فلسفه دیزاین – Telegram
فلسفه دیزاین
6.94K subscribers
68 photos
12 videos
1 file
1.2K links
این کانال چکیده‌ای از مقالات روز، نمونه‌های موفق، ابزارهایی‌ست که ما در DeXign Studio با آن برخورد داشته و معرفی‌شان می‌کنیم.

ارتباط با کانال:
@mohsenissapour

منابع و ابزارهای دیزاین:
DexignResources.com

دسخط:
https://daskhat.dexignresources.com
Download Telegram
وجود یا عدم وجود وایرفریم‌ها؟

دیزاینرها برای اینکه یک طرح را به سرمایه‌گذارها یا مدیران پروژه ارائه کنند، اول از وایرفریم استفاده می‌کنند. دلیل این کار هم طبیعتا تلاش برای متمرکز کردن مخاطب برروی محتوای اصلی است.
طراح‌ها می‌خواهند زمانی که یک وایرفریم ارائه می‌شود، مخاطب تنها در همان مرحله، نظراتی را ارائه کند که خیلی کلی هستند و به بهتر شدن تجربه کاربری کمک می‌کنند.

ولی آیا وایرفریم زدن لازم است؟ کار زیادی نیست؟ چون وایرفریم نه دیزاین اصلی است و نه حتی یک طرح High Fidelity که بتوان به سرعت آن را تبدیل به دیزاین اصلی کرد.
وایرفریم شبیه به یک مرحله اضافی بین شما و یک طرح جذاب اصلی است.

در مقاله‌ای که امروز به شما معرفی می‌کنیم، Anton Sten، طراحی که ۲۰ سال در این زمینه سابقه دارد، درباره وایرفریم زدن و لزوم آن صحبت می‌کند. اینکه آیا واقعا به وایرفریم زدن نیاز داریم؟ آیا راه‌های جایگزینی هم هست که هم سریع‌تر به هدف برسیم و هم بواسطه وایرفریم خلاقیت طراح را محدود نکنیم؟

https://bit.ly/dxgn630

(زمان حدودی مطالعه: ۱۰ دقیقه)

نویسنده: آرش اصغری

#تجربه_کاربری #دیزاین

@Dexign فلسفه دیزاین

_____
پنج تمرین برای ارتقا مهارت‌های دیزاین

اگر نگاهی به پیشینه و نحوه عملکرد دیزاینرهای حرفه‌ای بیاندازیم، خواهیم دید که این افراد هیچ‌گاه دست از یادگیری برنمی‌دارند و همواره در حال جستجو و فراگیری مهارت‌های نو و بهبود مهارت‌های پیشین خود هستند. همین تمرین مداوم و جستجو به دنبال مهارت‌های جدید باعث می‌شود که این افراد همیشه جزو بهترین‌ها باشند و در هر محیط و مجموعه‌ای بتوانند تاثیرگذار و مفید واقع شوند.

برای اینکه بتوانید مهارت‌های خود در زمینه دیزاین را بهبود ببخشید، باید ملاک و معیارهایی برای خود داشته باشید و همواره از خود بپرسید که برای رسیدن به هدفی مشخص باید چه راهی را طی کنید. پاسخ به این سوال موجب می‌شود همواره بدانید که چه مهارت‌هایی را باید فرابگیرید تا به آن هدف برسید. هنگامی که فهمیدید چه مهارت‌هایی برای رسیدن به هدف نیاز است باید برای کسب آنها تلاش کنید. اما تنها فهمیدن مسیر و برنامه ریزی و فکر کردن به آن کافی نیست و باید در قدم بعدی به حرکت در آیید و تلاش برای کسب مهارت را از حالت بالقوه به حالت بالفعل تبدیل کنید. به عبارتی باید از حالت "در جنب و جوش بودن" خارج شده و وارد فاز "عمل کردن" شوید. عمل کردن در حوزه دیزاین یعنی جستجو به دنبال فرصت‌های شناسایی مشکلات و یافتن راه‌حل برای آنها.

اگر به دنبال بهبود مهارت‌های خود در زمینه دیزاین هستید، می‌توانید مقاله زیر را مطالعه کنید و ۵ تمرین ارائه شده در آن را انجام دهید:

https://bit.ly/dxgn631

(زمان حدودی مطالعه: ۱۰ دقیقه)

نویسنده: محمدرضا پناهی

#دیزاین #مهارت
@Dexign فلسفه دیزاین

_
نقش چکش بصری در طراحی برند

ثابت شده است که در ذهن انسانها، تصاویر نسبت به متن نوشتاری و یا صوتی بار احساسی بسیار بیشتری دارند و این احساسات است که باعث تشکیل پیوند میان ذهن و تصویر می‌شوند. پس بهترین راه ورود به ذهن مخاطبین استفاده از محتوای بصری است.

ایده محتوای بصری اولین بار توسط لورا ریس در کتابی به نام "چکش بصری" ارائه شده است که مبتنی بر دو اصطلاح «میخ» و «چکش» است. اصطلاح «میخ» معمولا برای توصیف ایده که قرار است در ذهن مخاطب ثبت گردد به کار می‌رود و «چکش» عاملی است که قرار است باعث ثبت ایده در ذهن مشتری گردد. این همراهی میخ و چکش بصری است که می‌تواند باعث تاثیرگزاری برند در ذهن کاربران گردد. به عبارت دیگر این تصویر است که مفهوم کلامی برند را در ذهن مخاطب تقویت می‌کند.

برای درک بهتر این مفهوم برند کوکاکولا را در نظر بگیرید. این شرکت بیش از ۱۰۰ سال قدمت دارد و در طی این سال ها بارها شعار خود را تغییر داده است. به نظر شما بیشتر مردم امریکا چه چیزی را از تبلیغات کوکاکولا به خاطر دارند؟ واژه‌ها؟ خیر! بیشتر مردم تصویر بطری کمر باریک کوکاکولا را به خاطر سپرده‌اند. پس بطری کوکاکولا فقط یک بطری نیست. چکش بصری است که مفاهیمی را در ذهن مخاطب میخ کرده‌است!
استفاده از ستارگان و افراد مشهور در تبلیغات می‌تواند یکی از راه‌های ایجاد یک چکش بصری باشد. استفاده از حیوانات هم گاها چکش‌های بصری قدرتمندی می‌سازد مانند پرنده کوچک آبی رنگ توییتر که چکش بصری برندی است که در کوتاه مدت توانست شهرت جهانی کسب کند.

