❤🔥7🔥3❤2
📝گزارش برنامه 19
شیرپلا🦁 24 فروردین🗓
از خواب بیدار شدم🥱(سرپرست🔰). ساعت 4:37🕟 صبح بود. باید از تخت🛏 بلند می شدم ولی بدنم یاری نمی کرد😩. بعد از یک کلنجار مغزی به بدنم دستور دادم😠 که از تخت بلند شه🛌. بلند شدم حس سرخوشی میکردم🤡(داشتم می مردم از خواب☠).
سه عدد تخم مرغ🥚 رو گذاشتم که آب پز بشه و بعد از 15 دقیقه بر داشتم و آماده حرکت شدم. از در خونه ساعت 5:35 🕠 بود که خارج شدم و ساعت 7🕖 باید تهران میبودم. بله چون من از کرج می یام تاکسی🚕 گیرم نمی یومد. بلاخره به هر طریقی که بود ساعت 6:00 سوار مترو🚈 شدم تا برسم به محل قرار.
ساعت 7:17 شده بود رسیدم بچه ها رو دیدم🥹 که به صورت دو گروه تک نفره و سه نفره منتظر من بودن. یه سلام علیک گرم🔥با بچه ها کردم بعد یه معرفی ریز زدیم👥 بعدش رفتیم سراغ گرم کردن🧍♂.
شروع به حرکت کردیم🚶♂.چون یکی از بچه ها هنوز نرسیده بود یکم قرار شد آروم حرکت کنیم که اونم بهمون برسه.
من با یکی از بچه های درجه یک🥇اصفهان هم صحبت شدم و کلی در مورد گروه مون براش صحبت کردم اونم کلی از زیبایی های 🌅اصفهان برام گفت و من رو دعوت کرد (راست و دروغش رو خدا میدونه🤷♂) که یه سفر اصفهان مهمونش شم.
مسیر خیلی خوب بود ولی یکم داشتیم تند
میرفتیم😌 و همین باعث شده بود که یکم نفسامون تنگ بشه🥵. هر یک ساعت پیمایش 5 دقیقه استراحت میکردیم که نفسامون باز بشه. به جای سخت مسیر رسیده بودیم 🧗♂از دو طرف طناب⛓ داشت تا ما با گرفتنش بتونیم مسیر رو راحت تر طی کنیم(حال میکنید😎چقدر متنم مجلسی شده).
سرعت بچه ها تند بود به قدری که 3 ساعته رسیدیم🤩 بالا به شیرپلا. حالا باید یکم استراحت میکردیم و یه چیزی میخوردیم 🏕.
ورودی میگرفتن. بچه ها در یک حرکت انتحاری تعدادمون رو 8 نفر اعلام کردن🤯و با یه سیس عقاب🦅(داشتم خوب پیش میرفتم باز خودمونی شد😅)15 هزار تومن وجه رایج مملکت💵 تخفیف گرفتن در صورتی که ما 7 نفر بودیم🤦♂.
خلاصه رفتیم داخل یه کافه خوشگل خیلی گرم بود☺️ نشستیم به گپ و گفت دو تا از بچه ها رفتن تو نماز خونه که عبادت کنن🤲(بخوابن😴) ما هم با آبجوش هایی که داشتیم یه چایی☕️ و یه دمنوش🍵 گذاشتیم و یه گپ گفت سنگین😏 رو شروع کردیم که قرار شد تا 13:00🕐 ادامه داشته باشه بعد حرکت کنیم به سمت پایین.
وسط صحبت ها فهیمدیم که یکی از بچه دوست نداره کسی بوسش کنه🧐 و خودشم دوست نداره کسی رو بوس کنه🤨 به جز چند استثنا البته. حتی از دهنی هم بدش میومد و نمیخورد🧑.(ایشون پسر بودن🥶)به عنوان سرپرست سریعا وارد شدم🫨 و بحث عوض کردم، داشت خطرناک می شد😮💨.
بعدش شروع کردیم به خوردن نهار اشتراکی😋. هر کس هر چی داشت به دیگران تعارف میکرد🤝 که بخورن. خلاصه راه افتادیم پایین. بچه ها دیگه فقط از منظره🏞 لذت میبردن😇 و زیاد صحبت نمی کردن🤫.
رسیدیم به یه جای صاف قرار شد همون صحبت های همیشگی خودمون رو شروع کنیم. اون دوست اصفهانیمون طی یه تصمیم کاملا انقلابی شروع به درست کردن آتش 🔥 کرد و ما هم در حال صحبت بودیم و او در حال زجر کشیدن 🥵.
وقتی کم کم به پایین رسیدیم خیلی شلوغ شده بود😭، خیلی. بوی لواشک های جلوی مغازه داشت من رو دیونه میکرد.ولی خوب 🗿. حض بصری بردیم😍🤤.
