تکنولوژی و معنا (تمنا) – Telegram
تکنولوژی و معنا (تمنا)
1K subscribers
90 photos
6 videos
10 files
34 links
یادداشت‌هایی از یاسر خوشنویس درباره تکنولوژی، معنا و نمو
@sts1394
Download Telegram
من باب مقدمه بگویم که انتشار فیدبک فنیِ انتقادی در محیطی عمومی هرگز مصداق غیبت نیست و هنگامی که فرد مظلوم واقع شده باشد، کاملا مشروع است.

حالا ماجرا چیست؟
در موسسه‌ای کار می‌کردم و در مقام مدیر امور راهبردی، یک برنامه ترنزیشن سازمانی تنظیم کردم. چند هفته بعد، مدیرعامل با خوشنودی خبر داد که قاف از شرکت ایلیا محصولی فوق‌العاده دارد در قالب کوچینگ سازمانی و خودش کوچ مدیرعامل خواهد شد و کاف کوچ دو مدیر ارشد سازمان خواهد شد تا به ترتزیشن کمک کنند.

گفتم باشد و چاره‌ای هم نبود که وقوف پس از وقوع بود. کوچینگ مدیرعامل و دو مدیر ارشد ۸ ماه ادامه داشت، کلا بی‌حاصل. می‌دانید چرا؟ چون نه قاف و نه کاف پیش من نیامدند که بپرسند برنامه ترنزیشن چیست و هیچ هدفگذاری‌ای برای سرویس کوچینگ انجام نشد. در نتیجه، هیچ شاخص عملکردی‌ای وجود نداشت که تغییرات آن را بشود سنجید و کارآمدی سرویس کوچینگ را ارزیابی کرد.

پس از ۸ ماه، سرویس کوچینگ را برای من هم خریدند. ۶ ماه بعدی، قاف نمی‌آمد و کاف کوچ من و دو مدیر ارشد مذکور بود. اولین بار که کاف را دیدم، گفتم درباره امور موسسه صحبت کنیم یا درباره حالات شخصی‌ام. گفت این دو مرتبط‌اند؛ از خودت بگو و اگر حال خودت بهتر شود، به سازمان هم کمک می‌شود. گفتم باشد و کاف اسما کوچ سازمانی‌ام بود و عملا تراپیستم. بسیار باسواد و تیز است و تراپیستی عالی در مکتب اکت. به بهبود حالم کمک زیادی کرد و بارها تشکر کرده‌ام، اما این سرویس ربطی به سازمان و ترنزیشنش نداشت. نتیجه آنکه پس از ۱۴ ماه، سرویس گرانقیمت کوچینگ سازمانی ایلیا با همه دبدبه و کبکبه‌اش عملا کمکی به موسسه نکرد و راحت بگویم مفت نمی‌ارزید.

در مقام مدیر راهبردی، جلسات مداومی با مدیرعامل داشتم. روزی گفتم ما مشتری بسیار بدی هستیم، چون شاخصه عملکردی برای سرویسی که خریدیم، ست نکردیم و حالا هم نمی‌توانیم به قاف ثابت کنیم سرویس بی‌اثرش را گران فروخته و البته مشاوران و کوچ‌ها در قالب کردن سرویس‌های قلابی‌شان استادند. مدیرعامل تایید کرد.

کماکان کاف می‌آید و می‌رود و موسسه شارژ می‌شود. صد سال دیگر هم برود و بیاید، کمکی به موسسه نخواهد شد. سخنوری و شیک‌پوشی نان و آب نمی‌شود.

نتیجه چیست؟ اولا، گول ظاهر شیک و گرافیک زیبا و سخنوری را نخورید و اگر سرویسی می‌خرید، حتما برایش هدفگذاری شاخص‌محور داشته باشید و در قرارداد هم بیاورید تا بتوانید خر مشاور را بگیرید و بگویید این همه آمدی و رفتی چه شد؟
ثانیا، از شرکت‌های دوست سرویس نخرید تا در رودربایستی نمانید و در باتلاق فرونروید. ثالثا، اصلا و اصلا سراغ سرویس کوچینگ سازمانی ایلیا نروید که گنجشک رنگ می‌کنند، جای قناری می‌فروشند.

