Systems Thinking – Telegram
Systems Thinking
5.46K subscribers
753 photos
103 videos
82 files
648 links
Download Telegram
#الگوی_انتقال_فشار
اسلاید یازدهم
مثال: کسری نقدینگی
راه حل استقراض که در کوتاه مدت کسری نقدینگی را از بین می‌برد، در بلند مدت از دو مسیر کسری نقدینگی را افزایش می‌دهد.
@systemsthinking
#الگوی_انتقال_فشار
اسلاید دوازدهم
مثال: کسری نقدینگی
بر احوال آن مرد باید گریست، که دخلش بود نوزده، خرج بیست...
چو دخلت نیست، خرج آهسته تر کن...
@systemsthinking
#الگوی_انتقال_فشار
اسلاید سیزدهم
مثال: اعتراضات خیابانی
برای مواجهه با اعتراضات خیابانی، به سرکوب اعتراضات می‌پردازیم یا برای اصلاح امور کشور تلاش می‌کنیم...؟
@systemsthinking
#الگوی_انتقال_فشار
اسلاید چهاردهم
مثال: اعتراضات خیابانی
سرکوب اعتراضات، اگرچه در کوتاه مدت نشانه مشکل را رفع می‌کند، اما در بلند مدت از دو مسیر اعتراضات را تشدید می‌کند...
@systemsthinking
#الگوی_انتقال_فشار
اسلاید پانزدهم
مثال‌های دیگری از این الگو: استفاده از مسکن، تنبیه، اجبار و فیلترینگ به عنوان راه حل موقت...
@systemsthinking
#الگوی_انتقال_فشار
اسلاید شانزدهم
راهکارهای تفکر سیستمی برای مواجهه با الگوی انتقال فشار
@systemsthinking
پایان درس الگوی #انتقال_فشار از راه حل اساسی به راه حل موقت

اگرچه این درس در قالب ۱۶ اسلاید ارایه شده و با مرور این اسلایدها می‌توانید ساختار این الگو را بشناسید، مواجهه با این الگو پیچیدگی‌های بسیاری دارد که در عمل مانع از یادگیری و پرهیز از آسیب‌های ذکر شده می‌شود:

۱- در بسیاری از موارد نشانه مشکل با ریشه مشکل اشتباه گرفته می‌شود. در نتیجه راه حلی که نشانه مشکل را هدف گرفته است و در واقع راه حل موقت است، به عنوان راه حل اساسی معرفی می‌شود.
۲- فشار دیگران برای از بین بردن نشانه مشکل، بهانه‌ای برای توجیه استفاده از راه حل موقت می‌شود.
۳- تمایل داریم عوارض جانبی راه حل موقت را ناچیز ارزیابی کنیم.

نتیجه این است که معمولا حتی کسانی که با این الگو آشنایی دارند، در دام این الگو می‌افتند و دچار بحران‌های فزاینده می‌شوند.

t.me/systemsthinking
سال نو مبارک 🌷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خیانت صاحبان قدرت و ثروت برای استفاده از رانت ارزی

شاید به نظر برسد تصمیم‌های ارزی دولت از سر ناآگاهی‌است. ما هم همچنان به همین امید هستیم و گاهی مطالبی تحلیلی به همین امید و البته بیشتر برای آگاهی عموم مردم می‌نویسیم.

با این حال اگر به تکرار تصمیم‌های اشتباه ارزی در دولت‌های مختلف نگاه کنیم و بعد از خودمان بپرسیم که چه کسی از این اشتباهات منتفع می‌شود، مسیر دیگری برای بررسی گشوده می‌شود.

سال‌ها پیش عضو یکی از اتاق‌های مشترک بازرگانی بودم. در جلسات کمیسیون‌ها، رییس اتاق که فرد بسیار پر نفوذی بود، اصرار داشت که راه‌حل مسایل کشور کاهش #نرخ_ارز است و وظیفه اتاق است که در این زمینه رایزنی کند. در جلسات متعدد و با اثبات‌های مختلف نشان دادم که نرخ ارز در شرایط موجود واقعی نیست و باید افزایش پیدا کند. با این حال ایشان بر موضع خود اصرار داشتند و بعد هم در یک جلسه نمایشی اعضای اتاق را جمع کردند و ضمن یک سخنرانی یکطرفه دو ساعته، زمینه یک پوشش رسانه‌ای را فراهم کردند و در رسانه‌ها اعلام کردند که اعضای اتاق پیشنهاد کاهش نرخ ارز را مطرح کرده‌اند.

وقتی به ایشان گفتم با فرض کاهش نرخ ارز، تقاضا برای آن افزایش خواهد یافت و ارز به این مقدار در دسترس نیست، سخنی گفتند که از نقشه شوم‌شان برای #اقتصاد_ایران پرده برداشت.

گفتند: بله، من هم می‌دانم که اینقدر ارز موجود نیست، برای همین باید پرداخت ارز را مدیریت کنیم و آنگاه ما خواهیم گفت که این ارز ارزان به چه کسی پرداخت شود.

دلیل اصرار ایشان بر کاهش نرخ ارز خیلی ساده بود. کاهش نرخ ارز رانتی ایجاد می‌کند که تنها افراد ذی‌نفوذی مثل ایشان می‌توانند از آن استفاده کنند. ارزش این رانت در حال حاضر به ازای هر دلار ۱۳۰۰ تومان است (فاصله دلار ۵ هزار تومانی بازار آزاد و دلار ۳۷۰۰ تومانی بانک مرکزی). یعنی ۳۵ درصد سود خالص برای کسی که بتواند به این رانت دسترسی پیدا کند. یعنی ماهیانه چند هزار میلیارد تومان ناقابل که به جیب افراد ذی‌نفوذ می‌رود؛ این افراد ذی‌نفوذ حاضر هستند به هر اقدام ناجوانمردانه‌ای دست بزنند تا چنین رانتی را به دست آورند.

