🧠 هر فرد بر اساس سیستم ایمنی خود واکنش های متفاوتی به استرس خواهد داشت
🔻زندگی پر از چالش های کوچک و بزرگی است و همه ما به نوعی انها را تجربه میکنیم. وقتی نگاهی به فرایند تکامل نیز می اندازیم متوجه میشویم که انسان برای نجات از بحران و خطر های پیش رو نیازمند یک سیستم دفاعی در بدن بوده که بتواند در چنین شرایط یا فرار کند و یا با ان بجنگد و همه اینها نیازمند ان بوده که سیستم سمپاتیک فعال شود و در ادامه با ترشح هورمون هایی از قبیل کورتیزول به جنگ و یا مقابله با خطر ها بپردازد.
🔻این پاسخ طبیعی را " پاسخ جنگ یا گریز"(fight or flight response) میگویند .در حقیقت می توان گفت این پاسخ طبیعی زمانیکه استرس کوتاه مدت می باشد باعث افزایش سیستم ایمنی بدن می شود و وقتیکه استرس طولانی مدت (ماه ها تا سال ها) میشود باعث کاهش سیستم ایمنی میشود.
🔻پس یقینا در شرایطی که بک بحران وجود دارد سیستم سمپاتیکی که درست نقطه مقابل پاراسمپاتیکی می باشد میتواند در افزایش سیستم ایمنی کمک کننده باشد.
⁉️در نظر بگیرید اگر فردی در شرایط بحرانی به جای احساس نگرانی (سیستم سمپاتیکی) به سمت ارامش(سیستم پاراسمپاتیکی) برود چه اتفاقی خواهد افتاد؟
🔻نکات لازم برای کاهش اسیب را نادیده خواهد گرفت و احتمال آسیب بیشتر خواهد بود.
⁉️ولی سوال مهمتری باقی می ماند که ایا این نوع تقسیم بندی استرس در همه یکسان می باشد؟ ایا شرایط استرس یکسان آثار یکسانی در فرد دیابتی و فرد سالم دارد؟
🔻به طور حتم میتوان گفت هر فرد بر اساس سیستم ایمنی خود واکنش های متفاوتی به استرس خواهد داشت و حتی تعریف استرس حاد و مزمن در این افراد متفاوت خواهد بود.
🔻پس به این نتیجه میرسیم در شرایط بحران واکنش افراد بر اساس سیستم ایمنی شان میتواند متفاوت باشد به گونه ایکه در یک فرد شرایط استرسی می تواند سیستم ایمنی را تضعیف و با در فردی می تواند سیستم ایمنی را تقویت کند.
🔻در شرایط نرمال در شرایط بحران که یک استرس حاد می باشد سیستم سمپاتیکی ، میتواند سیستم ایمنی را تقویت کند و او را در مقابل خطرات از نطر فیزیکی و بیولوژیکی محافظت کند.
منبع
تلگرام | اینستاگرام 🧠🔌
🔻زندگی پر از چالش های کوچک و بزرگی است و همه ما به نوعی انها را تجربه میکنیم. وقتی نگاهی به فرایند تکامل نیز می اندازیم متوجه میشویم که انسان برای نجات از بحران و خطر های پیش رو نیازمند یک سیستم دفاعی در بدن بوده که بتواند در چنین شرایط یا فرار کند و یا با ان بجنگد و همه اینها نیازمند ان بوده که سیستم سمپاتیک فعال شود و در ادامه با ترشح هورمون هایی از قبیل کورتیزول به جنگ و یا مقابله با خطر ها بپردازد.
🔻این پاسخ طبیعی را " پاسخ جنگ یا گریز"(fight or flight response) میگویند .در حقیقت می توان گفت این پاسخ طبیعی زمانیکه استرس کوتاه مدت می باشد باعث افزایش سیستم ایمنی بدن می شود و وقتیکه استرس طولانی مدت (ماه ها تا سال ها) میشود باعث کاهش سیستم ایمنی میشود.
🔻پس یقینا در شرایطی که بک بحران وجود دارد سیستم سمپاتیکی که درست نقطه مقابل پاراسمپاتیکی می باشد میتواند در افزایش سیستم ایمنی کمک کننده باشد.
⁉️در نظر بگیرید اگر فردی در شرایط بحرانی به جای احساس نگرانی (سیستم سمپاتیکی) به سمت ارامش(سیستم پاراسمپاتیکی) برود چه اتفاقی خواهد افتاد؟
🔻نکات لازم برای کاهش اسیب را نادیده خواهد گرفت و احتمال آسیب بیشتر خواهد بود.
