Systems Thinking – Telegram
Systems Thinking
5.46K subscribers
753 photos
103 videos
82 files
648 links
Download Telegram
#تفكرسيستمی_درمدرسه


توانایی‌های من (۵)

در سال تحصیلی گذشته الگوی «توانایی‌های من» را در چهار قسمت به دانش‌آموزان ارائه نمودم و امسال بخش پنجم را نیز به آن اضافه کردم. اجازه دهید به طور مختصر آن‌ها را مرور کنیم:

۱- گفتگو در مورد توانایی‌های دانش‌آموزان
۲-تهیه کلیپی از توانایی‌ها و به نمایش گذاشتن آن در کلاس
۳- معرفی توانایی‌ها به ‌عنوان متغیر انباشت و نقش آن در زندگی با محوریت گفتگو
۴- هدف گذاری برای یک، پنج و ده سال آینده و ۵۰ سالگی

#الگوی_تنزل_اهداف به عنوان بخش پنجم در نظر گرفته شد. با استفاده از اهدافی که دانش آموزان بر روی برگۀ‌های خود نوشته بودند شروع کردیم.

بین جایی که ما قرار داریم (وضع موجود) و جایی که دوست داریم باشیم(وضع مطلوب) فاصله‌ای وجود دارد. این اختلاف، فشاری را ایجاد می‌کند که باعث تلاش ما برای رسیدن به اهداف‌مان می‌شود. گرفتن مدرک تحصیلی بالاتر، پیدا کردن شغل جدید، ایجاد تغییر و بهبود رفتار و...

اما راه دیگری نیز برای کاهش این اختلاف وجود دارد و آن هم پایین آوردن وضع مطلوب مورد نظر ما است. این اتفاق معمولا بسیار آهسته و در طول زمان و به دلیل فشار‌های زیاد اتفاق ‌می‌افتد. بعضی بچه‌ها از تجربه‌های خود برای شاگرد اول شدن و قهرمان ورزشی شدن که جزء اهداف‌شان بود و هیچ گاه محقق نشده بود، مثال زدند. من هم مثال فرآیند رشوه گرفتن را برای بچه‌ها زدم.

اما ما برای رسیدن به اهدافمان در جهان تنها نیستیم. ممکن است اهداف ما با اهداف دیگران مغایرت داشته باشد و آن‌ها ما را برای رسیدن به هدف دچار مشکل کنند. خلاصه اینکه، ذی‌نفعان را دریابیم. متاسفانه رشتۀ تجربی و آرزوی والدین برای پزشک شدن فرزندان‌شان، مثال پر طرفداری بود که دانش‌آموزان را از اهداف خود دور می‌کرد.


@systemsthinking
مشاهدات من از وضعیت «تفکر» در نظام آموزش و پرورش ایران

ممکن است این نوشته به خیلی‌ها بر بخورد.
از دوستانی که بابت این نوشته آزرده خاطر می‌شوند عذرخواهی می‌کنم.
با این حال این نوشته حاوی نکاتیست که ممکن است برای مردم مفید باشد.
------

طی سال‌های گذشته در نقاط مختلف کشور به صدها دانش‌آموز، معلم، مدیر مدرسه و کارشناسان و مدیران مناطق آموزش و پرورش درس داده‌ام.

موضوع کارگاه‌ها، سمینارها و دوره‌های آموزشی من «تفکر» سیستمی است و کلاس‌هایم به صورت فعالیت محور و همراه با گفتگو پیش می‌رود. همین مساله باعث می‌شود در تعاملاتی که در کلاس دارم، ذهنیتی در مورد توانمندی‌های فکری شرکت‌کنندگان به دست آورم.

این نتیجه گیری نه علمی و نه قابل استناد است. با این حال تصویر ذهنی من از تجربیاتی که داشته‌ام را نشان می‌دهد:

دانش‌آموزان دبستانی: میانگین توانمندی ذهنی عالی
دانش‌آموزان متوسطه اول: میانگین توانمندی ذهنی خوب
دانش‌آموزان متوسطه دوم: میانگین توانمندی ذهنی تقریبا خوب اما خسته
معلمان: معلمان توانمند زیاد داریم، اما به طور میانگین توانمندی ذهنی معلمان در حد دانش‌آموزان متوسطه دوم یا کمی پایین‌تر است.
مدیران مدارس: صرف‌نظر از بعضی از مدیران توانمند، به طور میانگین توانمندی بسیار کمتری از معلمان دارند
کارشناسان و مدیران مناطق آموزش و پرورش: صرف‌نظر از برخی افراد توانمند، به طور میانگین توانمندی بسیار کمتری از مدیران مدارس دارند.

تحلیل من از این مساله:
- سیستم آموزشی اکثر مدارس ضد تفکر است. دانش‌آموزان به سکوت دعوت می‌شوند نه به تفکر و بیان افکار. از دانش‌آموز خواسته می‌شود همان چیزی که معلم می‌گوید را بپذیرد و همان را در برگه امتحانی بنویسد و نمره بگیرد. دانش‌آموزان هرچه بیشتر در این سیستم جلو می‌روند، توانمندی ذهنی‌شان کاهش می‌یابد.

- موتور درونی معلمان خاموش است. اغلب معلمان انگیزه‌ای برای یادگیری ندارند و احساس نیاز به یادگیری نمی‌کنند. دوره‌های ضمن خدمت معلمان با کیفیت بسیار پایین و معمولا توسط افرادی با توان معلمی بسیار ضعیف برگزار می‌شود.

- انتظار ادارات آموزش و پرورش از مدیران مدارس این است که «فکر نکنند» و کاملا «گوش به فرمان» باشند. برای همین تا آنجا که بتوانند افراد ضعیف، گوش به فرمان، و وابسته‌ای را به عنوان مدیر مدرسه انتخاب می‌کنند.

- بسیاری از نمایندگان مجلس اهمیت زیادی برای تحت سیطره گرفتن آموزش و پرورش (و اثرگذاری بر انتخابات بعدی از آن طریق) قایل هستند. نمایندگان استان برای انتخاب مدیر کل آموزش و پرورش استان به وزیر فشار می‌آورند؛ نمایندگان شهرستان به مدیرکل استان برای انتخاب رییس اداره آموزش و پرورش فشار می‌آورند؛ مدیران مناطق هم به توصیه نمایندگان مجلس افرادی را که معمولا زیر بلیط نمایندگان هستند، به عنوان مدیران مدارس انتخاب می‌کنند. این مدیران هم ترجیح می‌دهند معاونانی ضعیف‌تر از خودشان برای مدارس انتخاب کنند و زنجیره انتخاب مدیران کامل می‌شود.

