کانون کتاب دانشگاه سمنان – Telegram
کانون کتاب دانشگاه سمنان
627 subscribers
277 photos
15 videos
213 links
روابط عمومی :
@admiinboook
Download Telegram
با تو شب‌ها چه نیازی‌ست که ماهی باشد ،

فقط ای کاش، تو باشی و نگاهی باشد …


@BCOSU✒️📘
🕊5💔4🔥1
اَعرابی را دیدم در حلقهٔ جوهریانِ بصره که حکایت همی‌کرد که: وقتی در بیابانی راه گم کرده بودم و از زاد معنیٰ چیزی با من نمانده بود و دل بر هلاک نهاده، که همی ناگاه کیسه‌ای یافتم پُر مروارید. هرگز آن ذوق و شادی فراموش نکنم که پنداشتم گندمِ بریان است، باز آن تلخی و نومیدی که معلوم کردم که مروارید است!

در بیابانِ خشک و ریگِ روان
تشنه را در دهان چه دُر چه صدف

مردِ بی‌توشه کاوفتاد از پای
بر کمربندِ او چه زر چه خَزَف

👤سعدی

«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
4🔥3👍1
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است

👤حافظ

«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
4🔥3👍1
ای دوست دل از جفای دشمن درکش
با روی نکو شراب روشن درکش

با اهل هنر گوی گریبان بگشای
وز نااهلان تمام دامن درکش

👤حافظ

«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
5🔥4👍1
سعی کنید چیزی را به دل نگیرید ، آنچه که آدم ها درباره ی شما میگویند بازتابی از خودشان است ، نه شما .
#ناپلئون_هیل

@BCOSU✒️📘
🤔3🕊32👍2🔥1
مجتبی شکوری | تهدید هویت
「 تهران پادکست 」
پادکست دکتر مجتبی شکوری
تهدید هویت : (شخصیت شما اگر مبتنی بر نظراتتون راجع به چیز های مختلف باشه هر مخالفتی تهدیدی برای هویتتون هست پس شخصیتتون رو مبتنی بر ارزش هاتون بسازید)

# پادکست_روانشناسی

@BCOSU✒️📘
🔥65👍1
سوال: اگر فردا صبح از خواب بیدار شوید و ببینید که بیست کیلو چاق شده‌اید نگران نمی‌شوید؟
البته که می‌شوید! سراسیمه به بیمارستان تلفن می‌زنید: الوو، اورژانس؟ کمک، کمک، من چاق شده‌ام‌!

اما اگر همین اتفاق به تدریج رخ بدهد، یک کیلو این ماه، یک کیلو ماه آینده و…
آیا باز هم همین عکس العمل را نشان می‌دهید؟ نـه! با بی‌خیالی از کنارش می‌گذرید.

برای کسانی که ورشکسته می‌شوند، اضافه وزن می‌آورند یا طلاق می‌گیرند یا آخر ترم مشروط می‌شوند این حوادث دفعتاً اتفاق نمی‌افتد. یک ذره امروز، یک ذره فردا و سر انجام یک روز هم انفجار و سپس می‌پرسیم: چرا این اتفاق افتاد؟

زندگی ماهیّت انبار شوندگی دارد. هر اتفاقی به اتفاق دیگر افزوده می‌شود، مثل قطره‌های آب که صخره‌های سنگی را می‌فرساید.
اصل قورباغه‌ای به ما هشدار می‌دهد که مراقب شرایطی که به آن عادت می‌کنید باشید!

ما باید هر روز این پرسش را برای خود مطرح کنیم: به کجا دارم می‌روم؟ آیا من سالم‌تر، مناسب‌تر، شادتر و ثروتمندتر از سال گذشته‌ام هستم؟ و اگر پاسخ منفی است بی درنگ باید در کارهای خود تجدید نظر کنیم.