بلاخره رسیدیم به همون مجسمه اول مسیر. همه جمع شدیم یه ماشین داشتیم 🚙و ۷ نفر جمعیت. ۳ نفر جلو و ۴ نفر عقب رو اشغال کردن 😱.سرپرست🔰 روی پای🦶 یکی از بچه ها که بیوتک می خوند نشست و از رسیدن خون کافی🩸 به پاهاش جلو گیری کرد وقتی پیاده شد احساس میکرد پا نداره🫢. خدا منو ببخشه😁 به مترو که رسیدیم 🚈از هم دیگه خداحافظی کردیم👋.
یاعلی🫡
#گزارش ۱۹
#هفته_سوم_فروردین
🆔 @physmount
شیرپلا🦁 24 فروردین🗓
از خواب بیدار شدم🥱(سرپرست🔰). ساعت 4:37🕟 صبح بود. باید از تخت🛏 بلند می شدم ولی بدنم یاری نمی کرد😩. بعد از یک کلنجار مغزی به بدنم دستور دادم😠 که از تخت بلند شه🛌. بلند شدم حس سرخوشی میکردم🤡(داشتم می مردم از خواب☠).
سه عدد تخم مرغ🥚 رو گذاشتم که آب پز بشه و بعد از 15 دقیقه بر داشتم و آماده حرکت شدم. از در خونه ساعت 5:35 🕠 بود که خارج شدم و ساعت 7🕖 باید تهران میبودم. بله چون من از کرج می یام تاکسی🚕 گیرم نمی یومد. بلاخره به هر طریقی که بود ساعت 6:00 سوار مترو🚈 شدم تا برسم به محل قرار.
ساعت 7:17 شده بود رسیدم بچه ها رو دیدم🥹 که به صورت دو گروه تک نفره و سه نفره منتظر من بودن. یه سلام علیک گرم🔥با بچه ها کردم بعد یه معرفی ریز زدیم👥 بعدش رفتیم سراغ گرم کردن🧍♂.
شروع به حرکت کردیم🚶♂.چون یکی از بچه ها هنوز نرسیده بود یکم قرار شد آروم حرکت کنیم که اونم بهمون برسه.
من با یکی از بچه های درجه یک🥇اصفهان هم صحبت شدم و کلی در مورد گروه مون براش صحبت کردم اونم کلی از زیبایی های 🌅اصفهان برام گفت و من رو دعوت کرد (راست و دروغش رو خدا میدونه🤷♂) که یه سفر اصفهان مهمونش شم.
مسیر خیلی خوب بود ولی یکم داشتیم تند
میرفتیم😌 و همین باعث شده بود که یکم نفسامون تنگ بشه🥵. هر یک ساعت پیمایش 5 دقیقه استراحت میکردیم که نفسامون باز بشه. به جای سخت مسیر رسیده بودیم 🧗♂از دو طرف طناب⛓ داشت تا ما با گرفتنش بتونیم مسیر رو راحت تر طی کنیم(حال میکنید😎چقدر متنم مجلسی شده).
سرعت بچه ها تند بود به قدری که 3 ساعته رسیدیم🤩 بالا به شیرپلا. حالا باید یکم استراحت میکردیم و یه چیزی میخوردیم 🏕.
ورودی میگرفتن. بچه ها در یک حرکت انتحاری تعدادمون رو 8 نفر اعلام کردن🤯و با یه سیس عقاب🦅(داشتم خوب پیش میرفتم باز خودمونی شد😅)15 هزار تومن وجه رایج مملکت💵 تخفیف گرفتن در صورتی که ما 7 نفر بودیم🤦♂.
خلاصه رفتیم داخل یه کافه خوشگل خیلی گرم بود☺️ نشستیم به گپ و گفت دو تا از بچه ها رفتن تو نماز خونه که عبادت کنن🤲(بخوابن😴) ما هم با آبجوش هایی که داشتیم یه چایی☕️ و یه دمنوش🍵 گذاشتیم و یه گپ گفت سنگین😏 رو شروع کردیم که قرار شد تا 13:00🕐 ادامه داشته باشه بعد حرکت کنیم به سمت پایین.
وسط صحبت ها فهیمدیم که یکی از بچه دوست نداره کسی بوسش کنه🧐 و خودشم دوست نداره کسی رو بوس کنه🤨 به جز چند استثنا البته. حتی از دهنی هم بدش میومد و نمیخورد🧑.(ایشون پسر بودن🥶)به عنوان سرپرست سریعا وارد شدم🫨 و بحث عوض کردم، داشت خطرناک می شد😮💨.
بعدش شروع کردیم به خوردن نهار اشتراکی😋. هر کس هر چی داشت به دیگران تعارف میکرد🤝 که بخورن. خلاصه راه افتادیم پایین. بچه ها دیگه فقط از منظره🏞 لذت میبردن😇 و زیاد صحبت نمی کردن🤫.
رسیدیم به یه جای صاف قرار شد همون صحبت های همیشگی خودمون رو شروع کنیم. اون دوست اصفهانیمون طی یه تصمیم کاملا انقلابی شروع به درست کردن آتش 🔥 کرد و ما هم در حال صحبت بودیم و او در حال زجر کشیدن 🥵.