قاف و کاف و نیز، دوست عزیزم، مدیرعامل ایلیا! من خودم دوره تفکر راهبردی و حل مسئله برگزار می‌کنم و تجربه کوچینگ دارم. دست کم، من یک نفر را نمی‌توانید رنگ کنید. روزی که مدیرعامل به واسطه دوستی‌های پیشین و از روی اعتماد سرویس‌تان را می‌خرید، به من نگفت و گرنه چنان قراردادی با ایلیا می‌بستم که محصول قلابی‌تان رسوا می‌شد و اکنون یا سرویس افکتیو گرفته بودیم یا یک پرونده حقوقی عالی داشتیم در باب عدم انجام تعهدات.

وای بر کم‌فروشان. راسته کوچک است مدیرعامل ایلیا. موقعیت را دریاب و قاف و کاف را زیر سوال ببر تا بیش از این، بی‌آبرویی برای ایلیا نسازند به جای پول و دستاورد.
شکر خدا، در این لحظه تحت ولایت هیچ ربی من دون الله و در قرارداد با هیچ فرد حقیقی‌ای نیستم که از اندیشکده رستا هم خارج شدم.

تا کنون، حدود سی بار پوزیشن شغلی‌ام را عوض کرده‌ام و البته هیچ وقت به خاطر پرفورمنس پایین، اخراج نشده‌ام. همیشه دلیل این بوده: کارفرما/مدیرم یا حکمت و فره کافی نداشته یا پول نداشته یا هیچکدام را نداشته. در مواردی، علاوه بر این، اموال حرام در کار بوده یا جور حکومت جور.

عهد کرده‌ام که از این پس، یا به کل فریلنسر باشم؛ یا بیزینس‌لاین منیجر باشم ذیل مدیری فردادتر از خودم یا مدیرعامل یا رییس هیئت مدیره. اگر قصد کار واقعی دارید و اموال‌تان هم پاک است، برای چنین پوزیشن‌هایی با من تماس بگیرید.

و نیز قصد دارم کتاب‌های ننوشته‌ام را بنویسم که حدود ده جلد خواهد بود؛ و سبک خاص کوچینگ مورد نظرم را توسعه دهم؛ و نیز قرآن را به پارسی‌ای شیرین ترجمه کنم، به نحوی که از خطاهای متعدد مترجمان قبلی به دور باشد؛ و نیز قصد تجدید فراش دارم؛ و نیز می‌خواهم یک (بلکه چند) کسب‌کار اجتماعی راه بیندازم و در حال تنظیم پیچ‌دکم. در پست‌های بعدی، درباره هر یک توضیح بیشتری خواهم داد.

دعا کنید که توفیق یابم.
در شبی خفته، مردم باز برای بار سی‌ام
صاحبم گفت وای این دیگر چیست

مردمان را چشیده‌ام صد بار
هر یکی را نهایتا، مرگی است

و اگر عبور از زهدان را اعتباری دگر دانم
آدمی‌زاد را مرگی و مرگی است

گفتمش هیچ شگفتی نیست در کار
که مرا هر روز هست مردن‌ها

و فقط از سر خلاصه کردن بود
که سه هزار مرگ را شمردم سی


استقبال از شاهکار بیژن الهی، "چه خبر؟ مرگ عالَمی تنها"
با صدای محسن نامجو بشنوید

اول آذر ۱۴۰۳
کار خیری پیش روی شماست. فاستبقوا الخیرات.

کودکی چهارساله مبتلا به اوتیسم باید در بیمارستان بستری شود، اما هزینه‌های درمان فراهم نیست. لطفا خیرات خود را به حساب عمه‌ام سرکار خانم فائزه خوشنویس واریز فرمایید که در کار خیر، به او و اجدادش اقتدا می‌کنم.
6104 3386 4463 1653

آنچه را که می‌گویم، به عینه دیده‌ام: اگر در کارتان، گرهی هست، در عین حال که تدبیر معمول می‌کنید، گره از کار دیگران باز کنید و بخواهید برایتان دعا کنند و خودتان هم دعا کنید. کار بندگان خدا را راه بیندازید تا خدا کارتان را راه بیندازد، به غیر حساب.
برای بار چندم، دوستی مرا توصیه کرد با این مضمون که هر که را اسرار حق آموختند، مهر کردند و دهانش دوختند؛ اینقدر ننویس.