آخرین راز شاد زیستن | آندرو ماتیوس

برگرفته از: کانال

«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
8👍4🔥2
کدام گزینه به معنای «متنفر، بیزار» است؟
Anonymous Quiz
10%
منضجر
90%
منزجر
👍103🔥2
🔍 سووشون
سیمین دانشور رمان سووشون را بر اساس تجربه زیسته خود نوشته است. او که اهل استان فارس است ،در زمانی که انگلیسی‌ها به فارس حمله کردند از نزدیک شاهد این اتفاقات بوده و توانسته به خوبی این صحنه ها را در رمان خود نشان دهد.
نام سووشون برگرفته از یک مراسم ایرانی در سوگ سیاوش، از قهرمانان ایران باستان است که مظلومانه کشته می‌شود و در خفا برایش عزاداری می‌کنند و دلیل انتخاب زیرکانه عنوان سووشون، به‌دلیل شباهت یکی از شخصیت‌های داستان و مرگ او به داستان مرگ سیاوش است.
این رمان در دسته رمان‌های رئال قرار می‌گیرد و البته با پیوند به تاریخ و اساطیر، وجه نمادین به خود می‌گیرد.
بسیاری از شخصیت‌های اصلی و فرعی سووشون از شخصیت‌های واقعی الهام گرفته شده و با در هم آمیزی تخیل به شخصیتی متفاوت تبدیل شده‌اند.
دانشور با توجه به تجربهٔ زنانهٔ خود، در آفرینش شخصیت‌های زن موفق بوده‌است.

این رمان چشم‌اندازی از آیندهٔ زنان و نقشی که آن‌ها در تحولات اجتماعی ایفا می‌کنند، ترسیم می‌کند.

ادامش تو پست بعد...👀

#نقد_کتاب📚

@BCOSU✒️📘
7👍4
🧷شخصیت شناسی:
👩زری: داستان از زاویهٔ دید زری روایت می‌شود و مخاطب با احساس، ترس‌ها و آرزوهای او کاملاً آشنا می‌شود. زری یا خانم زهرا، شخصیت اصلی داستان، زن جوان تحصیلکرده‌ای است که دغدغهٔ حفظ آرامش خانواده است.

👨یوسف: شوهر زری، در طول داستان شخصیتی مانا و پایدار دارد و حتی در آغاز داستان نیز می‌شود سرنوشت او را بررسی کرد؛ او مالکی تحصیل‌کرده و مخالف استعمار است که حاضر نیست محصولش را به قشون بیگانه بفروشد. او مردی خانواده‌دوست است و سعی می‌کند اسباب آسایش همسر و فرزندانش را فراهم کند.


🧷روند داستان:
داستان با مراسم عقدکنان دختر حاکم شیراز شروع می‌شود که زری و یوسف در آن شرکت می‌کنند. در این مراسم علاوه بر اعیان و اشراف شهر، سران قشون انگلیس که شهر را اشغال کرده‌اند نیز حضور دارند. یکی از مقامات انگلیسی به نام سرجنت زینگر سعی می‌کند یوسف را راضی کند تا محصول زمین‌هایش را به قوای انگلیس بفروشد. اما یوسف تصمیم دارد مازاد محصول خود را به مردم قحطی‌زدهٔ شیراز بدهد. خان کاکا، برادر یوسف که در تلاش برای به دست آوردن مقام و منصب است، سعی می‌کند او را متقاعد کند که با حاکم شیراز و سران قشون انگلیس کنار بیاید. ایستادگی و سرسختی یوسف، زری را سخت نگرانِ از دست رفتن امنیت و آرامش خانه و خانواده‌اش می‌کند.

🖌سووشون ساختاری دو لایه دارد؛ یکی لایهٔ روایی یا داستانی و دیگری لایهٔ رمزی یا تمثیلی. لایهٔ روایی آن، داستانی جذاب در محیط اجتماعی ایران است که در آن از مظاهر فرهنگ و تمدن ایرانی و بیانی شاعرانه استفاده شده‌است. در لایهٔ زیرین، به برخی از شخصیت‌ها و اشیا کارکرد رمزی داده شده‌است. البته سرنخ‌هایی نیز برای کشف این تمثیل‌ها وجود دارد و مخاطب می‌تواند ارتباط آن را قهرمان‌های مذهبی یا ملی مانند حسین بن علی، سیاوش و یحیی پیدا کنند. دانشور در تمام داستان بر نقش فرهنگ و اختلاف فرهنگی انگلیسی‌ها و ایرانی‌ها اشاره می‌کند و به‌صورت غیرمستقیم می‌گوید که هر کس سرانجام به اصل و ریشهٔ خود بازمی‌گردد. سووشون پایداری در برابر اشغالگر و شهادت در این راه را در درجه‌ای والاتر از مذهب، عشق، علایق شخصی و خانواده می‌ستاید. اگرچه این راه با کشته‌شدن شخصیت محوری داستان ناکام می‌ماند، اما نویسنده در پی انتقال این مفهوم است که نسل یا نسل‌های آینده موفق به ادامهٔ راه ظلم‌ستیزان و روشنفکران خواهند شد. اشارهٔ نویسنده، به تفکرات و احساسات ضداستعماری و غرب‌ستیزانه‌ای است که می‌توان اثر و دامنهٔ آن را در دهه‌های بعد در شکل‌گیری انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ مشاهده نمود.

