خرافات؟!چرا؟
علی هادیان
سلسله جلسات هفتگی "انسان شناسی علمی"
جلسه: هشتم
عنوان: خرافات؟! چرا؟
ریشه ی علمی خرافات و علت پایداری آنها در جوامع
سخنران: علی هادیان (نویسنده و مترجم علمی)
تلگرام | اینستاگرام 🧠🔌
جلسه: هشتم
عنوان: خرافات؟! چرا؟
ریشه ی علمی خرافات و علت پایداری آنها در جوامع
سخنران: علی هادیان (نویسنده و مترجم علمی)
تلگرام | اینستاگرام 🧠🔌
Forwarded from ⚡️فلش پراجکت | راهحل نهایی پروژههای دانشجویی
انجمن هیپوکامپ با افتخار برگزار می کند:
🔥 مدرسه مجازی چندرشتهای تابستانی انجمن هیپوکامپ 🔥
👌 ١٢ دوره تخصصی مرتبط با نوروساینس و علوم شناختی
⚡️ با حضور جمعی از بهترین اساتید ایران
✅ مدرسهای برای حرکت به سمت تفکر میانرشتهای با محوریت پژوهش
💻 مدرسه کاملا مجازی در اسکای روم
🌐 برای کسب اطلاعات بیشتر درباره هر کدام از دوره ها و همچنین ثبتنام به وبسایت انجمن هیپوکامپ مراجعه فرمایید:
https://hippocampus.ir/summer
قبل از خرید حتما در وبسایت ثبتنام نمایید.
⚜️ باحمایت معاونت فرهنگی و دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی اردبیل و ستاد توسعه علوم و فناوری های شناختی
✨ انجمن هیپوکامپ ✨
@hippocampus_association
🔥 مدرسه مجازی چندرشتهای تابستانی انجمن هیپوکامپ 🔥
👌 ١٢ دوره تخصصی مرتبط با نوروساینس و علوم شناختی
⚡️ با حضور جمعی از بهترین اساتید ایران
✅ مدرسهای برای حرکت به سمت تفکر میانرشتهای با محوریت پژوهش
💻 مدرسه کاملا مجازی در اسکای روم
🌐 برای کسب اطلاعات بیشتر درباره هر کدام از دوره ها و همچنین ثبتنام به وبسایت انجمن هیپوکامپ مراجعه فرمایید:
https://hippocampus.ir/summer
قبل از خرید حتما در وبسایت ثبتنام نمایید.
⚜️ باحمایت معاونت فرهنگی و دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی اردبیل و ستاد توسعه علوم و فناوری های شناختی
✨ انجمن هیپوکامپ ✨
@hippocampus_association
🧠خاطرات بد و ناگوار کودکی به چهار طریق هنگام بزرگسالی روی ما تاثیر میگذارد
🔻چه اینکه در کودکی شاهد یا مفعول خشونت باشید یا اینکه از نظر فیزیکی یا روانی مورد بی توجهی سرپرست خود قرار گیرید در هنگام بزرگسالی احتمال زیادی هست که نشانه های آن خاطرات بد را بروز دهید.
🔻بچه ها از اتفاقاتی که میبینند یا برایشان رخ میدهد برداشتی میکنند و بر آن اساس در دنیای درون خود نقشه ای از جهان ترسیم میکنند. سپس این نقشه به آنها کمک میکند تا بتوانند با دنیا همراهی کنند. ولی اگر آنها نتوانند این تصور را هنگام بزرگ تر شدن تغییر دهند این میتواند توانایی عملکرد آن ها را بعنوان یک بالغ تخریب کند. این تاثیرات منفی به طور کلی در چهار حالت میتوانند روی ما تاثیر بد بگذارند.
💎1. هویت اشتباه : بعنوان یک آسیب شناس کودک خیلی از بزرگسالان را دیده ام که ناگواری های کودکی را با خود در بزرگسالی مانند زخم احساسی حمل میکنند. یکی از طُرُقی که این زخم ها خود را نشان میدهند هویت اشتباه است. بعنوان بچه، ما دوست داریم که والدین ما را دوست بدارند و از ما مراقبت کنند. وقتی آنها نمیکنند ما سعی میکنیم آدمی بشویم که آنها دوست دارند و به او توجه میکنند. برای همین یک سری از احساساتمان را سر راه این خواسته قرار دارند پنهان میکنیم و در واقع شخص دیگری را از خود به دنیا ارایه میدهیم. وقتی ما احساساتمان را مخفی کنیم پس از مدتی یادمان میرود که چه کسی بوده ایم زیرا اصل شخصیت ما همان احساسات ما است. ما تمام عمر احساس میکنیم که، وای اگر ماسک ما از چهره بیفتد دیگر کسی من را نمیپذیرد و دوست نخواهد داشت. بهترین کار این است که با یک آسیب شناس دوران کودکی تماس بگیرید تا به شما کمک کند چطور این ترس را کنار بگذارد و به خود حقیقیتان بازگردید.
💎2. تفکر قربانی وار : تصوری که ما از خودمان داریم سخنگوی درونی ما را هدایت میکند. طوری که ما با خودمان حرف میزنیم، میتواند ما را قوی یا ضعیف کند. حرفهای منفی میتواند این حس را القا کند که ضعیف هستیم و قدرت کنترل زندگی خود را نداریم، مانند قربانی ها!! ممکن است در کودکی قربانی بوده باشیم، ولی این نباید در بزرگسالی ادامه پیدا کند. در کودکی ما قدرت زیادی در کنترل محیط اطراف خود نداریم ولی ما دیگر کودک نیستیم و بزرگ شده ایم. در تمام جوانب زندگی، ما همیشه قدرت انتخاب داریم، حتی در اینکه چگونه در مورد زندگی خود بیاندیشیم. خیلی بیشتر از آنچه فکر کنید میتوانید موقعیتان را تغییر دهید، به جای اینکه فکر کنید قربانی بوده اید فکر کنید نجات یافته بوده اید. دفعه ی بعد که در مخمصه ای بودید و انتخاب نازلی کردید به خودتان یاد آوری کنید که شما بیشتر از آنچه فکر کنید قدرت کنترل دارید.
💎3. پرخاشگری بالقوه : اگر کودک در محیطی بزرگ شود که هر گونه پرخاش غیر قابل قبول بوده، او با این باور بزرگ میشود که خشونت غیر قابل قبول است. پس او در هنگام بزرگسالی اگر یک حرکت پرخاشگرانه ببیند فکر میکند که این حس باید سرکوب شود. یا اگر در خانواده ای بزرگ شود که هر نوع خشونت را سرکوب میکنند او نیز در بزرگسالی به همان شیوه عمل خواهد کرد و از ابراز خشم که میتواند برای او مفید باشد، خودداری میکند. چه اتفاقی می افتد اگر نتوانید خشم خود را پنهان کنید؟ اگر شما خودتان از آن دسته افراد باشید پاسخ این سوال را میدانید و احتمالا شما همچنان عصبانی می مانید. وقتی عصبانیت که یک احساس سالم و طبیعی است را سرکوب کنید و به جای اینکه عامل ایجاد آن را از بین ببرید عصبانیت را مخفی کنید این عصبانیت از بین نمیرود و باقی می ماند. پس از گذر زمان این عصبانیت به پرخاشگری بالقوه تبدیل میشود.
