🔴 تتلو، صدای دگردیسی
✍🏻 عمادالدین_باقی
درشرایطی که رسانههای غول پیکر حکومتی که با پول شهروندان اداره میشوند و تک تک آنها در صدا و سیما حق دارند وعدم رضایت شهروندان سبب حرام بودن صرف وجوه است وامثال ما علیرغم ذیحق بودن بایکوت هستیم اما دلخوش به محافلی انجمنی، دوشنبه هشت مهر درنشستی از فعالان سیاسی ومدنی یکی ازشهرهای نزدیک شرکت کردم. قرار بود پیرامون موضوع عاشورا صحبت کنم. پرسش وپاسخ ها نیز درزمینه حقوق بشر بود. آنچه توجهم را جلب کرد این بود که از جمعیتی که عصاره فعالان حزبی ومدنی شهر بودند یک چهارمش جوان و بقیه میان سال به بالا بود. درست که جمعیت ایران در حال پیر شدن ست اما این تفاوت محسوس یک دلیل مهمتر هم دارد و آن عدم زایندگی نیروی های سیاسی نسل پیش است. آنچه این موضوع را در ذهنم برجسته تر می کرد این بود که همزمان با این نشست، خبرهایی در فضای مجازی درباره رکورد شکنی کامنتهای تتلو دراینستاگرام پیچیده بود.
امیر مقصودلو چندی پیش از هوادارانش درخواست کرد برای انتشار قطعه جدیدش او را با ده میلیون کامنت تشویق کنند و حالا این تعداد از مرز هجده میلیون هم گذشته. حساب قبلی او در اینستاگرام چهارمیلیون وصدهزار فالور داشت که بخاطر ادبیات او وخشونت علیه زنان، اینستاگرام حسابش را بست وحساب جدید او نزدیک به دو میلیون فالور گرفته. نمیدانم چقدر امکان دارد که بخشی از کامنت ها فیک باشند اما بدون شک آمار واقعی بالا خواهد بود و این پدیده بگمانم یک زلزله اجتماعی است. اکنون درمقام تفسیر معنای آن نیستم. اینکه چرا این اتفاق می افتد واین جمعیت فالور و کامنت گذار چه انگیزهای دارند و آیا لزوما معنای سیاست گریزی یا دین گریزی دارد یا ندارد؟اینها پرسش های درخور پژوهشاند اما رفتار آنها به یک رفراندوم شبیه است شاید هم رفراندوم ناخواسته. آنها عمدتا جوان هستند که فردای کشور متعلق به آنهاست، دارند اعلام موجودیت میکنند، دارند اعلام تفاوت میکنند، دارند به متولیانی که یکسره از جوانان مؤمن انقلابی میگویند باصدای بلند اعلام میکنند که اینقدر آنها را انکار نکنید. از تتلو تشکر میکنم بخاطراینکه سبب شد آنچه زیر پوست و در دل جامعه میگذرد وپیوسته انکار میشود فرصتی بیابد که خودنمایی کند شاید متولیانی که همچنان اسیر نوستالژیهای سیاسی وعقیدتی خویش اند یا باورهای رسوبی شدهشان که به آن خو گرفتهاند موجب شده واقعیت را آنچنانکه دوست دارند ببینند نه آنچنانکه هست بیدار شوند. آنها دوست دارند واقعیت را آنچنان بنگرند که آرامششان را بهم نمیزند و با پنداشتههایشان همنواست وحس خوشتری از این همنوایی القا میکند.
بازهم شگفت انگیزتر اینکه وقتی تتلو در کنسرت تازهاش از ادبیاتی استفاده میکند که ما از بیان کردنش عرق شرم بر جبین مان می نشیند اما مخاطبانش از آن کلمات رکیک نه تنها رنجیده نمیشوند که لذت می برند.
در چنین شرایط و شکافی عده ای چنان پیلهای گرد خویش تنیدهاند که مسئله شان منع کنسرت و منع نشان دادن ساز در تلویزیون و منع حضور زنان در ورزشگاه و فتوای حرام بودن ساخت فیلم درباره مولوی، عارف بزرگ و جهانی است. منع موسیقی خیابانی و موسیقی اصیل و شادیهای مشروع خلایی را ایجاد میکند که هرکسی ممکن است آن را پر کند.
در جامعه شناسی، همه اینها بیانگر مقدمات و اجزای شکل گیری تحولات آیندهاند، نشانههای انقراض یک نسل و یک تفکری است که منجمد شده و از انعطاف می گریزد و خود را تصحیح نمیکند. اینها برای چندمین بار نشان می دهند نظریه مهندسی اجتماعی نظریه ای شکست خورده است. نشان میدهد همانطور که راست روی افراطی حکومت شاه به چپ روی افراطی دامن زد، چگونه چهاردهه چپ روی افراطی حکومت کنونی منجر به پیدایش راست افراطی در جامعه میشود. چهل سال است از در و دیوار و کتاب درسی و رادیو و تلویزیون و منابر و تریبون ها و. . . ارزشهای رسمی میبارند اما جامعه قانونمندی مستقلی دارد و جدای از این مهندسی راه خودش را میرود.
دهشتناك تر از همه اینکه متولیان هنوز به همان شیوه ادامه میدهند و بلکه دستگاه های رسمی رسانهای همچنان بسته تر، فرقهایتر و واقع گریزتر عمل میکنند. ولی معلوم نیست در گام بعدی مانور قدرت مجازی در حد اتمام اعلام موجودیت و اتمام حجت
بماند.