به این ترتیب به بهانه حفظ ارزش پول ملی، زمینه برای فریب مردم و دولت فراهم می‌شود و بانک مرکزی که پنج سال پیش در ابتدای دولت یازدهم اعلام کرد که حذف دلار دو نرخی را در دستور کار دارد، همچنان به بهانه‌هایی از این کار طفره می‌رود و نتیجه این است که مردم با بیچارگی با دلار چند نرخی مواجه هستند و کسی نمی‌داند که بالاخره نرخ دلار چقدر است.

آن افراد ذی‌نفوذ هم که دکان‌های مختلفی به نام تولید کننده داخلی برای خودشان ساخته‌اند، رانت‌های ایجاد شده را می‌خورند و به ریش من و شما و بانک مرکزی و دولت می‌خندند.

شاید ذکر این نکته هم لازم باشد که دست تولیدکننده واقعی به چنین ارزهایی نخواهد رسید و آنها هم مثل دیگران مجبور هستند از بازار آزاد ارز تهیه کنند.

در چنین شرایطی مهمترین #مطالبه ارزی مردم و نمایندگان مردم از دولت، باید تک نرخی کردن ارز باشد.

دولت محترم: ارز را به صاحبان قدرت و ثروت به همان قیمتی بدهید، که به مردم عادی می‌فروشید.

t.me/systemsthinking
فوت و فن اژدها کشی برای مقابله با اژدهای هفت سر #فساد
قسمت اول: رشوه و باج

طی سالیان گذشته همواره فساد فزاینده به عنوان یکی از بزرگترین بحران‌های کشور عنوان شده است. هرچند با تاسف فراوان، وجود آن تا سال‌ها انکار شد و همین انکار، فرصت رشد بیشتری به فساد داد.

مراجعان به گمرک، شهرداری، قوه قضاییه، ادارات امور مالیاتی، سازمان برنامه و بودجه، بانک‌ها، پیمانکارانی که با دولت کار می‌کنند، قطعه سازانی که با خودروسازها کار می‌کنند و بسیاری موارد دیگر، همه روزه با اژدهای هفت سر فساد دست به گریبان هستند و برای هر کاری تشویق به پرداخت رشوه یا محکوم به پرداخت باج می‌شوند.

لغت شناسی: من لغت رشوه را برای جایی به کار می‌برم که پرداخت کننده رشوه، برای پیش‌برد کاری غیر قانونی یا تخصیص منفعتی غیر موجه، مبلغی پرداخت می‌کند تا رشوه گیرنده، چشمانش را روی هم بگذارد و «غیر» قانونی را ندیده بگیرد یا منافع غیر مشروع را در اختیار رشوه دهنده قرار دهد. لغت باج را هم برای جایی به کار می‌برم که برای انجام کاری قانونی و دریافت حق مسلم، باج گیرنده اعلام می‌کند که درصورت عدم پرداخت باج، جلوی انجام کار و احقاق حق را خواهد گرفت.

بسیاری از افراد خوش فکر و توانمند با خستگی از جنگ با اژدهای فساد، به کناری رفته‌اند یا کشور را ترک کرده‌اند تا از فعالیت‌هایی که آنها را با این اژدها روبرو می‌کند دور باشند. بعضی‌ها هم در مواجهه با این اژدها، اسیر جادوی او شده‌اند و خودشان به خیل سپاهیان اژدهای فساد پیوسته‌اند.

سوال اصلی و کلید حل مساله:
- اژدهای فساد چگونه تنفس می‌کند و از چه چیزی تغذیه می‌کند؟

پاسخ: فساد از نوع رشوه و باج، از پولی که پرداخت‌کنندگان رشوه و باج می‌پردازند، تغذیه می‌کند و در فضایی می‌تواند تنفس کند که:
۱- شرایط تصمیم‌گیری وجود دارد.
۲- قدرت تصمیم‌گیری به فرد یا گروهی داده شده.
۳- قوانین و آیین‌نامه‌ها متعارض و مبهم هستند و شفافیت وجود ندارد.
۴- فرد خطاکار احساس امنیت می‌کند و کسی که از او باج خواسته شده، از آشکار کردن این درخواست، احساس نا امنی می‌کند.

شرح کامل فوت و فن مبارزه با این اژدها مفصل است و تنها به دو پیشنهاد که بیشترین اثرگذاری را دارند اکتفا می‌کنم.

یک #پیشنهاد به حکومت:
- روی اولین مسیر تنفس اژدها تمرکز کنید و آن را مسدود کنید. برای این کار، تعداد موقعیت‌های تصمیم‌گیری توسط کارکنان حکومتی را کاهش دهید.
از هر وزارتخانه و سازمان و نهادی بخواهید گزارشی در مورد مهمترین موقعیت‌های تصمیم‌گیری و راهکارهای حذف آن موقعیت‌ها ارایه‌کند.
شرحش طولانی می‌شود. یک مثال می‌زنم:
-- برای تعیین مبلغ مالیات، به مردم اعتماد کنید نه به ممیز مالیاتی. از اصناف و مشاغل در ساختاری روشن، مبلغی را که خودشان اعلام می‌کنند به عنوان مالیات دریافت کنید نه مبلغی که ممیز مالیاتی بخواهد تشخیص بدهد. ممکن است گروه معدودی به خطا اظهار کنند، اما جمع مبلغی که به عنوان مالیات دریافت می‌شود، اگر بیشتر نشود، قطعا برای خزانه کشور با برکت‌تر خواهد بود.