#پیشنهاد من به وزیر و شورای عالی آموزش و پرورش این است که برای نجات مدارس و ادارات آموزش و پرورش از این وضعیت، انتخاب مدیران مدارس را از عهده آموزش و پرورش خارج کنند و به انجمن اولیا و مربیان بسپارند.

t.me/systemsthinking
پیش ثبت نام دوره‌های آموزشی تفکر سیستمی

افرادی که در پیش ثبت نام شرکت می‌کنند، از ۲۰ درصد تخفیف به هنگام ثبت نام نهایی برخوردار خواهند بود.
https://goo.gl/yqsA2N
رازهای موفقیت دبی (3)
آن کس که نداند و بداند که نداند

📗

(مقدمه و بخش یکم: https://news.1rj.ru/str/systemsthinking/1202)
(بخش دوم: https://news.1rj.ru/str/systemsthinking/1212)

📗

به گمان من یکی از مهم‌ترین عوامل موفقیت دبی، «هنرِ ندانستن» است!

این شیخ‌نشین کوچک می‌داند که امکانات و توانمندی‌هایش چیست. آن نقاط قوت را برجسته و تقویت می‌کند و در موارد بسیاری که ضعف دارد، کار را به بهترین‌ها می‌سپارد.

به عنوان مثال، دبی هرگز ادعا نمی‌کند که می‌خواهد خودروسازی کند. اصلا روی کاری سرمایه‌گذاری نمی‌کند که پتانسیل آن را ندارد. به جایش بستری فراهم می‌کند که تمام خودروسازان دنیا به شکل کاملا رقابتی به عرضه‌ی خودرو بپردازند.

مثالی دیگر بزنم. مدیران دبی با اذعان به این مساله که متروسازی نمی‌دانند، برای انجام پروژه‌ی مترو از بهترین سازندگان دنیا دعوت کردند و در نهایت شرکت ژاپنی میتسوبیشی برنده‌ی این طرح شد و سیستم فوق‌العاده‌ی متروی دبی را راه‌اندازی کرد که در زمان مقرر، یعنی 9/9/2009 ساعت 9 و 9 دقیقه شب افتتاح شد. کسانی که این شبکه‌ی مترو و کیفیت قطارها و ایستگاه‌های آن را دیده‌اند بهتر می‌دانند که از چه چیزی صحبت می‌کنم.

همین مساله برای برج‌سازی و ساختمان‌سازی، تقویت دانشگاه‌ها، استفاده از سیستم‌های آموزشی مدارس مختلف جهان، مدیریت پروژه‌ها، مدیریت شهری، سیاست‌گذاری اقتصادی، بانک‌داری، برند سازی و ... وجود دارد.

مدیران دبی هرکجا که نمی‌دانند، به‌راحتی از بهترین متخصصان دنیا در آن حوزه کمک می‌گیرند و منافعی که عاید آنان می‌شود، به‌مراتب بیشتر از هزینه‌هایی است که صرف می‌کنند.

طبیعی است که حضور دائمی مشاوران گوناگون علمی، اقتصادی، مدیریت و ... در این شهر، باعث رشد مردم و مدیران بومی امارات نیز می‌شود و به‌تدریج مدیریت کلان هر بخشی، به شهروندان و نسل جدید امارات سپرده می‌شود.

در دنیای امروز، این که بخواهیم همه‌کاره باشیم افتخار محسوب نمی‌شود. هر شخص، شرکت، سیستم، شهر یا کشوری باید بداند که باید بر چه مسائلی تمرکز کند و چه مسائلی را با برون‌سپاری (outsourcing) بر عهده‌ی دیگران بگذارد.

(ادامه دارد ...)
#رازهای_موفقیت_دبی #دبی
علی اکبر کاویانی

@systemsthinking
#کتاب_بخوانیم

نحوه رفتار والدین با فرزندان، نتایج عمیق و دیرپایی بر زندگی عاطفی بچه‌ها باقی می‌گذارد و برخورداری والدین از هوش عاطفی برای فرزندان آنها مزایای بیشماری دارد.

بعضی از والدین در برابر ناتوانی فرزند خود، بی تحمل و ناشکیبا هستند و با تنفر و انزجار بر سر فرزندان خود فریاد میزنند، بعضی از آنها حتی بچه‌های خود را احمق خطاب میکنند.

برخی خانواده‌ها اما، در برابر اشتباهات فرزند خود #صبور هستند و به جای تحمیل روش خود، به فرزندانشان کمک میکنند تا با روش خود جلو برود.

♦️ چهار نوع از رایج ترین روشهای عاطفی والدین در این مواقع عبارت است از:


1⃣ نادیده گرفتن احساسات فرزند: این والدین ناراحتی عاطفی فرزند خود را پیش پاافتاده تلقی میکنند، یا آن را مایه دردسر میدانند و معتقدند باید منتظر ماند تا خود به خود فروکش کند. آنها از این لحظات عاطفی به عنوان فرصتی برای نزدیکی بیشتر به فرزند خود یا #آموختن درسهایی در زمینه قابلیت‌های عاطفی استفاده نمیکنند.

2⃣ روش عدم مداخله: این والدین به احساسات فرزند خود توجه می‌کنند، اما با این همه معتقدند که رو در رویی بچه با طغیان عواطف و هیجانات مفید است. آنها هم مثل گروه قبل به ندرت سعی می‌کنند به فرزند خود پاسخ عاطفی دیگری را یاد دهند. همواره تلاش میکنند که همه ناراحتی‌های فرزند را تسکین دهند و برای اینکه غم و اندوه و با خشم او را متوقف کنند به او #رشوه میدهند یا با او قول و قرارهای مختلفی می‌گذارند.

3⃣ روش تحقیرآمیز، بی احترامی به احساسات فرزند: این والدین، هم در انتقادهای خود و هم در تنبیه فرزندان، سنگدل و بی‌رحم هستند. برای نمونه ممکن است ابراز هر نوع خشم را از طرف فرزند خود قدغن اعلام کنند و با مشاهده کوچکترین نشانه زودرنجی در فرزندان، آنها را تنبیه کنند. چنین والدینی سعی دارند ماجرا را از دید خود تعریف کنند و با عصبانیت بر سر فرزند خود فریاد می‌کشند که روی حرف من حرف نزن.

4⃣ سرانجام والدینی هستند که به محض بروز ناراحتی فرزند، فرصت را غنیمت می‌شمارند و به صورت یک مربی عاطفی ظاهر می‌شوند. احساسات فرزند خود را جدی گرفته و سعی می‌کنند دقیقا بفهمند که چه چیزی باعث ناراحتی او شده و به او کمک می‌کنند تا راه‌های مثبت را برای آرام کردن احساسات خود بیابد...


🗂 #کتاب هوش عاطفی #نویسنده دانیل گلمن #مترجم حمیدرضا بلوچ #نشر اژدهای طلایی

@systemsthinking
ایران؛ امید؛ بهشت؛ بهارستان
--------------

یک سال پس از انتخابات ۱۳۹۶ است.
بر در و دیوارهای شهرها، خبری از دوباره ایران و دوباره امید نیست!
عجیب هم نیست! چون عده‌ای فکر می‌کنند، پاسخ مطالبه‌گری‌ها این است که: خیالتان راحت باشد.

