واقعیت درباره ماجرای بقایای دایناسورهای تازهکشفشده در ایران
نخستینبار ردپای دایناسورها در سال ۱۳۵۴ در ایران (دره نیزار کرمان) کشف و توصیف شد. مدتی بعد، ردپای دیگر در البرز مرکزی کشف شد. ردپاهای کرمان و ردپای کشفشده در البرز، همگی متعلق به دایناسورهایی دوپا بود و به صورت اتفاقی کشف شد. سال ۱۳۸۱ برای نخستینبار هیاتی پژوهشی از چند پژوهشگر ایرانی مرکب از مجید میرزایی عطاآبادی، محمدرضا پورباغبان و نگارنده به همراه چند پژوهشگر خارجی به نامهای فابیو مارکو دالاوکیا، آلکس کلنر و الدر دپائولو سیلوا بهشیوهای روشمند عازم اکتشاف سنگواره دایناسورها شدند و نخستین بقایای استخوانها و دندان دایناسورها را از ایران گزارش کردند. این پژوهشها از آن زمان به صورت روشمند همچنان ادامه دارد.
دکتر نصرالله عباسی از دانشگاه زنجان، دیرینهشناس دیگری است که تخصص اصلیاش سنگوارههای آثاری جانداران است و بخصوص نمونههای متعددی از سنگواره ردپای دایناسورها در ایران گزارش کردهاست. دانشگاه زنجان به لطف حضور دکتر عباسی و دکتر میرزایی عطاآبادی، اکنون یکی از قطبهای اصلی دیرینهشناسی مهرهداران در کشور است. گزارش جدید دکتر عباسی درباره ردپای دایناسوری از رسوبات دوره ژوراسیک است که تنها اثر دو انگشت در آن دیده میشود. اما چرا ماجرای دوانگشتی بودن ردپا ایناندازه اهمیت دارد؟ علت این است که برخلاف اغلب ردپاهای دیگر که نمیتوانیم دقیقا بگوییم به کدام خانواده تعلق داشته، این ردپاهای دوانگشتی به احتمال (و نه قطعا) متعلق به گروهی از دایناسورهای شکارچی به نام داینونیکوسورهاست که همیشه انگشت دوم پای خود را بالا نگه میداشتند (تا ناخن آن تیز و آماده شکار بماند) و تنها انگشتان سوم و چهارم آنها بر سطح زمین قرار میگرفت و از همین رو، ردپای دوانگشتی دارند. این گروه اواسط دوره ژوراسیک (۱۷۰ تا ۱۶۰ میلیون سال پیش) ظاهر شدند ولی بیشترین آثار سنگوارهای از آنها مربوط به دوره کرتاسه است (۱۴۶ تا ۶۶ میلیون سال پیش). از همه مهمتر، این دایناسورها نیای پرندگان امروزی هستند و سنگوارههای پردار متعددی از آنها در نقاط دیگر جهان کشف شده؛ قید احتمال از اینجاست که جز داینونیکوسورها، گروههای دیگری از دایناسورهای شکارچی نیز که خویشاوندان دورتر پرندگان هستند، پاهایی با آناتومی مشابه داشتهاند و حتی برخی پرندگان امروزی همچنین پاهایی دارند. این کشف (اگر انتساب آن به داینونیکوسورها صحیح باشد) از دو منظر اهمیت دارد: اولا پیشتر در مقالات مختلفی که نگارنده این یادداشت و همکارانش در جاهای مختلف منتشر کرده بودند (برای مثال: فصل دایناسورهای ایران در کتاب فرهنگنامه دایناسورها اثر عرفان خسروی)، با توجه به کشفهای پیشین اشاره شده بود که ایران احتمالا یکی از مهدهای داینونیکوسورها بوده است و این کشف، فرضیه ما را تقویت میکند.
ثانیا این کشف یکی از قدیمیترین آثار بهجا مانده از این گروه است. آنچه در خبرهای فضای مجازی خواندیم و شنیدیم، انعکاس نادرستی از اصل خبر بوده، مثلا ماجرای دوانگشتیبودن ردپاها تبدیل شده به دوپا بودن صاحب ردپا (که ازقضا درباره دایناسورها اصلا عجیب و غیرمنتظره نیست چون اغلب آنها دوپا بودهاند) یا ماجرا طورینقلشده که گویی سنگواره کشفشده، حاوی بقایای پر بوده است که چنین نیست. نکته دیگر این که برخلاف بسیاری از روایتهای شنیده شده از این خبر، چنین کشفی محصول کار دیرینهشناسان است و نه باستانشناسان.
http://jamejamonline.ir/online/2919958638637599365
نخستینبار ردپای دایناسورها در سال ۱۳۵۴ در ایران (دره نیزار کرمان) کشف و توصیف شد. مدتی بعد، ردپای دیگر در البرز مرکزی کشف شد. ردپاهای کرمان و ردپای کشفشده در البرز، همگی متعلق به دایناسورهایی دوپا بود و به صورت اتفاقی کشف شد. سال ۱۳۸۱ برای نخستینبار هیاتی پژوهشی از چند پژوهشگر ایرانی مرکب از مجید میرزایی عطاآبادی، محمدرضا پورباغبان و نگارنده به همراه چند پژوهشگر خارجی به نامهای فابیو مارکو دالاوکیا، آلکس کلنر و الدر دپائولو سیلوا بهشیوهای روشمند عازم اکتشاف سنگواره دایناسورها شدند و نخستین بقایای استخوانها و دندان دایناسورها را از ایران گزارش کردند. این پژوهشها از آن زمان به صورت روشمند همچنان ادامه دارد.
دکتر نصرالله عباسی از دانشگاه زنجان، دیرینهشناس دیگری است که تخصص اصلیاش سنگوارههای آثاری جانداران است و بخصوص نمونههای متعددی از سنگواره ردپای دایناسورها در ایران گزارش کردهاست. دانشگاه زنجان به لطف حضور دکتر عباسی و دکتر میرزایی عطاآبادی، اکنون یکی از قطبهای اصلی دیرینهشناسی مهرهداران در کشور است. گزارش جدید دکتر عباسی درباره ردپای دایناسوری از رسوبات دوره ژوراسیک است که تنها اثر دو انگشت در آن دیده میشود. اما چرا ماجرای دوانگشتی بودن ردپا ایناندازه اهمیت دارد؟ علت این است که برخلاف اغلب ردپاهای دیگر که نمیتوانیم دقیقا بگوییم به کدام خانواده تعلق داشته، این ردپاهای دوانگشتی به احتمال (و نه قطعا) متعلق به گروهی از دایناسورهای شکارچی به نام داینونیکوسورهاست که همیشه انگشت دوم پای خود را بالا نگه میداشتند (تا ناخن آن تیز و آماده شکار بماند) و تنها انگشتان سوم و چهارم آنها بر سطح زمین قرار میگرفت و از همین رو، ردپای دوانگشتی دارند. این گروه اواسط دوره ژوراسیک (۱۷۰ تا ۱۶۰ میلیون سال پیش) ظاهر شدند ولی بیشترین آثار سنگوارهای از آنها مربوط به دوره کرتاسه است (۱۴۶ تا ۶۶ میلیون سال پیش). از همه مهمتر، این دایناسورها نیای پرندگان امروزی هستند و سنگوارههای پردار متعددی از آنها در نقاط دیگر جهان کشف شده؛ قید احتمال از اینجاست که جز داینونیکوسورها، گروههای دیگری از دایناسورهای شکارچی نیز که خویشاوندان دورتر پرندگان هستند، پاهایی با آناتومی مشابه داشتهاند و حتی برخی پرندگان امروزی همچنین پاهایی دارند. این کشف (اگر انتساب آن به داینونیکوسورها صحیح باشد) از دو منظر اهمیت دارد: اولا پیشتر در مقالات مختلفی که نگارنده این یادداشت و همکارانش در جاهای مختلف منتشر کرده بودند (برای مثال: فصل دایناسورهای ایران در کتاب فرهنگنامه دایناسورها اثر عرفان خسروی)، با توجه به کشفهای پیشین اشاره شده بود که ایران احتمالا یکی از مهدهای داینونیکوسورها بوده است و این کشف، فرضیه ما را تقویت میکند.
