دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی – Telegram
دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
544 subscribers
210 photos
115 videos
28 files
223 links
کتابها (ترجمه):
هایدگر واپسین؛جولیان یانگ،حکمت
درآمدی بر فهم هرمنوتیک؛لارنس اشمیت،ققنوس
آزادی حیوانات؛پیترسینگر،ققنوس
فلسفه قاره ای و معنای زندگی؛جولیان یانگ،حکمت
حق حیوان، خطای انسان؛تام ریگان،نشرکرگدن
درآمدی به فهم فایده‌گرایی،نشرطه
@BeKhod87
Download Telegram
پاسخ. من در فصل آغازین کتاب آزادی حیوانات [Animal Liberation] استدلال کرده­ام که انسانها و حیوانات در این معنا برابرند که از این واقعیت که یک موجود انسان است نتیجه نمی­شود که ما باید منافع آن موجود را نسبت به منافع مشابه موجوداتِ دیگر ترجیح دهیم. چنین گرایشی نوع­پرستی [speciesism] خواهد بود و نادرست, بنا به همان دلایلی که نژادپرستی [racism] و جنسیت­پرستی [sexism] نادرست هستند. درد چه بوسیله­ی انسانی احساس شده باشد و چه بوسیله­ی موشی, برای هر دو به یکسان بد و ناخوشایند است. ما باید با موجودات به مثابه­ی افراد رفتار کنیم, نه اعضای انواع و گونه­های مختلف. اما این به معنای آن نیست که همه­ی افراد به شکل برابری ارزشمند هستند-برای جزئیات بیشتر بنگرید به پرسش بعدی.

پرسش. اگر شما مجبور بودید که در یک سانحه­ی آتش­سوزی از میان یک انسان و یک موش یکی را نجات دهید, به صورتیکه فرصت برای نجات هر دوی این موجودات وجود نمی­داشت, آیا شما انسان را نجات نمی­دادید؟

پاسخ. بله, در بیشتر موارد من انسان را نجات خواهم داد. اما نه به این خاطر که انسان انسان است, یعنی, عضوی از گونه­ی هومو ساپینس­هاست [Homo sapiens]. صرفِ عضویت موجودی در گونه­ای خاص به لحاظ اخلاقی مهم نیست, اما توجه برابر نسبت به منافع مشابه, توجه متفاوت نسبت به منافع متفاوت را مجاز می­سازد. کیفیاتی که به لحاظ اخلاقی مهم هستند, در درجه­ی اول عبارتند از: توانایی برای تجربه­ی چیزی-یعنی, توانایی برای احساس درد, یا داشتنِ هر نوعی از احساسات. این توانایی حقیقتا اساسی است, و چیزی است که یک موش با ما در آن شریک است. اما وقتی مسئله­ی ستاندن جان, یا جواز برای پایان بخشیدن به زندگی مطرح می­شود, اینکه آیا یک موجود نوعی از موجود است که می­تواند درک کند که او واقعا جانی دارد یا نه-یعنی, می­تواند بفهمد که او همان موجودی است که اکنون وجود دارد, در گذشته وجود داشته است و در آینده نیز وجود خواهد داشت-اهمیت پیدا می­کند. چنین موجودی از موجودی که در درک این مسئله ناتوان است چیز بیشتری برای از دست دادن دارد. هر انسان طبیعی و سالمی پس از طفولیت چنین درکی از وجود داشتن در زمان را خواهد داشت. مطمئن نیستم که موشها نیز اینگونه باشند, و اگر هم باشند, چارچوبه­ی زمانی آنها احتمالا بسیار محدودتر از ماست. بدینسان, طبیعتا مرگ یک انسان برای آن انسان فقدان بزرگتری است از مرگ یک موش برای آن موش-به عنوان مثال, برای آن انسان, این مرگ او طرحهایش را برای آینده­ی دوردست متوقف خواهد کرد, اما این مطلب در مورد موش موضوعیتی ندارد. و می­توان به این مطلب این دلیل را نیز افزود که, در مقایسه با خانواده­ی موش, خانواده­ی انسان, در بیشتر موارد, میزانِ بیشتری از اندوه و ماتم را تجربه خواهد کرد (گرچه نباید فراموش کنیم که حیوانات, خصوصا پستانداران و پرندگان, می­توانند مناسباتِ نزدیکی با جفتها و فرزندان خود داشته باشند). به همین دلیل, عموما, درست خواهد بود در سانحه­ی آتش­سوزی از این دست, که تنها بتوان یکی از آن دو موجود را نجات داد, انسان را نجات دهیم و نه موش را. اما این مسئله به کیفیات و مشخصاتی بستگی دارد که آن انسان واجد آن است. به عنوان مثال, اگر انسان مورد بحث ما انسانی باشد که از مورد حادّ آسیب مغزی رنج می­برد بدان نحوی که در وضعیت بازگشت ناپذیر بیهوشی قرار گرفته باشد, پس ممکن است نجات جان این انسان [از نجات جان موش] گزینه­ی چندان بهتری نباشد.

پرسش. آیا درست است که شما گفته­اید یک آزمایش روی 100 میمون می­تواند موجه باشد اگر به هزاران انسان کمک کند و آنها را از بیماری پارکینسون [parkinson] نجات بخشد؟
پاسخ. در بحثی با پرفسور تیپو عزیز [Tipu Aziz], از دانشگاه آکسفورد, که بخشی از مستند شبکه بی بی سی با نام «میمونها, موشها و من: آزمایش روی حیوانات» بود که در نوامبر سال 2006 به نمایش درآمد, از چنین آزمایشی از من پرسش شد. پاسخ من این بود که من به اندازه کافی در این قلمرو خبره نیستم که بتوانم درباره این مسئله قضاوت کنم که آیا مسئله بدان گونه است که پرفسور عزیز مدعی آن است, اما با فرض صحت ادعای او, به نظر من این آزمایش می­تواند موجه باشد. این پاسخ از ناحیه من تعجب برخی از طرفداران جنبش آزادی حیوانات را بر انگیخت, اما دلیل آن باید به این خاطر باشد که آنها آنچه را که من پیشتر نوشته بودم مطالعه نکرده بودند. از آنجاییکه من افعال را بنا بر نتایجشان مورد قضاوت قرار می­دهم, هرگز نگفته­ام که هیچ آزمایشی روی حیوانی به هیچ وجه نمی­تواند موجه باشد. اما تاکید می­کنم که منافع حیوانات در بین آن نتایج باید به شمار آید, و اینکه ما نمی­توانیم به منافع حیوانات در مقایسه با منافع مشابه انسانها بهای کمتری دهیم. در کتاب آزادی حیوانات پیشنهاد می­کنم که از آزمایشگرانی که از حیوانات برای آزمایشات خود استفاده می­کنند این پرسش را مطرح کنیم که آیا آنها آماده­اند آزمایشات خود را بر روی انسانهایی در همان سطح ذهنی-مثلا, آنهایی که با آسیب مغزی برگشت­ناپذیر متولد می­شوند-انجام دهند. آزمایشگرانی که کار خود را به خاطر منافعی که به بار می­آورد موجه تصور می­کنند باید اعلام دارند که آیا آنها چنین آزمایشاتی را موجه می­دانند یا خیر. اگر آنها چنین آزمایشاتی را موجه ندانند, باید از آنها خواست تا دلیل این مطلب را توضیح دهند که چرا آنها فکر می­کنند که منافعِ قسمت بزرگی از انسانها می­تواند مهمتر از آسیب زدن به حیوانات باشد, اما نمی­تواند مهمتر از وارد کردن آسیب مشابهی به انسانها باشد. به نظر من, این باور مدرکی برای نوع­پرستی است. حتی اگر برخی آزمایشات موردی هم بتوانند موجه باشند, این به معنای آن نیست که رویه­ی رسمی آزمایش روی حیوانات موجه است. با فرض رنجی که این آزمایشات مستمرا بر میلیونها حیوان وارد می­کنند, و اینکه احتمالا تعداد بسیار اندکی از آزمایشات منفعت قابل ملاحظه­ای برای انسانها و دیگر حیوانات خواهند داشت, بهتر آن است که منابع خود را روی دیگر شیوه­های انجام تحقیقات متمرکز کنیم که به حیوانات آسیب وارد نسازند. در ضمن, در جنبش آزادی حیوانات مهم است که برای تنوعی از دیدگاهها درباره اخلاق, از جمله دیدگاههایی که حق-محور [right-based] هستند و آنهایی که نتیجه­گرا [consequentialist], فضایی وجود داشته باشد. بحث بر سر چنین مسائلی نشانه ایست از جنبشی معقول و باز. از سوی دیگر, همچنین مهم است که انرژیهای خود را بر حمله به نوع پرستی متمرکز کنیم, نه آنهایی که, گرچه مخالف نوع پرستی هستند, با مجموعه­ی مشخصی از دیدگاههای اخلاقی­یی که ما ممکن است بدانها باور داشته باشیم اشتراک نظر ندارند.

