پایان زمستان و آغاز بهار
هفت پیشنهاد برای مدیر یک مدرسه
(بخش دوم)
#مدیریت_مدرسه #نوروز
پنج. دو کتاب و دو مقاله
در تعطیلات نوروز میتوانید دو کتاب و دو مقاله را انتخاب کنید که بخوانید. در انتخاب این دو کتاب و دو مقاله دقت کنید. پیشنهاد میکنم یکی از کتابها را در زمینه مورد علاقهتان به رمان، داستان، شعر انتخاب کنید. کتاب دیگر را در حوزه آموزش انتخاب کنید. پیشنهاد من به شما، کتاب « ذهن، یادگیری و آموزش » تالیف تریسی تاکوهاما-اسپینوزا است که به همت دکتر محمود تلخابی و همکاران ایشان ترجمه شده است. در پیوند میان علوم شناختی و علوم تربیتی، قلمرو مطالعاتی جدیدی برای فهم تربیت اثربخش شکل گرفته است. به عنوان یکی از دانش آموختگان مطالعات ذهن، مغز و تربیت پیشنهاد میکنم با این قلمرو بین رشتهای آشنا شوید و در مقام یک مدیر مدرسه با آگاهی از دانش ذهن و مغز، بهسازی امر آموزش را دنبال کنید. کتاب « ذهن، یادگیری و آموزش » توسط انتشارات شناخت و تربیت انگاره در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است.
می توانید دو مقاله کوتاه هم برای مطالعات نوروزی خود در نظر بگیرید. این مقالهها را با جستوجو و مشورت انتخاب کنید. پیشنهاد میکنم این دو مقاله، درباره مهارتهای مدیریت و رهبری آموزشی باشد.
شش. جستوجو درباره خدمات و محصولات جدید
در کشورهای مختلف دنیا و در ایران، کسبوکارهای نوپایی در عرصه آموزش به وجود آمدهاند. کسبوکارهای نوپا، هر سال با طراحی خدمات و محصولاتی جدید سعی در بهبود کمی و کیفی آموزش دارند. ارائه راهکارهایی مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات در زمینههای گوناگون از جمله آموزش به طور روزافزون در حال گسترش است. در جایگاه یک مدیر مدرسه، آشنایی شما با خدمات و محصولات جدید این عرصه میتواند به تولد ایدههای تازهای منجر شود. درباره این خدمات و محصولات جدید جستوجو کنید.
هفت. پدر و مادر
به یاد پدر و مادر بودن، به سن و سال و جایگاه حرفهای ربطی ندارد. برای پدر و مادر خودتان یک کاری انجام دهید.
برای پدر و مادر همکارانتان در مدرسه هم فکر کنید. مثلا هدیهای به مناسبت سال نو ویژه پدر و مادر همکارانتان در نظر بگیرید. حتی میتوانید با همکاری مربیان و معلمان مدرسه، دانش آموزان مدرسه خود را تشویق کنید که به مناسبت نوروز برای پدرها و مادرها هدیهای آماده کنند. نوروز فرصتی برای تمرین محبت است؛ حتی یک نگاه محبت آمیز به پدر و مادر.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم فرمودند: نَظَرَ الوَلَد الی والدَیهِ حُبّاً لهُما عبادَة. نگاه محبّت آمیز فرزند به پدر و مادرش عبادت است. «بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۸۰»
@kashizad | سیدعلیرضا کاشیزاد
-------------------------------------------
کانال تفکر سیستمی
@systemsthinking
هفت پیشنهاد برای مدیر یک مدرسه
(بخش دوم)
#مدیریت_مدرسه #نوروز
پنج. دو کتاب و دو مقاله
در تعطیلات نوروز میتوانید دو کتاب و دو مقاله را انتخاب کنید که بخوانید. در انتخاب این دو کتاب و دو مقاله دقت کنید. پیشنهاد میکنم یکی از کتابها را در زمینه مورد علاقهتان به رمان، داستان، شعر انتخاب کنید. کتاب دیگر را در حوزه آموزش انتخاب کنید. پیشنهاد من به شما، کتاب « ذهن، یادگیری و آموزش » تالیف تریسی تاکوهاما-اسپینوزا است که به همت دکتر محمود تلخابی و همکاران ایشان ترجمه شده است. در پیوند میان علوم شناختی و علوم تربیتی، قلمرو مطالعاتی جدیدی برای فهم تربیت اثربخش شکل گرفته است. به عنوان یکی از دانش آموختگان مطالعات ذهن، مغز و تربیت پیشنهاد میکنم با این قلمرو بین رشتهای آشنا شوید و در مقام یک مدیر مدرسه با آگاهی از دانش ذهن و مغز، بهسازی امر آموزش را دنبال کنید. کتاب « ذهن، یادگیری و آموزش » توسط انتشارات شناخت و تربیت انگاره در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است.
می توانید دو مقاله کوتاه هم برای مطالعات نوروزی خود در نظر بگیرید. این مقالهها را با جستوجو و مشورت انتخاب کنید. پیشنهاد میکنم این دو مقاله، درباره مهارتهای مدیریت و رهبری آموزشی باشد.
شش. جستوجو درباره خدمات و محصولات جدید
در کشورهای مختلف دنیا و در ایران، کسبوکارهای نوپایی در عرصه آموزش به وجود آمدهاند. کسبوکارهای نوپا، هر سال با طراحی خدمات و محصولاتی جدید سعی در بهبود کمی و کیفی آموزش دارند. ارائه راهکارهایی مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات در زمینههای گوناگون از جمله آموزش به طور روزافزون در حال گسترش است. در جایگاه یک مدیر مدرسه، آشنایی شما با خدمات و محصولات جدید این عرصه میتواند به تولد ایدههای تازهای منجر شود. درباره این خدمات و محصولات جدید جستوجو کنید.
هفت. پدر و مادر
به یاد پدر و مادر بودن، به سن و سال و جایگاه حرفهای ربطی ندارد. برای پدر و مادر خودتان یک کاری انجام دهید.
برای پدر و مادر همکارانتان در مدرسه هم فکر کنید. مثلا هدیهای به مناسبت سال نو ویژه پدر و مادر همکارانتان در نظر بگیرید. حتی میتوانید با همکاری مربیان و معلمان مدرسه، دانش آموزان مدرسه خود را تشویق کنید که به مناسبت نوروز برای پدرها و مادرها هدیهای آماده کنند. نوروز فرصتی برای تمرین محبت است؛ حتی یک نگاه محبت آمیز به پدر و مادر.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم فرمودند: نَظَرَ الوَلَد الی والدَیهِ حُبّاً لهُما عبادَة. نگاه محبّت آمیز فرزند به پدر و مادرش عبادت است. «بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۸۰»
@kashizad | سیدعلیرضا کاشیزاد
-------------------------------------------
کانال تفکر سیستمی
@systemsthinking
گردهمایی پایان سال گروه آموزشی و پژوهشی آسمان
۱۳ اسفند ۹۶
دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف
@systemsthinking
۱۳ اسفند ۹۶
دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف
@systemsthinking
#علوم_انسانی #اسلامی داریم.
علوم انسانی بدون #پارادایم های فکری بیمعنی هستند.
پارادایمهای فکری چارچوب ذهنی را مشخص میکنند که از طریق آن به جهان نگاه میکنیم.
پارادایمهای فکری بر مبنای پیشفرضهای چهارگانهای بنا میشوند:
- پیشفرضهای هستیشناسی
- پیشفرضهای شناختشناسی
- پیشفرضهای انسانشناسی
- پیشفرضهای روششناسی
اگر فردی آگاه به پارادایم فکری خودش نباشد هم ناگزیر یک پارادایم فکری دارد.
