Forwarded from عجائبالمخلوقات (Erfan Khosravi)
تولید شماره یکم پادکست عجایبالمخلوقات
قسمت یکم ضبط شده و مشغول تدوین آن هستیم. در اولین قسمت سراغ اشکالات علمی کتابهای درسی رفتهایم. به تدریج پنبه خیلیها را خواهیم زد. آماده باشید!
https://www.instagram.com/p/BaPdEfIhV9J/
قسمت یکم ضبط شده و مشغول تدوین آن هستیم. در اولین قسمت سراغ اشکالات علمی کتابهای درسی رفتهایم. به تدریج پنبه خیلیها را خواهیم زد. آماده باشید!
https://www.instagram.com/p/BaPdEfIhV9J/
Instagram
Erfan Khosravi
تولید شماره یکم پادکست عجایبالمخلوقات @aja.max در کنار عطا کالیراد @diemeistersinger قسمت یکم ضبط شده و مشغول تدوین آن هستیم. در اولین قسمت سراغ اشکالات علمی کتابهای درسی رفتهایم. به تدریج پنبه خیلیها را خواهیم زد. آماده باشید! t.me/ajamax
کرم پروانهای که دست تکامل به او برای گریز از منقار حریص پرندگان گرسنه، دمی بخشیده چون سر افعی
https://www.instagram.com/p/BaP-VG5nxTx/
https://www.instagram.com/p/BaP-VG5nxTx/
Instagram
9GAG: Go Fun The World
Why turn into a moth if you can be a snake. - - 📷Mark Bowler | YT - - #9gag #snake #caterpillar #ElephantHawkMoth #natureislit
تنبلها به ما میگویند چرا نظریه انتخاب طبیعی صحیح است
امروز #روز_جهانی_تنبل است. این روز را به خودم و باقی تنبلهای عالم تبریک عرض میکنم. روزتان مبارک!
این سینگی است؛ بچهتنبل عروسکی بومی خانه ما که چندان علاقهای ندارد مثل تنبلهای راستین، از جایی آویزان باشد. وقتی ترغیبش کردم برای انداختن عکسی، چند لحظه آویخته بماند، اهل خانه معترض شدند که این مصداق کودکآزاری است و سینگی هم بیدرنگ هبوط کرد.
در تصویر بعد تنوع ریختی مجراهای نیمدایرهای گوش میانی چند گونه پستاندار مختلف را میبینید. ردیف بالا که محصور در مستطیلی است، شکل مجراهای نیمدایره چند فرد مختلف از گونهای تنبل است که بختانه از میان جمعیتی بزرگ انتخاب شدهاند. ردیفهای بعد همین ساختار را در افراد بختانهگزیده گونهای مورچهخوار، گونهای آرمادیلو و گونهای سنجاب نشان میدهد.
اگر به دقت به ریخت مجراهای نیمدایره تنبل و بقیه گونهها نگاه کنید، میبینید که تفاوتهای فردی این ساختار در تنبل، بسیار زیاد است؛ اما در گونههای دیگر همه افراد شکل یکسانی دارند. به زبان آمار، واریانس یا وردایی این ساختار در تنبل زیاد است و در بقیه گونهها اندک.
آنچه که واریانس صفتی را در افراد گونهای کاهش میدهد، انتخاب طبیعی است؛ مشروط بر اینکه آن ساختار نقشی حیاتی در زندگی افراد آن گونه بازی کند. مجراهای نیمدایره در مهرهداران خشکیزی مسئول درک حرکت سر و بدن در سه محور مکان هستند و به حفظ تعادل کمک میکنند، بنابراین تحت انتخاب طبیعی شدید، هرگونه انحراف از میانه از جمعیت حذف میشود. اما تنبلها همیشه آویزان هستند و نیازی به تلاش فعالانه برای حفظ تعادل ندارند، بنابراین انتخاب طبیعی ریختهای چولیده مجراهای گوش میانی آنها را حذف نمیکند و وردایی این صفت در جمعیت به تدریج و با بروز جهشهای بیشتر، افزایش مییابد.
http://telegra.ph/Paleogram-10-20
امروز #روز_جهانی_تنبل است. این روز را به خودم و باقی تنبلهای عالم تبریک عرض میکنم. روزتان مبارک!
این سینگی است؛ بچهتنبل عروسکی بومی خانه ما که چندان علاقهای ندارد مثل تنبلهای راستین، از جایی آویزان باشد. وقتی ترغیبش کردم برای انداختن عکسی، چند لحظه آویخته بماند، اهل خانه معترض شدند که این مصداق کودکآزاری است و سینگی هم بیدرنگ هبوط کرد.
در تصویر بعد تنوع ریختی مجراهای نیمدایرهای گوش میانی چند گونه پستاندار مختلف را میبینید. ردیف بالا که محصور در مستطیلی است، شکل مجراهای نیمدایره چند فرد مختلف از گونهای تنبل است که بختانه از میان جمعیتی بزرگ انتخاب شدهاند. ردیفهای بعد همین ساختار را در افراد بختانهگزیده گونهای مورچهخوار، گونهای آرمادیلو و گونهای سنجاب نشان میدهد.
اگر به دقت به ریخت مجراهای نیمدایره تنبل و بقیه گونهها نگاه کنید، میبینید که تفاوتهای فردی این ساختار در تنبل، بسیار زیاد است؛ اما در گونههای دیگر همه افراد شکل یکسانی دارند. به زبان آمار، واریانس یا وردایی این ساختار در تنبل زیاد است و در بقیه گونهها اندک.
آنچه که واریانس صفتی را در افراد گونهای کاهش میدهد، انتخاب طبیعی است؛ مشروط بر اینکه آن ساختار نقشی حیاتی در زندگی افراد آن گونه بازی کند. مجراهای نیمدایره در مهرهداران خشکیزی مسئول درک حرکت سر و بدن در سه محور مکان هستند و به حفظ تعادل کمک میکنند، بنابراین تحت انتخاب طبیعی شدید، هرگونه انحراف از میانه از جمعیت حذف میشود. اما تنبلها همیشه آویزان هستند و نیازی به تلاش فعالانه برای حفظ تعادل ندارند، بنابراین انتخاب طبیعی ریختهای چولیده مجراهای گوش میانی آنها را حذف نمیکند و وردایی این صفت در جمعیت به تدریج و با بروز جهشهای بیشتر، افزایش مییابد.
http://telegra.ph/Paleogram-10-20
Telegraph
تنبلها به ما میگویند چرا نظریه انتخاب طبیعی صحیح است
امروز #روز_جهانی_تنبل است. این روز را به خودم و باقی تنبلهای عالم تبریک عرض میکنم. روزتان مبارک!
مشکلات فراریاضیاتی ببرها
حتما میدانید که راهراههای بدن ببرها منحصر به فرد است، مثل اثر انگشت آدمها. یعنی نمیتوانید هیچ دو ببری پیدا کنید که راهراههای بدن آنها مثل هم باشد. این انحصار به فرد، نه تنها میان ببرهای عصر حاضر، بلکه احتمالا میان ببرهای اعصار گذشته نیز وجود داشته است. یعنی از نظر احتمالات و ژنتیک، تفاوتی نمیکند ببری که قرار است راهراههای منحصر به فردی داشته باشد، الان به دنیا آمده باشد یا هزار سال پیش. منحصر به فرد، منحصر به فرد است، تکرارنشدنی و یکتا، درست مثل اثر انگشت آدمها.
http://telegra.ph/Paleogram-10-21
حتما میدانید که راهراههای بدن ببرها منحصر به فرد است، مثل اثر انگشت آدمها. یعنی نمیتوانید هیچ دو ببری پیدا کنید که راهراههای بدن آنها مثل هم باشد. این انحصار به فرد، نه تنها میان ببرهای عصر حاضر، بلکه احتمالا میان ببرهای اعصار گذشته نیز وجود داشته است. یعنی از نظر احتمالات و ژنتیک، تفاوتی نمیکند ببری که قرار است راهراههای منحصر به فردی داشته باشد، الان به دنیا آمده باشد یا هزار سال پیش. منحصر به فرد، منحصر به فرد است، تکرارنشدنی و یکتا، درست مثل اثر انگشت آدمها.
http://telegra.ph/Paleogram-10-21
Telegraph
مشکلات فراریاضیاتی ببرها
حتما میدانید که راهراههای بدن ببرها منحصر به فرد است، مثل اثر انگشت آدمها. یعنی نمیتوانید هیچ دو ببری پیدا کنید که راهراههای بدن آنها مثل هم باشد. این انحصار به فرد، نه تنها میان ببرهای عصر حاضر، بلکه احتمالا میان ببرهای اعصار گذشته نیز وجود داشته…
در حاشیه «ببرهای لوزانف» و طفلهای از شیر گرفته...
