دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی – Telegram
دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
544 subscribers
210 photos
116 videos
28 files
223 links
کتابها (ترجمه):
هایدگر واپسین؛جولیان یانگ،حکمت
درآمدی بر فهم هرمنوتیک؛لارنس اشمیت،ققنوس
آزادی حیوانات؛پیترسینگر،ققنوس
فلسفه قاره ای و معنای زندگی؛جولیان یانگ،حکمت
حق حیوان، خطای انسان؛تام ریگان،نشرکرگدن
درآمدی به فهم فایده‌گرایی،نشرطه
@BeKhod87
Download Telegram
دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
نحوه مواجهه با خلق در تذکره الاولیای عطار دو مضمونی که عطار در کتاب تذکره الاولیای خود در خصوص نحوه تعامل و رابطه درست با مردم بارها از زبان عارفان گوناگون نقل میکند، یکی نومیدی از خلق/مردمان، و دیگری بی‌توجهی به داشته‌های خلق است، همچون این گفتارها: گفت:…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
میی در ده که فردا هست نوروز
بباید ساختن جشنی دل افروز
کنون باری بیا تا امشبی خوش
بهم جشنی بسازیم ای پریوش
همه روی زمین آب زلالست
همه روی هوا باد شمالست
بروی دشت افگن دیده ای دوست
که مغز پسته بیرون آمد از پوست
ز سنگ خاره آتش جست بیرون
سر کهسار شد از لاله پرخون
جهان تازهست و ایام بهارست
سماعی خوش شرابی خوشگوارست
درین موسم تماشا ناگزیرست
که با زاری مرغ آواز زیرست

(خسرونامه عطار نیشابوری)


سخنان دکتر کزازی بر مزار عطار نیشابوری

@BeKhodnotes
فخرالدین‌ رازی:

سیر آمدم از ســاز کژآهنگ وجود
زین پرده‌ی بی‌نوای ده‌رنگ وجود
        صد سجده‌ی شکر در عدم بیش برم
        گر بــاز رهد نــام من از ننــگ وجود

شیخ‌ شهاب‌الدین‌ سهروردی:

امروز منــم در قفس تنــگ وجود
محتاج به بوی عدم از ننگ وجود
              کو صیقل لطف؟ تا دمی بزداید
              از آینه‌ی حقیقتم زنــگ[ار] وجــود

جمال‌ اشهری:

تنگ آمده‌ام زین قفس تنگ وجود
  خون خورده‌ام از وجود هم‌سنگ وجود
گه‌گه ز وجود خویش باز اندیشم
  خواهم که شوم بــا عدم از ننگ وجــود


▫️منبع: نزهة‌المجالس، جمال‌الدین خلیل شروانی، تالیف اواسط سدۀ ۷ هجری (سال کتابت ۷۳۱ ق)، کاتب: اسماعیل بن اسفندیار ابهری، دست‌نویس شماره ۱۶۶۷ کتابخانۀ جارالله ترکیه، برگ ۴۲

▫️رباعی شیخ شهاب‌الدین در دستنویسی از رباعیات خیام ( نسخه نخجوانی کتابت سده ۹ یا بعد ) به خیام منسوب شده است.

به نقل از کانال موسیقی خصوصی

@BeKhodnotes
Forwarded from NOŪS (Hamed Roshani Rad)
یا لیتنا بقینا علی عدم الاول.
__

کتابِ "فی ذم الذات الدنیا". از ارزشمندترین کتب حکمت در اسلام. جزء آخرین آثار و نوشته شده در شهر هرات به قلم مظلوم‌ترین فیلسوف مسلمان: فخرالدین محمد رازی است. (کسی‌که به فارسی تنها کتابی کوچک و غیرقابل حتی تورق درباره‌اش نوشته شده و اکثر کتب تاریخ فلسفه، تنها ذیل نام خواجه نصیر و شرح اشارات ابن سینا، به فرستادنِ دشنامی به گورش بسنده می‌کنند).

در این کتاب فخر رازی، بنا بر تقسیم بندیِ قوای نفس، که یاد آور اجزای سه گانۀ نفس در افلاطون است، لذات را به سه دسته تقسیم میکند: لذات حسی (شهوت) لذات خیالی (قدرت) و لذات عقلی (حکمت). سپس به ترتیب امتناع و ناممکن بودنِ هرسه را نشان می‌دهد. (استدلاهای او در امتناع شهوت و قدرت ذهن را به یاد استدلال‌های شوپنهاور، و اثباتهای او در امتناع حکمت بر پایۀ قیاسات جدلی الطرفین شباهت بسیار به مباحث آنتی نومیِ کانت دارد). این ممتنع دانستن جمیع لذاتِ عالی و دانیِ بشری، عرصه را برای یکی از نابترین و نایابترین مباحث در فلسفه ایرانی باز می‌کند: یعنی دهشتِ اگزیستانسیال از وضعیتِ انسان در هستی.

«و اذا وقفت علی هذا الاحوال، صارت لذات الحسیه خسیسهً، و لذات الخیالی مستحقرهً. و اما لذات العقلیه فلا سبیل الی وصول الیها و القرب منها. فلهذا نقول: یا لیتنا بقینا علی عدم الاول! یا لیتنا ما شاهدنا هذا العالم!» (پس می‌گوییم کاش باقی می‌ماندیم در همان عدمِ اول. کاش هرگز چهرۀ این عالم را نمی‌دیدیم! ) و با همین دهشت و فروبستگی کتاب را پایان می‌دهد.