@thirdpower
✍🏻 عمادالدین_باقی
درشرایطی که رسانههای غول پیکر حکومتی که با پول شهروندان اداره میشوند و تک تک آنها در صدا و سیما حق دارند وعدم رضایت شهروندان سبب حرام بودن صرف وجوه است وامثال ما علیرغم ذیحق بودن بایکوت هستیم اما دلخوش به محافلی انجمنی، دوشنبه هشت مهر درنشستی از فعالان سیاسی ومدنی یکی ازشهرهای نزدیک شرکت کردم. قرار بود پیرامون موضوع عاشورا صحبت کنم. پرسش وپاسخ ها نیز درزمینه حقوق بشر بود. آنچه توجهم را جلب کرد این بود که از جمعیتی که عصاره فعالان حزبی ومدنی شهر بودند یک چهارمش جوان و بقیه میان سال به بالا بود. درست که جمعیت ایران در حال پیر شدن ست اما این تفاوت محسوس یک دلیل مهمتر هم دارد و آن عدم زایندگی نیروی های سیاسی نسل پیش است. آنچه این موضوع را در ذهنم برجسته تر می کرد این بود که همزمان با این نشست، خبرهایی در فضای مجازی درباره رکورد شکنی کامنتهای تتلو دراینستاگرام پیچیده بود.
امیر مقصودلو چندی پیش از هوادارانش درخواست کرد برای انتشار قطعه جدیدش او را با ده میلیون کامنت تشویق کنند و حالا این تعداد از مرز هجده میلیون هم گذشته. حساب قبلی او در اینستاگرام چهارمیلیون وصدهزار فالور داشت که بخاطر ادبیات او وخشونت علیه زنان، اینستاگرام حسابش را بست وحساب جدید او نزدیک به دو میلیون فالور گرفته. نمیدانم چقدر امکان دارد که بخشی از کامنت ها فیک باشند اما بدون شک آمار واقعی بالا خواهد بود و این پدیده بگمانم یک زلزله اجتماعی است. اکنون درمقام تفسیر معنای آن نیستم. اینکه چرا این اتفاق می افتد واین جمعیت فالور و کامنت گذار چه انگیزهای دارند و آیا لزوما معنای سیاست گریزی یا دین گریزی دارد یا ندارد؟اینها پرسش های درخور پژوهشاند اما رفتار آنها به یک رفراندوم شبیه است شاید هم رفراندوم ناخواسته. آنها عمدتا جوان هستند که فردای کشور متعلق به آنهاست، دارند اعلام موجودیت میکنند، دارند اعلام تفاوت میکنند، دارند به متولیانی که یکسره از جوانان مؤمن انقلابی میگویند باصدای بلند اعلام میکنند که اینقدر آنها را انکار نکنید. از تتلو تشکر میکنم بخاطراینکه سبب شد آنچه زیر پوست و در دل جامعه میگذرد وپیوسته انکار میشود فرصتی بیابد که خودنمایی کند شاید متولیانی که همچنان اسیر نوستالژیهای سیاسی وعقیدتی خویش اند یا باورهای رسوبی شدهشان که به آن خو گرفتهاند موجب شده واقعیت را آنچنانکه دوست دارند ببینند نه آنچنانکه هست بیدار شوند. آنها دوست دارند واقعیت را آنچنان بنگرند که آرامششان را بهم نمیزند و با پنداشتههایشان همنواست وحس خوشتری از این همنوایی القا میکند.
بازهم شگفت انگیزتر اینکه وقتی تتلو در کنسرت تازهاش از ادبیاتی استفاده میکند که ما از بیان کردنش عرق شرم بر جبین مان می نشیند اما مخاطبانش از آن کلمات رکیک نه تنها رنجیده نمیشوند که لذت می برند.
در چنین شرایط و شکافی عده ای چنان پیلهای گرد خویش تنیدهاند که مسئله شان منع کنسرت و منع نشان دادن ساز در تلویزیون و منع حضور زنان در ورزشگاه و فتوای حرام بودن ساخت فیلم درباره مولوی، عارف بزرگ و جهانی است. منع موسیقی خیابانی و موسیقی اصیل و شادیهای مشروع خلایی را ایجاد میکند که هرکسی ممکن است آن را پر کند.
در جامعه شناسی، همه اینها بیانگر مقدمات و اجزای شکل گیری تحولات آیندهاند، نشانههای انقراض یک نسل و یک تفکری است که منجمد شده و از انعطاف می گریزد و خود را تصحیح نمیکند. اینها برای چندمین بار نشان می دهند نظریه مهندسی اجتماعی نظریه ای شکست خورده است. نشان میدهد همانطور که راست روی افراطی حکومت شاه به چپ روی افراطی دامن زد، چگونه چهاردهه چپ روی افراطی حکومت کنونی منجر به پیدایش راست افراطی در جامعه میشود. چهل سال است از در و دیوار و کتاب درسی و رادیو و تلویزیون و منابر و تریبون ها و. . . ارزشهای رسمی میبارند اما جامعه قانونمندی مستقلی دارد و جدای از این مهندسی راه خودش را میرود.
دهشتناك تر از همه اینکه متولیان هنوز به همان شیوه ادامه میدهند و بلکه دستگاه های رسمی رسانهای همچنان بسته تر، فرقهایتر و واقع گریزتر عمل میکنند. ولی معلوم نیست در گام بعدی مانور قدرت مجازی در حد اتمام اعلام موجودیت و اتمام حجت
بماند.