⁉️ولی سوال مهمتری باقی می ماند که ایا این نوع تقسیم بندی استرس در همه یکسان می باشد؟ ایا شرایط استرس یکسان آثار یکسانی در فرد دیابتی و فرد سالم دارد؟
🔻به طور حتم میتوان گفت هر فرد بر اساس سیستم ایمنی خود واکنش های متفاوتی به استرس خواهد داشت و حتی تعریف استرس حاد و مزمن در این افراد متفاوت خواهد بود.
🔻پس به این نتیجه میرسیم در شرایط بحران واکنش افراد بر اساس سیستم ایمنی شان میتواند متفاوت باشد به گونه ایکه در یک فرد شرایط استرسی می تواند سیستم ایمنی را تضعیف و با در فردی می تواند سیستم ایمنی را تقویت کند.
🔻در شرایط نرمال در شرایط بحران که یک استرس حاد می باشد سیستم سمپاتیکی ، میتواند سیستم ایمنی را تقویت کند و او را در مقابل خطرات از نطر فیزیکی و بیولوژیکی محافظت کند.
منبع
تلگرام | اینستاگرام 🧠🔌
PubMed Central (PMC)
Psychological Stress and the Human Immune System: A Meta-Analytic Study of 30 Years of Inquiry
The present report meta-analyzes more than 300 empirical articles describing a relationship between psychological stress and parameters of the immune system in human participants. Acute stressors (lasting minutes) were associated with potentially ...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غذایی که میخورید چگونه روی مغزتان تاثیر میگذارد؟
جدیدترین درسهای TED
جدیدترین درسهای TED
⭕️Cultural neuroscience
علوم اعصاب فرهنگی یک علم بینرشتهای است که سازوکارهای نوروبیولوژیک را با توجه به ارزشها، اعمال و باورهای فرهنگی مورد بررسی قرار میدهد. این علم نظریههای رشتههای مختلف مانند انسانشناسی، روانشناسی فرهنگی، علوم اعصاب، ژنتیک و نوروژنتیک را درهم میآمیزد و بر این فرض استوار است که فرهنگ، چارچوبی را برای رفتارها و ارتباطات اجتماعی فراهم میآورد که منجر به شکلگیری ارزشها و هنجارهای اجتماعی شده و با تعامل با متغیرهای زیستی مانند ژنها، منجر به تغییر در عملکرد مغز میشود. این رشته علمی میکوشد تا برای تفاوتهای روانشناختی و رفتاری انسانها در فرهنگهای گوناگون توجیهات عصبی ارائه کند. با توجه به اینکه حدوداً 20 سال طول میکشد تا بخش عمدهای از مغز به بلوغ برسد تاثیر فرهنگ بر زیربناهای عصبی شناخت و رفتار انسان انکارناپذیر است. انسانها از بدو تولد در یک محیط پیچیده اجتماعی قرار میگیرند که شامل سایر انسانها، قوانین و باورهای اجتماعی میشود. بنابراین تعاملات اجتماعی ممکن است مغز افراد را طوری شکل دهند که هماهنگ با اقتضائات آن جامعه باشد. هدف نهایی علم اعصاب فرهنگی یافتن فرایندهای عصبی فرهنگوابسته و فرهنگنابستهای است که ادراک انسان از جهان، ارتباط او با دیگران و نحوه عملکرد او را هدایت میکنند.
تلگرام | اینستاگرام 🧠🔌
علوم اعصاب فرهنگی یک علم بینرشتهای است که سازوکارهای نوروبیولوژیک را با توجه به ارزشها، اعمال و باورهای فرهنگی مورد بررسی قرار میدهد. این علم نظریههای رشتههای مختلف مانند انسانشناسی، روانشناسی فرهنگی، علوم اعصاب، ژنتیک و نوروژنتیک را درهم میآمیزد و بر این فرض استوار است که فرهنگ، چارچوبی را برای رفتارها و ارتباطات اجتماعی فراهم میآورد که منجر به شکلگیری ارزشها و هنجارهای اجتماعی شده و با تعامل با متغیرهای زیستی مانند ژنها، منجر به تغییر در عملکرد مغز میشود. این رشته علمی میکوشد تا برای تفاوتهای روانشناختی و رفتاری انسانها در فرهنگهای گوناگون توجیهات عصبی ارائه کند. با توجه به اینکه حدوداً 20 سال طول میکشد تا بخش عمدهای از مغز به بلوغ برسد تاثیر فرهنگ بر زیربناهای عصبی شناخت و رفتار انسان انکارناپذیر است. انسانها از بدو تولد در یک محیط پیچیده اجتماعی قرار میگیرند که شامل سایر انسانها، قوانین و باورهای اجتماعی میشود. بنابراین تعاملات اجتماعی ممکن است مغز افراد را طوری شکل دهند که هماهنگ با اقتضائات آن جامعه باشد. هدف نهایی علم اعصاب فرهنگی یافتن فرایندهای عصبی فرهنگوابسته و فرهنگنابستهای است که ادراک انسان از جهان، ارتباط او با دیگران و نحوه عملکرد او را هدایت میکنند.