این کتاب با نام The Teleological Ethics of Fakhr Al-din Al-razi تصحیح، ترجمه و با شرح مفصلی در نشر بریل چاپ شده است.

@alhamediat
👍2
پرهیز از گوشتخواری: مانوی‌ها

باری، دو جریان مهم دیگر در ایران باستان که گیاهخواری بخش مهمی از باور آنها بود، مانوی‌ها و دیگری مزدکی‌ها بودند.
مانی پیشوای این دین، در اوایل سده سوم میلادی و در حدود سال 216 م در میان رودان زاده شد و در زمان پادشاهی شاپور یکم ساسانی، آیین خود را بر پادشاه عرضه کرد و شاه نیز با روح پذیرنده‌ای نسبت به باورهای او، به وی اجازه تبلیغ آزادانه داد.
اما آیین مانی در مجموع یک نظام دینی ثنوی و مبتنی بر دو اصل یا دو بُن بود؛ یکی بن یا گوهر روشنایی و دیگری گوهر تاریکی؛ و بر اساس این باور، جهان ما نیز از آمیزش این دو گوهر پدید آمده است.
بیان اسطوره آفرینش نزد معتقدات مانی بسیار پیچیده است و خود نوشتار جداگانه‌ای می‌طلبد اما تا جایی که به جستار ما مربوط است، به طور کل در باورهای مانی از آنجا که هدف از کشتن حیوانات، خوراک و بقای آدمی است و چون اصولا انسان (وجود انسان) در این آیین منفور است(با توجه به اینکه انسان در این آموزه‌ها مملو از ذرات تاریکی است) بنابراین لوازم حیات نیز در او منفور است.
عجیب نیست اگر مانی نسبت به زندگی و آنچه بقای حیات بر آن بسته است، از خورش و پوشش و ذبح حیوان و حتی آزردن گیاه و چیدن میوه و تهیه غذا و زراعت و تجارت و سیاست و جنگ چنان بدبین است، چه در نظر او اینها همه اسباب ادامه وجود زندان برای نور است (نظام دو بُنی را به یاد آوریم) و از این رو مکروه می‌باشد.
همینطور کشتن حیوان و آزردن سایر موجودات اهریمنی از آن رو مکروه است که هنوز در وجود آنها اندکی از عناصر نورانی نهفته است. بنابراین کشتن حیوانات یا اذیت و آزار جانوران و یا داشتن حیوانات اهلی و حتی آزار گیاهان در آیین مانی مذموم و نابایست بود.
چنانچه ابن ندیم می‌گوید کسی که می‌خواست به این آیین در آید باید از نفس خود آزمایش  و اگر اطمینان می‌یافت که می‌تواند از خوردن گوشت و شراب پرهیز کند جزو برگزیدگان بود ولی اگر توانایی ترک اینها را نداشت اما دوستدار این آیین بود جزو گروه نیوشاگان بود.
باید دانست که جامعه مانوی دارای پنج مرتبه بود که مومنان آن با توجه به درجه پارسایی به پنج مرتبه تقسیم می‌شدند:
۱. آموزگاران
۲. ایسپسگان
۳. مهستگان
۴. برگزیدگان
۵. نیوشاگان.
باری، می‌دانیم که مانویان دو دسته فرمان کاملا مجزا داشتند که شامل فرمان‌های برگزیدگان و فرمان‌های نیوشاگان بود؛ فرمان‌های نیوشاگان شامل ده فرمان متفاوت بود که میزان سختگیری آنها به مراتب کمتر از فرمان‌های برگزیدگان بود. در حالی که فرمان‌های برگزیدگان شامل پنج فرمان بود که در منابع مانوی غربی ذکر آن رفته است .
دو اصل از این فرمان‌های پنجگانه: پرهیز از کشتن و پرهیز از خوردن گوشت با موضوع ما پیوند نزدیک دارد.
در زیر این پنج فرمان از کتاب مزامیر قبطی آورده می‌شود:
فرمان پرهیز از دروغ
فرمان پرهیز از کشتن
فرمان پرهیز از خوردن گوشت
فرمان تکلیف به تزکیه نفس
فرمان فقر فرخنده.

اما در زمینه ده فرمان نیوشاگان گرچه اطلاعات ما ناکافی است اما آگاهی‌های سودمندی در زمینه جستار ما وجود دارد.
در الفهرست ابن ندیم اجتناب از آزار و اجتناب از کشتن بخشی از این فرمان‌های ده گانه آمده است؛ اما در یک نسخه فارسی میانه که شامل سه فرمان نخستین از ده فرمان نیوشاگان می‌شود اطلاعاتی از جزئیات موضوع می‌دهند که فرمان یکم از این نسخه دست نویس به صورت کامل در زیر نقل می‌شود که خود به حد کافی گویاست:
«… آنها نباید بکشند و آنها باید نسبت به حیواناتی که خوراک آنها هستند ترحم داشته باشند، یعنی آنها را به همان صورتی که کفار می‌کشند نکشند بلکه باید گوشت مرده هر حیوانی را از هر جایی که به دست می‌آورند چه به طور طبیعی مرده باشد و چه کشته شده باشد مصرف نمایند و آنها باید آن را اعم از آنکه (آن را) خریده‌اند یا در میهمانی (؟) و یا به عنوان هدیه به دست آورده‌اند مصرف نمایند و این آنها را کفایت می‌کند، این اولین فرمان برای نیوشاگان (است)»
با توجه به این متن می‌توان حدس زد که در آیین مانی نسبت به نیوشاگان در زمینه گوشتخواری سخت گیری نشده و آنها تنها خود حق کشتن حیوان را نداشته‌اند؛ گرچه می‌توانستند از گوشت مصرف کنند.
این در حالی است که طبقات برگزیدگان و بالاتر از آن احتمالا در زمینه گیاهخواری متعصب‌ تر بودند؛ اما به طور کل تردید نداریم که کشتار و خوردن گوشت در آیین مانی منفور و زشت بوده است و گویا مجوز گوشت خوردن نیوشاگان نیز با اکراه پذیرفته شده بود که احتمالا یک نوع سیاست مانی برای از کف ندادن بخشی از یارانی و عوامی بود که چندان اعتقادات راسخی نداشتند.