یک #پیشنهاد به مردم:
- به اژدها غذا ندهید.
پرداخت رشوه و باج، شاید در کوتاه مدت، مشکل شما را حل کند، اما در بلندمدت آینده شما و فرزندانتان را تباه خواهد کرد.
هرچه به این اژدها غذا دهید، بزرگ‌تر و حریص‌تر خواهد شد و غذای بیشتری از شما طلب خواهد کرد.
دقیقا خود شما کسی باشید که حاضر است سختی کوتاه مدت را به جان بخرد تا فساد را تضعیف کند و #امید را به ایران برگرداند.

t.me/systemsthinking
#فیلترینگ #تلگرام و اصرار بر تکرار اشتباهات

بگذارید باز هم با همین درس پایه‌ای تفکر سیستمی شروع کنیم.
درس اول:
مشکلات امروز ما ناشی از راه‌حل‌های ناپخته گذشته است و راه‌حل‌های ناپخته امروزمان، مشکلات آینده‌مان را رقم خواهد زد.

تلگرام برای مردم کشور به یک ابزار برای کار و ارتباط و برای مسوولین #سطوح_بالا به یک بحران تبدیل شده است.

تعداد کاربران تلگرام در ایران بیش از ۴۰ میلیون نفر است و نزدیک به نیمی از پهنای باند اینترنت کشور به تلگرام اختصاص دارد و صدها هزار نفر کسب و کاری بر مبنای تلگرام راه انداخته‌اند. معنای این آمار این است که تلگرام فضای مجازی کشور را تحت سلطه خود دارد.

اما تلگرام یک پیام‌رسان خیلی معمولی‌ست و در کشورهای دیگر شاهد چنین نفوذ و اثرگذاری توسط تلگرام نیستیم.

سوال اصلی این است که:
مسوولین ما چگونه عمل کرده‌اند که نتیجه‌اش تقدیم فضای مجازی به تلگرام بوده است؟

پاسخ من به این سوال:
پیروزی تلگرام عمدتا ناشی از فیلترینگ است.
مردم به دنبال رفع نیازهای اطلاعاتی و ارتباطی‌شان هستند. وقتی فیسبوک و یوتیوب و توییتر و سایت‌های خبری و هر چیز به درد بخور دیگری را فیلتر می‌کنیم، مردم بی‌پناه رها شده بالاخره دنبال این هستند که یک جوری مشکلاتشان را حل کنند و در چنین فضای بی‌رقیبی یک بازیگر سطح متوسط مثل تلگرام به حل‌المسایل مردم تبدیل می‌شود.

درس دوم:
با همان مدل ذهنی که مشکلات را به وجود آورده‌ایم نمی‌توانیم آنها را رفع کنیم.

اگر فیلترینگ باعث تسلط تلگرام بر فضای مجازی شده، نمی‌توانیم با فیلترینگ مشکل را حل کنیم. اتفاقا جواب اینجا دقیقا رفع فیلترینگ و ایجاد فضای رقابتی است.

نتیجه فیلترینگ، این‌بار پناه بردن به یک پیام‌رسان دیگر نخواهد بود. به نظر می‌رسد که مردم خسته از فیلترینگ، مانند تجربه دی‌ماه گذشته، این‌بار به فیلترشکن‌ها پناه ببرند و آسیب‌های بیشتری به امنیت اطلاعات در فضای مجازی وارد شود. ازطرف دیگر، گسترش دامنه فیلترینگ، موجب رشد تکنولوژی‌های ضد فیلترینگ می‌شود و به زودی فیلترینگ را غیر ممکن خواهد کرد.

و البته آسیب دیگری که تداوم سیاست فیلترینگ و گسترش آن ایجاد می‌کند، افزایش بی‌اعتمادی مردم به خردمندی سیاست‌گذار است که متاسفانه در حال حاضر هم وضعیت مناسبی ندارد.

t.me/systemsthinking
سه پیشنهاد برای سیاستگذاران بخش عمومی
و مدیران دولتی در آغاز سال نو


سال ۱۳۹۷ سال حمایت از کالای ایرانی نام‌گذاری شد.

پیشنهاد اول

نام سال ۱۳۹۱ یعنی شش سال پیش، تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی بود. بله؛ درست خواندید. البته با توجه به بی ثباتی سطوح مختلف مدیریت در فرآیند تغییر دولت‌ها، احتمالا نام سال نو برای برخی از مدیران کشور جدید است. بنابراین طی روزهای آغازین کاری در همین فروردین ماه جمعی از مدیران دولتی، به این فکر می‌کنند که: خب امسال چه کار کنیم! پیشنهاد اول این است که در هر سازمانی که حضور دارید، در اسرع وقت یک گزارش عملکرد از سال ۱۳۹۱ بیابید. حتما کار سختی است. چرا که اساسا با واژه غریبی دست و پنجه نرم خواهید کرد. واژه عملکرد! اما اگر مدیر هستید، باید بتوانید چنین کاری انجام دهید. اگر بخواهید قدری سیستمی فکر کنید و مهارتی مانند #تفکر_در_طول_زمان را به کار بگیرید، بد نیست که نه تنها گزارش عملکرد سال ۱۳۹۱ بلکه روند عملکرد سازمان یا واحد سازمانی خودتان را طی این شش سال گذشته بررسی کنید. موضوع این است: عملکرد سازمان یا واحد سازمانی شما در حمایت از تولید ملی، کار و سرمایه ایرانی.

