Forwarded from H Safavi
عنوان #هنر_شفاف_اندیشیدن
نویسنده #رولف_دوبلی
مترجم #عدل_فردوسی_پور و #علی_شهروز_ستوده و #بهزاد_توکلی_نیشابوری
راوی #ماندانا_ملکی
دو فایل صوتی👇👇👇👇
این کتاب ارائه راهکارهای عملی با مثالهای داستانی است که به خواننده کمک میکند اندیشه خود را از تفکرات گمراه کننده و غیر واقعی رها کند.
نویسنده #رولف_دوبلی
مترجم #عدل_فردوسی_پور و #علی_شهروز_ستوده و #بهزاد_توکلی_نیشابوری
راوی #ماندانا_ملکی
دو فایل صوتی👇👇👇👇
این کتاب ارائه راهکارهای عملی با مثالهای داستانی است که به خواننده کمک میکند اندیشه خود را از تفکرات گمراه کننده و غیر واقعی رها کند.
#دوره_اول_مهارت_سنجشگرانه_اندیشی
#بخش_هجده
#کانال_خرد_سنجشگر
#هنر_فکر_مکتوب
#م_ناجی
🍀سرگشته و هنر فکر مکتوب و یادداشت برداری🍀
سرگشته سعی می کرد که تفکرات و اندیشه هایش را مکتوب کند.
این را دریافته بود که مکتوب کردن اندیشه ها و افکارش چند منفعت دارد:
اول اینکه باعث می شود به آنها صورتبندی دقیقی بدهد.
دوم اینکه کمک بزرگی به او می کند که تمرکز حواسش را از دست ندهد.
سوم اینکه امکان مرور مجدد افکارش را به او بدهد. یعنی برای بار دوم که نظر به نوشته هایش میکند می تواند به راحتی به عنوان شخص ناظری به آنها نگاه کند و همانگونه که می تواند نوشته های دیگران را به راحتی تحلیل و ارزیابی کند همینها را هم می تواند به عنوان نوشته های یک فرد دیگر در نظر گرفته و تحلیل و ارزیابی کند.
علاوه بر اینها نفع چهارمی هم داشت . باعث می شد افکارش رسوخ بیشتری داشته باشند و بهتر در حافظه ماندگار شوند.
و نیز نفع پنجمی هم می توانست در آن ببیند و آن اینکه احساس می کرد هر روز بهتر از دیروز می نویسد و قلمش به مرور روانتر می نوشت. اوایل جمله بندی برایش سخت بود و نمی دانست چگونه باید بنویسد ولی به مرور وقتی نوشته های خود را می خواند ، به نظرش ناقص می رسیدند و او آنها را اصلاح می کرد و بدین طریق این هم نفع ناخواسته ای بود که این روش برای او به ارمغان می آورد
و شاید نفع ششمی هم برایش می توانیم بشماریم و آن اینکه با نوشتن، افکار او ثبت می شد و ماندگار می گردید و می توانست به درد دیگران هم بخورد.
همه ی اینها باعث شده بود که او ترجیح بدهد که وقتی کتابی را می خواند حتما از خوانده هایش یاداشت بردارد.
و هر روز چیز جدیدی در مورد یادداشت برداری می آموخت که آنها را هم در نوشته ی دیگری برایتان ذکر خواهم کرد.
تمریناتی هم هر روزه سعی میکرد در مورد تفکر علت یاب انجام دهد هر روز او را با سوالهای مهمتری روبرو می کرد و هر روز دنیا را از دریچه سوالاتش بسیار وسیعتر و رازآلودتر و شگفت انگیزتر می دید.
حالا سوالها مثل یک ویروس خزنده دایره یبزرگتری از احوالات، اعمال، باورها و عقاید و مناسکش را شامل میشد.
همان نمازی که قبلا به صورت یک سنت و عادت به آن می پرداخت الان هزار سوال در مقابل چشمش نمودار می کرد. برای چه این نماز را می خوانم؟
این نماز به درد من خواهد خورد یا به دردخدا؟
اگر به درد خدا بخورد که خدا نیازی به آن ندارد وانگهی خم و راست شدن عادتگونه ی من به چه دردش می خورد؟
به درد خودم می خورد؟ به چه دردی؟ اگر من نفهمم چه می گویم و چه می خواهم و برای چه می خواهم؟
واقعا نمازی که خدا از من خواسته همینه؟ یا من ادای نماز را در می آورم؟اینکه بعد از نماز به هم میگیم قبول باشه یعنی چه؟
اگر نماز به درد من خواهد خورد به درد این دنیای من یا به درد اون یکی دنیا؟
اون یکی دنیا؟
کدوم اون یکی دنیا؟
اونجا کجاست؟ چه جور جاییه؟
واااای خدا واقعا من حق دارم این سوالات را از خودم بکنم؟
چرا نباید حق نداشته باشم؟
از کجا بفهمم حق دارم؟
اگه به درد این دنیام می خوره به چه دردی؟ چطور این کار ممکنه؟
تاثیرش چیه؟
اگه به درد اون دنیام می خوره به چه دردی؟
و........................
گاهی اونقدر این سوالات زیاد می شد که مغزش می خواست منفجر بشه ولی حتی از این سوالها هم لذت می برد. حس می کرد هرچقدر سوالاش بیشتر میشه یعنی ارج و منزلتش پیش خودش بیشتر میشه.آخه انسان به چیزی که بهش ارزش می ده اینقدر درموردش وسواس به خرج میده.
همه اینها را در دفترش می نوشت و در مرورهای بعدی سعی می کرد آنها را منظم کنه.
و از اینجا به نکته دیگری متوجه شده بود.
طبقه بندی
حس می کرد برخی از سوالات یه جورایی مشابه به نظر می رسند.
یعنی احتمالا پاسخهای آنها به هم مربوط است.
آنها را در کنار هم می نوشت.
این پیشرفت خیلی بزرگی بود. مفهوم طبقه بندی معلومات ذهنی خودش هم جا می افتاد .
احساس می کرد همانگونه که برخی سوالات با هم شبیه هستند معلومات اسان هم همینگونه برخی از یک سنخند و می توان آنها را هم مثل سوالات طبقه بندی کرد.اما چگونه؟ باید کمی بیشتر در این مورد مطالعه می کرد.
و کم کم می فهمید که یکی از کارهای مهمی که باید بکند سامان دادن به معلوماتش و دسته بندی و طبقه بندی و کلاسیفیکیشن(classification)آنهاست.
اما لازمه این کار این بود که بتواند قبلا مطالب بیشتری در مورد انواع دانشهای بشری بداند و بفهمد که ملاک و معیار دسته بندی آنها چیست و چطور باید آنها را از هم تمییز دهد.
م.ناجی
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
#بخش_هجده
#کانال_خرد_سنجشگر
#هنر_فکر_مکتوب
#م_ناجی
🍀سرگشته و هنر فکر مکتوب و یادداشت برداری🍀
سرگشته سعی می کرد که تفکرات و اندیشه هایش را مکتوب کند.
این را دریافته بود که مکتوب کردن اندیشه ها و افکارش چند منفعت دارد:
اول اینکه باعث می شود به آنها صورتبندی دقیقی بدهد.
دوم اینکه کمک بزرگی به او می کند که تمرکز حواسش را از دست ندهد.
سوم اینکه امکان مرور مجدد افکارش را به او بدهد. یعنی برای بار دوم که نظر به نوشته هایش میکند می تواند به راحتی به عنوان شخص ناظری به آنها نگاه کند و همانگونه که می تواند نوشته های دیگران را به راحتی تحلیل و ارزیابی کند همینها را هم می تواند به عنوان نوشته های یک فرد دیگر در نظر گرفته و تحلیل و ارزیابی کند.
علاوه بر اینها نفع چهارمی هم داشت . باعث می شد افکارش رسوخ بیشتری داشته باشند و بهتر در حافظه ماندگار شوند.
و نیز نفع پنجمی هم می توانست در آن ببیند و آن اینکه احساس می کرد هر روز بهتر از دیروز می نویسد و قلمش به مرور روانتر می نوشت. اوایل جمله بندی برایش سخت بود و نمی دانست چگونه باید بنویسد ولی به مرور وقتی نوشته های خود را می خواند ، به نظرش ناقص می رسیدند و او آنها را اصلاح می کرد و بدین طریق این هم نفع ناخواسته ای بود که این روش برای او به ارمغان می آورد
و شاید نفع ششمی هم برایش می توانیم بشماریم و آن اینکه با نوشتن، افکار او ثبت می شد و ماندگار می گردید و می توانست به درد دیگران هم بخورد.
همه ی اینها باعث شده بود که او ترجیح بدهد که وقتی کتابی را می خواند حتما از خوانده هایش یاداشت بردارد.
و هر روز چیز جدیدی در مورد یادداشت برداری می آموخت که آنها را هم در نوشته ی دیگری برایتان ذکر خواهم کرد.
تمریناتی هم هر روزه سعی میکرد در مورد تفکر علت یاب انجام دهد هر روز او را با سوالهای مهمتری روبرو می کرد و هر روز دنیا را از دریچه سوالاتش بسیار وسیعتر و رازآلودتر و شگفت انگیزتر می دید.
حالا سوالها مثل یک ویروس خزنده دایره یبزرگتری از احوالات، اعمال، باورها و عقاید و مناسکش را شامل میشد.
همان نمازی که قبلا به صورت یک سنت و عادت به آن می پرداخت الان هزار سوال در مقابل چشمش نمودار می کرد. برای چه این نماز را می خوانم؟
این نماز به درد من خواهد خورد یا به دردخدا؟
اگر به درد خدا بخورد که خدا نیازی به آن ندارد وانگهی خم و راست شدن عادتگونه ی من به چه دردش می خورد؟
به درد خودم می خورد؟ به چه دردی؟ اگر من نفهمم چه می گویم و چه می خواهم و برای چه می خواهم؟
واقعا نمازی که خدا از من خواسته همینه؟ یا من ادای نماز را در می آورم؟اینکه بعد از نماز به هم میگیم قبول باشه یعنی چه؟
اگر نماز به درد من خواهد خورد به درد این دنیای من یا به درد اون یکی دنیا؟
اون یکی دنیا؟
کدوم اون یکی دنیا؟
اونجا کجاست؟ چه جور جاییه؟
واااای خدا واقعا من حق دارم این سوالات را از خودم بکنم؟
چرا نباید حق نداشته باشم؟
از کجا بفهمم حق دارم؟
اگه به درد این دنیام می خوره به چه دردی؟ چطور این کار ممکنه؟
تاثیرش چیه؟
اگه به درد اون دنیام می خوره به چه دردی؟
و........................
گاهی اونقدر این سوالات زیاد می شد که مغزش می خواست منفجر بشه ولی حتی از این سوالها هم لذت می برد. حس می کرد هرچقدر سوالاش بیشتر میشه یعنی ارج و منزلتش پیش خودش بیشتر میشه.آخه انسان به چیزی که بهش ارزش می ده اینقدر درموردش وسواس به خرج میده.
همه اینها را در دفترش می نوشت و در مرورهای بعدی سعی می کرد آنها را منظم کنه.
