn Look at this old guy who closely resembles a ram's horn and you can find out why Pliny, the elder, called these creatures, the ammonites. ببینید این پیری چقدر شبیه شاخ قوچ است تا بدانید که چرا پلینی مهتر این موجودات را آمونیت نامید. t.me/paleogram…
Forwarded from Meerkat.ميركت
امشب
📍ساعت بيست
🎙پادكست شماره صفر ميركت در اينجا منتشر مى شود
باعث خوشوقتى است اگر فرصت داشتيد بشنويد و اگر جالب بود آن را به دوستان خود
معرفى كنيد
📻
#اسماعيل_ميرفخرايى
#سياوش_صفاريان_پور
📍ساعت بيست
🎙پادكست شماره صفر ميركت در اينجا منتشر مى شود
باعث خوشوقتى است اگر فرصت داشتيد بشنويد و اگر جالب بود آن را به دوستان خود
معرفى كنيد
📻
#اسماعيل_ميرفخرايى
#سياوش_صفاريان_پور
Forwarded from Meerkat.ميركت
Meerkat
سیاوش صفاریانپور-اسماعیل میرفخرایی
واقعیت درباره ماجرای بقایای دایناسورهای تازهکشفشده در ایران
نخستینبار ردپای دایناسورها در سال ۱۳۵۴ در ایران (دره نیزار کرمان) کشف و توصیف شد. مدتی بعد، ردپای دیگر در البرز مرکزی کشف شد. ردپاهای کرمان و ردپای کشفشده در البرز، همگی متعلق به دایناسورهایی دوپا بود و به صورت اتفاقی کشف شد. سال ۱۳۸۱ برای نخستینبار هیاتی پژوهشی از چند پژوهشگر ایرانی مرکب از مجید میرزایی عطاآبادی، محمدرضا پورباغبان و نگارنده به همراه چند پژوهشگر خارجی به نامهای فابیو مارکو دالاوکیا، آلکس کلنر و الدر دپائولو سیلوا بهشیوهای روشمند عازم اکتشاف سنگواره دایناسورها شدند و نخستین بقایای استخوانها و دندان دایناسورها را از ایران گزارش کردند. این پژوهشها از آن زمان به صورت روشمند همچنان ادامه دارد.
دکتر نصرالله عباسی از دانشگاه زنجان، دیرینهشناس دیگری است که تخصص اصلیاش سنگوارههای آثاری جانداران است و بخصوص نمونههای متعددی از سنگواره ردپای دایناسورها در ایران گزارش کردهاست. دانشگاه زنجان به لطف حضور دکتر عباسی و دکتر میرزایی عطاآبادی، اکنون یکی از قطبهای اصلی دیرینهشناسی مهرهداران در کشور است. گزارش جدید دکتر عباسی درباره ردپای دایناسوری از رسوبات دوره ژوراسیک است که تنها اثر دو انگشت در آن دیده میشود. اما چرا ماجرای دوانگشتی بودن ردپا ایناندازه اهمیت دارد؟ علت این است که برخلاف اغلب ردپاهای دیگر که نمیتوانیم دقیقا بگوییم به کدام خانواده تعلق داشته، این ردپاهای دوانگشتی به احتمال (و نه قطعا) متعلق به گروهی از دایناسورهای شکارچی به نام داینونیکوسورهاست که همیشه انگشت دوم پای خود را بالا نگه میداشتند (تا ناخن آن تیز و آماده شکار بماند) و تنها انگشتان سوم و چهارم آنها بر سطح زمین قرار میگرفت و از همین رو، ردپای دوانگشتی دارند. این گروه اواسط دوره ژوراسیک (۱۷۰ تا ۱۶۰ میلیون سال پیش) ظاهر شدند ولی بیشترین آثار سنگوارهای از آنها مربوط به دوره کرتاسه است (۱۴۶ تا ۶۶ میلیون سال پیش). از همه مهمتر، این دایناسورها نیای پرندگان امروزی هستند و سنگوارههای پردار متعددی از آنها در نقاط دیگر جهان کشف شده؛ قید احتمال از اینجاست که جز داینونیکوسورها، گروههای دیگری از دایناسورهای شکارچی نیز که خویشاوندان دورتر پرندگان هستند، پاهایی با آناتومی مشابه داشتهاند و حتی برخی پرندگان امروزی همچنین پاهایی دارند. این کشف (اگر انتساب آن به داینونیکوسورها صحیح باشد) از دو منظر اهمیت دارد: اولا پیشتر در مقالات مختلفی که نگارنده این یادداشت و همکارانش در جاهای مختلف منتشر کرده بودند (برای مثال: فصل دایناسورهای ایران در کتاب فرهنگنامه دایناسورها اثر عرفان خسروی)، با توجه به کشفهای پیشین اشاره شده بود که ایران احتمالا یکی از مهدهای داینونیکوسورها بوده است و این کشف، فرضیه ما را تقویت میکند.