در شرایطی شبکه‌های مختلف تلویزیونی بر گوشه تصویرشان، نام سال نو را درج کرده‌اند که بسیاری از کسب وکارهای تولیدی در ایران، در سردرگمی سازوکار تامین مواد اولیه خودشان طی ماه‌های آتی هستند. حمایت از کالای ایرانی، بیشتر به افسانه‌ای می‌ماند که بی‌خبر از اطلاعات و نرخ‌های روزانه بازار است. نتیجه این ماجرا در طول زمان، مرگ کیفیت تولیدات و خدمات است.

همچنان چالش فرهنگی و اجتماعی رفتار ایرانیان بحث‌ برانگیز است. در همین چند سال قبل، سخن از اتحاد بود که خودرو نخرید. با اعلام یک طرح جدید تسهیلات خرید خودرو، مردم سرزمینمان رکورد جدیدی در خرید خودرو ثبت کردند. به نظر می‌رسد فروکاستن مساله به این که (چرا گوجه‌فرنگی می‌خرید؟ چرا تخم‌مرغ می‌خرید؟ چرا خودرو می‌خرید؟ چرا دلار می‌خرید؟ نخرید! نخرید!) دردی از دردهای جامعه ایران دوا نخواهد کرد. داشتن بینشی تحلیلی برای درک مساله‌ها، مانند قرص و کپسول نیست. البته افراد و گروه‌های مختلف به طور مستمر در تلاشند که آگاهی مردم را افزایش دهند.

از سوی دیگر چهره‌های محبوبی که با یک ویدئو در نزدیکی انتخابات‌ها، می‌توانند میلیون‌ها نفر را به هیجان آورند، در زمان بروز چالشی اجتماعی مانند اعتراضات دی ماه گذشته یا در زمان چالشی اقتصادی مانند آنچه طی این ایام بر سر نرخ ارز و سکه آمده، سکوت می‌کنند.

۱۹ فروردین ۱۳۹۷ در حالی که در خیابان بهشت شهردار تهران در حال خواندن متن استعفای خود بود، در میدان بهارستان، سخنگوی کمیسیون آموزش مجلس گزارش تفحص از صندوق ذخیره فرهنگیان را می‌خواند. استعفای شهردار رد شد. گزارش تفحص از صندوق ذخیره فرهنگیان به قوه قضاییه ارجاع یافت.
درباره اولی، پوشش خبری گسترده‌ای بود. اما درباره دومی، رسانه ها کمتر به جزییات پرداختند. اولی، گرفتار بازی سیاسی شد و در صدر اخبار. و دومی چون حرف از فساد داشت، کمتر مورد توجه قرار گرفت.

در گزارش تفحص از صندوق ذخیره فرهنگیان، فصلی به بانک سرمایه اختصاص داشت. یک بند از گزارش به نقل از ایسنا:
"تغییرات در مدیران عامل بانک سرمایه از بدو تاسیس تا پایان سال ۹۵ نشان می دهد که انتصاب ۱۳ مدیرعامل با میانگین مدیریت ۱۰ ماه منجر به عدم ثبات مدیریتی و به یکی از عوامل زمینه ساز تخلف و تضعیف جایگاه بانک بدل شده و صدمات جبران ناپذیر را بر پیکره آن وارد کرده است که نتیجه این پیامد مهم در صورت ادامه دار بودن می تواند بانک را به ورطه نابودی کشاند."

این بانک که در گزارش تفحص مجلس، سخن از نابودی آن است، همین روزها در تبلیغات شهری خود، تصویر سفره هفت سین را به نمایش گذاشته و از سین سرمایه سخن گفته است.

در این اوضاع وقتی سخن از سرمایه می‌شود، باید به یاد سرمایه اجتماعی بود. به نظر می رسد وضعیت ما به گونه‌ای است که انباشته سرمایه اجتماعی، به مانند دانه‌های شن یک ساعت شنی هر لحظه در حال کاهش است؛ چه در بعد ساختاری، چه در بعد شناختی و چه در بعد ارتباطی.

نه #بهشت و نه #بهارستان،
حال و هوای شهر و دیار امروز ما نیست.
و دریغا به خاطر حرمت واژه ها؛
حرمت #امید.

باید #فکر کنیم. باید #گفتگو کنیم. درباره اعتماد، درباره تعهد و درباره مسوولیت‌پذیری. این مفاهیم در زندگی روزمره ما ایرانیان باید جانی تازه بگیرند. حرمت واژه‌ها را باید به واژه‌ها برگردانیم.


@systemsthinking
کانال تفکر سیستمی
تحلیلی بر وضعیت فعلی #نرخ_ارز

۱- وضعیت چیست؟
دلار در آستانه ۶ هزار تومان و سکه در آستانه ۲ میلیون تومان قرار داد؛ معاملات زیادی انجام نمی‌شود؛ نرخ مشخصی در بازار وجود ندارد و کسی نمی‌داند یک ساعت بعد یا یک روز و یک هفته بعد چه اتفاقی خواهد افتاد.
دولت به طرز مشهودی در سیاست‌های مهار نرخ ارز شکست خورده. بسته‌های پیشنهادی بانک مرکزی برای مهار ارز تنها به خالی کردن دست دولت و تخریب وضعیت آینده نظام بانکی منجر شده و بگیر و ببندها در بازار ارز، نتیجه معکوس داده. حرف‌های پی‌درپی رییس دولت و رییس بانک مرکزی نقض شده و حنای هیچ‌کدام پیش مردم رنگی ندارد.
در چنین شرایطی افراد زیادی در کشور آسیب خواهند دید و برنامه‌هایشان برای آینده به هم خواهد خورد؛ محاسبات لازم برای سرمایه گذاری بلندمدت قابل انجام نیستند؛ مردم نگران حفظ ارزش پولشان هستند؛ عده‌ای هم از آب گل آلود ماهی‌های خودشان را می‌گیرند و به آلاف و الوف می‌رسند؛ گروهی هم هستند که در این میانه به دنبال اهداف سیاسی خودشان هستند و نهایتا مردم مات و مبهوت نظاره گر اتفاقات بازار هستند و نمی‌دانند چه کاری باید انجام دهند.

