#سالروز #شاعران
امروز زادروز فریدون مشیری، شاعر برجسته معاصر کشور است. او را بیشتر با شعرهای نیماییاش میشناسند. از آثار او میتوان به "ابر و کوچه"، "تشنه طوفان" و ... اشاره کرد.
—-شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه كه بودم.
در نهانخانۀ جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید—-
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
امروز زادروز فریدون مشیری، شاعر برجسته معاصر کشور است. او را بیشتر با شعرهای نیماییاش میشناسند. از آثار او میتوان به "ابر و کوچه"، "تشنه طوفان" و ... اشاره کرد.
—-شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه كه بودم.
در نهانخانۀ جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید—-
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
👍3🔥1
#معرفی_کتاب
یوستین گردر در کتاب دنیای سوفی که یکی از پرفروشترین و شگفتانگیزترین کتابهای دنیاست با خلاقیتی بیهمتا، نکات ارزشمندی که هر فردی باید در مورد علم فلسفه بداند را با زبانی ساده و روان و در قالب رمان بیان میکند.
دنیای سوفی (Sophie’s world) گزیدهای از سخنان با ارزش فیلسوفان بزرگ دنیا در 3 هزار سال گذشته و داستانی پیرامون تاریخ فلسفهی کل جهان است. یوستین گردر (Jostein Gaarder) نویسندهی نروژی این اثر معروف در واقع معلمی پر مشغله بود که بیشتر سالهای عمرش را به تدریس درس فلسفه و تاریخ عقاید گذراند و به دنبال راهی برای انتقال آسانتر مفاهیم فلسفی به جوانان میگشت.
ترجمه پیشنهادی:حسن کامشاد
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
یوستین گردر در کتاب دنیای سوفی که یکی از پرفروشترین و شگفتانگیزترین کتابهای دنیاست با خلاقیتی بیهمتا، نکات ارزشمندی که هر فردی باید در مورد علم فلسفه بداند را با زبانی ساده و روان و در قالب رمان بیان میکند.
دنیای سوفی (Sophie’s world) گزیدهای از سخنان با ارزش فیلسوفان بزرگ دنیا در 3 هزار سال گذشته و داستانی پیرامون تاریخ فلسفهی کل جهان است. یوستین گردر (Jostein Gaarder) نویسندهی نروژی این اثر معروف در واقع معلمی پر مشغله بود که بیشتر سالهای عمرش را به تدریس درس فلسفه و تاریخ عقاید گذراند و به دنبال راهی برای انتقال آسانتر مفاهیم فلسفی به جوانان میگشت.
ترجمه پیشنهادی:حسن کامشاد
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
❤4🔥1
#سالروز #نویسندگان
در چنین روزی نویسنده محبوب داستانهای زیبا و تأثیرگذار، استیون کینگ، در سال 1947م (1326ه.ش) به دنیا آمد. از مهمترین آثار ادبی او که اقتباسهای سینمایی آنها را نیز شاهد بودیم میتوان به "مسیر سبز"، "درخشش" و "رستگاری در شاوشنگ" اشاره کرد.
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
در چنین روزی نویسنده محبوب داستانهای زیبا و تأثیرگذار، استیون کینگ، در سال 1947م (1326ه.ش) به دنیا آمد. از مهمترین آثار ادبی او که اقتباسهای سینمایی آنها را نیز شاهد بودیم میتوان به "مسیر سبز"، "درخشش" و "رستگاری در شاوشنگ" اشاره کرد.
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
❤3🔥1
#شعر
اوزیماندیاس
از پرسی بیش شلی
.
مسافری را ملاقات کردم از سرزمینی باستانی
که میگفت: دو پای عظیم و بی تنه سنگی در بیابان ایستاده اند
نزدیک آنها , روی شن های بیابان
چهره درهم شکسته ی نیمه غرق شده ای , در ماسه زار آرمیده است
چهره ای که اخم و لبهای درهم کشیده اش و استهزائ فرمان سرد و بی اثرش
حاکی از آنست که پیکر تراش , به خوبی احساسات فرمانروا را درک کرده است
دست پیکرتراشی که آن احساسات را به تصویر کشیده و قلبی که آنها را پرورانده
و برپایه مجسمه این کلمات نقش بسته است :
“نام من اوزیماندیاس است , شاه شاهان
ای قدرتمندان , اعمال مرا بنگرید و نومید شوید “
چیزی باقی نمانده گرداگرد تکه پاره های آن پیکره عظیم
و انزوای ممتد و عریان شنهایی روان , که تا دوردستها گسترده اند
.
مترجم: سمانه تیموریان
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
اوزیماندیاس
از پرسی بیش شلی
.
مسافری را ملاقات کردم از سرزمینی باستانی
که میگفت: دو پای عظیم و بی تنه سنگی در بیابان ایستاده اند
نزدیک آنها , روی شن های بیابان
چهره درهم شکسته ی نیمه غرق شده ای , در ماسه زار آرمیده است
چهره ای که اخم و لبهای درهم کشیده اش و استهزائ فرمان سرد و بی اثرش
حاکی از آنست که پیکر تراش , به خوبی احساسات فرمانروا را درک کرده است
دست پیکرتراشی که آن احساسات را به تصویر کشیده و قلبی که آنها را پرورانده
و برپایه مجسمه این کلمات نقش بسته است :
“نام من اوزیماندیاس است , شاه شاهان
ای قدرتمندان , اعمال مرا بنگرید و نومید شوید “
چیزی باقی نمانده گرداگرد تکه پاره های آن پیکره عظیم
و انزوای ممتد و عریان شنهایی روان , که تا دوردستها گسترده اند
.
مترجم: سمانه تیموریان
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
🔥4
کانون کتاب دانشگاه سمنان
#سالروز #نویسندگان در چنین روزی نویسنده محبوب داستانهای زیبا و تأثیرگذار، استیون کینگ، در سال 1947م (1326ه.ش) به دنیا آمد. از مهمترین آثار ادبی او که اقتباسهای سینمایی آنها را نیز شاهد بودیم میتوان به "مسیر سبز"، "درخشش" و "رستگاری در شاوشنگ" اشاره کرد.…
#نقد
نقد شعر اوزیماندیاس از پرسی بیش شلی
.
