Forwarded from رازیک
#دانستنيها200
🔖يادداشتهای ويژهنامه نوروزی و شماره 200 «دانستنیها» را بخوانید.
📌خیاط در کوزه
عرفان خسروی|دبیر علمی «دانستنیها»
◽حساب سالها از دستم در رفته؛ فقط همین در خاطرم مانده که بالاخره به شمارهي دویست رسیدیم. اگر ضرب و تقسیم را غلط نکرده باشم، به قرار هشت سال شیرین در دانستنیها سپری شد. قبل از دانستنیها، هشت سال دیگر هم جسته و گریخته در جاهای دیگر بودم؛ از همه مهمترینشان دانشمند بود که وقتی هجدهساله بودم، پایم به آنجا باز شد و نزدیک دو سال پیوسته همانجا نوشتم. اما واقعیت این است که با دانستنیها فعالیت حرفهای را به عنوان «روزنامهنگار علم» آغاز کردم؛ پیش از آن، شاید دربارهی بخشهایی از علم که مورد علاقهام بود، چیزکی مینوشتم، اما غرق دنیاهای دیگری بودم و به روزنامهنگاری کاری نداشتم. این حرفه از وقتی برای من دغدغه شد که به دانستنیها آمدم و فهمیدم خیلی کارها هست، غیر نوشتن که محتوای نشریهای را شکل میدهد.
◽برای روزنامهنگار حرفهای، دانستن حساب و کتاب اندازهي متن شرط اول قدم است و نیز، شناخت لحن و بیان، کاربرد تصویر و دادهنما و جزئیاتی مثل تقسیم محتوا در مقدمه، عنوانهای میانی و متنهای داخل قاب؛ اما شاید مهمترین مهارت کار ما، تعاون و تعامل است. از قضا پای من در این فقرهی آخری، یعنی حسن سلوک با همکارانم، بیش از بقیه میلنگد. بهخصوص وقتی که مسئولیتهایی به جز نوشتن پذیرفتم. آن زمان «ذوالفقار دانشی» دبیرتحریریهي دانستنیها بود، ولی به علت سفری که در پیش داشت، ما را تنها گذاشت و پس از او، دبیری تحریریهي دانستنیها به من و خانم زهرا صالحی واگذار شد. در آن دوران نه تنها در کار صفحهآرایی دخالت میکردم، بلکه نوشتههای همه را پیش از صفحهبندی بازخوانی میکردم و کوچکترین اشکال یا خطایی را با صدای بلند برای دیگران اعلام میکردم؛ بگذریم که خیلی از آن اشکالات تنها به سلیقهي آن روزهای من معیوب مینمود. بعد از مدتی برایم معلوم شد که مشغلهي پایاننامه با مشغولیت مرتب در دفتر مجله ناسازگار است؛ بنابراین از بار مسئولیت اجرایی کناره گرفتم، ولی همچنان به بازخوانی متنها و محتوای علمی ادامه دادم. طی این مدت کوشیدم کمتر موجب ایذای دوستانم شوم و بیشتر شبیه ویراستار حرفهای عمل کنم. در کمآزاری چندان موفق نبودم و نیز مرتکب چند خطای حرفهای شدم. یکی از فجیعترین این ارتکابات همین اواخر بود و چنان سخت که اگر خودم در کار کسی دیگر میدیدم، غوغایی میشد. قرار بود برای بخش زوم مطلبی مفصل بنویسم، ولی کارها ماند تا نیمهشبی پیش از موعد تحویل. من از ترس بدنامی به بدقولی، شبی بیدار ماندم و تا صبح مشغول نوشتن شدم درحالیکه بیخوابی حواسم را کدر کرده بود. نمیدانم چطور شد که نام کوچک «استاد مرتضی مطهری» را «مصطفی» نوشتم. خوشبختانه عصر همان روز، آقای فیضیخواه عزیز که چشم ما و مسئول بخش نظارت هستند، آبروی من را خریدند و اشتباه بنده را تصحیح کردند. خیلی ممنونم.
@Danestanihamag
🔖يادداشتهای ويژهنامه نوروزی و شماره 200 «دانستنیها» را بخوانید.
📌خیاط در کوزه
عرفان خسروی|دبیر علمی «دانستنیها»
◽حساب سالها از دستم در رفته؛ فقط همین در خاطرم مانده که بالاخره به شمارهي دویست رسیدیم. اگر ضرب و تقسیم را غلط نکرده باشم، به قرار هشت سال شیرین در دانستنیها سپری شد. قبل از دانستنیها، هشت سال دیگر هم جسته و گریخته در جاهای دیگر بودم؛ از همه مهمترینشان دانشمند بود که وقتی هجدهساله بودم، پایم به آنجا باز شد و نزدیک دو سال پیوسته همانجا نوشتم. اما واقعیت این است که با دانستنیها فعالیت حرفهای را به عنوان «روزنامهنگار علم» آغاز کردم؛ پیش از آن، شاید دربارهی بخشهایی از علم که مورد علاقهام بود، چیزکی مینوشتم، اما غرق دنیاهای دیگری بودم و به روزنامهنگاری کاری نداشتم. این حرفه از وقتی برای من دغدغه شد که به دانستنیها آمدم و فهمیدم خیلی کارها هست، غیر نوشتن که محتوای نشریهای را شکل میدهد.
◽برای روزنامهنگار حرفهای، دانستن حساب و کتاب اندازهي متن شرط اول قدم است و نیز، شناخت لحن و بیان، کاربرد تصویر و دادهنما و جزئیاتی مثل تقسیم محتوا در مقدمه، عنوانهای میانی و متنهای داخل قاب؛ اما شاید مهمترین مهارت کار ما، تعاون و تعامل است. از قضا پای من در این فقرهی آخری، یعنی حسن سلوک با همکارانم، بیش از بقیه میلنگد. بهخصوص وقتی که مسئولیتهایی به جز نوشتن پذیرفتم. آن زمان «ذوالفقار دانشی» دبیرتحریریهي دانستنیها بود، ولی به علت سفری که در پیش داشت، ما را تنها گذاشت و پس از او، دبیری تحریریهي دانستنیها به من و خانم زهرا صالحی واگذار شد. در آن دوران نه تنها در کار صفحهآرایی دخالت میکردم، بلکه نوشتههای همه را پیش از صفحهبندی بازخوانی میکردم و کوچکترین اشکال یا خطایی را با صدای بلند برای دیگران اعلام میکردم؛ بگذریم که خیلی از آن اشکالات تنها به سلیقهي آن روزهای من معیوب مینمود. بعد از مدتی برایم معلوم شد که مشغلهي پایاننامه با مشغولیت مرتب در دفتر مجله ناسازگار است؛ بنابراین از بار مسئولیت اجرایی کناره گرفتم، ولی همچنان به بازخوانی متنها و محتوای علمی ادامه دادم. طی این مدت کوشیدم کمتر موجب ایذای دوستانم شوم و بیشتر شبیه ویراستار حرفهای عمل کنم. در کمآزاری چندان موفق نبودم و نیز مرتکب چند خطای حرفهای شدم. یکی از فجیعترین این ارتکابات همین اواخر بود و چنان سخت که اگر خودم در کار کسی دیگر میدیدم، غوغایی میشد. قرار بود برای بخش زوم مطلبی مفصل بنویسم، ولی کارها ماند تا نیمهشبی پیش از موعد تحویل. من از ترس بدنامی به بدقولی، شبی بیدار ماندم و تا صبح مشغول نوشتن شدم درحالیکه بیخوابی حواسم را کدر کرده بود. نمیدانم چطور شد که نام کوچک «استاد مرتضی مطهری» را «مصطفی» نوشتم. خوشبختانه عصر همان روز، آقای فیضیخواه عزیز که چشم ما و مسئول بخش نظارت هستند، آبروی من را خریدند و اشتباه بنده را تصحیح کردند. خیلی ممنونم.