وقتی از علوم انسانی #اسلامی صحبت میکنیم، مقصود باید #پارادایم فکری اسلامی باشد. در چارچوب این پارادایم فکری است که فرضیههای علمی شکل میگیرند و نظریههای عمیق علمی میتوانند رشد کنند.
اگر کسی یا جامعهای به #علم به صورت جدی بخواهد بپردازد، باید ابتدا پایههای پارادایم فکریاش را محکم کند.
در واقع اگر چیزی به نام #فلسفه اسلامی داریم، ناگزیر علوم انسانی اسلامی هم خواهیم داشت. اگر مبنا را فلسفه اسلامی نگذاریم هم ناگزیر از یافتن فلسفه دیگری برای تبیین این پیشفرضهای چهارگانه و این چارچوبهای فکری هستیم.
بدون این چارچوبها و پیشفرضها، هیچ علمی، حتی ریاضیات و فیزیک هم معنا ندارد.
t.me/systemsthinking
علوم انسانی بدون #پارادایم های فکری بیمعنی هستند.
پارادایمهای فکری چارچوب ذهنی را مشخص میکنند که از طریق آن به جهان نگاه میکنیم.
پارادایمهای فکری بر مبنای پیشفرضهای چهارگانهای بنا میشوند:
- پیشفرضهای هستیشناسی
- پیشفرضهای شناختشناسی
- پیشفرضهای انسانشناسی
- پیشفرضهای روششناسی
اگر فردی آگاه به پارادایم فکری خودش نباشد هم ناگزیر یک پارادایم فکری دارد.
وقتی از علوم انسانی #اسلامی صحبت میکنیم، مقصود باید #پارادایم فکری اسلامی باشد. در چارچوب این پارادایم فکری است که فرضیههای علمی شکل میگیرند و نظریههای عمیق علمی میتوانند رشد کنند.
اگر کسی یا جامعهای به #علم به صورت جدی بخواهد بپردازد، باید ابتدا پایههای پارادایم فکریاش را محکم کند.
در واقع اگر چیزی به نام #فلسفه اسلامی داریم، ناگزیر علوم انسانی اسلامی هم خواهیم داشت. اگر مبنا را فلسفه اسلامی نگذاریم هم ناگزیر از یافتن فلسفه دیگری برای تبیین این پیشفرضهای چهارگانه و این چارچوبهای فکری هستیم.
بدون این چارچوبها و پیشفرضها، هیچ علمی، حتی ریاضیات و فیزیک هم معنا ندارد.
t.me/systemsthinking
#تفكرسيستمی_درمدرسه
#تفکر_در_طول_زمان
یک هفته از آشنایی دانشآموزان با حلقههای مثبت و منفی میگذشت، بعد از یادآوری اولیه من بچهها شروع به مثال زدن کردند و من هم نمودارها را میکشیدم. تمام تلاشم را کردم که اعتمادشان را جلب کنم و فرصت اشتباه کردن به آنها بدهم. با توجه به سن کم دانشآموزان، سعی کردم که زیاد حساسیت به تعریف متغیرها نشان ندهم.
#حلقههای_مثبت:
- ویروس که زیاد شود، تعداد بیمارها زیاد میشود و با زیاد شدن تعداد بیمارها، تعداد ویروسها زیاد میشود.
- یکی از بچهها کتاب علومش را باز کرد و چرخه آب را درطبیعت مثال زد. با بارش باران، مقدار آبها زیاد میشه و این باعث تبخیر شدن آنها میشود. با افزایش تبخیر ابرها زیاد میشوند، با افزایش ابرها بارش باران بیشتر میشود.
- آدمهایی که زیاد بیکار میمانند، ناامید میشوند و این ناامیدی باعث میشود دنبال کار نروند و بیشتر بیکار بمانند.
- درس که میخوانیم و نمره خوب میگیریم ،خوشحال میشویم و وقت بیشتری برای درس خوندن میگذاریم. یکی دیگر از بچهها مثال درس نخواندن را زد.
#حلقههای_منفی:
- وقتی بچهها سرکلاس سروصدا میکنند، معلم ناراحت میشود و عکس العملی نشان میدهد تا بچهها ساکت شوند.
- بعضی وقتها دو نفر که با هم دوست هستند، به همدیگر محبت میکنند و رابطهشان همینطور ادامه پیدا میکند که این یک حلقه مثبت است. اما با درست شدن توقعاتی که برآورده نمیشوند این دوستی کم میشود.
http://t.me/systemsthinking
#تفکر_در_طول_زمان
یک هفته از آشنایی دانشآموزان با حلقههای مثبت و منفی میگذشت، بعد از یادآوری اولیه من بچهها شروع به مثال زدن کردند و من هم نمودارها را میکشیدم. تمام تلاشم را کردم که اعتمادشان را جلب کنم و فرصت اشتباه کردن به آنها بدهم. با توجه به سن کم دانشآموزان، سعی کردم که زیاد حساسیت به تعریف متغیرها نشان ندهم.
#حلقههای_مثبت:
- ویروس که زیاد شود، تعداد بیمارها زیاد میشود و با زیاد شدن تعداد بیمارها، تعداد ویروسها زیاد میشود.
- یکی از بچهها کتاب علومش را باز کرد و چرخه آب را درطبیعت مثال زد. با بارش باران، مقدار آبها زیاد میشه و این باعث تبخیر شدن آنها میشود. با افزایش تبخیر ابرها زیاد میشوند، با افزایش ابرها بارش باران بیشتر میشود.
- آدمهایی که زیاد بیکار میمانند، ناامید میشوند و این ناامیدی باعث میشود دنبال کار نروند و بیشتر بیکار بمانند.
- درس که میخوانیم و نمره خوب میگیریم ،خوشحال میشویم و وقت بیشتری برای درس خوندن میگذاریم. یکی دیگر از بچهها مثال درس نخواندن را زد.
#حلقههای_منفی:
- وقتی بچهها سرکلاس سروصدا میکنند، معلم ناراحت میشود و عکس العملی نشان میدهد تا بچهها ساکت شوند.
- بعضی وقتها دو نفر که با هم دوست هستند، به همدیگر محبت میکنند و رابطهشان همینطور ادامه پیدا میکند که این یک حلقه مثبت است. اما با درست شدن توقعاتی که برآورده نمیشوند این دوستی کم میشود.
http://t.me/systemsthinking
آینده روشن ایران و #اقتصاد_ایران
استارتاپها در حال ساختن آینده اقتصاد ایران هستند.
جوانان خوشفکر دههی ۶۰ و ۷۰ و اخیرا هم دههی هشتادیهایی که هنوز در دبیرستانها هستند، با راه اندازی استارتاپهای کارآمد، کارهایی که در جامعه توسط سازمانهای عریض و طویل دولتی و شبه دولتی انجام میشدند، در ساختارهایی چابک، تکنولوژی محور و مردم محور به عهده گرفته اند.
کسانی که از اقتصاد ایران ابراز ناامیدی میکنند، از یک سو به ساختارهای ناکارآمد و کیفیت پایین تفکر در دولت و سازمانهای دولتی و شبه دولتی و از سوی دیگر به بزرگی بحرانهایی نگاه میکنند که کشور را فرا گرفته و چنین دولت و چنین سازمانهایی فاقد توان لازم برای حل آنها هستند.
با این حال من به آینده ایران #امید دارم، چون آینده ایران در جایی خارج از دولت و سازمانهای دولتی و به دست جوانان کشور رقم خواهد خورد.