پیشنهاد دوم

لطفا تا اطلاع ثانوی در حمایت از کالای ایرانی هیچ همایشی برگزار نکنید و در همایشی با این نام شرکت نکنید! از کارهای مرسوم طی سال‌های گذشته در ایران، این بوده است که سازمان‌های دولتی با تغییر نام سال، مجموعه‌ای از همایش‌ها را تعریف می‌کنند. اگر دغدغه عملکرد دارید، تا اطلاع ثانوی نه همایشی را برگزار کنید و نه در همایشی شرکت کنید. باید به جای تولید هزاران صفحه گزارشات بی‌فایده و هزاران نفر ساعت کار غیرتخصصی و کارهایی مانند برگزاری همایش و جلسات هم‌اندیشی عجیب و غریب، یک کار سخت انجام دهید. فکر کنید. بله؛ درست خواندید. فکر کردن کار سختی است. به ویژه برای یک مدیر ارشد دولتی و سیاستگذار بخش عمومی که مرتب از جلسه‌ای به جلسه‌ی دیگری در رفت و آمد است. از یک جای سازمان به جای دیگری در سازمان. گاهی از این خیابان به آن خیابان. برخی اوقات از شهری به شهری دیگر. و وقتی یک هفته کاری را مرور می‌کنیم، می‌بینیم تمام زمان کاری به جلسه گذشته است. جلسه پشت جلسه. انگار وقتی برای فکر کردن نیست. گاهی که از نزدیک با برخی از مدیران تعامل داشته باشید، در میان گفت‌وگویشان آگاهانه و غیرآگاهانه می‌گویند: فکر کردن نمی‌خواهد که ... یا می‌گویند: وقتی برای فکر کردن نداریم ... اگر می‌خواهید وقتی برای فکر کردن بیابید، لطفا تا اطلاع ثانوی نه همایشی در حمایت از کالای ایرانی برگزار کنید و نه در همایشی شرکت کنید، به جای آن قدری فکر کنید. فکر کنید به مدیریت زمان خودتان. فکر کنید به مدیریت کلام خودتان!

پیشنهاد سوم

تصمیم بگیرید که در بحران‌های پیش رو در سال جدید، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی را مسوول کمیته ویژه رسیدگی به وضعیت نفتکش نکنید! دلیل این پیشنهاد ساده است. زمان آقای وزیر ارزشمند است. باید برای بحران‌ها، مدیر پروژه داشت. یکی از گام‌های کلیدی در مدیریت بحران، این است که بدانید در شرایط بحرانی، داشته‌های شما چیست. اعضای تیم چه کسانی هستند؟ رهبری این تیم بر عهده کیست؟ باید از قبل آماده بود. حمایت از کالای ایرانی، به خودی خود در وضعیت موجود ساختار مدیریت و اقتصاد کشور، یک مسأله بحرانی است. امید این که، شش سال بعد یعنی در سال ۱۴۰۳ دری به تخته نخورد و نام سال دوباره به حمایت از تولید ملی مربوط نباشد! یا اگر مربوط بود، چنین یادداشتی دوباره منتشر نشود. بالاخره این بحران کار دستمان می‌دهد؛ دیر یا زود.

@kashizad | سیدعلیرضا کاشی‌زاد
-------------------------------------------
کانال تفکر سیستمی
@systemsthinking
#تفكرسيستمی_درمدرسه


توانایی‌های من (۵)

در سال تحصیلی گذشته الگوی «توانایی‌های من» را در چهار قسمت به دانش‌آموزان ارائه نمودم و امسال بخش پنجم را نیز به آن اضافه کردم. اجازه دهید به طور مختصر آن‌ها را مرور کنیم:

۱- گفتگو در مورد توانایی‌های دانش‌آموزان
۲-تهیه کلیپی از توانایی‌ها و به نمایش گذاشتن آن در کلاس
۳- معرفی توانایی‌ها به ‌عنوان متغیر انباشت و نقش آن در زندگی با محوریت گفتگو
۴- هدف گذاری برای یک، پنج و ده سال آینده و ۵۰ سالگی

#الگوی_تنزل_اهداف به عنوان بخش پنجم در نظر گرفته شد. با استفاده از اهدافی که دانش آموزان بر روی برگۀ‌های خود نوشته بودند شروع کردیم.

بین جایی که ما قرار داریم (وضع موجود) و جایی که دوست داریم باشیم(وضع مطلوب) فاصله‌ای وجود دارد. این اختلاف، فشاری را ایجاد می‌کند که باعث تلاش ما برای رسیدن به اهداف‌مان می‌شود. گرفتن مدرک تحصیلی بالاتر، پیدا کردن شغل جدید، ایجاد تغییر و بهبود رفتار و...

اما راه دیگری نیز برای کاهش این اختلاف وجود دارد و آن هم پایین آوردن وضع مطلوب مورد نظر ما است. این اتفاق معمولا بسیار آهسته و در طول زمان و به دلیل فشار‌های زیاد اتفاق ‌می‌افتد. بعضی بچه‌ها از تجربه‌های خود برای شاگرد اول شدن و قهرمان ورزشی شدن که جزء اهداف‌شان بود و هیچ گاه محقق نشده بود، مثال زدند. من هم مثال فرآیند رشوه گرفتن را برای بچه‌ها زدم.

اما ما برای رسیدن به اهدافمان در جهان تنها نیستیم. ممکن است اهداف ما با اهداف دیگران مغایرت داشته باشد و آن‌ها ما را برای رسیدن به هدف دچار مشکل کنند. خلاصه اینکه، ذی‌نفعان را دریابیم. متاسفانه رشتۀ تجربی و آرزوی والدین برای پزشک شدن فرزندان‌شان، مثال پر طرفداری بود که دانش‌آموزان را از اهداف خود دور می‌کرد.