پرسش. اخیرا درباره امکان تولید گوشت در آزمایشگاه, تنها بوسیله کشت سلولی شنیده­ام. اگر اثبات شود که این گوشت تولید شده در محیط آزمایشگاهی به لحاظ اکولوژیکی سالم, از نظر قیمت و انرژی بصرفه و برای مصرف انسانی سالم است, آیا این روش نحوه­ی اخلاقی قابل قبولی است که در آن گوشت حیوانی بتواند تولید و مصرف شود؟ به منظور دوری از تبعیض بر اساس مبانی نوع پرستانه, آیا ضرورت دارد که آزمایشگاهها گوشت انسانی را نیز برای مصرف تولید کنند؟

پاسخ. بله, این مسئله به لحاظ اخلاقی قابل قبول است, زیرا هیچ حیوانی از تولید گوشت به شکل آزمایشگاهی نه رنجی خواهد کشید و نه خواهد مرد. امر نادرستی با گوشت به خودی خود وجود ندارد. اگر مردم طعم گوشت تولیدی از سلول گاو را به گوشت تولیدی از سلول انسانی ترجیح می­دهند, بسیار هم خوب است. از اینرو, تنها به این خاطر که ما گوشت مورد نیاز را از کِشت گوشت حیوانات دیگر بدست می­آوریم, الزام اخلاقی­یی برای تولید گوشت انسانی به منظور مصرف وجود ندارد.

3. تقدس زندگی انسانی

پرسش. از شما نقل شده است که می­گویید: «کشتن یک نوزاد ناقص به لحاظ اخلاقی معادل کشتن یک شخص نیست. گاهی مواقع چنین عملی اصلا اشتباه نیست.» آیا این نقل قول از شما صحیح است؟
پاسخ. درست است, اما اگر بدون فهمی از آنچه من از اصطلاح «شخص» مراد می­کنم (که در کتاب اخلاق عملی [Practical Ethics] مورد بحث واقع شده است, و این نقل قول نیز از آنجا برداشت شده است.) در نظر گرفته شود گمراه کننده خواهد بود. من از اصطلاح «شخص» برای اشاره به موجودی استفاده می­کنم که توانایی پیش بینی آینده را دارد, و واجد خواسته­ها و امیالی برای آینده است. همانگونه که در پاسخ به پرسش قبلی گفتم, فکر می­کنم که عموما کشتن چنین موجودی از کشتن موجودی که درکی از وجود داشتن در طول زمان را ندارد نادرست­تر باشد. نوزاد انسان درکی از وجود خود در طول زمان ندارند. از اینرو کشتن نوزاد هرگز معادل کشتن یک شخص, یعنی موجودی که خواستار پیش رفتن در زندگی است, نیست. از این مطلب نتیجه نمی­شود که تقریبا اکثر مواقع امر نادرستی با کشتن نوزاد انسانی وجود ندارد. اکثر مواقع چنین عملی نادرست است, اما دلیل آن به این خاطر است که بیشتر نوزادان مورد محبت و عشق والدینشان هستند, و کشتن یک طفل معمولا انجام اشتباه بزرگی برای والدین­اش است. گاهی مواقع, شاید به این خاطر که کودک ناتوانی جدی­یی دارد, والدین فکر کنند بهتر آن است که طفلِ نوزادشان باید بمیرد. بیشتر دکترها با خواسته­شان تا این اندازه موافقت خواهند کرد که دیگر به طفل معالجه­ی پزشکی ارائه نکنند. و این عمل اغلب به مرگ طفل منتهی می­شود. دیدگاه من تنها تا این اندازه متفاوت از این دیدگاه است, که اگر بوسیله­ی والدین و دکترها تصمیمی گرفته شده است مبنی بر اینکه بهتر آن است که طفل باید بمیرد, به باور من انجام این تصمیم باید نه تنها بوسیله­ی مضایغه یا قطع کمکهای مربوط به ادامه حیات-که می­تواند در اثر کمبود آب بدن [dehydration] یا عفونتی به مرگ آرام و ملایم طفل منتهی شود-بل همچنین با برداشتن گامهایی فعالانه برای پایان بخشیدن به حیات طفل به شکلی فوری و انسانی ممکن باشد.

پرسش. درباره یک طفل نرمال و طبیعی چطور؟ آیا نظریه­ی شما درباره شخص بودن بر این مطلب دلالت نمی­کند که والدین می­توانند طفلی سالم و طبیعی که به صورتی ناخواسته متولد شده است را بکشند, آنهم به این خاطر که آن طفل درکی از آینده ندارد؟

پاسخ. خوشبختانه, بیشتر والدین فرزندان خود را دوست دارند و از تصور کشتن آنها وحشت زده می­شوند. و البته که کشتن طفل چیز خوبی نیست. ما می­خواهیم والدین را تشویق به مراقبت از فرزندانشان کنیم, و به آنها در انجام این امر یاری رسانیم. علاوه بر این, گرچه نوزادی طبیعی و سالم درکی از آینده ندارد, و از اینرو شخص به شمار نمی­رود, از این مطلب نتیجه نمی­شود که کشتن این طفل عملی درست است. آن مطلب تنها بدین معناست که اشتباه صورت گرفته نسبت به طفل به بزرگی اشتباه صورت گرفته در قبال شخصی که کشته شده بود نیست. اما در جامعه­ی ما زوجهای بسیاری هستند که برای دوست داشتن و مراقبت از چنین طفلی بسیار خوشحال خواهند شد. از اینرو حتی اگر والدین کودک خود را نیز نخواهند, کشتن آن طفل عمل نادرستی خواهد بود.

