Systems Thinking – Telegram
Systems Thinking
5.46K subscribers
753 photos
103 videos
82 files
648 links
Download Telegram
نمودار علت و معلول
@sysytemsthinking
«من که جیک و جیک می کنم برات
تخم کوچیک میذارم برات، بذارم برم...؟»

#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت

ریشه تمام مشکلات امروز کشور از همینجا شروع شد: یک تبصره ساده
مثل تخفیف ۹۰ درصدی برای یک گروه خاص
به همین سادگی

این روزها دولت دوازدهم و شورای شهر تهران به سرعت مشغول تهیه مطالعات موردی برای درس سیستم ها هستند.
سرعت تولید محتوایشان هم آنقدر زیاد است که ما معلم‌های سیستم نمی‌رسیم تمام این موارد را مکتوب کنیم و اسلایدهایش را برای کلاس‌هایمان بسازیم.
عزیزان لطفا کمی آهسته‌تر...

خلاصه درس:
یکی از درس‌های پایه سیستم‌ها این است که: «فرقی نمی‌کند چه کسی مسوول باشد، تا زمانی که «ساختار» تغییر نکند، هر کسی که مسوول باشد سیستم همان رفتار را از خودش نشان خواهد داد.»

بررسی مطالعه موردی:
اعضای شورای شهر جدید تهران وقتی سر کار آمدند، از مسوولین قبلی و از رانت‌ها و ویژه خواری‌ها در شهرداری تهران انتقاد کردند.
طولی نکشید که خودشان در معرض آزمون ساده‌ای قرار گرفتند.
طرح ترافیک جدید تهران که قرار بود جلوی رانت‌ها را بگیرد، در معرض یک درخواست ساده قرار گرفت: تخفیف ۹۰ درصدی برای خبرنگاران.
اعضای شورای شهر هم تحت فشار ایجاد شده، ترجیح دادند از خیر ماجرا بگذرند و رانت خواسته شده را واگذار کنند.

مهم نیست که این رانت به چه کسی واگذار شده.
مهم نیست که این رانت به چه بهانه‌ای واگذار شده.
همیشه همینقدر ساده است.
از همین تبصره‌های ساده شروع می‌شود.
بعد می‌شود خانه خاله پیر زن قصه‌ها که بعد از آن شب بارانی با تقاضای حیوانات برای ماندن در خانه‌اش مواجه شد.
و نهایتا پیرزن قصه ما مجبور می شود به همه مجوز ماندن بدهد.

البته یک فرق کوچک هم وجود دارد: خاله پیرزن خانه خودش را با حیوانات شریک شد و شورای شهر، حقوق جمعی شهر تهران را با گروه‌های خاص به اشتراک می‌گذارد.

گروه‌های قبلی که در دام ایجاد رانت افتادند، به این علت نبود که افراد بدی بودند.
اما فشار ذینفعان آنقدر زیاد بود که ترجیح دادند به جای مقاومت در مقابل ذینفعان، به آنها باج بدهند.
وقتی باج اول را دادند، فشار برای باج خواهی‌های بعدی بیشتر هم می‌شود.
نهایتا هر کسی که توان باج خواهی دارد، به خواسته‌اش می‌رسد.
و همیشه در این موارد، تنها کسانی که سرشان بی کلاه می‌ماند، مردم عادی هستند که دستشان به بوقی بند نیست و صدایشان را کسی نمی‌شنود.

عدالتی که رهبری فرمودند در کشور نیست و باید به خاطر نبودنش از مردم عذرخواهی کنیم، با همین توجیهات و مصوبات کوچک به قربانگاه رفته است.
امیدوارم شورای شهر هم شجاعت عذرخواهی از مردم و لغو چنین مصوباتی را داشته باشد.

t.me/systemsthinking
Forwarded from دفتر يادداشت - پدرام سلطانى
🖌 یادداشتی از پدرام سلطانی

"قهرمانان بى جواب"

دیروز و پریروز در مشهد همایش بهبود محیط کسب و کار برگزار شد و من هم در آن حضور داشتم. همزمان با برگزاری همایش خبر استعفای رسول خادم از ریاست فدراسیون کشتی منتشر شد. این خبر و دلیل آن در تمام همایش فکر من را به خود مشغول کرده بود. در حالی که به این موضوع فکر می کردم و به سخنرانی سخنرانان همایش گوش می کردم، به این می اندیشیدم که ما چه باید بکنیم. رسول خادم برای سئوالی که کمتر از یک ماه پیش پرسیده بود و پاسخی نشنیده بود تصمیم به استعفا گرفت. ما که سالهاست پاسخ سئوالهایمان را نگرفته ایم چه باید بکنیم؟

تازه او یک سئوال کرد و ما صدها سئوال. پرسیدیم: چرا عدالت مالیاتی برقرار نیست؟ چرا بنگاههای عمومی شفاف نیستند؟ چرا بخش خصوصی و کارگران از مدیریت تأمین اجتماعی حذف شدند؟ چرا قانون تجارت اصلاح نمی شود؟ چرا قانون بهبود مستمر محیط کسب و کار اجرا نمی شود؟ چرا با مؤسسات پولی غیر مجاز برخورد قانونی نمی شود؟ چرا با بنگاهداری بانکها برخورد نمی شود؟ چرا دولت به تکلیف خود در مقررات زدایی عمل نمی کند؟ چرا تکلیف سیاستهای ارزی کشور مشخص نمی شود؟ چرا و چرا و چرا؟