خلاصه:
ابتدا شاعر نقل میکند که "مسافری از سرزمین باستانی را ملاقات کرد که به او درباره خرابههای مجسمهای بیتن در سحراهای کشورش توضیح میدهد. مسافر همچین به او میگوید که "استهزا فرمان سرد" که روی چهره مجسمه نقش بسته نشان دهنده آن است که مجسمه ساز به خوبی احساسات سوژه آن مجسمه را درک کرده، و با وجود اینکه مجسمه ساز و سوژه هر دو مردهاند، خاطرات این احساسات بر روی مجسمه نقش بستهاند. بر پایه مجسمه هم این کلمات نقش بستهاند: "نام من اوزیماندیاس است، شاه شاهان. ای قدرتمندان، اعمال مرا بنگرید و نومید شوید."
اما اطراف مجسمه خراب شده هیچ چیز باقی نمانده. تنها "شنهای منزوی روان" که گرداگرد آن را گرفتهاند.
بررسی:
تمام دور و بر مسافر را شن گرفته. به عبارت دیگر هیچ چیز آنجا سرسبز نیست. امّا مجسمه همچنان درباره پیروزیها و موفقیتهای تمدن گذشته اغراق میکند. به عبارتی دیگر سحرا نمایانگر سقوط تمامی قدرتهای بزرگ است و نشان میدهد که هیچ قدرت و ثروتی ابدی نخواهد ماند.
✍🏼 الف. مرداد
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
نقد شعر اوزیماندیاس از پرسی بیش شلی
.
خلاصه:
ابتدا شاعر نقل میکند که "مسافری از سرزمین باستانی را ملاقات کرد که به او درباره خرابههای مجسمهای بیتن در سحراهای کشورش توضیح میدهد. مسافر همچین به او میگوید که "استهزا فرمان سرد" که روی چهره مجسمه نقش بسته نشان دهنده آن است که مجسمه ساز به خوبی احساسات سوژه آن مجسمه را درک کرده، و با وجود اینکه مجسمه ساز و سوژه هر دو مردهاند، خاطرات این احساسات بر روی مجسمه نقش بستهاند. بر پایه مجسمه هم این کلمات نقش بستهاند: "نام من اوزیماندیاس است، شاه شاهان. ای قدرتمندان، اعمال مرا بنگرید و نومید شوید."
اما اطراف مجسمه خراب شده هیچ چیز باقی نمانده. تنها "شنهای منزوی روان" که گرداگرد آن را گرفتهاند.
بررسی:
تمام دور و بر مسافر را شن گرفته. به عبارت دیگر هیچ چیز آنجا سرسبز نیست. امّا مجسمه همچنان درباره پیروزیها و موفقیتهای تمدن گذشته اغراق میکند. به عبارتی دیگر سحرا نمایانگر سقوط تمامی قدرتهای بزرگ است و نشان میدهد که هیچ قدرت و ثروتی ابدی نخواهد ماند.
✍🏼 الف. مرداد
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
👍3🔥1
#کلمه_هفته
🖋 رایانِه
📋 معنی: {computer} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] دستگاهی برای پردازش خودکار دادهها (پیشنهاد فرهنگستان دوم).
نک کامپیوتر (فرهنگ معین)
📝 ریشه: معنی رایانیدن/رایاندن در لغت نامه دهخدا به شکل زیر است:
[ دَ ] (مص) رهنمائی نمودن به بیرون. هدایت کردن. (ناظم الاطباء).
در فارسیِ نو پسوند -ـه را میتوان به ستاک حال فعلها چسباند و اینگونه نام ابزار آن فعل حاصل میشود. اینجا پسوند -ـه را به ستاک حال "رایانـ-" تا نام ابزار این فعل ساخته شده. یعنی 《رایانه》 که به معنای 《ابزار نظم بخشیدن و سازماندهی (دادهها)》 میباشد. لازم به ذکر است که سازندگان این کلمه در هنگام انتخاب آن به معادل فرانسوی آن، یعنی ordinateur که در فرانسه از مصدر orde به معنای 《ترتیب و نظم دادن و سازمان بخشیدن》 ساخته شده. به عبارت دیگه معنادهی این واژه، نسبت به واژه انگليسي کامپیوتر (که به معنای محاسبهگر میباشد) متفاوت است.
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
🖋 رایانِه
📋 معنی: {computer} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] دستگاهی برای پردازش خودکار دادهها (پیشنهاد فرهنگستان دوم).
نک کامپیوتر (فرهنگ معین)
📝 ریشه: معنی رایانیدن/رایاندن در لغت نامه دهخدا به شکل زیر است:
[ دَ ] (مص) رهنمائی نمودن به بیرون. هدایت کردن. (ناظم الاطباء).
در فارسیِ نو پسوند -ـه را میتوان به ستاک حال فعلها چسباند و اینگونه نام ابزار آن فعل حاصل میشود. اینجا پسوند -ـه را به ستاک حال "رایانـ-" تا نام ابزار این فعل ساخته شده. یعنی 《رایانه》 که به معنای 《ابزار نظم بخشیدن و سازماندهی (دادهها)》 میباشد. لازم به ذکر است که سازندگان این کلمه در هنگام انتخاب آن به معادل فرانسوی آن، یعنی ordinateur که در فرانسه از مصدر orde به معنای 《ترتیب و نظم دادن و سازمان بخشیدن》 ساخته شده. به عبارت دیگه معنادهی این واژه، نسبت به واژه انگليسي کامپیوتر (که به معنای محاسبهگر میباشد) متفاوت است.
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
👍3🔥1
#ابزار
چند تا نرمافزار مربوط به کتابخوانی که میتونه بدردتون بخوره
🔥Adobe acrobate Reader
برنامه معروف و رسمی Adobe، بسیار بهینه برای باز کردن فایلهای PDF
🔥Lithium: EPUB Reader Full
برنامه مناسب برای باز کردن فایل های EPUB
🔥Bookout:
این برنامه به شما کمک میکند وارد تعامل با کتابهای خود شوید. میتوانید یادداشت برداری کنید، پیشرفت خواندن خود را رصد کنید و آمارهای مربوط به کتابخوانیتان را ببینید.
