🔴انفعال و ناکارآمدی روحانی صدای استادش را نیز درآورد
🔷️سید حسن امین استاد راهنمای حسن روحانی در دانشگاه گلاسکو:این بیست و چند میلیون جمعیتی که به روحانی رأی دادهاند و من که در دو دوره به او رأی دادم به اینخاطر بود که به ما امید دادند مشکلات این کشور با کلیدی که او در دست دارد حل شود و متاسفانه این انتظارات برآورده نشد و ایشان خلف وعده کردند.
🔷️دلیل عمدهای که من از ایشان گلهمند هستم و از رأی دادن به ایشان پشیمان هستم این است که او میگوید مشکلاتی وجود دارد، من از او نمیپذیرم که بگوید مشکلاتی در کشور وجود دارد
🔷️اگر ایشان میگوید که من میخواهم مشکلات را حل کنم لابد با آگاهی این کار را میکند، به همین دلیل من خودم رأی دادم و برای ایشان هم تبلیغ کردم چون نیت من این نبود روحانی بیاید و رئیسجمهور بشود مانند کسی که از هیچجا خبر ندارد، بگوید مشکلات زیاد است و شما خبر ندارید/تسنیم
📢اخبار راه سوم را از اینجا دنبال کنید
📢 @rahsevom
🔷️سید حسن امین استاد راهنمای حسن روحانی در دانشگاه گلاسکو:این بیست و چند میلیون جمعیتی که به روحانی رأی دادهاند و من که در دو دوره به او رأی دادم به اینخاطر بود که به ما امید دادند مشکلات این کشور با کلیدی که او در دست دارد حل شود و متاسفانه این انتظارات برآورده نشد و ایشان خلف وعده کردند.
🔷️دلیل عمدهای که من از ایشان گلهمند هستم و از رأی دادن به ایشان پشیمان هستم این است که او میگوید مشکلاتی وجود دارد، من از او نمیپذیرم که بگوید مشکلاتی در کشور وجود دارد
🔷️اگر ایشان میگوید که من میخواهم مشکلات را حل کنم لابد با آگاهی این کار را میکند، به همین دلیل من خودم رأی دادم و برای ایشان هم تبلیغ کردم چون نیت من این نبود روحانی بیاید و رئیسجمهور بشود مانند کسی که از هیچجا خبر ندارد، بگوید مشکلات زیاد است و شما خبر ندارید/تسنیم
📢اخبار راه سوم را از اینجا دنبال کنید
📢 @rahsevom
Forwarded from بی تعارف (Ali Keshmiri)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حضور جمعی از فعالان محیط زیست، ورزشکاران و مردم طبیعت دوست در اعتراض به تصرف غیرمجاز 65 هکتار اراضی ویرانی شاندیز توسط نیروی انتظامی.
طبق دستور قضایی این اراضی باید به مردم واگذار شود.
@Bitaarofchanel
طبق دستور قضایی این اراضی باید به مردم واگذار شود.
@Bitaarofchanel
گويا بزرگان اهل سنت هم به ماهيت حقيقي دو جناح فاسد و نا كار آمد پي برده اند!
@thirdpower
@thirdpower
گام به گام در راستاي شناخت جريان سوم... آيا جريان جديد فكري در ايران شكل خواهد گرفت؟ برخي جسته و گريخته اصولي را مطرح كرده اند. در خصوص ان ها چه فكر مي كنيد؟ #ائتلاف_مدني
#آگاهي_بخشي
#خط_سوم
@thirdpower
#آگاهي_بخشي
#خط_سوم
@thirdpower
گام به گام در راستاي شناخت جريان سوم... آيا جريان جديد فكري در ايران شكل خواهد گرفت؟ برخي جسته و گريخته اصولي را مطرح كرده اند. در خصوص ان ها چه فكر مي كنيد؟ #ائتلاف_مدني
#آگاهي_بخشي
#خط_سوم
@thirdpower
#آگاهي_بخشي
#خط_سوم
@thirdpower
اقدامات موثر و ترقی خواهانه ی یک نیروی سومی به هواداری از پویش صلح ایست فالیا در افغانستان...سید محمود ضیا دشتی سال هاست که برای مبارزه با اعتیاد و تروریسم در افغانستان یک ان جی او ایجاد کرده و موفق به پرداخت هزینه ها و برگزاری مسابقات ورزشی در نقاط محروم این کشور شده است.
@eastpeace
@eastpeace
جريان سوم شهروندى و اصل برابرى در ارائه خدمات به شهروندان
🔵جريان سوم شهروندی اصل برابری و عدم تبعیض در ارائه خدمات به شهروندان از مهمترین اصول بر این جریان قرار داده است بموجب اين اصل همه شهروندان دربرابر قانون برابرند و با همه آنان در شرایط مشابه رفتار یکسان اعمال خواهد شد .
🔵جریان سوم شهروندی به موجب اصل برابری در ارائه خدمات به شهروندان ،مدیران و کارکنان دولتی و عمومی و بخش خصوصی در محدوده وظایف شغلی خود، امکان دسترسی برابر به خدمات را برای همه شهروندان فراهم کرده و با آنان بدون هیچ گونه تبعیض جنسیتی، رنگ ، زبانی، فرهنگی ، بخشی ، منطقه ای ، قومی ، مذهبی ، نژاد ومعلولیت جسمی رفتارمی نمایند و خدمات را بطور برابر براى شهروندان ارائه مى نمايند.
مسعد سلیتی
وکیل پایه یک دادگستری
https://news.1rj.ru/str/SHABAKASHAHRVANDI
🔵جريان سوم شهروندی اصل برابری و عدم تبعیض در ارائه خدمات به شهروندان از مهمترین اصول بر این جریان قرار داده است بموجب اين اصل همه شهروندان دربرابر قانون برابرند و با همه آنان در شرایط مشابه رفتار یکسان اعمال خواهد شد .
