گفتمان جريان سوم – Telegram
گفتمان جريان سوم
110 subscribers
2.61K photos
806 videos
36 files
1.4K links
اين كانال صرفن براي گفت و گو جهت امكان سنجي ايجاد جريان سوم فكري، فرهنگي و اجتماعي در سپهر عمومي ايران با احترام به قوانين تاسيس گرديده است.
ارتباط با ما:
@News_Administrator
Download Telegram
Forwarded from جمهورى سوم
نظریه «دولت بیژنی»
باز شدن گوشه‌ای از جعبه سیاه حکمرانی دهه نود در ماجرای رسوایی طبری


1⃣در طول این پنج سالی که نظریه سیاسی «چپ اسلامی» یا «چپ نوی مسلمان» را مطرح کردم، بطور مداوم و لاینقطع این بحث را با هر سه گروه چپهای آکادمیک، ایدئولوژیک و سیستمی که متأسفانه از تفکری قیاسی رنج می‌برند، داشته و دارم که چپ نو اساساً شیوه ای اندیشیدنِ تجربی، وجودی، هرمنوتیک، بومی و تاریخی درباره ایران است و با انواع رویکردهای متافیزیکی و الهیاتی و علمیِ قیاسی که در قفس «نظریات» اسیرند و مسائل را در چارچوبی بسته از مقولات (عمدتاً اقتصادی) قالب‌ریزی می‌کنند، سنخیتی ندارد. میراث چپ اسلامی در ایران نیز که در علی شریعتی به بلوغ رسیده، تجربه‌ای از همین شیوه فکری است و منطق تکامل و بازسازی آتی این دیدگاه نیز ریشه در همین دوری از تصلب متافیزیکی و کلیشه های قیاسی است.


2⃣به خاطر همین ویژگی است که رویدادهای تاریخی محملی برای تکامل فکر سیاسی چپ نوی مسلمان است و نه صرفاً ابزاری برای تکرار نظریات قبلی. چپ نو اساساً شیوه‌ای برای برملا کردن روبناهای ایدئولوژیکی و الهیاتی است که طرز کار واقعی جعبه سیاه سیاست در ایران را پوشانده و بر ناظران آگاه نیک روشن است که جدال لفظی با نولیبرالیسم (آن هم تفسیری بازار آزادی از آن) نیز یکی دیگر از چندین گفتمان نامربوطی است که جناح راست هر ازچندگاهی دست در انبان تبلیغاتی خود می‌کند و برای کارکردهایی رسانه‌ای مقطعی مصرف می‌کند و دوباره به کناری می‌اندازد و دوباره دستی در انبان می‌کند و گفتمانی دیگر؛ و این وسط تنها دلمشغولان تفکر قیاسی ایدئولوژیک و آکادمیک و الهیاتی و متافیزیکی است که فریب می‌خورند و البته دستگاه رسانه و تبلیغات و بافته های کلامی آکنده در مؤسسات به ظاهر پژوهشی حکومتی که دستآویز تازه‌ای برای تداوم دکان نان و آب‌دارشان می‌یابند.


3⃣دادگاه طبری در هفته گذشته که بهتر است آنرا «رسوایی طبری» بنامیم، یکی از آن حوادث تاریخی است که به اعتقاد من می‌تواند مبنایی اساسی برای توضیح جامعه‌شناسی سیاسی ایران بعد از انقلاب و تکامل در فهم عینی دولت اسلامی در معنای تاریخی آن باشد. در میان بخشهای مختلف این رویداد، علاقه من به ساختاری است که میل دارم آنرا «نظریه دولت بیژنی» بنامم: نوعی از حکمرانی بسیار قدرتمند، تعیین کننده، اما پنهان در دهه نود شمسی که در شعبه دوم دادسرای فرهنگ و رسانه تهران در حال اجرا بود.


4⃣پیش از این بارها در مباحثات مختلف اشاره کرده‌ام که تبارشناسی و جامعه‌شناسی «نهاد دادستانی» یکی از محورهای اساسی فهم عینی سیاست در ایران است، نهادی که بعنوان «مدعی‌العموم» پیوندی اساسی با «امر عمومی» و «حقوق عامه» می‌یابد؛ مهمترین نهاد تنظیم کننده روابط دولت و ملت است؛ از مهمترین نهادهای حامل روح قانون اساسی در جامعه است؛ ترجمان و تفسیر عملی عدالت بعنوان مبنای مشروعیت نظام و آرمان بزرگ انقلاب است؛ و بیش از هرجای دیگر تلقی حقوقی و قضایی رسمی، فقهی و اسلامی از مسائل مختلف را (آنگونه که در واقع هست) نمایان، اعلام و اجرا می‌کند. اکنون دادگاه مفاسد فردی چون بیژن قاسم‌زاده این فرصت تاریخی را در اختیار ما گذاشته تا به مدلی اولیه از طرز کار این نهاد دست یابیم. چگونه است که مهمترین و سرنوشت‌سازترین مسائل عمومی جامعه ایرانی در دهه نود، یعنی «فیلترینگ تلگرام»، «فساد اقتصادی سازمان‌یافته» و «سرکوب منتقدین سیاسی» همگی در سطوح بسیار بالایی به نام بیژن قاسم زاده گره خورده است؟


5⃣در واقع توجهی جدی به مورد قاسم‌زاده نشان می‌دهد که بخشی اصلی رگولاتوری اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه ایرانی در دهه نود در شعبه دوم دادسرای رسانه در حال انجام بوده و قدرت همین یک شعبه و تنها همین متهم ردیف نهم پرونده رسوایی طبری از جمع دو نهاد سیاسی اصلی «مجلس» و «دولت» بیشتر بوده است. در کنار بزرگترین پرونده‌های فساد اقتصادی و حفاظت از عدم ورود جریان سوم به عرصه سیاسی کشور، تنها یک فقره فیلترینگ تلگرام به دست بازپرس بیژن قاسم‌زاده و هزاران پرونده فرهنگی و سیاسی مرتبط با آن که در واقع تجلی عینی «حکمرانی فضای مجازی» است نشان می‌دهد که او تا چه میزان صاحب نفوذ و اعتبار و مشروعیت و قدرت تعیین‌کننده در ایجاد سیستمی بوده است که برای درک بهتر آنرا «دولت بیژنی» می‌نامم: هیولایی قدرتمند و وحشتاک، لانه کرده درون دولت اسلامی که برای صیانت از بقای خود زهرش را درون روح و الهیات نظام و دادستانی و نهادهای امنیتی ریخته بود.


♦️ابعاد «رسوایی طبری» بسیار عظیم است و تلاش برای سطحی نشان دادن آن خود یکی از استراتژیهای دفاعی هیولای دولت بیژنی است که با تقلیل «تیشه ریشه‌کنی به قیچی هرس» مثل همیشه با قدرت و مصونیت بیشتری به صحنه بازخواهد گشت...




.
سلام بحران !