درست یک سال پیش مطلبی علمی-تخیلی و طنز نوشتم به نام «مشکلات فراریاضیاتی ببرها» و آن را اولین بار در فیسبوک منتشر کردم. این مطلب مدتی بعد در تارنمای موضوع آزاد نیز بازنشر شد. به دلایلی که خواهید دید، تصور میکنم انتشار چنین متنی در فیسبوک اهمیت بسیار بیشتری نسبت به تارنماهای دیگر مثل موضوع آزاد دارد.
http://telegra.ph/Paleogram-10-21-2
درست یک سال پیش مطلبی علمی-تخیلی و طنز نوشتم به نام «مشکلات فراریاضیاتی ببرها» و آن را اولین بار در فیسبوک منتشر کردم. این مطلب مدتی بعد در تارنمای موضوع آزاد نیز بازنشر شد. به دلایلی که خواهید دید، تصور میکنم انتشار چنین متنی در فیسبوک اهمیت بسیار بیشتری نسبت به تارنماهای دیگر مثل موضوع آزاد دارد.
http://telegra.ph/Paleogram-10-21-2
Telegraph
در حاشیه «ببرهای لوزانف» و طفلهای از شیر گرفته...
درست یک سال پیش مطلبی علمی-تخیلی و طنز نوشتم به نام «مشکلات فراریاضیاتی ببرها» و آن را اولین بار در فیسبوک منتشر کردم. این مطلب مدتی بعد در تارنمای موضوع آزاد نیز بازنشر شد. به دلایلی که خواهید دید، تصور میکنم انتشار چنین متنی در فیسبوک اهمیت بسیار بیشتری…
روزی که به آن نیاز داریم... یا چرا باید درباره روز ملی سنگواره بیاندیشیم؟
عرفان خسروی | منتشرشده در مجله دانستنیها، شماره ۱۹۰، ۲۹ مهر ۱۳۹۶، صفحه ۱۱
به همت انجمن دیرینهشناسی ایران، روز سوم آبان به عنوان روز ملی فسیل نامگذاری شد. نشان این روز را نیز بر اساس سنگواره بازوپایی به نام Jafarirhynchus alatus طراحی کردند که در دوره سیلورین میزیسته و سنگواره آن در سازند بوقو در حوالی کاشمر کشف شده است. نام سرده این سنگواره (Jafarirhynchus) به افتخار زندهیاد پروفسور محمدعلی جعفریان، استاد فقید دیرینهشناسی دانشگاه اصفهان انتخاب شده است و صفت گونهای (alatus) آن، به معنی بالدار است؛ بالهایی که بیشباهت به بالهای نماد ملی فرهوهر نیست.
http://telegra.ph/Paleogram-10-21-5
عرفان خسروی | منتشرشده در مجله دانستنیها، شماره ۱۹۰، ۲۹ مهر ۱۳۹۶، صفحه ۱۱
به همت انجمن دیرینهشناسی ایران، روز سوم آبان به عنوان روز ملی فسیل نامگذاری شد. نشان این روز را نیز بر اساس سنگواره بازوپایی به نام Jafarirhynchus alatus طراحی کردند که در دوره سیلورین میزیسته و سنگواره آن در سازند بوقو در حوالی کاشمر کشف شده است. نام سرده این سنگواره (Jafarirhynchus) به افتخار زندهیاد پروفسور محمدعلی جعفریان، استاد فقید دیرینهشناسی دانشگاه اصفهان انتخاب شده است و صفت گونهای (alatus) آن، به معنی بالدار است؛ بالهایی که بیشباهت به بالهای نماد ملی فرهوهر نیست.
http://telegra.ph/Paleogram-10-21-5
Telegraph
روزی که به آن نیاز داریم... یا چرا باید درباره روز ملی سنگواره بیاندیشیم؟
ایران عزیز ما صاحب برخی از غنیترین و درعینحال بکرترین مناطق سنگوارهای جهان است. طی پانزده سال اخیر که کمابیش در رشته دیرینهشناسی مشغول کسب تجربه و کند و کاو و پژوهش بودم، این جمله را از زبان بسیارانی شنیدم که ایران بهشت زمینشناسان است و اغلب ایشان که…
پارینه/پالئوگرام
روزی که به آن نیاز داریم... یا چرا باید درباره روز ملی سنگواره بیاندیشیم؟ عرفان خسروی | منتشرشده در مجله دانستنیها، شماره ۱۹۰، ۲۹ مهر ۱۳۹۶، صفحه ۱۱ به همت انجمن دیرینهشناسی ایران، روز سوم آبان به عنوان روز ملی فسیل نامگذاری شد. نشان این روز را نیز بر…
روزی که به آن نیاز داریم.pdf
824.6 KB
روزی که به آن نیاز داریم... یا چرا باید درباره روز ملی سنگواره بیاندیشیم؟
عرفان خسروی | منتشرشده در مجله دانستنیها، شماره ۱۹۰، ۲۹ مهر ۱۳۹۶، صفحه ۱۱
عرفان خسروی | منتشرشده در مجله دانستنیها، شماره ۱۹۰، ۲۹ مهر ۱۳۹۶، صفحه ۱۱
پارینه/پالئوگرام
روزی که به آن نیاز داریم... یا چرا باید درباره روز ملی سنگواره بیاندیشیم؟ عرفان خسروی | منتشرشده در مجله دانستنیها، شماره ۱۹۰، ۲۹ مهر ۱۳۹۶، صفحه ۱۱ به همت انجمن دیرینهشناسی ایران، روز سوم آبان به عنوان روز ملی فسیل نامگذاری شد. نشان این روز را نیز بر…
روز بینالمللی سنگواره و ناکارآمدیهایی که هنوز وجود دارند
دکتر مجید میرزایی عطاآبادی
این یادداشتی است که آبان ماه سال گذشته به مناسب روز سنگواره در دانستنیها منتشر شده بود. اکنون پس از یک سال آرزوی ما برآورده شده و به استقبال نخستین روز ملی سنگواره میرویم، اما آیا ناکارآمدیهایی که یک سال پیش احساس میکردیم، اکنون مرتفع شدهاند؟
http://telegra.ph/Paleogram-10-22
دکتر مجید میرزایی عطاآبادی
این یادداشتی است که آبان ماه سال گذشته به مناسب روز سنگواره در دانستنیها منتشر شده بود. اکنون پس از یک سال آرزوی ما برآورده شده و به استقبال نخستین روز ملی سنگواره میرویم، اما آیا ناکارآمدیهایی که یک سال پیش احساس میکردیم، اکنون مرتفع شدهاند؟
http://telegra.ph/Paleogram-10-22
Telegraph
روز بینالمللی سنگواره و ناکارآمدیهایی که هنوز وجود دارند
این یادداشتی است که آبان ماه سال گذشته به مناسب روز سنگواره در دانستنیها منتشر شده بود. اکنون پس از یک سال آرزوی ما برآورده شده و به استقبال نخستین روز ملی سنگواره میرویم، اما آیا ناکارآمدیهایی که یک سال پیش احساس میکردیم، اکنون مرتفع شدهاند؟ سنگوارهها…
مروجان عزیز علم! این جملهای که برای پرهیز از دردسر به کار میبرید، نادرست است:
«انسان از نسل میمون نیست، بلکه نیای مشترکی با میمون دارد».
لطفا بیشتر از این به کارش نبرید!
با تشکر
t.me/paleogram
«انسان از نسل میمون نیست، بلکه نیای مشترکی با میمون دارد».
لطفا بیشتر از این به کارش نبرید!
با تشکر
t.me/paleogram
👍4
پارینه/پالئوگرام
مروجان عزیز علم! این جملهای که برای پرهیز از دردسر به کار میبرید، نادرست است: «انسان از نسل میمون نیست، بلکه نیای مشترکی با میمون دارد». لطفا بیشتر از این به کارش نبرید! با تشکر t.me/paleogram
آیا انسان از نسل میمون تکامل یافته است؟
بارها و بارها شنیدهایم که مدافعان نظریه تکامل، برای دفاع از این نظریه نزد افکار سنتی و پرهیز از دردسر، با ذکر چنین عبارتی از بلا گریختهاند:
«این که میگویند انسان از نسل میمون تکامل یافته، درست نیست؛ بلکه انسان و میمون از نیایی مشترک تکامل یافتهاند». چنین جملهای ممکن است معانی مختلفی در ذهن مخاطبان تداعی کند؛ گرچه همه آنها نادرست هستند.
واقعیت این است که هیچکدام از گونههای امروزی میمونها (چه انواع دمدار و چه میمونهای بیدم) نیای انسانها نیستند، زیرا همین امروز مشغول معاش اند و با موجودات چند میلیون سال پیش تفاوت دارند؛ اما موجودی که نیای مشترک انسان و شمپانزه (احتمالا نزدیکترین خویشاوند زنده انسان) بوده، طبق هر تعریف عرفی یا علمی، میمون به حساب میآید. این میمون که نیای مشترک انسان و شمپانزه بوده، واجد همه ویژگیهای مشترک میان انسان و شمپانزه بوده، اما هیچکدام از ویژگیهای اختصاصی هر یک از این دو گونه را نداشته است. بنابراین ویژگیهای اختصاصی انسان در این نیای مشترک وجود نداشته و ظاهرش کمابیش شبیه شمپانزه بوده (جز اینکه ویژگیهای اختصاصی تکاملیافته در شمپانزهها را نیز نداشته) اما مثل انسان و شمپانزه، میمونی بیدم، با اندکی توانایی راهرفتن روی دوپا، علاقهمند به شکار و خوردن گوشت و قادر به ارتباط زبانی از طریق زبان اشاره بوده است.
خود این نیای مشترک که احتمالا هفت تا ده میلیون سال پیش، شاید در آفریقا، میزیسته، نیای مشترک قدیمیتری با گوریل دارد که نه صفات اختصاصی گوریل در آن دیده میشده، نه صفات اختصاصی نیای مشترک «شمپانزه-انسان». مثلا (خلاف انسان و شمپانزه) علاقهای چندان به خوردن گوشت نداشته و نیز جثهای کوچکتر از گوریل داشته است. خود این موجود، نیایی مشترک و قدیمیتر با اورانگوتان دارد و آن نیای مشترک، خود نیای مشترک قدیمیتری با گیبون دارد. این توالی نیاکان مشترک را میتوانید تا نیای مشترک همه گروههای راسته نخستیها عقب ببرید و بعد هم عقبتر و عقبتر تا برسید به نیای مشترک پستانداران، بعد نیای مشترک مهرهداران، بعد نیای مشترک جانوران و سرانجام به نیای مشترک کل حیات خواهیم رسید.
ما از نسل نیای مشترک پستانداران هستیم و از این رو عضو رده پستانداران شناخته میشویم؛ انسانشدن ما، نافی پستاندار بودن ما نیست؛ به همین شیوه میتوانیم بگوییم ما از نسل موجوداتی هستیم که جزء راسته نخستیها به شمار میآیند؛ موجوداتی که در تداول عامه، «میمون» نامیده میشوند و از نظر علمی نیز، میمون بودهاند؛ بنابراین نه تنها انسان از نسل میمونها تکامل یافته، بلکه خود نیز نوعی میمون است.
https://news.1rj.ru/str/paleogram/567
بارها و بارها شنیدهایم که مدافعان نظریه تکامل، برای دفاع از این نظریه نزد افکار سنتی و پرهیز از دردسر، با ذکر چنین عبارتی از بلا گریختهاند:
«این که میگویند انسان از نسل میمون تکامل یافته، درست نیست؛ بلکه انسان و میمون از نیایی مشترک تکامل یافتهاند». چنین جملهای ممکن است معانی مختلفی در ذهن مخاطبان تداعی کند؛ گرچه همه آنها نادرست هستند.
واقعیت این است که هیچکدام از گونههای امروزی میمونها (چه انواع دمدار و چه میمونهای بیدم) نیای انسانها نیستند، زیرا همین امروز مشغول معاش اند و با موجودات چند میلیون سال پیش تفاوت دارند؛ اما موجودی که نیای مشترک انسان و شمپانزه (احتمالا نزدیکترین خویشاوند زنده انسان) بوده، طبق هر تعریف عرفی یا علمی، میمون به حساب میآید. این میمون که نیای مشترک انسان و شمپانزه بوده، واجد همه ویژگیهای مشترک میان انسان و شمپانزه بوده، اما هیچکدام از ویژگیهای اختصاصی هر یک از این دو گونه را نداشته است. بنابراین ویژگیهای اختصاصی انسان در این نیای مشترک وجود نداشته و ظاهرش کمابیش شبیه شمپانزه بوده (جز اینکه ویژگیهای اختصاصی تکاملیافته در شمپانزهها را نیز نداشته) اما مثل انسان و شمپانزه، میمونی بیدم، با اندکی توانایی راهرفتن روی دوپا، علاقهمند به شکار و خوردن گوشت و قادر به ارتباط زبانی از طریق زبان اشاره بوده است.
خود این نیای مشترک که احتمالا هفت تا ده میلیون سال پیش، شاید در آفریقا، میزیسته، نیای مشترک قدیمیتری با گوریل دارد که نه صفات اختصاصی گوریل در آن دیده میشده، نه صفات اختصاصی نیای مشترک «شمپانزه-انسان». مثلا (خلاف انسان و شمپانزه) علاقهای چندان به خوردن گوشت نداشته و نیز جثهای کوچکتر از گوریل داشته است. خود این موجود، نیایی مشترک و قدیمیتر با اورانگوتان دارد و آن نیای مشترک، خود نیای مشترک قدیمیتری با گیبون دارد. این توالی نیاکان مشترک را میتوانید تا نیای مشترک همه گروههای راسته نخستیها عقب ببرید و بعد هم عقبتر و عقبتر تا برسید به نیای مشترک پستانداران، بعد نیای مشترک مهرهداران، بعد نیای مشترک جانوران و سرانجام به نیای مشترک کل حیات خواهیم رسید.
ما از نسل نیای مشترک پستانداران هستیم و از این رو عضو رده پستانداران شناخته میشویم؛ انسانشدن ما، نافی پستاندار بودن ما نیست؛ به همین شیوه میتوانیم بگوییم ما از نسل موجوداتی هستیم که جزء راسته نخستیها به شمار میآیند؛ موجوداتی که در تداول عامه، «میمون» نامیده میشوند و از نظر علمی نیز، میمون بودهاند؛ بنابراین نه تنها انسان از نسل میمونها تکامل یافته، بلکه خود نیز نوعی میمون است.
https://news.1rj.ru/str/paleogram/567
Telegram
پالئوگرام
مروجان عزیز علم! این جملهای که برای پرهیز از دردسر به کار میبرید، نادرست است:
«انسان از نسل میمون نیست، بلکه نیای مشترکی با میمون دارد».
لطفا بیشتر از این به کارش نبرید!
با تشکر
t.me/paleogram
«انسان از نسل میمون نیست، بلکه نیای مشترکی با میمون دارد».
لطفا بیشتر از این به کارش نبرید!
با تشکر
t.me/paleogram
👍7
فرصتی برای شناسایی جایگاه دیرینهشناسی
یادداشتی به مناسبت سوم آبان، نخستین «روز ملی سنگواره»
عرفان خسروی | دیرینهشناس
من نه مهندسم، نه هرگز دوست داشتم عنوانی مثل مهندس یا دکتر پشت نامم بچسبانم و نه هرگز اجازه دادهام مهندس خطابم کنند؛ جز یک مرتبه که آن هم به تقصیر یا اختیار من نبود و مربوط به وقتی میشد که تازه دوره کارشناسی ارشد زیستشناسی جانوری را تمام کرده بودم و با همکاری یکی از استادان دیرینهشناسی، کتاب درسی «فسیلشناسی مهرهداران» را برای دانشگاه پیام نور نوشتیم. کتاب که چاپ شد، دیدم روی جلد کتاب، نام بنده را «مهندس» فلانی نوشتهاند. حسابی دلخور شدم. سال بعد در مصاحبه دکترا برای رشته زیستشناسی دانشگاه تهران شرکت کردم. استادان عزیزم، برای داوری کارهای علمی من که عمدتا در حوزه دیرینهشناسی جانوری بود، یکی از استادان دیرینهشناسی گروه زمینشناسی را هم دعوت کرده بودند. استاد زمینشناسی که کتاب «فسیلشناسی مهرهداران» و عنوان من را روی جلد آن دید، به طعنه گفت: در رشته شما هم وقتی هنوز دکتر نشدید، مهندس صدایتان میزنند؟ صبح امروز دوباره یاد آن خاطره نادلچسب افتادم؛ وقتی دیدم در یکی از گروههای تلگرامی که مجمع علاقهمندان به دیرینهشناسی و سنگوارهشناسی است، دوست محترمی، به متن نامهای اداری خطاب به «رئیس محترم سازمان نظام مهندسی معدن ایران» اشاره کرده که در آن مواد امتحانی برای صدور پروانه اشتغال ذکر شده بود؛ مثلا ذیل دروس تخصصی از «زمینشناسی اقتصادی»، «تخمین و ارزیابی ذخایر معدنی»، «سنگشناسی و کانیشناسی» و... نام برده بود، اما نامی از «چینه و فسیل شناسی» در میان نبود. دوست محترم ما هم دقیقا به همین موضوع معترض بود و نهایتا نوشته بود: «انگار نظام مهندسی هم این رشته را قبول ندارد»! گویا این شکایتی شایع میان بسیاری از دانشجویان علاقهمند به دیرینهشناسی است که عمدتا تحصیلات خود را با زمینشناسی آغاز کرده و در دوره تحصیلات تکمیلی، رشته «چینه و فسیل شناسی» را برگزیدهاند؛ اما احساس میکنند از سوی جامعه به ایشان اجحاف شده و عنوانها و موقعیتهای موفقیت را نصیب همعنان سابق خود میبینند. بااینحال، تصور میکنم همانطور که اطلاق عنوان مهندس به فارغالتحصیل زیستشناسی جانوری عجیب و نامتناسب است، انتظار از سازمان نظام مهندسی هم برای حسن توجه به فسیلشناسی بیجاست. بنده جسارت میکنم و بهعنوان جانورشناسی که ١٥ سال است روی سنگوارههای جانوران پژوهش میکند و لاجرم سرش همیشه پایین بوده و کمی هم مشق زمینشناسی کرده، خدمت همکاران زمینشناسم که مثل این برادر کوچکشان، سودایی سنگوارهها هستند، عرض میکنم که حوزه پژوهشی محبوب ما، یعنی دیرینهشناسی، بسیار بنیادیتر و پایهایتر از حوزههای کاربردی و فنی مثل مهندسی است و اگر حس میکنیم جامعه باید دیرینهشناسی را جدیتر بگیرد و بهتر بشناسد، اول باید از خودمان شروع کنیم و استقلال و اهمیت علمی دیرینهشناسی را به رسمیت بشناسیم. موضوع رشته دیرینهشناسی، مطالعه زندگی جانداران ادوار گذشته زمین بر اساس یافتههای سنگوارهای است و مأموریت دیرینهشناس، بسیار فراتر از اکتشافات معدنی یا مسائل اقتصادی دیگر است. دیرینهشناسی حوزهای است که معطوف به تاریخ است، نه اقتصاد. همانطور که از پژوهشگران تاریخ انتظار نداریم با پژوهشهای خود پول تولید کنند، از دیرینهشناس هم نباید انتظار داشت پژوهشی انجام دهد که مستقیما به تولید اقتصادی منتهی شود. سوم آبان امسال، نخستین «روز ملی سنگواره» است که به همت انجمن دیرینهشناسی ایران برگزیده شده تا یادآور اهمیت علمی پژوهشهای دیرینهشناسی باشد. اهمیتی علمی که همسنگ رشتههایی مثل نجوم، جانورشناسی، گیاهشناسی و فیزیک محض است و نباید آن را با اهمیت اقتصادی رشتههای کاربردی مثل هوافضا، دامپروری، کشاورزی، مکانیک، مهندسی معدن و انواع و اقسام مهندسیهای دیگر سنجید. اگر از من بپرسید دیرینهشناسی چه فایدهای دارد، سادهترین و صریحترین پاسخی که میتوانم به شما بدهم همین است: دیرینهشناسی بیفایده است؛ مثل تاریخ. اما اگر از من بپرسید اهمیتندادن به دیرینهشناسی چه ضرری دارد، به شما خواهم گفت، همان ضرری که از فراموشی تاریخ گریبان ما را میگیرد: شناسایی بلاها و مصیبتهای فراوانی که بر گذشتگان رفته، هیچ فایدهای ندارد جز اینکه بدانیم چه باید کرد و چه نباید کرد، تا از بلا بپرهیزیم!
https://goo.gl/SgkzVa
یادداشتی به مناسبت سوم آبان، نخستین «روز ملی سنگواره»
عرفان خسروی | دیرینهشناس
من نه مهندسم، نه هرگز دوست داشتم عنوانی مثل مهندس یا دکتر پشت نامم بچسبانم و نه هرگز اجازه دادهام مهندس خطابم کنند؛ جز یک مرتبه که آن هم به تقصیر یا اختیار من نبود و مربوط به وقتی میشد که تازه دوره کارشناسی ارشد زیستشناسی جانوری را تمام کرده بودم و با همکاری یکی از استادان دیرینهشناسی، کتاب درسی «فسیلشناسی مهرهداران» را برای دانشگاه پیام نور نوشتیم. کتاب که چاپ شد، دیدم روی جلد کتاب، نام بنده را «مهندس» فلانی نوشتهاند. حسابی دلخور شدم. سال بعد در مصاحبه دکترا برای رشته زیستشناسی دانشگاه تهران شرکت کردم. استادان عزیزم، برای داوری کارهای علمی من که عمدتا در حوزه دیرینهشناسی جانوری بود، یکی از استادان دیرینهشناسی گروه زمینشناسی را هم دعوت کرده بودند. استاد زمینشناسی که کتاب «فسیلشناسی مهرهداران» و عنوان من را روی جلد آن دید، به طعنه گفت: در رشته شما هم وقتی هنوز دکتر نشدید، مهندس صدایتان میزنند؟ صبح امروز دوباره یاد آن خاطره نادلچسب افتادم؛ وقتی دیدم در یکی از گروههای تلگرامی که مجمع علاقهمندان به دیرینهشناسی و سنگوارهشناسی است، دوست محترمی، به متن نامهای اداری خطاب به «رئیس محترم سازمان نظام مهندسی معدن ایران» اشاره کرده که در آن مواد امتحانی برای صدور پروانه اشتغال ذکر شده بود؛ مثلا ذیل دروس تخصصی از «زمینشناسی اقتصادی»، «تخمین و ارزیابی ذخایر معدنی»، «سنگشناسی و کانیشناسی» و... نام برده بود، اما نامی از «چینه و فسیل شناسی» در میان نبود. دوست محترم ما هم دقیقا به همین موضوع معترض بود و نهایتا نوشته بود: «انگار نظام مهندسی هم این رشته را قبول ندارد»! گویا این شکایتی شایع میان بسیاری از دانشجویان علاقهمند به دیرینهشناسی است که عمدتا تحصیلات خود را با زمینشناسی آغاز کرده و در دوره تحصیلات تکمیلی، رشته «چینه و فسیل شناسی» را برگزیدهاند؛ اما احساس میکنند از سوی جامعه به ایشان اجحاف شده و عنوانها و موقعیتهای موفقیت را نصیب همعنان سابق خود میبینند. بااینحال، تصور میکنم همانطور که اطلاق عنوان مهندس به فارغالتحصیل زیستشناسی جانوری عجیب و نامتناسب است، انتظار از سازمان نظام مهندسی هم برای حسن توجه به فسیلشناسی بیجاست. بنده جسارت میکنم و بهعنوان جانورشناسی که ١٥ سال است روی سنگوارههای جانوران پژوهش میکند و لاجرم سرش همیشه پایین بوده و کمی هم مشق زمینشناسی کرده، خدمت همکاران زمینشناسم که مثل این برادر کوچکشان، سودایی سنگوارهها هستند، عرض میکنم که حوزه پژوهشی محبوب ما، یعنی دیرینهشناسی، بسیار بنیادیتر و پایهایتر از حوزههای کاربردی و فنی مثل مهندسی است و اگر حس میکنیم جامعه باید دیرینهشناسی را جدیتر بگیرد و بهتر بشناسد، اول باید از خودمان شروع کنیم و استقلال و اهمیت علمی دیرینهشناسی را به رسمیت بشناسیم. موضوع رشته دیرینهشناسی، مطالعه زندگی جانداران ادوار گذشته زمین بر اساس یافتههای سنگوارهای است و مأموریت دیرینهشناس، بسیار فراتر از اکتشافات معدنی یا مسائل اقتصادی دیگر است. دیرینهشناسی حوزهای است که معطوف به تاریخ است، نه اقتصاد. همانطور که از پژوهشگران تاریخ انتظار نداریم با پژوهشهای خود پول تولید کنند، از دیرینهشناس هم نباید انتظار داشت پژوهشی انجام دهد که مستقیما به تولید اقتصادی منتهی شود. سوم آبان امسال، نخستین «روز ملی سنگواره» است که به همت انجمن دیرینهشناسی ایران برگزیده شده تا یادآور اهمیت علمی پژوهشهای دیرینهشناسی باشد. اهمیتی علمی که همسنگ رشتههایی مثل نجوم، جانورشناسی، گیاهشناسی و فیزیک محض است و نباید آن را با اهمیت اقتصادی رشتههای کاربردی مثل هوافضا، دامپروری، کشاورزی، مکانیک، مهندسی معدن و انواع و اقسام مهندسیهای دیگر سنجید. اگر از من بپرسید دیرینهشناسی چه فایدهای دارد، سادهترین و صریحترین پاسخی که میتوانم به شما بدهم همین است: دیرینهشناسی بیفایده است؛ مثل تاریخ. اما اگر از من بپرسید اهمیتندادن به دیرینهشناسی چه ضرری دارد، به شما خواهم گفت، همان ضرری که از فراموشی تاریخ گریبان ما را میگیرد: شناسایی بلاها و مصیبتهای فراوانی که بر گذشتگان رفته، هیچ فایدهای ندارد جز اینکه بدانیم چه باید کرد و چه نباید کرد، تا از بلا بپرهیزیم!
https://goo.gl/SgkzVa
👍1
فلسفه اعلام روزی به نام سنگوارهها
سوم آبان از سوی انجمن دیرینهشناسی ایران «روز ملی فسیل ایران» نامیده شد
عرفان خسروی | جانورشناس و دیرینهشناس
چیزهای متناقض و عجیبی در کشور ما هست که ذکر برخی مایه افتخار است و برخی مایه اندوه. مثلا ایران یکی از بهترین کشورهای دنیاست برای پژوهش در حوزه دیرینهشناسی؛ به قولی «ایران بهشت دیرینهشناسان است»؛ اما برعکس، دیرینهشناسی یکی از مهجورترین و شاید مغضوبترین رشتههای پژوهشی در کشور ماست.
حتی مفهوم دیرینهشناسی هم در ایران ناشناخته است و اغلب مردم به خطا تصور میکنند دیرینهشناسی نام دیگر باستانشناسی است! میان مردم کشور ما تفاوت سنگوارهها (که بقایای به جا مانده از زندگی جانداران پیش از انسان هستند) و اشیای باستانی (که بازماندههایی از دوران زندگی انسانها هستند) موضوعی است مبهم و تفاوت سنگوارهها با دیگر پدیدههای زمینشناختی، بحثی است موهوم.
اما اگر کسی بخواهد در ایران دیرینهشناس شود، این مردم نیستند که راهش را سد میکنند؛ بلکه انواع و اقسام سیاستهای درآمدمحور هستند که رشتههای علوم پایه، ازجمله دیرینهشناسی را تحدید و تهدید میکنند. در فضای حرفهای، همه شرایط برای ترغیب شما به انتخاب هر مسیری به جز مسیر پژوهش در علوم پایه مهیاست؛ از خانوادههایی که رشتهای جز پزشکی و مهندسی را شایسته فرزندان خود نمیدانند تا دانشگاهها و قاطبه دانشگاهیانی که همه را تشویق به انجام طرحهای «مسالهمحور» میکنند. این واژه مسالهمحور هم البته تعریف خاصی دارد و فقط «مسائلی» را محوری میداند که مستقیما با پول و اقتصاد پیوند خورده باشند.
اما در خارج از مرزهای ایران، نه در غرب که مدتها پیش توسعهیافته و نه در کشورهای تازهتوسعهیافته آسیا، چنین رویکرد یکجانبهای که به سود حوزههای فنی و به ضرر علوم پایه تمام شود، مشابهی ندارد. دیرینهشناسی یکی از همین رشتههای ظاهرا غیراقتصادی و بیفایده از نگاه دولتمردان و بسیاری اصحاب دانشگاه ایرانی است که خلافآمد عادت، در تمام کشورهای آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی، اروپا، آفریقای جنوبی، استرالیا، نیوزلند و بسیاری کشورهای آسیایی مثل چین، ژاپن، مغولستان، قزاقستان، تایلند، اندونزی، هند، پاکستان و حتی میانمار مورد توجه جدی قرار دارد. در همه این کشورها کمکهزینههای دولتی فراوانی متوجه پژوهشهای دیرینهشناسی میشود و دیرینهشناسی همانقدر مورد توجه خواص و عوام است که مثلا زیستفناوری و فیزیک مورد توجه هستند، اما چرا؟ مطمئن باشید این موضوع ربطی به اکتشافات نفتی و معدنی ندارد، زیرا مسائل این حوزهها، دخل و خرج چندانی به دغدغههای علمی دیرینهشناسان ندارد.
در پاسخ باید گفت شاید مهمترین فایده دیرینهشناسی برای همه این کشورها، وابستگی این پژوهشها به زمین باشد. نخست اینکه هیچ کشوری حق ندارد سنگوارههای کشورهای دیگر را بدون اجازه کشور مبدأ نگهداری کند؛ دوم این که پرورش نسلی از دانشمندان بومی در حوزه دیرینهشناسی در هر کشوری ضروری میشود. دیرینهشناسان جزو معدود دانشمندانی هستند که بهآسانی نمیتوانند جلای وطن کنند، چون برای ایشان هیچجا بهتر از وطن نیست؛ سوم اینکه سنگوارهها گرچه محدودیت جغرافیایی دارند، ولی پژوهشها و اخبار آنها در همه جهان دستبهدست میرود و موجب افتخار ملی میشود.
پژوهشگران دیرینهشناس ایرانی به همه این موارد واقفند، ولی تقریبا هیچکس دیگر، تاکنون به این موضوعات اهمیتی نداده است. این است که باید روز ملی سنگواره را در ایران جدی بگیریم و مبارک شمریم! بیشباد!
https://goo.gl/Wnrzys
سوم آبان از سوی انجمن دیرینهشناسی ایران «روز ملی فسیل ایران» نامیده شد
عرفان خسروی | جانورشناس و دیرینهشناس
چیزهای متناقض و عجیبی در کشور ما هست که ذکر برخی مایه افتخار است و برخی مایه اندوه. مثلا ایران یکی از بهترین کشورهای دنیاست برای پژوهش در حوزه دیرینهشناسی؛ به قولی «ایران بهشت دیرینهشناسان است»؛ اما برعکس، دیرینهشناسی یکی از مهجورترین و شاید مغضوبترین رشتههای پژوهشی در کشور ماست.
حتی مفهوم دیرینهشناسی هم در ایران ناشناخته است و اغلب مردم به خطا تصور میکنند دیرینهشناسی نام دیگر باستانشناسی است! میان مردم کشور ما تفاوت سنگوارهها (که بقایای به جا مانده از زندگی جانداران پیش از انسان هستند) و اشیای باستانی (که بازماندههایی از دوران زندگی انسانها هستند) موضوعی است مبهم و تفاوت سنگوارهها با دیگر پدیدههای زمینشناختی، بحثی است موهوم.
اما اگر کسی بخواهد در ایران دیرینهشناس شود، این مردم نیستند که راهش را سد میکنند؛ بلکه انواع و اقسام سیاستهای درآمدمحور هستند که رشتههای علوم پایه، ازجمله دیرینهشناسی را تحدید و تهدید میکنند. در فضای حرفهای، همه شرایط برای ترغیب شما به انتخاب هر مسیری به جز مسیر پژوهش در علوم پایه مهیاست؛ از خانوادههایی که رشتهای جز پزشکی و مهندسی را شایسته فرزندان خود نمیدانند تا دانشگاهها و قاطبه دانشگاهیانی که همه را تشویق به انجام طرحهای «مسالهمحور» میکنند. این واژه مسالهمحور هم البته تعریف خاصی دارد و فقط «مسائلی» را محوری میداند که مستقیما با پول و اقتصاد پیوند خورده باشند.
اما در خارج از مرزهای ایران، نه در غرب که مدتها پیش توسعهیافته و نه در کشورهای تازهتوسعهیافته آسیا، چنین رویکرد یکجانبهای که به سود حوزههای فنی و به ضرر علوم پایه تمام شود، مشابهی ندارد. دیرینهشناسی یکی از همین رشتههای ظاهرا غیراقتصادی و بیفایده از نگاه دولتمردان و بسیاری اصحاب دانشگاه ایرانی است که خلافآمد عادت، در تمام کشورهای آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی، اروپا، آفریقای جنوبی، استرالیا، نیوزلند و بسیاری کشورهای آسیایی مثل چین، ژاپن، مغولستان، قزاقستان، تایلند، اندونزی، هند، پاکستان و حتی میانمار مورد توجه جدی قرار دارد. در همه این کشورها کمکهزینههای دولتی فراوانی متوجه پژوهشهای دیرینهشناسی میشود و دیرینهشناسی همانقدر مورد توجه خواص و عوام است که مثلا زیستفناوری و فیزیک مورد توجه هستند، اما چرا؟ مطمئن باشید این موضوع ربطی به اکتشافات نفتی و معدنی ندارد، زیرا مسائل این حوزهها، دخل و خرج چندانی به دغدغههای علمی دیرینهشناسان ندارد.
در پاسخ باید گفت شاید مهمترین فایده دیرینهشناسی برای همه این کشورها، وابستگی این پژوهشها به زمین باشد. نخست اینکه هیچ کشوری حق ندارد سنگوارههای کشورهای دیگر را بدون اجازه کشور مبدأ نگهداری کند؛ دوم این که پرورش نسلی از دانشمندان بومی در حوزه دیرینهشناسی در هر کشوری ضروری میشود. دیرینهشناسان جزو معدود دانشمندانی هستند که بهآسانی نمیتوانند جلای وطن کنند، چون برای ایشان هیچجا بهتر از وطن نیست؛ سوم اینکه سنگوارهها گرچه محدودیت جغرافیایی دارند، ولی پژوهشها و اخبار آنها در همه جهان دستبهدست میرود و موجب افتخار ملی میشود.
پژوهشگران دیرینهشناس ایرانی به همه این موارد واقفند، ولی تقریبا هیچکس دیگر، تاکنون به این موضوعات اهمیتی نداده است. این است که باید روز ملی سنگواره را در ایران جدی بگیریم و مبارک شمریم! بیشباد!
https://goo.gl/Wnrzys
Jamejam Online
فلسفه اعلام روزی به نام سنگوارهها
چیزهای متناقض و عجیبی در کشور ما هست که ذکر برخی مایه افتخار است و برخی مایه اندوه. مثلا ایران یکی از بهترین کشورهای دنیاست برای پژوهش در حوزه دیرینهشناسی؛ به قولی «ایران بهشت دیرینهشناسان است»؛ اما برعکس، دیرینهشناسی یکی از مهجورترین و شاید مغضوبترین…
Forwarded from سیتاک (باشگاه علم و فناوری)
✅ امروز روز ملی سنگواره است و به همین مناسب میخواهیم سفری داشته باشیم به دنیای شگفتانگیز سنگوارهها! با ما همراه باشید
@Sitalk
باشگاه علم و فناوری
@Sitalk
باشگاه علم و فناوری
Forwarded from سیتاک (باشگاه علم و فناوری)
در ویدیوی بعدی، دکتر شاهین زمان داستان زندگی این تریلوبیت زیبا و بسیاری از موجودات زنده که در گذشته روی کره زمین میزیستهاند را توضیح میدهد:
@Sitalk
باشگاه علم و فناوری
👇
@Sitalk
باشگاه علم و فناوری
👇
Forwarded from سیتاک (باشگاه علم و فناوری)
✅ دنیای فسیل و فسیلشناسی
در سومین نشست علمی سیتاک، دکتر شاهین زمان، دیرینه شناس و کارشناسی دیرینه شناسی مدیریت اکتشاف، با استفاده از گنجینه ارزشمند و متنوع فسیل های خود درباره داستان حیات و موجودات زنده در کره زمین صحبت کرد. او که فسیلهای مختلفی از بقایای تریلوبیتها و آمونیتها گرفته تا مرجانهای دریایی و دندان دایناسور به همراه داشت، درباره رشته دیرینه شناسی و اهمیت آن توضیح داد.
این ویدیوی جذاب را در لینک زیر از آپارات ما ببینید:
https://www.aparat.com/v/BhCVU
در سومین نشست علمی سیتاک، دکتر شاهین زمان، دیرینه شناس و کارشناسی دیرینه شناسی مدیریت اکتشاف، با استفاده از گنجینه ارزشمند و متنوع فسیل های خود درباره داستان حیات و موجودات زنده در کره زمین صحبت کرد. او که فسیلهای مختلفی از بقایای تریلوبیتها و آمونیتها گرفته تا مرجانهای دریایی و دندان دایناسور به همراه داشت، درباره رشته دیرینه شناسی و اهمیت آن توضیح داد.
این ویدیوی جذاب را در لینک زیر از آپارات ما ببینید:
https://www.aparat.com/v/BhCVU
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
دنیای فسیل و فسیل شناسی
در سومین نشست علمی سیتاک، دکتر شاهین زمان، دیرینه شناس و کارشناسی دیرینه شناسی مدیریت اکتشاف، با استفاده از گنجینه ارزشمند و متنوع فسیل های خود، درباره داستان حیات و موجودات زنده در کره زمین صحبت کرد. او که فسیل های مختلفی از بقایای تریلوبیت ها و آمونیت…
ردپای ۲۰۰ میلیون ساله شکارچی غولآسای آفریقایی چرا مهم است؟
یکی از تازهترین خبرهایی که دنیای دیرینهشناسی را شگفتزده کرده، کشف ردپایی سهانگشتی و پرندهمانند به قدمت دویست میلیون سال در دره روما در لسوتو است. ردپاهای سهانگشتی و پرندهمانند، متعلقاند به تباری از دایناسورها به نام تروپودها (Theropoda) که عمدتا شکارچی و گوشتخوار بودند. از اندازه ردپاهای نویافته لسوتو میتوان تخمین زد تروپودی که چنین ردپایی بهجاگذاشته، باید حدود نُه متر طول داشته باشد.
نه کشف ردپاهای سهانگشتی از تروپودها رویداد بدیعی است، نه کشف سنگوارههای ۲۰۰ میلیون ساله در لسوتو بیسابقه است، نه دایناسورهای گوشتخوار نُه متری نادر و استثنائی بودهاند. هر ماه چند مورد ردپای جدید از دایناسورها در گوشه و کنار جهان کشف میشود و خبرش هرگز فاتح عنوانهای درشت رسانهای نمیشود؛ پس چرا اینیکی اینقدر مهم بود که ظرف دو سه روز همهجا بازتاب یافت و حتی (مثل همیشه با اشتباهات فراوان علمی) به رسانههای ایرانی هم رسید؟
http://telegra.ph/Paleogram-10-29
یکی از تازهترین خبرهایی که دنیای دیرینهشناسی را شگفتزده کرده، کشف ردپایی سهانگشتی و پرندهمانند به قدمت دویست میلیون سال در دره روما در لسوتو است. ردپاهای سهانگشتی و پرندهمانند، متعلقاند به تباری از دایناسورها به نام تروپودها (Theropoda) که عمدتا شکارچی و گوشتخوار بودند. از اندازه ردپاهای نویافته لسوتو میتوان تخمین زد تروپودی که چنین ردپایی بهجاگذاشته، باید حدود نُه متر طول داشته باشد.
نه کشف ردپاهای سهانگشتی از تروپودها رویداد بدیعی است، نه کشف سنگوارههای ۲۰۰ میلیون ساله در لسوتو بیسابقه است، نه دایناسورهای گوشتخوار نُه متری نادر و استثنائی بودهاند. هر ماه چند مورد ردپای جدید از دایناسورها در گوشه و کنار جهان کشف میشود و خبرش هرگز فاتح عنوانهای درشت رسانهای نمیشود؛ پس چرا اینیکی اینقدر مهم بود که ظرف دو سه روز همهجا بازتاب یافت و حتی (مثل همیشه با اشتباهات فراوان علمی) به رسانههای ایرانی هم رسید؟
http://telegra.ph/Paleogram-10-29
Telegraph
ردپای ۲۰۰ میلیون ساله شکارچی غولآسای آفریقایی چرا مهم است؟
یکی از تازهترین خبرهایی که دنیای دیرینهشناسی را شگفتزده کرده، کشف ردپایی سهانگشتی و پرندهمانند به قدمت دویست میلیون سال در دره روما در لسوتو است. ردپاهای سهانگشتی و پرندهمانند، متعلقاند به تباری از دایناسورها به نام تروپودها (Theropoda) که عمدتا شکارچی…
پارینه/پالئوگرام
ردپای ۲۰۰ میلیون ساله شکارچی غولآسای آفریقایی چرا مهم است؟ یکی از تازهترین خبرهایی که دنیای دیرینهشناسی را شگفتزده کرده، کشف ردپایی سهانگشتی و پرندهمانند به قدمت دویست میلیون سال در دره روما در لسوتو است. ردپاهای سهانگشتی و پرندهمانند، متعلقاند به…
خطاهای رسانهای!
روزنامه شرق یکی از رسانههایی بود که «روز ملی سنگواره» را در قالب یادداشتی به قلم صاحب این صفحهکلید، اطلاعرسانی کرد. اما کانال تلگرامی این رسانه، درحالیکه هیچ اشارهای به روز ملی سنگواره نداشت، درست سه روز بعد، خبر کشف این ردپا را به همراه اطلاعاتی که از فرط نادرستی، خندهآور بودند، منتشر کرد.
به نظر میرسد دبیر علمی روزنامه شرق هیچ نظارتی بر محتوای کانال این روزنامه ندارد و مسئول بهروزرسانی کانال تلگرام شرق، بهصورت خودمختار اخباری را از گوشه و کنار جمع میکند و بدون درنظر گرفتن جزئیات علمی، آنها را منتشر میکند. البته اول از همه باید بابت چنین خطایی مدیر کانال تلگرامی شرق را سرزنش کرد که نه منابع موثق اخبار علمی را میشناسد، نه توانایی چند ثانیه جستجو برای راستیآزمایی جزئیات اخبار دارد، نه تمایلی دارد که از همکارانش در روزنامه نظر بخواهد. اما نباید فراموش کرد که ریشه اصلی این خطا در جای دیگری است، یعنی جاییکه متأسفانه منبع مورد اعتماد مدیر کانال تلگرام شرق بوده است.
نه تنها در این خبر، استدلالی برای اهمیت آن دیده نمیشود (گویی صرفا ارتباط خبر به «دایناسورهای عظیمالجثه» برای اهمیت خبر کفایت میکند)، بلکه جزئیات نادرست و بیربطی به آن افزوده شده و همانطور که در انتهای پیام ذکر شده، منبع این اطلاعات یورونیوز بوده است که مثل اغلب خبرگزاریهای فارسی خارج از ایران، سابقه درخشانی در انتشار اخبار اشتباه علمی دارد.
در کانال تلگرام شرق نام صاحب این ردپا را اسپاینوسورِس نقل کردهاند و اگر سری به صفحه همین خبر در سایت یورونیوز بزنیم، با چنین عبارتی روبهرو میشویم:
این دایناسور تیغی با نام علمی اسپینوسورس ملقب به (Kayentapus ambrokholohali) حدود ۹ متر طول داشته...
اما خلاف آنچه در یورونیوز و شرق و بسیاری رسانههای دیگر نوشته، اسپاینوسورِس حدود ۱۰۰ میلیون سال پیش میزیسته (یعنی ۱۰۰ میلیون سال بعد از صاحب ردپای لسوتو) و طول بدنش نیز نزدیک به ۱۸ متر بوده است (یعنی دو برابر طول بدن صاحب ردپای لسوتو).
چرا نویسنده یورونیوز مرتکب چنین خطای فاحشی شده است؟ احتمالا به این دلیل که حین مرور متن انگلیسی خبر، متوجه نشده صاحب ردپای لسوتو، بزرگترین دایناسور شکارچی ۲۰۰ میلیون سال پیش در آفریقا بوده است؛ بنابراین به سادگی نام بزرگترین دایناسور شکارچی تمام تاریخ در آفریقا را جستجو کرده و به نام اسپاینوسورِس رسیده؛ اما اصلا توجه نکرده که اسپاینوسورِس، همانقدر با صاحب ردپای لسوتو فاصله زمانی دارد که ما با اسپاینوسورِس فاصله زمانی داریم. به علاوه قد و قامت اسپاینوسورِس اندکی (تقریبا دو برابر) بزرگتر از چیزی بوده که برای صاحب ردپای لسوتو تخمین زدهایم.
روزنامهنگاری سرقدمی
باید نامی برازنده برای این شیوه شبهروزنامهنگارانه برگزید؛ برای سبکی که بیاستعدادترین و خنگترین افراد ناتوان از درک مطلب و عاجزان از ترجمه متنهای غیرفارسی و درماندگان در نگارش گزارشهای سیاسی-اجتماعی را به علمینویسی میگمارند. به قول رومن گاری در خداحافظ گاری کوپر، «با ذخیره خریت» این قبیل نویسندههای خبرهای علمی، «میشود شکم یک ملت را سیر کرد». چنانچه واقعا هم سرقدمهای همینان میشود منبع اصلی کانالهای خبری مورداعتماد ملت فارسیزبان. شاید عنوانی مثل «روزنامهنگاری سرقدمی» برای این قلمها مناسبت کافی داشته باشد.
https://www.instagram.com/p/Ba3Ov15hzts/
روزنامه شرق یکی از رسانههایی بود که «روز ملی سنگواره» را در قالب یادداشتی به قلم صاحب این صفحهکلید، اطلاعرسانی کرد. اما کانال تلگرامی این رسانه، درحالیکه هیچ اشارهای به روز ملی سنگواره نداشت، درست سه روز بعد، خبر کشف این ردپا را به همراه اطلاعاتی که از فرط نادرستی، خندهآور بودند، منتشر کرد.
به نظر میرسد دبیر علمی روزنامه شرق هیچ نظارتی بر محتوای کانال این روزنامه ندارد و مسئول بهروزرسانی کانال تلگرام شرق، بهصورت خودمختار اخباری را از گوشه و کنار جمع میکند و بدون درنظر گرفتن جزئیات علمی، آنها را منتشر میکند. البته اول از همه باید بابت چنین خطایی مدیر کانال تلگرامی شرق را سرزنش کرد که نه منابع موثق اخبار علمی را میشناسد، نه توانایی چند ثانیه جستجو برای راستیآزمایی جزئیات اخبار دارد، نه تمایلی دارد که از همکارانش در روزنامه نظر بخواهد. اما نباید فراموش کرد که ریشه اصلی این خطا در جای دیگری است، یعنی جاییکه متأسفانه منبع مورد اعتماد مدیر کانال تلگرام شرق بوده است.
نه تنها در این خبر، استدلالی برای اهمیت آن دیده نمیشود (گویی صرفا ارتباط خبر به «دایناسورهای عظیمالجثه» برای اهمیت خبر کفایت میکند)، بلکه جزئیات نادرست و بیربطی به آن افزوده شده و همانطور که در انتهای پیام ذکر شده، منبع این اطلاعات یورونیوز بوده است که مثل اغلب خبرگزاریهای فارسی خارج از ایران، سابقه درخشانی در انتشار اخبار اشتباه علمی دارد.
در کانال تلگرام شرق نام صاحب این ردپا را اسپاینوسورِس نقل کردهاند و اگر سری به صفحه همین خبر در سایت یورونیوز بزنیم، با چنین عبارتی روبهرو میشویم:
این دایناسور تیغی با نام علمی اسپینوسورس ملقب به (Kayentapus ambrokholohali) حدود ۹ متر طول داشته...
اما خلاف آنچه در یورونیوز و شرق و بسیاری رسانههای دیگر نوشته، اسپاینوسورِس حدود ۱۰۰ میلیون سال پیش میزیسته (یعنی ۱۰۰ میلیون سال بعد از صاحب ردپای لسوتو) و طول بدنش نیز نزدیک به ۱۸ متر بوده است (یعنی دو برابر طول بدن صاحب ردپای لسوتو).
چرا نویسنده یورونیوز مرتکب چنین خطای فاحشی شده است؟ احتمالا به این دلیل که حین مرور متن انگلیسی خبر، متوجه نشده صاحب ردپای لسوتو، بزرگترین دایناسور شکارچی ۲۰۰ میلیون سال پیش در آفریقا بوده است؛ بنابراین به سادگی نام بزرگترین دایناسور شکارچی تمام تاریخ در آفریقا را جستجو کرده و به نام اسپاینوسورِس رسیده؛ اما اصلا توجه نکرده که اسپاینوسورِس، همانقدر با صاحب ردپای لسوتو فاصله زمانی دارد که ما با اسپاینوسورِس فاصله زمانی داریم. به علاوه قد و قامت اسپاینوسورِس اندکی (تقریبا دو برابر) بزرگتر از چیزی بوده که برای صاحب ردپای لسوتو تخمین زدهایم.
روزنامهنگاری سرقدمی
باید نامی برازنده برای این شیوه شبهروزنامهنگارانه برگزید؛ برای سبکی که بیاستعدادترین و خنگترین افراد ناتوان از درک مطلب و عاجزان از ترجمه متنهای غیرفارسی و درماندگان در نگارش گزارشهای سیاسی-اجتماعی را به علمینویسی میگمارند. به قول رومن گاری در خداحافظ گاری کوپر، «با ذخیره خریت» این قبیل نویسندههای خبرهای علمی، «میشود شکم یک ملت را سیر کرد». چنانچه واقعا هم سرقدمهای همینان میشود منبع اصلی کانالهای خبری مورداعتماد ملت فارسیزبان. شاید عنوانی مثل «روزنامهنگاری سرقدمی» برای این قلمها مناسبت کافی داشته باشد.
https://www.instagram.com/p/Ba3Ov15hzts/
Instagram
Erfan Khosravi
ردپای غول ۲۰۰ میلیون ساله یکی از تازهترین خبرهایی که دنیای دیرینهشناسی را شگفتزده کرده، کشف ردپایی سهانگشتی و پرندهمانند به قدمت دویست میلیون سال در دره روما در لسوتو است. ردپاهای سهانگشتی و پرندهمانند، متعلقاند به تباری از دایناسورها به نام تروپودها…
👍3
Forwarded from پارادیگما: مطالعات علم و فناوری
⭕️سنگواره دایناسورها به مثابه سنگ فلاسفه⭕️
دیرینه شناسان سنگوارهها را چگونه تفسیر میکنند؟
یادداشتی از دکتر عرفان خسروی در مجله دانستنیها
برگرفته از متن:
🔻وقتی دبیرستانی شدم، دیگر کاری با آقای فوندنیکن و کتابهایش نداشتم، زیرا به تدریج بر مطالعه فرگشت و دیرینهشناسی مهرهداران بیشتر و بیشتر تمرکز میکردم. معمولا مطالعه کتابهای عامهپسند کسی را درگیر «روش علمی» نمیکند، بنابراین مطالعه هیچ کدام از کتابهای علمی آن دوران موجب کلنجارهای فلسفی درباره ماهیت علم در من نمیشد، اما آن سالها مصادف بود با کشف نخستین دایناسورهای پردار و با وجود این که هنوز اینترنت در دسترس اغلب ما نبود، اما بخت دسترسی به کتابخانههای بزرگی که در آن سالها مشترک مجلاتی مانند Nature بودند، این فرصت را به من داد تا متوجه شوم خیلی از چیزهای ظاهراً بدیهی نقلشده در «کتابهای علمی» در آن سوی زمین به چالش کشیدهشدهاند، مثل موضوع ساده ردهبندی پرندگان که بارها و بارها در مقالههای علمی آن سالها دیدم به صورت یک رده جدا از خزندگان ردهبندی نشدهاند، بلکه در دل خزندگان (و در حقیقت به عنوان زیرگروه زنده دایناسورها) شمرده میشوند. وقتی خبر این تغییرات شگرف را به همشاگردیهای دبیرستانیام و دبیرهای مدرسه میرساندم، از طرفی کسی نمیتوانست اعتبار مقالات علمی Nature را زیر سؤال ببرد و از طرف دیگر تصور شکستهشدن یکی از بدیهیترین درسهای زیستشناسی (ردهبندی مهرهداران به پنج گروه ماهیها، دوزیستان، خزندگان، پرندگان و پستانداران) برای همه عجیب بود. آن زمان بیشتر به این فکر میکردم که روش علمی زیستشناسها چه تغییری کرده که چنین برآیندی پیدا کردهاست.
🔺وقتی به دانشگاه وارد شدم با بحثهای جدی میان طرفداران و مخالفان نظریههای علمی مختلف بیشتر درگیر شدم. استادانی که درباره تغییرات ردهبندی با احتیاط صحبت میکردند و روشهای جدید را بیش از حد انقلابی میدانستند و دانشجویانی که میان پذیرفتن یا نپذیرفتن این بحثها سرگردان بودند. آن زمان یک بحث علمی داغ دیگر هم در همان مجلات علمی به چشم میخورد: آیا پرندگان از نسل دایناسورها هستند یا نه. با وجود پذیرش این موضوع از طرف قاطبه دیرینهشناسان، چند دیرینهشناس نیز بودند که مانند سالهای میانی قرن بیستم، حاضر به پذیرش فرگشت پرندگان از دایناسورها نبودند. البته آنها روشهای نوین تحلیلهای فرگشتی را نیز نمیپذیرفتند و مدام بر دنبالکردن روشهایی قدیمی تأکید داشتند که عقیده آنها را تا حدی تأیید کند. آن سالها هم سپری شد و من هنوز به این فکر میکردم که چه چیزی در روش علمی وجود دارد که مانع پذیرش حرفهای فوندنیکن، عقاید طرفداران سنتی جدایی پرندگان از خزندگان و نظریههای مخالفین خویشاوندی پرندگان با دایناسورها میشود.
.
لینک متن کامل مقاله 👇👇👇👇
http://telegra.ph/Paleogram-10-30
دیرینه شناسان سنگوارهها را چگونه تفسیر میکنند؟
یادداشتی از دکتر عرفان خسروی در مجله دانستنیها
برگرفته از متن:
🔻وقتی دبیرستانی شدم، دیگر کاری با آقای فوندنیکن و کتابهایش نداشتم، زیرا به تدریج بر مطالعه فرگشت و دیرینهشناسی مهرهداران بیشتر و بیشتر تمرکز میکردم. معمولا مطالعه کتابهای عامهپسند کسی را درگیر «روش علمی» نمیکند، بنابراین مطالعه هیچ کدام از کتابهای علمی آن دوران موجب کلنجارهای فلسفی درباره ماهیت علم در من نمیشد، اما آن سالها مصادف بود با کشف نخستین دایناسورهای پردار و با وجود این که هنوز اینترنت در دسترس اغلب ما نبود، اما بخت دسترسی به کتابخانههای بزرگی که در آن سالها مشترک مجلاتی مانند Nature بودند، این فرصت را به من داد تا متوجه شوم خیلی از چیزهای ظاهراً بدیهی نقلشده در «کتابهای علمی» در آن سوی زمین به چالش کشیدهشدهاند، مثل موضوع ساده ردهبندی پرندگان که بارها و بارها در مقالههای علمی آن سالها دیدم به صورت یک رده جدا از خزندگان ردهبندی نشدهاند، بلکه در دل خزندگان (و در حقیقت به عنوان زیرگروه زنده دایناسورها) شمرده میشوند. وقتی خبر این تغییرات شگرف را به همشاگردیهای دبیرستانیام و دبیرهای مدرسه میرساندم، از طرفی کسی نمیتوانست اعتبار مقالات علمی Nature را زیر سؤال ببرد و از طرف دیگر تصور شکستهشدن یکی از بدیهیترین درسهای زیستشناسی (ردهبندی مهرهداران به پنج گروه ماهیها، دوزیستان، خزندگان، پرندگان و پستانداران) برای همه عجیب بود. آن زمان بیشتر به این فکر میکردم که روش علمی زیستشناسها چه تغییری کرده که چنین برآیندی پیدا کردهاست.
🔺وقتی به دانشگاه وارد شدم با بحثهای جدی میان طرفداران و مخالفان نظریههای علمی مختلف بیشتر درگیر شدم. استادانی که درباره تغییرات ردهبندی با احتیاط صحبت میکردند و روشهای جدید را بیش از حد انقلابی میدانستند و دانشجویانی که میان پذیرفتن یا نپذیرفتن این بحثها سرگردان بودند. آن زمان یک بحث علمی داغ دیگر هم در همان مجلات علمی به چشم میخورد: آیا پرندگان از نسل دایناسورها هستند یا نه. با وجود پذیرش این موضوع از طرف قاطبه دیرینهشناسان، چند دیرینهشناس نیز بودند که مانند سالهای میانی قرن بیستم، حاضر به پذیرش فرگشت پرندگان از دایناسورها نبودند. البته آنها روشهای نوین تحلیلهای فرگشتی را نیز نمیپذیرفتند و مدام بر دنبالکردن روشهایی قدیمی تأکید داشتند که عقیده آنها را تا حدی تأیید کند. آن سالها هم سپری شد و من هنوز به این فکر میکردم که چه چیزی در روش علمی وجود دارد که مانع پذیرش حرفهای فوندنیکن، عقاید طرفداران سنتی جدایی پرندگان از خزندگان و نظریههای مخالفین خویشاوندی پرندگان با دایناسورها میشود.
.
لینک متن کامل مقاله 👇👇👇👇
http://telegra.ph/Paleogram-10-30
Telegraph
«سنگواره دایناسورها به مثابه سنگ فلاسفه» یا «چرا ابطالگرایی تنها راه منطقی اندیشیدن درباره علم است؟»
۱ – ممکن است تصور کنید بحث درباره ماهیت علم، کار بزرگان است و مثلاً اعضای محترم فرهنگستان علوم باید بنشینند در این باره بازنگری کنند، یا مثلا اساتید و دانشجویان رشته فلسفه و تاریخ علم. اما بنده این طور تصور نمیکنم. از وقتی خودم پشت میز مدرسه نشستم و مجذوب…
پارادیگما: مطالعات علم و فناوری
⭕️سنگواره دایناسورها به مثابه سنگ فلاسفه⭕️ دیرینه شناسان سنگوارهها را چگونه تفسیر میکنند؟ یادداشتی از دکتر عرفان خسروی در مجله دانستنیها برگرفته از متن: 🔻وقتی دبیرستانی شدم، دیگر کاری با آقای فوندنیکن و کتابهایش نداشتم، زیرا به تدریج بر مطالعه فرگشت…
سنگواره_دایناسورها_به_مثابه_سنگ.pdf
1.6 MB
سنگواره دایناسورها به مثابه سنگ فلاسفه
چرا ابطالگرایی تنها راه منطقی اندیشیدن درباره علم است؟
عرفان خسروی | منتشرشده در دانستنیها، مجلد ۱۱۰، ۱۸ مرداد ۱۳۹۳، صص ۳۰-۳۱
چرا ابطالگرایی تنها راه منطقی اندیشیدن درباره علم است؟
عرفان خسروی | منتشرشده در دانستنیها، مجلد ۱۱۰، ۱۸ مرداد ۱۳۹۳، صص ۳۰-۳۱