سازمانهای دولتی و شبه دولتی همچنان تا سالها باقی خواهند ماند و حتی تا مدتی برای محدود کردن و حذف استارتاپها تلاش خواهند کرد و تا میتوانند به آنها آسیب خواهند زد. با این حال این جوانان خوش فکر ایران هستند که با ارایه راه حلهای چابک و موثر، سازمانهای چاق بیکفایت را به حاشیه خواهند راند و خدماتی که زمانی دولت و حکومت ارایه میکردند، خودشان به دست خواهند گرفت.
#استارتاپ ها نه تنها جایگزین بانکها، بیمهها و صندوقهای بازنشستگی خواهند شد، بلکه خدمات بهزیستی و توانمندسازی و کمک به نیازمندان را هم به عهده خواهند گرفت و حتی برای مبارزه با فساد، جایگزین سیستمهای نظارتی میشوند و نظارت بر دولت و قوه قضاییه و تصمیمات نمایندگان مردم در مجلس و شوراها را در چارچوبهایی هوشمند، به مردم خواهند سپرد و ریشه فساد را در کشور خشک خواهند کرد.
استارتاپها زحمت مدیریت آب و انرژی کشور و چابکسازی زنجیره تولید و توزیع محصولات کشاورزی و دامی را هم به عهده خواهند گرفت و تمام بحرانهای بزرگ حل نشده کشور را که منتظر بودیم زمانی به دست دولتی باکفایت حل شود، با کمک مردم حل خواهند کرد. با حضور و رشد استارتاپها، به تدریج مردم سهم بیشتری از اداره کشور به عهده خواهند گرفت و دولت در ساختاری طبیعی، کوچکتر و کماثرتر خواهد شد.
من به آینده ایران #امید دارم، چون آینده ایران به دست با کفایت #جوانان #ایران رقم خواهد خورد...
t.me/systemsthinking
استارتاپها در حال ساختن آینده اقتصاد ایران هستند.
جوانان خوشفکر دههی ۶۰ و ۷۰ و اخیرا هم دههی هشتادیهایی که هنوز در دبیرستانها هستند، با راه اندازی استارتاپهای کارآمد، کارهایی که در جامعه توسط سازمانهای عریض و طویل دولتی و شبه دولتی انجام میشدند، در ساختارهایی چابک، تکنولوژی محور و مردم محور به عهده گرفته اند.
کسانی که از اقتصاد ایران ابراز ناامیدی میکنند، از یک سو به ساختارهای ناکارآمد و کیفیت پایین تفکر در دولت و سازمانهای دولتی و شبه دولتی و از سوی دیگر به بزرگی بحرانهایی نگاه میکنند که کشور را فرا گرفته و چنین دولت و چنین سازمانهایی فاقد توان لازم برای حل آنها هستند.
با این حال من به آینده ایران #امید دارم، چون آینده ایران در جایی خارج از دولت و سازمانهای دولتی و به دست جوانان کشور رقم خواهد خورد.
سازمانهای دولتی و شبه دولتی همچنان تا سالها باقی خواهند ماند و حتی تا مدتی برای محدود کردن و حذف استارتاپها تلاش خواهند کرد و تا میتوانند به آنها آسیب خواهند زد. با این حال این جوانان خوش فکر ایران هستند که با ارایه راه حلهای چابک و موثر، سازمانهای چاق بیکفایت را به حاشیه خواهند راند و خدماتی که زمانی دولت و حکومت ارایه میکردند، خودشان به دست خواهند گرفت.
#استارتاپ ها نه تنها جایگزین بانکها، بیمهها و صندوقهای بازنشستگی خواهند شد، بلکه خدمات بهزیستی و توانمندسازی و کمک به نیازمندان را هم به عهده خواهند گرفت و حتی برای مبارزه با فساد، جایگزین سیستمهای نظارتی میشوند و نظارت بر دولت و قوه قضاییه و تصمیمات نمایندگان مردم در مجلس و شوراها را در چارچوبهایی هوشمند، به مردم خواهند سپرد و ریشه فساد را در کشور خشک خواهند کرد.
استارتاپها زحمت مدیریت آب و انرژی کشور و چابکسازی زنجیره تولید و توزیع محصولات کشاورزی و دامی را هم به عهده خواهند گرفت و تمام بحرانهای بزرگ حل نشده کشور را که منتظر بودیم زمانی به دست دولتی باکفایت حل شود، با کمک مردم حل خواهند کرد. با حضور و رشد استارتاپها، به تدریج مردم سهم بیشتری از اداره کشور به عهده خواهند گرفت و دولت در ساختاری طبیعی، کوچکتر و کماثرتر خواهد شد.
من به آینده ایران #امید دارم، چون آینده ایران به دست با کفایت #جوانان #ایران رقم خواهد خورد...
t.me/systemsthinking
رازهای موفقیت دبی (1)
📗
طی یک دهه زندگی در دبی، تلاش بسیاری کردم که رازهای موفقیت این شیخنشین را در حد بضاعت خود بفهمم. سعی داشتم بفهمم چه شد که این صحرای بی آب و علف با آن هوای گرم و شرجی و تنها یکی دو روز بارانی در سال، شهری که حتی آب آشامیدنی و خاک حاصلخیز ندارد، طی کمتر از نیم قرن اینچنین موفق شد؟ چرا پروژههای عظیمی مانند مترو در آن دقیقا در روز و ساعتی معین (9/9/2009 ساعت 9 و 9 دقیقه شب) افتتاح میشود؟
طی چند یادداشت متوالی و از منظر یک بینندهی کنجکاو، نتایجی را که از یک دهه زندگی در دبی آموختهام در اختیار شما میگذارم و میدانم که برای افرادی که دوستدار بهبود خود و اجتماع خود هستند میتواند مفید باشد.
*
الف- احترام به تنوع ملیت، فرهنگ و مذهب
گمان میکنم دبی تنها شهر اسلامی خاورمیانه یا جهان باشد که بیش از 150 ملیت با فرهنگهای کاملا متفاوت در صلح و صفا با هم زندگی میکنند. درست که در هر محلهای حتما یک مسجد تمیز و پررونق (اهل سنت) هست، اما شیعیان هم مساجد و تکیه های متعدد دارند و مراسمی مانند محرم یا شبهای قدر را بدون مشکل برگزار میکنند. ایرانیان بهراحتی سیزدهبدر و چهارشنبهسوری خود را در محلهایی که هرسال مشخص میشود و مزاحمتی برای شهروندان دیگر ندارد پاس میدارند، مسیحیان هم به کلیسا میروند. حتی هندوها هم معبدی برای خود دارند. مردمان هند و پاکستان و کشورهای افریقایی هم با لباس سنتی خود رفت و آمد میکنند.
در مراکز خرید یا محیط کار بسیار پیش میآید که دو زن مسلمان و غیرمسلمان را در کنار هم ببینید که یکی حجاب بسیار کامل دارد و دوست غربی او هم پوششی کاملا متفاوت دارد و هردو صمیمانه با هم معاشرت دارند.
دبی هم البته سختگیریهای خاص خود را دارد. زمانی یک تنیسور اسرائیلی برای مسابقات به دبی آمده بود. اجازهی ورود به او داده نشد و غرامت سنگین این ممانعت نیز به وی پرداخت شد، ولی به طور کلی هیاهوی رسانهای روی این مسائل صورت نمیگیرد.
در سایهی همین رواداری است که هر کشوری که در منطقه دچار بحران سیاسی یا اقتصادی میشود، ثروتمندان یا متخصصان آن کشور به فکر مهاجرت به دبی میافتند، ولی ما سازوکار مشخصی برای مهاجرپذیری و استفاده از تخصص یا ثروت مردم یا ایرانیان خارج از کشور نداریم.