🔵جریان سوم شهروندی به موجب اصل برابری در ارائه خدمات به شهروندان ،مدیران و کارکنان دولتی و عمومی و بخش خصوصی در محدوده وظایف شغلی خود، امکان دسترسی برابر به خدمات را برای همه شهروندان فراهم کرده و با آنان بدون هیچ گونه تبعیض جنسیتی، رنگ ، زبانی، فرهنگی ، بخشی ، منطقه ای ، قومی ، مذهبی ، نژاد ومعلولیت جسمی رفتارمی نمایند و خدمات را بطور برابر براى شهروندان ارائه مى نمايند.
مسعد سلیتی
وکیل پایه یک دادگستری
https://news.1rj.ru/str/SHABAKASHAHRVANDI
Telegram
جریان سوم شهروندی
مسعد سليتى وكيل پايه یک دادگستریکدشامد1_1_716256_61_4_1http://t.me/itdmcbot?start=shabakashahrvandi
پروژه نيرو سومي جامعه پيش گام در جهت دعوت گروه هاي اجتماعي براي اموزش گفت و گو با هدف ارائه خدمات رايگان داوطلبانه به روش كلينيكي و مشاوره اي در زمينه هاي تخصصي ترميمي-اجتماعي و نيز حل و فصل منازعات با آيين هاي مذاكره و سازش در سراسر كشور نيروي داوطلب مي پذيرد.
#جامعه_پيشگام
#نيروي_جديد
@eastpeace
#جامعه_پيشگام
#نيروي_جديد
@eastpeace
اعتراف دو نماینده مجلس به فساد نمایندگان مجلس شورای اسلامی. «محمدرضا خباز» نماینده کاشمر در مجلس: یک نماینده گفت همسرم با مدرک لیسانس عضو هیات علمی شود تا امضای استیضاح را پس بگیرم!!
«اشرفی اصفهانی» نماینده مجلس: برخی از نمایندگان مجلس «کارچاق کن» هستند.
«آپارتمان میگیرند تا استیضاح نکنند»، «از وزرا خواستهاند تا امتیاز معدن به فرزند و دامادشان بدهند»، «باج میگیرند تا به ماندن فلان مدیر در سمتش کمک کنند» و ... این جملات گوشهای از اتفاقاتی است که زیر پوست بهارستان در جریان است.
@eastpeace
«اشرفی اصفهانی» نماینده مجلس: برخی از نمایندگان مجلس «کارچاق کن» هستند.
«آپارتمان میگیرند تا استیضاح نکنند»، «از وزرا خواستهاند تا امتیاز معدن به فرزند و دامادشان بدهند»، «باج میگیرند تا به ماندن فلان مدیر در سمتش کمک کنند» و ... این جملات گوشهای از اتفاقاتی است که زیر پوست بهارستان در جریان است.
@eastpeace
احمد توکلی: نیاز نیست کسی به مردم القا کند، آنها وضعیت را میبینند و میفهمند که ما صادق نیستیم و انقلاب و اسلام را پله قرار دادهایم.
▫️کثیری از مردم الان به این نتیجه رسیدهاند که مسئولین برای خودشان جیغ و داد میکنند و ماها را سپر بلا قرار دادهاند. /ایران
@thirdpower
▫️کثیری از مردم الان به این نتیجه رسیدهاند که مسئولین برای خودشان جیغ و داد میکنند و ماها را سپر بلا قرار دادهاند. /ایران
@thirdpower
کیشِ شخصیت پرستی؛ دروازه ورود به اقتدارگرایی، تمامیتخواهی و تقدسباوری است.
سلیمان بایزیدی
زمینی کردن اوهامِ مذهب و ساختن خدایی بر روی زمین که هم ناظر است و هم به خاطر جایگاهی که دارد همگان را کنترل میکند. حقیقت را تنها آن ذاتِ پاک و منزه، عاری از اشتباه و خطا میگوید.
کیشِ شخصیت پرستی و اَبَرمردباوری انجماد اندیشه است و پذیرش اطاعت و بندگی که برای نجات خودش به چیزی جز ناجی نمیاندیشد. این افراد بیمارانی هستند که برای تسکین روانِ ناآرام و پریشان خود به نیروی فشار تبدیل میشوند. از دشمنسازی و جنجال و هیاهو برای رسیدن به اهداف و برنامههای خود استفاده میکنند. حقارتشان را دوست میدارند و چنان در وهم دانایی غرق شدهاند که دنیا را نه از دریچه نگاه خودشان بلکه با چشمانِ اَبَرمرد میبینند.
در منطقِ این کیشِ شخصیت پرستانِ مکار همه چیز یا سیاهِ سیاه یا سفیدِ سفید است و به همین خاطر با گفتگو بیگانهاند. آنان از حس شنوایی کمترین بهره را بردهاند برای همین فقط حرف میزنند و آنچه که میگویند چیزی نیست جز تعریف و تمجید و ستایشِ پر از مبالغه که انسان والای بی عیب و نقص را تا جایی بالا میکشد که خود در مقابل آن به زیر زمین فرو میروند. به هر میزان این اَبَرمرد بزرگ شود تا به اَبَرانسانِ خداگونه'ی قابل پرستش برسد به همان اندازه آن فرد یا افراد پایین میآیند.
تراژدی آنجا است که چاپلوسان کیشِ شخصیت پرست، دروغ را به عنوان یک حقیقت مطلق میپذیرند و تمام سعی و کوشش آنان به کرسی نشاندن جبر مطلقِ اقتدار کاذب است. فریبکاری، هویت شناخته شده این موجودات است که همواره به تناسب جایگاه و موقعیتی که دارند به شیوههای گوناگون از آن استفاده میکنند.
آنان نه مبتکری خلاق هستند و نه در تولیدِ اندیشه نقش و جایگاهی دارند، با این وصف در تقلید کردن، مهارت و تبحر خاصی دارند.
مواظب این موجودات خطرناک باشید.
@thirdpower
سلیمان بایزیدی
زمینی کردن اوهامِ مذهب و ساختن خدایی بر روی زمین که هم ناظر است و هم به خاطر جایگاهی که دارد همگان را کنترل میکند. حقیقت را تنها آن ذاتِ پاک و منزه، عاری از اشتباه و خطا میگوید.