کتاب چکش بصری، نوشته شده توسط خانم لورا ریس، کتابی مناسب در زمینه اهمیت محتوای بصری و توصیف جایگاه برند است که به زبان فارسی نیز ترجمه شده است. اما اگر به دنبال مطالعه مطلبی مختصرتر در این حوزه می‌باشید خواندن مقاله زیر را به شما توصیه می‌کنم.

https://bit.ly/dxgn632

لینک کتاب:

https://bit.ly/dxgn632Book

(زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۸ دقیقه)

نویسنده: نیما‌ حکیم‌رابط

#طراحی‌هویت‌بصری #برند #محتوای‌بصری

@Dexign فلسفه دیزاین

_____
گریدهای ریسپانسیو چیست و چگونه آنها را به کار بگیریم؟ — قسمت اول

اگر جهان اطراف خود را مشاهده کنیم، می‌بینیم که چرا باید از گریدها در اکثر‌‌ جاها استفاده کنیم. زندگی ما پر از این گریدها هستند اما کسی چگونگی استفاده از آن‌ها را به ما نیاموخته است. در این مطلب قرار است درباره‌ی گریدهای ریسپانسیو در طراحی وب صحبت کنیم.

ستون‌ها — می‌توان گفت اساسی‌ترین موارد در گریدهای ریسپانسو، ستون‌ها هستند و بقیه المان‌های صفحه در تعدادی از این ستون‌ها جا می‌شوند. به طور کلی، در یک دیزاین‌سیستم، با توجه به اندازه صفحه تعداد ستون‌ها متغیر است. به طور مثال؛ ۱۲ ستون برای دسکتاپ‌ها، ۸ ستون برای تبلت‌ها و ۴ ستون برای موبایل‌ها در نظر گرفته می‌شود و همانطور که دیدید عرض ستون‌ها در این سیستم تغییر نمی‌کند.

شیارها — همان فاصله بین ستون‌ها هستند و رعایت این اندازه بسیار مهم است. یکی از مثال‌های معمول در این باره، طراحی گالری عکس‌هاست. اگرچه در بعضی از دیزاین‌سیستم‌ها این فاصله با توجه به اندازه صفحه، متغیر است اما در بیشتر موارد فاصله ثابت ترجیح داده می‌شود.

حاشیه‌ی طرفین — که به عنوان شیارهای بیرونی نیز شناخته می‌شوند، فضای خالی بیرون از محتوای صفحه را شامل می‌شود. اصولا با افزایش اندازه‌ی صفحه، این حاشیه‌ها نیز افزایش می‌یابند. این حاشیه‌ها در اسمارت‌فون‌ها بین ۲۰ تا ۳۰ پیکسل و در تبلت‌ها و دسکتاپ‌ها با توجه به اندازه‌ی صفحه، متغیر است. چیزی که شما به عنوان حاشیه‌ی طرفین انتخاب می‌کنید، کمترین فضای خالی‌ است که هنگام کوچک‌کردن مرورگر خود خواهید داشت. زمانی که اندازه‌ی مرورگر را افزایش می‌دهید، تا breakpoint بعدی فضای خالی بیشتری وجود خوهد داشت.

در ادامه‌ی این مقاله، برخی از راهنماهای اولیه در مورد گریدهای ریسپانسیو در طراحی وب را مشاهده خواهید کرد.

https://bit.ly/dxgn633

(زمان حدودی مطالعه: ۱۱ دقیقه)

نویسنده: محمدرضا وفائی

#طراحی‌وب #ریسپانسیو #دیزاین‌سیستم #گرید

@Dexign فلسفه دیزاین

_
قانون تسلر (حفظ پیچیدگی)

«برای هر سیستم میزان پیچیدگی خاصی وجود دارد كه نمی‌تواند كاهش یابد.»

لَری تِسلر (Larry Tesler) دانشمند آمریکایی‌ای بود که در حوزه‌‌ی روابط و اثر متقابل کامپیوتر و انسان کار می‌کرد. او خالق اینتراکشن ماندگار (Cut & paste) است.
در سال ۱۹۸۰ زمانی که مشغول به کار در Xerox park بود، متوجه شد که نحوه‌ی تعامل کاربران با برنامه‌ها دقیقاً به اندازه‌ی خود برنامه مهم است. او در مصاحبه‌ی معروف خود با Dan Saffer بیان می‌کند که در بیشتر موارد، یک مهندس باید یک هفته‌ی اضافه را صرف کاهش پیچیدگی یک برنامه کند تا باعث نشود میلیون‌ها کاربر یک دقیقه اضافه را صرف استفاده از برنامه کنند فقط به این دلیل که برنامه، پیچیدگی اضافه‌ای دارد.
با این‌حال Bruce Tognazzini دیزاینر آمریکایی و شریک آقای دان نورمن در Nielsen Norman Group این موضوع را مطرح می‌کند که افراد در برابر کاهش میزان پیچیدگی در زندگی خود مقاومت می‌کنند. بنابراین، هنگامی که یک برنامه ساده می‌شود، کاربران تلاش می‌کنند که کارها را پیچیده‌تر کنند.

سادگی و یا پیچیدگی یک سیستم یک شمشیر دو لبه است. تمامی فرآیند‌ها یک ذات پچیده دارند که نمی‌توان آن را دست کم گرفت. تنها این سؤال مطرح است که بار این پیچیدگی را چه یا که به دوش بکشد؟ سیستم یا کاربر؟
دیزاینر با دیزاین یک کنترل، در واقع قدرت انتخاب را برای کاربر طراحی می‌کند. این موضوع را به کاربر القا می‌کند که «تو این کار را انجام بده». اما اگر این انتخاب به سیستم واگذاری شود این بدان معناست که از قبل تمامی تصمیمات، برای کاربر گرفته شده است. پیش‌فرض‌های سیستم باید بسیار هوشمندانه باشند، چون در غیر این صورت چیزی جز تجربه‌ی بد برای کاربر به جا نخواهد گذاشت.

برای مثال یک دوربین عکاسی را در نظر بگیرید که فقط دکمه‌ی گرفتن عکس را داشته باشد و دیگر دکمه‌های آن حذف شده باشند. این بدان معناست که زوم‌کردن، فوکوس کردن، فلاش انداختن و… را یا خود دوربین باید به آن رسیدگی کند یا اصلا همچین ویژگی‌هایی را نداشته باشد. اگر این ویژگی‌ها، برای موفقیت یک دوربین ضروری باشند، این پیچیدگی‌هایی که توسط کاربر مدیریت می‌شود باید در نرم‌افزار و سخت‌افزار آن پیاده شود.
انتخاب‌های بد مانند جایگذاری پیشفرض‌های ضعیف و نادرست، دوربین را بی‌استفاده می‌کند. تصاویر یا خیلی تار و یا خیلی روشن می‌شوند و کاربر از عدم توانایی برای زوم کردن خسته خواهد شد.