مدیران دبی اما با هوشمندی فراوان زمینههای لازم برای جذب ثروت (مالی، علمی) را فراهم کردهاند و موفق شدهاند مردم را نیز همراه خود کنند. برای آنها مهم نیست شما از کدام کشور و با چه نژاد و مذهبی هستید و حضور بیش از 150 ملیت در این شهر، گواه همین موضوع است. برای آنها شکوفایی دبی مهم است. هرکسی با خود ثروت (مالی، علمی) بیاورد، مقدمش گرامی است. در عین حال چارچوبهای نامرئی فرهنگی که با مهارت چیده شدهاند، باعث میشود که سنتهای ملی-مذهبی کشور نیز چندان دستخوش دگرگونی نشود.
(ادامه دارد ...)
#رازهای_موفقیت_دبی #دبی
علی اکبر کاویانی
@systemsthinking
📗
طی یک دهه زندگی در دبی، تلاش بسیاری کردم که رازهای موفقیت این شیخنشین را در حد بضاعت خود بفهمم. سعی داشتم بفهمم چه شد که این صحرای بی آب و علف با آن هوای گرم و شرجی و تنها یکی دو روز بارانی در سال، شهری که حتی آب آشامیدنی و خاک حاصلخیز ندارد، طی کمتر از نیم قرن اینچنین موفق شد؟ چرا پروژههای عظیمی مانند مترو در آن دقیقا در روز و ساعتی معین (9/9/2009 ساعت 9 و 9 دقیقه شب) افتتاح میشود؟
طی چند یادداشت متوالی و از منظر یک بینندهی کنجکاو، نتایجی را که از یک دهه زندگی در دبی آموختهام در اختیار شما میگذارم و میدانم که برای افرادی که دوستدار بهبود خود و اجتماع خود هستند میتواند مفید باشد.
*
الف- احترام به تنوع ملیت، فرهنگ و مذهب
گمان میکنم دبی تنها شهر اسلامی خاورمیانه یا جهان باشد که بیش از 150 ملیت با فرهنگهای کاملا متفاوت در صلح و صفا با هم زندگی میکنند. درست که در هر محلهای حتما یک مسجد تمیز و پررونق (اهل سنت) هست، اما شیعیان هم مساجد و تکیه های متعدد دارند و مراسمی مانند محرم یا شبهای قدر را بدون مشکل برگزار میکنند. ایرانیان بهراحتی سیزدهبدر و چهارشنبهسوری خود را در محلهایی که هرسال مشخص میشود و مزاحمتی برای شهروندان دیگر ندارد پاس میدارند، مسیحیان هم به کلیسا میروند. حتی هندوها هم معبدی برای خود دارند. مردمان هند و پاکستان و کشورهای افریقایی هم با لباس سنتی خود رفت و آمد میکنند.
در مراکز خرید یا محیط کار بسیار پیش میآید که دو زن مسلمان و غیرمسلمان را در کنار هم ببینید که یکی حجاب بسیار کامل دارد و دوست غربی او هم پوششی کاملا متفاوت دارد و هردو صمیمانه با هم معاشرت دارند.
دبی هم البته سختگیریهای خاص خود را دارد. زمانی یک تنیسور اسرائیلی برای مسابقات به دبی آمده بود. اجازهی ورود به او داده نشد و غرامت سنگین این ممانعت نیز به وی پرداخت شد، ولی به طور کلی هیاهوی رسانهای روی این مسائل صورت نمیگیرد.
در سایهی همین رواداری است که هر کشوری که در منطقه دچار بحران سیاسی یا اقتصادی میشود، ثروتمندان یا متخصصان آن کشور به فکر مهاجرت به دبی میافتند، ولی ما سازوکار مشخصی برای مهاجرپذیری و استفاده از تخصص یا ثروت مردم یا ایرانیان خارج از کشور نداریم.
مدیران دبی اما با هوشمندی فراوان زمینههای لازم برای جذب ثروت (مالی، علمی) را فراهم کردهاند و موفق شدهاند مردم را نیز همراه خود کنند. برای آنها مهم نیست شما از کدام کشور و با چه نژاد و مذهبی هستید و حضور بیش از 150 ملیت در این شهر، گواه همین موضوع است. برای آنها شکوفایی دبی مهم است. هرکسی با خود ثروت (مالی، علمی) بیاورد، مقدمش گرامی است. در عین حال چارچوبهای نامرئی فرهنگی که با مهارت چیده شدهاند، باعث میشود که سنتهای ملی-مذهبی کشور نیز چندان دستخوش دگرگونی نشود.
(ادامه دارد ...)
#رازهای_موفقیت_دبی #دبی
علی اکبر کاویانی
@systemsthinking
#کتاب_بخوانیم
از هر هنرمند صمیمی که دلتان میخواهد بپرسید کدام یک از این دو را دوست تر دارد: آثارش از بين برود ولی خاطرهاش زنده بماند یا خاطرهاش از بین برود ولى آثارش بماند؟
و خواهید دید که چه پاسخی خواهد داد. ولی شرطش این است که با خودش یکدل باشد.
انسان وقتی که صرفا برای گذران معیشت کار نکند، برای این تلاش میکند که باقی بماند. کار کردن به خاطر نفس کار، کار نیست بلکه بازی است.
شور عظیمی که در ما هست یکی همین بی تابی است که میکوشیم، اگر ممکن باشد، نام و یادمان را از هجوم فراموشی حفظ کنیم. از این شور و بی تابی است که رشک زاده میشود که به گفته داستان تورات باعث جنایتی شد که تاریخ بشر را آغاز کرد: قتل هابیل به دست برادرش قابیل. نزاع آن دو بر سر نان نبود. بر سر بقای نامشان در خدا، در خاطرهی خدایی بود. #رشک هزاران بار موحش تر از گرسنگی است، زیرا گرسنگی روح است. اگر مشکل مادی زندگی، مشکل نان، ناگهان حل میشد، زمين جهنمی میشد دستخوش تنازع بقای نام. انسان برای نام، زندگی که سهل است، سعادت خود را نیز قربانی میکند.
در #نمایشنامه دوکاستر، رودریگو آریاس هنگامی که در نبرد با دون اورذونیاث دولارا، زخمی سهمگین برداشت و از پا افتاد، فریاد زد: "من میمیرم ولی نام و آوازه من زنده خواهد ماند"
کسانی هستند که حاضرند بالای دار بروند ولی شهرتی به هم برسانند، اگرچه شهرتی ننگین باشد. این حرص #قهرماننمایی، اساسا جز تمنای بیمرگی چیست؟
🗂 #کتاب درد جاودانگی #نویسنده میگل د اونامومو #مترجم بهاءالدین خرمشاهی #نشر ناهید
@systemsthinking
از هر هنرمند صمیمی که دلتان میخواهد بپرسید کدام یک از این دو را دوست تر دارد: آثارش از بين برود ولی خاطرهاش زنده بماند یا خاطرهاش از بین برود ولى آثارش بماند؟
و خواهید دید که چه پاسخی خواهد داد. ولی شرطش این است که با خودش یکدل باشد.
انسان وقتی که صرفا برای گذران معیشت کار نکند، برای این تلاش میکند که باقی بماند. کار کردن به خاطر نفس کار، کار نیست بلکه بازی است.
