دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
@BeKhodnotes
چه بسا بتوان اینگونه گفت که:
"همواره با دیگری چنان رفتار کن که انگار این مواجههات با او آخرین مواجهه با اوست و فردا او از این عالم رخت برخواهد بست!"
@BeKhodnotes
"همواره با دیگری چنان رفتار کن که انگار این مواجههات با او آخرین مواجهه با اوست و فردا او از این عالم رخت برخواهد بست!"
@BeKhodnotes
امروز دوستِ وکیل و حقوقخواندهای از یکی از روستاهای گرگان ایمیلی سرشار از محبت را درخصوص ترجمه کتاب آزادی حیوانات برایم ارسال کردند که بسیار برایم مسرتبخش بود. حیفم آمد آنرا به اشتراک نگذارم.
متن پیام ایشان:
"جناب آقای خداپناه عزیز
همین امروز مقدمه ی درخشان شما را در کتاب آزادی حیوانات خواندم. کتاب را تازه به دست گرفتم. به خودم می گفتم چرا در چند سال اخیر-که از وجود کتاب آگاه بودم- زودتر به سراغ اش نرفتم. نثر روان(چیزی که به آن بسیار محتاجیم) و البته نگاه متفاوت شما به قوانین، برایم بسیار جذاب بود.
به پیوست لینک یادداشتم در شماره 814 روزنامه شهروند به تاریخ پانزدهم فروردین ماه 1395 را پیوست کردم (فایل روزنامه را نداشتم، بنابراین از لینک بازنشر آن در کانون وکلای دادگستری استفاده نمودم) اشاره ای به قانون شکار و صید و مسئله ی "حق ها" دارد. امیدوارم برای من دریچه ای به یافتن رفیقی با ارزش باشد.
https://golestanbar.ir/notes/2853
با احترام
کوهیار گُردی
گرگان
روستای زیارت"
@BeKhodnotes
متن پیام ایشان:
"جناب آقای خداپناه عزیز
همین امروز مقدمه ی درخشان شما را در کتاب آزادی حیوانات خواندم. کتاب را تازه به دست گرفتم. به خودم می گفتم چرا در چند سال اخیر-که از وجود کتاب آگاه بودم- زودتر به سراغ اش نرفتم. نثر روان(چیزی که به آن بسیار محتاجیم) و البته نگاه متفاوت شما به قوانین، برایم بسیار جذاب بود.
به پیوست لینک یادداشتم در شماره 814 روزنامه شهروند به تاریخ پانزدهم فروردین ماه 1395 را پیوست کردم (فایل روزنامه را نداشتم، بنابراین از لینک بازنشر آن در کانون وکلای دادگستری استفاده نمودم) اشاره ای به قانون شکار و صید و مسئله ی "حق ها" دارد. امیدوارم برای من دریچه ای به یافتن رفیقی با ارزش باشد.
https://golestanbar.ir/notes/2853
با احترام
کوهیار گُردی
گرگان
روستای زیارت"
@BeKhodnotes
golestanbar.ir
چرا به حقوق حیوانات نیازمندیم؟ | کانون وکلای دادگستری گلستان
وبسایت رسمی کانون وکلای دادگستری گلستان
فردا عیدکریسمس است. درباره چگونگی پیدایش این تاریخ به عنوان زادروز عیسی مسیح نظرات بسیاری وجود دارد. چندسال قبل مقاله نسبتن مبسوطی را در اینباره ترجمه کردم که خواندش خالی از لطف نیست:👇🏻
https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/504
https://news.1rj.ru/str/Bekhodnotes/504
Telegram
دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
چگونه 25 دسامبر به عنوان تاریخ کریسمس [عید میلاد عیسی] انتخاب شد؟
بررسی نظریه های تاریخی و الهیاتی درباره خاستگاهِ بزرگداشت زادروز عیسی
نوشتار زیر ترجمه ایست آزاد و همراه با دخل و تصرف از اَندرو مَک گوان [Andrew McGowan] استاد الهیات دانشگاه ییل
ترجمه…
بررسی نظریه های تاریخی و الهیاتی درباره خاستگاهِ بزرگداشت زادروز عیسی
نوشتار زیر ترجمه ایست آزاد و همراه با دخل و تصرف از اَندرو مَک گوان [Andrew McGowan] استاد الهیات دانشگاه ییل
ترجمه…
این دوست سنجابم هر چندوقت یکبار صبحها میآید و درحالیکه من صبحانه میخورم به من خیره میشود و با نگاهش میگوید که صبحانه من پس چه! 🥺 من هم سهمش را میدهم. گاهی همینجا همهاش را میخورد و گاهی هم سریع میرود جایی مخفی میشود و آنجا نوش جان میکند!
