فیزیکوه🏔 – Telegram
فیزیکوه🏔
3.75K subscribers
1.09K photos
240 videos
232 links
قله ای از قلل رشته کوه تهران
Download Telegram
🌸 23 مارس روز جهانی هواشناسی🌸


      
   شعار امسال هواشناسی جهانی:
     "هواشناسی خط مقدم اقدام اقلیمی "


براساس اعلام سازمان هواشناسی جهانی ( WMO ) تغییرات اقلیمی یک تهدید واقعی وغیرقابل انکاربرای تمام تمدن ماست که اثرات آن درحال حاضر قابل مشاهده است وفاجعه بارخواهدبودمگراینکه مااکنون اقدام کنیم.

⚠️⚠️ عدم توجه به ویژگی های اقلیمی و تغییرات آن و توسعه صنعتی و کشاورزی بدون توجه به ویژگی های اقلیمی و هواشناسی منطقه
👈 باعث آسیب های جدی به توسعه پایدار و ایجاد تنش های پر هزینه اجتماعی و حتی امنیتی خواهد شد.


👇کانال هواشناسی کوهستان-هاشم نژاد👇
🆔 @HavashenasiHashemnezhad

👇صفحه اینستاگرام هواشناسی کوهستان-هاشم نژاد👇
🆔 @HavashenasiHashemnezhad
🔵
👌73👎1
📝گزارش برنامه ۱۵
🏔دارآباد_چال مگس⭕️🪰_پسران🙋🏻_۱۹بهمن🗓

