Forwarded from Goli
یکی از ویژگی های برجسته جامعه ایرانی داشتن اطلاعات وسیع می باشد ولی همیشه اصلی ترین ایراد و معضلِ همین جامعه، نداشتن قوه پردازش و تحلیل اطلاعات است. مثال های متعددی را می توان نام برد، مثلا جامعه دانشگاهی ما در حوزه های مهندسی، اطلاعات و علم بسیاری دارند ولی در قدرت تحلیل آن داده ها و پرداخت تکنولوژی در صنعت بسیار عقب مانده هستیم، در حوزه علوم انسانی نیز افراد با اطلاعات و نابغه کم نداریم ولی فیلسوف و علامه نمی شوند یا سیاست مداران تحلیل گر خوبی نداریم. این معضل به آن خاطر است که هیچگاه نتوانستیم علوم را به صورت کاربردی و تحلیلی در مدارس مان آموزش دهیم و فقط اطلاعات وسیعی را در اختیار آنان گذاشتیم.
حال درباره جریان سوم و جریان اصلاحات با مثالی توضیح می دهم؛ چه کسی می تواند بگوید رونالدو بهتر است یا سلنا گومز؟ آیا اصلا می توان مثال مربوط به سینما را با ورزش مقایسه کرد؟
جریان سوم یک جریان اجتماعی است که وسعت آن شاید به اندازه ۶۰ میلیون در ایران برسد ولی خاستگاه آن نه سیاسی است، نه اقتصادی و نه فرهنگی. مهمترین عاملی که این جمعیت وسیع را در زیر این جریان قرار می دهد، تلاش برای “خوب زندگی کردن” است، قطعا بروز آن ممکن است سیاسی، اقتصادی و فرهنگی باشد ولی مانیفست مشخصی ندارن جز همان زندگی کردن، اگر شعار امروز می گوید نه اصولگرا نه اصلاح طلب، چون هر دو را مقصر ناکامی خود می داند ولی مبنای سیاسی یا چارچوب مشخصی ندارد، آنان می خواهند راحت زندگی کنند، حال اگر امروز صدایشان بلند تر شده است چون ظلم بیشتری در حق شان شده ولی این جریان از زمانی که انسان زندگی اجتماعی را شروع کرده بوده و از این به بعد هم خواهد بود.
نکته ای که امروز کنشگران سیاسی می خواهند بر روی آن موج سواری بکنند این است که جامعه مدنی را می خواهند در قالب یک گروه سیاسی قرار دهند و مقابل گروه های دیگر صف آرایی کنند. اصلاح طلبان، اصولگرایان، ولاییون، مجاهدین و سلطنت طلبان و جمهوری خواهان همه و همه دارای مانیفست های مشخص و حد و مرزهای واقعی هستند که جریان سوم یا جامعه مدنی هر روز ممکن است یکی از آنان را قبول کند و نکند، خاصیت گروه های سیاسی این است. ولی نمی توان جریان سوم را همانند جریان های سالیان ۵۰ تا ۵۷ دانست، آنان گروه های مشخص و اهداف مشخص بودند. به همین دلیل همیشه بر این اعتقاد هستم که هیچ گاه اتفاق سال ۵۷ دوباره در این مملکت رخ نخواهد داد زیرا مردم از سلطه استعمار گروه ها، مکتب ها و مذاهب رها شدند و جامعه مدنی را شکل دادند، جامعه مدنی ای که هر روز هزاران شکل و چهره متفاوت به خود می بیند و موج پایداری ایجاد نمیکند. زیرا اولویت آن زندگی است حال انفعال بیش از حد اصلاح طلبان، نهادهای انتصابی قدرت، اصولگرایان مکتب گرا باعث وخامت شرایط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شده است، این خود باعث خواهد شد جامعه مدنی بیشتر از زمان دیگر واکنش نشان دهد، حتی امروز مشابه این جریان سوم را میتوان در عراق و مابقی کشورهای در حال توسعه یافت. به همین خاطر دعوای مدافعين اصلاح طلبان و جریان سوم را تهی از مبنا مشترک می دانم، زیرا در دو حوزه متفاوت باید هر کدام را بررسی کرد. اگر قرار است آلترناتیوی شکل گیرد و جریان سیاسی را از دست اصلاح طلب و اصولگرا بگیرند، حتما باید مبنا و مانیفیست مشخص داشته باشند، قطعا نمیتوان جریان سوم یا جامعه مدنی را آلترناتیو دانست، این جامعه انتخاب کننده گروهها است نه خود گروه. برمی گردم به سخن ابتدا متن که ما مطلع های خوبی هستیم ولی قدرت تجزیه و تحلیل داده ها را نداریم، هزاران هزار کلمه و لغت مختلف را به هم میچسبانیم ولی بر روی محتوا کار تحلیلی نمیکنیم، کمی اندیشیدن و پردازش واقعیت ها را مشخص می کند، این بزرگترین معضل جامعه مدنی ما است، ولی همین که امروز از سیطره استعمار گروه و مکاتب در آمده ایم قدم خوبی برای رسیدن به یک جامعه مدنی پیشرو است.
مریم گل
حال درباره جریان سوم و جریان اصلاحات با مثالی توضیح می دهم؛ چه کسی می تواند بگوید رونالدو بهتر است یا سلنا گومز؟ آیا اصلا می توان مثال مربوط به سینما را با ورزش مقایسه کرد؟
جریان سوم یک جریان اجتماعی است که وسعت آن شاید به اندازه ۶۰ میلیون در ایران برسد ولی خاستگاه آن نه سیاسی است، نه اقتصادی و نه فرهنگی. مهمترین عاملی که این جمعیت وسیع را در زیر این جریان قرار می دهد، تلاش برای “خوب زندگی کردن” است، قطعا بروز آن ممکن است سیاسی، اقتصادی و فرهنگی باشد ولی مانیفست مشخصی ندارن جز همان زندگی کردن، اگر شعار امروز می گوید نه اصولگرا نه اصلاح طلب، چون هر دو را مقصر ناکامی خود می داند ولی مبنای سیاسی یا چارچوب مشخصی ندارد، آنان می خواهند راحت زندگی کنند، حال اگر امروز صدایشان بلند تر شده است چون ظلم بیشتری در حق شان شده ولی این جریان از زمانی که انسان زندگی اجتماعی را شروع کرده بوده و از این به بعد هم خواهد بود.
نکته ای که امروز کنشگران سیاسی می خواهند بر روی آن موج سواری بکنند این است که جامعه مدنی را می خواهند در قالب یک گروه سیاسی قرار دهند و مقابل گروه های دیگر صف آرایی کنند. اصلاح طلبان، اصولگرایان، ولاییون، مجاهدین و سلطنت طلبان و جمهوری خواهان همه و همه دارای مانیفست های مشخص و حد و مرزهای واقعی هستند که جریان سوم یا جامعه مدنی هر روز ممکن است یکی از آنان را قبول کند و نکند، خاصیت گروه های سیاسی این است. ولی نمی توان جریان سوم را همانند جریان های سالیان ۵۰ تا ۵۷ دانست، آنان گروه های مشخص و اهداف مشخص بودند. به همین دلیل همیشه بر این اعتقاد هستم که هیچ گاه اتفاق سال ۵۷ دوباره در این مملکت رخ نخواهد داد زیرا مردم از سلطه استعمار گروه ها، مکتب ها و مذاهب رها شدند و جامعه مدنی را شکل دادند، جامعه مدنی ای که هر روز هزاران شکل و چهره متفاوت به خود می بیند و موج پایداری ایجاد نمیکند. زیرا اولویت آن زندگی است حال انفعال بیش از حد اصلاح طلبان، نهادهای انتصابی قدرت، اصولگرایان مکتب گرا باعث وخامت شرایط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شده است، این خود باعث خواهد شد جامعه مدنی بیشتر از زمان دیگر واکنش نشان دهد، حتی امروز مشابه این جریان سوم را میتوان در عراق و مابقی کشورهای در حال توسعه یافت. به همین خاطر دعوای مدافعين اصلاح طلبان و جریان سوم را تهی از مبنا مشترک می دانم، زیرا در دو حوزه متفاوت باید هر کدام را بررسی کرد. اگر قرار است آلترناتیوی شکل گیرد و جریان سیاسی را از دست اصلاح طلب و اصولگرا بگیرند، حتما باید مبنا و مانیفیست مشخص داشته باشند، قطعا نمیتوان جریان سوم یا جامعه مدنی را آلترناتیو دانست، این جامعه انتخاب کننده گروهها است نه خود گروه. برمی گردم به سخن ابتدا متن که ما مطلع های خوبی هستیم ولی قدرت تجزیه و تحلیل داده ها را نداریم، هزاران هزار کلمه و لغت مختلف را به هم میچسبانیم ولی بر روی محتوا کار تحلیلی نمیکنیم، کمی اندیشیدن و پردازش واقعیت ها را مشخص می کند، این بزرگترین معضل جامعه مدنی ما است، ولی همین که امروز از سیطره استعمار گروه و مکاتب در آمده ایم قدم خوبی برای رسیدن به یک جامعه مدنی پیشرو است.
مریم گل
Forwarded from M Hemmati
هویت جریان سوم
🔺 در یک چشم انداز کلی و با مروری اجمالی به جریان های سیاسی بعد از انقلاب اسلامی ایران ، می توان گفت همواره شاهد دو گانه ای بوده ایم که در ادوار مختلف با عناوین متناسب هر فصل ظهور یافتند. مانند «چپ و راست» که در دهه ۶۰ ، دهه ۷۰ دوگانه «محافظه کار و اصلاح طلب» که در میانه دهه ۸۰ این دوگانه جای خود را به «اصولگرا و اصلاح طلب» داد.
در طول این چهار دهه، هر یک از این دو گانه جریان های سیاسی، از درون مواجه با چرخش ها، ریزش ها و رویش هایی بودند و به همین دلیل همواره در کنار دوگانه تاثیر گذار بر سیاست کشور، گروهی را مشاهده مینماییم که در هر دوره با عناوین خاص ،خود را فارغ از دوگانه مذکور و دسته بندی های رایج تعریف و نوعا ادعای جریان سوم بودن را مطرح نموده اند به طوری که تکرار فرآیند یکسان شکل گیری، هویت این جریان ها را آشکار ساخت .
🔺با این مقدمه اکنون میدانیم جریان سوم های سابق دارای هویتی معلوم به شرح فوق بوده و بحثی در ان نیست .
موضوع مورد بحث امروز این است که ؛
اولا- آیا در حال حاضر جریان سوم وجود خارجی دارد ؟
ثانیا - در صورت ظهور این جریان، آیا برای شناخت هویت آن استصحاب وضع جریان های سابق کافیست، یا اینکه جریان سوم معاصر میتواند با هویت متفاوت ظاهر گردد و گفتمانی نوین و مستند و مستدل پیش روی قرار دهد.
🥇جریان سوم معاصر
در مورد جریان سوم معاصر، پیش از این زمزمه های بسیار شنیده و طیف گسترده ای از مطالب و موضوعات در فضای مجازی منتسب به این جریان را است و همین مسئله موجب عدم شناخت آن و حتی تردید در اصل وجود جریان است . در بین اشخاص صاحب نظر که تا کنون در مورد جریان سوم اظهار نظر فرمودند، گفتمانی که تاب مقاومت در برابر چالشهای تئوریک را داشته باشد، نیافتم تا وقتی که دکتر نوربخش در این مورد اظهار نظر فرمودند و پس از مطالعه نظرات ایشان ، اولین خروجی ذهن من ، طرح این پرسش بود که، (برنامه جریان سوم چیست؟)
دکتر نوربخش در پاسخی ارزشمند، چشم اندازی از این جریان ترسیم نمودند که نوعا جریان سوم معاصر را از جریان سوم های سابق متفاوت ساخته و البته با توجه به اینکه بنده در جایگاه یک شاگرد ، نسبت به برخی از موضوعات مطرح در پاسخ ایشان، نظر دیگری دارم، لذا با احترام به نظر دکتر نور بخش، ذیلا توضیحات و نظرات خود را معروض میدارم.
🥈بخشی از پاسخ دکتر نوربخش به سوال #برنامه_جریان_سوم_چیست؟
🔺بنیاد دیدگاه جریان سوم بازگشت به آن اصل اساسی در الهیات رهاییبخش انقلاب اسلامی و نظریه سیاسی جمهوری اسلامی است که «خداوند هرکس را حاکم بر سرنوشت خویش قرار داده» و این اصل اساسی طرد تمام اشکال «قیممآبانه و پدرسالارانه» را ایجاب می کند. فرم سیاستورزی کنونی بنیاد سیاست را در «خشونت» میداند و به همین دلیل است که من در الگوی جدیدی که پیشنهاد میکنم از «زنانه شدن سیاست» به طور جدی دفاع می کنم.
🔺پرسشهای ناظر به ایدئولوژی و حزب و سران و نخبگان پیشرو و مرزبندیهای هویتی تماماً استراتژیهای تفرقه و اختلافند که در بطن خود رقابت قدرت و جزماندیشی و انقیاد را دنبال میکنند و در صورت پیروزی هم تنها به شیوه امنیتی قادر به حفظ وحدت هستند. در مقابل در استراتژی زنانهی سیاستورزی، تک تک سوژهها اهمیت دارند و هیچ مرکز پدرسالارانهای در کار نیست که افراد مجبور باشند با ارجاع هویت خود به آن، مشروعیت بدست بیاورند. در جنبش مقاومت فرهنگی چپ نوی مسلمان، هر نفر، هر اکانت، هر خانه و هر گروهی، فکر، معنا و عمل تازه و باارزشی به صحنه میآورد و البته همه اینها در جهان گفتگو و نقد فرهنگی به تکامل عقلانی میرسد. حقانیت و مشروعیت نه از منطق جزمی و قیاسی متافیزیکی و الهیاتی و سلسله مراتب نخبگانی و خبرگانی، بلکه از منطق محک و اشتراک و توافق و تعهد عقلایی و با بازگشت به تجربیات عینی و وجودی و مشترک همه شهروندان تبعیت میکند. در این جنبش فرهنگی «پرچم»ها نیستند که یونیفرمِ معرف افرادند، بلکه افرادند که با اشتراک خود رنگهای تازهای می آفرینند.