@systemsthinking
مشاهدات من از وضعیت «تفکر» در نظام آموزش و پرورش ایران

ممکن است این نوشته به خیلی‌ها بر بخورد.
از دوستانی که بابت این نوشته آزرده خاطر می‌شوند عذرخواهی می‌کنم.
با این حال این نوشته حاوی نکاتیست که ممکن است برای مردم مفید باشد.
------

طی سال‌های گذشته در نقاط مختلف کشور به صدها دانش‌آموز، معلم، مدیر مدرسه و کارشناسان و مدیران مناطق آموزش و پرورش درس داده‌ام.

موضوع کارگاه‌ها، سمینارها و دوره‌های آموزشی من «تفکر» سیستمی است و کلاس‌هایم به صورت فعالیت محور و همراه با گفتگو پیش می‌رود. همین مساله باعث می‌شود در تعاملاتی که در کلاس دارم، ذهنیتی در مورد توانمندی‌های فکری شرکت‌کنندگان به دست آورم.

این نتیجه گیری نه علمی و نه قابل استناد است. با این حال تصویر ذهنی من از تجربیاتی که داشته‌ام را نشان می‌دهد:

دانش‌آموزان دبستانی: میانگین توانمندی ذهنی عالی
دانش‌آموزان متوسطه اول: میانگین توانمندی ذهنی خوب
دانش‌آموزان متوسطه دوم: میانگین توانمندی ذهنی تقریبا خوب اما خسته
معلمان: معلمان توانمند زیاد داریم، اما به طور میانگین توانمندی ذهنی معلمان در حد دانش‌آموزان متوسطه دوم یا کمی پایین‌تر است.
مدیران مدارس: صرف‌نظر از بعضی از مدیران توانمند، به طور میانگین توانمندی بسیار کمتری از معلمان دارند
کارشناسان و مدیران مناطق آموزش و پرورش: صرف‌نظر از برخی افراد توانمند، به طور میانگین توانمندی بسیار کمتری از مدیران مدارس دارند.

تحلیل من از این مساله:
- سیستم آموزشی اکثر مدارس ضد تفکر است. دانش‌آموزان به سکوت دعوت می‌شوند نه به تفکر و بیان افکار. از دانش‌آموز خواسته می‌شود همان چیزی که معلم می‌گوید را بپذیرد و همان را در برگه امتحانی بنویسد و نمره بگیرد. دانش‌آموزان هرچه بیشتر در این سیستم جلو می‌روند، توانمندی ذهنی‌شان کاهش می‌یابد.

- موتور درونی معلمان خاموش است. اغلب معلمان انگیزه‌ای برای یادگیری ندارند و احساس نیاز به یادگیری نمی‌کنند. دوره‌های ضمن خدمت معلمان با کیفیت بسیار پایین و معمولا توسط افرادی با توان معلمی بسیار ضعیف برگزار می‌شود.

- انتظار ادارات آموزش و پرورش از مدیران مدارس این است که «فکر نکنند» و کاملا «گوش به فرمان» باشند. برای همین تا آنجا که بتوانند افراد ضعیف، گوش به فرمان، و وابسته‌ای را به عنوان مدیر مدرسه انتخاب می‌کنند.

- بسیاری از نمایندگان مجلس اهمیت زیادی برای تحت سیطره گرفتن آموزش و پرورش (و اثرگذاری بر انتخابات بعدی از آن طریق) قایل هستند. نمایندگان استان برای انتخاب مدیر کل آموزش و پرورش استان به وزیر فشار می‌آورند؛ نمایندگان شهرستان به مدیرکل استان برای انتخاب رییس اداره آموزش و پرورش فشار می‌آورند؛ مدیران مناطق هم به توصیه نمایندگان مجلس افرادی را که معمولا زیر بلیط نمایندگان هستند، به عنوان مدیران مدارس انتخاب می‌کنند. این مدیران هم ترجیح می‌دهند معاونانی ضعیف‌تر از خودشان برای مدارس انتخاب کنند و زنجیره انتخاب مدیران کامل می‌شود.

#پیشنهاد من به وزیر و شورای عالی آموزش و پرورش این است که برای نجات مدارس و ادارات آموزش و پرورش از این وضعیت، انتخاب مدیران مدارس را از عهده آموزش و پرورش خارج کنند و به انجمن اولیا و مربیان بسپارند.

t.me/systemsthinking
پیش ثبت نام دوره‌های آموزشی تفکر سیستمی

افرادی که در پیش ثبت نام شرکت می‌کنند، از ۲۰ درصد تخفیف به هنگام ثبت نام نهایی برخوردار خواهند بود.
https://goo.gl/yqsA2N
رازهای موفقیت دبی (3)
آن کس که نداند و بداند که نداند

📗

(مقدمه و بخش یکم: https://news.1rj.ru/str/systemsthinking/1202)
(بخش دوم: https://news.1rj.ru/str/systemsthinking/1212)

📗

به گمان من یکی از مهم‌ترین عوامل موفقیت دبی، «هنرِ ندانستن» است!

این شیخ‌نشین کوچک می‌داند که امکانات و توانمندی‌هایش چیست. آن نقاط قوت را برجسته و تقویت می‌کند و در موارد بسیاری که ضعف دارد، کار را به بهترین‌ها می‌سپارد.

به عنوان مثال، دبی هرگز ادعا نمی‌کند که می‌خواهد خودروسازی کند. اصلا روی کاری سرمایه‌گذاری نمی‌کند که پتانسیل آن را ندارد. به جایش بستری فراهم می‌کند که تمام خودروسازان دنیا به شکل کاملا رقابتی به عرضه‌ی خودرو بپردازند.