@BeKhodnotes
@BeKhodnotes
شبها یکی از کانالهای تلویزیونی مستند-سریالی را به نام «بیگانگان فضاییِ دوران باستان» (ancient aliens) نمایش میدهد. این مستند که بیشتر انعکاس دهنده نوعی از تفکر یا شاید هم مذهب به نام یوفوایسم است تلاش میکند که کل تاریخ بشری را از نو براساس باور به بیگانگان فضایی مورد خوانشی دوباره قرار دهد. مثلن بسیاری از نمادهای دوران باستان و همچنین باورهای دینی که ما آنها را در قالب اسطوره و موجوداتِ فوق طبیعی تفسیر میکنیم، مطابق نظر افرادی که در این مجموعه سخن میگویند، که بسیاری شان هم دانشمندانی در شاخه های علوم مختلف اعم از فیزیک، شیمی، تاریخ و ... هستند، از نظر اینان موجوداتِ فضایی بوده اند که از دوران باستان و حتی خیلی قبلتر با انسانها در ارتباط بوده اند و به نوعی انسانها را تحت تاثیر خود قرار داده اند. برای این تفاسیر خود نیز، این افراد متون دینی و تاریخی و سنگنبشته ها را با زاویه ای جدید مورد خوانش قرار میدهند و ظاهرن شواهد بسیاری را هم مبنی بر وجود بیگانگان از آنها مستند میکنند.
اما دیشب این مستند درباره مناطقی از جهان بود که بیشترین درگیریها در طول تاریخ در آنها جریان داشته است، خصوصن خاورمیانه، شمال آفریقا، هند، و بخش مرکزی آمریکای لاتین. یعنی یک کمربند جغرافیایی که بیشتر تمدنهای کهن از آنجا نشائت گرفته است. طبق تفسیر این مستند، دلیل اینکه در کشورهایی با قدمت کهن تاریخی این میزان از جنگ و خشونت رواج داشته چه بسا مربوط به تاثیر مستقیم بیگانگان فضایی در مردم این سرزمینها باشد، به این صورت که این بیگانگانِ فرضیِ فضایی با دستکاریهای ژنتیکی در افرادی در این سرزمینها نوعی ویروس خشونت طلبی را در آنها کار گذاشته اند که این افراد اقدام به تخریب بناهای تاریخی و آثار کهن دوران خود بپردازند. آثاری که اسرار بسیاری از وجود بیگانگان فضایی را در خود دارند اما این بیگانگان تمایلی به برملاشدن اسرارشان ندارند! جالبتر از همه اینکه نقطه تلاقیِ ارتباط این بیگانگان با زمین، همچون یک دروازه ستاره ای، یا چیزی به مانند کرم چاله فضایی، از نظر اینان مسجدالاقصی دانسته میشود.