🥉توضیحات مهدی همتی
🔺آنچه از فرمایشات جناب دکتر قابل استنباط است ، نفی حاکمیت دارای قدرت خشن و تایید حکومت دارای قدرت نرم و همچنین ارج نهادن به هر شخص با هر اندیشه در بهره وری از امکانات و فرصتها
نظرات جناب دکتر نوربخش، بدون در نظر گرفتن عوامل محیطی و سرزمینی، کاملا صحیح و بلحاظ تئوریک ، رویکردی مترقی و متضمن بخشی از حقوق بشر است ، ولیکن در صورت لحاظ نمودن سایر عوامل، کاملا در تعارض با امنیت کشور است .
طبیعی ترین واکنش ذهن شما مخاطب گرامی طرح این پرسش است که چرا و چگونه حکومت بدون قدرت خشن موجب تهدید امنیت است و آیا کشورهای دیگری که حاکمیت انها با قدرت نرم است ، امنیت ندارند ؟
در پاسخ به این سوال و به منظور درک بهتر از موضوع ، فرض بفرمایید دو خانواده را، که یکی فقیر است و در خانه اش چیزی جز چند قرص
🔺 در یک چشم انداز کلی و با مروری اجمالی به جریان های سیاسی بعد از انقلاب اسلامی ایران ، می توان گفت همواره شاهد دو گانه ای بوده ایم که در ادوار مختلف با عناوین متناسب هر فصل ظهور یافتند. مانند «چپ و راست» که در دهه ۶۰ ، دهه ۷۰ دوگانه «محافظه کار و اصلاح طلب» که در میانه دهه ۸۰ این دوگانه جای خود را به «اصولگرا و اصلاح طلب» داد.
در طول این چهار دهه، هر یک از این دو گانه جریان های سیاسی، از درون مواجه با چرخش ها، ریزش ها و رویش هایی بودند و به همین دلیل همواره در کنار دوگانه تاثیر گذار بر سیاست کشور، گروهی را مشاهده مینماییم که در هر دوره با عناوین خاص ،خود را فارغ از دوگانه مذکور و دسته بندی های رایج تعریف و نوعا ادعای جریان سوم بودن را مطرح نموده اند به طوری که تکرار فرآیند یکسان شکل گیری، هویت این جریان ها را آشکار ساخت .
🔺با این مقدمه اکنون میدانیم جریان سوم های سابق دارای هویتی معلوم به شرح فوق بوده و بحثی در ان نیست .
موضوع مورد بحث امروز این است که ؛
اولا- آیا در حال حاضر جریان سوم وجود خارجی دارد ؟
ثانیا - در صورت ظهور این جریان، آیا برای شناخت هویت آن استصحاب وضع جریان های سابق کافیست، یا اینکه جریان سوم معاصر میتواند با هویت متفاوت ظاهر گردد و گفتمانی نوین و مستند و مستدل پیش روی قرار دهد.
🥇جریان سوم معاصر
در مورد جریان سوم معاصر، پیش از این زمزمه های بسیار شنیده و طیف گسترده ای از مطالب و موضوعات در فضای مجازی منتسب به این جریان را است و همین مسئله موجب عدم شناخت آن و حتی تردید در اصل وجود جریان است . در بین اشخاص صاحب نظر که تا کنون در مورد جریان سوم اظهار نظر فرمودند، گفتمانی که تاب مقاومت در برابر چالشهای تئوریک را داشته باشد، نیافتم تا وقتی که دکتر نوربخش در این مورد اظهار نظر فرمودند و پس از مطالعه نظرات ایشان ، اولین خروجی ذهن من ، طرح این پرسش بود که، (برنامه جریان سوم چیست؟)
دکتر نوربخش در پاسخی ارزشمند، چشم اندازی از این جریان ترسیم نمودند که نوعا جریان سوم معاصر را از جریان سوم های سابق متفاوت ساخته و البته با توجه به اینکه بنده در جایگاه یک شاگرد ، نسبت به برخی از موضوعات مطرح در پاسخ ایشان، نظر دیگری دارم، لذا با احترام به نظر دکتر نور بخش، ذیلا توضیحات و نظرات خود را معروض میدارم.
🥈بخشی از پاسخ دکتر نوربخش به سوال #برنامه_جریان_سوم_چیست؟
🔺بنیاد دیدگاه جریان سوم بازگشت به آن اصل اساسی در الهیات رهاییبخش انقلاب اسلامی و نظریه سیاسی جمهوری اسلامی است که «خداوند هرکس را حاکم بر سرنوشت خویش قرار داده» و این اصل اساسی طرد تمام اشکال «قیممآبانه و پدرسالارانه» را ایجاب می کند. فرم سیاستورزی کنونی بنیاد سیاست را در «خشونت» میداند و به همین دلیل است که من در الگوی جدیدی که پیشنهاد میکنم از «زنانه شدن سیاست» به طور جدی دفاع می کنم.
🔺پرسشهای ناظر به ایدئولوژی و حزب و سران و نخبگان پیشرو و مرزبندیهای هویتی تماماً استراتژیهای تفرقه و اختلافند که در بطن خود رقابت قدرت و جزماندیشی و انقیاد را دنبال میکنند و در صورت پیروزی هم تنها به شیوه امنیتی قادر به حفظ وحدت هستند. در مقابل در استراتژی زنانهی سیاستورزی، تک تک سوژهها اهمیت دارند و هیچ مرکز پدرسالارانهای در کار نیست که افراد مجبور باشند با ارجاع هویت خود به آن، مشروعیت بدست بیاورند. در جنبش مقاومت فرهنگی چپ نوی مسلمان، هر نفر، هر اکانت، هر خانه و هر گروهی، فکر، معنا و عمل تازه و باارزشی به صحنه میآورد و البته همه اینها در جهان گفتگو و نقد فرهنگی به تکامل عقلانی میرسد. حقانیت و مشروعیت نه از منطق جزمی و قیاسی متافیزیکی و الهیاتی و سلسله مراتب نخبگانی و خبرگانی، بلکه از منطق محک و اشتراک و توافق و تعهد عقلایی و با بازگشت به تجربیات عینی و وجودی و مشترک همه شهروندان تبعیت میکند. در این جنبش فرهنگی «پرچم»ها نیستند که یونیفرمِ معرف افرادند، بلکه افرادند که با اشتراک خود رنگهای تازهای می آفرینند.
🥉توضیحات مهدی همتی
🔺آنچه از فرمایشات جناب دکتر قابل استنباط است ، نفی حاکمیت دارای قدرت خشن و تایید حکومت دارای قدرت نرم و همچنین ارج نهادن به هر شخص با هر اندیشه در بهره وری از امکانات و فرصتها
نظرات جناب دکتر نوربخش، بدون در نظر گرفتن عوامل محیطی و سرزمینی، کاملا صحیح و بلحاظ تئوریک ، رویکردی مترقی و متضمن بخشی از حقوق بشر است ، ولیکن در صورت لحاظ نمودن سایر عوامل، کاملا در تعارض با امنیت کشور است .
طبیعی ترین واکنش ذهن شما مخاطب گرامی طرح این پرسش است که چرا و چگونه حکومت بدون قدرت خشن موجب تهدید امنیت است و آیا کشورهای دیگری که حاکمیت انها با قدرت نرم است ، امنیت ندارند ؟
در پاسخ به این سوال و به منظور درک بهتر از موضوع ، فرض بفرمایید دو خانواده را، که یکی فقیر است و در خانه اش چیزی جز چند قرص
Forwarded from M Hemmati
نان وجود ندارد .و خانواده دیگرغنی و متمول، که چند میلیون دلار وجه نقد و طلا در خانه دارد . حال اگر به هر یک از این خانواده ها خبر بدهیم "اخیرا سرقت افزایش یافته و سارقین شهر را نا امن نموند " آیا واکنش این دو خانواده یکسان است ؟
آیا مفهوم امنیت در ذهن هر دو یکسان است ؟
مسلما خانواده مبتلا به فقر نه تنها هراسی از آمدن دزد ندارد بلکه دعا میکند دزد بیاید تا اگر قوتی همراه داشت با او شریک شوند .
همین موضوع در ابعاد بزرگتر در مورد کشورها صدق می نماید .
یعنی کشوری که ثروت ندارد هراسی از ورود بیگانگان به سرزمین خود ندارد و چه بسا که ورود بیگانگان برای انها خیر و برکتی هم داشته باشد اما ایران کشور ثروتمندی است و استعمار و استثمار هم قدمتی کهن دارد و انکار ناپذیر است . قواعد بین الملل هم، اگرچه وجود دارند ،لکن ضمانت اجرا ندارند یا بهتر است بگوییم قواعد بین الملل تاب مقاومت در برابر اراده ابر قدرتها را ندارد و از طرفی هم یکی از کهن ترین شیوه های رایج غارت کشور ها استفاده از عناصر داخلی همان کشور مستعمره است. این عناصر که مامور و اجیر دولتهای ابر قدرت هستند به طور معمول، هیچ منطقی برای گفتگو ندارند و هیچ استدلالی را نمیپذیرند. چون مامور به اجرای دستور هستند و منافع آنها در اجرای ماموریت است نه در توقف آن . حال بفرمایید در برخورد با افرادی که خود را به خواب زده اند و اساسا قصد قانع شدن ندارند ، صرفا با قدرت نرم میتواند حافظ منافع ملی باشد ؟
(تهدید امنیت با منشاء برون مرزی) این فقط یکی از موارد متعددی است که ضرورت بکار گیری قدرت خشن در کشور ایران را فراهم اورده است.
(تهدید امنیت با منشاء درون مرزی) در حوزه داخلی نیز، برخورد با مجرمان حرفه ای که تعرض به جان و مال و ناموس دیگر شهروندان تفریح آنها محسوب می گردد ، از تکالیف حکومت است.
حکومت بدون قدرت خشن، حکومت نیست بلکه تنها یک سازمتن مردم نهاد است .
البته لازم است تاکید نمایم ، بیان مطالب فوق به منظور توجیه سوء استفاده از قدرت خشن نیست و دقیقا محل اختلاف نظر همین نقطه است که نفی قدرت خشن از بنیاد! صحیح نیست . اما محدود نمودن آن از طریق ایجاد سازمانهای مردم نهاد ، امری معقول و متناسب با وضعیت کشور ایران می باشد و این یعنی جایگزینی "سیاست زنانه" بجای "سیاست مردانه" یا پدر سالار، مردود است .
گمان میرود عرایض فوق در انتقال منظور کفایت نماید، لذا با پرهیز از تطویل کلام و با اشاره به به این مهم که، بحث در موضوع امنیت بسیار گسترده است و از حوصله این مطلب خارج و با توجه به اهمیت این موضوع ، مستقلا بدان خواهیم پرداخت و در پایان دو سوال را پیش روی جریان سوم نهاده تا در چکش کاری وسیقل دادن این جریان به نفع گفتمان انقلاب اسلامی و ملت شریف ایران، ادای تکلیف نماییم .
۱-با توجه به شهوت ابر قدرتها به نفت و منابع کشور های خاور میانه ، و همچنین بکار گیری شیوه های سخت و نرم توسط انها در چپاول دارایی ملتها، راهبرد جریان سوم برای حفظ منافع ملی و دفاع از تمامیت دارایی کشور چیست؟
۲-آیا "سیاست زنانه" یا به عبارت دیگر دولتی که صرفا از قدرت نرم برخوردار باشد، قادر به تامین همه نیازهای جامعه هست؟
یا حق
۱۳۹۹/۰۲/۱۳
مهدی همتی
آیا مفهوم امنیت در ذهن هر دو یکسان است ؟
مسلما خانواده مبتلا به فقر نه تنها هراسی از آمدن دزد ندارد بلکه دعا میکند دزد بیاید تا اگر قوتی همراه داشت با او شریک شوند .
همین موضوع در ابعاد بزرگتر در مورد کشورها صدق می نماید .
یعنی کشوری که ثروت ندارد هراسی از ورود بیگانگان به سرزمین خود ندارد و چه بسا که ورود بیگانگان برای انها خیر و برکتی هم داشته باشد اما ایران کشور ثروتمندی است و استعمار و استثمار هم قدمتی کهن دارد و انکار ناپذیر است . قواعد بین الملل هم، اگرچه وجود دارند ،لکن ضمانت اجرا ندارند یا بهتر است بگوییم قواعد بین الملل تاب مقاومت در برابر اراده ابر قدرتها را ندارد و از طرفی هم یکی از کهن ترین شیوه های رایج غارت کشور ها استفاده از عناصر داخلی همان کشور مستعمره است. این عناصر که مامور و اجیر دولتهای ابر قدرت هستند به طور معمول، هیچ منطقی برای گفتگو ندارند و هیچ استدلالی را نمیپذیرند. چون مامور به اجرای دستور هستند و منافع آنها در اجرای ماموریت است نه در توقف آن . حال بفرمایید در برخورد با افرادی که خود را به خواب زده اند و اساسا قصد قانع شدن ندارند ، صرفا با قدرت نرم میتواند حافظ منافع ملی باشد ؟
(تهدید امنیت با منشاء برون مرزی) این فقط یکی از موارد متعددی است که ضرورت بکار گیری قدرت خشن در کشور ایران را فراهم اورده است.
(تهدید امنیت با منشاء درون مرزی) در حوزه داخلی نیز، برخورد با مجرمان حرفه ای که تعرض به جان و مال و ناموس دیگر شهروندان تفریح آنها محسوب می گردد ، از تکالیف حکومت است.
حکومت بدون قدرت خشن، حکومت نیست بلکه تنها یک سازمتن مردم نهاد است .
البته لازم است تاکید نمایم ، بیان مطالب فوق به منظور توجیه سوء استفاده از قدرت خشن نیست و دقیقا محل اختلاف نظر همین نقطه است که نفی قدرت خشن از بنیاد! صحیح نیست . اما محدود نمودن آن از طریق ایجاد سازمانهای مردم نهاد ، امری معقول و متناسب با وضعیت کشور ایران می باشد و این یعنی جایگزینی "سیاست زنانه" بجای "سیاست مردانه" یا پدر سالار، مردود است .
گمان میرود عرایض فوق در انتقال منظور کفایت نماید، لذا با پرهیز از تطویل کلام و با اشاره به به این مهم که، بحث در موضوع امنیت بسیار گسترده است و از حوصله این مطلب خارج و با توجه به اهمیت این موضوع ، مستقلا بدان خواهیم پرداخت و در پایان دو سوال را پیش روی جریان سوم نهاده تا در چکش کاری وسیقل دادن این جریان به نفع گفتمان انقلاب اسلامی و ملت شریف ایران، ادای تکلیف نماییم .