خاورمیانه به انفجار خشم نزدیک می شود!
در یک محدوده جغرافیایی به شمول کشورهای سوریه ، لبنان ، فلسطین ، عراق ، یمن ، ایران و به احتمال زیاد افغانستان ملتها همزمان در حال نزدیک شدن به انفجار خشم فراگیر عمومی هستند که می تواند به شدت خشن ،کور ، ویرانگر و غیرقابل کنترل باشد.
نا امنی یا نا آرامی ،توسعه و تعمیق مداوم فقر ، سقوط پول ملی و درآمدها ، حکومتهای ناکارامد و غیر پاسخگو و بالاخره عدم رؤیت حلال امید در افق سیاستهای منطقه مردم را به دست یازیدن به طغیان کور ( هرچه بادا باد) سوق داده است.
خطر اینجاست که مردم فهمیده اند که رسیدن به آسایش و بهروزی دیگر راه علاج نه فوری و نه میان مدت ندارد زیرا کشورها منابع یا ساختار قابل اعتمادی برای عملیاتی کردن رفاه عمومی ندارند از این رو نقاره خیزشهای جدید از لبنان و سوریه سربرآورده اند.
عراق و یمن هم به فوریت آماده وارد شدن به گود شورشهای عمومی هستند ، در ایران نیز هر از گاهی خودکشی و خودسوزیهای فردی از اقشار مختلف مردم در سکوت رسانه های حکومتی اوضاع را گوشزد می کند.
ملتهای این منطقه در ادامه زندگی با مانع جدی روبرو گشته اند و حاکمان کماکان انکار درمانی را به عنوان راهبرد خود برگزیده اند.
شورشهای آینده این منطقه دو ویژگی خاص خود را دارند:
۱-شورش پاک باختگان هستند.
۲- هیچ کس و هیچ چیزی در امان نخواهد بود.
Forwarded from jomhourtv
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
⚽️اولین برنامه ی رویای ایران با موضوع فوتبال و امر اجتماعی. (قسمت اول)

با حضور:
↙️ رضا امیرخانی (نویسنده)
↙️ احسان محمدی(کارشناس فوتبال)
↙️ منیژه مؤذن (خبرنگار ورزش زنان)
↙️ مجتبی احمدی (پژوهشگر دین)

و گشایش، روایت، و تجربه زیسته نوجوانان در بخش دایره‌ی گفتگو

✌️👊 دعوا، کل‌کل و فحش سر فوتبال!
👩‍🦰 آخه چرا گفتن بازی فوتبال واسه جسم زن نامناسبه؟

📺 رویای ایران 1 / فوتبال و امر اجتماعی (قسمت اول)

📽 کاری از یاسر عرب، سید محمد فاطمی و ابراهیم قهوه چی‌زاده

جمهور تی‌وی را دنبال کنید.
@jomhourtv
«دیگری کسی است که قصه اش را نمی دانیم»
تازیانۀ مال‌اندوزان بر گردۀ کارگران

⬅️در بیانیۀ سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه به تاریخ ۱۸ خرداد ١٣۹۹ آمده است آقای سیدرسول طالب مقدم از اعضای فعال سندیکا در تجمع حق‌طلبانۀ روز جهانی کارگر به همراه بیش از چهل تن از شرکت‌کنندگان در تجمع بازداشت و پس از ۱۱ روز بازداشت موقت با وثیقۀ ۲۸۰میلیونی موقتاً آزاد و در دادگاه بدوی به دو سال زندان، دو سال تبعید و ۷۴ ضربه شلاق و منع استفاده از وسایل مخابراتی هوشمند از قبیل تلفن همراه هوشمند و منع از عضویت در احزاب، گروه ها و دستجات سیاسی و اجتماعی به مدت دو سال محکوم شده است.

🔻در این بیانیه آمده است ایشان بعد از احضارهای مکرر تلفنی و تهدید به توقیف وثیقه، روز دوشنبه دوازدهم خرداد به اجرای احکام مراجعه کرده و متأسفانه ابتدا حکم ظالمانۀ شلاق بر پیکرش بی‌شرمانه اجرا شده و به زندان تهران بزرگ منتقل و بعد از یک روز حبس، روز سه‌شنبه سیزدهم خرداد از زندان آزاد گشته است.

🔸در بخش دیگری از بیانیه همچنین تصریح شده است پیرو گزارش آزادی آقای طالب مقدم در روز شنبه ۱۷ خرداد شعبه یک اجرای احکام اوین به وی اعلام نموده حکم ایشان تماماً لغو شده است. اما مشخص نیست با وجود لغو حکم، چرا حکم شلاق اجرا و ۷۴ ضربه شلاق بر پیکر ایشان زده و برای یک روز زندانی شده است.

🔴اتحاد عدالت‌خواهان ایران، همصدا با سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و سایر نهادهای کارگری و مردمی شلاق‌زدن بر پیکر این کارگر مظلوم و به‌طور کلی، هر کس دیگر، اعم از کارگر یا غیرکارگر را قویاً محکوم نموده و اعلام می‌دارد، که اجرای چنین احکام ناپسند وجاهت اخلاقی و قانونی ندارد، و حتی به وجهۀ جمهوری اسلامی ایران نیز شدیداً لطمه می‌زند. ما همچنین، بر این باوریم که نیت آمر یا آمران اجرای حکم شلاق بر پیکر آقای سیدرسول طالب مقدم به‌رغم لغو کلیۀ احکام صادره علیه وی، هرگز خیر نبوده است.

✴️اتحاد عدالت‌خواهان ایران یادآوری این نکته را نیز برخود فرض می‌داند که در روایات آمده است: «پیامبر اسلام بر دستان پینه‌بستۀ کارگر بوسه زد». اما در جمهوری اسلامی ایران علی‌رغم تکریم و تجلیل کار و کارگر، که مولد همۀ نعمت‌های مادی زندگی اجتماعی است، پس از ماه‌ها تأخیر با انواع توجیه‌ها و بهانه‌ها دستمزد کارگران را نزدیک به دومیلیون تومان کمتر از حق قانونی‌شان تصویب می‌کنند؛ بر دستان پینه‌بستۀ کارگران دستبند می‌زنند؛ بازداشت و زندانی‌شان می‌کنند؛ پیکرشان را به تازیانه می‌بندند؛ از کار بی‌کارشان می‌کنند یا سفرۀ بی‌رونق‌شان را به‌طور مستمر کوچک و کوچک‌تر می‌کنند. البته، این قبیل رویکردهای مقامات جمهوری اسلامی ایران بر علیه کارگران مسبوق به سابقه است. به‌عنوان مثال، در خردادماه سال ١٣٩۵ نه‌تنها حقوق معوقۀ کارگران معترض معدن طلای آق‌دره واقع در شهرستان تکاب (آذربایجان غربی) را پرداخت نکردند، حتی ١٧ تن از معترضان را به شلاق، جریمۀ نقدی و زندان محکوم نموده، احکام صادره را بلافاصله اجرا کردند.

📌اتحاد عدالت‌خواهان ایران بر اساس شناختی که از جامعۀ ایران دارد، از مجمع تشخیص مصلحت نظام مصرانه مطالبه می‌کند که صدور احکام شلاق را به‌طور کلی ممنوع اعلام نماید. زیرا، این شیوه به صلاح ملت و کشور نبوده و تأثیر مثبتی در جامعه نداشته است.

🔖اتحاد عدالت‌خواهان ایران
📆خرداد ١٣٩٩

🆔@SocialJusticeIran
Forwarded from جامعه‌شناسی
📃خنده در خندوانه!
🔸سلطه روانشناسی بازاری و حذف جامعه‌شناسی

🔘در این سال‌ها یکی از کلماتی که بسیار تلاش شده است که شکل دیگری به آن بدهند و معنای آن را عوض کنند، «خنده» است. در چند دهه‌‌ی اخیر روانشناسان در ایران به جایگاه ویژه‌ای رسیدند و اغلب رسانه‌های مختلف هم به شکل عجیبی از آن‌ها و جایگاهشان حمایت می‌کنند. روانشناسان در این یکی دو دهه‌ی اخیر در برنامه‌های تلویزیونی حضور فعالی داشته‌اند (آن‌ها هر روز در ساعتی مشخص با مردم صحبت می‌کنند). از طرف دیگر، در این سال‌ها برنامه‌هایی در تلویزیون ساخته شد که نهایتاً خنده را لودگی و امری فردی و خصوصی معنا می‌کرد و اساساً پدیده‌ای جمعی و انتقادی محسوب نمی‌شد. به طور مثال برنامه‌ی «خندوانه» را در نظر بگیرید. عده‌ای در محل اجرای برنامه حضور دارند و به عنوان تماشاگر از آن‌ها استفاده می‌شود. آن‌ها فقط تماشاگرند نه چیز دیگری. در واقع مشارکتی در روند بازی ندارند… کسی در آن فضا اجازه‌ ندارد کاری کند که پیش‌تر پیش‌بینی‌نشده است. خنده‌ی آن‌ها اغلب کنترل‌شده است و دستور هر لبخندی را مجری برنامه صادر می‌کند. همه‌چیز طبق برنامه پیش می‌رود. در واقع برنامه این است که بینندگان و تماشاگران حاضر در برنامه نهایتاً خود را مسئول تمام امور بدانند و باور کنند که می‌توانند بر هر چیزی غلبه کنند. آن‌ها از افراد می‌خواهند به هر شکلی که شده بخندند، چرا که روانشناسان گفته‌اند این امر افسردگی شما را کاهش می‌دهد. با این همه، باید پرسید آن‌ها که می‌خندند به چه چیزی می‌خندند؟ چرا در خنده‌ی آن‌ها هیچ امر جدی و به اصطلاح مهمی به بازی گرفته نمی‌شود؟