قانون تسلر بحث مفصلی است. در زیر ۴ مقاله را معرفی می‌کنم که هر کدام از دیدگاه‌های مختلف این موضوع را بررسی کرده‌اند، پیشنهادم اینست که برای یافتن یک تعادل مناسب در این موضوع، همه‌ی آن‌ها را مطالعه کنید:

https://bit.ly/dxgn634-1

https://bit.ly/dxgn634-2

https://bit.ly/dxgn634-3

https://bit.ly/dxgn634-4

(زمان حدودی مطالعه‌ی مقاله‌‌ی اول: ۵ دقیقه،
مقاله‌ی دوم: ۸ دقیقه،
مقاله‌ی سوم: ۶ دقیقه
و مقاله‌ی چهارم: ۱۸ دقیقه)

نویسنده: حسین میرزاده

#تجربه_کاربری #قانون_تسلر #قانون_حفظ_پیچیدگی #سادگی

@Dexign فلسفه دیزاین

_____
آنچه طراحان UX از اقتصاد رفتاری می‌آموزند

ما انسان‌ها آن‌طور که تصور می‌کنیم موجوداتی منطقی نیستیم و حتی زمانی که تلاش می‌کنیم بهترین خود باشیم، بازهم ممکن است که تحت‌تاثیر احساسات و شرایط مختلف تصمیم‌هایی بگیریم که به نفع‌مان نیست. البته خیلی از مردم این را نمی‌پذیرند و این‌طور تصور می‌کنند که عواملی ماننند فقدان اطلاعات و قاب‌بندی‌ها حتی اگر دیگران را تحت تاثیر قرار دهد بازهم هیچ تاثیری روی انتخاب‌های آن‌ها نمی‌گذارد. اما خطاهای ذهنی ما بسیار راحت تر از آنچه فکرش را بکنیم رخ می‌دهند و باعث می‌شوند که در یک چشم به هم زدن تصمیم اشتباهی بگیریم. به همین دلیل علومی همچون اقتصاد رفتاری (Behavioral Economics) ایجاد شده است تا نواقص ذهن انسان را بررسی کند و به تصمیم گیری‌های اشتباه انسان‌ها بپردازد.
دانش اقتصاد رفتاری علم روانشناسی اقتصادی است اما در عین‌حال می‌تواند به طراحان UX کمک کند تا با بررسی الگوهای رفتاری کاربرانشان فرصت‌های قابل دسترسی را بشناسند و طراحی‌های خود را بر مبنای آن‌ انجام دهند. به این ترتیب طراحان با توجه به مفاهیمی مانند تاثیر قاب‌بندی، فقدان اطلاعات، اینرسی، تعصب، خوش‌بینی، اطمینان بیش‌از حد و مانند این‌ها و بررسی آن‌ها در قالب رفتار کاربرانشان این امکان را پیدا می‌کنند که تجربه کاربری بهتری را برای آن‌ها ایجاد کنند.
در این مقاله درباره اقتصاد رفتاری و چگونگی استفاده از آن در طراحی UX بخوانید.

https://bit.ly/dxgn635

(زمان حدودی مطالعه: ۶ دقیقه)

نویسنده: فیروزه ایمانی

#اقتصاد_رفتاری #رابط_کاربری

@Dexign فلسفه دیزاین

_____
داستان دنباله‌دار فیگما

شاید می‌توان گفت اولین رابط‌های کاربری در نرم‌افزارهایی نظیر Photoshop یا Illustrator طراحی می‌شدند، نرم‌افزارهایی که لزوما برای اینکار بهینه نبودند.

به هر حال دیزاینرها مثل همیشه یکجوری قضیه را حل می‌کردند.

پس از مدتی با نرم‌افزار Sketch آشنا شدیم که فقط برای سیستم‌عامل MacOS در دسترس بود ولی امکانات بسیار زیادی داشت.
یادم هست چند سال پیش یکی از دوستان iOS Developerام درباره اسکچ می‌گفت « این اپلیکیشن کاملا شعوره» و البته بخاطر سبک خروجی گرفتن خاص و بهینه شده اسکچ این جمله را می‌گفت.

پس از مدتی، Adobe با Adobe XD پا به عرصه طراحی UI گذاشت و این نرم‌افزار را برای سیستم‌عامل‌های مک و ویندوز منتشر کرد.

دقیقا همینجا بود که مشکلات تجربه کاربری اسکچ و ادوبی ایکس‌دی واضح‌تر دیده می‌شدند و این به تیم‌های دیگر فرصت می‌داد تا با برطرف‌کردن این مشکلات، نرم‌افزارهای جدید و بهتری را تولید کنند.

همه ما می‌دانیم که نمی‌شود یک‌شبه یک نرم‌افزار را برای Production Level انتخاب کنیم. حتی ممکن است تیم مورد نظر دیگر از این نرم‌افزار پشتیبانی نکند.

اما داستان Figma فرق می‌کرد.
فیگما با امکانات خیلی زیاد و امتیاز جذاب Multiplatform بودن آمده بود. همچنین بر پایه HTML5 تولید شده بود.

اینجا XD در مرحله‌ای بود که خیلی‌ها در سطح تولیدی از آن استفاده می‌کردند و تیم‌های بزرگ مشتری این نرم‌افزار بودند اما همچنان باگ‌های عجیب و امکانات Beta ضربات بزرگی به کاربران این محصول وارد می‌کرد.

فیگما تمام امکانات ادوبی‌ ایکس‌دی و اسکچ را به همراه امکان همکاری نزدیک دیزاینرها باهم ارائه کرد!

مقاله‌ای که امروز به شما معرفی می‌کنم را Signe Roswall نوشته و در آن به توضیح دلایلش برای مهاجرت کاربران از اپلیکیشن‌های دیگر به فیگما را توضیح داده است.

به نظر من خواندن این مقاله‌ها در جهان‌بینی دیزاینرها نسبت به مقوله تجربه کاربری تاثیر بسیاری دارد.

https://bit.ly/dxgn636

(زمان حدودی مطالعه: ۱۵ دقیقه)

نویسنده: آرش اصغری

#تجربه_کاربری #دیزاین

@Dexign فلسفه دیزاین

_____
هنر تاثیرگذار رفتارشناسی در Airbnb

دکتر رابرت بی. سیالدینی روانشناس، در کتاب «تأثیرگذاری» که در مورد مدیریت محصول می‌باشد به شش اصل کلیدی به عنوان اصول تأثیرگذاری بر مردم جهت رسیدن به خواسته‌های صاحب محصول اشاره می‌کند. این قواعد شامل تقابل، تعهد و ثبات، اثبات اجتماعی، علاقه، صلاحیت و کمیابی می‌باشد که در اینجا به اختصار به برخی این موارد اشاره می‌کنیم:

اصل تقابل: براساس اصل تقابل، اگر كسى به ما لطف كند، ما تمایل به جبران لطف طرف مقابل داریم. از موارد کاربرد این ویژگی در رونق کسب و کارها می‌توان به ارائه رایگان خدمتی به مشتریان قبل از درخواست آن‌ها اشاره نمود. به عنوان مثال، ارائه دانلود رایگان کتاب الکترونیکی و یا اشتراک رایگان یک ماهه سرویس‌های ابری به مشتریان نوعی استفاده از این اصل می‌باشد.