۲- چگونه به اینجا رسیدیم؟
در این شرایط قصد ندارم یک تحلیل جامع فنی ارایه دهم.
چند تا عدد را که کنار هم بگذاریم، وضعیت تا حدودی روشن می‌شود.
سال ۱۳۹۲ که بازار شرایط ثبات را می‌گذراند، نقدینگی کشور ۶۴۰ هزار میلیارد تومان و نرخ ارز ۳۰۰۰ تومان بوده است.
سال ۱۳۹۲ نقدینگی کشور قدرت خرید حدود ۲۱۰ میلیارد دلار را داشت.
از سال ۱۳۹۲ تاکنون، #بانک ‌ها که ساختار مالی ویران شده‌ای از دولت دهم به ارث برده بودند، برای جلوگیری از ورشکستگی تلاش کردند با افزایش نرخ سود، سپرده‌های مردم را در بانک‌ها نگهدارند.
نتیجه این است که اصل و فرع این سودهای موهومی در بانک‌ها ماند، اما حالا نقدینگی را به حدود ۱۵۰۰ میلیارد تومان رسانده است.
طی این سال‌ها رشد اقتصادی قابل توجهی در کشور اتفاق نیافتاده است و در بخش واقعی اقتصاد شکوفایی خاصی را شاهد نبوده‌ایم.
طبیعی است که انتظار داشته باشیم قدرت خرید نقدینگی ثابت باقی مانده باشد.
یعنی قدرت خرید نقدینگی باید همان حدود ۲۱۰ میلیارد دلار باشد.
برای رسیدن به نتیجه کافیست این معادله را حل کنید:
نرخ دلار امروز معادل سال ۱۳۹۲ = ۱۵۰۰ هزار (میلیارد تومان) تقسیم بر ۲۱۰ (میلیارد دلار)
همین محاسبه ساده نشان می‌دهد که حرکت بازار، یک حرکت موهومی ناشی از اقدامات خرابکارانه نیست. اقدامات خرابکارانه را نظام بانکی و سیاست‌های دولت و بانک مرکزی طی سال‌های گذشته انجام داده و بازار تنها عملکرد معمول خودش را دنبال می‌کند.

۳- چه کار باید انجام دهیم؟
کوتاه مدت:
در کوتاه مدت شاید تنها کاری که می‌شود کرد این است که بگذاریم بازار کار خودش را بکند.
نقش مردم می‌تواند این باشد که التهاب اضافه به بازار وارد نکنند.
این واقعیت است که این روزها تمام ما فقیرتر شدن را بیشتر حس خواهیم کرد.
با این حال این فقیرتر شدن امروز ایجاد نشده است.
طی سال‌های گذشته و از محل سودهای بانکی که به سپرده‌گذاران بزرگ داده شده، مردم فقیر و طبقه متوسط فقیرتر شده‌اند و این روزها تازه متوجه این آسیب می‌شویم.
#پیشنهاد من به مردم برای کوتاه مدت این است که کاری به بازار ارز و طلا نداشته باشیم و بگذاریم در کنار رانت‌خواران و سودجویان، افرادی که واقعا به ارز نیاز دارند، بتوانند ارز مورد نیازشان را با سختی کمتری تامین کنند.

بلندمدت:
عوامل تخریب کننده اصلی که طی سال‌ها و ماه‌ها به تدریج اقتصاد را تخریب کرده‌ و این شرایط را پیش آورده‌اند، تورم و سود بانکی هستند. نقدینگی بزرگی که به وجود آمده، به هر جایی که بخورد نابود می‌کند. فرقی نمی‌کند به بازار ارز و طلا وارد شود یا به بازار مسکن. جلوی بزرگ‌تر شدن تورم و نقدینگی باید گرفته شود.

#مساله اول: تورم
تورم تنها با انضباط مالی دولت قابل حل است.
#پیشنهاد به رییس دولت:
- سازمان برنامه و بودجه را تقویت کنید و افراد توانمندی را به مدیریت این سازمان بگمارید.
- ساختار پشتیبانی طراحی کنید که اقتدار و استقلال بانک مرکزی حفظ شود.

#مساله دوم: سود بانکی
#پیشنهاد به دولت، مردم، قوه قضاییه و سایر نهادهای کشور این است که: به سود بانکی و به وام بانکی «نه» بگویید.
سود بانکی و وام بانکی، اقتصاد کشور را دارد تباه می‌کند.
زندگی‌تان را طوری اداره کنید که به وام بانکی نیازی نداشته باشید و از گذاشتن پول در حساب‌هایی که به آنها سود تعلق گیرد خودداری کنید.
دینامیک‌هایی که با این تغییرات در اقتصاد کشور به وجود می‌آید، می‌تواند در طی زمان وضعیت را بهبود دهد.

البته بحث خیلی مفصل‌تر از نکاتی است که اینجا ذکر کرده‌ام. با این حال امیدوارم این تحلیل برای شما مفید باشد.
از دوست خوب و دانشمندم حسام سعیدی که روش تحلیل نرخ ارز را از ایشان به عاریت گرفته‌ام، تشکر می‌کنم.

t.me/systemsthinking
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حال و هوای این روزهای اقتصاد دانان، مانند شاگردان این کلاس است.
#نرخ_ارز
@systemsthinking
#تفكرسيستمی_درمدرسه


از سال‌های اولی که وارد مدرسه شدم نصیحت آزاردهند‌ه‌ای مدام در گوشم تکرار می‌شد که: "خودت را خسته نکن، هیچ‌کس یک دستت درد نکنه هم به تو نخواهد گفت" بعد از حدود ده سال هنوز هم این فضا بر مدارس حاکم است.

در طول این مدت سوالی برایم پیش آمده بود که چرا تعدادی از همکارانم احساس ارزشمندی در محیط کار خود نمی‌کنند؟

«احساس ارزشمندی طرز نگاه و باوریست که ما نسبت به خود داریم و میزان ارزشی است که برای خود قائل هستیم. انسان زمانی احساس ارزشمند بودن واقعی را تجربه می‌کند که خودش را همانطور که هست بپذیرد.»

سوالی که پیش می‌آید این است که افراد دارای احساس ارزشمندی چه ویژگی‌هایی دارند؟

«براساس مطالعات، مهمترین ویژگی این افراد این است که خود را مسئول کارهایشان می‌دانند و تنها روی خود حساب باز می‌کنند و خود را قربانی شرایط بیرونی نمی‌دانند.» آنها عاملیت را برای خود قائلند و به عبارتی #تفکر_درونزا دارند.

«به‌قول مولانا:
ساعتی میزان آنی ساعتی موزون این
بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش»

اما چه عواملی در بالا بردن احساس ارزشمندی معلمان نقش دارد؟

«۱-اینکه یک معلم چه #خودپنداره‌ای (Self-Concept) از خود دارد بسیار مهم است و باید از خود بپرسد: من کیستم و چه کاری دارم انجام می‌دهم؟ با یافتن پاسخ این سوالات رسالت خود را می‌شناسد و به راحتی گم نمی‌شود. معلمی که نداند کارش چه کمکی به دیگران می‌کند چطور می‌تواند احساس ارزشمندی بکند.

۲- #خودکارآمدی نکته مهم دوم است. اینکه معلم چقدر به توانایی‌های خود باور دارد و خود را اثر بخش ‌می داند، احساس ارزشمندی و رضایت او را افزایش ‌می‌دهد.