اما دیروز که خبر فروریختن قریب الوقوع طاق کسری را شنیدم، به نظرم آمد که انگار این روایت پر بیراه هم نیست. اینکه مسئولان مملکتی یک کشور تا این اندازه منفعلانه عمل میکنند که یک بنای تاریخی که سندی از هویت ملی ایرانی است اینگونه بی سر و صدا از میان برود، بیشتر شبیه به این است که انگار اینان جوری برنامه ریزی شده اند که هرچه با هویت ملی ایرانی سرو کار دارد را عامدانه از میان ببرند که مبادا پلی میان نسل فعلی با هویت گذشته اش باقی بماند! این میزان از ایران ستیزی که این روزها از این بزرگواران شاهدش هستیم به نظر طبیعی نمیآید و برای تفسیرش باید پای بیگانگان فضایی را هم به میدان باز کرد!
@BeKhodnotes
اما دیشب این مستند درباره مناطقی از جهان بود که بیشترین درگیریها در طول تاریخ در آنها جریان داشته است، خصوصن خاورمیانه، شمال آفریقا، هند، و بخش مرکزی آمریکای لاتین. یعنی یک کمربند جغرافیایی که بیشتر تمدنهای کهن از آنجا نشائت گرفته است. طبق تفسیر این مستند، دلیل اینکه در کشورهایی با قدمت کهن تاریخی این میزان از جنگ و خشونت رواج داشته چه بسا مربوط به تاثیر مستقیم بیگانگان فضایی در مردم این سرزمینها باشد، به این صورت که این بیگانگانِ فرضیِ فضایی با دستکاریهای ژنتیکی در افرادی در این سرزمینها نوعی ویروس خشونت طلبی را در آنها کار گذاشته اند که این افراد اقدام به تخریب بناهای تاریخی و آثار کهن دوران خود بپردازند. آثاری که اسرار بسیاری از وجود بیگانگان فضایی را در خود دارند اما این بیگانگان تمایلی به برملاشدن اسرارشان ندارند! جالبتر از همه اینکه نقطه تلاقیِ ارتباط این بیگانگان با زمین، همچون یک دروازه ستاره ای، یا چیزی به مانند کرم چاله فضایی، از نظر اینان مسجدالاقصی دانسته میشود.
اما دیروز که خبر فروریختن قریب الوقوع طاق کسری را شنیدم، به نظرم آمد که انگار این روایت پر بیراه هم نیست. اینکه مسئولان مملکتی یک کشور تا این اندازه منفعلانه عمل میکنند که یک بنای تاریخی که سندی از هویت ملی ایرانی است اینگونه بی سر و صدا از میان برود، بیشتر شبیه به این است که انگار اینان جوری برنامه ریزی شده اند که هرچه با هویت ملی ایرانی سرو کار دارد را عامدانه از میان ببرند که مبادا پلی میان نسل فعلی با هویت گذشته اش باقی بماند! این میزان از ایران ستیزی که این روزها از این بزرگواران شاهدش هستیم به نظر طبیعی نمیآید و برای تفسیرش باید پای بیگانگان فضایی را هم به میدان باز کرد!
@BeKhodnotes
امروز که داشتم مجلد کتاب "الحیوان" شفای ابن سینا را میخواندم با متنی برخوردم که از دو حیث برایم جالب بود. نخست ترجمه اش را میگذارم و بعد نکاتش را میگویم:
"و در سرزمین بهستون {احتمالن همان بیستون باشد!} که سیل جاری شد حیوانی به نام جند بیدستر {سگ آبی} را یافته ایم. و معروف آن است که این سرزمین به یکباره ایجاد گشته و اینکه این حیوان به گمان همگان در آن تولد یافته است {«تولد» در اصطلاح قدما معادل وجود خود بخودی یافتن و بدون آمیزش جنسی است}. از آنجاییکه فاصله بین دریاهایی که این حیوان در آن بسیار زیست کرده و این موضع بسیار است مجاز نیست گفته شود که از آن دریاها بدینجا آمده است. و بسیاری از قناتهایی که حفر میشوند و از آنها به سوی برکه ها آب جریان می یابد که پیشتر جایگاه ماهیان نبوده اند. {براین اساس باید نتیجه گرفت که} ماهیان در آنجا تولد می یابند {یعنی به شکلی دفعتن وجودی خود بخودی پیدا میکنند} و پس از آن است که به توالد میپردازند {«توالد» در اصطلاح قدما معادل وجود حاصل آمیزش جنسی است}. (طبیعیات الشفاء، کتاب الحیوان، ص 386)
دو نکته جالب در این متن از نظر من یکی باور به پیدایش خود به خودی یا همان خلق الساعه [spontaneous generation] از نظر ابن سینا و براهین اوست.