کیشِ شخصیت پرستی و اَبَرمردباوری انجماد اندیشه است و پذیرش اطاعت و بندگی که برای نجات خودش به چیزی جز ناجی نمیاندیشد. این افراد بیمارانی هستند که برای تسکین روانِ ناآرام و پریشان خود به نیروی فشار تبدیل میشوند. از دشمنسازی و جنجال و هیاهو برای رسیدن به اهداف و برنامههای خود استفاده میکنند. حقارتشان را دوست میدارند و چنان در وهم دانایی غرق شدهاند که دنیا را نه از دریچه نگاه خودشان بلکه با چشمانِ اَبَرمرد میبینند.
در منطقِ این کیشِ شخصیت پرستانِ مکار همه چیز یا سیاهِ سیاه یا سفیدِ سفید است و به همین خاطر با گفتگو بیگانهاند. آنان از حس شنوایی کمترین بهره را بردهاند برای همین فقط حرف میزنند و آنچه که میگویند چیزی نیست جز تعریف و تمجید و ستایشِ پر از مبالغه که انسان والای بی عیب و نقص را تا جایی بالا میکشد که خود در مقابل آن به زیر زمین فرو میروند. به هر میزان این اَبَرمرد بزرگ شود تا به اَبَرانسانِ خداگونه'ی قابل پرستش برسد به همان اندازه آن فرد یا افراد پایین میآیند.
تراژدی آنجا است که چاپلوسان کیشِ شخصیت پرست، دروغ را به عنوان یک حقیقت مطلق میپذیرند و تمام سعی و کوشش آنان به کرسی نشاندن جبر مطلقِ اقتدار کاذب است. فریبکاری، هویت شناخته شده این موجودات است که همواره به تناسب جایگاه و موقعیتی که دارند به شیوههای گوناگون از آن استفاده میکنند.
آنان نه مبتکری خلاق هستند و نه در تولیدِ اندیشه نقش و جایگاهی دارند، با این وصف در تقلید کردن، مهارت و تبحر خاصی دارند.
مواظب این موجودات خطرناک باشید.
@thirdpower
به نظر من، ارتباطات، پیش از هر چیز به معنی انتقال و گسترش گونه ای اطلاعات است. اما از خود بپرسیم: اطلاعات چیست؟ چندان پیچیده نیست، همه می دانند: اطلاعات مجموعه ای از دستور العمل ها است. وقتی به شما اطلاعی می دهند، در واقع به شما القاء می شود فرض بر آن است که به چه چیزی باید باور داشته باشید. به عبارت دیگر اطلاع رسانی یعنی ارسال دستورالعمل. اطلاعیه های پلیس از این لحاظ گویا هستند زیرا رسما به ما می گویند که به چه چیزی باید باور داشته باشته باشیم. شاید هم بتوانیم بگوییم از ما نمی خواهند باور داشته باشیم، بلکه امر می کنند: چنان رفتار کنیم که گویی باور داریم. اطلاعات و ارتباطات چنین چیزهایی و جدا از این دستورالعمل ها، ارتباطات و اطلاعات دیگری وجود ندارند. این دقیقا یک نظام مراقبت (کنترل) است.
این ها که می گویم مباحثی البته بدیهی است، ولی مباحثی هستند که امروز به شدت درگیرشان هستیم، زیرا در جوامعی زندگی می کنیم که باید به آنها جوامع زیر مراقبت گفت. می دانیم که متفکری مثل فوکو دو گونه از جامعه را تحلیل می کند که هر دو به ما نسبتا نزدیک هستند. نوعی از جامعه که به آن جامعه حاکمیت می گوید و جوامع دیگری که به آنها جوامع انضباطی نام می دهد... این جامعه ، یعنی جامعه انصباطی بنا بر تعریف فوکو، جایی هستند که از خلال سربرآوردن مکان های دربند کردن [انسان ها] تعریف می شوند: زندان ها، مدارس، کارگاه ها، بیمارستان ها. برای جوامع انصباطی این یک ضرورت است. (...)
اما حال از خود بپرسیم چه رابطه ای میان هنر و ارتباطات می تواند وجود داشته باشد؟ به نظر من هیچ رابطه ای.
هیچ ابزار هنری را نمی توان ابزاری ارتباطی دانست. اثر هنری هیچ ربطی به ارتباطات ندارد. اثر هنری ابدا اطلاعی را در خود حمل نمی کند. برعکس، رابطه ای بنیادین میان اثر هنری و کنش مقاومت وجود دارد. بله، درست در اینجا است که می بینیم اگر بخواهیم رابطه ای را میان هنر و ارتباطات فرض کنیم، باید در همین کنش مقاومتی بیابیمش. اما چه رابطه رمزگونه ای میان هنر و مقاومت وجود دارد؟ حال آنکه انسان هایی که مقاومت [سیاسی] می کنند، عموما نه زمان آن را دارند و نه اغلب فرهنگ لازم را برای آنکه کمترین رابطه ای با هنر داشته باشند، نمی دانم، فکر می کنم این طور باشد. [آندره] مالرو سخن بسیار ساده درباره هنر می گوید: تعریف او از هنر این است:«[هنر] تنها پدیده ای به شمار می آید که در برابر مرگ مقاومت می کند». در ابتدای سخنم گفتم کار فلسفه، ابداع مفاهیم است. و فکر می کنم آنچه درباره هنر آمد، یکی از بنیان های زیبای فلسفه را می سازد. کمی بیاندیشیم... چیست که درمقابل مرگ مقاومت می کند؟ تردیدی به خود راه ندهیم، یک مجسمه کوچک گلی پنج هزار ساله را در دست بگیریم تا درک کنیم پاسخ مالرو بی شک درست بوده است. هنر همان چیزی است که بیشترین مقاومت را در مقابل مرگ از خود نشان می دهد(...) و از همینجا می توانیم به رابطه ای برسیم؛ رابطه ای تنگاتنگ میان کنش مقامت و [کنش ] هنر و اثر هنری. ممکن است بپنداریم هر کنشی برای مقاومت، نمی تواند یک اثر هنری باشد، با وجود این، به نوعی، چنین است.
