#فرهنگ_ادبیات
📌 ابنسینا پیشگام واژه سازی در زبان فارسی
بر پایهٔ پژوهشهای دکتر محمد معین و سیدمحمد مشکات، شمار واژگان آفریدهٔ ابنسینا در «دانشنامهٔ علایی» و «رگشناسی» ۱۰۳۹ واژه است.
برخی واژههای ساختهٔ ابنسینا در این دو اثر سترگ چنیناند:
«بُرینش» بهجای قطع (که در ریاضی و انداهه به کار میرفت)،
«پذیرا» بهجای قابل (در فلسفه)،
«روان» بهجای نفس،
«سربهسر» بهجای مساوی،
«کُنا» بهجای فاعل،
«گداخته» بهجای مایع،
«مایگی» بهجای مادیّت،
«نهاد» بهجای وضع،
«یکیای» بهجای وحدت،
«ایستادگی بهخودیخود» بهجای قائمِبالذاتبودن،
«بالش» (نمو، از بن واژهٔ بالیدن)،
«بَستَناکی» بهجای انجماد،
«بهرهپذیر» بهجای قابل قسمت،
«بیگسستگی» بهجای لاینقطع،
«پیداگر و پیوندپذیر»،
«جانِ سخنگویا» بهجای نفسِ ناطقه،
«جُنبایی» بهجای حرکت جنبشدار،
«جنبشِ راست» بهجای حرکتِ مستقیم،
«جنبش گِرد» بهجای حرکتِ مستدیر،
«چهچیزی» بهجای ماهیت دیرجنب،
«رایش» بهجای علمِ ریاضی،
«روشنسرشتی»،
«زایشدِه» بهجای مولّد،
«زِفر زبرین» بهجای فکِ اعلی،
«زِفر زیرین» بهجای فکِ اسفل،
«شاید بود» بهجای امکان،
«گوهر روینده» بهجای جوهر نامی،
«نادیداری» بهجای باطنی،
«هرآینگیبودن» بهجای وجوب،
«حدِّ کِهین»،
«حدِّ مِهین»،
«حدِّ میانگین»،
«علمِ ترازو» بهجای علمِ منطق،
«علمِ سپس طبیعت» بهجای علم مابعدالطبیعه،
«نبض درنگی»،
«نبض دمادم»،
«نبض ستبر»
و «نبض لرزنده».
مهیار دیباور، «پیشینهٔ واژهپردازی در پارسی پس از اسلام»، ۱تیر۱۳۹۳، بازبینی شده در ۲اسفند۱۳۹۳.
کانال منبع: پیوند
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
📌 ابنسینا پیشگام واژه سازی در زبان فارسی
بر پایهٔ پژوهشهای دکتر محمد معین و سیدمحمد مشکات، شمار واژگان آفریدهٔ ابنسینا در «دانشنامهٔ علایی» و «رگشناسی» ۱۰۳۹ واژه است.
برخی واژههای ساختهٔ ابنسینا در این دو اثر سترگ چنیناند:
«بُرینش» بهجای قطع (که در ریاضی و انداهه به کار میرفت)،
«پذیرا» بهجای قابل (در فلسفه)،
«روان» بهجای نفس،
«سربهسر» بهجای مساوی،
«کُنا» بهجای فاعل،
«گداخته» بهجای مایع،
«مایگی» بهجای مادیّت،
«نهاد» بهجای وضع،
«یکیای» بهجای وحدت،
«ایستادگی بهخودیخود» بهجای قائمِبالذاتبودن،
«بالش» (نمو، از بن واژهٔ بالیدن)،
«بَستَناکی» بهجای انجماد،
«بهرهپذیر» بهجای قابل قسمت،
«بیگسستگی» بهجای لاینقطع،
«پیداگر و پیوندپذیر»،
«جانِ سخنگویا» بهجای نفسِ ناطقه،
«جُنبایی» بهجای حرکت جنبشدار،
«جنبشِ راست» بهجای حرکتِ مستقیم،
«جنبش گِرد» بهجای حرکتِ مستدیر،
«چهچیزی» بهجای ماهیت دیرجنب،
«رایش» بهجای علمِ ریاضی،
«روشنسرشتی»،
«زایشدِه» بهجای مولّد،
«زِفر زبرین» بهجای فکِ اعلی،
«زِفر زیرین» بهجای فکِ اسفل،
«شاید بود» بهجای امکان،
«گوهر روینده» بهجای جوهر نامی،
«نادیداری» بهجای باطنی،
«هرآینگیبودن» بهجای وجوب،
«حدِّ کِهین»،
«حدِّ مِهین»،
«حدِّ میانگین»،
«علمِ ترازو» بهجای علمِ منطق،
«علمِ سپس طبیعت» بهجای علم مابعدالطبیعه،
«نبض درنگی»،
«نبض دمادم»،
«نبض ستبر»
و «نبض لرزنده».
مهیار دیباور، «پیشینهٔ واژهپردازی در پارسی پس از اسلام»، ۱تیر۱۳۹۳، بازبینی شده در ۲اسفند۱۳۹۳.
کانال منبع: پیوند
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
❤3🔥1
#سالروز
ناقوس مرگ صدای عطش زمین را به کرانههای آسمان رساند... آسمان لرزید و با تندری سلسله علل زمانه را به استهزاء گرفت. بار دیگر خورشید ندرخشید و بیشه و چمن غرق شد.
زمین بود؛ عطش بود؛ عطشِ جوهری غلیظ؛ عطش خون.
جرعه جرعه نوشید؛ اما دیگر بس بود. دیر زمانی بود که به این منوال عادت کرده بود. سینهاش مالامال تنشه بود و سخت بسته. به آسمان گفته بود که دست تقدیر را در دستش گذارد.
سرانجام بیدار شد. این هیبت عظیم ترسناک، این خونین برادر مرگ. جنگ. دستهای خسته و بی رمقش را به همی زد و چشمهای خون فوران کرد. پیمانهای نوشید و این هیبت عظیم جان گرفت. نعرهای کشید و کیست که اکنون او را کناری بکشد...