شور عظیمی که در ما هست یکی همین بی تابی است که میکوشیم، اگر ممکن باشد، نام و یادمان را از هجوم فراموشی حفظ کنیم. از این شور و بی تابی است که رشک زاده میشود که به گفته داستان تورات باعث جنایتی شد که تاریخ بشر را آغاز کرد: قتل هابیل به دست برادرش قابیل. نزاع آن دو بر سر نان نبود. بر سر بقای نامشان در خدا، در خاطرهی خدایی بود. #رشک هزاران بار موحش تر از گرسنگی است، زیرا گرسنگی روح است. اگر مشکل مادی زندگی، مشکل نان، ناگهان حل میشد، زمين جهنمی میشد دستخوش تنازع بقای نام. انسان برای نام، زندگی که سهل است، سعادت خود را نیز قربانی میکند.
در #نمایشنامه دوکاستر، رودریگو آریاس هنگامی که در نبرد با دون اورذونیاث دولارا، زخمی سهمگین برداشت و از پا افتاد، فریاد زد: "من میمیرم ولی نام و آوازه من زنده خواهد ماند"
کسانی هستند که حاضرند بالای دار بروند ولی شهرتی به هم برسانند، اگرچه شهرتی ننگین باشد. این حرص #قهرماننمایی، اساسا جز تمنای بیمرگی چیست؟
🗂 #کتاب درد جاودانگی #نویسنده میگل د اونامومو #مترجم بهاءالدین خرمشاهی #نشر ناهید
@systemsthinking
نگران برای شهری که مردمانش به هم رحم نکنند
شهری که راستش از دروغ قابل تشخیص نباشد
شهری که آشنایش غریب باشد و غریبش مستاصل
شهری که مظلومش پناهی جز ظالم نیابد
شهری که ظالمش مظلوم باشد و مظلومش ظالم
نگران از شهری، که از چنین مردمی به ستوه آید
در چنین ظلمتی چارهای جز کاشتن نهال #اصالت نیست
باشد که روزی درختی تنومند شود
شکوفه 🌸 دهد و به بار بنشیند
مردم شهر را از میوه محبت سیراب کند
و صداقت را بر سر سفره مردم بیاورد
#امید دارم به فرزندانی که چنین شهری بسازند
t.me/systemsthinking
شهری که راستش از دروغ قابل تشخیص نباشد
شهری که آشنایش غریب باشد و غریبش مستاصل
شهری که مظلومش پناهی جز ظالم نیابد
شهری که ظالمش مظلوم باشد و مظلومش ظالم
نگران از شهری، که از چنین مردمی به ستوه آید
در چنین ظلمتی چارهای جز کاشتن نهال #اصالت نیست
باشد که روزی درختی تنومند شود
شکوفه 🌸 دهد و به بار بنشیند
مردم شهر را از میوه محبت سیراب کند
و صداقت را بر سر سفره مردم بیاورد
#امید دارم به فرزندانی که چنین شهری بسازند
t.me/systemsthinking
#تفكرسيستمی_درمدرسه
#خطاهای_شناختی
اگر در مسابقات ورزشی شرکت کرده باشید، شاید مثل من این تجربه را داشتهاید که قبل از مسابقه حریف را قویتر از خودتان تصور کرده باشید و همین مساله باعث دلهره و اضطرابتان شده باشد و در نتیجه در آن مسابقه عملکرد ضعیفتری از خودتان به نمایش گذاشتهاید.
یا شاید پیش آمده باشد که تصور کردهاید یک نفر آدم بدی است و به خاطر این تصورتان، رفتارتان را با او عوض کردهاید و باعث شدهاید او هم در نهایت واکنش بدی نشان بدهد.
این قبیلمثالها مربوط به #پیشبینیهای_محقق_شونده (Self_Fulfilling Prophecies) است. ویژگی این پیش گوییها یا تصورات این است که در ابتدا لزوما حاوی اطلاعات درستی نیستند، ولی صرف باور اولیه به این اطلاعات نادرست، باعث میشود تا کارهایی انجام دهیم که همان تصور نادرست اولیه را در واقعیت محقق کند.
مثلا در دهه ۱۹۳۰ در ایالات متحدهٔ آمریکا بحران مالی پیش آمد و شایع شد که بانکها ورشکست خواهند شد. به همین دلیل مردم به بانکها هجوم بردند و پولهای خود را بیرون کشیدند. همین موضوع باعث ورشکستگی بانکها شد.
آیا ممکن است این مساله در ارتباط یک معلم با دانشآموزان کلاسش پیش بیاید؟!
به این مثال توجه کنید:
در مطالعهای، کارشناسان خبرهای به معلمها میگویند که تعدادی از دانشآموزان آنها عالی هستند، در حالی که آن دانشآموزان به صورت تصادفی انتخاب شده بودند.
اما همین نظر کارشناسان انتظارات و تصورات مثبتی نسبت به آن دانشآموزان در معلمان ایجاد کرد و باعث شد که عملکرد همین دانشآموزانی که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند، بهتر از سایر دانشآموزان کلاسهایشان شود.
توجه داشته باشیم که تصورات و انتظارات ما از واقعیت نیز همچون خود واقعیت بر عملکرد ما تاثیر خواهند گذاشت و باید مراقبت بیشتری از آنها کرد.
@systemsthinking
#خطاهای_شناختی
اگر در مسابقات ورزشی شرکت کرده باشید، شاید مثل من این تجربه را داشتهاید که قبل از مسابقه حریف را قویتر از خودتان تصور کرده باشید و همین مساله باعث دلهره و اضطرابتان شده باشد و در نتیجه در آن مسابقه عملکرد ضعیفتری از خودتان به نمایش گذاشتهاید.
یا شاید پیش آمده باشد که تصور کردهاید یک نفر آدم بدی است و به خاطر این تصورتان، رفتارتان را با او عوض کردهاید و باعث شدهاید او هم در نهایت واکنش بدی نشان بدهد.
این قبیلمثالها مربوط به #پیشبینیهای_محقق_شونده (Self_Fulfilling Prophecies) است. ویژگی این پیش گوییها یا تصورات این است که در ابتدا لزوما حاوی اطلاعات درستی نیستند، ولی صرف باور اولیه به این اطلاعات نادرست، باعث میشود تا کارهایی انجام دهیم که همان تصور نادرست اولیه را در واقعیت محقق کند.
مثلا در دهه ۱۹۳۰ در ایالات متحدهٔ آمریکا بحران مالی پیش آمد و شایع شد که بانکها ورشکست خواهند شد. به همین دلیل مردم به بانکها هجوم بردند و پولهای خود را بیرون کشیدند. همین موضوع باعث ورشکستگی بانکها شد.
آیا ممکن است این مساله در ارتباط یک معلم با دانشآموزان کلاسش پیش بیاید؟!
به این مثال توجه کنید:
در مطالعهای، کارشناسان خبرهای به معلمها میگویند که تعدادی از دانشآموزان آنها عالی هستند، در حالی که آن دانشآموزان به صورت تصادفی انتخاب شده بودند.
اما همین نظر کارشناسان انتظارات و تصورات مثبتی نسبت به آن دانشآموزان در معلمان ایجاد کرد و باعث شد که عملکرد همین دانشآموزانی که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند، بهتر از سایر دانشآموزان کلاسهایشان شود.
توجه داشته باشیم که تصورات و انتظارات ما از واقعیت نیز همچون خود واقعیت بر عملکرد ما تاثیر خواهند گذاشت و باید مراقبت بیشتری از آنها کرد.
@systemsthinking
مرکز مشاغل ایران، کانالی برای اطلاع رسانی فرصتهای شغلی است.