ثانیا این کشف یکی از قدیمیترین آثار بهجا مانده از این گروه است. آنچه در خبرهای فضای مجازی خواندیم و شنیدیم، انعکاس نادرستی از اصل خبر بوده، مثلا ماجرای دوانگشتیبودن ردپاها تبدیل شده به دوپا بودن صاحب ردپا (که ازقضا درباره دایناسورها اصلا عجیب و غیرمنتظره نیست چون اغلب آنها دوپا بودهاند) یا ماجرا طورینقلشده که گویی سنگواره کشفشده، حاوی بقایای پر بوده است که چنین نیست. نکته دیگر این که برخلاف بسیاری از روایتهای شنیده شده از این خبر، چنین کشفی محصول کار دیرینهشناسان است و نه باستانشناسان.
http://jamejamonline.ir/online/2919958638637599365
Jamejam Online
واقعیت ماجرای بقایای دایناسورهای تازهکشفشده در ایران
چند روز گذشته منابع رسمی و غیررسمی، خبرهایی عجیب و گاه ضدونقیضی از کشف دایناسورهای دوپا و دایناسورهای پردار دادند، اما اصل ماجرا از چه قرار است؟
پارینه/پالئوگرام
واقعیت درباره ماجرای بقایای دایناسورهای تازهکشفشده در ایران نخستینبار ردپای دایناسورها در سال ۱۳۵۴ در ایران (دره نیزار کرمان) کشف و توصیف شد. مدتی بعد، ردپای دیگر در البرز مرکزی کشف شد. ردپاهای کرمان و ردپای کشفشده در البرز، همگی متعلق به دایناسورهایی…
واقعیت_ماجرای_بقایای_دایناسورهای.pdf
421.9 KB
واقعیت ماجرای بقایای دایناسورهای تازهکشفشده در ایران
روزنامه جامجم، ۲۶ تیر ۱۳۹۶
روزنامه جامجم، ۲۶ تیر ۱۳۹۶
روایت اشتباه از کشف بقایای دایناسور دو پا!
خبر مطرح شده در مورد «دایناسور دو پا»، اساس صحیح ولی روایت غلطی دارد.
http://www.bornanews.ir/fa/tiny/news-587704
عرفان خسروی، دیرینه شناس در گفت و گو با خبرنگار میراث فرهنگی خبرگزاری برنا در مورد کشف بقایای دایناسور دوپا در ارتفاعات البرز گفت: خبری که مطرح شده در مورد «دایناسور دو پا»، اساس صحیح ولی روایت غلطی دارد. گواینکه در دو پا بودن آن شکی نیست و در اطلاق این کشف به دایناسورها و نیز در انتساب آن به البرز هم شکی نیست. در واقع اشتباه اصلی در نوع خبری است که منتشر شده است زیرا این کشف بزرگ، یک رد پای دو انگشتی است که قطعا مربوط به دایناسوری دو پاست. منتها دوپا بودن یک دایناسور ارزش خبری خاصی ایجاد نمیکند، زیرا اغلب دایناسورها دوپا بودند؛ آنچه که مهم است دو انگشتی بودن این ردپاست. بههرحال این خبر چند دست چرخیده و در یکی از این مراحل کلمه دو انگشتی را مترجمی، متوجه نشده و آن را تبدیل به دو پا کرده است. بنابراین کسی که این اشتباه را مرتکب شده و روایت اشتباهی از خبر به وجود آورده، کاشفین این ردپا نیستند، بلکه کسانی هستند که خبرها را بیدقت تغییر میدهند و در فضای مجازی پخش میکنند.
وی افزود: از سال 1354 به بعد، چندین و چند نمونه ردپای دایناسور در جاهای مختلف ایران، کشف، ضبط و گزارش شده است که اغلب دو پا بوده اند. بنابراین وجود سنگواره دایناسورها در ایران مدتهاست که اثبات شده و احتمال کشف سنگوارههای بیشتر نیز وجود دارد. درباره اغلب ردپاهای دایناسورها باید گفت دقیقا نمیتوانیم صاحب ردپا را مشخص کنیم. گرچه گاهی ردپای دایناسورها اسمگذاری هم میشوند (مثلا ردپای سهانگشتی دایناسوری که دکتر نوگل سادات حدود چهل سال پیش در البرز کشف کرده بودند، ایرانوسوریپوس Iranosauripus نام گرفت) اما این اسمها مخصوص خود ردپاست و به موجودی که صاحب ردپاست اطلاق نمیشود، چون نمیدانیم صاحب ردپا دقیقا کدام یک از دایناسورهایی است که سنگواره اسکلت آنها را شناسایی کردهایم. به عبارت دیگر شناسایی و نامگذاری ردپاهای دایناسورها، از نظامی جداگانه پیروی میکند و کسی تلاشنمی کند که مثلا ردپاهای دایناسورهای کشفشده در کرمان را اختصاصا به گروه خانواده ویژهای از دایناسورها مرتبط کند؛ دراغلب موارد همین که بگوییم یک دایناسور دوپا و گوشتخوار مثلا چهار متری یا مثلا یک دایناسور گیاهخوار ده متری صاحب ردپا بوده، نهایت دقت علمی را بهکاربستهایم.
خسروی اظهار داشت: اما این رد پای تازه کشفشده، موردی استثنائی است؛ به لحاظ اینکه اثر دو انگشت در آن دیده میشود که پدیده شایعی در بین دایناسورها نیست؛ بنابراین ممکن است تا حدی دقیقتر مشخصکنیم که احتمالا مربوط به کدام گروه از دایناسورهاست. دوانگشتی بودن این ردپا نشان میدهد که صاحب آن عضو گروهی از دایناسورها بوده انگشت دوم پای خودشان را بالا نگه می داشتند و تنها اثر انگشتان سوم و چهارم روی زمین بهجا میماند. پای دایناسورهای گوشتخوار کاملا شبیه پای پرندههای امروزی بوده است؛ مثلا شبیه پای مرغ خانگی. انگشت اول پای دایناسورهای گوشتخوار و پرندگان (معادل شست پا) کوچک و رو به عقب است و سه انگشت دوم و سوم و چهارم (در دایناسورهای گوشتخوار و اغلب پرندگان امروزی) رو به جلو قرار میگیرند. انگشت دوم پا، در سمت محور میانی بدن دایناسور/پرنده قرار میگیرد و انگشت چهارم به سمت خارج بدن. در گروههایی از دایناسورهای شکارچی، این انگشت دوم روی زمین قرار نمیگرفت بلکه با ناخنی افراشته و روبهبالا میایستاد تا ناخن آن ساییده نشود و تیز بماند. این دایناسورها ردپاهای دوانگشتی دارند، چون فقط انگشتان سوم و چهارم پا روی خاک قرار میگیرند.