🔥Barnes and noble NOOK:
برنامه برای دسترسی آنلاین به هزاران کتاب به صورت رایگان
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
چند تا نرمافزار مربوط به کتابخوانی که میتونه بدردتون بخوره
🔥Adobe acrobate Reader
برنامه معروف و رسمی Adobe، بسیار بهینه برای باز کردن فایلهای PDF
🔥Lithium: EPUB Reader Full
برنامه مناسب برای باز کردن فایل های EPUB
🔥Bookout:
این برنامه به شما کمک میکند وارد تعامل با کتابهای خود شوید. میتوانید یادداشت برداری کنید، پیشرفت خواندن خود را رصد کنید و آمارهای مربوط به کتابخوانیتان را ببینید.
🔥Barnes and noble NOOK:
برنامه برای دسترسی آنلاین به هزاران کتاب به صورت رایگان
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
🔥4
#مقاله
۵ تا از خسته کنندهترین کلیشههای داستانها
۱. شخصیت اصلی خسته کننده
تقریبا عمده کتابها از این مشکل رنج میبرند. نویسنده طبیعتا سعی میکند شخصیت اصلی را طوری بنویسد که مورد علاقه خوانندگان باشد، و در تمام طول کتاب سعی میکند برای ما دلایلی را شرح دهد که شخصیت اصلی را خاص و جذاب میکند؛ امّا اگر دقت کرده باشید، برخی از شخصیتهای فرعی در اینجور داستانها بسیار جالب و مورد توجه هستند، و نویسنده تقریبا بدترین شخص را برای شخصیت اصلی بودن انتخاب کرده.
۲. تصادف
این کلیشه بیشتر در ادبیات قرن ۱۹ دیده میشود ولی امروزه هم (بیشتر در ادبیات فانتزی) در داستانها وجود دارد. شخصیتهای اصلی بدون هیچ دلیل خاصی و صرفا از روی تصادف به یکدیگر برخورد میکنند. آن هم نه فقط یکبار، بلکه چندین بار این "تصادف" در طول داستان اتفاق میافتد. طبیعتا چنین چیز غیرمنطقیای تنها خواننده را خسته میکند.
۳. شخصیت زن گرفتار
معمولا در داستانهای قدیمی این کلیشه به وفور دیده میشود. شخصیتهای زنی که گرفتارند و شخصیت اصلی هم باید آنها را از چنگال دردسر نجات دهد. طبیعتا چنین چیزی میتواند یک ابزار روایت مفید باشد، امّا استفاده زیاد از آن در ادبیات باعث شده این موضوع به یک کلیشه حوصله سر بر تبدیل شود.
۴. مرگ با خاطرات
به طور ساده، اگر داستان به طور کاملا ناگهانی، شروع به تعریف کردن گذشته و داستان زندگی یک شخصیت کند، به طوری که اینکار تمام بخشهای خالی داستان او را پر کند؛ احتمال زیادی وجود دارد که آن شخصیت جلوتر بمیرد. این کار امروزه در فیلمها و سریالها بیشتر دیده میشود اما امروزه نیز در داستانهای معروفی مثل هریپاتر و نغمه آتش و یخ دیده میشود
۵. تصمیمات اصلی هیچ عواقبی به دنبال ندارند.
نویسنده ناگهان تصمیم میگیرد یک شخصیت مهم را بکشد، و پس از آن دیگر هیچ حرفی از آن فرد زده نمیشود.
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
۵ تا از خسته کنندهترین کلیشههای داستانها
۱. شخصیت اصلی خسته کننده
تقریبا عمده کتابها از این مشکل رنج میبرند. نویسنده طبیعتا سعی میکند شخصیت اصلی را طوری بنویسد که مورد علاقه خوانندگان باشد، و در تمام طول کتاب سعی میکند برای ما دلایلی را شرح دهد که شخصیت اصلی را خاص و جذاب میکند؛ امّا اگر دقت کرده باشید، برخی از شخصیتهای فرعی در اینجور داستانها بسیار جالب و مورد توجه هستند، و نویسنده تقریبا بدترین شخص را برای شخصیت اصلی بودن انتخاب کرده.
۲. تصادف
این کلیشه بیشتر در ادبیات قرن ۱۹ دیده میشود ولی امروزه هم (بیشتر در ادبیات فانتزی) در داستانها وجود دارد. شخصیتهای اصلی بدون هیچ دلیل خاصی و صرفا از روی تصادف به یکدیگر برخورد میکنند. آن هم نه فقط یکبار، بلکه چندین بار این "تصادف" در طول داستان اتفاق میافتد. طبیعتا چنین چیز غیرمنطقیای تنها خواننده را خسته میکند.
۳. شخصیت زن گرفتار
معمولا در داستانهای قدیمی این کلیشه به وفور دیده میشود. شخصیتهای زنی که گرفتارند و شخصیت اصلی هم باید آنها را از چنگال دردسر نجات دهد. طبیعتا چنین چیزی میتواند یک ابزار روایت مفید باشد، امّا استفاده زیاد از آن در ادبیات باعث شده این موضوع به یک کلیشه حوصله سر بر تبدیل شود.
۴. مرگ با خاطرات
به طور ساده، اگر داستان به طور کاملا ناگهانی، شروع به تعریف کردن گذشته و داستان زندگی یک شخصیت کند، به طوری که اینکار تمام بخشهای خالی داستان او را پر کند؛ احتمال زیادی وجود دارد که آن شخصیت جلوتر بمیرد. این کار امروزه در فیلمها و سریالها بیشتر دیده میشود اما امروزه نیز در داستانهای معروفی مثل هریپاتر و نغمه آتش و یخ دیده میشود
۵. تصمیمات اصلی هیچ عواقبی به دنبال ندارند.
نویسنده ناگهان تصمیم میگیرد یک شخصیت مهم را بکشد، و پس از آن دیگر هیچ حرفی از آن فرد زده نمیشود.
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
🔥4
#فرهنگ_ادبیات
📌 ابنسینا پیشگام واژه سازی در زبان فارسی
بر پایهٔ پژوهشهای دکتر محمد معین و سیدمحمد مشکات، شمار واژگان آفریدهٔ ابنسینا در «دانشنامهٔ علایی» و «رگشناسی» ۱۰۳۹ واژه است.