۳- حمایت‌های بیرونی نیز بسیار اهمیت دارد. از آنجایی که آموزش یک مسئله چند بعدی است، ساز و کار حمایتی که معلم را پشتیبانی و حمایت‌های گوناگون فکری، مهارتی و روانی می‌کند بسیار حائر اهمیت است.

۴- اینکه معلم چقدر در تصمیمات مشارکت داده ‌می‌شود و دیده یا شنیده می‌شود نیز احساس تعلق خاطر او را به کار افزایش می‌دهد و در نتیجه فرد احتمالا احساس ارزشمندی بیشتری می‌کند.»

منبع: بخشی از گفتگوی دکتر علی صاحبی با مجله رشد معلم، شمارۀ ۶، سال ۱۳۹۶، نویسندۀ کتاب «احساس ارزشمندی و راه‌های تقویت آن» ،انتشارات سایه سخن

@systemsthinking
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نرخ_ارز

معاون اول رییس جمهور:
هر قیمتی بالاتر از ۴۲۰۰ تومان برای دلار در بازار، مشمول قاچاق است و به شدت با آن برخورد می شود

این #ساختار است که رفتار را می‌سازد نه نظر شخصی افراد

@systemsthinking
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#رسانه
گفتگوی صمیمی خانواده اسماعیل‌زاده در مورد #مهاجرت_به_روستا در برنامه «زنده باد زندگی»
چهارشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۷
@ahakelan
#کتاب_بخوانیم

دلبستگی، پیوند عاطفی عمیق و پایداری است که فرد را به فردی دیگر مرتبط می‌کند. پایه‌های #دلبستگی در ابتدای زندگی و در رابطه نوزاد با مادر شکل میگیرد و بنای ارتباط‌های نزدیک فرد در تماس زندگی بر همین پایه‌ها استوار می‌شود. دلبستگی مشابه عینکی است که از هنگام کودکی بر چشمان فرد زده می‌شود و اگر تیره و تار باشد به تمامی ارتباطات فرد رنگی کدر میدهد.

♦️ اولین بار #جان_بالبی، روانپزشک انگلیسی، با کار بر روی کودکانی که از مشکلات عاطفی رنج می‌بردند به اهمیت پیوند عاطفی کودک_مادر در رشد عاطفی، اجتماعی و شناختی کودک پی برد. #مری_آینسورث، همکار بالبی با بررسی رفتار انواع کودکان نوپا در هنگام جدایی از مادر و بازگشت او به بررسی انواع دلبستگی پرداخت.

♦️ آینسورث و همکارانش مشاهده کردند که اکثر کودکان (حدود 60%) زمانی که مادر اتاق را ترک می‌کرد ناراحت می‌شدند ولی زمانی که وی برمی‌گشت فعالانه به استقبال او می‌رفتند و خیلی سریع آرامش پیدا می‌کردند. وی این دسته از کودکان را دارای #دلبستگی_ایمن نامید.

♦️ دومین دسته از کودکان (حدود 20%) هیچ‌گونه واکنشی حاکی از ناراحتی و یا درماندگی در برابر رفتن مادر از اتاق نشان ندادند. در هنگام بازگشت مادر نیز، برخلاف سایر کودکان نه تنها علاقه‌ای به نزدیکی او نشان ندادند، بلکه فعالانه از ارتباط با او اجتناب کرده و حتی گاهی اوقات سعی می‌کردند خود را غرق در اسباب‌بازی‌ها و یا چیزهای دیگر نشان دهند تا مجبور نباشند با مادر روبرو شوند. آینسورث این دسته از کودکان را دارای #دلبستگی_ناایمن_اجتنابی خواند. تحقیقات غالبا حاکی از این است که این کودکان از والدینی طرد کننده و یا پرخاشگر برخوردارند، والدینی که به دلیل مشکلات درونی خود از لحاظ عاطفی پذیرای کودک نیستند و رفتارهای آن‌ها تا به حدی کودک را آزار می‌دهد که ترجیح می‌دهند تا حد امکان از آنها دوری گزیند.

♦️ دستۀ سوم کودکان (کمی بیش از 20%) هنگامی که مادر اتاق را ترک می‌کرد به شدت درمانده و مضطرب و بی‌قرار می‌شدند و حتی پس از بازگشت مادر نیز به راحتی آرام نمی‌شدند بلکه رفتارهای متناقضی از خود نشان می‌دادند. آینسورث با بهره‌گیری از نظر بالبی به این نتیجه رسید که احتمالا غیبت‌های مکرر مادر و یا نوسان در پاسخ‌گویی مناسب به نیازهای کودک ریشه این ناایمنی روانی و رفتارهای پرتعارض است. این گروه به علت اضطراب شدیدشان در حین غیبت مادر و رفتارهای متضاد در هنگام بازگشت او غالبا #ناایمن_اضطرابی_دوسوگرا نامیده میشوند.
اما دکتر #استن_تاتکین ، زوج درمانگر و استاد بالینی دانشگاه کالیفرنیا، ترجیح میدهد به علت رفتارهای خشمگین و مقاومتشان در برابر تلاشهایی که برای آرام کردنشان صورت میگیرد آنها را #مقاوم‌خشمگین بنامد. این دسته از کودکان برعکس افراد اجتنابی، ناایمنی خود را با چسبیدن‌های بیش از حد به مادر و اضطراب بالا در هنگام غیبت او نشان می‌دهند. این کودکان حتی در هنگام حضور مادر نیز به شدت نگران این هستند که تنها گذاشته شوند، و برای همین مدام مادر را چک می‌کنند، به او آویزان می‌شوند، و نمی‌توانند به راحتی به بازی و جستجو در محیط بپردازند.

👌 دلبستگی خصیصه نسبتا پایداری است که اگرچه در سالهای کودکی شکل میگیرد، اما در تمامی طول عمر بر ارتباطات فرد تاثیر میگذارد، و همچون بستر رود، جریان ارتباط را هدایت می‌کند. آقای تاتکین سعی دارد در #مقاله اعتیاد به تنهایی و حساسیت به امید، ریشه‌های مشکلات افراد در روابط صمیمی و عاشقانه را با توجه به آسیبهای دلبستگی واکاوی کند.


🗂 #ماهنامه جان و تن #مقاله اعتیاد به تنهایی و حساسیت به امید، دلبستگی های ناایمن و روابط عاشقانه مختل #نویسنده استن تاتکین #مترجم فاطمه حمزوی

@systemsthinking
#قصه_کمتر_از_نه_سال
کانال تفکر و یادگیری
@THINKINGandLEARNING
فرزندانمان را در کدام مدرسه ثبت نام کنیم؟
#تفکرسیستمی_در_مدرسه

این روزها بعضی از خانواده‌ها مشغول انتخاب مدرسه برای فرزندانشان هستند. بعضی از خانواده‌ها هم چند ماهی هست که وارد فرآیند گزینش بعضی از مدارس خاص شده‌اند.