و از اینجا به نکته دیگری متوجه شده بود.
طبقه بندی
حس می کرد برخی از سوالات یه جورایی مشابه به نظر می رسند.
یعنی احتمالا پاسخهای آنها به هم مربوط است.
آنها را در کنار هم می نوشت.
این پیشرفت خیلی بزرگی بود. مفهوم طبقه بندی معلومات ذهنی خودش هم جا می افتاد .
احساس می کرد همانگونه که برخی سوالات با هم شبیه هستند معلومات اسان هم همینگونه برخی از یک سنخند و می توان آنها را هم مثل سوالات طبقه بندی کرد.اما چگونه؟ باید کمی بیشتر در این مورد مطالعه می کرد.
و کم کم می فهمید که یکی از کارهای مهمی که باید بکند سامان دادن به معلوماتش و دسته بندی و طبقه بندی و کلاسیفیکیشن(classification)آنهاست.
اما لازمه این کار این بود که بتواند قبلا مطالب بیشتری در مورد انواع دانشهای بشری بداند و بفهمد که ملاک و معیار دسته بندی آنها چیست و چطور باید آنها را از هم تمییز دهد.
م.ناجی
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
Telegram
خرد سنجشگر
تلاشی برای جاانداختن تفکر نقاد و ساختن مبانی اندیشیدن مستقل و پویا
سلوک ذهنی، روانی در بهره گیری از موهبت کوتاه زندگی
ID:@mansahand
https://news.1rj.ru/str/CriticalDialogue
آغاز کانال:
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/3
سلوک ذهنی، روانی در بهره گیری از موهبت کوتاه زندگی
ID:@mansahand
https://news.1rj.ru/str/CriticalDialogue
آغاز کانال:
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/3
Forwarded from book_Man
قطعهای از کتاب
اندیشیدن را جدی بگیریم.
اندیشیدن !
آنچه ما کم داریم ، مردان و زنانی است که اندیشیدن را جدی نگرفته اند. اندیشیدن باید به مثابه ی یک کار مهم تلقی شود. اندیشه ورزیدن.
بند زبان را ببندیم و بال اندیشه بگشاییم.
📕 نون نوشتن
✍ محمود دولت آبادی
@book_Man
اندیشیدن را جدی بگیریم.
اندیشیدن !
آنچه ما کم داریم ، مردان و زنانی است که اندیشیدن را جدی نگرفته اند. اندیشیدن باید به مثابه ی یک کار مهم تلقی شود. اندیشه ورزیدن.
بند زبان را ببندیم و بال اندیشه بگشاییم.
📕 نون نوشتن
✍ محمود دولت آبادی
@book_Man
#دوره_اول_مهارت_سنجشگرانه_اندیشی
#بخش_نوزده
#کانال_خرد_سنجشگر
#مطالعه_فعالانه
#م_ناجی
سرگشته و مطالعه ی فعالانه
قرار سرگشته با سنجشگر این بود که با هم کتاب تفر نقادانه – پرسیدن سوالهای به جا را مرور کنند.
منظورم این نیست که قرار بود در کنار هم این کار رابکنند . منظورم این بود که قرار بود سرگشته خودش کتاب را بخواند و بعد از خواندن سوالات و ابهامهایش را با سنجشگر در میان بگذارد و سپس سنجشگر تمرینات بخصوصی را برای وی طراحی کند و سرگشته روی آنها کار کرده و بعد جوابهای سوالها را با هم بررسی کنند.
اما قبلش سنجشگر چیزهایی را در باره نحوه ی مطالعه به او گفت.
او دو نوع مطالعه را از هم تفکیک کرد: مطالعه منفعلانه.............مطالعه فعالانه
او توضیح داد که منظورش از مطالعه کتاب مطالعه ی منفعلانه نیست بلکه مطالعه ی فعالانه است.
مطالعه فعالانه در واقع یک دیالوگ فعال بین خواننده و نویسنده است.
گویی نویسنده در مقابل ما حضور دارد و سعی در فهماندن نظر خود و اثبات چیزی برای مخاطب است و ما که در مقابل وی ایستاده ایم و گوش می کنیم یک ضبط صوت نیستیم بلکه یک انسان صاحب فکر که تصمیم دارد فقط حرفهایی را که از درستی آن اطمینان دارد از گمرک ورودی ذهنش به داخل راه دهند.
از اینرو ممکن است در هر موردی از مطلب ادعا شده برای فهم درستی یا نادرستی مجبور شویم از وی سوالاتی بپرسیم و سعی کنیم جوابش را پیدا کنیم و اگر جوابی پیدا نکردیم فعلا در گمرک توقیفش کنیم.
در ضمن وی سرگشته را موظف کرد تا مطالبی را در تلگرام در مورد مطالعه فعالامه بخواند از این لینک در کانال خرد سنجشگر :
#شیوه_مطالعه_فعالانه
که در آنجا لااقل هفت اصل برای مطالعه فعالانه نوشته شده است.
اما چون در آنجا در مورد مطالعه منفعلانه چیزی نوشته نشده است گوشه ای از خصوصیات شیوه ی منفعلانه مطالعه را برشمرد:
مطالعه منفعلانه در واقع از یک ذهن بی گمرک بر می آید.
در ذهن های ساده معمولا پیشفرضی گنجانده شده که هیچ کتابی آن را مدهی نشده است. بماند که کسی آن را بخواهد ثابت کند.
آن پیشفرض ناخودآگاه این است که سخنانی در کتابها می آید که درست باشند.
یعنی فرد خواننده گمان می کند وقتی چیزی را در کتابی می خواند باید آن را درست تلقی کند.
این فقط در صورتی نقض می شود که مطلبی که تضاد آشکار بایکی از عقاید قبلی خواننده داشته باشد در کتاب ببیند.
در آن صورت هم خواننده منفعل دیگر خواندن آن کتاب را ادامه نمی دهد و کتاب را می بندد و به کناری می گذارد.
ذهن های منفعل گمرک ندارند بدین معنی که قدرت تحلیل و بررسی ندارند . و تنها اگر باوری یاغی از آب درآمد و در شهر ذهن غائله ایجاد کرد و شورش به پا کرد ماموران حکومتی او را مجکوم به ترک شهرو دیار می کنند.
تا زمانی که تعارض در بین عقاید وجود نداشته باشد همه می توانند در شهر باشند و نیازی به شناسنامه و یا برگ اعتبار شهروندی ندارند. یعنی مثل شهرهای قدیم مرزی وجود ندارد و هرکس بی پاسپورت می تواند به هرکجا خواست برود و فقط کافی است که شورش به پا نکند.
در مورد شیوه ی مطالعه فعالانه بخشی از نوشته ها را در اینجا می آورم. اگر لازم باشد در نوشته های بعدی خود سرگشته تجربیاتش از مطالعه را برایتان بیان خواد کرد.
در زمینه ی شیوه مطالعه کتابهای زیادی وجود دارد ولی آنچه سرگشته تاکید کرد این بود که کتابها و تمام وسایلی که برای یادگیری وجود دارند بسان مواد غذایی ذهن هستند ولی اینگونه نیست که مواد غذایی بدون عمل تجزیه ئ تحلیل معده و روده به درد بدن انسان بخورند پس ذهن انسان هم باید دستگاه تجزیه و تحلیل داشته باشد و مواد غذایی را که از بیرون وارد ذهن می شوند در دستگاه گوارشی ذهن تجزیه و تحلیل شده و قسمتهای به درد نخور دفع شوند و قسمتهای به درد بخور جذب هاضمه ی انسان شوند و در مواردی که به درد می خورند بایگانی شوند.
اما برای نمونه گوشه هایی از آنچه را که سنجشگر برای سرگشته توصیه کرده بود در اینجا می آوریم:
اصل چهارم: موتور محرکه ی ذهن آدمی سوالهای اوست
همه ما به تجربه می دانیم که هر عمل ارادی انسان مبتنی بر عوامل متعددی است که از جمله ی آنها انگیزش کافی برای آن عمل است.
حال سوال این است که عمل مطالعه و تبع آن تفکر و فلسفیدن و اندیشه ورزی که عملی ارادی و شاید از سختترین کارهای انسان است با چه انگیزشی شروع شده ادامه می یابد؟
شاید علل مختلفی را بتوان پیدا کرد که گاه به گاه موجب اندیشه ی انسان و غور در دریای تفکر شوند اما اصلی ترین عامل در این کار یکی از دوچیز است:
الف- حل مساله
ب- رفع مشگل
این تقسیم بندی در واقع مربوط می شود به یک تقسیم بندی دیگر در توانایی های ذهنی انسان و درگیری ها و مشگلات وی
انسان در تلاشهای روزمره خود لااقل با دو امر سروکار دارد
الف- یا می خواهد چیزی را بشناسد
ب- می خواهد تغییری در پیرامون خود ایجاد کند
ادامه👇👇👇👇👇👇https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/430
#بخش_نوزده
#کانال_خرد_سنجشگر
#مطالعه_فعالانه
#م_ناجی
سرگشته و مطالعه ی فعالانه
قرار سرگشته با سنجشگر این بود که با هم کتاب تفر نقادانه – پرسیدن سوالهای به جا را مرور کنند.
منظورم این نیست که قرار بود در کنار هم این کار رابکنند . منظورم این بود که قرار بود سرگشته خودش کتاب را بخواند و بعد از خواندن سوالات و ابهامهایش را با سنجشگر در میان بگذارد و سپس سنجشگر تمرینات بخصوصی را برای وی طراحی کند و سرگشته روی آنها کار کرده و بعد جوابهای سوالها را با هم بررسی کنند.
اما قبلش سنجشگر چیزهایی را در باره نحوه ی مطالعه به او گفت.
او دو نوع مطالعه را از هم تفکیک کرد: مطالعه منفعلانه.............مطالعه فعالانه
او توضیح داد که منظورش از مطالعه کتاب مطالعه ی منفعلانه نیست بلکه مطالعه ی فعالانه است.
مطالعه فعالانه در واقع یک دیالوگ فعال بین خواننده و نویسنده است.
گویی نویسنده در مقابل ما حضور دارد و سعی در فهماندن نظر خود و اثبات چیزی برای مخاطب است و ما که در مقابل وی ایستاده ایم و گوش می کنیم یک ضبط صوت نیستیم بلکه یک انسان صاحب فکر که تصمیم دارد فقط حرفهایی را که از درستی آن اطمینان دارد از گمرک ورودی ذهنش به داخل راه دهند.
از اینرو ممکن است در هر موردی از مطلب ادعا شده برای فهم درستی یا نادرستی مجبور شویم از وی سوالاتی بپرسیم و سعی کنیم جوابش را پیدا کنیم و اگر جوابی پیدا نکردیم فعلا در گمرک توقیفش کنیم.
در ضمن وی سرگشته را موظف کرد تا مطالبی را در تلگرام در مورد مطالعه فعالامه بخواند از این لینک در کانال خرد سنجشگر :
#شیوه_مطالعه_فعالانه
که در آنجا لااقل هفت اصل برای مطالعه فعالانه نوشته شده است.