مثالی دیگر بزنم. مدیران دبی با اذعان به این مساله که متروسازی نمی‌دانند، برای انجام پروژه‌ی مترو از بهترین سازندگان دنیا دعوت کردند و در نهایت شرکت ژاپنی میتسوبیشی برنده‌ی این طرح شد و سیستم فوق‌العاده‌ی متروی دبی را راه‌اندازی کرد که در زمان مقرر، یعنی 9/9/2009 ساعت 9 و 9 دقیقه شب افتتاح شد. کسانی که این شبکه‌ی مترو و کیفیت قطارها و ایستگاه‌های آن را دیده‌اند بهتر می‌دانند که از چه چیزی صحبت می‌کنم.

همین مساله برای برج‌سازی و ساختمان‌سازی، تقویت دانشگاه‌ها، استفاده از سیستم‌های آموزشی مدارس مختلف جهان، مدیریت پروژه‌ها، مدیریت شهری، سیاست‌گذاری اقتصادی، بانک‌داری، برند سازی و ... وجود دارد.

مدیران دبی هرکجا که نمی‌دانند، به‌راحتی از بهترین متخصصان دنیا در آن حوزه کمک می‌گیرند و منافعی که عاید آنان می‌شود، به‌مراتب بیشتر از هزینه‌هایی است که صرف می‌کنند.

طبیعی است که حضور دائمی مشاوران گوناگون علمی، اقتصادی، مدیریت و ... در این شهر، باعث رشد مردم و مدیران بومی امارات نیز می‌شود و به‌تدریج مدیریت کلان هر بخشی، به شهروندان و نسل جدید امارات سپرده می‌شود.

در دنیای امروز، این که بخواهیم همه‌کاره باشیم افتخار محسوب نمی‌شود. هر شخص، شرکت، سیستم، شهر یا کشوری باید بداند که باید بر چه مسائلی تمرکز کند و چه مسائلی را با برون‌سپاری (outsourcing) بر عهده‌ی دیگران بگذارد.

(ادامه دارد ...)
#رازهای_موفقیت_دبی #دبی
علی اکبر کاویانی

@systemsthinking
#کتاب_بخوانیم

نحوه رفتار والدین با فرزندان، نتایج عمیق و دیرپایی بر زندگی عاطفی بچه‌ها باقی می‌گذارد و برخورداری والدین از هوش عاطفی برای فرزندان آنها مزایای بیشماری دارد.

بعضی از والدین در برابر ناتوانی فرزند خود، بی تحمل و ناشکیبا هستند و با تنفر و انزجار بر سر فرزندان خود فریاد میزنند، بعضی از آنها حتی بچه‌های خود را احمق خطاب میکنند.

برخی خانواده‌ها اما، در برابر اشتباهات فرزند خود #صبور هستند و به جای تحمیل روش خود، به فرزندانشان کمک میکنند تا با روش خود جلو برود.

♦️ چهار نوع از رایج ترین روشهای عاطفی والدین در این مواقع عبارت است از:


1⃣ نادیده گرفتن احساسات فرزند: این والدین ناراحتی عاطفی فرزند خود را پیش پاافتاده تلقی میکنند، یا آن را مایه دردسر میدانند و معتقدند باید منتظر ماند تا خود به خود فروکش کند. آنها از این لحظات عاطفی به عنوان فرصتی برای نزدیکی بیشتر به فرزند خود یا #آموختن درسهایی در زمینه قابلیت‌های عاطفی استفاده نمیکنند.

2⃣ روش عدم مداخله: این والدین به احساسات فرزند خود توجه می‌کنند، اما با این همه معتقدند که رو در رویی بچه با طغیان عواطف و هیجانات مفید است. آنها هم مثل گروه قبل به ندرت سعی می‌کنند به فرزند خود پاسخ عاطفی دیگری را یاد دهند. همواره تلاش میکنند که همه ناراحتی‌های فرزند را تسکین دهند و برای اینکه غم و اندوه و با خشم او را متوقف کنند به او #رشوه میدهند یا با او قول و قرارهای مختلفی می‌گذارند.

3⃣ روش تحقیرآمیز، بی احترامی به احساسات فرزند: این والدین، هم در انتقادهای خود و هم در تنبیه فرزندان، سنگدل و بی‌رحم هستند. برای نمونه ممکن است ابراز هر نوع خشم را از طرف فرزند خود قدغن اعلام کنند و با مشاهده کوچکترین نشانه زودرنجی در فرزندان، آنها را تنبیه کنند. چنین والدینی سعی دارند ماجرا را از دید خود تعریف کنند و با عصبانیت بر سر فرزند خود فریاد می‌کشند که روی حرف من حرف نزن.

4⃣ سرانجام والدینی هستند که به محض بروز ناراحتی فرزند، فرصت را غنیمت می‌شمارند و به صورت یک مربی عاطفی ظاهر می‌شوند. احساسات فرزند خود را جدی گرفته و سعی می‌کنند دقیقا بفهمند که چه چیزی باعث ناراحتی او شده و به او کمک می‌کنند تا راه‌های مثبت را برای آرام کردن احساسات خود بیابد...


🗂 #کتاب هوش عاطفی #نویسنده دانیل گلمن #مترجم حمیدرضا بلوچ #نشر اژدهای طلایی

@systemsthinking
ایران؛ امید؛ بهشت؛ بهارستان
--------------

یک سال پس از انتخابات ۱۳۹۶ است.
بر در و دیوارهای شهرها، خبری از دوباره ایران و دوباره امید نیست!
عجیب هم نیست! چون عده‌ای فکر می‌کنند، پاسخ مطالبه‌گری‌ها این است که: خیالتان راحت باشد.