@thirdpower
در وزارت علوم چه خبر است؟
یکی از مسائلی که از بدو ورود به ایران برایم تعجب آور بوده است حجم عظیم "مصوباتی" است که در مراکز علمی اعم از دانشگاه و پژوهشگاه و مراکز پژوهشی به تصویب می رسد و همواره این پرسش برایم پیش میآید که این مصوبات چه "نسبتی" با کار و پژوهش علمی دارند؟ مگر این مصوبات که به تصویب میرسند قرار نیست مسیر را برای اهل دانشگاه هموار کند تا آنها بتوانند به اصل مطلب که همان تامل و تفکر و تحقیق است برسند ولی در عمل نه تنها چنین نیست بلکه "طبقه ای حرفه ای" ایجاد شده است که به صورت حرفه ای مهارت خاصی در جعل "مصوبات" دارد و از این هیئت امناء به آن جلسه مصوبات در اینجا و آنجا می روند و هدف اصلیشان تحدید انسان دانشگاهی در ایران است. اما اگر این مصوبات به همین جا ختم میشد من این یادداشت را نمی نوشتم ولی بدبختی اینجاست که وزارت علوم دست اندر کار فساد نظام مند شده است و با مصوبات خارق العاده تلاش می کند دانشگاهیان و محققان را به سمت "دزدی علمی" سوق دهد. امروز پس از یکسال وقت و سرمایه مالی گذاشتن برای پر کردن فرم های ارتقاء با خبر شدم که برای گذشتن از مقام دانشیاری به استادی شما نیازمند داشتن ۳۵ مقاله علمی پژوهشی هستید و یکی از همکاران هم به من گفت او خود ۴۰ مقاله علمی پژوهشی به چاپ رسانده است. هر قدر فکر کردم که چگونه می شود ۴۰ مقاله در فاصله پنج سال -من در سال ۹۳ دانشیار شدم در ایران برای بار دوم- نتوانستم حساب و کتاب را درست جمع و جور کنم! ۴۰ مقاله علمی پژوهشی در ۵ سال یعنی ۸ مقاله هر سال و هر سال ۱۲ ماه است و این بدین معنی است که فرد باید در هر یکماه و نیم یک مقاله علمی پژوهشی بنویسد تا در ۵ سال بتواند ۴۰ مقاله بنویسد. آیا چنین چیزی امکان دارد؟ دو دوست دارم یکی در دانشگاه بریستول انگلستان (مایکل نووتن) و دیگری در دانشگاه اولیوت کالج آمریکا (داستین جی برد) و این موضوع را با آنها در میان گذاشتم و هر دو بی پرده گفتند که امکان نوشتن ۴۰ مقاله علمی پژوهشی در ۵ سال نه تنها ممکن نیست بل در این دو کشور هر سال (یا حتی هر دو سال یکبار) یک مقاله علمی پژوهشی باید نوشت. به سخن دیگر، یک دانشگاهی آمریکایی یا انگلیسی در طول ۳۰ سال خدمت آکادمیک خویش حداکثر ۳۰ مقاله یا حداقل ۱۵ مقاله می نویسد حال چطور شده است که وزارت علوم ایران "مصوب" کرده است برای ارتقاء از دانشیاری به استادی باید ۳۵ مقاله داشته باشیم و در این بازار جعل و دروغ اساتیدی هم ادعا می کنند که در عرض ۵ سال ۴۰ مقاله علمی پژوهشی -در کنار کتب بیشمار و سخنرانیهای کثیر و و و و و- انجام می دهند؟ پرسش اینجاست که مسبب این دغل بازی کیست؟ چرا وزارت علوم در اتاق های دربسته مصوباتی را تصویب می کند که نظام دانشگاهی ایران را از معنا تهی می کند و اساتید را به سمت انتحال و سرقت علمی و کپی و پیست "هل" می دهد؟ البته در این میان اساتیدی که به این بازار دروغ دامن میزنند و "پز تولید علم" بصورت انبوه را می دهند نیز باید گفت چرا دانشگاه را به لجنزار تبدیل می کنید؟ مدعایی در پایان مطرح می کنم و آن این است که "بازار" پایان نامه نویسی و جعل مقالات و آی اس آی و و و و در جلوی دانشگاه های ایران سرنخش در وزارت علوم است و در جای دیگری نباید به دنبال طراران گشت و وزیر علوم مقصر اصلی است و وزارت علوم متهم ردیف اول این آشفتگیها می باشد.