۱-با توجه به شهوت ابر قدرتها به نفت و منابع کشور های خاور میانه ، و همچنین بکار گیری شیوه های سخت و نرم توسط انها در چپاول دارایی ملتها، راهبرد جریان سوم برای حفظ منافع ملی و دفاع از تمامیت دارایی کشور چیست؟
۲-آیا "سیاست زنانه" یا به عبارت دیگر دولتی که صرفا از قدرت نرم برخوردار باشد، قادر به تامین همه نیازهای جامعه هست؟
یا حق
۱۳۹۹/۰۲/۱۳
مهدی همتی
Forwarded from بی تعارف (Ali Keshmiri)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⛔️تمام این فضاها تا چندی قبل کوهستان بوده.
گفته اند می خواهیم اینجا پارکینگ احداث کنیم تا مردم را با کوهستان آشتی دهیم.
↙️اینجا انتهای بلوار هاشمیه است.
درست در همین نقطه، سه برابر عرض کمربند۷۵ متری کوهها تراشیده شده؟
اما چرا؟
🔴این پروژه ویرانگر، پیوست محیط زیستی ندارد.
حتی برای احداث پارکینگ.
و این نقض آشکار اصل پنجاهم قانون اساسی است.
👉 @Bitaarofchanel
گفته اند می خواهیم اینجا پارکینگ احداث کنیم تا مردم را با کوهستان آشتی دهیم.
↙️اینجا انتهای بلوار هاشمیه است.
درست در همین نقطه، سه برابر عرض کمربند۷۵ متری کوهها تراشیده شده؟
اما چرا؟
🔴این پروژه ویرانگر، پیوست محیط زیستی ندارد.
حتی برای احداث پارکینگ.
و این نقض آشکار اصل پنجاهم قانون اساسی است.
👉 @Bitaarofchanel
Forwarded from راه سوم
🔴”اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات"
🔹ضرورت اصلاحات امروز بمراتب بیشتر ازدوم خرداد ۷۶ است.
🔹در قرون وسطی وقتیکه یک پادشاه می مرد، صدراعظم خبرمرگ وی را اینگونه اعلام میکرد:
"پادشاه مرد، زنده باد پادشاه".پادشاه قبلی دیگرنبود، زنده باد جانشینش پادشاه جدید.
🔹دربرنامه لایو که با خبرآنلاین اخیرا داشتم، آقای سیدجواد موسوی ،ازهمان ابتدا رفتند بسروقت اصلاحطلبان. من هم انتقاداتم از آنها را گفتم اما در پایان و علیرغم همه انتقاداتم ازاصلاحطلبان، آن جمله معروف دربارهای قرون وسطی را هم گفتم. بسیاری ازسایتها و مطبوعات اصولگرا،«لا إله» را بزرگ کردند اما «إلّا اللّه» را نادیده گرفتند." اصلاحات مرد" را با تیتر بزرگ منعکس کردند اما "زنده باد اصلاحات" را نخواستند ببینند.
🔹جالب است که در همان گفتگو توضیح دادم که جریانی که در دوم خرداد هفتاد و شش بوجود آمد، و بعدها بنام اصلاحات معروف شد، محصول مجموعهای از شرایط سیاسی اجتماعی و اقتصادی ایران بود.
🔹اصلاحات یک نیاز بود، یک ضرورت بود.آن نیاز، آن ضرورت، امروز بعد از گذشت ۲۲ سال بمراتب بیشترهم شده است. اصلاحطلبان در مجموع در این بیست و دو سال بالاخص در سالهای اخیرکارنامه چندان موفقی در پیشبرد اصلاحات نداشتند. اما فراموش نکنیم ضرورت اصلاحات در ایران امروز بمراتب از ایران بیست و دو سال پیش بیشتر شده است. به همان نسبت کار اصلاحطلبان دشوارتر.
🔹بیست و دو سال پیش آن بیست میلیونی که بپای صندوقهای رای رفتند و به آقای خاتمی رای دادند با تمام وجود باور وامید به تغییرو اصلاحات داشتند.باورداشتند که نظام اصلاحپذیر است و با رای دادن و انتخاب رئیس جمهور ، مجلس و شورا ها میتوان اشکالات را برطرف نموده و کاستی ها ی نظام را اصلاح نمود.اما شوربختانه امروز اینگونه نیست. بخش عمدهای از آن ۲۴ میلیونی که در۲۹ اردیبهشت ۹۶ به پای صندوق رای رفته و به آقای روحانی رای دادند، امروز دیگر حاضر نیستند درهیچ انتخاباتی شرکت کرده و برخلاف سال۷۶ باور به اصلاحپذیر بودن نظام از دست دادهاند." پادشاه جدید"(بخوانید رهبران جدید اصلاحات)، با کوهی از مشکلات روبروست.
مهمترین آن بی اعتمادی رعایا به او و بنیان سلطنت (بخوانید اصلاح پذیر بودن نظام و امید به صندوق رای وزارت کشور)میباشد.
✍ صادق زیباکلام
۱۴ اردیبهشت ۹۹
@rahsevom
🔹ضرورت اصلاحات امروز بمراتب بیشتر ازدوم خرداد ۷۶ است.
🔹در قرون وسطی وقتیکه یک پادشاه می مرد، صدراعظم خبرمرگ وی را اینگونه اعلام میکرد:
"پادشاه مرد، زنده باد پادشاه".پادشاه قبلی دیگرنبود، زنده باد جانشینش پادشاه جدید.
🔹دربرنامه لایو که با خبرآنلاین اخیرا داشتم، آقای سیدجواد موسوی ،ازهمان ابتدا رفتند بسروقت اصلاحطلبان. من هم انتقاداتم از آنها را گفتم اما در پایان و علیرغم همه انتقاداتم ازاصلاحطلبان، آن جمله معروف دربارهای قرون وسطی را هم گفتم. بسیاری ازسایتها و مطبوعات اصولگرا،«لا إله» را بزرگ کردند اما «إلّا اللّه» را نادیده گرفتند." اصلاحات مرد" را با تیتر بزرگ منعکس کردند اما "زنده باد اصلاحات" را نخواستند ببینند.
🔹جالب است که در همان گفتگو توضیح دادم که جریانی که در دوم خرداد هفتاد و شش بوجود آمد، و بعدها بنام اصلاحات معروف شد، محصول مجموعهای از شرایط سیاسی اجتماعی و اقتصادی ایران بود.
🔹اصلاحات یک نیاز بود، یک ضرورت بود.آن نیاز، آن ضرورت، امروز بعد از گذشت ۲۲ سال بمراتب بیشترهم شده است. اصلاحطلبان در مجموع در این بیست و دو سال بالاخص در سالهای اخیرکارنامه چندان موفقی در پیشبرد اصلاحات نداشتند. اما فراموش نکنیم ضرورت اصلاحات در ایران امروز بمراتب از ایران بیست و دو سال پیش بیشتر شده است. به همان نسبت کار اصلاحطلبان دشوارتر.
🔹بیست و دو سال پیش آن بیست میلیونی که بپای صندوقهای رای رفتند و به آقای خاتمی رای دادند با تمام وجود باور وامید به تغییرو اصلاحات داشتند.باورداشتند که نظام اصلاحپذیر است و با رای دادن و انتخاب رئیس جمهور ، مجلس و شورا ها میتوان اشکالات را برطرف نموده و کاستی ها ی نظام را اصلاح نمود.اما شوربختانه امروز اینگونه نیست. بخش عمدهای از آن ۲۴ میلیونی که در۲۹ اردیبهشت ۹۶ به پای صندوق رای رفته و به آقای روحانی رای دادند، امروز دیگر حاضر نیستند درهیچ انتخاباتی شرکت کرده و برخلاف سال۷۶ باور به اصلاحپذیر بودن نظام از دست دادهاند." پادشاه جدید"(بخوانید رهبران جدید اصلاحات)، با کوهی از مشکلات روبروست.
مهمترین آن بی اعتمادی رعایا به او و بنیان سلطنت (بخوانید اصلاح پذیر بودن نظام و امید به صندوق رای وزارت کشور)میباشد.
✍ صادق زیباکلام
۱۴ اردیبهشت ۹۹
@rahsevom
Forwarded from Deleted Account
📖سالی که گذشت،سالی که می آید...
🖋احسان شریف ثانوی
🔵
در انتهای سال و چند گام دیگر باقی مانده که سال جانکاه ۹۸ را پشت سر بگذاریم.در حالی که این روزها ذهنیت افکار عمومی و اقدامات عملی ساخت سیاسی تماما منعطف به پاندومی تمام عیار کروناست.مجال مغتنمی است که در این سطور به آسیب شناسی ساختاری_رفتاری ساخت سیاسی و ساخت اجتماعی مان در سالی که گذشت؛ بپردازیم.سالی که تکثر بحران ها و انباشت مساله ها شاید به زودی آن را نقطه ی عطفی در تاریخ معاصرمان کند.سالی که در ساحت ساخت سیاسی مان بزرگترین بحران انسداد سیاسی تمام عیاربود؛ و در ساحت ساخت اجتماعی مان هم دیالکتیکی از خشم و ناامیدی جمعی را به شکلی گسترده تر و فراگیر تر از قبل تجربهکردیم.در این یادداشت ابتدا آسیب شناسی ساختار سیاسی در سالی که گذشت را به زعم خود انجام خواهم داد.در مرحله ی بعد به بررسی کلان مساله های کانتکس اجتماعی خواهم پرداخت.سپس با مرور مصداقی رئوس اصلی اتفاق های سپری شده در سال ۹۸ از افق های ممکن و پیش بینی های محتمل برای سال ۹۹ از منظر خود سخن خواهم گفت.پیش فرض من برای طی این مسیر فرآیندی دیدن اتفاق ها نه فراورده نگری و تکیه بر زیربناها به جای توجه به روبناها خواهد بود.بنیاد های گفتمانی این تحلیل برآمده از گفتمان تحول خواهی و دموکراسی خواهی است.ایده ی پشتیبان این تحلیل شکلی از اصلاح طلبی جامعه محور ،با تاکید به اصلاح طلبی روشمند نه اصلاح طلبی هدفمند است. .... کلان راهبردهای آن نظر به گذار به دموکراسی و شکلی از سکولاریسم سیاسی به عنوان گذار اصلی مد نظر دارد...تاکتیک هایی که در این تحلیل محوریت دارند؛استوار بر اصول حفظ تمامیت ارضی،نفی خشونت و رادیکالیسم کور،رواداری در نظر ومدارای در عمل و باورمندی به کثرت گرایی سیاسی است....سازمان و نیروهایی که میتوانند از طی این مسیر و در دل این مکانیسم سیاسی و دینامیسم اجتماعی تعریف شوند؛گستره ای شامل از نیروهای تحول خواه است؛ که به شکل موقت برای گذار مدنظر به شکل جبهه ای در کنار هم فعالیت خواهند کرد با موضوعیت ایران به معنی عام،گسترده و فراگیرشبدون هیچ انحصار،تمامیت خواهی و حذفی.
🔵
با نگاهی دقیق و موشکافانه به وضعیت فعلی ساختار سیاسی میتوان آسیب شناسی دقیقی از خروجی عملکردی و به تبع آن انسداد سیاسی فعلی داشت.عملکردی که ریشه در شاکله بندی ساختاری ،ایدئولوژی پشتیبان،مسیرهای طی شده ی تاریخی و نمایندگی ها و عاملیت های اصلی دارد.با داشتن نگاهی تاریخی و بررسی دقیق روندی میتوان ترکیبی از بافتار شناسی عاملیت محور و ساختار محور را پیرامون مسیر طی شده ی ساخت سیاسی انجام داد.در حال حاضر به گمان من ساخت سیاسی ما با یک کلان مساله و دو ابر بحران اصلی روبروست.اتفاق های دو سال گذشته شیب تبدیل بودی این آسیب ها را به نمودهای قابل شناسایی و لمس به شدت بالا برده است.مساله ی اصلی ساخت سیاسی ما بحران ناکار آمدی است.بحران ناکار آمدی که خود علت مادر و بنیادین بسیاری از مساله ها و بحران های بعدی دو ساحت سیاسی_اقتصادی و ساحت اجتماعی_فرهنگی ماست.بحران ناکار آمدی که ریشه در بنیان های ساختاری فشل،کلان الگوهای انحصاری تولید و بازتوزیع قدرت ، سومدیریت و فقدان های سیستماتیک ، قدسی سازی و نگاه تئولوژیک به تمامی امور زمینی، چرخه ی معیوب و سیکل بسته ی رانتی در آمد و شد عاملیت ها ،اقتصاد غیر شفاف و تماما نفتی و....دارد.اینها رئوس عواملی هستند که هم زمانی آنها وضعیت بغرنج مساله ی ناکارآمدی فعلی ساخت سیاسی را رقم زده است.در فاز مشروعیت لازم برای ادامه حیات هر ساخت سیاسی وضعیت ما هنوز در فضای بحرانی قرار دارد.مشروعیت سیاسی از دل امکان های انتخابی اجتماعی و سهیم بودن خواست اکثریت بر تدوین استراتژی های کلان و به عبارت بهتر سرنوشت خودشان حاصل میشود.در حال حاضر وجوه انتخابی ساخت سیاسی ما در تضعیف شده ترین و بی اعتبار ترین وضعیت ممکن خود قرار دارند.وضعیتی که بخشی از آن ناشی از فقدان ها،خلا ها و انحصارهای ساختاری در وجوه انتخابی است.بخشی ریشه در الگوهای توزیع قدرت و سهم غیر قابل مقایسه وجوه انتصابی با وجوه انتخابی دارد.و بخشی هم ناشی از ضعف عملکردی عاملیت های انتخابی در این چند سال بوده است.