وقتی کم کم به پایین رسیدیم خیلی شلوغ شده بود😭، خیلی. بوی لواشک های جلوی مغازه داشت من رو دیونه میکرد.ولی خوب 🗿. حض بصری بردیم😍🤤.
بلاخره رسیدیم به همون مجسمه اول مسیر. همه جمع شدیم یه ماشین داشتیم 🚙و ۷ نفر جمعیت. ۳ نفر جلو و ۴ نفر عقب رو اشغال کردن 😱.سرپرست🔰 روی پای🦶 یکی از بچه ها که بیوتک می خوند نشست و از رسیدن خون کافی🩸 به پاهاش جلو گیری کرد وقتی پیاده شد احساس میکرد پا نداره🫢. خدا منو ببخشه😁 به مترو که رسیدیم 🚈از هم دیگه خداحافظی کردیم👋.
یاعلی🫡
#گزارش ۱۹
#هفته_سوم_فروردین
🆔 @physmount
❤5😁5👌2👍1
👍4❤2
برنامه ۲۱ کوهپیمایی_تفریحی
اردوگاه کلکچال
ویژه: دختران 🙋🏻♀
📅 رفت : جمعه ۷ اردیبهش ۷ صبح
برگشت :جمعه ۷ اردیبهش ساعت ۳
🔰سرپرست : خانم آژیر @ni_looya
⭕️برای ثبت نام به ایشون پیام بدید.
💰 هزینه: ۴۰ تومان
💳به نام: محمد شهاب جوهری
✅بعد از تأیید سرپرست، هزینه پرداخت شود و رسید برای🔰 @ni_looya ارسال شود📲.
⚠️مهلت ثبت نام: تا چهارشنبه شب 🌃
#برنامه ۲۱
#هفته_اول_اردیبهشت
🆔 @physmount
اردوگاه کلکچال
ویژه: دختران 🙋🏻♀
📅 رفت : جمعه ۷ اردیبهش ۷ صبح
برگشت :جمعه ۷ اردیبهش ساعت ۳
🔰سرپرست : خانم آژیر @ni_looya
⭕️برای ثبت نام به ایشون پیام بدید.
💰 هزینه: ۴۰ تومان
۶۲۱۹۸۶۱۹۸۳۶۸۴۸۴۵💳به نام: محمد شهاب جوهری
✅بعد از تأیید سرپرست، هزینه پرداخت شود و رسید برای🔰 @ni_looya ارسال شود📲.
⚠️مهلت ثبت نام: تا چهارشنبه شب 🌃
#برنامه ۲۱
#هفته_اول_اردیبهشت
🆔 @physmount
Telegraph
برنامه ۲۰ کوهپیمایی_تفریحی
اردوگاه کلکچال ویژه: دختران 🙋🏻♀ 📅 رفت : جمعه ۷ اردیبهش ۷ صبح برگشت :جمعه ۷ اردیبهش ساعت ۳ 🔰سرپرست : خانم آژیر niloo_ya@ ⭕️برای ثبت نام به ایشون پیام بدید. 💰 هزینه: ۴۰ تومان ۶۲۱۹۸۶۱۹۸۳۶۸۴۸۴۵ 💳به نام: محمد شهاب جوهری ✅بعد از تأیید سرپرست، هزینه پرداخت…
🙏3👍2❤1
📝گزارش برنامه ۲۰
🏯اردوگاه کلکچال _ 🗓۳۱ فروردین
از اونجایی که ترس از نرسیدن داشتیم چند نفرمون زودتر ساعت مقرر یعنی ۶:۳۰ جمع شده بودیم⛳️. کم کم بچهها اومدن و تا نزدیکای ۷ 🕖همه جمع شده بودند.
✏️نویسنده: میهمی
#گزارش ۲۰
#هفته_چهارم_فروردین
🆔 @physmount
🏯اردوگاه کلکچال _ 🗓۳۱ فروردین
از اونجایی که ترس از نرسیدن داشتیم چند نفرمون زودتر ساعت مقرر یعنی ۶:۳۰ جمع شده بودیم⛳️. کم کم بچهها اومدن و تا نزدیکای ۷ 🕖همه جمع شده بودند.
✏️نویسنده: میهمی
#گزارش ۲۰
#هفته_چهارم_فروردین
🆔 @physmount
Telegraph
📝گزارش برنامه ۲۰
🏯اردوگاه کلکچال _ 🗓۳۱ فروردین از اونجایی که ترس از نرسیدن داشتیم چند نفرمون زودتر ساعت مقرر یعنی ۶:۳۰ جمع شده بودیم⛳️. کم کم بچهها اومدن و تا نزدیکای ۷ 🕖همه جمع شده بودند. بعد از یه سلام و احوالپرسی کوتاه راهی بوستان جمشیدیه شدیم که گرم کنیم🏃♂➡️. بعدم…
❤8🔥4😍1