اصل تعهد و پایداری: اصل تعهد و پایداری به این معناست که به محض اینکه ما به چیزی متعهد گردیم، سعی می‌کنیم در هر تصمیمی که می‌گیریم علی‌رغم وجود هر نوع فشار داخلی و یا خارجی به آن تعهد پایبند بمانیم. به طور مثال برای افزایش مشتریان، کسب و کارها مسابقه‌ای ترتیب می‌دهند و از مشتریان خود می‌خواهند که در مورد کالای خاصی که دوست دارند مطلب کوتاهی بنویسند و برنده جایزه شوند.

اثبات اجتماعی: ما انسان‌ها معمولاً در شرایطی که در تصمیم‌گیری خود با تردید و دودلی مواجه می‌شویم به دنبال آنچه دیگران در شرایط مشابه انجام داده‌اند می‌گردیم. بنابراین، تمایل به مشاهده رفتارهای دیگران در شرایط مشابه با خود داریم. مثلا بررسی نظرات کاربران توسط مشتریان در خرید محصولی خاص نمونه‌ای از کاربرد این اصل می‌باشد. به طوری که معمولاً مشاهده رضایت دیگران، تمایل بیشتری به خرید محصولات و خدمات را در ما ایجاد می‌نماید.

در اینجا به دلیل طولانی‌تر نشدن مطلب تنها به توضیح مختصر سه مورد از این اصول بسنده کردم. برای آشنایی بهتر با این اصول، درک کاربرد عملی آن‌ها در کسب و کارهای مختلف و اطلاع از اینکه در طراحی کدام سرویس‌های معتبر بکار رفته‌اند شما را به خواندن مقاله امروز دعوت می‌کنم.

نویسنده این مقاله چگونگی استفاده از این اصول کلیدی را در سرویس Airbnb به عنوان یکی از بهترین‌ سرویس‌های ارائه خدمات اقامتی و گردشگری جهان مورد بررسی قرار داده است و به نتایج جالبی رسیده است. بنابراین اگر به مباحث مربوط به روانشناسی اجتماعی و مدیریت کسب و کار علاقه دارید، پیشنهاد می‌کنم مطالعه این مقاله را از دست ندهید.

https://bit.ly/dxgn637

(زمان حدودی مطالعه: ۷ دقیقه)

نویسنده: نیما‌ حکیم‌رابط

#روانشناسی‌اجتماعی #مدیریت‌کسب‌و‌کار‌ #طراحی‌تجربه‌کاری

@Dexign فلسفه دیزاین

_____
قانون تیغِ اُکام یا اصل صرفه‌جویی

«در توضیح و توصیف، بخش‌های غیرضروری را حذف کن.»

تیغ اُکام (به انگلیسی: Occam's razor) قانونی منسوب به ویلیام اُکام، منطق‌دان و فیلسوف انگلیسی است. او در سده ۱۴ میلادی این اصل را مطرح کرد، که به تیغ اکام آوازه یافت. طبق این اصل، هرگاه درباره‌ی علت بروز پدیده‌ای دو توضیح مختلف ارائه شود، توضیحی که پیچیده‌تر باشد احتمال بروز اشتباه بیش‌تری دارد و بنابراین در شرایط مساوی بودن سایر موارد، احتمال صحیح بودن توضیح ساده‌تر بیش‌تر است.
ـــ از ویکیپدیای فارسی.

ترجیح سادگی و پیچیدگی در هنر بر مبنای ذائقه است اما سادگی در علم به ذائقه ربطی ندارد. از آن‌جایی که وزنه‌ی علمی‌بودن دیزاین نسبت به قسمت هنری آن سنگین‌تر است و به اصطلاح دیزاین باید کار کُند، زمان آن رسیده که چَکُش برداریم و دیزاین‌های خود را تخریب کنیم. البته بدون اینکه عملکرد اصلی و کلی را به خطر بیاندازیم، آنقدر حذف کنیم تا چیزی برای از بین بردن باقی نماند. حال می‌بینیم که دیزاین‌هایمان را به کمال بیشتری نزدیک‌تر کرده‌ایم.

این اصل کاربردهای فراوانی در صنایع و علوم مختلف دارد. یکی از کاربردهای این اصل در برنامه‌نویسی این است که برنامه‌های نوشته شده باید بهینه باشند.
حال برای اینکه با کاربرد این قانون در دیزاین، بیشتر آشنا شوید خواندن مقالات زیر را پیشنهاد می‌کنم:

https://bit.ly/dxgn637-1

https://bit.ly/dxgn637-2

https://bit.ly/dxgn637-3

(زمان حدودی مطالعه‌ی
مقاله‌‌ی اول: ۸ دقیقه،
مقاله‌ی دوم: ۴ دقیقه،
مقاله‌ی سوم: ۶ دقیقه)