@Danestanihamag
Forwarded from رازیک
🔖چه گونهای از موجودات، «دانستنیها» را آماده چاپ میکنند؟
◽روایت تولید یک شماره «دانستنیها»
◽معرفی طنازانه اعضای تحریریه و فنی «دانستنیها»
📌در شماره 200 «دانستنیها» بخوانید.
@Danestanihamag
◽روایت تولید یک شماره «دانستنیها»
◽معرفی طنازانه اعضای تحریریه و فنی «دانستنیها»
📌در شماره 200 «دانستنیها» بخوانید.
@Danestanihamag
پارینه/پالئوگرام
آرکیوپتریکس با طعم تاریخ و جغرافی و فرهنگ واژهها مهم اند، بسیار مهم. ریشه و معنی و تلفظ و تبار آنها مهم است. مهم است بدانیم واژهای بیگانه که در بافتار ِ انگلیسیزبان ِ درس ِ زیستشناسی ِ تکاملی میآموزیم، ریشه در زبان لاتین دارد یا یونانی. دانستن همینها…
نکتهای در معنای نام آرکیوپتریکس
«بال ِ کهن» یا «پر ِ کهن»؟
در بسیاری متنهای فارسی نام آرکیوپتریکس* را «بال قدیمی» یا به لفظی ذوقمندانهتر، «کهنبال» معنی کردهاند. حتی در اغلب متنهای انگلیسی هم معنی این نام را «بال نخستین*» نگاشتهاند. اما این معنی دقیق نیست و اغلب نویسندگان فارسیزبان و انگلیسیزبان در آن به خطا رفتهاند.
این نام در آغاز به سنگواره پر جداافتادهای اطلاق شد که به سال هزار و هشتصد و شصت در نهشتههای آهکی سولنهوفن پیدا شد و هرمان فون مایر* آن را گزارش و نامگذاری کرد. مسمای این نام، قدمت آن پر بود که هماکنون در موزه تاریخ طبیعی برلین نگهداری میشود و در زمان توصیف، هنوز اثری از بال صاحبش پیدا نشده بود. چند ماه بعد نخستین سنگواره حاوی استخوانهای آرکیوپتریکس در همان نواحی به دست آمد؛ نمونهای که اینک در موزه تاریخ طبیعی لندن نشسته و بعدها این نمونه را به جای آن پر جداافتاده، به عنوان «نمونه نوعی»* آرکیوپتریکس درنظرگرفتند.
این نام از دو جزء یونانی /آرخایوس/* به معنی قدیمی و /پْتروکْس/* شده ساخته شده است که این دومی در واژهنامههای یونانی در نُه معنی مختلف به کار رفته: پر، بال، باله، پرواز، پارو، زره، سلاح، لاله گوش و کتف. نگاهی به ریشهشناسی این واژه یونانی و مقایسه آن با واژگان هممعنی و احتمالا همریشه در زبانهای مختلف هندواروپایی، نشان میدهد معنای «پر» و «بال» از باستان در این زبانها ملتزم بودهاند؛ گویا ریشه فرضی هندواروپایی /پث/* هم به معنای پرواز بوده، هم پر و هم بال. هر دو واژه فارسی «پر» و «بال» (و مشتقات آنها)، واژه ارمنی /تر/*، واژه اسلاوی /پرو/، واژه انگلیسی /فذر/*، واژه آلمانی /فدر/* و واژه لاتین /پنا/* همگی مشتق از همان ریشه هندواروپایی اند.
جزاینکه در اغلب این موارد، معنای اصلی «پر» است و «بال» معنای دوم یا استعاری است، حکایتی هست که نشان میدهد در یونانی نیز، واژه /پْتر/ بیشتر ناظر به پر است تا بال. میگویند افلاطون در کشاکش جدل، انسان را /زئون دیپون/ (جانور دوپا) نامید. ناگهان مرغی به میان معرکه دوید و افلاطون گفتهاش را دقیقتر کرد: /زئون دیپون اپْترون/* که یعنی «جانور دوپای بیپر».
از کجا میدانیم منظور افلاطون از /اپْترون/ بیبال نبوده؟ از ترجمه لاتین آن: /انیمال بیپس ایمپلومه/* و واژه لاتین /پلومه/* فقط یعنی پر.
* Archaeopteryx
* First wing, old wing
* Herman von Meyer
* Type specimen
* ἀρχαῖος
* πτέρυξ
* *peth₂
* թեր
* перо́
* Feather
* Feder
* Penna
* ζῷον δίπουν ἄπτερον
* Animal bipes implume
* Plume
https://www.instagram.com/p/BhOOdxHBwfp/
«بال ِ کهن» یا «پر ِ کهن»؟
در بسیاری متنهای فارسی نام آرکیوپتریکس* را «بال قدیمی» یا به لفظی ذوقمندانهتر، «کهنبال» معنی کردهاند. حتی در اغلب متنهای انگلیسی هم معنی این نام را «بال نخستین*» نگاشتهاند. اما این معنی دقیق نیست و اغلب نویسندگان فارسیزبان و انگلیسیزبان در آن به خطا رفتهاند.
این نام در آغاز به سنگواره پر جداافتادهای اطلاق شد که به سال هزار و هشتصد و شصت در نهشتههای آهکی سولنهوفن پیدا شد و هرمان فون مایر* آن را گزارش و نامگذاری کرد. مسمای این نام، قدمت آن پر بود که هماکنون در موزه تاریخ طبیعی برلین نگهداری میشود و در زمان توصیف، هنوز اثری از بال صاحبش پیدا نشده بود. چند ماه بعد نخستین سنگواره حاوی استخوانهای آرکیوپتریکس در همان نواحی به دست آمد؛ نمونهای که اینک در موزه تاریخ طبیعی لندن نشسته و بعدها این نمونه را به جای آن پر جداافتاده، به عنوان «نمونه نوعی»* آرکیوپتریکس درنظرگرفتند.