پرسش. افراد سالخورده­ی دچار زوال عقل, یا افرادی که در تصادفات دچار آسیب شده­اند نیز ممکن است درکی از آینده نداشته باشند. آیا آنها نیز می­توانند کشته شوند؟

پاسخ. ما باید در مورد انسانی که زمانی درکی از آینده داشته, اما اکنون آنرا [به هر دلیلی] از دست داده است, بوسیله­ی آنچه او در زمان هوشیاری­اش نسبت به آینده خواستار آن بوده است راهبری شویم. بدینسان اگر کسی نخواسته باشد که پس از آنکه هوشیاری­اش نسبت به آینده خود را از دست داد زنده نگه داشته شود, ما ممکن است در پایان بخشیدن به زندگی­اش مجاز باشیم؛ اما اگر او نخواسته باشد که تحت چنین شرایطی کشته شود, همین مسئله دلیل مهمی خواهد بود برای اینکه چرا ما نباید چنین کاری را نسبت بدو انجام دهیم.

پرسش. درباره­ی خوش­مرگی اختیاری [voluntary euthanasia] و رواداری مرگ با کمک پزشک [physician-assisted suicide] چطور؟

پاسخ. من حامی اصلاح در قانون اجازه به مردم جهت تصمیم برای پایان بخشیدن به زندگانی­شان هستم, اگر آنها در وضع بیماری علاج­ناپذیری قرار گرفته باشند. این رواداری در هلند, و اکنون نیز در بلژیک پذیرفته شده است. چرا ما نباید قادر باشیم که در مشورت با پزشکان برای خودمان تصمیم بگیریم, آنهم زمانیکه کیفیت زندگی­مان تا نقطه­ای افول کرده است که ترجیح می­دهیم دیگر بدان ادامه ندهیم؟

پرسش. برای آگاهی بیشتر از نظرات شما چه کتابهایی را باید مطالعه کنم؟
پاسخ. شما ممکن است تمایل داشته باشید که با یکی از دو مجموعه آثار نوشتاری من با عناوین: Writings on an Ethical Life یا Unsanctifying Human Life شروع کنید. بعد از آن, انتخاب شما باید بستگی داشته باشد به اینکه بیشتر به چه موضوعات مشخصی علاقمندید. برای آگاهی از دیدگاههای من درباره حیوانات بنگرید به کتاب آزادی حیوانات. کاملترین بیان نقد من بر آموزه­ی سنتی تقدس زندگی انسانی عبارتست از کتاب بازاندیشی مرگ و زندگی [Rethinking Life and Death], و فلسفی­ترین بیان دیدگاههای من کتاب اخلاق عملی است. این کتابها در بیشتر کتابخانه­ها وجود دارند. شما می­توانید آنها را از کتابفروشی­ها, یا از خرده­فروشی­های آنلاینی همچون آمازون و بارنز اَند نوبل سفارش دهید.

منبع:

http://www.petersinger.info/faq
هایدگر واپسین
نویسنده: جولیان یانگ
ترجمه: بهنام خداپناه
تعداد صفحات: 208 صفحه
ناشر: حکمت، بهار 1394
ptmbr-v4n0p209-fa.pdf
306.1 KB
معرفی و نقد کتاب «هایدگر واپسین» اثر جولیان یانگ، با ترجمه: بهنام خداپناه
نویسنده: مرضیه افراسیابی
@preparing
مسووليت اخلاقي ما در برابر تغييرات آب و هوايي