روز جهانی صلح مبارک، هنگامی که این متن را مینویسم... جنگ ردای کهنه اش را به رویم انداخته و بیشرمانه بازوان مرا میکشد. شاید کمی دیرتر از آنچه بود این قلم به دستتان برسد.
✍🏻جفاکش
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
ناقوس مرگ صدای عطش زمین را به کرانههای آسمان رساند... آسمان لرزید و با تندری سلسله علل زمانه را به استهزاء گرفت. بار دیگر خورشید ندرخشید و بیشه و چمن غرق شد.
زمین بود؛ عطش بود؛ عطشِ جوهری غلیظ؛ عطش خون.
جرعه جرعه نوشید؛ اما دیگر بس بود. دیر زمانی بود که به این منوال عادت کرده بود. سینهاش مالامال تنشه بود و سخت بسته. به آسمان گفته بود که دست تقدیر را در دستش گذارد.
سرانجام بیدار شد. این هیبت عظیم ترسناک، این خونین برادر مرگ. جنگ. دستهای خسته و بی رمقش را به همی زد و چشمهای خون فوران کرد. پیمانهای نوشید و این هیبت عظیم جان گرفت. نعرهای کشید و کیست که اکنون او را کناری بکشد...
روز جهانی صلح مبارک، هنگامی که این متن را مینویسم... جنگ ردای کهنه اش را به رویم انداخته و بیشرمانه بازوان مرا میکشد. شاید کمی دیرتر از آنچه بود این قلم به دستتان برسد.
✍🏻جفاکش
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
🔥2🕊2
کانون کتاب دانشگاه سمنان
«کانون کتاب دانشگاه سمنان» @BCOSU✒️📘
#معرفی_کتاب #سهراب_سپهری
نام کتاب 📖: اتاق آبی
نویسنده ✒: سهراب سپهری
درباره کتاب: به جرئت میتوان سهراب سپهری را جزو مشهورترین و مهمترین شاعران معاصر ایران دانست.
وی علاقه خاصی به فرهنگ و ادبیات مشرق زمین داشت و حتی ترجمه چندین شعر چینی و ژاپنی را نیز در کارنامه خود دارد. میتوان تاثیر پذیری وی از عرفان بودایی را به ویژه میشود در همین "اتاق آبی" او مشاهده کرد. این اثر برخلاف هشت کتاب وی، که مجموعه اشعار او میباشد، به شکل نثر نوشته شده است. "اتاق آبی" که در سه بخش که هرکدام توصیف کننده دوران خاصی از زندگی سهراب هستند نوشته شده، درباره برداشتهای فلسفی سهراب از خاطرات کودکیاش میباشد. میتوان معروفترین داستان این کتاب را خاطره سهراب از سختیهایش در کشیدن سم اسب دانست. در بخشی دیگر از داستان نیز سهراب ماجرای بین خود و معلم نقاشیاش را تعریف میکند و از ارزش و شکل فرهنگ ایرانی میگوید.
📋 بخشهای منتخب:
- "ته باغ ما، یک سر طویله بود. روی سر طویله یک اتاق بود، آبی بود. اسمش اتاق آبی بود (میگفتیم اتاق آبی)، سر طویله از کف زمین پایینتر بود. آنقدر که از دریچهی بالای آخورها سر و گردن مالها پیدا بود. راهرویی که به اتاق آبی میرفت چند پله میخورد. اتاق آبی از صمیمیت حقیقت خاک دور نبود، ما در این اتاق زندگی میکردیم. یک روز مادرم وارد اتاق آبی میشود. مار چنبرزدهای در طاقچه میبیند، میترسد. آن هم چقدر. همان روز از اتاق آبی کوچ میکنیم. به اتاقی میرویم در شمال خانه، اتاق پنج دری سفید، تا پایان در این اتاق میمانیم. و اتاق آبی تا پایان خالی میافتد."
✍🏼 الف. مرداد
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
نام کتاب 📖: اتاق آبی
نویسنده ✒: سهراب سپهری
درباره کتاب: به جرئت میتوان سهراب سپهری را جزو مشهورترین و مهمترین شاعران معاصر ایران دانست.
وی علاقه خاصی به فرهنگ و ادبیات مشرق زمین داشت و حتی ترجمه چندین شعر چینی و ژاپنی را نیز در کارنامه خود دارد. میتوان تاثیر پذیری وی از عرفان بودایی را به ویژه میشود در همین "اتاق آبی" او مشاهده کرد. این اثر برخلاف هشت کتاب وی، که مجموعه اشعار او میباشد، به شکل نثر نوشته شده است. "اتاق آبی" که در سه بخش که هرکدام توصیف کننده دوران خاصی از زندگی سهراب هستند نوشته شده، درباره برداشتهای فلسفی سهراب از خاطرات کودکیاش میباشد. میتوان معروفترین داستان این کتاب را خاطره سهراب از سختیهایش در کشیدن سم اسب دانست. در بخشی دیگر از داستان نیز سهراب ماجرای بین خود و معلم نقاشیاش را تعریف میکند و از ارزش و شکل فرهنگ ایرانی میگوید.
📋 بخشهای منتخب:
- "ته باغ ما، یک سر طویله بود. روی سر طویله یک اتاق بود، آبی بود. اسمش اتاق آبی بود (میگفتیم اتاق آبی)، سر طویله از کف زمین پایینتر بود. آنقدر که از دریچهی بالای آخورها سر و گردن مالها پیدا بود. راهرویی که به اتاق آبی میرفت چند پله میخورد. اتاق آبی از صمیمیت حقیقت خاک دور نبود، ما در این اتاق زندگی میکردیم. یک روز مادرم وارد اتاق آبی میشود. مار چنبرزدهای در طاقچه میبیند، میترسد. آن هم چقدر. همان روز از اتاق آبی کوچ میکنیم. به اتاقی میرویم در شمال خانه، اتاق پنج دری سفید، تا پایان در این اتاق میمانیم. و اتاق آبی تا پایان خالی میافتد."
