کانون کتاب دانشگاه سمنان – Telegram
کانون کتاب دانشگاه سمنان
627 subscribers
277 photos
15 videos
213 links
روابط عمومی :
@admiinboook
Download Telegram
🔥🌹 ۲۵۰هزار تومن بن کتاب

با خرید یک میلیون تومن کتاب
هدیه وزارت ارشاد به همه شهروندان
هزینه پست کتاب هم رایگانه💫


پیوند فروشگاه بازار کتاب:
https://bazarketab.ir


«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
🔥62👍1
داشتن یا بودن
اریک فروم  (1976)

چه فرقی است بین این دو؟ و چه مرزی است بین این دو؟!
به زمان قدیم فکر می‌کنم؟ چطور همه چیز را در صندوقچه‌ای نگه می‌داشتند انگار نگهداری و مراقبت از چیزها لازمه خوب زندگی کردن بود اگر در گذشته شخصی چیزی داشت آن را خوب نگه می‌داشت چون می‌گفتند کهنه و قدیمی، ‌زیباست.
ولی چرا امروز به راحتی از دست می‌دهیم؟
آیا این یک مدل از داشتن است؟ سعی می‌کنیم همه چیز را مدرن و جدید داشته باشیم کاش موضوع به همین مدرن بودن فیصله پیدا می‌کرد ولی اوضاع زمانی بدتر می‌شود که فقط صرف خریداری کردن و به روز بودن نیست، بحث مالکیت است.
دندان‌پزشک من، وکیل من، آرایشگر من، کارگر من، که این‌ها نشان از تملک دارد. اریک فروم در کتاب ارزنده «داشتن یا بودن» ماهیت داشتن را این‌طور بیان می‌کند:
«داشتن، هر شخصی و هر چیزی را مُرده و بی‌روح و تابع قدرت دیگران می‌کند» با خواندن این جمله ترکیب «شئ سروری» در جامعه شناسی برایم تداعی می‌شود. انسانی که دچار شئ سروری شده است، اسباب و وسایلش است که برایش تصمیم می‌گیرند. انسان مصرف‌گرا و انحصار طلب.
مصرف نیز نوعی از داشتن است و افزایش مصرف زمانی بالا می‌رود که مصرف قبلی دیگر خاصیت رضایت بخش خود را از دست می‌دهد.
پس برای این است که فروید گفته: فردی که منحصراً به داشتن و مالکیت فکر می‌کند شخصی عصبی و روانی است. متأسفانه دنیای امروز به طرز عجیبی دچار داشتن شده است و لذت در داشتن وسایل است و برای همین است که احساس لذت و رضایت پایدار نیست و انسان‌ها زود خسته می‌شوند و به دنبال تغییر وسایل و اسباب خود هستند. اما بودن، بودن به درون و ذات شخص می‌پردازد. بودن یعنی وسعت بخشیدن به توانایی‌ها، بودن یعنی من را بدون ماشینم، موبایلم، ساعتم، قضاوت کنید. بودن یعنی مهر، عشق‌ورزی، ایثار، گذشت، دوستی و حال خوب و گویی سخت است انتخاب میان این دو واژه!
ما  آدم ها به جای آنکه زندگی کنیم و باشیم فقط در حال جمع کردن و "داشتن " هستیم.
ما به پدیده ها به چشم مایملک نگاه می کنیم و به آنها چنگ می زنیم تا پیش خودمان نگه داریمشان.
ما به جای آنکه دنبال دانستن باشیم، دنبال جمع کردن اطلاعات هستیم،
به جای آنکه از پول لذت ببریم، دنبال ذخیره کردن برای آینده هستیم، به جای آنکه به بچه هایمان فرصت حضور و زندگی کردن بدهیم،
سعی می کنیم مثل یک دارایی آنها را داشته باشیم، تا آنطور که ما می خواهیم زندگی کنند و به آنچه ما باور داریم، ایمان بیاورند ....
به جای آنکه از لحظه ای در آن هستیم لذت ببریم، سعی می کنیم با عکس گرفتن، آن لحظه و خاطره را تصاحب کنیم و....
شاید یک نتیجه این تمایل ما به داشتن و نگه داشتن، این باشد که مرتب دنبال ثبات می گردیم؛
می خواهیم همه چیز را در بهترین حالت آن حفظ کنیم، دوست داریم همیشه جوان بمانیم و سالم،
دوست داریم وسایلی که به ما مربوط است،نو و سالم باقی بمانند...
در همه اینها ما دنبال " ثبات " و "قرار" هستیم، و از این بابت متحمل اضطراب و رنج می شویم، نگرانی اینکه ثبات در مسائلی که به ما مربوط است، از بین برود..
در حالی که در دنیا هیچ چیز ثبات و قرار ندارد، هیچ چیزی "همانطوری که هست باقی نمی ماند".
و این قانونی است که ما مدام آن را از یاد می بریم.
اگر جرات داشته باشیم این قانون را بپذیریم که دنیا بی ثبات است و هیچ چیز پایدار نیست، به آرامش بزرگی می رسيم.

