Systems Thinking – Telegram
Systems Thinking
5.46K subscribers
753 photos
103 videos
82 files
648 links
Download Telegram
👆🏻👆🏻👆🏻

#تغییرات_اقلیمی
#محمدرضا

ده کاری که می‌توان برای کاهش تولید گازهای گلخانه‌ای کرد.

چراغ های خانه تان را عوض کنید.
کمتر راننگی کنید.
بیشتر بازیافت کنید.
باد چرخ‌های ماشینتان را تنظیم کنید.
از آب گرم شدۀ کمتر استفاده کنید.
از بسته‌بندی بیش از حد محصولات اجتناب کنید.
ترموستات تنظیم دمای خانه تان را در زمستان دو درجه کم کنید و در تابستان دو درجه زیاد.
درخت بکارید.
دستگاه های الکترونیکی‌تان را خاموش کنید.
جزئی از راه حل باشید.

به بهانۀ کنفرانس تغییرات اقلیمی پاریس ...
مستند حقیقت آزارنده ( #an_inconvenient_truth )
—------------------------------—
كانال تفكر سيستمي
@systemsthinking
#گفتگو
#سیدعلیرضا

سازمان های ایرانی گرفتارند ...

سازمان‌های ایرانی گرفتارند. گرفتار حاشیه‌ هایی پررنگ‌تر از متن. در این یادداشت از گشت و گذارهای این ایام می‌ گویم و تصور می کنم که این گرفتاری یک ریشه مشترک دارد

https://goo.gl/LU86FD

یادداشتی که در وبسایت اخبار مهندسی صنایع ایران منتشر شده است

----
کانال تفکر سیستمی
@systemsthinking
کار خوب که می‌کنی، حالت خوب می‌شه
حالت که خوب باشه، کاراتم خوب می‌شه
و این حلقهٔ خوبی ادامه‌دار می‌شه ...
😀
@systemsthinking
#مسائل_پیچیده
#آلودگی_هوا
#حسین

چند شب پیش (۲۲ دی ۹۴) اخبار ساعت ۲۰ شبکهٔ چهار سیما که معمولاً بار علمی بیشتری نسبت به سایر بخش‌های خبری دارد به مسألهٔ آلودگی هوا پرداخته بود. نکته‌ای مهم اما در میان بحث‌ها نهفته بود که مدتی پیش از آن هم در گفتگوی خبری ۲۲:۳۰ شبکهٔ دوم سیما دیده شده بود:
«تک‌علته‌بودن مسأله و حل‌شدن آن با تک‌راهکار، آن هم به یک‌باره»

این تفکر، تفکری است که در دنیای پیچیدهٔ کنونی راه به جایی نخواهد بُرد. اصولاً در دنیای امروز، ما با مسائلی ترکیبی، پیچیده و در‌هم‌تنیده روبروییم. مسائلی که نه به‌وجود‌آمدن‌شان دلیل واحدی دارد و نه با انجام تنها یک اقدام، حل خواهد شد؛ فقر و نابرابری‌های اجتماعی، آلودگی هوای کلانشهرها، مسألهٔ کم‌آبی، انرژی‌های فسیلی و گرمایش زمین و مانند اینها.

به‌طورکلی باید نکات زیر را دربارهٔ این مسائل پیچیده در نظر گرفت:

یک. عوامل متعددی سبب ایجاد آن‌ها شده؛
دو. معمولاً اقدامات پیشینِ خودمان آن‌ها را ایجاد کرده؛
سه. مدت‌ها طول کشیده تا مشکل بروز کرده و خود را نشان داده؛
چهار. همان‌گونه که شکل‌گیری مسأله زمان‌بر بوده، حل‌شدن آن هم زمان‌بر است؛
پنج. برای حل آن باید مجموعه‌ای از اقدامات مکمل انجام داد؛
شش. لزوماً همهٔ علت‌های شکل‌گیری مسأله معلوم نیست و باید برای یافتن آن پژوهش کرد؛
هفت. ندانستن علل کامل مسأله، نباید مانع از انجام اقداماتی در حوزه‌هایی که اجماع حاصل شده، شود؛
هشت. باید خود را، هم جزئی از ایجاد مسأله و هم بخشی از راه‌حل آن دانست.

کانال تفکر سیستمی
@systemsthinking
همايش تفكر سيستمي در مدرسه - استان اصفهان
اجراي بازي هاي تفكر سيستمي در همايش تفكر سيستمي در مدرسه - استان اصفهان
همايش تفكر سيستمي در مدرسه - استان اصفهان
#مدل_ذهني
#محمدعلي

فهم ما از نوشته ها و حرف هاي ديگران خيلي به عينكي كه به چشممان زده ايم و رابطه اي كه با آن افراد متصور هستيم بستگي دارد.