✍🏼 الف. مرداد
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
🔥4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شعر
شادی نماند و شور نماند
از مهدی #اخوان_ثالث (ماث)
با صدای شاعر
。
شادی نماند و شور نماند و هوس نماند
سهل است این سخن، که مجال نفس نماند
فریاد از آن کنند که فریادرس رسد
فریاد را چه سود، چو فریادرس نماند؟
کو کو، کجاست؟ قمری مست سرود خوان؟
جز مشتی استخوان و پر اندر قفس نماند
امید در به در شد و از کاروان شوق
جز ناله ای ضعیف ز مسکین جرس نماند
توفانی از غبار بماند و سوار رفت
بس برگ و ساز بیهده ماند و فرس نماند
سودند سر به خاک مذّلت کسان چو باد
در برجهای قلعه ی تدبیر کس نماند
کارون و زنده رود پر از خون دل شدند
اترک شکست عهد و وفای ارس نماند!
تنها نه «خصم» رهزن من شد، که «دوست» هم
چندان که پیش رفتش از او باز پس نماند
رفتند و رفت هر چه فریب و دروغ بود
تا مرگ- این حقیقت بی رحم- بس نماند
تابنده باد مشعل می کاندرین ظلام
موسی بشد؛ به وادی ایمن قبس نماند
برخیز امید و چاره ی غمها ز باده خواه
ور نیست، پس چه چاره کنی؟ چاره پس نماند!
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
شادی نماند و شور نماند
از مهدی #اخوان_ثالث (ماث)
با صدای شاعر
。
شادی نماند و شور نماند و هوس نماند
سهل است این سخن، که مجال نفس نماند
فریاد از آن کنند که فریادرس رسد
فریاد را چه سود، چو فریادرس نماند؟
کو کو، کجاست؟ قمری مست سرود خوان؟
جز مشتی استخوان و پر اندر قفس نماند
امید در به در شد و از کاروان شوق
جز ناله ای ضعیف ز مسکین جرس نماند
توفانی از غبار بماند و سوار رفت
بس برگ و ساز بیهده ماند و فرس نماند
سودند سر به خاک مذّلت کسان چو باد
در برجهای قلعه ی تدبیر کس نماند
کارون و زنده رود پر از خون دل شدند
اترک شکست عهد و وفای ارس نماند!
تنها نه «خصم» رهزن من شد، که «دوست» هم
چندان که پیش رفتش از او باز پس نماند
رفتند و رفت هر چه فریب و دروغ بود
تا مرگ- این حقیقت بی رحم- بس نماند
تابنده باد مشعل می کاندرین ظلام
موسی بشد؛ به وادی ایمن قبس نماند
برخیز امید و چاره ی غمها ز باده خواه
ور نیست، پس چه چاره کنی؟ چاره پس نماند!
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
🔥4
#سالروز #شاعران #مولانا
امروز، ما مناسبت سالگرد تولد یکی از بزرگترین شاعران جهان، جلالالدین محمد بلخی، معروف به "مولانا" را جشن میگیریم. روزی که نور او به دنیای ما وارد شد و دلهای ما را از شعلههای عشق سرشار ساخت. اکنون قصد داریم این شاعر بزرگ را که به عنوان یکی از نمادهای عشق و عرفان در تاریخ ادبیات اسلامی و ایران شناخته میشود، به شما معرفی کنیم.
میلاد او، آغاز یک داستان عاشقانه است؛ زمانی که زندگی به او آموخت که عشق به زندگی و اتحاد با خدا چیزی است شایسته کاویدن. بلخ، شهری که او در آن زاده شد، امروزه با نام "شهر مولوی" شناخته میشود و نمادی از ارتباط عمیق او با دنیا و آسمان میباشد.
مولانا پیامی دلدارانه به جهان فرستاد. کلمات او شعلههایی از عشق به ما هدیه داد. شعرهای او پُلی ساخت تا گفتههایش به دلهای ما برسد و ما را به سفری عمیقتر از جسم دعوت کند. او در آثاری چون "مثنوی معنوی" و "دیوان شمس تبریزی" به بیپایانی عشق و اتحاد با خدا میپرداخت؛ و جریان کلماتی که در اشعار او جریان داشت همچنان پس از گذشت چندصدسال با همان طراوت؛ تو گویی که هنری بدیع است، جریان دارد
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
امروز، ما مناسبت سالگرد تولد یکی از بزرگترین شاعران جهان، جلالالدین محمد بلخی، معروف به "مولانا" را جشن میگیریم. روزی که نور او به دنیای ما وارد شد و دلهای ما را از شعلههای عشق سرشار ساخت. اکنون قصد داریم این شاعر بزرگ را که به عنوان یکی از نمادهای عشق و عرفان در تاریخ ادبیات اسلامی و ایران شناخته میشود، به شما معرفی کنیم.
میلاد او، آغاز یک داستان عاشقانه است؛ زمانی که زندگی به او آموخت که عشق به زندگی و اتحاد با خدا چیزی است شایسته کاویدن. بلخ، شهری که او در آن زاده شد، امروزه با نام "شهر مولوی" شناخته میشود و نمادی از ارتباط عمیق او با دنیا و آسمان میباشد.
مولانا پیامی دلدارانه به جهان فرستاد. کلمات او شعلههایی از عشق به ما هدیه داد. شعرهای او پُلی ساخت تا گفتههایش به دلهای ما برسد و ما را به سفری عمیقتر از جسم دعوت کند. او در آثاری چون "مثنوی معنوی" و "دیوان شمس تبریزی" به بیپایانی عشق و اتحاد با خدا میپرداخت؛ و جریان کلماتی که در اشعار او جریان داشت همچنان پس از گذشت چندصدسال با همان طراوت؛ تو گویی که هنری بدیع است، جریان دارد
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
🔥4
به مناسبت زادروز مولانا💥
#شعر #مولانا
در عشق سلیمانی من همدم مرغانم
هم عشق پری دارم هم مرد پری خوانم
هر کس که پری خوتر در شیشه کنم زوتر
برخوانم افسونش حراقه بجنبانم
زین واقعه مدهوشم باهوشم و بیهوشم
هم ناطق و خاموشم هم لوح خموشانم
فریاد که آن مریم رنگی دگر است این دم
فریاد کز این حالت فریاد نمیدانم
زان رنگ چه بیرنگم زان طره چو آونگم
زان شمع چو پروانه یا رب چه پریشانم
گفتم که مها جانی امروز دگر سانی
گفتا که بر او منگر از دیده انسانم
ای خواجه اگر مردی تشویش چه آوردی
کز آتش حرص تو پردود شود جانم.