# خلاصه_کتاب📚
@BCOSU✒️📘
👍53
تذکر :
به اطلاع آن دسته از دانشجویان متقاضی خوابگاه برای نیمسال اول ۴۰۴_۴۰۳ که در گروه بندی و انتخاب اتاق در سامانه گلستان درخواست خود را ثبت کرده اند می رساند  :


جهت قطعی شدن تخصیص اتاق در خوابگاه لازم است نسبت به ثبت درخواست اقامت خوابگاه خود در سامانه رفاه به آدرس
refah.swf.ir از تاریخ 1403/06/01 لغايت 1403/06/14 اقدام نمایند.

@BCOSU✒️📘
7👍1
انسانک | انسان یک امکان است
「 تهران پادکست 」
🎙 حسام ایپکچی
🔸 پادکست انسانک
🎼 انسان یک امکان است

وقتی انسانی به دنیا می‌آید نمی‌توانیم بگوییم او چه خواهد شد
ولی می‌توانیم بگوییم او امکان دارد خیلی چیزها بشود...

@BCOSU✒️📘
4🔥4👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چهارم شهریورماه، سالگرد درگذشت مهدی اخوان ثالث (۱۳۰۷-۱۳۶۹)

شادی نماند و شور نماند و هوس نماند
سهل است این سخن، که مجال نفس نماند
فریاد از آن کنند که فریادرس رسد
فریاد را چه سود، چو فریادرس نماند؟
@BCOSU
7👍1💔1
📌فرا رسیدن اربعین حسینی را به همه‌ی دوست داران آن حضرت تسلیت عرض می نماییم .

«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
6🕊1💔1
در آغوشم بگیر و نجاتم بده ، قاتلی به دنبال من است که گاه به گاه در آینه ها میبینمش .
#داستایفسکی📝

«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
🔥71👍1💔1
کدام گزینه نمونه معیار مفهوم گفته شده در زبان فارسی است؟
Anonymous Quiz
46%
شایان ذکر است.
4%
لازم به تذکر است.
35%
لازم به ذکر است.
16%
شایان به تذکر است.
👍65👎1🔥1
مصاحبه با نویسندگان

نویسنده این هفته: “چارلز بوکوفسکی، شاعر و داستان نویس آمریکایی متولد آلمان”

این مصاحبه سالها قبل توسط نشریه‌ای در نیویورک انجام شده و توسط امین اسدی‌مقدم هم ترجمه شده و به گفته خود او:
خوبی‌اش این است که در این گفت‌وگو حتا اگر هیچ‌چیز هم از بوکفسکی ندانید، به‌طور کلی با شخصیتی که به ملت نشان می‌داد آشنا می‌شوید. این تقریباً همان بوکفسکی کلیشه‌ای است که همه می‌شناسیم.

«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
7👍1
بخش اول:

چه‌طور می‌نویسید؟ با دست، با ماشین‌تایپ؟ زیاد بازنویسی می‌کنید؟ با دست‌نوشته‌ها چه می‌کنید؟ گاهی احساس می‌شود شعرهای‌تان را بی‌پیش‌زمینه و ناگهانی نوشته‌اید، درست است؟ چه‌قدر رنج و عرق‌ریزانِ روح در نوشتنِ شعرهای شما دخیل است؟

