نوشتههای روزبه
نمیدونم چطوری بگم ولی به نظرم دلبستگی اضطرابی مثل soft state توی شبکهست. #کامپیوتر_روزمره
نمیدونم چطوری بگم ولی
کمد کپسولی در واقع داره میگه به جای sparse graph دنبال dense graph برید.
با مدل کردن به constraint satisfaction هم میشه توضیحش داد.
#کامپیوتر_روزمره
کمد کپسولی در واقع داره میگه به جای sparse graph دنبال dense graph برید.
با مدل کردن به constraint satisfaction هم میشه توضیحش داد.
#کامپیوتر_روزمره
🔥1
فان فکت که چندی پیش فهمیدم امروز یادم اومد:
روزی چند هزار بسته در سطح کشور جا به جا میشه و تو مسیریابی حتی یکیش از کد پستی استفاده نمیشه. :)))
روزی چند هزار بسته در سطح کشور جا به جا میشه و تو مسیریابی حتی یکیش از کد پستی استفاده نمیشه. :)))
🤣4👍2
Forwarded from قصهها | KiarashStories
دهندهها خوشبخت میشن یا گیرندهها؟
در یک دستهبندی ساده، فرض کنید آدما سه دستهن:
۱- دهندهها؛ ینی کسایی که بیشتر تمایل دارن بدن! هر دادنی! یاد بدن، پول قرض بدن، توجه بدن و...
۲- گیرندهها: آدمایی که بیشتر دوس دارن بگیرن! هر چیزی! پول، اطلاعات، موقعیت و...
۳- اهل معاملهها: آدمایی که همهش پی معامله و تعادل برقرار کردنن، تو همه چی.
به نظرتون کدوم دسته موفقترن؟
تبریک میگم! ما خوششانسیم و روی این موضوع مطالعه انجام شده. جالبه که مطالعه روی چند تا شغل بوده و حدس قوی وجود داره که این موضوع، مستقل از اینکه شغلت چیه صادقه!
خب حالا بریم سر اصل مطلب؛ از اهل معاملهها شروع کنیم؛ به نظرتون اگه یه نمودار بکشیم که نشون میده از ۰ تا ۳ از نظر آماری آدمای اهل معامله بیشتر کجان، نمودار چه شکلی میشه؟ سوال خیلی سختیه... اما پاسخش: منحنی جادویی پرتکرار در طبیعت: منحنی زنگولهای. معنیش اینه که بیشترشون نه خیلی موفقن! نه خیلی شکستخورده. وسط مسطان و البته یه تعدادی استثنا هم دارن.
اما سوال سختتر! به نظرتون گیرندهها... به قول آقای پترسون، این پرسروصداترین روشنفکر نمایندهی بغض مردان در روزگاه پست-مدرن امروز، مثلث شیطانی؛ سایکوپتها، خودشیفتهها و آنتیسوشالها که با هوش سرشارشون در هر موقعیت به دنبال گرفتن حداکثری و دادن حداقلی هستن، به نظرتون اینا کجای طیفن؟ پاسخش عجیبه؛ منحنی اینا هم نرماله! همون زنگولهی جادویی پرتکرار طبیعت! اینا هم بیشتر وسطان!
اما قسمت شگفتانگیز؛ دهندهها، دهندهها اینجا هم مثل خروجشون از ساز و کار تکامل، از حالت نرمال خارج شدن! دهندهها دو حالت دارن: یا خیلی موفقن یا خیلی شکستخورده! الله الله... منحنی U-شکل.
نمیتونم ادعا کنم این موارد قطعیت علمی بالایی دارن، منبع من کتاب بده و بستان Give and Take آدام گرنت بود که سابقهی بیدقتی آماری داشته توی کارهاش و اگه اشتباه نکنم یکی از کل-کلهای زیبایی که تو زندگیم دیدم کل-کل توئیتری نسیم طالب با ایشون بود، واقعا این حسو داشتم که داد بزنم مشت اول یه تومن! انقد که طالب، با اون طنازی و هوشمندی بانمکش خوب مینواخت آدامرو.