یا عاشق شیدا شو یا از بر ما واشو
در پرده میا با خود تا پرده نگردانم
هم خونم و هم شیرم هم طفلم و هم پیرم
هم چاکر و هم میرم هم اینم و هم آنم
هم شمس شکرریزم هم خطه تبریزم
هم ساقی و هم مستم هم شهره و پنهانم
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
#شعر #مولانا
در عشق سلیمانی من همدم مرغانم
هم عشق پری دارم هم مرد پری خوانم
هر کس که پری خوتر در شیشه کنم زوتر
برخوانم افسونش حراقه بجنبانم
زین واقعه مدهوشم باهوشم و بیهوشم
هم ناطق و خاموشم هم لوح خموشانم
فریاد که آن مریم رنگی دگر است این دم
فریاد کز این حالت فریاد نمیدانم
زان رنگ چه بیرنگم زان طره چو آونگم
زان شمع چو پروانه یا رب چه پریشانم
گفتم که مها جانی امروز دگر سانی
گفتا که بر او منگر از دیده انسانم
ای خواجه اگر مردی تشویش چه آوردی
کز آتش حرص تو پردود شود جانم.
یا عاشق شیدا شو یا از بر ما واشو
در پرده میا با خود تا پرده نگردانم
هم خونم و هم شیرم هم طفلم و هم پیرم
هم چاکر و هم میرم هم اینم و هم آنم
هم شمس شکرریزم هم خطه تبریزم
هم ساقی و هم مستم هم شهره و پنهانم
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
❤3🔥1
#مقاله
فردریش روکرت، ستایشگر اشعار پارسی و بنیانگذار غزلیات در زبان آلمانی
یوهان میشائیل فریدریش روکرت (به آلمانی. Johann Michael friedrich rückert) شرق شناس، شاعر، زبان شناس و مترجم آلمانی در ۱۶ مه سال ۱۷۸۸ میلادی چشم به جهان گشود.
او از همان کودکی علاقه شدیدی به ادبیات داشت و از سن ۱۴ سالگی شروع به ترجمه اودیسه هومر کرد و در سن ۱۷ سالگی برای تحصیل حقوق وارد دانشگاه وورتسبورگ شد. امّا پس از سفری که به شهر یانا داشت به فلسفه و ادبیات رو آورد. در سال ۱۸۱۸ به وین رفت و آنجا نزد فون هامر پورگشتال، شرق شناس اتریشی و مترجم غزلیات حافظ، ادبیات فارسی را آموخت. پساز دانشگاه چندین سال خود را به عنوان معلم در دبیرستانی کار میکرد، امّا باز هم به طور خستگی ناپذیری مطالعات زبان و ادبیات را ادامه میداد. او با ادبیات عرب نیز آشنایی زیادی داشت که همین باعث شد او در سال ۱۸۲۴ ترجمه قرآن را شروع کند. البته لازم به ذکر است که ترجمه او تنها بخشهایی از قرآن را در بر میگیرد و کامل نیست. دو اتفاق مهم در زندگی او افتاد که این حاصل اتفاقات شناخته شدن او به عنوان شاعر و یک دانشمند بود. یکی آنکه در سال ۱۸۲۶ به عنوان استاد ادبیات و زبان شرق دانشگاه ارلانگن منصوب شد، و دومی زمانی که در سال ۱۸۴۰ به عنوان استاد همان رشته در دانشگاه برلین منصوب شد، و اینبار به عنوان یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه.
از کارهای بزرگ او میتوان به ترجمه شاهنامه فردوسی به زبان آلمانی؛ آن هم در قالب شعر، که در سال ۱۸۹۰ (پس از مرگ وی) به چاپ رسید، و ترجمه بوستان سعدی (که اخیرا با تصحیح آنه ماری شیمل، یورن اشتاین برگ و جلال رستمی چاپ شده) اشاره کرد. همچینن لازم به ذکر است که ترجمه بوستان او، بهترین ترجمه بوستان سعدی به آلمانی محسوب میشود. وی همچنین بنیانگذار قالب غزل در زبان آلمانی میباشد، و خود نیز اشعار زیادی به شکل غزل سروده.
وی در ۳۱ ژانویه سال ۱۸۶۶ میلادی درگذشت.
گرد آوری از: الف. مرداد
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
فردریش روکرت، ستایشگر اشعار پارسی و بنیانگذار غزلیات در زبان آلمانی
یوهان میشائیل فریدریش روکرت (به آلمانی. Johann Michael friedrich rückert) شرق شناس، شاعر، زبان شناس و مترجم آلمانی در ۱۶ مه سال ۱۷۸۸ میلادی چشم به جهان گشود.
او از همان کودکی علاقه شدیدی به ادبیات داشت و از سن ۱۴ سالگی شروع به ترجمه اودیسه هومر کرد و در سن ۱۷ سالگی برای تحصیل حقوق وارد دانشگاه وورتسبورگ شد. امّا پس از سفری که به شهر یانا داشت به فلسفه و ادبیات رو آورد. در سال ۱۸۱۸ به وین رفت و آنجا نزد فون هامر پورگشتال، شرق شناس اتریشی و مترجم غزلیات حافظ، ادبیات فارسی را آموخت. پساز دانشگاه چندین سال خود را به عنوان معلم در دبیرستانی کار میکرد، امّا باز هم به طور خستگی ناپذیری مطالعات زبان و ادبیات را ادامه میداد. او با ادبیات عرب نیز آشنایی زیادی داشت که همین باعث شد او در سال ۱۸۲۴ ترجمه قرآن را شروع کند. البته لازم به ذکر است که ترجمه او تنها بخشهایی از قرآن را در بر میگیرد و کامل نیست. دو اتفاق مهم در زندگی او افتاد که این حاصل اتفاقات شناخته شدن او به عنوان شاعر و یک دانشمند بود. یکی آنکه در سال ۱۸۲۶ به عنوان استاد ادبیات و زبان شرق دانشگاه ارلانگن منصوب شد، و دومی زمانی که در سال ۱۸۴۰ به عنوان استاد همان رشته در دانشگاه برلین منصوب شد، و اینبار به عنوان یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه.