در حالیکه در سخنانم در بخش افتتاحی همایش گفته بودم: "در کشور روش و مسیر مشخص و قابل اجماعی بین دولت، قوا و بخش خصوصی برای اصلاح محیط کسب و کار وجود ندارد." در بازاندیشی به ریشه های نابهبودی محیط کسب و کار و ارتباط آن به سئوالات بی پاسخ، به این فکر می کردم که وقتی یک کشتی گیر روی تشک بلاتکلیف می شود، چطور یک اقتصاد به این بزرگی با این همه پرسش بی پاسخ می تواند روی تشک جهانی برود و در بازارهای پررقابت با رقبایش کشتی بگیرد؟

اقتصاد ما اقتصاد سئوالهای بی جواب است. هرچه فکر کردم که یک موضوع مهم در اقتصاد کشورمان بیابم که در طول حداقل یک دهه، و نه بیشتر، پاسخ مشخص و واحدی از سوی دولتها و ارکان کشور به آن داده شده باشد، موضوعی نیافتم. یادم افتاد گاهی که در جلسات با مسئولین دولتی، واقعیتهای اقتصاد کشور و نقدهای وارد بر آن را می گفتم، پس از جلسه، در گفتگوی خودمانی با مسئولین، مكرر از ایشان می شنیدم که: "ما این حرفهایی که شما می زنید را نمی توانیم بزنیم." باز با خودم گفتم: "چطور یک مسئول دولتی با سانسور نظراتش می تواند درست کار کند و در تصمیم سازی کمک کند؟ اگر تفکر با تصمیم، منطبق نباشد، آیا عمل می تواند با تصمیم منطبق باشد؟" و بعد به این نتیجه رسیدم که بی دلیل نیست که بسیاری از قوانین و مقررات کشور توسط خود مجریان عمل نمی شود و اين همه تناقض در بخشنامه ها و مصوبات دولتى به چشم مى خورد.

در ادامه ی سخنرانیها، یکی از کارافرینان خوشنام و باسابقه ی مشهد در حالی که از مشکلات صنعت می گفت حرف از مهاجرت جوانان زد و بغض گلویش را گرفت. یادم آمد که چند روز پیش خبری منتشر شده بود که یک و نیم میلیون نفر ایرانی در صف مهاجرت به کانادا و استرالیا هستند. باز با خود فکر کردم که، جوانان هم سالهاست پاسخ سئوالهایشان را نگرفته اند. لابد برای همین از ماندن و تلاش کردن خسته شده اند.

در تمام آن دو روز احساس کردم که ما قهرمانان بازنده ایم. مشکل اصلی محیط کسب و کار ما ضعف آن نیست، ابهام است، بلاتکلیفی است، تناقض است، خرواری سئوال بی پاسخ و پاسخ پراما و اگر است. در جمع این یک و نیم میلیون نفر درخواست کننده ى مهاجرت، بخش قابل توجهی هم فعالان اقتصادی هستند که دارند تشک را ترک می کنند، بخشی هم در داخل همین کار را کرده اند، آردها را بیخته اند و الک را آویخته و اموالشان را یک به یک می فروشند و روزگار می گذرانند. اما بايد قدر كارافرين را بيشتر دانست. زيرا هنوز بسیارند کارافرینانی که خستگی در چهره شان موج می زند و بیم شکست دارند اما دلاورانه می جنگند. آنها مرتب با خود تکرار می کنند که: "نباید ببازی! تو اگر ببازى كارگرانت از نان خوردن مى افتند. بجنگ مرد، بجنگ!" .....

https://news.1rj.ru/str/pedram_soltani
#کتاب_بخوانیم

ما همه با دیزرائلی هم عقیده‌ایم که "زندگی کوتاهتر از آن است که کوچک باشد" با وجود این بزرگترین چیزی که ما را کفری می‌کند، درست همین است. شاید مهمتر از مسئله‌ی استفاده از #فضا این باشد که ما تحقیقاتی دربارۀ چگونگی استفاده از #زمان به عمل بیاوریم. "جان هاو" می‌گوید: " چه حماقتی! ما از اینکه نکند تمام زندگیمان به هدر برود وحشت داریم، اما هر روز از تکه تکه دور ریختن آن ابائی نداریم " 
 

🗂 #کتاب وضعیت آخر. #نویسنده تامس. ای هریس #مترجم اسماعیل فصیح. #نشر فرهنگ نشر نو

@systemsthinking
پایان زمستان و آغاز بهار
هفت پیشنهاد برای مدیر یک مدرسه

(بخش اول)
#مدیریت_مدرسه #نوروز

روزهای پایانی اسفند و ایام نوروز برای خیلی‌ها از جمله کسانی که در موقعیت سرپرستی هستند، رنگ و بوی متفاوتی دارد. در این یادداشت به طور اختصاصی هفت پیشنهاد به مدیران مدارس ارائه می‌دهم و از ایشان درخواست می‌کنم با تاملی درباره سی روز آینده، متناسب با شرایط خود به اجرای این پیشنهادها و یا ایده‌های تازه‌ی دیگری برای بهبود عملکردشان اقدام کنند.