🔘خنده‌ی آن‌ها بیشتر در جهت تداوم‌بخشیدن به وضعیت دهشتناک کنونی است. معمولاً تنها مسائل بی‌خطر به موضوع خنده‌ی آن‌ها تبدیل می‌شود؛ چیزهایی که خندیدن به آن‌ها کمترین هزینه را برای آن که می‌خندد دارد. در نتیجه در اینجا نه با خنده بلکه با شکلی از لودگی مواجه هستیم و هدف آن تبدیل کردن «خنده» به چیزی سرگرم‌کننده و مبتذل است که هیچ کارکردی جز دور کردن فرد از افسردگی و درد ندارد. «فرد» در اینجا گویی مرکز جهان است و توان غلبه بر هرچیزی را دارد. به عبارت دیگر، چنین برنامه‌هایی هدفی جز تولید توهم در فرد ندارند و با تولید توهم در فرد، او را به حال خود رها می‌کنند. در چنین شرایطی فرد دیگر برای سیستم و ایدئولوژی حاکم هیچ خطری ندارد و فرد به بلای جان خود تبدیل می‌شود. او خود مسئولیت کنترل خود را بر عهده می‌گیرد و سیستم با خیال راحت‌تری به کار خود ادامه می‌دهد.

🔘فقر، رنج، نابرابری و… را ساختارها و نهادهای موجود در جامعه گسترش می‌دهند اما گفتمان حاکم از افراد می‌خواهد که بپذیرند مشکل از خود آن‌هاست و نهادهای مختلف مشکلی ندارند. جامعه‌شناسان را کنار گذاشته‌اند و از آن طرف، میدان را برای روانشناس‌ها خالی کرده‌اند تا این موضوع را به افراد ثابت کنند. مجریان برنامه‌های تلویزیونی را به کار گرفته‌اند تا به خنده شکلی خصوصی بدهند یا نهایتاً آن را ابزاری برای مبارزه با افسردگی قلمداد کنند و آن را از حوزه‌ی عمومی به خلوت افراد بکشانند. در صورتی که خنده چیزی فراتر از این مسائل است… به هر حال، صدای مسلط همه‌چیز را طبق میل خود می‌خواهد و معنای کلمات را هم بر همین مبنا تغییر می‌دهد تا راحت‌تر اهداف خود را پیش ببرد.

🔘کار اغلب برنامه‌های به اصطلاح طنز در رسانه‌های رسمی عادی جلوه دادن موقعیت‌های غیرعادی است. در صورتی که طنز و خنده ماهیتی متفاوت دارد و کار آن غیرعادی نشان دادن موقعیتی عادی است.‌ خنده اساساً ناسازگار است و فهم متعارف را به چالش می‌کشد و ما را در برابر آن قرار می‌دهد و از این طریق راه را برای دگرگونی و تغییر ایجاد می‌کند. خنده درد ما را تسکین نمی‌دهد و ما را به پذیرش شرایط موجود فرانمی‌خواند. خنده دست ما را می‌گیرد و به بیرون از موقعیتی که در آن هستیم می‌کشاند و از آن جا به ما می‌گوید: ببینید! حالا خود و واقعیت خود را تماشا کنید. از اینجاست که آدمی توان دیدن پیدا می‌کند و همین امر در واقعیت و آنچه تا آن لحظه عادی و طبیعی فرض شده بود، شکافی ایجاد می‌کند.

بریده‌ای از مقاله «بگو به چه می‌خندی تا بگویم کیستی» نوشته احسام سلطانی؛ متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://jostarha.com/dp70

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Forwarded from راه سوم
🔴محسن رنانی: انتخابات ۱۴۰۰ مانند انتخابات ۱۳۸۸ زلزله سیاسی در کشور ایجاد خواهد کرد

محسن رنانی، اقتصاددان:

🔹️دهه گذشته که آغاز آن را سال ۱۳۸۸ و پایان آن را بهار ۱۴۰۰ فرض می‌کنیم، با دو زلزله آغاز شد و با دو زلزله هم پایان می‌پذیرد.

🔹️شکل و نتیجه انتخابات ۱۴۰۰ و نتایج آن برآیند همه وقایع دهه گذشته و آغاز یک دوره تحولات بنیادین خواهد بود.

🔹️انتخابات ۱۴۰۰ منجر به ریل‌گذاری جدیدی در حیات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران خواهد شد.

🔹️خواه انتخاباتی بسته و غیررقابتی و کم‌رونق باشد که منجر به پیروزی یکی از چهره‌های محافظه‌کار بشود؛ خواه انتخاباتی نسبتا آزاد و دوقطبی و با رقابتی شدید بین کاندیداهای محافظه‌کاران و تحول‌خواهان باشد.

🔹️ما باید خیلی سریع و قبل از اینکه اقتصاد ملی دچار آسیب جدی شود و تحولات سیاسی غرب هم فرصت امتیازگیری بیشتر را از ما بستاند، وارد مذاکره شویم.

@rahsevom
Forwarded from نشر نقد فرهنگ
📚به زودی روانه بازار می‌شود:
📚هراس جهانی؛ کووید 19 جهان را می‌لرزاند (ظهور دوبارۀ کمونیسم در جهان پساکرونایی)/ اسلاوی ژیژک/ مترجم: شهریار پاک‌نیا/ ویراستار: بیژن عبدالکریمی/ نقد فرهنگ/ 1399
@naqdefarhangpub
VID-20200606-WA0069.mp4
11.2 MB
یکی از بزرگترین چالش ها در جمهوری اسلامی عدم توزیع عادلانه فرصت ها و ثروت و مکنت و منزلت و فاصله فزاینده طبقاتی است که با جهانبینی توحیدی یا "نظام کوثری" نسبتی ندارد بل برآمده از "اقتصاد تکاثری" می باشد. شاید بزرگترین حرکت ملی در حال حاضر توجه به مناسبات تکاثری و روش تولید تکاثری در تار و پود نظام می باشد. به عبارت دیگر، عدالت و قسط گمشده سیاستگذاریهای کلان کشور می باشد.


سیدجوادمیری


@seyedjavadmiri
🔴📝سرگشاده به رئیس قوه قضائیه

به نام خدا

♦️جناب آقای حاج سید ابراهیم رئیسی
رییس محترم قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران


باسلام و احترام

یکی از مطالبات فعالین حوزه مبارزه با فساد، امنیت داشتن منتقدان، معترضان و گزارش‌کنندگان فساد موسوم به سوت‌زنان می‌باشد که در مواردی با آنها تحت عناوین مجرمانه برخورد شده‌است. برای نمونه حکم محکومیت آقای دکتر محمود صادقی در دادگاه تجدیدنظر با این امنیت لازم و سیاست‌های جدید اعلام‌شده قوه قضاییه مبنی بر حمایت از افشا‌کنندگان فساد و حمایت از شفافیت و رویه قضایی دایر بر قابل تعقیب‌نبودن افراد در مقام تظلم‌خواهی تعارض آشکار دارد.