به نقل از مقاله مجید بجنوردی
با عنوان "پرهیز از گوشتخواری: از زرتشت تا مزدک"

@manivamanaviyat
Forwarded from عکس نگار
این بنا، سردر مسجد جورجیر در اصفهان است که در زمان صاحب بن عَبّاد، از وزیران مهم و تاثیرگذار هر سه حاکم دیلمی حکومت آل بویه، یعنی موید الدوله، عضدالدوله و فخرالدوله ساخته شده است. صاحب فردی فرهنگ دوست، ادیب و سخنور بوده است و همین سردر زیبا شاید خود بتنهایی گویای بزرگی اوست. بنایی که در گل مدفون بوده و بارانی در سال ۱۳۳۵ آنرا از میان گل و لای به در می‌کند.

سبک معماری این سردر، که متعلق به مسجد جورجیر بوده، که اکنون چیزی از آن باقی نمانده، مسجدی که در شکوه و بزرگی گویی کمتر از مسجد جامع یا همان مسجد عتیق اصفهان نداشته، سبک رازی است که با حکومت سلجوقیان به اوج خود می‌رسد. برای اینکه ظرافت این اثر را بهتر متوجه شوید کافیست تصاویر را بزرگنمایی کنید تا متوجه نقوش سرو/کاج، گل لاله که همچون مِهر ترازودار در آیین کهن مهرپرستی ایرانی است، چلیپای ایرانی، گل و شمسه‌ها که در قالی ایرانی بسیار دیده می‌شود، خطوط شکسته کوفی لا اله الا الله و محمد رسول الله بسیاری نقوش و نمادهای دیگر که همه در نهایت سادگی با هنر آجرکاری به زیبایی طراحی گردیده است‌، ترکیبی از عناصر ایرانی و اسلامی. و البته نمی‌توان منکر مولفه‌هایی هم شد که این سردر را به کنیسه‌ها شبیه می‌کند، همچون نقوشی شبیه به شمعدانهای حنوکا و طاق ورودی سردر مسجد.

مقبره صاحب نیز امروزه در همان شهر اصفهان قرار دارد و به نام امامزاده صاحب شناخته می‌شود.

*عکسها و فیلم را هفته پیش در سفرم به اصفهان گرفتم.

فیلم از سردر مسجد جورجیر

@BeKhodnotes
1
مکان دقیق دفن افلاطون و جزییات به بردگی گرفته شدنش با کشف پاپیروسی سوخته معلوم شد

شهر «هرکولانیوم» در نزدیکی شهر باستانی «پمپئی» در جنوب ایتالیا قرار دارد. این شهر نیز در پی فوران کوه وزوویوس در سال ۷۹ پس از میلاد نابود شد. در این شهر کتابخانه بزرگی مملو از پاپیروس کشف شده که برای هزاران سال زیر خاکستر باقی مانده بود.

پاپیروسی که حاوی اطلاعاتی درباره زندگی و مرگ افلاطون است، مانند بسیاری از طومارهای دیگر به دست آمده از این شهر تاریخی وضعیت خوبی دارد؛ با این وجود تا حد زیادی سیاه شده و عملاً قابل خواندن نیست.

در این پاپیروس، بخشی از تاریخ آکادمی فیلودموس گادارا (فیلسوف و شاعر اپیکوریست) حکایت شده است.

فیلودموس گادارا، یک فیلسوف اپیکوری بود که از حدود ۱۱۰ تا ۴۰ قبل از میلاد زندگی می‌کرد و مدتی نیز در شهر هرکولانیوم اقامت داشت.

در بخشی از این پاپیروس که به تاریخ آکادمی فیلودموس اختصاص یافته، اطلاعات دقیقی درباره زندگی افلاطون ثبت شده است و دانشمندان موفق شدند به کمک فناوری‌هایی از جمله تصویربرداری نوری مادون قرمز و فرابنفش، تصویربرداری مولکولی و عنصری، تصویربرداری حرارتی و میکروسکوپ دیجیتال، بیش از ۱۰۰۰ کلمه از این متون را تشخیص دهند که معادل ۳۰ درصد از متن کامل است.

سه دانشجو با استفاده از هوش مصنوعی از طومار باستانی «هرکولانیوم» رمزگشایی کردند
گرازیانو رانوکیا، هماهنگ‌کننده این پروژه، در بیانیه‌ای به توضیح این دستاورد پرداخت و نوشت که محتوای تازه رمزگشایی شده «حقایق جدید و ملموسی را درباره فیلسوفان مکاتب مختلف» ارائه می‌دهد.