اما چون در آنجا در مورد مطالعه منفعلانه چیزی نوشته نشده است گوشه ای از خصوصیات شیوه ی منفعلانه مطالعه را برشمرد:
مطالعه منفعلانه در واقع از یک ذهن بی گمرک بر می آید.
در ذهن های ساده معمولا پیشفرضی گنجانده شده که هیچ کتابی آن را مدهی نشده است. بماند که کسی آن را بخواهد ثابت کند.
آن پیشفرض ناخودآگاه این است که سخنانی در کتابها می آید که درست باشند.
یعنی فرد خواننده گمان می کند وقتی چیزی را در کتابی می خواند باید آن را درست تلقی کند.
این فقط در صورتی نقض می شود که مطلبی که تضاد آشکار بایکی از عقاید قبلی خواننده داشته باشد در کتاب ببیند.
در آن صورت هم خواننده منفعل دیگر خواندن آن کتاب را ادامه نمی دهد و کتاب را می بندد و به کناری می گذارد.
ذهن های منفعل گمرک ندارند بدین معنی که قدرت تحلیل و بررسی ندارند . و تنها اگر باوری یاغی از آب درآمد و در شهر ذهن غائله ایجاد کرد و شورش به پا کرد ماموران حکومتی او را مجکوم به ترک شهرو دیار می کنند.
تا زمانی که تعارض در بین عقاید وجود نداشته باشد همه می توانند در شهر باشند و نیازی به شناسنامه و یا برگ اعتبار شهروندی ندارند. یعنی مثل شهرهای قدیم مرزی وجود ندارد و هرکس بی پاسپورت می تواند به هرکجا خواست برود و فقط کافی است که شورش به پا نکند.
در مورد شیوه ی مطالعه فعالانه بخشی از نوشته ها را در اینجا می آورم. اگر لازم باشد در نوشته های بعدی خود سرگشته تجربیاتش از مطالعه را برایتان بیان خواد کرد.
در زمینه ی شیوه مطالعه کتابهای زیادی وجود دارد ولی آنچه سرگشته تاکید کرد این بود که کتابها و تمام وسایلی که برای یادگیری وجود دارند بسان مواد غذایی ذهن هستند ولی اینگونه نیست که مواد غذایی بدون عمل تجزیه ئ تحلیل معده و روده به درد بدن انسان بخورند پس ذهن انسان هم باید دستگاه تجزیه و تحلیل داشته باشد و مواد غذایی را که از بیرون وارد ذهن می شوند در دستگاه گوارشی ذهن تجزیه و تحلیل شده و قسمتهای به درد نخور دفع شوند و قسمتهای به درد بخور جذب هاضمه ی انسان شوند و در مواردی که به درد می خورند بایگانی شوند.
اما برای نمونه گوشه هایی از آنچه را که سنجشگر برای سرگشته توصیه کرده بود در اینجا می آوریم:
اصل چهارم: موتور محرکه ی ذهن آدمی سوالهای اوست
همه ما به تجربه می دانیم که هر عمل ارادی انسان مبتنی بر عوامل متعددی است که از جمله ی آنها انگیزش کافی برای آن عمل است.
حال سوال این است که عمل مطالعه و تبع آن تفکر و فلسفیدن و اندیشه ورزی که عملی ارادی و شاید از سختترین کارهای انسان است با چه انگیزشی شروع شده ادامه می یابد؟
شاید علل مختلفی را بتوان پیدا کرد که گاه به گاه موجب اندیشه ی انسان و غور در دریای تفکر شوند اما اصلی ترین عامل در این کار یکی از دوچیز است:
الف- حل مساله
ب- رفع مشگل
این تقسیم بندی در واقع مربوط می شود به یک تقسیم بندی دیگر در توانایی های ذهنی انسان و درگیری ها و مشگلات وی
انسان در تلاشهای روزمره خود لااقل با دو امر سروکار دارد
الف- یا می خواهد چیزی را بشناسد
ب- می خواهد تغییری در پیرامون خود ایجاد کند
ادامه👇👇👇👇👇👇https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/430
Telegram
خرد سنجشگر
ادامه سرگشته و مطالعه فعالانه👇👇👇👇👇
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/429
و ازاینرو رشته های آکادمیک هم به دو بخش عمده تقسیم میشوند
الف- معرفت به معنای عام کلمه اعم از علمی یا فلسفی یا حتی دینی
ب- فنون و هنرها و تکنولوژی
در بخش اول مساله شناسایی است و پاسخ دادن…
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/429
و ازاینرو رشته های آکادمیک هم به دو بخش عمده تقسیم میشوند
الف- معرفت به معنای عام کلمه اعم از علمی یا فلسفی یا حتی دینی
ب- فنون و هنرها و تکنولوژی
در بخش اول مساله شناسایی است و پاسخ دادن…
ادامه سرگشته و مطالعه فعالانه👇👇👇👇👇
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/429
و ازاینرو رشته های آکادمیک هم به دو بخش عمده تقسیم میشوند
الف- معرفت به معنای عام کلمه اعم از علمی یا فلسفی یا حتی دینی
ب- فنون و هنرها و تکنولوژی
در بخش اول مساله شناسایی است و پاسخ دادن به پرسشها و سوالات
و در بخش دوم مساله تغییراتی است که در دنیای پیرامون خود می دهیم و مساله تغییر است و رفع مشگل
اما به هرصورت در هر دو محرک اصلی انسان سوالاتی است که با آن مواجه است با تفاوت در نوع سوالات
سوالات بخش اول با چرا شروع می شود وبرایknowing why? است
و در بخش دوم سوالات معمولا با چطور و چگونه آغاز می شود و برای knowing how می باشد
بنابراین یکی از مهمترین کارهایی که هریک از ماها موظفیم انجام دهیم تکثیر سوال است و اینکه تمام سعی و همت خود را مصروف این امر کنیم که در مواجهه با هرچیزی و هر سخنی به سرعت سوالاتی را راجع به آن در ذهن تولید کنیم
این امر تا آن اندازه اهمیت دارد که می توان گفت یکی از مهمترین توانایی های یک ذهن خلاق تولید پرسش و سوالبرانگیزی است
به طوری که آن روز من به خواهرزاده ام نیکی به درستی یا نادرستی گرامری اش گفتم
Thinking is the art of questioning
بنابر این یکی از اساسی ترین کارهایی که باید برای تقویت مطالعه ی فعالانه و نه منفعلانه انجام داد توسعه و تقویت قدرت سوال سازی و تکثیر پرسش است
باید ذهنمان را عادت دهیم که با خواندن یا شنیدن هر جمله ای فوری سوال کند که چرا؟ یا چگونه؟و یا یکی دیگر از ادوات پرسش
اوایل کار وقتی من با این مساله مواجه شدم با عنوان تفکر علت یاب آشنا شدم که البته در مواجهه با گزاره ها باید یا لااقل ممکن است که آن را به تفکر دلیل یاب اصلاحش کنیم زیرا دلیل در واقع همان علت درستی یک گزاره است
باید هرچه می توانیم بر سوال کردن تاکید کنیم تا کم کم ذهنمان کنجکاو گردد برای یافتن دلایل و برهانها یا استدلالهایی برای درستی گزاره هایی که با آن مواجه می شود.
در این حالت است که کم کم چه ما بخواهیم و چه نخواهیم خود ذهنمان به بایگانی معلوماتش مراجعه خواهد کرد برای یافتن گزاره هایی که ممکن است برای اثبات درستی یا نادرستی این قضیه به درد می خورد.
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/429
و ازاینرو رشته های آکادمیک هم به دو بخش عمده تقسیم میشوند
الف- معرفت به معنای عام کلمه اعم از علمی یا فلسفی یا حتی دینی
ب- فنون و هنرها و تکنولوژی
در بخش اول مساله شناسایی است و پاسخ دادن به پرسشها و سوالات
و در بخش دوم مساله تغییراتی است که در دنیای پیرامون خود می دهیم و مساله تغییر است و رفع مشگل
اما به هرصورت در هر دو محرک اصلی انسان سوالاتی است که با آن مواجه است با تفاوت در نوع سوالات
سوالات بخش اول با چرا شروع می شود وبرایknowing why? است
و در بخش دوم سوالات معمولا با چطور و چگونه آغاز می شود و برای knowing how می باشد
بنابراین یکی از مهمترین کارهایی که هریک از ماها موظفیم انجام دهیم تکثیر سوال است و اینکه تمام سعی و همت خود را مصروف این امر کنیم که در مواجهه با هرچیزی و هر سخنی به سرعت سوالاتی را راجع به آن در ذهن تولید کنیم
این امر تا آن اندازه اهمیت دارد که می توان گفت یکی از مهمترین توانایی های یک ذهن خلاق تولید پرسش و سوالبرانگیزی است
به طوری که آن روز من به خواهرزاده ام نیکی به درستی یا نادرستی گرامری اش گفتم
Thinking is the art of questioning
بنابر این یکی از اساسی ترین کارهایی که باید برای تقویت مطالعه ی فعالانه و نه منفعلانه انجام داد توسعه و تقویت قدرت سوال سازی و تکثیر پرسش است
باید ذهنمان را عادت دهیم که با خواندن یا شنیدن هر جمله ای فوری سوال کند که چرا؟ یا چگونه؟و یا یکی دیگر از ادوات پرسش
اوایل کار وقتی من با این مساله مواجه شدم با عنوان تفکر علت یاب آشنا شدم که البته در مواجهه با گزاره ها باید یا لااقل ممکن است که آن را به تفکر دلیل یاب اصلاحش کنیم زیرا دلیل در واقع همان علت درستی یک گزاره است
باید هرچه می توانیم بر سوال کردن تاکید کنیم تا کم کم ذهنمان کنجکاو گردد برای یافتن دلایل و برهانها یا استدلالهایی برای درستی گزاره هایی که با آن مواجه می شود.
در این حالت است که کم کم چه ما بخواهیم و چه نخواهیم خود ذهنمان به بایگانی معلوماتش مراجعه خواهد کرد برای یافتن گزاره هایی که ممکن است برای اثبات درستی یا نادرستی این قضیه به درد می خورد.
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
Telegram
خرد سنجشگر
#دوره_اول_مهارت_سنجشگرانه_اندیشی
#بخش_نوزده
#کانال_خرد_سنجشگر
#مطالعه_فعالانه
#م_ناجی
سرگشته و مطالعه ی فعالانه
قرار سرگشته با سنجشگر این بود که با هم کتاب تفر نقادانه – پرسیدن سوالهای به جا را مرور کنند.
منظورم این نیست که قرار بود در کنار هم این کار…
#بخش_نوزده
#کانال_خرد_سنجشگر
#مطالعه_فعالانه
#م_ناجی
سرگشته و مطالعه ی فعالانه
قرار سرگشته با سنجشگر این بود که با هم کتاب تفر نقادانه – پرسیدن سوالهای به جا را مرور کنند.
منظورم این نیست که قرار بود در کنار هم این کار…
تمرین:مساله ، نتیجه/مدعا و دلیل را مشخص کنید.