اگر به دنبال آشنایی با فرصتهای شغلی هستید، یا کارفرمایی هستید که تمایل به اطلاع رسانی آگهیهای استخدامی دارید، این کانال میتواند برای شما مفید باشد.
https://news.1rj.ru/str/IranJobsCenterTehran
اگر به دنبال آشنایی با فرصتهای شغلی هستید، یا کارفرمایی هستید که تمایل به اطلاع رسانی آگهیهای استخدامی دارید، این کانال میتواند برای شما مفید باشد.
https://news.1rj.ru/str/IranJobsCenterTehran
مقام معظم رهبری در سخنرانی مورخ ۲۴ اسفند ۱۳۹۶ فرمودند:
«از #مشکلات معیشتی مردم مطلعم. معتقدیم هیچ مشکل حلنشدنی در کشور وجود ندارد.»
من هم به این مساله عمیقا باور دارم و برای فهم بهتر، دو آموزه از تفکر سیستمی اضافه میکنم:
۱- «مشکلات امروز کشور [مانند بحران آب؛ ورشکستگی موسسات مالی و اعتباری؛ بحران مالی صندوقهای بازنشستگی] ناشی از تصمیمهای غلط خودمان در گذشته هستند.»
۲- «با همان #مدل_ذهنی که مشکلات را ایجاد کردهایم، نمیتوانیم آنها را حل کنیم.»
برای حل مشکلات، باید آماده باشیم مدل ذهنیمان را تغییر دهیم.
t.me/systemsthinking
«از #مشکلات معیشتی مردم مطلعم. معتقدیم هیچ مشکل حلنشدنی در کشور وجود ندارد.»
من هم به این مساله عمیقا باور دارم و برای فهم بهتر، دو آموزه از تفکر سیستمی اضافه میکنم:
۱- «مشکلات امروز کشور [مانند بحران آب؛ ورشکستگی موسسات مالی و اعتباری؛ بحران مالی صندوقهای بازنشستگی] ناشی از تصمیمهای غلط خودمان در گذشته هستند.»
۲- «با همان #مدل_ذهنی که مشکلات را ایجاد کردهایم، نمیتوانیم آنها را حل کنیم.»
برای حل مشکلات، باید آماده باشیم مدل ذهنیمان را تغییر دهیم.
t.me/systemsthinking
چه کسی از #سوت_زن ها مراقبت میکند؟
(مقدمه)
«آوردهاند که جماعتی از بوزنگان در کوهی بودند، چون شاه سیارگان بافق مغربی خرامید و جمال جهان آرای را بنقاب ظلام بپوشانید سپاه زنگ بغیبت او بر لشگر روم چیره گشت و شبی چون کار عاصی روز محشر درآمد. باد شمال عنان گشاده و رکاب گران کرده بر بوزنگان شبیخون آورد. بیچارگان از سرما رنجور شدند. پناهی میجستند، ناگاه یراعهای (کرم شبتابی) دیدند در طرفی اگنده، گمان بردند که آتش است، هیزم بران نهادند و میدمیدند.
برابر ایشان مرغی بود بر درخت بانگ میکرد که: آن آتش نیست. البته بدو التفات نمینمود. در این میان مردی آنجا رسید، مرغ را گفت: رنج مبر که بگفتار تو یار نباشند و تو رنجور گردی، و در تو تقدیم و تهذیب چنین کسان سعی پیوستن همچنانست که کسی شمشیر بر سنگ آزماید و شکر در زیر آب پنهان کند.
مرغ سخن وی نشنود و از درخت فرود آمد تا بوزنگان را حدیث یراعه بهتر معلوم کند، بگرفتند و سرش جدا کردند.»
کلیله و دمنه، باب الاسد و الثور
t.me/systemsthinking
(مقدمه)
«آوردهاند که جماعتی از بوزنگان در کوهی بودند، چون شاه سیارگان بافق مغربی خرامید و جمال جهان آرای را بنقاب ظلام بپوشانید سپاه زنگ بغیبت او بر لشگر روم چیره گشت و شبی چون کار عاصی روز محشر درآمد. باد شمال عنان گشاده و رکاب گران کرده بر بوزنگان شبیخون آورد. بیچارگان از سرما رنجور شدند. پناهی میجستند، ناگاه یراعهای (کرم شبتابی) دیدند در طرفی اگنده، گمان بردند که آتش است، هیزم بران نهادند و میدمیدند.
برابر ایشان مرغی بود بر درخت بانگ میکرد که: آن آتش نیست. البته بدو التفات نمینمود. در این میان مردی آنجا رسید، مرغ را گفت: رنج مبر که بگفتار تو یار نباشند و تو رنجور گردی، و در تو تقدیم و تهذیب چنین کسان سعی پیوستن همچنانست که کسی شمشیر بر سنگ آزماید و شکر در زیر آب پنهان کند.
مرغ سخن وی نشنود و از درخت فرود آمد تا بوزنگان را حدیث یراعه بهتر معلوم کند، بگرفتند و سرش جدا کردند.»
کلیله و دمنه، باب الاسد و الثور
t.me/systemsthinking
چه کسی از #سوتزن ها مراقبت میکند؟
وقتی همهجا آرام به نظر میرسد و همه مشغول به کارهای روزمره خودشان هستند، ناگهان سر و کله سوتزنها پیدا میشود.
#سوتزن ها چیزهایی میگویند و پرده از حقایقی بر میدارند که کسی تمایل به شنیدنش ندارد. فساد، حرکتهای غیر اخلاقی، تقلب، نقض قوانین، فعالیتهای منجر به تهدید منافع عمومی یا امنیت ملی، نمونههایی از مواردی هستند که سوتزنها در مورد آنها اطلاعرسانی میکنند.
وقتی یک سوتزن به آشکارسازی بیماریهای پنهان میپردازد، گروه، سازمان یا جامعهای که در آن قرار دارد، به ندیده گرفتن و انکار او و بیماری اعلام شده توسط او میپردازد و اگر انکار کافی نباشد، به او حمله میکند.
کسی نمیخواهد بپذیرد که فساد وجود دارد؛ که بحران اقتصادی وجود دارد؛ که بحران آب وجود دارد؛ که صندوقهای بازنشستگی و بانکها در معرض ورشکستگی هستند؛ که ...
در نتیجه سوتزنها اخراج میشوند؛ مجبور به استعفا میشوند؛ به تشویش اذهان عمومی متهم میشوند؛ به زندان میروند و ...
با این حال سوتزنی که مبتنی بر «نظارت همگانی» است، برای زندهماندن یک جامعه ضرورت دارد و به همین دلیل، بیش از ۲۵۰ سال است که قوانینی برای حمایت از سوتزنها در جهان وجود دارد.
به نظر میرسد جامعه ما به حمایت بیشتر از سوتزنها نیاز دارد. بدون چنین مراقبتی، ممکن است سوتزنها به حاشیه رانده شوند و بحرانها بر جامعه حکمرانی کنند.
آینه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن، آیینه شکستن خطاست
t.me/systemsthinking
وقتی همهجا آرام به نظر میرسد و همه مشغول به کارهای روزمره خودشان هستند، ناگهان سر و کله سوتزنها پیدا میشود.
#سوتزن ها چیزهایی میگویند و پرده از حقایقی بر میدارند که کسی تمایل به شنیدنش ندارد. فساد، حرکتهای غیر اخلاقی، تقلب، نقض قوانین، فعالیتهای منجر به تهدید منافع عمومی یا امنیت ملی، نمونههایی از مواردی هستند که سوتزنها در مورد آنها اطلاعرسانی میکنند.
وقتی یک سوتزن به آشکارسازی بیماریهای پنهان میپردازد، گروه، سازمان یا جامعهای که در آن قرار دارد، به ندیده گرفتن و انکار او و بیماری اعلام شده توسط او میپردازد و اگر انکار کافی نباشد، به او حمله میکند.