از کارهای بزرگ او میتوان به ترجمه شاهنامه فردوسی به زبان آلمانی؛ آن هم در قالب شعر، که در سال ۱۸۹۰ (پس از مرگ وی) به چاپ رسید، و ترجمه بوستان سعدی (که اخیرا با تصحیح آنه ماری شیمل، یورن اشتاین برگ و جلال رستمی چاپ شده) اشاره کرد. همچینن لازم به ذکر است که ترجمه بوستان او، بهترین ترجمه بوستان سعدی به آلمانی محسوب میشود. وی همچنین بنیانگذار قالب غزل در زبان آلمانی میباشد، و خود نیز اشعار زیادی به شکل غزل سروده.
وی در ۳۱ ژانویه سال ۱۸۶۶ میلادی درگذشت.
گرد آوری از: الف. مرداد
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
❤5🔥1
#سخن_بزرگان
«این تنها یک مقدمه بود. آنجا که کتابها را میسوزانند، در نهایت انسانها را نیز خواهند سوزاند»
-- هاینریش هاینه (Almansor (1823))
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
«این تنها یک مقدمه بود. آنجا که کتابها را میسوزانند، در نهایت انسانها را نیز خواهند سوزاند»
-- هاینریش هاینه (Almansor (1823))
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
❤5🔥1
#معرفی_کتاب
نام کتاب 📖: جمهور
نویسنده ✒: افلاطون
درباره کتاب: کمتر کسی را میتوانید پیدا کنید که آوازه افلاطون را نشنیده باشد. میتوان وی را یکی از برجسته ترین چهرههای فلسفه جهان دانست.
افلاطون این کتاب را که در قالب گفتگوی سقراطی نوشته شده، در سال ۳۷۵ پیش از میلاد مسیح، در ده دفتر به رشته تحریر درآورد.
در ابتدای این کتاب، سقراط ضمن نقد دیدگاههای سوفسطاییان درخصوص عدالت، معنای عدالت را مورد بحث قراره داده و این سوال را ایجاد میکند که "آیا فرد برحق شادتر از فردی است که برحق نیست؟". در ادامه وی با انتقاد از وضعیت شهرها و رژیمهای زمان خود، در مقایسه با آنان تصویری از یک آرمانشهر ارائه میدهد که عدالت در آنجا جمع شده و توسط یک "فیلسوف-شاه" اداره میشود. همچنین بحثهایی درباره عشق، پیری، نامیرایی روح انسان، نقش فیلسوفان و شاعران در جامعه مطرح میشود.
این کتاب همچنان نیز یکی از مهمترین آثار در زمینه فلسفه و نظریه سیاست محسوب میشود. به طوری که در نظرسنجیای که در سال ۲۰۰۱ از بیش از هزار فیلسوف صورت گرفت، جمهور افلاطون به عنوان بزرگترین متن فلسفی تمام ادوار لقب گرفت.
خواندن این کتاب را به تمام افرادی که به فلسفه علاقه مند میباشند توصیه میکنیم
بخشهایی از کتاب 📜:
- "من، خردمندترین انسان هستم، چون یک چیز را میدانم. و آن این است که هیچ چیز را نمیدانم."
- "اگر از زنان انتظار میرود که همان کار مردان را انجام دهند، پس باید به آنان همان کارهایی را آموخت که به مردان یاد میدهیم"
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
نام کتاب 📖: جمهور
نویسنده ✒: افلاطون
درباره کتاب: کمتر کسی را میتوانید پیدا کنید که آوازه افلاطون را نشنیده باشد. میتوان وی را یکی از برجسته ترین چهرههای فلسفه جهان دانست.
افلاطون این کتاب را که در قالب گفتگوی سقراطی نوشته شده، در سال ۳۷۵ پیش از میلاد مسیح، در ده دفتر به رشته تحریر درآورد.
در ابتدای این کتاب، سقراط ضمن نقد دیدگاههای سوفسطاییان درخصوص عدالت، معنای عدالت را مورد بحث قراره داده و این سوال را ایجاد میکند که "آیا فرد برحق شادتر از فردی است که برحق نیست؟". در ادامه وی با انتقاد از وضعیت شهرها و رژیمهای زمان خود، در مقایسه با آنان تصویری از یک آرمانشهر ارائه میدهد که عدالت در آنجا جمع شده و توسط یک "فیلسوف-شاه" اداره میشود. همچنین بحثهایی درباره عشق، پیری، نامیرایی روح انسان، نقش فیلسوفان و شاعران در جامعه مطرح میشود.
این کتاب همچنان نیز یکی از مهمترین آثار در زمینه فلسفه و نظریه سیاست محسوب میشود. به طوری که در نظرسنجیای که در سال ۲۰۰۱ از بیش از هزار فیلسوف صورت گرفت، جمهور افلاطون به عنوان بزرگترین متن فلسفی تمام ادوار لقب گرفت.
خواندن این کتاب را به تمام افرادی که به فلسفه علاقه مند میباشند توصیه میکنیم
بخشهایی از کتاب 📜:
- "من، خردمندترین انسان هستم، چون یک چیز را میدانم. و آن این است که هیچ چیز را نمیدانم."
- "اگر از زنان انتظار میرود که همان کار مردان را انجام دهند، پس باید به آنان همان کارهایی را آموخت که به مردان یاد میدهیم"
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
❤7🔥1
Schumann: Myrthen, Op.25-24. Du bist wie eine Blume
Dietrich Fischer-Dieskau & Christoph Eschenbach
#نوا #شعر
آهنگی از چرخه آهنگ myrthen (به معنی گل مورت) که روبرت شومان بر شعری از هاینریش هاینه ساخته. شومان مجموعه myrthen را در روز عروسیاش به عنوان هدیه به کلارا شومان؛ همسرش تقدیم کرد.
متن آلمانی:
Du bist wie eine Blume
So hold und schön und rein;
Ich schau' dich an, und Wehmut
schleicht Mir ins Herz hinein.