🔹در قديم دايره ماذونات انسان سنتى ، کوچکتر از دايره مقدورات او بود ، چون معتقد بود اگر همه ماذونات او به مقدوراتش تبديل شود براى خود او و ديگران خطرناک است. ولى انسان جديد به دليل نهيليسم ارزشى که به آن معتقد است ، مى گويد هر کارى را که مى تواند بکند ، اجازه هم دارد انجام بدهد.
🔷 حاجت بشر به اخلاق - استاد مصطفى ملکيان
حل تمرین:
نکته اول در تمرین : اینکه اگر بخواهیم قسمت پایین متن را هم جزو تمرین قرار دهیم کل متن تبدیل به یک نقل قول خواهد شد که تنها دلیلی که ما از نویسنده می توانیم بخواهیم سندی است برای اثبات درستی این انتساب یعنی اینکه جناب استاد ملکیان این مطلب را در یک مجلسی یا یک سخنرانی ای گفته باشند.
اما ما این قسمت را نادیده گرفته فرض می کنیم که تمرین خود مطلب است(با حذف قسمت پایین آن)
گام اول: تفکیک متن به گزاره های ساده:
ا- دايره ماذونات انسان سنتى ، کوچکتر از دايره مقدورات او بود
( انسان قدیم قدرت انجام کاری را سبب مجاز بودن آن نمی دانست.)
2-قدما باور داشتند که اگر همه ماذونات او به مقدوراتش تبديل شود براى خود او خطرناک است
3- قدما باور داشتند که اگر همه ماذونات او به مقدوراتش تبديل شود براى ديگران خطرناک است
نکته: میتوان شماره دو و سه را مجموعا به صورت یک گزاره ذکر کرد:
قدما باور داشتند که اگر همه ماذونات او به مقدوراتش تبديل شود براى همه انسانها خطرناک است
(بنده این دو جمله را جدا نوشتم که نشان دهم که دو گزاره هستند گرچه در این متن چون در ابتدای جمله کلماتی حاکی از نقل وجود دارد نیاز به اثبات جداگانه ای حس نمی شود.)
4-انسان امروز به نیهیلیسم ارزشی معتقد است
5- نیهیلیسم ارزشی معتقد است که انسان اجازه دارد هر کاری را می تواند بکند، انجام دهد
6- انسان قدیم با انسان جدید فرق دارد.
اگر متن را به گزاره های بسیط تجزیه نکنید هر پاسخی به سوال بدهید نادرست یا ناقص خواهد بود.
گام دوم: تحلیل متن و پیدا کردن نقش گزاره های بسیط در کل متن
نتیجه/مدعای متن این است:
انسان جدید از نظر ارزشی با انسان سنتی (قدما)متفاوت است.
و اما دلیل:
می دانید که برای اثبات درستی مدعای متن کافی است تنها یک تفاوت ارزشی بین انسان جدید با انسان قدیم پیدا کنیم.
زیرا مدعای ما با این جمله از لحاظ ارزشی یکسان است :
نظام ارزشی انسان قدیم با نظام ارزشی انسان جدید یکی نیست.
و برای اثبات آن کافی است که ثابت کنیم نقیض آن درست نیست .
یعنی ثابت کنیم که:
نظام ارزشی قدما با نظام ارزشی انسان جدید همانند است
نادرست است
و برای نادرستی یک گزاره کلی کافی است یک مورد بیابیم که آن را نقض کند.
و متن تفاوت این دو نظام ارزشی را در مورد رابطه ی مقدورات و ماذونات را نشان داده است. با این وصف چیدن جملات بالا برای این گونه استدلال نباید کار سختی باشد.
اشکال:
استاد من حس میکنم این جمله (انسان جدید از نظر ارزشی با انسان سنتی (قدما)متفاوت است).یکی از پیش فرض های اولیه ی متنه
پاسخ:
شما نتیجه /مدعا را چیزی می گیرید که منتهی می شود به اینکه نهایتا نتیجه بگیرید که:
اینجا فقط یک نظر بیان شده و دلایلی دال بر صحیح بودنش ارائه نشده
و به نظر من این اصلا انصاف نیست. خصوصا در مورد استاد ملکیان که واقعا در استدلال ورزی کمتر نظیر دارد.
من پیشنهاد میکنم که برای اینکه به اشتباه نیفتید هیچگاه تجزیه ی متن به گزاره های بسیط را نادیده نگیرید زیرا اولا اگر این کار رانکنید در مقام ارزیابی به مشگل برخواهید خورد علتش را در بالا برای دوستی دیگر نوشتم. زیرا در مقام ارزیابی یا ناچار خواهید بود این کار را انجام دهید یا مجبور خواهید شد گاهی گزاره ای درست را به جرم همنشینی با گزاره ای نادرست قربانی کنید و یا از گناه ناراستی گزاره ای نادرست به خاطر گزاره ای درست بگذرید.
و ثانیا باعث می شود که مطلب را روشنتر ببینید.
م.ناجی
https://news.1rj.ru/str/joinchat/BQRrFkOzDes29HwD5I4e_w
🔹در قديم دايره ماذونات انسان سنتى ، کوچکتر از دايره مقدورات او بود ، چون معتقد بود اگر همه ماذونات او به مقدوراتش تبديل شود براى خود او و ديگران خطرناک است. ولى انسان جديد به دليل نهيليسم ارزشى که به آن معتقد است ، مى گويد هر کارى را که مى تواند بکند ، اجازه هم دارد انجام بدهد.
🔷 حاجت بشر به اخلاق - استاد مصطفى ملکيان
حل تمرین:
نکته اول در تمرین : اینکه اگر بخواهیم قسمت پایین متن را هم جزو تمرین قرار دهیم کل متن تبدیل به یک نقل قول خواهد شد که تنها دلیلی که ما از نویسنده می توانیم بخواهیم سندی است برای اثبات درستی این انتساب یعنی اینکه جناب استاد ملکیان این مطلب را در یک مجلسی یا یک سخنرانی ای گفته باشند.
اما ما این قسمت را نادیده گرفته فرض می کنیم که تمرین خود مطلب است(با حذف قسمت پایین آن)
گام اول: تفکیک متن به گزاره های ساده:
ا- دايره ماذونات انسان سنتى ، کوچکتر از دايره مقدورات او بود
( انسان قدیم قدرت انجام کاری را سبب مجاز بودن آن نمی دانست.)
2-قدما باور داشتند که اگر همه ماذونات او به مقدوراتش تبديل شود براى خود او خطرناک است
3- قدما باور داشتند که اگر همه ماذونات او به مقدوراتش تبديل شود براى ديگران خطرناک است
نکته: میتوان شماره دو و سه را مجموعا به صورت یک گزاره ذکر کرد:
قدما باور داشتند که اگر همه ماذونات او به مقدوراتش تبديل شود براى همه انسانها خطرناک است
(بنده این دو جمله را جدا نوشتم که نشان دهم که دو گزاره هستند گرچه در این متن چون در ابتدای جمله کلماتی حاکی از نقل وجود دارد نیاز به اثبات جداگانه ای حس نمی شود.)
4-انسان امروز به نیهیلیسم ارزشی معتقد است
5- نیهیلیسم ارزشی معتقد است که انسان اجازه دارد هر کاری را می تواند بکند، انجام دهد
6- انسان قدیم با انسان جدید فرق دارد.
اگر متن را به گزاره های بسیط تجزیه نکنید هر پاسخی به سوال بدهید نادرست یا ناقص خواهد بود.
گام دوم: تحلیل متن و پیدا کردن نقش گزاره های بسیط در کل متن
نتیجه/مدعای متن این است:
انسان جدید از نظر ارزشی با انسان سنتی (قدما)متفاوت است.
و اما دلیل:
می دانید که برای اثبات درستی مدعای متن کافی است تنها یک تفاوت ارزشی بین انسان جدید با انسان قدیم پیدا کنیم.
زیرا مدعای ما با این جمله از لحاظ ارزشی یکسان است :
نظام ارزشی انسان قدیم با نظام ارزشی انسان جدید یکی نیست.
و برای اثبات آن کافی است که ثابت کنیم نقیض آن درست نیست .
یعنی ثابت کنیم که:
نظام ارزشی قدما با نظام ارزشی انسان جدید همانند است
نادرست است
و برای نادرستی یک گزاره کلی کافی است یک مورد بیابیم که آن را نقض کند.
و متن تفاوت این دو نظام ارزشی را در مورد رابطه ی مقدورات و ماذونات را نشان داده است. با این وصف چیدن جملات بالا برای این گونه استدلال نباید کار سختی باشد.
اشکال:
استاد من حس میکنم این جمله (انسان جدید از نظر ارزشی با انسان سنتی (قدما)متفاوت است).یکی از پیش فرض های اولیه ی متنه
پاسخ:
شما نتیجه /مدعا را چیزی می گیرید که منتهی می شود به اینکه نهایتا نتیجه بگیرید که:
اینجا فقط یک نظر بیان شده و دلایلی دال بر صحیح بودنش ارائه نشده
و به نظر من این اصلا انصاف نیست. خصوصا در مورد استاد ملکیان که واقعا در استدلال ورزی کمتر نظیر دارد.
من پیشنهاد میکنم که برای اینکه به اشتباه نیفتید هیچگاه تجزیه ی متن به گزاره های بسیط را نادیده نگیرید زیرا اولا اگر این کار رانکنید در مقام ارزیابی به مشگل برخواهید خورد علتش را در بالا برای دوستی دیگر نوشتم. زیرا در مقام ارزیابی یا ناچار خواهید بود این کار را انجام دهید یا مجبور خواهید شد گاهی گزاره ای درست را به جرم همنشینی با گزاره ای نادرست قربانی کنید و یا از گناه ناراستی گزاره ای نادرست به خاطر گزاره ای درست بگذرید.
و ثانیا باعث می شود که مطلب را روشنتر ببینید.
م.ناجی
https://news.1rj.ru/str/joinchat/BQRrFkOzDes29HwD5I4e_w
Telegram
تمرین دیالوگ و سنجشگری
کلوب بحث های سنجشگرانه
تمرین حل مساله.pdf
52.3 KB
یک تمرین ساده برای پیدا کردن نتیجه/مدعا و دلیل در یک متن
Forwarded from Jalil Shoarinejad
سواد تصنعی
مرتباً به مطالبی در شبکههای اجتماعی نوک میزنیم و بعد آنها را نشخوار میکنیم.
کارل تارو گرینفلد، ژورنالیست ژاپنی، ادعا میکند ما به شکلی خطرناک به نوعی تقلید از دانایی نزدیک میشویم، داناییای که در واقع الگوی جدیدی از نادانی است.
هیچ وقت نمیتوانستم به این راحتی وانمود کنم که خیلی میدانم، بدون اینکه واقعاً چیزی بدانم. ما مرتباً به مطالبی در فیسبوک، توئیتر یا ایمیلهای خبری نوک میزنیم و بعد آنها را نشخوار میکنیم. به جای تماشای فیلمها، مسابقات ورزشی، مراسم اُسکار و یا مناظرههای انتخاباتی، میتوانید بهراحتی توئیت لحظه به لحظۀ دیگران از آن را تماشا کنید. یا اصلاً روز بعد خلاصهاش را بخوانید. مطالبی که بیشتر رویشان کلیک شود، معیارهای فرهنگی ما را تعیین میکنند.