🖋احسان شریف ثانوی
🔵
در انتهای سال و چند گام دیگر باقی مانده که سال جانکاه ۹۸ را پشت سر بگذاریم.در حالی که این روزها ذهنیت افکار عمومی و اقدامات عملی ساخت سیاسی تماما منعطف به پاندومی تمام عیار کروناست.مجال مغتنمی است که در این سطور به آسیب شناسی ساختاری_رفتاری ساخت سیاسی و ساخت اجتماعی مان در سالی که گذشت؛ بپردازیم.سالی که تکثر بحران ها و انباشت مساله ها شاید به زودی آن را نقطه ی عطفی در تاریخ معاصرمان کند.سالی که در ساحت ساخت سیاسی مان بزرگترین بحران انسداد سیاسی تمام عیاربود؛ و در ساحت ساخت اجتماعی مان هم دیالکتیکی از خشم و ناامیدی جمعی را به شکلی گسترده تر و فراگیر تر از قبل تجربهکردیم.در این یادداشت ابتدا آسیب شناسی ساختار سیاسی در سالی که گذشت را به زعم خود انجام خواهم داد.در مرحله ی بعد به بررسی کلان مساله های کانتکس اجتماعی خواهم پرداخت.سپس با مرور مصداقی رئوس اصلی اتفاق های سپری شده در سال ۹۸ از افق های ممکن و پیش بینی های محتمل برای سال ۹۹ از منظر خود سخن خواهم گفت.پیش فرض من برای طی این مسیر فرآیندی دیدن اتفاق ها نه فراورده نگری و تکیه بر زیربناها به جای توجه به روبناها خواهد بود.بنیاد های گفتمانی این تحلیل برآمده از گفتمان تحول خواهی و دموکراسی خواهی است.ایده ی پشتیبان این تحلیل شکلی از اصلاح طلبی جامعه محور ،با تاکید به اصلاح طلبی روشمند نه اصلاح طلبی هدفمند است. .... کلان راهبردهای آن نظر به گذار به دموکراسی و شکلی از سکولاریسم سیاسی به عنوان گذار اصلی مد نظر دارد...تاکتیک هایی که در این تحلیل محوریت دارند؛استوار بر اصول حفظ تمامیت ارضی،نفی خشونت و رادیکالیسم کور،رواداری در نظر ومدارای در عمل و باورمندی به کثرت گرایی سیاسی است....سازمان و نیروهایی که میتوانند از طی این مسیر و در دل این مکانیسم سیاسی و دینامیسم اجتماعی تعریف شوند؛گستره ای شامل از نیروهای تحول خواه است؛ که به شکل موقت برای گذار مدنظر به شکل جبهه ای در کنار هم فعالیت خواهند کرد با موضوعیت ایران به معنی عام،گسترده و فراگیرشبدون هیچ انحصار،تمامیت خواهی و حذفی.
🔵
با نگاهی دقیق و موشکافانه به وضعیت فعلی ساختار سیاسی میتوان آسیب شناسی دقیقی از خروجی عملکردی و به تبع آن انسداد سیاسی فعلی داشت.عملکردی که ریشه در شاکله بندی ساختاری ،ایدئولوژی پشتیبان،مسیرهای طی شده ی تاریخی و نمایندگی ها و عاملیت های اصلی دارد.با داشتن نگاهی تاریخی و بررسی دقیق روندی میتوان ترکیبی از بافتار شناسی عاملیت محور و ساختار محور را پیرامون مسیر طی شده ی ساخت سیاسی انجام داد.در حال حاضر به گمان من ساخت سیاسی ما با یک کلان مساله و دو ابر بحران اصلی روبروست.اتفاق های دو سال گذشته شیب تبدیل بودی این آسیب ها را به نمودهای قابل شناسایی و لمس به شدت بالا برده است.مساله ی اصلی ساخت سیاسی ما بحران ناکار آمدی است.بحران ناکار آمدی که خود علت مادر و بنیادین بسیاری از مساله ها و بحران های بعدی دو ساحت سیاسی_اقتصادی و ساحت اجتماعی_فرهنگی ماست.بحران ناکار آمدی که ریشه در بنیان های ساختاری فشل،کلان الگوهای انحصاری تولید و بازتوزیع قدرت ، سومدیریت و فقدان های سیستماتیک ، قدسی سازی و نگاه تئولوژیک به تمامی امور زمینی، چرخه ی معیوب و سیکل بسته ی رانتی در آمد و شد عاملیت ها ،اقتصاد غیر شفاف و تماما نفتی و....دارد.اینها رئوس عواملی هستند که هم زمانی آنها وضعیت بغرنج مساله ی ناکارآمدی فعلی ساخت سیاسی را رقم زده است.در فاز مشروعیت لازم برای ادامه حیات هر ساخت سیاسی وضعیت ما هنوز در فضای بحرانی قرار دارد.مشروعیت سیاسی از دل امکان های انتخابی اجتماعی و سهیم بودن خواست اکثریت بر تدوین استراتژی های کلان و به عبارت بهتر سرنوشت خودشان حاصل میشود.در حال حاضر وجوه انتخابی ساخت سیاسی ما در تضعیف شده ترین و بی اعتبار ترین وضعیت ممکن خود قرار دارند.وضعیتی که بخشی از آن ناشی از فقدان ها،خلا ها و انحصارهای ساختاری در وجوه انتخابی است.بخشی ریشه در الگوهای توزیع قدرت و سهم غیر قابل مقایسه وجوه انتصابی با وجوه انتخابی دارد.و بخشی هم ناشی از ضعف عملکردی عاملیت های انتخابی در این چند سال بوده است.
Forwarded from راه سوم
🔴دکتر محسن رنانی، کارشناس توسعه: اعتراضات آبان ۹۸ مهمترین جنبش بعد از انقلاب بود
🔹️ بخش بزرگی از مردم ایران سالهاست که نسبت به امروز و آینده خود احساس ناامنی و ترس میکنند؛ ناامنی ناشی از خطر جنگ، از نوسانات اقتصادی، از بیثباتیهای سیاسی، از فساد، و از تصمیمات شتابزده و غیرعقلانی. آنان همین امروز هم در ترسی فروخورده از حال و آینده قرار دارند و عرصه چنان بر آنان تنگ گرفته شده است که حتی از «ابراز ترس خود» نیز میترسند.
🔹️خشم فروخورده سالهای پیدرپی به نفرت تبدیل شده است.
تنها یک جرقه کافی است که به یک انفجار هیجانی خشونتبار اجتماعی بینجامد. فرقی نمیکند این جرقه میتواند افزایش قیمت بنزین باشد، یا سقوط هواپیما، یا هر چیز دیگر.
🔹️از سوی دیگر، در حوادثی مثل اعتراضات آبانماه، انفجار خشم فروخورده جامعه، باعث ایجاد ترس ناسازگار در نهادهای امنیتی و مقامات سیاسی میشود که در چرخهای مشابه، تبدیل به خشم متقابل میشود. در نتیجه مطالبات مردم با اقدامات سرکوبگرانه حکومت مواجه شده و عمدا یا سهوا مجددا باعث تشدید خشم ناسازگار در مردم می شود.
🔹️در هر صورت، اعتراضات آبان ۹۸ اولین جنبش پس از انقلاب نبود اما مهترین بود. مهم بود، چرا که صدای بلندی بود از ریزش مهمترین پایگاه اجتماعی حکومت، یعنی مستضعفان.
🔹️اگر در اعتراضات ۷۸ و ۸۸ پایگاه اجتماعی حکومت در میان طبقات متوسط شهری و متوسط فرهنگی تخریب شد و در اعتراضات ۹۶ پایگاه اجتماعی حکومت در میان طبقات متوسط سنتی یعنی اصناف و بازاریان تضعیف شد، در اعتراضات آبان ۹۸ طبقات پاییندست و کمبضاعت که بخشی اعظمی از پایگاه اجتماعی حکومت بود سرکوب شد و رابطه ذهنی و عاطفیاش با نظام سیاسی فروریخت.
🔹️و البته فرصتها بود تا با یک عذرخواهی، با یک همدلی، با یک همراهی و حتی شنیدنی، جامعه را از دست نداد. اما از دست داد، چرا که اعتراض مدنی را به رسمیت نشناخت. نتیجه این شد که ساخت سیاسی علیرغم شکافهای فراوان در خود، اینبار در مقابل ساخت اجتماعی به شکلی یکپارچه بر استفاده از قوه قهریه و سرکوب دست گذاشت.
🔹️کلیت حکومت در یک طرف قرار گرفت و جامعه در یک طرف. تداوم تقابل حکومت و جامعه تنها از دریچه سرکوب تجلی خواهد یافت و البته روز به روز شدیدتر خواهد شد. اما سرکوب تا چه زمانی استمرار خواهد داشت؟
🔹️سرکوبِ موفق و پایدار، دست کم نیازمند یکی از این سه شرط است:
- حمایت جدی و گسترده خارجی،
- حمایت جدی و فراگیر داخلی،
- وجود منابع انسانی و مالی کافی برای تضمین تداوم بلندمدت سرکوب
اما اکنون هیچکدام از این شرایط برای حکومت مهیا نیست.
🔹️روزهای اعتراض محدود بود و زود گذشت اما جامعه را لرزانید، روشنفکران هم لرزیدند. چرا که تمامی سالهای پس از انقلاب هیچ اعتراضی به این گستردگی، با این سرعت، به این حد از خشونت و با این ساختار سنی پایین شکل نگرفته بود.
منبع: نشریه اندیشه پویا
📣اخبار راه سوم را از اینجا دنبال کنید
📢@rahsevom
🔹️ بخش بزرگی از مردم ایران سالهاست که نسبت به امروز و آینده خود احساس ناامنی و ترس میکنند؛ ناامنی ناشی از خطر جنگ، از نوسانات اقتصادی، از بیثباتیهای سیاسی، از فساد، و از تصمیمات شتابزده و غیرعقلانی. آنان همین امروز هم در ترسی فروخورده از حال و آینده قرار دارند و عرصه چنان بر آنان تنگ گرفته شده است که حتی از «ابراز ترس خود» نیز میترسند.
🔹️خشم فروخورده سالهای پیدرپی به نفرت تبدیل شده است.
تنها یک جرقه کافی است که به یک انفجار هیجانی خشونتبار اجتماعی بینجامد. فرقی نمیکند این جرقه میتواند افزایش قیمت بنزین باشد، یا سقوط هواپیما، یا هر چیز دیگر.
🔹️از سوی دیگر، در حوادثی مثل اعتراضات آبانماه، انفجار خشم فروخورده جامعه، باعث ایجاد ترس ناسازگار در نهادهای امنیتی و مقامات سیاسی میشود که در چرخهای مشابه، تبدیل به خشم متقابل میشود. در نتیجه مطالبات مردم با اقدامات سرکوبگرانه حکومت مواجه شده و عمدا یا سهوا مجددا باعث تشدید خشم ناسازگار در مردم می شود.
🔹️در هر صورت، اعتراضات آبان ۹۸ اولین جنبش پس از انقلاب نبود اما مهترین بود. مهم بود، چرا که صدای بلندی بود از ریزش مهمترین پایگاه اجتماعی حکومت، یعنی مستضعفان.
🔹️اگر در اعتراضات ۷۸ و ۸۸ پایگاه اجتماعی حکومت در میان طبقات متوسط شهری و متوسط فرهنگی تخریب شد و در اعتراضات ۹۶ پایگاه اجتماعی حکومت در میان طبقات متوسط سنتی یعنی اصناف و بازاریان تضعیف شد، در اعتراضات آبان ۹۸ طبقات پاییندست و کمبضاعت که بخشی اعظمی از پایگاه اجتماعی حکومت بود سرکوب شد و رابطه ذهنی و عاطفیاش با نظام سیاسی فروریخت.
🔹️و البته فرصتها بود تا با یک عذرخواهی، با یک همدلی، با یک همراهی و حتی شنیدنی، جامعه را از دست نداد. اما از دست داد، چرا که اعتراض مدنی را به رسمیت نشناخت. نتیجه این شد که ساخت سیاسی علیرغم شکافهای فراوان در خود، اینبار در مقابل ساخت اجتماعی به شکلی یکپارچه بر استفاده از قوه قهریه و سرکوب دست گذاشت.
🔹️کلیت حکومت در یک طرف قرار گرفت و جامعه در یک طرف. تداوم تقابل حکومت و جامعه تنها از دریچه سرکوب تجلی خواهد یافت و البته روز به روز شدیدتر خواهد شد. اما سرکوب تا چه زمانی استمرار خواهد داشت؟
🔹️سرکوبِ موفق و پایدار، دست کم نیازمند یکی از این سه شرط است:
- حمایت جدی و گسترده خارجی،
- حمایت جدی و فراگیر داخلی،
- وجود منابع انسانی و مالی کافی برای تضمین تداوم بلندمدت سرکوب
اما اکنون هیچکدام از این شرایط برای حکومت مهیا نیست.
🔹️روزهای اعتراض محدود بود و زود گذشت اما جامعه را لرزانید، روشنفکران هم لرزیدند. چرا که تمامی سالهای پس از انقلاب هیچ اعتراضی به این گستردگی، با این سرعت، به این حد از خشونت و با این ساختار سنی پایین شکل نگرفته بود.
منبع: نشریه اندیشه پویا
📣اخبار راه سوم را از اینجا دنبال کنید
📢@rahsevom
نامه انگلس به مارکس درباره زبان و ادبیات فارسی
به عقیده ی من فارسی [میتواند] زبان جهانی باشد.
« چند هفته ایست که در پهنه ای ادبیات و هنر مشرق زمین غرق شده ام. از فرصت استفاده کرده و به آموختن زبان فارسی پرداخته ام. آنچه تاکنون مانع شده است تا به آموختن زبان عربی بپردازم، از یک سو نفرت ذاتی من به زبان های سامی است و از سوی دیگر وسعت غیرقابل توصیف این زبان دشوار با حدود چهار هزار ریشه که در دو تا سه هزار سال شکل گرفته.
برعکس، زبان فارسی، زبانی است بسیار آسان و راحت. اگر الفبای عربی نبود که همیشه پنج، شش حرف تقریبًا یک صدا تلفظ می شوند و ِاعراب نیز روی کلمه ها گذاشته نمی شود که دشواری هایی در خواندن و نوشتن به وجود می آورد با این حال قول می دهم که در ۴٨ ساعت دستور زبان فارسی را فرا بگیرم.
این هم به دلیل لجبازی با آقای «پیپر» 1 اگر او خیلی مایل است که با من به رقابت برخیزد، این گوی و این میدان. زمانی را که برای فراگیری زبان فارسی درنظر گرفتهام حداکثر سه هفته است، حال اگر آقای پیپر توانست در دو ماه این زبان را بهتر از من یاد بگیرد اذعان میکنم که او در زمینهی فراگیری زبان از من به مراتب بهتر است.
برای آقای وایتلینگ۲ بسیار متأسفم که فارسی نمیداند زیرا اگر آشنایی با این زبان داشت "میتوانست آن زبان جهانی را که در آرزو داشته، بیابد " به عقیده ی من فارسی تنها زبانی است که در آن مفعول بی واسطه و با واسطه وجود ندارد.