برخی واژههای ساختهٔ ابنسینا در این دو اثر سترگ چنیناند:
«بُرینش» بهجای قطع (که در ریاضی و انداهه به کار میرفت)،
«پذیرا» بهجای قابل (در فلسفه)،
«روان» بهجای نفس،
«سربهسر» بهجای مساوی،
«کُنا» بهجای فاعل،
«گداخته» بهجای مایع،
«مایگی» بهجای مادیّت،
«نهاد» بهجای وضع،
«یکیای» بهجای وحدت،
«ایستادگی بهخودیخود» بهجای قائمِبالذاتبودن،
«بالش» (نمو، از بن واژهٔ بالیدن)،
«بَستَناکی» بهجای انجماد،
«بهرهپذیر» بهجای قابل قسمت،
«بیگسستگی» بهجای لاینقطع،
«پیداگر و پیوندپذیر»،
«جانِ سخنگویا» بهجای نفسِ ناطقه،
«جُنبایی» بهجای حرکت جنبشدار،
«جنبشِ راست» بهجای حرکتِ مستقیم،
«جنبش گِرد» بهجای حرکتِ مستدیر،
«چهچیزی» بهجای ماهیت دیرجنب،
«رایش» بهجای علمِ ریاضی،
«روشنسرشتی»،
«زایشدِه» بهجای مولّد،
«زِفر زبرین» بهجای فکِ اعلی،
«زِفر زیرین» بهجای فکِ اسفل،
«شاید بود» بهجای امکان،
«گوهر روینده» بهجای جوهر نامی،
«نادیداری» بهجای باطنی،
«هرآینگیبودن» بهجای وجوب،
«حدِّ کِهین»،
«حدِّ مِهین»،
«حدِّ میانگین»،
«علمِ ترازو» بهجای علمِ منطق،
«علمِ سپس طبیعت» بهجای علم مابعدالطبیعه،
«نبض درنگی»،
«نبض دمادم»،
«نبض ستبر»
و «نبض لرزنده».
مهیار دیباور، «پیشینهٔ واژهپردازی در پارسی پس از اسلام»، ۱تیر۱۳۹۳، بازبینی شده در ۲اسفند۱۳۹۳.
کانال منبع: پیوند
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
📌 ابنسینا پیشگام واژه سازی در زبان فارسی
بر پایهٔ پژوهشهای دکتر محمد معین و سیدمحمد مشکات، شمار واژگان آفریدهٔ ابنسینا در «دانشنامهٔ علایی» و «رگشناسی» ۱۰۳۹ واژه است.
برخی واژههای ساختهٔ ابنسینا در این دو اثر سترگ چنیناند:
«بُرینش» بهجای قطع (که در ریاضی و انداهه به کار میرفت)،
«پذیرا» بهجای قابل (در فلسفه)،
«روان» بهجای نفس،
«سربهسر» بهجای مساوی،
«کُنا» بهجای فاعل،
«گداخته» بهجای مایع،
«مایگی» بهجای مادیّت،
«نهاد» بهجای وضع،
«یکیای» بهجای وحدت،
«ایستادگی بهخودیخود» بهجای قائمِبالذاتبودن،
«بالش» (نمو، از بن واژهٔ بالیدن)،
«بَستَناکی» بهجای انجماد،
«بهرهپذیر» بهجای قابل قسمت،
«بیگسستگی» بهجای لاینقطع،
«پیداگر و پیوندپذیر»،
«جانِ سخنگویا» بهجای نفسِ ناطقه،
«جُنبایی» بهجای حرکت جنبشدار،
«جنبشِ راست» بهجای حرکتِ مستقیم،
«جنبش گِرد» بهجای حرکتِ مستدیر،
«چهچیزی» بهجای ماهیت دیرجنب،
«رایش» بهجای علمِ ریاضی،
«روشنسرشتی»،
«زایشدِه» بهجای مولّد،
«زِفر زبرین» بهجای فکِ اعلی،
«زِفر زیرین» بهجای فکِ اسفل،
«شاید بود» بهجای امکان،
«گوهر روینده» بهجای جوهر نامی،
«نادیداری» بهجای باطنی،
«هرآینگیبودن» بهجای وجوب،
«حدِّ کِهین»،
«حدِّ مِهین»،
«حدِّ میانگین»،
«علمِ ترازو» بهجای علمِ منطق،
«علمِ سپس طبیعت» بهجای علم مابعدالطبیعه،
«نبض درنگی»،
«نبض دمادم»،
«نبض ستبر»
و «نبض لرزنده».
مهیار دیباور، «پیشینهٔ واژهپردازی در پارسی پس از اسلام»، ۱تیر۱۳۹۳، بازبینی شده در ۲اسفند۱۳۹۳.
کانال منبع: پیوند
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
❤3🔥1
#سالروز
ناقوس مرگ صدای عطش زمین را به کرانههای آسمان رساند... آسمان لرزید و با تندری سلسله علل زمانه را به استهزاء گرفت. بار دیگر خورشید ندرخشید و بیشه و چمن غرق شد.
زمین بود؛ عطش بود؛ عطشِ جوهری غلیظ؛ عطش خون.
جرعه جرعه نوشید؛ اما دیگر بس بود. دیر زمانی بود که به این منوال عادت کرده بود. سینهاش مالامال تنشه بود و سخت بسته. به آسمان گفته بود که دست تقدیر را در دستش گذارد.
سرانجام بیدار شد. این هیبت عظیم ترسناک، این خونین برادر مرگ. جنگ. دستهای خسته و بی رمقش را به همی زد و چشمهای خون فوران کرد. پیمانهای نوشید و این هیبت عظیم جان گرفت. نعرهای کشید و کیست که اکنون او را کناری بکشد...
روز جهانی صلح مبارک، هنگامی که این متن را مینویسم... جنگ ردای کهنه اش را به رویم انداخته و بیشرمانه بازوان مرا میکشد. شاید کمی دیرتر از آنچه بود این قلم به دستتان برسد.
✍🏻جفاکش
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
ناقوس مرگ صدای عطش زمین را به کرانههای آسمان رساند... آسمان لرزید و با تندری سلسله علل زمانه را به استهزاء گرفت. بار دیگر خورشید ندرخشید و بیشه و چمن غرق شد.
زمین بود؛ عطش بود؛ عطشِ جوهری غلیظ؛ عطش خون.
جرعه جرعه نوشید؛ اما دیگر بس بود. دیر زمانی بود که به این منوال عادت کرده بود. سینهاش مالامال تنشه بود و سخت بسته. به آسمان گفته بود که دست تقدیر را در دستش گذارد.