نويسندگان: پيتر سينگر، تِنگ فی

مترجم: بهنام خداپناه

منتشره در روزنامه اعتماد 1392/5/2

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2782301

👇👇👇👇👇
مسووليت اخلاقي ما در برابر تغييرات آب و هوايي

پرينستون- گرچه دركي از بي طرفي [fairness] در ميان انسان ها مشترك است، اما آنها اغلب درباره اينكه كدام نوع از بي طرفي در موقعيتي خاص نياز است با يكديگر متفاوتند. اين اختلاف نظر در هيچ جا آشكارتر از بحث بر سر نياز براي كاهش انتشار گازهاي گلخانه يي (GHG) براي اجتناب از تغييرات آب و هوايي خطرناك نيست. چين و ايالات متحده دو تن از بزرگ ترين انتشاردهنده هاي گازهاي گلخانه يي هستند، و بعيد به نظر مي رسد كه هرگونه توافق جهاني براي كاهش انتشار گازهاي گلخانه يي بدون مشاركت آنها موثر باشد. اما در معاهدات بين المللي مرتبط با آب و هوا، ديدگاه هاي آنها راجع به اينكه هركدام بايد در اين خصوص چه كاري انجام دهند مختلف و متفاوت به نظر مي رسد. ما به عنوان اساتيد علاقه مند به مساله تغييرات آب و هوايي كه يكي از ما از دانشگاهي برجسته از چين است (تِنگ في) و ديگري نيز از دانشگاهي برجسته از ايالات متحده (پيتر سينگر) - بر اين باوريم كه رسيدگي به اين مساله كه آيا ما مي توانيم بر سر اصلي بي طرفانه براي تنظيم انتشار گازهاي گلخانه يي به توافق برسيم جالب توجه خواهد بود. به اين منظور تصميم گرفتيم كه از ضريب جيني [Gini coefficient] (يعني مقياسي متعارف براي اندازه گيري ناعدالتي)، براي اندازه گيري ناعدالتي در انتشار كربن استفاده كنيم. پايين ترين عدد ممكن ضريب جيني صفر است كه در اشاره به اين مطلب است كه همه افراد دقيقا درآمد مشابهي دارند و بالاترين عدد ممكن در اين ضريب يك است كه در اشاره به اين مطلب است كه يك شخص واحد همه درآمدها را به خود اختصاص داده و هيچ كس ديگري هيچ درآمدي ندارد. طبيعتا همه جوامع موجود به نحوي ميان اين دو عدد قرار مي گيرند، به عنوان مثال كشورهاي نسبتا برابرخواهي همچون دانمارك عددي در حدود 25/0 را به خود اختصاص مي دهند و كشورهايي كه ضريب برابرخواهي در آنها كمتر است همچون ايالات متحده و تركيه عددي در حدود 4/0 را كسب مي كنند. اصول متفاوت بي طرفي سبب شكل گيري توزيعات متفاوت انتشار گازهاي گلخانه يي براي هر جمعيت خواهد شد و «ضريب هاي جيني متفاوتي در توزيع كربن» را سبب خواهد شد. با استفاده از بازه يي زماني ميان سال هاي 2050-1850 براي محاسبه ضريب جيني در توزيع كربن، ما مي توانيم اصل پاسخگويي تاريخي را تحليل كنيم كه انتشار كربن در گذشته كه روي جو زمين تاثير گذاشته است را مورد بررسي قرار مي دهد، اصلي كه مورد حمايت كشورهايي همچون چين، هند و برزيل است. ما سه روش عموما مورد بحث درباره اختصاص سهم انتشار گازهاي گلخانه يي به كشورهاي مختلف را انتخاب كرده ايم: 1- رهيافت حقوق سرانه برابر انتشار، حقوق انتشار را به كشورها متناسب با جمعيت شان اختصاص مي دهد، اما تنها با توجه به سهم باقيمانده «بودجه جهاني كربن»- يعني، با توجه به مقدار كربني كه بين زمان اكنون و سال 2050 همچنان مي تواند انتشار يابد، بدون اينكه سبب تغييرات آب و هوايي خطرناك و برگشت ناپذيري شود. (اين محدوده معمولابه عنوان افزايش دمايي در حدود 20 درجه سانتيگراد در دماي جهاني بيان شده است.) 2- رهيافت سرانه برابر انتشار انباشتي در جست وجوي برابري در طول زمان است. بدينسان، اين رهيافت پاسخگويي به انتشار كربن در گذشته را با حقوق سرانه برابر تركيب مي كند و سهم برابري از بودجه جهاني كربن را با توجه به سهمي كه هر يك از كشورها پيش تر مصرف كرده اند به آنها اختصاص مي دهد. 3) رهيافت پدرخواندگي، حقوق انتشار گازهاي گلخانه يي را بر الگوهاي موجود مبتني مي كند. اين طرح به رهيافتي واقعي تبديل شده است كه بر كشورهاي توسعه يافته در پروتكل كيوتو به كار بسته شده است و آنها را ملزم به كاهش انتشار گازهاي گلخانه يي نسبت به سطح شان در سال 1990 مي كند. بدينسان، كشورهايي كه در سال 1990 گازهاي بيشتري توليد كرده اند در مقايسه با كشورهايي كه گازهاي كمتري در سال 1990 انتشار داده اند سزاوار انتشار گازهاي بيشتري هستند. دومين رهيافت-رهيافت سرانه برابر انتشار انباشتي- بنا به تعريف، شيوه يي است براي توليد برابري كامل در بين همه كشورها در سهمي كه آنها در تغييرات آب و هوايي در طول زمان ايجاد خواهند كرد. از اين رو اين رهيافت به سوي عدد صفر در ضريب جيني انتشار كربن رهنمون مي شود. نخستين رهيافت-رهيافت حقوق سرانه برابر انتشار از اكنون به بعد-عددي در حدود 4/0 را در ضريب جيني انتشار كربن نتيجه مي دهد. اين تفاوت نشان مي دهد كه مناقشه بين كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه بر سر اصل مسووليت پذيري تاريخي مسوول 40 درصد انتشار گازهاي گلخانه يي در جهان است كه از سال 1850 تا 2050 بدون افزايش بودجه كربن مي تواند رخ دهد. رهيافت غالب-اصل پدرخواندگي-به بزرگ ترين ضريب جيني در توزيع كربن، يعني عددي در حدود 7/0 رهنمون مي شود.
اين ضريب هاي جيني انتشار كربن كه به شكل گسترده يي از يكديگر متفاوتند به اين مطلب اشاره دارند كه جهان فاقد فهمي مشترك در آن چيزي است كه رهيافتي بي طرفانه نسبت به برخورد با تغييرات آب و هوايي در سطح جهاني است. موفقيت معاهدات بين المللي منوط به آن خواهد بود كه چگونه اعضا- و شهرونداني كه آنها نمايندگي مي كنند- معدودي از اصول حياتي برابري را در نظر مي گيرند، خصوصا اصل مسووليت پذيري تاريخي و حقوق سرانه برابر. در معاهداتي كه تاكنون نگاشته شده اند، از قبل مشخص است كه دلمشغولي هاي بلندمدت برابري به شكلي كافي مورد توجه قرار نگرفته اند. زماني كه اصل پدرخواندگي كه درحال حاضر مورد عمل قرار مي گيرد مورد پذيرش قرار گيرد، ضريب جيني ما در توزيع كربن به اين مطلب اشاره دارد كه در حدود 70% بودجه جهاني كربن همچنان ميان كشورهاي فقير و غني مورد مناقشه است. اگر اثبات شود كه رسيدن به توافق بر سر اصلي از برابري كه قائم بالذات باشد خيلي دشوار است، پس توافقي كه بي طرفانه باشد مي تواند اساس يك توافق حداقلي را شكل دهد. به عنوان مثال، ما مي توانيم ضريب جيني انتشار كربن در اصل پدرخواندگي كه 7/0 است را با ضريب جيني ايالات متحده، كه بيشتر مردم آن را قويا غيربرابرخواهانه مي يابند، مقايسه كنيم ضريبي كه با وجود مطلوب نبودنش خيلي پايين تر از سطح ضريب جيني در اصل پدرخواندگي است عددي در حدود 38/0. از سوي ديگر سرانه برابر انتشار سالانه گازهاي گلخانه يي مبتني بر اصلي است كه حداقل ادعاي آن را دارد كه بايد بي طرفانه ملاحظه شود و ضريب جيني اي كمتر از عدد 4/0 دارد.

منبع:

https://www.project-syndicate.org/commentary/fair-distribution-of-rights-to-carbon-emissions-by-peter-singer-and-teng-fei
دوره «مهارتهای کاربردیِ ترجمه با محوریت متون علوم انسانی» (متون فلسفی)
هدف از این دوره 10 جلسه ای آشنایی با ساختارها و ترکیبهای پرکاربرد و پیچیده زبان انگلیسی به صورت کاربردی است
مدرس: بهنام خداپناه
دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
هایدگر واپسین نویسنده: جولیان یانگ ترجمه: بهنام خداپناه تعداد صفحات: 208 صفحه ناشر: حکمت، بهار 1394
نگاهی به کتاب «هایدگر واپسین» اثر جولیان یانگ

نوشته: دانیل دالستروم (دانشگاه بوستون)

برگردان و کوتاهسازی: بهنام خداپناه

منتشره در روزنامه اعتماد به تاریخ 1/12/91

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2682989

👇👇👇👇
دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
هایدگر واپسین نویسنده: جولیان یانگ ترجمه: بهنام خداپناه تعداد صفحات: 208 صفحه ناشر: حکمت، بهار 1394
نگاهی به کتاب «هایدگر واپسین» اثر جولیان یانگ