به او و سایر ناصحان گفته‌ام و اینجا هم می‌گویم که حقیقت این است که مهر بر دهانم هست.

از آنچه تجربه می‌کنم، یک درصدش را نشر می‌دهم؛ پنج درصدش را به دوستانی که تماس می‌گیرند یا می‌بینم‌شان می‌گویم؛ پانزده درصدش را برای دوستان خاص گفته‌ام که به ده نفر نمی‌رسند؛ هفتاد درصد دیگر را به هیچ بنی‌بشری که خودش به طریق دیگری در جریان کلیت ماجرا نباشد، نگفته‌ام و نمی‌گویم که اگر هم بگویم، می‌گویند دیوانه شده؛ و پانزده درصد آخر از تجربیاتم هنوز پراکنده و نامنسجم‌اند و حتی نمی‌توانم برای خودم، صورتبندی‌‌شان کنم، چه رسد که بخواهم به کسی بگویم. و طرفه آنکه مدام تجربیات جدیدی دارم و در مسیری پویا هستم. و چنین نیست که همه‌اش خوشی و آرامش بوده باشد، بلکه بیشتر مهیب و چه بسا مهلک است.

خلاصه اینکه از ظن خود یار هیچ کسی نشوید و دیگران را به راحتی قضاوت نکنید. به قول استادم، خاموش باش نه در زبان که در سر؛ چراکه تنها مدبر و مسئول اعمال خویشی. دیگران را به کلی رها کن، مگر اینکه مستقیما با تو کاری داشته باشند و خطابت قرار دهند.
همسری داشتم فاضل و دانشمند که یازده سال بی‌وقفه عاشقش بودم. هرچه نوشتم و ترجمه کردم، ابتدا سر میز شام یا هنگام پیاده‌روی یا در پیلوتاک، ابتدا با او مطرح کردم. در فلسفه یونان و فلسفه قاره‌ای از من بهتر بود و بارها راهنمایی و تصحیحم کرد. هر چه شد، در فضای آسوده‌ای شد که او ساخته بود.

ابتدا می‌پنداشتم که همچنانکه عاشق اویم، او هم عاشق من است، اما به مرور فهمیدم چنین نیست، اما چون عاشقش بودم، ادامه دادم. چالش‌های مختلفی داشتیم که هر دو سرگران، نارسیسیست و ناشکر بودیم و عرفا از قرن‌ها پیش گفته‌اند، هرگاه دیدید دو نفر در دعوایند، بدانید که دیوهای نفس آنهاست که به جان هم افتاده.

فروردین ۱۴۰۰، پس از دعوایی مفصل، گفت از ابتدا هم عاشقت نبودم، می‌خواستم پیش پدرومادرم نباشم، با تو ازدواج کردم‌. راست می‌گفت و از عصبانیت نبود؛ هرچه بود لایک بود، لاو نبود که دوست فیلسوف کافه‌ایش بودم نه معشوقش.

همه چیز برای ملحد فخور، ویران شد که نقطه اتصالش به جهان زنش بود. شب‌ها در ماشینم می‌خوابیدم که دیگر خانه‌ای نداشتم و گاه هنگام رانندگی به خودم می‌گفتم یاسر بزن به گاردریل که دیگر چیزی از زندگی‌ات باقی نمانده‌.

آبان ۱۴۰۰، رسما جدا شدیم، اما پس از سه ماه، پیام داد که می‌خواهم جبران کنم. از آن پس، چند بار سعی کردیم رابطه را بازسازی کنیم و هر بار به دعوا ختم شده چراکه باز هم عاشقم نیست و دیگر من هم عاشقش نیستم. همچون بازیگر فیلم "ملانچولی"، مدت‌ها درگیر لباسی از گذشته بودم که روی تنم چسبیده بود؛ به تن نگهداشتن شر بود، از تن کندنش سخت بود، دوباره به تن کردنش از همه بدتر.