در ضمن، حافظ پیر خراباتی را به زبان اصلی خواندن، لذتی دارد که مپرس . اما «سر ویلیام جونز»۳ با عشق وافری کلمات زشت و رکیک را در اشعار حافظ به کار برده است و همان اراجیف را به عنوان مثال و شاهد
در کتاب«poesis asiaticae commentaras» نقل کرده و به شعر یونانی درآورده است.
جالب اینجاست که او ترجمه همان کتابش را به زبان لاتین، ماورا وقاحت و پر از سخنان زشت و رکیک خوانده و رعایت نکردن عفت کلام دانسته.بدون شک دومین جلد از مجموعه آثار جونز در مورد اشعار عاشقانه برای تو بسیار سرگرمکننده خواهد بود. اما بخش ادبیات فارسی به لعنت ابلیس هم نمیارزد.
۱-ویلهلم پیپر: از دوستان مارکس
۲-ویلهلم واتلینگ: کمونیست و از دوستان مارکس که به دنبال یک زبان جهانی بود و برای این منظور زبان آلمانی را پیشنهاد داد اما به شرطی که مفعول بی واسطه و باواسطه از دستور زبان آن حذف شود.
۳-سر ویلیام جونز: اولین مترجم دیوان حافظ به انگلیسی
نقل از سایت مورخان
https://news.1rj.ru/str/thirdpower
به عقیده ی من فارسی [میتواند] زبان جهانی باشد.
« چند هفته ایست که در پهنه ای ادبیات و هنر مشرق زمین غرق شده ام. از فرصت استفاده کرده و به آموختن زبان فارسی پرداخته ام. آنچه تاکنون مانع شده است تا به آموختن زبان عربی بپردازم، از یک سو نفرت ذاتی من به زبان های سامی است و از سوی دیگر وسعت غیرقابل توصیف این زبان دشوار با حدود چهار هزار ریشه که در دو تا سه هزار سال شکل گرفته.
برعکس، زبان فارسی، زبانی است بسیار آسان و راحت. اگر الفبای عربی نبود که همیشه پنج، شش حرف تقریبًا یک صدا تلفظ می شوند و ِاعراب نیز روی کلمه ها گذاشته نمی شود که دشواری هایی در خواندن و نوشتن به وجود می آورد با این حال قول می دهم که در ۴٨ ساعت دستور زبان فارسی را فرا بگیرم.
این هم به دلیل لجبازی با آقای «پیپر» 1 اگر او خیلی مایل است که با من به رقابت برخیزد، این گوی و این میدان. زمانی را که برای فراگیری زبان فارسی درنظر گرفتهام حداکثر سه هفته است، حال اگر آقای پیپر توانست در دو ماه این زبان را بهتر از من یاد بگیرد اذعان میکنم که او در زمینهی فراگیری زبان از من به مراتب بهتر است.
برای آقای وایتلینگ۲ بسیار متأسفم که فارسی نمیداند زیرا اگر آشنایی با این زبان داشت "میتوانست آن زبان جهانی را که در آرزو داشته، بیابد " به عقیده ی من فارسی تنها زبانی است که در آن مفعول بی واسطه و با واسطه وجود ندارد.
در ضمن، حافظ پیر خراباتی را به زبان اصلی خواندن، لذتی دارد که مپرس . اما «سر ویلیام جونز»۳ با عشق وافری کلمات زشت و رکیک را در اشعار حافظ به کار برده است و همان اراجیف را به عنوان مثال و شاهد
در کتاب«poesis asiaticae commentaras» نقل کرده و به شعر یونانی درآورده است.
جالب اینجاست که او ترجمه همان کتابش را به زبان لاتین، ماورا وقاحت و پر از سخنان زشت و رکیک خوانده و رعایت نکردن عفت کلام دانسته.بدون شک دومین جلد از مجموعه آثار جونز در مورد اشعار عاشقانه برای تو بسیار سرگرمکننده خواهد بود. اما بخش ادبیات فارسی به لعنت ابلیس هم نمیارزد.
۱-ویلهلم پیپر: از دوستان مارکس
۲-ویلهلم واتلینگ: کمونیست و از دوستان مارکس که به دنبال یک زبان جهانی بود و برای این منظور زبان آلمانی را پیشنهاد داد اما به شرطی که مفعول بی واسطه و باواسطه از دستور زبان آن حذف شود.
۳-سر ویلیام جونز: اولین مترجم دیوان حافظ به انگلیسی
نقل از سایت مورخان
https://news.1rj.ru/str/thirdpower
Telegram
گفتمان جريان سوم
اين كانال صرفن براي گفت و گو جهت امكان سنجي ايجاد جريان سوم فكري، فرهنگي و اجتماعي در سپهر عمومي ايران با احترام به قوانين تاسيس گرديده است.
ارتباط با ما:
@News_Administrator
ارتباط با ما:
@News_Administrator
Forwarded from سازمان مردم نهاد طموزی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اسطوره های نامرئی🎖️
زمانی که اسم «کارگر» را میشنویم، بسیاری از ما تنها لباسهایی چروکیده، چهرههایی خسته و دستانی پر از رنج در ذهنمان تداعی میشود و فراموش میکنیم که این اسم، چقدر معنا و مفهوم و ایستادگی در خود دارد. اکثرمان نمیدانیم روز کارگر چه روزیست و اگر بدانیم هم، نهایت واکنشمان لبخندی لحظه ای به نخستین کارگری که میبینیم و سپس فراموشیست. بگذارید لحظه ای به گذشته بنگریم؛ به نخستین روز از ماه می سال ۱۸۸۶. کارگران در ایالت متحده در اعتراض به ۱۴ ساعت کار در روز دست به اعتصاب زدند و خواستار کاهش آن به ۸ ساعت شدند. اعتصابها ادامه داشت تا در روز ۴ می، پلیس در شیکاگو به روی معترضان آتش گشود و این حادثه منجر به مرگ دهها نفر، زخمی شدن بیش از ۱۰۰ نفر،دستگیری ۸ نفر و اعدام ۴ تن از آنها شد. پس از این واقعه، دهها سال است که این روز در کشورهای مختلف با تجمعات و قرائت بیانههایی در حمایت از حقوق کارگران از طرف احزاب مختلف همراه است. نام کارگر، حتی اگر با رنج، باید با بزرگی و کرامت همراه باشد؛ چون هیچ کلمه ای نمیتواند انسانیت و آرامش در چشمان خستهی آنها را به قلم بکشد.
روز کارگر، فرخنده و پایدار باد.
🖋 یوسف محمدی
زمانی که اسم «کارگر» را میشنویم، بسیاری از ما تنها لباسهایی چروکیده، چهرههایی خسته و دستانی پر از رنج در ذهنمان تداعی میشود و فراموش میکنیم که این اسم، چقدر معنا و مفهوم و ایستادگی در خود دارد. اکثرمان نمیدانیم روز کارگر چه روزیست و اگر بدانیم هم، نهایت واکنشمان لبخندی لحظه ای به نخستین کارگری که میبینیم و سپس فراموشیست. بگذارید لحظه ای به گذشته بنگریم؛ به نخستین روز از ماه می سال ۱۸۸۶. کارگران در ایالت متحده در اعتراض به ۱۴ ساعت کار در روز دست به اعتصاب زدند و خواستار کاهش آن به ۸ ساعت شدند. اعتصابها ادامه داشت تا در روز ۴ می، پلیس در شیکاگو به روی معترضان آتش گشود و این حادثه منجر به مرگ دهها نفر، زخمی شدن بیش از ۱۰۰ نفر،دستگیری ۸ نفر و اعدام ۴ تن از آنها شد. پس از این واقعه، دهها سال است که این روز در کشورهای مختلف با تجمعات و قرائت بیانههایی در حمایت از حقوق کارگران از طرف احزاب مختلف همراه است. نام کارگر، حتی اگر با رنج، باید با بزرگی و کرامت همراه باشد؛ چون هیچ کلمه ای نمیتواند انسانیت و آرامش در چشمان خستهی آنها را به قلم بکشد.
روز کارگر، فرخنده و پایدار باد.
🖋 یوسف محمدی
Forwarded from سازمان مردم نهاد طموزی
معلم یا ماشه توسعه؟
در سطح جهان روز ۵ اکتبر به پیشنهاد یونسکو به عنوان روز معلم نامگذاری شد اما در کشور ما داستان متفاوتی دارد. این داستان به سال ۱۳۴۰ برمیگردد؛ در روز ۱۲ اردیبهشت آن سال، معلمی به نام دکتر ابولحسن خانعلی در تجمع اعتراض آمیز معلمان در میدان بهارستان و مقابل مجلس، هدف اصابت گلوله قرار گرفت. مقصود از این تجمع، درخواست افزایش حقوق معلمان بود.
بعد از انقلاب هم، با ترور استاد مرتضی مطهری در روز ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۵۸ به دست گروه«فرقان»، ۱۲ اردیبهشت به احترام ایشان مجددا با یک روز تاخیر، روز معلم نام گرفت.📚
ذات آموزش دادن با الگو بودن و رهبریت فکری همسان است و این عزیزان، الگو و پرورشدهنده نسل جدیدی هستند که میتوانند در آینده با زمین و طبیعت مهربانتر باشند. آموزش دادن درست مثل تاثیر گذاشتن بر یک زندگی برای همیشه است؛ تاثیری که میتواند به کلمه ی «انسان» معنایی دوباره ببخشد، معنایی که دوستدار محیط زیست هم خواهد بود.
🖋 یوسف محمدی
🌱🌱🌱
@tamozi
🌱🌱🌱
instagram.com/tamoziii
در سطح جهان روز ۵ اکتبر به پیشنهاد یونسکو به عنوان روز معلم نامگذاری شد اما در کشور ما داستان متفاوتی دارد. این داستان به سال ۱۳۴۰ برمیگردد؛ در روز ۱۲ اردیبهشت آن سال، معلمی به نام دکتر ابولحسن خانعلی در تجمع اعتراض آمیز معلمان در میدان بهارستان و مقابل مجلس، هدف اصابت گلوله قرار گرفت. مقصود از این تجمع، درخواست افزایش حقوق معلمان بود.
بعد از انقلاب هم، با ترور استاد مرتضی مطهری در روز ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۵۸ به دست گروه«فرقان»، ۱۲ اردیبهشت به احترام ایشان مجددا با یک روز تاخیر، روز معلم نام گرفت.📚
ذات آموزش دادن با الگو بودن و رهبریت فکری همسان است و این عزیزان، الگو و پرورشدهنده نسل جدیدی هستند که میتوانند در آینده با زمین و طبیعت مهربانتر باشند. آموزش دادن درست مثل تاثیر گذاشتن بر یک زندگی برای همیشه است؛ تاثیری که میتواند به کلمه ی «انسان» معنایی دوباره ببخشد، معنایی که دوستدار محیط زیست هم خواهد بود.
🖋 یوسف محمدی
🌱🌱🌱
@tamozi
🌱🌱🌱
instagram.com/tamoziii
Forwarded from جمهورى سوم
جنبش مقاومت فرهنگی چپ نوی مسلمان از منظر دکتر تاجیک
✍چندی پیش از جنبش مقاومت فرهنگی چپ نوی مسلمان برای خروج از بن بست سیاسی دو جناح چپ و راست الیگارشی نوشتم (اینجا). امروز دکتر تاجیک در مصاحبهای ویژگیهای این جنبش را به خوبی توصیف کرده است:
🔴دکتر محمدرضا تاجیک: جریان پسا اصلاح طلبی در راه است
جریان رسمی و اسمی اصلاحطلبی را سنگینپاتر و سترونتر از آن میدانم که کارگزار تغییر تاریخ اکنون خود و جامعه شود و جریان در راه را موضوع اراده معطوف به آگاهی و آفرینش خود قرار دهد. بنابراین معتقدم جریانی در راه است: جریانی «پسااصلاحطلبی». از «پسا» مرادم هم «گسستن از»، هم «تداوم و استمرار» و هم «در تقابل با»، «متفاوت از و متفاوت با»، «در واکنش به»، «فراسو»، «مابعد»، «گسست» و «پیوست» است. مشخصتر بگویم؛ جریان در راه اگرچه کماکان از گوهره و درونمایه و سویهای غیررادیکال (مدنی یا اصلاحی) برخوردار خواهد بود، اما در فصل و فاصله از اصلاحطلبی «واقعا موجود» تعریف و تدوین میشود، اگرچه هویت خود را کاملا «بر قدرت» تعریف نمیکند، اما تلاش میکند سویه «بر قدرتی» خود را برجستهتر نماید، اگرچه کماکان به کنشگری در عرصه سیاست ادامه خواهد داد، اما در هیبت و صورت یک کنشگر فرهنگی، اجتماعی، هنری و زیباشناختی نیز، نمایشی پررنگ دارد، اگرچه از نوعی باهمبودگی و سامان جمعی برخوردار است، اما این سامان نه در قالب حزب بلکه عمدتا در قاب یک پارتاژ - هم مشترک بودن و هم سهیم بودن. یا با-هم-بودن، در-هم-نبودن - و یک کمونیتاس – باهمبودگی براساس قسمی وظیفه یا دِین – سامان مییابد، اگرچه از زبان و خوبگان پوپولیستی (در معنای قدیم آن) برخوردار نیست، اما گرایش گستردهتر و عمیقتری با تودههای مردم دارد، اگرچه نگاه و بصیرتی جهانی دارد، اما از نوعی تمایلات ناسیونالیستی نیز برخوردار است، اگرچه مفاهیمی همچون دموکراسی و آزادی و پلورالیسم دقایق گفتمانی آن هستند، اما دقایق انضمامی و ناظر بر زندگی روزمره و عدالت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و قومیتی و جنسیتی از برجستگی بیشتری برخوردارند.