این نام از دو جزء یونانی /آرخایوس/* به معنی قدیمی و /پْتروکْس/* شده ساخته شده است که این دومی در واژهنامههای یونانی در نُه معنی مختلف به کار رفته: پر، بال، باله، پرواز، پارو، زره، سلاح، لاله گوش و کتف. نگاهی به ریشهشناسی این واژه یونانی و مقایسه آن با واژگان هممعنی و احتمالا همریشه در زبانهای مختلف هندواروپایی، نشان میدهد معنای «پر» و «بال» از باستان در این زبانها ملتزم بودهاند؛ گویا ریشه فرضی هندواروپایی /پث/* هم به معنای پرواز بوده، هم پر و هم بال. هر دو واژه فارسی «پر» و «بال» (و مشتقات آنها)، واژه ارمنی /تر/*، واژه اسلاوی /پرو/، واژه انگلیسی /فذر/*، واژه آلمانی /فدر/* و واژه لاتین /پنا/* همگی مشتق از همان ریشه هندواروپایی اند.
جزاینکه در اغلب این موارد، معنای اصلی «پر» است و «بال» معنای دوم یا استعاری است، حکایتی هست که نشان میدهد در یونانی نیز، واژه /پْتر/ بیشتر ناظر به پر است تا بال. میگویند افلاطون در کشاکش جدل، انسان را /زئون دیپون/ (جانور دوپا) نامید. ناگهان مرغی به میان معرکه دوید و افلاطون گفتهاش را دقیقتر کرد: /زئون دیپون اپْترون/* که یعنی «جانور دوپای بیپر».
از کجا میدانیم منظور افلاطون از /اپْترون/ بیبال نبوده؟ از ترجمه لاتین آن: /انیمال بیپس ایمپلومه/* و واژه لاتین /پلومه/* فقط یعنی پر.
* Archaeopteryx
* First wing, old wing
* Herman von Meyer
* Type specimen
* ἀρχαῖος
* πτέρυξ
* *peth₂
* թեր
* перо́
* Feather
* Feder
* Penna
* ζῷον δίπουν ἄπτερον
* Animal bipes implume
* Plume
https://www.instagram.com/p/BhOOdxHBwfp/
Instagram
ᴉʌɐɹsoɥʞ ɟɹǝ - عرڡاں حسروے
نکتهای در معنای نام آرکیوپتریکس «بال ِ کهن» یا «پر ِ کهن»؟ در بسیاری متنهای فارسی نام آرکیوپتریکس* را «بال قدیمی» یا به لفظی ذوقمندانهتر، «کهنبال» معنی کردهاند. حتی در اغلب متنهای انگلیسی هم معنی این نام را «بال نخستین*» نگاشتهاند. اما این معنی…
رازیک
🔖چه گونهای از موجودات، «دانستنیها» را آماده چاپ میکنند؟ ◽روایت تولید یک شماره «دانستنیها» ◽معرفی طنازانه اعضای تحریریه و فنی «دانستنیها» 📌در شماره 200 «دانستنیها» بخوانید. @Danestanihamag
عیدانه محمدرضا دوستمحمدی (کاریکاتوریست) و احسان عمادی (طنزنویس) به همکارانشان در دانستنیها. البته هر دوشان، به خصوص احسان برای من به طور ویژه مایه گذاشتهاند. دستمریزاد!
https://www.instagram.com/p/BhOcvigBJgP/
https://www.instagram.com/p/BhOcvigBJgP/
Instagram
Erfan Khosravi
عیدانه محمدرضا دوستمحمدی (کاریکاتوریست) و احسان عمادی (طنزنویس) به همکارانشان در دانستنیها. البته هر دوشان، به خصوص احسان برای من به طور ویژه مایه گذاشتهاند. دستمریزاد!
Forwarded from محمد درویش
🇮🇷: @darvishnameh
✅ ساعت ۲۱ امشب - ۱۸ فروردین - یک گفتگوی دوستانه، ساده، اما متفاوت را در شبکه آموزش تماشا کنید!
🔹 بازپخش: ساعت یک بامداد روز بعد
#موتور_جستجو
#سیاوش_صفاریان_پور
#عرفان_خسروی
✅ ساعت ۲۱ امشب - ۱۸ فروردین - یک گفتگوی دوستانه، ساده، اما متفاوت را در شبکه آموزش تماشا کنید!
🔹 بازپخش: ساعت یک بامداد روز بعد
#موتور_جستجو
#سیاوش_صفاریان_پور
#عرفان_خسروی
محمد درویش
🇮🇷: @darvishnameh ✅ ساعت ۲۱ امشب - ۱۸ فروردین - یک گفتگوی دوستانه، ساده، اما متفاوت را در شبکه آموزش تماشا کنید! 🔹 بازپخش: ساعت یک بامداد روز بعد #موتور_جستجو #سیاوش_صفاریان_پور #عرفان_خسروی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
موتور جستجو
نخستین گل و زایش زمین در فصل بهار
سیاوش صفاریانپور
محمد درویش
عرفان خسروی
#حفاظت_از_محیط_زیست
#تنوع_زیستی
#گیاهان
#گیاهخواران
#خرس_سیاه
#یوز_آسیایی
#کرگدن
#دایناسورها
#پروتوسراتوپس
نخستین گل و زایش زمین در فصل بهار
سیاوش صفاریانپور
محمد درویش
عرفان خسروی
#حفاظت_از_محیط_زیست
#تنوع_زیستی
#گیاهان
#گیاهخواران
#خرس_سیاه
#یوز_آسیایی
#کرگدن
#دایناسورها
#پروتوسراتوپس
پارینه/پالئوگرام
داستان زمین ورق بزنید! در آخرین نشست سیتاک که در روزهای شاد و هوای فرحبخش اردیبهشت برگزار شد درباره روزگارانی صحبت کردم که کربندیاکسید برای بقای حیات بر زمین ضروری بود و اکسیژن مهمترین آلایندهای بود که زندگی را تهدید میکرد. اینجا، سه پرده کوتاه از…
تغییرات اقلیمی از دید دیرینهشناسی
اگر به موضوع تغییرات اقلیمی علاقه دارید، برنامه امشب موتور جستجو را از دست ندهید! شبکه آموزش، ساعت بیست و یک (تکرار ساعت یک بامداد).
هفته پیش فرصتی دست داد تا در برنامه موتور جستجو خدمت دوست عزیزم، دکتر آرش شریفی باشیم و درباره تغییرات اقلیمی از دید دیرینهشناسی صحبت کنیم. اول قرار بود تنها نیمی از زمان برنامه به موضوع بحث ما اختصاص داشته باشد، اما جذابیت موضوع به قدری زیاد بود که آقای صفاریانپور تصمیم گرفت صحبت ما ادامه پیدا کند و البته برای نخستین بار بود که میدیدم دوستان پشت صحنه نیز حسابی از نکاتی که میهمان برنامه مطرح میکند، لذت میبرند. بنابراین امیدواریم که در برنامههای آینده نیز باز در خدمت آرش باشیم و به جنبههای بیشتری از دیرینهشناسی و دیرینهاقلیمشناسی بپردازیم.
آرش یکی از چهار یا پنج دیرینهاقلیمشناسانی است که در تمام جهان در زمینه تغییرات اقلیمی دوره زمینشناسی منتهی به دوره معاصر تخصص دارند و میتوانند با کمک دادههای دیرینهاقلیم به ما نشان دهند تغییرات اقلیمی معاصر محصول انسان است و طبیعی نیست.