تراپیست پنجم در فروردین ۱۴۰۳ کمکم کرد که با خواندن کارهای سوزان اندرسون از غم طرد عاطفی رها شوم. بلافاصله، چون احمقی به زن سابقم پیام دادم که حالم خوب شده، بیا دوباره حرف بزنیم. پس از آن سه بار دیگر هم ترای کردیم و نشد. باقیمانده مادی زندگی مشترک سابق سه دنگ از یک آپارتمان بود که به یک‌بیستم قیمت، به او دادم و خلاص.
هفته پیش، بالاخره لباس را به تدریج و به زحمتی ۴۴ ماهه درآوردم. دیگر نامش را نخواهم برد.

همسر سابقم کاری کرد در حد قتل نفس: او بهترین سال‌های جوانی مرا و فرصتم را برای داشتن زندگی‌ای معمول برای همیشه گرفت. در ۴۱سالگی، نه همسری دارم و نه فرزندی و بختم برای یافتن همسری مناسب کاهش یافته که بسیاری از زنان معاصر من یا ترشیده و افسرده‌اند یا شکست عاطفی خورده‌اند و خانه‌نشین‌اند‌. در این سه سال که از طلاقم گذشته و در پی پارتنر یا نامزدی جدید بوده‌ام، بسیار از هر دو دسته دیده‌ام. و البته من تنها یک نفر می‌خواهم و برای شرکت چندملیتی، استخدام نمی‌کنم و به فضل خدا امیدوارم.

چرا اینها را می‌نویسم؟ در زندگی مشترک ما عبرت و پندی است:

اگر عاشق‌پیشه‌اید و به کسی برخوردید که عاشق‌پیشه است، فبها، مبارک باشد.

اگر عاشق‌پیشه‌اید و به کسی برخوردید که عشق ندارد، بگریزید و به لبخند و دانش و بدن و هنرش، دل نبازید که چون من، می‌بازید.

اگر عاشق‌پیشه نیستید و به عاشق‌پیشه‌ای برخوردید، فریبش ندهید که ظلم بزرگی است و خدا می‌بیند و شرش، گریبان‌تان را می‌گیرد.

و اگر عاشق‌پیشه نیستید و به کسی برخوردید که عاشق‌پیشه نیست، خوش باشید به رابطه بنفیت و کژوال و پارتنرشیپ و مدتی بعد هم که رها خواهید کرد، بی‌درد.

اما از من می‌شنوید، عاشق شوید که از صدای سخن عشق خوش‌تر نیست. من ماه‌هاست عاشق اراده‌گرای نیچه‌ایم: اگر زنی نیکو و عاشق‌پیشه بیابم، عشقم را به او خواهم داد و حال که نیافته‌ام، عشقم از آنِ سنتورم، سگ‌ها، درخت‌های کج و دوستانم است و البته عشق‌ورزی اختصاصی چیز دیگری است. اگر عاشق‌پیشه‌ای مناسبم می‌شناسید، معرفی کنید و اگر خانم‌اید و از من خوش‌تان می‌آید، پیام دهید که دوره خانه‌نشینی و انتظار برای خواستگار سر آمده و ظرفیت عشق‌ورزی من هم خالی مانده است.

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
یک بار دیگر:
ممکن است درباره حد حجاب شرعی، میان علما و فقها اختلاف باشد.
اما آنچه اختلافی در آن نیست و ندیده‌ام، این است که هیچ نمونه‌ای از حد و تعزیر برای بدحجابی یا بی‌حجابی در سیره رسول اکرم و اهل بیت دیده نشده.
اینها همه از بدعت‌های جمهوری منافقان مسلمان است که از رسول، مسلمان‌تر شده‌اند.

الذین یصدون عن سبیل الله و یبغونها عوجا.
چنان اسلام معوجی و کژی ارائه کرده‌اند این نادان‌ها که همه از آن گریزان‌اند؛ نادان‌هایی که قرآن و سیره را نمی‌توانند از رو به عربی بخوانند و من که از رو خوانده‌ام، گواهی می‌دهم که اسلام این نیست و از اسلام جمهوری منافقان رویگردانم.

نه به حجاب اجباری؛ نه به خشونت علیه زنان.
و مکشوفه‌ای دیگر برای اهل ایمان و حکمت و باطن. و اهل فن می‌دانند که آنچه خواهم گفت مستظهر است به قرآن.