💎4. بی تفاوتی : اگر شما در زمان کودکی از طرف والدین خود نادیده گرفته میشدید ممکن است خشم و ترس خود را در آرزوی اینکه دیگر هیچوقت نادیده گرفته نشوید دفن کرده باشید. در واقع اتفاقی که می افتد مثل این است که ما خودمان را ترک کرده ایم. ما همیشه خود ۱را کنار میکشیم و از پتانسیل خود استفاده نمیکنیم و بی تقاوتی را برمیگزینیم. آدم بی تفاوت میگوید من میدانم باید چه کاری انجام دهم ولی انجام نمیدهم.
🖇منبع
📄 #ترجمه_مقاله #کودکان
تلگرام | اینستاگرام Plug In Your Brain 🧠🔌
🔻چه اینکه در کودکی شاهد یا مفعول خشونت باشید یا اینکه از نظر فیزیکی یا روانی مورد بی توجهی سرپرست خود قرار گیرید در هنگام بزرگسالی احتمال زیادی هست که نشانه های آن خاطرات بد را بروز دهید.
🔻بچه ها از اتفاقاتی که میبینند یا برایشان رخ میدهد برداشتی میکنند و بر آن اساس در دنیای درون خود نقشه ای از جهان ترسیم میکنند. سپس این نقشه به آنها کمک میکند تا بتوانند با دنیا همراهی کنند. ولی اگر آنها نتوانند این تصور را هنگام بزرگ تر شدن تغییر دهند این میتواند توانایی عملکرد آن ها را بعنوان یک بالغ تخریب کند. این تاثیرات منفی به طور کلی در چهار حالت میتوانند روی ما تاثیر بد بگذارند.
💎1. هویت اشتباه : بعنوان یک آسیب شناس کودک خیلی از بزرگسالان را دیده ام که ناگواری های کودکی را با خود در بزرگسالی مانند زخم احساسی حمل میکنند. یکی از طُرُقی که این زخم ها خود را نشان میدهند هویت اشتباه است. بعنوان بچه، ما دوست داریم که والدین ما را دوست بدارند و از ما مراقبت کنند. وقتی آنها نمیکنند ما سعی میکنیم آدمی بشویم که آنها دوست دارند و به او توجه میکنند. برای همین یک سری از احساساتمان را سر راه این خواسته قرار دارند پنهان میکنیم و در واقع شخص دیگری را از خود به دنیا ارایه میدهیم. وقتی ما احساساتمان را مخفی کنیم پس از مدتی یادمان میرود که چه کسی بوده ایم زیرا اصل شخصیت ما همان احساسات ما است. ما تمام عمر احساس میکنیم که، وای اگر ماسک ما از چهره بیفتد دیگر کسی من را نمیپذیرد و دوست نخواهد داشت. بهترین کار این است که با یک آسیب شناس دوران کودکی تماس بگیرید تا به شما کمک کند چطور این ترس را کنار بگذارد و به خود حقیقیتان بازگردید.
💎2. تفکر قربانی وار : تصوری که ما از خودمان داریم سخنگوی درونی ما را هدایت میکند. طوری که ما با خودمان حرف میزنیم، میتواند ما را قوی یا ضعیف کند. حرفهای منفی میتواند این حس را القا کند که ضعیف هستیم و قدرت کنترل زندگی خود را نداریم، مانند قربانی ها!! ممکن است در کودکی قربانی بوده باشیم، ولی این نباید در بزرگسالی ادامه پیدا کند. در کودکی ما قدرت زیادی در کنترل محیط اطراف خود نداریم ولی ما دیگر کودک نیستیم و بزرگ شده ایم. در تمام جوانب زندگی، ما همیشه قدرت انتخاب داریم، حتی در اینکه چگونه در مورد زندگی خود بیاندیشیم. خیلی بیشتر از آنچه فکر کنید میتوانید موقعیتان را تغییر دهید، به جای اینکه فکر کنید قربانی بوده اید فکر کنید نجات یافته بوده اید. دفعه ی بعد که در مخمصه ای بودید و انتخاب نازلی کردید به خودتان یاد آوری کنید که شما بیشتر از آنچه فکر کنید قدرت کنترل دارید.
💎3. پرخاشگری بالقوه : اگر کودک در محیطی بزرگ شود که هر گونه پرخاش غیر قابل قبول بوده، او با این باور بزرگ میشود که خشونت غیر قابل قبول است. پس او در هنگام بزرگسالی اگر یک حرکت پرخاشگرانه ببیند فکر میکند که این حس باید سرکوب شود. یا اگر در خانواده ای بزرگ شود که هر نوع خشونت را سرکوب میکنند او نیز در بزرگسالی به همان شیوه عمل خواهد کرد و از ابراز خشم که میتواند برای او مفید باشد، خودداری میکند. چه اتفاقی می افتد اگر نتوانید خشم خود را پنهان کنید؟ اگر شما خودتان از آن دسته افراد باشید پاسخ این سوال را میدانید و احتمالا شما همچنان عصبانی می مانید. وقتی عصبانیت که یک احساس سالم و طبیعی است را سرکوب کنید و به جای اینکه عامل ایجاد آن را از بین ببرید عصبانیت را مخفی کنید این عصبانیت از بین نمیرود و باقی می ماند. پس از گذر زمان این عصبانیت به پرخاشگری بالقوه تبدیل میشود.
💎4. بی تفاوتی : اگر شما در زمان کودکی از طرف والدین خود نادیده گرفته میشدید ممکن است خشم و ترس خود را در آرزوی اینکه دیگر هیچوقت نادیده گرفته نشوید دفن کرده باشید. در واقع اتفاقی که می افتد مثل این است که ما خودمان را ترک کرده ایم. ما همیشه خود ۱را کنار میکشیم و از پتانسیل خود استفاده نمیکنیم و بی تقاوتی را برمیگزینیم. آدم بی تفاوت میگوید من میدانم باید چه کاری انجام دهم ولی انجام نمیدهم.