منبع
✍چندی پیش از جنبش مقاومت فرهنگی چپ نوی مسلمان برای خروج از بن بست سیاسی دو جناح چپ و راست الیگارشی نوشتم (اینجا). امروز دکتر تاجیک در مصاحبهای ویژگیهای این جنبش را به خوبی توصیف کرده است:
🔴دکتر محمدرضا تاجیک: جریان پسا اصلاح طلبی در راه است
جریان رسمی و اسمی اصلاحطلبی را سنگینپاتر و سترونتر از آن میدانم که کارگزار تغییر تاریخ اکنون خود و جامعه شود و جریان در راه را موضوع اراده معطوف به آگاهی و آفرینش خود قرار دهد. بنابراین معتقدم جریانی در راه است: جریانی «پسااصلاحطلبی». از «پسا» مرادم هم «گسستن از»، هم «تداوم و استمرار» و هم «در تقابل با»، «متفاوت از و متفاوت با»، «در واکنش به»، «فراسو»، «مابعد»، «گسست» و «پیوست» است. مشخصتر بگویم؛ جریان در راه اگرچه کماکان از گوهره و درونمایه و سویهای غیررادیکال (مدنی یا اصلاحی) برخوردار خواهد بود، اما در فصل و فاصله از اصلاحطلبی «واقعا موجود» تعریف و تدوین میشود، اگرچه هویت خود را کاملا «بر قدرت» تعریف نمیکند، اما تلاش میکند سویه «بر قدرتی» خود را برجستهتر نماید، اگرچه کماکان به کنشگری در عرصه سیاست ادامه خواهد داد، اما در هیبت و صورت یک کنشگر فرهنگی، اجتماعی، هنری و زیباشناختی نیز، نمایشی پررنگ دارد، اگرچه از نوعی باهمبودگی و سامان جمعی برخوردار است، اما این سامان نه در قالب حزب بلکه عمدتا در قاب یک پارتاژ - هم مشترک بودن و هم سهیم بودن. یا با-هم-بودن، در-هم-نبودن - و یک کمونیتاس – باهمبودگی براساس قسمی وظیفه یا دِین – سامان مییابد، اگرچه از زبان و خوبگان پوپولیستی (در معنای قدیم آن) برخوردار نیست، اما گرایش گستردهتر و عمیقتری با تودههای مردم دارد، اگرچه نگاه و بصیرتی جهانی دارد، اما از نوعی تمایلات ناسیونالیستی نیز برخوردار است، اگرچه مفاهیمی همچون دموکراسی و آزادی و پلورالیسم دقایق گفتمانی آن هستند، اما دقایق انضمامی و ناظر بر زندگی روزمره و عدالت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و قومیتی و جنسیتی از برجستگی بیشتری برخوردارند.
منبع
Telegram
جمهورى سوم
مقاومت فرهنگی: دستور کار تازهای برای جنبش چپ نوی مسلمان در جمهوری سوم
🔴جمهوری دومِ اصولگرایان و اصلاحطلبان در یک کلام رقابت دو لویاتان اقتدارگرای دینی و سکولار با یکدیگر بود و به رغم همه تلاشهایی که انجام شد، اراده غالب در دهه نود نشان داد که جمهوری سوم…
🔴جمهوری دومِ اصولگرایان و اصلاحطلبان در یک کلام رقابت دو لویاتان اقتدارگرای دینی و سکولار با یکدیگر بود و به رغم همه تلاشهایی که انجام شد، اراده غالب در دهه نود نشان داد که جمهوری سوم…
Forwarded from عدالتخانه
💢 تتلو و رائفی پور دو روی یک سکه!
(جامعه ی فاقد معنی)
✍️ یاسر عرب
🔹 در ظاهر هیچ شباهتی به هم ندارند. تتلو را عرف عمومی ما آدمی ضد ارزش می پندارد و رائفی پور را انسانی ارزشی. آن یکی مشغول ترغیب جوانان به کشیدن مواد و گشودنِ در جهنم و این یکی مشمول تشویق به شهادت و فتح باب بهشت.صدا و سیما آن یکی را ته ضالین می داند و این یکی را صدر پاکین. با نگاهی دقیق تر اما بین این دو فرد شباهت هایی نیز یافت می شود.
🔹 کهن الگوی ایرانی قهرمان و ابر قهرمان است. شخصیت برساختی هر دو بزرگوار در همین بستر مقبول می افتد. رائفی پور، انکار دارد که دست پرورده ی ساختارهای شبه بروکراتیک فعلی است. (با اسم رمز انقلابی/ جهادی) و تتلو اصرار دارد مرزهای فرهنگی حاکم را به رسمیت نشناسد. هر دو، کاراکتر «دانای کل» را یدک می کشند، و هر دو در مورد آدمیان به شکل توده ای قابلِ اعمالِ قدرت سخن می گویند.
🔹 #شهوت_طاوسی (ابداع مرحوم فردید) به ما وام می دهد. هستی هر دو در زیستی نمایشی معنی میابد. آنها برای استمرار در ذهن مخاطب نیازمند #مصرف_تمایزی_کلمات هستند. تتلو برای این مصرف از واژه های شنیع استفاده می کند و رائفی پور از سخنان بدیع! این نوع از مصرف شذوذات (سخنان نادر) البته انتخابی زیرکانه و پاسخ به نیاز مخاطب است. همچنان که می دانید در زندگی روزمره پناه بردن به مواد مخدر، انواع افیون و موسیقی وهم آلود راه فراری از رئالیته دردناک و واقعیت خسته کننده اطراف است و اما در میان افرادی که دارای دین عرفی هستند،درگیر شدن با جن، شیطان،و لاکتاب باز کردن از جمله راه هایی است که با رسیدن به بن بست تعقل رخ می دهد. در این میان تنها شیوه ی پناه دادنِ مخاطب شان به وهم است که تفاوت دارد.
🔹 امروزه بازتولید وَهم و تشنگی چَشم، دو اختلال فراگیر اجتماعی هستند که در میان نوجوانان شیوع بیشتری دارند. تینیجریسم و بلاتکلیفی نوجوانان وقتی با حکمرانی بد و ناکار آمدی فرهنگی ادغام شود، زمینه بروز بلاتکلیفی و رفتارهای هیجانی بیش از پیش مهیا می شود. با نگاهی به طرفداران این دو فرد و ادبیات آنها در دفاع از «مراد» خویش تراکنش رفتارهای اکستریم به وضوح قابل مشاهده است. نتیجه ی این تراکنش های تکانه ای دوپینگ «کیش شخصیت» در هر دو فرد است. آنها هر بار مجبورند با دوز بالاتری از گفتار و رفتار غیر معمول مخاطب خود را در هیجان پارتی دچار ترافیک ذهنی کنند. همین بازتولید هیجان، رفتارهای تقابلیِ حاکمان و محکومان را بیش از پیش تکانه ای می کند. در نتیجه باز با کم رنگ تر شدن چرخه عقلانیت، زیست هیجانی ضریب بیشتری می گیرد. در ادبیات فارسی داستان ضحاک مار به دوش که برای بقای حیات خویش نیاز به مغز (بخوانید تسخیر ذهنی) جوانان داشت نمونه ی نمادین این مصرف ذهن و واله گیِ پیروان است.
🔹 دستور کار هر دو بزرگوار شباهت بسیاری به هم دارد. از برترین تاکیدات اخلاقی «بنده نگرفتن و بنده نشدن» است. در این تجویز حکمتی نهفته است. آنکه می تواند افراد خالی ذهن را به بندگی بگیرد اتفاقا خود زمینه های بیشتری برای در بند شدن دارد. به زبان دیگر وجه تشابه دیگر این دو فرد اگر برای حصیر بافان «بازیچه کردن» مخاطب کم اطلاع است، برای حریر بافان (که دقت بیشتر دارند) «بازیچه شدن توسط نهادهای امنیتی» است. هر دو چون مایل به «بازی» در زمین «قدرت» هستند به ناچار تن به قواعدی می دهند که زمین بازی برای آنها طراحی می کند. اینگونه است که می بینیم به وقت لزوم تتلو در پاویون فرودگاه چون مترسکی کنار جناب رئیسی جاسازی می شود و از او عکس می گیرند و رائفی پور را چون عروسکی در برنامه جهان آرا جانمایی می نمایند و فیلم می گیرند!
🔹 ثمره ی گفتمان هر دو بزرگوار، تولید «ستیز با دیگری» است و در نتیجه این رویکرد «قطبی ساختن جامعه» و «لشگر کشی های مجازی» را می توان نام برد. اما همه ی اینها در مقابل تولید «ابر مرد» هیچ است. تولید اصلی این بزرگواران در واقع شخصیت خودشان است. آدمهایی صاحب نظر در همه امور، شبه کاریزماتیک و با اعتماد به نفس بالا. در بنان رائفی پور «غرب غلط کرده» و در بیان تتلو «آخوندها غلط کردند»...منطق معمول و عرف مرسوم در گفتمان هر دو بزرگوار پشیزی نمیارزد و می توان هر لحظه آنرا به سخره گرفت. آموزه ی آنها «رشد سر خود و غیر پلکانی» است! تتلو درباره ی فلان هنرمند، و رائفی پور در مورد بهمان استاد دانشگاه، که با ممارست رشد کرده، به سادگی دهان باز کرده و استفراغات ذهنی خود را روی مخاطب شتک می کنند. البته که این دهان دریده گی برای جمعیت جوان و سرخورده، سرکوب شده ی ایرانی جذاب هم هست. حال چه فرقی دارد؟ تتلو در چتر حمایت ترکیه باشد و یا رائفی پور در چتر حمایت نهادی امنیتی؟ (وقتی توان اش هست به لجن بکش!) اینگونه است که تخریب «دیگری» هر گونه وسیله ای را در چشم پیروان این دو توجیه می کند و حاضرند با زشت ترین ادبیات منتقدین آنها را به ناسزا بکشند.
(جامعه ی فاقد معنی)
✍️ یاسر عرب
🔹 در ظاهر هیچ شباهتی به هم ندارند. تتلو را عرف عمومی ما آدمی ضد ارزش می پندارد و رائفی پور را انسانی ارزشی. آن یکی مشغول ترغیب جوانان به کشیدن مواد و گشودنِ در جهنم و این یکی مشمول تشویق به شهادت و فتح باب بهشت.صدا و سیما آن یکی را ته ضالین می داند و این یکی را صدر پاکین. با نگاهی دقیق تر اما بین این دو فرد شباهت هایی نیز یافت می شود.
🔹 کهن الگوی ایرانی قهرمان و ابر قهرمان است. شخصیت برساختی هر دو بزرگوار در همین بستر مقبول می افتد. رائفی پور، انکار دارد که دست پرورده ی ساختارهای شبه بروکراتیک فعلی است. (با اسم رمز انقلابی/ جهادی) و تتلو اصرار دارد مرزهای فرهنگی حاکم را به رسمیت نشناسد. هر دو، کاراکتر «دانای کل» را یدک می کشند، و هر دو در مورد آدمیان به شکل توده ای قابلِ اعمالِ قدرت سخن می گویند.
🔹 #شهوت_طاوسی (ابداع مرحوم فردید) به ما وام می دهد. هستی هر دو در زیستی نمایشی معنی میابد. آنها برای استمرار در ذهن مخاطب نیازمند #مصرف_تمایزی_کلمات هستند. تتلو برای این مصرف از واژه های شنیع استفاده می کند و رائفی پور از سخنان بدیع! این نوع از مصرف شذوذات (سخنان نادر) البته انتخابی زیرکانه و پاسخ به نیاز مخاطب است. همچنان که می دانید در زندگی روزمره پناه بردن به مواد مخدر، انواع افیون و موسیقی وهم آلود راه فراری از رئالیته دردناک و واقعیت خسته کننده اطراف است و اما در میان افرادی که دارای دین عرفی هستند،درگیر شدن با جن، شیطان،و لاکتاب باز کردن از جمله راه هایی است که با رسیدن به بن بست تعقل رخ می دهد. در این میان تنها شیوه ی پناه دادنِ مخاطب شان به وهم است که تفاوت دارد.
🔹 امروزه بازتولید وَهم و تشنگی چَشم، دو اختلال فراگیر اجتماعی هستند که در میان نوجوانان شیوع بیشتری دارند. تینیجریسم و بلاتکلیفی نوجوانان وقتی با حکمرانی بد و ناکار آمدی فرهنگی ادغام شود، زمینه بروز بلاتکلیفی و رفتارهای هیجانی بیش از پیش مهیا می شود. با نگاهی به طرفداران این دو فرد و ادبیات آنها در دفاع از «مراد» خویش تراکنش رفتارهای اکستریم به وضوح قابل مشاهده است. نتیجه ی این تراکنش های تکانه ای دوپینگ «کیش شخصیت» در هر دو فرد است. آنها هر بار مجبورند با دوز بالاتری از گفتار و رفتار غیر معمول مخاطب خود را در هیجان پارتی دچار ترافیک ذهنی کنند. همین بازتولید هیجان، رفتارهای تقابلیِ حاکمان و محکومان را بیش از پیش تکانه ای می کند. در نتیجه باز با کم رنگ تر شدن چرخه عقلانیت، زیست هیجانی ضریب بیشتری می گیرد. در ادبیات فارسی داستان ضحاک مار به دوش که برای بقای حیات خویش نیاز به مغز (بخوانید تسخیر ذهنی) جوانان داشت نمونه ی نمادین این مصرف ذهن و واله گیِ پیروان است.
🔹 دستور کار هر دو بزرگوار شباهت بسیاری به هم دارد. از برترین تاکیدات اخلاقی «بنده نگرفتن و بنده نشدن» است. در این تجویز حکمتی نهفته است. آنکه می تواند افراد خالی ذهن را به بندگی بگیرد اتفاقا خود زمینه های بیشتری برای در بند شدن دارد. به زبان دیگر وجه تشابه دیگر این دو فرد اگر برای حصیر بافان «بازیچه کردن» مخاطب کم اطلاع است، برای حریر بافان (که دقت بیشتر دارند) «بازیچه شدن توسط نهادهای امنیتی» است. هر دو چون مایل به «بازی» در زمین «قدرت» هستند به ناچار تن به قواعدی می دهند که زمین بازی برای آنها طراحی می کند. اینگونه است که می بینیم به وقت لزوم تتلو در پاویون فرودگاه چون مترسکی کنار جناب رئیسی جاسازی می شود و از او عکس می گیرند و رائفی پور را چون عروسکی در برنامه جهان آرا جانمایی می نمایند و فیلم می گیرند!