کسی نمیخواهد بپذیرد که فساد وجود دارد؛ که بحران اقتصادی وجود دارد؛ که بحران آب وجود دارد؛ که صندوقهای بازنشستگی و بانکها در معرض ورشکستگی هستند؛ که ...
در نتیجه سوتزنها اخراج میشوند؛ مجبور به استعفا میشوند؛ به تشویش اذهان عمومی متهم میشوند؛ به زندان میروند و ...
با این حال سوتزنی که مبتنی بر «نظارت همگانی» است، برای زندهماندن یک جامعه ضرورت دارد و به همین دلیل، بیش از ۲۵۰ سال است که قوانینی برای حمایت از سوتزنها در جهان وجود دارد.
به نظر میرسد جامعه ما به حمایت بیشتر از سوتزنها نیاز دارد. بدون چنین مراقبتی، ممکن است سوتزنها به حاشیه رانده شوند و بحرانها بر جامعه حکمرانی کنند.
آینه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن، آیینه شکستن خطاست
t.me/systemsthinking
#کتاب_بخوانیم
در شرايطی كه امكان وصول به قضاوتی عادلانه برای همه كس وجود ندارد، اين مطلقا مهم نيست كه ديگران ما را چگونه #قضاوت میکنند بلكه مهم اين است كه ما، در خلوتی سرشار از #صداقت، و در نهايت قلبمان، خويشتن را چگونه داوری میکنیم.
عزيز من!
هركس كه کاری میکند، هر قدر هم كوچك، در معرض خشم کسانیست كه كاری نمیکنند.
هركس كه چيزی را میسازد- حتی لانهی فروريختهی يك جفت قمری را – منفور همهی کسانیست كه اهل ساختن نيستند.
و هر كس كه چیزی را #تغيير میدهد – فقط به قدر جا به جا كردن يك گلدان، كه گاه درون آن ممكن است در سايه بپوسد و بميرد – بايد در انتظار سنگباران همهی كسانی باشد كه عاشق توقفاند و ايستايی و سكون.
و بيش از اینها، انسان، حتی اگر #حضور داشته باشد، و بر اين حضور، مصر باشد، ناگزير، تير تنگ نظریهای كسانی كه عدم حضور خود را احساس میکنند، و تربيت، ايشان را اسير رذالت ساخته، به او میخورد.
ما تا زمانی كه میکوشیم خود را خالصانه و عادلانه قضاوت كنيم، از قضاوت ديگران نخواهيم ترسيد و نخواهيم رنجيد.
🗂 #کتاب چهل نامهی کوتاه به همسرم #نویسنده نادر ابراهیمی #نشر روزبهان
@systemsthinking
در شرايطی كه امكان وصول به قضاوتی عادلانه برای همه كس وجود ندارد، اين مطلقا مهم نيست كه ديگران ما را چگونه #قضاوت میکنند بلكه مهم اين است كه ما، در خلوتی سرشار از #صداقت، و در نهايت قلبمان، خويشتن را چگونه داوری میکنیم.
عزيز من!
هركس كه کاری میکند، هر قدر هم كوچك، در معرض خشم کسانیست كه كاری نمیکنند.
هركس كه چيزی را میسازد- حتی لانهی فروريختهی يك جفت قمری را – منفور همهی کسانیست كه اهل ساختن نيستند.
و هر كس كه چیزی را #تغيير میدهد – فقط به قدر جا به جا كردن يك گلدان، كه گاه درون آن ممكن است در سايه بپوسد و بميرد – بايد در انتظار سنگباران همهی كسانی باشد كه عاشق توقفاند و ايستايی و سكون.
و بيش از اینها، انسان، حتی اگر #حضور داشته باشد، و بر اين حضور، مصر باشد، ناگزير، تير تنگ نظریهای كسانی كه عدم حضور خود را احساس میکنند، و تربيت، ايشان را اسير رذالت ساخته، به او میخورد.
ما تا زمانی كه میکوشیم خود را خالصانه و عادلانه قضاوت كنيم، از قضاوت ديگران نخواهيم ترسيد و نخواهيم رنجيد.
🗂 #کتاب چهل نامهی کوتاه به همسرم #نویسنده نادر ابراهیمی #نشر روزبهان
@systemsthinking
رازهای موفقیت دبی (2)
📗
(مقدمه و بخش یکم را اینجا بخوانید: https://news.1rj.ru/str/systemsthinking/1202)
📗
ب- تبدیل تهدیدها به فرصتها
آن داستان مشهور را شنیدهاید که دو شرکت فروش کفش، دو مامور بازاریابی به قبایل افریقایی فرستادند. یکی تلگراف فرستاد که اینجا اوضاع برای شرکت ما خیلی بد است. چون هیچکس کفش نمیپوشد. دیگری تلگراف فرستاد که اینجا موقعیتی عالی داریم. چون هیچکس کفش ندارد. این داستان ساده بهخوبی تفاوت نگرش را نشان میدهد. مدیران و مسئولان دبی، استاد تبدیل تهدید به فرصت هستند. در واقع آنها به هر مسالهای به این شکل نگاه میکنند که از این مشکل چگونه به نفع دبی استفاده کنیم؟
*
چند مثال میزنم:
صورت مسئله: هوای گرم و شرجی تابستان دبی غیرقابل تحمل است.
تهدید (دیدگاه اکثریت): در این هوای گرم مسافری به شهر ما نمیآید.
فرصت (دیدگاه مدیران دبی): فستیوال تابستانی با قیمتها و شرایط هیجانانگیز برگزار میکنیم و مردم را در گرما به دبی میکشانیم.
*
صورت مسئله: هیچ جاذبهی گردشگری قدیمی نداریم. کشور امارات تاریخ و قدمتی ندارد.
تهدید (دیدگاه اکثریت): موفقیتی در انتظار ما نیست.
فرصت (دیدگاه مدیران دبی): جاذبهی گردشگری میسازیم. اگر زمان حال ما باشکوه باشد، میتوان گذشته را فراموش کرد.
*
صورت مسئله: امارات فاقد کوه و جنگل و رودخانه است.
تهدید (دیدگاه اکثریت): چه کسی به این سرزمین خشک میآید؟
فرصت (دیدگاه مدیران دبی): صحرا که داریم. تورهای جذاب سافاری برگزار میکنیم. ساحل دریا را به بهترین امکانات و زیباترین گردشگاههای مصنوعی مجهز میکنیم.
*
صورت مسئله: امارات برف و باران ندارد.
تهدید (دیدگاه اکثریت): مشکل آب داریم. مشکل آبیاری داریم.
فرصت (دیدگاه مدیران دبی): آب دریا را شیرین میکنیم. به شهروندان خدمات بسیار مناسب آبرسانی میدهیم و هزینهی آن را به شکل کامل میگیریم. با آبیاری قطرهای، این شهر را کاملا سبز و سرزنده نگاه میداریم. چه خوب که برف و باران نیست. چهار فصل سال میتوانیم گردشگرانی از کشورهای سردسیر اروپا و روسیه و ... داشته باشیم. میتوانیم از خورشیدی که همیشه داریم انرژی بگیریم و ... پیست اسکی مصنوعی با بارش برف مصنوعی میسازیم که تبدیل به جاذبهی گردشگری شود.
*
صورت مسئله: نیروی متخصص و نیروی کار نداریم.
تهدید (دیدگاه اکثریت): بدون نیروی کار کشور پیشرفت نمیکند.
فرصت (دیدگاه مدیران دبی): قوانین مهاجرتی مشخصی وضع میکنیم که هم برای ما و هم برای مهاجران سود داشته باشید. از نیروی کار ارزان آسیا (هند، پاکستان، فیلیپین ...) برای توسعهی دبی استفاده میکنیم. بهترین متخصصان کشورهای پیشرفته را با بهترین حقوق و مزایا دعوت میکنیم که برای توسعهی دبی برنامهریزی کنند.