سرانجام بیدار شد. این هیبت عظیم ترسناک، این خونین برادر مرگ. جنگ. دستهای خسته و بی رمقش را به همی زد و چشمهای خون فوران کرد. پیمانهای نوشید و این هیبت عظیم جان گرفت. نعرهای کشید و کیست که اکنون او را کناری بکشد...
روز جهانی صلح مبارک، هنگامی که این متن را مینویسم... جنگ ردای کهنه اش را به رویم انداخته و بیشرمانه بازوان مرا میکشد. شاید کمی دیرتر از آنچه بود این قلم به دستتان برسد.
✍🏻جفاکش
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
🔥2🕊2
کانون کتاب دانشگاه سمنان
«کانون کتاب دانشگاه سمنان» @BCOSU✒️📘
#معرفی_کتاب #سهراب_سپهری
نام کتاب 📖: اتاق آبی
نویسنده ✒: سهراب سپهری
درباره کتاب: به جرئت میتوان سهراب سپهری را جزو مشهورترین و مهمترین شاعران معاصر ایران دانست.
وی علاقه خاصی به فرهنگ و ادبیات مشرق زمین داشت و حتی ترجمه چندین شعر چینی و ژاپنی را نیز در کارنامه خود دارد. میتوان تاثیر پذیری وی از عرفان بودایی را به ویژه میشود در همین "اتاق آبی" او مشاهده کرد. این اثر برخلاف هشت کتاب وی، که مجموعه اشعار او میباشد، به شکل نثر نوشته شده است. "اتاق آبی" که در سه بخش که هرکدام توصیف کننده دوران خاصی از زندگی سهراب هستند نوشته شده، درباره برداشتهای فلسفی سهراب از خاطرات کودکیاش میباشد. میتوان معروفترین داستان این کتاب را خاطره سهراب از سختیهایش در کشیدن سم اسب دانست. در بخشی دیگر از داستان نیز سهراب ماجرای بین خود و معلم نقاشیاش را تعریف میکند و از ارزش و شکل فرهنگ ایرانی میگوید.
📋 بخشهای منتخب:
- "ته باغ ما، یک سر طویله بود. روی سر طویله یک اتاق بود، آبی بود. اسمش اتاق آبی بود (میگفتیم اتاق آبی)، سر طویله از کف زمین پایینتر بود. آنقدر که از دریچهی بالای آخورها سر و گردن مالها پیدا بود. راهرویی که به اتاق آبی میرفت چند پله میخورد. اتاق آبی از صمیمیت حقیقت خاک دور نبود، ما در این اتاق زندگی میکردیم. یک روز مادرم وارد اتاق آبی میشود. مار چنبرزدهای در طاقچه میبیند، میترسد. آن هم چقدر. همان روز از اتاق آبی کوچ میکنیم. به اتاقی میرویم در شمال خانه، اتاق پنج دری سفید، تا پایان در این اتاق میمانیم. و اتاق آبی تا پایان خالی میافتد."
✍🏼 الف. مرداد
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
نام کتاب 📖: اتاق آبی
نویسنده ✒: سهراب سپهری
درباره کتاب: به جرئت میتوان سهراب سپهری را جزو مشهورترین و مهمترین شاعران معاصر ایران دانست.
وی علاقه خاصی به فرهنگ و ادبیات مشرق زمین داشت و حتی ترجمه چندین شعر چینی و ژاپنی را نیز در کارنامه خود دارد. میتوان تاثیر پذیری وی از عرفان بودایی را به ویژه میشود در همین "اتاق آبی" او مشاهده کرد. این اثر برخلاف هشت کتاب وی، که مجموعه اشعار او میباشد، به شکل نثر نوشته شده است. "اتاق آبی" که در سه بخش که هرکدام توصیف کننده دوران خاصی از زندگی سهراب هستند نوشته شده، درباره برداشتهای فلسفی سهراب از خاطرات کودکیاش میباشد. میتوان معروفترین داستان این کتاب را خاطره سهراب از سختیهایش در کشیدن سم اسب دانست. در بخشی دیگر از داستان نیز سهراب ماجرای بین خود و معلم نقاشیاش را تعریف میکند و از ارزش و شکل فرهنگ ایرانی میگوید.
📋 بخشهای منتخب:
- "ته باغ ما، یک سر طویله بود. روی سر طویله یک اتاق بود، آبی بود. اسمش اتاق آبی بود (میگفتیم اتاق آبی)، سر طویله از کف زمین پایینتر بود. آنقدر که از دریچهی بالای آخورها سر و گردن مالها پیدا بود. راهرویی که به اتاق آبی میرفت چند پله میخورد. اتاق آبی از صمیمیت حقیقت خاک دور نبود، ما در این اتاق زندگی میکردیم. یک روز مادرم وارد اتاق آبی میشود. مار چنبرزدهای در طاقچه میبیند، میترسد. آن هم چقدر. همان روز از اتاق آبی کوچ میکنیم. به اتاقی میرویم در شمال خانه، اتاق پنج دری سفید، تا پایان در این اتاق میمانیم. و اتاق آبی تا پایان خالی میافتد."
✍🏼 الف. مرداد
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
🔥4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شعر
شادی نماند و شور نماند
از مهدی #اخوان_ثالث (ماث)
با صدای شاعر
。
شادی نماند و شور نماند و هوس نماند
سهل است این سخن، که مجال نفس نماند
فریاد از آن کنند که فریادرس رسد
فریاد را چه سود، چو فریادرس نماند؟
کو کو، کجاست؟ قمری مست سرود خوان؟
جز مشتی استخوان و پر اندر قفس نماند
امید در به در شد و از کاروان شوق
جز ناله ای ضعیف ز مسکین جرس نماند
توفانی از غبار بماند و سوار رفت
بس برگ و ساز بیهده ماند و فرس نماند
سودند سر به خاک مذّلت کسان چو باد
در برجهای قلعه ی تدبیر کس نماند
کارون و زنده رود پر از خون دل شدند
اترک شکست عهد و وفای ارس نماند!
تنها نه «خصم» رهزن من شد، که «دوست» هم
چندان که پیش رفتش از او باز پس نماند
رفتند و رفت هر چه فریب و دروغ بود
تا مرگ- این حقیقت بی رحم- بس نماند
تابنده باد مشعل می کاندرین ظلام
موسی بشد؛ به وادی ایمن قبس نماند
برخیز امید و چاره ی غمها ز باده خواه
ور نیست، پس چه چاره کنی؟ چاره پس نماند!