با ماشین‌تایپ می‌نویسم. اسمش را گذاشته‌ام «مسلسل». محکم روی دکمه‌هایش ضربه می‌زنم، معمولاً شب‌ها می‌نویسم. در حالی‌که می‌نوشم و به موسیقی کلاسیکِ رادیو گوش می‌دهم و سیگارهای ارزان‌قیمت می‌کشم. بازنویسی می‌کنم اما نه زیاد. روزِ بعد شعرها را دوباره تایپ می‌کنم و خودبه‌خود یکی‌دو تغییر می‌دهم. خطی را کنار می‌گذارم یا دو خط را یکی می‌کنم یا یک خط را دوتا می‌کنم. از این‌جور تغییرها تا شعر را جان‌دارتر کنم. بله، شعرها را بی‌پیش‌زمینه و ناگهانی می‌نویسم. وقتی شروع به کار می‌کنم، به ندرت پیش می‌آید که بدانم چه می‌خواهم بنویسم. رنج و عرق‌ریزانِ زیادی در کار نیست. نوشتن آسان است، این زندگی‌ست که گاهی سخت می‌شود.

وقتی بیرون می‌روید، دفترچه‌ای همراه می‌برید؟ آیا ایده‌هایی که در طولِ روز به ذهن‌تان می‌رسد را به سرعت یادداشت می‌کنید یا آن‌ها را در ذهن‌تان نگه می‌دارید؟
با خودم دفترچه نمی‌برم و خیلی کم شده که ایده‌ای را در ذهن نگه دارم. سعی نمی‌کنم خودم را نویسنده بدانم و این‌کار را خوب انجام می‌دهم. از نویسنده‌ها خوشم نمی‌آید اما خب از فروشنده‌های بیمه هم خوشم نمی‌آید.

دوره‌های بی‌ثمر هم دارید که اصلاً  نتوانید بنویسید؟ اگر هست، چه مدت؟ در این دوره‌ها چه‌کار می‌کنید؟ راهی می‌شناسید که شما را به نوشتن برگرداند؟
معنی دوره‌ی ننوشتن برای من می‌شود مثلاً دو یا سه شب ننوشتن. شاید از این دوره‌ها داشته باشم اما خودم متوجه‌اش نشدم و به نوشتن ادامه داده‌ام و فقط نتیجه‌اش چندان خوب نشده است. اما گاهی متوجه می‌شوم که کارم خوب پیش نمی‌رود. در این مواقع می‌روم به مسابقات اسب‌دوانی و پول بیشتری برای شرط‌بندی می‌گذارم و سر زنم جیغ می‌زنم و اذیتش می‌کنم. خیلی بهتر است که آدم بی هیچ تلاشی در مسابقات اسب‌دوانی ببازد. معمولاً وقتی بین 150 تا 200 دلار می‌بازم شعری نزدیک به شاهکار می‌نویسم.


@BCOSU✒️📘
7👍1
بخش دوم:

به خلوت نیاز دارید؟ آیا در انزوا بهتر می‌نویسید؟ شعرهای شما معمولاً از وادی عشق/جنسیت به وادی تنهایی در حرکتند. آیا این مسئله ربطی به طریقه‌ای که خود را آماده‌ی نوشتن می‌کنید دارد؟

خلوت را دوست دارم اما نه به این معنی که بخواهم به‌خاطر نوشتن کسی را از خودم برانم. فهمیده‌ام که اگر نتوانم در هر شرایطی بنویسم پس به اندازه‌ی کافی خوب نیستم. بعضی از شعرهایم نشان می‌دهند وقتی نوشته شده‌اند که من تنها زندگی می‌کرده‌ام و تازه از زنی جدا شده بوده‌ام و من از زن‌های زیادی جدا شده‌ام. وقتی که نمی‌نویسم بیشتر به خلوت احتیاج دارم تا وقتِ نوشتن. گاهی درحالی‌که بچه‌ها توی اتاق می‌دویدند و با تفنگِ آب‌پاش خیسم می‌کرده‌اند، مشغول نوشتن بوده‌ام. بیشتر مواقع این موضوع به‌جای جلوگیری از نوشتن به آن کمک می‌کند: کمی طنز وارد کار می‌شود. اما یک‌چیز هست که آزارم می‌دهد. فکرش را بکنید: صدای تلویزیون کسی بیاید که دارد از این برنامه‌های کمدی نگاه می‌کند که صدای خنده روی‌شان گذاشته‌اند.