یک. ظرف زمان
فرقی نمی‌کند چند سال و چند ماه است که تجربه مدیریت یک مدرسه را بر عهده دارید، یک برگه کاغذ بردارید و چکیده‌ای از سال ۹۶ خود را در دوازده سطر بیان کنید. برای هر ماه سال یک سطر در نظر بگیرید. می‌توانید از کلیدواژه هایی استفاده کنید. این برگه برای شما خواهد بود و کاملا شخصی. حتما بنویسید. پس از انجام این فعالیت نگاهی به ۱۲ ماه گذشته بیندازید. برای هر کدام از مواردی که نوشته‌اید - چه رخدادها، چه دغدغه‌ها، چه مشغله‌ها، چه آغازها و چه انجام‌ها - به نوعی زمانی را اختصاص داده‌اید. حالا برگه مرور سال ۹۶ خود را از یک منظر تحلیل کنید: مدیریت زمان.
مدیریت زمان شما در سال ۹۶ چگونه بوده است؟ چه قوت‌ها و ضعف‌هایی داشته‌اید؟ در عمل چه کرده‌اید و چه یاد گرفته‌اید؟ پس از این تحلیل، برای به بهبود مدیریت زمان خود در سال ۹۷ فکر کنید. و آنچه به نظرتان باید انجام دهید، در این روزهای پایانی اسفند آزمایش کنید. آزمایش کنید و ببینید آیا تاثیر دارد؟ برای آزمایش کردن ایده خودتان سخت گیر نباشید. یک شبیه سازی کوچک است. به امتحانش می‌ارزد. شما می‌توانید مدیریت زمان خود را بهبود دهید.

دو. مدرسه‌تکانی
در مدرسه خود قدم بزنید. قدم بزنید و خوب مشاهده کنید. آیا از فضای مدرسه خود به خوبی استفاده می‌کنید؟ شاید در قدم زدنتان باید درباره چیزهای بلااستفاده‌ای که انبار شده است، تصمیم‌گیری کنید. به بعدها موکول نکنید. تصمیم بگیرید. استفاده موثر از فضای فیزیکی و امکانات مجموعه آموزشی تحت مدیریت شما، موجب بهره‌وری خواهد شد. شاید ایده‌ای به نظرتان برسد که در سال نو، با در نظر گرفتن شرایطی، از فضای فیریکی و امکانات مدرسه شما، اهالی محله هم بهره‌مند شوند. نمی‌دانم چه ایده‌ای! فقط خواستم یادآوری کنم که در مرز دیوارهای مدرسه گرفتار نشوید.

سه. یک فعالیت مشارکتی با همه دانش آموزان و معلمان
نسیم نوروزی، نشاط دیگری دارد. به طراحی و اجرای یک فعالیت با جلب مشارکت دانش آموزان و معلمان فکر کنید. با دانش آموزان و همکارانتان مشورت کنید. از رنگ آمیزی دیوار حیاط مدرسه تا ملاقات با بیماران یک مرکز مراقبت و توانبخشی در نزدیکی مدرسه. من اگر جای شما باشم یک زنگ ایده‌پردازی تعریف می‌کنم. سپس یک جلسه با حضور نمایندگان معلمان و نمایندگان دانش آموزان ترتیب می‌دهم و با بررسی ایده‌ها، درباره فعالیت مشارکتی به جمع بندی می‌رسم. نوروز بهانه است؛ این فعالیت یک فرصت یادگیری جمعی است.

چهار. سواد رسانه‌ای
به عنوان مدیر یک مدرسه، سواد و آموزش رسانه‌ای خود را ارتقا دهید. دکتر یونس شکرخواه می نویسند: «سواد رسانه‌ای یا Media Literacy در یک تعریف بسیار کلی عبارت است از یک نوع درک متکی بر مهارت که براساس آن می‌توان انواع رسانه‌ها و انواع تولیدات آن‌ها را شناخت و از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد. این درک به چه کاری می‌آید؟ به زبان ساده، سواد رسانه‌ای مثل یک رژیم غذایی است که هوشمندانه مراقب است که چه موادی مناسب هستند و چه موادی مضر؛ چه چیزی را باید مصرف کرد و چه چیزی را نه و یا اینکه میزان مصرف هر ماده بر چه مبنایی باید استوار باشد. سواد رسانه‌ای می‌تواند به مخاطبان رسانه‌ها بیاموزد که از حالت انفعالی و مصرفی خارج شده و به معادله متقابل و فعالانه‌ای وارد شوند که در نهایت به نفع خود آنان باشد. به دیگر سخن، سواد رسانه‌ای کمک می‌کند تا از سفره رسانه‌ها به گونه‌ای هوشمندانه و مفید بهره‌مند شد. در فضای رسانه‌ای باید دانست چه مقدار باید در معرض رسانه‌های مختلف اعم از دیداری، شنیداری و نوشتاری بود و چه چیزهایی را از آن‌ها برداشت.»