ساعت 5:00🕔 صبح🌅 بود که از خواب بیدار شدم و به همراه پسرک قرمز پوش🧍‍♂(پسر داییم) آماده حرکت به سمت مترو شدیم .قبل حرکت باید غذای اون روز رو بر میداشتیم🌯 و یه ته بندی ریز انجام می دادیم. برای ناهار مقدار بی نهایت تخم مرغ🥚 بعلاوه مقداری نون لواش🫓 برداشتیم. برای مابقی هم یه بیسویت شکلاتی زدیم ، یاعلی رو گفتیم و با یه تاکسی🚕 به سمت مترو 🚇حرکت کردیم قرار بود تو مترو یکی از بچه ها رو که من اسمش رو می ذارم شبحه👻 (به دلیل اینکه یه ست کامل لباس مشکی پوشیده بود و تو تاریکی دیده نمی شد👀) ببینیم🫂 و با هم به سمت کوه حرکت کنیم .وارد مترو شدیم وبا کلی قیافه خسته مواجه شدیم🧟‍♂ ولی ما خسته نبودیم انقدر حرف زدیم🗣 و خندیدیم😆 که تذکر هموطنانی که در مترو مشغول استراحت بودن برانگیختیم🤫. راه خیلی طولانی بود وقتی وارد متروشده بودیم هوا تاریک بود، وقتی از اون خارج شدیم هوا روشن بود🏞. یه اسنپ زدیم و ما رو تا لب کوه برد اونجا بود که با یکم عکس گرفتن📸 من و پسرک قرمز پوش وشبحه ساعت 8:30 شروع به حرکت کردیم. مسیر خیلی لیز بود. هر کدوم یه پنج شیش بار تو مسیر خوردیم زمین🏂. یه جای مسیر پسرک قرمز پوش داشت به اینکه شبحه چند دقیقه پیش زمین خورده بود می خندید که دیدیم پاهاش بالا اومده و بالا تنش روی یخه همچنان داشت میخندید🤣 ولی خودش رو نمیتونست جمع و جور کنه ۲ باری زمین خورد. یه جاهم خودم یه مسیر زیادی رو اسکی کردم(چون که میدونید 🔰سرپرست لیز نمیخوره فقط اسکی میکنه)ولی نمی‌تونستم جلوی اسکی سواریم رو بگیرم تا ساق پای یکی از کوهنوردان به دادم رسید و مجبور شدم دست به پای ایشان بشم😅 تا اینکه از دره سقوط نکنم. بلاخره به هر سختی بود خودمون رو رسوندیم بالا چون برفا داشتن اب میشدن🧊. چشمه های توی کوه پر آب شده⛲️ بودن و فضا خیلی خفن بود🔥. حدود 11:30🕚 رسیدیم بالا. طبق شایعات اعلام شده شبحه از دیشب نخوابیده بود و رفت توی یک سوراخی خوابید😴. من و پسرک قرمز پوشم کلی صحبت کردیم بعد سرپرست مثل یک کد بانو شروع به پیچیدن بلعه هایی به قطر 10🫣 سانتی متر مربع کرد، که داخلش پر بود از تخم مرغ فقط تخم مرغ.خدا نصیب دشمنتونم نکنه وقتی شروع به خوردن تخم مرغ اپ پز می‌کنید از دومی به بعد حس ساقه طلایی بهتون میده🍪و تمام مولکول های آب موجود تو بدنتون رو جذب خودش میکنه🥵. بعد خوردن چنین نهار لاکچری در اون محیط خفن من و پسرک قرمز پوش توانایی حرف زدن نداشتیم چون واقعا نمیشد با کلمات خوشحالی ما رو توصیف🥲 کرد(به خدا اشتباه میکنید اگر فکر کنید به خاطر این بوده که انقدر تخم مرغ خوردیم که دهنمون کویر شده بود)ساعت 13:00🕐 شروع به برگشت کردیم.آفتاب🌞 باعث شده بود که برف ها آب بشن و مسیر برگشت خیلی سر تر شده🤦🏻🥲 بود. با بچه ها دنده رو دادیم 5🎚 بعدش با سرعت بیشتری شروع به حرکت کردیم. مسیر برگشت راحت تر بود. نمیدونم چرا ولی خب راحت تر بود. ساعت 15:00🕒 رسیدیم پایین.باز یه اسنپ گرفتیم که بریم به سمت مترو🚇.سوار که شدیم پسرک قرمز پوش از ما جدا شد.منو شبحه تا کرج با هم بودیم ولی از خستگی هیچی نمیگفتیم. خیلی بهمون چسپیده بود. ساعت 18:00🕕 در حالی که ویتامین کوه رو تو رگام احساس میکردم🩸💉💊 به اغوش گرم خانواده برگشتم 👨‍👩‍👧‍👦و این بود پایان👋.

#گزارش ۱۵
#هفته_سوم_بهمن
#پسران
🆔 @physmount
👍71👎1
🏔دارآباد_چال مگس🪰_پسران🙋🏻_۱۹بهمن🗓
#گزارش ۱۵
#هفته_سوم_بهمن
#پسران
🆔 @physmount
❤‍🔥9👍1
📝گزارش برنامه ۱۶
🏕جنگل کارا _ 🗓۳ اسفند