سیدجوادمیری
@thirdpower
یکی از مسائلی که از بدو ورود به ایران برایم تعجب آور بوده است حجم عظیم "مصوباتی" است که در مراکز علمی اعم از دانشگاه و پژوهشگاه و مراکز پژوهشی به تصویب می رسد و همواره این پرسش برایم پیش میآید که این مصوبات چه "نسبتی" با کار و پژوهش علمی دارند؟ مگر این مصوبات که به تصویب میرسند قرار نیست مسیر را برای اهل دانشگاه هموار کند تا آنها بتوانند به اصل مطلب که همان تامل و تفکر و تحقیق است برسند ولی در عمل نه تنها چنین نیست بلکه "طبقه ای حرفه ای" ایجاد شده است که به صورت حرفه ای مهارت خاصی در جعل "مصوبات" دارد و از این هیئت امناء به آن جلسه مصوبات در اینجا و آنجا می روند و هدف اصلیشان تحدید انسان دانشگاهی در ایران است. اما اگر این مصوبات به همین جا ختم میشد من این یادداشت را نمی نوشتم ولی بدبختی اینجاست که وزارت علوم دست اندر کار فساد نظام مند شده است و با مصوبات خارق العاده تلاش می کند دانشگاهیان و محققان را به سمت "دزدی علمی" سوق دهد. امروز پس از یکسال وقت و سرمایه مالی گذاشتن برای پر کردن فرم های ارتقاء با خبر شدم که برای گذشتن از مقام دانشیاری به استادی شما نیازمند داشتن ۳۵ مقاله علمی پژوهشی هستید و یکی از همکاران هم به من گفت او خود ۴۰ مقاله علمی پژوهشی به چاپ رسانده است. هر قدر فکر کردم که چگونه می شود ۴۰ مقاله در فاصله پنج سال -من در سال ۹۳ دانشیار شدم در ایران برای بار دوم- نتوانستم حساب و کتاب را درست جمع و جور کنم! ۴۰ مقاله علمی پژوهشی در ۵ سال یعنی ۸ مقاله هر سال و هر سال ۱۲ ماه است و این بدین معنی است که فرد باید در هر یکماه و نیم یک مقاله علمی پژوهشی بنویسد تا در ۵ سال بتواند ۴۰ مقاله بنویسد. آیا چنین چیزی امکان دارد؟ دو دوست دارم یکی در دانشگاه بریستول انگلستان (مایکل نووتن) و دیگری در دانشگاه اولیوت کالج آمریکا (داستین جی برد) و این موضوع را با آنها در میان گذاشتم و هر دو بی پرده گفتند که امکان نوشتن ۴۰ مقاله علمی پژوهشی در ۵ سال نه تنها ممکن نیست بل در این دو کشور هر سال (یا حتی هر دو سال یکبار) یک مقاله علمی پژوهشی باید نوشت. به سخن دیگر، یک دانشگاهی آمریکایی یا انگلیسی در طول ۳۰ سال خدمت آکادمیک خویش حداکثر ۳۰ مقاله یا حداقل ۱۵ مقاله می نویسد حال چطور شده است که وزارت علوم ایران "مصوب" کرده است برای ارتقاء از دانشیاری به استادی باید ۳۵ مقاله داشته باشیم و در این بازار جعل و دروغ اساتیدی هم ادعا می کنند که در عرض ۵ سال ۴۰ مقاله علمی پژوهشی -در کنار کتب بیشمار و سخنرانیهای کثیر و و و و و- انجام می دهند؟ پرسش اینجاست که مسبب این دغل بازی کیست؟ چرا وزارت علوم در اتاق های دربسته مصوباتی را تصویب می کند که نظام دانشگاهی ایران را از معنا تهی می کند و اساتید را به سمت انتحال و سرقت علمی و کپی و پیست "هل" می دهد؟ البته در این میان اساتیدی که به این بازار دروغ دامن میزنند و "پز تولید علم" بصورت انبوه را می دهند نیز باید گفت چرا دانشگاه را به لجنزار تبدیل می کنید؟ مدعایی در پایان مطرح می کنم و آن این است که "بازار" پایان نامه نویسی و جعل مقالات و آی اس آی و و و و در جلوی دانشگاه های ایران سرنخش در وزارت علوم است و در جای دیگری نباید به دنبال طراران گشت و وزیر علوم مقصر اصلی است و وزارت علوم متهم ردیف اول این آشفتگیها می باشد.
سیدجوادمیری
@thirdpower
🔸نقد دو چهره دانشگاهی درباره شرایط بیمارگونه دانشگاه در ایران
▫️انتشار یادداشت دکتر محمد فاضلی، استاد جامعه شناسی با عنوان « پادشاهان لخت » با استقبال بالایی از سوی مخاطبان روبرو شد. محمد فاضلی با نگاهی نقادانه به دانشگاه ایرانی نوشته بود: « دانشگاه لُختپرور به تدریج جامعه را نیز از درون بیهویت و لُخت میکند؛ و پادشاهان لخت بر مسندها مینشینند و پوچی نهاد علم و ضرورت سرپوش نهادن بر لختیها را پیشه میکنند. کردار آتیشان نیز در همان اندازه ستر عورت است.»
▫️محمدرضا اسلامی استاد دانشگاه پلی تکنیک کالیفرنیا، در یادداشتی در نقد این مطلب نوشت: « تقریبا هیچ یک از بزرگورانی که در ایران شرایط بیمارگونه دانشگاه را شرح می کنند، حاضر نیستند که به این موضوع بپردازند که «ماجرای تولید فلّه ای دانش» در ایران حل شدنی نیست مگر اینکه به موضوع «اقتصاد دانشگاه» بپردازیم و پرداختن به موضوع اقتصاد هم ممکن نیست مگر اینکه «اعتراف» کنیم که آموزش عالی مجانی ممکن نیست و این راهی اشتباه است که باید روزی در نقطه ای قطع شود.
@thirdpower
▫️انتشار یادداشت دکتر محمد فاضلی، استاد جامعه شناسی با عنوان « پادشاهان لخت » با استقبال بالایی از سوی مخاطبان روبرو شد. محمد فاضلی با نگاهی نقادانه به دانشگاه ایرانی نوشته بود: « دانشگاه لُختپرور به تدریج جامعه را نیز از درون بیهویت و لُخت میکند؛ و پادشاهان لخت بر مسندها مینشینند و پوچی نهاد علم و ضرورت سرپوش نهادن بر لختیها را پیشه میکنند. کردار آتیشان نیز در همان اندازه ستر عورت است.»