🖇منبع
📄 #ترجمه_مقاله #کودکان
تلگرام | اینستاگرام Plug In Your Brain 🧠🔌
🧠خودآگاه از آنچه فکر میکنید عمیقتر است
🔻مقالهای در باب عصبشناسی خودآگاهی نوزادان، که چند سال پیش توجهها را به خود جلب نمود این سؤال را مطرح کرد: «چه زمانی کودک به خودآگاهی می رسد؟» قطعاً پیشفرض بر این است که کودکان خودآگاه متولد نمیشوند و زمانی به خودآگاهی دست می یابند (بر اساس مقاله، در ۵ ماهگی). با وجود این سخت است که فکر کنیم نوزادان هیچ درکی از خود ندارند.
نوزادان قطعاً بدن خود، محیط اطراف، حضور والدین خود و… را تجربه می کنند. البته به صورتی منفعل. و در این حالت اگر بچه بودن همیشه یک احساسی به نوزاد می دهد، دیگر نمیتوان گفت که نوزادان خودآگاه می شوند، بلکه آنها از همان ابتدا خودآگاه هستند.
🔻مشکل این است که به نحو نگران کننده ای کلمه ی خودآگاه در ادبیات به گونهای به کار میرود که انگار شامل چیزی بیشتر از کیفیتهای تجربه می شود. دیکسترهویس و نوردگن برای مثال، اصرار داشتند که «بسیار مهم است که بدانیم توجه کلید افتراق میان تفکر ناخودآگاه و خودآگاه است. تفکر خودآگاه تفکری است که توأم با توجه باشد». این بدین منظور است که اگر فکر خارج از دایره ی توجه باشد ناخودآگاه است. اما آیا فقط عدم توجه کافی است که یک فرایند ذهنی را فاقد کیفیتهای تجربه بدانیم؟ آیا فرآیندی که از دایره ی تمرکز و توجه خارج می شود، هیچ احساسی به ما نمیدهد؟
🔻برای مثال نفس کشیدن خود را در نظر بگیرید: احساس جریان پیدا کردن هوا از طریق سوراخهای بینی، حرکت دیافراگم و… آیا یک لحظه پیش که توجه شما به این حسها جلب نشده بود، آنها را تجربه نمی کردید؟ یا فقط آگاه نبودید که در حال تجربه ی آنها هستید؟ با جلب توجه شما به سمت این حسها، آیا آنها تبدیل به حسهای خودآگاه شدند یا صرفاً این جلب توجه موجب تجربه ی این کیفیت شد که بدانید این حسها خودآگاه هستند؟
🔻بدون شک، جاناتان اسکولر تفاوت واضحی را میان خودآگاه و فراخودآگاه قائل شده است. در حالی که هر در شامل کیفیتهای تجربه میشوند، فراخودآگاه همچنین شامل چیزی میشود که اسکولر آن را بازنمایش لقب داد. توجه به صورت دوره ای به سمت ارزیابی محتویات تجربه جلب میشود و در نتیجه ی آن فراخودآگاه شکل میگیرد که شامل یک بازنمایش از خودآگاه است که در آن فرد وضعیت ذهنی خود را تفسیر، توصیف و یا شناسایی می نماید.
🔻پس توجه نقش خود را در بازنمایش بازی میکندَ، که به معنای اطلاع خودآگاه از یک تجربه است، و خود پایهای برای تفکر و تأمل می باشد. اشخاص نمیتوانند تجربیاتی را که بازنمایش نشدهاند گزارش کنند. با این حال، مانعی برای تجربیات خودآگاه حتی بدون بازنمایش وجود ندارد: برای مثال، رویاها، علیرغم این حقیقت غیر قابل انکار که به صورت خودآگاه تجربه می شوند، فاقد بازنمایش میباشند. این خلاء میان قابلیت گزارش شدن و محتویات خودآگاه موجب ظهور «پارادایم های بدون گزارش» در عصبشناسی مدرن خودآگاه شده است.
🔻واضحا، این فرض که خودآگاه محدود به محتویات ذهنی بازنمایش شده و تحت توجه فرد است، به اشتباه فراخودآگاه را با خودآگاه خلط می نماید. با این حال، این خلط به طرز آزاردهنده ای معمول و گسترده است. برای مثال، به گفتههای اکسل کلیرمن توجه کنید: «هوشیاری… همواره به نظر میرسد که به سادگی شامل توانایی آگاهی از این موضوع باشد که فرد، می داند. این توانایی، مبنای گزارش های شفاهی را شکل میدهد که ما به عنوان مستقیم ترین شاخص هوشیاری در نظر میگیریم. و زمانی که ما فقدان این توانایی را در گزارش دانسته هایی که در تصمیم گیری هایمان شریک بودهاند مشاهده می کنیم، به حق نتیجه میگیریم که تصمیم ما بر اساس دانش ناخودآگاه بوده است».
🔻از آنجایی که مطالعه ی ویژگیهای عصبی مرتبط با خودآگاه (NCC) بسیار وابسته به گزارش های شخصی از تجربیات می باشد، آنچه در NCC مورد استفاده قرار میگیرد درواقع فقط ویژگیهای عصبی مرتبط با فراخودآگاه میتواند باشد. به همین علت، فعالیتهای ذهنی که بالقوه خودآگاه هستند (به معنای فعالیتهایی که با کیفیتهای تجربیات مرتبط می باشند) ممکن است به عنوان خودآگاه شناسایی نشوند.
در حقیقت شواهد جالبی وجود دارند که به ما میگویند که دقیقاً همینطور است. برای درک این موضوع به این توجه کنید که دانسته ی خودآگاه N (که همان بازنمایش است) از تجربه ی X، توسط اتفاق افتادن X برانگیخته می شود. برای مثال، درک یک حس (برای مثال لامسه) است که این فهم فراشناختی را برمیانگیزد که فرد در حال درک یک حس است. در عوض،N با جلب توجه به سمت X آن را بر می انگیزد: فهم اینکه فرد در حال درک یک حس است توجه ذهنی شخص را به سمت آن حس برمیانگیزد
🔻مقالهای در باب عصبشناسی خودآگاهی نوزادان، که چند سال پیش توجهها را به خود جلب نمود این سؤال را مطرح کرد: «چه زمانی کودک به خودآگاهی می رسد؟» قطعاً پیشفرض بر این است که کودکان خودآگاه متولد نمیشوند و زمانی به خودآگاهی دست می یابند (بر اساس مقاله، در ۵ ماهگی). با وجود این سخت است که فکر کنیم نوزادان هیچ درکی از خود ندارند.
نوزادان قطعاً بدن خود، محیط اطراف، حضور والدین خود و… را تجربه می کنند. البته به صورتی منفعل. و در این حالت اگر بچه بودن همیشه یک احساسی به نوزاد می دهد، دیگر نمیتوان گفت که نوزادان خودآگاه می شوند، بلکه آنها از همان ابتدا خودآگاه هستند.