نویسنده: حسین میرزاده

#تجربه_کاربری #قانون_تیغ_اکام #سادگی #صرفه_جویی

@Dexign فلسفه دیزاین

_____
میکرواینتراکشن‌ها، جادوی یک دیزاینر

ما هر روز بی‌آنکه بدانیم بارها و بارها از میکرواینترکشن‌ها استفاده می‌کنیم، هر بار که نمایشگر موس خود را روی بخش‌های مختلف وب‌سایت‌ها حرکت می‌دهیم تا تاثیر Hover کردن روی آن‌ها را تماشا ‌کنیم، وقتی از اپلیکشن‌های مختلف پیام هشدار دریافت می‌کنیم یا وقتی با دیدن واکنش آن‌ها دربرابر وارد کردن اطلاعات اشتباه آن‌ را تصحیح می‌کنیم، زمان لایک کردن پست‌های شبکه‌های اجتماعی و حتی وقتی به دلیل قطع شدن اینترنت با دایناسور کروم از روی موانع می‌پریم درحال استفاده از میکرواینتراکشن‌ها هستیم.
حالا به این فکر کنید که ناگهان امکان همه این تعاملات را از دست بدهیم و دربرابر اقدامات خود هیچ واکنشی را از سمت وب‌سایت‌ها و اپلیکیشن‌هایی که از آن‌ها استفاده می‌کنیم دریافت نکنیم!
حتی تصور چنین اتفاقی هم می‌تواند آزار دهنده باشد چرا که بازخورد گرفتن در برابر کارها یک تمایل انسانیست و ما به عنوان کاربر همیشه دوست داریم بدانیم که بعد از انجام یک عمل چه اتفاقی می‌افتد.
همین مثال ساده می‌تواند اهمیت استفاده از میکرواینترکشن‌ها در طراحی را روشن کند. به طورکلی میکرواینتراکشن‌ها تعاملات کوچکی میان کاربر و محصول هستند که باعث می‌شوند که کاربر بازخورد اقدام خود را در همان لحظه دریافت کند، این تعاملات هرچه که ظریف‌تر و نامحسوس‌تر اجرا شوند حس بهتری را در کاربر ایجاد می‌کنند. می‌توان گفت که میکرواینترکشن‌ها عناصر پویایی هستند که کمک می‌کند تا کاربر با محصولات و خدمات ما ارتباطی واقعی برقرار کند و این حس را به کاربر القا می‌کند که با موجودی زنده روبرو است.
استفاده از روش‌های طراحی انسان‌محور، قرار دادن خود به‌جای کاربران و استفاده از انیمیشن‌های کوچک کاربردی در ایجاد یک میکرواینتراکشن خوب اهمیت زیادی دارد چرا که به کاربر کمک می‌کند تا تعامل لذت‌بخشی را با محصول یا خدمت داشته باشد و بتواند به درستی از آن استفاده کند.
طراحی یک میکرواینتراکشن‌ خوب و کاربردی را می‌توان از قدرت‌های خارق‌العاده یک طراح دانست چرا که علاوه بر ایجاد یک حس خوب در کاربر او را تحت تاثیر خود قرار می‌دهند، حتی شاید بتوان گفت که یک میکرواینتراکشن خوب می‌تواند کاربر را جادو کرده و آن را به یک کاربر وفادار تبدیل کند.

این مقاله به‌شما کمک می‌کند که بدانید چرا میکرواینتراکشن قدرتمند است و چگونه می‌تواند تجربه کلی یک محصول را بهبود بخشد.

https://bit.ly/dxgn638

(زمان حدودی مطالعه: ۶ دقیقه)

نویسنده: فیروزه ایمانی

#میکرواینتراکشن #تجربه_کاربری

@Dexign فلسفه دیزاین

_____
دیزاین سرعتی یا اسپید دیزاین!

در جامعه گیم، واژه‌ای به نام Speed Running وجود داره که بازیکن‌ها می‌تونن با استفاده از مشکلات مخفی بازی‌ها یا روش‌های خاص، اون بازی رو زودتر از حالت معمول به پایان برسونن و روی زمان به پایان بردن بازی‌ها باهمدیگه کلکل می‌کنن!

حالا این بحث به کنار، ما بیشتر اینجا مقالات دیزاینی را با شما به اشتراک می‌گذاریم ولی از آنجایی که هرچیزی به نوعی دیزاین‌شده و به دیزاین مربوط است، بحث جالبی را مطرح می‌کنیم.

تا بحال شده از شما خواسته باشند یک اپلیکیشن کامل را در دو روز دیزاین کنید؟ یا هرگونه اثر هنری رو در زمان کوتاهی خلق کنید؟
حتما با خود گفته‌اید که نمی‌شود و اگر هم بشود نتیجه مطلوبی نمی‌گیریم.

البته همه‌ی ما می‌دانیم که در دنیای پرفکت و کاملی زندگی نمی‌کنیم و نیاز است که گاهی برخی کارها با سرعت خیلی بیشتری انجام شوند تا به هدف خود برسیم.

شاید مدیریت کردن دیزاین یک پروزه با سرعت زیاد خیلی برای ما سخت باشد که باید هم باشد.
دیزاینری به نام Michal Malewicz یک چالش برای خود در نظر گرفته تا بتواند یک اپلیکیشن در حوزه سلامتی را به سرعت ری‌دیزاین کند.

او در این مقاله از سختی‌ها و چالش‌هایش نوشته و همینطور پس از انجام این چالش، روش‌هایی که شما می‌توانید دیزاین در زمان کوتاه را مدیریت کنید توضیح داده است.
مثلا جایی اشاره کرده چطور یک دیزاین را به بخش‌های کوچکتری خرد کنید یا اینکه چطور قدرت دیداری خود را برای یافتن مشکلات دیزاین قبلی و بهبودش در دیزاین جدید افزایش دهیم.

مقاله متفاوتی است و ارزش وقت‌ گذاشتن را دارد.
راستی ما خیلی خوشحال می‌شیم که شما هم اگر نظری درباره این مقاله دارید در بخش نظرات همین پست با ما به اشتراک بذارید، شاید باهم یک روش جدید پیشنهاد دادیم!

https://bit.ly/dxgn639

(زمان حدودی مطالعه: ۱۰ دقیقه)

نویسنده: آرش اصغری

#دیزاین_سرعتی #چالش

@Dexign فلسفه دیزاین

_____
کتاب تست مامان: نحوه‌ی درست یادگیری از مشتری

کتابی که در این مطلب می‌خواهیم معرفی کنیم، کتاب هنر یادگرفتن از مشتری است، چیزی که ما در نهایت به عنوان محصول تولید می‌کنیم باید پاسخ‌گوی نیاز مشتری باشد و هیچ‌چیزی دردناک‌تر از شکست یک محصول نیست. ابزار ما سوال‌ها و اهدافی هست که باید به درستی از کاربر پرسیده شود تا هر پاسخی که دریافت می‌کنیم سازنده و کارآمد برای محصول ما باشد.

یادگرفتن از مشتری مثل کندوکاو باستان‌شناسان برای پیدا کردن زیرخاکی‌هاست. همه چیز اون پایینه ولی خیلی حساس و شکننده. با هر بیلی که به زمین می‌زنیم به حقیقت نزدیک می‌شویم ولی کافیه کندوکاو ناکارآمد باشه تا گنجی که اون زیر هست، تکه تکه شه.

برای پیداکردن جواب درست باید سوال ما درست باشه. ابزار ما سوالات و اهدافمون هستن. اما باید خوب یادشون بگیریم. کار راحتی نیست اما اگر به گنج اون پایین فکر کنیم اون موقع به ارزش این مهارت پی می‌بریم.

اما چیزهایی که از این کتاب یاد گرفتم:

- هر ایده‌ای که دارین نه تنها از مادرتون بلکه از هیچ‌کس دیگر درباره‌ی خوب‌بودن آن نپرسید.
- در همان ابتدا ایده‌ی خودتون رو تعریف نکنید.
- درباره‌ی زندگی و عادات مشتری سوال بپرسید نه درباره‌ی ایده‌ی خودتون.
- درباره گذشته و رفتار مشتری‌ها بپرسید نه درباره‌ی آینده، هرچیزی که به آینده مربوط هست یک دروغ خوشبینانه‌ست.