ثانیا این کشف یکی از قدیمیترین آثار بهجا مانده از این گروه است. آنچه در خبرهای فضای مجازی خواندیم و شنیدیم، انعکاس نادرستی از اصل خبر بوده، مثلا ماجرای دوانگشتیبودن ردپاها تبدیل شده به دوپا بودن صاحب ردپا (که ازقضا درباره دایناسورها اصلا عجیب و غیرمنتظره نیست چون اغلب آنها دوپا بودهاند) یا ماجرا طورینقلشده که گویی سنگواره کشفشده، حاوی بقایای پر بوده است که چنین نیست. نکته دیگر این که برخلاف بسیاری از روایتهای شنیده شده از این خبر، چنین کشفی محصول کار دیرینهشناسان است و نه باستانشناسان.
http://jamejamonline.ir/online/2919958638637599365
نخستینبار ردپای دایناسورها در سال ۱۳۵۴ در ایران (دره نیزار کرمان) کشف و توصیف شد. مدتی بعد، ردپای دیگر در البرز مرکزی کشف شد. ردپاهای کرمان و ردپای کشفشده در البرز، همگی متعلق به دایناسورهایی دوپا بود و به صورت اتفاقی کشف شد. سال ۱۳۸۱ برای نخستینبار هیاتی پژوهشی از چند پژوهشگر ایرانی مرکب از مجید میرزایی عطاآبادی، محمدرضا پورباغبان و نگارنده به همراه چند پژوهشگر خارجی به نامهای فابیو مارکو دالاوکیا، آلکس کلنر و الدر دپائولو سیلوا بهشیوهای روشمند عازم اکتشاف سنگواره دایناسورها شدند و نخستین بقایای استخوانها و دندان دایناسورها را از ایران گزارش کردند. این پژوهشها از آن زمان به صورت روشمند همچنان ادامه دارد.
دکتر نصرالله عباسی از دانشگاه زنجان، دیرینهشناس دیگری است که تخصص اصلیاش سنگوارههای آثاری جانداران است و بخصوص نمونههای متعددی از سنگواره ردپای دایناسورها در ایران گزارش کردهاست. دانشگاه زنجان به لطف حضور دکتر عباسی و دکتر میرزایی عطاآبادی، اکنون یکی از قطبهای اصلی دیرینهشناسی مهرهداران در کشور است. گزارش جدید دکتر عباسی درباره ردپای دایناسوری از رسوبات دوره ژوراسیک است که تنها اثر دو انگشت در آن دیده میشود. اما چرا ماجرای دوانگشتی بودن ردپا ایناندازه اهمیت دارد؟ علت این است که برخلاف اغلب ردپاهای دیگر که نمیتوانیم دقیقا بگوییم به کدام خانواده تعلق داشته، این ردپاهای دوانگشتی به احتمال (و نه قطعا) متعلق به گروهی از دایناسورهای شکارچی به نام داینونیکوسورهاست که همیشه انگشت دوم پای خود را بالا نگه میداشتند (تا ناخن آن تیز و آماده شکار بماند) و تنها انگشتان سوم و چهارم آنها بر سطح زمین قرار میگرفت و از همین رو، ردپای دوانگشتی دارند. این گروه اواسط دوره ژوراسیک (۱۷۰ تا ۱۶۰ میلیون سال پیش) ظاهر شدند ولی بیشترین آثار سنگوارهای از آنها مربوط به دوره کرتاسه است (۱۴۶ تا ۶۶ میلیون سال پیش). از همه مهمتر، این دایناسورها نیای پرندگان امروزی هستند و سنگوارههای پردار متعددی از آنها در نقاط دیگر جهان کشف شده؛ قید احتمال از اینجاست که جز داینونیکوسورها، گروههای دیگری از دایناسورهای شکارچی نیز که خویشاوندان دورتر پرندگان هستند، پاهایی با آناتومی مشابه داشتهاند و حتی برخی پرندگان امروزی همچنین پاهایی دارند. این کشف (اگر انتساب آن به داینونیکوسورها صحیح باشد) از دو منظر اهمیت دارد: اولا پیشتر در مقالات مختلفی که نگارنده این یادداشت و همکارانش در جاهای مختلف منتشر کرده بودند (برای مثال: فصل دایناسورهای ایران در کتاب فرهنگنامه دایناسورها اثر عرفان خسروی)، با توجه به کشفهای پیشین اشاره شده بود که ایران احتمالا یکی از مهدهای داینونیکوسورها بوده است و این کشف، فرضیه ما را تقویت میکند.