اما انقدر این موضوع حساسه و از این که میبینم آدمایی که اهل بخشیدن هستن، اهل مهربانی و فراوانی هستن، تو رابطههاشون و محیطهای کاریشون آسیب میبینن، به فهم من همین کار آدام گرنت هم غنیمتی بزرگ و ارزشمنده. اگه یک دهنده هستین و احساس میکنین از این موضوع آسیب دیدین، حتما این کتابو بخونین. چند تا از ایدههاش: باید حسابی شبکه بسازین، آدمهای دهندهی دیگهرو بشناسین و باهاشون دوستی و همکاری شکل بدین. مرزبندی کنین، خودتونو توجیه کنین که سلامتی و خونواده و... و مهربانی بلند-مدت حکم میکنه که به«نه گفتنهای کوتاه-مدتء. اگه به هر طریقی روی فرهنگ و فرایندهای سازمانی اثرگذارید، شفافیت و عدالت سازمانی رو گسترش بدین؛ کارهای مثل فیدبکهای ۳۶۰ درجه کمک میکنه دهندهها شناخته بشن و گُل کنن و گیرندهها نتونن سرکوبشون کنن. اگه یه دهنده هستین و خساستتون میاد برای خودتون خرج کنید (رفتاری آشنا در میان دهندگان) و کتابو بگیرین بهم بگین! هدیه از طرف من؛ فقط تو را به خدا به این موضوع اهمیت بدین و مراقب خودتون باشید، دنیا به دهندههای بیشتری احتیاج داره.
#جستار #موفقیت #زندگی #آدام_گرنت #نسیم_طالب #دیگر_دوستی
📒 @KiarashStories
در یک دستهبندی ساده، فرض کنید آدما سه دستهن:
۱- دهندهها؛ ینی کسایی که بیشتر تمایل دارن بدن! هر دادنی! یاد بدن، پول قرض بدن، توجه بدن و...
۲- گیرندهها: آدمایی که بیشتر دوس دارن بگیرن! هر چیزی! پول، اطلاعات، موقعیت و...
۳- اهل معاملهها: آدمایی که همهش پی معامله و تعادل برقرار کردنن، تو همه چی.
به نظرتون کدوم دسته موفقترن؟
تبریک میگم! ما خوششانسیم و روی این موضوع مطالعه انجام شده. جالبه که مطالعه روی چند تا شغل بوده و حدس قوی وجود داره که این موضوع، مستقل از اینکه شغلت چیه صادقه!
خب حالا بریم سر اصل مطلب؛ از اهل معاملهها شروع کنیم؛ به نظرتون اگه یه نمودار بکشیم که نشون میده از ۰ تا ۳ از نظر آماری آدمای اهل معامله بیشتر کجان، نمودار چه شکلی میشه؟ سوال خیلی سختیه... اما پاسخش: منحنی جادویی پرتکرار در طبیعت: منحنی زنگولهای. معنیش اینه که بیشترشون نه خیلی موفقن! نه خیلی شکستخورده. وسط مسطان و البته یه تعدادی استثنا هم دارن.
اما سوال سختتر! به نظرتون گیرندهها... به قول آقای پترسون، این پرسروصداترین روشنفکر نمایندهی بغض مردان در روزگاه پست-مدرن امروز، مثلث شیطانی؛ سایکوپتها، خودشیفتهها و آنتیسوشالها که با هوش سرشارشون در هر موقعیت به دنبال گرفتن حداکثری و دادن حداقلی هستن، به نظرتون اینا کجای طیفن؟ پاسخش عجیبه؛ منحنی اینا هم نرماله! همون زنگولهی جادویی پرتکرار طبیعت! اینا هم بیشتر وسطان!
اما قسمت شگفتانگیز؛ دهندهها، دهندهها اینجا هم مثل خروجشون از ساز و کار تکامل، از حالت نرمال خارج شدن! دهندهها دو حالت دارن: یا خیلی موفقن یا خیلی شکستخورده! الله الله... منحنی U-شکل.