دیگری وجود سگ آبی در مناطقی از ایران، که اینطور که متن میگوید بهستون بوده که ممکن است در منطقه کرمانشاه کنونی بوده باشد! هیچگاه فکر نمیکردم که در ایران هم سگ آبی بوده باشد اما ظاهرن بوده و احتمالن دیگر نیست! احتمالن هم یکی از دلایل انقراض این گونه استفاده از بیضه این حیوان برای دلایل طبی بوده که خودِ ابن سینا آنرا در کتاب قانون تجویز کرده است! امان از این بشر که به بیضه سگ آبی هم رحم نکرده!
@BeKhodnotes
"و در سرزمین بهستون {احتمالن همان بیستون باشد!} که سیل جاری شد حیوانی به نام جند بیدستر {سگ آبی} را یافته ایم. و معروف آن است که این سرزمین به یکباره ایجاد گشته و اینکه این حیوان به گمان همگان در آن تولد یافته است {«تولد» در اصطلاح قدما معادل وجود خود بخودی یافتن و بدون آمیزش جنسی است}. از آنجاییکه فاصله بین دریاهایی که این حیوان در آن بسیار زیست کرده و این موضع بسیار است مجاز نیست گفته شود که از آن دریاها بدینجا آمده است. و بسیاری از قناتهایی که حفر میشوند و از آنها به سوی برکه ها آب جریان می یابد که پیشتر جایگاه ماهیان نبوده اند. {براین اساس باید نتیجه گرفت که} ماهیان در آنجا تولد می یابند {یعنی به شکلی دفعتن وجودی خود بخودی پیدا میکنند} و پس از آن است که به توالد میپردازند {«توالد» در اصطلاح قدما معادل وجود حاصل آمیزش جنسی است}. (طبیعیات الشفاء، کتاب الحیوان، ص 386)
دو نکته جالب در این متن از نظر من یکی باور به پیدایش خود به خودی یا همان خلق الساعه [spontaneous generation] از نظر ابن سینا و براهین اوست.
دیگری وجود سگ آبی در مناطقی از ایران، که اینطور که متن میگوید بهستون بوده که ممکن است در منطقه کرمانشاه کنونی بوده باشد! هیچگاه فکر نمیکردم که در ایران هم سگ آبی بوده باشد اما ظاهرن بوده و احتمالن دیگر نیست! احتمالن هم یکی از دلایل انقراض این گونه استفاده از بیضه این حیوان برای دلایل طبی بوده که خودِ ابن سینا آنرا در کتاب قانون تجویز کرده است! امان از این بشر که به بیضه سگ آبی هم رحم نکرده!