از کِی شروع به نوشتن کردید؟ چند ساله بودید؟ کدام نویسنده‌ها را ستایش می‌کنید؟
اولین چیزی که نوشتم و یادم می‌آید درباره‌ی یک خلبان آلمانی با دستِ آهنی بود که در آسمان، صدها آمریکایی را در جنگِ جهانی دوم می‌کشت. با خودکار نوشته بودمش و همه‌ی ورق‌های یک دفترچه‌ی خاطراتِ بزرگ را پُر کرده بود. آن‌موقع 13 ساله بودم و تختم پوشیده از بدترین داروهای ضدجوشی بود که تا حالا دیده شده. در آن زمان نویسنده‌ای که ستایشش کنم نبود. بعدش این‌ها را ستایش می‌کردم: جان فانته، کنوت هامسون، [لویی فردینان] سلینِ سفر [به انتهای شب]، داستایوسکی البته، رابینسون جفرس فقط شعرهای بلندش، کنراد آیکن، کاتولوس... نه خیلی. کار بیشتر بچه‌های موسیقی کلاسیک را می‌بلعیدم. خوب بود که شب‌ها از کارخانه برمی‌گشتم خانه، لباسم را درمی‌آوردم و در تاریکی روی تخت دراز می‌کشیدم، با آبجو مست می‌کردم و به صدای موسیقی آن‌ها گوش می‌دادم.

به‌نظر شما این‌روزها شعر بیش از حد نوشته می‌شود؟ تعریف‌تان از شعر بد چیست؟ امروزه شعر خوب را چگونه تعریف می‌کنید؟
این‌روزها شعرِ بد بیش از حد نوشته می‌شود. آن‌ها حتا نمی‌دانند چه‌طور یک خطِ خیلی ساده بنویسند. برای‌شان سخت است. شعر بد همیشه توسط کسانی نوشته می‌شود که می‌نشینند و فکر می‌کنند که الان می‌خواهم یک شعر بنویسم. نتیجه‌اش می‌شود چیزی که آن‌ها فکر می‌کنند شعر باید آن‌طوری باشد. یک گربه را فرض بگیرید. فکر نمی‌کند که خب من یک گربه‌ام و می‌خواهم این پرنده را بکُشم. می‌رود این‌کار را می‌کند. شعر خوب در این دوره‌ و زمانه؟ توسط دو گربه با نام‌های جرالد لاکلین و رونالد کورتج نوشته می‌شود.

شما بیشترِ گفت‌وگوهایی که ما منتشر کرده‌ایم را خوانده‌اید. نظرتان درباره‌ی نگرش ما چیست؟ کدام گفت‌وگوها چیزی برای شما داشتند؟
چه بد که این سوال را پرسیدید. من چیزی از گفت‌وگوها یاد نگرفتم جز این‌که شاعران درس‌خوان، تمرین‌کرده، بااعتمادبه‌نفس و به‌طرزِ نفرت‌انگیزی خودبزرگ‌بین هستند. یادم نمی‌آید توانسته باشم یکی از آن گفت‌وگوها را تمام کنم. کاغذ تار می‌شد و آن فوک‌های تمرین‌ داده شده در سطح ناپدید می‌شدند. این آدم‌ها در جواب‌های‌شان همان‌قدر کمبودِ لذت، دیوانگی و قمار دارند که در شعرهای‌شان.


@BCOSU✒️📘
7👍1
بخش سوم و پایانی:

با این‌که شعرهای شما صدای بسیار قدرتمندی دارند اما این صدا کمتر از محدوده‌ی نگرانی‌های روانی/جنسی شما بیرون می‌رود. آیا به مسائل ملی و جهانی هم علاقه‌ای دارید؟ آیا در مورد چیزهایی که می‌خواهید یا نمی‌خواهید بگویید، محدوده‌ای مشخص کرده‌اید؟
من چیزهایی که برایم اتفاق می‌افتند یا می‌بینم را ضبط می‌کنم و تصویرشان را به‌خاطر می‌سپارم. نه گورو هستم و نه هیچ‌جور رهبر دیگری. آدمی نیستم که دنبال جوابِ مسائل سیاسی و وجود خدا باشد. اگر کسی دیگر می‌خواهد کارِ کثیف را انجام دهد و دنیای بهتری برای ما بسازد و می‌تواند این‌کار را بکند، من قبولش می‌کنم. در اروپا که اقبال بیشتری به کارهای من نشان داده‌اند، گروه‌های مختلفی مرا عَلَم کرده‌اند، شورشی‌ها، آشوب‌طلب‌ها و از این‌جور تشکیلات، برای این‌که من از دیدِ یک آدمِ عادی کوچه‌وخیابان می‌نویسم. اما آن‌جا، در گفت‌وگوهایم باید آگاهانه بودنِ ارتباط‌ با آن‌ها را رد کنم چراکه واقعاً ارتباطی وجود ندارد. من تقریباً با تمامِ ابناء بشر  احساسِ هم‌دردی می‌کنم در عین‌حال، ‌آن‌ها مرا رد می‌کنند.