نمیتونم ادعا کنم این موارد قطعیت علمی بالایی دارن، منبع من کتاب بده و بستان Give and Take آدام گرنت بود که سابقهی بیدقتی آماری داشته توی کارهاش و اگه اشتباه نکنم یکی از کل-کلهای زیبایی که تو زندگیم دیدم کل-کل توئیتری نسیم طالب با ایشون بود، واقعا این حسو داشتم که داد بزنم مشت اول یه تومن! انقد که طالب، با اون طنازی و هوشمندی بانمکش خوب مینواخت آدامرو.
اما انقدر این موضوع حساسه و از این که میبینم آدمایی که اهل بخشیدن هستن، اهل مهربانی و فراوانی هستن، تو رابطههاشون و محیطهای کاریشون آسیب میبینن، به فهم من همین کار آدام گرنت هم غنیمتی بزرگ و ارزشمنده. اگه یک دهنده هستین و احساس میکنین از این موضوع آسیب دیدین، حتما این کتابو بخونین. چند تا از ایدههاش: باید حسابی شبکه بسازین، آدمهای دهندهی دیگهرو بشناسین و باهاشون دوستی و همکاری شکل بدین. مرزبندی کنین، خودتونو توجیه کنین که سلامتی و خونواده و... و مهربانی بلند-مدت حکم میکنه که به«نه گفتنهای کوتاه-مدتء. اگه به هر طریقی روی فرهنگ و فرایندهای سازمانی اثرگذارید، شفافیت و عدالت سازمانی رو گسترش بدین؛ کارهای مثل فیدبکهای ۳۶۰ درجه کمک میکنه دهندهها شناخته بشن و گُل کنن و گیرندهها نتونن سرکوبشون کنن. اگه یه دهنده هستین و خساستتون میاد برای خودتون خرج کنید (رفتاری آشنا در میان دهندگان) و کتابو بگیرین بهم بگین! هدیه از طرف من؛ فقط تو را به خدا به این موضوع اهمیت بدین و مراقب خودتون باشید، دنیا به دهندههای بیشتری احتیاج داره.
#جستار #موفقیت #زندگی #آدام_گرنت #نسیم_طالب #دیگر_دوستی
📒 @KiarashStories
طاقچه
کتاب بده و بستان؛ رویکردی انقلابی به موفقیت آدام گرانت + دانلود نمونه رایگان
کتاب بده و بستان؛ رویکردی انقلابی به موفقیت ترجمه مریم حیدری از نشر نوین با قیمت ویژه | ۳۰درصد تخفیف برای اولین خرید
❤2🔥1
Forwarded from قصهها | KiarashStories
قصهها | KiarashStories
دهندهها خوشبخت میشن یا گیرندهها؟ در یک دستهبندی ساده، فرض کنید آدما سه دستهن: ۱- دهندهها؛ ینی کسایی که بیشتر تمایل دارن بدن! هر دادنی! یاد بدن، پول قرض بدن، توجه بدن و... ۲- گیرندهها: آدمایی که بیشتر دوس دارن بگیرن! هر چیزی! پول، اطلاعات، موقعیت و...…
خاطرهای از مصائب دهندگی
- در حاشیهی نوشتهی قبلی
بذارین یه چیز بامزه بگم که این دغدغهها از کجا توی ذهن من جرقه زده... ۱۹ ساله بودم که برای این که دستم توی جیب خودم باشه شروع کردم به کار کردن، توی خوابگاه دانشگاه تهران زندگی میکردم و خرج زیادی نداشتم اما میدونستم که همین مخارجمو نمیتونم از خونواده دریافت کنم. این شد که بسیار بیفکر و عجولانه مشغول کار شدم و شرکت غلطی هم انتخاب کردم که اشتباههای بامزهی بیشتر و تجربههای بیشتری هم برام رقم زد. یکی از تجربههای اون محیط، بندهخدایی بود از بچههای خدمات اون شرکت که همزمان با کارِ، درس هم میخوند و به فهم من جوان کاری و خوشقلبی بود.