@BeKhodnotes
این شعر بینظیر را پدرم گفتهاند درباره زبان مادری به همراه دکلمه ایشان. خود بسیار لذت بردم حیفم آمد آنرا به اشتراک نگذارم:
زبان مادری
شعر و دکلمه: محمدعلی خداپناه
@BeKhodnotes
زبان مادری
شعر و دکلمه: محمدعلی خداپناه
@BeKhodnotes
Forwarded from Mohamad Kh.panah
پاسداشت زبان محلی / شعری با گویش محمد خداپناه // بشنوازمن این حکایت اززبان مادری ازجفاهایی که آمد برزبان مادری
روزگاری گویشی اندرولایت داشتیم با همه شیرینی و فن بیان مادری
مادرم آموخت برمن آن کلام ولهجه را روزوشب با صبرخویش وامتنان مادری
گوش دل دادم به حرفش با تمام اشتیاق لفظ لفظ و جمله جمله از دهان مادری
سالهاپیشینیان با اشتیاقی بی نظیر حفظ کردند این زبان در گران مادری
درپی نسلی به نسلی پاسداری کرده اند از بر وبوم وطن چون دیدگان مادری
بی وفایی پیشه کردیم و نمی دانم چرا باد دادیم افتخار دودمان مادری
قره گشتیم وکمر بستیم بر نابودیش یادگار مرز وبوم و روح و جان مادری
جمله فرزندان ما ناآشناگشتند از آن لهجه و آن جایگاه وآن زبان مادری
نیست غیرازخاطره ازآنهمه فروشکوه آنچه خود بود آیت پیشینیان مادری
آنچه را آنان به چنگ آورده بودند سالها ما به نسلی باد دادیم آن نشان مادری
گرد بادی شاخ و بن از بوستان ما ربود گشته پاییز این بهاربوستان مادری
یک زمان پیشینیان از ما شکایت می کنند بهرنابودی میراث گران مادری
حافظ این گویش از پیروجوان بودیم م
روزگاری گویشی اندرولایت داشتیم با همه شیرینی و فن بیان مادری
مادرم آموخت برمن آن کلام ولهجه را روزوشب با صبرخویش وامتنان مادری
گوش دل دادم به حرفش با تمام اشتیاق لفظ لفظ و جمله جمله از دهان مادری
سالهاپیشینیان با اشتیاقی بی نظیر حفظ کردند این زبان در گران مادری
درپی نسلی به نسلی پاسداری کرده اند از بر وبوم وطن چون دیدگان مادری
بی وفایی پیشه کردیم و نمی دانم چرا باد دادیم افتخار دودمان مادری
قره گشتیم وکمر بستیم بر نابودیش یادگار مرز وبوم و روح و جان مادری
جمله فرزندان ما ناآشناگشتند از آن لهجه و آن جایگاه وآن زبان مادری
نیست غیرازخاطره ازآنهمه فروشکوه آنچه خود بود آیت پیشینیان مادری
آنچه را آنان به چنگ آورده بودند سالها ما به نسلی باد دادیم آن نشان مادری
گرد بادی شاخ و بن از بوستان ما ربود گشته پاییز این بهاربوستان مادری
یک زمان پیشینیان از ما شکایت می کنند بهرنابودی میراث گران مادری
حافظ این گویش از پیروجوان بودیم م
جشن سده و رنج حیوانی
دو روز قبل، دهم بهمن ماه در تقویم با عنوان جشن سده شناخته میشود، که از دوران باستان تا ایران پس از اسلام این جشن با برپا کردن آتشی بزرگ بزرگداشته میشده است، هرچند این روزها دیگر اثری از آن در جامعه ایرانی دیده نمیشود و ظاهرن به برخی از شهرهای ایران و جوامع کوچک زردشتی محدود شده است!
چند روز پیش مطلبی را در کانال دکتر شفیعی کدکنی درباره جشن سده دیدم که نقل قولی از تاریخ بیهقی درباره بزرگداشت این جشن در زمان غزنویان است. مطلب درباره رنجی است که انسانها از دوران قدیم تا به امروز به انحا و اشکال مختلف بر سر حیوانات آورده اند، و جشنهای ایرانی هم از این قاعده مستثنی نبوده اند:
"و سَده نزدیک بود، اُشترانِ سلطانی را و از آن همهٔ لشکر بهصحرا بردند و گز کشیدن گرفتند تا سده کرده آید و پس از آن حرکت کرده آید. و گز میآوردند در صحرایی که جویِ آب بزرگ بود، بر آن شَرَف [مکان بلند] میافگندند، تا به بالایِ قلعتی برآمد. و چهارطاقها بساختند از چوبِ سختْ بلند و آن را به گز بیاگَندند. و گزِ دیگر که سختِ بسیار بود بالایِ کوهی برآمد بزرگ. و الهٔ [عقاب] بسیار و کبوتر و آنچه رسم است از دارات این شب بهدست کردند.