▫️محمدرضا اسلامی استاد دانشگاه پلی تکنیک کالیفرنیا، در یادداشتی در نقد این مطلب نوشت: « تقریبا هیچ یک از بزرگورانی که در ایران شرایط بیمارگونه دانشگاه را شرح می کنند، حاضر نیستند که به این موضوع بپردازند که «ماجرای تولید فلّه ای دانش» در ایران حل شدنی نیست مگر اینکه به موضوع «اقتصاد دانشگاه» بپردازیم و پرداختن به موضوع اقتصاد هم ممکن نیست مگر اینکه «اعتراف» کنیم که آموزش عالی مجانی ممکن نیست و این راهی اشتباه است که باید روزی در نقطه ای قطع شود.
@thirdpower
شعري كودكانه و زيبا از ناصر كشاورز پيرامون تربيت يك دختر معمولي!
@thirdpower
@thirdpower
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅ فیلم/ اعتراضات مدنی را باید از دوران نوجوانی آموخت...
✍ صدرا محقق، روزنامهنگار حوزه اجتماعی با انتشار کلیپی در صفحه توییت خود نوشت:
🔹زرتشت، دانشآموز کلاس یازدهم مدرسهای در بالا شهر تهران، دو روز است در اعتراض به برخورد فیزیکی معلم شیمی با کاغذ نوشتهای کنار خیابان ولیعصر نشسته تا صدایاش را به دیگران برساند.
#تك_معترضان
#فرهنگ_اعتراض
#نيروي_جديد
✍ صدرا محقق، روزنامهنگار حوزه اجتماعی با انتشار کلیپی در صفحه توییت خود نوشت:
🔹زرتشت، دانشآموز کلاس یازدهم مدرسهای در بالا شهر تهران، دو روز است در اعتراض به برخورد فیزیکی معلم شیمی با کاغذ نوشتهای کنار خیابان ولیعصر نشسته تا صدایاش را به دیگران برساند.
#تك_معترضان
#فرهنگ_اعتراض
#نيروي_جديد
https://donya-e-eqtesad.com/بخش-سایت-خوان-62/3560593-ناصر-ایمانی-خطر-ظهور-رادیکال-ها-زیر-سایه-جریان-سوم-وجود-دارد-یک-مجلس-اصلاح-طلب-بهتر-از-مجلسی-ناشناخته-است
ادامه گمانه زني ها پيرامون نيروي سوم
@thirdpower
ادامه گمانه زني ها پيرامون نيروي سوم
@thirdpower
روزنامه دنیای اقتصاد
ناصر ایمانی: خطر ظهور رادیکالها زیر سایه جریان سوم وجود دارد/یک مجلس اصلاحطلب بهتر از مجلسی ناشناخته است
ناصر ایمانی، فعال سیاسی اصولگرا می گوید: ممکن است جریان سوم بخواهد خود را در انتخابات ریاست جمهوری محک بزنند تا بتوانند با موجسواری بر نارضایتیهای عمومی آرایی به سبد خود بریزد.
https://www.eghtesadnews.com/بخش-سایر-رسانه-ها-61/298530-کارگزاران-لاریجانی-به-جریان-سوم-می-پیوندند
ادامه گمانه زني ها پيرامون نيروي سوم.
@thirdpower
ادامه گمانه زني ها پيرامون نيروي سوم.
@thirdpower
اقتصاد نیوز
کارگزاران و لاریجانی به «جریان سوم» میپیوندند؟
اقتصادنیوز: در آستانه انتخابات مجلس یازدهم، فضای سیاسی کشور درحال تغییر و تحول است. از یکسو اصولگرایان، چهره های قدیمی خود مانند علی لاریجانی را طرد می کنند و از سوی دیگر اصلاح طلبان با کارگزاران وداع می کنند.
http://boursepress.ir/news/131598/حضور-احتمالی-جریان-سوم-و-چهره-نظامی-در-ریاست-جمهوری-1400
ادامه گمانه زني ها پيرامون نيروي سوم.
@thirdpower
ادامه گمانه زني ها پيرامون نيروي سوم.
@thirdpower
boursepress.ir
حضور احتمالی جریان سوم و چهره نظامی در ریاست جمهوری 1400
سردبیر یک روزنامه پیش بینی کرد رئیس جمهور و دولت بعدی ، منتسب به جریان سوم خواهد بود و بعید است این جریان سوم از میان اصلاحطلبان و اصولگرایان سر بلند کند.
http://akharinkhabar.ir/politics/5423372/نظر-جواد-امام-در-خصوص-شکلگیری-جریان-سوم
ادامه گمانه زني ها پيرامون نيروي سوم.
@thirdpower
ادامه گمانه زني ها پيرامون نيروي سوم.
@thirdpower
آخرین خبر
آخرین خبر | نظر جواد امام در خصوص شکلگیری جریان سوم
برنا/ فعال سیاسی اصلاح طلب در خصوص شکلگیری جریان سوم در کنار دو جریان موجود گفت: به نظر میرسد که جریان سومی مستقل از جریان اصولگرا و اصلاحطلب نیست، مگر اینکه اصولگرایان بخواهند با یک ماسک دیگری وارد انتخابات شوند.«جواد امام»، فعال سیاسی اصلاح طلب، در گفتگو…
https://aftabnews.ir/fa/news/605446/شریعتمداری-حضور-مردم-در-انتخابات-مجلس-گسترده-خواهد-بود-جریان-سوم-در-انتخابات-واقعیت-بیرونی-ندارد
ادامه گمانه زني ها پيرامون نيروي سوم.