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
شادی نماند و شور نماند
از مهدی #اخوان_ثالث (ماث)
با صدای شاعر
。
شادی نماند و شور نماند و هوس نماند
سهل است این سخن، که مجال نفس نماند
فریاد از آن کنند که فریادرس رسد
فریاد را چه سود، چو فریادرس نماند؟
کو کو، کجاست؟ قمری مست سرود خوان؟
جز مشتی استخوان و پر اندر قفس نماند
امید در به در شد و از کاروان شوق
جز ناله ای ضعیف ز مسکین جرس نماند
توفانی از غبار بماند و سوار رفت
بس برگ و ساز بیهده ماند و فرس نماند
سودند سر به خاک مذّلت کسان چو باد
در برجهای قلعه ی تدبیر کس نماند
کارون و زنده رود پر از خون دل شدند
اترک شکست عهد و وفای ارس نماند!
تنها نه «خصم» رهزن من شد، که «دوست» هم
چندان که پیش رفتش از او باز پس نماند
رفتند و رفت هر چه فریب و دروغ بود
تا مرگ- این حقیقت بی رحم- بس نماند
تابنده باد مشعل می کاندرین ظلام
موسی بشد؛ به وادی ایمن قبس نماند
برخیز امید و چاره ی غمها ز باده خواه
ور نیست، پس چه چاره کنی؟ چاره پس نماند!
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
🔥4
#سالروز #شاعران #مولانا
امروز، ما مناسبت سالگرد تولد یکی از بزرگترین شاعران جهان، جلالالدین محمد بلخی، معروف به "مولانا" را جشن میگیریم. روزی که نور او به دنیای ما وارد شد و دلهای ما را از شعلههای عشق سرشار ساخت. اکنون قصد داریم این شاعر بزرگ را که به عنوان یکی از نمادهای عشق و عرفان در تاریخ ادبیات اسلامی و ایران شناخته میشود، به شما معرفی کنیم.
میلاد او، آغاز یک داستان عاشقانه است؛ زمانی که زندگی به او آموخت که عشق به زندگی و اتحاد با خدا چیزی است شایسته کاویدن. بلخ، شهری که او در آن زاده شد، امروزه با نام "شهر مولوی" شناخته میشود و نمادی از ارتباط عمیق او با دنیا و آسمان میباشد.
مولانا پیامی دلدارانه به جهان فرستاد. کلمات او شعلههایی از عشق به ما هدیه داد. شعرهای او پُلی ساخت تا گفتههایش به دلهای ما برسد و ما را به سفری عمیقتر از جسم دعوت کند. او در آثاری چون "مثنوی معنوی" و "دیوان شمس تبریزی" به بیپایانی عشق و اتحاد با خدا میپرداخت؛ و جریان کلماتی که در اشعار او جریان داشت همچنان پس از گذشت چندصدسال با همان طراوت؛ تو گویی که هنری بدیع است، جریان دارد
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
امروز، ما مناسبت سالگرد تولد یکی از بزرگترین شاعران جهان، جلالالدین محمد بلخی، معروف به "مولانا" را جشن میگیریم. روزی که نور او به دنیای ما وارد شد و دلهای ما را از شعلههای عشق سرشار ساخت. اکنون قصد داریم این شاعر بزرگ را که به عنوان یکی از نمادهای عشق و عرفان در تاریخ ادبیات اسلامی و ایران شناخته میشود، به شما معرفی کنیم.
میلاد او، آغاز یک داستان عاشقانه است؛ زمانی که زندگی به او آموخت که عشق به زندگی و اتحاد با خدا چیزی است شایسته کاویدن. بلخ، شهری که او در آن زاده شد، امروزه با نام "شهر مولوی" شناخته میشود و نمادی از ارتباط عمیق او با دنیا و آسمان میباشد.
مولانا پیامی دلدارانه به جهان فرستاد. کلمات او شعلههایی از عشق به ما هدیه داد. شعرهای او پُلی ساخت تا گفتههایش به دلهای ما برسد و ما را به سفری عمیقتر از جسم دعوت کند. او در آثاری چون "مثنوی معنوی" و "دیوان شمس تبریزی" به بیپایانی عشق و اتحاد با خدا میپرداخت؛ و جریان کلماتی که در اشعار او جریان داشت همچنان پس از گذشت چندصدسال با همان طراوت؛ تو گویی که هنری بدیع است، جریان دارد
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
🔥4
به مناسبت زادروز مولانا💥
#شعر #مولانا
در عشق سلیمانی من همدم مرغانم
هم عشق پری دارم هم مرد پری خوانم
هر کس که پری خوتر در شیشه کنم زوتر
برخوانم افسونش حراقه بجنبانم
زین واقعه مدهوشم باهوشم و بیهوشم
هم ناطق و خاموشم هم لوح خموشانم
فریاد که آن مریم رنگی دگر است این دم
فریاد کز این حالت فریاد نمیدانم
زان رنگ چه بیرنگم زان طره چو آونگم
زان شمع چو پروانه یا رب چه پریشانم
گفتم که مها جانی امروز دگر سانی
گفتا که بر او منگر از دیده انسانم
ای خواجه اگر مردی تشویش چه آوردی
کز آتش حرص تو پردود شود جانم.
یا عاشق شیدا شو یا از بر ما واشو
در پرده میا با خود تا پرده نگردانم
هم خونم و هم شیرم هم طفلم و هم پیرم
هم چاکر و هم میرم هم اینم و هم آنم
هم شمس شکرریزم هم خطه تبریزم
هم ساقی و هم مستم هم شهره و پنهانم
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
#شعر #مولانا
در عشق سلیمانی من همدم مرغانم
هم عشق پری دارم هم مرد پری خوانم
هر کس که پری خوتر در شیشه کنم زوتر
برخوانم افسونش حراقه بجنبانم
زین واقعه مدهوشم باهوشم و بیهوشم
هم ناطق و خاموشم هم لوح خموشانم
فریاد که آن مریم رنگی دگر است این دم
فریاد کز این حالت فریاد نمیدانم
زان رنگ چه بیرنگم زان طره چو آونگم
زان شمع چو پروانه یا رب چه پریشانم
گفتم که مها جانی امروز دگر سانی
گفتا که بر او منگر از دیده انسانم
ای خواجه اگر مردی تشویش چه آوردی
کز آتش حرص تو پردود شود جانم.