بخش دوم:
https://news.1rj.ru/str/systemsthinking/1195


@kashizad | سیدعلیرضا کاشی‌زاد
-------------------------------------------
کانال تفکر سیستمی
@systemsthinking
پایان زمستان و آغاز بهار
هفت پیشنهاد برای مدیر یک مدرسه

(بخش دوم)
#مدیریت_مدرسه #نوروز

پنج. دو کتاب و دو مقاله
در تعطیلات نوروز می‌توانید دو کتاب و دو مقاله را انتخاب کنید که بخوانید. در انتخاب این دو کتاب و دو مقاله دقت کنید. پیشنهاد می‌کنم یکی از کتاب‌ها را در زمینه مورد علاقه‌تان به رمان، داستان، شعر انتخاب کنید. کتاب دیگر را در حوزه آموزش انتخاب کنید. پیشنهاد من به شما، کتاب « ذهن، یادگیری و آموزش » تالیف تریسی تاکوهاما-اسپینوزا است که به همت دکتر محمود تلخابی و همکاران ایشان ترجمه شده است. در پیوند میان علوم شناختی و علوم تربیتی، قلمرو مطالعاتی جدیدی برای فهم تربیت اثربخش شکل گرفته است. به عنوان یکی از دانش آموختگان مطالعات ذهن، مغز و تربیت پیشنهاد می‌کنم با این قلمرو بین رشته‌ای آشنا شوید و در مقام یک مدیر مدرسه با آگاهی از دانش ذهن و مغز، بهسازی امر آموزش را دنبال کنید. کتاب « ذهن، یادگیری و آموزش » توسط انتشارات شناخت و تربیت انگاره در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است.
می توانید دو مقاله کوتاه هم برای مطالعات نوروزی خود در نظر بگیرید. این مقاله‌ها را با جست‌وجو و مشورت انتخاب کنید. پیشنهاد می‌کنم این دو مقاله، درباره مهارت‌های مدیریت و رهبری آموزشی باشد.

شش. جست‌وجو درباره خدمات و محصولات جدید
در کشورهای مختلف دنیا و در ایران، کسب‌وکارهای نوپایی در عرصه آموزش به وجود آمده‌اند. کسب‌وکارهای نوپا، هر سال با طراحی خدمات و محصولاتی جدید سعی در بهبود کمی و کیفی آموزش دارند. ارائه راهکارهایی مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات در زمینه‌های گوناگون از جمله آموزش به طور روزافزون در حال گسترش است. در جایگاه یک مدیر مدرسه، آشنایی شما با خدمات و محصولات جدید این عرصه می‌تواند به تولد ایده‌های تازه‌ای منجر شود. درباره این خدمات و محصولات جدید جست‌وجو کنید.

هفت. پدر و مادر
به یاد پدر و مادر بودن، به سن و سال و جایگاه حرفه‌ای ربطی ندارد. برای پدر و مادر خودتان یک کاری انجام دهید.
برای پدر و مادر همکارانتان در مدرسه هم فکر کنید. مثلا هدیه‌ای به مناسبت سال نو ویژه پدر و مادر همکارانتان در نظر بگیرید. حتی می‌توانید با همکاری مربیان و معلمان مدرسه، دانش آموزان مدرسه خود را تشویق کنید که به مناسبت نوروز برای پدرها و مادرها هدیه‌ای آماده کنند. نوروز فرصتی برای تمرین محبت است؛ حتی یک نگاه محبت آمیز به پدر و مادر.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم فرمودند: نَظَرَ الوَلَد الی والدَیهِ حُبّاً لهُما عبادَة. نگاه محبّت آمیز فرزند به پدر و مادرش عبادت است. «بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۸۰»

@kashizad | سیدعلیرضا کاشی‌زاد
-------------------------------------------
کانال تفکر سیستمی
@systemsthinking
گردهمایی پایان سال گروه آموزشی و پژوهشی آسمان

۱۳ اسفند ۹۶
دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف
@systemsthinking
#علوم_انسانی #اسلامی داریم.

علوم انسانی بدون #پارادایم های فکری بی‌معنی هستند.
پارادایم‌های فکری چارچوب ذهنی را مشخص می‌کنند که از طریق آن به جهان نگاه می‌کنیم.

پارادایم‌های فکری بر مبنای پیش‌فرض‌های چهارگانه‌ای بنا می‌شوند:
- پیش‌فرض‌های هستی‌شناسی
- پیش‌فرض‌های شناخت‌شناسی
- پیش‌فرض‌های انسان‌شناسی
- پیش‌فرض‌های روش‌شناسی

اگر فردی آگاه به پارادایم فکری خودش نباشد هم ناگزیر یک پارادایم فکری دارد.

وقتی از علوم انسانی #اسلامی صحبت می‌کنیم، مقصود باید #پارادایم فکری اسلامی باشد. در چارچوب این پارادایم فکری است که فرضیه‌های علمی شکل می‌گیرند و نظریه‌های عمیق علمی می‌توانند رشد کنند.

اگر کسی یا جامعه‌ای به #علم به صورت جدی بخواهد بپردازد، باید ابتدا پایه‌های پارادایم فکری‌اش را محکم کند.

در واقع اگر چیزی به نام #فلسفه اسلامی داریم، ناگزیر علوم انسانی اسلامی هم خواهیم داشت. اگر مبنا را فلسفه اسلامی نگذاریم هم ناگزیر از یافتن فلسفه دیگری برای تبیین این پیش‌فرض‌های چهارگانه و این چارچوب‌های فکری هستیم.

بدون این چارچوب‌ها و پیش‌فرض‌ها، هیچ علمی، حتی ریاضیات و فیزیک هم معنا ندارد.

t.me/systemsthinking
#تفكرسيستمی_درمدرسه
#تفکر_در_طول_زمان


یک هفته از آشنایی دانش‌آموزان با حلقه‌های مثبت و منفی می‌گذشت، بعد از یادآوری اولیه من بچه‌ها شروع به مثال زدن کردند و من هم نمودارها را می‌کشیدم. تمام تلاشم را کردم که اعتمادشان را جلب کنم و فرصت اشتباه کردن به آنها بدهم. با توجه به سن کم دانش‌آموزان، سعی کردم که زیاد حساسیت به تعریف متغیر‌ها نشان ندهم.