اين دفاعيه درخشان از فلسفه واپسين هايدگر كه عنوان كامل آن به زبان انگليسي عبارت است از: (Heidegger’s Later Philosophy (Cambridge Uni Press، 2002 كامل كننده سه گانه يي است در تلاش هايي مجزا براي فهم انديشه هاي اين فيلسوف. اما با وجود اينكه اين اثر جزو آخرين سه گانه از اين مجموعه به شمار مي رود، مطالعه دو اثر ابتدايي تر اين مجموعه با عناوين «هايدگر، فلسفه، نازيسم» و «فلسفه هنر هايدگر»براي مطالعه، اثر جاري ضروري نيست. حداقل مي توان سه مزيت اساسي را براي اين مطالعه ارزشمند برشمرد. نخستين مزيت كتاب حاضر به سبك فوق العاده روشن و واضح نويسنده و همچنين ساختار مختصر و كوتاه آن مربوط مي شود. يقينا اين فضيلت مرهون اين واقعيت است كه نويسنده در حالي كه گهگاهي منتقد هايدگر به شمار مي رود، عموما با مواضع او موافق است و همين مساله خواننده را از مباحث پرلغتي كه بيشتر مطالعات درباره هايدگر به آنها گرفتار هستند رها مي كند. با اين حال، نويسنده در طرح ريزي چندين درونمايه اساسي انديشه هايدگر واپسين در استدلالي موثر كامياب مي شود. اين استدلال مرا به سوي دومين مزيت اصلي اين اثر، يعني تلاش آن براي اثبات يگانگي فلسفه واپسين هايدگر مي كشاند. در فصل آغازين، نويسنده نگاهي مختصر به اين مساله مي اندازد كه هايدگر چگونه درباره حقيقت و هستي در شيوه يي مي انديشد كه در مخالفت با متافيزيك (به معناي سوءتفسير افق خاصي از ناپوشيدگي به عنوان «ساختار خود واقعيت») قرار دارد. در مابقي كتاب، نويسنده به اثبات ارتباط ميان اين انديشه ضد- متافيزيكي با انتقادات فرهنگي هايدگر مي پردازد. در فصل هاي 2 تا 4 (به ترتيب با عناوين «فلاكت مدرنيته»، «ذات تكنولوژي»، و «اقامت گزيدن») نويسنده مرور انتقادي خود از نشانه هاي بيماري فرهنگ معاصر را به سوي نتيجه گيري درباره تشخيص متافيزيك به عنوان علت فقدان خدايان مدرنيته، خشونت تكنولوژي آن، و بي خانماني اش مي كشاند. به ويژه اينكه او در فصل 3 حرفه عالي توضيح (الف) خشونت رفتار با هر چيزي به عنوان هيچ چيز مگر منبع صرف و (ب) جشنواره شاعرانه به عنوان پادزهري براي تصوير متافيزيكي از چيزها كه اين خشونت موجود در جهان مدرن به خاطر آن است را مطابق اصطلاحات هايدگر به خوبي انجام مي دهد. سومين مزيت اساسي اين كتاب به قدرداني آن از اعتماد مشروط هايدگر به قدرت انضمامي انديشه انساني مربوط مي شود. اين قدرداني بر پنج فصل پاياني غلبه دارد، آنچنان كه نويسنده از تشخيص امراض فرهنگ مدرن از ديدگاه هايدگر به سوي تجويز درماني براي آن از ناحيه او عطف توجه مي كند. يانگ اين گونه استدلال مي كند كه هايدگر، در بهترين حالاتش، حامي چرخش نه از ناپوشيدگي تكنولوژيكي هستي بل از تفسير متافيزيكي از اين ناپوشيدگي است، كه به موجب آن هرچيزي به عنوان منبعي محض مورد تفسير قرار مي گيرد. نويسنده اذعان دارد به اينكه زماني كه هايدگر- به واسطه شخصيت فلسفي و آن گونه كه من خواهم افزود، مخالفت با برداشت ابتدايي اش از فيزيك رياضي- علم طبيعي را (به عنوان مركزيت ناپوشيدگي تكنولوژيكي) با متافيزيك گردهم مي آورد نتايج ديگري پديد مي آيند. اما او ادعايي قوي داير بر اين مطلب را مطرح مي سازد كه «چرخش» هايدگر با وجود شيدايي مختصر و بي راهش به لاديسم در اوايل دهه 1930 و با وجود گرايشي كه به شكلي هوشيارانه منتقد تكنولوژي بود، فسخ به شمار مي رود، آن هم نه فسخ تكنولوژي مدرن بل فسخ متافيزيك (فصل 5: «چرخش»). يانگ به درستي مي افزايد كه اين فسخ، مستلزم تغييراتي چشمگير و پيشنهاداتي بي سابقه در رويه تكنولوژي خواهد بود. به ديگر بيان، بر اساس اين تفسير از هايدگر، نويسنده به دنبال برقراري آشتي ميان تاييد فراگير تكنولوژي مدرن با عقب نشيني به سبك زندگي كشاورزي در قرن نوزدهم است. بر همين اساس، نويسنده به مخالفت با اين مطلب مي پردازد كه اصرار هايدگر بر ناتواني انسان ها براي نجات فرهنگ معاصر نوعي سرنوشت باوري در خود فرو رفته يا كناره گيري رضامندانه و عقب نشيني از كنش مندي باشد. به عكس، فراخوان هايدگر براي چرخش شخصي شيوه يي از «مراقبت» يا به بيان دقيق تر كلمه، «شاعرانه اقامت گزيدن» است كه چرخش در جهان را مي پروراند. يانگ با هدف نشان دادن اينكه براي اين پرورش چيزي بسيار بيشتر از دفاعيه يي پرهيزكارانه براي احترام به چيزها وجود دارد، به روشن سازي آن چيزي مي پردازد كه بايد مورد مراقبت قرار گيرد (فصل 7: «اخلاق اقامت گزيدن») و اينكه اين مراقبت بايد چگونه انجام گيرد (فصل 8: «نگاهبان بودن») نويسنده به ما مي گويد كه آنچه بايد مورد مراقبت قرار گيرد همان چيزي است كه هايدگر قدسيت چهارگانه مي انگارد: طبيعت («زمين و آسمان»)، بشريت («ميرندگان») و خدايان.
دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
هایدگر واپسین نویسنده: جولیان یانگ ترجمه: بهنام خداپناه تعداد صفحات: 208 صفحه ناشر: حکمت، بهار 1394
او به تشخيص دو جنبه از «چگونه مورد مراقبت قرار دادن» مي پردازد: يكي محافظت و ديگري توانمندسازي براي مداخله (كه تقريبا با تمايز يونانيان ميان دو حالت پوئسيس (poiesis) تناظر دارد: يعني فيزيس (physis) و تخنه (techne)) . از آنجايي كه هايدگر كاركردهاي اين مراقبت را صراحتا در معماري مطرح كرده است، نويسنده در اين سه نحوه از مراقبت، ميان نمونه هاي ساختماني (معمارانه) و غيرساختماني تمايز قائل مي شود (محافظت و توانمندسازي براي مداخله) و از طريق توضيح نمونه هاي انضمامي هر كدام از نحوه هاي مراقبت از زمين، آسمان، ميرندگان و خدايان (كه مجموعا 16 مقوله را به همراه مثال شكل مي دهد)، به اثبات اين مطلب متعهد مي شود كه انديشه هايدگر درباره اقامت گزيدن نوعي از «اخلاق» محسوب مي شود (فصل 9: «پرورش نيروي نجات بخش»).