«ایی. دی هرش جونیور» در سال ۱۹۸۷ در کتاب "سواد فرهنگی: آنچه هر آمریکایی باید بداند"، فهرست ۵۰۰۰ مفهوم و نام اصلی را آورده است که افراد تحصیلکرده باید با آنها آشنا باشند (یا دست کم این چیزی است که فکر میکنم نوشته باشد، چون در واقع خودم این کتاب را نخواندهام). کتاب هرش در کنار اثر همعصرش، "بستهشدن ذهن آمریکایی" نوشتۀ آلن بلوم، به این نکته اشاره دارند که «سواد فرهنگی» سنگ بستر ارزشهای مشترک ماست.
اکنون فشاری دائمی را بر خود احساس میکنیم، فشاری برای بهاندازۀ کافی دانستن، آن هم در تمام اوقات، تا مبادا به عنوان بیسوادان فرهنگی شناخته شویم. تا بتوانیم از بالا و پایین رفتن در آسانسور، ملاقاتهای کاری و مهمانیها جان سالم بهدر ببریم. تا بتوانیم پُست بگذاریم و نظر بدهیم، طوری که انگار واقعاً دیدهایم، خواندهایم یا گوش دادهایم. آنچه برای ما اهمیت دارد، این نیست که واقعاً این مطالب را دست اول مصرف کرده باشیم. بلکه تنها این است که بدانیم چنین چیزهایی وجود دارند و دربارهشان نظری داشته باشیم تا بتوانیم در گفتوگوها شرکت کنیم. ما به شکلی خطرناک به نوعی تقلید از دانایی نزدیک میشویم که در واقع الگوی جدیدی از نادانی است...
... تونی هیل، مدیر ارشد اجرایی چارتبیت، شرکت تحلیل ترافیک وب اخیراً اشاره کرده است: «هیچ رابطۀ دوطرفهای میان به اشتراکگذاری مطالب در رسانههای اجتماعی و افرادی که واقعاً مطالب را میخوانند پیدا نکردهایم»...
... هر وقت هر کسی از هر چیزی سخن میگوید ما باید تظاهر کنیم دربارۀ آن چیزی میدانیم. "دادههای اطلاعاتی" به پول ما بدل شدهاند. (پول دیجیتال بیتکوین مثال مناسبی است از چیزی که همهمان دربارهاش سخن میگوییم اما به نظر نمیرسد کسی واقعاً از آن سر در بیاورد)...
... این مسئله قابل درک است که یک طرف و یا حتی دو طرف گفتگو درک درستی از آنچه دربارهاش صحبت میکنند، نداشته باشند. بهرحال همۀ ما بیش از حد مشغول هستیم، مشغولتر از تمام نسلهای گذشته، کافی است پاسخهای عجلهای به ایمیلها را در ذهن بیاوریم (تازه اگر پاسخی دریافت کنیم). و چون وقت زیادی را صرف زل زدن به گوشی تلفن و صفحۀ نمایش میکنیم و پیامهای متنی و صوتی میگذاریم تا بگوییم که چقدر سرمان شلوغ است، دیگر فرصت مراجعه به هیچ متن دست اولی را پیدا نمیکنیم. به جایش به ملاحظات سرسری «دوستانمان» و یا افرادی که «دنبال کنندۀ» آنها هستیم یا هر کسی که شد، اتکا میکنیم.
چه کسی تعیین میکند چه بدانیم، چه نظراتی را ببینیم و چه عقایدی را با اندکی تغییر به عنوان ملاحظات خودمان بیان کنیم؟ ظاهراً الگوریتمها
زیرا گوگل، فیسبوک، توئیتر و باقی مجموعۀ پساصنعتی رسانههای اجتماعی بر این ابزارهای ریاضی پیچیده استوارند تا آنچه را میخوانیم، میبینیم و میخریم تعیین کنند! ما نظراتمان را به این حلقۀ داده واگذار کردهایم!...
http://tarjomaan.com/vdcd.j052yt0f9a26y.html
مرتباً به مطالبی در شبکههای اجتماعی نوک میزنیم و بعد آنها را نشخوار میکنیم.
کارل تارو گرینفلد، ژورنالیست ژاپنی، ادعا میکند ما به شکلی خطرناک به نوعی تقلید از دانایی نزدیک میشویم، داناییای که در واقع الگوی جدیدی از نادانی است.
هیچ وقت نمیتوانستم به این راحتی وانمود کنم که خیلی میدانم، بدون اینکه واقعاً چیزی بدانم. ما مرتباً به مطالبی در فیسبوک، توئیتر یا ایمیلهای خبری نوک میزنیم و بعد آنها را نشخوار میکنیم. به جای تماشای فیلمها، مسابقات ورزشی، مراسم اُسکار و یا مناظرههای انتخاباتی، میتوانید بهراحتی توئیت لحظه به لحظۀ دیگران از آن را تماشا کنید. یا اصلاً روز بعد خلاصهاش را بخوانید. مطالبی که بیشتر رویشان کلیک شود، معیارهای فرهنگی ما را تعیین میکنند.
«ایی. دی هرش جونیور» در سال ۱۹۸۷ در کتاب "سواد فرهنگی: آنچه هر آمریکایی باید بداند"، فهرست ۵۰۰۰ مفهوم و نام اصلی را آورده است که افراد تحصیلکرده باید با آنها آشنا باشند (یا دست کم این چیزی است که فکر میکنم نوشته باشد، چون در واقع خودم این کتاب را نخواندهام). کتاب هرش در کنار اثر همعصرش، "بستهشدن ذهن آمریکایی" نوشتۀ آلن بلوم، به این نکته اشاره دارند که «سواد فرهنگی» سنگ بستر ارزشهای مشترک ماست.
اکنون فشاری دائمی را بر خود احساس میکنیم، فشاری برای بهاندازۀ کافی دانستن، آن هم در تمام اوقات، تا مبادا به عنوان بیسوادان فرهنگی شناخته شویم. تا بتوانیم از بالا و پایین رفتن در آسانسور، ملاقاتهای کاری و مهمانیها جان سالم بهدر ببریم. تا بتوانیم پُست بگذاریم و نظر بدهیم، طوری که انگار واقعاً دیدهایم، خواندهایم یا گوش دادهایم. آنچه برای ما اهمیت دارد، این نیست که واقعاً این مطالب را دست اول مصرف کرده باشیم. بلکه تنها این است که بدانیم چنین چیزهایی وجود دارند و دربارهشان نظری داشته باشیم تا بتوانیم در گفتوگوها شرکت کنیم. ما به شکلی خطرناک به نوعی تقلید از دانایی نزدیک میشویم که در واقع الگوی جدیدی از نادانی است...
... تونی هیل، مدیر ارشد اجرایی چارتبیت، شرکت تحلیل ترافیک وب اخیراً اشاره کرده است: «هیچ رابطۀ دوطرفهای میان به اشتراکگذاری مطالب در رسانههای اجتماعی و افرادی که واقعاً مطالب را میخوانند پیدا نکردهایم»...
... هر وقت هر کسی از هر چیزی سخن میگوید ما باید تظاهر کنیم دربارۀ آن چیزی میدانیم. "دادههای اطلاعاتی" به پول ما بدل شدهاند. (پول دیجیتال بیتکوین مثال مناسبی است از چیزی که همهمان دربارهاش سخن میگوییم اما به نظر نمیرسد کسی واقعاً از آن سر در بیاورد)...
... این مسئله قابل درک است که یک طرف و یا حتی دو طرف گفتگو درک درستی از آنچه دربارهاش صحبت میکنند، نداشته باشند. بهرحال همۀ ما بیش از حد مشغول هستیم، مشغولتر از تمام نسلهای گذشته، کافی است پاسخهای عجلهای به ایمیلها را در ذهن بیاوریم (تازه اگر پاسخی دریافت کنیم). و چون وقت زیادی را صرف زل زدن به گوشی تلفن و صفحۀ نمایش میکنیم و پیامهای متنی و صوتی میگذاریم تا بگوییم که چقدر سرمان شلوغ است، دیگر فرصت مراجعه به هیچ متن دست اولی را پیدا نمیکنیم. به جایش به ملاحظات سرسری «دوستانمان» و یا افرادی که «دنبال کنندۀ» آنها هستیم یا هر کسی که شد، اتکا میکنیم.
چه کسی تعیین میکند چه بدانیم، چه نظراتی را ببینیم و چه عقایدی را با اندکی تغییر به عنوان ملاحظات خودمان بیان کنیم؟ ظاهراً الگوریتمها
زیرا گوگل، فیسبوک، توئیتر و باقی مجموعۀ پساصنعتی رسانههای اجتماعی بر این ابزارهای ریاضی پیچیده استوارند تا آنچه را میخوانیم، میبینیم و میخریم تعیین کنند! ما نظراتمان را به این حلقۀ داده واگذار کردهایم!...
http://tarjomaan.com/vdcd.j052yt0f9a26y.html
⭐️معرفت⭐️
معرفت شناسان معرفت را باور صادق موجه تعریف کرده اند.
تا به حال هیچ نقد جدی به ساختار این تعریف نشده است. مشهورترین نقد بر این تعریف را گتیه کرده است که با آب و تاب به صورتهای گوناگون نقل می شود و مورد بررسی قرار می گیرد.
اما آن نقد هم نقد ساختاری نیست بلکه صرفا به جامع و مانع نبودن تعریف اشکالی آورده است
اما باور چیست؟
می گویند باور یکی از گرایش های گزاره ای در انسان است.
اما این گفته چه معنی دارد؟
متن زیر کوششی از یک دوست است برای تبیین و تعریف باور:
باور نامیست که ما به ابزار حیاتی از مغز خود داده ایم که برای مباحثه و افزایش کارکرد تشخیص خطر توسط حس های ما طراحی شده. باورها دامنه حس های ما را افزایش می دهند به طوری که می توانیم خطر را بهتر تشخیص دهیم و بدین ترتیب احتمال بقاء خود را هنگامی که به محیط های نااشنا داخل می شویم بهبود بخشیم.
باورها در اصل به عنوان «کاشف خطر با دامنه ی وسیع مغز» عمل می کنند.
از نظر کار کردی مغزهای ما باورها را به عنوان «نقشه های» درونی ان بخش های جهان در نظر می گیرند که با انها تماس حسی بدون واسطه نداریم. هنگامی که در اتاق پذیرایی نشسته ام قادر به دیدن اتوموبیلم نیستم.
با وجودیکه انرا در مدت کوتاهی پیش از این در کنار منزل پارک کرده ام، اما با توجه به داده های حسی در زمان حال نمی دانم که ایا اتوموبیلم هنوز هم انجا هست یا نه.
من برای یافتن اتوموبیل خود با هر درجه از کارایی مغز باید داده های حسی جاری را نادیده بگیرم. مغز من باید به نقشه ی درونی خودش از موقعیت مکانی اتومبیل بازگردد.
این همان باور من است که اتوموبیل من هنوز هم جلوی منزل من قرار دارد، یعنی جایی که من انرا چندی پیش پارک کرده و از ان جدا شدم.