#نقد_کتاب📚
@BCOSU✒️📘
10👍3
🔥🌹 ۲۵۰هزار تومن بن کتاب

با خرید یک میلیون تومن کتاب
هدیه وزارت ارشاد به همه شهروندان
هزینه پست کتاب هم رایگانه💫


پیوند فروشگاه بازار کتاب:
https://bazarketab.ir


«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
🔥62👍1
داشتن یا بودن
اریک فروم  (1976)

چه فرقی است بین این دو؟ و چه مرزی است بین این دو؟!
به زمان قدیم فکر می‌کنم؟ چطور همه چیز را در صندوقچه‌ای نگه می‌داشتند انگار نگهداری و مراقبت از چیزها لازمه خوب زندگی کردن بود اگر در گذشته شخصی چیزی داشت آن را خوب نگه می‌داشت چون می‌گفتند کهنه و قدیمی، ‌زیباست.
ولی چرا امروز به راحتی از دست می‌دهیم؟
آیا این یک مدل از داشتن است؟ سعی می‌کنیم همه چیز را مدرن و جدید داشته باشیم کاش موضوع به همین مدرن بودن فیصله پیدا می‌کرد ولی اوضاع زمانی بدتر می‌شود که فقط صرف خریداری کردن و به روز بودن نیست، بحث مالکیت است.
دندان‌پزشک من، وکیل من، آرایشگر من، کارگر من، که این‌ها نشان از تملک دارد. اریک فروم در کتاب ارزنده «داشتن یا بودن» ماهیت داشتن را این‌طور بیان می‌کند:
«داشتن، هر شخصی و هر چیزی را مُرده و بی‌روح و تابع قدرت دیگران می‌کند» با خواندن این جمله ترکیب «شئ سروری» در جامعه شناسی برایم تداعی می‌شود. انسانی که دچار شئ سروری شده است، اسباب و وسایلش است که برایش تصمیم می‌گیرند. انسان مصرف‌گرا و انحصار طلب.
مصرف نیز نوعی از داشتن است و افزایش مصرف زمانی بالا می‌رود که مصرف قبلی دیگر خاصیت رضایت بخش خود را از دست می‌دهد.
پس برای این است که فروید گفته: فردی که منحصراً به داشتن و مالکیت فکر می‌کند شخصی عصبی و روانی است. متأسفانه دنیای امروز به طرز عجیبی دچار داشتن شده است و لذت در داشتن وسایل است و برای همین است که احساس لذت و رضایت پایدار نیست و انسان‌ها زود خسته می‌شوند و به دنبال تغییر وسایل و اسباب خود هستند. اما بودن، بودن به درون و ذات شخص می‌پردازد. بودن یعنی وسعت بخشیدن به توانایی‌ها، بودن یعنی من را بدون ماشینم، موبایلم، ساعتم، قضاوت کنید. بودن یعنی مهر، عشق‌ورزی، ایثار، گذشت، دوستی و حال خوب و گویی سخت است انتخاب میان این دو واژه!
ما  آدم ها به جای آنکه زندگی کنیم و باشیم فقط در حال جمع کردن و "داشتن " هستیم.
ما به پدیده ها به چشم مایملک نگاه می کنیم و به آنها چنگ می زنیم تا پیش خودمان نگه داریمشان.
ما به جای آنکه دنبال دانستن باشیم، دنبال جمع کردن اطلاعات هستیم،
به جای آنکه از پول لذت ببریم، دنبال ذخیره کردن برای آینده هستیم، به جای آنکه به بچه هایمان فرصت حضور و زندگی کردن بدهیم،
سعی می کنیم مثل یک دارایی آنها را داشته باشیم، تا آنطور که ما می خواهیم زندگی کنند و به آنچه ما باور داریم، ایمان بیاورند ....
به جای آنکه از لحظه ای در آن هستیم لذت ببریم، سعی می کنیم با عکس گرفتن، آن لحظه و خاطره را تصاحب کنیم و....
شاید یک نتیجه این تمایل ما به داشتن و نگه داشتن، این باشد که مرتب دنبال ثبات می گردیم؛
می خواهیم همه چیز را در بهترین حالت آن حفظ کنیم، دوست داریم همیشه جوان بمانیم و سالم،
دوست داریم وسایلی که به ما مربوط است،نو و سالم باقی بمانند...
در همه اینها ما دنبال " ثبات " و "قرار" هستیم، و از این بابت متحمل اضطراب و رنج می شویم، نگرانی اینکه ثبات در مسائلی که به ما مربوط است، از بین برود..
در حالی که در دنیا هیچ چیز ثبات و قرار ندارد، هیچ چیزی "همانطوری که هست باقی نمی ماند".
و این قانونی است که ما مدام آن را از یاد می بریم.
اگر جرات داشته باشیم این قانون را بپذیریم که دنیا بی ثبات است و هیچ چیز پایدار نیست، به آرامش بزرگی می رسيم.