Mir ist, als ob ich die Hände
Aufs haupt dir legen sollt',
Betend, Daß Gott dich erhalte
So rein und schön und hold.
ترجمه فارسی:
تو مثل گلی هستی
به همان پاکی و زیبایی و نابی
چون، نگاه میکنم تو را،
رخنه میکند دریغ و درد در دلم.
چنان میشوم که انگار
باید دستهایم را بر سَرِ تو بگذارم
و دعا کنم، خداوند نگاهت دارد
به همان پاکی و زیبایی و نابی.
ترجمه از: علی عبداللهی
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
آهنگی از چرخه آهنگ myrthen (به معنی گل مورت) که روبرت شومان بر شعری از هاینریش هاینه ساخته. شومان مجموعه myrthen را در روز عروسیاش به عنوان هدیه به کلارا شومان؛ همسرش تقدیم کرد.
متن آلمانی:
Du bist wie eine Blume
So hold und schön und rein;
Ich schau' dich an, und Wehmut
schleicht Mir ins Herz hinein.
Mir ist, als ob ich die Hände
Aufs haupt dir legen sollt',
Betend, Daß Gott dich erhalte
So rein und schön und hold.
ترجمه فارسی:
تو مثل گلی هستی
به همان پاکی و زیبایی و نابی
چون، نگاه میکنم تو را،
رخنه میکند دریغ و درد در دلم.
چنان میشوم که انگار
باید دستهایم را بر سَرِ تو بگذارم
و دعا کنم، خداوند نگاهت دارد
به همان پاکی و زیبایی و نابی.
ترجمه از: علی عبداللهی
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
❤5🔥2🕊1
#سالروز #سهراب_سپهری
امروز ۱۴ مهرماه زادروز یکی از مهمترین و شناخته شدهترین شاعران معاصر زبان پارسی، سهراب سپهری است. آثار وی شامل شعر، داستان کوتاه، نمایشنامه، نقاشی و تحقیقات فرهنگی است. میتوان سبک او را تا حدی رازآلود پنداشت اما عمده آنان پندآموزند که بر مسائل فلسفی و فرهنگی متمرکز میباشند
اشعار اولیه او قالب شعر نیمایی داشت. اما با گذشت زمان، او به تأثیر از فرهنگ شرق و ذن، شیوه به خصوص خودش را ابدا کرد که دیدگاه انسان مدارانهای ارائه میدهند.
چندی از آثار او 📓:
۱. هشت کتاب: مجموعه اشعار وی میباشد
۲. اطاق آبی: برداشتهای فلسفی از خاطرات او که به شکل نثر نوشته شده [برای توضیحات بیشتر روی اسم کتاب کلیک کنید]
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
امروز ۱۴ مهرماه زادروز یکی از مهمترین و شناخته شدهترین شاعران معاصر زبان پارسی، سهراب سپهری است. آثار وی شامل شعر، داستان کوتاه، نمایشنامه، نقاشی و تحقیقات فرهنگی است. میتوان سبک او را تا حدی رازآلود پنداشت اما عمده آنان پندآموزند که بر مسائل فلسفی و فرهنگی متمرکز میباشند
اشعار اولیه او قالب شعر نیمایی داشت. اما با گذشت زمان، او به تأثیر از فرهنگ شرق و ذن، شیوه به خصوص خودش را ابدا کرد که دیدگاه انسان مدارانهای ارائه میدهند.
چندی از آثار او 📓:
۱. هشت کتاب: مجموعه اشعار وی میباشد
۲. اطاق آبی: برداشتهای فلسفی از خاطرات او که به شکل نثر نوشته شده [برای توضیحات بیشتر روی اسم کتاب کلیک کنید]
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
🔥5👍2❤1
به مناسبت زادروز سهراب
#شعر #سهراب_سپهری
پشت دریاها
از سهراب سپهری
.
قايقي خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب.
دور خواهم شد از اين خاک غريب
كه در آن هيچكسی نيست كه در بيشه ی عشق
قهرمانان را بيدار كند.
قايق از تور تهی
و دل از آرزوي مرواريد،
همچنان خواهم راند.
نه به آبیها دل خواهم بست
نه به دريا-پريانی كه سر از آب به در می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گيران
می فشانند فسون از سر گيسوهاشان.
همچنان خواهم راند. همچنان خواهم خواند:
"دور بايد شد، دور."
مرد آن شهر اساطير نداشت.
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه ی انگور نبود.
هيچ آيينه ی تالاری، سرخوشی ها را تكرار نكرد.
چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود.
دور بايد شد، دور.
شب سرودش را خواند،
نوبت پنجرههاست."
همچنان خواهم خواند.
همچنان خواهم راند.
پشت دریاها شهری است
كه در آن پنجرهها رو به تجلی باز است.
بامها جای كبوترهايی است كه به فواره ی هوش بشری مينگرند.
دست هر كودک ده ساله ی شهر، خانه معرفتی است.
مردم شهر به یک چينه چنان مينگرند
كه به یک شعله، به یک خواب لطيف.
خاک، موسيقی احساس تو را ميشنود
و صدای پر مرغان اساطير میآيد در باد.
پشت درياها شهری است
كه در آن وسعت خورشيد به اندازه ی چشمان سحرخيزان است.
شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند.
پشت درياها شهری است!
قايقی بايد ساخت.
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
#شعر #سهراب_سپهری
پشت دریاها
از سهراب سپهری
.
قايقي خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب.
دور خواهم شد از اين خاک غريب
كه در آن هيچكسی نيست كه در بيشه ی عشق
قهرمانان را بيدار كند.
قايق از تور تهی
و دل از آرزوي مرواريد،
همچنان خواهم راند.
نه به آبیها دل خواهم بست
نه به دريا-پريانی كه سر از آب به در می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گيران
می فشانند فسون از سر گيسوهاشان.
همچنان خواهم راند. همچنان خواهم خواند:
"دور بايد شد، دور."
مرد آن شهر اساطير نداشت.
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه ی انگور نبود.
هيچ آيينه ی تالاری، سرخوشی ها را تكرار نكرد.
چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود.
دور بايد شد، دور.