[...]
و سَده فراز آمد، نخست شبْ امیر بر آن لبِ جویِ آب که شِراعی [چادر] زده بودند بنشست و ندیمان و مُطربان بیامدند و آتش به هیزم زدند– و پس از آن شنیدم که قریبِ دَه فرسنگ فُروغِ آن آتش بدیده بودند– و کبوتران نفطاندود [آغشته به نفت] بگذاشتند و دَدَگان [حیوانات] به قارندود [قیراندود] و آتش زده دویدن گرفتند، و چنان سَدهیی بود که دیگر آن چنان ندیدم، و آن بهخرّمی بهپایان آمد." {تاریخ بیهقی، جلد پنجم، صص 72-571، ناشر دنیای کتاب}
در همان کانال، البته مطلبی در نقد و نکوهش این آئین با این مضمون آمده که:
"️نکتهای که لازم است متذکر گردیم این است که آتش زدن به جانوران و پرندگان سودمند با آن احترام و تقدیسی که در دین مزدیسنا به جانوران (بویژه جانوران سودمند) میشده است، بدون شك از رسوم و آداب ایرانِ پس از اسلام است، چه، از طرفی در دین زرتشتی آزار جانوران سودمند اهورائی از گناهان بزرگی بوده است و چنانکه میدانیم زرتشتیان امروزه نیز در این جشن چنین رسمی را معمول نمیدارند و حال آنکه اگر آتش زدن حیوانات جزء رسوم و آداب باستانی آنان بود بدون شک سنّت دیرین خود را نگاه میداشتند، به علاوه چنانکه ملاحظه شد و از این پس نیز خواهد آمد این رسم تنها در دربار پادشاهان و امیران معمول بوده است نه در جای دیگر، گو اینکه اساساً بیجان کردن جانداری برای پدید آوردن سرور و شادی و انبساطِ خاطر دور از جوانمردی و مردمی است و به همین جهت است که ابوریحان در آثار الباقیه (ص ۲۲۷ چاپ زاخو) پس از ذکر رسم فوق میگوید:
خداوند از کسانی که از آزار رساندن جانوران و جانداران لذت میبرند انتقام گیرد." {براهیم پورداوود، انجمن ایرانشناسی، نشریهٔ دوم، بهمن ۱۳۲۴ خورشیدی، ص ۱۶}
البته بعید میدانم حتی اگر جانوری توسط انسانی غیرسودمند هم لحاظ شود، باز بتوان از سوزاندن آن و مشاهده اش لذت برد! سوءاستفاده و بهره کشی از حیوانات در اَشکالی سادیتستی همچون این در فرهنگهای باستانی دیگر هم رواج داشته یا همچنان دارد. مثلن در روم باستان، مورخی بنام لِکی درباره بازیهای رومی و آزار و اذیت بردگان انسانی [گلادیاتورها] و بردگان غیر-انسان یا همان حیوانات اینگونه نقل میکند:
دو روز قبل، دهم بهمن ماه در تقویم با عنوان جشن سده شناخته میشود، که از دوران باستان تا ایران پس از اسلام این جشن با برپا کردن آتشی بزرگ بزرگداشته میشده است، هرچند این روزها دیگر اثری از آن در جامعه ایرانی دیده نمیشود و ظاهرن به برخی از شهرهای ایران و جوامع کوچک زردشتی محدود شده است!