🔻مشکل این است که به نحو نگران کننده ای کلمه ی خودآگاه در ادبیات به گونهای به کار میرود که انگار شامل چیزی بیشتر از کیفیتهای تجربه می شود. دیکسترهویس و نوردگن برای مثال، اصرار داشتند که «بسیار مهم است که بدانیم توجه کلید افتراق میان تفکر ناخودآگاه و خودآگاه است. تفکر خودآگاه تفکری است که توأم با توجه باشد». این بدین منظور است که اگر فکر خارج از دایره ی توجه باشد ناخودآگاه است. اما آیا فقط عدم توجه کافی است که یک فرایند ذهنی را فاقد کیفیتهای تجربه بدانیم؟ آیا فرآیندی که از دایره ی تمرکز و توجه خارج می شود، هیچ احساسی به ما نمیدهد؟
🔻برای مثال نفس کشیدن خود را در نظر بگیرید: احساس جریان پیدا کردن هوا از طریق سوراخهای بینی، حرکت دیافراگم و… آیا یک لحظه پیش که توجه شما به این حسها جلب نشده بود، آنها را تجربه نمی کردید؟ یا فقط آگاه نبودید که در حال تجربه ی آنها هستید؟ با جلب توجه شما به سمت این حسها، آیا آنها تبدیل به حسهای خودآگاه شدند یا صرفاً این جلب توجه موجب تجربه ی این کیفیت شد که بدانید این حسها خودآگاه هستند؟
🔻بدون شک، جاناتان اسکولر تفاوت واضحی را میان خودآگاه و فراخودآگاه قائل شده است. در حالی که هر در شامل کیفیتهای تجربه میشوند، فراخودآگاه همچنین شامل چیزی میشود که اسکولر آن را بازنمایش لقب داد. توجه به صورت دوره ای به سمت ارزیابی محتویات تجربه جلب میشود و در نتیجه ی آن فراخودآگاه شکل میگیرد که شامل یک بازنمایش از خودآگاه است که در آن فرد وضعیت ذهنی خود را تفسیر، توصیف و یا شناسایی می نماید.
🔻پس توجه نقش خود را در بازنمایش بازی میکندَ، که به معنای اطلاع خودآگاه از یک تجربه است، و خود پایهای برای تفکر و تأمل می باشد. اشخاص نمیتوانند تجربیاتی را که بازنمایش نشدهاند گزارش کنند. با این حال، مانعی برای تجربیات خودآگاه حتی بدون بازنمایش وجود ندارد: برای مثال، رویاها، علیرغم این حقیقت غیر قابل انکار که به صورت خودآگاه تجربه می شوند، فاقد بازنمایش میباشند. این خلاء میان قابلیت گزارش شدن و محتویات خودآگاه موجب ظهور «پارادایم های بدون گزارش» در عصبشناسی مدرن خودآگاه شده است.
🔻واضحا، این فرض که خودآگاه محدود به محتویات ذهنی بازنمایش شده و تحت توجه فرد است، به اشتباه فراخودآگاه را با خودآگاه خلط می نماید. با این حال، این خلط به طرز آزاردهنده ای معمول و گسترده است. برای مثال، به گفتههای اکسل کلیرمن توجه کنید: «هوشیاری… همواره به نظر میرسد که به سادگی شامل توانایی آگاهی از این موضوع باشد که فرد، می داند. این توانایی، مبنای گزارش های شفاهی را شکل میدهد که ما به عنوان مستقیم ترین شاخص هوشیاری در نظر میگیریم. و زمانی که ما فقدان این توانایی را در گزارش دانسته هایی که در تصمیم گیری هایمان شریک بودهاند مشاهده می کنیم، به حق نتیجه میگیریم که تصمیم ما بر اساس دانش ناخودآگاه بوده است».
🔻از آنجایی که مطالعه ی ویژگیهای عصبی مرتبط با خودآگاه (NCC) بسیار وابسته به گزارش های شخصی از تجربیات می باشد، آنچه در NCC مورد استفاده قرار میگیرد درواقع فقط ویژگیهای عصبی مرتبط با فراخودآگاه میتواند باشد. به همین علت، فعالیتهای ذهنی که بالقوه خودآگاه هستند (به معنای فعالیتهایی که با کیفیتهای تجربیات مرتبط می باشند) ممکن است به عنوان خودآگاه شناسایی نشوند.
در حقیقت شواهد جالبی وجود دارند که به ما میگویند که دقیقاً همینطور است. برای درک این موضوع به این توجه کنید که دانسته ی خودآگاه N (که همان بازنمایش است) از تجربه ی X، توسط اتفاق افتادن X برانگیخته می شود. برای مثال، درک یک حس (برای مثال لامسه) است که این فهم فراشناختی را برمیانگیزد که فرد در حال درک یک حس است. در عوض،N با جلب توجه به سمت X آن را بر می انگیزد: فهم اینکه فرد در حال درک یک حس است توجه ذهنی شخص را به سمت آن حس برمیانگیزد
پس در نهایت ما یک چرخه ی رفت و برگشتی از انگیختگی ها داریم که در آن X، موجب برانگیخته شدن Nمی شود، که در مقابل X را برمیانگیزد، که دوباره N را برمیانگیزد و به همین صورت ادامه دارد.
🔻ظاهراً در بررسی های NCC دقیقاً چنین الگویی از ارتباطات پژواکی رفت و برگشتی در میان مناطق مختلف مغز مشاهده شده است. حتی ظن محققین بر این است که وقتی آسیب به قشر تصویری اولیه اینگونه پژواک را مختل می سازد، بیماران علایم کوربینی ( توانایی افراد مبتلا به کوری کورتکسی که در آن بدون بینایی آگاهانه به محرکهای تصویری پاسخ میدهند.) از خود نشان میدهند. این دقیقاً همان چیزی است که انتظار میرود اگر این پژواک ها همان نوسان های میان X و N باشند: اشیاء به صورت خودآگاه دیده میشوند (که چگونگی تشخیص آنها توسط بیمار را توضیح میدهد) اما بیماران نمیدانند که اشیاء را به صورت خودآگاه میبینند.
با اشتباه گرفتن فراخودآگاه به جای خودآگاه، دو مشکل اساسی به وجود می آوریم: اول اینکه نمیتوانیم میان فرایند های خودآگاهی که فاقد باز نمایش میباشند و فرایند های ناخودآگاه حقیقی فرقی قائل شویم. به هر حال، هر دو به یک اندازه برای خود و دیگران غیرقابل گزارش هستند. این میتواند ما را به اشتباه به این نتیجه برساند که یک ناخودآگاه ذهنی وجود دارد در حالی که ممکن است برای هر فرایند ذهنی در روان ما یک احساسی به ما دست بدهد. دوم اینکه ما نمیتوانیم این حقیقت را ببینیم که توضیحات تجربی و ناقص ما برای ظهور خودآگاه ممکن است صرفاً مربوط به ظهور فراخودآگاه باشند.