*
صورت مسئله: شناختهشده نیستیم. پول نداریم. (البته این مساله مربوط به 30 سال پیش دبی بود.)
تهدید (دیدگاه اکثریت): باید با این بدبختی روبهرو شویم. چارهای نیست.
فرصت (دیدگاه مدیران دبی): با تکنیکهای علمی دبی را به یک برند تبدیل میکنیم. نماد میسازیم. میزبان مسابقات معتبر ورزشی میشویم. فستیوالها و نمایشگاههای علمی و هنری (gitex، arab health) و ... برگزار میکنیم. با حذف مالیات، سرمایهگذاران و شرکتهای معتبر خارجی را جذب میکنیم.
*
دهها مثال دیگر میتوانم بزنم. ولی اگر در خانه کس است، یک حرف بس است. هریک از ما در زندگی شخصی، در شهر خود، در اجتماع خود کافی است این باور ارزشمند را سرلوحهی کار خود قرار دهد که:
«مشکل اهمیت ندارد، نحوهی برخورد ما با مشکل است که اهمیت دارد.»
باور صحیح و سازنده میتواند هر #تهدید را به یک #فرصت تبدیل کند و این مهارتی است که مدیران دبی بهخوبی آن را فراگرفتهاند.
(ادامه دارد ...)
#رازهای_موفقیت_دبی #دبی
علی اکبر کاویانی
@systemsthinking
📗
(مقدمه و بخش یکم را اینجا بخوانید: https://news.1rj.ru/str/systemsthinking/1202)
📗
ب- تبدیل تهدیدها به فرصتها
آن داستان مشهور را شنیدهاید که دو شرکت فروش کفش، دو مامور بازاریابی به قبایل افریقایی فرستادند. یکی تلگراف فرستاد که اینجا اوضاع برای شرکت ما خیلی بد است. چون هیچکس کفش نمیپوشد. دیگری تلگراف فرستاد که اینجا موقعیتی عالی داریم. چون هیچکس کفش ندارد. این داستان ساده بهخوبی تفاوت نگرش را نشان میدهد. مدیران و مسئولان دبی، استاد تبدیل تهدید به فرصت هستند. در واقع آنها به هر مسالهای به این شکل نگاه میکنند که از این مشکل چگونه به نفع دبی استفاده کنیم؟
*
چند مثال میزنم:
صورت مسئله: هوای گرم و شرجی تابستان دبی غیرقابل تحمل است.
تهدید (دیدگاه اکثریت): در این هوای گرم مسافری به شهر ما نمیآید.
فرصت (دیدگاه مدیران دبی): فستیوال تابستانی با قیمتها و شرایط هیجانانگیز برگزار میکنیم و مردم را در گرما به دبی میکشانیم.
*
صورت مسئله: هیچ جاذبهی گردشگری قدیمی نداریم. کشور امارات تاریخ و قدمتی ندارد.
تهدید (دیدگاه اکثریت): موفقیتی در انتظار ما نیست.
فرصت (دیدگاه مدیران دبی): جاذبهی گردشگری میسازیم. اگر زمان حال ما باشکوه باشد، میتوان گذشته را فراموش کرد.
*
صورت مسئله: امارات فاقد کوه و جنگل و رودخانه است.
تهدید (دیدگاه اکثریت): چه کسی به این سرزمین خشک میآید؟
فرصت (دیدگاه مدیران دبی): صحرا که داریم. تورهای جذاب سافاری برگزار میکنیم. ساحل دریا را به بهترین امکانات و زیباترین گردشگاههای مصنوعی مجهز میکنیم.
*
صورت مسئله: امارات برف و باران ندارد.
تهدید (دیدگاه اکثریت): مشکل آب داریم. مشکل آبیاری داریم.
فرصت (دیدگاه مدیران دبی): آب دریا را شیرین میکنیم. به شهروندان خدمات بسیار مناسب آبرسانی میدهیم و هزینهی آن را به شکل کامل میگیریم. با آبیاری قطرهای، این شهر را کاملا سبز و سرزنده نگاه میداریم. چه خوب که برف و باران نیست. چهار فصل سال میتوانیم گردشگرانی از کشورهای سردسیر اروپا و روسیه و ... داشته باشیم. میتوانیم از خورشیدی که همیشه داریم انرژی بگیریم و ... پیست اسکی مصنوعی با بارش برف مصنوعی میسازیم که تبدیل به جاذبهی گردشگری شود.
*
صورت مسئله: نیروی متخصص و نیروی کار نداریم.
تهدید (دیدگاه اکثریت): بدون نیروی کار کشور پیشرفت نمیکند.
فرصت (دیدگاه مدیران دبی): قوانین مهاجرتی مشخصی وضع میکنیم که هم برای ما و هم برای مهاجران سود داشته باشید. از نیروی کار ارزان آسیا (هند، پاکستان، فیلیپین ...) برای توسعهی دبی استفاده میکنیم. بهترین متخصصان کشورهای پیشرفته را با بهترین حقوق و مزایا دعوت میکنیم که برای توسعهی دبی برنامهریزی کنند.
*
صورت مسئله: شناختهشده نیستیم. پول نداریم. (البته این مساله مربوط به 30 سال پیش دبی بود.)
تهدید (دیدگاه اکثریت): باید با این بدبختی روبهرو شویم. چارهای نیست.
فرصت (دیدگاه مدیران دبی): با تکنیکهای علمی دبی را به یک برند تبدیل میکنیم. نماد میسازیم. میزبان مسابقات معتبر ورزشی میشویم. فستیوالها و نمایشگاههای علمی و هنری (gitex، arab health) و ... برگزار میکنیم. با حذف مالیات، سرمایهگذاران و شرکتهای معتبر خارجی را جذب میکنیم.
*
دهها مثال دیگر میتوانم بزنم. ولی اگر در خانه کس است، یک حرف بس است. هریک از ما در زندگی شخصی، در شهر خود، در اجتماع خود کافی است این باور ارزشمند را سرلوحهی کار خود قرار دهد که:
«مشکل اهمیت ندارد، نحوهی برخورد ما با مشکل است که اهمیت دارد.»
باور صحیح و سازنده میتواند هر #تهدید را به یک #فرصت تبدیل کند و این مهارتی است که مدیران دبی بهخوبی آن را فراگرفتهاند.
(ادامه دارد ...)
#رازهای_موفقیت_دبی #دبی
علی اکبر کاویانی
@systemsthinking
ماه رجب آمد
تبریک عید میلاد امام محمد باقر (ع) ☘
رجب ماه صلح است
و بهار امسال با ماه صلح شروع شده
امیدوارم سالی همراه با عقلانیت، صلح و امید برای خودمان و دیگران بسازیم 😊
@systemsthinking
تبریک عید میلاد امام محمد باقر (ع) ☘
رجب ماه صلح است
و بهار امسال با ماه صلح شروع شده
امیدوارم سالی همراه با عقلانیت، صلح و امید برای خودمان و دیگران بسازیم 😊
@systemsthinking
درسهایی از تفکر سیستمی
#الگوهای_تفکر_سیستمی
الگوی #انتقال_فشار از راه حل اساسی به راه حل موقت
اسلایدهای این درس به تدریج بارگزاری خواهند شد...
t.me/systemsthinking
#الگوهای_تفکر_سیستمی
الگوی #انتقال_فشار از راه حل اساسی به راه حل موقت
اسلایدهای این درس به تدریج بارگزاری خواهند شد...
t.me/systemsthinking