کیلیان فلیشر که مسئول ویرایش این پاپیروس است نیز گفت: «خوانش‌های جدید، حقایق جدید و ملموسی از آکادمی افلاطون، ادبیات هلنیستی، فیلودموس گادارا و بطور کلی تاریخ باستان ارائه می‌دهد.»

دانمشندان پیش از این می‌دانستند که افلاطون در محوطه آکادمی که توسط سولا، دیکتاتور روم در سال ۸۶ قبل از میلاد ویران شد، به خاک سپرده شده است. با این حال، پس از تجزیه و تحلیل این طومار باستانی، محققان اکنون محل دقیق آرامگاه این فیلسوف مشهور را کشف کرده‌اند که در یک باغ خصوصی در نزدیکی معبدی اختصاص داده شده به «موزها» معروف به Museion است.

دیگر اطلاعات کشف شده از این سند سوخته نیز نشان می‌دهد که افلاطون احتمالاً در پی حمله اسپارت‌ها در سال ۴۰۴ قبل از میلاد یا پس از مرگ سقراط در سال ۳۹۹ قبل از میلاد، به عنوان برده در جزیره اگینا فروخته شده است.

این کشف جدید، باورهای پیشین درباره افلاطون را که می‌گفت بردگی او از سال ۳۸۷ قبل از میلاد در جزیره سیسیل آغاز شده، به چالش می‌کشد.

در قسمتی دیگر از این پاپیروس، درباره انزجار افلاطون نسبت به توانایی‌های موسیقایی یک نوازنده بربر اهل تراکیه (تراس) نوشته شده است. تراکیه یا تراس، سرزمینی تاریخی در جنوب شرقی اروپا بود که امروزه بخش‌هایی از آن میان کشورهای بلغارستان، ترکیه و یونان تقسیم شده‌ است.

منبع: یورونیوز

@BeKhodnotes
👍1
Forwarded from hekmatpub
hekmatpub
#لذت_اندیشیدن_با_حکمت @HekmatPub
📂 از مجموعه فلسفه غرب

📚 فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی
✍️ نوشتۀ جولیان یانگ
📝 ترجمۀ بهنام خداپناه
📇 چاپ چهارم، ۱۴۰۱
📋 ۴۶۷ صفحه

خرید با ۱۵ درصد تخفیف از سایت حکمت👇
B2n.ir/y63798

▪️پرسش از معنای زندگی، دقیقاً به چه دلیل پرسشی جالب توجه است؟ چرا چنین پرسشی مهم است؟ همگی ما اهمیت آن را حس می‌کنیم (گرچه تلاش می‌کنیم تا عدم کفایت خویش برای پاسخ بدان را با فکاهیات مخفی سازیم)، اما چرا چنین احساسی داریم؟
کامو به نحو مشهوری اسطوره‌ سیزیف را با بیان این مساله آغاز می‌کند که «تنها یک مساله جدی حقیقتاً فلسفی وجود دارد و آن خودکشی است». اما پرسش از اینکه آیا کسی باید مرتکب خودکشی شود یا نه، پرسش از این مطلب است که آیا زندگی ارزش زیستن دارد یا نه و کامو مدعی می‌شود، که آنچه این مطلب را برای ما تبدیل به موضوعی حقیقی می‌سازد، پوچیِ وجود، و بی‌معنایی زندگی‌ است. گرچه ارتباط میان موضوع معنا و ارزش در اسطوره سیزیف قدری مبهم است، نویسنده بر این باور است که، پیشنهاد مطرح شده در صفحات آغازین آن، اساساً درست است:
"من ارزش زیستن خواهد داشت، اگر و تنها اگر، (حداقل برای من) با معنا باشد."



#لذت_اندیشیدن_با_حکمت
@Hekmatpub
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این اثر چنگ‌نوازی زیبا، اجرایی است از قدیمی‌ترین قطعه موسیقی نت‌نگاری شده ایرانی توسط علامه قطب الدین شیرازی، فیلسوف، منجم و ریاضی‌دان قرن ۷ هجری، که صاحب یکی از مهمترین شرحها بر کتاب حکمت الاشراق شیخ شهاب‌الدین سهروردی نیز هست. هرچند سبک نت‌نگاری قطب‌الدین شیرازی در موسیقی متاسفانه مرسوم نشد و ما بعدها سبک غربی نت‌نگاری را کپی‌برداری کردیم، اما این غفلت ما از سنت غنی گذشتگانمان چیزی از ارزش آن نمی‌کاهد. همین بی‌توجهی ما به جنبه‌های غنی سنتمان است که باید اجرای این اثر را برای نخستین بار به دست نوازنده‌ای غیرایرانی شاهد باشیم!

نوازنده: چنگ‌نواز ژاپنی توموکو سوگاوارا

@BeKhodnotes
👍2
Forwarded from وُهومَن اَمشاسِپَند (بردیا)
#از_مزگت_تا_مسجد

"مزگت" واژه ی پهلوی به چِمار (:معنی) مزداگده یا مزداکده است.

مزدا (:دانش وآگاهی بی کران)، ویژگی خدای ایرانیان است. و " کدَه" به چمارخانه است.
واژه "کزه" "و"کده" هم چنان در گویش ویژه زرتشتیان استفاده می شود.