مرگ و زندگی خلق شده برای ابتلای آدمیان. و خدا گفته قطعا و حتما، شما را مبتلا خواهیم کرد به اموری از ترس، گرسنگی، نقصان در اموال، کسان و ثمره کارها.

و هنگامی که شر و مصیبتی به شما می‌رسد، به خدا پناه برید که همه از آن خداوندیم و به سوی او باز خواهیم گشت و هیچ کس طلبی از خدا ندارد که بخواهد شاکی شود و هر که در مصیبت شاکی و طلبکار است، نادان و ناسپاس است.

و مصایب نوعا یا تقاص گناهان‌اند یا تمرینی برای تدبیر کردن یا آزمونی برلی سنجش صبر و اگر خوب بنگرید، در خواهید یافت کدام است.

اگر اولی است، توبه و انابه کنید و حق ادا کنید؛ و اگر دومی است، تدبیر کنید به آرامش و متانت و از خدا یاری بخواهید؛ و اگر سومی است، تنها و تنها صبر کنید و دعای ایوب بخوانید که رب انی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین. و گاه دو مورد از این سه یا هر سه درهم‌آمیخته‌اند و حکمت نهایی امور تنها نزد خداوند است.

معما چو حل گشت، اسان شود و چون دانستی، نه می‌ترسی و نه نگرانی. و من نه می‌ترسم و نه نگرانم که هر چه از دوست رسد، نیکوست.

و حکمای الهی و غیرالهی می‌دانند و بسیار گفته‌اند که حقیقت، خیر و زیبایی در واقع، یکی‌اند و از حق، جز خیر و زیبایی صادر نمی‌شود، حتی اگر بنده در نیابد. و عسی ان تکرهوا شییا و هو خیر لکم.

تنها آزارم حرف‌های بی‌ربط کم‌دانان و طاعنان است که درخواست کردم و می‌کنم، منت بگذارید ننویسید. باقی صلاح خداوند حکیم است.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
... پس، همان زمان، شاگردان نزد عیسی آمدند و پرسیدند: «چه کسی در ملکوت آسمان از همه بزرگتر است؟»

عیسی بچه کوچکی را صدا زد و او را به میان شاگردان آورد و گفت: «تا دگرگون نشوید و مانند کودکان نگردید، هرگز نخواهید توانست وارد ملکوت آسمان شوید. 

پس، هر که خود را مانند این کودک فروتن سازد، در ملکوت آسمان بزرگ‌ترین خواهد بود؛ و هر که به خاطر من چنین کودکی را بپذیرد، در واقع مرا پذیرفته است. اما اگر کسی باعث شود یکی از این کودکان که به من ایمان دارند، ایمانش را از دست بدهد، برای او بهتر است که سنگی بزرگ گرد گردنش آویخته و به دریا انداخته شود.

انجیل متی
تکنولوژی و معنا (تمنا)
کار خیری پیش روی شماست. فاستبقوا الخیرات. کودکی چهارساله مبتلا به اوتیسم باید در بیمارستان بستری شود، اما هزینه‌های درمان فراهم نیست. لطفا خیرات خود را به حساب عمه‌ام سرکار خانم فائزه خوشنویس واریز فرمایید که در کار خیر، به او و اجدادش اقتدا می‌کنم. 6104…
دوستان عزیز، کودک بستری شده، اما پول کم آمده. بیمارستان، ۳۰ میلیون خواسته و از طرق مختلف، ۱۸ میلیون فراهم شده. اگر اموال خیر دست‌تان است، کمک کنید که هم کودک رها شود و هم پزشکان محترم دخیل و سهامدار انشالله ویلای جدیدی بسازند یا خودرو نو کنند یا چی های دیگری از این دست. خیر پیش راه همه.
اگر خانم‌اید و ددی ایشو دارید، وارد رابطه نشوید؛ اگر آقایید و مامی ایشو دارید، وارد رابطه نشوید.
ابتدا بروید روان‌درمانی.