در شرایطی شبکه‌های مختلف تلویزیونی بر گوشه تصویرشان، نام سال نو را درج کرده‌اند که بسیاری از کسب وکارهای تولیدی در ایران، در سردرگمی سازوکار تامین مواد اولیه خودشان طی ماه‌های آتی هستند. حمایت از کالای ایرانی، بیشتر به افسانه‌ای می‌ماند که بی‌خبر از اطلاعات و نرخ‌های روزانه بازار است. نتیجه این ماجرا در طول زمان، مرگ کیفیت تولیدات و خدمات است.

همچنان چالش فرهنگی و اجتماعی رفتار ایرانیان بحث‌ برانگیز است. در همین چند سال قبل، سخن از اتحاد بود که خودرو نخرید. با اعلام یک طرح جدید تسهیلات خرید خودرو، مردم سرزمینمان رکورد جدیدی در خرید خودرو ثبت کردند. به نظر می‌رسد فروکاستن مساله به این که (چرا گوجه‌فرنگی می‌خرید؟ چرا تخم‌مرغ می‌خرید؟ چرا خودرو می‌خرید؟ چرا دلار می‌خرید؟ نخرید! نخرید!) دردی از دردهای جامعه ایران دوا نخواهد کرد. داشتن بینشی تحلیلی برای درک مساله‌ها، مانند قرص و کپسول نیست. البته افراد و گروه‌های مختلف به طور مستمر در تلاشند که آگاهی مردم را افزایش دهند.

از سوی دیگر چهره‌های محبوبی که با یک ویدئو در نزدیکی انتخابات‌ها، می‌توانند میلیون‌ها نفر را به هیجان آورند، در زمان بروز چالشی اجتماعی مانند اعتراضات دی ماه گذشته یا در زمان چالشی اقتصادی مانند آنچه طی این ایام بر سر نرخ ارز و سکه آمده، سکوت می‌کنند.

۱۹ فروردین ۱۳۹۷ در حالی که در خیابان بهشت شهردار تهران در حال خواندن متن استعفای خود بود، در میدان بهارستان، سخنگوی کمیسیون آموزش مجلس گزارش تفحص از صندوق ذخیره فرهنگیان را می‌خواند. استعفای شهردار رد شد. گزارش تفحص از صندوق ذخیره فرهنگیان به قوه قضاییه ارجاع یافت.
درباره اولی، پوشش خبری گسترده‌ای بود. اما درباره دومی، رسانه ها کمتر به جزییات پرداختند. اولی، گرفتار بازی سیاسی شد و در صدر اخبار. و دومی چون حرف از فساد داشت، کمتر مورد توجه قرار گرفت.

در گزارش تفحص از صندوق ذخیره فرهنگیان، فصلی به بانک سرمایه اختصاص داشت. یک بند از گزارش به نقل از ایسنا:
"تغییرات در مدیران عامل بانک سرمایه از بدو تاسیس تا پایان سال ۹۵ نشان می دهد که انتصاب ۱۳ مدیرعامل با میانگین مدیریت ۱۰ ماه منجر به عدم ثبات مدیریتی و به یکی از عوامل زمینه ساز تخلف و تضعیف جایگاه بانک بدل شده و صدمات جبران ناپذیر را بر پیکره آن وارد کرده است که نتیجه این پیامد مهم در صورت ادامه دار بودن می تواند بانک را به ورطه نابودی کشاند."

این بانک که در گزارش تفحص مجلس، سخن از نابودی آن است، همین روزها در تبلیغات شهری خود، تصویر سفره هفت سین را به نمایش گذاشته و از سین سرمایه سخن گفته است.

در این اوضاع وقتی سخن از سرمایه می‌شود، باید به یاد سرمایه اجتماعی بود. به نظر می رسد وضعیت ما به گونه‌ای است که انباشته سرمایه اجتماعی، به مانند دانه‌های شن یک ساعت شنی هر لحظه در حال کاهش است؛ چه در بعد ساختاری، چه در بعد شناختی و چه در بعد ارتباطی.

نه #بهشت و نه #بهارستان،
حال و هوای شهر و دیار امروز ما نیست.
و دریغا به خاطر حرمت واژه ها؛
حرمت #امید.

باید #فکر کنیم. باید #گفتگو کنیم. درباره اعتماد، درباره تعهد و درباره مسوولیت‌پذیری. این مفاهیم در زندگی روزمره ما ایرانیان باید جانی تازه بگیرند. حرمت واژه‌ها را باید به واژه‌ها برگردانیم.


@systemsthinking
کانال تفکر سیستمی
تحلیلی بر وضعیت فعلی #نرخ_ارز

۱- وضعیت چیست؟
دلار در آستانه ۶ هزار تومان و سکه در آستانه ۲ میلیون تومان قرار داد؛ معاملات زیادی انجام نمی‌شود؛ نرخ مشخصی در بازار وجود ندارد و کسی نمی‌داند یک ساعت بعد یا یک روز و یک هفته بعد چه اتفاقی خواهد افتاد.
دولت به طرز مشهودی در سیاست‌های مهار نرخ ارز شکست خورده. بسته‌های پیشنهادی بانک مرکزی برای مهار ارز تنها به خالی کردن دست دولت و تخریب وضعیت آینده نظام بانکی منجر شده و بگیر و ببندها در بازار ارز، نتیجه معکوس داده. حرف‌های پی‌درپی رییس دولت و رییس بانک مرکزی نقض شده و حنای هیچ‌کدام پیش مردم رنگی ندارد.
در چنین شرایطی افراد زیادی در کشور آسیب خواهند دید و برنامه‌هایشان برای آینده به هم خواهد خورد؛ محاسبات لازم برای سرمایه گذاری بلندمدت قابل انجام نیستند؛ مردم نگران حفظ ارزش پولشان هستند؛ عده‌ای هم از آب گل آلود ماهی‌های خودشان را می‌گیرند و به آلاف و الوف می‌رسند؛ گروهی هم هستند که در این میانه به دنبال اهداف سیاسی خودشان هستند و نهایتا مردم مات و مبهوت نظاره گر اتفاقات بازار هستند و نمی‌دانند چه کاری باید انجام دهند.