تلگرام | اینستاگرام 🧠🔌
🧠 تاثیرگذاری تاریخ تولد روی مغز!
🔻مدتهاست که ما با بررسی آمار بیماران میدانیم که نوزادان متولد شده در فصل بهار، بیشتر احتمال دارد که دچار روانپریشی یا شیزوفرنی بشوند، در حالی که متولدین تابستان، آدمهای حساستری هستند. اما آیا برای آن توجیهی علمی داریم؟
🔻 اسپیرو پانتازاتوس دانشمند علوم اعصاب در مرکز پزشکی دانشگاه کلمبیا ، روی این مسئله کار کرده است. پژوهش او دقیقا روی این موضوع بود که مشخص شود آیا فصل تولد باعث ایجاد تغییری در ساختارهای مغز میشود یا نه.
🔻بر اساس پژوهش های او، آن دسته از مردانی که در فصل پاییز و زمستان به دنیا میآیند، در قسمتی از مغز به نام شیار گیجگاهی فوقانی، میزان ماده خاکستری بیشتری نسبت به متولدین فصلها بهار و تابستان دارند.
🔻 جالب است که بر اساس پژوهشهای قبلی مشخص شده بود که میزان ماده خاکستری در همین قسمت، با شیزوفرنی ارتباط دارد و هر قدر میزان ماده خاکستری در این قسمت کمتر باشد، احتمال پیدایش شیزوفرنی بیشتر است. به عبارت دیگر تئوری فعلی این است که میزان نوری که یک جنین در حوالی تولد به چشمانش میخورد، با تأثیر بر ژنهایی که تحتتأثیر ریتم شبانهروزی قرار میگیرند، باعث تغییر در بروز و تعامل ژنهای مهم در تکامل میشوند.
🔻 جالب است که در مورد زنان، قضیه برعکس است، یعنی در زنان، آن دستهای که در تابستان به دنیا میآیند، ماده خاکستری بیشتر در شیار گیجگاهی فوقانی دارند. این امر هم منطبق با تحقیقات آماری است که بر اساس آنها زنانی که در فصل زمستان به دنیا میآیند، کمتر عاطفیتر و حساسترند.
🔻 در گام بعدی پژوهشگران کار جالبی کردند و این بار آنها تلاش کردند که ماه تولد یک شخص را با توجه به میزان ماده خاکستری در بخشهای مختلف مغز حدس بزنند. الگوریتم او در زنان میتوانست در ۳۵ درصد موارد، فصل تولد یک زن را درست حدس بزنند. این درصد، البته قابل توجه نیست، اما نسبت به یک حدس تصادفی، دقیقتر است.
🖇منبع:
🌐 https://www.wired.com/2014/03/season-birth-etched-brain/
🌐 https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC4545475/
تلگرام | اینستاگرام 🧠🔌
🔻مدتهاست که ما با بررسی آمار بیماران میدانیم که نوزادان متولد شده در فصل بهار، بیشتر احتمال دارد که دچار روانپریشی یا شیزوفرنی بشوند، در حالی که متولدین تابستان، آدمهای حساستری هستند. اما آیا برای آن توجیهی علمی داریم؟
🔻 اسپیرو پانتازاتوس دانشمند علوم اعصاب در مرکز پزشکی دانشگاه کلمبیا ، روی این مسئله کار کرده است. پژوهش او دقیقا روی این موضوع بود که مشخص شود آیا فصل تولد باعث ایجاد تغییری در ساختارهای مغز میشود یا نه.
🔻بر اساس پژوهش های او، آن دسته از مردانی که در فصل پاییز و زمستان به دنیا میآیند، در قسمتی از مغز به نام شیار گیجگاهی فوقانی، میزان ماده خاکستری بیشتری نسبت به متولدین فصلها بهار و تابستان دارند.
🔻 جالب است که بر اساس پژوهشهای قبلی مشخص شده بود که میزان ماده خاکستری در همین قسمت، با شیزوفرنی ارتباط دارد و هر قدر میزان ماده خاکستری در این قسمت کمتر باشد، احتمال پیدایش شیزوفرنی بیشتر است. به عبارت دیگر تئوری فعلی این است که میزان نوری که یک جنین در حوالی تولد به چشمانش میخورد، با تأثیر بر ژنهایی که تحتتأثیر ریتم شبانهروزی قرار میگیرند، باعث تغییر در بروز و تعامل ژنهای مهم در تکامل میشوند.