@thirdpower
ادامه گمانه زني ها پيرامون نيروي سوم.
@thirdpower
اخبار روز ایران و جهان | آفتاب نیوز
شریعتمداری: حضور مردم در انتخابات مجلس گسترده خواهد بود/ «جریان سوم» در انتخابات واقعیت بیرونی ندارد
مدیرمسئول روزنامه کیهان در مورد شکلگیری نیروی سوم در انتخابات گفت: بعضی اوقات تابلوهایی به اسم نیروی سوم برمیخیزد اما پس از مدتی متوجه میشویم که این تابلوها، همان تابلوهای قدیمیاند منتها رنگ و لعابشان فرق کرده است.
https://ana.ir/fa/news/15/415470/جریان-سوم-سیاسی-جوانگرا-به-دو-قطبیسازی-منفی-پایان-میدهد
ادامه گمانه زني ها پيرامون نيروي سوم.
@thirdpower
ادامه گمانه زني ها پيرامون نيروي سوم.
@thirdpower
ana.ir
جریان سوم سیاسی جوانگرا به دو قطبیسازی منفی پایان میدهد
قائم مقام شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان با بیان اینکه نسل جوان توانایی دگردیسی در جریانات سیاسی کشور را دارد، گفت: این جریان بهعنوان جریان سوم میتواند به دوقطبیسازی منفی در فضای سیاسی کشور پایان دهد.
https://www.khabaronline.ir/news/1289033/جریان-سوم-به-اصولگرایان-نزدیکتر-است-یا-اصلاح-طلبان
ادامه گمانه ها پيرامون نيروي سوم.
@thirdpower
ادامه گمانه ها پيرامون نيروي سوم.
@thirdpower
خبرآنلاین
جریان سوم به اصولگرایان نزدیکتر است یا اصلاحطلبان؟
ایسنا نوشت:یک فعال سیاسی اصلاحطلب با بیان اینکه جریان مستقل حاصل ریزش و انشعاب از دو جریان اصلی کشور است، گفت: جریان مستقل به عنوان جریان سیاسی سوم در برخی موارد به اصلاحطلبان نزدیک می شود و در موارد دیگر به اصولگرایان، اما حرکت کلی آنها به اصولگرایان نزدیکتر…
https://www.isna.ir/news/98050904694/ظریفیان-امکان-شکل-گیری-جریان-سوم-وجود-دارد
ادامه گمانه زني ها پيرامون نيروي سوم.
@thirdpower
ادامه گمانه زني ها پيرامون نيروي سوم.
@thirdpower
ایسنا
ظریفیان: امکان شکلگیری جریان سوم وجود دارد
یک فعال سیاسی با بیان اینکه امکان شکلگیری جریان سوم بدون تابلو و شناسنامه در ایام نزدیک به انتخابات وجود دارد، گفت: بعید می دانم جریان احمدی نژاد بتواند به جریان سوم در انتخابات تبدیل شود.
https://www.isna.ir/news/98052311157/میرلوحی-فعلا-در-آرایش-سیاسی-کشور-جریان-سوم-مطرح-نیست
ادامه گمانه زني ها پيرامون نيروي سوم.
@thirdpower
ادامه گمانه زني ها پيرامون نيروي سوم.
@thirdpower
ایسنا
میرلوحی: فعلا در آرایش سیاسی کشور جریان سوم مطرح نیست
یک فعال سیاسی اصلاحطلب گفت: فعلا در آرایش سیاسی کشور جریان سوم مطرح نیست،. نواصلاحطلبی و نو اصولگرایی هم بیشتر نوعی چانه زنی داخل جریان است، وگرنه خود آنها در اندازه تعیین مانیفست جداگانه و برنامه مستقل نیستند.
Forwarded from جمهورى سوم
پایان نهادهای عمومی در ایران
چگونه «مالکیت مشاع و عمومی» مداوماً توسط دولت و بازار بلعیده می شود
🔸فرض کنید مثل همیشه در کنار یک خیابان به دنبال جای پارک می گردید، اما به تدریج متوجه می شوید که به مرور زمان تعداد مغازه دارانی که چیزی جلوی مغازه شان می گذارند و اجازه نمی دهند که کسی در آنجا پارک کند افزایش یافته است. به تدریج می بینید که برخی ساختمانهای بزرگ هم بعضی جای پارک ها را برای مهمانانشان رزرو می کنند. حتی می بینید که به تازگی سر یکی از بن بستهای بزرگ خیابان هم زنجیر کشیده اند و نگهبانی خصوصی در آنجا ایستاده است و اجازه ورود به افراد متفرقه نمی دهد. چند وقت بعد می بینید که سر و کله چند پارکبان هم پیدا می شود خود را مأمور شهرداری یا سایر سازمانهای دولتی معرفی می کنند و برای اجازه پارک کردن قبض صادر می کنند. اینجاست که باید بپرسیم «بر سر امر مشاع چه آمده است؟» چنین وضعی اگر چند سال دیگر ادامه یابد فرزندان ما خواهند پرسید «پدرجان درست است که زمانی چیزهایی بوده که بدون پول دادن و مجوز گرفتن از سازمانی، مردم آزادانه می توانستند از آن استفاده کنند؟!»