اگر يك جمله اي را از كسي كه تعلق خاطر به او داريم بشنويم، آن جمله و منظور گوينده را به خوبي تعبير و تفسير مي كنيم.

اگر همان جمله را از كسي كه كدورت خاطر از او داريم بشنويم، آن جمله و منظور گوينده را به بدي تعبير و تفسير مي كنيم.

شايد لازم باشد بعضي نوشته ها را دوباره بخوانيم و بعضي حرف ها را دوباره بشنويم و تلاش كنيم بدون عينك خوش بيني و بدبيني و بدون پيش فرض هاي ذهني مطالب بيان شده را بفهميم.

كانال تفكر سيستمي
@systemsthinking
#مدل_ذهنی
#سیدعلیرضا + #محمدعلي


- سلام؛ خوبی؟
- سلام؛ خوبم!
- خب، چی شد؟
- چی، چی شد؟
- تصمیمت رو گرفتی؟
- آره، یعنی نه!
- بالاخره آره یا نه!
- نه، شاید هم آره
- چرا شک داری؟
- آخه هر کی یه چیزی میگه
- خب، هر کی یه چیزی بگه. تو خودت چی میگی؟
- من، خودم؟! ... گیجم راستش
- گیج چی؟
- گیج فردا، گیج امروز، گیج دیروز
- چطور؟
- شک کردم؛ به هدفی که داشتم
- شک که خوبه!
- شک خوبه؟
- آره شک خوبه! ... میدونی چی بده؟
- چی بده؟
- که توی شک بمونی، كه به خاطر شك متوقف بشی و هيچ كاری نكنی، هدف هم میتونه تغییر کنه، مسير هم ميتونه اصلاح بشه، اما تو نبايد متوقف بشی، بايد حركت كنی و راهت رو پيدا كنی ...
- سخته
- آره، سخته ...

كانال تفكر سيستمي
@systemsthinking
هر چه کُنی به خود کُنی
گر همه نیک و بد کُنی

کانال تفکر سیستمی
@systemsthinking
#انديكا

امروز شنبه بيست و دوم اسفند ١٣٩٤ ساعت ١٦:٥٠ سفرمان به مقصد منطقه انديكا در شمال خوزستان شروع شد. با قطار به انديمشك مي رويم و از آنجا با اتوبوس راهي انديكا مي شويم.

همراه دانش آموختگان مدرسه مفيد هستيم كه براي اردوي جهادي به منظور ساخت دو مدرسه دو كلاسه عازم انديكا هستند.
از بچه هاي گروه آسمان من هستم و صالح صدقياني كه دانش آموخته مدرسه مفيد است.

اولين بار است كه قرار است با فرزندان روستا و عشاير كلاس داشته باشم. تعريف مردم منطقه را زياد شنيده ام. مردمي خون گرم و صميمي كه معلم برايشان يك عضو خانواده است. با هيجان زياد منتظر حضور در جمع مردم انديكا هستم.

طرح هاي مختلفي براي همراهي با بچه ها در ذهن دارم و البته طرح هايي هم براي گروه دانش آموختگان مفيد دارم.
تا اينجا هم ارتباط خوبي با بچه هاي كوپه خودمان داشته ايم و گويا مدتهاست كه همديگر را مي شناسيم.

امشب قصد دارم به كوپه هاي ديگر هم سر بزنم و دوستان بيشتري پيدا كنم.
منتظر گزارش هاي بعدي سفر باشيد...

---------------------
@systemsthinking
#انديكا

خروج از محدوده امن - comfort zone
شنبه و يكشنبه بيست و دوم و بيست و سوم اسفند ٩٤

ساعت ١٦:٥٠ همراه دوستان فارغ التحصيل مدرسه مفيد با قطار از تهران به سمت انديمشك حركت كرديم.

در قطار تصميم گرفتم به قول دوست خوبم فرزين فرديس از "محدوده امن" خودم خارج بشم و به كوپه هاي مختلف برم و دوستان جديد پيدا كنم.

طي چند ساعت با حدود پانزده نفر از بچه ها آشنا شدم و در مورد طراحي مسير زندگي با هم صحبت كرديم

موضوع براي اكثر دوستان جذاب بود و بحث هاي خوبي شكل گرفت. با اين وجود هنوز من زياد صحبت مي كنم و بعضي از دوستان هم مثل من زياد حرف مي زنند و بعضي ها ساكت مي مانند.

بايد روي توازن صحبت در جمع بيشتر تمرين كنم تا همه ي افراد فرصت صحبت پيدا كنند.

از انديمشك به سمت مسجد سليمان و منطقه انديكا با اتوبوس رفتيم. مسيري رويايي و به غايت زيبا و دوست داشتني.

در طي مسير با كسي صحبت نكردم. كمي خستگي اثر گذار بود و كمي هم تلاش براي حفظ "محدوده امن" باعث سكوت من شد و فرصت صحبت با دوستان در اتوبوس را از دست دادم.