پیشنهاد می‌کنم در ادامه، مقاله‌ای که خلاصه‌ای از برداشت‌های فصول مختلف کتاب هست، مطالعه کنید یا خود کتاب را تهیه کنید و از خواندن آن لذت ببرید. 🙂

https://bit.ly/dxgn640

(زمان حدودی مطالعه: ۶ دقیقه)

نویسنده: محمدرضا وفائی

#طراحی‌محصول #معرفی‌کتاب #مدیریت‌محصول
@Dexign فلسفه دیزاین

_____
دیزاین اسپرینت: روشی برای حل مساله

ما در استودیو دیزاین نیاز به یک راهکار سریع و خوب برای ایده‌پردازی روشمند در جهت حل مسائل طراحی محصول را کاملا حس کردیم و پس از آزمودن روش‌های مختلف و بعضا ابتکاری خودمان، بر آن شدیم که از دیزاین اسپرینت در برخی پروژه‌ها بهره ببریم.
دیزاین اسپرینت روشی‌ست که ساخت محصول اولیه، تست و استخراج ایرادات آن را با سرعت بالا امکانپذیر می‌کند. این روش یک فرآیند پنج روزه برای پاسخ‌دهی به سوالات حساس بیزینس از طریق دیزاین، پروتوتایپ کردن و تست ایده‌ها با مشتری است.

در مقاله امروز به توضیح این روش و بررسی نکات کلیدی آن پرداخته‌ایم. این مقاله برپایه کتاب The Design sprint نوشته شده است.

https://bit.ly/dxgn641

(زمان حدودی مطالعه: ۱۳ دقیقه)

نویسنده: فرشید ایپکچی

#طراحی_محصول #دیزاین_اسپرینت

@Dexign فلسفه دیزاین

_____
مسیرهای سرخ در طراحی

اکثر
کاربران برای رسیدن به هدفی مشخص از یک محصول یا خدمت استفاده می‌کنند و هنگام استفاده از آن‌ها معمولا رفتار مشابهی از خود نشان می‌دهند.

برای درک بهتر این مورد چند لحظه به رفتار خود هنگام استفاده از اپلیکیشن‌های سفارش غذا یا تاکسی‌های اینترنتی فکر کنید، آیا رفتار شما هنگام استفاده از آن‌ها در اکثر اوقات یکسان نیست؟ با پرس‌وجو از دوستان و همکارانتان متوجه می‌شوید که آن‌ها نیز مانند شما عمل می‌کنند و برخی از رفتارهای آن‌ها هنگام استفاده از یک محصول یا خدمت خاص کامل مشابه رفتارهای شماست.

مسیرهایی که به هدف اصلی طراحی یک محصول یا خدمت می‌رسد و اغلب کاربران هنگام استفاده از محصول آن را دنبال می‌کنند، مسیرهای قرمز (Red routes) نام دارند که دربرگیرنده وظایف حیاتی محصول یا خدمت هستند و بیشترین ارزش را به کاربران ارایه می‌دهند.

مسیرهای قرمز در سال 1991 در لندن معرفی شد. ایجاد خطوط قرمز رنگ دوطرف جاده‌های اصلی که باعث جلوگیری از توقف وسایل نقلیه در این جاده‌هامی‌شود و با ایجاد جریان آزاد در زمان ترافیک سنگین، مشکلات رفت‌ و آمد در این مسیرها را برطرف می‌کند.

این اصطلاح برای مسیر‌های اصلی که کاربران هنگام استفاده از یک محصول یا خدمت طی می‌کنند نیز استفاده می‌شود. مشخص کردن این مسیرها و توجه به آن‌ها در طراحی یک محصول یا خدمت اهمیت زیادی دارد، چرا که باعث می‌شود موانعی که در مسیر کاربردپذیری یک محصول یا خدمت قرار دارد را شناسایی و آن‌ها را ازبین ببریم و سرعت‌ تاثیر گذاری آن‌ را بهبود دهیم.

شناسایی مسیرهای قرمز کمک می‌کند تا هم نیازهای کاربر را در اولویت قرار دهیم و هم ویژگی‌های تجاری محصولمان را بهبود بخشیم این کار همچنین باعث بهینه سازی ارزش‌های اصلی محصول یا خدمت نیز می‌شود.

درباره مسیرهای قرمز و چگونگی شناسایی آن‌ها بیشتر بخوانید.

https://bit.ly/dxgn642-1

(زمان حدودی مطالعه: ۴ دقیقه)

نویسنده: فیروزه ایمانی

#تجربه_کاربری #مسیرهای_سرخ

@Dexign فلسفه دیزاین

_____
گریدهای ریسپانسیو چیست و چگونه آنها را به کار بگیریم؟ — قسمت دوم: چیدمان‌های متداول

در مقاله‌ی قبلی، مفهوم اولیه استفاده از گریدها را فهمیدیم و دانستیم استفاده از آن‌ها در صفحات وب ممکن است هیجان‌انگیز و عجیب باشد. گریدهای ریسپانسیو روشی برای هم‌ترازی منظم، ایجاد سلسه مراتب و منطق برای طرح‌های شما می‌باشند. این امر باعث می‌شود تا همه چیز شناورتر به نظر برسد و شما می‌توانید بگویید چه کسی از گرید‌ها استفاده می‌برد و چه کسی نه! هرچه مردم به طراحان بهتری تبدیل می‌شوند، چشم آن‌ها دائماً خطوط افقی و عمودی را در همه جا ترسیم می‌کند تا این نظم و تراز را ایجاد کند.

در این مقاله، سوال‌هایی از قبیل “چگونه کاردهای چسبنده در یک سیستم گرید به کار می‌روند؟” پرسیده می‌شوند. تعدادی از اپلیکیشن‌ها در خصوص سیستم گرید آن‌ها بررسی می‌شوند و متوجه خواهیم شد در یک صفحه موبایل این چیدمان به چه صورت خواهد بود. به عبارت بهتر، این مقاله به شما خواهد آموخت چگونه چیدمان خود را منطبق بر نیازهای طرح خود ارائه دهید.

با ما همراه باشید تا در ادامه با چیدمان‌های مختلف در سیستم گرید آشنا شوید.

https://bit.ly/dxgn643

(زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۲ دقیقه)

نویسنده: محمدرضا وفائی

#طراحی‌وب #ریسپانسیو #دیزاین‌سیستم #گرید

@Dexign فلسفه دیزاین

_
تست کاربرد پذیری تنها با ۵ نفر!

برخی از شرکت‌ها فکر می‌کنند که انجام تست و مطالعات کاربردپذیری محصول، کاری پرهزینه و بسیار پیچیده است و انجام این تست مختص پروژه‌های خاص طراحی وب با بودجه‌های کلان و برنامه‌های زمانی طولانی می‌باشد و باعث هدررفتن منابع مالی و زمانی شرکت می‌شود.