اما شاید جذابترین فراز گفتههای آرش به همخوانی ادوار تغییرات اقلیمی با تغییرات عمده سیاسی طی تاریخ چندهزارساله خاورمیانه و بخشهای دیگر جهان میپرداخت. نموداری که در تصویر میبینید برگرفته از پژوهش او در همین زمینه است که در برنامه درباره آن صحبت کردیم. بهعلاوه، خلاصهای از این پژوهش و البته نسخهای مفصلتر از همین نمودار در قالب پروندهای در دانستنیها نیز منتشر شده است.
دانستنیها، شماره ۱۷۱، ۲۵ دی ماه ۹۵، صص ۵۲-۵۵
https://www.instagram.com/p/BhmKRYwhVhe/
اگر به موضوع تغییرات اقلیمی علاقه دارید، برنامه امشب موتور جستجو را از دست ندهید! شبکه آموزش، ساعت بیست و یک (تکرار ساعت یک بامداد).
هفته پیش فرصتی دست داد تا در برنامه موتور جستجو خدمت دوست عزیزم، دکتر آرش شریفی باشیم و درباره تغییرات اقلیمی از دید دیرینهشناسی صحبت کنیم. اول قرار بود تنها نیمی از زمان برنامه به موضوع بحث ما اختصاص داشته باشد، اما جذابیت موضوع به قدری زیاد بود که آقای صفاریانپور تصمیم گرفت صحبت ما ادامه پیدا کند و البته برای نخستین بار بود که میدیدم دوستان پشت صحنه نیز حسابی از نکاتی که میهمان برنامه مطرح میکند، لذت میبرند. بنابراین امیدواریم که در برنامههای آینده نیز باز در خدمت آرش باشیم و به جنبههای بیشتری از دیرینهشناسی و دیرینهاقلیمشناسی بپردازیم.
آرش یکی از چهار یا پنج دیرینهاقلیمشناسانی است که در تمام جهان در زمینه تغییرات اقلیمی دوره زمینشناسی منتهی به دوره معاصر تخصص دارند و میتوانند با کمک دادههای دیرینهاقلیم به ما نشان دهند تغییرات اقلیمی معاصر محصول انسان است و طبیعی نیست.
اما شاید جذابترین فراز گفتههای آرش به همخوانی ادوار تغییرات اقلیمی با تغییرات عمده سیاسی طی تاریخ چندهزارساله خاورمیانه و بخشهای دیگر جهان میپرداخت. نموداری که در تصویر میبینید برگرفته از پژوهش او در همین زمینه است که در برنامه درباره آن صحبت کردیم. بهعلاوه، خلاصهای از این پژوهش و البته نسخهای مفصلتر از همین نمودار در قالب پروندهای در دانستنیها نیز منتشر شده است.
دانستنیها، شماره ۱۷۱، ۲۵ دی ماه ۹۵، صص ۵۲-۵۵
https://www.instagram.com/p/BhmKRYwhVhe/
پارینه/پالئوگرام
تغییرات اقلیمی از دید دیرینهشناسی اگر به موضوع تغییرات اقلیمی علاقه دارید، برنامه امشب موتور جستجو را از دست ندهید! شبکه آموزش، ساعت بیست و یک (تکرار ساعت یک بامداد). هفته پیش فرصتی دست داد تا در برنامه موتور جستجو خدمت دوست عزیزم، دکتر آرش شریفی باشیم…
پرونده گرمایش زمین .pdf
5.7 MB
پروندهای مفصل درباره گرمایش جهانی و عواقب باورنکردنی آن
دانستنیها، ۱۷۱، ۲۵ دی ۹۵، صص ۳۶-۶۳
با مطالبی از محمدرضا (پژمان) نوروزی، آرش شریفی و پوریا ناظمی
t.me/paleogram
دانستنیها، ۱۷۱، ۲۵ دی ۹۵، صص ۳۶-۶۳
با مطالبی از محمدرضا (پژمان) نوروزی، آرش شریفی و پوریا ناظمی
t.me/paleogram
پارینه/پالئوگرام
تغییرات اقلیمی از دید دیرینهشناسی اگر به موضوع تغییرات اقلیمی علاقه دارید، برنامه امشب موتور جستجو را از دست ندهید! شبکه آموزش، ساعت بیست و یک (تکرار ساعت یک بامداد). هفته پیش فرصتی دست داد تا در برنامه موتور جستجو خدمت دوست عزیزم، دکتر آرش شریفی باشیم…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
موتور جستجو
تغییرات اقلیمی و دیرینهاقلیمشناسی
سیاوش صفاریانپور
آرش شریفی
عرفان خسروی
#تغییرات_اقلیمی
#دیرینه_اقلیم
#پلئیستوسن
#اقلیم_شناسی
تغییرات اقلیمی و دیرینهاقلیمشناسی
سیاوش صفاریانپور
آرش شریفی
عرفان خسروی
#تغییرات_اقلیمی
#دیرینه_اقلیم
#پلئیستوسن
#اقلیم_شناسی
Forwarded from رازیک via @like
✅ شماره 202 مجله «دانستنیها» منتشر شد.
📌همه چیز درباره خرسهای قهوهای ایرانی
📌افسانههای تایتانیک
📌گفتوگو با طاها یاسری، فیزیکدان مطرح ایرانی
🎨 طرح: مرتضی آذرخيل
#جلد
@Danestanihamag
📌همه چیز درباره خرسهای قهوهای ایرانی
📌افسانههای تایتانیک
📌گفتوگو با طاها یاسری، فیزیکدان مطرح ایرانی
🎨 طرح: مرتضی آذرخيل
#جلد
@Danestanihamag
رازیک
✅ شماره 202 مجله «دانستنیها» منتشر شد. 📌همه چیز درباره خرسهای قهوهای ایرانی 📌افسانههای تایتانیک 📌گفتوگو با طاها یاسری، فیزیکدان مطرح ایرانی 🎨 طرح: مرتضی آذرخيل #جلد @Danestanihamag
از این شماره در دانستنیها، پروندههایی از سیاوش یالپانیان خواهیم خواند درباره حیات وحش ایران و عکسهایی که تاکنون از طبیعت ایران ندیدهاید!
https://news.1rj.ru/str/danestanihamag/3179
https://news.1rj.ru/str/danestanihamag/3179
Telegram
مجله دانستنيها
🔖پرونده «دانستنیها» درباره خرسهای قهوهای ایرانی را بخوانید.
📌ویژگیهای خرسهای قهوهای، تصاویر اختصاصی از این خرسها و ...
📌در شماره 202 «دانستنیها» بخوانید.
@Danestanihamag
📌ویژگیهای خرسهای قهوهای، تصاویر اختصاصی از این خرسها و ...
📌در شماره 202 «دانستنیها» بخوانید.