به انديكا كه رسيديم، در حسينيه روستاي چگارمون ساكن شديم. حسينيه بزرگ و تميزي بود. حدود ٣٠٠ متر وسعت حسينيه بود و كنارش هم مسجدي حدود ١٠٠ متري

كمي استراحت كردم و بعد به مناطق اطراف رفتم تا غروب خورشيد را از بالاي يك تپه ي رويايي تماشا كنم

نماز مغرب و عشا فرصت آشنايي با روحاني دوست داشتني روستا بود و تجديد ديدار با دوستاني كه در قطار با هم آشنا شده بوديم...

-------------------
@systemsthinking
#انديكا
#تفكرسيستمي_درمدرسه
دبستان طالپا

صبح دوشنبه ٢٤ اسفند ٩٤ به روستاي عشايري طالپا رفتيم
مردم روستا عشايري هستند كه از مهر تا ارديبهشت در انديكا ساكن هستند و از ارديبهشت تا مهر به چهارمحال و بختياري كوچ مي كنند.

اكثر دانش آموزان با هم فاميل نزديك هستند. چند نفر از دانش آموزان هم از روستاهاي اطراف مي آيند.

دبستان طالپا حدود ٦٠ دانش آموز دارد. چهارده دانش آموز پايه پنجم و ششم و يازده دانش آموز پايه چهارم و بقيه دانش آموزان پايه اول تا سوم هستند. مدرسه سه كلاس درس دارد و دو معلم و دانش آموزان دختر و پسر با هم سر كلاس هستند.

آقاي عليپور معلم با سابقه ايست و بيست و هشت سال است كه در مدارس عشايري تدريس مي كند. وقتي از خاطراتش از "محمد بهمن بيگي" كه پايه گذار آموزش عشايري در ايران بود، مي گويد اشك در چشمانش حلقه مي زند و بغضش را فرو مي خورد.

چهار نفر معلم جهادي ميهمان مدرسه ايم. قرار شد من و صالح صدقياني با دانش آموزان پايه پنجم و ششم كار كنيم و دو دوست ديگرمان كه روي بازي با كودكان كار كرده اند به كلاس هاي ديگر رفتند.

ظهر كه كلاسمان تمام شد متوجه شديم بچه هاي كلاس چهارم بعد از ظهر ها مي آيند و قرار شد من و صالح بمانيم و تا عصر با بچه ها كار كنيم.

اين پست ادامه دارد...
در ادامه از تجربه كلاس هاي روز دوشنبه مي نويسم...

-------------------------
@systemsthinking
#انديكا
#تفكرسيستمي_درمدرسه

دبستان طالپا
دانش آموزان كلاس پنجم و ششم

----------------------
@systemsthinking
#انديكا
#تفكرسيستمي_درمدرسه

دبستان طالپا
روز اول
دوشنبه ٢٤ اسفند ٩٤

سناريوهاي مختلفي براي شروع كلاس بررسي كرده بودم.
در نهايت تصميم گرفتم كلاس را به دانش آموزان بسپارم و در نقش رهبر اركستر دانش آموزان رو همراهي كنم.

كلاس رو با يك فعاليت ساده شروع كردم:
اسمتان را بگوييد و يك چيزي كه طي دو هفته ي گذشته شما رو خوشحال كرده تعريف كنيد.

يكي دو جواب گرفتم و باقي بچه ها نگاهشان را از من مي دزديدند تا مجبور به صحبت نشوند.

مسير را كمي عوض كردم: چه چيزهايي باعث خوشحالي شما ميشه؟
- خواهرم بياد خونمون
- اين كه در درس هام قبول بشم، نه اينكه به آرزوم برسم، دكتر بشم

همراه پاسخ دوم شدم و بچه ها در مورد شغل آينده شان صحبت كردند: دندانپزشك؛ معلم؛ پليس؛ و فوتباليست.

دوباره سراغ خوشحالي ها رفتيم:
- عيدي بگيرم خوشحال ميشم

دوباره همراه بچه ها شدم و بچه ها در مورد عيد نوروز گفتند: چرا عيد نوروز را دوست داريم؛ به كجا مي رويم؛ سفره هفت سين را چطور مي چينيم؛ قبل از عيد نوروز چه كار مي كنيم و ما چه كمكي به خانواده مي كنيم و ...