⭕️بنابراین اینجانبان به عنوان فعالین حوزه مبارزه با فساد، درخواست می‌کنیم این پرونده و موارد مشابه برای رعایت مبانی قانونی و شرعی مورد تجدیدنظر قضایی قرار گیرد.

⭕️به استحضار جنابعالی می‌رساند که این تجدیدنظر علاوه بر جلوگیری از آسیب‌ها و تخریب‌های ناشی از اجرای چنین احکامی، بویژه نسبت به یک نماینده فعال مجلس در عرصه شفافیت و مبارزه با فساد در افکار عمومی داخلی و بین‌المللی، موجب قوت قلب فعالین مدنی عرصه مبارزه با فساد در کشور و مانع ایجاد حس ناامیدی و احتمال خطر برای تنبیه و مجازات تلاشگران بی‌مزد و منت و داوطلبانه در این حوزه می‌شود.

🔻اسامی امضاکنندگان:
▫️حسین راغفر
▫️پروانه سلحشوری
▫️محمد میرمحمدصادقی
▫️حسن عابدی‌جعفری
▫️محمدرضا واعظ‌مهدوی
▫️فرشاد مومنی
▫️مجتبی امیری
▫️محسن ایزدخواه
▫️یاشار سلطانی
▫️محمدحسین بادامچی
▫️فواد رمضانی
▫️امیرحسین نوربخش
▫️یاسر عرب
▫️سعید زیباکلام
▫️بهزاد کاظمی

🆔 @Saeidzibakalam
میثم قهوه‌چیان:
سهروردی و آینده ایران

میری معتقد است که سه تعبیر باستان‌گرا، اسلام‌گرا و مدرن از ایران همواره پس از انقلاب مشروطه هم را حذف کرده‌اند و حالا که دوران برتری ملت‌ اسلام‌گراست دو جریان دیگر حذف شده است و راه نجات ایران در گرو قرائت نوسهرودی‌گرایی است که این سه را در هم تلفیق کند و ایرانی را شامل سه لایه وجودی باستانی، اسلامی و مدرن بداند. در پی مشروح مصاحبه کانال تلگرامی فرهنگ‌نما با دکتر سیدجواد میری می‌خوانید.

در خدمت دکتر سیدجواد میری عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی هستیم، ایشان آثار زیادی در خصوص ایران و همچنین علوم انسانی دارند، «ایران در پنج روایت» و «بازخوانی ایده زبان و وحدت ملی» از این دست‌اند. همچنین ایشان در برگزاری نشست‌های علمی فعال بودند که از آن جمله می‌توان به نشست‌های بررسی و نقد آرا علی شریعتی، عبدالکریم، سروش و سیدجواد طباطبائی اشاره کرد.

فرهنگ‌نما: با توجه به وضعیت کنونی ایران و ضرورت نگاه به آینده ایران به خدمت ایشان رسیدیم. آقای دکتر فعالیت سیاسی خارج از جریان‌های رسمی وارد حوزه رسانه‌ای شده و ما شاهدیم در آستانه رویدادهای سیاسی مانند آبان سال پیش اینترنت کند و فیلتر می‌شود. اساسا شما در حوزه عمومی ایران جایگاه فعالیت‌های شبکه‌های اجتماعی اینترنتی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

تشکر می‌کنم از شما که این فرصت را فراهم کردید. نگاه غالب به صورت کلی به مسائل مستحدثه و مدرن در ایران مانند اینترنت این است که این چیزها فی‌نفسه چیزی بدند و باید با آنها مدارا کرد. به همین خاطر ما همیشه چیزی داریم مانند فیلتر، یک موقعی فیزیکی بود که در خصوص ماهواره و ویدئو شاهد بودیم و حالا فیلترینگ در اینترنت را داریم. شاهدیم که در حوزه مهم آموزش و پرورش در شرایط کرونایی که مدارس تعطیل شده و تلاشی هست که وضیعت مدیریت شود. هر کدام از مدارس می‌خواهند این وقفه را جبران کنند و معلمان معمولا از طریق تلگرام اقدام به برگزاری جلسات می‌کنند و از آنجا که این شبکه فیلتر است، تلاش باید بکنید که به طریقی وصل شوید. این نشان می‌دهد که این نگاه غالب است که هر امر مستحدثه‌ و مدرنی بد است و باید به آن تحت قاعده اکل میت نگاه کرد و مورد بحث قرار داد.

فرهنگ‌نما: ما می‌بینیم جریان‌های رسمی اصلاح‌طلب و اصول‌گرا با مواجهه چندانی در انتخابات مواجه نشدند، اما استقبال از این شبکه‌های مجازی چنان است که حاکمیت می‌آید و بر مانع شدن اثرگذاری شان فیلتر می‌کند، آیا جریان سوم فکری و سیاسی ایران را می‌توان در شبکه‌های مجازی و رسانه‌های غیررسمی جست؟

نمی‌توان گفت جریان سوم در این مستوی ظهور خواهد کرد. من در کتاب اسلام‌گرایی و پسااسلام‌گرایی به صورت مفصل در خصوص پنج گرایش کلی اسلام‌گرایی فقاهتی، لیبرال، دموکرات، سوسیالیست و سلفی اشاره کرده‌ام. ما در ایران امروز در ذیل اسلام‌گرایی فقاهتی هستیم که دو گرایش خط امام یا اصلاح‌طلب و راست سنتی و اصولگرا زیر مجموعه آن است. در واقع به بیانی و به تعبیر چپ و راست هگلی، می‌توان از جریان چپ خمینی و راست خمینی سخن به میان آورد. بقیه گرایش‌های اسلام‌گرا در ساخت قدرت در همان دهه اول کنار گذاشته شدند و پس از سال 62 هیچ یک از چهار گرایش دیگر اسلام‌گرایی دیگر وجود ندارد. اما در هستی جامعه ایران تحولاتی باعث شده است که دیگر ذیل چپ و راست نمی‌توانیم آرایش سیاسی را ترسیم کنیم.

اینجا باید منظر نظری و تئوری خود را مقداری جابجا کنیم و در فضای دیگر صحبت کنیم. یعنی وقتی شما سخن از نیروی سوم به میان می‌آورید، انگار ما چپ و راست را داریم و در این میان جریان سومی هم ظاهر شده است. در یک دهه اخیر در سپهر اندیشه سیاسی ایران تکثرهایی که پیشتر وجود داشت، خود را نشان داده است. صورت‌بندی که می‌کنم می‌تواند نقد و رد شود. صورت‌‌بندی این است که ما سه گرایش کلان در مورد مسئله ایران داریم و این سه گرایش کلان از قضا هر کدام ریشه‌ای در تاریخ ایران دارند و جالب است که هر کدام اسطوره‌ها، صورت‌بندی نظری، مولفه‌ای بنیادی و ایده‌های وجودی خود را دارند و به صورت موازی به زیست خود ادامه می‌دهند و فقط یکی از آنها توانست در ساخت قدرت خود را به گونه‌ای بازسازی کند و قدرت اجرایی در حاکمیت را به دست گرفته و چهار دهه اخیر خود را اعمال کرده است.