🔻ممکن است که این امر موجب این توهم شود که ما در حال حل مساله ی مشکل خودآگاه هستیم، در حالی که در حقیقت داریم از کنار آن کاملاً عبور میکنیم: مکانیسم های فراشناخت کاملاً نامربوط به این امر هستند که چگونه کیفیتهای تجربیات میتوانند از سازمان بندی های فیزیکی برخیزند.
🔻خودآگاه ممکن است هیچوقت (چه در نوزادان، کودکان و یا بالغین) ظهور نکند زیرا احتمالاً از همان ابتدا وجود داشته است. تمام آنچه ما می دانیم، این است که آنچه که ظهور میکند صرفاً یک فهم فراشناختی از خودآگاهی است که قبلاً وجود داشته. اگر اینگونه باشد، خودآگاه ممکن است ذاتاً بنیادی باشد؛ بدین معنی که یک ویژگی ذاتی در تمام فرایند های ذهنی باشد و نه فقط یک جزء تولید شده توسط سازمان بندی های فیزیکی مشخصی در مغز. ادعا هایی، بر مبنای گزارش های شخصی از تجربیات، که در مسیر تقلیل خودآگاه به فیزیولوژی مغز هستند، ممکن است ارتباط بسیار کمی با خودآگاه داشته باشند و در اصل مرتبط با مکانیسم های فراشناخت باشند.
🖇منبع:
https://blogs.scientificamerican.com/observations/consciousness-goes-deeper-than-you-think/
📄 #ترجمه_مقاله #کودکان #خودآگاه NU167
🔻ظاهراً در بررسی های NCC دقیقاً چنین الگویی از ارتباطات پژواکی رفت و برگشتی در میان مناطق مختلف مغز مشاهده شده است. حتی ظن محققین بر این است که وقتی آسیب به قشر تصویری اولیه اینگونه پژواک را مختل می سازد، بیماران علایم کوربینی ( توانایی افراد مبتلا به کوری کورتکسی که در آن بدون بینایی آگاهانه به محرکهای تصویری پاسخ میدهند.) از خود نشان میدهند. این دقیقاً همان چیزی است که انتظار میرود اگر این پژواک ها همان نوسان های میان X و N باشند: اشیاء به صورت خودآگاه دیده میشوند (که چگونگی تشخیص آنها توسط بیمار را توضیح میدهد) اما بیماران نمیدانند که اشیاء را به صورت خودآگاه میبینند.
با اشتباه گرفتن فراخودآگاه به جای خودآگاه، دو مشکل اساسی به وجود می آوریم: اول اینکه نمیتوانیم میان فرایند های خودآگاهی که فاقد باز نمایش میباشند و فرایند های ناخودآگاه حقیقی فرقی قائل شویم. به هر حال، هر دو به یک اندازه برای خود و دیگران غیرقابل گزارش هستند. این میتواند ما را به اشتباه به این نتیجه برساند که یک ناخودآگاه ذهنی وجود دارد در حالی که ممکن است برای هر فرایند ذهنی در روان ما یک احساسی به ما دست بدهد. دوم اینکه ما نمیتوانیم این حقیقت را ببینیم که توضیحات تجربی و ناقص ما برای ظهور خودآگاه ممکن است صرفاً مربوط به ظهور فراخودآگاه باشند.
🔻ممکن است که این امر موجب این توهم شود که ما در حال حل مساله ی مشکل خودآگاه هستیم، در حالی که در حقیقت داریم از کنار آن کاملاً عبور میکنیم: مکانیسم های فراشناخت کاملاً نامربوط به این امر هستند که چگونه کیفیتهای تجربیات میتوانند از سازمان بندی های فیزیکی برخیزند.
🔻خودآگاه ممکن است هیچوقت (چه در نوزادان، کودکان و یا بالغین) ظهور نکند زیرا احتمالاً از همان ابتدا وجود داشته است. تمام آنچه ما می دانیم، این است که آنچه که ظهور میکند صرفاً یک فهم فراشناختی از خودآگاهی است که قبلاً وجود داشته. اگر اینگونه باشد، خودآگاه ممکن است ذاتاً بنیادی باشد؛ بدین معنی که یک ویژگی ذاتی در تمام فرایند های ذهنی باشد و نه فقط یک جزء تولید شده توسط سازمان بندی های فیزیکی مشخصی در مغز. ادعا هایی، بر مبنای گزارش های شخصی از تجربیات، که در مسیر تقلیل خودآگاه به فیزیولوژی مغز هستند، ممکن است ارتباط بسیار کمی با خودآگاه داشته باشند و در اصل مرتبط با مکانیسم های فراشناخت باشند.
🖇منبع:
https://blogs.scientificamerican.com/observations/consciousness-goes-deeper-than-you-think/
📄 #ترجمه_مقاله #کودکان #خودآگاه NU167
Scientific American Blog Network
Consciousness Goes Deeper Than You Think
Awareness can be part of it, but it’s much more than that
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥کارگاه خستگی و فرسودگی شغلی و تحصیلی
🟢با سخنرانی امیررضا یوسفی؛ دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اردبیل و عضو شورای مرکزی انجمن علمی هیپوکامپ
تلگرام | اینستاگرام Plug In Your Brain 🧠🔌
🟢با سخنرانی امیررضا یوسفی؛ دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اردبیل و عضو شورای مرکزی انجمن علمی هیپوکامپ
تلگرام | اینستاگرام Plug In Your Brain 🧠🔌
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حس های بد ما، دکتر آذرخش مکری
سلسله نشست های توانمندسازی و رشد فردی
با موضوع حس های بد ما
دومین نشست خود شناسی
تلگرام | اینستاگرام 🧠🔌
سلسله نشست های توانمندسازی و رشد فردی
با موضوع حس های بد ما
دومین نشست خود شناسی
تلگرام | اینستاگرام 🧠🔌
🧠بیماری پارکینسون در دستگاه گوارش آغاز می شود
🔻 بیماری مزمنِ عصبیِ پارکینسون، شمار قابل توجهی از افراد را درگیر می کند. با این حال، دانشمندان هنوز نمی دانند که چرا برخی افراد مبتلا به بیماری پارکینسون هستند. تحقیقات جدید نشان می دهد که بیماری پارکینسون ممکن است در دستگاه گوارش آغاز شود و از طریق عصب واگ به مغز گسترش یابد.
🔻 این مطالعه بر روی 15000 نفر انجام شد که عمل واگوتومی انجام داده بودند. این روش در سالهای 1970-1995، یک روش بسیار رایج درمان زخم معده بود.
🔻 اگر این مطلب که، پارکینسون از دستگاه گوارش شروع و از طریق عصب واگ پخش می شود صحت داشته باشد، پس بیمارانی که واگوتومی انجام داده اند به طور طبیعی باید در مقابل ابتلا به بیماری پارکینسون ایمن باشند.