✍ #ژیل_دلوز
بخشی از سخنرانی درباره فلسفه و سینما
@thirdpower
این ها که می گویم مباحثی البته بدیهی است، ولی مباحثی هستند که امروز به شدت درگیرشان هستیم، زیرا در جوامعی زندگی می کنیم که باید به آنها جوامع زیر مراقبت گفت. می دانیم که متفکری مثل فوکو دو گونه از جامعه را تحلیل می کند که هر دو به ما نسبتا نزدیک هستند. نوعی از جامعه که به آن جامعه حاکمیت می گوید و جوامع دیگری که به آنها جوامع انضباطی نام می دهد... این جامعه ، یعنی جامعه انصباطی بنا بر تعریف فوکو، جایی هستند که از خلال سربرآوردن مکان های دربند کردن [انسان ها] تعریف می شوند: زندان ها، مدارس، کارگاه ها، بیمارستان ها. برای جوامع انصباطی این یک ضرورت است. (...)
اما حال از خود بپرسیم چه رابطه ای میان هنر و ارتباطات می تواند وجود داشته باشد؟ به نظر من هیچ رابطه ای.
هیچ ابزار هنری را نمی توان ابزاری ارتباطی دانست. اثر هنری هیچ ربطی به ارتباطات ندارد. اثر هنری ابدا اطلاعی را در خود حمل نمی کند. برعکس، رابطه ای بنیادین میان اثر هنری و کنش مقاومت وجود دارد. بله، درست در اینجا است که می بینیم اگر بخواهیم رابطه ای را میان هنر و ارتباطات فرض کنیم، باید در همین کنش مقاومتی بیابیمش. اما چه رابطه رمزگونه ای میان هنر و مقاومت وجود دارد؟ حال آنکه انسان هایی که مقاومت [سیاسی] می کنند، عموما نه زمان آن را دارند و نه اغلب فرهنگ لازم را برای آنکه کمترین رابطه ای با هنر داشته باشند، نمی دانم، فکر می کنم این طور باشد. [آندره] مالرو سخن بسیار ساده درباره هنر می گوید: تعریف او از هنر این است:«[هنر] تنها پدیده ای به شمار می آید که در برابر مرگ مقاومت می کند». در ابتدای سخنم گفتم کار فلسفه، ابداع مفاهیم است. و فکر می کنم آنچه درباره هنر آمد، یکی از بنیان های زیبای فلسفه را می سازد. کمی بیاندیشیم... چیست که درمقابل مرگ مقاومت می کند؟ تردیدی به خود راه ندهیم، یک مجسمه کوچک گلی پنج هزار ساله را در دست بگیریم تا درک کنیم پاسخ مالرو بی شک درست بوده است. هنر همان چیزی است که بیشترین مقاومت را در مقابل مرگ از خود نشان می دهد(...) و از همینجا می توانیم به رابطه ای برسیم؛ رابطه ای تنگاتنگ میان کنش مقامت و [کنش ] هنر و اثر هنری. ممکن است بپنداریم هر کنشی برای مقاومت، نمی تواند یک اثر هنری باشد، با وجود این، به نوعی، چنین است.
✍ #ژیل_دلوز
بخشی از سخنرانی درباره فلسفه و سینما
@thirdpower
🔴🔴تک تک #روحانیون در وضعیت و مشکلات امروز مسئول هستند
🔸احمد توکلی: مردم و دنیا این حکومت (جمهوری اسلامی) را درست یا غلط حکومت روحانیون و علما میدانند و تک تک روحانیون و مراجع در رابطه با چهل سال گذشته و رسیدن کشور به وضع موجود مسئول هستند /ایران
@thirdpower
🔸احمد توکلی: مردم و دنیا این حکومت (جمهوری اسلامی) را درست یا غلط حکومت روحانیون و علما میدانند و تک تک روحانیون و مراجع در رابطه با چهل سال گذشته و رسیدن کشور به وضع موجود مسئول هستند /ایران
@thirdpower
مراقب زمينمان باشيم. نظام دولت ها و نظم سرمايه داري زمين ما را به رسميت نمي شناسند!
#سبز_هاي_متحد
#خط_سوم
@thirdpower
#سبز_هاي_متحد
#خط_سوم
@thirdpower
☘9 مرداد روز جهانی جنگلبان گرامی باد.
به امید روزی که اقتدار به سازمان جنگلها برگردد و عزت و حرمت جنگلبانان ایران از سوی حکمرانان ارج نهاده شود و از مظلومیت و محرومیت، نجات پیدا کنند!
#من_هم_یک_جنگلبانم
#نيروي_سوم
@thirdpower
به امید روزی که اقتدار به سازمان جنگلها برگردد و عزت و حرمت جنگلبانان ایران از سوی حکمرانان ارج نهاده شود و از مظلومیت و محرومیت، نجات پیدا کنند!
#من_هم_یک_جنگلبانم
#نيروي_سوم
@thirdpower
Forwarded from جمهورى سوم
چگونه گفتمان اصیل انقلاب اسلامی به ایدئولوژی طبقه اشرافیت «روحانی-امنیتی-سرمایه دار» تبدیل شد؟
(گفتگویی انتقادی با حسین بشیریه)
1⃣کتاب «زمینه های اجتماعی انقلاب ایران» (عنوان اصلی انگلیسی: دولت و انقلاب در ایران) یکی از مهمترین و شاید مهمترین کتاب حسین بشیریه است که اخیراً با بیش از سه دهه تأخیر به فارسی ترجمه شده و جالب آنکه همزمان با کتاب دیگری از بشیریه به نام «احیای علوم سیاسی» که چرخش مهمی در اندیشه بشیریه را نمایان می کند، منتشر شده است. مهمترین ویژگی این کتاب این است که «افسانه توسعه تکنوکرات ها» و «دوران طلایی توسعه اقتصادی دهه چهل» را که همین اخیراً با فوت عالیخانی، وزیر اقتصاد تکنوکرات آن دوره، موج تازه ای از آن توسط اصطلاح طلبان و کارگزاران و تکنوکراتهای ریشدار اصولگرا در چشم و گوش ملت فرو شد، با عیان کردن ماهیت فاشیستی دولت در دهه چهل و پنجاه شمسی به کلی دود می کند و به هوا می برد. جالب آنکه یکی از کارشناسان در مصاحبه با عالیخانی می گوید روشنفکران در دوره شاه هیچ اقبالی به توسعه اقتصادی باشکوهی که تکنوکراتها سیاستگذاری و اجرا می کردند نداشتند اما در دوره جمهوری اسلامی با شگفتی تمام قدر و منزلت تکنوکراتها و دوره طلایی دهه چهل از سوی عموم مدیران و صاحب نظران شناخته شده و بارها اعلام گردیده است!