یا عاشق شیدا شو یا از بر ما واشو
در پرده میا با خود تا پرده نگردانم
هم خونم و هم شیرم هم طفلم و هم پیرم
هم چاکر و هم میرم هم اینم و هم آنم
هم شمس شکرریزم هم خطه تبریزم
هم ساقی و هم مستم هم شهره و پنهانم
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
❤3🔥1
#مقاله
فردریش روکرت، ستایشگر اشعار پارسی و بنیانگذار غزلیات در زبان آلمانی
یوهان میشائیل فریدریش روکرت (به آلمانی. Johann Michael friedrich rückert) شرق شناس، شاعر، زبان شناس و مترجم آلمانی در ۱۶ مه سال ۱۷۸۸ میلادی چشم به جهان گشود.
او از همان کودکی علاقه شدیدی به ادبیات داشت و از سن ۱۴ سالگی شروع به ترجمه اودیسه هومر کرد و در سن ۱۷ سالگی برای تحصیل حقوق وارد دانشگاه وورتسبورگ شد. امّا پس از سفری که به شهر یانا داشت به فلسفه و ادبیات رو آورد. در سال ۱۸۱۸ به وین رفت و آنجا نزد فون هامر پورگشتال، شرق شناس اتریشی و مترجم غزلیات حافظ، ادبیات فارسی را آموخت. پساز دانشگاه چندین سال خود را به عنوان معلم در دبیرستانی کار میکرد، امّا باز هم به طور خستگی ناپذیری مطالعات زبان و ادبیات را ادامه میداد. او با ادبیات عرب نیز آشنایی زیادی داشت که همین باعث شد او در سال ۱۸۲۴ ترجمه قرآن را شروع کند. البته لازم به ذکر است که ترجمه او تنها بخشهایی از قرآن را در بر میگیرد و کامل نیست. دو اتفاق مهم در زندگی او افتاد که این حاصل اتفاقات شناخته شدن او به عنوان شاعر و یک دانشمند بود. یکی آنکه در سال ۱۸۲۶ به عنوان استاد ادبیات و زبان شرق دانشگاه ارلانگن منصوب شد، و دومی زمانی که در سال ۱۸۴۰ به عنوان استاد همان رشته در دانشگاه برلین منصوب شد، و اینبار به عنوان یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه.
از کارهای بزرگ او میتوان به ترجمه شاهنامه فردوسی به زبان آلمانی؛ آن هم در قالب شعر، که در سال ۱۸۹۰ (پس از مرگ وی) به چاپ رسید، و ترجمه بوستان سعدی (که اخیرا با تصحیح آنه ماری شیمل، یورن اشتاین برگ و جلال رستمی چاپ شده) اشاره کرد. همچینن لازم به ذکر است که ترجمه بوستان او، بهترین ترجمه بوستان سعدی به آلمانی محسوب میشود. وی همچنین بنیانگذار قالب غزل در زبان آلمانی میباشد، و خود نیز اشعار زیادی به شکل غزل سروده.
وی در ۳۱ ژانویه سال ۱۸۶۶ میلادی درگذشت.
گرد آوری از: الف. مرداد
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
فردریش روکرت، ستایشگر اشعار پارسی و بنیانگذار غزلیات در زبان آلمانی
یوهان میشائیل فریدریش روکرت (به آلمانی. Johann Michael friedrich rückert) شرق شناس، شاعر، زبان شناس و مترجم آلمانی در ۱۶ مه سال ۱۷۸۸ میلادی چشم به جهان گشود.
او از همان کودکی علاقه شدیدی به ادبیات داشت و از سن ۱۴ سالگی شروع به ترجمه اودیسه هومر کرد و در سن ۱۷ سالگی برای تحصیل حقوق وارد دانشگاه وورتسبورگ شد. امّا پس از سفری که به شهر یانا داشت به فلسفه و ادبیات رو آورد. در سال ۱۸۱۸ به وین رفت و آنجا نزد فون هامر پورگشتال، شرق شناس اتریشی و مترجم غزلیات حافظ، ادبیات فارسی را آموخت. پساز دانشگاه چندین سال خود را به عنوان معلم در دبیرستانی کار میکرد، امّا باز هم به طور خستگی ناپذیری مطالعات زبان و ادبیات را ادامه میداد. او با ادبیات عرب نیز آشنایی زیادی داشت که همین باعث شد او در سال ۱۸۲۴ ترجمه قرآن را شروع کند. البته لازم به ذکر است که ترجمه او تنها بخشهایی از قرآن را در بر میگیرد و کامل نیست. دو اتفاق مهم در زندگی او افتاد که این حاصل اتفاقات شناخته شدن او به عنوان شاعر و یک دانشمند بود. یکی آنکه در سال ۱۸۲۶ به عنوان استاد ادبیات و زبان شرق دانشگاه ارلانگن منصوب شد، و دومی زمانی که در سال ۱۸۴۰ به عنوان استاد همان رشته در دانشگاه برلین منصوب شد، و اینبار به عنوان یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه.
از کارهای بزرگ او میتوان به ترجمه شاهنامه فردوسی به زبان آلمانی؛ آن هم در قالب شعر، که در سال ۱۸۹۰ (پس از مرگ وی) به چاپ رسید، و ترجمه بوستان سعدی (که اخیرا با تصحیح آنه ماری شیمل، یورن اشتاین برگ و جلال رستمی چاپ شده) اشاره کرد. همچینن لازم به ذکر است که ترجمه بوستان او، بهترین ترجمه بوستان سعدی به آلمانی محسوب میشود. وی همچنین بنیانگذار قالب غزل در زبان آلمانی میباشد، و خود نیز اشعار زیادی به شکل غزل سروده.
وی در ۳۱ ژانویه سال ۱۸۶۶ میلادی درگذشت.
گرد آوری از: الف. مرداد
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
❤5🔥1
#سخن_بزرگان
«این تنها یک مقدمه بود. آنجا که کتابها را میسوزانند، در نهایت انسانها را نیز خواهند سوزاند»
-- هاینریش هاینه (Almansor (1823))
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
«این تنها یک مقدمه بود. آنجا که کتابها را میسوزانند، در نهایت انسانها را نیز خواهند سوزاند»
-- هاینریش هاینه (Almansor (1823))
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
❤5🔥1
#معرفی_کتاب
نام کتاب 📖: جمهور
نویسنده ✒: افلاطون
درباره کتاب: کمتر کسی را میتوانید پیدا کنید که آوازه افلاطون را نشنیده باشد. میتوان وی را یکی از برجسته ترین چهرههای فلسفه جهان دانست.