منبع:

مقاله جاری ترجمه ایست از نیمی از مرور انتقادی به اثر جولیان یانگ از مجموعه مرورهای انتقادی به آثار فلسفی در دانشگاه نوتردام, که کل مقاله در آدرس زیر موجود است:

http: //ndpr. nd. edu/
شركت هاي بزرگ غذايي و اخلاق

نويسنده: پيتر سينگر

مترجم: بهنام خداپناه

منتشره در روزنامه اعتماد به تاریخ 2/2/92

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2713655&ref=Author

👇👇👇👇👇
شركت هاي بزرگ غذايي و اخلاق

پرينستون- ماه گذشته، آكسفام (Oxfam)، سازمان خيريه بين المللي، كمپيني را با نام «در پس برندها» آغاز كرد. هدف از راه اندازي اين كمپين ارزيابي شفافيت ده مورد از بزرگ ترين شركت هاي غذايي و آشاميدني در ارتباط با مسائلي همچون چگونگي توليد كالاهاي آنها و ارزيابي علمكردشان درباره مسائل حساسي همچون معامله با كشاورزان خرده پا، استفاده مجدد از آب و استفاده از زمين و بهره كشي از زنان بوده است. مصرف كنندگان براي آگاهي از اينكه چگونه غذايشان توليد مي شود مسووليت اخلاقي دارند و برندهاي بزرگ نيز تكليف مشابهي دارند كه درباره تهيه كنندگان ملزومات شان شفاف تر باشند، به آن نحوي كه مشتريان شان بتوانند درباره آنچه مي خورند انتخاب هايي آگاهانه داشته باشند. در بيشتر موارد، خود شركت هاي بزرگ تهيه غذا نيز در زمينه اين مسائل نمي دانند كه چگونه عمل كنند و فقدان عميقي از مسووليت اخلاقي از ناحيه آنها باقي مي ماند. شركت غذايي نِستله (Nestlé) از لحاظ شفافيت بالاترين امتياز را به خود اختصاص داد، اما حتي امتياز اين شركت تنها در حد «متوسط» است. شركت جنرال ميلز (General Mills) در انتهاي اين رده بندي قرار گرفته است. گزارش آكسفام، علاوه بر فقدان شفافيت، نقايص گوناگون مشتركي را براي هر ده شركت بزرگ غذايي تشخيص مي دهد. آنها براي كشاورزان خرده پا فرصت برابري را براي فروش زنجيره هاي فرآورده اي شان مهيا نمي كنند و زماني كه اين كشاورزان فرصت فروش محصولات شان را به تهيه كنندگان برندهاي بزرگ نداشته باشند، ممكن است مبلغ عادلانه يي براي توليدات شان دريافت نكنند. همچنين اين ده شركت بزرگ به اندازه كافي مسووليت تضمين اين مساله را بر عهده نمي گيرند كه تهيه كنندگان اصلي منابع شان مزد كافي براي امرار معاش كارگران شان پرداخت مي كنند. در سرتاسر جهان 450 ميليون كارگر مزدبگير در عرصه كشاورزي وجود دارد و در بيشتر كشورها اغلب به آنها مزد كافي پرداخت نمي شود و 60درصد آنها در فقر زندگي مي كنند. تعدادي از اين ده شركت بزرگ براي توسعه سياست هاي اخلاقي در زمينه هايي از اين دست، كارهاي بيشتري در قياس با بقيه انجام مي دهند. شركت يونيليور (Unilever) خود را متعهد به منبع يابي بيشتر مواد خام خود از كشاورزهاي خرده پا كرده است و وعده منبع يابي قابل احيايي را تا 100درصد ممكن براي همه كالاهاي اصلي اش تا سال 2020 داده است. اين سياست به شركت يونيليور بالاترين امتياز را درباره گشودگي براي كشاورزان كوچك داد، با نمره ارزشيابي اي در حد «متوسط». شركت هاي دنون (Danone) ، جنرال ميلز و كلاگ (Kellogg) با امتيازي در حد «بسيار ضعيف» در انتهاي جدول ارزشيابي قرار گرفتند. نستله براي ساليان متمادي، به خاطر تجارت غذاهاي آماده نوزادان در كشورهاي در حال توسعه كه در آنها غذا دادن به كودك با شيرمادر دسترس پذيرتر و سالم تر از غذا دادن با شيرخشك و ديگر غذاهاي آماده نوزدان بود، مورد انتقاد قرار مي گرفت. در واكنش به اين انتقادات نستله در سياست هاي خود تجديدنظر كرد، اما اخيرا به خاطر استفاده از كودكان و نيروي كار اجباري براي توليد كاكائوهاي خود دوباره هدف انتقاد منتقدان قرار گرفته است. اين شركت در سال 2012 براي ارزيابي زنجيره توليدي خود از انجمن نيروي كار عادلانه (Fair Labor Association) استفاده كرد. اين ارزيابي تاييد كرد كه بيشتر تدارك كنندگان شركت نستله از كودكان و نيروي كار اجباري استفاده مي كردند و شركت نستله نيز اكنون رسيدگي به اين مساله را آغاز كرده است. نتيجه اينكه، نسلته همراه با يونيليور و كوكاكولا، درباره مساله حقوق كارگران نمره «متوسط» را كسب كرد. هيچ يك از ده شركت بزرگ توليد محصولات غذايي نمره بهتري كسب نكردند. كلاگ از اين لحاظ پايين ترين امتياز را به خود اختصاص داده است. كشاورزي، بيش از كل بخش حمل و نقل، منبع عمده انتشار گازهاي گلخانه يي و همچنين يكي از بخش هايي است كه درباره تغييرات آب و هوايي در بيشترين خطر قرار دارد، آن گونه كه تغييرات اخير در الگوهاي بارش اين مطلب را آشكار كرده است. پاكسازي جنگل هاي باراني براي چراي دام يا توليد روغن نخل حجم بسيار بالايي از كربن انباشته شده را به جو زمين مي فرستد. چراي جانوران پستانداري همچون چارپايان و گوسفندان نيز به شكل قابل توجهي سهمي در تغييرات آب و هوايي ايفا مي كند. برندهاي بزرگ، درباره اين مساله نيز، تقريبا به خاطر قصور در پيگيري انتشار گازهاي گلخانه يي كه آنها مستقيما يا به شكلي غيرمستقيم مسوول آن هستند، نمرات پاييني از آكسفام دريافت مي كنند.
شركت Associated British Foods با نمره «بسيار ضعيف» در انتهاي اين جدول قرار گرفت. هركسي كه به اينترنت دسترسي داشته باشد مي تواند به وب سايت آكسفام رفته و شاهد اين باشد كه چگونه برندهاي بزرگ درباره هر يك از هفت شاخص مهم اخلاقي چه نمره يي كسب كرده اند . در حال حاضر بالاترين امتياز، امتياز «متوسط» است و هيچ يك از اين 10 شركت بزرگ در هيچ مقوله يي نتوانسته اند نمره «خوب» را كسب كنند. مصرف كنندگان تشويق مي شوند كه مستقيما با اين شركت ها ارتباط برقرار كرده و آنها را ملزم به اثبات مسووليت خطيرشان درباره شيوه كسب مواد اوليه شان كنند. آكسفام اميدوار است كه در اين شيوه، كمپين «در پس برندها» «مسابقه يي را براي كسب بالاترين جايگاه» به راه اندازد كه در آن بنگاه هاي بزرگ براي كسب بالاترين امتياز ممكن و براي شناخته شدن به عنوان بازيگران حقيقتا شفافي كه خوراك و آشاميدني ها را با درجه بالاي مسووليت اخلاقي توليد مي كنند با يكديگر به رقابت بپردازند. تغييراتي كه پيش تر رخ داده است نشان از آن دارد كه اگر بنگاه هاي بزرگ بدانند كه مشتريان شان از آنها مي خواهند كه به شكل اخلاقي تري عمل كنند، آنها نيز اين گونه عمل خواهند كرد. موثر بودن چنين كمپيني مستلزم آن است كه مشتريان به خود جرات آگاه تر شدن از خوراك و آشاميدني ا ي كه مصرف مي كنند، جرات اينكه صدايشان را به گوش اين شركت هاي بزرگ برسانند و جرات انتخاب در خريد آن دسته از محصولاتي را بدهند كه علاوه بر قيمت و طعم مولفه اخلاق نيز در آنها لحاظ شده است.

منبع:

https://www.project-syndicate.org/commentary/the-top-ten-food-companies--ethical-performance-by-peter-singer?barrier=true
عنوان اصلی اثر: The Death of God and the Meaning of Life

نویسنده: Julian Young

ناشر: Routledge, Revised edition 2014

عنوان احتمالی به زبان فارسی: فلسفه قاره ای و معنای زندگی

مترجم: بهنام خداپناه

ناشر: حکمت

وضعیت: ترجمه شده


"معنای زندگی چیست؟ در جهان علمی و سکولار این روزها, این پرسش تبدیل به مشغله ای جدی شده است. این پرسش, تاریخی عریض و طویل دارد: همانگونه که جولیان یانگ در این اثر درآمدوارِ روشن و الهام بخش خود به این موضوع به روشنی توضیح می دهد, فیلسوفان اصلیِ بسیاری از افلاطون تا هایدگر به این موضوع عمیقا اندیشیده اند.
بخش نخست این کتاب مروری تاریخی بر فیلسوفانی از افلاطون تا به مارکس است که به معنای زندگی یا در شکل جهان «دیگریِ» مفروضی باور داشتند و یا در صورت «آینده» این جهان. بخش دوم به ارزیابی این مطلب می پردازد که زمانیکه ساختارهای سنتی که به زندگی معنا می بخشیدند فرسودن آغاز کردند و خطر پوچ گرایی و بی معنایی زندگی سربرآورد چه رخ داد. جولیان یانگ در بخشهای مربوط به نیچه, هایدگر, سارتر, کامو, فوکو و دریدا به این مطلب نگاهی می اندازد.
این کتاب, اثری ایدئال برای هرآنکسی محسوب می شود که تاکنون برای خود این پرسش را مطرح کرده است که معنای زندگی (اگر مجاز باشیم از آن سخن بگوییم) واقعا در کجاست. این اثر همچنین درآمدی بسیار سودمند برای برخی درونمایه های کلیدی در فلسفه قاره ای, و همچنین فلسفه ادبیات و فلسفه دین محسوب می شود."

فهرست عناوین اثر از این قرار است:

بخش اول: فلسفه ی قاره ای محافظه کار
1. افلاطون
بودن در مقابل شدن/ این ادعا که عشق جنون است/
عشق آسمانی/ ساختمان نفس/ هبوط و صعود نفس/
زندگی فلسفی/ عشق افلاطونی/ نقد و بررسی/ معنای زندگی/
افلاطون و مسیحیت
2. کانت و مسیحیّت
آزار و اذیت گالیله/ مسئله علم/ چگونه میتوان به خدا و علم
باور داشت/ استدلال اخلاقی برای وجود خدا/ نقد و بررسی
3. کی یرکگارد
زندگی زیبایی شناختیِ دون جیووانی/ خاطرات اغواگر/ نقد
کی یرکگارد بر زندگی زیبایی شناختی/ زندگی اخلاقی/ زندگی
دینی/ تعلیق امر اخلاقی/ تفاوت میان امر اخلاقی و امر دینی/
نقد کی یرکگارد بر امر اخلاقی/ غلبه بر ناامیدیِ ضعف/ خدا و
فناناپذیری/ دینداریِ A در مقابل دینداریِ B/ نقد و بررسی
4. شوپنهاور
امکان متافیزیک/ جهان به مثابه خواست/ خواستن رنج کشیدن
است/ رستگاری/ نقد و بررسی
5. فروید
پرسش: آیا مدنیت ارزشش را داشت؟/ مدنیت چیست؟/ میل جنسی/
پرخاشگری/ پاسخ/ نقد و بررسی
6. نیچه ی نخستین
یونانی مآبی و بدبینی/ راه حل آپولونی برای پوچ گرایی/ راه حل
دیونوسی برای پوچ گرایی/ بودیسم اروپایی/ جهان به مثابه
پدیداری زیبایی شناختی/ نقد و بررسی بودیسم اروپایی
7. هگل
ایدئالیسم مطلق/ آنتیگونه و دولت یونانی/ دیالکتیک خواجه-برده/
غلبه بر بیگانگی/ نقد و بررسی
8. مارکس
ماده¬باوری دیالکتیکی/ سرمایه داری/ پس از انقلاب/ آرمان شهرِ
کمونیستی/ اعتراض باکونِین/ اعتراض فروید/ آنارشی و فشار هم گروهی ها

بخش دوم: فلسفه ی قاره ای رادیکال
9. نیچه¬ی واپسین
سرگردانی/ یادگیری از هنرمندان/ خود-آفرینندگی/ شفاف بودن
درباره کیستی/ بازگشت جاودان همان/ عشق به سرنوشت/
تقدیر شخصی/ ابرانسان/ نقد و بررسی
10. نیچه ی منتشره پس از مرگ
جهان به مثابه خواستِ قدرت/ جهان به مثابه قدرت و بازگشت
جاودان/ معنای زندگی قدرت است/ نقد و بررسی
11. هایدگر نخستین
در-جهان-بودن/ نااصالتی/ نااصیل-بودن-بسوی-مرگ/
اصیل- بودن-بسوی-مرگ / اصالت/ میراث/ نقد و بررسی
12. سارتر
برای-خود-بودن در مقابل در-خود-بودن/ سارتر-اول/
واقع¬بودگی و آزادی/ ارزشها انتخابی اند/ عذری نیست/
دلهره ی آزادی/ امر پوچ/ باور نادرست/ خود-فریبی
13. سارتر (ادامه)
شوری عبث/ ترکیبیْ ناممکن/ نگاه/ چرا پوچی مهم است/
سارتر در مقابل هایدگر
14. کامو
مسئله خودکشی/ امر پوچ/ کامو و کی یرکگارد/ سیزیف/
دون ژوان و هنرپیشه/ خدایان الجزایری/ سوختن در مقابل
ساختن
15. فوکو
هدف فوکو/ روش فوکو/ جنون/ نقد و بررسی/ میل جنسی/
زندان/ بدنهای مطیع/ آزادی و زیبایی/ نقد و بررسی
16. دریدا
تفاوط/ ساختارشکنی/ ساختارشکنی به مثابه شیوه ای از زندگی
17. هایدگر واپسین
تکنولوژی باستان/ تکنولوژی مدرن/ کار/ حقیقت/ متافیزیک/
جشنواره/ نگاهبانی به عنوان معنای زندگی/ و باز هم دینداری A
اخلاق و كشاورزي

نويسنده: پيتر سينگر

مترجم: بهنام خداپناه

منتشره در روزنامه اعتماد به تاریخ 24/11/91

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2678027&ref=Author
👇👇👇👇👇
اخلاق و كشاورزي

ملبورن- آيا كشورهاي ثروتمند-يا سرمايه گذاران خارجي- بايد زمين هاي زراعي كشورهاي در حال توسعه را خريداري كنند؟ اين پرسش در گزارشي تحت عنوان «معاملات فراملي زمين كشاورزي در نيمكره جنوبي» مطرح شد كه سال گذشته توسط ائتلافِ لند ماتريكس (Land Matrix) كنسرسيومي از نهادهاي پژوهشي و سازمان هاي غيردولتي اروپايي، صادر شده بود. اين گزارش حاكي از آن است كه از سال 2000 ميلادي، سرمايه گذاران يا بدنه هاي دولتي در كشورهاي ثروتمند يا قدرت هاي نوظهور اقتصادي بيش از 83 ميليون هكتار از زمين هاي كشاورزي در كشورهاي فقيرتر در حال توسعه را خريداري كرده اند. اين مقدار برابر است با 7/1 درصد از زمين هاي كشاورزي جهان. بيشتر اين خريدها در آفريقا صورت گرفته اند كه دو سوم آنها در كشورهايي در حال وقوع هستند كه گرسنگي در آنها شايع است و نهادها براي تحقق مالكيت رسمي زمين اغلب ضعيف هستند. مجموع معاملاتي كه در آفريقا صورت گرفته به تنهايي به قلمرويي از زمين هاي كشاورزي به وسعت كشور كنيا مي رسد. اين گونه ادعا شده است كه سرمايه گذاران خارجي زمين هايي را خريداري مي كنند كه بيهوده به حال خود رها شده اند: و با زير كشت قرار دادن آنها، معاملات اين زمين ها ميزان كل غذا را افزايش مي دهد. اما گزارش ائتلاف لند ماتريكس پي برده است كه اين مطلب صحت ندارد: تقريبا 45 درصد خريدهاي صورت گرفته شامل زمين هاي حاصلخيز كشاورزي بوده است و به طور كلي يك سوم زمين هاي خريداري شده پوشيده از جنگل بوده اند، كه اين مطلب حاكي از آن است كه توسعه خريد چنين زمين هايي ممكن است خطراتي براي تنوع گونه هاي زيستي (biodiversity) باشد. سرمايه گذاران هم عمومي هستند و هم خصوصي (به عنوان مثال، به وسيله شركت هاي دولتي) و از سه گروه متفاوت از كشورهاي مختلف مي آيند: اقتصادهاي نوظهوري مثل چين، هند، برزيل، آفريقاي جنوبي، مالزي و كره جنوبي: كشورهاي نفتخيز حاشيه خليج فارس و كشورهاي توسعه يافته ثروتمندي همچون ايالات متحده و چندين كشور اروپايي مختلف ديگر. به طور ميانگين، درآمد سرانه كشورهايي كه منبع اين سرمايه گذاري ها هستند چهار برابر كمتر از كشورهاي هدف است. هدف بيشتر اين سرمايه گذاران توليد غذا يا ديگر محصولات كشاورزي براي صادرات از كشورهايي است كه منبع زمين براي آنها محسوب مي شوند، آن هم به اين دليل آشكار كه كشورهاي ثروتمندتر مي توانند براي اين محصولات پول بيشتري پرداخت كنند. هدف بيش از 40 درصد اين پروژه ها صادرات غذا به كشور منبع سرمايه است-مطلبي كه در پيشنهاد به اين مطلب است كه امنيت غذايي دليل اصلي خريد اين زمين هاست. بنياد بين المللي آكسفام (Oxfam) برخي از اين معاملات را «زمين خواري» مي نامد. گزارش خود اين بنياد با نام «زمين ما، زندگاني ما» اشاره دارد به اينكه، از سال 2008، جماعت هايي كه تحت تاثير پروژه هاي بانك جهاني بوده اند 21 شكايت رسمي را در ارتباط با نقض حقوق زمين هايشان تحويل داده اند. آكسفام، با توجه به خريد زمين در مقياس هاي كلان كه نقض مستقيم حقوق را سبب شده است، از بانك جهاني تقاضا كرده است كه سرمايه گذاري ها در فروش زمين را تا زماني مسدود سازد كه آن بتواند معيارهايي را تنظيم كند كه مطمئن مي سازد به جماعت هاي محلي از قبل و با گزينه امكان سرباز زدن از پذيرش چنين گزينه يي، اطلاع رساني شده است. آكسفام همچنين از بانك جهاني مي خواهد تضمين بدهد كه معاملات اين زمين ها نه به امنيت غذايي محلي آسيب مي زند و نه به امنيت غذايي ملي. بانك جهاني در پاسخ به اين درخواست، پذيرفت كه نمونه هايي از سوءاستفاده در خريد زمين وجود دارد، خصوصا در كشورهاي در حال توسعه كه در آنها دولت ضعيف است و گفت كه از مشاركت شفاف تر و فراگيرتر حمايت مي كند. در عين حال، به نياز براي افزايش توليد غذا براي تغذيه دو ميليارد جمعيت افزون بر جمعيت كنوني كه تا سال 2050 انتظار مي رود، اشاره كرد و پيشنهاد داد كه سرمايه گذاري بيشتر در كشاورزي در كشورهاي در حال توسعه براي پيشرفت بهره وري لازم است. بانك جهاني ايده در نظر گرفتن مهلت قانوني براي سرمايه گذاران در عرصه كشاورزي را با اين استدلال رد كرد كه اين امر دقيقا آنهايي را هدف قرار مي دهد كه به احتمال بسيار زياد كار درست را انجام مي دهند. ممكن است اين پرسش مطرح شود كه آيا شفافيت و شرط اينكه زمين داران محلي با فروش زمين هايشان موافق باشند براي حمايت از مردمي كه در فقر زندگي مي كنند كافي است يا نه. حاميان بازار آزاد اين گونه استدلال خواهند كرد كه اگر زمينداران محلي خواستار فروش زمين خود باشند، چنين گزينه يي انتخابي است با خود آنها.