🔻 فرضیه ای که درستی آن اثبات شد:
"مطالعه نشان داد که بیمارانی که طی واگوتومی تمامی عصب واگ خود را خارج کرده اند، در برابر ابتلا به بیماری پارکینسون ایمن هستند. خطر ابتلای این افراد پس از 20 سال به نصف کاهش یافت.
🔻 با این حال، در بیمارانی که تنها بخشی از عصب واگ خود را برداشته بودند، ابتلا به پارکینسون مشاهده شد.که این مطلب مطابق با فرضیه ای است که بیان می دارد؛ روند بیماری، به شدت وابسته به میزان سلامت واگ، به صورت کاملا اینتکت یا پارشیال اینتکت، است که بتواند به مغز برسد و بر آن تأثیر بگذارد.
🔻 خانم Elisabeth Svensson می گوید:
"بیماران مبتلا به بیماری پارکینسون اغلب ،سال ها قبل از تشخیص پارکینسون، به یبوست مبتلا هستند، که این مسئله می تواند یک مارکر زودهنگام در موردِ ارتباط آسیب شناسی عصبی و گوارشی بیماری پارکینسون در رابطه عصب واگ باشد".
تلگرام | اینستاگرام 🧠🔌
🔻 بیماری مزمنِ عصبیِ پارکینسون، شمار قابل توجهی از افراد را درگیر می کند. با این حال، دانشمندان هنوز نمی دانند که چرا برخی افراد مبتلا به بیماری پارکینسون هستند. تحقیقات جدید نشان می دهد که بیماری پارکینسون ممکن است در دستگاه گوارش آغاز شود و از طریق عصب واگ به مغز گسترش یابد.
🔻 این مطالعه بر روی 15000 نفر انجام شد که عمل واگوتومی انجام داده بودند. این روش در سالهای 1970-1995، یک روش بسیار رایج درمان زخم معده بود.
🔻 اگر این مطلب که، پارکینسون از دستگاه گوارش شروع و از طریق عصب واگ پخش می شود صحت داشته باشد، پس بیمارانی که واگوتومی انجام داده اند به طور طبیعی باید در مقابل ابتلا به بیماری پارکینسون ایمن باشند.
🔻 فرضیه ای که درستی آن اثبات شد:
"مطالعه نشان داد که بیمارانی که طی واگوتومی تمامی عصب واگ خود را خارج کرده اند، در برابر ابتلا به بیماری پارکینسون ایمن هستند. خطر ابتلای این افراد پس از 20 سال به نصف کاهش یافت.
🔻 با این حال، در بیمارانی که تنها بخشی از عصب واگ خود را برداشته بودند، ابتلا به پارکینسون مشاهده شد.که این مطلب مطابق با فرضیه ای است که بیان می دارد؛ روند بیماری، به شدت وابسته به میزان سلامت واگ، به صورت کاملا اینتکت یا پارشیال اینتکت، است که بتواند به مغز برسد و بر آن تأثیر بگذارد.
🔻 خانم Elisabeth Svensson می گوید:
"بیماران مبتلا به بیماری پارکینسون اغلب ،سال ها قبل از تشخیص پارکینسون، به یبوست مبتلا هستند، که این مسئله می تواند یک مارکر زودهنگام در موردِ ارتباط آسیب شناسی عصبی و گوارشی بیماری پارکینسون در رابطه عصب واگ باشد".
تلگرام | اینستاگرام 🧠🔌
🧠 مضرات تنهایی بر سلامت بیشتر از چاقی است!
🔻 به گزارش موسسه روانشناسان آمریکا خطر تنهایی که در حال حاضر شایع است بیشتر از چاقی است. قبل از اینکه وارد جزییات شویم بهتر است تعریف درست تنهایی را بدانیم. تنهایی بیشتر درونی است تا بیرونی. به عبارت دیگر مهم نیست چقدر دوست دارید و در طول روز چند نفر اطراف شما هستند. در عوض مهم اینست که شما از نظر احساسی یا اجتماعی چقدر احساس گسیختگی از دیگران میکنید.
🔻 به عنوان مثال خیلی از افرادی که با خانواده زندگی میکنند و ازدواج کرده اند هم احساس تنهایی عمیق را گزارش داده اند به این دلیل که از نظر احساسی با زوجشان احساس اتصال نمیکنند. انجمن روانشناسان آمریکا نتایج سالانه تحقیقی را که متمرکز بر انفصال اجتماعی بود منتشر کرد. آنها مدعی شدند که بالای 42 میلیون نفر از افراد بالای 45 سال در آمریکا دچار احساس تنهایی مزمن هستند. قبلا مضررات تنهایی مزمن را با سیگار مقایسه کردم و حالا با چاقی نیز مقایسه کردیم. و این مضررات اگر بیشتر نباشند کمتر هم نیستند.
🔻 نکته ی غم انگیز این ماجرا این است که تا چه حد این تنهایی قابل جلوگیری کردن است. مشکل اینجاست که نه خود شخص تنها و نه اطرافیان او از وجود این مشکل آگاه نیستند. برای ما حتی مشکل است که به دوست یا کسی که دوستش داریم نزدیک شویم و در مورد مضررات چاقی یا سیگار کشیدن با او صحبت کنیم چه برسید به مضررات تنهایی!. مثلا وقتی کسی از دوستانمان سیگار میکشد ما هیچ کاری از دستمان بر نمی آید مگر اینکه آنها را مجبور کنیم که عادت خود را تغییر دهند. ولی وقتی نوبت تنهایی میرسید ما خودمان میتوانیم راه حل مشکل باشیم : برویم طرف را ببینیم، به او زنگ بزنیم، و مدام با او در تماس باشیم. باید مکالمات عمیق تر با آنها داشته باشیم تا آنها احساس دیده شدن و دوست داشته شدن بکنند.
🔻طبق تحقیقات 50% افراد تنها با مرگ زود رس مواجه اند. راه حل باید از همسایگی و گروه های اطراف ما بیاید. شهرداری ها و دیگر ارگان های منطقه ای باید برای افراد بازنشسته فعالیت هایی را سازمان دهی کنند. مدارس میتوانند دانش آموزان را مجاب کنند که به محل زندگی افرادی که خانه نشین اند یا نمیتوانند خیلی حرکت کنند سر بزنند.
🔻راههای زیادی برای مداخله در این وضعیت هست. تنهایی شایع از بین رفتنی نیست. بر خلاف چاقی یا سیگار، افزایش آگاهی بحث عمومی پایدار و تلاش های منطقه ای میتواند تاثیر بسزایی در جلوگیری داشته باشد. همه ی اینها ممکن میشود اگر ما بخواهیم.