# خلاصه_کتاب📚
@BCOSU✒️📘
👍53
تذکر :
به اطلاع آن دسته از دانشجویان متقاضی خوابگاه برای نیمسال اول ۴۰۴_۴۰۳ که در گروه بندی و انتخاب اتاق در سامانه گلستان درخواست خود را ثبت کرده اند می رساند  :


جهت قطعی شدن تخصیص اتاق در خوابگاه لازم است نسبت به ثبت درخواست اقامت خوابگاه خود در سامانه رفاه به آدرس
refah.swf.ir از تاریخ 1403/06/01 لغايت 1403/06/14 اقدام نمایند.

@BCOSU✒️📘
7👍1
انسانک | انسان یک امکان است
「 تهران پادکست 」
🎙 حسام ایپکچی
🔸 پادکست انسانک
🎼 انسان یک امکان است

وقتی انسانی به دنیا می‌آید نمی‌توانیم بگوییم او چه خواهد شد
ولی می‌توانیم بگوییم او امکان دارد خیلی چیزها بشود...

@BCOSU✒️📘
4🔥4👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چهارم شهریورماه، سالگرد درگذشت مهدی اخوان ثالث (۱۳۰۷-۱۳۶۹)

شادی نماند و شور نماند و هوس نماند
سهل است این سخن، که مجال نفس نماند
فریاد از آن کنند که فریادرس رسد
فریاد را چه سود، چو فریادرس نماند؟
@BCOSU
7👍1💔1
📌فرا رسیدن اربعین حسینی را به همه‌ی دوست داران آن حضرت تسلیت عرض می نماییم .

«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
6🕊1💔1
در آغوشم بگیر و نجاتم بده ، قاتلی به دنبال من است که گاه به گاه در آینه ها میبینمش .
#داستایفسکی📝

«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
🔥71👍1💔1
کدام گزینه نمونه معیار مفهوم گفته شده در زبان فارسی است؟
Anonymous Quiz
46%
شایان ذکر است.
4%
لازم به تذکر است.
35%
لازم به ذکر است.
16%
شایان به تذکر است.
👍65👎1🔥1
مصاحبه با نویسندگان

نویسنده این هفته: “چارلز بوکوفسکی، شاعر و داستان نویس آمریکایی متولد آلمان”

این مصاحبه سالها قبل توسط نشریه‌ای در نیویورک انجام شده و توسط امین اسدی‌مقدم هم ترجمه شده و به گفته خود او:
خوبی‌اش این است که در این گفت‌وگو حتا اگر هیچ‌چیز هم از بوکفسکی ندانید، به‌طور کلی با شخصیتی که به ملت نشان می‌داد آشنا می‌شوید. این تقریباً همان بوکفسکی کلیشه‌ای است که همه می‌شناسیم.