ثانیا این کشف یکی از قدیمیترین آثار بهجا مانده از این گروه است. آنچه در خبرهای فضای مجازی خواندیم و شنیدیم، انعکاس نادرستی از اصل خبر بوده، مثلا ماجرای دوانگشتیبودن ردپاها تبدیل شده به دوپا بودن صاحب ردپا (که ازقضا درباره دایناسورها اصلا عجیب و غیرمنتظره نیست چون اغلب آنها دوپا بودهاند) یا ماجرا طورینقلشده که گویی سنگواره کشفشده، حاوی بقایای پر بوده است که چنین نیست. نکته دیگر این که برخلاف بسیاری از روایتهای شنیده شده از این خبر، چنین کشفی محصول کار دیرینهشناسان است و نه باستانشناسان.
http://jamejamonline.ir/online/2919958638637599365
Jamejam Online
واقعیت ماجرای بقایای دایناسورهای تازهکشفشده در ایران
چند روز گذشته منابع رسمی و غیررسمی، خبرهایی عجیب و گاه ضدونقیضی از کشف دایناسورهای دوپا و دایناسورهای پردار دادند، اما اصل ماجرا از چه قرار است؟
پارینه/پالئوگرام
واقعیت درباره ماجرای بقایای دایناسورهای تازهکشفشده در ایران نخستینبار ردپای دایناسورها در سال ۱۳۵۴ در ایران (دره نیزار کرمان) کشف و توصیف شد. مدتی بعد، ردپای دیگر در البرز مرکزی کشف شد. ردپاهای کرمان و ردپای کشفشده در البرز، همگی متعلق به دایناسورهایی…
واقعیت_ماجرای_بقایای_دایناسورهای.pdf
421.9 KB
واقعیت ماجرای بقایای دایناسورهای تازهکشفشده در ایران
روزنامه جامجم، ۲۶ تیر ۱۳۹۶
روزنامه جامجم، ۲۶ تیر ۱۳۹۶
روایت اشتباه از کشف بقایای دایناسور دو پا!
خبر مطرح شده در مورد «دایناسور دو پا»، اساس صحیح ولی روایت غلطی دارد.
http://www.bornanews.ir/fa/tiny/news-587704
عرفان خسروی، دیرینه شناس در گفت و گو با خبرنگار میراث فرهنگی خبرگزاری برنا در مورد کشف بقایای دایناسور دوپا در ارتفاعات البرز گفت: خبری که مطرح شده در مورد «دایناسور دو پا»، اساس صحیح ولی روایت غلطی دارد. گواینکه در دو پا بودن آن شکی نیست و در اطلاق این کشف به دایناسورها و نیز در انتساب آن به البرز هم شکی نیست. در واقع اشتباه اصلی در نوع خبری است که منتشر شده است زیرا این کشف بزرگ، یک رد پای دو انگشتی است که قطعا مربوط به دایناسوری دو پاست. منتها دوپا بودن یک دایناسور ارزش خبری خاصی ایجاد نمیکند، زیرا اغلب دایناسورها دوپا بودند؛ آنچه که مهم است دو انگشتی بودن این ردپاست. بههرحال این خبر چند دست چرخیده و در یکی از این مراحل کلمه دو انگشتی را مترجمی، متوجه نشده و آن را تبدیل به دو پا کرده است. بنابراین کسی که این اشتباه را مرتکب شده و روایت اشتباهی از خبر به وجود آورده، کاشفین این ردپا نیستند، بلکه کسانی هستند که خبرها را بیدقت تغییر میدهند و در فضای مجازی پخش میکنند.
وی افزود: از سال 1354 به بعد، چندین و چند نمونه ردپای دایناسور در جاهای مختلف ایران، کشف، ضبط و گزارش شده است که اغلب دو پا بوده اند. بنابراین وجود سنگواره دایناسورها در ایران مدتهاست که اثبات شده و احتمال کشف سنگوارههای بیشتر نیز وجود دارد. درباره اغلب ردپاهای دایناسورها باید گفت دقیقا نمیتوانیم صاحب ردپا را مشخص کنیم. گرچه گاهی ردپای دایناسورها اسمگذاری هم میشوند (مثلا ردپای سهانگشتی دایناسوری که دکتر نوگل سادات حدود چهل سال پیش در البرز کشف کرده بودند، ایرانوسوریپوس Iranosauripus نام گرفت) اما این اسمها مخصوص خود ردپاست و به موجودی که صاحب ردپاست اطلاق نمیشود، چون نمیدانیم صاحب ردپا دقیقا کدام یک از دایناسورهایی است که سنگواره اسکلت آنها را شناسایی کردهایم. به عبارت دیگر شناسایی و نامگذاری ردپاهای دایناسورها، از نظامی جداگانه پیروی میکند و کسی تلاشنمی کند که مثلا ردپاهای دایناسورهای کشفشده در کرمان را اختصاصا به گروه خانواده ویژهای از دایناسورها مرتبط کند؛ دراغلب موارد همین که بگوییم یک دایناسور دوپا و گوشتخوار مثلا چهار متری یا مثلا یک دایناسور گیاهخوار ده متری صاحب ردپا بوده، نهایت دقت علمی را بهکاربستهایم.
خسروی اظهار داشت: اما این رد پای تازه کشفشده، موردی استثنائی است؛ به لحاظ اینکه اثر دو انگشت در آن دیده میشود که پدیده شایعی در بین دایناسورها نیست؛ بنابراین ممکن است تا حدی دقیقتر مشخصکنیم که احتمالا مربوط به کدام گروه از دایناسورهاست. دوانگشتی بودن این ردپا نشان میدهد که صاحب آن عضو گروهی از دایناسورها بوده انگشت دوم پای خودشان را بالا نگه می داشتند و تنها اثر انگشتان سوم و چهارم روی زمین بهجا میماند. پای دایناسورهای گوشتخوار کاملا شبیه پای پرندههای امروزی بوده است؛ مثلا شبیه پای مرغ خانگی. انگشت اول پای دایناسورهای گوشتخوار و پرندگان (معادل شست پا) کوچک و رو به عقب است و سه انگشت دوم و سوم و چهارم (در دایناسورهای گوشتخوار و اغلب پرندگان امروزی) رو به جلو قرار میگیرند. انگشت دوم پا، در سمت محور میانی بدن دایناسور/پرنده قرار میگیرد و انگشت چهارم به سمت خارج بدن. در گروههایی از دایناسورهای شکارچی، این انگشت دوم روی زمین قرار نمیگرفت بلکه با ناخنی افراشته و روبهبالا میایستاد تا ناخن آن ساییده نشود و تیز بماند. این دایناسورها ردپاهای دوانگشتی دارند، چون فقط انگشتان سوم و چهارم پا روی خاک قرار میگیرند.
خبر مطرح شده در مورد «دایناسور دو پا»، اساس صحیح ولی روایت غلطی دارد.