اگر وارد دیت و رابطه‌ای شدید، سریع بررسی کنید آیا طرف مقابل ددی یا مامی ایشو دارد یا نه. اگر داشت، به سرعت بگریزید؛ اما اگر خوش‌تان آمده و می‌خواهید بمانید، بدانید که کار سختی در پیش دارید: یا اولین هدیه‌تان به طرف مقابل خدمات تراپی باشد یا اینکه اگر خودتان سررشته و توان دارید، باید ابتدا تراپیستش شوید و وقتی ایشو حل شد، می‌توانید انتظار رابطه واقعی داشته باشید؛ معلوم هم نیست چقدر طول بکشد که حل شود شاید هیچ وقت حل نشود اساسا.

از سر پست اخیرم، خانمی پیام داد. در گفتگوی دوم دریافتم ددی ایشو دارد؛ برایش آشکار کردم و گفتم دنبال پدری و من هم پدری بی‌نقص نیستم. در همین اثنا، خطایی غیرعمدی هم کردم که ناشی از سوئ تفاهم بود. پرفکشنیست هم بود: اولین محدودیت و خطایم را که دید، رها کرد. شکر خدا آسیب جدیدی
ندیدم.

خلاصه، خیلی مراقب باشید؛ چون متولدان دهه ۶۰ و ۷۰ نوعا ددی و مامی ایشو دارند. برای محافظت از خود، می‌توانید این سیاست را پیش بگیرید: طرف مقابل ایشو دارد، مگر اینکه خلافش ثابت شود.
جمعه ۲۳ام در مدرسه گفتگوی در کیلان (حوالی آبسرد) درباره غلبه بر سوپرایگوی پرفکشنیست صحبت خواهم کرد و از تجربه شخصی‌ام خواهم گفت.
عنوان ارائه هست: "در ستایش کامل نبودن"

https://www.instagram.com/reel/DDP9M2Ex9Vi/?igsh=MzRlODBiNWFlZA==
ای عزیزان و دوستان و سروران من، این روزها و روزهای آتی را خوب به یاد بسپارید و سال چهارصد و هفت که باز خواستند پای صندوق بکشانندتان، فریب نخورید.

هرچه نوشتیم و گفتیم که زندانی عاشق زندانبانانش شده، جدی نگرفتید. گفتید به پزشکیان رای می‌دهیم که جلیلی لولوخورخوره رییس جمهور نشود.

حضرات، تصمیم‌های مهم را جاهای دیگری جز دفتر رییس جمهور می‌گیرند و پزشکیان یا هر کس دیگر بازیچه و ملعبه‌ای بیش نیست.

آیا رییس جمهور توانست یا می‌تواند جلوی شوراهای عالی، مجلس، ائمه جمعه، امثال میرباقری و غیره و ذلک را بگیرد؟ هرگز.

آنها که پای صندوق رفتند و می‌روند یا مواجب‌بگیرند که منافعی دارند و معقول بازی می‌کنند یا ساده‌دل و آرزواندیش‌اند که هم به قلب و آزادگی خویش باختند و هم چیزی عایدشان نشد و نمی‌شود.

این تن بمیرد، درس بگیرید و برای همیشه، از جمهوری منافقان مسلمان دل بکنید. بگذارید نکبت به اوج برسد و تاریکی به سیاهی محض. تا وقتی امید به اصلاحات در همین نظام دارید، در واقع در همه جنایاتش شریک می‌شوید. سپیده تنها پس از تاریک‌ترین لحظات شب می‌دمد.

ذرهم یخوضوا و یلعبوا. بگذارید بدرند، بکشند، زندان کنند، بچاپند، موشک بزنند. اینها را خدای تعالی هم رها کرده که یزدادوا اثما. شما هم رهایشان کنید و از ایشان در دست و زبان و دل و سر، فاصله بگیرید. باشد که اجل‌شان زودتر سر رسد و شما آن زمان که حل سر رسید، شریک جرم نباشید.
و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض، لفسدت الارض
و لکن الله ذوفضل علی العالمین

گاه دفع شری به خیری
و گاه دفع شری به شری
در خاورمیانه، نوعا دومی است که اشرار به رنگ‌های مختلف حاکم‌اند
از حوالی ۳۷سالگی، حسی از سرشار بودن داشته‌ام که تاکنون، چه در حال کفر، چه در حال شرک و چه در حال توحید، ادامه داشته:

زندگی‌ام غنی و سرشار بوده و اگر بگویند فردا می‌میری، حسرتی ندارم. چرا؟ چون تمام عمر، هر کاری را که دوست داشته‌ام تجربه کنم، ترای کرده‌ام و هر بازی‌ای که برایم جالب بوده، بازی کرده‌ام.