🔻 جالب است که در مورد زنان، قضیه برعکس است، یعنی در زنان، آن دستهای که در تابستان به دنیا میآیند، ماده خاکستری بیشتر در شیار گیجگاهی فوقانی دارند. این امر هم منطبق با تحقیقات آماری است که بر اساس آنها زنانی که در فصل زمستان به دنیا میآیند، کمتر عاطفیتر و حساسترند.
🔻 در گام بعدی پژوهشگران کار جالبی کردند و این بار آنها تلاش کردند که ماه تولد یک شخص را با توجه به میزان ماده خاکستری در بخشهای مختلف مغز حدس بزنند. الگوریتم او در زنان میتوانست در ۳۵ درصد موارد، فصل تولد یک زن را درست حدس بزنند. این درصد، البته قابل توجه نیست، اما نسبت به یک حدس تصادفی، دقیقتر است.
🖇منبع:
🌐 https://www.wired.com/2014/03/season-birth-etched-brain/
🌐 https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC4545475/
تلگرام | اینستاگرام 🧠🔌
🧠 بازیابی هوشیاری بعد از ۱۵ سال زندگی نباتی با تحریک الکتریکی
🔻 در یک پیشرفت غیرمنتظره، مطالعه ای جدید نشان میدهد که بازگرداندن هوشیاری در بیمارانی که به مدت طولانی در وضعیت نباتی به سر میبرند ممکن است.
🔻 محققان ISC Marc Jeannerod روشی را به کار گرفتند که در آن مغز را از طریق عصب واگ (Vagus) تحریک میکنند. به نقل از ساینس دیلی، در حال حاضر تلاش های پزشکی روی افرادی با اختلال عدم هوشیاری که در وضعیت نباتی یا کما به سر میبرند و در اغلب موارد غیر قابل درمان هستند متمرکز شده است. در بهترین حالت نیز وضعیت بهبودی این افراد نامشخص می باشد. در یک مطالعه ی جدید که با یک پیشرفت غیرمنتظره همراه بوده است، نشان داده شده است که ممکن است راه حلی برای این شرایط وجود داشته باشد.
🔻 تیمی از محققان و پزشکان انستیتوی des Sciences Cognitives (ISC) Marc Jeannerod در لیون فرانسه، نشانه های هوشیاری را در مردی ۳۵ ساله که به مدت پانزده سال در وضعیت نباتی به سربرده بود با استفاده از روش تحریک عصب واگ (VNS) بازگرداندند.
در این روش، پالسهای خفیف الکتریکی، با فواصل منظم از طریق عصب واگ به مغز ارسال می شود.
🔻مطالعه ی جدید نشان میدهد روش VNS، که تا به حال نقش درمانی در بیماری صرع و اختلالات افسردگی داشته است، میتواند در بازگردانی هشیاری بیمارانی با وضعیت حیات نباتی موثر باشد زیرا عصب واگ طولانیترین عصب جمجمه ای است، مغز را به بخش های مختلف بدن حتی رودهها متصل میکند و برای حفظ عملکردهای ضروری بدن از جمله در هشیاری و بیداری نقشی اساسی دارد. در این مطالعهی جدید، تحریککنندهی عصب واگ بر روی قفسهی سینهی بیماری که به دلیل تصادف ماشین در وضعیت نباتی به سر میبرد قرار داده شد.
🔻 نتایج این پژوهش، توسط تیم تحقیقاتی به سرپرستی آنجلا سیرجیو از ISC Marc Jeannerod در ژورنال Current Biology منتشر شده است.
🔻امید به بازگشت هوشیاری، در مسیر تحقق است، بعد از یک ماه تحریک عصب واگ، بهبودهایی در واکنش های بیمار مشاهده شد. او قادر بود که به فرمانهای ساده مثل دنبال کردن یک شیء با چشم و چرخاندن سرش زمانی که از او خواسته میشد، واکنش نشان دهد. بیمار همچنین در گسترهی توجه اش بهبود نشان داد؛ به طوری که میتوانست به هنگام گوش دادن به کتابی که توسط درمانگر خوانده میشد بیدار بماند. او همچنین، توانایی اش برای پاسخ به تهدید های ادراکی از محیط را بازیافت.