۲- چگونه به اینجا رسیدیم؟
در این شرایط قصد ندارم یک تحلیل جامع فنی ارایه دهم.
چند تا عدد را که کنار هم بگذاریم، وضعیت تا حدودی روشن می‌شود.
سال ۱۳۹۲ که بازار شرایط ثبات را می‌گذراند، نقدینگی کشور ۶۴۰ هزار میلیارد تومان و نرخ ارز ۳۰۰۰ تومان بوده است.
سال ۱۳۹۲ نقدینگی کشور قدرت خرید حدود ۲۱۰ میلیارد دلار را داشت.
از سال ۱۳۹۲ تاکنون، #بانک ‌ها که ساختار مالی ویران شده‌ای از دولت دهم به ارث برده بودند، برای جلوگیری از ورشکستگی تلاش کردند با افزایش نرخ سود، سپرده‌های مردم را در بانک‌ها نگهدارند.
نتیجه این است که اصل و فرع این سودهای موهومی در بانک‌ها ماند، اما حالا نقدینگی را به حدود ۱۵۰۰ میلیارد تومان رسانده است.
طی این سال‌ها رشد اقتصادی قابل توجهی در کشور اتفاق نیافتاده است و در بخش واقعی اقتصاد شکوفایی خاصی را شاهد نبوده‌ایم.
طبیعی است که انتظار داشته باشیم قدرت خرید نقدینگی ثابت باقی مانده باشد.
یعنی قدرت خرید نقدینگی باید همان حدود ۲۱۰ میلیارد دلار باشد.
برای رسیدن به نتیجه کافیست این معادله را حل کنید:
نرخ دلار امروز معادل سال ۱۳۹۲ = ۱۵۰۰ هزار (میلیارد تومان) تقسیم بر ۲۱۰ (میلیارد دلار)
همین محاسبه ساده نشان می‌دهد که حرکت بازار، یک حرکت موهومی ناشی از اقدامات خرابکارانه نیست. اقدامات خرابکارانه را نظام بانکی و سیاست‌های دولت و بانک مرکزی طی سال‌های گذشته انجام داده و بازار تنها عملکرد معمول خودش را دنبال می‌کند.

۳- چه کار باید انجام دهیم؟
کوتاه مدت:
در کوتاه مدت شاید تنها کاری که می‌شود کرد این است که بگذاریم بازار کار خودش را بکند.
نقش مردم می‌تواند این باشد که التهاب اضافه به بازار وارد نکنند.
این واقعیت است که این روزها تمام ما فقیرتر شدن را بیشتر حس خواهیم کرد.
با این حال این فقیرتر شدن امروز ایجاد نشده است.
طی سال‌های گذشته و از محل سودهای بانکی که به سپرده‌گذاران بزرگ داده شده، مردم فقیر و طبقه متوسط فقیرتر شده‌اند و این روزها تازه متوجه این آسیب می‌شویم.
#پیشنهاد من به مردم برای کوتاه مدت این است که کاری به بازار ارز و طلا نداشته باشیم و بگذاریم در کنار رانت‌خواران و سودجویان، افرادی که واقعا به ارز نیاز دارند، بتوانند ارز مورد نیازشان را با سختی کمتری تامین کنند.

بلندمدت:
عوامل تخریب کننده اصلی که طی سال‌ها و ماه‌ها به تدریج اقتصاد را تخریب کرده‌ و این شرایط را پیش آورده‌اند، تورم و سود بانکی هستند. نقدینگی بزرگی که به وجود آمده، به هر جایی که بخورد نابود می‌کند. فرقی نمی‌کند به بازار ارز و طلا وارد شود یا به بازار مسکن. جلوی بزرگ‌تر شدن تورم و نقدینگی باید گرفته شود.

#مساله اول: تورم
تورم تنها با انضباط مالی دولت قابل حل است.
#پیشنهاد به رییس دولت:
- سازمان برنامه و بودجه را تقویت کنید و افراد توانمندی را به مدیریت این سازمان بگمارید.
- ساختار پشتیبانی طراحی کنید که اقتدار و استقلال بانک مرکزی حفظ شود.

#مساله دوم: سود بانکی
#پیشنهاد به دولت، مردم، قوه قضاییه و سایر نهادهای کشور این است که: به سود بانکی و به وام بانکی «نه» بگویید.
سود بانکی و وام بانکی، اقتصاد کشور را دارد تباه می‌کند.
زندگی‌تان را طوری اداره کنید که به وام بانکی نیازی نداشته باشید و از گذاشتن پول در حساب‌هایی که به آنها سود تعلق گیرد خودداری کنید.
دینامیک‌هایی که با این تغییرات در اقتصاد کشور به وجود می‌آید، می‌تواند در طی زمان وضعیت را بهبود دهد.

البته بحث خیلی مفصل‌تر از نکاتی است که اینجا ذکر کرده‌ام. با این حال امیدوارم این تحلیل برای شما مفید باشد.
از دوست خوب و دانشمندم حسام سعیدی که روش تحلیل نرخ ارز را از ایشان به عاریت گرفته‌ام، تشکر می‌کنم.

t.me/systemsthinking