می‌دانم که افراد کمی از این موهبت "بی‌حسرتی" برخوردارند که به خاطر محیط یا بی‌عزمی خودشان، دست به بسیاری از کارهایی که دوست داشته‌اند، نزده‌اند.
اصول بنیادین یک زندگی سرشار به نظرم، چنین‌اند:

۱. نترس و ترای کن.
۲. اگر فهمیدی اشتباه کردی، عقب‌نشینی کن و دوباره بسنج.
۳. چهارچشمی شواهد را دنبال کن و داستان‌هایی منسجم بر اساس آنها بساز.
۴. بر اساس داستانی که بهتر از همه شواهد را در بر می‌گیرد، عمل کن.
۵. دیگران را رها کن، مگر اینکه به خاطر روابط کاری، خانوادگی یا دوستی، ناچار باشی.
۶. هر کس در بهترین حال خویش است و هیچ‌کس عامدانه، خود را بدتر از آنچه هست، نشان نمی‌دهد؛ پس اگر آسیبی به تو می‌زند، تا می‌توانی بگریز یا درگذر.
۷. به هیچ چیز به اندازه آرامش و شکوفایی خودت، اهمیت نده.
۸. دقت کن که آرامش و شکوفایی‌ات را در چه می‌بینی. هر چه بود، نترس و ترای کن. (بازگشت به مورد ۱)
۹. توجه کن که همواره در تحولی؛ پس هیچ یک از اندیشه‌هایت را مطلق ندان.
۱۰. از ارزیابی و نقادی درونی و نیز گف‌وگو با دیگران، پرهیز نکن.
۱۱. آنچه اخلاقی می‌دانی را انجام بده، ولو سخت باشد یا به ضرر خودت باشد.
۱۲. در تشخیص امر اخلاقی، خودمحور نباش: اگر کار الف برای دیگران بد است، برای تو هم در شرایط مشابه، بد است و اگر برای دیگران خوب است، در شرایط مشابه برای تو هم خوب است.

با اینها، دیگر واقعا مهم نیست که الان چه اندیشه‌ای داری یا تا به حال، چه کرده‌ای؛ مهم این است که تا روز آخر، به اینها پایبند باشی. با اینها، می‌توانی احساس سرشار بودن کنی.
برخی حکومت‌ها کار خوبی را خوب انجام می‌دهند؛ نتیجه: آرامش و بهروزی (مثلا، آلمان در امور داخلی)

برخی حکومت‌ها کار خوبی را بد انجام می‌دهند؛ نتیجه: سرخوردگی در نرسیدن به نتیجه (مثلا، پهلوی دوم در بهبود اقتصادی)

برخی حکومت‌ها کار بدی را خوب انجام می‌دهند؛ نتیجه: تفوق شر (مثلا، آمریکا در جهانگشایی طی قرن بیستم)

برخی حکومت‌ها کار بدی را بد انجام می‌دهند؛ نتیجه رسوایی و بدنامی درون و بیرون کشور (مثال اعلایش، جمهوری اسلامی در توسعه‌طلبی منطقه‌ای در بیست سال اخیر)

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
امروز برایم روزی نوست و روز نو، فره نو می‌خواهد. این کانال یادآور یاسر شرور است و رطب و یابس و خیر و شر در آن آمیخته. قصد کرده‌ام دین اسلام را به حد توانم احیا کنم که عالم‌زاده‌ام و دوازده سال علم دین خوانده‌ام از متون اصیل و کهن که معممان اسمی امروز نام‌شان را هم نشنیده‌اند و عربی هم نمی‌دانند و مواجب‌بگیران "جهاد تبیین‌"اند و رب‌شان رهبر است نه خداوند یگانه.