🔻برای مثال هنگامی که سر آزمونگر به صورتش نزدیکتر می شد چشمانش به نشانه ی تعجب بازتر می شدند. همچنین آزمونهای گوناگون مغزی بهبود فعالیت مغز را نشان میدادند. طیف موج تتا در نوار مغزی بیمار (EEG) در نواحی ای از مغز که در حرکت، حس و هوشیاری مشارکت دارند، افزایش قابل توجهی از خود نشان داد. امواج تتا در تشخیص تمایز بین وضعیت “نباتی” و “هوشیاری حداقل” کاربرد دارد...
تلگرام | اینستاگرام 🧠🔌
🔻 در یک پیشرفت غیرمنتظره، مطالعه ای جدید نشان میدهد که بازگرداندن هوشیاری در بیمارانی که به مدت طولانی در وضعیت نباتی به سر میبرند ممکن است.
🔻 محققان ISC Marc Jeannerod روشی را به کار گرفتند که در آن مغز را از طریق عصب واگ (Vagus) تحریک میکنند. به نقل از ساینس دیلی، در حال حاضر تلاش های پزشکی روی افرادی با اختلال عدم هوشیاری که در وضعیت نباتی یا کما به سر میبرند و در اغلب موارد غیر قابل درمان هستند متمرکز شده است. در بهترین حالت نیز وضعیت بهبودی این افراد نامشخص می باشد. در یک مطالعه ی جدید که با یک پیشرفت غیرمنتظره همراه بوده است، نشان داده شده است که ممکن است راه حلی برای این شرایط وجود داشته باشد.
🔻 تیمی از محققان و پزشکان انستیتوی des Sciences Cognitives (ISC) Marc Jeannerod در لیون فرانسه، نشانه های هوشیاری را در مردی ۳۵ ساله که به مدت پانزده سال در وضعیت نباتی به سربرده بود با استفاده از روش تحریک عصب واگ (VNS) بازگرداندند.
در این روش، پالسهای خفیف الکتریکی، با فواصل منظم از طریق عصب واگ به مغز ارسال می شود.
🔻مطالعه ی جدید نشان میدهد روش VNS، که تا به حال نقش درمانی در بیماری صرع و اختلالات افسردگی داشته است، میتواند در بازگردانی هشیاری بیمارانی با وضعیت حیات نباتی موثر باشد زیرا عصب واگ طولانیترین عصب جمجمه ای است، مغز را به بخش های مختلف بدن حتی رودهها متصل میکند و برای حفظ عملکردهای ضروری بدن از جمله در هشیاری و بیداری نقشی اساسی دارد. در این مطالعهی جدید، تحریککنندهی عصب واگ بر روی قفسهی سینهی بیماری که به دلیل تصادف ماشین در وضعیت نباتی به سر میبرد قرار داده شد.
🔻 نتایج این پژوهش، توسط تیم تحقیقاتی به سرپرستی آنجلا سیرجیو از ISC Marc Jeannerod در ژورنال Current Biology منتشر شده است.
🔻امید به بازگشت هوشیاری، در مسیر تحقق است، بعد از یک ماه تحریک عصب واگ، بهبودهایی در واکنش های بیمار مشاهده شد. او قادر بود که به فرمانهای ساده مثل دنبال کردن یک شیء با چشم و چرخاندن سرش زمانی که از او خواسته میشد، واکنش نشان دهد. بیمار همچنین در گسترهی توجه اش بهبود نشان داد؛ به طوری که میتوانست به هنگام گوش دادن به کتابی که توسط درمانگر خوانده میشد بیدار بماند. او همچنین، توانایی اش برای پاسخ به تهدید های ادراکی از محیط را بازیافت.
🔻برای مثال هنگامی که سر آزمونگر به صورتش نزدیکتر می شد چشمانش به نشانه ی تعجب بازتر می شدند. همچنین آزمونهای گوناگون مغزی بهبود فعالیت مغز را نشان میدادند. طیف موج تتا در نوار مغزی بیمار (EEG) در نواحی ای از مغز که در حرکت، حس و هوشیاری مشارکت دارند، افزایش قابل توجهی از خود نشان داد. امواج تتا در تشخیص تمایز بین وضعیت “نباتی” و “هوشیاری حداقل” کاربرد دارد...
تلگرام | اینستاگرام 🧠🔌
👍1
🧠 با آموزش مغز میتوان قدرت شنوایی در جاهای شلوغ را بهبود داد
🔻 برای بسیاری از مردم شنیدن و درک صدای مورد نظر در جاهای شلوغ مثل رستواران و مترو بسیار سخت است و حتی با کمک وسایل کمک شنوایی هم نمیتوانند تشخیص دهند. ولی طبق تحقیقات اگر مغز این افراد توسط اجرای یک سری آهنگ های مخصوص آموزش داده شود این کار ممکن خواهد شد.