پیش ازاسلام واژه ی مَزگت در گویش پهلوی  برای خانه هایی با گنبدی گرد و بلند گفته می شده که درآن گردهم آیی همگانی برای شادی، نذر و نیاز ونیایش کاربرد داشته.

واژه ی "مزگت" پس از اسلام از گویش ایرانیان به زبان عربی راه یافت و از آن پس "مسجد" نامیده شد.
سپس بر پایه ی دستور زبان عربی از این واژه، مصدر ساختند و در صرف و نحو عربی واژگانی مانند : سجده، ساجد، سجود و سجاده  نیز ازآن بیرون آوردند.

در روستای کهن و گردشگری ابیانه، هم چنان این واژه به جای مسجد به کار رفته و "مزگت" نیز گفته می شود.

گفته شده که سقف نخستین مزگت (:مسجد) های اعراب، بابرگ درخت خرما پوشیده شده واژه "تاق" نیز از نام "گنبذ" و گنبد ایرانی برگرفته شده است.

پس از چندی در کنار مزگت، مناره ها نیز افراشته شدند.
"نار" به چم آتش است و "منار" جایگاه آتش افروزی (:آتشدان) به گویش عربی؛ از آن جا که گویش پارسی به گلوله آتش سرخ " گل آتش" نیز گفته می شد. از واژه " گلدسته" نیز به جای مناره بهره گرفته می شد.
گلدسته ها را در گذشته برای روشن کردن آتش و راهنمایی کاروان ها در شب استفاده می کردند.

در آن زمان گنبدی بر مناره ها نبوده است چنان که اکنون نیز برخی از مناره های مسجد در شهرهای سمرقند و بخارا بدون گنبد ساخته شده اند.

واژه های مَزگت (:مسجد)، گنبذ(:گمذ ،گنبد،تاق) و گلدسته (:منار) از مهرازی (:معماری) ایرانی برای اعراب به یادگار رسید و نخستین مسجد های آن روزگار به دست هنرمندان ایرانی ساخته شد.

📚 بُن مایه :
برگرفته از نسک (:کتاب) آیین اختیار
نگارش : موبد کورش نیکنام
@khashatra
👍2
اخیرن خبری را می‌خواندم از اورانگوتانی که زخمی را در صورت خود با ساختن مرهم یا پمادی از گیاهی با خواص ضد تورمی و درمانی درمان کرده بود به این صورت که گیاه را جویده و جویده آن را بر روی زخم مرهم کرده بود، و زخم پس از گذشت نزدیک به یک ماه درمان شده بود. ضبط رفتارهای درمانگرانه در گونه‌های جانوری دیگر البته سابقه‌ای طولانی دارد. ارسطو در کتاب حیوان‌شناسی خود رفتارهای گوناگونی از گونه‌های مختلف را ضبط و گزارش کرده که ابن‌سینا نیز در مجلد ۸ مجموعه شفا، کتاب الحیوان، همان‌ها را به تبعیت از ارسطو گزارش می‌کند. به چند نمونه اشاره می‌کنم:

"سگها خود را با برخی از گیاهانی که می‌شناسند درمان می‌کنند"؛ "سمورها پیش از آنکه به مارها حمله کنند از نوعی مرکبات می‌خورند، زیرا بوی این میوه برای مارها ناخوشایند است"؛ "گوزن‌های نر برای درمان مارگزیدگی روی به خوردن نوعی از خرچنگ می‌آورند" (بنگرید به: کتاب الحیوان، ابن‌سینا، صص ۲۰-۱۱۷؛ The History of Animals, Aristotle, pp. 237-8)، و نمونه‌های بسیار دیگری که خود گویای آن است که درک متفکران گذشته برخلاف آنچه گمان می‌رود از گونه‌های جانوری دیگر درک نسبتن غنی‌یی بوده است.

اما در مقام تبیین رفتارهایی از این دست در حیوان و انسان، ابن‌سینا آنها را حاصل الهامات غریزی می‌داند که خداوند بر حیوان و انسان افاضه می‌کند. نمونه‌های دیگری نیز که او بدانها به عنوان الهامات غریزی اشاره می‌کند: همچون تقسیم وظایف و زندگی اجتماعی پیچیده در مورچه و زنبور عسل، یا ادراک دشمنی گرگ در بره‌ای که هیچ تجربه‌ای از گرگ ندارد، و یا پیدا کردن پستان مادر توسط نوزاد درحالیکه چشمانش بسته است و همچنین پلک زدن به شکلی خودکار و بی‌اراده از جمله این رفتارها به شمار می‌رود.