یکی از این سه پارادایم نگاهی است که ایران را ذیل امر اسلامی تعریف می‌کند که این زیر مجموعه‌هایی دارد. دومین جریان ایران را ذیل امر مدرن تعریف کرد و جریان سوم ایران را ذیل امر باستانی تعریف می‌بیند، یعنی وقتی می‌گوید ایران، ایرانی برایش مهم است که پیش از مدرنیته و اسلام است و جالب است که هم ایران مدرن و هم ایران ذیل امر اسلامی در این 114 سال دو انقلاب مهم را شکل داده و قدرت را در دست گرفته‌اند. برخی از این گرایش‌ها گاهی همراه شده و ائتلاف‌هایی داشته‌اند، اما پس از انقلاب ایران ذیل امر
اسلامی و گفتمان واحد شده است. در هر انقلاب و تحولی که در تاریخ معاصر ایران اتفاق افتاده بخشی از جامعه ایران توسط یکی از این سه جریان از هستی اجتماعی بیرون می‌مانند و به زبان دیگر ما هنوز نتوانسته‌ایم گفتمانی درست کنیم و چتر واحدی باشد و سه گفتمان را زیر پوشش خود قرار دهد. رضا داوری‌اردکانی در کتاب وضع کنونی تفکر در ایران می‌گوید ما دو ملت قدیم و جدید داریم و من یک ملت دیگر به نام ملت باستانی به آن دو اضافه می‌کنم. این یک واقعیت است که برای برخی کیکاووس، برای برخی امام حسین و برای برخی امر مدرن و توسعه مهم‌تر است.

فرهنگ‌نما: در ادامه می‌خواستم بپرسم با توجه به اینکه رابطه این گفتمان‌ها از انقلاب مشروطه به بعد حسنه نبوده و مداوم حذفی بوده، آیا شما فرایند حذفی دیگری را پیش‌بینی می‌کنید که مثلا باوری که اعتقاد به ملت مدرن و باستانی دارد تخاصم دیگری را به وجود آورد و یا این دفعه ما شاهد فرایند سازنده‌تری خواهیم بود؟

ما نباید این موضوعات را در یک سطح سیاسی به منزله مسئله حزبی فرود بیاوریم. مثلا جنبش دوم خرداد تلاش می‌کرد که این مسائل را در سطح سیاسی و حزبی حل کند و صحبت از جامعه مدنی می‌کرد و چون فشار زیاد شد گفت که مراد من مدینه النبی بود. این بحث‌ها زمانی می‌تواند مورد گفت‌وگو قرار بگیرد که ما در سطح و ساحت اندیشه مسئله را طرح و حل کنیم.

برای مثال در تاریخ ایران، سهرودی اندیشمندی در حدود قرن ششه هجری قمری و یا دوازدهم میلادی تلاش کرد بین عناصر یونانی، اسلامی و باستانی وفاقی ایجاد کند. شیخ اشراق در یک زمانه و زمینه‌ای در سپهر اندیشه ایران و تاریخ اسلام ظهور می‌کند که سه عنصر ایرانی، یونانی و اسلامی با هم در تعارض بودند. برخی معتقد بودند که حکمت یونانیان با حکمت ایمانیان نمی‌خواند و در کنار این دو حکمت خسروانی هم وجود داشت که جریان سومی بود. شیخ اشراق به گونه‌ای می‌آید و جهان‌بینی جدیدی را صورت‌بندی می‌کند که در آن حکمت یونانی، ایرانی و اسلامی تعارضی با هم ندارند و نتیجه این مفهوم‌سازی جدید می‌شود حکمت اشراق. ما نیز امروز نیازمند اندیشمندانی هستیم که سه ملت و پارادایمی که به صورت موازی هستند را مانند سهرودی تلفیق کند. در واقع ما به یک جریان نوسهروردی نیاز داریم. مراد رویکردی التقاطی نیست، بلکه ترکیب و صورتبندیی نوین است.

فرهنگ‌نما: سه جریان در ایران معاصر به جریان‌های سیاسی منجر شده‌اند و ما بازتاب این اندیشه‌ها را در سیاست‌مان می‌بینیم. حال ملت باستانگرایانه، مدرن و اسلام‌گرا، نمی‌توانند خود را به اندیشمندی که بیاید و سنتزی بسازد، متوقف کنند. به صورت عینی آیا امکان دارد که جریانی جدید سه گفتمان را در خود بگیرد و بتواند یک فعل سیاسی را پیش ببرد. رابطه سیاست عینی ما با این نظریه‌پردازی بنیادینی که گفتید چیست؟

آنچه ما در حاکمیت داریم یک حزب است و آن هم حزب جمهوری اسلامی در زبان سیاسی است که تلاش می‌کند بگوید همه ملت را نمایندگی می‌کنم، اما در واقع این طور نیست. دولت بیرون از ساز و کار مدرن قرار می‌گیرند. قدرت باید تلاش کند مصالحه کند و نیروهای دیگر را وارد سیاست کند، اما قدرت هیچگاه مصالحه نمی‌کند و تاریخ این را نشان داده است. ما باید در ساحت دیگری بیاندیشیم و تا آن گفتمان نباشد و به صورت خودآگاهی در هسته‌های اجتماعی شکل نگیرد، قدرت تغییر نمی‌کند. برای مثال در زمان پهلوی قدرت می‌گفت ما می‌خواهیم ملت را به دروازه های تمدن ببریم و می‌گفت کوروش بیدار است و در همان لحظه که این را می‌گفت و تقویم را عوض می‌کرد، دو فرم از ملت و جریان دیگر این را قبول نداشتند و نهایتا قدرتش به وسیله همان‌ها فرو ریخت. چیزی که ما لازم داریم، این است که باید در ساحت دیگری بیاندیشیم و ببینیم صورت مسئله چیست.

جریان چپ و راست اسلام‌گرا تقلیل‌گرایانه بحث مطرح می‌کنند و برای مثال می‌گویند 50 درصد به ما رای می‌دهند، 25 درصد رای نمی‌دهند و 10 درصد مستقل هستند اما اصلا بحث این نیست و باید در ساحت تفکر و اندیشه به دنبال رویکرد نو‌سهروردی باشیم که بتواند سه جریان غالبی که وجود دارد، یعنی ملت به مثابه امر باستانی، ملت به مثابه امر دینی، ملت به مثابه امر مدرن را پوشش دهد.

فرهنگ‌نما: دولت امت‌گرا در ایران دو جریان دیگر را حذف کرده است، شما رقیب اصلی پارادایم غالب را کدام یک از جریان‌های مدرن یا اسلامی می‌دانید؟

ما در جامعه می‌بینم که جریان سیاسی نیست که چالش ایجاد می‌کند بلکه نوعی از نارضایتی عمومی است که منبعث از خودآگاهی تاریخی است که به هیچ وجه نمی‌تواند خود را نادیده بگیرد. برای ملت به مثابه امر دینی امام حسین و عاشورا به مثابه یک امر وجودی است، برای دیگری که مدرن است نیز امر مدرن امری وجودی است و برای جریان باستان‌گرا نیز امر باستانی امری وجودی است. کیکاووس برای ملتی که امر باستانی دال مرکزی است، امری متعلق به گذشته نیست بلکه متعلق به امروز، اکنون و
اینجاست و در ارتباط با آن است که زیست روزمره خود را بازخوانی می‌کند. برای مثال وقتی اسلامی ندوشن در مورد شاهنامه حرف می‌زند، برای او این تاریخ اندیشه و اسطوره نیست، او امروز و اکنون ایران را از اخلال این اسطوره‌ها بازتفسیر می‌کند و بخشی از ملت ایران با این نگاه همخوانی دارند و جریان‌هایی که در جامعه ایران وجود دارند را نمی‌توانید نادیده بگیرید.

فرهنگ‌نما: آیا می‌توانیم از قدرتمند بودن یکی از این دو جریان آلترناتیو سخن بگوییم؟

هیچ کدام از این‌ها به قدری قوی نیست که به تنهایی بتواند قدرت را قبضه کند. انقلاب 57 زمانی روی داد که جریان مدرن و مذهبی با هم ائتلاف کردند و توانستند قدرت را پایین بکشند و نظام جدیدی را شکل دهند. امروز هم اگر چنین اتفاقی بیافتند، نمی‌تواند حاصل یک جریان باشد. آن چه مطلوب و راه‌ حل مشکل جامعه ایرانی است، نوعی نگاه و گفتمانی است که شکل بگیرد و بتواند آن سه ملت و سه صورت از ملت را در یک تفسیر جدید صورت‌بندی کند.