🔹 ثمره ی گفتمان هر دو بزرگوار، تولید «ستیز با دیگری» است و در نتیجه این رویکرد «قطبی ساختن جامعه» و «لشگر کشی های مجازی» را می توان نام برد. اما همه ی اینها در مقابل تولید «ابر مرد» هیچ است. تولید اصلی این بزرگواران در واقع شخصیت خودشان است. آدمهایی صاحب نظر در همه امور، شبه کاریزماتیک و با اعتماد به نفس بالا. در بنان رائفی پور «غرب غلط کرده» و در بیان تتلو «آخوندها غلط کردند»...منطق معمول و عرف مرسوم در گفتمان هر دو بزرگوار پشیزی نمیارزد و می توان هر لحظه آنرا به سخره گرفت. آموزه ی آنها «رشد سر خود و غیر پلکانی» است! تتلو درباره ی فلان هنرمند، و رائفی پور در مورد بهمان استاد دانشگاه، که با ممارست رشد کرده، به سادگی دهان باز کرده و استفراغات ذهنی خود را روی مخاطب شتک می کنند. البته که این دهان دریده گی برای جمعیت جوان و سرخورده، سرکوب شده ی ایرانی جذاب هم هست. حال چه فرقی دارد؟ تتلو در چتر حمایت ترکیه باشد و یا رائفی پور در چتر حمایت نهادی امنیتی؟ (وقتی توان اش هست به لجن بکش!) اینگونه است که تخریب «دیگری» هر گونه وسیله ای را در چشم پیروان این دو توجیه می کند و حاضرند با زشت ترین ادبیات منتقدین آنها را به ناسزا بکشند.
Telegram
شبان (یاسر عرب)
تتلو و رائفی پور دو روی یک سکه!
(جامعه ی فاقد معنی)
✍️یاسر عرب
✅در ظاهر هیچ شباهتی به هم ندارند. تتلو را عرف عمومی ما آدمی ضد ارزش می پندارد و رائفی پور را انسانی ارزشی. آن یکی مشغول ترغیب جوانان به کشیدن مواد و گشودنِ در جهنم و این یکی مشمول تشویق به شهادت…
(جامعه ی فاقد معنی)
✍️یاسر عرب
✅در ظاهر هیچ شباهتی به هم ندارند. تتلو را عرف عمومی ما آدمی ضد ارزش می پندارد و رائفی پور را انسانی ارزشی. آن یکی مشغول ترغیب جوانان به کشیدن مواد و گشودنِ در جهنم و این یکی مشمول تشویق به شهادت…
Forwarded from راه سوم
🔴زیباکلام: هم شاهپرستها، هم حزباللهیها میخواهند سر به تن من نباشد /الله کرم میتوانست تریلیاردر شود اما با موتور رفتوآمد میکند
صادق زیباکلام:
🔹در اصولگراها آقای احمد توکلی را من یک فرد مستقل میدانم، در اصلاح طلبان هم کم نیستند افرادی که من آنها را مستقل می بینم ، مثلا آقای سعید لیلاز، کرباسچی، حسین مرعشی.
🔹مستقل کسی است که هم شاه پرست ها هم حزب اللهی ها می خواهند سر به تن او نباشد، مثل خود من.
🔹یکی از دلایلی که من پشت سر آقای الله کرم نماز می خوانم این است که ایشان هنوز اتومبیل سواری ندارد(خنده) و با موتور تردد می کند.
🔹این برای من ارزشمند است چون من می دانم که ایشان می توانستند دراین مملکت تریلیاردر باشند ولی با موتور رفت و آمد می کند./برگرفته از مصاحبه اینستاگرامی با خبر آنلاین
📣اخبار راه سوم را از اینجا دنبال کنید
📢@rahsevom
صادق زیباکلام:
🔹در اصولگراها آقای احمد توکلی را من یک فرد مستقل میدانم، در اصلاح طلبان هم کم نیستند افرادی که من آنها را مستقل می بینم ، مثلا آقای سعید لیلاز، کرباسچی، حسین مرعشی.
🔹مستقل کسی است که هم شاه پرست ها هم حزب اللهی ها می خواهند سر به تن او نباشد، مثل خود من.
🔹یکی از دلایلی که من پشت سر آقای الله کرم نماز می خوانم این است که ایشان هنوز اتومبیل سواری ندارد(خنده) و با موتور تردد می کند.
🔹این برای من ارزشمند است چون من می دانم که ایشان می توانستند دراین مملکت تریلیاردر باشند ولی با موتور رفت و آمد می کند./برگرفته از مصاحبه اینستاگرامی با خبر آنلاین
📣اخبار راه سوم را از اینجا دنبال کنید
📢@rahsevom
Forwarded from اتچ بات
📣🛑 یکی داستان ست پر از آب چشم .......
داستان تخریب و نابودی ارتفاعات جنوبی شهر مشهد، داستان پر غصه و حسرتی ست که سنگینی تلخ آن بر دل شهر و شهروندان و آیندگان باقی خواهد ماند .....
🔸آنچه در ارتفاعات جنوبی شهر مشهد اتفاق افتاده و غیر قابل انکار است نمونه ای از موارد ذیل می باشد :
ارتفاعات جنوبی شهر مشهد را
🔻 برخلاف اصل ۵۰ قانون اساسی
🔻برخلاف تاکیدات مقام رهبری
🔻بدون انجام الزام قانونی مطالعات محیط زیستی فرهنگی اجتماعی
🔻برخلاف رای شورای حفظ حقوق بیت المال
🔻برخلاف نظرات اساتید و متخصصین محیط زیست و منابع طبیعی، شهرسازی ،جعرافیا، حوزه آب و .....
🔻برخلاف اعتراضات و مطالبات قانونی سمن ها و مردم دغدغه مند و طبیعت دوست تخریب و نابود نموده اند!
و اکنون به نقل از مدیران ذی ربط ، مجوز اتمام پروژه را با توجیهاتی مانند توسعه و رونق اقتصادی و رفاه مسافرین و زائرین و ... گرفته اند( که اشتباه بودن این توجیهات را در اصل ۵۰ قانون اساسی و تاکیدات رهبری بطور شفاف روشن شده) ؛ اکنون ادعا دارند که نمی خواهند از مجوز تکمیل پروژه استفاده کنند!!!
و می خواهند برای مردم تفرجگاه درست کنند!
اما این نکته که ماشین آلات همچنان در کار تخریب و تکمیل این پروژه مخرب هستند و اظهارات ضد و نقیض مدیران شهری و مجوز تکمیل پروژه که مرتبا به آن استناد می کنند باعث بی اعتمادی و نگرانی مردم گردیده ، الزام نظارت مراجع قضایی را در جلوگیری از ادامه تخلفات در کمربند جنوبی ناگزیر می کند!
⭕️مدیران شهری در ارتفاعات صدای بلبلان را می شنوند و لطافت بهاری را می بینند ، اما
مردم ، هر روز صدای پیکور ها را می شنوند و گزارشات و تصاویر خود را از حجم وسیعی از ماشین آلات و بولدوزر ها را که شبانه روزی مشغولند و پروژه را با توجیه احداث پارکینگ پیش می برند، را ارسال می دارند !
🔸لذا
ما سازمانهای مردم نهاد، کوه نوردان و مردم دغدغه مند و طبیعت دوست
⭕️ از رییس کل دادگستری ( رییس شورای حفظ حقوق بیت المال ) و مدعی العموم می پرسیم:
❌چه التزامی است، جاده ای که مراحل آسفالت و... آن را تکمیل می نمایند و قسمت دیگر این پازل یعنی تقاطع چهارسطحی در میدان نمایشگاه هم در حال تکمیل برای اتصال به آن می باشد، مدتی بعد تبدیل به جاده نشود؟؟!!!!
اکنون که مطالعات محیط زیستی انجام نگردیده، برای جلوگیری از تخریب بیشتر طبیعت و تضییع حقوق مردم
از مقام های ارشد قانونی که در حفظ ارتفاعات جنوبی تاکنون پشتیبان مطالبات قانونی مردم بوده اند تقاضا داریم :
❌♻️با تغییر کاربری این پروژه مخرب از ترافیکی به زیستگاهی - تفرجگاهی و تغییر شکل آن از جاده به پارکی طبیعی و خطی برای پیاده روی و دوچرخه سواری آحاد مردم که می تواند به وسوسه بازگشایی این بزرگراه برای همیشه پایان دهد اقدام قانونی نمایند .
❌ مگر چه تعداد اتومبیل به ارتفاعات می خواهند دعوت کنند که برای تمام این قسمتها پارکینگ آماده می کنند؟!
شواهد نشان می دهد اقدامات بدون مطالعات محیط زیستی همچنان اثرات تخریبی خود را خواهد داشت!
همچنین
❌♻️ ورود اتومبیل ها به مسیر کمربند جنوبی ممنوع و حضور مردم پیاده و با دوچرخه به این تفرجگاه طبیعی رایگان و آزاد اعلام گردد.
❌♻️ اراضی دو طرف این مسیر و اراضی کل منطقه ارتفاعات کمربند جنوبی و کمربند سبز باید قانونا حفاظت شده اعلام گردد و از تصاحب و تملک افراد حقیقی و حقوقی نهادها و ارگانها و سازمانها کاملا حفاظت گردد.
❌ ♻️در مسیر این پروژه مخرب تابلوهای متعدد " پارک خطی و تفرجگاه طبیعی " نصب و اعلام گردد تا طبیعت بدور از هرگونه تخریب و بارگذاری به ترمیم و احیا اکوسیستم های گیاهی و جانوری خود بپردازد.
🍀 ما سازمانهای مردم نهاد ، جامعه کوه نوردی و مردم دغدغه مند و طبیعت دوست با اتکا به قوانین و امید به اجرای قانون از مراجع قانونی که آگاهانه از حقوق مردم دفاع نموده و از تضییع منابع طبیعی و سرمایه های ملی تحت هر عنوان که امانت آیندگان می باشد تاکنون جلوگیری نموده تقاضا داریم به درخواست های بحق و قانونی ما ترتیب اثر دهند.
شبکه سمن های محیط زیستی خراسان رضوی
🍀با ما همراه باشید
@NGOKhorasanR 👈
داستان تخریب و نابودی ارتفاعات جنوبی شهر مشهد، داستان پر غصه و حسرتی ست که سنگینی تلخ آن بر دل شهر و شهروندان و آیندگان باقی خواهد ماند .....
🔸آنچه در ارتفاعات جنوبی شهر مشهد اتفاق افتاده و غیر قابل انکار است نمونه ای از موارد ذیل می باشد :
ارتفاعات جنوبی شهر مشهد را
🔻 برخلاف اصل ۵۰ قانون اساسی
🔻برخلاف تاکیدات مقام رهبری
🔻بدون انجام الزام قانونی مطالعات محیط زیستی فرهنگی اجتماعی
🔻برخلاف رای شورای حفظ حقوق بیت المال
🔻برخلاف نظرات اساتید و متخصصین محیط زیست و منابع طبیعی، شهرسازی ،جعرافیا، حوزه آب و .....
🔻برخلاف اعتراضات و مطالبات قانونی سمن ها و مردم دغدغه مند و طبیعت دوست تخریب و نابود نموده اند!
و اکنون به نقل از مدیران ذی ربط ، مجوز اتمام پروژه را با توجیهاتی مانند توسعه و رونق اقتصادی و رفاه مسافرین و زائرین و ... گرفته اند( که اشتباه بودن این توجیهات را در اصل ۵۰ قانون اساسی و تاکیدات رهبری بطور شفاف روشن شده) ؛ اکنون ادعا دارند که نمی خواهند از مجوز تکمیل پروژه استفاده کنند!!!
و می خواهند برای مردم تفرجگاه درست کنند!
اما این نکته که ماشین آلات همچنان در کار تخریب و تکمیل این پروژه مخرب هستند و اظهارات ضد و نقیض مدیران شهری و مجوز تکمیل پروژه که مرتبا به آن استناد می کنند باعث بی اعتمادی و نگرانی مردم گردیده ، الزام نظارت مراجع قضایی را در جلوگیری از ادامه تخلفات در کمربند جنوبی ناگزیر می کند!
⭕️مدیران شهری در ارتفاعات صدای بلبلان را می شنوند و لطافت بهاری را می بینند ، اما
مردم ، هر روز صدای پیکور ها را می شنوند و گزارشات و تصاویر خود را از حجم وسیعی از ماشین آلات و بولدوزر ها را که شبانه روزی مشغولند و پروژه را با توجیه احداث پارکینگ پیش می برند، را ارسال می دارند !
🔸لذا
ما سازمانهای مردم نهاد، کوه نوردان و مردم دغدغه مند و طبیعت دوست
⭕️ از رییس کل دادگستری ( رییس شورای حفظ حقوق بیت المال ) و مدعی العموم می پرسیم:
❌چه التزامی است، جاده ای که مراحل آسفالت و... آن را تکمیل می نمایند و قسمت دیگر این پازل یعنی تقاطع چهارسطحی در میدان نمایشگاه هم در حال تکمیل برای اتصال به آن می باشد، مدتی بعد تبدیل به جاده نشود؟؟!!!!
اکنون که مطالعات محیط زیستی انجام نگردیده، برای جلوگیری از تخریب بیشتر طبیعت و تضییع حقوق مردم
از مقام های ارشد قانونی که در حفظ ارتفاعات جنوبی تاکنون پشتیبان مطالبات قانونی مردم بوده اند تقاضا داریم :
❌♻️با تغییر کاربری این پروژه مخرب از ترافیکی به زیستگاهی - تفرجگاهی و تغییر شکل آن از جاده به پارکی طبیعی و خطی برای پیاده روی و دوچرخه سواری آحاد مردم که می تواند به وسوسه بازگشایی این بزرگراه برای همیشه پایان دهد اقدام قانونی نمایند .
❌ مگر چه تعداد اتومبیل به ارتفاعات می خواهند دعوت کنند که برای تمام این قسمتها پارکینگ آماده می کنند؟!
شواهد نشان می دهد اقدامات بدون مطالعات محیط زیستی همچنان اثرات تخریبی خود را خواهد داشت!
همچنین
❌♻️ ورود اتومبیل ها به مسیر کمربند جنوبی ممنوع و حضور مردم پیاده و با دوچرخه به این تفرجگاه طبیعی رایگان و آزاد اعلام گردد.
❌♻️ اراضی دو طرف این مسیر و اراضی کل منطقه ارتفاعات کمربند جنوبی و کمربند سبز باید قانونا حفاظت شده اعلام گردد و از تصاحب و تملک افراد حقیقی و حقوقی نهادها و ارگانها و سازمانها کاملا حفاظت گردد.
❌ ♻️در مسیر این پروژه مخرب تابلوهای متعدد " پارک خطی و تفرجگاه طبیعی " نصب و اعلام گردد تا طبیعت بدور از هرگونه تخریب و بارگذاری به ترمیم و احیا اکوسیستم های گیاهی و جانوری خود بپردازد.
🍀 ما سازمانهای مردم نهاد ، جامعه کوه نوردی و مردم دغدغه مند و طبیعت دوست با اتکا به قوانین و امید به اجرای قانون از مراجع قانونی که آگاهانه از حقوق مردم دفاع نموده و از تضییع منابع طبیعی و سرمایه های ملی تحت هر عنوان که امانت آیندگان می باشد تاکنون جلوگیری نموده تقاضا داریم به درخواست های بحق و قانونی ما ترتیب اثر دهند.