@BeKhodnotes
👍1
اخیرن این گفتگو را میان اکبر گنجی و علی میرسپاسی میدیدم که درباره نکات جالب توجه و مهمی از ارتباط شاه و اسرائیل، و همچنین مخالفان سلطنت طلب فعلی به رهبری شازده منتظر-السلطنه رضا پهلوی، حمایتشان از اسرائیل، واکنششان نسبت به جنگ غزه و امیدشان به بمباران ایران توسط اسرائیل گفتگو کردند. 👇👇👇
Forwarded from اکبر گنجی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دانلود بخش دوم گفت و گوی اکبر گنجی و علی میرسپاسی

موضوع: رقابت و نزاع محمد رضا شاه پهلوی با اسرائیل بر سر برتری منطقه ای و سلطنت طلبان و رضا پهلوی که خواهان حمله اسرائیل به ایران هستند

https://news.1rj.ru/str/ganji_akbar
امسال اردیبهشت ماه فرصت دیداری از اصفهان به غایت زیبا را داشتیم. در میان زیبایی‌های بسیار این شهر که عمدتن مربوط به دوران صفوی است، مدرسه ابن‌سینا، اثری از دوران آل بویه، در کنجی از شهر خزیده و ساکت نشسته است، با دربی بسته و مهر و موم شده! انگار نه انگار که روزی اینجا ابن‌سینا، و شاگردش ابوعبید جوزجانی و بزرگان دیگری مشغول بحث و فحص بوده‌اند. روایتی نیز هست که قبر اصلی ابن‌سینا همینجا بوده، و سنگ قبر بنا سالیان خیلی قبل توسط یکی از اهالی برداشته و به سرقت رفته است تا بنا را تبدیل به زورخانه کنند!

@BeKhodnotes
امروز در دپارتمان شرق شناسی دانشگاه هلسینکی رویت شد.

تندیس حکیم ابوالقاسم فردوسی
اهدایی سفارت ایران در فنلاند

از این دست کارها بیش باد!

@BeKhodnotes
1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«و شنیدنی را زمانی باید تا او را اندر هوا اندک اندک حرکت کند، و به گوش رسد چنانکه سپس تر این حال پیدا کنیم.
و از این قبل را [و به همین خاطر] چون گازری [رختشوری] از دور جامه بر سنگ زند، زخم جامه بینی [نخست ضربه زدن به لباس را ببینی] و تا ساعتی آواز شنوی [لحظاتی بعد صدایش را میشنوی].»

ابن‌سینا، طبیعیاتِ دانشنامه علایی، صفحه ۷۳

@BeKhodnotes
هیچگاه موافق تحریم انتخابات نبوده‌ام، به این دلیل ساده که تحریم همان چیزی است که جناح اقلیت به دنبال آن است، چه اینکه همین تحریم هم عامل تثبیت قدرت همین جناح اقلیت است. در انتخابات قبلی رای ندادم، اما نه به خاطر تحریم، بلکه به علت فاصله زیاد مکانی از شهر محل اقامتم تا سفارت ایران.

تحریم انتخابات به نظرم پیش‌فرضهای باطل بسیاری دارد که هیچکدام را نمیتوانم بپذیرم: یکی نوعی بی‌تفاوتی به اینکه کشور به کدام راه برود که به نظرم هر که غم این کشور را داشته باشد، و دلش #برای_ایران بتپد، نمی‌تواند با این فرض موافق باشد؛ دیگر اینکه تحریم می‌کنند که کشور به آنچنان بی‌راهه‌ای برود که توده علیه نظام سیاسی بشورد تا شاید زلزله‌ای سیاسی، در هیبت انقلابی دیگر، رخ دهد، و متاسفانه باید بگویم که این خود در دام انقلابی دیگر افتادن است، ومگر نه اینکه وضع فعلی حاصل انقلاب است! اگر بپذیریم که انقلاب راه‌حل نیست و باید راه اصلاح را در پیش گرفت، باید این نکته مهم را نیز بپذیریم که اصلاح فرایندی فرسایشی و بلندمدت است و نباید انتظار تغییرات معجزه‌وار از کسی داشته باشیم.

@BeKhodnotes
👎8👍3
Audio
AudioLab
سلسله موی دوست، تکنوازی سه‌تار و آواز از استاد زنده‌یاد محمدرضا لطفی

@BeKhodnotes
از بیکینی تا برقع
نوشتاری درباره حق آزادی پوشش

بهنام خداپناه

یکی از مسائلی که این روزها بحث بر سر آن داغ است مسئله مربوط به حجاب اجباری است. و چیزی که عموما از آن طرفداری می شود و به عنوان یک اصل بدیهی و مدرن انگاشته می شود حق انتخاب پوشش است، اینکه زنان باید آزاد گذاشته شوند در اینکه چه نوع پوششی را برگزینند. صرفنظر از دعواهای سیاسی که بر سر این مسئله وجود دارد، که در اینجا محل بحث من هم نیست، راستش را بخواهید، من در فهم این ادعا مشکل دارم و نمیتوانم آن را به درستی بفهمم و مبنای آن را درک کنم. مسئله به نظر من اینجاست که وقتی گفته می شود زنان یا حتی مردان در انتخاب پوشش باید آزاد گذاشته شوند، مشخص نیست که مرز این ادعا در کجا قرار میگیرد. به عنوان مثال، اگر کسی بخواهد تنها با دو تکه برگ عورت خود را بپوشاند و در محیط عمومی حاضر شود، آنگونه که در مغرب زمین مرسوم است، آیا باید به او اجازه داد که این نوع پوشش را انتخاب کند. چون به هر حال این هم میتواند نوعی از پوشش باشد، چنان که این روزها هم هست، بیکینی‌های زنانه چیزی بیش از دو تکه برگ نیستند! اگر نه، به چه دلیل؟ به نظر من، ادعای اینکه هرکس باید آزاد گذاشته شود تا نوع پوشش خود را، خودش برگزیند تنها در صورتی می تواند معنا داشته باشد که طیف انتخاب پوشش از پوشش بسیار ضعیف برگ-مانند و نزدیک به برهنگی تا پوشش مطلق و حجاب کامل با روبنده و برقع به عنوان پیش فرض پذیرفته شود، آنگونه که در ممالک غربی مرسوم است. در غیر این صورت یا این ادعا ادعای غلطی است و یا اینکه نوع کلمات به کار رفته در آن باید مورد بازبینی و اصلاح قرار گیرد! باید اقرار کنم که تاکنون جایی ندیده‌ام که مدعیان این ادعا از آزاد گذاشتن این نوع از پوششهای نزدیک به برهنگی دفاع کرده باشند!

اما شاید کسی بخواهد این ادعا را مطرح کند که مگر ایراد پوشش نزدیک به برهنگی برگ-وار چه میتواند باشد؟ مگر در جوامعی که به عنوان مثال زنان میتوانند با بیکینی در ملاعام ظاهر شوند، یا مردان میتوانند بدون بالاپوش و با شورت های اندامین در خیابان ها پرسه بزنند چه مشکلی پیش آمده است؟ بالاخره مردم بعد از یک مدت به این نحو از پوشش نیز عادت خواهند کرد.‌ اولاً باید بگویم که من در این ادعا شک دارم که افراد جامعه پس از یک مدت به این نحو از پوشش بتوانند عادت کنند. چرا که پوشش ها و نوع لباس هایی که افراد می پوشند گرانبار از ارزش ها (value-laden) هستند، به این معنا که نوع طراحی یک پوشش تابع ارزش ها و مولفه های بسیاری است. چیزی تحت عنوان پوشش خنثی وجود ندارد. اگر توسط طراحان انگیزه جذابیتهای جنسی در پوششها مورد توجه قرار گیرد، که حتماً قرار می گیرد، این طراحان هربار با طراحی جدیدی وارد میدان شده و ترجیحات جنسی افراد جامعه و مخاطبان خود را مورد دستکاری قرار می دهند. (فقط کافیست به نوع لباس شنای زنانه و مردانه، یا حتی به نوع پوشش زنان در مسابقات ورزشی، توجه کنید تا متوجه شوید که انگیزه طراحان در نوع متفاوت طراحی این لباسها صرفاً مولفه های مربوط به راحت بودن لباس و مناسب بودن برای آن ورزش خاص نیست. در پس طراحی این لباس ها به مسائلی همچون جذابیت جنسی لباسها و اندامین بودن آنها، خصوصاً در مورد پوشش های زنانه، توجه ویژه‌ای می شود. همین چند وقت پیش بود که خبر عدم شرکت چند ورزشکار زن ژیمناستیک کار از کشور آلمان در این باره خبرساز شد. در واقع اعتراض این زنان به نوع پوشش رسمی زنان در مسابقات ژیمناستیک بود که پوشش ها را بسیار جنسیتی میدانستند. همین امر باعث شد که فدراسیون ژیمناستیک آلمان نوع جدیدی از لباس‌های تمام قد پوشیده را نیز به رسمیت بشناسد. نگاه کنید به: https://www.bbc.com/news/world-europe-56858863).

دوم اینکه، به فرض اینکه افراد جامعه به این نحو از پوششها عادت کنند، عادت نمیتواند درست یا غلط بودن چیزی را توجیه کند. همچنان که بیشتر جمعیت جهان به خوردن گوشت عادت کرده اند، این دلیل خوبی برای این نیست که گوشت خوردن کار درستی است، همچنان که دلایل اخلاقی و زیست محیطی بسیاری در منع گوشت خواری وجود دارد!

در اینجا باید این مسئله را خاطرنشان کنم که رویکرد من درباره پوشش رویکرد دینی و مذهبی نیست، یعنی دلایل مبتنی بر دلایلی مذهبی نیستند که مرا به اخذ این رویکرد سوق داده، بلکه من به این مسئله از منظر اخلاقی نگاه می کنم. بر همین اساس منظور من از پوشش، پوشش در معنای حجاب دینی آن هم نیست. (فکر می‌کنم زنی میتواند بدون چادر-چارقد و روسری و با لباسهای به مراتب راحت در اجتماع ظاهر شود و همچنان از پوشش مناسب برخوردار باشد. این البته مسئله دیگری است که قصد پرداختن به آن را ندارم.) همچون بیشتر کردار و افعال آدمی که می تواند موصوف به اخلاقی یا غیر اخلاقی گردد، پوشش نیز از این قاعده مستثنا نیست. در واقع، ما می‌توانیم پوشش درست و غلط داشته باشیم به شرط آنکه فلسفه پوشش را بدانیم.
👏3🤔1
ادامه یادداشت از بیکینی تا برقع
بخش ۲

به باور من، پوشش همچون بیشتر قوانین و قواعد اجتماعی تابع اصل عدم آسیب و ضرر (harm principle) باید مورد توجه قرار گیرد. چنانکه اگر سیگار کشیدن در محیط بسته امری نادرست تلقی میشود و قواعد و قوانینی بسیار سخت و محکم درباره آن وضع می‌شود، از تبلیغ آن جلوگیری به عمل می‌آید، و بسته‌های سیگار در فروشگاه‌ها در معرض دید قرار نمیگیرد (آنچنانکه در اروپا مرسوم است)، چرا که سیگار کشیدن امری زیانمند برای افراد تلقی می شود، یا همچنانکه رانندگی تابع قواعد و قوانین مختص به خود است و نمی توان با هر سرعت دلبخواهی رانندگی کرد، چرا که رانندگی با سرعتی بالاتر از سرعت خاصی میتواند برای دیگران زیانمند تلقی شود، بر همین اساس نیز پوشش میتواند دارای قواعد مختص به خود باشد به نحوی که پوششی کمتر یا بیشتر از حد مشخصی می تواند برای افراد موجود در اجتماع زیانمند تلقی شود. البته این منوط به آن است که اصل ضرر را صرفا محدود به ضررها و آسیبهای جسمانی ندانیم و آسیب ها و ضررهای روانی را نیز مورد توجه قرار دهیم.