#حلقه‌های_مثبت:

- ویروس که زیاد شود، تعداد بیمار‌ها زیاد می‌شود و با زیاد شدن تعداد بیمارها، تعداد ویروس‌ها زیاد می‌شود.
- یکی از بچه‌ها کتاب علومش را باز کرد و چرخه آب را درطبیعت مثال زد. با بارش باران، مقدار آب‌ها زیاد میشه و این باعث تبخیر شدن آن‌ها می‌شود. با افزایش تبخیر ابرها زیاد می‌شوند، با افزایش ابرها بارش باران بیشتر می‌شود.
- آدم‌هایی که زیاد بیکار می‌مانند، ناامید می‌شوند و این ناامیدی باعث می‌شود دنبال کار نروند و بیشتر بیکار بمانند.
- درس که میخوانیم و نمره خوب می‌گیریم ،خوشحال می‌شویم و وقت بیشتری برای درس خوندن می‌گذاریم. یکی دیگر از بچه‌ها مثال درس نخواندن را زد.

#حلقه‌های_منفی:

- وقتی ‌بچه‌ها سرکلاس سروصدا ‌می‌کنند، معلم ناراحت می‌شود و عکس العملی نشان میدهد تا بچه‌ها ساکت شوند.
- بعضی وقت‌ها دو نفر که با هم دوست هستند، به همدیگر محبت می‌کنند و رابطه‌شان همین‌طور ادامه پیدا می‌کند که این یک حلقه مثبت است. اما با درست شدن توقعاتی که برآورده نمی‌شوند این دوستی کم می‌شود.

http://t.me/systemsthinking
بدون شرح!

@systemsthinking
آینده روشن ایران و #اقتصاد_ایران

استارتاپ‌ها در حال ساختن آینده اقتصاد ایران هستند.

جوانان خوش‌فکر دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ و اخیرا هم دهه‌ی هشتادی‌هایی که هنوز در دبیرستان‌ها هستند، با راه اندازی استارتاپ‌های کارآمد، کارهایی که در جامعه توسط سازمان‌های عریض و طویل دولتی و شبه دولتی انجام می‌شدند، در ساختارهایی چابک، تکنولوژی محور و مردم محور به عهده گرفته اند.

کسانی که از اقتصاد ایران ابراز ناامیدی می‌کنند، از یک سو به ساختارهای ناکارآمد و کیفیت پایین تفکر در دولت و سازمان‌های دولتی و شبه دولتی و از سوی دیگر به بزرگی بحران‌هایی نگاه می‌کنند که کشور را فرا گرفته و چنین دولت و چنین سازمان‌هایی فاقد توان لازم برای حل آنها هستند.

با این حال من به آینده ایران #امید دارم، چون آینده ایران در جایی خارج از دولت و سازمان‌های دولتی و به دست جوانان کشور رقم خواهد خورد.

سازمان‌های دولتی و شبه دولتی همچنان تا سال‌ها باقی خواهند ماند و حتی تا مدتی برای محدود کردن و حذف استارتاپ‌ها تلاش خواهند کرد و تا می‌توانند به آنها آسیب خواهند زد. با این حال این جوانان خوش فکر ایران هستند که با ارایه راه حل‌های چابک و موثر، سازمان‌های چاق بی‌کفایت را به حاشیه خواهند راند و خدماتی که زمانی دولت و حکومت ارایه می‌کردند، خودشان به دست خواهند گرفت.

#استارتاپ ها نه تنها جایگزین بانک‌ها، بیمه‌ها و صندوق‌های بازنشستگی خواهند شد، بلکه خدمات بهزیستی و توانمندسازی و کمک به نیازمندان را هم به عهده خواهند گرفت و حتی برای مبارزه با فساد، جایگزین سیستم‌های نظارتی می‌شوند و نظارت بر دولت و قوه قضاییه و تصمیمات نمایندگان مردم در مجلس و شوراها را در چارچوب‌هایی هوشمند، به مردم خواهند سپرد و ریشه فساد را در کشور خشک خواهند کرد.

استارتاپ‌ها زحمت مدیریت آب و انرژی کشور و چابک‌سازی زنجیره تولید و توزیع محصولات کشاورزی و دامی را هم به عهده خواهند گرفت و تمام بحران‌های بزرگ حل نشده کشور را که منتظر بودیم زمانی به دست دولتی باکفایت حل شود، با کمک مردم حل خواهند کرد. با حضور و رشد استارتاپ‌ها، به تدریج مردم سهم بیشتری از اداره کشور به عهده خواهند گرفت و دولت در ساختاری طبیعی، کوچک‌تر و کم‌اثرتر خواهد شد.

من به آینده ایران #امید دارم، چون آینده ایران به دست با کفایت #جوانان #ایران رقم خواهد خورد...

t.me/systemsthinking
روز مادر گذشت
دانه‌ها را ریخت، لبخندی زد و مادر گذشت ...