شبکه سمن های محیط زیستی خراسان رضوی
🍀با ما همراه باشید
@NGOKhorasanR 👈
Telegram
attach 📎
Forwarded from ساختارهای ایرانی Iranian structures
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌐 استاد رحیم پور ازغدی : شهید مطهری معتقد بود ما قرار نیست حکومت صنفی و آخوندی برقرار کنیم. جمهوری اسلامی عدالتخواه به معنی دقیق کلمه است. به لحاظ برخورداری از مزایای اجتماعی نبایستی تفاوتی بین عالی ترین مقامات و عادی ترین افراد باشد.
♦️ اگر این انقلاب به عدالت و آزادی و برابری و اخلاق و معنویت وفادار نباشد و باقی بماند این انقلاب نیست، چیز دیگری است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
♦️ اگر این انقلاب به عدالت و آزادی و برابری و اخلاق و معنویت وفادار نباشد و باقی بماند این انقلاب نیست، چیز دیگری است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
Forwarded from راه سوم
✍ محسن رنانی
🔴 اگر روزی رسید که سگی در میدان انقلاب تهران در ظهر و اوج ترافیک توانست بدون نگرانی بخوابد و خوابش ببرد ما در مسیر توسعه قرار گرفتهایم.
🔹این امر نشان دهنده این است که تحولی در نظام سیاسی رخ داده، تحولی در جامعه رخ داده و تحولی در خانواده رخ داده است.
🔹به همین سادگی تمام شاخصهای توسعه ختم میشود به صلح، صلح با خویش، صلح با جامعه، صلح با حکومت، صلح با طبیعت و صلح با حیوانات.
@rahsevom
🔴 اگر روزی رسید که سگی در میدان انقلاب تهران در ظهر و اوج ترافیک توانست بدون نگرانی بخوابد و خوابش ببرد ما در مسیر توسعه قرار گرفتهایم.
🔹این امر نشان دهنده این است که تحولی در نظام سیاسی رخ داده، تحولی در جامعه رخ داده و تحولی در خانواده رخ داده است.
🔹به همین سادگی تمام شاخصهای توسعه ختم میشود به صلح، صلح با خویش، صلح با جامعه، صلح با حکومت، صلح با طبیعت و صلح با حیوانات.
@rahsevom
Forwarded from ساختارهای ایرانی Iranian structures
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌐 دکتر بیژن عبدالکریمی : تا به ساحت نظر وتفکر عمیق در مورد بحرانها نرسیم، به جائی نمی رسیم، چهل سال است این روند را تکرار می کنیم.
♦️ زمانی چشممان باز خواهد شد که بسیار دیر شده است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
♦️ زمانی چشممان باز خواهد شد که بسیار دیر شده است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
Forwarded from سیدمجیدحسینی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻
🔹️ اين فيلم قديميست:
اما در يک #نظرسنجی از دانشآموزان طبقه متوسط پرسيدهاند، آيا مدرسه اجازه كتک زدن دارد؟
نود و سه درصد گفتهاند: هرگز، اعتراض میكنيم!
اما در همين نظر سنجی بين دانشآموزان فقير، هفتاد درصد گفتهاند كه طبيعيست كتک بخوريم (حق است).
اين يعنی درماندگی آموخته شده و طبيعی شدن سرمايهداری!
🔸️ مردم!
اعتراض اصلی به كتک زدن بچهها نيست، اعتراض اصلی به فقر و نابرابريست كه حتی كودک فقير را مستحق كتک خوردن میكند!
سرمايهداری انقدر طبيعی شده، كه طبقات پايين نابرابری را حق خود كردهاند!
بايد اين طبيعی شدن سرمايهداری را بحرانی كرد! همين.
🌐 @majidhosseini58
🔹️ اين فيلم قديميست:
اما در يک #نظرسنجی از دانشآموزان طبقه متوسط پرسيدهاند، آيا مدرسه اجازه كتک زدن دارد؟
نود و سه درصد گفتهاند: هرگز، اعتراض میكنيم!
اما در همين نظر سنجی بين دانشآموزان فقير، هفتاد درصد گفتهاند كه طبيعيست كتک بخوريم (حق است).
اين يعنی درماندگی آموخته شده و طبيعی شدن سرمايهداری!
🔸️ مردم!
اعتراض اصلی به كتک زدن بچهها نيست، اعتراض اصلی به فقر و نابرابريست كه حتی كودک فقير را مستحق كتک خوردن میكند!
سرمايهداری انقدر طبيعی شده، كه طبقات پايين نابرابری را حق خود كردهاند!
بايد اين طبيعی شدن سرمايهداری را بحرانی كرد! همين.
🌐 @majidhosseini58
Forwarded from راه سوم
🔴به سوی دموکراسی
✍شبنم ضیائی /فعال سیاسی- مدنی
🔹️ آغاز واكاوي اين موضوع در جهان علمي، از زمان انتشار مقالة سيمور مارتين ليپست يعني «پيش نيازهاي اجتماعي دموكراسي» (1959) بوده است .
🔹️ در اين باره، محققان مختلف با جهت گيري هاي فكري متفاوت، عوامل گوناگوني را پيش نياز دموكراتيك شدن معرفي كرده اند؛ عواملي نظير توسعة اقتصادي، طبقة اجتماعي، سكولاريته، برابري يا نابرابري اجتماعي، دين و نگرشهاي ديني و در تازه ترين مورد نيز فرهنگ سياسي.
🔹️ يكي از عناصر مهم موثر بر گونه شناسي فرهنگ سياسي، پديده سرمايه اجتماعي است.
مشاركت افراد و گروههاي اجتماعي در تعيين سرنوشت خود از اصلي ترين دغدغه هاي
فلسفه سياسي مدرن و نظريه پردازان حوزه دموكراسي بوده است.
🔹️نهادها از طريق تجميع توانايي ها و پتانسيل هاي افراد و كاناليزه كردن و معطوف نمودن آن به مورد يا موارد ويژه اي از حوزه عمومي، قدرت و توانايي ايجاد تغييرات در اين حوزه توسط شهروندان را افزايش خواهند داد.
🔹️ این امر سبب توانمندسازي شهروندان و احساس مفيد و موثر بودن در آنها ميشود.
همچنين نهادهاي داوطلبانه از طريق ايجاد بستر گفتگو هم در درون خود و هم به سبب رقابت بين گروهي با نهادهاي ديگر، سبب تقويت فرهنگ گفتگو، تساهل و بده بستان خواهند شد. آنها از همين طريق تمايلات خودخواهانه افراد و فردگرايي لجام گسيخته شهروندان را نيز مهار و تواناييها و مهارتهاي مدني آنها را بهبود مي بخشند.
🔹️از اعتماد به عنوان پيش شرطي براي دموكراسي ياد مي شود. فرهنگ اعتماد نه تنها به پايداري دموكراسي كمک ميكند، بلكه بدون وجود ميزاني از اعتماد اوليه، اجراي رويه هاي بنيادي دموكراسي عملا غير ممكن است.
🔹️انجام فعاليتهاي داوطلبانه، رفتارهاي اجتماعي و منافع ناشي از پيوندهاي اجتماعي را به مردم ميآموزد: رفتارهايي مانند اعتماد، رابطه متقابل، يكپارچگي و همكاري.
🔹️تقريباً تمام ديدگاههاي موجود در تئوري
سرمايه اجتماعي در تاكيد بر اعتماد (تعميم يافته يا برون گروهي) به عنوان جزء اصلي
سرمايه اجتماعي كه بر فرهنگ سياسي دموكراتيک موثر است، اشتراک ديدگاه دارند.
🔹️ در تز سرمايه اجتماعي بر خلاف دو مكتب پر
نفوذ ديگر، نقطه شروع نه فرد و شهروند ذيحق آن گونه كه ليبرالها بر آن تاكيد ميكنند و نه دولت برابري خواه بدان سان كه سوسياليستها و سوسيال دموكراتها ميانديشند، بلكه حوزه مدني يا اجتماع است.
🔹️ گسترش هرچه بيشتر سرمايه اجتماعي و نهادها و سازمانهاي غيردولتي و هنجارها و شبكه هاي مرتبط با آن، در حقيقت پرورش شيوه زيست يا خلق و خوي دموكراتيک است كه هگل از آن به عنوان زندگاني اخلاقي يا شكل ويژه اي از فرهنگ يا حيات اجتماعي ياد ميكند.
🔹️ اين كه اجتماعي به شكل استبدادي، مونارشي يا دموكراسي اداره ميشود، ناشي از رواج اضطراب ، وفاداري يا جهت گيري هاي مدني است.
🔹️رژيم هاي سياسي تنها تا زماني ثبات دارند كه الگوهاي اقتدارشان با عقايد مردم در مورد نوع اقتدار سياسي آن جامعه منطبق باشد. در واقع دموکراسی بدون دموکرات ها فاجعه به بار می آورد. در فرايند دموكراتيک شدن، باورهاي توده نقش محوري ايفاء ميكنند.
🔹️تجربه زيست در انجمن هاي مدني افراد را در برابر احساس ضعف و بي قدرتي از يک سو و انتظارات نوكرمسلكانه كه منجر به دولت اقتدارگرا و پدرسالار ميشود، ايمن خواهد کرد.
🔹️ مردم سالاری جامعه خواه، مسیر اصلاح نظام سرمایه داری را با در نظر گرفتن عدالت اجتماعی می پیماید، نه به انقلاب و آری به اصلاح است.
📣اخبار راه سوم را از اینجا دنبال کنید
📢@rahsevom
✍شبنم ضیائی /فعال سیاسی- مدنی
🔹️ آغاز واكاوي اين موضوع در جهان علمي، از زمان انتشار مقالة سيمور مارتين ليپست يعني «پيش نيازهاي اجتماعي دموكراسي» (1959) بوده است .
🔹️ در اين باره، محققان مختلف با جهت گيري هاي فكري متفاوت، عوامل گوناگوني را پيش نياز دموكراتيك شدن معرفي كرده اند؛ عواملي نظير توسعة اقتصادي، طبقة اجتماعي، سكولاريته، برابري يا نابرابري اجتماعي، دين و نگرشهاي ديني و در تازه ترين مورد نيز فرهنگ سياسي.
🔹️ يكي از عناصر مهم موثر بر گونه شناسي فرهنگ سياسي، پديده سرمايه اجتماعي است.
مشاركت افراد و گروههاي اجتماعي در تعيين سرنوشت خود از اصلي ترين دغدغه هاي
فلسفه سياسي مدرن و نظريه پردازان حوزه دموكراسي بوده است.
🔹️نهادها از طريق تجميع توانايي ها و پتانسيل هاي افراد و كاناليزه كردن و معطوف نمودن آن به مورد يا موارد ويژه اي از حوزه عمومي، قدرت و توانايي ايجاد تغييرات در اين حوزه توسط شهروندان را افزايش خواهند داد.
🔹️ این امر سبب توانمندسازي شهروندان و احساس مفيد و موثر بودن در آنها ميشود.
همچنين نهادهاي داوطلبانه از طريق ايجاد بستر گفتگو هم در درون خود و هم به سبب رقابت بين گروهي با نهادهاي ديگر، سبب تقويت فرهنگ گفتگو، تساهل و بده بستان خواهند شد. آنها از همين طريق تمايلات خودخواهانه افراد و فردگرايي لجام گسيخته شهروندان را نيز مهار و تواناييها و مهارتهاي مدني آنها را بهبود مي بخشند.
🔹️از اعتماد به عنوان پيش شرطي براي دموكراسي ياد مي شود. فرهنگ اعتماد نه تنها به پايداري دموكراسي كمک ميكند، بلكه بدون وجود ميزاني از اعتماد اوليه، اجراي رويه هاي بنيادي دموكراسي عملا غير ممكن است.
🔹️انجام فعاليتهاي داوطلبانه، رفتارهاي اجتماعي و منافع ناشي از پيوندهاي اجتماعي را به مردم ميآموزد: رفتارهايي مانند اعتماد، رابطه متقابل، يكپارچگي و همكاري.
🔹️تقريباً تمام ديدگاههاي موجود در تئوري
سرمايه اجتماعي در تاكيد بر اعتماد (تعميم يافته يا برون گروهي) به عنوان جزء اصلي
سرمايه اجتماعي كه بر فرهنگ سياسي دموكراتيک موثر است، اشتراک ديدگاه دارند.
🔹️ در تز سرمايه اجتماعي بر خلاف دو مكتب پر
نفوذ ديگر، نقطه شروع نه فرد و شهروند ذيحق آن گونه كه ليبرالها بر آن تاكيد ميكنند و نه دولت برابري خواه بدان سان كه سوسياليستها و سوسيال دموكراتها ميانديشند، بلكه حوزه مدني يا اجتماع است.
🔹️ گسترش هرچه بيشتر سرمايه اجتماعي و نهادها و سازمانهاي غيردولتي و هنجارها و شبكه هاي مرتبط با آن، در حقيقت پرورش شيوه زيست يا خلق و خوي دموكراتيک است كه هگل از آن به عنوان زندگاني اخلاقي يا شكل ويژه اي از فرهنگ يا حيات اجتماعي ياد ميكند.
🔹️ اين كه اجتماعي به شكل استبدادي، مونارشي يا دموكراسي اداره ميشود، ناشي از رواج اضطراب ، وفاداري يا جهت گيري هاي مدني است.
🔹️رژيم هاي سياسي تنها تا زماني ثبات دارند كه الگوهاي اقتدارشان با عقايد مردم در مورد نوع اقتدار سياسي آن جامعه منطبق باشد. در واقع دموکراسی بدون دموکرات ها فاجعه به بار می آورد. در فرايند دموكراتيک شدن، باورهاي توده نقش محوري ايفاء ميكنند.
🔹️تجربه زيست در انجمن هاي مدني افراد را در برابر احساس ضعف و بي قدرتي از يک سو و انتظارات نوكرمسلكانه كه منجر به دولت اقتدارگرا و پدرسالار ميشود، ايمن خواهد کرد.
🔹️ مردم سالاری جامعه خواه، مسیر اصلاح نظام سرمایه داری را با در نظر گرفتن عدالت اجتماعی می پیماید، نه به انقلاب و آری به اصلاح است.
📣اخبار راه سوم را از اینجا دنبال کنید
📢@rahsevom