مغز من در مراجعه به باور من و نه در بازگشت به داده های حسی ام است که می تواند درباره ی جهانی که با ان ارتباط مستقیم حسی ندارم چیزی بداند. این عمل دانش مغز مرا از جهان خارج «گسترش می دهد» و ارتباط مرا با این جهان «ارتقاء می بخشد».
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
معرفت شناسان معرفت را باور صادق موجه تعریف کرده اند.
تا به حال هیچ نقد جدی به ساختار این تعریف نشده است. مشهورترین نقد بر این تعریف را گتیه کرده است که با آب و تاب به صورتهای گوناگون نقل می شود و مورد بررسی قرار می گیرد.
اما آن نقد هم نقد ساختاری نیست بلکه صرفا به جامع و مانع نبودن تعریف اشکالی آورده است
اما باور چیست؟
می گویند باور یکی از گرایش های گزاره ای در انسان است.
اما این گفته چه معنی دارد؟
متن زیر کوششی از یک دوست است برای تبیین و تعریف باور:
باور نامیست که ما به ابزار حیاتی از مغز خود داده ایم که برای مباحثه و افزایش کارکرد تشخیص خطر توسط حس های ما طراحی شده. باورها دامنه حس های ما را افزایش می دهند به طوری که می توانیم خطر را بهتر تشخیص دهیم و بدین ترتیب احتمال بقاء خود را هنگامی که به محیط های نااشنا داخل می شویم بهبود بخشیم.
باورها در اصل به عنوان «کاشف خطر با دامنه ی وسیع مغز» عمل می کنند.
از نظر کار کردی مغزهای ما باورها را به عنوان «نقشه های» درونی ان بخش های جهان در نظر می گیرند که با انها تماس حسی بدون واسطه نداریم. هنگامی که در اتاق پذیرایی نشسته ام قادر به دیدن اتوموبیلم نیستم.
با وجودیکه انرا در مدت کوتاهی پیش از این در کنار منزل پارک کرده ام، اما با توجه به داده های حسی در زمان حال نمی دانم که ایا اتوموبیلم هنوز هم انجا هست یا نه.
من برای یافتن اتوموبیل خود با هر درجه از کارایی مغز باید داده های حسی جاری را نادیده بگیرم. مغز من باید به نقشه ی درونی خودش از موقعیت مکانی اتومبیل بازگردد.
این همان باور من است که اتوموبیل من هنوز هم جلوی منزل من قرار دارد، یعنی جایی که من انرا چندی پیش پارک کرده و از ان جدا شدم.
مغز من در مراجعه به باور من و نه در بازگشت به داده های حسی ام است که می تواند درباره ی جهانی که با ان ارتباط مستقیم حسی ندارم چیزی بداند. این عمل دانش مغز مرا از جهان خارج «گسترش می دهد» و ارتباط مرا با این جهان «ارتقاء می بخشد».
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
Telegram
خرد سنجشگر
تلاشی برای جاانداختن تفکر نقاد و ساختن مبانی اندیشیدن مستقل و پویا
سلوک ذهنی، روانی در بهره گیری از موهبت کوتاه زندگی
ID:@mansahand
https://news.1rj.ru/str/CriticalDialogue
آغاز کانال:
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/3
سلوک ذهنی، روانی در بهره گیری از موهبت کوتاه زندگی
ID:@mansahand
https://news.1rj.ru/str/CriticalDialogue
آغاز کانال:
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/3
Forwarded from Hosein
سلاید کارگاه شماره5.pdf
933.3 KB
اسلایدهای مربوط به کارگاه آموزش سنجشگری و تشخیص مغالطه استاد تمنا-جلسه پنج
https://news.1rj.ru/str/joinchat/BQRrFkOzDes29HwD5I4e_w
https://news.1rj.ru/str/joinchat/BQRrFkOzDes29HwD5I4e_w
1-حل تمرین.pdf
115.9 KB
حل یک تمرین در مورد فرض های ارزشی از کتاب راهنمای تفکر نقادانه
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
Forwarded from Hosein
حل تمرین:
با سلام خدمت آقا عارف
به خاطر قدردانی از زحمات آن دوست ، خواستم بنده هم نظرم را در مورد تمرین بنویسم.
همانطور که قبلا عرض کردم اولین گام تفکیک متن به گزاره های بسیط است. که متاسفانه نادیده گرفته می شود.
1- خوردن غذای سالم موضوع مهمی است.
2-پزشکان و کارشناسان تناسب اندام ، خوردن غذای سالم را توصیه می کنند.
3- غذاهای سالم گران هستند.
4- شرکتتهای فروشنده غذای سالم روز به روز بر قیمت آن می افزایند.
5- شش دلار بودن یک ظرف سالاد نشانگر خیلی بالا بودن قیمت است.
6-مردم خواهان سلامت و تندرستی هستند.
7-رفتار شرکتهای بزرگ در امریکا به گونه ای است که گویی نمی خواهند این خواست مردم ارزان به دست آید.
8- مردم نباید پولشان را صرفا به خاطر تهیه ی غذای سالم هدر بدهند
9- مردم باید خرید سبزیجات منجمدارزان قیمت را ترجیح دهند.
متن به لحاظ منطقی دچار بی نظمی شدیدی است.و نشان می دهد که از ذهنی ناآزموده و پریشان تراویده است.
اما به هرحال باید نظم منطقی آن را بازیافت و مرتب کرد.
نتیجه/مدعا: مردم باید غذای ارزان قیمت را بر غذای سالم گران قیمت ترجیح دهند.(بند9)
دلیل:
الف_- مردم خواهان سلامتی و تندرستی هستند.(بند6)
ب-خوردن غذای سالم برای انسان اهمیت دارد (بند1)
دلیل:(بند2)
ح-(به سبب اقبال مردم به غذاهای سالم)شرکت های فروشنده روز به روز بر قیمت آن می افزایند.(بند4)
دلیل گرانی قیمت:(بند 5)
د-غذای سالم با وجود ترجیحش، ارزش صرف این همه پول را ندارد.(بند 8)
در اینجا دو ارزش در مقابل هم قرار دارند.
ارزش سلامتی و تندرستی انسان
ارزش رعایت صرفه اقتصادی
نویسنده در این شرایط خاص توصیه می کند که ارزش دوم را باید بر ارزش اول ترجیح داد.
با سلام خدمت آقا عارف
به خاطر قدردانی از زحمات آن دوست ، خواستم بنده هم نظرم را در مورد تمرین بنویسم.
همانطور که قبلا عرض کردم اولین گام تفکیک متن به گزاره های بسیط است. که متاسفانه نادیده گرفته می شود.
1- خوردن غذای سالم موضوع مهمی است.
2-پزشکان و کارشناسان تناسب اندام ، خوردن غذای سالم را توصیه می کنند.
3- غذاهای سالم گران هستند.
4- شرکتتهای فروشنده غذای سالم روز به روز بر قیمت آن می افزایند.
5- شش دلار بودن یک ظرف سالاد نشانگر خیلی بالا بودن قیمت است.
6-مردم خواهان سلامت و تندرستی هستند.
7-رفتار شرکتهای بزرگ در امریکا به گونه ای است که گویی نمی خواهند این خواست مردم ارزان به دست آید.
8- مردم نباید پولشان را صرفا به خاطر تهیه ی غذای سالم هدر بدهند
9- مردم باید خرید سبزیجات منجمدارزان قیمت را ترجیح دهند.
متن به لحاظ منطقی دچار بی نظمی شدیدی است.و نشان می دهد که از ذهنی ناآزموده و پریشان تراویده است.
اما به هرحال باید نظم منطقی آن را بازیافت و مرتب کرد.
نتیجه/مدعا: مردم باید غذای ارزان قیمت را بر غذای سالم گران قیمت ترجیح دهند.(بند9)
دلیل:
الف_- مردم خواهان سلامتی و تندرستی هستند.(بند6)
ب-خوردن غذای سالم برای انسان اهمیت دارد (بند1)
دلیل:(بند2)
ح-(به سبب اقبال مردم به غذاهای سالم)شرکت های فروشنده روز به روز بر قیمت آن می افزایند.(بند4)
دلیل گرانی قیمت:(بند 5)
د-غذای سالم با وجود ترجیحش، ارزش صرف این همه پول را ندارد.(بند 8)
در اینجا دو ارزش در مقابل هم قرار دارند.
ارزش سلامتی و تندرستی انسان
ارزش رعایت صرفه اقتصادی
نویسنده در این شرایط خاص توصیه می کند که ارزش دوم را باید بر ارزش اول ترجیح داد.
چگونه از شر تعصبات ذهن خلاص شویم؟
بهمن شهری پژوهشگر حوزه زبان، فرهنگ و آموزش
شهروند قرن بیست و یک بودن سلسله مهارتهایی میطلبد. مناسبات جهانی در قرن بیست و یک، هر روز پیچیدهتر میشود. پاسخ بسیاری از پرسشها بلی یا خیر ساده نیست. هر روز اطلاعات جدید مسائل را دگرگون میسازد. پیچیدگی امور بدان معناست که باید مهارتهای پیچیدهتری را فرا بگیریم و آنان را تمرین کنیم تا بتوانیم شهروندانی آگاه در سطحی جهانی باشیم. یکی از این مهارتها یادگیری و تمرین ارزیابی انتقادی از خود و اعتقاداتمان است.
در چند سال اخیر، پژوهشهای دانشگاهی بسیاری در حوزه گسترده علوم ذهنی انجام شده که هدف اصلیشان شناخت ذهن و عملکردش است. این حوزه علم که برخی از آن با عنوان علوم شناختی نیز یاد میکنند، کاملا بینارشتهای است؛ یعنی شامل پژوهشگران حوزههای متنوعی از علوم میشود؛ عصبشناسی، روانشناسی، کامپیوتر، هوش مصنوعی، زبانشناسی، جامعهشناسی، فلسفه و غیره. دستاوردهای فناوری اطلاعات نیز به رشد و غنای این پژوهشها کمک کرده است.
این حوزه علمی در پی یافتن پاسخ پرسشهایی درباره نحوه شناخت و درک ما از جهان اطرافمان است. اینکه افراد چگونه درباره جهان میاندیشند؟ چگونه محیط پیچیده اجتماعی اطرافمان را درک میکنیم؟ آیا مکانیسمهای پنهانی در ذهن وجود دارند که فهم و قضاوت ما را درباره جامعه و جهان اطرافمان به ما دیکته میکنند؟ اگر وجود دارند چگونه عمل میکنند؟ آیا میتوان با شناخت این مکانیسمهای پنهان به درک متفاوتتری از جهان رسید؟ فرایند طبقهبندی اطلاعات در ذهن و دسترسی به آن چگونه است؟ چگونه قابلیتهای ذهنی و بهرهوری افراد را با شناخت بیشتر ذهن میتوانیم افزایش دهیم؟ چگونه در دام تعصبات ذهنی میافتیم؟ و سوالاتی از این دست.