2⃣آنچه می خواهم در این یادداشت مطرح کنم به همین چرخش مربوط می شود. نتیجه دومی که بشیریه در آن کتاب می گیرد این است که گفتمان انقلاب اسلامی یک ایدئولوژی برآمده از طبقه سنتی روحانیت-بازاری-خرده بورژوازی در واکنش به مدرنیته و جهان جدید است. این نتیجه گیری بشیریه به نظر من در مقام توضیح ماهیت انقلاب اسلامی اصلاً درست نیست و خود او در کتاب بعدیش «دیباچه ای بر جامعه شناسی سیاسی ایران، دوره جمهوری اسلامی» چندین بار به جنبه های مترقی، روشنفکری و خاستگاه های طبقه متوسطی و طبقه مستضعفی انقلاب اشاره می کند، اما متأسفانه درباره «جمهوری اسلامی» به میزان زیادی درست است. انقلاب اسلامی در زمان پیروزی آن یک گفتمان سیاسی متعالی، فراگیر و فراطبقاتی بود که اتفاقاً تنها با رویکرد متأخر بشیریه قابل فهم است، اما متأسفانه پس از پیروزی سال به سال به «ایدئولوژی طبقه روحانی و سرمایه داری تجاری» نزدیکتر شد.
3⃣همانطور که بشیریه به درستی در تحلیل وضعیت طبقاتی سالهای ۵۷ تا ۷۶ توضیح می دهد، روحانیت و بازار، علی رغم مخالفتهای روشنفکران، امام و خط امام در دهه شصت، پس از پیروزی عملاً از یک موقعیت متوسط رو به زوال، به طبقه اشراف جدید مبدل شدند و روایت ناتمام بشیریه را باید اینچنین تکمیل کرد که بازهم علی رغم واکنش احمدی نژاد و آیت الله خامنه ای در دهه هشتاد، با افزوده شدن یک ضلع امنیتی، طبقه اشرافیت «روحانی-امنیتی- سرمایه دار» در دهه نود با اقتدار بیشتری گفتمان انقلاب اسلامی را به ایدئولوژی طبقاتی خود تبدیل کرد.
🔺هر دو گفتمان اصولگرایی و اصلاح طلبی امروز چیزی بیش از ایدئولوژی طبقه الیگارشی جمهوری دوم نیستند که آرمانهای طبقات پایین (عدالت اقتصادی، عدالت سیاسی، عدالت حقوقی) و آرمانهای طبقه متوسط (دموکراسی، کرامت انسان، حقوق شهروندی، گشودگی فرهنگی، آزادی نقد فکری و سیاسی، رقابت واقعی در اقتصاد، نفی سلطه دولت بر ساحات عمومی و خصوصی و حرکت به سوی جامعه باز) را به کلی از قاموس گفتمان انقلاب اسلامی حذف، و عناصری اشرافی، محافظه کارانه و مبتنی بر اصالت ثروت و قدرت را بر جای آن نشانده اند و با نفوذ خود در دستگاه ها جوانان انقلابی را به جرم تضعیف امنیت ملی (که مکمل سکولار الهیات دست راستی حامی منافع اشرافیت است) محاکمه و آقازادگان رانت خوار و ترسو و متملق را به جانشینی آینده خود می گمارند.
🔺فردی چون علیرضا پناهیان که مداوماً بر ارزشهای قدرت طلبی، ریاست، و ثروت اندوزی پای می فشارد و حتی در شب عاشورای اباعبدالله، ابایی ندارد از اینکه حزب الله را به پیروی از آقازادگان و انباشت سود فرا بخواند زمانی که آیه «و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض، و نجعلهم ائمۀ و نجعلهم الوارثین» را به حق انحصاری حزب الله در حکومت بر مردمان جهان تفسیر می کند و آنان را لله به در اختیار گرفتن بیشتر قدرت و ثروت و مناصب حکومتی تشویق می کند، خود نماد برجسته ایست از اینکه انقلاب اسلامی در همان روزهای اول توسط طبقه روحانی-سرمایه دار به اسارت گرفته شد و مع الاسف به همین دلیل است که امروز در دو نسخه اصولگرایی و اصلاح طلبی، به عنوان ایدئولوژی حافظ منافع طبقه الیگارشی امنیتی-روحانی-سرمایه دار، با افتخار به قلع و قمع و استحاله گفتمان اصیل انقلاب اسلامی و حاملان اصلی آن در طبقه متوسط و پایین مشغول است.