اما در یک پروژه تحقیقاتی که در سال ۲۰۰۰ توسط Jakob Nielsen و Tom Landauer انجام شده‌است مشخص گردیده که برای شناسایی نزدیک به ۷۵ تا ۹۹ درصد کل مشکلات کاربران در هنگام استفاده از محصول تنها به بررسی نتایج تست برای ۵ کاربر نمونه احتیاج است.

به محض جمع آوری داده‌ها از اولین کاربر آزمایشی، شما به بینش کافی درخصوص شناسایی تقریباً یک سوم از مشکلات کاربران در زمینه طراحی محصول دست خواهید یافت. وقتی کاربر دوم را امتحان می‌کنید، متوجه خواهید شد که برخی از مشکلاتی که کاربر دوم با آن مواجه می‌گردد مشابه با مشکلات کاربر اول است، به عبارت دیگر در اطلاعاتی که از این دو کاربر به دست می‌آورید همپوشانی وجود دارد. اما از آنجایی که کل انسانها با یکدیگر متفاوتند، قطعاً اطلاعات جدیدی نیز از کاربر دوم به مجموعه اطلاعات شما افزوده خواهد شد، هر چند بینش جدید حاصل از این اطلاعات به اندازه اولین کاربر نخواهد بود.

هرچه تعداد کاربران بیشتری را به تست اضافه می‌کنید، اطلاعات جدید کمتری کسب کرده و به تبع آن کمتر و کمتر یاد می‌گیرید. بنابراین نیازی به تکرار مشاهده اطلاعات تکراری از کاربران مختلف نبوده و همین میزان از اطلاعات با درصد احتمال بسیار بالایی برای شما کافی خواهد بود تا وب‌سایت خود را دوباره طراحی کنید و مشکلات کاربرد پذیری را که در محصول شناسایی کرده‌اید از بین ببرید.

شما را به خواندن متن کامل این مقاله جذاب که توسط گروه Nielsen Norman نوشته شده است دعوت می‌کنم.

https://bit.ly/dxgn644

(زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۸ دقیقه)

نویسنده: نیما‌ حکیم‌رابط

#تست‌کاربرپذیری #طراحی‌تجربه‌کاری

@Dexign فلسفه دیزاین

_____
خرده جرائم UX

"الگوهای تاریک" تکنیک‌ها و روش‌هایی در طراحی رابط کاربر هستند که به شکل عمد کاربر را فریب می‌دهند تا کاری را انجام دهند که قصد انجام آن را ندارند. ما به عنوان دیزاینر در قبال کاربران مسئولیت داریم تا تجربه معنادار و درستی برای آنها رقم بزنیم. طراحی با استفاده از الگوهای تاریک را می‌توان جرایم UX نام نهاد.

اساسا الگوهای تاریک از قانون Jacob به سود خود بهره‌برداری می‌کنند. این قانون بیان می‌کند که: «کاربران بیشتر وقت خود را در وبسایت‌های مختلف سپری می‌کنند. این بدین معنی است که کاربران ترجیح می‌دهند وبسایت شما همانند وبسایت‌های دیگر عمل کند و تجربه‌ای مشابه وبسایت‌های دیگر در وبسایت شما داشته باشند.»

این موضوع به این معنی است که کاربران برخی استانداردهای تعاملی را در قسمت‌های مختلف وبسایت شما در نظر می‌گیرند که در جاهای دیگر مشاهده و تجربه کرده‌اند. اینجاست که پای الگوهای تاریک به میان می‌آید. این الگوها به صورت عمد تلاش می‌کنند تعامل ناخواسته برای مقاصدی خاص را ممکن سازند. این الگوها از این ویژگی سواستفاده می‌کنند که کاربران معمولا محتوای وبسایت را به سرعت اسکن کرده و آنها را نمی‌خوانند تا قسمت‌های مهم را دیده و از قسمت‌های کم‌اهمیت‌تر رد شوند. استفاده از این الگوها معمولا زمانی اتفاق می‌افتد که کاربر در میانه انجام کاری دیگر است.

برای آشنایی با برخی از این الگوهای تاریک و نحوه به‌کارگیری آنها در جهت پیشبرد اهداف خود براساس الگوهای رفتاری کاربران و نحوه عملکرد آنها، مقاله زیر را مطالعه کنید:

https://bit.ly/dxgn645

(زمان حدودی مطالعه: ۶ دقیقه)

نویسنده: محمدرضا پناهی

#تجربه_کاربری #الگوهای_تاریک
@Dexign فلسفه دیزاین

_
دید سه بعدی در اسکچ

یکی از عادت‌هایی که من دارم این است که تلاش بسیاری برای رساندن یک نرم‌افزار به حد نهایی توانایی‌هایش می‌کنم.

همه‌ی ما می‌دانیم که اسکچ، ادوبی‌ایکس‌دی‌ و … نرم‌افزارهای طراحی دو بعدی هستند و اصلا امکانات کارکرد سه بعدی را ندارند.

اما…
یکی از نکات جالب دیزاین این است که می‌تواند «تصور» سه بعدی بودن را بوجود بیاورد. اگر کاربر سه‌بعدی حس کند، شاید خیلی تفاوتی نکند که شما در چه نرم‌افزاری کار کرده‌اید…

حالا، Pranav Ambwani
مقاله‌ای که درباره دید سه‌بعدی در نرم‌افزار اسکچ صحبت کرده است. درواقع با خواندن این مقاله می‌توانید از دید دیزاینی سه‌بعدی، منطق سایه‌ها و شناسایی سایه تولید شده توسط نور، استفاده کنید و UI های دو بعدی خود را خیلی جذاب‌تر کنید!

مثل همیشه اگر موردی هست که میشه روش بحث کرد، پایین همین پست برامون نظر بذارید تا باهم صحبت کنیم.

https://bit.ly/dxgn646

(زمان حدودی مطالعه: ۸ دقیقه)

نویسنده: آرش اصغری

#رابط_کاربری #سه‌ـ‌بعدی
@Dexign فلسفه دیزاین

_____
مرتب‌سازی کارت یا Card Sorting – روشی برای معماری اطلاعات بهتر

مرتب‌سازی کارت روشی برای تحقیق در حوزه‌ی تجربه‌ی کاربری است که کاربران موضوعات را به صورت گروهی دسته‌بندی می‌کنند. بخشی از ساخت یک وب‌سایت کارآمد، سازماندهی اطلاعات به گونه‌ای است که افراد آنچه را که می‌خواهند به راحتی پیدا کنند. اغلب اوقات، محتوا بر اساس آنچه برای شرکت‌ها و استارتاپ‌ها معنی دارد نه برای کاربران ساخته می‌شود. یکی از راه‌های اصلی برای فهمیدن این که یک سرویس با مدل ذهنی کاربران مطابقت دارد، از طریق مرتب‌سازی کارت است.