پس، هم از اسلام جمهوری منافقان مسلمان دوری و تبری می‌کنم، هم از شیعه غالی، هم از اهل تکفیر به اشکال گوناگون و هم از اهل جهاد مسلحانه که سرخودند و بی حکم جهاد از پیامبر یا اهل بیت، دست به قتل می‌زنند. و هر کس را که اخلاقی زندگی کند، دورو و دروغگو نباشد و دست تعدی به حقوق دیگران دراز نکند، دوست خواهم انگاشت در هر لباس و آیینی. و از هر که دورو، دروغگو و متعدی باشد، تبری می‌جویم در هر لباس و آیینی. و هرگز خشونت فیزیکی و کلامی را درست نمی‌دانم و دست به آن نخواهم زد و همواره به قول لین، موعظه حسنه و جدال به احسن، متعهد خواهم بود و اگر هم دفعتا، خبط کنم و در کلام تند شوم، خطاکارم و عذرخواهم خواست.

راهی است پرپیچ‌وخم و دشوار؛ اما خوش‌آیند که تنها اشتیاق پیش روی من است و کارهای دیگر از ترجمه و تالیف مرسوم و بیزینس دولوپمنت و مشاوره و کوچینگ تکراری و یخ شده‌اند. و امیدوارم خیر دنیا و اخرت در همین والاطلبی و اشتیاق باشد، به خواست و یاری خداوند.

پس، کانالی نو ساخته‌ام به نام "فرنو" یعنی فره و حکمت نو. هر که دوست دارد و می‌خواهد به دست و زبان یا مال یا اندیشه یا افزار کمکم کند، خصوصی پیام دهد. و درباره منکران و ناقدان و سخره‌گیران و آیه یاس‌خوانان بعدا جداگانه خواهم نوشت. همه ماجورند انشالله.

ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم
بیست‌ودو آذر هزار و چهارصد و سه

https://news.1rj.ru/str/farno1403
Forwarded from Farno
همانطور که اهل فن می‌دانند، قرآن کریم فرازمند است و هر فرازی گاه هفت آیه، گاه چهارده آیه و گاه بیست‌ویک آیه دارد و در مواردی کمتر پرتکرار، اعدادی دیگر. جناب مهدی فیض فرازهای قرآن را مجزا ساخته و آنها را «برکه» می‌نامد و با همکارانش، «قرآن مبارک» را در حدود ششصد و چهل فراز تنظیم و منتشر کرده است. نیت کرده‌ام که هر روز یک فراز را ترجمه کنم، به نحوی که از اغلاط متنوع ترجمه‌های کنونی به دور باشد. هر روز ترجمه می‌کنم و اینجا در معرض می‌گذارم. ممنون می‌شوم اگر خطایی دیدید یا پیشنهادی برای بهبود دارید، بفرمایید. ترجمه‌ام بدون هر گونه افزوده‌ای خواهد بود، حتی مراجع ضمیر را ذکر نخواهم کرد که چگال و مختصر بودن متن عربیِ مبین در فارسی منعکس گردد. طلب دعای خیر دارم. ترتیب ترجمه‌ام با ترتیب قرآن‌های مرسوم یکسان نخواهد بود.

سوره دخان (آیات 1 تا 16؛ برکه 496)

حم
سوگند به کتاب روشنگر؛
قطعاً آن را در شبی مبارک نازل کردیم.
قطعاً ما هماره هشداردهنده بوده‌ایم.
در آن، هر امر دشواری باز می‌شود.
امری از نزد ما؛
قطعاً ما هماره فرستنده بوده‌ایم.
قطعاً او، اوست شنوای بینا.
پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آنهاست، اگر باور دارید.
خدایی جز او نیست، زنده می‌کند و می‌میراند.
پروردگار شما و پروردگار نیاکان‌تان.
اما آنها در تردیدی، بازی‌کنان‌اند.
پس گوش به زنگ باش روزی را که آسمان دودی آشکار بیاورد.
مردم را بپوشاند؛ این عذابی دردناک است.
پروردگارا، عذاب را از ما بردار که قطعاً ما ایمان داریم.
کجا برای‌شان یادآوری است؟
حال آنکه پیامبری روشنگر به سوی‌شان آمده؛
سپس، از او روی برگرداندند و گفتند: آموخته‌ای دیوانه است.
قطعاً ما اندکی عذاب را برمی‌داریم؛ قطعاً شما باز خواهید گشت.
روزی که بر آنها به سخت‌گرفتنی بزرگ، سخت بگیریم.
قطعاً ما انتقام‌گیرنده‌ایم.