افلاطون این کتاب را که در قالب گفتگوی سقراطی نوشته شده، در سال ۳۷۵ پیش از میلاد مسیح، در ده دفتر به رشته تحریر درآورد.
در ابتدای این کتاب، سقراط ضمن نقد دیدگاههای سوفسطاییان درخصوص عدالت، معنای عدالت را مورد بحث قراره داده و این سوال را ایجاد میکند که "آیا فرد برحق شادتر از فردی است که برحق نیست؟". در ادامه وی با انتقاد از وضعیت شهرها و رژیمهای زمان خود، در مقایسه با آنان تصویری از یک آرمانشهر ارائه میدهد که عدالت در آنجا جمع شده و توسط یک "فیلسوف-شاه" اداره میشود. همچنین بحثهایی درباره عشق، پیری، نامیرایی روح انسان، نقش فیلسوفان و شاعران در جامعه مطرح میشود.
این کتاب همچنان نیز یکی از مهمترین آثار در زمینه فلسفه و نظریه سیاست محسوب میشود. به طوری که در نظرسنجیای که در سال ۲۰۰۱ از بیش از هزار فیلسوف صورت گرفت، جمهور افلاطون به عنوان بزرگترین متن فلسفی تمام ادوار لقب گرفت.
خواندن این کتاب را به تمام افرادی که به فلسفه علاقه مند میباشند توصیه میکنیم
بخشهایی از کتاب 📜:
- "من، خردمندترین انسان هستم، چون یک چیز را میدانم. و آن این است که هیچ چیز را نمیدانم."
- "اگر از زنان انتظار میرود که همان کار مردان را انجام دهند، پس باید به آنان همان کارهایی را آموخت که به مردان یاد میدهیم"
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
نام کتاب 📖: جمهور
نویسنده ✒: افلاطون
درباره کتاب: کمتر کسی را میتوانید پیدا کنید که آوازه افلاطون را نشنیده باشد. میتوان وی را یکی از برجسته ترین چهرههای فلسفه جهان دانست.
افلاطون این کتاب را که در قالب گفتگوی سقراطی نوشته شده، در سال ۳۷۵ پیش از میلاد مسیح، در ده دفتر به رشته تحریر درآورد.
در ابتدای این کتاب، سقراط ضمن نقد دیدگاههای سوفسطاییان درخصوص عدالت، معنای عدالت را مورد بحث قراره داده و این سوال را ایجاد میکند که "آیا فرد برحق شادتر از فردی است که برحق نیست؟". در ادامه وی با انتقاد از وضعیت شهرها و رژیمهای زمان خود، در مقایسه با آنان تصویری از یک آرمانشهر ارائه میدهد که عدالت در آنجا جمع شده و توسط یک "فیلسوف-شاه" اداره میشود. همچنین بحثهایی درباره عشق، پیری، نامیرایی روح انسان، نقش فیلسوفان و شاعران در جامعه مطرح میشود.
این کتاب همچنان نیز یکی از مهمترین آثار در زمینه فلسفه و نظریه سیاست محسوب میشود. به طوری که در نظرسنجیای که در سال ۲۰۰۱ از بیش از هزار فیلسوف صورت گرفت، جمهور افلاطون به عنوان بزرگترین متن فلسفی تمام ادوار لقب گرفت.
خواندن این کتاب را به تمام افرادی که به فلسفه علاقه مند میباشند توصیه میکنیم
بخشهایی از کتاب 📜:
- "من، خردمندترین انسان هستم، چون یک چیز را میدانم. و آن این است که هیچ چیز را نمیدانم."
- "اگر از زنان انتظار میرود که همان کار مردان را انجام دهند، پس باید به آنان همان کارهایی را آموخت که به مردان یاد میدهیم"
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
❤7🔥1
Schumann: Myrthen, Op.25-24. Du bist wie eine Blume
Dietrich Fischer-Dieskau & Christoph Eschenbach
#نوا #شعر
آهنگی از چرخه آهنگ myrthen (به معنی گل مورت) که روبرت شومان بر شعری از هاینریش هاینه ساخته. شومان مجموعه myrthen را در روز عروسیاش به عنوان هدیه به کلارا شومان؛ همسرش تقدیم کرد.
متن آلمانی:
Du bist wie eine Blume
So hold und schön und rein;
Ich schau' dich an, und Wehmut
schleicht Mir ins Herz hinein.
Mir ist, als ob ich die Hände
Aufs haupt dir legen sollt',
Betend, Daß Gott dich erhalte
So rein und schön und hold.
ترجمه فارسی:
تو مثل گلی هستی
به همان پاکی و زیبایی و نابی
چون، نگاه میکنم تو را،
رخنه میکند دریغ و درد در دلم.
چنان میشوم که انگار
باید دستهایم را بر سَرِ تو بگذارم
و دعا کنم، خداوند نگاهت دارد
به همان پاکی و زیبایی و نابی.
ترجمه از: علی عبداللهی
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
آهنگی از چرخه آهنگ myrthen (به معنی گل مورت) که روبرت شومان بر شعری از هاینریش هاینه ساخته. شومان مجموعه myrthen را در روز عروسیاش به عنوان هدیه به کلارا شومان؛ همسرش تقدیم کرد.
متن آلمانی:
Du bist wie eine Blume
So hold und schön und rein;
Ich schau' dich an, und Wehmut
schleicht Mir ins Herz hinein.
Mir ist, als ob ich die Hände
Aufs haupt dir legen sollt',
Betend, Daß Gott dich erhalte
So rein und schön und hold.
ترجمه فارسی:
تو مثل گلی هستی
به همان پاکی و زیبایی و نابی
چون، نگاه میکنم تو را،
رخنه میکند دریغ و درد در دلم.
چنان میشوم که انگار
باید دستهایم را بر سَرِ تو بگذارم
و دعا کنم، خداوند نگاهت دارد
به همان پاکی و زیبایی و نابی.
ترجمه از: علی عبداللهی
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
❤5🔥2🕊1