در این مقاله، با مفهوم و جزییات مرتب‌سازی کارت بیشتر آشنا شوید.

https://bit.ly/dxgn647

(زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۲ دقیقه)

نویسنده: محمدرضا وفائی

#مرتب‌سازی‌کارت #تجربه‌کاربری #تحقیق
@Dexign فلسفه دیزاین

__
قانون پارکینسون یا اصل محدودیت زمانی

«هر کار به اندازه‌ی زمانی که برای آن تخصیص داده شده طول می‌کشد.»

قانون پارکینسون مفهومی رایج در مدیریت است. نام آن از نام تاریخدان انگلیسی سیریل نورث‌کوت پارکینسون گرفته شده که در سال ۱۹۵۵ در مقاله‌ای طنزآمیز در اکونومیست به این قانون اشاره کرده است.

این قانون زمینه‌ی گسترش بی‌رویه بوروکراسی را بیان می‌کند. از دید این قانون هر کار تا زمانی که برای آن تعیین شده طول می‌کشد و این مدت ارتباط چندانی با میزان و ماهیت کار ندارد.
این نحوه عمل در سازمان‌ها رخ می‌دهد و بوروکراسی‌ها بدون گسترش اهدافشان، خود گسترش می‌یابند.

گاهی اوقات دقت کرده‌ایید که هنگام انجام دیزاینی که به دقایق ۹۰ آن رسیده، تازه ایده‌ها به سراغتان می‌آیند و بهره‌وری لازم به اوج خود می‌رسد؟! اما چه فایده که به پایان مهلت آن کار رسیده‌اید و دیگر فرصتی نیست.

اینکه هر قسمت از وظیفه یا کار باید محدودیت زمانی داشته و انتهای آن بسته باشد به این دلیل است که انسان با تعصب‌ها و ناهنجاری‌های شناختی‌ای که دارد در پیش‌بینی و تخمین زدن، بسیار بد عمل می‌کند. به نظر می‌رسد برای انجام کاری چه یک هفته وقت گذاشته شود و چه یک روز، ما آن را تا نزدیک موعد مقرر آن انجام نمی‌دهیم. پس بهتر نیست که زمان مناسب و لازم را برای آن در نظر بگیریم؟

البته این بدان معنی نیست که شما به عنوان مثال یک اپلیکیشن بزرگ را در یک روز به صورت کامل ببندید که نتیجه جز فاجعه چیزی نخواهد بود.
باید یک تعادل مناسب بین حجم کاری که در حال انجام آن هستیم و زمان مورد نیاز آن ایجاد کنیم و چه بهتر که این زمان به اندازه‌های کوچک‌تر تقسیم شوند تا به کلیات نتایجی که نیاز داریم سریع‌تر برسیم و درصورت شکست، لااقل زمان زیادی را هدر نداده باشیم.

فکر می‌کنم برای واکاوی بیشتر این موضوع، خواندن مقاله‌ی زیر راهگشا باشد:

https://bit.ly/dxgn648

پ.ن: خوشحال می‌شویم که تجربیات خود را در مورد مدیریت زمان با ما در زیر همین پست در قسمت نظرات به اشتراک بگذارید.

(زمان حدودی مطالعه‌ی مقاله‌‌: ۶ دقیقه)

نویسنده: حسین میرزاده

#تجربه_کاربری #قانون_پارکینسون #مدیریت_زمان #محدودیت

@Dexign فلسفه دیزاین

__
انتخاب ابزار طراحی UI

بحث مقایسه ابزارها و مزایای هریک از آنها نسبت به دیگری همواره یکی از مباحث پرطرفدار پرچالش در هر زمینه‌ای است. به گونه‌ای که با اندکی جستجو می‌توان مطالب بسیار زیادی در مورد معرفی و مقایسه ابزارهای مختلف یک کار را مشاهده کرد. از طرفی دیگر هریک از این ابزارها طرفداران خاص خود را دارند که مانند یک طرفدار دو آتشه تیم فوتبال، به هر قیمتی حاضر هستند از ابزار مورد علاقه خود حمایت کنند و چشم بر کاستی‌ها و تقص‌های آن ببندند.

این موضوع در زمینه ابزارهای طراحی UI نیز صادق است. اگر کمی به عقب برگردیم، خواهیم دید که کهنه‌سوار این میدان کسی نیست جز نرم‌افزار Sketch که در سال 2010 توسط شرکت آلمانی Bohemian Coding به منظور طراحی UI/UX برای کامپیوترهای بر پایه سیستم‌عامل اپل معرفی شد و با آپدیت‌های بعدی امکانات پروتوتایپ و طراحی تیمی نیز به آن افزوده شد. برای مدت‌ها این نرم‌افزار یکه‌تاز میدان بود، تا در سال 2015 شرکت Adobe که سابقه دور و درازی در توسعه نرم‌افزارهای طراحی دارد، نرم‌افزار Adobe Xd را به شکل اختصاصی برای طراحی UI/UX روانه بازار کرد. حسن شهرت Adobe در کنار برخی مزایای دیگر آن باعث شد تا به سرعت استفاده از این نرم‌افزار بین طراحان رواج پیدا کرده و طرفداران خود را در سراسر جهان پیدا کند.

اما داستان به همین جا ختم نمی‌شود. یکی دیگر از بازیگران اصلی این میدان نرم‌افزار Figma است که در سال 2016 روانه بازار شد و امکانات جذاب آن در کنار مبتنی بر وب بودن این نرم‌افزار باعث شد تا به سرعت بتواند طرفدارانی را برای خود دست و پا کند. با اطمینان بالایی می‌توان گفت که این سه نرم‌افزار اصلی‌ترین نرم‌افزارهای طراحی UI/UX در جهان به شمار می‌روند.

وقتی بحث مقایسه این نرم‌افزارها و بررسی نقاط قوت و ضعف آنها به میان می‌آید، کاربران هریک از آنها به نکات مختلفی اشاره می‌کنند که سبب تمایز آن نسبت به سایر نرم‌افزارها می‌شود. این نکات در کنار ساختار درونی نرم‌افزار، دلیل انتخاب آنها توسط کاربران است.

در این مقاله این نرم‌افزارها براساس امکانات و ویژگی‌های آنها معرفی و با یکدیگر مقایسه شده‌اند. اگر شما هم یکی از کاربران این نرم‌افزارها هستید و برای تست و استفاده از نرم‌افزارهای دیگر کنجکاو هستید، پیشنهاد می‌کنیم مقاله زیر را مطالعه کنید و نظرات خود را در مورد این نرم‌افزارها در زیر این پست با ما در میان بگذارید.

https://bit.ly/dxgn649

(زمان حدودی مطالعه: ۱۰ دقیقه)

نویسنده: محمدرضا پناهی

#دیزاین #ابزار #اسکچ #فیگما #اکس_دی
@Dexign فلسفه دیزاین

_