منم که هر وقت از کلاس و دانشگاه فارغ میشدم، شرکت بودم و کار میکردم زیاد صحبت و درد دل میکردیم و دوستیای بینمون شکل گرفت. بعدتر دچار مشکل بزرگی شد که چند تا وام و... گرفت و از روی رفاقت، ضامن یکی از وامهاش من شدم. سیلی واقعیت وقتی توی گوشم خورد که چند تا از قسطهاشو نداد و با تماس بانک، متوجه شدم باید پرداختشون کنم. مبلغ کلی وام به نسبت حقوق اون روزهای من خیلی زیاد بود. بیگانگیم با قراردادهای سختگیرانهی مالی و بانک و امثالهم اضطراب بزرگی توی قلبم کاشت. البته تجربیات مشابه در زندگیام بسیار قبلتر هم بود، اما قبلیها همه از جنس وقت، زحمت بیشتر و نمرهی کمتر، توجه بیشتر و دُنگ بیشتر و... بودن و هیچکدوم به سفت و سختیِ چک و سفته و بیرحمی ماشینی بانک این ضعفم رو آشکار نکرده بودن.
یادم نمیره پیادهرویهای تنهایی از میدون انقلاب، محل دانشگاه و خوابگاه، تا میدون راه آهن! و کلی فکر و خیال که کم کم منو با این ویژگی خیرخواهیِ ویرانگرم آشنا کرد. بعدتر با متنهایی مثل «دربارهی خوب بودن آلن دوباتن» یا «دیگر-دوستی موثر از پیتر سینگر» که بعدا حتما در موردشون مینویسم یا همین کتاب بالا که معرفی کردم، بیشتر این میل رو شناختم. شاید باورتون نشه؛ ولی همون روزها برای خودم بودجهی خیرخواهی تعیین کردم! یک خیریه رو با دقت انتخاب کردم و سالهاست یک درصد از حقوقم رو اونجا صرف میکنم تا از این کارهای هیجانزده نکنم!
#تجربه #خاطره #زندگی
📒 @KiarashStories
- در حاشیهی نوشتهی قبلی
بذارین یه چیز بامزه بگم که این دغدغهها از کجا توی ذهن من جرقه زده... ۱۹ ساله بودم که برای این که دستم توی جیب خودم باشه شروع کردم به کار کردن، توی خوابگاه دانشگاه تهران زندگی میکردم و خرج زیادی نداشتم اما میدونستم که همین مخارجمو نمیتونم از خونواده دریافت کنم. این شد که بسیار بیفکر و عجولانه مشغول کار شدم و شرکت غلطی هم انتخاب کردم که اشتباههای بامزهی بیشتر و تجربههای بیشتری هم برام رقم زد. یکی از تجربههای اون محیط، بندهخدایی بود از بچههای خدمات اون شرکت که همزمان با کارِ، درس هم میخوند و به فهم من جوان کاری و خوشقلبی بود.
منم که هر وقت از کلاس و دانشگاه فارغ میشدم، شرکت بودم و کار میکردم زیاد صحبت و درد دل میکردیم و دوستیای بینمون شکل گرفت. بعدتر دچار مشکل بزرگی شد که چند تا وام و... گرفت و از روی رفاقت، ضامن یکی از وامهاش من شدم. سیلی واقعیت وقتی توی گوشم خورد که چند تا از قسطهاشو نداد و با تماس بانک، متوجه شدم باید پرداختشون کنم. مبلغ کلی وام به نسبت حقوق اون روزهای من خیلی زیاد بود. بیگانگیم با قراردادهای سختگیرانهی مالی و بانک و امثالهم اضطراب بزرگی توی قلبم کاشت. البته تجربیات مشابه در زندگیام بسیار قبلتر هم بود، اما قبلیها همه از جنس وقت، زحمت بیشتر و نمرهی کمتر، توجه بیشتر و دُنگ بیشتر و... بودن و هیچکدوم به سفت و سختیِ چک و سفته و بیرحمی ماشینی بانک این ضعفم رو آشکار نکرده بودن.