چندتا دسته بودیم.
یه گروه از ارم سبز، یه گروه چمران، یه گروه هم مستقیم رفتن درکه پای صعود.
ساعت ۸ و ربع بود🕗 که همه جمع شده بودیم پای کوه⛳️.
کلی وسیله داشتیم که باید بین اعضای گروه پخش میشد. چیزی حدود ۳۰kg که باید بین ۲۰ نفر پخش میشد🏋‍♂.از جمله هیزم🪵 ، ابزار🪚🪓، نوشیدنی 🍾، گوجه و تخم مرغ🐔🥚
بعد از جدا کردن و تقسیم کردن وسیله ها راه افتادیم.
یه گروه جلوتر یه گروه عقب تر
بعد حدود ۲۰ دقیقه یه توقف چند دقیقه ای داشتیم.
بعد از یک ساعت پیمایش تقریبا آروم،
گروه دوم هم به ما رسیدن. یک ربع نشستیم برای استراحت😮‍💨.
حدود ۴۰_ ۴۵ دقیقه بعدش رسیده بودیم به مقصد.
کسایی که متخصص آتیش بودن🔥 همون اول کاری دست به کار شدن.
همه چی خوب بود تا اینکه برف شروع به باریدن گرفت🌨❄️ .
منظره ای درست شده بود دیدنی 🤌🏻.
اتیش باهامون همکاری نمی‌کرد و روشن نمی‌شد.
برای اینکه سرما اذیتمون نکنه یه سری بچه ها رفتن دنبال به اصطلاح نخود سیاه و برای خودشون هیزم جمع کردن🚶🏻.
تو همین حین دو سه تا از بچه ها سعی کردن با درست کردن اتیش گروه خوشحال کنن که پروژشون با شکست رو به رو شد 😂.
اینجا دخترا هم داشتن گوجه هارو خورد میکردن🍅🔪 تا آماده شیم برای نهار .
خلاصه پس از تلاش های فراوان  آتیش گرفت و روشن شد💪🏻.
شروع کردیم به درست کردن املت سری اول
بماند که یادمون رفته بود نمک بیاریم 🧂ولی ابوکنده به موقع به دادمون رسید.
اولین گروه نهارشون داده شد. یکم غذا بود که چندنفر نون به دست🫓 آماده خوردنش بودن😂😂😂.
ماهی تابه رفت که شسته بشه، ولی بعد قرن ها برگشت به دستمون😂.
بعد نیم ساعت گروه دوم هم نهار خورده بودن
و اونجا بود که یکی از بچه ها با دمنوش های معروفش وارد شد🍵. عجیب ترینش هم پشم خرگوش بود🐰. اما پر طرفدار ترینش یه ترکیب خاص بود که همنورد بلوچ مون از خود بلوچستان آورده بود ❤️.
یکم پراکند شدیم .
بازی و تاب و ننو و...
در اخر کار هم یه طبق روال گروه صحبت کوتاه ، پرسش و نظر.
ساعت ۵ بود که حرکت کردیم به سمت پایین .
از مسیری برگشتیم که یه تیکه از صخره باید میومدیم پایین.
رضایت از چهره همه مشخص بود😂
حدود نیم ساعت طول کشید که همه برسیم پایین .
یه گروه چون باید زودتر برای گرفتن شام میرفتن🍕 با سرعت بیشتر حرکت کردن که زودتر برسن .
ساعت ۷:۴۵ بود که رسیده بودیم پایین
با گرفتن اسنپ و ... گروه گروه شدیم که بریم برای شام .
ساعت ۸:۴۵ بود که شام گرفته بودیم
ساعت ۹ بود که خدافظی کردیم👋 و برنامه به اتمام رسید.

#گزارش ۱۶
#هفته_اول_اسفند

🆔 @physmount
6😍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زیرانداز مون تو چند دقیقه کامل سفید شده بود❄️🌨
❤‍🔥52😍2
نیم برنامه ۰
🌕ماه بینی _ 🗓۱۴ رمضان _ کوهسار
🆔 @physmount
8🔥4👍2😢1
♨️ #گزارش ۱۶
🏕جنگل کارا _ 🗓۳ اسفند
📸عکس و 🎥فیلم های بیشتر در کامنت 🔖

🆔@physmount
🔥111😍1
.
ما گروه کوهنوردی و طبیعت گردی دانشکده فیزیک دانشگاه تهران خیلی به خودمون سخت نمی‌گیریم🥲.
یعنی اینطور نیست که همه باید حرفه ای باشند و یا تجهیزات خاصی داشته باشند.

البته این به این معنی نیست که با حرفه ای بودن مشکل داریم، اتفاقا 🔰سرپرست های حرفه ای مون🦾 برنامه هایی که فنی تر هستند ترتیب میدن.