(گفتگویی انتقادی با حسین بشیریه)
1⃣کتاب «زمینه های اجتماعی انقلاب ایران» (عنوان اصلی انگلیسی: دولت و انقلاب در ایران) یکی از مهمترین و شاید مهمترین کتاب حسین بشیریه است که اخیراً با بیش از سه دهه تأخیر به فارسی ترجمه شده و جالب آنکه همزمان با کتاب دیگری از بشیریه به نام «احیای علوم سیاسی» که چرخش مهمی در اندیشه بشیریه را نمایان می کند، منتشر شده است. مهمترین ویژگی این کتاب این است که «افسانه توسعه تکنوکرات ها» و «دوران طلایی توسعه اقتصادی دهه چهل» را که همین اخیراً با فوت عالیخانی، وزیر اقتصاد تکنوکرات آن دوره، موج تازه ای از آن توسط اصطلاح طلبان و کارگزاران و تکنوکراتهای ریشدار اصولگرا در چشم و گوش ملت فرو شد، با عیان کردن ماهیت فاشیستی دولت در دهه چهل و پنجاه شمسی به کلی دود می کند و به هوا می برد. جالب آنکه یکی از کارشناسان در مصاحبه با عالیخانی می گوید روشنفکران در دوره شاه هیچ اقبالی به توسعه اقتصادی باشکوهی که تکنوکراتها سیاستگذاری و اجرا می کردند نداشتند اما در دوره جمهوری اسلامی با شگفتی تمام قدر و منزلت تکنوکراتها و دوره طلایی دهه چهل از سوی عموم مدیران و صاحب نظران شناخته شده و بارها اعلام گردیده است!
2⃣آنچه می خواهم در این یادداشت مطرح کنم به همین چرخش مربوط می شود. نتیجه دومی که بشیریه در آن کتاب می گیرد این است که گفتمان انقلاب اسلامی یک ایدئولوژی برآمده از طبقه سنتی روحانیت-بازاری-خرده بورژوازی در واکنش به مدرنیته و جهان جدید است. این نتیجه گیری بشیریه به نظر من در مقام توضیح ماهیت انقلاب اسلامی اصلاً درست نیست و خود او در کتاب بعدیش «دیباچه ای بر جامعه شناسی سیاسی ایران، دوره جمهوری اسلامی» چندین بار به جنبه های مترقی، روشنفکری و خاستگاه های طبقه متوسطی و طبقه مستضعفی انقلاب اشاره می کند، اما متأسفانه درباره «جمهوری اسلامی» به میزان زیادی درست است. انقلاب اسلامی در زمان پیروزی آن یک گفتمان سیاسی متعالی، فراگیر و فراطبقاتی بود که اتفاقاً تنها با رویکرد متأخر بشیریه قابل فهم است، اما متأسفانه پس از پیروزی سال به سال به «ایدئولوژی طبقه روحانی و سرمایه داری تجاری» نزدیکتر شد.
3⃣همانطور که بشیریه به درستی در تحلیل وضعیت طبقاتی سالهای ۵۷ تا ۷۶ توضیح می دهد، روحانیت و بازار، علی رغم مخالفتهای روشنفکران، امام و خط امام در دهه شصت، پس از پیروزی عملاً از یک موقعیت متوسط رو به زوال، به طبقه اشراف جدید مبدل شدند و روایت ناتمام بشیریه را باید اینچنین تکمیل کرد که بازهم علی رغم واکنش احمدی نژاد و آیت الله خامنه ای در دهه هشتاد، با افزوده شدن یک ضلع امنیتی، طبقه اشرافیت «روحانی-امنیتی- سرمایه دار» در دهه نود با اقتدار بیشتری گفتمان انقلاب اسلامی را به ایدئولوژی طبقاتی خود تبدیل کرد.
🔺هر دو گفتمان اصولگرایی و اصلاح طلبی امروز چیزی بیش از ایدئولوژی طبقه الیگارشی جمهوری دوم نیستند که آرمانهای طبقات پایین (عدالت اقتصادی، عدالت سیاسی، عدالت حقوقی) و آرمانهای طبقه متوسط (دموکراسی، کرامت انسان، حقوق شهروندی، گشودگی فرهنگی، آزادی نقد فکری و سیاسی، رقابت واقعی در اقتصاد، نفی سلطه دولت بر ساحات عمومی و خصوصی و حرکت به سوی جامعه باز) را به کلی از قاموس گفتمان انقلاب اسلامی حذف، و عناصری اشرافی، محافظه کارانه و مبتنی بر اصالت ثروت و قدرت را بر جای آن نشانده اند و با نفوذ خود در دستگاه ها جوانان انقلابی را به جرم تضعیف امنیت ملی (که مکمل سکولار الهیات دست راستی حامی منافع اشرافیت است) محاکمه و آقازادگان رانت خوار و ترسو و متملق را به جانشینی آینده خود می گمارند.
🔺فردی چون علیرضا پناهیان که مداوماً بر ارزشهای قدرت طلبی، ریاست، و ثروت اندوزی پای می فشارد و حتی در شب عاشورای اباعبدالله، ابایی ندارد از اینکه حزب الله را به پیروی از آقازادگان و انباشت سود فرا بخواند زمانی که آیه «و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض، و نجعلهم ائمۀ و نجعلهم الوارثین» را به حق انحصاری حزب الله در حکومت بر مردمان جهان تفسیر می کند و آنان را لله به در اختیار گرفتن بیشتر قدرت و ثروت و مناصب حکومتی تشویق می کند، خود نماد برجسته ایست از اینکه انقلاب اسلامی در همان روزهای اول توسط طبقه روحانی-سرمایه دار به اسارت گرفته شد و مع الاسف به همین دلیل است که امروز در دو نسخه اصولگرایی و اصلاح طلبی، به عنوان ایدئولوژی حافظ منافع طبقه الیگارشی امنیتی-روحانی-سرمایه دار، با افتخار به قلع و قمع و استحاله گفتمان اصیل انقلاب اسلامی و حاملان اصلی آن در طبقه متوسط و پایین مشغول است.
آقای خاتمی سلام.
چندروزی از پیامتان به مردم مبنی بر حضور دوبارهشان در انتخابات میگذرد و من روزهاست که برای نوشتن یا ننوشتن این نامه به شما با خودم کلنجار میروم چرا که مدتهاست واژههایم در قفس خشکیده و سکوت عمیقی در روحم ریشه دوانیده. دیرزمانیست که نه سخن و فریاد را که آگاهی را تنها راه نجات خویشتن و وطن میدانم. اما امروز حرفهایی برای گفتن دارم که شاید فرو خوردنشان چیزی جز زخمهای عمیق روحی برایم به یادگار نگذارد. چرا که هنوز وجدان بیداری دارم که آرامم نمیگذارد و چرا که یکبار برای همیشه به خودم و به تمام سالهایی که در این مسیر آمدهام بدهکارم که تکلیفم را با خوب و بد این تاریخ زنده روشن کنم.