چند روز پیش مطلبی را در کانال دکتر شفیعی کدکنی درباره جشن سده دیدم که نقل قولی از تاریخ بیهقی درباره بزرگداشت این جشن در زمان غزنویان است. مطلب درباره رنجی است که انسانها از دوران قدیم تا به امروز به انحا و اشکال مختلف بر سر حیوانات آورده اند، و جشنهای ایرانی هم از این قاعده مستثنی نبوده اند:
"و سَده نزدیک بود، اُشترانِ سلطانی را و از آن همهٔ لشکر بهصحرا بردند و گز کشیدن گرفتند تا سده کرده آید و پس از آن حرکت کرده آید. و گز میآوردند در صحرایی که جویِ آب بزرگ بود، بر آن شَرَف [مکان بلند] میافگندند، تا به بالایِ قلعتی برآمد. و چهارطاقها بساختند از چوبِ سختْ بلند و آن را به گز بیاگَندند. و گزِ دیگر که سختِ بسیار بود بالایِ کوهی برآمد بزرگ. و الهٔ [عقاب] بسیار و کبوتر و آنچه رسم است از دارات این شب بهدست کردند.
[...]
و سَده فراز آمد، نخست شبْ امیر بر آن لبِ جویِ آب که شِراعی [چادر] زده بودند بنشست و ندیمان و مُطربان بیامدند و آتش به هیزم زدند– و پس از آن شنیدم که قریبِ دَه فرسنگ فُروغِ آن آتش بدیده بودند– و کبوتران نفطاندود [آغشته به نفت] بگذاشتند و دَدَگان [حیوانات] به قارندود [قیراندود] و آتش زده دویدن گرفتند، و چنان سَدهیی بود که دیگر آن چنان ندیدم، و آن بهخرّمی بهپایان آمد." {تاریخ بیهقی، جلد پنجم، صص 72-571، ناشر دنیای کتاب}
در همان کانال، البته مطلبی در نقد و نکوهش این آئین با این مضمون آمده که:
"️نکتهای که لازم است متذکر گردیم این است که آتش زدن به جانوران و پرندگان سودمند با آن احترام و تقدیسی که در دین مزدیسنا به جانوران (بویژه جانوران سودمند) میشده است، بدون شك از رسوم و آداب ایرانِ پس از اسلام است، چه، از طرفی در دین زرتشتی آزار جانوران سودمند اهورائی از گناهان بزرگی بوده است و چنانکه میدانیم زرتشتیان امروزه نیز در این جشن چنین رسمی را معمول نمیدارند و حال آنکه اگر آتش زدن حیوانات جزء رسوم و آداب باستانی آنان بود بدون شک سنّت دیرین خود را نگاه میداشتند، به علاوه چنانکه ملاحظه شد و از این پس نیز خواهد آمد این رسم تنها در دربار پادشاهان و امیران معمول بوده است نه در جای دیگر، گو اینکه اساساً بیجان کردن جانداری برای پدید آوردن سرور و شادی و انبساطِ خاطر دور از جوانمردی و مردمی است و به همین جهت است که ابوریحان در آثار الباقیه (ص ۲۲۷ چاپ زاخو) پس از ذکر رسم فوق میگوید:
خداوند از کسانی که از آزار رساندن جانوران و جانداران لذت میبرند انتقام گیرد." {براهیم پورداوود، انجمن ایرانشناسی، نشریهٔ دوم، بهمن ۱۳۲۴ خورشیدی، ص ۱۶}
البته بعید میدانم حتی اگر جانوری توسط انسانی غیرسودمند هم لحاظ شود، باز بتوان از سوزاندن آن و مشاهده اش لذت برد! سوءاستفاده و بهره کشی از حیوانات در اَشکالی سادیتستی همچون این در فرهنگهای باستانی دیگر هم رواج داشته یا همچنان دارد. مثلن در روم باستان، مورخی بنام لِکی درباره بازیهای رومی و آزار و اذیت بردگان انسانی [گلادیاتورها] و بردگان غیر-انسان یا همان حیوانات اینگونه نقل میکند: