دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی – Telegram
دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
544 subscribers
210 photos
115 videos
28 files
223 links
کتابها (ترجمه):
هایدگر واپسین؛جولیان یانگ،حکمت
درآمدی بر فهم هرمنوتیک؛لارنس اشمیت،ققنوس
آزادی حیوانات؛پیترسینگر،ققنوس
فلسفه قاره ای و معنای زندگی؛جولیان یانگ،حکمت
حق حیوان، خطای انسان؛تام ریگان،نشرکرگدن
درآمدی به فهم فایده‌گرایی،نشرطه
@BeKhod87
Download Telegram
این فیلم درباره جزیره ای درشمال اقیانوس آرام،2000 کیلومتردورازخط ساحلی🌹
هیچکس جزپرندگان درآن زندگی نمیکند. بااین وجود، شما آنچه رابه چشم خودمی بینید باورنیمکنید
🙏خواهشانشربدید🙏
فلسفه سارتر، فلسفه پوچی است، فلسفه نبود ارزشهای مطلق و عینی. به تعبیری، پوچیِ برآمده از نبودِ خدایی که مرجعِ ارزشهاست. براین اساس، تمامی انتخابها از نظر سارتر، در وضعی یکسان و علی السویه قرار دارند: همه حاصل انتخابهای فردیِ ما هستند، بدون آنکه الزامی بیرونی برای انتخاب فلان یا بهمان گزینه وجود داشته باشد. به تعبیر سارتری کلمه، من همانقدر که میتوانم مادر ترزا بودن را برگزینم و بر این اساس، خیرخواه بودن و اسباب خیر جمعی را، همانقدر هم میتوانم هیتلر بودن را برگزیده و فجایعی از آن دست را باعث شوم. مادر ترزا بودن و در مقابل آن هیتلر بودن، حاصل انتخاب من و شماست. اما باید کدام را برگزید؟ از نظر سارتر، این کاملا به من و شما بستگی دارد. هیچ الزام و ارزشِ بیرونی درکار نیست که مثلن ما را به مادر ترزا شدن وادارد. همه ارزشها از نظر سارتر اموری انتخابی اند، و همین انتخابی بودنشان مسئله ساز است. واقعیت هیچ کلیدی را به ما نمیدهد که چگونه باشیم. خواه این خواه آن، نهایتن هردو براساس اراده آزاد ما برگزیده شده اند. هیچ ارزشِ مطلق و عینی یی را نمیتوان به پدیده ها نسبت داد و همه حاصل نوع نگاهِ و تفسیر ماست. شاید بارها این جمله را برای قوت قلب دادن به خود یا دیگری، باخود تکرار کرده ایم که «همه چیز به نوعِ نگاه من و تو بستگی دارد، تنها کافیست نگاهِ خود را تغییر دهیم تا زندگی نیز طورِ دیگری شود»، اما همین جمله که برای من و شما، چه بسا مایه دلگرمی باشد، از نظر سارتر مایه دلسردی و پوچی است.

شاید بتوان منظور سارتر را مطابق کتابهای دفاعیه نویسانِ دینی، به این صورت بیان کرد که: اگر جهان پس از مرگی نباشد، فرق کسی همچون مادر ترزا و هیتلر چه خواهد شد؟ مگرنه اینکه او خیرخواهی مصلح بود که از آسایش خود زدود تا نوع دوستی و دیگرخواهی را گسترش دهد، و در مقابل، کسی همچون هیتلر بر خوددوستیِ خود افزود و آنچنان فجایعی را به بار آورد؟ این دفاعیه نویسان نیز براین اساس نهایتن نتیجه میگیرند که برای اینکه چنین ناعدالتی یی درکار نباشد، باید جهانِ پس از مرگی وجود داشته باشد، و همچنین نیز خدایی، که ترزا را ثواب و هیتلر را عقاب کند. مسئله سارتر دقیقن در همینجاست. از نظر او، خدایی در کار نیست، پس مرجعی همگانی و جهانشمول برای ارزشها هم در کار نیست که به ارزشها قوت و اقتدار بخشد، و از اینرو، تفاوتی بین مادرترزا و هیتلر هم درکار نتواند بود. چیزی تحت عنوان عقل هم نمیتواند مرجع ارزشها باشد، زیرا عقلِ عاری از ارزشگذاری و چشم انداز، و به تعبیری عاری از طرفداری وجود ندارد. همچنانکه به تعداد افراد میتواند انتخاب درکار باشد، به همین ترتیب هم، به تعداد افراد میتواند توجیه و تفسیر از ارزشها وجود داشته باشد. چکیده بخشی از فلسفه پوچِ سارتر در کتاب هستی و نیستی به این شرح خواهد شد:

(1) خدا مرده است (در بیان استعاری کلمه). (2) از آنجاییکه خدایی نیست که مرجع خوبیها باشد، خودِ ما باید مرجع خوبی باشیم. اما (3) ما بر خود مرجعیّت یا اقتداری نداریم. از اینرو (4) ما واجدِ شرحی مقتدرانه درباره ی خوبی نیستیم، و زندگی بی معنا (و همچنین بی-ارزش) است.

زندگی بر این اساس، فاقد ارزش (در معنای مطلق کلمه) و فاقد جدیت است. جنگیدن برای داعش همانقدر موجه است که جنگیدن علیه آن. چه برای داعش بجنگیم و چه علیه آن، نهایتن هیچ تفاوتِ معناداری میان این دو گزینه وجود ندارد. کاملن به شخصِ من و شما بستگی دارد. هیچ معیار مطلق و عینی یی درکار نیست که به ما نشان دهد که آیا جنگیدن برای داعش خوب است یا جنگیدن علیه آن.

در زیر ویدئویی را میبینیم، که ژان پل سارتر و سیمون دوبوار، یار غار همیشگی او، مشتاقانه درحال پخش اعلامیه و روزنامه توقیف شده در جریان شورش های شصت و هشت در پاریس هستند که توسط پلیس دستگیر میشوند. اینکه چه چیزی سارتر را تا این اندازه واداشته به اینکه به نفعِ آرمانی بجنگد، به نحوی که توسط نیروهای پلیس هم دستگیر شود، و به تعبیری عامل این جدیّتِ او چیست، به عنوان پرسش باقی می ماند؟!
👇👇👇
@BeKhodnotes
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لحظه بازداشت سیمون دوبوار و ژان پل سارتر هنگام پخش اعلامیه و روزنامه توقیف شده در جریان شورش های شصت و هشت در پاربس.

سیمون دوبوار راوی "جنس دوم"
bit.ly/1w5PpjK

@Tavaana_TavaanaTech
"همه نیاز من"

آهنگی از گروه آلترنیتو راکِ بریتانیایی، ریدیوهد Radiohead

مشخصات آهنگ:

Released 5 January 2009
Genre Art rock
Length 3:48
Label TBD, ATO
Writer(s) Colin Greenwood, Jonny Greenwood, Ed O'Brien, Phil Selway, Thom Yorke
Producer(s) Nigel Godrich

و ترجمه ای تقریبی از شعر آن

All I Need

I'm the next act
Waiting in the wings
I'm an animal
Trapped in your hot car
I am all the days
That you choose to ignore

عمل بعدی منم
به انتظار دو بال
حیوانی ام
گرفتار در ماشینِ داغِ تو
من همه ی همان روزهایی ام
که تو برمیگزینی نبینی شان
You are all I need
You are all I need
I'm in the middle of your picture
Lying in the reeds

تو همه نیاز منی
من در میانه تصویر تو
لمیده در نی زارها
I am a moth
Who just wants to share your light
I'm just an insect
Trying to get out of the night

من بیدی هستم
که تنها میخواهد از نورِ تو استفاده کند
من تنها حشره ای هستم
که در پی فرار از تاریکیِ شب است
I only stick with you
Because there are no others

من تنها گرفتار توام
زیرا دیگری یی نیست
You are all I need
You are all I need
I'm in the middle of your picture
Lying in the reeds

تو همه نیاز منی
من در میانه تصویر تو
لمیده در نی زارها
It's all wrong
It's all right
It's all wrong
بسیار بد
بسیار خوب
بسیار بد

البته موزیک ویدئوی زیر، که موزیک ویدئوی رسمیِ خودِ گروه نیز هست، به نظر چندان ارتباطِ معنایی با این شعر ظاهرن عاشقانه ندارد، و در راستای به تصویر کشیدن وضعیت دو کودک است،یکی کودکِ کاری در آنسوی جهان که در سختی و مشقت کفش تولید میکند، و دیگری کودکی در ناز و نعمت در سوی دیگر که از همان محصول استفاده میکند!! شاید بتوان این تضاد میان آهنگ و موزیک ویدئوی آنرا اینگونه تفسیر کرد: موسیقی به مثابه ابزاری برای به تصویر کشیدن تضادها و دردها، ولو این موسیقی به لحاظ محتوایی با تصاویر ارتباطی نداشته باشد. کافیست توجه را به سمتی جلب کند!
@BeKhodnotes
Forwarded from utubebot
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Radiohead - All I Need (Official Music Video & Lyrics).mp4 (8.79MB)
Forwarded from utubebot
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Radiohead - All I Need [live From the Basement].mp4 (12.44MB)
شوان مانسون [Shuan Manson] در مستند رقت انگیز و تاثیرگذار خود با عنوان «ساکنین زمین» که دیدنِ آن به هر انسانِ صاحب درد و وجدانی اکیدا توصیه می شود، شیوه های استفاده ما از حیوانات را در سه دسته ی کلی تقسیم بندی میکند که از مهمترین آنها میتوان به استفاده ما از حیوانات برای خوراک، پوشاک، سرگرمی، آزمایش برای مقاصد گوناگون پزشکی، آرایشی-بهداشتی، نظامی و . . . اشاره کرد. این مستند را به عبارتی میتوان چکیده ای تصویری از کتاب «آزادیِ حیوانات» [Animal Liberation] اثر فیلسوف و اخلاقدان استرالیایی پیتر سینگر دانست.

پیتر سینگر [Peter Singer] درباره ی این مستند گفته است: "اگر میتوانستم کاری کنم که هرکسی در جهان یک فیلم را ببیند، این فیلم «ساکنینِ زمین» بود." و تام ریگان [Tom Regan]، دیگر فیلسوف نامدار اخلاق و از مدافعانِ حقوق حیوانات نیز درباره این مستند گفته است: "برای کسانی که «ساکنین زمین» را ببینند، جهان هرگز مثل سابق نخواهد بود."

این مستند را از لینک زیر میتوانید به صورت رایگان دانلود و تماشا کنید:

http://www.downloadha.com/1393/11/earthlings-2005/
انتشارات ققنوس
#درآمدي_بر_فهم #هرمنوتيك #لارنس_كي_اشميت #بهنام_خداپناه @qoqnoospub
گزارش روزنامه فرهیختگان از انتشار کتاب «درآمدی بر فهم هرمنوتیک»
27 فروردین ماه 1396
@BeKhodnotes
هیوبرت درایفوس
تاریخ تولد: ۱۵ اکتبر ۱۹۲۹ م
تاریخ مرگ: ۲۲ آوریل ۲۰۱۷ م

پدیدارشناس آمریکایی و از شارحان برجسته هایدگر

باتشکر از زهیرباقری عزیز [@philosopherin] بابت اطلاعرسانی

@BeKhodnotes
درنگی در گونه پرستی [speciesism]

واژه گونه پرستی را نخستین بار ریچارد رایدر [Richard Ryder] بکار بست و پیتر سینگر به نحو ویژه ای در کتاب مشهور خود «آزادی حیوانات» باعث مطرح شدنِ این اصطلاح گردید. اما مراد از گونه پرستی چیست؟

گونه پرستی را معادل نژادپرستی [racism] و جنسیت پرستی [sexism] میدانند. به تعبیر دیگر، منطقِ حاکم بر این نگرش و تمایل را پیرو همان منطقی میدانند که نژادپرستی و جنسیت پرستی از آن تبعیت میکنند. همچنانکه در نژادپرستی و جنسیت پرستی، مبنای قائل شدنِ حق یا منفعت برای افراد براساس نوعِ نژاد یا جنسیت آنها تعیین میشود، در گونه پرستی نیز ملاک حق داشتن یا منفعت داشتن، تعلق گرفتن به گونه ای خاص است.

وقتی در پاسخ به پرسش از اینکه ملاک حق داشتنِ انسانها چیست، پاسخ مثلن (طبق مثالِ متداول) عبارت باشد از «سفیدی پوست»، یا «مرد بودن»، در مورد اول با نژادپرستی مواجه ایم و در مورد دوم با جنسیت پرستی یا تبعیض بر اساس جنسیت. یعنی بر این اساس، چیزِ بی ربطی را ملاکِ حق یا منفعت داشتن قرار میدهیم. انگار که سیاه پوستان یا زنان نمیتوانند از حق یا منافعی برخوردار باشند. مثلن انگار، برای اینکه شخصی از حق برخورداری از آب بهداشتی برخوردار باشد باید «سفید پوست» یا «مرد» باشد وگرنه چنین حق یا منفعتی به او تعلق نمیگیرد. و همه میدانیم که این نوع از تبعیض کاملن ناموجه و بدون مبنای عقلانی است، زیرا شخص موردنظر چه سیاه باشد و چه زن، درصورت مصرف آب غیربهداشتی چه بسا بیمار شود و اینکه ترجیحِ خودِ او بر مصرف آب تمیز و بهداشتی است نه آب آلوده.

حال این مطلب درخصوص گونه پرستی نیز صادق است. وقتی در پاسخ به پرسش از اینکه «چرا باید روی حیوانات آزمایش انجام داد؟»، گفته شود چون آنها «حیوان» هستند (و به تعبیر دقیقتر کلمه، حیواناتی غیر از گونه ی ما انسانها)، بدون آنکه دلیلِ منطقن واردِ دیگری به دست داده شود، این میشود گونه پرستی یا تبعیض قائل شدن میان جانوران براساس گونه ای که بدان تعلق دارند. یا وقتی در پاسخ به پرسش از اینکه «چرا باید از گوشتِ دیگر حیوانات استفاده کرد؟» گفته شود چون آنها «حیوان» هستند (یا به تعبیر دیگر، حیواناتی غیراز گونه ما)، این یعنی مبنای منفعت یا حق داشتن را متعلق بودن به گونه ای خاص دانستن.

همچنانکه صِرف تعلق داشتن به نژاد یا جنسیتی خاص باعث نمیشود که آن نژاد یا جنسیت در زمینه ای خاص مثل «درد کشیدن»، در مقایسه با نژادها یا جنسیتهای دیگر «درد بیشتری» بکشد یا تنها آن نژاد یا جنس درد بکشد و از اینرو، شایسته توجه بیشتر در آن زمینه و در نتیجه تبعیض، برهمین اساس هم، صِرف تعلق داشتن به گونه ای خاص باعث نمیشود که تنها آن گونه در مقایسه با گونه های دیگر درد بکشد یا درد بیشتری بکشد و از اینرو از اینجا به این نتیجه برسیم که تنها آن گونه واجد منافع و حقوقی هست.

پس، اگر ملاکِ تفاوت گذاری در زمینه ای خاص، تنها نژاد، جنسیت یا گونه باشد، همه این گرایشها و تمایلات ناموجه اند از آنروی که مبنای تفاوت را بر چیزی می نهند که آن چیز نمیتواند آن تفاوت را توجیه کند. برای اینکه تفاوت در زمینه ای معنا داشته باشد، باید مبتنی بر خصوصیت یا ویژگیِ مرتبطی باشد.

«ب.خداپناه»
@BeKhodnotes
تا آنجاییکه من می بینم، کسانیکه شرکت در انتخابات ریاست جمهوری را تحریم میکنند معمولن از این دو طیف هستند:

دسته اول، خارج نشینانی که یا سالهاست مهاجرت کرده اند و یا به تازگی (همچنین کسانیکه را که قصد مهاجرت دارند نیز میتوان در همین مقوله قرار داد). اینان همواره بر طبل تحریم انتخابات میکوبند، زیرا از این طریق میخواهند عمل خود در انجام مهاجرت را تایید کنند و اصالت انتخاب خود را نشان دهند. به این صورت که چون هیچ جای اصلاح و امیدی وجود نداشت، بهترین گزینه مهاجرت بود [که ما انجامش دادیم]، و شرکت در انتخابات نیز کاری عبث خواهد بود. از نظر اینان، انتخاب x یا y هیچ تاثیری در آینده کشور نخواهد داشت.

دسته دوم هم کسانی هستند که در داخل زندگی میکنند و منتظرند زمانیکه همه چیز آرمانی و ایدئال شد، به این صورت که یک سیستمِ کاملن دموکراتیک در کشور حاکم شد، احزاب مستقل سیاسی تشکیل شدند، شفافیت به اوج خود رسید، غیره و غیره، بروند و رای دهند. ظاهرن همه اینها باید از آسمان نازل شود تا این برادران یا خواهران افتخار شرکت در انتخابات را دهند! اینان نیز ظاهرن از این نکته غافلند که رسیدن به همه این موارد با ایستادگی و مقاومت بدست می آید و نه تحریم.