در این صورت هگل، هایدگر و راسل دیگر اندیشمندان غربی نخواهند بود، بلکه جزئی از وجود مدرن ایرانی خواهند شد. کیکاووس دیگر متعلق به جهان باستانی نیست و بخشی از وجود اشراقی ایرانی ما خواهد بود و اسلام، قرآن، محمد، علی و حسین دیگر متعلق به دین تازی نیست و همه اینها متعلق به ناخودآگاهی جمعی ماست. مگر می‌شود سعدی بخوانید و آیات قرآن را از آن بگیرید. کسانی که اسلام را دین تازی می‌دانند و از دین و زبان خالص ایرانی سخن می‌گویند، با موجودیت جامعه ایران به معنای نوسهرودی ارتباطی ندارند و می‌توانند دوباره تشتت ایجاد کنند، کاملا در مقابل وحدت هستند و اجتماع و همبستگی ملی در پی نخواهند داشت.

فرهنگ‌نما: ما در سال 98 شاهد رویدادهای ناگواری بودیم. در سال جاری به کجا خواهیم رسید؟

در یک سطح باید بگویم امیداور باشیم تا نگاه تلفیقی که اشاره کردم را با تلاش‌های فکری و گفت‌وگوها به دست بیاوریم، اما در سطح دیگری می‌گویم با این روند، انحطاط ادامه خواهد داشت. اینکه ما سه تجلی متمایز از امر جمعی داریم در جاهایی همپوشانی دارند اما ما نیازمند بازخوانی جدی در سطحی فلسفی هستیم که بتوانیم این‌ها را به طوری صورتبندی کنیم که وجود اجتماعی ما را سامان دهد.

فرهنگ‌نما: آیا امکان دارد جامعه با تجاربی که داشته به این نتیجه برسد که به لحاظ وجودی لایه‌های متفاوتی دارد که قابل حذف نیستند و گزینه مطلوب باید ایرانی باشد که لایه‌های متکثرش پذیرفته شود.

من این روند را مطلوب دانسته و امکان آن را می‌بینیم. آینده ایران نیز با توجه به تاریخ این کشور این را نشان خواهد داد. هیچ یک از جریان‌ها نتوانسته است دیگری خود را حذف کند و تکثر جزئی از واقع‌بودگی انسان و جامعه ایرانی است و وقتی می‌گوییم در ایران این تکثرها وجود دارد و این چیزی است که ما از آن به پیوست فرهنگی ایران یاد می‌کنیم که تاریخی در حدود 5 هزار سال دارد. زبان‌ها، ادیان و فرهنگ‌های متفاوت ایرانی را نمی‌توان حذف کرد و کسانی که چنین تلاشی می‌کنند عرض خود می‌برند و زحمت ما می‌دارند. آینده به کسانی تعلق دارد که تلاش می‌کنند ایران را در یک نگاه نو سهروردیانه ببیند، بفلسفند و بیاندیشند.


سیدجوادمیری در گفتگو با میثم قهوه چیان در کانال "فرهنگ نما"


@farhangnema

@seyedjavadmiri
"من اذعان دارم که تنازع طبقاتی وجود دارد. من احزاب سیاسی را محکوم می کنم. سیاستمداران ما مدت مدیدی است که ناتوانی خود را به اثبات رسانده اند و نشان داده اند که هیچ ایده ای جز ایده انتخاب مجدد ندارند. آنها هیچ جوهر سیاسی از هیچ نوع ندارند و تهی از عقیده هستند".


یورگن هابرماس

@seyedjavadmiri
Forwarded from ميلاد دخانچی
🚨چند نکته درباره انتخابات

🔻غیر از اصلاح طلبان و اصولگرایان ایدیولوژیک به نظر میرسد عده زیادی با یک حس تناقض عمیق به انتظار صندوق رای نشسته اند. سعید زیبا کلام که از مخالفان سرسخت شهرداری بود، تصمیم گرفته است رای به اصولگرایی بدهد و چپ های دانشگاه تهران که تفریحشان فحش دادن به نئولیبرالیسم است میخواهند به اعتدالیون رای دهند. بعضی از طبقه متوسط دلخسته از اصلاح طلبی تصمیم به رای دادن به اصولگرایی گرفته اند وبعضی از مخالفان نظام میخواهند به اصلاح طلبی رای دهند. خلاصه اینکه قشر زیادی حسی متناقض دارند و این خبر از یک نوع پاراگماتیسم سیاسی در جامعه میدهد که پیامدش میتواند یک نوع عرفی شدن خشن باشد.

🔻صدا و سیما در روزهای تبلیغاتی همه مرزها و خط قرمز ها را درنوردید. چرا این انرژی و تحمل خط قرمزها را در طول چهار سال تقسیم نکنیم؟ چطور در یک فیلم تبلیغاتی میتوانیم همه مشکلات را به تصویر بکشیم اما در ایام غیر انتخاباتی همان تصاویر خط قرمزند؟ اتفاقا به تصویر کشیدن نقاط کور توسط اهالی فرهنگ با اغراض غیر سیاسی میتواند به ما کمک کند. نشان دادن فقر و اعتراض کارگران میتواند جامعه را نسبت به مشکلات آگاه کند. خواهش میکنم این قصه را جدی بگیریم.

🔻قبلا هم گفتم. کنسرت مردم و کنسرت موسیقی به هم گره خورده اند. ایجاد شغل برای طبقه پایین یعنی همکاری طبقه بالا و همکاری طبقه بالا یعنی قدرت، سهم خواهی و اعمال اراده در حوزه فرهنگ و اجتماع. همان سرمایه داری که کارخانه میسازد یا خودش اسپانسر کنسرت میشود یا فرزندانش میخواهند به کنسرت بروند. الهیات سیاسی متناقض پیامد سیاسی متناقض خواهد داشت.

🔻قبلا هم گفتم. دولت اعتدال دولت بورینگها، حفظ وضع موجود و تغییرات به شدت کند است. امیدوارم این دولت در صورت انتخاب شدن مجدد کمی چابک شود و صدای فقر طبقه پایین را بشنود و برای آن درست برنامه ریزی کند. این فاصله طبقاتی جدی است. نخبگان به خصوص نخبگان اقتصادی هم فعال شوند و طرح و ایده بدهند و با ایجاد یک فضای ضربتی به خروج از این بحران کمک کنند. همچنین این دولت باید تمشیت سابق را کنار بگذارد و با مردم وارد گفتگو شود. چیدن تخم مرغ ها در سبد برجام هم دیگر بس است. اداره دولت فقط مذاکره نیست.

🔻دولت اصولگرایان در صورت انتخاب، نمی دانیم چه هستند. نه دکترینی دارند و نه برنامه منسجمی و از آنجا که محکوم به بازی در منطق دولت هستند هرگونه اشتباه و ناکارآمدیشان به حساب کل نظام گذاشته میشود و این برای نظام یک خطراست. اگر مصلحت و امنیت نظام را معیار قرار دهیم حقوق نجومی به املاک نجومی ترجیح دارد چرا که برای اولی زبان مقاومت وجود دارد و برای دومی نه و این یعنی مقدمه یک پیامد خطرناک. میتوان دولت اعتدال را"بورینگ"خواند، در غیر این صورت دولت را فقط باید"رییس"خواند. همچنین جولان تتلو یعنی مقدمه مشاییت. یعنی تکرار همان صحنه های قبلی.

🔻اینکه اصولگرایان در میان قاطبه هنرمندان و اهالی فرهنگ نفوذ و حمایت کمی دارند از چه چیزی پرده بردای میکند؟ اینکه اصلاح طلبان رای های مصلحتی را از آن خود میکنند از چه چیزی پرده برداری میکند؟ اینها سوالها همه در لایه فلسفه سیاسی قابل طرح اند. نخبگان سوال بپرسند.