به باور بسیاری از دانشمندان این حوزه، واقعیت اجتماعی در ذهن افراد، بر اساس اطلاعاتی که در ذهن دارند خلق میشود. پس این واقعیتِ ساخته ذهن ما است که نحوه رفتارمان را در جهان اجتماعی دیکته میکند نه خود دانش درون ذهن. این واقعیت ذهنی ممکن است حتی هیچ نسبتی با واقعیت بیرون از ذهن نداشته باشد. دانشمندان علوم ذهنی فرایندهایی را که در آن ذهن منحرف میشود و به جانبداری از قسمتی از واقعیت میپردازد، جهتگیری یا سوگیری ذهنی مینامند.
در پژوهشی مشترک، مارتی جی. هَسِلتِن (استاد روانشناسی و علوم ارتباطات در دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس)، پاول اندروز (استاد روانشناسی و علوم اعصاب و رفتار در دانشگاه اونتاریو)، و دنیِل نِتِل (استاد علوم رفتاری در دانشگاه نیوکاسل) نشان دادند که چگونه جهتگیریهای ذهنی در افراد تکامل پیدا میکنند و انسانها همچون حیوانات از دریچه سازگاری با محیط اطرافشان به قضاوت و واکنش میپردازند.
به باور این پژوهشگران جانبداری ذهن الگویی نظاممند دارد که با رشد و تکامل جهتگیریهای ذهنی میتواند قضاوت نادرست و تفسیر غیرمنطقی از امور جهان را در پی داشته باشد. با شناخت فرایندهایی که طی آنها ذهن به جانبداری از قسمتی از اطلاعات ورودی میپردازد و قسمتی دیگر از دانش را نادیده میگیرد، میتوانیم فرایند خردورزی، قضاوت و تصمیمگیری را بهینه کنیم. جهتگیری تاییدی یکی از مشهورترین انواع جهتگیریهای ذهنی است.
اصطلاح جهتگیری تاییدی (Confirmation bias) را نخستین بار پیتر واسن (۱۹۲۴-۲۰۰۳)، روانشناس برجسته دانشگاه کالج لندن استفاده کرد. وی یکی از پیشگامان روانشناسی استدلال (Psychology of reasoning)، یکی از شاخههای علوم ذهنی، است. این شاخه از علوم ذهنی نحوه تفکر و استدلال را در افراد مطالعه میکند؛ فرایندهایی که منجر به نتیجهگیری در ذهن میشود و چگونه این فرایندها روند حل مسئله و تصمیمگیری را شکل میدهند. از دید واسن، افراد بلافاصله به اطلاعات و دانشی تمایل پیدا میکنند که پیشفرضها، دریافتها و باورهایشان را تایید میکند.
بگذارید با مثال در حوزه باورهای مذهبی، سیاسی و اجتماعی بحث را کمی روشنتر دنبال کنیم. فرض کنید به لحاظ مذهبی باور دارید قدرت یا قدرتهایی آسمانی وجود دارد که بر ما نظارت میکند، اگر انسان خوبی باشیم به ما یاری میرساند و سرنوشت ما را پس از مرگ تعیین میکند؛ یا به لحاظ سیاسی باور داریم فلان سیاستمدار و یا فلان دولت همیشه بدرستی عمل میکند یا برعکس باور داریم فلان سیاستمدار یا فلان دولت هیچگاه به حق نبوده است؛ یا به لحاظ اجتماعی باور داریم که گروهی از افراد بر دیگران برتری دارند و این برتری به خاطر یک ویژگی فردی است مثلا رنگ پوست، ملیت، قومیت، زبان، ثروت، باور مذهبی، خاستگاه جنسیتی، ناتوانی جسمی، سن و سال، شغل و غیره.
ادامه در:
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/444
بهمن شهری پژوهشگر حوزه زبان، فرهنگ و آموزش
شهروند قرن بیست و یک بودن سلسله مهارتهایی میطلبد. مناسبات جهانی در قرن بیست و یک، هر روز پیچیدهتر میشود. پاسخ بسیاری از پرسشها بلی یا خیر ساده نیست. هر روز اطلاعات جدید مسائل را دگرگون میسازد. پیچیدگی امور بدان معناست که باید مهارتهای پیچیدهتری را فرا بگیریم و آنان را تمرین کنیم تا بتوانیم شهروندانی آگاه در سطحی جهانی باشیم. یکی از این مهارتها یادگیری و تمرین ارزیابی انتقادی از خود و اعتقاداتمان است.
در چند سال اخیر، پژوهشهای دانشگاهی بسیاری در حوزه گسترده علوم ذهنی انجام شده که هدف اصلیشان شناخت ذهن و عملکردش است. این حوزه علم که برخی از آن با عنوان علوم شناختی نیز یاد میکنند، کاملا بینارشتهای است؛ یعنی شامل پژوهشگران حوزههای متنوعی از علوم میشود؛ عصبشناسی، روانشناسی، کامپیوتر، هوش مصنوعی، زبانشناسی، جامعهشناسی، فلسفه و غیره. دستاوردهای فناوری اطلاعات نیز به رشد و غنای این پژوهشها کمک کرده است.
این حوزه علمی در پی یافتن پاسخ پرسشهایی درباره نحوه شناخت و درک ما از جهان اطرافمان است. اینکه افراد چگونه درباره جهان میاندیشند؟ چگونه محیط پیچیده اجتماعی اطرافمان را درک میکنیم؟ آیا مکانیسمهای پنهانی در ذهن وجود دارند که فهم و قضاوت ما را درباره جامعه و جهان اطرافمان به ما دیکته میکنند؟ اگر وجود دارند چگونه عمل میکنند؟ آیا میتوان با شناخت این مکانیسمهای پنهان به درک متفاوتتری از جهان رسید؟ فرایند طبقهبندی اطلاعات در ذهن و دسترسی به آن چگونه است؟ چگونه قابلیتهای ذهنی و بهرهوری افراد را با شناخت بیشتر ذهن میتوانیم افزایش دهیم؟ چگونه در دام تعصبات ذهنی میافتیم؟ و سوالاتی از این دست.
به باور بسیاری از دانشمندان این حوزه، واقعیت اجتماعی در ذهن افراد، بر اساس اطلاعاتی که در ذهن دارند خلق میشود. پس این واقعیتِ ساخته ذهن ما است که نحوه رفتارمان را در جهان اجتماعی دیکته میکند نه خود دانش درون ذهن. این واقعیت ذهنی ممکن است حتی هیچ نسبتی با واقعیت بیرون از ذهن نداشته باشد. دانشمندان علوم ذهنی فرایندهایی را که در آن ذهن منحرف میشود و به جانبداری از قسمتی از واقعیت میپردازد، جهتگیری یا سوگیری ذهنی مینامند.
در پژوهشی مشترک، مارتی جی. هَسِلتِن (استاد روانشناسی و علوم ارتباطات در دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس)، پاول اندروز (استاد روانشناسی و علوم اعصاب و رفتار در دانشگاه اونتاریو)، و دنیِل نِتِل (استاد علوم رفتاری در دانشگاه نیوکاسل) نشان دادند که چگونه جهتگیریهای ذهنی در افراد تکامل پیدا میکنند و انسانها همچون حیوانات از دریچه سازگاری با محیط اطرافشان به قضاوت و واکنش میپردازند.
به باور این پژوهشگران جانبداری ذهن الگویی نظاممند دارد که با رشد و تکامل جهتگیریهای ذهنی میتواند قضاوت نادرست و تفسیر غیرمنطقی از امور جهان را در پی داشته باشد. با شناخت فرایندهایی که طی آنها ذهن به جانبداری از قسمتی از اطلاعات ورودی میپردازد و قسمتی دیگر از دانش را نادیده میگیرد، میتوانیم فرایند خردورزی، قضاوت و تصمیمگیری را بهینه کنیم. جهتگیری تاییدی یکی از مشهورترین انواع جهتگیریهای ذهنی است.
اصطلاح جهتگیری تاییدی (Confirmation bias) را نخستین بار پیتر واسن (۱۹۲۴-۲۰۰۳)، روانشناس برجسته دانشگاه کالج لندن استفاده کرد. وی یکی از پیشگامان روانشناسی استدلال (Psychology of reasoning)، یکی از شاخههای علوم ذهنی، است. این شاخه از علوم ذهنی نحوه تفکر و استدلال را در افراد مطالعه میکند؛ فرایندهایی که منجر به نتیجهگیری در ذهن میشود و چگونه این فرایندها روند حل مسئله و تصمیمگیری را شکل میدهند. از دید واسن، افراد بلافاصله به اطلاعات و دانشی تمایل پیدا میکنند که پیشفرضها، دریافتها و باورهایشان را تایید میکند.
بگذارید با مثال در حوزه باورهای مذهبی، سیاسی و اجتماعی بحث را کمی روشنتر دنبال کنیم. فرض کنید به لحاظ مذهبی باور دارید قدرت یا قدرتهایی آسمانی وجود دارد که بر ما نظارت میکند، اگر انسان خوبی باشیم به ما یاری میرساند و سرنوشت ما را پس از مرگ تعیین میکند؛ یا به لحاظ سیاسی باور داریم فلان سیاستمدار و یا فلان دولت همیشه بدرستی عمل میکند یا برعکس باور داریم فلان سیاستمدار یا فلان دولت هیچگاه به حق نبوده است؛ یا به لحاظ اجتماعی باور داریم که گروهی از افراد بر دیگران برتری دارند و این برتری به خاطر یک ویژگی فردی است مثلا رنگ پوست، ملیت، قومیت، زبان، ثروت، باور مذهبی، خاستگاه جنسیتی، ناتوانی جسمی، سن و سال، شغل و غیره.
ادامه در:
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/444
Telegram
خرد سنجشگر
ادامه ی:
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/443
در تمامی موارد بالا جهتگیری تاییدی باعث میشود در هر متنی، اعم از دیداری و شنیداری، توجهمان مستقیما به سمت واژگان، عبارات و جملاتی جلب شود که به نحوی این باورهارا تایید میکنند. در نتیجه آنها را احتمالا سریعتر…
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/443
در تمامی موارد بالا جهتگیری تاییدی باعث میشود در هر متنی، اعم از دیداری و شنیداری، توجهمان مستقیما به سمت واژگان، عبارات و جملاتی جلب شود که به نحوی این باورهارا تایید میکنند. در نتیجه آنها را احتمالا سریعتر…
ادامه ی:
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/443
در تمامی موارد بالا جهتگیری تاییدی باعث میشود در هر متنی، اعم از دیداری و شنیداری، توجهمان مستقیما به سمت واژگان، عبارات و جملاتی جلب شود که به نحوی این باورهارا تایید میکنند. در نتیجه آنها را احتمالا سریعتر در حافظه ثبت میکنیم و در گفتار و نوشتارمان بیشتر از آنها استفاده میکنیم. هر کجا به اطلاعاتی بر میخوریم که همان دریافت ما از آن قدرت آسمانی، آن سیاستمدار یا آن برتریجویی اجتماعی را مثبت جلوه میدهد، به آن توجه ویژه میکنیم و جذبش میشویم و برعکس.