آقای خاتمی!
سالها پیش روزی در جایی گفتید بعد از من کسانی خواهند آمد و عملکرد آنها را نیز خواهید دید.
شما سالهای بسیاری ست که لبتر میکنید و بالای بیست میلیون نفر همراهتان میشوند و انگار نمیبینید عملکرد این مردم همیشه در میدان را. و حالا که از دوم خرداد۷۶ درست ۲۲ سال میگذرد باید بگویم ای کاش بعد از شما هرگز کسی نباشد که دو دهه وجود چنین قدرت اجتماعی را نادیده بگیرد و تمام قدرت سیاسیاش را خرج اتبلیغات انتخاباتی بکند که از میان رای مردم نام کسانی بیرون بیاید که یا سابقهی ویرانگری دارند یا شهوت پست و مقام . ۲۲ سال است، نوجوانی به جوانی، جوانی به میانسالی، میانسالی به پیری، نسل به نسل مردم ایران امیدشان را گره زدند به شعارهای اصلاحطلبانه و امروز، تمام امید و شوق به زندگیشان چندگام عقبتر از دوم خرداد ۷۶ ایستاده.
سال ۸۷ را یادتان میآید؟ وقتی مردم از هر قشری برای دعوت از شما به حضور در انتخابات ریاستجمهوری به هرشکلی در تلاش بودند؟ یادتان هست آن بغض معروف لیلاحاتمی عزیز را وقتی میگفت برای کودکانی بیایید که دلشان نمیخواهد سرزمینشان را ترک کنند؟
آقای خاتمی! آنهایی که نمیخواستند سرزمینشان را ترک کنند ماهها در خیابانهای بعد از خرداد ۸۸ تا پای جان ایستادند. اوین، کهریزک، قبرستان یا هرجای دیگر مقاومتشان را نشکست اما بعد از توهم پیروزی در انتخابات ۹۲ و سرخوردگیهای سالهای بعد از شکوفایی لیست امید حالا دیگر هیچ کسی را در اطراف خود نمیشناسم که یا از ایران کوچ نکرده یا در فکر کوچ نباشد. مردم ایران رفتند. چه به حواشی شهر استانبول، چه مالزی، چه در دام آدمبرهای پشت کوهی، چه از راه آبها، به اروپا و کانادا و امریکا و هزارجای ناشناس دیگر دنیا. مثل انسان ناشناسی که از دنیا هیچ مطالبهی اجتماعی و حقوقی و سیاسی ندارد و جز گوشهی امنی برای داشتن آینده ای با ثبات به چیز دیگری نمیاندیشد.
حالا دیگر مبارزههایمان هم پولی شده. از آن قیام مردمی که در سال ۸۸ به مدنیترین شکل ممکن معترض بودند، تبدیل شدیم به توییتهای پولی و شوآفهای سخیف اینستاگرامی که خودمان بهتر از هرکسی میدانیم جز به نفع و نمایش شخصی خویش یه هیچ هدف و آرمان دیگری در آن نمیاندیشیم.دیگر اندیشههایمان هم پولی شده. جوانانمان هر روز قربانی سنگینترین محکومیتهای سیاسی و قضایی میشوند تا گروهی پشتپرده ، باهم پولهای درشت ردوبدل کنند و در مدیا برعلیه هم مبارزه. مبارزهی اپوزوسیونهای دستساز و سفارشی. شما بهتر از هرکسی میدانید،که دیگر حرفهای انقلابی و سیاسی و اعتراضی تبدیل به یک صنعت پولساز شده برای تمام طرفین ماجرا. و آنها که به راستی و صداقت درپی مطالبات انسانی و آزادی بودند سالهاست در مسیر اتحاد تکرارهای شما صبر پیشه کردهاند تا در این شرایط حساس کنونی که نه همیشگی، قدمهای مثبتی برای گشایش و آبادی برداشته شود. اما افسوس اصلاحطلبی هم دیگر چیزی جز سهمخواهی و کشمکش جناحی نیست آنهم با سابقهی گل به خودیهای فراوان.
آقای خاتمی!
وقتی قشر مرفه جامعه نانش را به مال و جان وامید و آبروی هموطنانش آغشته و از نردبان رانت و اختلاس و تحریم و جنگ، همان چیزهایی که موجبات بدبختی این مردم است، بالا میرود و از این فاصلهی طبقاتی به خود میبالد، دیگر چه آرمان و باوری برای قشر ضعیف باقی میماند تا همه چیز را قربانی بقایش نکند؟ در جامعهای که وجدان مرده، چرا خیانت به خود، به خانواده، به ارزشها، به وطن و هرچیز و هرکس دیگری بر بام این شهر سایه نیفکند؟ ای کاش در این ۲۰ سال در راه آبادی وطن شهید شده بودیم جای آنکه روحمان را بکشیم و امیدهایمان را دار بزنیم و شرافت را پایمال کنیم.
ای کاش شما به جای تکرار تحزب، به هدر نشدن این نیروی انسانی اندیشیده بودید و از آن در راه تحقق بخشیدن به شعارهای پیشینتان که به باور خیلیها پیشرو از هملباسهای دیگرتان بود، بهره میبردید.
زندگی آنقدر برهمگان تنگ آمده که دیگر حرف زدن از مطالبات قدیمی حتی دیگر در اولویتمان نیست. و از اعماق وجود، غمگینم برای تمام سرخوردگیهای جنسی و انسانیمان و برای هر حق کوچی که در هرکوی و برزنی له شد و نان شب سرفصل شد بر
چندروزی از پیامتان به مردم مبنی بر حضور دوبارهشان در انتخابات میگذرد و من روزهاست که برای نوشتن یا ننوشتن این نامه به شما با خودم کلنجار میروم چرا که مدتهاست واژههایم در قفس خشکیده و سکوت عمیقی در روحم ریشه دوانیده. دیرزمانیست که نه سخن و فریاد را که آگاهی را تنها راه نجات خویشتن و وطن میدانم. اما امروز حرفهایی برای گفتن دارم که شاید فرو خوردنشان چیزی جز زخمهای عمیق روحی برایم به یادگار نگذارد. چرا که هنوز وجدان بیداری دارم که آرامم نمیگذارد و چرا که یکبار برای همیشه به خودم و به تمام سالهایی که در این مسیر آمدهام بدهکارم که تکلیفم را با خوب و بد این تاریخ زنده روشن کنم.