شب سرودش را خواند،
نوبت پنجرههاست."
همچنان خواهم خواند.
همچنان خواهم راند.
پشت دریاها شهری است
كه در آن پنجرهها رو به تجلی باز است.
بامها جای كبوترهايی است كه به فواره ی هوش بشری مينگرند.
دست هر كودک ده ساله ی شهر، خانه معرفتی است.
مردم شهر به یک چينه چنان مينگرند
كه به یک شعله، به یک خواب لطيف.
خاک، موسيقی احساس تو را ميشنود
و صدای پر مرغان اساطير میآيد در باد.
پشت درياها شهری است
كه در آن وسعت خورشيد به اندازه ی چشمان سحرخيزان است.
شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند.
پشت درياها شهری است!
قايقی بايد ساخت.
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
❤4🔥1
#کلمه_هفته
.
🖋 جَرَس
📋 معنی: درای و زنگ . (منتهی الارب ). جسمی توخالی که از آهن و مس سازندو آلتی بر آن کوبند تا آواز دهد. (از المنجد). درای .(دهار)
🗂 مترادفها: جَلاجِل، دَرای، زنگ
📝 نمونهها در متن:
امید در به در شد و از کاروان شوق
جز نالهای ضعیف ز مسکین جرس نماند
● #اخوان_ثالث
غو پاسبانان و بانگ جرس
همی آمد از دور و از پیش و پس
● #فردوسی
مقصد اینجاست ندای طلب اینجا شنوند
بختیان را ز جرس صبحدم آوا شنوند.
● #خاقانی
از جرس نفس برآور غریو
بنده ٔ دین باش نه مزدور دیو.
● #نظامی
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
.
🖋 جَرَس
📋 معنی: درای و زنگ . (منتهی الارب ). جسمی توخالی که از آهن و مس سازندو آلتی بر آن کوبند تا آواز دهد. (از المنجد). درای .(دهار)
🗂 مترادفها: جَلاجِل، دَرای، زنگ
📝 نمونهها در متن:
امید در به در شد و از کاروان شوق
جز نالهای ضعیف ز مسکین جرس نماند
● #اخوان_ثالث
غو پاسبانان و بانگ جرس
همی آمد از دور و از پیش و پس
● #فردوسی
مقصد اینجاست ندای طلب اینجا شنوند
بختیان را ز جرس صبحدم آوا شنوند.
● #خاقانی
از جرس نفس برآور غریو
بنده ٔ دین باش نه مزدور دیو.
● #نظامی
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
🔥6
#سخن_بزرگان
"شکست در اصالت بهتر از موفقیت در تقلید است. آن کس که جایی شکست نخورده، هرگز موفق نخواهد شد. شکست آزمون حقیقی عظمت است."
-- هرمان ملویل (hawthorne and his mosses (1850))
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
"شکست در اصالت بهتر از موفقیت در تقلید است. آن کس که جایی شکست نخورده، هرگز موفق نخواهد شد. شکست آزمون حقیقی عظمت است."
-- هرمان ملویل (hawthorne and his mosses (1850))
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
🔥4👏2
#متن
#ارسالی
خاطرات یک فراموشکار (۱)
از الف. مرداد
.
روز یک هنرمند
بنده به عنوان یک موسیقیدان بزرگ و خالق آثار ابرشاهکاری همچون "دامبالی دیش دین ۲" و "رقص قفل روی در قندان روی ۶/۸" اعتقاد دارم که کارهای یک هنرمند همیشه باید روی برنامه و حساب شده باشد، به همین منظور نیز قصد دارم زمانبندی دقیق کارهای روزانهام را به شما بگویم:
بنده ساعت ۹:۳۶ صبح از خواب بیدار میشوم (جمعهها ۱۵:۲۴). از ساعت ۱۰:۰۷ تا ۱۰:۱۵ صبحانه میل میکنم. از ۱۰:۵۲ تا ۱۳:۰۶ از زندگی لذت میبرم (ترجیحا با رسانههای اجتماعی). از ساعت ۱۳:۴۲ تا ۱۴:۵۱ صرف ناهار میشود و از ۱۴:۵۷ تا ۱۹:۱۹ نیز باز از زندگی لذت میبرم (به روش مذبور). سپس از ساعت ۱۹:۳۳ تا ۲۲:۰۱ با زل زدن به سقف از لحاظ هنری تحت تأثیر قرار میگیرم. ساعت ۲۲:۰۷ تا ۲۲:۱۵ نیر شام میل میکنم. و پس از آن از ساعت ۲۳:۲۱ تا ۲:۰۹ صبح را وقف آوازخوانی میکنم (با صدایی رسا) و سپس میخوابم. گاهی وقتها (ترجیحا جمعه شبها) ساعت ۳:۳۴ از خواب بیدار میشوم و تحت تأثیر قرار میگیرم (اینبار نه به روش مذبور).
آیا شما دوست دارید هنرمندی که برنامه درستی ندارد را الگوی خود قرار دهید؟ البته که نه.
#ارسالی
خاطرات یک فراموشکار (۱)
از الف. مرداد
.
روز یک هنرمند
بنده به عنوان یک موسیقیدان بزرگ و خالق آثار ابرشاهکاری همچون "دامبالی دیش دین ۲" و "رقص قفل روی در قندان روی ۶/۸" اعتقاد دارم که کارهای یک هنرمند همیشه باید روی برنامه و حساب شده باشد، به همین منظور نیز قصد دارم زمانبندی دقیق کارهای روزانهام را به شما بگویم:
بنده ساعت ۹:۳۶ صبح از خواب بیدار میشوم (جمعهها ۱۵:۲۴). از ساعت ۱۰:۰۷ تا ۱۰:۱۵ صبحانه میل میکنم. از ۱۰:۵۲ تا ۱۳:۰۶ از زندگی لذت میبرم (ترجیحا با رسانههای اجتماعی). از ساعت ۱۳:۴۲ تا ۱۴:۵۱ صرف ناهار میشود و از ۱۴:۵۷ تا ۱۹:۱۹ نیز باز از زندگی لذت میبرم (به روش مذبور). سپس از ساعت ۱۹:۳۳ تا ۲۲:۰۱ با زل زدن به سقف از لحاظ هنری تحت تأثیر قرار میگیرم. ساعت ۲۲:۰۷ تا ۲۲:۱۵ نیر شام میل میکنم. و پس از آن از ساعت ۲۳:۲۱ تا ۲:۰۹ صبح را وقف آوازخوانی میکنم (با صدایی رسا) و سپس میخوابم. گاهی وقتها (ترجیحا جمعه شبها) ساعت ۳:۳۴ از خواب بیدار میشوم و تحت تأثیر قرار میگیرم (اینبار نه به روش مذبور).