در روزگار ما، یک شاعر جوان برای شروع کارش چه‌چیز را بیشتر از همه باید یاد بگیرد؟
باید بفهمد که اگر چیزی نوشت که خواندنش برای خودش خسته‌کننده است، پس حوصله‌ی بقیه را هم سرمی‌برد. هیچ اشکالی ندارد که شعر سرگرم‌کننده و ساده باشد. نبوغ می‌تواند همین توانایی گفتنِ حرف‌های عمیق به زبانِ ساده باشد. شاعر باید از کلاس‌های نویسندگی دور بماند و بفهمد چه اتفاقاتی در اطرافش می‌افتد. بدشانسی برای یک شاعر جوان یعنی پدر پولدار، ازدواج خیلی زود، موفقیتِ خیلی زود یا هرگونه توانایی در درست انجام دادنِ هرکاری.

در چند دهه‌ی اخیر، کالیفرنیا معرفِ تعدادِ‌ زیادی از صداهای مستقلِ شعر امروز ماست. کسانی مثلِ جفرز، رکس‌رث، پتچن و حتا هنری میلر. دلیلش چیست؟ روش شما در مقایسه با شرق، در مقایسه با نیویورک چیست؟
این‌جا فضا کمی بیشتر است. ساحل طولانی، آن‌همه آب، احساسی از مکزیک، چین و کانادا، هالیوود، آفتاب‌سوختگی و ستاره‌های کوچکی که کارشان به فاحشگی می‌کشد. چه می‌دانم، جداً می‌گویم، شاید اگر آدم از سرما سگ‌لرز بزند برایش سخت‌ باشد که بتواند تبدیل به «صدای شعرا» بشود. صدای شعرا شدن ریسک زیادی‌ست چون آدم باید خودش را در معرض دید همه قرار دهد و مطمئناً در آن صورت، توجه‌ بیشتری به شما جلب می‌شود تا این‌که چیزی بنویسید درباره‌ی روح مادرتان که شبیه مزرعه‌ی آفتابگردان است.
نیویورک، نمی‌دانم. من آن‌جا از هواپیما پیاده شدم درحالی‌که هفت دلار توی جیبم بود و نه کاری داشتم و نه دوستی و هیچ‌کاری برای یک کارگر ساده پیدا نمی‌شد. سه‌ ماه آن‌جا ماندم و ساختمان‌ها مرا می‌کشتند از ترس و همین‌طور آدم‌ها. من در خیلی از شهرهای این کشور آواره‌گی کشیده‌ام اما نیویورک از هر نظر، جهنم واقعی بود. زجر روشنفکرانه‌ای که وودی آلن در نیویورک می‌کشد خیلی با چیزی که آدم‌هایی مثل من تجربه‌اش می‌کنند فرق دارد. هیچ زنی با من نمی‌آمد، در واقع، زن‌ها اصلاً با من حرف نمی‌زدند. تنها باری که زنی در آن‌جا با من خوابید سه دهه‌ی بعد اتفاق افتاد که آن‌هم زنی بود که با خودم برده بودم، یک وحشتناکش را. تنها اتفاق خوب برای من در نیویورک، نیویورک کوارتلی بود.

شما داستان‌های کوتاه و رمان هم می‌نویسید. آیا این‌ها از همان‌جایی می‌آیند که شعرهای‌تان می‌آیند؟
بله، فرق زیادی ندارند – خط‌ و اندازه‌ی خط‌. داستان‌های کوتاه کمک می‌کنند که اجاره‌ات را بپردازی و رمان‌ها راهی هستند برای گفتن این‌که چه‌ اتفاقاتِ متفاوتی برای کسی رخ می‌دهد که در راهِ خودکشی، دیوانگی، پیری، مرگ طبیعی و غیرطبیعی قدم برمی‌دارد.