آقای خاتمی!
سالها پیش روزی در جایی گفتید بعد از من کسانی خواهند آمد و عملکرد آنها را نیز خواهید دید.
شما سالهای بسیاری ست که لبتر میکنید و بالای بیست میلیون نفر همراهتان میشوند و انگار نمیبینید عملکرد این مردم همیشه در میدان را. و حالا که از دوم خرداد۷۶ درست ۲۲ سال میگذرد باید بگویم ای کاش بعد از شما هرگز کسی نباشد که دو دهه وجود چنین قدرت اجتماعی را نادیده بگیرد و تمام قدرت سیاسیاش را خرج اتبلیغات انتخاباتی بکند که از میان رای مردم نام کسانی بیرون بیاید که یا سابقهی ویرانگری دارند یا شهوت پست و مقام . ۲۲ سال است، نوجوانی به جوانی، جوانی به میانسالی، میانسالی به پیری، نسل به نسل مردم ایران امیدشان را گره زدند به شعارهای اصلاحطلبانه و امروز، تمام امید و شوق به زندگیشان چندگام عقبتر از دوم خرداد ۷۶ ایستاده.
سال ۸۷ را یادتان میآید؟ وقتی مردم از هر قشری برای دعوت از شما به حضور در انتخابات ریاستجمهوری به هرشکلی در تلاش بودند؟ یادتان هست آن بغض معروف لیلاحاتمی عزیز را وقتی میگفت برای کودکانی بیایید که دلشان نمیخواهد سرزمینشان را ترک کنند؟
آقای خاتمی! آنهایی که نمیخواستند سرزمینشان را ترک کنند ماهها در خیابانهای بعد از خرداد ۸۸ تا پای جان ایستادند. اوین، کهریزک، قبرستان یا هرجای دیگر مقاومتشان را نشکست اما بعد از توهم پیروزی در انتخابات ۹۲ و سرخوردگیهای سالهای بعد از شکوفایی لیست امید حالا دیگر هیچ کسی را در اطراف خود نمیشناسم که یا از ایران کوچ نکرده یا در فکر کوچ نباشد. مردم ایران رفتند. چه به حواشی شهر استانبول، چه مالزی، چه در دام آدمبرهای پشت کوهی، چه از راه آبها، به اروپا و کانادا و امریکا و هزارجای ناشناس دیگر دنیا. مثل انسان ناشناسی که از دنیا هیچ مطالبهی اجتماعی و حقوقی و سیاسی ندارد و جز گوشهی امنی برای داشتن آینده ای با ثبات به چیز دیگری نمیاندیشد.
حالا دیگر مبارزههایمان هم پولی شده. از آن قیام مردمی که در سال ۸۸ به مدنیترین شکل ممکن معترض بودند، تبدیل شدیم به توییتهای پولی و شوآفهای سخیف اینستاگرامی که خودمان بهتر از هرکسی میدانیم جز به نفع و نمایش شخصی خویش یه هیچ هدف و آرمان دیگری در آن نمیاندیشیم.دیگر اندیشههایمان هم پولی شده. جوانانمان هر روز قربانی سنگینترین محکومیتهای سیاسی و قضایی میشوند تا گروهی پشتپرده ، باهم پولهای درشت ردوبدل کنند و در مدیا برعلیه هم مبارزه. مبارزهی اپوزوسیونهای دستساز و سفارشی. شما بهتر از هرکسی میدانید،که دیگر حرفهای انقلابی و سیاسی و اعتراضی تبدیل به یک صنعت پولساز شده برای تمام طرفین ماجرا. و آنها که به راستی و صداقت درپی مطالبات انسانی و آزادی بودند سالهاست در مسیر اتحاد تکرارهای شما صبر پیشه کردهاند تا در این شرایط حساس کنونی که نه همیشگی، قدمهای مثبتی برای گشایش و آبادی برداشته شود. اما افسوس اصلاحطلبی هم دیگر چیزی جز سهمخواهی و کشمکش جناحی نیست آنهم با سابقهی گل به خودیهای فراوان.
آقای خاتمی!
وقتی قشر مرفه جامعه نانش را به مال و جان وامید و آبروی هموطنانش آغشته و از نردبان رانت و اختلاس و تحریم و جنگ، همان چیزهایی که موجبات بدبختی این مردم است، بالا میرود و از این فاصلهی طبقاتی به خود میبالد، دیگر چه آرمان و باوری برای قشر ضعیف باقی میماند تا همه چیز را قربانی بقایش نکند؟ در جامعهای که وجدان مرده، چرا خیانت به خود، به خانواده، به ارزشها، به وطن و هرچیز و هرکس دیگری بر بام این شهر سایه نیفکند؟ ای کاش در این ۲۰ سال در راه آبادی وطن شهید شده بودیم جای آنکه روحمان را بکشیم و امیدهایمان را دار بزنیم و شرافت را پایمال کنیم.
ای کاش شما به جای تکرار تحزب، به هدر نشدن این نیروی انسانی اندیشیده بودید و از آن در راه تحقق بخشیدن به شعارهای پیشینتان که به باور خیلیها پیشرو از هملباسهای دیگرتان بود، بهره میبردید.
زندگی آنقدر برهمگان تنگ آمده که دیگر حرف زدن از مطالبات قدیمی حتی دیگر در اولویتمان نیست. و از اعماق وجود، غمگینم برای تمام سرخوردگیهای جنسی و انسانیمان و برای هر حق کوچی که در هرکوی و برزنی له شد و نان شب سرفصل شد بر