«کانون کتاب دانشگاه سمنان»
@BCOSU✒️📘
7👍1
بخش اول:

چه‌طور می‌نویسید؟ با دست، با ماشین‌تایپ؟ زیاد بازنویسی می‌کنید؟ با دست‌نوشته‌ها چه می‌کنید؟ گاهی احساس می‌شود شعرهای‌تان را بی‌پیش‌زمینه و ناگهانی نوشته‌اید، درست است؟ چه‌قدر رنج و عرق‌ریزانِ روح در نوشتنِ شعرهای شما دخیل است؟

با ماشین‌تایپ می‌نویسم. اسمش را گذاشته‌ام «مسلسل». محکم روی دکمه‌هایش ضربه می‌زنم، معمولاً شب‌ها می‌نویسم. در حالی‌که می‌نوشم و به موسیقی کلاسیکِ رادیو گوش می‌دهم و سیگارهای ارزان‌قیمت می‌کشم. بازنویسی می‌کنم اما نه زیاد. روزِ بعد شعرها را دوباره تایپ می‌کنم و خودبه‌خود یکی‌دو تغییر می‌دهم. خطی را کنار می‌گذارم یا دو خط را یکی می‌کنم یا یک خط را دوتا می‌کنم. از این‌جور تغییرها تا شعر را جان‌دارتر کنم. بله، شعرها را بی‌پیش‌زمینه و ناگهانی می‌نویسم. وقتی شروع به کار می‌کنم، به ندرت پیش می‌آید که بدانم چه می‌خواهم بنویسم. رنج و عرق‌ریزانِ زیادی در کار نیست. نوشتن آسان است، این زندگی‌ست که گاهی سخت می‌شود.

وقتی بیرون می‌روید، دفترچه‌ای همراه می‌برید؟ آیا ایده‌هایی که در طولِ روز به ذهن‌تان می‌رسد را به سرعت یادداشت می‌کنید یا آن‌ها را در ذهن‌تان نگه می‌دارید؟
با خودم دفترچه نمی‌برم و خیلی کم شده که ایده‌ای را در ذهن نگه دارم. سعی نمی‌کنم خودم را نویسنده بدانم و این‌کار را خوب انجام می‌دهم. از نویسنده‌ها خوشم نمی‌آید اما خب از فروشنده‌های بیمه هم خوشم نمی‌آید.

دوره‌های بی‌ثمر هم دارید که اصلاً  نتوانید بنویسید؟ اگر هست، چه مدت؟ در این دوره‌ها چه‌کار می‌کنید؟ راهی می‌شناسید که شما را به نوشتن برگرداند؟
معنی دوره‌ی ننوشتن برای من می‌شود مثلاً دو یا سه شب ننوشتن. شاید از این دوره‌ها داشته باشم اما خودم متوجه‌اش نشدم و به نوشتن ادامه داده‌ام و فقط نتیجه‌اش چندان خوب نشده است. اما گاهی متوجه می‌شوم که کارم خوب پیش نمی‌رود. در این مواقع می‌روم به مسابقات اسب‌دوانی و پول بیشتری برای شرط‌بندی می‌گذارم و سر زنم جیغ می‌زنم و اذیتش می‌کنم. خیلی بهتر است که آدم بی هیچ تلاشی در مسابقات اسب‌دوانی ببازد. معمولاً وقتی بین 150 تا 200 دلار می‌بازم شعری نزدیک به شاهکار می‌نویسم.


@BCOSU✒️📘
7👍1
بخش دوم:

به خلوت نیاز دارید؟ آیا در انزوا بهتر می‌نویسید؟ شعرهای شما معمولاً از وادی عشق/جنسیت به وادی تنهایی در حرکتند. آیا این مسئله ربطی به طریقه‌ای که خود را آماده‌ی نوشتن می‌کنید دارد؟