@BCOSU✒️📘
6👍1🤔1
کفشی که اندازه پای کسی است
پای کس دیگری را اذیت میکند؛
هیچ دستورالعملی برای زندگی کردن که مناسب همه باشد وجود ندارد.
#کارل_یونگ

«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
🤔4🔥3👍1👎1
🔍سمفونی مردگان
🧷عباس معروفی در سال ۱۳۳۶ خورشیدی در تهران متولد شد. او فارغ‌التحصیل هنرهای زیبای تهران در رشته‌ی هنرهای دراماتیک بود و سمفونی مردگان را اواخر دهه‌ی شصت منتشر کرد. معروفی در پی توقیف «گردون» ناگزیر به ترک وطن شد. به آلمان رفت و مدتی از بورس خانه هاینریش بل بهره گرفت. او در برلین کتابفروشی خانه‌ی هنر و ادبیات هدایت را بنیاد نهاد و کلاس‌های داستان‌نویسی خود را در همان محل تشکیل داد.
او عاشق موسیقی بود و به دلیل همین احساس نزدیکی به موسیقی، سمفونی مردگان را اینگونه نامگذاری کرد. از نظر او:
تمام دنیا ریتم دارد. ما در سکوت هم صدایی می‌شنویم. سراسر زندگی موسیقی است.»


🧷این کتاب داستان زندگی و مرگ چند نسل از خانواده‌ای سنتی در شهر اردبیل را روایت می‌کند که در دوران جنگ جهانی دوم و قحطی حاصل از آن با مشکلات فراوانی روبرو می‌شوند. شخصیت‌های اصلی کتاب آیدین، شاعر جوان و روشنفکر، پدرش، تاجر سنت‌گرا و مذهبی، خواهرش آیدا، دختر سرسخت و عاشق، برادرش اورهان، پسر مطیع و پایبند به خانواده و برادر دیگرش یوسف، پسر ناتوان و علیلی هستند.
6🔥2
جریان سیال ذهن؟
🧷همه چیز در داستان سمفونی مردگان دودآلود و تیره است. قهرمان‌ها همه به صورتی تصویر می‌شوند که کمتر نقطه مثبتی در آنان به چشم می‌خورد.
این کتاب دارای چهار فصل یا به قول عباس معروفی دارای چهار موومان است. در حقیقت هر بخشی از یک سمفونی در اصطلاح موسیقی موومان نامیده می‌شود و ظاهرا نویسنده داستان را به یک سمفونی تشبیه کرده است.
داستان با روایت چند ساعت پایانی زندگی اورهان در بعدازظهر برفی زمستانی بسیار سرد شروع می‌شود. او در حین روایت به گذشته سیر می‌کند و خواننده نیز همراه او می‌شود. این سیر حرکتی از زمان حال به گذشته و از گذشته به حال است و این الگوی چرخشی تا پایان رمان تکرار می‌شود.

زاویه‌ی دید در رمان مختلط و تلفیقی است: دانای کل، تک‌گویی درونی مستقیم، تک‌گویی درونی غیرمستقیم.

حضور برجسته‌ی سیال ذهن و تک‌گویی ذهنی چنان مرز بین گذشته و حال را درهم آمیخته که داستان به ترتیب رخداد وقایع روایت نمی‌شود.


🧷موومان پایانی در واقع بازگشتی است به موومان یکم. معروفی در این رمان دو زمان را روایت می‌کند: ۲۴ ساعت پایانی زندگی اورهان که زمان خطی دارد و ۴۳ سال تاریخچه‌ی زندگی خانواده‌‌ی اورخانی و اوضاع سیاسی و اجتماعی اردبیل.
#نقد_کتاب 📚
@BCOSU✒️📘
6👍1
به حرمت نان و نمکی که باهم خوردیم
نان را تو ببر...
که راهت بلند است و طاقتت کوتاه !
نمک را بگذار برای من !
می خواهم این زخم تا همیشه تازه بماند!
#شمس_لنگرودی

«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
💔7👍4🔥3
فقط زمانی شکست‌ خورده محسوب میشی ،
که دست از تلاش برداری !