با بچه ها همراه تجربه سيزده بدر در مناطق ييلاقي شلال و آب بيد شديم و در مورد حيواناتي كه در آن مناطق زندگي مي كنند و حيوانات خانگي و زنجيره غذايي صحبت كرديم و ناهار سيزده بدر و اينكه بچه ها چه غذاهايي دوست دارند و چه غذاهايي بلدند درست كنند و سنگ ها و فسيل هايي كه بچه ها پيدا كرده اند و اينكه چه چيزهايي براي خودشان نگهداري مي كنند و قرار شد بچه ها كلكسيون هايشان را روز بعد با خودشان به كلاس بياورند

بيش از چهار ساعت با بچه هاي پنجم و ششم همراه بوديم و بعد هم سه ساعت با بچه هاي پايه چهارم. معلم مدرسه ساعت چهار عصر بايد به مراسمي ميرفت و براي همين كلاس را زودتر تعطيل كرديم تا بتواند در كلاس ها را قفل كند. با دهيار روستا هم صحبت كرديم تا امكان برگزاري كلاس خارج از مدرسه و گردش در روستا و رفتن به منزل مردم روستا برايمان فراهم باشد.

اين روز دوشنبه را خيلي دوست دارم
به يكي از بزرگترين روياهاي زندگيم رسيده ام
همراهي در كلاس درس با فرزندان توانمند عشاير
فرزنداني سخت كوش، توانمند، با انگيزه و سر حال، كه چشمانشان برق مي زند و با هيجان تو را به جمعشان مي خوانند تا با آن ها "قد بازي" كني و تو خوشحالي كه تو را در جمعشان پذيرفته اند و به چشم يك معلم، يك هم بازي و يك دوست به تو نگاه مي كنند...
#انديكا
#تفكرسيستمي_درمدرسه

دبستان طالپا
كلاس پنجم و ششم

----------------------
@systemsthinking
#انديكا
#تفكرسيستمي_درمدرسه
#آب
#محمدعلي

فرزندان عشاير ارزش آب را مي شناسند

دوشنبه ٢٤ اسفند ١٣٩٤ - حاشيه هاي مهم تر از متن

در فاصله بين كلاس ها گشتي در مدرسه زدم. در انتهاي حياط مدرسه دو سرويس بهداشتي و دو حمام قرار دارد. اما مدرسه آب ندارد و دانش آموزان و معلمان مدرسه از اين امكانات بي بهره اند. مدرسه برق و كنتور برق دارد اما سيم كشي ها اشكال دارد و كلاس ها سرپيچ و لامپ ندارند و وقتي هوا ابريست بسيار تاريك مي شوند.

وقتي بچه ها از تجربيات شيرين نوروزيشان مي گفتند، يكي از قسمت هاي ترش و شيرينش بردن و شستن قالي ها سر چشمه بود و آوردن آب با ظرف بيست ليتري از چشمه و صف هاي چند ساعته ي آب و نيم ساعت زمان براي پر شدن يك ظرف. خيلي از روستاها البته آب لوله كشي دارند كه از كارون پمپاژ مي شود. البته پمپاژ آب فقط روزهاي دوشنبه و جمعه انجام مي شود و مخزن هاي هزار تا دو هزار ليتري آب كه در خانه ها قرار دارد به زحمت كفاف نيازهاي اوليه و ضروري در اين فاصله را مي دهد.

مدرسه دو در دارد كه يكي از درها چفت نمي شود و هر از چندي سگ هاي ولگرد و بزها به حياط مدرسه مي آيند. دور و بر مدرسه هم سگ هاي ولگرد پرسه مي زنند و بچه ها با ترس از سگ ها و با احتياط و نگراني زياد تردد مي كنند.
موقع برگشت چند كيلومتر از مسير را پياده رفتيم. سگ هاي نگهبان گله و سگ هاي نگهبان خانه ها مرتبا به سمتمان مي آمدند و پارس مي كردند و ارزيابي قدرت مي كردند كه حمله كنند يا نه. به محض اينكه از جمع دوستان چند قدم عقب ماندم يكي از سگ ها خيلي جدي حمله كرد و البته با يك حركت سريع توانستم از دستش فرار كنم و دوستان ديگر به كمك آمدند تا سگ حمله كننده جرات حمله ي بعدي را نداشته باشد. كمي جلوتر هم يك گاو به جمعمان حمله ور شد تا كمي بيشتر با مخاطرات بچه ها آشنا شويم.

به حسينيه محل استقرارمان كه رسيديم گفتند قرار شده از اين به بعد از ظروف يك بار مصرف استفاده كنيم. قرار اوليه در تهران اين بود كه از ظروف يك بار مصرف استفاده نشود تا همراهي بيشتري با محيط زيست داشته باشيم. ارزش آب در اين منطقه را اما خيلي زود فهميديم. مخزن آب حسينيه براي شستشوي ظروف و مصارف بهداشتي٩٠ نفر در نظر گرفته نشده بود. خيلي زود مجبور شديم مصارف آب را به شدت محدود كنيم.

ما هم در اين روزها فرصت داشتيم تا ارزش آب را بيشتر بشناسيم ...

-------------------
@systemsthinking