چند وقت پیش یکی از دوستان در مورد ثبت نام فرزندش در یکی از مدارس خاص مشورت می‌کرد:
«مدرسه ای که برای فرزندم در نظر گرفته‌ایم، شهریه‌اش سالانه ۱۱ میلیون تومان است. همسرم الان دو جا کار می‌کند تا بتوانیم کرایه خانه و هزینه‌های جاری زندگی را بپردازیم. برای پرداخت شهریه مدرسه، من هم باید شغل دومی پیدا کنم. اما به من گفته‌اند برای اینکه فرزندم آینده مناسبی داشته باشد باید این شهریه را بپردازم».

نکاتی که به این دوستمان گفتم با شما هم به اشتراک می‌گذارم. شاید برای بعضی از دوستان مفید باشد.
- فرزندتان به پدر و مادر بیشتر از یک مدرسه خاص احتیاج دارد. به جای اینکه به دنبال پیدا کردن یک کار دیگر باشید تا فرزندتان را به یک مدرسه خاص بسپارید، از کارها و هزینه‌هایتان کم کنید تا بتوانید وقت بیشتری برای فرزندتان بگذارید. این مسیر حتما آینده بهتری برای فرزندتان رقم خواهد زد.
- من سال‌ها در مدارس (به اصطلاح) خاص به دانش‌آموزان و معلمان درس داده‌ام. اکثر این مدارس همان مدل ذهنی غلطی که در مدارس معمولی هست را با شدت و قدرت بیشتری عمل می‌کنند. نتیجه این است که آسیب بیشتری به بچه‌ها می‌زنند. ایجاد رقابت تا حد وسواس و اضطراب، تنفر از معلم و درس و مدرسه، «فشار بیش از حد درسی» و درنتیجه «یک بعدی بار آوردن» دانش‌آموزان، و «اعمال کنترل‌های شدید بیرونی» بخشی از آسیب‌های چنین مدارسی برای بچه‌ها هستند.
- اغلب مدارس خاص، توهم «خاص» بودن و «نخبه» بودن را در بچه‌ها به وجود می‌آورند. این مساله باعث می‌شود که بچه‌ها خود را تافته جدابافته بدانند و دیگران را در شان خودشان ندانند یا انتظار داشته باشند دیگران در خدمتشان باشند.
- این مدارس معمولا به دنبال همگن سازی دانش‌آموزان هستند. درنتیجه معمولا افرادی از یک طبقه اجتماعی و یک سطح هوشی در این مدارس دور هم جمع می‌شوند. این مساله باعث می‌شود دانش‌آموزان شناخت کمی از سایر اقشار جامعه داشته باشند و در آینده نتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند و نتوانند جامعه را بفهمند.

#پیشنهاد من برای انتخاب مدرسه این است که:
۱- اگر مدرسه‌ای مصاحبه و گزینش پدر و مادر را شرط ثبت نام فرزندتان قرار داده است، ابدا در آن مدرسه ثبت نام نکنید.
۲- اگر مدرسه‌ای به شما قول داد که فرزندتان با قبولی در آن مدرسه در آزمون تیزهوشان قبول خواهد شد یا رتبه خوبی در کنکور خواهد داشت یا نمرات ریاضی عالی خواهد گرفت، از زحماتشان تشکر کنید و به دنبال جای بهتری برای ثبت نام فرزندتان باشید. جایی که به فرزندتان مانند یک انسان نگاه کنند و راه و رسم زندگی یاد بدهند.
۳- اگر مدرسه‌ای از شما وجوهی برای فعالیت‌های فوق برنامه با موضوعات درسی طلب کرد، ابدا نپذیرید و فرزندتان را با درس بیشتر خسته و دلزده نکنید.
۴- در صورت امکان، فرزندانتان را در نزدیک‌ترین مدرسه دولتی به محل زندگی‌تان ثبت نام کنید.

برای تمام فرزندان کشورمان آرزوی تجربه یادگیری خوبی دارم...

پی نوشت: اگر کسی را می‌شناسید که در حال تصمیم‌گیری برای ثبت نام فرزندش در مدرسه است، پیشنهاد می‌کنم این پیام را برایش ارسال کنید.

t.me/systemsthinking
#تفکرسیستمی_در_مدرسه


به نظر شما چه تعداد کودک بازمانده از تحصیل در کشور داریم؟

برای یافتن پاسخ این قبیل سوالات نیازمند #اطلاعات کافی هستیم. اطلاعات درست و مناسب امکان تغییر #مدل_ذهنی ما و تعریف دقیق مسئله را می‌دهد. اما این اطلاعات در ساختار دولتی به سادگی یافت نمی‌شود.

در چند سال گذشته، معاونت رفاه اجتماعی وزارت کار با همکاری وزارت آموزش‌و پرورش و با استفاده از پایگاه داده رفاه ایرانیان کار بزرگی را انجام دادند و به گمانه زنی‌ها‌ی ۵۰۰ ‌هزار تا ۳ میلیون کودک بازمانده از تحصیل پایان دادند و تعداد آن‌ها را در مقطع ابتدایی ۱۳۴ هزار نفر اعلام کردند.

با شناسایی و تماس تلفنی با والدین دانش‌آموزان غایب از مدرسه، علت یا علل عدم ثبت‌نام کودک خود در مدرسه را جویا شده‌اند. نتیجه بررسی‌ها نشان می‌دهد که فقر خانواده و معلولیت کودک، از مهم‌ترین علل ثبت‌نام نکردن کودکان در مدرسه بوده‌است. «سایر» عوامل چون کوچ‌نشینی، داشتن بیماری خاص، حضور در مدارس دینی، خودداری مدیر مدرسه از ثبت‌نام کودک، تحصیل کودک در منزل و دو زبانه بودن از دیگر عوامل حضور نداشتن کودکان در مدرسه هستند.

این اطلاعات به ما نشان‌می‌دهد که برخلاف تصور رایج میان عموم مردم و تصمیم‌گیرندگان، الزاما «نبود مدرسه» نیست که به حضور نیافتن کودک در مدرسه می‌انجامد چرا که تنها ۷٪ از کودکان به‌علت دوری از مدرسه در کلاس درس حاضر نمی‌شوند.

این شناسایی مسئله ما را به سمت راهکارهای دیگری چون:

- مناسب‌سازی مدارس برای کودکان معلول

- گره زدن پرداخت یارانه‌ گروه‌های فقیر به حضور دانش‌آموزان در مدرسه (تجربۀ مکزیک) و ...

هدایت ‌می‌کند. جالب است بدانید که حداقل تا سال ۱۳۹۳، بیش از ۸۰٪ از مدارس کشور برای استفاده معلولین مناسب‌ نیستند!