@Danestanihamag
از مفاید روسی
روسها در بسیاری از رشتههای علمی پیشرو بودهاند و هنوز هم بارقههایی در علوم روسیه میدرخشد که قابل اعتناست.
نخستین دیرینهشناسانی که به ایران آمدند و در سازند استخوانی مراغه کاوش کردند، روس بودند. بعدها دیگران هم آمدند ولی ما بعد از صدوخردهای سال، هنوز بسیاری از گزارشهای آنها را بررسی نکردیم، چون فکر کردیم فرانسه و بعد انگلیسی برای ما کفایت میکند؛ اما برای کاوش در تاریخ دیرینهشناسی ایران باید روسی بخوانیم.
در دوره نوجوانی، امکان دسترسی به کتابخانه مرکزی هشتم اکتشاف نفت (در کوچه یغما) داشتم و انگلیسی را همانجا یاد گرفتم. هر هفته نیچر و هر ماه ساینتیفیک آمریکن به کتابخانه میآمد و بسیاری مجلات علمی دیگر هم بود که بیدردسر و منت میشد امانت گرفت و خواند. بعد از مدتی، به فهرست مأخذ انتهای مقالات پژوهشی نگاه میکردم و اگر برخی را میشد در همان کتابخانه جست، سراغش میرفتم. جستجوی جالبی بود و نتایجش هم جالب بود. مثلا فهمیدم بسیاری از مجلات تخصصی از دهه بیست و سی و چهل میلادی، در آرشیو کتابخانه مرکزی هشتم پیدا میشوند، به جز یکی دو سال: هفتاد و نه و هشتاد و یک میلادی، یعنی سالهایی که انقلاب شد و آغاز جنگ بود. داغ شمارههای آن سالها تا مدتها بر دلم مانده بود تا این اواخر که به همت برادران روس و چینی، ما ملت تحریمزده هم توانستیم هرآنچه مقالات علمی است از اینترنت فراچنگ آوریم. اما نکته اصلی که در آن سالهای آرشیوگردی فهمیدم، مربوط بود به مجلات روسی حوزه دیرینهشناسی. مهمترین مجله روسی درباره دیرینهشناسی، «پالئونتولوگیچسکیئی ژورنال»* نام داشت که یعنی «مجله دیرینهشناسی». تا توانستم در بحر آن غوطهخوردم و فهمیدم بسیاری از مقالاتی که دیرینهشناسان آمریکایی در دهههای هشتاد میلادی و نزدیک به پایان جنگ سرد در مجلات تخصصی خودشان نوشتند، برگرفته از ایدههای تحلیلی و عمدتا ریاضیاتی در همین پالئونتولوگیچسکیئی ژورنال بود. اگر کسی کرم کتاب (و مقاله) باشد، بهتر است به غیر انگلیسی، زبانهای بیشتری بیاموزد. همین حرفهایی که درباره روسی عرض شد، میشود با کمی تغییر در مثال، درباره آلمانی (بهخصوص آلمانی)، اسپانیایی، فرانسه و چینی هم گفت.
نکتهای فنی هم در عنوان همین مقاله تألیف جناب سرگئی کورزانف نهفته: نام علمی تاکسونومیک (در اینجا کارنوسورها*) حتما با خط لاتین نوشته میشود، حتی در میانه متنی به خط کریلیک. ما در ایران رسم ناصوابی داریم که این نامها را فارسی میکنیم. بیایید مثل روسها به نگارش نامهای علمی وفادار باشیم!
Палеонтологический журнал
Carnosauria
https://www.instagram.com/p/Bh05LQIBGtK/
روسها در بسیاری از رشتههای علمی پیشرو بودهاند و هنوز هم بارقههایی در علوم روسیه میدرخشد که قابل اعتناست.
نخستین دیرینهشناسانی که به ایران آمدند و در سازند استخوانی مراغه کاوش کردند، روس بودند. بعدها دیگران هم آمدند ولی ما بعد از صدوخردهای سال، هنوز بسیاری از گزارشهای آنها را بررسی نکردیم، چون فکر کردیم فرانسه و بعد انگلیسی برای ما کفایت میکند؛ اما برای کاوش در تاریخ دیرینهشناسی ایران باید روسی بخوانیم.
در دوره نوجوانی، امکان دسترسی به کتابخانه مرکزی هشتم اکتشاف نفت (در کوچه یغما) داشتم و انگلیسی را همانجا یاد گرفتم. هر هفته نیچر و هر ماه ساینتیفیک آمریکن به کتابخانه میآمد و بسیاری مجلات علمی دیگر هم بود که بیدردسر و منت میشد امانت گرفت و خواند. بعد از مدتی، به فهرست مأخذ انتهای مقالات پژوهشی نگاه میکردم و اگر برخی را میشد در همان کتابخانه جست، سراغش میرفتم. جستجوی جالبی بود و نتایجش هم جالب بود. مثلا فهمیدم بسیاری از مجلات تخصصی از دهه بیست و سی و چهل میلادی، در آرشیو کتابخانه مرکزی هشتم پیدا میشوند، به جز یکی دو سال: هفتاد و نه و هشتاد و یک میلادی، یعنی سالهایی که انقلاب شد و آغاز جنگ بود. داغ شمارههای آن سالها تا مدتها بر دلم مانده بود تا این اواخر که به همت برادران روس و چینی، ما ملت تحریمزده هم توانستیم هرآنچه مقالات علمی است از اینترنت فراچنگ آوریم. اما نکته اصلی که در آن سالهای آرشیوگردی فهمیدم، مربوط بود به مجلات روسی حوزه دیرینهشناسی. مهمترین مجله روسی درباره دیرینهشناسی، «پالئونتولوگیچسکیئی ژورنال»* نام داشت که یعنی «مجله دیرینهشناسی». تا توانستم در بحر آن غوطهخوردم و فهمیدم بسیاری از مقالاتی که دیرینهشناسان آمریکایی در دهههای هشتاد میلادی و نزدیک به پایان جنگ سرد در مجلات تخصصی خودشان نوشتند، برگرفته از ایدههای تحلیلی و عمدتا ریاضیاتی در همین پالئونتولوگیچسکیئی ژورنال بود. اگر کسی کرم کتاب (و مقاله) باشد، بهتر است به غیر انگلیسی، زبانهای بیشتری بیاموزد. همین حرفهایی که درباره روسی عرض شد، میشود با کمی تغییر در مثال، درباره آلمانی (بهخصوص آلمانی)، اسپانیایی، فرانسه و چینی هم گفت.
نکتهای فنی هم در عنوان همین مقاله تألیف جناب سرگئی کورزانف نهفته: نام علمی تاکسونومیک (در اینجا کارنوسورها*) حتما با خط لاتین نوشته میشود، حتی در میانه متنی به خط کریلیک. ما در ایران رسم ناصوابی داریم که این نامها را فارسی میکنیم. بیایید مثل روسها به نگارش نامهای علمی وفادار باشیم!