🔻 مشخص شد این بازی صوتی بازدهی شنوایی را تا سه برابر دستگاههای کمک شنوایی بالا میبرد و حتی در جاهای با صدای پس زمینه ی خیلی بلند شنوایی 25 درصد بهبود میابد. از این یافته نتیجه گرفته میشود که شنوایی در جاهای پر سر و صدا کاملا وظیفه ی مغز است نه گوش. در واقع این عمل قدرت شنوایی را بهبود نمیدهد و برای کسانی که مشکل شنوایی دارند مفید نیست ولی قدرت تشخیص را بالا میبرد. یعنی تمایز یک صدا از باقی صداهای پس زمینه.
🔻 آزمایش روی دو دسته از داوطلبان انجام شد و برای آنها دو بازی طراحی شد که در حین آن بازی با استفاده از تشخیص یا یادآوری یک صدا میتوانستند به مرحله ی بعد بروند. برای دسته ی اول بازی به این صورت بود که فرد انگشتش را روی یک خط حرکت میداد و همزمان صدایی همراه با حرکت انگشت اجرا میشد. او باید حدس میزد که صدایی که بعد از این میشنود چیست و در صورت درست بودن بازی ادامه پیدا میکرد.
🔻 برای دسته ی دوم بازی ای طراحی شد که قدرت حافظه ی صداهایی که قبلا شنیده بودند را در آن دخیل کرده بودند. پس از اتمام آموزش حدود هشت هفته ای که روزی سه و نیم ساعت بود، از آنها دوباره تست شنوایی گرفته شد. کسانی که تست میگرفتند نمیدانستند که شخص از گروه اول است یا دوم. مشخص شد افراد گروه اول 25 درصد بهبود یافته اند ولی گروه دوم تغییر محسوسی نداشت.
🔻 البته این بهبودی بدون تمرین مداوم دوام نداشت ولی محققان گفتند که عملی که در بازی انجام میشود میتواند بصورت یک چالش واقعی در گفتگوهای روزمره دنبال شود. این کار با تلاش برای فهم تفاوت های ناچیز صداها با یکدیگر و تلاش در حدس چیزهایی که قرار است بشنویم امکان پذیر است. او پیش بینی کرد در آینده این عمل میتواند از طریق یک نرم افزار که با سخت افزار های شنوایی داخل گوشی جفت شده، انجام شود. او اعتقاد داشت که با ترکیب تمام روش های آموزش مغز میتوان نتیجه ی بمراتب بهتری نسبت به هر روش دیگر گرفت.
تلگرام | اینستاگرام 🧠🔌
🔻 برای بسیاری از مردم شنیدن و درک صدای مورد نظر در جاهای شلوغ مثل رستواران و مترو بسیار سخت است و حتی با کمک وسایل کمک شنوایی هم نمیتوانند تشخیص دهند. ولی طبق تحقیقات اگر مغز این افراد توسط اجرای یک سری آهنگ های مخصوص آموزش داده شود این کار ممکن خواهد شد.
🔻 مشخص شد این بازی صوتی بازدهی شنوایی را تا سه برابر دستگاههای کمک شنوایی بالا میبرد و حتی در جاهای با صدای پس زمینه ی خیلی بلند شنوایی 25 درصد بهبود میابد. از این یافته نتیجه گرفته میشود که شنوایی در جاهای پر سر و صدا کاملا وظیفه ی مغز است نه گوش. در واقع این عمل قدرت شنوایی را بهبود نمیدهد و برای کسانی که مشکل شنوایی دارند مفید نیست ولی قدرت تشخیص را بالا میبرد. یعنی تمایز یک صدا از باقی صداهای پس زمینه.
🔻 آزمایش روی دو دسته از داوطلبان انجام شد و برای آنها دو بازی طراحی شد که در حین آن بازی با استفاده از تشخیص یا یادآوری یک صدا میتوانستند به مرحله ی بعد بروند. برای دسته ی اول بازی به این صورت بود که فرد انگشتش را روی یک خط حرکت میداد و همزمان صدایی همراه با حرکت انگشت اجرا میشد. او باید حدس میزد که صدایی که بعد از این میشنود چیست و در صورت درست بودن بازی ادامه پیدا میکرد.
🔻 برای دسته ی دوم بازی ای طراحی شد که قدرت حافظه ی صداهایی که قبلا شنیده بودند را در آن دخیل کرده بودند. پس از اتمام آموزش حدود هشت هفته ای که روزی سه و نیم ساعت بود، از آنها دوباره تست شنوایی گرفته شد. کسانی که تست میگرفتند نمیدانستند که شخص از گروه اول است یا دوم. مشخص شد افراد گروه اول 25 درصد بهبود یافته اند ولی گروه دوم تغییر محسوسی نداشت.