خلوت را دوست دارم اما نه به این معنی که بخواهم به‌خاطر نوشتن کسی را از خودم برانم. فهمیده‌ام که اگر نتوانم در هر شرایطی بنویسم پس به اندازه‌ی کافی خوب نیستم. بعضی از شعرهایم نشان می‌دهند وقتی نوشته شده‌اند که من تنها زندگی می‌کرده‌ام و تازه از زنی جدا شده بوده‌ام و من از زن‌های زیادی جدا شده‌ام. وقتی که نمی‌نویسم بیشتر به خلوت احتیاج دارم تا وقتِ نوشتن. گاهی درحالی‌که بچه‌ها توی اتاق می‌دویدند و با تفنگِ آب‌پاش خیسم می‌کرده‌اند، مشغول نوشتن بوده‌ام. بیشتر مواقع این موضوع به‌جای جلوگیری از نوشتن به آن کمک می‌کند: کمی طنز وارد کار می‌شود. اما یک‌چیز هست که آزارم می‌دهد. فکرش را بکنید: صدای تلویزیون کسی بیاید که دارد از این برنامه‌های کمدی نگاه می‌کند که صدای خنده روی‌شان گذاشته‌اند.

از کِی شروع به نوشتن کردید؟ چند ساله بودید؟ کدام نویسنده‌ها را ستایش می‌کنید؟
اولین چیزی که نوشتم و یادم می‌آید درباره‌ی یک خلبان آلمانی با دستِ آهنی بود که در آسمان، صدها آمریکایی را در جنگِ جهانی دوم می‌کشت. با خودکار نوشته بودمش و همه‌ی ورق‌های یک دفترچه‌ی خاطراتِ بزرگ را پُر کرده بود. آن‌موقع 13 ساله بودم و تختم پوشیده از بدترین داروهای ضدجوشی بود که تا حالا دیده شده. در آن زمان نویسنده‌ای که ستایشش کنم نبود. بعدش این‌ها را ستایش می‌کردم: جان فانته، کنوت هامسون، [لویی فردینان] سلینِ سفر [به انتهای شب]، داستایوسکی البته، رابینسون جفرس فقط شعرهای بلندش، کنراد آیکن، کاتولوس... نه خیلی. کار بیشتر بچه‌های موسیقی کلاسیک را می‌بلعیدم. خوب بود که شب‌ها از کارخانه برمی‌گشتم خانه، لباسم را درمی‌آوردم و در تاریکی روی تخت دراز می‌کشیدم، با آبجو مست می‌کردم و به صدای موسیقی آن‌ها گوش می‌دادم.

به‌نظر شما این‌روزها شعر بیش از حد نوشته می‌شود؟ تعریف‌تان از شعر بد چیست؟ امروزه شعر خوب را چگونه تعریف می‌کنید؟
این‌روزها شعرِ بد بیش از حد نوشته می‌شود. آن‌ها حتا نمی‌دانند چه‌طور یک خطِ خیلی ساده بنویسند. برای‌شان سخت است. شعر بد همیشه توسط کسانی نوشته می‌شود که می‌نشینند و فکر می‌کنند که الان می‌خواهم یک شعر بنویسم. نتیجه‌اش می‌شود چیزی که آن‌ها فکر می‌کنند شعر باید آن‌طوری باشد. یک گربه را فرض بگیرید. فکر نمی‌کند که خب من یک گربه‌ام و می‌خواهم این پرنده را بکُشم. می‌رود این‌کار را می‌کند. شعر خوب در این دوره‌ و زمانه؟ توسط دو گربه با نام‌های جرالد لاکلین و رونالد کورتج نوشته می‌شود.

شما بیشترِ گفت‌وگوهایی که ما منتشر کرده‌ایم را خوانده‌اید. نظرتان درباره‌ی نگرش ما چیست؟ کدام گفت‌وگوها چیزی برای شما داشتند؟
چه بد که این سوال را پرسیدید. من چیزی از گفت‌وگوها یاد نگرفتم جز این‌که شاعران درس‌خوان، تمرین‌کرده، بااعتمادبه‌نفس و به‌طرزِ نفرت‌انگیزی خودبزرگ‌بین هستند. یادم نمی‌آید توانسته باشم یکی از آن گفت‌وگوها را تمام کنم. کاغذ تار می‌شد و آن فوک‌های تمرین‌ داده شده در سطح ناپدید می‌شدند. این آدم‌ها در جواب‌های‌شان همان‌قدر کمبودِ لذت، دیوانگی و قمار دارند که در شعرهای‌شان.


@BCOSU✒️📘
7👍1