🎯هدف گذاری فنی🧗‍♂:
دماوند🏔 هست که با تمرینات و پیش برنامه هایی که درنظر گرفته شده، شدنی میشه✌️.حتی اگر تازه کار باشیم.

🎯هدف گذاری معنوی❤️:
می‌خواهیم کنار هم باشیم و همکاری و همدلی🫂 از کوه یاد بگیریم.برخلاف دماوند دنبال قله خاص یا حتی جای خاصی نیستیم و هرجا که طبیعت صدامون بزنه می ریم🏕.


برنامه هامون هم از نظر سختی و تنوع شامل 👈شب مانی🌃، صعود چند روزه⛺️، نیم روزه، و ... میشه.


❇️ما بچه های فیزیک🔭 دوست داریم، همنورد شما در هر دانشکده از هر دانشگاه 🏫 باشیم.

🆔@physmount
.
❤‍🔥18👍9🔥4
فیزیکوه🏔
برنامه کوهپیمایی🏔 شب مانی🌌⛺️ کلکچال_تپه نورالشهدا🛖 🗓رفت: پنجشنبه ۱۷ اسفند_۷ شب🌃 برگشت: جمعه ۱۸ اسفند_۱۱ ظهر🏞 🔰سرپرست برنامه: @ni_looya برای هماهنگی به ایشون پیام دهید. 💰هزینه: ۴۰ تومن 6362141108062424 💳به نام: محمد شهاب 📲رسید پرداخت‌ برای🔰 سرپرست…
📝گزارش برنامه ۱۷
🏕«شب نمانی» کلکچال🏔 ۱۷ - ۱۸ اسفند🗓

احتمالا آخرین برنامه رسمی سال ۱۴۰۲
تقریبا ساعت ۸:۳۰ 🕣 شب بود که همه بالای پارکینگ جمشیدیه جمع شدیم.تا اونموقع هوا نسبتا خوب بود ولی به محض اینکه ما رسیدیم رعد و برق شدیدو تگرگ ⛈️ شروع شد.
انقدر شدید که همه پریدیم و توی ماشینا 🚗 پناه گرفتیم.چنتا از بچه ها ترسیده بودند و میخواستن برگردن.ولی با صحبت هایی که شد برنامه این شد که تا ایستگاه1⃣ بریم یه سرکی بکشیم و قبل از اینکه توسط عوامل محیطی به قتل برسیم برگردیم پایین؛ یه آش🍵 بزنیم و بریم خونه🏠.

طبق روال گروه یه معرفی کوچیک کردیم و راه افتادیم بریم بالا. برف 🌨 تقریبا کل مسیر رو پوشونده بود و راه رفتن رو سخت تر و البته لذت بخش تر می‌کرد. بعضی جاها عمق برف کمی بیشتر بود و کفش هافرو میرفت و بعضی قسمت ها هم لیز شده بود.یکم که رفتیم دوتا از بچه ها جدا شدن و برگشتن
پایین تا یسری وسیله بیارن.

ما به راهمون ادامه دادیم تا رسیدیم به ایستگاه1⃣.دیگه رعد و برق قطع شده بود و بعد از اینکه یه نفس راحت کشیدیم تازه متوجه محیط شدیم.ترکیب هوای تقریبا قرمزرنگ و سفیدیِ برف و تاریکیِ اطرافمون منظره خیلی قشنگی ساخته بود🌌🌁🎇.ما هم که دیدیم تازه گرم شدیم و نمیخوایم برگردیم دیگه گازشو گرفتیم و رفتیم بالا.
فکر کنم ایستگاه2⃣ بود که توقف کردیم تا یکم استراحت کنیم.یهو دیدیم صداهای عجیب غریب سگ 🐶 و گرگ 🐺 و زوزه و غرش و اینا از دور میاد و هی نزدیک تر میشه تا اینکه رسید بغل گوشمون.دقیقا از یه جایی سمتی که ما دخترا وایساده بودیم یه صدایی شبیه گرگ اومد.و ما رسما حس کردیم که داریم لحظات ملکوتی 👼 پایان زندگیمون رو میگذرونیم.چون واقعا انگار صدای یه گله گرگ بود و اکثرا فکر میکردیم قراره بهمون حمله کنن.تا اینکه معلوم شد یه مسئله خانوادگی بین گله سگ هاست و به ما مربوط نیست.
خلاصه اونا رو به حال خودشون گذاشتیم و راه افتادیم بریم بالا.همینجا بود که دوتا سگ عجیب 🐕‍🦺🦮به گروه پیوستند و از همون لحظه تا وقتی اومدیم پایین ما رو همراهی کردند.