🔻 البته این بهبودی بدون تمرین مداوم دوام نداشت ولی محققان گفتند که عملی که در بازی انجام میشود میتواند بصورت یک چالش واقعی در گفتگوهای روزمره دنبال شود. این کار با تلاش برای فهم تفاوت های ناچیز صداها با یکدیگر و تلاش در حدس چیزهایی که قرار است بشنویم امکان پذیر است. او پیش بینی کرد در آینده این عمل میتواند از طریق یک نرم افزار که با سخت افزار های شنوایی داخل گوشی جفت شده، انجام شود. او اعتقاد داشت که با ترکیب تمام روش های آموزش مغز میتوان نتیجه ی بمراتب بهتری نسبت به هر روش دیگر گرفت.
تلگرام | اینستاگرام 🧠🔌
🧠 تاثیر تمرینات ورزشی شدید و کوتاه بر مغز
🔻 نتایج پژوهش های محققان دانشگاه Turku در کشور فنلاند، بر روی تمرینات اینتروال (در بازه های زمانی پشت سر هم) شدید یا همان HIIT نشان میدهد که این تمرینات، فرآیند متابولیسم گلوکز را در مغز افرادی که نسبت به درمان انسولین مقاوم بوده و کم تحرک نیز هستند، تغییر میدهد. نتایج نشان دادند که تنها دو هفته انجام تمرینات ورزشی HIIT سوخت و ساز گلوکز را در نواحی مختلف مغز این افراد کاهش داد.
🔻 این پژوهش که توسط Jarna Hannukainen و Kari Kalliokoski رهبری شده، نشان میدهد که انجام تمرینات ورزشی HIIT میزان سوخت و ساز گلوکز را در مغز بیماران دیابت نوع دوم و افرادی که مراحل اولیه ی دیابت هستند، کاهش میدهد. Sanna Honkala کاندیدای دکترای مرکز PET در دانشگاه Turku میگوید: ” مطالعات گذشته نشان دادند که میزان دریافت و مصرف گلوکز و اسیدهای چرب در مغز بیماران دیابت نوع دو افزایش می یابد، همچنین اینکه کاهش وزن، میزان دریافت و مصرف گلوکز را کاهش میدهد. ما میخواستیم بدانیم که آیا تمرینات ورزشی، بدون کاهش وزن چشمگیر، می تواند چنین تاثیری را به همراه داشته باشد یا خیر.”
🔻 با وجود تمامی این توضیحات، مکانیزم های مرتبط با تغییرات متابولیک (سوخت و ساز) در مغز، هنوز در حد تئوری و مشاهدات اولیه هستند. در طول انجام تمرینات HIIT کتون ها و لاکتات ها شکل میگیرند. مغز می تواند از آنها به عنوان منابع انرژی استفاده کند. از طرفی گلوکز با کتون هایی مانند D-β-hydroxybutyrate و برخی دیگر، ترکیب میشود (به عنوان مکمل) که همین موضوع می تواند یکی از علل پدیده ی کاهش متابولیسم گلوکز در مغز باشد. تمرین های ورزشی، حساسیت به انسولین را افزایش میدهند (تمرینات شدید و متوسط)
🔻شرکت کنندگان در این مطالعه همگی مردان و زنان میانسال و کم تحرکی بودند که به دیابت نوع دو مبتلا بودند. این افراد به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند که در هر گروه شدت تمرین با گروه دیگر متفاوت بود (دو شدت متفاوت). یک گروه برای تمرینات شدید یا HIIT و گروه دیگر برای تمرین های سنتی ادامه دار با شدت متوسط. شش جلسه ی تمرینی در مدت دو هفته، با استفاده از دوچرخه های تمرینی، برای این افراد برگزار شد. گروه HIIT دارای ۳۰ ثانیه تمرین با شدت زیاد و ۴ دقیقه زمان استراحت بود در حالی که گروه دیگر به طور مداوم و بدون وقفه با شدت متوسط رکاب می زدند.
🔻 دکتر Hannukainen اینگونه بیان میکند:” هر دو نوع تمرین، حساسیت به انسولین را در بدن افراد به یک اندازه افزایش داد. (مترجم: کاهش متابولیسم گلوکز و افزایش حساسیت به انسولین در مغز برای HIIT بیشتر است). و احتمالا اگر تمرینات با شدت متوسط را نیز برای زمان بیشتری ادامه میدادیم، این تغییرات مثبت را در مغز نیز مشاهده میکردیم. برای افزایش حساسیت انسولین هر کس می تواند تمرینی با نوع و شدت مناسب را برای خود انتخاب کند که البته این امر انگیزه ی ورزش منظم را هم بالا می برد.”
🖇منبع:
http://www.utu.fi/en/news/news/Pages/High-intensity-Interval-Training-Alters-Brain-Glucose-Metabolism-in-Insulin-Resistant-People.aspx
http://journals.sagepub.com/doi/10.1177/0271678X17734998
🔻 نتایج پژوهش های محققان دانشگاه Turku در کشور فنلاند، بر روی تمرینات اینتروال (در بازه های زمانی پشت سر هم) شدید یا همان HIIT نشان میدهد که این تمرینات، فرآیند متابولیسم گلوکز را در مغز افرادی که نسبت به درمان انسولین مقاوم بوده و کم تحرک نیز هستند، تغییر میدهد. نتایج نشان دادند که تنها دو هفته انجام تمرینات ورزشی HIIT سوخت و ساز گلوکز را در نواحی مختلف مغز این افراد کاهش داد.
🔻 این پژوهش که توسط Jarna Hannukainen و Kari Kalliokoski رهبری شده، نشان میدهد که انجام تمرینات ورزشی HIIT میزان سوخت و ساز گلوکز را در مغز بیماران دیابت نوع دوم و افرادی که مراحل اولیه ی دیابت هستند، کاهش میدهد. Sanna Honkala کاندیدای دکترای مرکز PET در دانشگاه Turku میگوید: ” مطالعات گذشته نشان دادند که میزان دریافت و مصرف گلوکز و اسیدهای چرب در مغز بیماران دیابت نوع دو افزایش می یابد، همچنین اینکه کاهش وزن، میزان دریافت و مصرف گلوکز را کاهش میدهد. ما میخواستیم بدانیم که آیا تمرینات ورزشی، بدون کاهش وزن چشمگیر، می تواند چنین تاثیری را به همراه داشته باشد یا خیر.”
🔻 با وجود تمامی این توضیحات، مکانیزم های مرتبط با تغییرات متابولیک (سوخت و ساز) در مغز، هنوز در حد تئوری و مشاهدات اولیه هستند. در طول انجام تمرینات HIIT کتون ها و لاکتات ها شکل میگیرند. مغز می تواند از آنها به عنوان منابع انرژی استفاده کند. از طرفی گلوکز با کتون هایی مانند D-β-hydroxybutyrate و برخی دیگر، ترکیب میشود (به عنوان مکمل) که همین موضوع می تواند یکی از علل پدیده ی کاهش متابولیسم گلوکز در مغز باشد. تمرین های ورزشی، حساسیت به انسولین را افزایش میدهند (تمرینات شدید و متوسط)
🔻شرکت کنندگان در این مطالعه همگی مردان و زنان میانسال و کم تحرکی بودند که به دیابت نوع دو مبتلا بودند. این افراد به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند که در هر گروه شدت تمرین با گروه دیگر متفاوت بود (دو شدت متفاوت). یک گروه برای تمرینات شدید یا HIIT و گروه دیگر برای تمرین های سنتی ادامه دار با شدت متوسط. شش جلسه ی تمرینی در مدت دو هفته، با استفاده از دوچرخه های تمرینی، برای این افراد برگزار شد. گروه HIIT دارای ۳۰ ثانیه تمرین با شدت زیاد و ۴ دقیقه زمان استراحت بود در حالی که گروه دیگر به طور مداوم و بدون وقفه با شدت متوسط رکاب می زدند.
🔻 دکتر Hannukainen اینگونه بیان میکند:” هر دو نوع تمرین، حساسیت به انسولین را در بدن افراد به یک اندازه افزایش داد. (مترجم: کاهش متابولیسم گلوکز و افزایش حساسیت به انسولین در مغز برای HIIT بیشتر است). و احتمالا اگر تمرینات با شدت متوسط را نیز برای زمان بیشتری ادامه میدادیم، این تغییرات مثبت را در مغز نیز مشاهده میکردیم. برای افزایش حساسیت انسولین هر کس می تواند تمرینی با نوع و شدت مناسب را برای خود انتخاب کند که البته این امر انگیزه ی ورزش منظم را هم بالا می برد.”
🖇منبع:
http://www.utu.fi/en/news/news/Pages/High-intensity-Interval-Training-Alters-Brain-Glucose-Metabolism-in-Insulin-Resistant-People.aspx
http://journals.sagepub.com/doi/10.1177/0271678X17734998