یادم نمیره پیادهرویهای تنهایی از میدون انقلاب، محل دانشگاه و خوابگاه، تا میدون راه آهن! و کلی فکر و خیال که کم کم منو با این ویژگی خیرخواهیِ ویرانگرم آشنا کرد. بعدتر با متنهایی مثل «دربارهی خوب بودن آلن دوباتن» یا «دیگر-دوستی موثر از پیتر سینگر» که بعدا حتما در موردشون مینویسم یا همین کتاب بالا که معرفی کردم، بیشتر این میل رو شناختم. شاید باورتون نشه؛ ولی همون روزها برای خودم بودجهی خیرخواهی تعیین کردم! یک خیریه رو با دقت انتخاب کردم و سالهاست یک درصد از حقوقم رو اونجا صرف میکنم تا از این کارهای هیجانزده نکنم!
#تجربه #خاطره #زندگی
📒 @KiarashStories
🔥1
Forwarded from قصهها | KiarashStories
قصهها | KiarashStories
دهندهها خوشبخت میشن یا گیرندهها؟ در یک دستهبندی ساده، فرض کنید آدما سه دستهن: ۱- دهندهها؛ ینی کسایی که بیشتر تمایل دارن بدن! هر دادنی! یاد بدن، پول قرض بدن، توجه بدن و... ۲- گیرندهها: آدمایی که بیشتر دوس دارن بگیرن! هر چیزی! پول، اطلاعات، موقعیت و...…
نمودار مفهومی توزیع موفقیت گیرندهها (Takers)، دهندهها (Givers) و اهلمعامله (Matchmakers) که در این پست ازش صحبت شد.
دهندهها (Givers) یا خیلی موفقن یا خیلی شکستخورده!
- در حاشیهی نوشتهی دهندهها خوشبخت میشن یا گیرندهها؟
📒 @KiarashStories
دهندهها (Givers) یا خیلی موفقن یا خیلی شکستخورده!
- در حاشیهی نوشتهی دهندهها خوشبخت میشن یا گیرندهها؟
📒 @KiarashStories
🔥2
Forwarded from قصهها | KiarashStories
چه چیزی باعث میشه آدما بهتر کار کنن؟
- در حاشیهی نوشتهی دهندهها خوشبخت میشن یا گیرندهها؟
یکی از مطالعات اصلیای که آدام گرنت بهش در این کتاب ارجاع داده این مطالعهست:
It’s Different to Give Than to Receive: Predictors of Givers’ and Receivers’ Reactions to Favor Exchange
و یافتهی خیلی جالبی داره:
عامل اصلی افزایش تعهد کاری آدمای دهندهها و گیرندهها متفاوته:
- دهندهها هر چقد خروجی کارها بیشتر بشه، بیشتر دل به کار میدن. انگار کافیه ببینن تلاششون مفیده؛ بیشتر تلاش میکنن!
- گیرندهها هر چقد عدالت سازمانی بیشتر میشه! انگار تا زمانی که بیعدالتی در سازمان هست اصلا لازم نمیبینن دل به کار بدن و بیشتر استراتژیشون سواستفاده از بیعدالتیه.
در نتیجه یه استراتژی افزایش بهرهوری سازمانی میتونه این باشه: همزمان عدالت سازمانی (ارزیابی، لدر، فیدبک، KPI و...) و همینطور پیامدهای موفقیت سازمانی (Outcome) و آگاهی ازش در سازمان را بهبود بدید؛ در نتیجه یک لوپ بهبود ایجاد میشه. تصورش سخت نیس که اگه به اشتباه فقط روی یکیش تمرکز کنین، چه لوپ مخربی ساخته میشه! گفتهاند العاقل یکفیه الاشاره.
📒 @KiarashStories
- در حاشیهی نوشتهی دهندهها خوشبخت میشن یا گیرندهها؟
یکی از مطالعات اصلیای که آدام گرنت بهش در این کتاب ارجاع داده این مطالعهست:
It’s Different to Give Than to Receive: Predictors of Givers’ and Receivers’ Reactions to Favor Exchange
و یافتهی خیلی جالبی داره:
عامل اصلی افزایش تعهد کاری آدمای دهندهها و گیرندهها متفاوته:
- دهندهها هر چقد خروجی کارها بیشتر بشه، بیشتر دل به کار میدن. انگار کافیه ببینن تلاششون مفیده؛ بیشتر تلاش میکنن!