@systemsthinking
رازهای موفقیت دبی (1)
📗

طی یک دهه زندگی در دبی، تلاش بسیاری کردم که رازهای موفقیت این شیخ‌نشین را در حد بضاعت خود بفهمم. سعی داشتم بفهمم چه شد که این صحرای بی آب و علف با آن هوای گرم و شرجی و تنها یکی دو روز بارانی در سال، شهری که حتی آب آشامیدنی و خاک حاصلخیز ندارد، طی کمتر از نیم قرن اینچنین موفق شد؟ چرا پروژه‌های عظیمی مانند مترو در آن دقیقا در روز و ساعتی معین (9/9/2009 ساعت 9 و 9 دقیقه شب) افتتاح می‌شود؟

طی چند یادداشت متوالی و از منظر یک بیننده‌ی کنجکاو، نتایجی را که از یک دهه زندگی در دبی آموخته‌ام در اختیار شما می‌گذارم و می‌دانم که برای افرادی که دوست‌دار بهبود خود و اجتماع خود هستند می‌تواند مفید باشد.

*

الف- احترام به تنوع ملیت، فرهنگ و مذهب

گمان می‌کنم دبی تنها شهر اسلامی خاورمیانه یا جهان باشد که بیش از 150 ملیت با فرهنگ‌های کاملا متفاوت در صلح و صفا با هم زندگی می‌کنند. درست که در هر محله‌ای حتما یک مسجد تمیز و پررونق (اهل سنت) هست، اما شیعیان هم مساجد و تکیه های متعدد دارند و مراسمی مانند محرم یا شب‌های قدر را بدون مشکل برگزار می‌کنند. ایرانیان به‌راحتی سیزده‌بدر و چهارشنبه‌سوری خود را در محل‌هایی که هرسال مشخص می‌شود و مزاحمتی برای شهروندان دیگر ندارد پاس می‌دارند، مسیحیان هم به کلیسا می‌روند. حتی هندوها هم معبدی برای خود دارند. مردمان هند و پاکستان و کشورهای افریقایی هم با لباس سنتی خود رفت و آمد می‌کنند.

در مراکز خرید یا محیط کار بسیار پیش می‌آید که دو زن مسلمان و غیرمسلمان را در کنار هم ببینید که یکی حجاب بسیار کامل دارد و دوست غربی او هم پوششی کاملا متفاوت دارد و هردو صمیمانه با هم معاشرت دارند.

دبی هم البته سختگیری‌های خاص خود را دارد. زمانی یک تنیسور اسرائیلی برای مسابقات به دبی آمده بود. اجازه‌ی ورود به او داده نشد و غرامت سنگین این ممانعت نیز به وی پرداخت شد، ولی به طور کلی هیاهوی رسانه‌ای روی این مسائل صورت نمی‌گیرد.

در سایه‌ی همین رواداری است که هر کشوری که در منطقه دچار بحران سیاسی یا اقتصادی می‌شود، ثروتمندان یا متخصصان آن کشور به فکر مهاجرت به دبی می‌افتند، ولی ما سازوکار مشخصی برای مهاجرپذیری و استفاده از تخصص یا ثروت مردم یا ایرانیان خارج از کشور نداریم.

مدیران دبی اما با هوشمندی فراوان زمینه‌های لازم برای جذب ثروت (مالی، علمی) را فراهم کرده‌اند و موفق شده‌اند مردم را نیز همراه خود کنند. برای آنها مهم نیست شما از کدام کشور و با چه نژاد و مذهبی هستید و حضور بیش از 150 ملیت در این شهر، گواه همین موضوع است. برای آنها شکوفایی دبی مهم است. هرکسی با خود ثروت (مالی، علمی) بیاورد، مقدمش گرامی است. در عین حال چارچوب‌های نامرئی فرهنگی که با مهارت چیده شده‌اند، باعث می‌شود که سنت‌های ملی-مذهبی کشور نیز چندان دستخوش دگرگونی نشود.

(ادامه دارد ...)

#رازهای_موفقیت_دبی #دبی

علی اکبر کاویانی
@systemsthinking
#کتاب_بخوانیم

از هر هنرمند صمیمی که دلتان می‌خواهد بپرسید کدام یک از این دو را دوست تر دارد: آثارش از بين برود ولی خاطره‌اش زنده بماند یا خاطره‌اش از بین برود ولى آثارش بماند؟
و خواهید دید که چه پاسخی خواهد داد. ولی شرطش این است که با خودش یکدل باشد.

انسان وقتی که صرفا برای گذران معیشت کار نکند، برای این تلاش می‌کند که باقی بماند. کار کردن به خاطر نفس کار، کار نیست بلکه بازی است.
شور عظیمی که در ما هست یکی همین بی تابی است که می‌کوشیم، اگر ممکن باشد، نام و یادمان را از هجوم فراموشی حفظ کنیم. از این شور و بی تابی است که رشک زاده می‌شود که به گفته داستان تورات باعث جنایتی شد که تاریخ بشر را آغاز کرد: قتل هابیل به دست برادرش قابیل. نزاع آن دو بر سر نان نبود. بر سر بقای نامشان در خدا، در خاطره‌ی خدایی بود. #رشک هزاران بار موحش تر از گرسنگی است، زیرا گرسنگی روح است. اگر مشکل مادی زندگی، مشکل نان، ناگهان حل میشد، زمين جهنمی می‌شد دستخوش تنازع بقای نام. انسان برای نام، زندگی که سهل است، سعادت خود را نیز قربانی می‌کند.