🔻قرار بود این انتخابات دوقطبی نباشد. چرا دو قطبی شد؟ مخالفان ایده دوقطبی پاسخ دهند. نمی توانندچون صادق نبودند. ملازمه عدم ایجاد فضای دوقطبی، عدم به رسمیت شناختن دو قطبی ها در حوزه فرهنگ است. یعنی همان سیالیت و جیوگی. نمی توان درهمه جا دو قطبی بود و در سیاست دو قطبی نبود. جیوگی را به رسمیت بشناسیم.

🔻خواهش میکنم همه خود را یک ملت بفهمیم. آز ان اصلاح طلب دو آتیشه تا آن حزب اللهی انقلابی. مشکل فقر، بیکاری، فاصله طبقاتی، مشکل همه ماست. از فردای انتخابات همه یک ملت بشویم و با کمک همدیگر این مشکلات را حل کنیم. خواهش میکنم. فرصت برای دعواهای زرگری بیخود واقعا نداریم. نخبگان تنبل هم وارد شوند. همه احساس مسیولیت کنیم. خواهش میکنم.

🔻اینکه طرفداران نامزدها به کف خیابان آمده اند و دارند با مردم حرف میزنند یک اتفاق خارق العاده است. این یعنی امر سیاسی. این یعنی همان پویایی مدنی هرچند برای انتخابات. این یعنی مصادره نشدن همه چیز توسط سرمایه. این یعنی زنده بودن فرهنگ و جامعه. این یعنی یک ایده ال نسبی. مردم در کف خیابان، گفتگوهای رودر رو و شنیدن یکدیگر یعنی همان حوزه عمومی مورد نیاز. اجازه بدهیم برنده انتخابات تولد و بقای حوزه عمومی باشد. چپ و راست و شبکه قدرت معطوف به آنها می آیند و میروند. ما میمانیم و ما.

🔻جای گفتمان چپ و اسلامسیم در فضای سیاسی ما خالیست. چپ میتواند فقدانهای نظری و عملی عدالتگرایانه ما را بار دیگر پر کندو اسلامیسم میتواند ما را با هم در یک جبهه در فضای مدنی وارد گفتگو کند. همه چیز نباید توسط استیت مصادره شود.

🔗 yon.ir/rTx8T

☑️ کانال رسمی میلاد دخانچی👇
@MiladDokhanchi
Forwarded from راه سوم
🔴 زندگی نجیبانه و مرگ ناعادلانه طبقه فرودست با کرونا

سجاد بهزادی

دانشجو دکتری جامعه شناسی سیاسی

گاردین چندی پیش یادداشتی منتشر کرد "اگر چه ویروس کرونا ممکن است هیچ اهمیتی به مرزهای اجتماعی و نژادی ندهد اما حتی در هنگام شیوع این ویروس رفتار ثروتمندان با سایر افراد جامعه متفاوت است."

درمدتی که سایه ی شوم کووید ۱۹ در جهان وجود دارد این ویروس شماری از مقامات کشورهای مختلف را نیز در کنار طبقه پایین تر جامعه و با شکلی بسیار عادلانه درگیر خود کرد اما خبرهایی که بوی مرگ می دهد به شدت تبعیض آمیز است و به شکل معناداری همه طبقه های جامعه را پوشش نمی دهد.

یک دلیل آن نیز واضح است. در حالی که نگرانی اکثر ما نداشتن الکل و مواد ضدعفونی کننده بود و اکنون نیز درحالی که در نوبت تست کرونا نفس هایمان به شماره افتاده است و محکوم‌ به زندگی نابرابر با این ویروس هستیم و برخی از ما یکی یکی جان می دهیم افراد طبقه بالا و ثروتمندان به خوبی شفا می یابند و خبری از مرگ آنها به خاطر مبتلا به کووید ۱۹ در رسانه ها دیده نمی شود.

پس اجازه دهید نویسنده قانون عدالت کووید ۱۹ را زیر سوال ببرد و چند قانون و نظریه های قدیمی تر را با هم مرور کنیم.

اعتقاد نویسنده بر آن است که بی عدالتی در رفاه عمومی و فاصله طبقاتی سبب شده بخش مهمی از طبقه ی متوسط به پایین جامعه در هنگامه ی شیوع ویروس کرونا ، در یکی از این سه وضعیت گرفتار باشند.

🔹وضعیت نخست:نظریه بقای اصلح اسپنسر

اسپنسر در کتاب ایستایی اجتماعی خود می نویسد:"برخی فجایع هولناک سرشار از منفعت هستند؛ از جمله این‌که، فرزندان افراد بیمار سریع‌تر می‌میرند و افراد نابهنجار و ضعیف به مثابه قربانی‌های بیماری‌های همه‌گیر جدا می‌شوند.اسپنسرهمچنین در مورد مستمندان نیز بسیار سنگ دل و مخالف کمک دولت به آنان بود واعتقاد داشت افردی که به لحاظ زیست شناختی و اجتماعی صلاحیت ندارند،باید نابود شوند."

براساس وضعیت نخست که متاثر از نظریه یک جامعه شناس مطرح انگلیسی نوشته شده است،بسیاری از اقشار ضعیف جامعه در این شرایط سخت گرفتار هستند و چون خدمات شایسته ای از دولت دریافت نمی کنند می بایست درصف مرگ زانوی غم در بغل بگیرند و حتی تاکنون بسیاری از آنها به مرگ تن داده اند.

🔹وضعیت دوم؛ نظریه تنازع بقا داروین

داروین اعتقاد داشت "محدود بودن امکانات محیط اجازه رشد و بقا به همه ما نمی‌دهد و برای استفاده از فضا و امکانات محیط، مبارزه‌ای بین مابروز می‌کند."

بر همین اساس اصل اول نظریه داروین یعنی تنازع بقا ارائه شد. براساس نظریه داروین روند مبارزه به گونه ای است که منابع محدود است و تقلای ماندن زیاد؛ هر آنکه بیشتر تقلا کند زنده می ماند. لذا پر واضح است در این شرایط کرونایی اقشاری از جامعه که توان رسیدن به منابع محدود ندارند می میرند.

دولت به خاطر منابع محدود خود نتوانست اقشار ضعیف جامعه را پوشش دهد.ازقضا وضعیت اقتصادی دولت آنقدر نابسامان است که طبق برنامه ریزی ها میخواهد حتی درآمد خود را از مالیات همین طبقه تامین کند.

بر این اساس طبقه متوسط و ضعیف جامعه در تقلای نان و زنده ماندن گرفتار شده اند و تنها هر آنکه بیشتر تقلا کند در این محدودیت منابع زنده خواهد ماند.

🔹وضعیت سوم؛ نظریه فقر و جمعیت مالتوس

نظریه مالتوس هم به گونه ای دیگر می تواند مصداق وضعیت کنونی شیوع کرونا برای طبقه ضعیف در جهان و کشورما باشد.

او اعتقاد داشت " تناسب منطقی بین جمعیت و منابع غذایی وجود ندارد و تعداد انسانها سریعتر از رشد منابع غذایی افزایش می‌یابد و در صورتی که کنترلی بر جمعیت انسانی اعمال نشود، بروز فقر ، قحطی و مرگ اجتناب ناپذیر است."

بر اساس نظریه مالتوس جمعیت زیاد سبب سیه‌روزی کارگران و طبقه پایین جامعه در زمان بحران است.بحران جهانی کرونا خیلی از کشورها را در وضعیت هشدار امنیت غذایی قرار داده است.

قدرمسلم اینکه ناامنی غذایی ثروتمندان را در هیچ نقطه ای از عالم تهدید نخواهد کرد و این طبقه پایین جامعه است که با فقر و مرگ دست وپنجه نرم می کند.