به گمانم، (با تکرار این جمله کلیشه ای اما درست) شرکت نکردن در انتخابات، تنها راه را بر افراطیون و تاریک فکرانی بازخواهد گذاشت تا ارزشها و نظامِ فکری شان را از طریق انتخابشان بر گروه به مراتب روشنتر جامعه تحمیل کنند. چیزی که حاصل آن شد محمود احمدی نژاد.

به قول نوام چامسکی، که درباره انتخابات اخیرِ آمریکا این جمله را گفته بود، «از بین دو گزینه بد و بدتر، باید گزینه بد را انتخاب کنیم.» چه ضرر و زیان کمتری در آن نهفته است.

وقتی چاره ای جز انتخاب بین این دو گزینه نیست، پس باید گزینه بد را برگزید. عدمِ انتخاب گزینه بد، راه را برای انتخاب گزینه بدتر باز خواهد کرد؛ ترامپیسم یا احمدی نژادیسم. این یعنی ضرر و زیان به مراتب بیشتری که در درجه اول، دامنگیر همان قشر ضعیفِ تحریم کنندگان میشود.

@BeKhodnotes
Forwarded from Azadi | آزادی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♨️ شگفت انگیز...این ماهی باورهای بشر را به چالش می کشد.

🆔 @SepehrAzadi
"چیزهای کوچکی که به تو هدیه میکنم"

آهنگی از گروه راک آمریکایی لینکین پارک Linkin Park
که ظاهرن درباره طوفان کاترینا ساخته شده بود. با این ترجمه پیشنهادی من از آن:

خواننده: چستر بنینگتون

Water grey
Through the windows, up the stairs
آب تیره
روی پنجره ها، بالای طبقات
Chilling rain
Like an ocean everywhere
باران سرد
همچون اقیانوسی در همه جا
Don't want to reach for me do you
I mean nothing to you
The little things give you away
نمیخواهی به من برسی میخواهی[؟]
من برای تو مهم نیستم
چیزهای کوچکی که به تو هدیه میکنم
And now there will be no mistaking
The levees are breaking
و اکنون خطایی درکار نیست
بندرگاهها در حال فرو ریختن اند
All you've ever wanted
Was someone to truly look up to you
تنها چیزی که میخواستی
کسی بود که واقعا در پی تو باشد
And six feet under water
I
Do
و شش پا زیر آب
من
اینکار را میکنم
Hope decays
Generations disappear
امید از میان میرود
نسلها ناپدید میشوند
Washed away
As a nation simply stares
محو و پاک
در حالیکه ملتی تنها خیره بدان می نگرد
. . .

@BeKhodnotes
کتاب درآمدی بر فهم هرمنوتیک را میتوانید از غرفه انتشارات ققنوس در نمایشگاه کتاب تهیه فرمایید

درباره محتوای کتاب و همچنین فهرست آن میتوانید به پستهای قبلی در همین کانال رجوع کنید

@preparing
انیمیشنی از استیو کاتس [Steve Cutts] با آهنگی از موبی [Moby] با عنوان «آیا تو هم همچون من در جهان گم شده ای؟»
مضمون انیمیشن، به تعبیر فلسفی کلمه، انسان در معنای دکارتی آن است. انسان مدرنِ عاری از جهان، انسان در مقام سوژه ای فروبسته و بی دیگری. انسان به مثابه مونادهای بدون درب و پنجره لایبنیتسی. انسان مدرنی که روابطش نه حقیقی که کاملن مجازی است. انسانی که عکس العملش در قبال دیگری تنها از دور و از پس گوشیهای هوشمندی است که کل زندگی اش را تحت الشعاع قرار داده است. انسانِ خودخواه و نامسئولی که تنها واکنشش به درد دیگری تصویربرداری و ثبت آن درد است. انسانِ مصرفگرایی که زمین و زمان را به تباهی کشانده تا حرص سیری ناپذیرِ خود در لذتهای منفعتگرایانه اش را به کرسی بنشاند. و نهایتن قربانی، خودِ اوست.👇👇

@BeKhodnotes
Forwarded from utubebot
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Moby & The Void Pacific Choir - Are You Lost In The World Like Me? (Official Video).mp4 (16.03MB)