در #نمایشنامه دوکاستر، رودریگو آریاس هنگامی که در نبرد با دون اورذونیاث دولارا، زخمی سهمگین برداشت و از پا افتاد، فریاد زد: "من می‌میرم ولی نام و آوازه من زنده خواهد ماند"

کسانی هستند که حاضرند بالای دار بروند ولی شهرتی به هم برسانند، اگرچه شهرتی ننگین باشد. این حرص #قهرمان‌نمایی، اساسا جز تمنای بی‌مرگی چیست؟


🗂 #کتاب درد جاودانگی #نویسنده میگل د اونامومو #مترجم بهاءالدین خرمشاهی #نشر ناهید

@systemsthinking
نگران برای شهری که مردمانش به هم رحم نکنند
شهری که راستش از دروغ قابل تشخیص نباشد
شهری که آشنایش غریب باشد و غریبش مستاصل
شهری که مظلومش پناهی جز ظالم نیابد
شهری که ظالمش مظلوم باشد و مظلومش ظالم
نگران از شهری، که از چنین مردمی به ستوه آید

در چنین ظلمتی چاره‌ای جز کاشتن نهال #اصالت نیست
باشد که روزی درختی تنومند شود
شکوفه 🌸 دهد و به بار بنشیند
مردم شهر را از میوه محبت سیراب کند
و صداقت را بر سر سفره مردم بیاورد
#امید دارم به فرزندانی که چنین شهری بسازند

t.me/systemsthinking
#تفكرسيستمی_درمدرسه
#خطاهای_شناختی

اگر در مسابقات ورزشی شرکت کرده باشید، شاید مثل من این تجربه را داشته‌اید که قبل از مسابقه حریف را قوی‌تر از خودتان تصور کرده باشید و همین مساله باعث دلهره و اضطرابتان شده باشد و در نتیجه در آن مسابقه عملکرد ضعیف‌تری از خودتان به نمایش گذاشته‌اید.

یا شاید پیش آمده باشد که تصور کرده‌اید یک نفر آدم بدی است و به خاطر این تصورتان، رفتارتان را با او عوض کرده‌اید و باعث شده‌اید او هم در نهایت واکنش بدی نشان بدهد.

این قبیل‌مثال‌ها مربوط به #پیش‌بینی‌های_محقق_شونده (Self_Fulfilling Prophecies) است. ویژگی این پیش گویی‌ها یا تصورات این است که در ابتدا لزوما حاوی اطلاعات درستی نیستند، ولی صرف باور اولیه به این اطلاعات نادرست، باعث می‌شود تا کارهایی انجام دهیم که همان تصور نادرست اولیه را در واقعیت محقق کند.

مثلا در دهه ۱۹۳۰ در ایالات متحدهٔ آمریکا بحران مالی پیش آمد و شایع شد که بانک‌ها ورشکست خواهند شد. به همین دلیل مردم به بانکها هجوم بردند و پولهای خود را بیرون کشیدند. همین موضوع باعث ورشکستگی بانک‌ها شد.

آیا ممکن است این مساله در ارتباط یک معلم با دانش‌آموزان کلاسش پیش بیاید؟!

به این مثال توجه کنید:
در مطالعه‌ای، کارشناسان خبره‌ای به معلم‌ها می‌گویند که تعدادی از دانش‌آموزان آنها عالی هستند، در حالی که آن دانش‌آموزان به صورت تصادفی انتخاب شده‌ بودند.
اما همین نظر کارشناسان انتظارات و تصورات مثبتی نسبت به آن دانش‌آموزان در معلمان ایجاد کرد و باعث شد که عملکرد همین دانش‌آموزانی که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند، بهتر از سایر دانش‌آموزان کلاس‌هایشان شود.

توجه داشته باشیم که تصورات و انتظارات ما از واقعیت نیز همچون خود واقعیت بر عملکرد ما تاثیر خواهند گذاشت و باید مراقبت بیشتری از آنها کرد.

@systemsthinking
مرکز مشاغل ایران، کانالی برای اطلاع رسانی فرصت‌های شغلی است.

اگر به دنبال آشنایی با فرصت‌های شغلی هستید، یا کارفرمایی هستید که تمایل به اطلاع رسانی آگهی‌های استخدامی دارید، این کانال می‌تواند برای شما مفید باشد.

https://news.1rj.ru/str/IranJobsCenterTehran
مقام معظم رهبری در سخنرانی مورخ ۲۴ اسفند ۱۳۹۶ فرمودند:
«از #مشکلات معیشتی مردم مطلعم. معتقدیم هیچ مشکل حل‌نشدنی در کشور وجود ندارد.»

من هم به این مساله عمیقا باور دارم و برای فهم بهتر، دو آموزه از تفکر سیستمی اضافه می‌کنم:

۱- «مشکلات امروز کشور [مانند بحران آب؛ ورشکستگی موسسات مالی و اعتباری؛ بحران مالی صندوق‌های بازنشستگی] ناشی از تصمیم‌های غلط خودمان در گذشته هستند.»
۲- «با همان #مدل_ذهنی که مشکلات را ایجاد کرده‌ایم، نمی‌توانیم آنها را حل کنیم.»