همچنان که فعالین حقوق حیوانات پوشیدن چرم و خز حیوانات را امری غیر اخلاقی قلمداد میکنند، که غیر اخلاقی نیز هست، و این ادعا بر اساس زیانمندی و آسیب این نوع پوشش برای گونه های دیگر جانوری مطرح می شود، بر همین اساس نیز، میتوان از پوششهای جنسیتی به عنوان پوشش های زیانمند برای دیگر افراد جامعه سخن گفت. به عنوان مثال ، زنان بیکینی-پوش (که من آنرا صرفاً به عنوان نمادی از پوشش غیراخلاقی در محیط اجتماع در نظر میگیرم، که این روزها در جوامع زیادی تقریبن مرسوم شده است)، نه تنها تلقی شی‌وار و ابژه‌گونه را از بدن زنانه ترویج میکنند، در عین حال محیط اجتماع را نیز به محیطی جنسیتی تبدیل میکنند، که خود این امر آسیب های جدی‌یی را برای افراد حاضر در اجتماع در پی خواهد داشت، خواه در خصوص زنان دیگر، یا در خصوص مردانی که در چنین اجتماعی زندگی میکنند. اگر رفتار اخلاقی و درست رفتاری است که منافع دیگر افراد اجتماع را مدنظر قرار می دهد، خواه این دیگری انسان یا حیوان باشد، یا زن و مرد و کودک، بر همین اساس، افعال و کردار انسان در اجتماع امری محدود و مقید به حضور دیگری خواهد بود. سخن گفتن از اینکه زنان یا مردان باید در انتخاب پوشش خود آزاد باشند، به نظر من همان قدر ادعایی گزاف و فاقد مبنایی درست است که سخن گفتن درباره حق انتخاب آزاد افراد در میزان سرعت در رانندگی! اصولن درکی از این ادعای لیبرال ندارم و مبنای آنرا در جوامع مدرن نمیتوانم درک کنم که چطور در جامعه‌ای که سخت‌ترین قوانین و قواعد را درخصوص رانندگی و سیگار کشیدن و مصرف الکل بکار میبندد، در حوزه پوشش فاقد هیچگونه اصول و قواعدی نیست و نوعی لاقیدی مطلق در این‌باره بر این جوامع حاکم است. زندگی در جامعه و با دیگری اصولاً زندگی در قید و بند است. در واقع حضور دیگری ما را در اکثر انتخاب هایمان در اجتماع محدود و مقید می سازد. اگر بخواهیم بدون در نظر گرفتن دیگری و منافع او در اجتماع زندگی کنیم، در واقع اجتماع را به مجموعه ناهمگنی از اتم ها و ذره های مجزای از هم فروکاسته‌ایم که میانشان هیچگونه برهم‌کنشی و فعل و انفعالی برقرار نیست، که این فرض از اساس فرض نادرست و غلطی است. فرضی که مبنای فردگرایی افراطی معاصر هم هست.

به قول ژان پل سارتر, هر عمل و کنش ما در واقع نشان دادن نوعی چراغ سبز یا حتی چراغ قرمز به دیگریست. به عبارت دیگر، با هر عملی که برمی گزینیم، در واقع، ارزش های مرتبط با آن عمل را ترویج می کنیم. بر همین اساس، هیچ یک از افعال ما صرفا محدود به خود ما نیست و محدود هم نمی‌ماند. از اینرو، یک ادعای غلط دیگر در حوزه مربوط به پوشش نیز این ادعاست که من حق دارم پوشش مورد انتخاب خود را برگزینم، و این وظیفه دیگریست که از نوع پوشش من متاثر نگردد. در واقع در اینجا، فرد از خود سلب مسئولیت کرده و بار مسئولیت را  بر دوش دیگری می‌اندازند. از نظر من، این ادعا همانقدر نادرست است که ادعا کنیم من در محیط بسته سیگار خودم را میکشم و این وظیفه شماست که از ماسک مخصوص استفاده کنید تا از بوی سیگار من آسیب نبینید، یا این ادعا که من با سرعت مورد انتخاب خود رانندگی می کنم، و این وظیفه شماست که در سر راه من قرار نگیرید تا مبادا با شما تصادف کنم! تمامی افعال ما گرانبار از ارزش ها هستند و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم مادامی که در اجتماع زندگی میکنیم افعال ما دیگری را متاثر خود میسازد. این انتظار که من به شیوه مورد علاقه خود به پیش می روم و شما نیز به شیوه مورد علاقه خود، بدون آنکه بخواهیم بر یکدیگر تاثیرات منفی یا مثبت بگذاریم، انتظارات خطا و نادرستی است.
👏2🤔1