خبر مطرح شده در مورد «دایناسور دو پا»، اساس صحیح ولی روایت غلطی دارد.
http://www.bornanews.ir/fa/tiny/news-587704
عرفان خسروی، دیرینه شناس در گفت و گو با خبرنگار میراث فرهنگی خبرگزاری برنا در مورد کشف بقایای دایناسور دوپا در ارتفاعات البرز گفت: خبری که مطرح شده در مورد «دایناسور دو پا»، اساس صحیح ولی روایت غلطی دارد. گواینکه در دو پا بودن آن شکی نیست و در اطلاق این کشف به دایناسورها و نیز در انتساب آن به البرز هم شکی نیست. در واقع اشتباه اصلی در نوع خبری است که منتشر شده است زیرا این کشف بزرگ، یک رد پای دو انگشتی است که قطعا مربوط به دایناسوری دو پاست. منتها دوپا بودن یک دایناسور ارزش خبری خاصی ایجاد نمیکند، زیرا اغلب دایناسورها دوپا بودند؛ آنچه که مهم است دو انگشتی بودن این ردپاست. بههرحال این خبر چند دست چرخیده و در یکی از این مراحل کلمه دو انگشتی را مترجمی، متوجه نشده و آن را تبدیل به دو پا کرده است. بنابراین کسی که این اشتباه را مرتکب شده و روایت اشتباهی از خبر به وجود آورده، کاشفین این ردپا نیستند، بلکه کسانی هستند که خبرها را بیدقت تغییر میدهند و در فضای مجازی پخش میکنند.
وی افزود: از سال 1354 به بعد، چندین و چند نمونه ردپای دایناسور در جاهای مختلف ایران، کشف، ضبط و گزارش شده است که اغلب دو پا بوده اند. بنابراین وجود سنگواره دایناسورها در ایران مدتهاست که اثبات شده و احتمال کشف سنگوارههای بیشتر نیز وجود دارد. درباره اغلب ردپاهای دایناسورها باید گفت دقیقا نمیتوانیم صاحب ردپا را مشخص کنیم. گرچه گاهی ردپای دایناسورها اسمگذاری هم میشوند (مثلا ردپای سهانگشتی دایناسوری که دکتر نوگل سادات حدود چهل سال پیش در البرز کشف کرده بودند، ایرانوسوریپوس Iranosauripus نام گرفت) اما این اسمها مخصوص خود ردپاست و به موجودی که صاحب ردپاست اطلاق نمیشود، چون نمیدانیم صاحب ردپا دقیقا کدام یک از دایناسورهایی است که سنگواره اسکلت آنها را شناسایی کردهایم. به عبارت دیگر شناسایی و نامگذاری ردپاهای دایناسورها، از نظامی جداگانه پیروی میکند و کسی تلاشنمی کند که مثلا ردپاهای دایناسورهای کشفشده در کرمان را اختصاصا به گروه خانواده ویژهای از دایناسورها مرتبط کند؛ دراغلب موارد همین که بگوییم یک دایناسور دوپا و گوشتخوار مثلا چهار متری یا مثلا یک دایناسور گیاهخوار ده متری صاحب ردپا بوده، نهایت دقت علمی را بهکاربستهایم.
خسروی اظهار داشت: اما این رد پای تازه کشفشده، موردی استثنائی است؛ به لحاظ اینکه اثر دو انگشت در آن دیده میشود که پدیده شایعی در بین دایناسورها نیست؛ بنابراین ممکن است تا حدی دقیقتر مشخصکنیم که احتمالا مربوط به کدام گروه از دایناسورهاست. دوانگشتی بودن این ردپا نشان میدهد که صاحب آن عضو گروهی از دایناسورها بوده انگشت دوم پای خودشان را بالا نگه می داشتند و تنها اثر انگشتان سوم و چهارم روی زمین بهجا میماند. پای دایناسورهای گوشتخوار کاملا شبیه پای پرندههای امروزی بوده است؛ مثلا شبیه پای مرغ خانگی. انگشت اول پای دایناسورهای گوشتخوار و پرندگان (معادل شست پا) کوچک و رو به عقب است و سه انگشت دوم و سوم و چهارم (در دایناسورهای گوشتخوار و اغلب پرندگان امروزی) رو به جلو قرار میگیرند. انگشت دوم پا، در سمت محور میانی بدن دایناسور/پرنده قرار میگیرد و انگشت چهارم به سمت خارج بدن. در گروههایی از دایناسورهای شکارچی، این انگشت دوم روی زمین قرار نمیگرفت بلکه با ناخنی افراشته و روبهبالا میایستاد تا ناخن آن ساییده نشود و تیز بماند. این دایناسورها ردپاهای دوانگشتی دارند، چون فقط انگشتان سوم و چهارم پا روی خاک قرار میگیرند.
خبرگزاری برنا
روایت اشتباه از کشف بقایای دایناسور دو پا!
خبر مطرح شده در مورد «دایناسور دو پا»، اساس صحیح ولی روایت غلطی دارد.
👍1
پارینه/پالئوگرام
روایت اشتباه از کشف بقایای دایناسور دو پا! خبر مطرح شده در مورد «دایناسور دو پا»، اساس صحیح ولی روایت غلطی دارد. http://www.bornanews.ir/fa/tiny/news-587704 عرفان خسروی، دیرینه شناس در گفت و گو با خبرنگار میراث فرهنگی خبرگزاری برنا در مورد کشف بقایای دایناسور…
وی در مورد این کشف به خبرنگار خبرگزاری برنا، گفت: پیش از این نه تنها ردپاهای متعدد دیگری از دایناسورها در ایران کشف شده بود، بلکه در سال ۱۳۸۱ تیمی متشکل از دکتر مجید میرزایی عطاآبادی، من (که در آن زمان هر دو دانشجو بودیم) به همراه دکتر آلکس کلنر و دکتر فابیو مارکو دالاوکیا، موفق شدند برای نخستین بار استخوانها و دندان دایناسور نیز در ایران کشف کنند. بنابراین نه پیدا شدن ردپای دایناسور در ایران کشف تازهای است، نه پیداشدن ردپاهای دوانگشتی در مقیاس جهانی بدیع و بیسابقه است؛ اما کشف ردپای دوانگشتی در ایران، موضوع جالبی است؛ زیرا مهمترین گروه دایناسورهای گوشتخوار که ردپای دو انگشتی داشتند، گروهی هستند که خویشاوندی نزدیکی با پرنده ها دارند و بقایای آنها پیش از این در چین، مغولستان، اروپا و آمریکای شمالی و جنوبی و حتی ماداگاسکار کشف شده بود. خسروی درمورد محل دقیق زندگی این دایناسورگفت: بنده و همکارانم تصور می کردیم که سنگواره این گروه از دایناسورها را باید در ایران داشته باشیم و اکنون این رد پای دو انگشتی فرضیه ما را تقویت میکند و نشان می دهد ایران که در دوره ژوراسیک مجمعالجزایری وسیع در میانه اقیانوس تتیس بوده است، محل تردد نیاکان این دایناسورها بین آسیا و اروپا بوده است. البته این پل فرضی منقطع به صورت جزیرهجزیره بوده اما دایناسورهای پرداری که آثار آنها در آمریکا و آسیا و اروپا کشفشده و اکنون میدانیم در ایران نیز بودهاند، طی میلیونها سال از جزیره ای به جزیره ای دیگر رفتهاند و نخستین پرندگان از نسل همین دایناسورها تکامل یافتند. اکنون پس از میلیونها، رسوبات کف مردابها و سواحل اطراف این جزایر بر اثر فرایندهای کوهزایی ارتفاعگرفته و به شکل کوهستان البرز درآمدهاند و امیدواریم که در آینده سنگواره اسکلت این دایناسورها را نیز بتوانیم در ایران کشف کنیم.
http://www.bornanews.ir/fa/tiny/news-587704
http://www.bornanews.ir/fa/tiny/news-587704
خبرگزاری برنا
روایت اشتباه از کشف بقایای دایناسور دو پا!
خبر مطرح شده در مورد «دایناسور دو پا»، اساس صحیح ولی روایت غلطی دارد.
به_دنبال_دایناسورهای_ایرانی_در_کرمان.pdf
639.9 KB
به دنبال دایناسورهای ایرانی در کرمان
مجید میرزایی عطاآبادی و عرفان خسروی
اطلاعات علمی؛ سال ۱۷، شماره ۴، بهمن ۸۱، صص ۲۲-۲۳
مجید میرزایی عطاآبادی و عرفان خسروی
اطلاعات علمی؛ سال ۱۷، شماره ۴، بهمن ۸۱، صص ۲۲-۲۳
دایناسورهای ایران.pdf
2.1 MB
با دایناسورهای ایران آشنا شوید
عرفان خسروی
دانستنیها، دوره جدید، ۲۸، ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۰، صص ۲۶-۲۹
عرفان خسروی
دانستنیها، دوره جدید، ۲۸، ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۰، صص ۲۶-۲۹
دایناسورها در ایران، سرزمین من.pdf
1.6 MB
پرونده «دایناسورها در ایران»
شامل مطالبی به قلم مجید میرزایی عطاآبادی، عرفان خسروی و مارتین کوندرات
سرزمین من، شماره پیاپی ۵۱، دوره جدید شماره ۳۱، آذر ۱۳۹۲، صص ۳۶-۴۵
شامل مطالبی به قلم مجید میرزایی عطاآبادی، عرفان خسروی و مارتین کوندرات
سرزمین من، شماره پیاپی ۵۱، دوره جدید شماره ۳۱، آذر ۱۳۹۲، صص ۳۶-۴۵
راهنمای_سفر_به_ایران_عصر_دایناسورها.pdf
4.2 MB
راهنمای سفر به ایران عصر دایناسورها
عرفان خسروی
دانستنیها، دوره جدید، ۷۵، ۱۹ اسفند ۱۳۹۱، ۴۰-۴۹
عرفان خسروی
دانستنیها، دوره جدید، ۷۵، ۱۹ اسفند ۱۳۹۱، ۴۰-۴۹
Review_of_the_dinosaur_record_from.pdf
723.9 KB
Review of the dinosaur record from Iran with the denoscription of new material
AWA Kellner, FMD Vecchia, M Mirzaei Ataabadi, HDP Silva, E Khosravi
Riv. Ital. Paleont. Stratigr, vol 118, no 2, pp 261-275
AWA Kellner, FMD Vecchia, M Mirzaei Ataabadi, HDP Silva, E Khosravi
Riv. Ital. Paleont. Stratigr, vol 118, no 2, pp 261-275
طراحی سهل و ممتنع سر کارنوتورِس (Carnotaurus) اثر امیرحسین بهجتی
طراحی سهرخ سر دایناسورها، به ویژه اگر آراسته به شاخ و کاکل باشد، یکی از دشوارترین و پیچیدهترین مراحل طراحی دایناسورهاست، زیرا نیاز به درک فضایی دقیق از حجم جمجمه و آناتومی اجزاء آن دارد؛ ازینرو اغلب نقاشانی که در زمینه پالئوآرت فعالیت میکنند، تنها در کشیدن نیمرخ دایناسورها مهارت دارند.
https://www.instagram.com/p/BWql2x1jJ5k/
طراحی سهرخ سر دایناسورها، به ویژه اگر آراسته به شاخ و کاکل باشد، یکی از دشوارترین و پیچیدهترین مراحل طراحی دایناسورهاست، زیرا نیاز به درک فضایی دقیق از حجم جمجمه و آناتومی اجزاء آن دارد؛ ازینرو اغلب نقاشانی که در زمینه پالئوآرت فعالیت میکنند، تنها در کشیدن نیمرخ دایناسورها مهارت دارند.
https://www.instagram.com/p/BWql2x1jJ5k/
Instagram
Amir Bahjati
Self portrait again :) carnotaurus head #illustration#sketchbook#creature#dinosaur#dino#dinosaurs#dinoart#dinosaurart#paleo#paleontology#paleoart#Jurassic#jurassicpark#jurassicworld#sketch#art#drawing#raptor#trex#tyrannosaurus#jurassicworld2#hunter#battl…
آمونیت پایرایتیشده بزرگ و بسیار سالم
نمونهای بینظیر که هر دوستدار دیرینهشناسی آرزو دارد نمونهای مانند آن داشته باشد
https://www.instagram.com/p/BWqbQtoFcg5/
نمونهای بینظیر که هر دوستدار دیرینهشناسی آرزو دارد نمونهای مانند آن داشته باشد
https://www.instagram.com/p/BWqbQtoFcg5/
Instagram
Fiann
A large and very impressive example of a fossilised pyrite ammonite of the species Crucilobiceras densinodulum from Charmouth, Dorset UK. This is one of the largest and best preserved I have found to date. #fossil #fossils #art #geology #palaeontology #paleontology…
پودوپروتیوس
ترایلوبایتها از کامبرین زیرین (۵۲۱ میلیون سال پیش) تا پایان پرمین (۲۵۲ میلیون سال پیش)، یعنی طی مدتی حدود ۲۷۰ میلیون سال حاکمان اصلی دریاهای زمین بودند و تمام کنامهای اصلی زندگی در دریاها را فتح کرده بودند. تنوع آنها در حدی بود که حدود ۲۵ هزار گونه از آنها تا کنون کشف و ردهبندی شده است.
بهرغم موفقیت آنها در تطابق با انواع زیستبومهای دریایی، سرانجام آخرین ترایلوبایتها در بزرگترین انقراض تاریخ زمین، یعنی ۲۵۲ میلیون سال پیش همراه ۹۰ درصد از جانداران دیگر، منقرض شدند و کنامهای بندپایان در دریاها را به سختپوستان و کلیسرداران واگذاشتند.
این ترایلوبایت با نام Pudoproteus fernglenensis در مکزیک کشفشدهاست (نام علمی این گونه در صفحه اینستاگرام موزه تاریخ طبیعی آمریکا اشتباه نوشته شده است).
https://www.instagram.com/p/BWsuGJQAR5R/
ترایلوبایتها از کامبرین زیرین (۵۲۱ میلیون سال پیش) تا پایان پرمین (۲۵۲ میلیون سال پیش)، یعنی طی مدتی حدود ۲۷۰ میلیون سال حاکمان اصلی دریاهای زمین بودند و تمام کنامهای اصلی زندگی در دریاها را فتح کرده بودند. تنوع آنها در حدی بود که حدود ۲۵ هزار گونه از آنها تا کنون کشف و ردهبندی شده است.
بهرغم موفقیت آنها در تطابق با انواع زیستبومهای دریایی، سرانجام آخرین ترایلوبایتها در بزرگترین انقراض تاریخ زمین، یعنی ۲۵۲ میلیون سال پیش همراه ۹۰ درصد از جانداران دیگر، منقرض شدند و کنامهای بندپایان در دریاها را به سختپوستان و کلیسرداران واگذاشتند.
این ترایلوبایت با نام Pudoproteus fernglenensis در مکزیک کشفشدهاست (نام علمی این گونه در صفحه اینستاگرام موزه تاریخ طبیعی آمریکا اشتباه نوشته شده است).
https://www.instagram.com/p/BWsuGJQAR5R/
Instagram
AMNH
It's time for #TrilobiteTuesday! Trilobites were among the most successful creatures ever to exist on Earth. Their march through evolutionary time began back in the Lower Cambrian, some 521 million years ago, and lasted for nearly 270 million years, until…
دل و روده ترایلوبایت
رد سیاهرنگی که در میانه بدن این ترایلوبایت (موسوم به Meniscopsia کشف شده در یوتا، آمریکای شمالی از رسوبات کامبرین میانی) دیده میشود، آثار فسفاتی به جای مانده از رودهای نسبتا ساده با ده جفت سکوم (caecum، جمع: caeca) جانبی است؛ ساختاری مشابه (گرچه بسیار سادهتر) دستگاه گوارش کلیسرداران امروزی. در نمونههای دیگر این گونه، ادامه روده نیز به وضوح دیده میشود که بدون سکوم تا مخرج (زیر دم) ادامه مییابد. دو لکه فسفاتی روی دم نیز ماهیت فسفاتی دارند و احتمالا ارتباطی با عملکرد دستگاه گوارش داشتهاند؛ گرچه چیستی آنها هنوز معمایی است مبهم.
نکته مهم درباره دستگاه گوارش ترایلوبایتها و اغلب بیمهرگان دیگر این است که (خلاف مهرهداران) دستگاه گوارش آنها در نزدیکی سطح پشتی بدن قرار دارد و دستگاه عصبی در مجاورت سطح شکمی.
https://www.instagram.com/p/BWvICmcgG_W/
رد سیاهرنگی که در میانه بدن این ترایلوبایت (موسوم به Meniscopsia کشف شده در یوتا، آمریکای شمالی از رسوبات کامبرین میانی) دیده میشود، آثار فسفاتی به جای مانده از رودهای نسبتا ساده با ده جفت سکوم (caecum، جمع: caeca) جانبی است؛ ساختاری مشابه (گرچه بسیار سادهتر) دستگاه گوارش کلیسرداران امروزی. در نمونههای دیگر این گونه، ادامه روده نیز به وضوح دیده میشود که بدون سکوم تا مخرج (زیر دم) ادامه مییابد. دو لکه فسفاتی روی دم نیز ماهیت فسفاتی دارند و احتمالا ارتباطی با عملکرد دستگاه گوارش داشتهاند؛ گرچه چیستی آنها هنوز معمایی است مبهم.
نکته مهم درباره دستگاه گوارش ترایلوبایتها و اغلب بیمهرگان دیگر این است که (خلاف مهرهداران) دستگاه گوارش آنها در نزدیکی سطح پشتی بدن قرار دارد و دستگاه عصبی در مجاورت سطح شکمی.
https://www.instagram.com/p/BWvICmcgG_W/
آیا در ایران دایناسور وجود داشته؟
دایناسورهای ایران چه شکلی بودند؟
سخنرانی عرفان خسروی درباره بقایای دایناسورها و گیاهان ژوراسیک ایران، مشهد، ۱۳۸۳
۴۸ مگابایت، ۲۰ دقیقه
https://news.1rj.ru/str/paleogram/264
دایناسورهای ایران چه شکلی بودند؟
سخنرانی عرفان خسروی درباره بقایای دایناسورها و گیاهان ژوراسیک ایران، مشهد، ۱۳۸۳
۴۸ مگابایت، ۲۰ دقیقه
https://news.1rj.ru/str/paleogram/264
Telegram
پالئوگرام
آیا در ایران دایناسور وجود داشته؟
دایناسورهای ایران چه شکلی بودند؟
سخنرانی عرفان خسروی درباره بقایای دایناسورها و گیاهان ژوراسیک ایران، مشهد، ۱۳۸۳
۴۸ مگابایت، ۲۰ دقیقه
t.me/paleogram
t.me/paleon
دایناسورهای ایران چه شکلی بودند؟
سخنرانی عرفان خسروی درباره بقایای دایناسورها و گیاهان ژوراسیک ایران، مشهد، ۱۳۸۳
۴۸ مگابایت، ۲۰ دقیقه
t.me/paleogram
t.me/paleon
آیا کوهها زمانی زیر آب بودند؟
https://www.instagram.com/p/BWyKx8pB-nR/
یکی از بهترین خاطرههای ترویج علمی زندگیام در برنامه چرخ و به لطف سیاوش صفاریانپور رقم خورد که طی چهار هفته پیاپی در آبان و آذر ۹۴ در کنار دکتر مجید میرزایی و دکتر شاهین زمان میهمان چرخ بودم و درباره دیرینهشناسی صحبت کردیم. بعد از این چهار برنامه دفعات دیگری هم میهمان چرخ شدم و موضوع صحبت باز هم پیرامون دیرینهشناسی یا جانورشناسی بود؛ اما آن چهار برنامه پیاپی آغازین مجموعهای بود با هویت یگانه و خط سیری روایی ملهم از برنامهریزی سیاوش که در نقطه مشخصی آغاز میشد، پس از طی مسیری به نقطه عطف میرسید و سرانجام، پایانی نتیجهبخش میپذیرفت. نقطه عطف این مجموعه نیز مستندی بود ده دقیقهای که برای ساخت آن با سیاوش و مجید به معدنی متروک در البرز سفر کردیم و آن روز از مجید و سیاوش بسیار آموختم.
سیاوش هنرمندی خوشسلیقه و کارآزموده و همهفنحریف است، اما از همه مهمتر آدم صبوری است؛ چنانکه همه هنرهایش را به کار گرفت تا از چوب خشکی مثل من، بازی بگیرد، ولی بیهنری بیحد من باعث شد تا نتیجه ده-دوازدهباری که طبق نظمی مشخص، جملههایی را میگفتم و سنگهایی را برمیداشتم و به سویی دیگر نگاه میکردم و چکش را میانداختم و گفتنیها را به پایانمیبردم، مطلوب درنیاید. من سعی میکردم، ولی هربار جایی از کارم میلنگید، باری بیش از حد شل حرف میزدم، بار دیگر لحنم سریع و تند میشد، حمله دیگر سایهای از زبان تاریخی بر فام گفتههایم میافتاد و دفعه بعد، همه چیز خوب بود جز تپقی که بههرحال آمدنی بود. سرانجام سیاوش آخرین حربهاش را برای یاددادن چیزی که بلد نبودم، به کار بست و گفت: فکر کن اگر دیوید اتنبورو بود و میخواست این را بگوید، چه میگفت؛ بعد خودش اتنبورو شد، رفت و روی صخره نشست و جملههایی را که میخواستم بگویم، آنطور گفت که باید. این دفعه فهمیدم، رفتم، گفتم، گرفتیم و شد.
بعد هم طی دو روز تدوین فشرده در کنار منصور نیکخواه، از آنچه ضبط آن بام تا شامی به طول انجامیده بود این ده دقیقه عالی درآمد و در تمام این مدت، ندیدم که خستگی خمی به ابروی سیاوش بیاورد.
پیوند به این مستند و بقیه قسمتهای این برنامه طی چهار هفتهای که در کنار سیاوش درباره سنگوارهها و دیرینهشناسی صحبت کردیم:
goo.gl/nNSFe1
t.me/paleogram/478
https://www.instagram.com/p/BWyKx8pB-nR/
یکی از بهترین خاطرههای ترویج علمی زندگیام در برنامه چرخ و به لطف سیاوش صفاریانپور رقم خورد که طی چهار هفته پیاپی در آبان و آذر ۹۴ در کنار دکتر مجید میرزایی و دکتر شاهین زمان میهمان چرخ بودم و درباره دیرینهشناسی صحبت کردیم. بعد از این چهار برنامه دفعات دیگری هم میهمان چرخ شدم و موضوع صحبت باز هم پیرامون دیرینهشناسی یا جانورشناسی بود؛ اما آن چهار برنامه پیاپی آغازین مجموعهای بود با هویت یگانه و خط سیری روایی ملهم از برنامهریزی سیاوش که در نقطه مشخصی آغاز میشد، پس از طی مسیری به نقطه عطف میرسید و سرانجام، پایانی نتیجهبخش میپذیرفت. نقطه عطف این مجموعه نیز مستندی بود ده دقیقهای که برای ساخت آن با سیاوش و مجید به معدنی متروک در البرز سفر کردیم و آن روز از مجید و سیاوش بسیار آموختم.
سیاوش هنرمندی خوشسلیقه و کارآزموده و همهفنحریف است، اما از همه مهمتر آدم صبوری است؛ چنانکه همه هنرهایش را به کار گرفت تا از چوب خشکی مثل من، بازی بگیرد، ولی بیهنری بیحد من باعث شد تا نتیجه ده-دوازدهباری که طبق نظمی مشخص، جملههایی را میگفتم و سنگهایی را برمیداشتم و به سویی دیگر نگاه میکردم و چکش را میانداختم و گفتنیها را به پایانمیبردم، مطلوب درنیاید. من سعی میکردم، ولی هربار جایی از کارم میلنگید، باری بیش از حد شل حرف میزدم، بار دیگر لحنم سریع و تند میشد، حمله دیگر سایهای از زبان تاریخی بر فام گفتههایم میافتاد و دفعه بعد، همه چیز خوب بود جز تپقی که بههرحال آمدنی بود. سرانجام سیاوش آخرین حربهاش را برای یاددادن چیزی که بلد نبودم، به کار بست و گفت: فکر کن اگر دیوید اتنبورو بود و میخواست این را بگوید، چه میگفت؛ بعد خودش اتنبورو شد، رفت و روی صخره نشست و جملههایی را که میخواستم بگویم، آنطور گفت که باید. این دفعه فهمیدم، رفتم، گفتم، گرفتیم و شد.
بعد هم طی دو روز تدوین فشرده در کنار منصور نیکخواه، از آنچه ضبط آن بام تا شامی به طول انجامیده بود این ده دقیقه عالی درآمد و در تمام این مدت، ندیدم که خستگی خمی به ابروی سیاوش بیاورد.
پیوند به این مستند و بقیه قسمتهای این برنامه طی چهار هفتهای که در کنار سیاوش درباره سنگوارهها و دیرینهشناسی صحبت کردیم:
goo.gl/nNSFe1
t.me/paleogram/478
Instagram
Erfan Khosravi
آیا کوهها زمانی زیر آب بودند؟ یکی از بهترین خاطرههای ترویج علمی زندگیام در برنامه چرخ و به لطف سیاوش صفاریانپور رقم خورد که طی چهار هفته پیاپی در آبان و آذر ۹۴ در کنار دکتر مجید میرزایی و دکتر شاهین زمان میهمان چرخ بودم و درباره دیرینهشناسی صحبت کردیم.…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند کوتاهی از سیاوش صفاریانپور درباره دیرینهشناسی
#چرخ
تدوین: منصور نیکخواه
با حضور مجید میرزایی عطاآبادی و عرفان خسروی
t.me/paleogram/477
#چرخ
تدوین: منصور نیکخواه
با حضور مجید میرزایی عطاآبادی و عرفان خسروی
t.me/paleogram/477
«حماسه سوسک حمام» یا چرا «ستاد مبارزه با چرندیات» چرند میگوید؟
عرفان خسروی | منتشرشده در مجله دانستنیها، ۱۰ خرداد ۱۳۹۳، بازنویسیشده برای بازنشر در کانال پالئوگرام
http://telegra.ph/Paleogram-07-21
عرفان خسروی | منتشرشده در مجله دانستنیها، ۱۰ خرداد ۱۳۹۳، بازنویسیشده برای بازنشر در کانال پالئوگرام
http://telegra.ph/Paleogram-07-21
Telegraph
«حماسه سوسک حمام» یا چرا «ستاد مبارزه با چرندیات» چرند میگوید؟
۱- چند روز پیش یکی از دوستان ویدئویی برایم فرستاد درباره «سوسک» که یکی از صفحات مدعی مبارزه با شبهعلم زیرنویس و منتشر کرده بود (نسخه زیرنویسشده goo.gl/ZJFPZO و نسخه اصلی goo.gl/4aa4Lu). این ویدئو از شبکه ABC پخششده و نسخه زیرنویسشده آن تا این لحظه ۲۷۳۰…
👍4
Forwarded from محمد کرامالدینی
محمد کرامالدینی
در دنیای علم امروز وضعیت چنان است که حتی اگر کسی اشارهای به «ژنهای خوب» بکند، به او آن خواهد رسید که به جیمز واتسون رسید:
جیمز واتسون را همهٔ کسانی که چند کلاس درس خواندهاند، میشناسند. او یکی از کاشفان مولکول DNA است که برای این کشف جوایز بسیاری از جمله جایزهٔ نوبل را گرفته است. بیگمان میتوان جیمز واتسون را یکی ار تأثیرگذارترین افراد جامعهٔ بشری دانست.
اما سال ۲۰۰۷ سال خوبی برای این دانشمند برجسته نبود. او به علت جملهای که در مصاحبه با هفتهنامهٔ بریتانیایی ساندی تایمز بر زبان رانده بود، مورد غضب جامعهٔ علمی قرار گرفت، کار و درآمد خود را از دست داد، سخنرانیهای او یکی پس از دیگری لغو شد و مجبور به خانهنشینی شد. اگر چه او سپس برای گفتن این جمله عذرخواهی کرد، اما این عذرخواهی سودی نبخشید، به گونهای که در سال ۲۰۱۴ مجبور شد جایزهٔ نوبل خود را به حراج بگذارد. آن جمله چنین بود:
«... افریقا آیندهٔ روشنی ندارد؛ چون ما فکر میکنیم آنها هم از نظر هوشی در سطح ما هستند. البته این رویای خوبی است که فکر کنیم همه انسانها مانند هم هستند؛ اما رویای خوب و شیرین با واقعیت تفاوت دارد... اصلاً هر کس که کارمند سیاه پوست داشته باشد، حرف مرا تأیید میکند...»!
در جامعهٔ علمی جهان وضعیت چنین است؛ در جامعهٔ ما وضعیت چگونه است؟ در چند روز آینده مشخص خواهد شد.
در دنیای علم امروز وضعیت چنان است که حتی اگر کسی اشارهای به «ژنهای خوب» بکند، به او آن خواهد رسید که به جیمز واتسون رسید:
جیمز واتسون را همهٔ کسانی که چند کلاس درس خواندهاند، میشناسند. او یکی از کاشفان مولکول DNA است که برای این کشف جوایز بسیاری از جمله جایزهٔ نوبل را گرفته است. بیگمان میتوان جیمز واتسون را یکی ار تأثیرگذارترین افراد جامعهٔ بشری دانست.
اما سال ۲۰۰۷ سال خوبی برای این دانشمند برجسته نبود. او به علت جملهای که در مصاحبه با هفتهنامهٔ بریتانیایی ساندی تایمز بر زبان رانده بود، مورد غضب جامعهٔ علمی قرار گرفت، کار و درآمد خود را از دست داد، سخنرانیهای او یکی پس از دیگری لغو شد و مجبور به خانهنشینی شد. اگر چه او سپس برای گفتن این جمله عذرخواهی کرد، اما این عذرخواهی سودی نبخشید، به گونهای که در سال ۲۰۱۴ مجبور شد جایزهٔ نوبل خود را به حراج بگذارد. آن جمله چنین بود:
«... افریقا آیندهٔ روشنی ندارد؛ چون ما فکر میکنیم آنها هم از نظر هوشی در سطح ما هستند. البته این رویای خوبی است که فکر کنیم همه انسانها مانند هم هستند؛ اما رویای خوب و شیرین با واقعیت تفاوت دارد... اصلاً هر کس که کارمند سیاه پوست داشته باشد، حرف مرا تأیید میکند...»!
در جامعهٔ علمی جهان وضعیت چنین است؛ در جامعهٔ ما وضعیت چگونه است؟ در چند روز آینده مشخص خواهد شد.
لیوبا، بچه ماموت بداقبال
لیوبا بچه ماموتی بود که ۴۲ هزار سال پیش در یک ماهگی مرد و تاکنون سالمترین نمونه کشفشده از ماموتهای پشمالو بودهاست.
کتاسکن کامل بدن لیوبا که اخیرا انجام شده، نشان میدهد خرطوم، نای و شش این بچه ماموت انباشته از رسوبات است.
محتملترین فرضیه برای علت مرگ لیوبا این است که یخ زیر پای لیوبا شکسته که منجر به سقوط او درون آبهای سرد و تاریک و گلآلوده شده و بر اثر خفگی با گل مرده است. این اسکنها به علاوه ردی از کانیهای غنی از آهن روی صورت و درون شش لیوبا نشان میدهند؛ کانیهایی که در محیطهای کماکسیژن مثل بستر دریاچهها رسوب میکنند.
بهندرت میتوان پرده از راز مرگ سنگوارهها برداشت، بهخصوص اگر صاحب سنگواره جانوری باشد که اکنون منقرض شدهاست. در مورد لیوبا این امکان به لطف حفظشدگی خوب و با کمک روشهای مطالعه غیرتخریبی (کتاسکن) پیدا شد.
طول تصویر: ۶۵ سانتیمتر
https://www.instagram.com/p/BW53H-Sg5dR/
لیوبا بچه ماموتی بود که ۴۲ هزار سال پیش در یک ماهگی مرد و تاکنون سالمترین نمونه کشفشده از ماموتهای پشمالو بودهاست.
کتاسکن کامل بدن لیوبا که اخیرا انجام شده، نشان میدهد خرطوم، نای و شش این بچه ماموت انباشته از رسوبات است.
محتملترین فرضیه برای علت مرگ لیوبا این است که یخ زیر پای لیوبا شکسته که منجر به سقوط او درون آبهای سرد و تاریک و گلآلوده شده و بر اثر خفگی با گل مرده است. این اسکنها به علاوه ردی از کانیهای غنی از آهن روی صورت و درون شش لیوبا نشان میدهند؛ کانیهایی که در محیطهای کماکسیژن مثل بستر دریاچهها رسوب میکنند.
بهندرت میتوان پرده از راز مرگ سنگوارهها برداشت، بهخصوص اگر صاحب سنگواره جانوری باشد که اکنون منقرض شدهاست. در مورد لیوبا این امکان به لطف حفظشدگی خوب و با کمک روشهای مطالعه غیرتخریبی (کتاسکن) پیدا شد.
طول تصویر: ۶۵ سانتیمتر
https://www.instagram.com/p/BW53H-Sg5dR/
Instagram
داستان باخه مهربان
و تأملاتی درباره ارزشها و ضدارزشها در دنیای انسانها
یکی از نادرستترین باورهای رایج میان مردم که از نادانی عمیق نسبت به واقعیات طبیعی و خوی انسانمحورانه ما سرچشمه میگیرد، این پندار است که جانوران، خصوص جانورانی که کمتر به ما شبیه هستند، بهرهای از «احساس» ندارند. سپس از همین باور ناحق نتیجه میگیریم که جانوران حقی چندان از زندگی در این جهان ندارند. در چهارچوب چنین باوری احساسات رقیق، ارزش هستند و متعلق به عالم انسانی و تنها احساسات درشت، یعنی خشم و نفرت و شهوت و حسادت و مانند اینها، صفت حیوانی میگیرند. ما خیال میکنیم انسانیت یعنی مهربانی و لطف و خوبی، زیرا حیوانات از این صفات بیبهره ماندهاند.
اما واقعیت از نگاه علم چیز دیگری است: جانوران، هرآنچه دارند و ندارند، جز احساسات و هیجانات نیست و در عالم ما انسانها نیز، هرآنچه احساسات هست و نیست، مردهریگ ما از دنیای جانوران است. از خشم بگیرید تا مهربانی، از مهر مادری تا عطوفت نسبت به خردسالان، از میل به حیلهگری تا تنفر از دروغ! همه اینها از همان سازوکاری در مغز ما پیروی میکنند که در مغز جانوران دیگر نیز هست. حتی بخش بزرگی از آنچه که ما «عقل» مینامیم، سازوکاری مبتنی بر همین احساسات و هیجانات دارد. چیزی که سربهسر مشترک میان عالم انسان و غیرانسان است، نه لزوما مبنای ارزشهای اخلاقی میتواند باشد و نه ضداخلاق.
تنها چیزی که شاید و تنها شاید، برای ما انسانها ویژه باشد، زبان است؛ زبانی که ابزار انتقال تجربههای ماست و نیز پایهای برای حساب و کتابهای پیچیدهتر از قبیل ریاضی و منطق و فلسفه و علم و اخلاق و قانون. ابزارهایی که برای زندگی بهرهمندتر از دل زبان بیرون کشیدهایم و تصور میکنیم اینها لابد همیشه بر حق و راستی دلالت دارند.
منتها عریانی این ابزارهای زبانی چه زمانی آشکار میشود؟ وقتی که میبینیم زبان و ابزارهای برآمده از آن، یکسره دستخوش هدایت همان دنیای احساسات هستند. فلسفههای باطل و منطقهای دروغ، اخلاقهای خودمحور و قانونهای ظالمانه، باورهای فاسد و علمهای نادرست، همه در عالم واقع، محصول غالب و معمول دنیای ما انسانها هستند. حتی اخلاق و قانون هم برای بهره بهینه ما از زندگی اجتماعی بافتهشدهاند. حقیقت این است که ما هم حیواناتی هستیم، مثل باقی، گاهی مهربان و رئوف، اما اغلب سنگدل و بیرحم. برای سنگدلیهای خود نیز همیشه توجیههایی داریم از قبیل خیر بزرگتر و مصلحت اهم.
پس اگر، حتی اخلاق، مبنایی ندارد به جز خیر و صلاحی که متوجه ماست، چرا باید نگران طبیعت و جانوران و دیگر ساکنان این سیاره باشیم؟
پاسخش در همین چند لحظهای است که باخهای دیگری را از وارونگی منتهی به مرگی تدریجی و دردناک، میرهاند. دنیای حیوانات، بیزبان و بیقانون و بیاخلاق، یکسره برپایه احساسات و هیجانات است و مبنای این احساسات و هیجانات نیز، انتخاب طبیعی است که طی چهار و نیم میلیارد سال، همه چیز را برای بقا سازگاری بخشیده است. حیوانات و ما، مهربانیم، تنها به این خاطر که انتخاب طبیعی این را برای ما برگزیده تا بخت بقای همه، کمی بیشتر شود.
هر اندازه که بیشتر طبیعت را مطالعه میکنیم، بیشتر به این حقیقت پی میبریم که ما هم مانند دیگر جانوران، دستخوش سازوکار احساساتیم و معلول نظام بقا و فنایی که امروز نامش را انتخاب طبیعی گذاشتهایم. به علاوه هر روز بیشتر از پیش متوجه خطری میشویم که خودمان برای زمین و ساکنان آن و البته برای بقای خودمان ساختهایم. ما باید با همسایگان و خویشاوندان زبانبسته خود در زمین مهربان باشیم، نه صرفا به خاطر اخلاق، که به مصلحت بقای خودمان!
#مهربان_باشیم
#حیوانات_را_میازاریم
#مارمولک_سمی_نیست
#حیوانات_جان_دارند
https://www.instagram.com/p/BW-WIrUhT8e/
و تأملاتی درباره ارزشها و ضدارزشها در دنیای انسانها
یکی از نادرستترین باورهای رایج میان مردم که از نادانی عمیق نسبت به واقعیات طبیعی و خوی انسانمحورانه ما سرچشمه میگیرد، این پندار است که جانوران، خصوص جانورانی که کمتر به ما شبیه هستند، بهرهای از «احساس» ندارند. سپس از همین باور ناحق نتیجه میگیریم که جانوران حقی چندان از زندگی در این جهان ندارند. در چهارچوب چنین باوری احساسات رقیق، ارزش هستند و متعلق به عالم انسانی و تنها احساسات درشت، یعنی خشم و نفرت و شهوت و حسادت و مانند اینها، صفت حیوانی میگیرند. ما خیال میکنیم انسانیت یعنی مهربانی و لطف و خوبی، زیرا حیوانات از این صفات بیبهره ماندهاند.
اما واقعیت از نگاه علم چیز دیگری است: جانوران، هرآنچه دارند و ندارند، جز احساسات و هیجانات نیست و در عالم ما انسانها نیز، هرآنچه احساسات هست و نیست، مردهریگ ما از دنیای جانوران است. از خشم بگیرید تا مهربانی، از مهر مادری تا عطوفت نسبت به خردسالان، از میل به حیلهگری تا تنفر از دروغ! همه اینها از همان سازوکاری در مغز ما پیروی میکنند که در مغز جانوران دیگر نیز هست. حتی بخش بزرگی از آنچه که ما «عقل» مینامیم، سازوکاری مبتنی بر همین احساسات و هیجانات دارد. چیزی که سربهسر مشترک میان عالم انسان و غیرانسان است، نه لزوما مبنای ارزشهای اخلاقی میتواند باشد و نه ضداخلاق.
تنها چیزی که شاید و تنها شاید، برای ما انسانها ویژه باشد، زبان است؛ زبانی که ابزار انتقال تجربههای ماست و نیز پایهای برای حساب و کتابهای پیچیدهتر از قبیل ریاضی و منطق و فلسفه و علم و اخلاق و قانون. ابزارهایی که برای زندگی بهرهمندتر از دل زبان بیرون کشیدهایم و تصور میکنیم اینها لابد همیشه بر حق و راستی دلالت دارند.
منتها عریانی این ابزارهای زبانی چه زمانی آشکار میشود؟ وقتی که میبینیم زبان و ابزارهای برآمده از آن، یکسره دستخوش هدایت همان دنیای احساسات هستند. فلسفههای باطل و منطقهای دروغ، اخلاقهای خودمحور و قانونهای ظالمانه، باورهای فاسد و علمهای نادرست، همه در عالم واقع، محصول غالب و معمول دنیای ما انسانها هستند. حتی اخلاق و قانون هم برای بهره بهینه ما از زندگی اجتماعی بافتهشدهاند. حقیقت این است که ما هم حیواناتی هستیم، مثل باقی، گاهی مهربان و رئوف، اما اغلب سنگدل و بیرحم. برای سنگدلیهای خود نیز همیشه توجیههایی داریم از قبیل خیر بزرگتر و مصلحت اهم.
پس اگر، حتی اخلاق، مبنایی ندارد به جز خیر و صلاحی که متوجه ماست، چرا باید نگران طبیعت و جانوران و دیگر ساکنان این سیاره باشیم؟
پاسخش در همین چند لحظهای است که باخهای دیگری را از وارونگی منتهی به مرگی تدریجی و دردناک، میرهاند. دنیای حیوانات، بیزبان و بیقانون و بیاخلاق، یکسره برپایه احساسات و هیجانات است و مبنای این احساسات و هیجانات نیز، انتخاب طبیعی است که طی چهار و نیم میلیارد سال، همه چیز را برای بقا سازگاری بخشیده است. حیوانات و ما، مهربانیم، تنها به این خاطر که انتخاب طبیعی این را برای ما برگزیده تا بخت بقای همه، کمی بیشتر شود.
هر اندازه که بیشتر طبیعت را مطالعه میکنیم، بیشتر به این حقیقت پی میبریم که ما هم مانند دیگر جانوران، دستخوش سازوکار احساساتیم و معلول نظام بقا و فنایی که امروز نامش را انتخاب طبیعی گذاشتهایم. به علاوه هر روز بیشتر از پیش متوجه خطری میشویم که خودمان برای زمین و ساکنان آن و البته برای بقای خودمان ساختهایم. ما باید با همسایگان و خویشاوندان زبانبسته خود در زمین مهربان باشیم، نه صرفا به خاطر اخلاق، که به مصلحت بقای خودمان!
#مهربان_باشیم
#حیوانات_را_میازاریم
#مارمولک_سمی_نیست
#حیوانات_جان_دارند
https://www.instagram.com/p/BW-WIrUhT8e/
Instagram
Erfan Khosravi
داستان باخه مهربان یکی از نادرستترین باورهای رایج میان مردم که از نادانی عمیق نسبت به واقعیات طبیعی و خوی انسانمحورانه ما سرچشمه میگیرد، این پندار است که جانوران، خصوص جانورانی که کمتر به ما شبیه هستند، بهرهای از «احساس» ندارند. سپس از همین باور ناحق…