📚 و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر میشود
👤 #فردریک_بکمن

@BCOSU✒️📘
4👍3
اثر مرکب

دارن هاردی (2011-2010)

مردی که کوه را از میان برداشت، کسی بود که شروع به برداشتن سنگریزه‌ها کرد. شاید این ضرب‌المثل بتواند تا حدی شما را با مفهوم کتاب «اثر مرکب» آشنا کند.
«دارن هاردی» در کتاب اثر مرکب چ چیزی را مطرح می کند ؟

توضیح می‌دهد، کارهای بسیار ناچیزی که روزانه انجام می‌دهیم و در انجام دادن آن‌ها استمرار می‌ورزیم در نهایت به یک نتیجۀ بزرگ می‌انجامند. این کارها می‌توانند عادت‌های مثبت ما باشند و نتیجۀ خوبی در انتظار ما باشد یا بالعکس می‌توانند عادت‌های بد ما باشند و عاقبت بدی در پی داشته باشند
.
چیزی که باید بدانیم این است که ما نمی‌توانیم یک شبه، به چیزی که می‌خواهیم برسیم، بلکه باید اهدافمان را به صورت آهسته و پیوسته دنبال کنیم. به همین دلیل باید نگاهی به رفتارها و عادت‌های روزانۀ خود بیندازیم، و ببینیم این عادت‌ها چند سال دیگر ما را به کجا می‌رسانند!
در این کتاب نویسنده همچنین به ما کمک می‌کند برای خود هدف‌گذاری و برنامه‌ریزی کنیم.

مهم‌ترین موضوع کتاب اثر مرکب چیست؟



این است که درک کنیم مجموعه‌ای از انتخاب‌های کوچک هوشمندانه، می‌توانند پاداشی بزرگ به همراه داشته باشند. خیلی وقت‌ها قدم‌های کوچکی که انسان‌ها در لحظه برمی‌دارند، در کوتاه‌مدت اثر محسوس و ملموسی ندارد. اما به تدریج با گذشت زمان، اثر آن‌ اقدام‌ها و تصمیم‌های کوچک بهتر و بیشتر دیده می‌شوند و از جایی به بعد، خروجی آن‌ها شتاب می‌گیرد و به سرعت رشد می‌کند

دارن هاردی تعریف اثر مرکب را  چگونه جمع بندی می کند
؟
«انتخاب‌های کوچک و هوشمندانه اگر با پیوستگی و پایداری همراه باشند در طول زمان می‌توانند تفاوت‌های بنیادین ایجاد کنند.»


#خلاصه_کتاب📚
@BCOSU✒️📘
👍5🔥2
مردم باید گشنه و محتاج و بی سواد و خرافی بمانند تا مطیعِ ما باشند..!
هیچ می دانید ما بیشتر به گدا احتیاج داریم تا گدا به ما؟!
چون ما باید تصدیق بدهیم، اعانه جمع کنیم، غصه خوری بکنیم تا نمایش داده باشیم، و بعلاوه وجدانِ خودمان را راحت بکنیم .

📚 حاجی آقا
👤 #صادق_هدایت

@BCOSU✒️📘
🔥71
مجتبی شکوری | مواظب دقیقه‌هات باش
「 تهران پادکست 」
🎙  دکتر مجتبی شکوری
🎼  مواظب دقیقه‌هات باش،ساعت هات میتونن مواظب خودشون باشن.

# پادکست_انگیزشی
@BCOSU✒️📘
3👍1
درگذشت #محمدعلی_بهمنی شاعر و غزل‌سرای ایرانی

دراین زمانهٔ بی‌های و هوی لال‌پرست خوشا به حال کلاغان قیل و قال‌پرست
چگونه شرح دهم لحظه‌لحظهٔ خود را برای این‌همه ناباور خیال‌پرست
به شب‌نشینی خرچنگ‌های مردابی چگونه رقص کند ماهی زلال‌پرست
رسیده‌ها چه غریب و نچیده می‌افتند به پای هرزه‌علف‌های باغ کال‌پرست
رسیده‌ام به کمالی که جز اناالحق نیست کمال دار برای من کمال‌پرست
هنوز زنده‌ام و زنده بودنم خاری‌ست به تنگ‌چشمی نامردم زوال‌پرست

@BCOSU✒️📘
💔8🕊2