آیا شما دوست دارید هنرمندی که برنامه درستی ندارد را الگوی خود قرار دهید؟ البته که نه.
❤5🔥1
کانون کتاب دانشگاه سمنان
Michel Plasson – Fauré: Masques et Bergamasques, Op. 112: VI. Clair de lune, Op.…
#نوا
#شعر
آهنگ نور مهتاب (به فرانسوی "clair de lune") که گابریل فوره بر شعری به همین نام، نوشته پل ورلن ساخته. ورلن در این شعر از نور مهتاب به عنوان نمادی برای نشان دادن ماجرای یافتن روحش استفاده میکند. او دنیایی فراواقع ایجاد و روحش را به منظرهای تماشایی در آن متصل کرده است و آنچه نور مهتاب برایش تداعی میکند را توصیف کرده.
متن اصلی (فرانسوی):
Clair de lune
Votre âme est un paysage choisi
Que vont charmant masques et bergamasques
Jouant du luth et dansant et quasi
Tristes sous leurs déguisements fantasques.
Tout en chantant sur le mode mineur
L'amour vainqueur et la vie opportune,
Ils n'ont pas l'air de croire à leur bonheur
Et leur chanson se mêle au clair de lune,
Au calme clair de lune triste et beau,
Qui fait rêver les oiseaux dans les arbres
Et sangloter d'extase les jets d'eau,
Les grands jets d'eau sveltes parmi les marbres.
ترجمه فارسی:
نور مهتاب
روحت منظرهای است برگزیده
که نقاب پوشان و بِرگاماسکهای [1] دلربا به آنجا میروند.
عود مینوازند و میرقصند و میتوان گفت
در زیر نقابهای خیالی خود غمی دارند.
آنها در مُد مینور [2] اواز میخوانند
آن هم از عشق کامیاب و زندگی مساعد،
به نظر نمیرسد طالع خود را باور داشته باشند
و نواهایشان با نور مهتاب میآمیزد.
در نور مهتابِ آرام، زیبا و غمگین
که رویا میآورد برای پرندگان روی درختان
و فوارهها را به گریهای خلسهوار وا میدارد.
فوارههای بلند، باریک درمیان مجسمههای مرمری
پی نوشتها:
۱: برگاماسک نوعی رقص است منصوب به اهالی برگامو در ایتالیا
۲: مد مینور در موسیقی قالبا برای ابراز غم استفاده میشود. قطعه فوره هم در مد سی-بمل مینور نوشته شده.
ترجمه از: الف. مرداد (ترجمه شده از برگردان انگلیسی)
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
#شعر
آهنگ نور مهتاب (به فرانسوی "clair de lune") که گابریل فوره بر شعری به همین نام، نوشته پل ورلن ساخته. ورلن در این شعر از نور مهتاب به عنوان نمادی برای نشان دادن ماجرای یافتن روحش استفاده میکند. او دنیایی فراواقع ایجاد و روحش را به منظرهای تماشایی در آن متصل کرده است و آنچه نور مهتاب برایش تداعی میکند را توصیف کرده.
متن اصلی (فرانسوی):
Clair de lune
Votre âme est un paysage choisi
Que vont charmant masques et bergamasques
Jouant du luth et dansant et quasi
Tristes sous leurs déguisements fantasques.
Tout en chantant sur le mode mineur
L'amour vainqueur et la vie opportune,
Ils n'ont pas l'air de croire à leur bonheur
Et leur chanson se mêle au clair de lune,
Au calme clair de lune triste et beau,
Qui fait rêver les oiseaux dans les arbres
Et sangloter d'extase les jets d'eau,
Les grands jets d'eau sveltes parmi les marbres.
ترجمه فارسی:
نور مهتاب
روحت منظرهای است برگزیده
که نقاب پوشان و بِرگاماسکهای [1] دلربا به آنجا میروند.
عود مینوازند و میرقصند و میتوان گفت
در زیر نقابهای خیالی خود غمی دارند.
آنها در مُد مینور [2] اواز میخوانند
آن هم از عشق کامیاب و زندگی مساعد،
به نظر نمیرسد طالع خود را باور داشته باشند
و نواهایشان با نور مهتاب میآمیزد.
در نور مهتابِ آرام، زیبا و غمگین
که رویا میآورد برای پرندگان روی درختان
و فوارهها را به گریهای خلسهوار وا میدارد.
فوارههای بلند، باریک درمیان مجسمههای مرمری
پی نوشتها:
۱: برگاماسک نوعی رقص است منصوب به اهالی برگامو در ایتالیا
۲: مد مینور در موسیقی قالبا برای ابراز غم استفاده میشود. قطعه فوره هم در مد سی-بمل مینور نوشته شده.
ترجمه از: الف. مرداد (ترجمه شده از برگردان انگلیسی)
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
🔥6❤1👍1
#سخن_بزرگان
نبینی شتر بر نوای عرب
که چونش به رقص اندر آرد طرب؟
شتر را چو شورِ طرب در سَر است
اگر آدمی را نباشد خر است.
-- #سعدی
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
نبینی شتر بر نوای عرب
که چونش به رقص اندر آرد طرب؟
شتر را چو شورِ طرب در سَر است
اگر آدمی را نباشد خر است.
-- #سعدی
«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
❤4👍1🔥1🕊1
#سوال
پدر داستان کوتاه در ایران کیست؟
پدر داستان کوتاه در ایران کیست؟
Anonymous Quiz
35%
صادق هدایت
6%
سیمین دانشور
47%
محمدعلی جمالزاده
12%
عبدالحسین زرینکوب
❤5