- گیرندهها هر چقد عدالت سازمانی بیشتر میشه! انگار تا زمانی که بیعدالتی در سازمان هست اصلا لازم نمیبینن دل به کار بدن و بیشتر استراتژیشون سواستفاده از بیعدالتیه.
در نتیجه یه استراتژی افزایش بهرهوری سازمانی میتونه این باشه: همزمان عدالت سازمانی (ارزیابی، لدر، فیدبک، KPI و...) و همینطور پیامدهای موفقیت سازمانی (Outcome) و آگاهی ازش در سازمان را بهبود بدید؛ در نتیجه یک لوپ بهبود ایجاد میشه. تصورش سخت نیس که اگه به اشتباه فقط روی یکیش تمرکز کنین، چه لوپ مخربی ساخته میشه! گفتهاند العاقل یکفیه الاشاره.
📒 @KiarashStories
🔥2
امروز رفتم درخواست esim ایرانسل دادم،خیلی شبیه سایت های جعلی بود :))) شماره تلفن و کد ملی و ایمیل ازم گرفت در حالی که منطقا همه رو خودشون دارن.
👍1
Forwarded from Art Related by Kiana (Kiana)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حرف خوبی بود، کیف داد شنیدنش.
گفتم به اشتراک بذارم ^.^
گفتم به اشتراک بذارم ^.^
🔥5
نوشتههای روزبه
مهم ترین دلیلش اینه که ماشین ندارم ازکی عزیز جان :)))
اگه بهم کد رفرال میداد شاید به شما معرفی میکردم ولی الان فقط سوزوند فرصتشو:)))
❤1
به نظرم مفهوم event handling که pull base باشه یا push base خیلی مهمه و لایق اینه که در یک پست کامل بهش بپردازم چون در زندگی روزمره کاربرد داره.
👍6
پنجشنبه ساعت ۱۸ تا ۲۱ تجربه کتابخوانی کتاب gaslighting ئه، مجتبی جان ارائه میده که کارش خیلی درسته. اگه دوست دارید بیاید ثبت نام کنید ✌️
https://news.1rj.ru/str/darjostejou/1711
https://news.1rj.ru/str/darjostejou/1711
❤2💘1
خب فصل ۱ سریال haunted hotel همین الان تموم شد.
دوست داشتنی بود برام، اگه انیمیشن سریالی دوست دارید یه نگاهی بکنید. البته یادتون باشه قسمت های اخر فصل از اول فصل امتیاز بیشتری دارند.
شباهت هایی به Rick and Morty داره چون انگار مال همون سازنده ست، ولی به جای تم علمی و فضایی و دنیای موازی، تم روح و شیطان و اینا داره.
البته اصلا ترسناک نیست.
دوست داشتنی بود برام، اگه انیمیشن سریالی دوست دارید یه نگاهی بکنید. البته یادتون باشه قسمت های اخر فصل از اول فصل امتیاز بیشتری دارند.
شباهت هایی به Rick and Morty داره چون انگار مال همون سازنده ست، ولی به جای تم علمی و فضایی و دنیای موازی، تم روح و شیطان و اینا داره.
البته اصلا ترسناک نیست.
❤5
یه توصیه ای که واسه تمرکز شنیده بودم و حدودیش یادمه اینه که:
سعی کن اینقدر دور و برت همه چی خسته کننده باشه که از حوصله سررفتگی بری کار سخت اصلی رو انجام بدی.
امروز از حوصله سررفتگی، یه کار رو انجام دادم و یادم اومد بهش.
سعی کن اینقدر دور و برت همه چی خسته کننده باشه که از حوصله سررفتگی بری کار سخت اصلی رو انجام بدی.
امروز از حوصله سررفتگی، یه کار رو انجام دادم و یادم اومد بهش.
🔥4👍3
Forwarded from شیشهی عمر
نوشتههای روزبه
سعی کن اینقدر دور و برت همه چی خسته کننده باشه که از حوصله سررفتگی بری کار سخت اصلی رو انجام بدی.
عه من اینجوری رژیم گرفتم. الان اینقدر تو خونه هیچ هلههولهای پیدا نمیشه که مجبورم خیار و سیب بخورم. 😂
👍1