🔸اقتصاد سیاسی حاکم بر نظام ما به طور فزاینده ای به سوی بلعیدن فضاهای مشاع توسط دولت و بخش خصوصی حرکت کرده است و متأسفانه از آنجا که دو جناح اصلی اندیشه اقتصادی بعد از انقلاب در دهه شصت یکی به مالکیت دولتی عقیده داشت و دیگری به مالکیت خصوصی و همگی با هم در جمهوری دوم به «مالکیت خصولتی» (یعنی تقسیم رانتی بیت المال میان بخش خصوصی های خودی و متصل زیر لوای دولت اسلامی) عقیده داشتند و «مالکیت عمومی و مشاع» هیچ نماینده ای در بلوک های قدرت (البته جز دوره کوتاه ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد) نداشت، هیچ روایتی از این تحول اساسی در چند دهه اخیر در پژوهشهای آکادمیک، مطالعات راهبردی، گفتمان روشنفکری یا حتی گزارشهای ژورنالیستی وجود ندارد. جالب اینجاست که قائلین به مالکیت دولتی و مالکیت خصوصی در زیربنای فکری خود در دو اصل اساسی با یکدیگر مشترکند:
1️⃣اول آنکه چیزی به نام «جامعه» و «سنت» و «حوزه عمومی» و «امر مشاع» وجود ندارد، مردم فاقد عقلانیتند و اگر به آنها آزادی داده شود به هم رحم نمی کنند و نمی توانند در امور مشترک خود تصمیم گیری کنند. بنابراین ملت یا یک توده کارمندوارند که نیاز به قیمومیت و سرپرستی و شبانی دولت دارند یا افراد منفردی جدا و خودخواه که تنها دلمشغولیشان جیب خودشان است. به زبان ساده تر ملت هر کاری بخواهند بکنند از دو حال خارج نیست: یا باید از دولت اجازه بگیرند و یا باید از مالکان خصوصی. جز دولت و بازار هیچ زمین دیگری که مردم بخواهند بر آن بایستند وجود ندارد چه برسد که بخواهند زندگی خود را از آن طریق سامان دهند.
2️⃣ اصل دوم که هر دو جناح مدافع مالکیت خصوصی و دولتی در زیربنا به آن قائلند اینست که دولت و بخش خصوصی همیشه باهمند و دو بال یک پرنده اند و همواره بخش خصوصی متکی به حمایتهای دولت و دولت متکی به حمایتهای بخش خصوصی بوده است. بنابراین هر دو گروه مدافعین مالکیت دولتی و خصوصی در ایران همواره یک پا در دولت و یک پا در بازار دارند و با مدافعین رادیکال بازار (راست رادیکال در اقتصاد) و مدافعین رادیکال دولت (چپ رادیکال قدیم) مرزبندی فکری دارند، هرچند در مواقع نیاز و تغییرات آنها را موقتاً برای تبلیغات و مشروعیت دهی ایدئولوژیک جلوی صحنه می آورند و بعد به گوشه ای می فرستند برای مقطع بعدی.
🔸امروز در چهلمین سال انقلاب اسلامی باید پرسید کدام قلمرو خارج از بوروکراسی دولت و شبکه عنکبوتی سرمایه داری رانتی خصولتی باقی مانده است؟ تا چندی پیش کوه ها و مناطق طبیعی قلمرو مشاع ایرانیان برای سیاحت تلقی می شد اما هرچه می گذرد بیشتر شاهد چیزی به نام «جنبش حصارکشی» نهادهای دولتی و بخش خصوصی در مناطق مشاع هستیم، به طوری که بهترین مناطق طبیعی اطراف شهر در اختیار نهادهای دولتی قرار می گیرد، بعدا به تدریج در نهادهای استحاله گری مثل بنیادهای تعاون و امثالهم خصوصی می شود، سپس مجوز ساخت پیدا می کند، سپس مال و برج در آن ساخته می شود. بنیادهای عمومی مستضعفان و مسکن و جانبازان و شهید و ستاد اجرایی امام و چندین بانک و ده ها تعاونی که که برپایه «مالکیت عمومی» و به ظاهر خارج از مالکیت دولتی و خصوصی برای تضمین اغراض متعالیه ملت و مصالح عمومی و حمایت از طبقات فرودست و اجرای عدالت اجتماعی برپاشدند و مشروعیت یافتند در کدام فرآیند قابل دفاع به تقویت «امر عمومی» و «امر اجتماعی» و «امر مدنی» در ایران پرداخته اند و یا برعکس در جهت تضعیف و تحقیر و نحیف کردن آن گام برداشته اند؟
🔻ادامه در
📎https://telegra.ph/The-public-10-24
چگونه «مالکیت مشاع و عمومی» مداوماً توسط دولت و بازار بلعیده می شود
🔸فرض کنید مثل همیشه در کنار یک خیابان به دنبال جای پارک می گردید، اما به تدریج متوجه می شوید که به مرور زمان تعداد مغازه دارانی که چیزی جلوی مغازه شان می گذارند و اجازه نمی دهند که کسی در آنجا پارک کند افزایش یافته است. به تدریج می بینید که برخی ساختمانهای بزرگ هم بعضی جای پارک ها را برای مهمانانشان رزرو می کنند. حتی می بینید که به تازگی سر یکی از بن بستهای بزرگ خیابان هم زنجیر کشیده اند و نگهبانی خصوصی در آنجا ایستاده است و اجازه ورود به افراد متفرقه نمی دهد. چند وقت بعد می بینید که سر و کله چند پارکبان هم پیدا می شود خود را مأمور شهرداری یا سایر سازمانهای دولتی معرفی می کنند و برای اجازه پارک کردن قبض صادر می کنند. اینجاست که باید بپرسیم «بر سر امر مشاع چه آمده است؟» چنین وضعی اگر چند سال دیگر ادامه یابد فرزندان ما خواهند پرسید «پدرجان درست است که زمانی چیزهایی بوده که بدون پول دادن و مجوز گرفتن از سازمانی، مردم آزادانه می توانستند از آن استفاده کنند؟!»