Палеонтологический журнал
Carnosauria
https://www.instagram.com/p/Bh05LQIBGtK/
Instagram
Instagram
نظریه «انقلاب شناختی» و تکامل «انسان خردمند» در کتاب یووال نوح هراری
در نیمه دوم از پنجاهمین قسمت برنامه موتور جستجو، من در کنار امیرحسن موسوی و سیاوش صفاریانپور به نقد و بررسی نظریه «انقلاب شناختی» یووال نوح هراری پرداختم.
هراری در کتاب مشهور و پرفروش خود، «انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر»، دلایل تفوق انسان خردمند امروزی را جهش و تغییری در سیمکشی مغز نیاکان ما در هفتاد هزار سال پیش مطرح میکند. این نظریه نخستین بار در سال نود و پنج میلادی مطرح شده بود، ولی شواهد جدید، به خصوص کشف نقاشیهایی شصت و پنج هزار ساله از انسانهای نئاندرتال در اسپانیا، احتمال ورود گونهای انسان دیگر به قاره آمریکا در ۱۳۰ هزار سال پیش و از همه مهمتر مقایسه توالی ژن فاکسپیتو* انسان امروزی با سنگواره نئاندرتالها، این نظریه را به چالش میکشد. من در این برنامه از نظریه رقیبی دفاع کردم که طبق آن آخرین انقلاب شناختی و تغییر مهم در سیمکشی مغز نیاکان ما، نه در هفتاد هزار سال پیش، بلکه حدود پانصد تا هفتصد هزار سال پیش رخداده. در این نظریه، تصویر نئاندرتالها کمابیش شبیه انسانهای امروزی است و البته، ما نمیدانیم چرا بهرغم چنین شباهتهایی، نسل نئاندرتالها حدود چهل هزار سال پیش منقرض شد.
پس از این گفتگو، تصمیم گرفتم نقد مدونی به خود این کتاب و نیز دو ترجمه آن بنویسم. حاصل این تصمیم مقالهای مفصل شد که البته چند ماهی باید برای نوبت انتشار آن صبر پیشه کرد.
ضبط این برنامه با حاشیههای جالبی همراه شد که شرح آن را، شاید بهتر باشد بعدها، از زبان سیاوش بشنوید. از همه شیرینتر اینکه نسخهای از ترجمه خوب امیرحسن از کتاب مهم گالیله، یعنی «پیامآور ستارگان»، را از او هدیه گرفتم. هرچند این کتاب و ترجمه آن نیاز به معرفی من ندارد، اما من هم به علاقهمندان تاریخ علم و بهخصوص نجوم، پیشنهاد میکنم حتما این کتاب را مطالعه کنند، مخصوصاً حالا که نمایشگاه کتاب هم در پیش است، میتوانید «پیامآور ستارگان» به ترجمه امیرحسن موسوی را از نشر مرکز ابتیاع کنید و حظ وافر ببرید.
FOXP2
https://www.instagram.com/p/BiLqErXB9h6/
ویدیوی این گفتگو را در آینده نزدیک در ترعه پالئوگرام بارگذاری خواهم کرد، ولی فعلا میتوانید این برنامه را از تلوبیون تماشا کنید:
http://telewebion.com/episode/1810233
در نیمه دوم از پنجاهمین قسمت برنامه موتور جستجو، من در کنار امیرحسن موسوی و سیاوش صفاریانپور به نقد و بررسی نظریه «انقلاب شناختی» یووال نوح هراری پرداختم.
هراری در کتاب مشهور و پرفروش خود، «انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر»، دلایل تفوق انسان خردمند امروزی را جهش و تغییری در سیمکشی مغز نیاکان ما در هفتاد هزار سال پیش مطرح میکند. این نظریه نخستین بار در سال نود و پنج میلادی مطرح شده بود، ولی شواهد جدید، به خصوص کشف نقاشیهایی شصت و پنج هزار ساله از انسانهای نئاندرتال در اسپانیا، احتمال ورود گونهای انسان دیگر به قاره آمریکا در ۱۳۰ هزار سال پیش و از همه مهمتر مقایسه توالی ژن فاکسپیتو* انسان امروزی با سنگواره نئاندرتالها، این نظریه را به چالش میکشد. من در این برنامه از نظریه رقیبی دفاع کردم که طبق آن آخرین انقلاب شناختی و تغییر مهم در سیمکشی مغز نیاکان ما، نه در هفتاد هزار سال پیش، بلکه حدود پانصد تا هفتصد هزار سال پیش رخداده. در این نظریه، تصویر نئاندرتالها کمابیش شبیه انسانهای امروزی است و البته، ما نمیدانیم چرا بهرغم چنین شباهتهایی، نسل نئاندرتالها حدود چهل هزار سال پیش منقرض شد.
پس از این گفتگو، تصمیم گرفتم نقد مدونی به خود این کتاب و نیز دو ترجمه آن بنویسم. حاصل این تصمیم مقالهای مفصل شد که البته چند ماهی باید برای نوبت انتشار آن صبر پیشه کرد.
ضبط این برنامه با حاشیههای جالبی همراه شد که شرح آن را، شاید بهتر باشد بعدها، از زبان سیاوش بشنوید. از همه شیرینتر اینکه نسخهای از ترجمه خوب امیرحسن از کتاب مهم گالیله، یعنی «پیامآور ستارگان»، را از او هدیه گرفتم. هرچند این کتاب و ترجمه آن نیاز به معرفی من ندارد، اما من هم به علاقهمندان تاریخ علم و بهخصوص نجوم، پیشنهاد میکنم حتما این کتاب را مطالعه کنند، مخصوصاً حالا که نمایشگاه کتاب هم در پیش است، میتوانید «پیامآور ستارگان» به ترجمه امیرحسن موسوی را از نشر مرکز ابتیاع کنید و حظ وافر ببرید.
FOXP2
https://www.instagram.com/p/BiLqErXB9h6/
ویدیوی این گفتگو را در آینده نزدیک در ترعه پالئوگرام بارگذاری خواهم کرد، ولی فعلا میتوانید این برنامه را از تلوبیون تماشا کنید:
http://telewebion.com/episode/1810233
Instagram
Erfan Khosravi
نظریه «انقلاب شناختی» و تکامل «انسان خردمند» در کتاب یووال نوح هراری در نیمه دوم از پنجاهمین قسمت برنامه موتور جستجو، من در کنار امیرحسن موسوی و سیاوش صفاریانپور به نقد و بررسی نظریه «انقلاب شناختی» یووال نوح هراری پرداختم. هراری در کتاب مشهور و پرفروش خود،…
وقتی از وَویرایش علمی حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم؟
ویراستارهای حرفهای اصطلاحی دارند برای کسانی که هرکاری میکنند و ویراستاری هم؛ مثلا یکی «نویسنده و ویراستار» است؛ دیگری «مترجم و ویراستار»؛ فلانی «بچهمُرشد و ویراستار»؛ آن یکی هم مثلا «مُرشد و ویراستار». چنین کسان را «وَویراستار» مینامند. من یکی از همین وَویراستارها هستم که چند سالی است برای معاش در این غوطه هم دستوپایی میزنم.