منبع: http://goo.gl/bRdUU4

http://t.me/systemsthinking
علل بازماندگی از تحصیل در مقطع ابتدایی
دوره آموزشی تفکر سیستمی در سازمان

چهارشنبه و پنجشنبه ۱۹ و ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۷
دانشگاه صنعتی شریف
(برای شرکت کنندگان در پیش ثبت نام، کد تخفیف ایمیل شده است)

ثبت نام:
evand.com/org
🔴 کاوه مدنی: عاشقانه در کنار مردم ایران می ایستم.

📝 متن استعفای #کاوه_مدنی، معاون سابق سازمان حفاظت محیط زیست
https://bit.ly/2qHbyvy

روزگارا قصد ايمانم مكن 
زآنچه مي‌گويم پشيمانم مكن 
كبرياي خوبی از خوبان مگير 
فضلِ محبوبی ز محبوبان مگير 
گم مكن از راه پيشاهنگ را 
دور دار از نامِ مردان ننگ را 
گر بدی گيرد جهان را سربسر 
از دلم #اميد خوبي را مبر 
چون ترازويم به سنجش آوری
سنگ سودم را منه در داوری 
چون‌كه هنگام نثار آيد مرا 
حبّ ذاتم را مكن فرمانروا 
گر دروغي بر من آرد كاستی 
كج مكن راه مرا از راستی
پاي اگر فرسودم و جان كاستم 
آنچنان رفتم كه خود می‌خواستم

جناب آقای دکتر کلانتری
معاون محترم رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست

با سلام و احترام

حدود شش ماه است که به دعوت جنابعالی، بعد از ١۴ سال دوری، جهت خدمت به ایران عزیز و مردم شریفش، به میهن بازگشته و به عنوان معاون آموزش و پژوهش و سرپرست مرکز امور بین الملل و کنوانسیونهای سازمان انجام وظیفه کرده ام تا شاید بتوانم در دوا کردن دردی از دردهای متعدد محیط زیست رنجور ایران نقشی کوچک ایفا کنم.

اما همانطور که مستحضرید، از زمان عزم بازگشت به وطن، حواشی مختلفی برای بنده از جانب برخی دوستداران و دلواپسان نظام ایجاد شد تا جایی که در بدو ورود به ایران، در غیاب هر گونه مجوز قضایی، همه سخت افزارهای شخصی و حساب های کاربری من مورد دستبرد قرار گرفت و "#حقوق_شهروندی" و #حریم_خصوصی بنده در همان ابتدای کار نقض شد.

با وجود گذشت چندین ماه از فعالیت در این مقام و افزایش آشنایی نامبردگان با آرمان ها، تفکرات، رویکرد و عملکرد اینجانب و مرور همه اسناد در دسترس که شامل کوچکترین جزئیات زندگی شخصی و حرفه ای من در سالهای زندگی در خارج از کشور بود، این حواشی نه تنها کمرنگ نشده، که شدت هم گرفته و دامنه رو به گسترش آنها، عزیزانم را تحت الشعاع قرار داده است.

با عنایت به این روند و این مهم که از نظر برخی دلواپسان، بنده در رسته "#غیر_خودی" ها قرار دارم، ادامه فعالیت در این جایگاه را به صلاح نمی دانم و معتقدم که اینگونه تنگ نظری ها به دور از شأن کارکنان محترم سازمان حفاظت محیط زیست، فعالان عزیز این حوزه و اینجانب به عنوان متخصصی با افتخارات و جایگاهی بین المللی است. به علاوه، بر این باورم که ادامه این گونه رفتارها نتایجی دلسرد کننده در سطح ملی و بین المللی به ارمغان می آورد که دود آن در چشم محیط زیست ایران خواهد رفت.

بنابراین بدینوسیله، ضمن سپاس و قدردانی از پشتیبانی و حمایت ها و تلاش های بی دریغ جنابعالی و دیگر دلسوزان برای هموارسازی مسیر بازگشت متخصصان و جوانان به وطن، استعفای خود را با دلی شکسته اما امیدوار اعلام می کنم و قسم یاد می کنم که همچون گذشته، عاشقانه در کنار مردم سرافراز #ایران بایستم و در راستای حل مشکلات جدی آب و محیط زیست سرزمین مادری و اعتلای کشور عزیزتر از جانم گام بردارم.

مفتخر و خوشنودم که در این مدت کوتاه توانستیم با وجود محدودیت منابع مالی و انسانی، با ایجاد حس #همدلی و تکیه بر حرکت گروهی، هدفمند و برنامه محور، عملکردی قابل قبول از خود بر جا بگذاریم و فعالیت هایی اثر گذار در حوزه های مختلف محیط زیست در سطح ملی و بین المللی را کلید بزنیم. ما ثابت کردیم که با همه موانع موجود در کشور، هنوز هم #خواستن_توانستن_است اگر بتوانیم بذر #امید بکاریم، از خودمان شروع کنیم و "منافع ملی را بر مصالح فردی، گروهی، جناحی و سیاسی ترجیح دهیم".

بار دیگر از جنابعالی بابت فراهم کردن فرصت خدمت و حسن اعتماد به یک نیروی #جوان متخصص ساکن خارج از کشور و فاقد عقبه و ارتباط #سیاسی، صمیمانه تشکر می کنم و از زحمات همه همکاران و سروران عزیزی که در این مدت همراه و همیار من بودند و در #موفقیت_گروهی معاونت آموزش و پژوهش سازمان نقش داشتند، تشکر و قدردانی می کنم.

موفقیت جنابعالی و همکاران عزیزم در سراسر کشور و همچنین کنشگران و دوست داران مهربان و دلسوز محیط زیست را در حل مشکلات عدیده محیط زیست ایران زمین، جلوگیری از تخریب بیشتر سرزمین و احقاق حقوق محیط زیستی نسل های اینده ایرانیان آرزومندم.

کاوه مدنی
٢۶ فروردین ١٣٩٧
💔 @KavehMadani
#کتاب_بخوانیم

در حالیکه به نظر می‌رسد #گوش_دادن به دیگران بسیار ساده است، اما اگر شنونده نتواند فن گوش دادن را به درستی بکار بندد، ارتباط دچار مشکل می‌شود.

🔹 گوش دادن چیست؟ منظور از گوش دادن فقط شنیدن کلامی که طرف مقابل به زبان می‌آورد نیست، حتی تنها فهمیدن کلام او نیز نیست.
بلکه شامل مواردی از این قبیل نیز می‌شود: اینکه گوینده چه دیدگاهی نسبت به مسئله مطرح شده دارد، چه مسایلی او را نگران می‌کند، احساساتش چگونه است و چه انتظاری از ما دارد. با توجه به این موارد است که یک شنونده موفق بخوبی می‌تواند هماهنگی لازم بین ارتباط کلامی و غیرکلامی برقرار نماید، او قادر است به کلیه حالات گوینده توجه کند و خود نیز به هنگام گوش دادن از حالات مناسب جهت تایید و ابراز درک طرف مقابل استفاده کند. او هیچگاه با خمیازه کشیدن و یا با نگاه کردن به ساعت و به اطراف، نگاه خود را از گوینده نمی‌گیرد و در صدد است تا حتی الامکان با ارتباط چشمی مناسب این موضوع را به گوینده منتقل نماید که علاقمند است به حرف‌های او گوش دهد.