رفتیم و رفتیم و داشتیم از هوا و مسیر و موزیکای 🎶جذابی که توسط بچه ها پلی میشد لذت میبردیم که نزدیکای ایستگاه سه 3⃣ یهو باز رعد و برق 🌩 شروع شد و یه بوران 🌨 شدید...همه لباسامون پر از برف،هیچ جا معلوم نبود بخاطر مه 🌫و تگرگ⛈️، باد 🌪 خیلی تندی میومد و ....
داشتیم فکر میکردیم با این وضعیت عبدالباسط پلی کنیم بهتره یا پرهیزگار..نه یعنی منظورم اینه برگردیم پایین بهتره یا ادامه بدیم که به یه سرپناه 🛖 رسیدیم.اونجا با بررسی شرایط،و با توجه به اینکه حدود دو ساعت از برنامه زمانی🗓📆 مون عقب بودیم و یکی از بچه ها خیلی ترسیده بود🫣،با رأی اکثریت تصمیم گرفتیم که برگردیم.
یکم که پایین رفتیم دونفری که اوایل مسیر ازمون جدا شده بودن تازه رسیدن و به گروه اضافه شدند.
در این بین یه پاکت 🛍 وجود داشت مشهور به «خوراکیای شهاب»،که هرکس اعلام گرسنگی میکرد این خوراکیا 🥜 بهش پیشنهاد میشد اما متاسفانه هیچکس اونا رو گردن نمیگرفت.تا اینکه صاحبش اومد و معلوم شد که محتویاتش چندان هم بد نبوده.

مسیر برگشت به خاطر برفای یخ زده🧊خیلی لیز 🏂 شده بود.بعضیا سریع تر و بعضیا آروم تر میرفتن به همین خاطر تقریبا چندتا دسته شدیم که هر چند دقیقه یکبار به هم می رسیدیم و باز جدا می شدیم.بعضی جاها که درختای🌲اطراف مسیر کمتر میشد خیلی خیلی کوتاه می ایستادیم و منظره ی جذابِ تهران از بالا 🌃🏙 رو تماشا میکردیم.اما نمیتونستیم زیاد بمونیم چون هرلحظه ممکن بود هوا دوباره خطرناک ⭕️ بشه پس باید سریع 🏃🏃‍♂حرکت میکردیم.
گرچه این برنامه از بی برنامه ی هفته ی قبلش هم بی برنامه تر شد‼️ و در ضمن گویا ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست بدست هم داده بودن که ما رو به دیار باقی بشتابونند، اما الحمدلله موفق نشدند و این چهارساعت به قول دوستان شدیدا دیوانه وار و هیجان انگیز گذشت و در پایان همه سالم و سبک و سرحال برگشتیم :)🍀
در نهایت حدود ساعت ۰۰:۳۰ 🕧 بود که رسیدیم پارکینگ.عکسای دسته جمعی پایان برنامه رو گرفتیم📸؛ چندتا ماشین شدیم و رفتیم تا به آش و بعد از اون به خونه برسیم.
🔹پایان

#گزارش ۱۷
#هفته_سوم_اسفند
🆔 @physmount
🤩9🔥5👍2👎1😁1
17😍2