🔸اقتصاد سیاسی حاکم بر نظام ما به طور فزاینده ای به سوی بلعیدن فضاهای مشاع توسط دولت و بخش خصوصی حرکت کرده است و متأسفانه از آنجا که دو جناح اصلی اندیشه اقتصادی بعد از انقلاب در دهه شصت یکی به مالکیت دولتی عقیده داشت و دیگری به مالکیت خصوصی و همگی با هم در جمهوری دوم به «مالکیت خصولتی» (یعنی تقسیم رانتی بیت المال میان بخش خصوصی های خودی و متصل زیر لوای دولت اسلامی) عقیده داشتند و «مالکیت عمومی و مشاع» هیچ نماینده ای در بلوک های قدرت (البته جز دوره کوتاه ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد) نداشت، هیچ روایتی از این تحول اساسی در چند دهه اخیر در پژوهشهای آکادمیک، مطالعات راهبردی، گفتمان روشنفکری یا حتی گزارشهای ژورنالیستی وجود ندارد. جالب اینجاست که قائلین به مالکیت دولتی و مالکیت خصوصی در زیربنای فکری خود در دو اصل اساسی با یکدیگر مشترکند:
1️⃣اول آنکه چیزی به نام «جامعه» و «سنت» و «حوزه عمومی» و «امر مشاع» وجود ندارد، مردم فاقد عقلانیتند و اگر به آنها آزادی داده شود به هم رحم نمی کنند و نمی توانند در امور مشترک خود تصمیم گیری کنند. بنابراین ملت یا یک توده کارمندوارند که نیاز به قیمومیت و سرپرستی و شبانی دولت دارند یا افراد منفردی جدا و خودخواه که تنها دلمشغولیشان جیب خودشان است. به زبان ساده تر ملت هر کاری بخواهند بکنند از دو حال خارج نیست: یا باید از دولت اجازه بگیرند و یا باید از مالکان خصوصی. جز دولت و بازار هیچ زمین دیگری که مردم بخواهند بر آن بایستند وجود ندارد چه برسد که بخواهند زندگی خود را از آن طریق سامان دهند.
2️⃣ اصل دوم که هر دو جناح مدافع مالکیت خصوصی و دولتی در زیربنا به آن قائلند اینست که دولت و بخش خصوصی همیشه باهمند و دو بال یک پرنده اند و همواره بخش خصوصی متکی به حمایتهای دولت و دولت متکی به حمایتهای بخش خصوصی بوده است. بنابراین هر دو گروه مدافعین مالکیت دولتی و خصوصی در ایران همواره یک پا در دولت و یک پا در بازار دارند و با مدافعین رادیکال بازار (راست رادیکال در اقتصاد) و مدافعین رادیکال دولت (چپ رادیکال قدیم) مرزبندی فکری دارند، هرچند در مواقع نیاز و تغییرات آنها را موقتاً برای تبلیغات و مشروعیت دهی ایدئولوژیک جلوی صحنه می آورند و بعد به گوشه ای می فرستند برای مقطع بعدی.
🔸امروز در چهلمین سال انقلاب اسلامی باید پرسید کدام قلمرو خارج از بوروکراسی دولت و شبکه عنکبوتی سرمایه داری رانتی خصولتی باقی مانده است؟ تا چندی پیش کوه ها و مناطق طبیعی قلمرو مشاع ایرانیان برای سیاحت تلقی می شد اما هرچه می گذرد بیشتر شاهد چیزی به نام «جنبش حصارکشی» نهادهای دولتی و بخش خصوصی در مناطق مشاع هستیم، به طوری که بهترین مناطق طبیعی اطراف شهر در اختیار نهادهای دولتی قرار می گیرد، بعدا به تدریج در نهادهای استحاله گری مثل بنیادهای تعاون و امثالهم خصوصی می شود، سپس مجوز ساخت پیدا می کند، سپس مال و برج در آن ساخته می شود. بنیادهای عمومی مستضعفان و مسکن و جانبازان و شهید و ستاد اجرایی امام و چندین بانک و ده ها تعاونی که که برپایه «مالکیت عمومی» و به ظاهر خارج از مالکیت دولتی و خصوصی برای تضمین اغراض متعالیه ملت و مصالح عمومی و حمایت از طبقات فرودست و اجرای عدالت اجتماعی برپاشدند و مشروعیت یافتند در کدام فرآیند قابل دفاع به تقویت «امر عمومی» و «امر اجتماعی» و «امر مدنی» در ایران پرداخته اند و یا برعکس در جهت تضعیف و تحقیر و نحیف کردن آن گام برداشته اند؟
🔻ادامه در
📎https://telegra.ph/The-public-10-24
Telegraph
End of "The public" in Iran
پایان نهادهای عمومی در ایران چگونه «مالکیت مشاع و عمومی» مداوماً توسط دولت و بازار بلعیده می شود 🔸فرض کنید مثل همیشه در کنار یک خیابان به دنبال جای پارک می گردید، اما به تدریج متوجه می شوید که به مرور زمان تعداد مغازه دارانی که چیزی جلوی مغازه شان می گذارند…