http://www.bornanews.ir/fa/tiny/news-587704
عرفان خسروی، دیرینه شناس در گفت و گو با خبرنگار میراث فرهنگی خبرگزاری برنا در مورد کشف بقایای دایناسور دوپا در ارتفاعات البرز گفت: خبری که مطرح شده در مورد «دایناسور دو پا»، اساس صحیح ولی روایت غلطی دارد. گواینکه در دو پا بودن آن شکی نیست و در اطلاق این کشف به دایناسورها و نیز در انتساب آن به البرز هم شکی نیست. در واقع اشتباه اصلی در نوع خبری است که منتشر شده است زیرا این کشف بزرگ، یک رد پای دو انگشتی است که قطعا مربوط به دایناسوری دو پاست. منتها دوپا بودن یک دایناسور ارزش خبری خاصی ایجاد نمیکند، زیرا اغلب دایناسورها دوپا بودند؛ آنچه که مهم است دو انگشتی بودن این ردپاست. بههرحال این خبر چند دست چرخیده و در یکی از این مراحل کلمه دو انگشتی را مترجمی، متوجه نشده و آن را تبدیل به دو پا کرده است. بنابراین کسی که این اشتباه را مرتکب شده و روایت اشتباهی از خبر به وجود آورده، کاشفین این ردپا نیستند، بلکه کسانی هستند که خبرها را بیدقت تغییر میدهند و در فضای مجازی پخش میکنند.
وی افزود: از سال 1354 به بعد، چندین و چند نمونه ردپای دایناسور در جاهای مختلف ایران، کشف، ضبط و گزارش شده است که اغلب دو پا بوده اند. بنابراین وجود سنگواره دایناسورها در ایران مدتهاست که اثبات شده و احتمال کشف سنگوارههای بیشتر نیز وجود دارد. درباره اغلب ردپاهای دایناسورها باید گفت دقیقا نمیتوانیم صاحب ردپا را مشخص کنیم. گرچه گاهی ردپای دایناسورها اسمگذاری هم میشوند (مثلا ردپای سهانگشتی دایناسوری که دکتر نوگل سادات حدود چهل سال پیش در البرز کشف کرده بودند، ایرانوسوریپوس Iranosauripus نام گرفت) اما این اسمها مخصوص خود ردپاست و به موجودی که صاحب ردپاست اطلاق نمیشود، چون نمیدانیم صاحب ردپا دقیقا کدام یک از دایناسورهایی است که سنگواره اسکلت آنها را شناسایی کردهایم. به عبارت دیگر شناسایی و نامگذاری ردپاهای دایناسورها، از نظامی جداگانه پیروی میکند و کسی تلاشنمی کند که مثلا ردپاهای دایناسورهای کشفشده در کرمان را اختصاصا به گروه خانواده ویژهای از دایناسورها مرتبط کند؛ دراغلب موارد همین که بگوییم یک دایناسور دوپا و گوشتخوار مثلا چهار متری یا مثلا یک دایناسور گیاهخوار ده متری صاحب ردپا بوده، نهایت دقت علمی را بهکاربستهایم.
خسروی اظهار داشت: اما این رد پای تازه کشفشده، موردی استثنائی است؛ به لحاظ اینکه اثر دو انگشت در آن دیده میشود که پدیده شایعی در بین دایناسورها نیست؛ بنابراین ممکن است تا حدی دقیقتر مشخصکنیم که احتمالا مربوط به کدام گروه از دایناسورهاست. دوانگشتی بودن این ردپا نشان میدهد که صاحب آن عضو گروهی از دایناسورها بوده انگشت دوم پای خودشان را بالا نگه می داشتند و تنها اثر انگشتان سوم و چهارم روی زمین بهجا میماند. پای دایناسورهای گوشتخوار کاملا شبیه پای پرندههای امروزی بوده است؛ مثلا شبیه پای مرغ خانگی. انگشت اول پای دایناسورهای گوشتخوار و پرندگان (معادل شست پا) کوچک و رو به عقب است و سه انگشت دوم و سوم و چهارم (در دایناسورهای گوشتخوار و اغلب پرندگان امروزی) رو به جلو قرار میگیرند. انگشت دوم پا، در سمت محور میانی بدن دایناسور/پرنده قرار میگیرد و انگشت چهارم به سمت خارج بدن. در گروههایی از دایناسورهای شکارچی، این انگشت دوم روی زمین قرار نمیگرفت بلکه با ناخنی افراشته و روبهبالا میایستاد تا ناخن آن ساییده نشود و تیز بماند. این دایناسورها ردپاهای دوانگشتی دارند، چون فقط انگشتان سوم و چهارم پا روی خاک قرار میگیرند.
خبرگزاری برنا
روایت اشتباه از کشف بقایای دایناسور دو پا!
خبر مطرح شده در مورد «دایناسور دو پا»، اساس صحیح ولی روایت غلطی دارد.
👍1