وانگهی سیستم ایمنی بدن نیز که عامل مهمی در شکست کووید ۱۹ محسوب میشود با تهدید فقر ضعیف تر می شود.

سازمان برنامه غذایی ملل متحد با ابراز نگرانی از تهدیدهای فقر و بنابرمنابع خود، هشدار داده است ویروس کرونا بر کودکان ضعیف، فقیر و گرسنه پیامد های وخیم تری خواهد داشت.

اکنون بنظر میرسد طبقه متوسط و پایین جهان کمتر توسعه یافته، حداقل در یک یا حتی دو یا در مواردی هر سه وضعیت گفته شده گرفتار شدند و در زندگی نجیبانه ای با این ویروس قرار گرفته اند و ناعادلانه می میرند.

بسیاری از آنها در صف مرگ اند و اگر چه ابتلای آنها به این ویروس گریز ناپذیر است اما تنها به خاطر بی کفایتی دولت ها به آمار مرگ کرونا در جهان اضافه می شوند.

@rahseom
🌐 انسان ایرانی را باید در ساختاری چهار سطحی، با مسائلِ ملی، منطقه ای، جهانی و جهانشمول متصور شد
🔹 امر پژوهش در دانشگاه باید ناشی از یک بینش یا فرهنگ مطالعات آکادمیک باشد
🔹 سید جواد میری: دکترای تخصصی جامعه شناسی
🔹 یونس احمدی: دکترای تخصصی دین پژوهی

♦️ پژوهش باید مبتنی بر نظام دانائی و برنامه ریزی مرتبط با آن باشد . پژوهش ، پژوهشگری و برنامه پژوهشی ، اگر بر محورمسأله یا پرابلم نباشد ، بر مدار مشکلات یا ترابل خواهد چرخید . ترابل کلاف های درهم پیچیده هستند . به این ترتیب امر پژوهش در دانشگاه باید ناشی از یک بینش یا فرهنگ مطالعات آکادمیک باشد ، در غیر اینصورت ، تزاحم های ذهنی تعیین کننده می شوند .
♦️ به عبارتی جامعه دانشگاهی در ابتدا نیازمند نوعی "بینش پژوهی مطالعات آکادمیک " در مجموعِ دانشگاههای ایران و به تبع آن در هر دانشگاهی است . این بینش و نظیر آن در مطالعات آکادمیک از تفقه و بازاندیشی مبانی این علوم و دانش ها شکل می گیرد .
♦️ بازاندیشی از نوعی بستر محوری یا کانتکست محوری یا ایران محوری حادث می شود و در مقابل آن نوعی محوریت ترجمه قرار می گیرد . ترجمه ها معمولاً در این موارد کانتکست محور نیستند. بسیاری از مفاهیم ، کلمات و واژه ها ممکن است در طول تاریخ یا در پارادایم های مختلف ، بارهائی پیدا کرده و مستعمره پارادایم خاصی باشند .
♦️اما واژه ها را در واقع می توان Deconstruct نمود ، به معنای آنکه آنها را پس از خارج نمودن از بستر پارادایمی ، بازسازی نمود و نسبت به پیشبرد پارادایم جدید استفاده کرد .
♦️مراد از تفقه در اینجا نوعی بازبینی و بازساخت یا ساخت گشائی است . تفقه راه نجات از تزاحم است . تفقه به معنای رسیدن به کنه مسئله در بستر آن و تلاش برای ربط پدیده های به ظاهر نامرتبط برای رسیدن به یک تصویر مفهومی کلان و انتقال آن به دیگران است.
♦️دلیل آنکه ما گاهی نمی توانیم مسئله محور یا پرابلم محور باشیم و در یک حالت تزاحم ذهنی قرار می گیریم آن است که ما وضع ، مقام و موضع سوژه ایرانی را در ذهن ، فکر ، اندیشه و حالت های مفهوم سازی خود در نظر نمی گیریم .
♦️ راهکارلازم برای خروج از حالت مقلدوار و دستیابی به موضع و مقام ایرانی و مبتنی بر من و اندیشه ایرانی، داشتن مسئله است . ساختارهای فاقد مسئله محوری نسبت به مشکلات و برخورد با آنها فرافکنی را در دستورکار قرار می دهند . تزاحم های بی شمار در این ساختارها مانع از انسجام ذهن می شوند . پدیده ها فاقد انسجام دورنی و منطقی هستند و نمی توانند یک تصویرمنسجم مفهومی را حکایت نمایند .
♦️ مسائل در یک تقسیم بندی به سه دسته محلی ، منطقه ای و جهانی تقسیم ، متصور و مفهوم سازی می شوند . در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی و علوم مرتبط با دین این سه دسته مسائل بر همدیگر اثر گذار خواهند بود .
♦️ بررسی مسائل ملی و محلی به صورت فرآیندی متمایز از مسائل دیگر در حوزه منطقه ای و جهانی غیرممکن به نظر می رسد . از سوی دیگر مسائلی خارج از سه حوزه اخیر وجود دارند که یونیورسال و جهانشمول تلقی می شوند . به معنائی انسان به مثابه انسان در مقام و موقعیت انسانی خود، دارای یک وضع و شأنی است که فرا تاریخی و فراجغرافیائی و جهانشمول است .
♦️ پس به نوعی انسان ایرانی را باید در چهار سطح، با مسائلِ ملی، منطقه ای، جهانی و جهانشمول متصور شد . دریک نگاه، انسان ایرانی محصول بینش دینی ، فلسفی و جامعه شناختی ایرانی است که با لحاظ چهارسطح مسائل اخیر شکل می گیرد.
♦️ سیستم ها و ساختارهای جهانی فارغ از خواست و نگاه محلی در نظام جهانی حضور دارند . نظامهای محلی و ملی باید فرصت ها و محدودیت های نظامهای فراملی را در نظر داشته باشند و به این ترتیب به منظر و دیدگاه سوژه ایرانی دست پیدا کنند .
♦️ پژوهشگران درحوزه های مختلف نیز باید به این نکته مهم توجه داشته باشند . به دنبال این بحث ردپائی از ساختارهای جهانشمول نیز پیدا می شود . اطلاع از این نظامها برای دانشمندان و تصمیم گیران کشور یک ضرورت است. این در حالی است که بسیاری، با مقولات اخیر آشنائی ندارند .
#دکتر_سید_جواد_میری_دین_پژوه_و_جامعه_شناس
#دکتر_یونس_احمدی_دین_پژوه
#بینش_پژوهی_مطالعات_آکادمیک_در_دانشگاه
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
Audio
🔺گفت‌وگوی رادیویی محمدحسین بادامچی و سیدمجید حسینی درباره تأثیر کرونا بر اقتصاد سیاسی ایران و جهان/ پخش شده در پنج‌شنبه ۲۹ خرداد ۹۹ در رادیو فرهنگ

📍 قسمت اول

🔖آیا کرونا به فروپاشی نولیبرالیسم می‌انجامد؟
Forwarded from میدان
📃 اکوسوسیالیسم؛ انقلاب علیه قانون آهنین سرمایه‌داری

🎙 گفت‌وگوی سایت ال‌یازلاری با میشل لووی
✍🏻 مترجم: مبین رحیمی

💭 سالها پیش میشل لووی در «مانیفست اکوسوسیالیستی» به این نکته اشاره کرد که نقاط بی‌شماری از مقاومت به گونه‌ای خودجوش در جهان آشوبناک سرمایه جهانی ظهور می‌کنند.

⭕️ او معتقد است سرمایه‌داری فقط یک نظام ناپایدار نیست و ویرانگر هم است. در نتیجه سیاره زمین و بشریت را به فاجعه‌ای که تاریخ نظیر آن را به خود ندیده است رهنمون می‌کند.

این گفت‌وگو را در میدان بخوانید👇🏻

🔗 http://medn.me/hp

@meidaandotcom