برای حل مشکلات، باید آماده باشیم مدل ذهنی‌مان را تغییر دهیم.

t.me/systemsthinking
چه کسی از #سوت_زن ها مراقبت می‌کند؟
(مقدمه)

«آورده‌اند که جماعتی از بوزنگان در کوهی بودند، چون شاه سیارگان بافق مغربی خرامید و جمال جهان آرای را بنقاب ظلام بپوشانید سپاه زنگ بغیبت او بر لشگر روم چیره گشت و شبی چون کار عاصی روز محشر درآمد. باد شمال عنان گشاده و رکاب گران کرده بر بوزنگان شبیخون آورد. بیچارگان از سرما رنجور شدند. پناهی می‌جستند، ناگاه یراعه‌ای (کرم شب‌تابی) دیدند در طرفی اگنده، گمان بردند که آتش است، هیزم بران نهادند و می‌دمیدند.

برابر ایشان مرغی بود بر درخت بانگ می‌کرد که: آن آتش نیست. البته بدو التفات نمی‌نمود. در این میان مردی آنجا رسید، مرغ را گفت: رنج مبر که بگفتار تو یار نباشند و تو رنجور گردی، و در تو تقدیم و تهذیب چنین کسان سعی پیوستن همچنانست که کسی شمشیر بر سنگ آزماید و شکر در زیر آب پنهان کند.

مرغ سخن وی نشنود و از درخت فرود آمد تا بوزنگان را حدیث یراعه بهتر معلوم کند، بگرفتند و سرش جدا کردند.»
کلیله و دمنه، باب الاسد و الثور

t.me/systemsthinking
چه کسی از #سوت‌زن ها مراقبت می‌کند؟

وقتی همه‌جا آرام به نظر می‌رسد و همه مشغول به کارهای روزمره خودشان هستند، ناگهان سر و کله سوت‌زن‌ها پیدا می‌شود.

#سوت‌زن ها چیزهایی می‌گویند و پرده از حقایقی بر می‌دارند که کسی تمایل به شنیدنش ندارد. فساد، حرکت‌های غیر اخلاقی، تقلب، نقض قوانین، فعالیت‌های منجر به تهدید منافع عمومی یا امنیت ملی، نمونه‌هایی از مواردی هستند که سوت‌زن‌ها در مورد آنها اطلاع‌رسانی می‌کنند.

وقتی یک سوت‌زن به آشکارسازی بیماری‌های پنهان می‌پردازد، گروه، سازمان یا جامعه‌ای که در آن قرار دارد، به ندیده گرفتن و انکار او و بیماری اعلام شده توسط او می‌پردازد و اگر انکار کافی نباشد، به او حمله می‌کند.

کسی نمی‌خواهد بپذیرد که فساد وجود دارد؛ که بحران اقتصادی وجود دارد؛ که بحران آب وجود دارد؛ که صندوق‌های بازنشستگی و بانک‌ها در معرض ورشکستگی هستند؛ که ...
در نتیجه سوت‌زن‌ها اخراج می‌شوند؛ مجبور به استعفا می‌شوند؛ به تشویش اذهان عمومی متهم می‌شوند؛ به زندان می‌روند و ...

با این حال سوت‌زنی که مبتنی بر «نظارت همگانی» است، برای زنده‌ماندن یک جامعه ضرورت دارد و به همین دلیل، بیش از ۲۵۰ سال است که قوانینی برای حمایت از سوت‌زن‌ها در جهان وجود دارد.

به نظر می‌رسد جامعه ما به حمایت بیشتر از سوت‌زن‌ها نیاز دارد. بدون چنین مراقبتی، ممکن است سوت‌زن‌ها به حاشیه رانده شوند و بحران‌ها بر جامعه حکمرانی کنند.

آینه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن، آیینه شکستن خطاست

t.me/systemsthinking
#کتاب_بخوانیم

در شرايطی كه امكان وصول به قضاوتی عادلانه برای همه كس وجود ندارد، اين مطلقا مهم نيست كه ديگران ما را چگونه #قضاوت می‌کنند بلكه مهم اين است كه ما، در خلوتی سرشار از #صداقت، و در نهايت قلبمان، خويشتن را چگونه داوری می‌کنیم.

عزيز من!
هركس كه کاری می‌کند، هر قدر هم كوچك، در معرض خشم کسانی‌ست كه كاری نمی‌کنند.
هركس كه چيزی را می‌سازد- حتی لانه‌ی فروريخته‌ی يك جفت قمری را – منفور همه‌ی کسانی‌ست كه اهل ساختن نيستند. 
و هر كس كه چیزی را #تغيير می‌دهد – فقط به قدر جا به جا كردن يك گلدان، كه گاه درون آن ممكن است در سايه بپوسد و بميرد – بايد در انتظار سنگباران همه‌ی كسانی باشد كه عاشق توقف‌اند و ايستايی و سكون. 

و بيش از این‌ها، انسان، حتی اگر #حضور داشته باشد، و بر اين حضور، مصر باشد، ناگزير، تير تنگ نظری‌های كسانی كه عدم حضور خود را احساس می‌کنند، و تربيت، ايشان را اسير رذالت ساخته، به او می‌خورد.

ما تا زمانی كه می‌کوشیم خود را خالصانه و عادلانه قضاوت كنيم، از قضاوت ديگران نخواهيم ترسيد و نخواهيم رنجيد.

🗂 #کتاب چهل نامه‌ی کوتاه به همسرم #نویسنده نادر ابراهیمی #نشر روزبهان

@systemsthinking