تلگرام | اینستاگرام 🧠🔌
🔻 به گزارش موسسه روانشناسان آمریکا خطر تنهایی که در حال حاضر شایع است بیشتر از چاقی است. قبل از اینکه وارد جزییات شویم بهتر است تعریف درست تنهایی را بدانیم. تنهایی بیشتر درونی است تا بیرونی. به عبارت دیگر مهم نیست چقدر دوست دارید و در طول روز چند نفر اطراف شما هستند. در عوض مهم اینست که شما از نظر احساسی یا اجتماعی چقدر احساس گسیختگی از دیگران میکنید.
🔻 به عنوان مثال خیلی از افرادی که با خانواده زندگی میکنند و ازدواج کرده اند هم احساس تنهایی عمیق را گزارش داده اند به این دلیل که از نظر احساسی با زوجشان احساس اتصال نمیکنند. انجمن روانشناسان آمریکا نتایج سالانه تحقیقی را که متمرکز بر انفصال اجتماعی بود منتشر کرد. آنها مدعی شدند که بالای 42 میلیون نفر از افراد بالای 45 سال در آمریکا دچار احساس تنهایی مزمن هستند. قبلا مضررات تنهایی مزمن را با سیگار مقایسه کردم و حالا با چاقی نیز مقایسه کردیم. و این مضررات اگر بیشتر نباشند کمتر هم نیستند.
🔻 نکته ی غم انگیز این ماجرا این است که تا چه حد این تنهایی قابل جلوگیری کردن است. مشکل اینجاست که نه خود شخص تنها و نه اطرافیان او از وجود این مشکل آگاه نیستند. برای ما حتی مشکل است که به دوست یا کسی که دوستش داریم نزدیک شویم و در مورد مضررات چاقی یا سیگار کشیدن با او صحبت کنیم چه برسید به مضررات تنهایی!. مثلا وقتی کسی از دوستانمان سیگار میکشد ما هیچ کاری از دستمان بر نمی آید مگر اینکه آنها را مجبور کنیم که عادت خود را تغییر دهند. ولی وقتی نوبت تنهایی میرسید ما خودمان میتوانیم راه حل مشکل باشیم : برویم طرف را ببینیم، به او زنگ بزنیم، و مدام با او در تماس باشیم. باید مکالمات عمیق تر با آنها داشته باشیم تا آنها احساس دیده شدن و دوست داشته شدن بکنند.
🔻طبق تحقیقات 50% افراد تنها با مرگ زود رس مواجه اند. راه حل باید از همسایگی و گروه های اطراف ما بیاید. شهرداری ها و دیگر ارگان های منطقه ای باید برای افراد بازنشسته فعالیت هایی را سازمان دهی کنند. مدارس میتوانند دانش آموزان را مجاب کنند که به محل زندگی افرادی که خانه نشین اند یا نمیتوانند خیلی حرکت کنند سر بزنند.
🔻راههای زیادی برای مداخله در این وضعیت هست. تنهایی شایع از بین رفتنی نیست. بر خلاف چاقی یا سیگار، افزایش آگاهی بحث عمومی پایدار و تلاش های منطقه ای میتواند تاثیر بسزایی در جلوگیری داشته باشد. همه ی اینها ممکن میشود اگر ما بخواهیم.
تلگرام | اینستاگرام 🧠🔌
🧠 چرا بچه ها به روان درمانی نیاز ندارند؟
🔻 بگذارید با خطرات خودکشی شروع کنیم. وقتی یک بچه ی پنج ساله یک چاقو زیر گلوی خود میگیرد و میگوید میخواهد خودش را بکشد، روان درمانی و خانواده درمانی بطور متفاوتی با آن برخورد میکنند. یک روان درمانگر ممکن است تصور کند که این بچه یک ناهنجاری مثل افسردگی دارد. در طرف مقابل اما یک رواشناس خانواده ممکن است از خود بپرسد "چه چیز در خانواده یا محیط و اطرافیان به این بچه این استرس را وارد کرده تا او ار به این مرحله رسانده است."
🔻 پس مشاور خانواده کل زندگی شخص را مورد برسی قرار میدهد نه اینکه فقط دنبال نشانه ای برای افسردگی بگردد. او پس از اینکه با پسر و والدینش حرف زد، متوجه میشود که والدین چند ماه است با هم مشاجره داشته اند و تصمیم به طلاق گرفته اند.
🔻بچه بطور خصوصی به مشاور میگوید که او نگران والدینش هست. او میترسد که جدا شوند، یا وقتی پدرش سر مادرش داد میزند. مشاور پس از چند هفته با پیگیری مشکل را حل میکند و پسر بچه به حالت نرمال بازمیگردد بدون نیاز به هیچ گونه دارو.
🔻البته من نمونه ها زیادی مشابه این داشتم و این داستان یکی از آنها بود که من به این صورت مشکل را حل کردم. وقتی یک بچه در این سن و سال یک همچنین مشکل بزرگی دارد این 100% مربوط به محیط اطراف و خانواده ی اوست و درمان با دارو کمکی نمیکند. هر چند حل مشکل از طریقی که من پیشنهاد کردم به مراتب سخت تر از دارو تجویز کردن است ولی راه این است.
🔻والدین بچه بگو مگو دارند؟ بچه مورد آزار است؟ خشونت در خانه فراگیر است؟ در مدرسه بچه های دیگر اذیتش میکنند؟ یکی از والدینش مریضه؟ توی فقر زندگی میکنه؟ بازی های کامپیوتری یا برنامه های تلویزیونی نامناسب را برای بیشتر از 4 ساعت در روز نگاه میکنه؟ آیا توی کلاس از همه کوچکتر است و نمیتواند دوست پیدا کند؟ معلم اذیتش میکند؟ اینها فراوان ترین دلایل ناهنجاری در کودکان کم سن است.
🔻 پس دلایل ناهنجاری های احساسی اغلب فیزیولوژیکی یا ژنتیکی نیست و نیاز به دارو ندارد. حتی کوچکترین دوز داروهای روان درمانی برای درمان این بچه ها نیازی نیست. متاسفانه اکثر روانپزشکان دوره ی مشاور خانواده ندیده اند و با این واقعیت آشنا نیستند و ممکن است سعی کنند با تجویز دارو مشکل را حل کنند.
🔻 اخیرا یک دکتر اطفال از من برای درمان یک دختر 5 ساله کمک خواست که والدینش تقاضای داروی ضد افسردگی برای او کرده بودند. این بچه افسرده ترین بچه ای بوده که تا حالا ویزیت کردم. دلیلش را که یافتم مشخص شد عمویش بدون اینکه والدین بدانند از او سو استفاده ی جنسی کرده! من آنها را قانع کردم و خوشبختانه قبول کردند و بدون تجویز دارو با بازی درمانی، خانواده درمانی و عذر خواهی عمویش از بچه در مقابل پدر و مادر مشکل حل شد.