♦️ تا زمانی که ما به جای تمرکز و دقت در سخنان دیگران به افکار درونی خود گوش می‌دهیم، قادر نخواهیم بود شنونده خوبی باشیم.


🗂 #کتاب ادب گفتگو #نویسنده دکتر مهدی ایرانمنش #نشر قائم

@systemsthinking
رازهای موفقیت دبی (4)
گرامی‌شمردن ثروت

📗

مقدمه و بخش یکم: https://news.1rj.ru/str/systemsthinking/1202
بخش دوم: https://news.1rj.ru/str/systemsthinking/1212
بخش سوم: https://news.1rj.ru/str/systemsthinking/1248

📗

نکته‌ای که امروز می‌خواهم مطرح کنم برای ذهن بسیاری از مخاطبان، امری چالش‌برانگیز خواهد بود. دلیل این مساله آن است که ما کمابیش در فرهنگی بزرگ می‌شویم که ثروت را نکوهش می‌کند و فقر را گرامی می‌شمارد. شاید بخشی از این فرهنگ، میراثی است که از تصوف و نیز از تفکرات چپ و کمونیستی به ما رسیده است. در هر حال ما به شکلی بزرگ می‌شویم که احادیث ارزشمندی همانند «از دری که فقر وارد شود ایمان خارج می‌شود» را کم‌اهمیت بشماریم. وقتی در یک جمع بگوییم که بزرگان و پیشوایان ما، مثلا امام علی، فرد بسیار ثروتمندی بوده بسیاری از مخاطبان حس بدی پیدا می‌کنند. واقعیت این است که امام در عین ثروت فراوان، فردی زاهد و پارسا بود که کوچکترین دلبستگی به ثروت و مال دنیا نداشت. تردید ندارم که ساعت‌ها صحبت و پیش‌نیاز لازم است که ذهنیت منفی بسیاری از مخاطبان نسبت به مساله‌ی ثروت تصحیح شود و من هم در این نوشته کوتاه، چنین قصدی ندارم.

با این مقدمه می‌خواهم بگویم که یکی از عوامل پیشرفت دبی (و کشورهای ثروتمند دیگر) گرامی‌شمردن ثروت (در ابعاد گوناگون مادی، معنوی، علمی ...) است. در دبی ثروتمندبودن، خودرو خوب داشتن، در مسکن خوب زندگی کردن... مشکلی ایجاد نمی‌کند و در شخص احساس گناه به وجود نمی‌آورد، کسی به دلیل ثروتمند بودن شماتت نمی شود و این مساله‌ی بسیار مهمی در رشد روزافزون ثروت یک کشور است.

بارها در طول زندگی در این شهر، خودروهای بسیار گرانقیمت دیده‌ام که به‌سادگی در یک مکان عمومی پارک شده و هیچ دزدگیر و قفل فرمانی هم ندارد و اصلا کسی به آن نگاه هم نمی‌کند. ساعت نماز هم که می‌رسد اتفاقا رانندگان خودروهای گرانقیمت کنار نزدیک‌ترین مسجد توقف می‌کنند و نمازشان را می‌خوانند و این عالی است که ببینیم ایمان و ثروت، منافات و تضادی با یکدیگر ندارند.

ساعت‌ها می‌توان دراین‌باره صحبت کرد و می‌دانم ذهن بسیاری از مخاطبان این مساله را نمی‌پذیرد، ولی خیلی مختصر می‌گویم که هر جامعه‌ای که بخواهد رفاه بیشتری را تجربه کند، باید مردم آن جامعه دید مثبتی به ثروت داشته باشند. اگر در جامعه‌ای یکسره بر طبل بزرگداشت فقر بکوبیم و در فیلم‌ها و سریال‌ها شخصیت‌های ثروتمند را افرادی نابکار و بی‌خدا نشان بدهیم و فراموش کنیم که با همین ثروت است که مدرسه، بیمارستان، مراکز علمی و تحقیقاتی و فرهنگی،کارگاه و کارخانه ساخته می‌شود، اگر دائما از ضرب‌المثل‌هایی مانند «پول چرک کف دست است» استفاده بکنیم ... تنها به گسترش فقر کمک خواهیم کرد.

اگر در اعماق ذهنیت مردمان یک جامعه، این باور نهادینه شده باشد که ثروت امری ناپسند است و خداوند ثروتمندان را دوست ندارد، اگر تفکر غالب مردم این باشد که هر ثروتمندی قطعا متقلب و کلاهبردار است و اصولا به شیوه‌ی حلال نمی‌توان ثروتمند شد، اگر به‌اشتباه کارآفرینان ثروت‌ساز را افرادی مستکبر بدانیم ... به‌هیچوجه موفق به افزایش ثروت عمومی جامعه نخواهیم شد. آیا از فقر بیزاریم و دوست داریم فقرای اجتماع کم شوند؟ راه صحیح آن، ارج‌نهادن به ثروت به عنوان نعمتی ارزشمند است، نه تمرکز هرچه بیشتر بر تفکراتی که فقر را ارج می نهند. تصحیح باور مردم درباره‌ی ثروت و این که خداوند دوست دارد بندگان خود را ثروتمند و بی‌نیاز و سرافراز ببیند، مقدمه و پیش‌نیاز افرایش ثروت و درآمد مردم یک جامعه است (که بخش مهمی از این تصحیح دیدگاه بر دوش مدیران و رسانه‌هاست.)

دبی این‌گونه است. در دبی ثروت‌آفرینی یک ارزش است و این یکی از دلایل مهمی است که باعث می‌شود سطح رفاه و ثروت مردم این کشور به طور مستمر بهتر شود. دقت به این مساله هم ضروری است که در کشور امارات، سود بانکی زیر 5درصد است و انباشت مال در بانک‌ها، به سود سپرده‌گذاران نیست.

طبیعتا اگر مدیران کشوری به جای وضع روزافزون قوانین دست‌وپاگیر کسب‌و‌کار، بستری برای رشد، خلاقیت، کارآفرینی و استفاده‌ی صحیح از ثروت (مادی، معنوی، استعدادهای انسانی ...) و ایجاد امنیت اقتصادی فراهم کنند زمینه‌های افزایش رفاه در آن اجتماع بسیار سریع‌تر فراهم خواهد شد.

(* لطفا دقت شود که در سراسر این متن، از واژه‌ی ثروت به جای پول استفاده کرده‌ام. ثروت مفهومی کلان‌تر و عمیق‌تر از پول دارد. )


(ادامه دارد)

#رازهای_موفقیت_دبی #دبی
علی اکبر کاویانی

@systemsthinking