جهتگیری تاییدی حتی بر شکلگیری مناسبات و روابط اجتماعی تاثیرگذار است. مثلا در روابط اجتماعی اعم از حقیقی و مجازی، خودمان را در معرض آن دسته از موقعیتهای اجتماعی قرار میدهیم که رویکرد مثبتی به این باورهای ما دارند. بیشتر با افرادی همنشینی میکنیم که یا مثل ما یا بسیار شبیه ما فکر میکنند. فرصت درک چشماندازهای متفاوت را از خودمان میگیریم. شاید حتی بدون اینکه متوجه شویم، هر کسی که آن قدرت آسمانی، آن سیاستمدار خاص یا آن اعتقاد به برتریجویی را به چالش بکشد در ذهنمان سانسور میکنیم و با آنان وارد گفتگو نمیشویم. حتی ممکن است ناخواسته با رفتار و گفتارمان باعث رنجش دیگران شویم فقط به این دلیل که اندیشه و شیوه زیست متفاوتی دارند.
یک باور غلط اما شاید رایج این است که تفکر بسته فقط متعلق به افراد کمتر تحصیلکرده با موقعیت اجتماعی پایینتر است. در حالی که در طول تاریخ دانشمندان و نخبگان دانشگاهی بسیاری بودهاند که در برابر دستاوردهای جدید علمی مقاومت میکردهاند. شواهد فراوان نشان میدهد که جهتگیری تاییدی این مقاومت را معمولا از دو طریق انجام می دهد: توجه گزینشی به دادههای علمی موجود و نادیده گرفتن دادههایی که باورهای پیشین را باطل میکند.
جهتگیری تاییدی حتی ممکن است بر زندگی اقتصادی ما تاثیرگذار باشد از سرمایهگذاریهای کلان مالی گرفته تا خرید روزانه. مثلا به علت اینکه باور داریم یک کالا همیشه خوب است یا یک استراتژی در سرمایهگذاری همیشه سودآور است، شواهد غلط بودن باورهایمان را نمیبینیم. در این صورت ممکن است به لحاظ مالی متضرر شویم و خودمان را از کیفیت بالاتر و سود بیشتر محروم کنیم. اما چاره چیست؟
اگر میخواهیم فکری باز داشته باشیم، نمیتوانیم قسمتی از باورهایمان را بسته نگه داریم و اجازه شنیدن، خواندن، صحبت کردن و نوشتن درباره آنها را از خودمان بگیریم. در این صورت، قسمتی از باورهای ما هیچگاه دچار تغییر نخواهد شد و در نتیجه چیز جدیدی نخواهیم آموخت.
راهکارهای متنوعی هستند که با یادگیری و به کارگیریشان میتوان از دام جانبداری ذهن گریخت؛ اینکه در انتخاب منابعی که دادههای ورودی را برای ذهنمان فراهم میکند گزینشی عمل نکنیم. منابعی را که از آن اکثر اطلاعات و دانشمان را دریافت میکنیم شناسایی کنیم و به چالش بکشیم. از تنوع استقبال کنیم و به منابع جدید، متفاوت و متنوع فرصت پذیرش بدهیم. برخی از این راهکارها در بافتهای متفاوت را با هم مرور میکنیم.
در زندگی فردی، فرصت خواندن، دیدن و شنیدن کتابها، فیلمها و داستانهای متفاوت را به خودمان بدهیم. در شیوه زیستمان هر از چند گاهی تفاوت ایجاد کنیم. مثلا موسیقی متفاوت گوش کنیم و اخبار روزانهمان را از رسانههای متفاوت دریافت کنیم. غذاها و طعمهای مختلف را تجربه کنیم. در موقعیتهای پیچیده و لحظات تصمیمگیری به خودمان فرصت تفکر خارج از چهارچوب بدهیم.
در گفتار و نوشتار، کلید واژگان، عبارات و جملاتی را که اکثر مواقع استفاده میکنیم دوباره شناسایی کنیم و به یاد بیاوریم آنان را از کجا، چه کسی یا چه منبعی فراگرفتهایم؟ از خودمان بپرسیم که چرا برخی واژگان، عبارات و جملات ممکن است ما را ناراحت کند؟ با تامل درباره زبانمان به قسمتهایی از باورهایمان که سالهاست تغییری نکردهاند دسترسی پیدا کنیم و آنان را مورد سنجش انتقادی قرار دهیم.
در حوزه مالی، سبد خرید روزانه را متنوع کنیم. پیش از هر تصمیم اقتصادی بزرگ اعم از سرمایهگذاری و خرید و فروش داراییهایمان، درباره استراتژیهای گوناگون مطالعه کنیم. تلاش کنیم اطلاعات متنوعی درباره شرایط بازار به دست بیاوریم و نظر کارشناسان اطرافمان را جویا شویم. تمام گزینههای موجود را سبک سنگین و بعد تصمیمگیری کنیم.
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker/443
در تمامی موارد بالا جهتگیری تاییدی باعث میشود در هر متنی، اعم از دیداری و شنیداری، توجهمان مستقیما به سمت واژگان، عبارات و جملاتی جلب شود که به نحوی این باورهارا تایید میکنند. در نتیجه آنها را احتمالا سریعتر در حافظه ثبت میکنیم و در گفتار و نوشتارمان بیشتر از آنها استفاده میکنیم. هر کجا به اطلاعاتی بر میخوریم که همان دریافت ما از آن قدرت آسمانی، آن سیاستمدار یا آن برتریجویی اجتماعی را مثبت جلوه میدهد، به آن توجه ویژه میکنیم و جذبش میشویم و برعکس.
جهتگیری تاییدی حتی بر شکلگیری مناسبات و روابط اجتماعی تاثیرگذار است. مثلا در روابط اجتماعی اعم از حقیقی و مجازی، خودمان را در معرض آن دسته از موقعیتهای اجتماعی قرار میدهیم که رویکرد مثبتی به این باورهای ما دارند. بیشتر با افرادی همنشینی میکنیم که یا مثل ما یا بسیار شبیه ما فکر میکنند. فرصت درک چشماندازهای متفاوت را از خودمان میگیریم. شاید حتی بدون اینکه متوجه شویم، هر کسی که آن قدرت آسمانی، آن سیاستمدار خاص یا آن اعتقاد به برتریجویی را به چالش بکشد در ذهنمان سانسور میکنیم و با آنان وارد گفتگو نمیشویم. حتی ممکن است ناخواسته با رفتار و گفتارمان باعث رنجش دیگران شویم فقط به این دلیل که اندیشه و شیوه زیست متفاوتی دارند.
یک باور غلط اما شاید رایج این است که تفکر بسته فقط متعلق به افراد کمتر تحصیلکرده با موقعیت اجتماعی پایینتر است. در حالی که در طول تاریخ دانشمندان و نخبگان دانشگاهی بسیاری بودهاند که در برابر دستاوردهای جدید علمی مقاومت میکردهاند. شواهد فراوان نشان میدهد که جهتگیری تاییدی این مقاومت را معمولا از دو طریق انجام می دهد: توجه گزینشی به دادههای علمی موجود و نادیده گرفتن دادههایی که باورهای پیشین را باطل میکند.
جهتگیری تاییدی حتی ممکن است بر زندگی اقتصادی ما تاثیرگذار باشد از سرمایهگذاریهای کلان مالی گرفته تا خرید روزانه. مثلا به علت اینکه باور داریم یک کالا همیشه خوب است یا یک استراتژی در سرمایهگذاری همیشه سودآور است، شواهد غلط بودن باورهایمان را نمیبینیم. در این صورت ممکن است به لحاظ مالی متضرر شویم و خودمان را از کیفیت بالاتر و سود بیشتر محروم کنیم. اما چاره چیست؟
اگر میخواهیم فکری باز داشته باشیم، نمیتوانیم قسمتی از باورهایمان را بسته نگه داریم و اجازه شنیدن، خواندن، صحبت کردن و نوشتن درباره آنها را از خودمان بگیریم. در این صورت، قسمتی از باورهای ما هیچگاه دچار تغییر نخواهد شد و در نتیجه چیز جدیدی نخواهیم آموخت.
راهکارهای متنوعی هستند که با یادگیری و به کارگیریشان میتوان از دام جانبداری ذهن گریخت؛ اینکه در انتخاب منابعی که دادههای ورودی را برای ذهنمان فراهم میکند گزینشی عمل نکنیم. منابعی را که از آن اکثر اطلاعات و دانشمان را دریافت میکنیم شناسایی کنیم و به چالش بکشیم. از تنوع استقبال کنیم و به منابع جدید، متفاوت و متنوع فرصت پذیرش بدهیم. برخی از این راهکارها در بافتهای متفاوت را با هم مرور میکنیم.
در زندگی فردی، فرصت خواندن، دیدن و شنیدن کتابها، فیلمها و داستانهای متفاوت را به خودمان بدهیم. در شیوه زیستمان هر از چند گاهی تفاوت ایجاد کنیم. مثلا موسیقی متفاوت گوش کنیم و اخبار روزانهمان را از رسانههای متفاوت دریافت کنیم. غذاها و طعمهای مختلف را تجربه کنیم. در موقعیتهای پیچیده و لحظات تصمیمگیری به خودمان فرصت تفکر خارج از چهارچوب بدهیم.
در گفتار و نوشتار، کلید واژگان، عبارات و جملاتی را که اکثر مواقع استفاده میکنیم دوباره شناسایی کنیم و به یاد بیاوریم آنان را از کجا، چه کسی یا چه منبعی فراگرفتهایم؟ از خودمان بپرسیم که چرا برخی واژگان، عبارات و جملات ممکن است ما را ناراحت کند؟ با تامل درباره زبانمان به قسمتهایی از باورهایمان که سالهاست تغییری نکردهاند دسترسی پیدا کنیم و آنان را مورد سنجش انتقادی قرار دهیم.
در حوزه مالی، سبد خرید روزانه را متنوع کنیم. پیش از هر تصمیم اقتصادی بزرگ اعم از سرمایهگذاری و خرید و فروش داراییهایمان، درباره استراتژیهای گوناگون مطالعه کنیم. تلاش کنیم اطلاعات متنوعی درباره شرایط بازار به دست بیاوریم و نظر کارشناسان اطرافمان را جویا شویم. تمام گزینههای موجود را سبک سنگین و بعد تصمیمگیری کنیم.
https://news.1rj.ru/str/CriticalThinker
Telegram
خرد سنجشگر
چگونه از شر تعصبات ذهن خلاص شویم؟
بهمن شهری پژوهشگر حوزه زبان، فرهنگ و آموزش
شهروند قرن بیست و یک بودن سلسله مهارتهایی میطلبد. مناسبات جهانی در قرن بیست و یک، هر روز پیچیدهتر میشود. پاسخ بسیاری از پرسشها بلی یا خیر ساده نیست. هر روز اطلاعات جدید…
بهمن شهری پژوهشگر حوزه زبان، فرهنگ و آموزش
شهروند قرن بیست و یک بودن سلسله مهارتهایی میطلبد. مناسبات جهانی در قرن بیست و یک، هر روز پیچیدهتر میشود. پاسخ بسیاری از پرسشها بلی یا خیر ساده نیست. هر روز اطلاعات جدید…
یک تمرین و سه حل.pdf
362 KB
یک نمرین آموزشی از کتاب راهنمای تفکر نقادانه -پرسیدن سوالهای بجا و سه پاسخ متفاوت