البته من «وَویراستار علمی» هستم و تابهحال چندتایی کتاب علمی یا بیشتر را وَویراییدهام. ممکن است فکر کنید وَویرایش علمی یعنی چه!؟ جوابش را در این عکسها میشود ببینید!
تصویر اول منم، مشغول همین فن شریف. تصویرهای بعد را اگر ورقبزنید، خواهید دید که وَویرایش علمی یعنی درست کردن هرآنچه که دستاندرکاران پیشین خرابکردهاند. متهمِ اولْ مترجمی است که مفهوم عبارتها و ساختارهای انگلیسی را نمیداند یا به قدر کافی با زبان مقصد (دراینجا فارسی) آشنایی ندارد که مثلا بداند «شتر» مصداق خوبی برای واژه «عشایر» نیست. گاهی هم حواس مترجم به افق زاویه بدنش بوده، درنتیجه شمال را به جنوب تبدیل کرده.
کارخرابیهای بعدی به گردن ویراستار ِ ادبی (عمدتا از همین قشر وَویراستار) است که در مورد کتابهای علمی، وظیفه خود نمیبیند اشتمال شمالها و اجتناب جنوبها را با متن اصلی برابری دهد. حتی دیده شده وَویراستار ِ ادبی ِ مجهز به فناوریهای ِ نو، با توجه به سیاستهای ریاضتی ناشر در قبال کیفیت و دستمزد، ترجیح داده جاهایی از فن ِ «بیاب و جایبُگزین» (فایند اند ریپلیس) استفاده کند؛ مثلا خواسته زبان مترجم را صیقل بزند و صفا دهد، بنابراین در متن گیاهشناسی، هرجا گفته شده «فلان گیاهان در فلانجا میرویند»، دستش را روی لوزهاش گذاشته و «میرویند» را به «هستند» تبدیل کرده؛ نتیجه اینشکلی شده: «میوههای شناور [فلان گیاه] در جزایر جدیدی هستند». غول ِ آخر ِ بازی ِ خطیر ِ وَویرایش علمی هم از دستان صفحهآرایی پیدا میشود که به ندرت نسبت به رابطهای منطقی میان تصویرها و شرحهای تصویرها و باقی تکههای متن حساس است. مثالش را فراوان هم در عرصه کتابآرایی دیدم، هم در مطبوعات. البته استثنا همه جا هست، ولی همین هفته پیش، وقتی دیدم در فصلنامهای تخصصی، تصویرهای یک و دو مقاله مرا جابجا چیده و شرح این یکی رفته پای آن یکی، فهمیدم قدر عافیت چیست!
تعریف از خود نباشد، وَویراستار علمی در عمل تنها کسی است که طی تولید محصولی علمی-فرهنگی میداند غاز کجا تخم میگذارد.
به تُرعه پالئوگرام بیایید تا به شما هم نشان دهم!
https://www.instagram.com/p/BiVFgO-B1X5/
ویراستارهای حرفهای اصطلاحی دارند برای کسانی که هرکاری میکنند و ویراستاری هم؛ مثلا یکی «نویسنده و ویراستار» است؛ دیگری «مترجم و ویراستار»؛ فلانی «بچهمُرشد و ویراستار»؛ آن یکی هم مثلا «مُرشد و ویراستار». چنین کسان را «وَویراستار» مینامند. من یکی از همین وَویراستارها هستم که چند سالی است برای معاش در این غوطه هم دستوپایی میزنم.
البته من «وَویراستار علمی» هستم و تابهحال چندتایی کتاب علمی یا بیشتر را وَویراییدهام. ممکن است فکر کنید وَویرایش علمی یعنی چه!؟ جوابش را در این عکسها میشود ببینید!
تصویر اول منم، مشغول همین فن شریف. تصویرهای بعد را اگر ورقبزنید، خواهید دید که وَویرایش علمی یعنی درست کردن هرآنچه که دستاندرکاران پیشین خرابکردهاند. متهمِ اولْ مترجمی است که مفهوم عبارتها و ساختارهای انگلیسی را نمیداند یا به قدر کافی با زبان مقصد (دراینجا فارسی) آشنایی ندارد که مثلا بداند «شتر» مصداق خوبی برای واژه «عشایر» نیست. گاهی هم حواس مترجم به افق زاویه بدنش بوده، درنتیجه شمال را به جنوب تبدیل کرده.
کارخرابیهای بعدی به گردن ویراستار ِ ادبی (عمدتا از همین قشر وَویراستار) است که در مورد کتابهای علمی، وظیفه خود نمیبیند اشتمال شمالها و اجتناب جنوبها را با متن اصلی برابری دهد. حتی دیده شده وَویراستار ِ ادبی ِ مجهز به فناوریهای ِ نو، با توجه به سیاستهای ریاضتی ناشر در قبال کیفیت و دستمزد، ترجیح داده جاهایی از فن ِ «بیاب و جایبُگزین» (فایند اند ریپلیس) استفاده کند؛ مثلا خواسته زبان مترجم را صیقل بزند و صفا دهد، بنابراین در متن گیاهشناسی، هرجا گفته شده «فلان گیاهان در فلانجا میرویند»، دستش را روی لوزهاش گذاشته و «میرویند» را به «هستند» تبدیل کرده؛ نتیجه اینشکلی شده: «میوههای شناور [فلان گیاه] در جزایر جدیدی هستند». غول ِ آخر ِ بازی ِ خطیر ِ وَویرایش علمی هم از دستان صفحهآرایی پیدا میشود که به ندرت نسبت به رابطهای منطقی میان تصویرها و شرحهای تصویرها و باقی تکههای متن حساس است. مثالش را فراوان هم در عرصه کتابآرایی دیدم، هم در مطبوعات. البته استثنا همه جا هست، ولی همین هفته پیش، وقتی دیدم در فصلنامهای تخصصی، تصویرهای یک و دو مقاله مرا جابجا چیده و شرح این یکی رفته پای آن یکی، فهمیدم قدر عافیت چیست!
تعریف از خود نباشد، وَویراستار علمی در عمل تنها کسی است که طی تولید محصولی علمی-فرهنگی میداند غاز کجا تخم میگذارد.
به تُرعه پالئوگرام بیایید تا به شما هم نشان دهم!
https://www.instagram.com/p/BiVFgO-B1X5/
Instagram
Erfan Khosravi
وقتی از وَویرایش علمی حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم؟ ویراستارهای حرفهای اصطلاحی دارند برای کسانی که هرکاری میکنند و ویراستاری هم؛ مثلا یکی «نویسنده و ویراستار» است؛ دیگری «مترجم و ویراستار»؛ فلانی «بچهمُرشد و ویراستار»؛ آن یکی هم مثلا «مُرشد و ویراستار».…
پارینه/پالئوگرام
وقتی از وَویرایش علمی حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم؟ ویراستارهای حرفهای اصطلاحی دارند برای کسانی که هرکاری میکنند و ویراستاری هم؛ مثلا یکی «نویسنده و ویراستار» است؛ دیگری «مترجم و ویراستار»؛ فلانی «بچهمُرشد و ویراستار»؛ آن یکی هم مثلا «مُرشد و ویراستار».…
پرونده ویرایش کتابهای علمی.pdf
6.2 MB
پرونده ویرایش کتابهای علمی
بهرام معلمی و عرفان خسروی
شهر کتاب، شماره ۹، خرداد ۱۳۹۵
صص ۱۱۵-۱۲۰
بهرام معلمی و عرفان خسروی
شهر کتاب، شماره ۹، خرداد ۱۳۹۵
صص ۱۱۵-۱۲۰
آیا #تکامل به معنی کاملتر شدن است؟
#یک_دقیقه_با_علم
#1minSCIENCE
https://www.instagram.com/p/BiaTWnXniz-/
#یک_دقیقه_با_علم
#1minSCIENCE
https://www.instagram.com/p/BiaTWnXniz-/
Instagram
پارینه/پالئوگرام
مواجهه با داروین میان اعراب و ایرانیان نشست نقد و بررسی کتاب «مواجه با داروین؛ نخستین برخوردها با نظریه تکامل در شرق مسیحی و اسلامی» دوشنبه (۱۳ آذرماه) با حضور امیرمحمد گمینی، مترجم و پژوهشگر اثر، عطا کالیراد و عرفان خسروی در سرای اهل قلم برگزار شد. خسروی…
مواجهه با داروین در فردای سازندگی
چند روز پیش به دستور آقای کاوه فیضاللهی مطلب مختصری درباره کتاب بسیار ارزشمند دوست عزیزم، امیرمحمد گمینی، برای صفحه کاوش روزنامه سازندگی نوشتم. این مختصر شامل دورنمایی از محتوای کتاب، نظرات خود امیرمحمد درباره چرایی و چگونگی پرداختن به این موضوع و نظرات دوست عزیز دیگرم، عطا کالیراد، درباره اهمیت این کتاب و اشارات آن برای درک بازتاب اجتماعی نظریه تکامل است. به علاوه چکیدهای نیز از روند ورود نظریه تکامل به متنهای فارسی آوردهام. شواهد فعلی میگوید ایرانیها نه تنها این نظریه را تا سالها نادیده گرفتند، بلکه آن را در آغاز به درستی نفهمیدند و شاید به خاطر همین سوءتفاهم آن را با عقاید ضدمذهبی یکی پنداشتند. در نتیجه از همان اواخر دوران قاجار و اوایل پهلوی، با احتیاط و تحذیر بسیار بیشتری نسبت به عربها، با این نظریه روبرو شدند. گویا محافظهکاری و رعایت جمعیت اذهان عموم، از قدیم در فرهنگ ما جایگاهی داشته.
بخشی از این پژوهشهای تاریخی که عرض شد، پیشتر منتشر شده و بخشی دیگر هم در دست اتمام است و درآینده در قالب درستی که باید، در خواهد آمد.
وقتی متن را برای آقای فیضاللهی فرستادم، پس از مدتی ایشان تماس گرفت و گفت بهتر است به کتابهای دکتر بهزاد هم که نخستین کتابهای علمی عامهخوان فارسی درباره تکامل بود، اشاره کنم. از ایشان خواستم خودشان زحمت بکشند و اضافه کنند. کارها با دبیر صفحهای که خودش پژوهشگر و دانشآموخته جانورشناسی است، به تمام منابع تخصصی و غیرتخصصی مشرف است و خودش هم مترجم برخی از بهترین کتابهای همین حوزه، هیچ دشوار نیست.
البته در نهایت دیدم که همکاران صفحهآرای روزنامه سازندگی، عنوان بنده را «خبرنگار گروه دانش» ذکر کردهاند. اول کمی دلخور شدم ولی بعد دیدم اشکالی هم ندارد. پیش دانش و تجربه و سلیقه و سابقه دبیر صفحه که آقای فیضاللهی باشد، من هیچ رقمی نیستم.
متن یادداشت را در ترعه پالئوگرام، همخوان خواهم کرد.
https://www.instagram.com/p/BickIZEhowA/
چند روز پیش به دستور آقای کاوه فیضاللهی مطلب مختصری درباره کتاب بسیار ارزشمند دوست عزیزم، امیرمحمد گمینی، برای صفحه کاوش روزنامه سازندگی نوشتم. این مختصر شامل دورنمایی از محتوای کتاب، نظرات خود امیرمحمد درباره چرایی و چگونگی پرداختن به این موضوع و نظرات دوست عزیز دیگرم، عطا کالیراد، درباره اهمیت این کتاب و اشارات آن برای درک بازتاب اجتماعی نظریه تکامل است. به علاوه چکیدهای نیز از روند ورود نظریه تکامل به متنهای فارسی آوردهام. شواهد فعلی میگوید ایرانیها نه تنها این نظریه را تا سالها نادیده گرفتند، بلکه آن را در آغاز به درستی نفهمیدند و شاید به خاطر همین سوءتفاهم آن را با عقاید ضدمذهبی یکی پنداشتند. در نتیجه از همان اواخر دوران قاجار و اوایل پهلوی، با احتیاط و تحذیر بسیار بیشتری نسبت به عربها، با این نظریه روبرو شدند. گویا محافظهکاری و رعایت جمعیت اذهان عموم، از قدیم در فرهنگ ما جایگاهی داشته.
بخشی از این پژوهشهای تاریخی که عرض شد، پیشتر منتشر شده و بخشی دیگر هم در دست اتمام است و درآینده در قالب درستی که باید، در خواهد آمد.
وقتی متن را برای آقای فیضاللهی فرستادم، پس از مدتی ایشان تماس گرفت و گفت بهتر است به کتابهای دکتر بهزاد هم که نخستین کتابهای علمی عامهخوان فارسی درباره تکامل بود، اشاره کنم. از ایشان خواستم خودشان زحمت بکشند و اضافه کنند. کارها با دبیر صفحهای که خودش پژوهشگر و دانشآموخته جانورشناسی است، به تمام منابع تخصصی و غیرتخصصی مشرف است و خودش هم مترجم برخی از بهترین کتابهای همین حوزه، هیچ دشوار نیست.
البته در نهایت دیدم که همکاران صفحهآرای روزنامه سازندگی، عنوان بنده را «خبرنگار گروه دانش» ذکر کردهاند. اول کمی دلخور شدم ولی بعد دیدم اشکالی هم ندارد. پیش دانش و تجربه و سلیقه و سابقه دبیر صفحه که آقای فیضاللهی باشد، من هیچ رقمی نیستم.
متن یادداشت را در ترعه پالئوگرام، همخوان خواهم کرد.
https://www.instagram.com/p/BickIZEhowA/
Instagram
Erfan Khosravi
مواجهه با داروین در فردای سازندگی چند روز پیش به دستور آقای کاوه فیضاللهی مطلب مختصری درباره کتاب بسیار ارزشمند دوست عزیزم، امیرمحمد گمینی، برای صفحه کاوش روزنامه سازندگی نوشتم. این مختصر شامل دورنمایی از محتوای کتاب، نظرات خود امیرمحمد درباره چرایی و چگونگی…