🔻 همچنین عقیده دارم تغییر سبک زندگی کمک میکند ولی کافی نیست. مثلا کاهش استفاده از شکر و رنگ های مجاز و نگهدارنده ها میتواند کمک کند که بچه ها آرامش بیشتری بیابند. به علاوه ی اضافه کردن امگا3 به غدای بچه ها. ولی اگر مشکل بچه ها ناشی از استرس های اجتماعی باشد این راه حل ها نیز کار نخواهند کرد.
🔻برای بچه ها همانقدر که مشکل احساسی میتواند مضر و کشنده باشد، داروهای روان درمانی نیز خطرناک است. یک دختر چهار ساله بنام "ربکا" از ماساچوست به خاطر تجویز داروهای روان درمانی درگذشت. پدر و مادرش به قتل متهم شدند و روانپزشک هم به سهل انگاری. همچنین تحقیقات نشان داده خردسالانی که داروی ضد افسردگی مصرف میکنند احتمال خودکشی شان بیشتر از سایرین است.
🔻 بسیار دیده ام روانپزشکانی که با دارو سعی در حل مشکل کودک داشته اند و بعد سالها آن را ادامه داده اند و حتی بعدا برای رفع مشکلات ناشی از عوارض جانبی همان داروها مجبور شده اند داروهای جدید تجویز کنند. البته ممکن است ما را به ضد روان درمانی بودن متهم کنند ولی ضدیت ما درمان غیر مسئولانه است، ما قبول داریم که برخی مشکلات روانی نیاز به دارو دارند ولی با تشخیص درست میتوان علت بیماری را درمان کرد و نه فقط نشانه های آن را.
تلگرام | اینستاگرام 🧠🔌
🔻 بگذارید با خطرات خودکشی شروع کنیم. وقتی یک بچه ی پنج ساله یک چاقو زیر گلوی خود میگیرد و میگوید میخواهد خودش را بکشد، روان درمانی و خانواده درمانی بطور متفاوتی با آن برخورد میکنند. یک روان درمانگر ممکن است تصور کند که این بچه یک ناهنجاری مثل افسردگی دارد. در طرف مقابل اما یک رواشناس خانواده ممکن است از خود بپرسد "چه چیز در خانواده یا محیط و اطرافیان به این بچه این استرس را وارد کرده تا او ار به این مرحله رسانده است."
🔻 پس مشاور خانواده کل زندگی شخص را مورد برسی قرار میدهد نه اینکه فقط دنبال نشانه ای برای افسردگی بگردد. او پس از اینکه با پسر و والدینش حرف زد، متوجه میشود که والدین چند ماه است با هم مشاجره داشته اند و تصمیم به طلاق گرفته اند.
🔻بچه بطور خصوصی به مشاور میگوید که او نگران والدینش هست. او میترسد که جدا شوند، یا وقتی پدرش سر مادرش داد میزند. مشاور پس از چند هفته با پیگیری مشکل را حل میکند و پسر بچه به حالت نرمال بازمیگردد بدون نیاز به هیچ گونه دارو.
🔻البته من نمونه ها زیادی مشابه این داشتم و این داستان یکی از آنها بود که من به این صورت مشکل را حل کردم. وقتی یک بچه در این سن و سال یک همچنین مشکل بزرگی دارد این 100% مربوط به محیط اطراف و خانواده ی اوست و درمان با دارو کمکی نمیکند. هر چند حل مشکل از طریقی که من پیشنهاد کردم به مراتب سخت تر از دارو تجویز کردن است ولی راه این است.
🔻والدین بچه بگو مگو دارند؟ بچه مورد آزار است؟ خشونت در خانه فراگیر است؟ در مدرسه بچه های دیگر اذیتش میکنند؟ یکی از والدینش مریضه؟ توی فقر زندگی میکنه؟ بازی های کامپیوتری یا برنامه های تلویزیونی نامناسب را برای بیشتر از 4 ساعت در روز نگاه میکنه؟ آیا توی کلاس از همه کوچکتر است و نمیتواند دوست پیدا کند؟ معلم اذیتش میکند؟ اینها فراوان ترین دلایل ناهنجاری در کودکان کم سن است.
🔻 پس دلایل ناهنجاری های احساسی اغلب فیزیولوژیکی یا ژنتیکی نیست و نیاز به دارو ندارد. حتی کوچکترین دوز داروهای روان درمانی برای درمان این بچه ها نیازی نیست. متاسفانه اکثر روانپزشکان دوره ی مشاور خانواده ندیده اند و با این واقعیت آشنا نیستند و ممکن است سعی کنند با تجویز دارو مشکل را حل کنند.
🔻 اخیرا یک دکتر اطفال از من برای درمان یک دختر 5 ساله کمک خواست که والدینش تقاضای داروی ضد افسردگی برای او کرده بودند. این بچه افسرده ترین بچه ای بوده که تا حالا ویزیت کردم. دلیلش را که یافتم مشخص شد عمویش بدون اینکه والدین بدانند از او سو استفاده ی جنسی کرده! من آنها را قانع کردم و خوشبختانه قبول کردند و بدون تجویز دارو با بازی درمانی، خانواده درمانی و عذر خواهی عمویش از بچه در مقابل پدر و مادر مشکل حل شد.
🔻 همچنین عقیده دارم تغییر سبک زندگی کمک میکند ولی کافی نیست. مثلا کاهش استفاده از شکر و رنگ های مجاز و نگهدارنده ها میتواند کمک کند که بچه ها آرامش بیشتری بیابند. به علاوه ی اضافه کردن امگا3 به غدای بچه ها. ولی اگر مشکل بچه ها ناشی از استرس های اجتماعی باشد این راه حل ها نیز کار نخواهند کرد.
🔻برای بچه ها همانقدر که مشکل احساسی میتواند مضر و کشنده باشد، داروهای روان درمانی نیز خطرناک است. یک دختر چهار ساله بنام "ربکا" از ماساچوست به خاطر تجویز داروهای روان درمانی درگذشت. پدر و مادرش به قتل متهم شدند و روانپزشک هم به سهل انگاری. همچنین تحقیقات نشان داده خردسالانی که داروی ضد افسردگی مصرف میکنند احتمال خودکشی شان بیشتر از سایرین است.
🔻 بسیار دیده ام روانپزشکانی که با دارو سعی در حل مشکل کودک داشته اند و بعد سالها آن را ادامه داده اند و حتی بعدا برای رفع مشکلات ناشی از عوارض جانبی همان داروها مجبور شده اند داروهای جدید تجویز کنند. البته ممکن است ما را به ضد روان درمانی بودن متهم کنند ولی ضدیت ما درمان غیر مسئولانه است، ما قبول داریم که برخی مشکلات روانی نیاز به دارو دارند ولی با تشخیص درست میتوان علت بیماری را درمان کرد و نه فقط نشانه های آن را.
تلگرام | اینستاگرام 🧠🔌